پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم
 
برنامه حبل المتين
 
استاد: آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني
 
02 / 07 / 1391

مجري
 
دهه کرامت را خدمت شما عزيزان تبريک عرض مي‌کنم.
 
ابتداي اين دهه مصادف است با ميلاد با سعادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها که ولي نعمت ما هستند و در پايان اين دهه ميلاد با سعادت امام رؤوف حضرت علي بن موسي الرضا المرتضي است.
 
سؤال از محضر حضرت عالي اين است كه اگر نام حضرت علي عليه السلام در قرآن آمده بود، آيا اين احتمال نمي‌رفت که به تحريف قرآن اقدام کنند ، به خاطر اين که نام اميرالمؤمنين علي عليه السلام را از قرآن محو کنند؟
 
استاد قزويني:
 
يکي از شبهاتي که امروز حضرات دارند مطرح مي‌کنند، اين است که چرا نام اميرالمؤمنين در قرآن نيامده است.
 
ما در جلسه گذشته مطالبي را عرض کرديم و گفتيم: ذکر نام يا به اسم است و يا به عدد است و يا به وصف.
 
به وصف کاملاً آمده است و در آن هيچ شک و شبهه نيست.
 
اگر کسي واقعاً معاند نباشد و پرده‌هاي ضخيم تعصب، جلوي چشمانش را نگرفته باشد و دنبال حقائق باشد، مسئله برايش واضح و روشن است.
 
اين آقا که مي‌گويد: پيغمبر اکرم فرمود: اگر يک مگسي داخل آب افتاد، مگس را تا آخر در آب فرو کنيد و بخوريد؛ چون يک بال مگس شفا است و يک بال مگس مرض است.
 
بعضي از افراد که هيچ خبري از مسائل پزشکي ندارند، يک سري خزعبلاتي را بافته‌اند و روي سايت‌ها گذاشته‌اند.
 
اين آقا مي‌گويد: من نسبت به اين روايت متعبد هستم؛ چون پيغمبر فرموده است، من به آن عمل مي‌کنم.
 
اگر در داخل آب يا شيري که مي‌خورم مگس بيافتد، مگس را در داخل آب فرو مي‌کنم.
 
ما دنبال اين نيستيم که ببينيم اين روايت صحيح است يا صحيح نيست که آقايان مي‌گويند: در صحيح‌ترين کتاب‌هاي ما آمده است و مقيد هستم که به اين عمل کنم.
 
ما يک پيشنهادي مي‌کنيم، اين آقايان آن پر مگسي که در آن شفا است را انتخاب کنند و درب داروخانه‌ها و بيمارستان‌ها را ببندند.
 
الآن جناب اولي الامرشان، آقاي ملک عبد الله بيمار است،‌ 3 هزار مگس بردارند و در داخل شيري کنند که شايد ان شاء الله ايشان شفا پيدا کند.
 
مي‌گوئي من مقيد هستم و چون پيغمبر گفته است عقيده دارم.
 
مگر اين رواياتي که ما در رابطه با حضرت امير خوانديم، از غير از نبي مکرم است؟
 
حديث خليفتي، وصيي، امام البرره، امام المتقين، ولي المؤمنين و ده‌ها عبارت ديگر که ما خوانديم.
 
واقعاً اگر شما ملتزم به سخن پيغمبر هستيد و راست مي‌گوئيد، اين همه روايت ما خوانديم، شما به يکي از اين‌ها عمل کن.
 
شما مي‌گوئيد: رسول اکرم يک نشانه گذاشته است براي اين که خلافت بايد به عهده ابوبکر باشد، در آخر عمرش فرموده است که به جاي من نماز بخواند.
 
شما مي‌گوئيد: نستجير بالله پيغمبر اکرم هذيان مي‌گفته است ولي مي گوييد در همان دوراني که پيامبر هذيان مي گفته، مي‌فرمايد: ابوبکر برود نماز بخواند.
 
به قول خود ابن تيميه امام و پيغمبر شما، (شايد در آينده ابن تيميه را از خدا هم بالاتر ببرند) مي‌گويد: اين دليلي نيست که اگر کسي به جاي پيغمبر نماز خواند، اين خليفه پيغمبر هم باشد.
 
ابن ام مکتوم حدود 11 مورد به جاي پيغمبر نماز خوانده است.
 
عبد الرحمن بن عوف پيش نماز خود پيغمبر است و پيغمبر به ايشان اقتدا کرده است.
 
مي‌گويند: چون در آنجا علامتي گذاشته است.
 
اين همه روايات صريح و واضح و روشن، به هيچ وجهي حاضر نيستند که زير بار بروند.
 
اين آقايان هر کاري که انجام دهند، من يک جمله به اين‌ها مي‌گويم آن هم فقط براي اتمام حجت؛ چون مي‌دانم که اين‌ها زير بار اين حرف‌ها نمي‌روند، بدانيد يک روزي فرا خواهد رسيد که از اين کار و لجاجت و عنادتان پشيمان مي‌شويد و دو دستي به سر خودتان مي‌زنيد.
 
قسم به خدا از اين کارتان پشيمان مي‌شويد.
 
اين همه حقائق و اتمام حجت، پشيمان مي‌شويد؛ ولي پشيماني سود و فائده‌اي ندارد.
 
آن وقت مي‌گوئيد: اي کاش وقتي فلاني به ما گفت و قسم هم خورد به حرفش گوش مي‌کرديم.
 
آن وقت مي‌گوئيد:
 
قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْمًا ضَالِّينَ
 
سوره مؤمنون آيه 106
 
شقاوت ما باعث شد که اين قضايا را نپذيريم.
 
اگر در اين دنيا اعترف کنيد و حق را قبول کنيد، تعدادي از مريدهايتان را از دست مي‌دهيد و نهايتا آن لوله‌هاي نفتي که از طريق عربستان براي شما مي‌آيد، آن هم بسته مي‌شود.
 
اما روزي هر فردي را خدا متکفل است.
 
آقاي شيخ محمد انطاکي که قاضي القضات سوريه بود، حق برايش روشن شد و شيعه شد و از قاضي القضاتي عزل کردند و خانه سازماني ايشان را گرفتند و حقوق ماهيانه‌اش را قطع کردند. اين آقا هم از دنيا رفت.
 
آقاي بن باز شما هم با آن دبدبه و کب کبه از دنيا رفت.
 
آيا آقاي انطاکي، از گرسنگي مرد؟
 
ما روي قضيه تشيع اصرار نداريم.
 
يک کسي تحقيق مي‌کند و به نتيجه مي‌رسد که مذهب اهل سنت حق است.
 
اگر نتيجه تحقيق ايشان اين شد و خلاف آن عمل کند، فرداي قيامت گرفتار مي‌شود.
 
قرآن مي‌فرمايد:
 
فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ.
 
سوره زمر آيه 17 و 18
 
اين که شما از هرگونه رويارويي و مناظره و گفتگوي دوستانه فرار مي‌کنيد و وحشت داريد و از عکس ما هم مي‌ترسيد، آيا اين دليلي بر اين نيست که دليلي براي ارائه کردن و سخني براي گفتن نداريد؟
 
از چهار تا بچه شيعه‌اي که نه دانشگاه ديده اند و نه حوزه، اين همه وحشت داريد، اگر يک بچه شيعه‌اي بيايد و متوجه شويد که 4 مطلب بلد است، بلا فاصله سؤال پيچ مي‌کنيد و قطع مي‌کنيد.
 
بعضي از بينندگان به ما مي‌گويند: يک دعائي براي ما کنيد که تلفن ما را وصل کنند.
 
آقايان به خدا و پيغمبر متوسل مي‌شوند تا تلفن‌شان وصل شود.
 
افرادي که واقعاً لاطائلات و جفنگيات مي‌بافند،‌ 20 دقيقه صحبت مي‌کنند و نه سر حرف‌شان معلوم است و نه ته حرفش معلوم است و جز فحش و اهانت و جسارت هيچ حرفي ندارد. والله اين باعث رفتن آبروي شما مي‌شود.
 
اگر براي آبروي دنيوي‌تان ارزش قائل هستيد، اين روش، روش صحيحي نيست.
 
وكنتم لا تخافون المعاد فكونوا أحرارا في دنياكم.
 
بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج45، ص51
 
اگر از معاد و خدا نمي‌ترسيد و حساب نمي‌بريد، در دنيا آزاد مرد باشيد.
 
در رابطه با سؤال شما سخن خيلي زياد است، شايد من در لا به لاي صحبت‌ها، اشارات و ادله و قرائن زيادي داريم.
 
در رابطه با سنت اين‌ها چه کار کردند؟
 
با آن همه رواياتي که در رابطه با خلافت و فضائل حضرت امير است، يک نوعي اين روايات را يا بدل سازي کردند و يا تبديل به خلاف کردند.
 
آقاي ابن ابي الحديد معتزلي يک تعبيري دارد (اين آقايان مي‌گويند: معتزلي شيعي، مثل اين که ما بگوئيم: مسيحي مسلمان، اعتزال يکي از فرق اهل سنت است) در اول کتاب خود مي‌گويد:
 
الحمد لله الذي وقدم المفضول على الأفضل.
 
شرح نهج البلاغة، ج1، ص 9
 
در تمام کتاب خود، تلاش مي‌کند که خلافت آقاي ابوبکر و عمر را تثبيت کند.
 
کدام شيعه را سراغ داريد که اين شکلي باشد؟
 
ايشان از ابو جعفر اسکافي (اسکافي هم که يک آدم سني متعصب و ملا است) نقل مي‌کند:
 
وقد روي أن معاوية بذل لسمرة بن جندب مائة ألف درهم.
 
شرح نهج البلاغة، ج4، ص43
 
معاوية 100 هزار درهم به سمرة بن جندب داد و گفت: بيا يک آيه‌اي که در فضيلت علي است را بگو در حق ابن ملجم نازل شده است و آيه که در رابطه با منافقين و کفار است، بگو در حق علي نازل شده است.
 
100 هزار درهم به تو مي‌دهم که بگويي که آيه:
 
ومن الناس من يعجبك قوله في الحياة الدنيا ويشهد الله على ما في قلبه وهو ألد الخصام ، وإذا تولى سعى في الأرض ليفسد فيها ويهلك الحرث والنسل والله لا يحب الفساد
 
سوره بقره آيه 204 و 205
 
در حق علي نازل شده است.
 
و بگو اين آيه:
 
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ.
 
سوره بقره آيه 207
 
در حق ابن ملجم نازل شده است.
 
فلم يقبل ، فبذل له مائتي ألف درهم فلم يقبل ، فبذل له ثلاثمائة ألف فلم يقبل ، فبذل له أربعمائة ألف فقبل ، وروى ذلك .
 
شرح نهج البلاغة، ج 4 ، ص 43
 
گفت: نه، صد هزار درهم خيلي کم است، گفت: 200 هزار درهم مي‌دهم، گفت: باز هم قبول نمي‌کنم، گفت: 300 هزار درهم مي‌دهم، (پول مفت و زورکي و دين و مذهب هم که نيست) گفت: نه، تا اين که گفت: 400 هزار درهم مي‌دهم و او قبول کرد و گفت: اين آيه 207 سوره بقره که در رابطه با ليلة المبيت است در حق عبد الرحمن بن ملجم عليه لعنة الله و لعنة الاعنين و آيه 204 و 205 سوره بقره در حق امير المؤمنين سلام الله عليه نازل شده است.
 
اين‌هايي که اين طور با سنت برخورد مي‌کنند، اين‌ها اگر نام امير المؤمنين در قرآن آمده بود، با قرآن اين‌ها چه کار مي‌کردند؟
 
خطيب بغدادي و آقاي مزي و ابن حجر عسقلاني نقل مي‌کنند: حريز بن عثمان همين حريزي که بعد از نماز صبح هفتاد بار اميرالمؤمنين را لعن مي‌کرد و بعد از نماز مغرب و عشاء هم هفتاد بار اين کار را مي‌کرد.
 
