بسم الله الرحمن الرحيم
برنامه: حبل المتين
استاد: حضرت آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني
تاريخ : 06 / 07 / 1391
مجري :
لطف کنيد با توجه به ميلاد آقا امام رضا عليه السلام مقداري درباره ايشان صحبت کنيد و درباره موسوعه اي هم که نوشتيد توضيحي بفرماييد.
استاد قزويني :
خدا را شاکر هستيم بر تمام نعمتهايش به ويژه نعمت ولايت و همانطوري که حضرتعالي اشاره کرديد اين توفيقات از خداست:
إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
سوره آل عمران آيه 73
بنده خودم بر اين عقيده هستم و نسبت به اين اسم مقدس ذات اقدس ربوبي:
يا مبتدئا بالنعم قبل استحقاقها
بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 83 ص 75
توفيقي داد به ما که هم موسوعة امام جواد را که اولين اثر موسسه تحقيقاتي ولي عصر ارواحنا فداه بود پس از آن موسوعة امام هادي در 4 جلد و موسوعه امام عسگري در 6 جلد و موسوعه آقا امام رضا در 8 جلد چاپ شد و در حال حاضر موسوعه امام کاظم در 7 جلد است که فعلا منتظريم خود حضرت عنايتي بکنند و با اين وضع قيمت کاغذ حتي چند روز قبل حضرت آيت الله مکارم به بنده گفتند که قيمت کاغذ 4 برابر شده است و ظاهرا ايشان زياد از بازار خبر ندارند چون ما قبلا ميخريديم بندي 8 هزار تومان الان شده است 80 هزار تومان که 10 برابر بالاتر از قيمت گذشته است.
تقريبا 2 سال است که موسوعه امام کاظم آماده چاپ است و انشاء اللههر وقت خودشان عنايتي کردند و باني پيدا شد چاپ اين کتاب را هم آغاز ميکنيم.
موسوعه امام رضا در 8 جلد چاپ شد که برکات زيادي براي ما داشت ومن عنايات زيادي به برکت همين موسوعه از آقا علي بن موسي الرضا مشاهده کرديم.
تاکنون ما 33 جلد از تاليفاتي که خدا توفيق داد چاپ شده است که 35 جلد آن آماده چاپ است و همه کارهاي آن انجام شده است و حدود 29 جلد آن در شرف اتمام است.
کله من فضل الله
ولي موسوعه امام رضا که در 8 جلد بود در 52 فصل 3476 روايت از آقا علي بن موسي الرضا سلام الله عيله از کتب شيعه و سني جمع آوري کرديم.
اين آقاياني که در بعضي از ماهواره ها چرنديات ميبافند که چرا شيعيان تمام رواياتشان از امام صادق است و چرا از ديگر ائمه روايت ندارند؟ چرا از امام حسن عسگري روايت ندارند؟ از امام هادي روايت ندارند؟
حالا ما انشاء اللهدر بخش عربي اينها را مفصل شنبه شب جواب خواهيم داد.
موسوعه امام عسگري ما 6 جلد شده است و وقتي من به آيت الله العظميمؤمن مدير شوراي عالي مديريت گفتم گفت فلاني! بهترين مژده اي که من در عمرم دريافت کردم موسوعه امام عسگري است با اينکه مدت امامت ايشان 5-6 سال بيشتر نبود شما در 6 جلد که هر جلد 500 صفحه شده است.
گفتم اين هم از برکات خود ائمه است که با اين امکانات و کامپيوتر و اينترنت ما توانستيم اينها را آماده کنيم.
موسوعه امام رضا هم تقريبا محصول حدود نزديک به 10-11 سال تلاش ما با تعدادي از محققين توانمندمان بوده است که زندگي حضرت را از ولادت تا شهادت و امامت حضرت و سيره و اقول بزرگان نسبت به حضرت رضا عليه السلام.
