نقش وهابیت در مشروع جلوه دادن حکّام ظالم
با توجه به اینکه از لحاظ فطری هیچ انسانی حاضر به پذیرش ظلم نیست و قرار گرفتن زیر پرچم ناعدالتی را برنمیتابد. اما روشی که در استمرار حکومت ظالمانه نقش مهمّی ایفا مینماید، سوء استفاده از اعتقادات و باورهای دینی مردم آن جامعه است، که متاسفانه حاکمان نامشروع توسط عالمنماهایی که برای رسیدن به مطامع دنیوی از علم و دانش خود به عنوان ابزاری در جهت رسیدن به آن استفاده میکنند بهره میجویند. این عالمنماها با دخل و تصرف در روایات و تفسیر نابجا و دروغین، حق و حقیقت امر را بر مردم مشتبه نموده تا در پرتوی استمرار حکومت ظالمانه سلاطین، به خواستههای مادی خود نائل شوند. برای نمونه به ذکر موردی از این دست از کتاب «حقبة من التاریخ» اشاره میکنیم. در اختلاف بین حسین (علیه السلام) و یزید آنکه درست عمل کرده «یزید» بوده و آنکه اشتباه کرده حسین (علیه السلام) بوده است، چرا که او علیه کسی خروج کرده که (از سوی معاویه) برای او بیعت گرفته شده بود و مردم باید از او اطاعت میکردند.[۱]
با اندک دقت نظر در مطلب بالا وجود اشکالات اساسی در آن را خواهیم دانست که آن عالمنمای درباری چگونه از بیان واقعیت سر باز زده و جهت استدلال را به سوی دیگر سوق داد. آیا استدلال به بیعت گرفتن از جانب معاویه، مجوز شرعی در به خلافت رساندن یزید بود؟ آیا ملاک حق و ناحق بودن بر پایه عملکرد معاویه سنجیده میشود؟ آیا با در نظر گرفتن کلام الهی که اطاعت را بعد از خدا و رسول فقط و فقط از اولو الامر جایز میداند، ایشان یزید (با آن همه فسوق عیانی که داشت) را مصداق آن دستور الهی تشخیص داده بودند؟! آیا برای آن عالمنما جواب سوالات بالا حل شده بود که بر پایه آن استدلال کرد؟ اینها واقعیاتی است که اگر چه شاید در آن زمان بر اذهان تودهای از مردم مخفی مانده بود ولی به قول معروف آفتاب هیچگاه برای همیشه پشت ابر باقی نخواهد ماند.
اگر بخواهیم مشکل را در سطح عمیقتری علتیابی کنیم باید به سراغ منشأ چنین سخنان و فتاوایی برویم؛ کتابهایی که نام «صحیحترین کتب پس از قرآن کریم» را بر آنها نهاده و قریب به ۱۴۰۰ سال است که این روایات دروغین را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داده و به خورد مردم عامی دادهاند. به عنوان نمونه روایتی از ایشان را متذکر میشویم که در آن اطاعت از امیران شیطانصفت را واجب نموده است: «پس از من پیشوایانی بر مسند قدرت خواهند نشست که از هدایت من بهرهای نبرده، به سنّت من عمل نخواهند کرد، ولی به ظاهر در شکل آدمیزاد، ولی قلبهای شیطانی خواهند داشت. عرض کردم: "ای رسول خدا! اگر ما آن روز را درک کردیم، وظیفه ما چیست؟" حضرت فرمود: "به سخنان آنها گوش داده و از فرمانشان اطاعت کنید، حتی اگر شما را مورد ضرب و شتم قرار داده و اموال شما را غارت کردند"».[۲]
ایشان با استناد به اینگونه روایات، توانستهاند حکومت حاکمان ظالمی همچون صدام، در عراق، آل سعود در عربستان، آل خلیفه در بحرین، قذّافی در لیبی، حسنی مبارک در مصر و... را تحت عنوان «ولی امر مسلمانان» توجیه کرده و هرگونه اعتراض مردمی بر علیه آنان را بر خلاف موازین دینی دانسته و آن را در نطفه خفه نمایند. این دسته از سران وهابیت، با نادیده گرفتن آیات قرآن مجید در لزوم مبارزه با حکّام جور [الفجر/۱۱-۱۲] و روایات اهلبیت (علیهم السلام) در این باره با صدور فتاوای اینچنینی، توجیهگر و شریک جرم آنان گشتهاند. گذشته از نسبتهای دروغین به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در قالب روایات به اصطلاح صحیح السند (البته بنا بر نظر علمای علم رجال اهل سنت) در راستای سکوت در مقابل حکّام ستمگر، ببینیم چه سیاست یک بام و دو هوایی را در کشورهای دیگری همچون سوریه، عراق، لبنان و یا دیگر کشورهایی که با منافع اربابان آنان همخوانی ندارند را صادر میکنند. و به راستی که این مصداق همان آیه از قران مجید است که میفرماید: «کسانی که قرآن را جدا جدا میکنند، (آنچه به سودشان است پذیرفته و آنچه به ضررشان است را رها میکنند).»[حجر/۹۱]
منابع:
[۱]. ابوعبدالله محمد بن مفلح المقدسی (۷۶۲ هجری)، الفروع و تصحیح الفروع، دار الکتب العلمیه، بیروت ۱۴۱۸، الطبعه الاولی، تحقیق: ابوالزهراء حازم القاضی، ج ۶، ص ۱۵۴
[۲]. مسلم النیسابوری (۲۶۱ هجری)، صحیح مسلم، کتاب الاماره، باب وجوب ملازکه جماعه المسلمین عند ظهور الفتن، بیروت، ج ۳، ص ۱۴۷۶، ح ۱۸۴۷