درباره اين هم آقايان مي‌گويند: ثقه است.
 
به قول آقاي اميني که مي‌گويد: يا لها من ثقة.
 
اين کارخانه توثيق سازي است که اگر کسي بگويد: منکر خلافت ابو بکر و عمر باشد و منکر صحبت باشد، کافر و مرتد و مهدور الدم است؛ ولي اگر کسي به امير المؤمنين علي بن ابي طالب لعن کند و به صورت ثابت روزي 140 بار لعن کند ثقه است.
 
حريز بن عثمان گفت:
 
هذا الذي يرويه الناس عن النبي صلى الله عليه وسلم قال لعلي أنت مني بمنزلة هارون من موسى حق ولكن أخطأ السامع قلت فما هو قال إنما هو أنت مني مكان قارون من موسى.
 
تاريخ بغداد، ج 8 ، ص 268 و تهذيب التهذيب، ج 2، ص 209 و تاريخ مدينة دمشق، ج 12، ص349
 
اين که درباره علي پيغمبر فرمود: يا علي جايگاه تو نسبت به من، به منزله هارون نسبت به موسي است، درست است؛ ولي آن راوي که محضر پيغمبر بوده است اشتباه کرده است، پيغمبر نفرموده هارون؛ بلکه فرموده: قارون، همان طوري که قارون عداوت با موسي داشت، يا علي تو هم همان عداوت را با من داري.
 
راوي مي‌گويد:
 
قلت عمن ترويه قال سمعت الوليد بن عبد الملك يقوله وهو على المنبر.
 
تاريخ بغداد  ج 8   ص 268 و تهذيب التهذيب  ج 2   ص 209 و تاريخ مدينة دمشق  ج 12   ص 349
 
از چه کسي نقل مي‌کني؟ گفت: شنيدم که وليد بن عبد الملک (لعنة الله عليه و لعنة الله علي من لم يلعنه)، بر بالاي منبر اين قضيه را نقل مي‌کند.
 
اين‌هايي که با سنت اين کار را کرده‌اند، با قرآن چه مي‌کردند؟
 
من از اين موارد اگر بخواهم بگويم، مثنوي هفتاد مَن کاغذ شود.
 
در مورد قبل اگر آقايان بگويند: ابن ابي الحديد معتزلي شيعه است؛ ولي خطيب بغدادي و ابن عساکر و ابن حجر عسقلاني که شيعه نيستند.
 
در خانه اگر کس است، يک حرف بس است.
 
قرآني که بايد به عنوان يک سند جاودانه براي معجزه نبي مکرم بماند و بنا نيست که خدا با اعجاز قرآن را حفظ کند، اگر بنا بود که قرآن را با معجزه حفظ کند، پيغمبر هم با معجزه تمام دنيا را تسخير مي‌کرد.
 
قرآن مي‌فرمايد:
 
وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآَمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا.
 
سوره يونس آيه 99
 
اگر خدا بخواهد تمام مردم روي زمين در يک چشم به هم زدن مؤمن مي‌شدند.
 
بنا نيست که قرآن با معجزه از تحريف مصون بماند.
 
أبى الله أن يجري الأمور إلا بأسبابها.
 
مستدرك سفينة البحار - الشيخ علي النمازي الشاهرودي - ج 4، ص 424
 
براي همين خداي عالم مي‌داند که اين عداوت‌هايي که با اميرالمؤمنين در قلب بعضي‌ها وجود دارد، نمي‌گذارد که نام ايشان در قرآن بماند.
 
ضغائن في صدور أقوام لا يبدونها لك إلا من بعدي.
 
كتاب سليم بن قيس - سليم بن قيس الهلالي الكوفي، ص 136 و مسند البزار، ج2، ص 293
 
خداي عالم تمام برنامه‌هاي مربوط به اميرالمؤمنين را داخل رمز بيان مي‌کند؛ تا اين‌ها راهي براي توجيه داشته باشند و انگيزه تحريف براي قرآن را از دست دهند.
 
مجري:
 
اين آقايان وهابي‌ها مي‌گويند: مگر همين صحابه نبوده‌اند که جان‌شان را در راه دين و خدا فدا کردند و همين صحابه نبوده‌اند که سنت را مثل نماز و روزه و زکات و حج  براي ما نقل کرده‌اند، چگونه مي‌شود که اين‌هايي که اين همه کار براي ما کرده‌اند و اين‌ها را به ما رسانده‌اند، همين‌ها عامل تحريف قرآن شوند؟
 
استاد قزويني:
 
من قبل از اين که سؤال حضرت عالي را جواب دهم، يک نکته‌اي را اشاره کنم.
 
يک اشتباهي که در اين عزيزان اهل سنت ما است و وهابي‌ها روي اين عناد دارند، اين‌ها روي مباحث صحابه يک جانبه نگاه مي‌کنند و به صورت گزينشي اين مطالب را مورد بررسي و بحث قرار مي‌دهند.
 
اين‌ها تصور مي‌کنند که اين صحابه فوق عصمت را دارند؛ چون شيعه معتقد است که ائمه عليهم السلام با توجه به اعمال‌شان و اراده قاطع‌شان بر عدم مخالفت، خداي عالم عنايتي کرده است و يک نيرويي در اين‌ها ايجاد کرده است که اصلا نه تنها گناه نمي‌کنند؛ بلکه فکر گناه هم نمي‌کنند؛ ولي اگر بخواهد کوچک‌ترين گناهي از ائمه نستجير بالله سر بزند، هم از عصمت ساقط مي‌شوند و هم از امامت سلب مي‌شوند و در آن هيچ شک و شبهه نيست.
 
خداوند نسبت به نبي مکرم مي فرمايد:
 
لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ.
 
سوره زمر آيه 65
 
اگر کوچک‌ترين شرک بورزي، تمام اعمالت حبط مي‌شود.
 
يا در آيه ديگري مي‌فرمايد:
 
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ.
 
سوره الحاقه آيه 44 تا 46
 
اگر بخواهد يک جمله به ما افتراء ببندد، ما رگ گردن پيغمبر را مي‌زنيم.
 
اين آقايان در رابطه با صحابه مي‌گويند: معصوم نيستند و گناه مي‌کنند؛ ولي خدا گناه اين‌ها را نمي‌نويسد يا گناه‌شان را چون اجتهاد مي‌کنند و بعد گناه مي‌کنند، خداي عالم به خاطر اجتهادشان، يک ثواب هم به اين‌ها مي‌دهد.
 
مي‌گوئيم: معاويه در جنگ با علي در برابر امام زمانش بود يا نه؟
 
در برابر خليفه به حق بود يا نه؟
 
مي‌گويند: ايشان اجتهاد کرد و 110 هزار نفر را به کشتن داد و اشتباه کرد، اشتباه اين آقا يک ثوابي هم دارد.
 
آقاي خالد بن وليد، مالک بن نويره را ناحق کشته است و با زنش هم زنا کرده است، يک ثواب هم دارد. اگر ما به حقائق صحابه در قرآن و در سنت مراجعه کنيم، خلاف اين را سنت و قرآن ثابت مي‌کند.
 
در رابطه با قضيه نماز جمعه خدا مي‌فرمايد:
 
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
 
سوره جمعه آيه 9
 
خود صحيح بخاري مي‌گويد:
 
أَقْبَلَتْ عِيرٌ وَنَحْنُ نُصَلِّي مع النبي صلى الله عليه وسلم الْجُمُعَةَ فَانْفَضَّ الناس إلا اثْنَيْ عَشَرَ رَجُلًا فَنَزَلَتْ هذه الْآيَةُ وإذا رَأَوْا تِجَارَةً أو لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا.
 
صحيح البخاري، ج 2 ، ص 728
 
جز 12 نفر کسي در مسجد نماند.
 
در قضيه صلح حديبيه چه کساني بودند که شک در نبوت پيغمبر کردند؟
 
چه کسي گفت:
 
لقد أَعْتَقْتُ بِسَبَبِ ذلك رِقَابًا وَصُمْت دَهْرًا.
 
فتح الباري، ج5 ، ص 346
 
بنده‌هاي زيادي آزاد کردم و يک عمر روزه گرفتم که کفاره شک من در نبوت پيغمبر شود.
 
اين چيزي است که آقاي ابن حجر عسقلاني نقل مي‌کند.
 
در قضيه حديبيه و در قضيه حجة الوداع چه کساني بودند که گفتند:
 
فَنَأْتِيَ عرَفَةَ تَقْطُرُ مَذَاكِيرُنَا الْمَنِيَّ.
 
صحيح مسلم، ج 2،  ص883
 
تعبير خيلي وقيح است.
 
خود عائشه همسر پيغمبر در همان قضيه مي‌گويد:
 
من أَغْضَبَكَ يا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ .
 
صحيح مسلم ، ج2، ص 879
 
چه کسي تو را به غضب آورده است، خدا اين‌ها را وارد آتش جهنم کند.
 
چه کساني بودند که به نبي مکرم نسبت هذيان داده‌اند؟
 
تمام اين قضايا نشان مي‌دهد که برداشت اين عزيزان از صحابه، علاوه بر اين که با آيات قرآن منافات دارد، با سنت صحيح‌شان هم منافات دارد.
 
ان شاء الله ما بحث صحابه را سر فرصت باز مي‌کنيم و صحابه را از منظر قرآن بيان مي‌کنيم (بدون هيچ تعصبي) اقوال بزرگان اهل سنت و آيات را مي‌خوانيم و قضاوت را به عهده بينندگان مي‌گذاريم. مي‌گوئيم: از اين آيات شما چه استفاده مي‌کنيد؟
 
فقط آيه 100 سوره توبه و آيه آخر سوره فتح را نگاه نکنيد، ده‌ها آيات ديگري هم در قرآن داريد که به صراحت مي‌فرمايد:
 
إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا
 
سوره حجرات آيه 6
 
اگر يک مورد هم استثناء شده باشد، آن قانون کلي به هم مي‌ريزد.
 
در قضيه مسجد ضرار چه کساني در آن مسجد بودند ؟
 
چه کسي عمار را مي‌کشد که پيغمبر فرمود:
 
وقاتل عمار في النار.
 
الطبقات الكبرى، ج 3، ص 262
 
آيا اين‌ها جزء همين اصحاب بيعت شجره رضوان نبودند و جزء بدريون نبوده‌اند؟
 
برداشت اين‌ها با واقعيت تاريخي تطبيق نمي‌کند. ما از روي تعصب حرف نمي‌زنيم.
 
در اين زمينه هر کدام از عزيزان اهل سنت، اين کارشناسان وهابي که حاضر نيستند، ما از اين‌ها قطع اميد کرديم. ان شاء الله آن روز را خواهيم ديد که اين‌ها در ميان شعله‌هاي آتش جهنم، مي‌گويند:
 
رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْمًا ضَالِّينَ.
 
سوره مؤمنون آيه 106
 
ربنا إنا أطعنا ساداتنا وكبراءنا فأضلونا السبيلا.
 
سوره احزاب آيه 67
 
آن روز يقين داريم که خواهيم ديد؛ ولي هيچ فائده‌اي ندارد.
 
در رابطه با سؤال حضرت عالي که صحابه که اين همه خدمت کردند، آيا اين‌ها مي‌توانند آيه اي که در رابطه با حضرت امير در قرآن باشد را تغيير دهند، مگر همين نماز اشاره در قرآن شده است؟ يک آيه بياوريد که ثابت کند نماز واجب است؟
 
ما به شما جايزه مي‌دهيم.
 
