ش
گروه امامت و خلافت
توضيح سؤال :
آيا پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم بر خلافت ابوبكر و عمر بشارت داده است ؟
فى تفسير القمى على بن إبراهيم قبحه الله فى سبب نزول قوله تعالى (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ) (التحريم:1) " أن رسول الله صلى الله عليه وآله كان في بعض بيوت نسائه وكانت مارية القبطية تكون معه تخدمه وكان ذات يوم في بيت حفصة فذهبت حفصة في حاجة لها فتناول رسول الله مارية ، فعلمت حفصة بذلك فغضبت وأقبلت على رسول الله صلى الله عليه وآله وقالت يا رسول الله هذا في يومي وفي داري وعلى فراشي فاستحيا رسول الله منها ، فقال كفى فقد حرمت مارية على نفسي ولا أطأها بعد هذا أبداً وأنا أفضي إليك سراً فان أنت أخبرت به فعليك لعنة الله والملائكة والناس أجمعين فقالت نعم ما هو ؟ فقال إن أبا بكر يلي الخلافة بعدي ثم من بعده أبوك ...الخ " تفسير القمى
اين آيات به اين جهت نازل شد که رسول خدا(ص) در خانه همسرش حفصه دختر عمر بود و همسر ديگر پيامبر بنام ماريه نزد آن حضرت بود حفصه از اين واقعه ناراحت شد و به رسول خدا اعتراض کرد و گفت: امروز متعلق به من بود و اينجا هم خانه من است. پيامبر خجالت کشيد و فرمود : آرام باش ماريه را بر خودم حرام کردم. مي خواهم مطلبي را بگويم که نبايد آن را افشا کني و به کسي ديگر بگويي . وبدانکه اگر آن را افشا کني به لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم گرفتار خواهي شد . حفصه پذيرفت و قول داد که سر پيامبر را افشا نکند. فرمود: پس از من ابو بکر و سپس پدرت عمر خلافت را بدست خواهند گرفت. حفصه پرسيد: چه کسي اين خبر را به تو داده است. فرمود: خدا اينگونه به من خبر داده است. حفصه همان لحظه به عائشه خبر داد و او به پدرش ابوبکر. ابوبکر نزد عمر آمد و گفت: عائشه سخني از زبان خفصه و او از پيغمبر نقل کرد که من اعتماد به حرف او ندارم تو خودت از حفصه سوال کن.
عمر نزد دخترش حفصه آمد و جريان را مطرح کرد. ابتدا حفصه انکار کرد اما با اصرار عمر خبر را تاييدکرد.
پاسخ :
آنچه ملاحظه کرديد مطلبي بود که در آغاز سوره تحريم آمده است و دست آويز بدخواهان مکتب اهل بيت شده است و ازآن به نفع مرام و مذهب خويش بهره برداري مي کنند .
در توضيح اين نقل لازم مي دانيم ابتدا توضيحي کوتاه پيرامون اين تفسير علي بن ابراهيم تقديم نمائيم سپس به بر رسي مطلب مورد استفاده بپردازيم:
الف - اهل تحقيق و خواننده منصف با بر رسي همه مطالب اين کتاب در مي يابد که اين کتاب از آغاز تا انجام به خامه و قلم شخص علي بن ابراهيم نيست بلکه املاي او با نبشتاري شاگردش ابو الفضل عباس بن محمد بن قاسم بن حمزة بن موسي بن جعفر(ع) است . و لذا با توجه به کلمات موجود در برخي از صفحات از قبيل : رجع الي تفسير علي بن ابراهيم. و يا رجع الي رواية علي بن ابراهيم نشاندهنده اضافاتي از طرف شاگرد و نويسنده است.
علاوه بر اين نقل رواياتي از ابو الجارود از امام باقر (ع) دليلي ديگر بر تصرف شاگرد در محتوا و منقولات کتاب است.
ب – علما و انديشمندان شيعه اعم از محدث و رجالي . شخص علي بن ابراهيم را از بزرگان و دانشمندان مورد اعتماد دانسته و احاديث نقل شده توسط وي را پذيرفته و وثاقت او را در نقل حديث در حد بالا يي مي دانند.
بنا بر اين احاديثي که در اين کتاب به املاي شخص علي بن ابراهيم از معصومين (ع) آمده است مورد پذيرش و قبول اکثر محدثان و ارباب رجال مي باشد . اگر چه برخي ازآنان بر بعضي از روايات آن نقد و ايرادهايي وارد مي دانند.
ج – جداي از احاديث نقل شده در اين کتاب مطالبي بدون استناد به معصوم ذکر شده است که از آن جمله موارد شان نزول بعضي از سوره ها وآيات قرآن کريم است.
اينگونه مطالب و سخنان که به صورت عادي ثبت شده است هيچگاه نمي توان آن را بعنوان مطالب صد در صد دقيق و پذيرفته شده مورد استناد قرار داد و با قواعد و اصول نقد و تحليل حديث آنرا ارزيابي نمود.
با توجه به نکات فوق الذکر در پاسخ استدلال به شان نزول سوره تحريم به نقل از تفسير قمي بايد گفت: آنچه که از اين تفسير شريف نقل شده است کلام و سخن معصوم نيست بلکه نقلي است بدون استناد که نويسنده تفسير کشاف نيز آن را نقل کرده است .
روى " أن رسول الله صلى الله عليه وسلم خلا بمارية في يوم عائشة ، وعلمت بذلك حفصة فقال لها : اكتمى على وقد حرمت مارية على نفسي ، وأبشرك أن أبا بكر وعمر يملكان بعد أمر أمتي.
الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل - الزمخشري - ج 4 - شرح ص 124 - 129
برخى از علماى اهل سنت به استناد مطلبى كه در تفسير قمى آمده، مى گويند: كه پيامبر گرامى (ص) به خلافت ابوبكر و عمر بشارت داه است.
در اين روايت چند اشكال اساسى وجود دارد:
1 ـ مرسل است ؛ چون مرحوم قمى براى سخنش سندى ذكر نكرده تا بررسى شود كه آيا صحيح است يا ضعيف .
2 ـ عدم انتساب آن به معصوم:
مضمون آن به معصوم نسبت داده نشده ، بلكه قمى به عنوان شأن نزول ذكر كرده است .
3 . هيچ مژدهاي داده نشده است :
در متن سخن هيچ گونه مژده و بشارتى به خلافت ابوبكر و عمر داده نشده (فقط در نقل کشاف به شکل بشارت است)؛ بلكه پيامبر اكرم (ص) به حفصه فرمود: «وأنا أفضي إليك سرّاً» يعنى خبر ي سرى و غيبى، نسبت به آينده به تو مى گويم.
اين خبر سرّى همانند صدها اخبار غيبى حضرت نسبت به آينده است همانند اخبار از دولت شوم بنى اميه كه به دنبال خوابى كه حضرت ديده بود و مايه نگرانى او شده بود اين آيه شريفه نازل شد:
(وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَاناً كَبِيراً) .
الإسراء: 60.
ما آن رؤيايى را كه به تو نشان دايم فقط براى آزمايش مردم بود- و همچنين درخت نفرين شده را كه در قرآن ذكر كرده ايم و ما آن ها را بيم داده و انذار مى كنيم- اما جز طغيان عظيم- چيزى بر آن ها نمى افزايد.
امام قرطبى در تفسير خود آورده :
قال سهل: إنّما هذه الرّؤيا هي أنّ رسول الله (ص) كان يرى بني أميّة ينزون على منبره نزو القردة فاغتمّ لذلك وما استجمع ضاحكا من يومئذ حتّى مات (ص) ، فنزلت هذه الآية مخبرة أنّ ذلك من تملّكهم وصعودهم يجعلها الله فتنة للنّاس وامتحانا .
تفسير القرطبيّ- ج 10 ص283_282
پيامبر گرامى (ص) در خواب ديده بود كه بنى اميه همانند بوزينگان از منبر او بالا مى روند، به دنبال اين خواب حضرت غمناك شد و تا آخر عمر، لب به خنده نگشود، آنگاه اين آيه نازل شد واز سلطنت بنى اميه و بالا رفتن آنان خبر داد و همين مايه فتنه و آزمايش مردم قرار گرفت.
همچنين خبر دادن حضرت كه حكومت اسلامى پس از سى سال خلافت ، به سلطنت ظالمانه تبديل خواهد شد .
ابن حجر در اين خصوص مى نويسد :
أخرجه أحمد وأصحاب السّنن وصحّحه ابن حبّان وغيره من حديث سفينة أنّ النّبيّ (ص) قال الخلافة بعدي ثلاثون سنة ثمّ تصير ملكا عضوضا .
فتح الباري ابن حجر ج 8 ص61 .
أحمد بن حنبل و صاحبان سنن و ابن حبان با سند صحيح نقل كرده كه پيامبر گرامى صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: دوران خلافت پس از من، سى سال است و آن گاه به پادشاهى سخت و گزنده مبدل خواهد شد.
پس بر فرض صحت نقل، مضمون آن فقط نشانگر پيشگويى رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از واقع شدن اتفاقي در آينده است نه يك بشارت.
4. چرا علني بيان نكرد ؟
اگر خلافت ابوبكر و عمر حق بود، مى بايست پيامبر گرامى صلي الله عليه و آله و سلم آن را به صورت علنى بيان مى فرمود و نيازى نبود كه آن را به صورت خبري سرّى بيان كند .
5. حفصه ، ملعون خدا ، ملائكه و تمام مردم :
مضمون نقل تمام عقائد اهل سنت را باطل مى كند ؛ زيرا در اين نقل رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به حفصه فرمود:
فإن أنت أخبرت به فعليك لعنة الله والملائكة والناس أجمعين .
اگر اين خبر غيبى و سرى را كه تو به مى گويم، فاش سازى ، به لعنت خدا وملائكه وتمامى مردم گرفتار خواهى شد .
آيا اهل سنت حاضر به پذيرفتن اين مطلب نسبت به ام المؤمنين حفصه هستند ؟
6. ابوبكر به عايشه اعتماد ندارد :
وقتى که اين خبر به گوش ابوبكر رسيد، نزد عمر آمدو گفت:
إنّ عائشة أخبرتني عن حفصة بشئ ولا أثق بقولها، فاسأل أنت حفصة.
عائشه چنين خبرى از حفصه نقل كرده ولى من به گفتار او اطمينان ندارم تو از حفصه سؤال كن.
اين عبارت نشانگر عدم اعتماد ابوبكر به دختر خويش ومتهم ساختن وى به دروغگويى است وقتى خود ابوبكر دختر خودش را بهتر از ديگران مى شناسد ، و به او اعتماد ندارد ؛ پس چطور شما تمام روايات او را بدون چون و چرا قبول مى كنيد ؟
جالب اين كه فقط عمر قضيه را از حفصه مى پرسد ، او نيز در آغاز انكار مى كند ومى گويد:
ما قلت لها من ذلك شيئاً.
چيزى در اين زمينه به عائشه نگفته يعنى او دروغ مى گويد.
و پس از اصرار عمر، حفصه مى گويد:
نعم قد قال رسول اللّه .
در اين عبارت حفصه نيز در ابتدا عائشه را به دروغگويى نسبت مى دهد ، و سپس به دروغ خود اعتراف مى كند ؟
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)