پاسخ به شبهات : 14 / 04 / 1385
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
استاد حسيني قزويني
تلاش ما بر اين است که مطالب را فقط از منابع اهل سنت نقل کنيم و از ذکر مطالب از کتب شيعه، حتي المقدور خودداري کنيم. پنجمين برگ از کارنامه علمي وهابيت، انهدام ميراث فرهنگي است. حفظ تاريخ گذشتگان و صيانت از ميراث فرهنگ نياکان، نشانگر تمدن يک جامعه است و براي پاسداري از ميراث فرهنگ، ادارات ويژهاي تأسيس شده و کارشناسان ماهري دوره ديدهاند و قوانين بين المللي تأسيس شده و براي کساني که متعرض آثار فرهنگي شوند، مجازات قرار داده شده است. اگر به تاريخ اسلام نگاه کنيم، ميبينيم که مسلمانان در اين زمينه پيشتاز بودهاند و در حفظ آثار اسلامي و ميراث باقيمانده از اولياء الهي و نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و صحابه، نهايت کوشش را کردهاند. قرآن نيز در اين زمينه اشارهاي دارد و در رابطه با صندوقي که در آن ميراث خاندان حضرت موسي (عليه السلام) و حضرت هارون (عليه السلام) بود، ميفرمايد:
وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آَيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آَلُ مُوسَى وَ آَلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآَيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
سوره بقره/آيه248
حتي در جنگها و غزوات، اين آثار متبرک را به خاطر تيمّن و تبرّک و به نشانه پيروزي با خود حمل ميکردند. جلال الدين سيوطي ـ از استوانههاي علماي اهل سنت و متوافي 911 هجري که ميگويند با وفات او، علم حديث زير خاکها دفن گرديد و بعد از او، مادري همانند او را نزائيد ـ در ذيل اين آيه شريفه:
فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآَصَالِ
سوره نور/آيه36
آورده است:
وقتي اين آيه در محضر رسول الله (صلي الله عليه و سلم) قرائت شد، فردي از صحابه عرض کرد که مراد از اين خانهها، چه خانههايي است؟ حضرت فرمود: اينها، خانههاي پيامبران است. ابوبکر برخاست و گفت:
يا رسول الله! هذا البيت منها؟ ـ لبيت على و فاطمة ـ قال: نعم، من أفاضلها.
آيا خانه علي و فاطمه نيز از همين خانههاست؟ حضرت پاسخ دادند: بله، اين خانه از برترين اين خانههاست.
الدر المنثور للسيوطي، ج5، ص50 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص534
اينها نشان ميدهد که خانههاي پيامبران و صالحان و اولياء الهي از يک اعتبار و جايگاه ويژهاي از ديدگاه اسلام و قرآن برخوردار است و سير و سياحتي که بزرگان و دانشپژوهان در ممالک اسلامي داشتهاند و مطالبي را که ثبت کردهاند، نشانگر اهتمام ويژه مسلمانان صدر اسلام در حفظ آثار اين اولياء و بزرگان بود و تا ظهور وهابيت در قرن 7 و 8، آثار صالحان و قبر بزرگان و صحابه، مورد تکريم همگان بوده است و اين همه فاتحان اسلامي و بزرگان و رؤساء که بر کشورها مستولي ميشدند، تاريخ ثبت نکرده است که حتي يک مورد هم از سوي مسلمين تعرضي به آثار صالحان و قبر صحابه و ديگر ميراث فرهنگي اسلامي شده باشد.
آقاي مسعودي ـ متوفاي 345 هجري ـ مشخصات کامل قبور ائمه بقيع (عليهم السلام) و اهل بيت (عليهم السلام) را در کتابش ترسيم ميکند.
آقاي ابن جُبِيْر آندلسي ـ جهانگرد معروف قرن 6 هجري که مشرق زمين را 3 بار زير پا نهاده است ـ در سفرنامه خود به مشاهد انبياء (عليهم السلام) و ائمه (عليهم السلام) و صالحان در مصر و مکه و مدينه و عراق و شام اشاره ميکند. حتي ويژگيهاي قبر ائمه بقيع (عليهم السلام) و خصوصيات ضريح آنها را مفصل بيان ميکند.
رحلة ابن جبير، ص173
براي آگاهي بيشتر در اين زمينه به کتاب فقيه فرزانه حضرت آيت الله العظمي سبحاني وهابيت، مباني فکري و کارنامه عملي، صفحه 149 تا 179 مراجعه کنيد.