هر کجا آيه بياورند که گفته باشد: اقيموا الصلاة، مي‌گوئيم:
 
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ.
 
سوره احزاب آيه 56
 
صلاة به معناي دعا است.
 
وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ.
 
سوره توبه آيه 103
 
آقايان مي‌گويند: قرآن را بايد با قرآن معنا کنيم.
 
آيه 33 سوره احزاب را با آيات مربوط به قضيه حضرت ابراهيم مقايسه مي‌کنند.
 
يک آيه براي ما بياوريد (رکعات نماز پيش کش شما) که نماز واجب است.
 
 مي‌گويند: اين نماز که واجب است، پيغمبر فرمود:
 
صلوا كما رأيتموني أصلي.
 
مسند الشافعي، ج 1، ص 55
 
نماز رکعاتي دارد، همين صحابه اين رکعات را براي ما نقل کرده‌اند.
 
اگر واقعاً صحابه مشکلي داشتند، نماز و روزه و حج را هم تحريف مي‌کردند.
 
چرا پس نسبت به اين‌ها هيچ تحريفي از صحابه صورت نگرفته است؟
 
بحث امامت و خلافت، بحث رياست است. آنجا مدعي زياد است.
 
خود آقاي شهرستاني که شافعي مذهب است و گمان نمي‌کنم کسي ادعا کند که شيعه است، در کتاب الملل والنحل که کتاب معتبرشان است مي‌گويد:
 
وأعظم خلاف بين الأمة خلاف الإمامة إذ ما سل سيف فى الإسلام على قاعدة دينية مثل ما سل على الإمامة فى كل زمان.
 
الملل والنحل ، ج1، ص 24
 
بزرگ‌ترين اختلافي که در ميان امت اسلامي افتاده است، اختلاف در امامت است؛ چون درباره هيچ قضيه‌اي شمشير کشيده نشده است مثل شمشيرهايي که در رابطه با بحث امامت کشيده شده است.
 
در اينجا انگيزه وجود دارد که هر کسي مي‌گويد: من رئيس باشم. در رابطه با نماز انگيزه‌اي وجود ندارد. در رابطه با روزه غير از درد سر و گرسنگي چيز ديگري نيست.
 
در حج با آن مشکلات انگيزه وجود ندارد؛ ولي در قضيه امامت و خلافت، بحث رياست مطرح است و بشر هم ذاتا به رياست و مقام علاقه دارد. اين طور نيست که کسي بگويد: من به مقام و رياست علاقه ندارم.
 
به ايشان بايد گفت: شما بايد به يک دکتري مراجعه کنيد و مشکل رواني خودتان را حل کنيد. مثل اين مي‌ماند که کسي بگويد: من به جنس مخالف هيچ علاقه‌اي ندارم، شما مريض هستي. خداي عالم هم غضب را در انسان آفريده و هم رحمت را.
 
هم شهوت را آفريده و هم صيانت را. همه اين‌ها خلقت خدا است که در طبيعت بشر آورده است. اين‌ها مي‌گويند: يک نمونه به ما دهيد که صحابه به خاطر بحث رياست اظهار نظر کرده باشند. من چند نمونه به شما مي‌دهم.
 
ما در تاريخ صحيح داريم که تعدادي از افراد که مي‌خواستند که مسلمان شوند، شرط کردند که ما مسلمان مي‌شويم به شرط اين که رياست بعد از تو مال ما باشد.
 
آيا کسي آمده بگويد: يا رسول الله ما مسلمان مي‌شويم به شرط اين که بعد از تو نماز بخوانيم يا روزه بگيريم؟
 
الثقات ابن حبان صفحه 89
 
تاريخ اسلام جلد اول صفحه 286
 
در رابطه با قضيه بني عامر بن صعصعه، پيغمبر اسلام را عرضه مي‌کند (آن زماني که در مکه بودند) و اين‌ها مي‌گويند:
 
إن اتبعناك وصدقناك فنصرك الله ثم أظهرك الله على من خالفك أيكون لنا الأمر من بعدك فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم الأمر إلى الله يضعه حيث يشاء.
 
الثقات، ج1، ص 89 و الثقات، ج1، ص 90 تاريخ الإسلام ج1، ص 286
 
اگر ما تبعيت کرديم و تو را تصديق کرديم و خدا تو را ياري کرد و بر مخالفين خود پيروز شدي و حکومت تشکيل دادي و به مقام رياست رسيدي، آيا رياست بعد از تو به ما مي‌رسد؟ پيامبر فرمود: امر خلافت بعد از من دست خدا است و در هر کسي لياقت ببيند او را معرفي مي‌کند.
 
ان شاء الله بعداً بحث خواهيم کرد که امر امامت به يد الله است يا به يد الناس.
 
آقاي؟؟؟؟؟ اين روايت را به عنوان يک مسئله قطعي نقل مي‌کند.
 
آقاي واحدي در کتاب اسباب النزول صفحه 183 که ملتزم است که روايات صحيح نقل کنيد، مي‌گويد: عامر بن طفيل هم آمد گفت:
 
أ يکون الامر لي.
 
اگر من تحريک کنم که مردم ايمان بياورند، رياستي هم دارم؟ چيزي هم به من بعد از تو مي‌رسد؟ حضرت فرمود: نه
 
جناب هوزة بن علي شاعر زبردست عصر پيغمبر است مي‌گويد: اگر قول دهي که بعد از تو رياست با من است، با اين شعرهايم يک اشعار حماسي درست مي‌کنم و مردم را تحريک مي‌کنم که دسته دسته به تو اسلام بياورند؛ ولي به شرط اين که بعد از تو رياست به عهده من باشد.
 
پيغمبر فرمود: خير.
 
فقال هوذة: إِن جعل الأمر لي من بعده سرت إِليه، وأسلمت، ونصرته، وإلا قصدت حربه. فقال النبي صلى الله عليه وسلم: " لا ولا كرامة، اللهم اكفنيه " فمات بعد قليل.
 
المختصر في أخبار البشر، ج 1، ص95
 
در صحيح بخاري عبادة بن صامت مي‌گويد:
 
بَايَعْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم على السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ في الْمَنْشَطِ وَالْمَكْرَهِ وَأَنْ لَا نُنَازِعَ الْأَمْرَ أَهْلَهُ.
 
صحيح البخاري، ج 6، ص2633
 
با پيغمبر بيعت کرديم به شرط اين که آن کسي که اهليت براي خلافت دارد و معين مي‌شود، با او اختلاف نکنيم.
 
معلوم مي‌شود که يک مسائلي بوده است که پيغمبر از آن‌ها تعهد مي‌گيرد.
 
در رابطه با ولي امر بعد از خودم هر کسي را که معين کردم، شما حق منازعه نداريد.
 
معلوم مي‌شود که همان ابتداي امر يک مسائلي بوده است.
 
من يک نکته مي‌گويم و سريع رد مي‌شوم و نمي‌خواهم که وارد خط قرمز شوم.
 
سوره مدثر آيه 31 را مراجعه کنيد که مي‌فرمايد:
 
وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آَمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ.
 
افرادي که در اطراف پيغمبر در مکه بودند (سوره مدثر صد در صد سوره مکي است) اطرافيان پيغمبر را به 4 دسته تقسيم مي‌کند:
 
1-     کفار
 
2-     اهل کتاب
 
3-     مؤمنين
 
4-     الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ
 
مفسرين نمي‌دانند که اين في قلوبهم مرض چه کساني هستند.
 
بعضي‌ها مي‌گويند: يعني منافقين.
 
در مکه که نفاقي نبوده است؛ چون اسلام اقتداري نداشت تا مردم بترسند. نفاق آن جايي است که از ترس حقائق را نمي‌تواند آشکار کند.
 
مي‌گويند: معني آن اين است که کساني که در قلوب آن‌ها شک بوده است. اين هم يک کدي است که مي‌شود روي آن ساعت‌ها بحث کرد.
 
مصلحت نيست که از پرده برون افتد راز
 
پيغمبر اکرم در آخرين لحظاتش مي‌فرمايد: قلم و کاغذي بياوريد تا من چيزي بنويسم
 
لَا تضلون بَعْدَهُ .
 
صحيح البخاري، ج 4، ص 1612
 
هرگز گمراه نشويد.
 
گفتند: پيغمبر هذيان مي‌گويد.
 
قطعي است که جمعيت گفتند: جناب خليفه دوم گفته است.
 
اين که يهجر گفته است يا غلبه الوجع، هر دو به يک معنا است و فرقي نمي‌کند.
 
چرا اين‌ها نسبت هذيان به پيغمبر داده‌اند و چه اتفاقي افتاد؟
 
در طول اين مدت يک همچين قضايايي پيش نيامده است.
 
آقايان براي خلافت جناب ابوبکر از همين فرمان پيغمبر که فرمود: به ابوبکر بگوييد که نماز بخواند، مي‌گويند: يک نشانه و علامتي داده است که ابو بکر خليفه بعد از من است.
 
در همين جا نسبت هذيان مي‌دهند.
 
جناب آقاي نووي که متوفاي 676 است.
 
در جلسه قبل نسبت به قرطبي يک اشتباه لفظي کردم و من گفتم: قرطبي متوفاي 676 است که 671 است که بعضاَ اشتباه مي‌شود.
 
آقايان بايد تخفيف دهند و خيلي زياد مهم نيست و حفظ اين عددها خيلي سخت است.
 
من معمولاً اين اعداد را تلاش مي‌کنم که موقع خواب يک بخش از اين‌ها را مرور کنم و صبح هم بلند مي‌شوم، يک مرور مي‌کنم که از ذهنم نرود.
 
هر کسي به چيزي علاقه دارد و ما هم به اين عددها دل‌مان را خوش کرديم.
 
اين فضيلت نيست. فضيلت اين است که انسان بتواند براي عقيده خودش ادله محکم از کتاب و سنت اقامه کند. در يک بحث زنده سؤالاتي که از شرق و غرب عالم مي‌آيد، مستند جواب دهد، اين فضيلت است.
 
جناب نووي که متوفاي 676 است که مرحوم صاحب معتبر مرحوم محقق حلي که از فقهاي بنام شيعه است و استاد علامه حلي است هم متوفاي 676 هجري است.
 
ما عده‌ زيادي داريم که در همان ايام از دنيا رفته‌اند.
 
ايشان مي‌گويد: علماء اختلاف کرده‌اند که پيغمبر مي‌خواهد چه کار کند.
 
گفتند:
 
أراد أن ينص على الخلافة في إنسان معين لئلا يقع نزاع وفتن.
 
شرح النووي على صحيح مسلم، ج11، ص 90
 
پيغمبر در اين وصيت نامه آخر عمرش مي‌خواست خليفه بعد از خودش را معين کند؛ براي همين گفتند: پيغمبر هذيان مي‌گويد.
 
ابن حجر را که قبول داريد.
 
همين جناب آقاي ابن حجر و آقاي بدر الدين عيني و آقاي قسطلاني در کتاب ارشاد الساري جلد 1 صفحه 207 مي‌گويند:
 
أراد أن ينص على أسامي الخلفاء بعده حتى لا يقع بينهم الاختلاف.
 
فتح الباري، ج 1 ، ص 209 و عمدة القاري، ج 2، ص 171
 
مي‌خواست نام خلفاء بعد از خودش را معين کند.
 
قسطلاني مي‌گويد:
 
اکتب لکم کتابا فيه النص علي الائمة من بعدي.
 
پيغمبر فرمود: من مي‌خواهم نامه‌اي بنويسم که در آن نامه اسامي ائمه بعد از من ذکر شده باشد.
 
