رسول گرامی اسلام؛ از پیدایش وهابیت خبر میدهند!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به واسطه علمی که از علم غیب الهی نشأت میگرفت، در مواقع مختلف و بنابر مصلحتی که صلاح میدیدند، برخی مسائل را که در آینده اتفاق میافتاد و بر سایرین پنهان بود مورد اشاره قرار میدادند مثل برخی از اتفاقات آخر الزمان که توسط ایشان بیان شده و در کتب گوناگون ذکر شدهاست از آن جمله احادیث زیر است؛
بخاری در صحیحش از عبدالله بن عمر چنین روایت میکند: «ذكر النبي (صلى الله عليه وسلم): اللهم بارك لنا في شأمنا، اللهم بارك لنا في يمننا. قَالوا: وفي نجدنا. قَال اللهم بارك لنا في شأمنا، اللهم بارك لنا في يمننا. قَالوا يا رسول الله وفي نجدنا؟ فأظنه قَال في الثالثةَ: هناك الزلازل والفتن، وبها يطلع قَرن الشیطان[۱]روزى پيامبر گرامى (صلی الله علیه و آله ) فرمود: خدايا منطقه شام و يمن را بر ما مبارك گردان! صحابه گفتند: منطقه نجد (محل ظهور وهابیت) را چطور؟ حضرت سخن قبل خود را تكرار فرمود و صحابه از نجد پرسيدند، حضرت در مرحله سوم فرمود: در نجد زلزلهها و فتنهها به وقوع خواهد پيوست و شاخ شيطان از آن جا طلوع خواهد كرد.»
هم چنين بخارى در صحيح خود از ابو سعيد خُدرى از پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله) نقل كرده كه فرمودهاست: «یخرج ناس من قبل المشرق و يقرءون القرآن لا يجاوز تراقيهم، يمرقون من الدین كما يمرق السهم من الرمية، ثم لا يعودون فيه حتى يعود السهم الى فوقه . قيل ما سيماهم. قَال سيماهم التحليق. [۲] افرادى از ناحيه مشرق، قيام مىكنند و قرآن تلاوت مىكنند و حال آن قرآن كه از گلوگاه آنان تجاوز نمىكند (در قلب آنان تاثير نمىگذارد) و از قرآن بهره نمىبرند، اين گروه از دين خارج مىشوند همان گونه كه تير از كمان خارج مىشود و ديگر به طرف دين برنمىگردند مانند تير كه به سوى كمان برنمىگردد. از پيامبر اكرم ( صلى الله عليه و آله) پرسيدند كه: اين فرقه چه نشانهاى دارند؟ فرمود: چهره اين گروه با سرهاى تراشيده، مشخص مىشود.»
زينى دحلان مفتى شافعیان مكّه مكرمه ضمن اشاره به اين حديث مىنويسد: «ففي قوله سيماهم التحليق تصريح بهذه الطائفة لأنّهم كانوا يأمرون كلّ من اتّبعهم أن يحلق رأسه و لم يكن هذا الوصف لأحد من طوائف الخوارج و المبتدعة الذين كانوا قبل زمن هوءلاء[۳] پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) كه «سر تراشيدن» را از نشانه بارز اين طائفه شمرده شده، صراحت در فرقه وهّابيّت دارد زيرا تنها اين فرقه هستند كه به پيروان خود دستور مىدهند سر خود را بتراشند و اين صفت در هيچ يك از فرقههاى خوارج و بدعت گذارِ قبل از وهّابيّت ديده نشده است.»
وی در ادامه مىنويسد: «و كان السيّد عبد الرحمن الأهدل مفتي زبيد يقول: لا حاجة إلى التأليف في الردّ على الوهابيّة بل يكفي في الردّ عليهم قوله (صلى اللّه عليه و سلم) سيماهم التحليق؛ فإنّه لم يفعله أحد من المبتدعة غيرهم. سيّد عبد الرحمن اهدل،[۴] مفتى منطقه زبيد، مىگفت: در نقد عقائد وهّابيّت نيازى به تأليف كتاب نيست؛ بلكه همين حديث پيامبر(صلى الله علیه و آله) كه یکی از ويژگىهاى اين فرقه را «سر تراشيدن» معرفى كرده، براى بطلان عقيده آنان كفايت مىكند؛ زيرا غير از وهّابيّت هيچ يك از فرقههاى بدعت گذار اين ويژگى را ندارند.»
زینی دحلان در ادامه قضیهای را درباره ی سرتراشیدن وهابیون مینویسد: «واتّفق مرّة أنّ امرأة أقامت الحجّة على ابن الوهّاب لمّا أكرهوها على أتباعهم ففعلت ، أمرها ابن عبدالوهاب أن تحلق رأسها فقالت له حيث إنّك تأمر المرأة بحلق رأسها ينبغي لك أن تأمر الرجل بحلق لحيته؛ لأنّ شعر رأس المرأة زينتها وشعر لحية الرجل زينته، فلم يجد لها جوابا! [۵]روزى محمد بن عبدالوهاب به يك زن دستور داد كه سرش را بتراشد، آن زن به وى گفت: تو كه مىگويى زنان بايد سر خود را بتراشند؛ بايد دستور دهى مردان هم ريش خود را بتراشند؛ زيرا ريش مرد، همانند موى زن، زينت او محسوب مىشود. محمد بن عبدالوهاب در پاسخ اين زن عاجز ماند.»