ولي متأسفانه به رغم اهتمام شديد مسلمانان به حفظ آثار اسلامي و ميراث فرهنگي اسلامي و مراقد انبياء (عليهم السلام) و اولياء و صالحان، از آن سالي که وهابيت در عربستان سعودي داراي قدرت شد، اولين صفحات کارنامه عملي خود را با انهدام آثار صالحان پر کردند. در سال 1218 هجري که وهابيت بر مکه مستولي ميشود، در آغاز امر، قُبّهاي را که در زادگاه رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود در بخش شمالي بيت الله الحرام، با خاک يکسان کردند. حتي قبهاي را که زادگاه ابوبکر و علي بن ابي طالب (عليه السلام) و حضرت خديجه کبري (سلام الله عليها) بود، همه را با خاک يکسان کردند. تمام آثار باستاني که در اطراف خانه خدا بود و بر روي زمزم بود، از بين بردند. حتي به هنگام تخريب اين آثار، طبل ميزدند و به رقص و آوازخواني مشغول بودند.
کشف الإرتياب، ص27 به نقل از تاريخ الجبرتي
اينها کار را به جايي رساندند که خانه حضرت خديجه کبري (سلام الله عليها) ـ که مدتي مهبط وحي بود و جبرئيل امين در آن خانه، آياتي را بر قلب مقدس رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل کرده بود ـ را ويران کردند. آيا گراميتر از اين خانه هم بود؟ به ويران کردن آن هم اکتفاء نکردند و آنجا را به توالت مبدَل کردند. اگر شما به آنجا مشرف شويد، از درب خروجي مُشْرف بر مَسْعي که بيرون ميآييد، يک دستشويي بزرگي روبروي شماست. همانجا خانه حضرت خديجه کبري (سلام الله عليها) بود. به تعبير آقاي رفاعي مؤلف کتاب نصيحتي لإخواننا علماء نجد ـ از علماي اهل سنت ـ که ميگويد:
والله لم يرضوا إلا بهذا.
ايشان تعبيري دارد که خيلي تکاندهنده است. ميگويد:
فأين الخوف من الله تعالي؟ و أين الحياء من رسوله الکريم عليه الصلاة و السلام؟
آيا احترام به رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) همين است؟! اينها بقعهاي که رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در آنجا متولد شده بود را نابود کردند و آنجا را به بازار خريد و فروش حيوانات تبديل کردند؛ تا اينکه يک مرد صالحي پيدا شد و محل ولادت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را به کتابخانه مبدّل کرد.
آقاي رفاعي مينويسد:
در همين اواخر، هيئت کبار علماي مکه تلاش کردند اين کتابخانه را نابود کنند و هيچ اثري از آثار مولد النبي نباشد. ولي ملک فهد در برابر اينها ايستاد و مانع پياده شدن مقاصد شيطاني اينها شد.
حتي همين الان هم حاضر نيستند مولد النبي که به عنوان يک مکتبة و کتابخانه است، بماند. ايشان ميگويد:
فيا سوء الأدب و قلة الوفاء لهذا النبي الکريم الذي أخرجنا الله و إياکم و الأجداد من الظلمات إلي النور و يا قلة الحياء منه يوم الورود علي حوضه الشريف.
آيا با اين برخوردمان، هنگام ورود به محضر رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در کنار حوض کوثر، شرم نخواهيم کرد؟
نصيحتي لإخواننا علماء نجد، ص61-59
در اطراف حرم مطهر نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، تعدادي از مأمورين دولتي و آخوندهاي وهابي، پشت به قبر مطهر و رو به جمعيت ايستادهاند. اگر کسي دست به طرف ضريح مطهر بزند، محکم ميکوبند و مانع ميشوند و اگر کسي دست تضرع و التماس به قصد شفاعت و توسل به طرف رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دراز کند، بلافاصله ممانعت ميکنند و ميگويند:
هذا شرک، هذا شرک.
اگر کسي بخواهد رو به حرم مطهر دعا کند، بلافاصله ممانعت ميکنند. با اينکه خودِ پشت کردن به ضريح مطهر که در درونش بهترين موجود هستي و أشرف خلائق و عصاره عالم وجود آرميده که در شأن او آمده است:
لولاک لم خلقت الأفلاک.