براي همين آمده‌اند به پيغمبر اکرم نسبت هذيان داده‌اند؛ چون بحث خلافت و رياست است. اگر پيغمبر مي‌فرمود: نماز بخوانيد باز هم مي‌گفتند: پيغمبر هذيان مي‌گويد؟ اگر مي‌فرمود: روزه بگيريد، نسبت هذيان مي‌دادند؟
 
پيغمبر مريض هم نيست، در قضيه حديث خلفائي اثناء عشر که در صحيح بخاري و مسلم حدود 17 جا وارد شده است که جابره بن سمره مي‌گويد: پيغمبر اکرم فرمود: خلفاء بعد از من 12 نفر هستند. همين که فرمود: خلفاء بعد از من 12 نفر هستند:
 
صَمَّنِيهَا الناس.
 
صحيح مسلم، ج 3، ص 1453
 
سر صداي مردم طوري شد که گوشم کر شد و نشنيدم که پيغمبر چه فرمود.
 
در مسند احمد مي‌گويد: پيغمبر فرمود: خلفاء بعد از من 12 نفر هستند:
 
ثُمَّ لَغَطَ الْقَوْمُ وَتَكَلَّمُوا.
 
مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص 99
 
مردم داد و فرياد کردند.
 
چرا مردم داد و فرياد کردند؟ باز در مسند احمد مي‌گويد:
 
فَكَبَّرَ الناس وَضَجُّوا
 
مسند أحمد بن حنبل، ج 5 ، ص 98
 
مردم تکبير گفتند و ضجه زدند که صداي پيغمبر به کسي نرسد.
 
مي‌گويد: پيغمبر فرمود: خلفاء بعد از من 12 نفر هستند:
 
فَجَعَلَ الناس يَقُومُونَ وَيَقْعُدُونَ
 
مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص 99
 
مردم بلند مي‌شدند و مي‌نشستند تا صداي پيغمبر به مردم نرسد.
 
آيا شما يک جا داريد که پيغمبر در رابطه با حج و نماز و روزه و زکات حرف بزند و مردم اين طور عکس العمل نشان دهند؟
 
جناب ابوبکر يک جمله‌اي دارد که من گمانم اگر اين آقايان عقل داشته باشند و يک ذره به عقل خدادادي مراجعه کنند، ايشان خيلي واضح و روشن هنگامي که مي‌خواهد از دنيا برود وصيت مي‌کند و مي‌گويد: من خلافت را پذيرفتم:
 
فكلكم ورم أنفه من ذلك يريد أن يكون الأمر له دونه.
 
تاريخ الطبري، ج 2 ، ص 353
 
همه شما به فکر رياست و مقام بوديد و دماغ‌تان باد کرده بود و هواي رياست داشتيد.
 
اين عبارت جناب ابوبکر است.
 
همه شما دنبال رياست بوديد و همه مي‌خواهيد بعد از من، خودشان به رياست برسند و ديگري به رياست نرسد.
 
جناب آقاي ازهري صاحب کتاب تهذيب اللغة مي‌گويد:
 
وفي حديث أبي بكر : ولّيت أُمورَكم خَيركم في نفسي فكلّكم وَرِم أَنْفُه على أن يكون الأمرُ له دونه.
 
تهذيب اللغة، ج 15، ص 216
 
اگر من امروز از دنيا مي‌روم، کسي را که بهترين شما است (عمر) را مي‌خواهم خليفه کنم، همه شما دماغ‌تان پر از باد شده است و دنبال رياست هستيد و همه شما مي‌خواهيد که اين رياست مال شما باشد.
 
آيا در رابطه با نماز و روزه و زکات، شما همچين روايتي داريد که آقاي ابوبکر و ديگران بگويند: همه شما دنبال رياست هستيد و دماغ‌ها باد کرده است؟
 
اين تعبير، خيلي تعبير زشتي است. من خيلي نمي‌خواهم روي اين قضيه شرح بدهم که به چه معني است.
 
آقاي ابن اثير جزري که از استوانه‌هاي علمي شما است، در کتاب النهاية في غريب الحديث مي‌گويد:
 
ومنه حديث أبي بكر وليت أموركم خيركم فكلكم ورم أنفه على أن يكون له الأمر من دونه أي امتلأ وانتفخ من ذلك غضبا وخص الأنف بالذكر لأنه موضع الأنفة والكبر كما يقال شمخ بأنفه
 
النهاية في غريب الأثر  ج 5   ص 176
 
من آقاي عمر را خليفه کردم، دماغ‌هاي شما باد کرده است و پر شده است.
 
بعضي‌ها که عصباني و غضبناک مي‌شوند، اين پره‌هاي دماغ‌شان بالا و پائين مي‌شود.
 
براي اين آقاي ابوبکر مي‌گويد: انف؛ چون انف نشانه تکبر است و مي‌گويند: دماغش باد کرده است.
 
شما به کتاب لسان العرب آقاي ابن منظور مراجعه کنيد در ماده «ورم» نگاه کنيد.
 
به کتاب تاج العروس آقاي زبيدي، ماده «ورم» را نگاه کنيد.
 
همه گفتند: جناب آقاي ابوبکر گفته است: همه شما صحابه دماغ‌تان باد کرده است و هواي رياست داريد.
 
اگر ما مي‌گوئيم: اگر بحث امامت اميرالمؤمنين در قرآن مطرح مي‌شد انگيزه براي تحريف بود؛ چون بحث امامت بحث رياست و خلافت است و بحث مال و فرماندهي است.
 
انگيزه براي تحريف وجود دارد. ارتباطي ندارد که شما اين را با بحث نماز و روزه و حج مقايسه کنيد. موارد زياد بود، فقط 4 مورد را ما آورديم.
 
مجري:
 
برخي از علماي وهابي مي‌گويند: مخالفت با شيعه لازم است؛ حتي اگر به خاطر اين کار ما مجبور شويم سنتي را ترک کنيم و زير پا بگذاريم؛ تا شيعه تأييد نشود و ما هم شعار شيعه را ندهيم  و تبليغي براي شيعه نکنيم، لازم است که اين سنت را ترک کنيم.
 
لطف کنيد اين را براي ما جواب دهيد.
 
استاد قزويني:
 
من قبل از اين که اين سؤال را جواب دهم، لازم است به شما اطلاع رساني کنيم که الان يک هفته است برنامه‌هاي ما هم به زبان انگليسي و هم به زبان عربي پخش مي‌شود.
 
دوستان مي‌توانند به دوستان ديگر اطلاع رساني کنند تا از طريق ريموت رسيورشان يا از آپشن يا از لنگويج بزنند، سه زبان معلوم مي‌شود.
 
من از گروه ترجمه تشکر مي‌کنم مخصوصا آقاي دکتر ايرانمنش که شايد تنها کسي است که دکتراي تايتل در جمهوري اسلامي دارد و واقعاً زحمات‌شان قابل تقدير است مخصوصا عزيزاني که در بخش عربي ترجمه مي‌کنند.
 
بنده از اين تسلط عزيزان لذت مي‌برم و تبريک مي‌گويم.
 
دوستان ما مخصوصاً در کشورهاي عربي اين را اطلاع رساني کنند.
 
اگر هم دوستان به زبان عربي سؤالي داشته باشند، ما خودمان ترجمه مي‌کنيم.
 
فقط برنامه‌هاي زنده ما سه زبانه است نه تمام برنامه‌ها که ساعت 6:30 تا ساعت 11 به وقت ايران شروع مي‌شود.
 
از دوستان تقاضا داريم که اگر در اين زمينه انتقاد يا پيشنهادي دارند، در اختيار ما قرار دهند که از پيشنهادات‌شان استفاده کنيم.
 
اين‌ها همه از عنايات خداي عالم است و ما خودمان را لايق اين عنايات و نعمات او نمي‌دانيم؛ چون يکي از اسامي الهي «يا مبتدأ بالنعم قبل استحقاقها» است.
 
خدا را قسم مي‌دهيم به آبروي محمد و آل محمد، توفيق شکر اين نعمت‌ها را به ما بدهد؛ چون خودش فرموده است:
 
لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ
 
سوره ابراهيم آيه 7
 
شکر نعمت نعمتت افزون کند             کفر نعمت از کفت بيرون کند
 
ان شاء الله در آينده اگر خدا توفيق‌مان دهد، ما به نام 14 معصوم سلام الله عليهم اجمعين به 14 زبان برنامه خواهيم داشت، مخصوصا به زبان آذري؛ چون دوستان ما خيلي اصرار مي‌کنند و ما را کچل کرده‌اند.
 
همچنين به زبان روسي که تعداد زيادي از عزيزان ما از روسيه و از تاجيکستان و ازبکستان به اينجا آمده بودند، خيلي مصر بودند که به زبان روسي هم برنامه‌ها ترجمه شود.
 
بالاي 200 ميليون جمعيت داريم در آسياي ميانه که به زبان روسي صحبت مي‌کنند.
 
در رابطه با سؤال شما:
 
وهابي‌ها رسماً فتوا داده‌اند که اگر يک امر شرعي و سنتي بود که شعار شيعه باشد، ما بايد اين مستحب را کنار بگذاريم؛ چون با شيعه مخالفت داشته باشيم و شيعه و سني بايد مشخص شود.
 
نمي‌شود که شيعه بگويد: صلوات بر غير پيغمبر بفرستد و سني هم بيايد بفرستد.
 
شيعه بيايد انگشتر به دست راست کند و سني هم بيايد انگشتر را به دست راست کند. ما بايد به نوعي مخالفت‌مان را با شيعيان و روافض اعلام کنيم.
 
در کتاب منهاج السنة مي‌گويد:
 
اذا كان في فعل مستحب مفسدة راجحة لم يصر مستحبا ومن هنا ذهب من ذهب من الفقهاء إلى ترك بعض المستحبات إذا صارت شعارا لهم فلا يتميز السنى من الرافضي
 
منهاج السنة النبوية  ج 4   ص 154
 
اگر در يک عمل مستحبي مفسده راجحه‌اي بود، از مستحب بودن مي‌افتد و براي همين بعضي از فقهاي ما گفته‌اند که بعضي از مستحبات را ترک کنيد، اگر اين مستحبات شعار شيعه باشد، اگر رافضي‌ها به يک مستحب عمل کنند، و سني‌ها هم عمل کنند (سني ايشان يعني وهابي) سني و شيعه قابل تفکيک نيست بعد مي‌گويد:
 
ومصلحة التميز عنهم لأجل هجراتهم ومخالفتهم أعظم من مصلحة هذا المستحب
 
منهاج السنة النبوية، ج 4، ص 154
 
و مصلحت تشيخص شيعه از سني به خاطر اين که ما با اين‌ها مخالفت کنيم از مصلحت اين مستحب هم بالاتر است.
 
فعلاَ آقايان در مستحب فتوا داده‌اند و مي‌خواهند ببينند که جواب هم مي‌دهد يا نه.
 
اگر جواب داد مي‌خواهند آهسته آهسته به واجبات هم برسند.
 
مثلاً شيعه نماز شب را مستحب مي‌داند، سني نبايد نماز شب بخواند؛ چون شبيه به شيعه مي‌شود.
 
فردا مي‌گويند: شيعيان نماز صبح و ظهر مي‌خوانند (البته آن‌ها معتقد هستند که شيعيان نماز نمي‌خوانند) يا روزه مي‌گيرند، آقايان مي‌گويند: چون شيعيان روزه مي‌گيرند ما نبايد روزه بگيريم.
 
آقاي زمخشري يک عبارتي دارد که خيلي عبارت عجيبي است. اگر خدا توفيق دهد ما اين‌ها را مفصل بيان خواهيم کرد.
 
در رابطه با اين قضيه که اگر خداي عالم در قرآن نام اميرالمؤمنين را ذکر مي کرد انگيزه براي حذف آن بود که مصاديقي هم آورديم، در اينجا زمخشري در الکشاف مي‌گويد: با اين‌ که در قرآن مي‌فرمايد:
 
هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ
 
سوره احزاب آيه 43
 
خداي عالم بر شما صلوات مي‌فرستد.
 
