تنافضات فکری و اعتقادی سلفی گری با مکتب احمد بن حنبل
سلفیان از دیر باز خود را وابسته و پیرو مکتب احمد بن حنبل می دانند، آنان با ادعای پیروی از احمد بن حنبل می کوشند برای خود ریشه و پیشینه ای را در جهان اسلام فراهم کنند.
احمد بن حنبل
سلفیان از دیر باز خود را وابسته و پیرو مکتب احمد بن حنبل می دانند ، ایشان با ادعای پیروی از احمد می کوشند برای خود ریشه و پیشینه ای را در جهان اسلام فراهم کنند .و اگر چه شباهتهایی نیز میان مکتب سلفی با برخی مبانی احمد بن حنبل وجود دارد اما باید گفت که حنبلیان هرگز انان را به رسمیت نشناخته اند . دانشمندان حنبلی کتب زیادی را بر ضد سلفی گری وهابی که ادامه سلفی گری ابن تیمیه است ( سلفی گری اعتقادی ) نوشته اند .
گذشته از اینها میان مکتب حنبلی و اندیشه احمد با مکتب وهابی گری تفاوتهای روشنی وجود دارد .
1- احمد دیدگاه تند اهل حدیث را که مستند به اندیشه عثمانی بود تعدیل کرد و فرقه های مختلف و متضاد را نظام بخشید .
توضیح بیشتر اینکه : پس از جنگ صفین و تبلیغات شدید بنی امیه ، امر خلافت بر اهل سنت مشتبه شد و در اینکه چه کسی بعد از عثمان خلیفه چهارم است تردید کردند با اینکه امیر المومنین ع در ان زمان خلیفه وقت بود و مردم با اصرار زیاد ایشان را برای خلافت تعیین کرده بودند .در ان زمان جریان عثمانی در میان اهل حدیث وجود داشت و پیوسته مساله تثلیث ، و اینکه بعد از رسول الله ص تنها 3 خلیفه به حق وجود دارد را مطرح می کرد .احمد پاسخ به این پرسشها و تردیدها را که به مساله تربیع ، یا به رسمیت شناختن چهار خلیفه به حق ، معروف است را مطرح کرد او در این شرایط ، امیر المومنین ع را به عنوان خلیفه جهارم معرفی کرد .و گفت : هر کس امامت را برای علی ثابت نداند ، از چهار پای خانه اش گمراه تر است .
اما در مقابل ، اندیشه سلفی گری نه تنها میان فرقه های اسلامی اتش نفاق و اختلاف را شعله ور کرد ، بلکه حتی موجب شکاف داخلی مکتب حنبلی شده و حکم تکفیر و کشتار بسیاری از مسلمین از جمله شیعیان را نیز صادر نمود .
گذشته از اینها در مقابل نظریه تربیع احمد ، اندیشه سلفی گری در مسیری کاملا مخالف حرکت کرد و احادیث احمد را که پیرامون جایگاه علی ع و خاندانش می باشد را از احادیث ساختگی و جعلی شمرد و نسبت دروغ به خاندان پیامبر داد . کاری که ابن تیمیه ان را اغاز کرد و بر ان همت گمارد .
2- تشبیه و تجسیم ( اعتقاد به جسمانیت خداوند ) در اندیشه احمد هر چند زمینه های بروز و ظهور دارد اما هرگز به اندازه نگرشهای تجسیمی و تشبیهی سلفی گری نیست .چرا که اعتقاد به حمل صفات خبریه بر معنای ظاهریشان رسما در اندیشه سلفی گری به اوج خود رسید .( مثل اینکه در اندیشه سلفی گری گفته شد در ایه ( ید الله فوق ایدیهم ) : خدا دارای دو دست بسیار بزرگ است که بالای همه دستها است و...
اما میزان اعتقاد احمد به تشبیه و تجسیم به اندازه اعتقاد وهابیت نیست . مثلا رزق الله بن عبد الوهاب تمیمی رئیس حنبلیان در زمان خود ( 400 تا 488 ق ) گفته است که احمد منکر وجود جهت برای باری تعالی بوده است زیرا جهات از ما سوای خود خالی هستند .
همچنین بیهقی در مناقب امام احمد و ابن جوزی در دفع شبه التشبیه از ابوالفضل تمیمی که او نیز از روسای حنابله بوده است نقل کرده اند که : احمد باور کسانی را که خدا را جسم می نامیده اند ، انکار کرده و گفته است : اسمها از شریعت و لغت گرفته شده اند و اهل لغت این اسم را برای چیزی وضع کرده اند که دارای طول و عرض و شکل و ترکیب و صورت و عناصر است . حال انکه خداوند سبحان از همه این ها برکنار است پس جایز نیست که جسم نامیده شود . [1]
شواهدی نیز وجود دارد که احمد در برخی موارد که ایه و حدیثی بر خلاف نظرش ارائه می شد ، از روش نقل گرایانه خود عدول کرده و به تاویل ایه می پرداخت .مثلا وی ایه ( و جاء ربک ) را به امدن امر یا ثواب خدا نه امدن خود خدا تاویل کرده است .[2]
3- در اندیشه سلفی گری ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب مواردی دیده می شود که هیچ یک در اندیشه کلامی احمد سابقه نداشت . مسائلی چون شرک و بدعت و حرام دانستن توسل ، کاستن از مقامات بالای پیامبر ص ، تبرک ، زیارت قبور ، طلب شفاعت ، و.... از ابداعات سلفیان بوده است .
4- احمد هیچ گاه به مشرک بودن و تکفیر غیر حنبلیان فتوا نداد . بر خلاف اندیشه وهابیت که حکم به شرک و کفر هر کسی می دهند که بر غیر مذهب وهابیت باشد .
دو سوال :
ایا اگر اکنون احمد زنده بود مثل سایر حنبلیان از وهابیون برائت و دوری نمی جست ؟
ایا با این همه اختلاف ، می توان وهابیون را پیروان مذهب حنبلی دانست ؟
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منابع
1- التندید بمن عدد التوحید .حسن بن علی السقاف ص20
2- دفع شبه التشبیه باکف التنزیه . عبد الرحمن ابن جوزی ص110