بياحترامي است و اينچنين غير مؤدبانه با زائرين و قبر مطهر برخورد ميکنند. با اين که خودشان در بالاي قبر مطهر نوشتهاند:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ
(سوره حجرات/آيه2)
اينها به طور کلي سفر کردن به قصد زيارت کردن حرام ميدانند؛ چه از ايران و چه از خود مدينه و سفر او را سفر معصيت و شرک ميدانند. گر چه اينها در همين سالهاي اخير نيز تلاش زيادي کردند که بتوانند جسد مطهر رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را از اين مسجد، نبش کنند و بيرون بياورند و به جاي ديگري منتقل کنند. آقاي رفاعي در اين زمينه، مفصّل قلم فرسائي کرده و ميگويد:
ناصر الدين الباني ـ از محققين معاصر وهابيت و عربستان سعودي ـ در بعضي از آثارش نوشته است و خيلي تلاش کرد که بتواند دستور بگيرد از حکومت سعودي تا قبر مطهر را بشکافند و بدن پاک رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را از آنجا بيرون بياورند، ولي ملک فهد با او مخالفت کرد.
نصيحتي لإخواننا علماء نجد، ص46
در صفحه 49 از يکي ديگر از بزرگان وهابيت به نام مقبل بن هادي مينويسد:
ايشان نيز ـ که در دانشگاه مدينه تدريس ميکند و نوار ايشان را من در اختيار دارم ـ خيلي اصرار ميکند بر اينکه بايد ما تلاش کنيم بدن رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را نبش کنيم و به جايي ديگر منتقل کنيم تا مردم اينچنين به طرف مسجد نبوي و کنار ضريح مطهر توسل نکنند.
واقعا زِهي بيشرمي و بيحيائي! من به عزيزان توصيه ميکنم که اين کتاب آقاي رفاعي را تهيه کنند. اين کتاب براي وهابيت، خيلي گران تمام شد و عليه او فحاشي و سبّ و شتم کردهاند. در اين کتاب مطالبي آمده است که غير قابل انکار است. اگر واقعا اين مطالبي که آورده، خلاف است، جواب بدهند. جواب با فحش و ناسزا و اهانت، نشانه بيدليلي است. کسي که دليل و حجت داشته باشد، متوسل به فحش و ناسزا نميشود و صداي خود را بلند نميکند. يکي از فنون مناظره اين است که نبايد صداي خود را بر صداي طرف مقابل بلند کرد و عصباني شد. چون عصباني شدن و صدا را بلند کردن و طرف را مورد تحقير قرار دادن، نشانه بيدليلي است.
ايشان در صفحه36 نکتهاي را آورده در رابطه با احترام به حرم مطهر نبوي (صلي الله عليه و آله و سلم). ايشان نقل ميکند از ابن قيّم جوزيه ـ شاگرد ابنتيميه و شايد از قرن 7 تا 12، کسي مانند ابن قيّم نداشته باشيم که از مطالب علمي و فرهنگي ابنتيميه حمايت کرده باشد و شايد تنها شاگرد اوست که بعد از فوت ابنتيميه، خيلي مقاوم از آراء ابنتيميه دفاع کرد ـ که در کتاب بدائع الفوائد، جلد3، صفحه135 نقل ميکند از آقاي ابن عُقِيْل:
سألني سائل: أيما افضل، حجرة النبي أو الکعبة؟ فقلت: إن أردت مجرد الحجرة، فالکعبة أفضل و إن أردت و هو فيها، فلا، والله و لا العرش و حملته و لا جنة عدن و لا الأفلاک الدائرة؛ لأن بالحجرة جسدا لو وزن بالکونين لرجّح.
شخصي پرسيد: آيا حجرهاي که رسول الله در آنجا دفن شده أفضل است يا کعبه؟ گفتم: اگر در و ديوار حجره رسول الله را در نظر داري، قطعا کعبه از آن أفضل است. اگر حجرهاي را اراده کردهاي که بدن رسول الله در آنجاست، قسم به خدا! آن حجرهاي که رسول الله در آن خوابيده، أفضل از عرش إلهي و بهشت عدن و تمام أفلاک است. زيرا جسدي در اين حجره آرميده است که اگر مقايسه کنيم با دنيا و آخرت، باز هم اين جسد برتري دارد.