به پيغمبر دستور مي‌فرمايد:
 
خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ.
 
سوره توبه آيه 103
 
پيغمبر! براي مردمي که از آن‌ها زکات مي‌گيري صلوات بفرست.
 
همچنين در صحيح بخاري آمده است:
 
اللهم صَلِّ على آلِ أبي أَوْفَى.
 
صحيح البخاري، ج 4 ، ص 1529
 
خدايا تو بر آل ابي اوفي صلوات بفرست.
 
اين‌ها نشان مي‌دهد که اگر ما به غير پيغمبر صلوات بفرستيم هيچ اشکالي ندارد؛ ولي چون شيعه‌ها اسم ائمه را مي‌آوردند صلوات بر آل محمد به تنهايي بدعت است.
 
ما براي اين که متهم به شيعه و رفض نشويم، مي‌گوئيم: ما به هيچ وجه براي ائمه صلوات نمي‌فرستيم:
 
لأن ذلك صار شعاراً لذكر رسول الله صلى الله عليه وسلم ، ولأنه يؤدي إلى الاتهام بالرفض.
 
الكشاف، ج 3، ص 568
 
چون اين شعار شيعه شده است و اگر شيعه نام ائمه را مي‌آورد و صلوات الله عليه مي‌گويد، ما هم اگر اسم ابو حنيفه را بياوريم و بگوييم سلام الله عليه، متهم به شيعه شدن مي‌شويم و براي همين ما به هيچ وجهي به غير از پيغمبر براي کسي صلوات نمي‌فرستيم.
 
کشاف از کتاب‌هاي معتبر اهل سنت است.
 
ابن حجر عسقلاني که از استوانه‌هاي علمي اهل سنت است مي‌گويد:
 
اختلف في السلام على غير الأنبياء بعد الاتفاق على مشروعيته في تحية الحي فقيل يشرع مطلقا وقيل بل تبعا ولا يفرد لواحد لكونه صار شعارا للرافضة.
 
فتح الباري، ج 11، ص 170
 
اختلاف کرده‌اند که آيا به غير از انبياء مي‌شود سلام داد، مثلا بگوييم علي سلام الله عليه يا ابو بکر سلام الله عليه، بعد از اين که مي‌گويند مشروع است که به غير از پيغمبر، به ديگران هم سلام دهيم؛ ولي اين آقايان گفته‌اند که جايز نيست؛ چون شيعيان به غير از پيغمبر سلام مي‌دهند، اگر ما بياييم به غير از پيغمبر سلام دهيم، متهم به رافضه مي‌شويم و شبيه روافض و شيعيان مي‌شويم و براي همين ما مي‌گوييم به هيچ وجهي نبايد به غير از پيغمبر سلام داد.
 
در همان صفحه مي‌گويد: اگر ما اين را ترک کنيم بهتر است
 
كما يفعله الرافضة.
 
فتح الباري، ج 11، ص 170
 
در خود صحيح بخاري حداقل 12 روايت وجود دارد که از پيغمبر سؤال مي‌کنند: يا رسول الله ما سلام دادن به شما را ياد گرفته‌ايم، صلوات بر شما چيست؟
 
آيه که مي‌فرمايد:
 
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا
 
سوره احزاب آيه 56
 
چه طوري صلوات بفرستيم؟
 
حضرت فرمود: اين طور بگوييد:
 
اللهم صَلِّ على مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كما صَلَّيْتَ على إبراهيم وَعَلَى آلِ إبراهيم.
 
صحيح البخاري، ج 3، ص 1233
 
در همين روايت است که آقاي بخاري مي‌گويد: پيغمبر فرمود: مي‌خواهيد به من صلوات بفرستيد اين گونه بفرستيد؛ ولي آقاي بخاري سه بار نام پيغمبر را مي‌آورد و مي‌گويد:
 
سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم
 
صحيح البخاري، ج 3، ص 1233
 
آل صلوات را حذف کرده است.
 
در روايتي پيغمبر مي‌فرمايد: بر آل من هم صلوات بفرستيد، اول روايت مي‌گويد:
 
سَمِعْتُهَا من النبي صلى الله عليه وسلم
 
صحيح البخاري، ج 3، ص 1233
 
کلمه آل را نمي‌آورد.
 
مجري:
 
ايشان هم تعبدي مثل آن پشه داشت.
 
استاد قزويني:
 
من در فيس بوک ديدم که نوشته بودند مولوي مگس خوار. يکي ديگه زده بود شربت مگس خور. بعضي‌ها شوخي مي‌کنند که بعضي وقت‌ها شوخي‌هاي خيلي زشتي است که ما اين را نمي‌پسنديم.
 
ابن حجر هيثمي مي‌گويد: روايت صحيح داريم که پيغمبر اکرم فرمود:
 
لا تصلوا علي الصلاة البتراء فقالوا وما الصلاة البتراء قال تقولون اللهم صل على محمد وتمسكون بل قولوا اللهم صل على محمد وعلى آل محمد.
 
الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص430
 
صلوات دم بريده بر من نفرستيد، گفتند: صلوات دم بريده چيست؟
 
حضرت فرمود: به من صلوات مي‌فرستيد و به آل من نمي‌فرستيد، بلکه بايد به آل من هم صلوات بفرستيد.
 
دستور پيامبر است.
 
قبل از اين مي‌گويد:
 
صح عن كعب بن عجرة .
 
الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 429
 
اين روايت صحيح است.
 
آن روز يکي از اين کارشناسان اجاره‌اي که از عربستان آورده بودند در اين شبکه وهابي، يکي از شيعه‌ها زنگ زد و گفت: چرا شما صلوات دم بريده مي‌فرستيد؟
 
گفت: صلوات بتراء مال شما است که مي‌گوييد:
 
اللهم صل علي محمد وآل محمد
 
اين صلوات بتراء و دم بريده است.
 
با اين که در روايات صحيح بخاري دستور بر صلوات بر آل آمده است، ما که خيلي نفهميديم که اين چه طور صلوات دم بريده است.
 
اين يک مورد که اين آقايان مي‌گويند: اگر ما صلوات و سلام بر غير پيغمبر بفرستيم شبيه شيعه مي‌شويم و اين جايز نيست.
 
پيغمبر مي‌فرمايد:
 
لا تصلوا علي الصلاة البتراء.
 
الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2 ، ص 430
 
کيفيت صلوات بر من اين طوري است؛ ولي شما ببينيد که بر منبر‌هايشان و خطبه‌هايشان و ماهواره‌هايشان و کتاب‌هايشان مي‌گويند:
 
صلي الله عليه وسلم.
 
چرا چيزي را که پيغمبر دستور داده است نمي‌گوييد؟
 
در بعضي از خطبه‌هايشان مي‌گويند:
 
اللهم صل علي محمد و علي ازواجه و اصحابه
 
شما يک روايت ضعيف و جعلي به ما نشان دهيد، در مشروعيت صلوات بر اصحاب پيغمبر که اخيرا آقايان مد کرده‌اند. اگر بنا بود که صلوات بر ازواج صحيح باشد، بايد پيغمبر بفرمايد:
 
اللهم صل علي محمد وآل محمد و علي ازواجه کما صليت علي ابراهيم و آل ابراهيم و ازواجه
 
شما يک روايت به ما نشان دهيد که پيغمبر فرموده باشد:
 
کما صليت علي ابراهيم و ازواجه.
 
همچين چيزي نيست.
 
آقايان گفته‌اند: انگشتر در دست راست کردن سنت است. پيغمبر انگشتر در دست راست مي‌کرده است. امام حسن و امام حسين در دست راست مي‌کردند.
 
صحابه در دست راست مي‌کردند؛ ولي چون شيعيان انگشتر به دست راست مي‌کنند، سني‌ها نبايد انگشتر به دست راست کنند و بايد حتما انگشتر به دست چپ کنند:
 
لأن اليمين صار شعار الروافض.
 
المجموع، ج 4، ص 394
 
انگشتر در دست راست کردن، شعار شيعيان است.
 
اين را آقاي نووي مي‌گويد که از استوانه‌هاي فقهي اهل سنت است و متوفاي 676 است. کتاب المجموع ايشان يک کتاب فقهي مفصلي است که مثل جواهر ما شيعيان است.
 
جناب آقاي حصکفي که از علماي بزرگ احناف است و متوفاي 1088 است که آقاي ابن عابدين هم حاشيه بر اين در المختار دارد، مي‌گويد:
 
أنه من شعار الروافض فيجب التحرز عنه.
 
الدر المختار، ج 6، ص 361
 
واجب است که ما انگشتر در دست راست نکنيم؛ چون شعار شيعيان است.
 
اخيراً شيعيان هم از دست راست به دست چپ داده‌اند و بنده خودم هم سمت چپ انگشتر دارم و هم سمت راست، آقايان بايد بگويند: بعد از اين چون شيعه‌ها هم دست راست‌شان انگشتر است و هم دست چپ‌شان،‌ ما بايد در انگشت پا انگشتر بگذاريم؛ چون راهش همين است و غير از اين چاره‌اي ندارند.
 
اگر بنا باشد سنت پيامبر اين طور اسباب بازي و آلت دست و بازيچه شود،‌ سنگ روي سنگ بند نمي‌شود.
 
حاشيه جناب ابن عابدين که شخصيت برجسته‌اي است و ما خيلي براي ايشان احترام مي‌گذاريم، ايشان هم در حاشيه رد المختار خودش همين تعبير را مي‌آورد.
 
حاشية ابن عابدين، ج 6 ، ص 361
 
با اين که در سنن ترمزي آقايان نقل مي‌کنند:
 
رأيت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَتَخَتَّمُ في يَمِينِهِ
 
ديدم كه رسول خدا انگشتر در دست راستش مي‌کرده است.
 
آقاي ترمزي هم مي‌گويد:
 
حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ
 
سنن الترمذي، ج 4، ص 1742
 
همچنين امام حسن و امام حسين:
 
كان الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ يَتَخَتَّمَانِ في يَسَارِهِمَا هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ.
 
سنن الترمذي، ج 4، ص 1742
 
مي‌گويند: در رابطه با تحت الحنک که رسم بوده است در گذشته و الان هم بعضي از آقايان اهل سنت رسم‌شان است که اين گوشه عمامه را از روي شانه‌شان آويزان مي‌کنند به طرف پايين.
 
مي‌گويند: اين تحت الحنک را از طرف راست آويزان کنيم يا از طرف چپ، سنت پيغمبر اين است که از طرف راست آويزان شود؛ ولي چون علماي شيعه تحت الحنک را از طرف راست آويزان مي‌کنند، واجب است که ما اجتناب کنيم و تحت الحنک‌مان از طرف چپ پايين بيايد.
 
اين در کتاب شرح مواهب لدنيه آقاي قسطلاني جلد5 صفحه 17 آمده است.
 
سنت اين است که قبرها را تسطيح کنند؛ يعني وقتي که ميت را در قبر دفن مي‌کنند، روي قبر مسطح و صاف باشد؛ ولي چون شيعيان مسطح مي‌کنند، ما بايد مسنم و حالت کوهان شتر داشته باشد و يک حالت بيضي شکل در بياوريم:
 
لأن التسطيح صار شعار الرافضة.
 
حلية العلماء، ج 2، ص 307
 
چون اين از شعارهاي شيعه شده است.
 
مثلا هوا سرد است و آدم نمي‌تواند، پايش را بشويد، آيا از روي کفش بشوييم يا مسح کنيم؟
 
مي‌گويند: آنچه که قرآن مي‌فرمايد: بايد پا را شست و اگر چنانچه کفش هم باشد بايد شست؛ ولي در اينجا مي‌گويند: مسح کفش اولي است بر مسح بر پا؛ چون در اينجا مخالفت با شيعه صورت گرفته است.
 