روايات حضرت را دسته بندي کرديم احاديث اعتقادي حضرت را در يک فصل آورديم احکام را در فصل ديگر بيان کرديم ، رواياتي که از امام رضا در رابطه با تفسير قرآن است از سوره حمد تا ناس به ترتيب بيان کرده ايم، اذکار و ادعيه اي که از امام رضا نقل شده است را بيان کرده ايم.
بعد مواعظي که از امام رضا بوده را آورديم سپس مباحث طبي و آثار خوراکي ها و يا مداوا کردن بعضي از بيماري ها را از ايشان بيان کرديم و در بخش پاياني مناظرات امام رضا را با بزرگان و علماي اديان مختلف بيان کرديم چون آمدن حضرت به سمت طوس يک فرصتي را براي حضرت فراهم کرد که حضرت توانست با بزرگان اديان مختلف مناظره کند. و در پايان هم نام 348 نفر از اصحاب حضرت و 564 نفر از کساني که از حضرت نقل روايت کردند.
اصحاب حضرت را که ملازم حضرت بودند و در محضر بودند و از ايشان استفاده کردند 348 نفر صحابه و 564 راوي با تمام مشخصاتشان در اين کتاب آورديم.
انشاءالله ما در برنامه اي که شايد فردا شب خدمت بينندگان عزيز باشم آنجا در اين زمينه مفصل صحبت خواهم کرد.
نکته اي را به عنوان مدخل بحث امشب خدمت بينندگان عزيز عرض کنم:
مأمون با شيطنتهايي که کرد امام رضا سلام الله عليه را از مدينه به طوس آورد تا او را تحت نظر داشته باشد و جلسات علمي ميگذاشت تا بتواند در اين جلسات امام رضا را تحقير کند حالا کاري با نيات شوم مأمون ندارم ولي آقا علي بن موسي الرضا در هر يک از اين جلسات که تشکيل ميدادند و پاسخهايي که حضرت ميداد در همان جلسه در مخاطبين و در مخالفين انقلاب ايجاد ميشد و تعدادي ا افرادي که مسيحي يا يهودي بودند در همان جلسه به اسلام مشرف ميشدند يا بعضي از مخالفين از مخالفت و اعتقادات باطل خود بر ميگشتند.
يکي از مناظراتي که ما در موسوعه مفصل بيان کرديم اين است که روزي مأمون علي بن موسي الرضا را و تعدادي از علماي بزرگ از اهل سنت را دعوت کرد و موضوع مناظره هم اين بود که جايگاه اهل بيت در قرآن کجا است ؟ حضرت رضا سلام الله عليه فرمود که از علما سوال کنيد که مراد از «يس» در سوره يس کيست؟
همه علما گفتند که مراد از آن نبي مکرم صلي الله عليه و آله و سلم است ، حضرت فرمود که :
خداي عالم در سوره صافات از آيه 80 به انبياء سلام ميدهد:
سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ
سوره صافات آيه 79
سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ
سوره صافات آيه 109
سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ
سوره صافات آيه 120
خداي عالم به آل هيچ کدام از اين انبياء سلام نداده است ولي وقتي به نبي مکرم ميرسد ميفرمايد:
سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ
سوره صافات آيه 130
من حدود 30 نفر از علما را نقل کردم که به آل ياسين خوانده اند.
حضرت فرمود: ببينيد که خداي عالم آمده ياسين را که آل محمد باشد در رديف پيامبران آورده است و همان گونه که به پيامبران سلام داده است به آل ياسين هم سلام داده است.
موسوعه امام رضا ج 5 ص 155
البته در صحيح بخاري هم ج 4 ص 138از ابن عباس روايتي را نقل ميکند که در رابطه با :
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آَدَمَ وَنُوحًا وَآَلَ إِبْرَاهِيمَ وَآَلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ
سوره آل عمران آيه ۳۳
بعد اين آيه را ابن عباس خواند که :
إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ
سوره آل عمران آيه ۶۸
اين قضيه اي است که من خواستم به عنوان مدخل بيان کنم.