از امام مالک ـ رئيس مذهب مالکيها ـ نقل ميکند:
إن البقعة التي فيها جسد النبي صلى الله عليه و سلم أفضل من كل شئ حتى الكرسي و العرش ثم الكعبة ثم المسجد النبوي ثم المسجد الحرام ثم مكة.
اين بقعهاي که اين جسد مطهر نبوي در آن است، از عرش و کرسي برتر است، بعد از آن، کعبه و بعد از آن، مسجد نبوي و بعد از آن، مسجد الحرام و بعد از آن، مکه أفضل هستند.
با اين ارزشي که بزرگان اهل سنت و امام مالکيها نسبت به حرم مطهر رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ابراز ميکنند، اين وهابيت چه برخوردي دارند؟!
برگ ديگري از کارنامه سياه وهابيت را از منابع اهل سنت نقل ميکنم که آتش زدن کتابخانه بزرگ مکه مکرمه است و يک لکه ننگي است در تاريخ که با هيچ رنگي قابل محو کردن نيست. هنگام تسلط وهابيت بر مکه مکرمه در سال 1218 هجري، کتابخانه بزرگي در مکه بود به نام المکتبة العربية. در آنجا بيش از 60 هزار عنوان کتاب گرانقدر و کمنظير بود و بيش از 40 هزار عنوان کتاب نسخه خطي منحصر بفرد که در ميان آنها، آثار خطي دوران جاهليت و حتي قرارداد يهوديان با کفار قريش بر ضد رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و آثار خطي آقا امير المؤمنين (عليه السلام) و ابوبکر و عمر و خالد بن وليد و برخي از صحابه گرامي و حتي قرآن مجيد به خط عبد الله بن مسعود بود که همه را به آتش کشيدند. در اين کتابخانه، انواع سلاحهاي رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود و بتهايي که هنگام ظهور اسلام، مورد پرستش بود، مانند لات و عزي و هُبَل در آنجا بود و تمام اينها را نابود کردند.
آقاي ناصر السعيد ـ از بزرگان اهل سنت ـ از قول يکي از مورخان نقل ميکند:
هنگام تسلط وهابيت، اين کتابخانه را به بهانه وجود کفريات در آن به آتش کشيدند و به خاکستر مبدّل کردند.
تاريخ آل سعود، ج1، ص158 ـ کشف الإرتياب، ص55 ـ أعيان الشيعة، ج2، ص7 ـ الصحيح من سيرة النبي، ج1، ص81 ـ آل سعود من أين إلي أين، ص47
اين عمل را يک جوان تحصيلکرده و دانشپژوه وهابي امروز در اين عصر تشعشع طلائي و عصر اطلاعات و پيشرفت علم، چگونه توجيه ميکند؟ اين خيانتي که کردهاند و اثرات خيلي سنگيني بر فرهنگ اسلامي وارد کردهاند، چگونه قابل توجيه است؟
يک برگ ديگر از کارنامه وهابيت اين است که اينها در سال 1344 هجري که تسلط کامل بر تمام حجاز يافتند، در مدينه چه کردند؟ به محض تسلط به مدينه منوره، تمام آثار صحابه را نابود کردند. زادگاه امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) را به خاک مبدّل کردند. قبور شهداي بدر را محو و نابود کردند. بارگاه ائمه بقيع (عليهم السلام) را ـ که اکنون تصوير حرم و گنبد و بارگاهش در همه جا هست ـ با خاک يکسان کردند. بيت الأحزاني که امير المؤمنين (عليه السلام) براي حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) بنا کرده بود در زاويه قبرستان بقيع، با خاک يکسان کردند. حتي مرقد فاطمه بنت اسد (سلام الله عليها) ـ مادر امير المؤمنين (عليه السلام) ـ را نابود کردند. حتي نسبت به قبور شهداي احد، اموري انجام دادند که انسان از نقل آنها شرم دارد. اين نابودي آثار گذشتگان، خدمت به چه کسي است؟ آيا جز براي خدمت به آن دسته از افرادي است که نميخواهند آثار اسلامي در صفحه گيتي بماند؟ آيا جز خدمت به دشمنان سرسخت اسلام است که با هر گونه ميراث و نشانههاي اسلامي مخالف هستند؟ اگر پاسداشت از اين ميراث و آثار اسلامي شرک بود، چطور در طول اين 12 قرن، هيچ عالمي از علماي اسلامي ـ اعم از شيعه و سني، أشعري و معتزلي ـ به اين فکر نيفتادند؟! حتي هيچ مسلماني در مخيّلهاش نگنجيد که اينها را به عنوان آثار شرک و کفر از بين ببرد؟ ببينيد در هند باستان که آثار نياکان و بزرگان و علماءشان را چطور تکريم ميکنند! حتي افرادي که معتقد به مقدسات مذهبي هم نيستند، ميراث فرهنگي نياکانشان را پاسداري ميکنند.