اين در کتاب المغني ابن قدامه مقدسي که از علماي بزرگ اهل سنت است و متوفاي 630 هستند جلد1 صفحه 284 وجود دارد.
 
آقاي شيخ اسماعيل بروسوي کتاب تفسيري دارد به نام روح البيان (بعضي‌ها بين روح البيان با روح المعاني اشتباه مي‌کنند) که در جلد 2 صفحه 142 مي‌گويد: اين که براي اهل بيت ما گريه و عزاداري کنيم و مقتل آن‌ها را بخوانيم، اين خيلي خوب است؛ ولي چون شيعيان اين کار را مي‌کنند، بدعت است که ما اين را انجام دهيم.
 
بعد مي‌گويد: جناب آقاي قهستاني گفته است:
 
لو أراد ذكر مقتل الحسين ينبغي أن يذكر أولا مقتل سائر الصحابة لئلا يشابه الروافض.
 
اگر کسي بخواهد که مقتل امام حسين را بگويد و شهادتش را مطرح کند (روضه خواني نه) و حداقل افراد را جمع کند (ابن جوزي بالاي منبر روضه مي‌خواند و پيغمبر هم بالاي منبر روضه امام حسين را ‌خوانده است) اول برويد شهادت بعضي از صحابه بگوييد (مثلا شهادت جناب عمر و عثمان را بگوييد) تا شبيه شيعيان نشويد.
 
ببينيد که آقايان تا کجا فکر کرده‌اند.
 
من حرف در اين زمينه زياد دارم؛ ولي به اين 4 مورد اکتفاء مي‌کنم.
 
آقاي بروسوي از آقاي غزالي نقل مي‌کند که اصلا خواندن مقتل امام حسين حرام است؛ چون اگر شما مقتل امام حسين را بخوانيد، مي‌گويند: چه کسي امام حسين را کشت؟ يزيد، يزيد را چه کسي سر کار آورد؟ معاويه، معاويه را چه کسي سر کار آورد؟ آقاي ابو بکر و عمر.
 
اين باعث مي‌شود که مردم به صحابه بد بين شوند و بغض صحابه در دل داشته باشند و اين حرام است و براي همين ما بايد مقتل امام حسين را حرام کنيم.
 
کسي حق ندارد در رابطه با مصائب امام حسين حرفي بزند؛ چون حرف زدن باعث مي‌شود که مردم به صحابه بد بين شوند و بغض صحابه را در دل داشته باشند.
 
ان شاء الله اميدواريم که اين آقايان براي فرداي قيامت‌شان يک جوابي داشته باشند.
 
بيننده خانم حکيمي از اهواز
 
مدتي است که استاد هاشمي در شبکه کلمه مي‌گويد: براي شجاعت عمر همين بس که علي را 25 سال خانه نشين کرده است.
 
جهل و حماقت مردم مدينه حضرت علي را خانه نشين کرد يا شجاعت جناب عمر؟
 
به قول خود بخاري جناب عمر از ترس شمشير مشرکين مکه مثل بز کوهي بالاي کوه فرار معنوي داشته است. مي‌خواهم بدانم که اگر جناب عمر فقط برق ذوالفقار علي را مي‌ديد، مثل عمرو عاص کشف حجاب نمي‌کرد؟
 
در سوره تحريم طبق گفته بخاري، خداوند به ام المؤمنين عائشه و حفصه مي‌فرمايد: اگر عليه پيامبر اتفاق کنيد، خدا و جبرئيل و فرشتگان پشتيبان او هستند و بعد هم براي کافران زن نوح و لوط را مثال مي‌زند.
 
مثالي که خداوند در رابطه با زن نوح و لوط زده است، آيا اين نيست که بيوت نبي تطهير نبوده است و مصونيت سياسي و قضائي براي زنان پيامبر نمي‌آورد؟
 
اين يک قياس است يا اين که يک مثال روشني براي رفع شبهه تطهير بيوت النبي است؟
 
استاد قزويني:
 
آقاي محمد حافظ ابراهيم که شاعر بزرگ مصري است که معروف به شاعر نيل است و متوفاي 1350 است، خيلي از شجاعت جناب عمر مي‌گويد:
 
وقولة لعلي قالها عمر                       أكرم بسامعها أعظم بملقيها
 
حرقت دارك لا أبقي عليك بها             إن لم تبايع وبنت المصطفى فيها
 
ما كان غير أبي حفص يفوه بها           أمام فارس عدنان وحاميها
 
عمر به علي بن ابي طالب سخن بزرگي گفت که براي هر شنونده‌اي و هر مخاطبي تعجب انگيز است و گفت: اگر بيعت نکني خانه‌ات را آتش مي‌زنم و کسي را نمي‌گذارم که در آن زنده بماند و حتي اگر دختر پيغمبر در آن باشد، غير از عمر کسي همچنين جرأت و شجاعتي ندارد که در برابر شاه سوار حجاز همچنين سخني بگويد.
 
اگر بگويد دليل بر شجاعت بي حد و حصر خليفه دوم است.
 
شرح ديوان حافظ ابراهيم صفحه 384
 
نسل‌هاي بني اميه هر روز يکي پس از ديگري جلوه‌گري مي‌کنند؛ ولي معاويه و يزيد و بني اميه چه کردند تا شماها چه کار کنيد.
 
بيننده آقاي امين الله از هرات افغانستان
 
من خودم 12 سال در ايران بودم و هيچ مشکلي با شيعه و با ايراني و با فارس و با ترک و با لر نداشته‌ايم.
 
هيچ وقت در آنجا چنين چيزهايي که الان مي‌شنويم، نشنيده‌ايم مثل اهانت به کسي و اهانت به صحابه.
 
اگر يک اتحاد و وحدتي بين مسلمان‌ها ايجاد شود، خيلي بهتر است از اين که تفرقه بين آن‌ها باشد‌؛ چون دنيا از اين اختلافاتي که بين مسلمان‌ها وجود دارد سوء استفاده مي‌کند. دشمن هر روز يا به پيامبر يا به علماي صدر اسلام اهانت مي‌کند و يا کاريکاتور مي‌کشند. بايد شبکه‌هاي شما طوري باشد که مردم از آن چيزي ياد بگيرند و وحدت و همبستگي بين مسلمان‌ها ايجاد کند.
 
در رابطه با شهادت حضرت حمزه سؤالي داشتم که آقاي قزويني گفتند: وقتي که حضرت حمزه شهيد شد پيغمبر مردم را دعوت کرد که براي حضرت حمزه گريه کنند و روضه بخوانند؛ چون ايشان کسي را نداشت.
 
پيامبر مگر خودش نفرمود: کسي از امت نيست که وقتي از طرف خداوند به او رنج و دردي و مريضي پيش بيايد، به سر و صورت خود بزند و لباسش را پاره کند و عربده کشد.
 
پيامبر فرموده است: چنين کسي از امت من نيست.
 
چه طور پيامبر زنان مهاجرين را دعوت مي‌کند که براي حضرت حمزه نوحه خواني کنند و گريه کنند؟
 
ام ايمن چه نسبتي با پيغمبر داشت؟
 
من يک شب برنامه شما را نگاه مي‌کردم، آقاي قزويني گفتند: ام ايمن همسر پيامبر بوده است. پيامبر همسري به اسم ام ايمن ندارد.
 
اگر همسر پيغمبر بوده‌اند، يک سند و مدرکي به ما نشان دهيد که جلوتر از عائشه و خديجه بوده است و يا بعد از اين‌ها بوده است؟
 
مجري:
 
شما خودتان سؤال خودتان را پاسخ داديد.
 
حضرت فرمود: گريه کن ندارد. نفرمود: سينه چاک کن و خراش به صورت انداز ندارد.
 
بيننده:
 
پيغمبر گريه را با صداي بلند نهي کرده است.
 
استاد قزويني:
 
کجا نهي کرده است؟ مي‌شود آدرس اين را به ما بدهيد؟
 
بيننده:
 
اين خواهري که الان زنگ زد. من صداي ايشان را داشتم.
 
سؤال‌هايي که يک مقداري به ضرر شما است، شما اين‌ها را جواب نمي‌دهيد و حاشيه مي‌رويد.
 
مجري:
 
اين خواهر به ضرر شما حرف زد.
 
بيننده:
 
روايتي که آقاي قزويني از کتاب ابن تيميه گفتند، آن را از اول بخوانيد تا مردم ببينند.
 
شما نصف روايت را مي‌خوانيد و ما بقي آن را نمي‌خوانيد.
 
استاد قزويني:
 
شما گفتيد: روايتي داريم از پيغمبر اکرم که مي‌فرمايند: کسي در مصيبت ديگران عزاداري نکند و گريه نکند. مي‌توانيد مدرک اين حرف خود را به ما بگوييد؟
 
بيننده:
 
گريه و سر و صدا و اين که لباسش را پاره کند، پيغمبر اين‌ها را نهي کرده است و نبايد اين کار را کند.
 
استاد قزويني:
 
سر و صدا کند و لباس‌هايش را پاره کند.
 
در رابطه با حمزه که نبي مکرم فرمود:
 
لَكِنْ حَمْزَةُ لاَ بواكي له.
 
 مسند أحمد بن حنبل، ج 2، ص 84  و مجمع الزوائد، ج 6 ، ص120 و الطبقات الكبرى، ج2 ،  ص 44 و البداية والنهاية، ج 4، ص 48 و اسد الغابة، ج2 ، ص 68
 
حمزه گريه کن ندارد. آيا پيغمبر فرمود: حمزه لباس پاره کن ندارد؟
 
در کتاب البدايه والنهايه مي‌گويد:
 
وهذا على شرط مسلم.
 
البداية والنهاية، ج 4، ص 48
 
اين روايتي که پيغمبر فرمود: حمزه گريه کن ندارد و بعد از او زنان انصار براي حمزه عزاداري کردند و بعد از او اين سنت شد که هر يک از انصار از دنيا مي‌رفت، اول زنان براي حمزه عزاداري مي‌کردند و بعد براي ميت خودشان عزاداري مي‌کردند.
 
بيننده:
 
شما گفتيد: ام ايمن همسر پيامبر است. پيامبر همسري به اسم ام ايمن نداشته است.
 
استاد قزويني:
 
شما از اين شاخه به آن شاخه مي‌پريد. اول اين را جواب بده. شما بگوييد: آيا اين دستور پيغمبر بوده است يا نه؟ آن حديثي که نهي از گريه کردن مي‌کند را بگوييد.
 
بيننده:
 
آن حديث را الان من حضور ذهن ندارم. من چيزهايي که از شما مي‌شنوم با کتاب‌هايي که مي‌خوانم خيلي متفاوت است.
 
مجري:
 
يعني حضرت نفرموده است که براي حضرت حمزه گريه کنيد؟
 
استاد قزويني:
 
شما اين آدرس‌هايي که ما براي شما داديم، اين آدرس‌ها را ببينيد و بعد حرف بزنيد.
 
در رابطه با خود ام المؤمنين عائشه مي‌گويد:
 
وَقُمْتُ أَلْتَدِمُ مع النِّسَاءِ واضرب وجهي.
 
مسند أحمد بن حنبل، ج 6، ص 274 و مسند أبي يعلى، ج 8 ، ص 63 و تاريخ الطبري، ج 2 ،  ص 232 و السيرة النبوية - ابن كثير - ج 4، ص 477
 
همراه زن‌ها عزاداري مي‌کرديم و به صورت‌مان مي‌کوبيديم.
 
اين آدرس را ياداشت کن و نگاه کن.
 