امام رضا آزاد ترين مناظرات را داشته است و ادله علماي اهل سنت در خلافت ابوبکر و عمر را به نقد کشيده است چون بستر خوبي فراهم بود که اين فرصت براي ديگر ائمه نبوده است.
انشاءالله در جلسات بعدي به بخشي از مناظرات امام رضا سلام الله عليه و نقد کردن و به چالش کشيدن ادله اهل سنت در خلافت شيخين را خيلي مفصل آقا امام هشتم به صورت منطقي ، علميو مؤدب مطرح کرده است نه مانند بعضي ها با اهانت و فحش و امثال آن .
احتجاج مرحوم طبرسي ص 439
مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 351
که البته ما اينها را به صورت مفصل در مناظرات امام رضا بيان کرديم که انشاءالله در جلسات بعد اگر توفيق داشتيم عرض خواهم کرد.
مجري :
شبهه اي که وهابيان مطرح ميکنند اين است که چرا قضيه معرفي علي عليه السلام در مکه که جمعيت مردم بيشتر از غدير بود صورت نگرفت و در بياباني به نام غدير پيامبر امير المؤمنين را معرفي کردند؟
استاد قزويني :
در رابطه با بحث غدير که چرا نبي مکرم اين قضيه را در مکه معرفي نکرد بلکه آمد در يک بياباني در غدير خم انجام شد.
البته حرف خيلي زياد است و من دردهاي زيادي در دل دارم و نميدانم چه مقدار را ميتوانم امشب بيان کنم و از مظلوميت نبي مکرم صلي الله عليه و آله و سلم و مظلوميت اميرالمؤمنين سلام الله عليه بگويم.
اولا: خود قضيه غدير در حقيقت از خطبههاي مکه آغاز شده است و زمينه سازي غدير در خطبههاي مکه بوده است و آنجا اتفاقي افتاد که انشاءالله اشاره خواهم کرد که باعث شد اين قضيه به تاخير بيفتد.
زمينه سازي غدير در خطبههاي مکه :
ترمذي متوفاي 279 روايتي را از جابر بن عبدالله نقل ميکند که :
نبي مکرم در روز عرفه خطبه اي را خواندند که در آن فرمودند :
إني تركت فيكم ما إن أخذتم به لن تضلوا
من چيزي در ميان شما ميگذارم و ميروم که اگر آن را بگيريد هرگز گمراه نميشويد
كتاب الله وعترتي أهل بيتي
سبل الهدى والرشاد ج 11 ص 6
كنز العمال ج 1 ص 99
تفسير ابن كثير ج 4 ص 114
المعجم الكبير ج 3 ص 65
اين زمينه سازي بود که پيامبر براي بحث غدير بيان کردند. جناب ترمذي ميگويد که در اين باب از ابوذر ، ابوسعيد خدري ، زيد بن ارقم ، حذيفة و ديگران روايتي است که اين روايت :
حديث غريب حسن من هذا الوجه
سنن الترمذي - الترمذي - ج 5 ص 328
کلمه غريب را هم ما قبلا گفته ايم که يعني منفرد.
صالحي شاميهم ميگويد که ترمذي آن را نقل کرده و اين روايت را حسن دانسته است.
حاکم نيشابوري هم گفته است که اين روايت صحيح است.
و همچنين يعقوبي متوفاي 284 ميگويد که :
بعد از روز مني يعني روز 11 نبي مکرم خطبه اي خواند که بسيار مفصل است ولي متاسفانه در بعضي از کتب اهل سنت فقط تکههايي از اين خطبه آمده است که حضرت فرمود:
خدا نوراني کند صورت بنده اي را که سخن مرا بشنود و به آن دقت کند و آن را حفظ کند و به کساني که نيستند برساند سپس فرمود :
لا ترجعوا بعدي كفارا مضلين يملك بعضكم رقاب بعض
بعد از من به طرف کفر باز نگرديد و ديگران را گمراه نکنيد و نسبت به همديگر شمشير نکشيد و يکديگر را نکشيد.