نکته ديگري که خيلي اساسي است و يکي از اساسيترين شبهات وهابيت است و بحث امروز ماست، با ذکر مقدمه توضيح خواهم داد. يکي از برگهاي سياه و توأم با ننگ تاريخ وهابيت، تحقير مقام انبياء (عليهم السلام) و اولياء است. اينها هرگونه تکريم قبور انبياء (عليهم السلام) و رفتن به طرف قبور انبياء (عليهم السلام) و توسل به انبياء (عليهم السلام) را نشانه شرک و ارتداد و بدعت ميدانند. محمد بن عبد الوهاب ميگويد:
اگر کسي به قصد شفاعت به يکي از انبياء توسل کند، مال و جان او مهدور است.
اينها با اين وضع، حتي مسافرت به مسجد پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به قصد زيارت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را گناه ميدانند.
آقاي محمد بن عبد الوهاب ميگويد:
فمن جعل سفره الي مسجد الرسول صلي الله عليه و سلم و قبره کالسفر إلي قبور هؤلاء و المساجد التي عندهم فقد خالف إجماع المسلمين و خرج عن شريعة سيد المرسلين.
اگر کسي به قصد زيارت قبر رسول الله سفر کند، با اجماع مسلمين مخالفت کرده و از شريعت سيد مرسلين بيرون رفته است.
الرد علي الأخنائي، ص18
بنده که متوجه نشدم اين اجماع مسلمانان يعني چه؟
در خود صحاح اينها، دهها روايت از نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است از قول صحابه که حتي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرمايد:
من حج و لم يزرني فقد جفاني.
هر کس براي حج به مکه بيايد و مرا زيارت نکند، به من جفا کرده است.
الدر المنثور للسيوطي، ج1، ص237 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج7، ص14 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص135
آن وقت ما بگوييم کسي که به قصد زيارت نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سفر کند، از دين اسلام خارج شده است؟!
محمد بن عبد الوهاب تعبير ديگري دارد و ميگويد:
من زار قبره او قبر غيره ليشرک به و يدعوه من دون الله فهذا حرام کله و هو مع کونه شرکا بالله.
هر گونه زيارت قبر رسول الله و غير او، نشانه شرک به خداوند است.
الرد علي الأخنائي، ص25
شما ببينيد اين منطق با منطق قرآن چقدر همخواني دارد؟! قرآن ميفرمايد:
وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا
کساني که بر خود ظلم کردهاند، اگر نزد پيامبر بيايند و از او طلب مغفرت کنند و پيامبر براي آنان طلب مغفرت کند، خداوند گناه آنان را ميبخشد.
سوره نساء/آيه64
اين آيه، مطلق است و مقيد نکرده است که در زمان حيات باشد يا بعد از رحلت.
وهابيت، تمام آيات و رواياتي که در زمينه توسل آمده است را مختص به زمان حيات پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميدانند و وقتي او از دنيا رفت، تمام شد. حتي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نميتواند هيچ حرکتي از خود نشان دهد و نه ميتواند نفعي برساند و نه ميتواند ضرري برساند. يکي از وهابيها به يکي از دوستان ما در مسجد النبي ميگفت:
شما که متوسل به پيامبر ميشويد و از او حاجت ميخواهيد، او که نميتواند کاري انجام دهد. از او کاري ساخته نيست. اگر من بگويم يا رسول الله! اين کتاب را از اينجا بردار، آيا ميتواند بردارد؟ گفتم: پس ما چه کنيم؟ گفت: به خدا متوسل شويد. گفتم: شما به خدا بگو که بيايد اين کتاب را از اينجا بردارد. پس چرا برنداشت؟ او هيچ جوابي نداشت.