من هر آدرسي که مي‌دهم، اگر آقايان ثابت کنند که اين آدرس دروغ بوده است، براي هر موردي 100 هزار تومان جايزه مي‌دهم. التدم به معني سينه زدن است.
 
عائشه مي‌گويد: در عزاي پيامبر همراه زن‌ها هم سينه مي‌زديم و هم به صورت‌مان مي‌کوبيديم.
 
شما کتاب‌هاي لغت را مثل لسان العرب ابن منظور جلد 12 صفحه 539 را بخوان و ببين که التدام به چه معني است.
 
آيا خانم عائشه که سينه زني مي‌کرد و به صورتش مي‌کوبيد، موافق دستور پيغمبر است يا مخالف دستور پيغمبر است؟ اين را براي ما در هفته آينده يا شب جمعه جواب دهيد.
 
بيننده:
 
آن روايتي که از ابن تيميه اول شما خوانديد، آن هم اگر دوباره از اول بخوانيد ما بيشتر روشن مي‌شويم که آن از ابن تيميه روايت نشده بود، بلکه از شخص ديگري نقل شده بود.
 
مجري:
 
همان روايتي که تشابه به رافضه را مي‌گفت؟
 
بيننده:
 
بله
 
استاد قزويني:
 
ابن تيميه مي‌گويد:
 
فإنه اذا كان في فعل مستحب مفسدة راجحة لم يصر مستحبا ومن هنا ذهب من ذهب من الفقهاء إلى ترك بعض المستحبات إذا صارت شعارا لهم فلا يتميز السنى من الرافضي ومصلحة التميز عنهم لأجل هجراتهم ومخالفتهم أعظم من مصلحة هذا المستحب
 
منهاج السنة النبوية  ج 4   ص 154
 
بيننده:
 
اين از قول سائر ائمه است نه از ابن تيميه.
 
استاد قزويني:
 
از اينجا که مي‌گويد:
 
فإنه اذا كان في فعل مستحب مفسدة
 
حرف خود ايشان است.
 
اين که مي‌گويد:
 
وهذا القول يقوله سائر الأئمة.
 
اين مربوط به عبارت قبل از اين است. من نمي‌خواستم که اقوال زيادي را بگوييم.
 
در صفحه قبل مي‌گويد:
 
وذهبت طائفة من أصحاب مالك وأحمد وغيرهما إلى أنهم أمة محمد صلى الله عليه وسلم
 
منهاج السنة النبوية، ج 4، ص 153
 
اصلا ربطي به اين ندارد.
 
بعد مي‌گويد:
 
وقالت طائفة من الصوفية إنهم الأولياء من أمته وهم المؤمنون المتقون وروي في ذلك حديث
 
منهاج السنة النبوية، ج 4، ص 153
 
در صفحه ايشان اين قضايا را مطرح مي‌کند و مي‌گويد: بحث سر اين است که آل محمد چه کساني هستند.
 
بعد مي‌گويد:
 
وهذا القول يقوله سائر الأئمة.
 
منهاج السنة النبوية، ج ، ص 154
 
اين در رابطه با بحث صلوات است.
 
بعد که ايشان مي‌گويد:
 
فإنه اذا كان في فعل مستحب مفسدة
 
منهاج السنة النبوية، ج ، ص 154
 
اين جمله مال خود ابن تيميه است. شما آدرس اين را ياداشت کن.
 
بيننده:
 
من کاري به شيعه و سني ندارم. فقط به اين معتقد هستم که خدا و قرآن و پيغمبر ما يکي است. اهانت به پيامبر و اصحاب پيامبر و خلفاء راشدين از نظر ما خلاف شرعيت است.
 
استاد قزويني:
 
اگر کسي به اميرالمؤمنين توهين کند چه؟
 
بيننده:
 
حضرت علي و امام حسن و امام حسين و کساني که در صدر اسلام بودند و کساني که در کربلا شهيد شدند، ما آن‌ها را از چشم‌هايمان بيشتر دوست داريم. اين‌ها را از بچه و مال و کل زندگي‌مان بيشتر دوست داريم.
 
استاد قزويني:
 
معاويه که دستور لعن و سب علي را داده است، نظر شما نسبت به ايشان چيست؟
 
بيننده:
 
درست است که ما حضرت علي رضي الله عنه را قبول داريم و خيلي هم ايشان را دوست داريم، همان طوري که خداوند در صدر است بعد از آن قرآن است و بعد از پيغمبر است. همه چيز به ترتيب آمده است. اسم علي در قرآن نيامده، ما بحثي سر اين نداريم که آمده است يا نيامده است؛ ما ايشان را دوست داريم و قبولش داريم؛ ولي به عنوان خليفه چهارم.
 
استاد قزويني:
 
لعن کردن خليفه چهارم چه حکمي دارد؟
 
بيننده:
 
چه جوري لعن مي‌کند؟
 
مجري:
 
معاويه دستور داد و بخش نامه کرد که بر همه منبرها قبل از سخنراني بايد علي لعن شود.
 
بيننده:
 
آن اوائل خلافت يک اختلافي بوده است بين مسلمان‌ها که تا الان هم اين اختلافات است.
 
استاد قزويني:
 
ما فهميديم و مشخص شده است که شما چقدر به اهل بيت علاقه داريد.
 
بيننده:
 
منظور ما اين است که لعن کردن به اصحاب رسول الله جرم و گناه است و نبايد اين کار شود.
 
مجري:
 
يعني الان معاويه گنهکار است يا نه؟
 
بيننده:
 
من در رابطه با معاويه روايتي نخوانده‌ام که آيا معاويه گنهکار است يا نه؟
 
استاد قزويني:
 
من عبارت خود ابن تيميه را براي شما مي‌آورم. ابن تيميه را قبول داريد يا نه؟
 
بيننده:
 
ما فقط چند کتاب را قبول داريم.
 
1-     قرآن
 
2-     احاديث صحيح از پيامبر
 
3-     نهج البلاغه
 
4-     بخاري
 
5-     کتاب‌هايي که در آن احاديث صحيح از پيامبر نقل شده است.
 
استاد قزويني:
 
اين عبارت ابن تيميه که در کتاب منهاج السنه است مي‌گويد:
 
وأما حديث سعد لما أمره معاوية بالسب فأبى فقال ما منعك أن تسب علي بن أبي طالب فقال ثلاث قالهن رسول الله صلى الله عليه وسلم فلن أسبه لأن يكون لي واحدة منهن أحب إلي من حمر النعم الحديث
 
منهاج السنة النبوية، ج 5 ، ص 42
 
حديث سعد بن ابي وقاص وقتي که معاويه به سعد دستور داد و گفت: علي را سب کن و سعد ابا کرد و معاويه گفت: چرا به علي فحش نمي‌دهي. قطعا شما سواد عربي هم داريد. آقاي ابن تيميه مي‌گويد:
 
فهذا حديث صحيح رواه مسلم في صحيحه.
 
منهاج السنة النبوية، ج 5، ص 42
 
بيننده:
 
اگر چنين چيزي از مسلم باشد، من قبول ندارم.
 
استاد قزويني:
 
يعني اگر در صحيح مسلم باشد، شما قبول نمي‌کنيد؟
 
بيننده:
 
فکر نمي‌کنم که در آن‌ها باشد.
 
استاد قزويني:
 
اين در صحيح مسلم است. چرا شما اين طور برخورد مي‌کنيد؟ آيا شما فرداي قيامت جوابي براي اين داريد؟
 
بيننده:
 
منظورم اين است که آن چيزي که حقيقت است و آن چيزي که خدا گفته است و آن چيزي که در قرآن است، بايد به آن‌ها عمل کرد.
 
استاد قزويني:
 
الان زبان چرخاندن و توجيه کردن راحت است؛ ولي فرداي قيامت بنده و جناب عالي مي‌ميريم و شب اول قبر بايد جواب دهيم و فرداي قيامت بايد جواب دهيم.
 
شما گفتيد که صحيح مسلم را قبول داريد.
 
در صحيح مسلم مي‌گويد:
 
أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بن أبي سُفْيَانَ سَعْدًا فقال ما مَنَعَكَ ان تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ
 
صحيح مسلم ، ج 4، ص1871
 
چرا تو علي را سب و لعن نمي‌کني و فحش نمي‌دهي.
 
بيننده:
 
شما سعد بن ابي وقاص را چه شخصيتي مي‌بينيد؟
 
استاد قزويني:
 
صحابي پيغمبر است. شما حاشيه مي‌رويد. شما گفتي که اگر روايتي در صحيح باشد من قبول دارم. اگر کسي به صحابه پيغمبر بد بگويد، ما از او بي‌زار هستيم.
 
علي بن ابي طالب به فرض که خليفه چهارم و داماد پيغمبر نيست، يک صحابي پيغمبر بوده است يا نه؟ به چه جرمي معاويه دستور مي‌دهد که به علي ناسزا دهند؟
 
مجري:
 
مي‌توانيد جواب را هفته بعد هم بياوريد.
 
بيننده:
 
من هفته بعد هم مي‌آيم. شما داريد بين امت اسلام تفرقه افکني مي‌کنيد.
 
مجري:
 
اين زعم و گمان شما است.
 
استاد قزويني:
 
اين آدرس‌هايي که من امشب دادم،‌ شما به اين آدرس‌ها مراجعه کنيد. هفته آينده ما در خدمت شما هستيم. من تقاضا مي‌کنم که تعصب را کنار بگذاريد. پرده‌هاي تعصب را پاره کنيد و حقائق را ببينيد. احساس کنيد که الان قيامت است و در محکمه عدل الهي ايستاده‌ايم و مأمورين الهي سؤال مي‌کنند و ما هم مي‌خواهيم جواب ‌دهيم.
 
اگر واقعاً اين جوابي که گفتيد از نظر وجدان‌مان قانع کننده باشد، فرداي قيامت هم مي‌توانيم جواب دهيم.
 
در رابطه با ام ايمن، بنده اگر گفتم که ايشان همسر پيامبر است در آنجا من اشتباه کردم. نزديک 3 هزار سخنراني من در اينترنت است.
 
بعضي از اوقات ام ايمن با ام سلمه براي انسان اشتباه مي‌شود. ام ايمن در خانه پيغمبر بوده است و کنيز حضرت خديجه کبري سلام الله عليها بوده است.
 
شما بگوييد که چرا اين ام المؤمنين فقط در حق عائشه بيان مي‌کنيد؟
 
چرا يک دفعه نمي‌گوييد: خديجه ام المؤمنين؟ چرا نمي‌گوييد: ام سلمه ام المؤمنين؟
 
چرا خال المؤمنين را فقط براي معاويه اطلاق مي‌کنيد؟
 
اگر واقعا بنا باشد که خال المؤمنين واقعيت داشته باشد. برادران عائشه هم بايد خال المؤمنين باشند. چرا نسبت به محمد بن ابي بکر بزرگان شما با بغض و ناراحتي اسم مي‌برند و خال المؤمنين نمي‌گويند؟
 
چون معاويه با علي جنگيده است و چون عائشه در جنگ جمل در برابر علي بوده است.
 
بايد اين‌ها را ما بالا ببريم؛ ولي حضرت خديجه 25 سال تمام زندگي‌اش را براي نبي مکرم گذاشته است، به هيچ وجهي از او به عنوان ام المؤمنين نام نمي‌برند و وهابيت که حمله مي‌کنند به مکه مکرمه و خانه خديجه کبري که مدت بسياري محل نزول جبرئيل و وحي بوده است بايد ويران کنند و به دستشويي مبدل کنند.
 
اين طور برخوردهاي نادرست، فرداي قيامت جواب دارد.
 
ما تريبون آزاد گذاشته‌ايم. شما تشريف بياوريد و صحبت‌هاي خود را انجام دهيد و ما در خدمت شما هستيم؛ ولي به شرط اين که يک سر سوزن پرده‌هاي تعصب را کنار بزنيد.
 