شیخ محمد عبده در آخرین نوشتههایش در معرفی کسانی که تقلید از مذاهب اربعه را منکر شدهاند، با اشاره به وهابیت می گوید:«الهم الا فئة زعمت أنها نفضت غبار التقلید، وأزالت الحجب التی کانت تحول بینها وبین النظر فی آیات القرآن ومتون الاحادیث، لتفهم احکام الله منها، ولکن هذه الفئة اضیق عطناً و احرج صدراً من المقلدین فلم یکونوا لعلم اولیاء و لا للمدنیة السلیمة احباء.[۶]گروهی فکر می کنند که غبار تقلید را زدوده و حجابهای بین خود و تدبر در نص قرآن و متون احادیث را کنار زده اند. لکن این دسته از مقلدین تنگنظرتر و مرتجعتر هستند. آنها قائل به وجوب اعمال ظاهری الفاظ هستند بدون اینکه به اصولی که دین بر آنها قرار گرفته التفاتی نمایند. آنها نه دوستدار علم هستند و نه همراه مدنیت و تمدن سالم.» شیخ عبده در پاورقی کتابش، منظور خود از این افراد را اینگونه بیان میکند:« یعنی بهذه الفئة اهل الحدیث و من یسمون الوهابیة منظورم از این عده، اهل حدیث و کسانی هستند که وهابیت نامیده میشوند.»
چه خوب است توصیف وهابیت را از مفتی اعظمش هم بشنویم. عبدالله بن باز -مفتی اعظم سابق عربستان- در جواب سؤال کسی که میپرسد: «آیا صحیح است که وهابیت با آل بیت (علیهم السلام) دشمن هستند، و مقام سید خلق -حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم )- را پایین میآورند؟ حقیقت دعوت وهابیت چیست؟ و به چه دلیل به این شکل جنگ میکنند؟» میگوید: «الوهابية منسوبة إلى الشيخ الإمام محمد بن عبدالوهاب رحمه الله المتوفى سنة ۱۲۰۶ هـ، و هو الذي قام بالدعوة إلى الله سبحانه في نجد [۷] وهابیه منسوب هستند به محمد ابن عبدالوهاب که در سال ۱۲۰۶ فوت شده و او کسی است که قیام کرد تا مردم نجد را به سوی خداوند سبحان دعوت کند.»!
سؤالی که اینجا قابل تامل است؛ آیا احترام گذاشتن به نبی مکرم اسلام (صلی الله وعلیه وآله وسلم ) با توحید منافات دارد؟ آیا غیر از این است که نبی مکرم مردم را به توحید حقیقی دعوت میکردند؟ آیا دوستی و محبت به اهل بیت(علیهم السلام) جدا از موحد بودن است؟ مگر اهلبیت پیامبر، ضد توحید عمل میکردند که دوستی آنان مخالف با توحید باشد؟ مگر خداوند خود نفرموده است«... قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى...[شوری/۲۳] بگو اجری از شما نمیخواهم جز محبت اهل بیتم» حال چه شده که محبت ذی القربی با توحید مغایر شدهاست؟ آیا شیوخ وهابی مثل بن باز و محمد بن عبدالوهاب وابن تیمیه و.....بهتر از خدا و پیامبر خدا و اهل بیتش معنای توحید را میفهمند؟!!!! یا اینکه آنان حقیقتاً با اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) دشمن اند و احترام رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را ضایع میکنند؟
پینوشت:
[۱]. صحيح البخارى، كتاب الفتن، ناشر دارالفکر لطباعة والنشر، استانبول، باب قَوْلِ النَّبِيِّ (ص) الْفِتْنَةُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ، ح ۶۶۸۱
[۲]. صحیح البخاری، کتاب التوحید، باب قراءة الفاجر والمنافق وأصواتهم و...، ح ۷۱۲۳
[۳]. فتنة الوهابية، أحمد زيني دحلان، چاپ اول،ناشر:المكتبة الحقيقة، إسلامبول، تركيه، ص۱۹
[۴]. همان
[۵]. همان
[۶]. الإسلام والنصرانیة مع العلم و المدنیة، محمد عبده، ص۱۲۷،۱۲۸، ناشر: دار الحداثة، چاپ اول
[۷]. مجموع فتاوی و مقالات متنوعة، عبدالله بن باز، تصحیح: محمد بن سعد الشویر، سایت رسمی عبدالله بن باز، ج ۹ ص ۲۳۰