دعا و توسل، شرائطي دارد و تا آن شرائط محقق نشود، دعا در خارج محقق نخواهد شد. روايات متعددي در منابع اهل سنت هست که انبياء (عليهم السلام) در قبورشان زنده هستند و جسد انبياء (عليهم السلام) بر خاک حرام است و خاک نميتواند جسد انبياء (عليهم السلام) را تصرف کند. روايات متعددي دارند مبني بر اينکه:
الأنبياء في قبورهم حي و يصلون.
يکروز من در مدينه منوره بودم در ماه رمضان سال 1382 ، در اولين جمعه بعد از نماز عصر، يکي از وهابيها آمد سراغ من که مرا نصيحت دوستانه بکند و گفت: من حيفم ميآيد به شما که شما با اين شرک، در قيامت مشکلي براي شما درست خواهد شد. ديدم واقعا مخلصانه نصيحت ميکرد. گفتم: چه نشانهاي از ما ديدي که ميگويي اين شرک مايه گرفتاري شما خواهد شد. گفت: اينکه در نماز، دست بسته نماز نخواندي، متوجه شدم که شيعه هستي. گفتم: مگر شيعه بودن مساوي است با مشرک بودن؟ گفت: شماها متوسل به پيامبر و ائمه ميشويد و اين کار شرک است. گفتم: مگر قرآن از قول برادران حضرت يوسف (عليه السلام) نقل نميکند که از پدرشان خواستند:
يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ
سوره يوسف /آيه97
و حضرت يعقوب (عليه السلام) هم نميگويد که شما مشرک هستيد و ميگويد:
سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
سوره يوسف /آيه98
گفت: اينها مربوط به زمان حيات است و بعد از فوت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، توسل جائز نيست. گفتم: مقام انبياء (عليهم السلام) بالاتر است يا مقام شهداء؟ گفت: مقام انبياء (عليهم السلام). گفتم: مگر قرآن درباره شهداء نميگويد:
وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
سوره آل عمران/آيه169
گفت: اين حيات، حيات برزخي است. گفتم: آيا حيات برزخي مربوط به شهداء است و غير شهداء ندارند. گفت: نه، فقط شهداء دارند. گفتم: قرآن در رابطه با آل فرعون ميگويد:
النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آَلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ
سوره غافر/آيه46
در قيامت که روز و شب نيست. معطّل ماند و عصباني شد و گفت:
أنت مشرک، أنت مشرک.
و از مسجد بيرون رفت.
اين، آخرين ضربه اين حضرات است. در برابر دليل قرآني، اينچنين برخورد ميکنند.
بعد از او يک پيرمردي جلو آمد و شروع کرد با يک زبان تحقيرگرانه که شماها تفسير بلد نيستيد و قرآن نميخوانيد. گفتم: منظور شما چيست؟ گفت: آيا اين آيه شريفه:
الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَ الطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ
سوره نور/آيه26
را خواندهايد؟ گفتم: بله. گفت: مراد چيست؟ گفتم: زنان پاک براي مردان پاک و زنان ناپاک براي مردان ناپاک. گفت: پس چرا شما عايشه، أم المؤمنين را لعن ميکنيد؟ مگر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و سلم) از پاکان نيست؟ گفتم: اولا: من سراغ ندارم که کسي از شيعه، عايشه را لعن کند. ثانيا: مگر حضرت نوح و لوط (عليهما السلام) پاک نبودند؟ قرآن درباره زنان آنها چه ميگويد؟ او هم همينطوري معطل ماند و بلند شد و رفت و گفت:
أنت مشرک، أنت مشرک.
اين منطق، منطقي نيست که کاربرد داشته باشد. خدا را شاهد ميگيرم که در اطراف ما حدود 7 ، 8 نفر جوان نشسته بودند و اين بحثها را نظاره ميکردند. با اينکه از اهالي خود مدينه بودند، آنها از برخورد اينها مشمئز شدند و از من عذرخواهي کردند. اين که منطق نشد! شما در برابر دليل، با دليل پاسخ بدهيد.
اين حضرات، يکي از بزرگترين حربههايي که امروز دارند، اين است که در اولين برخورد شما با يک وهابي، قضيه مشرک بودن شيعه را به جرم توسل به نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و انبياء (عليهم السلام) و ائمه (عليهم السلام) و اولياء مطرح ميکنند.
* * * * * * *
* * * * * * *
* * * * * * *
««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»
دکتر سيد محمد حسيني قزويني