نه من به عنوان شيعه حرف بزنم و نه شما به عنوان سني، ببينيم که اين حقائقي که در تاريخ است و به قول شما در کتب صحيح آمده است چيست؟
 
زمخشري مي‌گويد: بر بالاي بيش از 70 هزار منبر، علي بن ابي طالب را لعنت مي‌کردند و اين هم به خاطر بخش نامه که از معاويه رسيده بود.
 
آيا اين‌ها واقعا صحت دارد يا نه؟ هيچ کس نگفته است که زمخشري شيعه است.
 
آيا واقعا اين عباراتي که حضرات آورده‌اند، درست است يا نه؟
 
اين مطلب در کتاب ربيع الابرار زمخشري جلد 2 صفحه 186 است.
 
مگر علي چه گناهي کرده است و چه جرمي مرتکب شده است که بايد مورد لعن و نفرين دودمان نحس بني اميه شجره ملعونه در قرآن قرار بگيرد؟
 
مجري:
 
نمي‌شود که اميرالمؤمنين و معاويه هر دو با هم حق باشند؛ چون اين دو در مقابل هم مي‌ايستند.
 
بيننده آقاي ملت شاهي از اهواز
 
روايتي از امام علي عليه السلام در رابطه با يکي دو برنامه قبل حبل المتين و کلمه طيبه است.
 
وقتي برنامه مسيحيت را ديدم، واقعا خوشحال شدم؛ چون اين برنامه اين دو قضيه را جبران کرد.
 
روايتي از امام علي عليه السلام در رابطه با حضرت داود نبي عليه السلام آمده است که فردي آمد به نزد امام علي عليه السلام و روايتي را در رابطه با حضرت داود عليه السلام که (نعوذ بالله ) نسبت زنا به آن حضرت داده شده بود، گفت: در بين مردم شايعه شده است.
 
گفت: حالا بايد ببينيم که چه کساني شايعه کردند و چه طور شايعه شده است.
 
امام علي عليه السلام جوابش را کوبنده داد.
 
اين در اصل پيشنهاد و درد دل است.
 
دوست دارم بعد از گفتن اين مسائلي که مي‌گويم، شما اين را بيشتر باز کنيد.
 
آيا هيچ فکر شده است که اين روايت جعلي در مسلمين شايعه شده است از کجا آمده است؟ آيا غير از تورات تحريف شده است؟
 
آيا نشان دهنده نفوذ يهود در صدر اسلام و روابط شجره ملعونه بني اميه و نفوذي‌هاي يهود در صدر اسلام نيست؟ دست چه کساني در آن تحريف‌ها مشهود بوده است؟
 
حالا به جاي اين که فرد ملعون سازنده فيلم موهون را بگوييم از کتب اهل سنت برداشت کرده است، (که درد دل من اينجا است) بهتر نيست بگوييم که تحريف کنندگان تورات و انجيل؛ چون نتوانستند که دست در قرآن برند، روايات را تحريف کردند؟
 
اول به بهانه‌هاي واهي روايات را آتش زدند و بعد هر آنچه که جعل کنندگان از يهود همان زمان فرمان گرفتند، سنت شفاهي را در کتب وارد کردند.
 
بنابراين به جاي اين که بگوييم آن ملعون از کتب اهل سنت استفاده کرد، بهتر است بگوييم که يهودي‌هاي زمان پيامبر توسط رابط‌‌ هاي خود با بني اميه و ديگران روايات کتبي را سوزاندند و سنت شفاهي را که بين خودشان بود که معروف به کابالا بود، آن را آماده کردند و بعد روايات به گونه‌اي شد که حالا مي‌بينيم.
 
لطفا نقش يهود را در اين گونه روايات افشا نماييد.
 
از برادران اهل سنت عاجزانه مي‌خواهم که دست به کار شوند و اين روايات يهوديان نفوذي را از کتب خودشان حذف کنند.
 
همين پيشنهاد را در رابطه با روايات ضعيفي که در کتب تشيع است مي‌دهم که علماء بايد اين کارها را انجام دهند.
 
متأسفانه يک بيننده‌اي تماس مي‌گيرد و مي‌گويد: اگر اين ملعون را فردا ببرم دادگاه و قاضي بگويد: از کجا آوردي؟ و آن هم بگويد: از کتب اهل سنت، اگر قاضي عادل باشد، ايشان را آزاد مي‌کند. تازه روايات بدتر هم است که اگر خواستيد مي‌توانيد فيلم بهتري بسازيد.
 
اين راه درست نيست. بايد نقش يهود را افشا کنيد.
 
بيننده آقاي کمال زهي از ايرانشهر از اهل سنت
 
آقاي قزويني چند شب پيش که با شبکه ماهواره‌اي کلمه مي‌خواستند مناظره برگزار کنند، موقعي که اعلام کردند که فقط حجت الاسلام‌ها با اين خط تماس بگيرند، هيچ حجت الاسلامي حاضر نشد که جواب آقاي هاشمي را دهد و استاد هم در کنارش بود و هيچ حاج آقايي حاضر به مناظره نشد.
 
اگر اين دو شبکه جهاني اگر با هم يک مناظره مي‌گذاشتند، ؟؟؟؟؟؟
 
جامعه اهل سنت هيچ گونه مشکلي با اهل تشيع ندارند.
 
اگر دو شبکه با هم به هر نحوي صحبت مي‌کردند، خيلي خوب بود.
 
مجري:
 
مي‌شود که شما اين ارتباط را برقرار کنيد؟
 
ما که به هر کسي و به هر جايي و هر کاري که کرديم اين ارتباط وصل شود، نشد.
 
استاد قزويني:
 
ما جلوي چشم مردم تماس تلفني گرفتيم؛ ولي کسي جواب نداد.
 
بيننده:
 
شما مي‌گوييد: ما خلفاء راشدين را قبول نداريم، لعن و نفرين کردن به خلفاء راشدين جايز است؟
 
مجري:
 
چه کسي اين حرف را زده است؟
 
بينندهك
 
من چند کليپ ديدم که در شبکه مبارکه کلمه نشان دادند، بعضي از حجت الاسلام‌ها اين کار را مي‌کردند.
 
مجري:
 
شما چند وقت است که اين برنامه‌ها را پيگيري مي‌کنيد؟
 
بيننده:
 
تقريباً يک سال مي‌شود.
 
مجري:
 
از سؤال‌هاي شما چنين برداشتي نمي‌شود.
 
بيننده:
 
چه طور؟
 
مجري:
 
شما سؤال کرديد که اسم شما حسيني است؟ معلوم است که بيننده نيستيد. من خواهش مي‌کنم که سؤالات را عالمانه مطرح کنيد.
 
بيننده:
 
وقتي در قرآن مجيد امامت علي از جانب خدا نيامده است، شما جواب شبکه مبارکه کلمه را بدهيد.
 
استاد قزويني:
 
ما آن شبکه را مبارکه نمي‌دانيم، شبکه کلمه را شبکه نحس مي‌دانيم، در آن شبکه به حضرت امير و حضرت زهرا اهانت شده است، به اهل بيت اهانت مي‌کنند، مذهب شيعه را مذهب کفر و لعن معرفي کردند.
 
ما بارها گفته‌ايم که آماده هستيم براي مناظره، اين‌ها اول قول داده‌اند و بعد فرار کرده‌اند.
 
ما بيش از 100 بار زنگ زده‌ايم و خواهش کرديم و واسطه گذاشته‌ايم و بيانيه داديم.
 
دوستان ما از همين جا تماس گرفتند؛ ولي اين‌ها به هيچ وجه به ما جواب نداده‌اند؛ چون مي‌دانند که اگر مناظره بيايند، رسوا مي‌شوند و حرفي براي زدن ندارند.
 
اگر شما از شبکه ولايت يک لعن و سب و اهانتي به خلفاي راشدين شنيديد و يا داريد، بگوييد ما جواب دهيم؛ بلکه شعار ما اين است که اهانت به مقدسات اهل سنت گناهي بزرگ و نابخشودني است.
 
براي اولين بار از ايرانشهر و زاهدان از آقايان مولوي‌ها دعوت کرديم و برنامه زنده گذاشتيم.
 
امام جمعه محترم سنندج تشريف آوردند و برنامه زنده داشتند، اين‌ها آمدند در اينجا صحبت کردند. معلوم است که حضرت عالي بيننده شبکه ولايت نيستيد، اگر بيننده بوديد، قضاوت‌تان غير از اين بود.
 
بيننده خانم صبوحي از گرگان:
 
مي‌خواستم بدانم که قبر خانم عائشه کجاست؟
 
چند شب پيش از شبکه وصال حق شنيدم که مي‌گفت: حضرت محمد هيچ وقت نمي‌خوابيد تا وقتي که سينه يا صورت حضرت فاطمه را ببوسد.
 
مي‌خواستم ببينم که اين حديث درست است يا نه؟ اگر درست است، حضرت فاطمه در چه سني بوده‌اند؟ اين شبکه خيلي ما را ناراحت مي‌کند.
 
آن شب خيلي ناراحت شدم و زنگ زدم و دوتا تماس گرفتم؛ ولي جواب تماس من را ندادند.
 
از بينندگان عذر خواهي مي‌کردند و مي‌گفتند: خجالت مي‌کشم که اين حرف را بزنم.
 
من مي‌گويم: چه طور آن خانم عائشه غسل جنابت به مردهاي نامحرم ياد مي‌داد يا به مردهاي نامحرم که سبيل‌هايشان تا گوش‌شان و ريش‌شان تا روي ناف‌شان آمده بود، شير مي‌دادند.
 
اين‌ها اشکال ندارد؛ ولي اگر يک پدري، سينه دختر خود را ببوسد، اين گناه دارد.
 
اين چه گناهي دارد که اين قدر از بينندگان عذر خواهي مي‌کرديد.
 
شما مي‌گوييد: چون سر سينه سياه است، شير دادن اشکالي ندارد، در اين صورت سياه پوستان بايد لخت به خيابان‌ها بيايند و کسي هم به چشم بد به اين‌ها نگاه نمي‌کند.
 
استاد قزويني:
 
اين قضيه بوسيدن سينه حضرت زهرا را آقاي ابو القاسمي و آقاي يزداني جواب دادند که از 10 تا از کتب اهل سنت با سندهاي صحيح نقل کرده‌اند.
 
آن‌ها هر جوابي دادند، ما هم همان جواب را مي‌دهيم.
 
اين‌ها وقتي مي‌گويند: يک زن، يک مرد ريش دار نامحرم را شير دهد (آن هم در صحيح بخاري) هيچ اشکالي ندارد؛ ولي اگر يک فردي مثل نبي مکرم صورت يا سينه دخترش را ببوسد، اين باعث مي‌شود که آسمان به زمين بيايد.
 
اين‌ها تصور مي‌کنند که پيغمبر نستجير بالله مثل خودشان هوا پرست است و تصور مي‌کنند که اگر خودشان دخترشان را ببوسند، شهوت کل برنامه‌هايشان را به هم مي‌زند، تصور مي‌کنند که پيغمبر هم مثل اين‌ها است.
 
در مورد پيغمبر مي‌فرمايند:
 
خلقكم الله أنوارا فجعلكم بعرشه محدقين.
 
من لا يحضره الفقيه - الشيخ الصدوق - ج 2، ص 613
 
اين‌ها انوار الهي هستند و خداي عالم براي نجات ما اين انوار الهي را به اينجا فرستادند.
 
ما معتقد هستيم که فرشتگان انواري هستند که به صورت انسان در ميان ما ظاهر شده‌اند.
 
کافر همه را به کيش خود پندارد.
 
پايان.
 
 
 
حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني
 
 
 
 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group