سپس فرمود : من در ميان شما چيزي را گذاشته ام که
إن تمسكتم به لن تضلوا
اگر به آن تمسک کنيد گمراه نميشويد.
يعني تنها چيزي که شما را از کفر و ارتداد و گمراهي قتل و غارت نجات ميدهد اين 2 چيز است :
كتاب الله وعترتي أهل بيتي
تاريخ اليعقوبي ج 2 ص 111
زمينه سازي غدير از خود مکه مکرمه شروع شده است يعني همين که بحث ثقلين مطرح شده است و بعدا عرض خواهم کرد که خلفائي اثنا عشر در مکه انجام شده است و آن اتفاقاتي که در عرفه افتاد را انشاء الله بعدا توضيح خواهم داد.
مجري :
در بعضي روايات آمده است که حضرت از طرح ولايت اميرالمؤمنين علي عليه السلام دلهره داشته است حتي ما وقتي آيه تبليغ را هم که نگاه ميکنيم ميبينيم که خداوند يک نوع تهديد ميکند رسول الله را که :
وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ
سوره مائده آيه ۶۷
چه بوده که حضرت تا به اين حد دلهره دارد و به قول ما جرأت نميکند آن را علي بيان کند.
لطفا توضيح دهيد که چرا حضرت اين قدر واهمه دارند؟
استاد قزويني :
من از بينندگان عزيز تقاضا دارم بزرگواري کنند به اين بخش عرائض من توجه ويژه داشته باشند چون غرض بازگو کردن تاريخ است و نکاتي که بنده عرض ميکنم يقين دارم به گوش خيلي از بينندگان ما نرسيده است و قطعا براي عزيزان اهل سنت شايد خيلي از اين مسائل جديد و تازگي داشته باشد.
دلهره پيامبر اکرم از مخالفت مردم با ولايت اميرالمؤمنين سلام الله عليه:
جناب حاکم حسکاني که از اعيان قرن 5 هجري است که روايتي را از عثمان اعشي از امام باقر سلام الله عليه نقل ميکند که ميفرمايد:
جبرئيل بر پيامبر نازل شد و فرمود :
إن الله يأمرك أن تدل أمتك على صلاتهم . فدلهم عليها
شواهد التنزيل لقواعد التفضيل - الحاكم الحسكاني - ج 1 ص 254
ما در جلسه گذشته بحثي داشتيم که چرا نام علي در قرآن نيامده است گفتيم مردم پذيراي اين نبودند چون در بحث ولايت رياست و خلافت و حکومت است و انگيزه دارند. آقايان گفتند همين صحابه روايات مربوط به نماز و روزه را هم آوردند.
اين روايت خيلي واضح است که ميگويد :
خداي عالم به نبي مکرم دستور داد که نماز را به مردم معرفي کن حضرت معرفي کرد ، فرمود روزه را به مردم معرفي کن حضرت معرفي کرد ، زکات و حج را هم گفت معرفي کن حضرت معرفي کرد تا آنجايي که :
ثم هبط فقال : إن الله يأمرك أن تدل أمتك على وليهم على مثل ما دللتهم عليه من صلاتهم وزكاتهم وصيامهم وحجهم
پيامبر همان طوري که نماز و زکات و حج را براي مردم بيان کردي بحث ولايت اولي الامر و خليفه بعد از خودت را به مردم ارائه کن
ليلزمهم الحجة في جميع ذلك
حجت را تمام کرده باشي
فقال رسول الله : يا رب إن قومي قريبوا عهد بالجاهلية
اصحاب من تازه از جاهليت آمده اند
البته قريبوا عهو بالجاهليه در صحيح بخاري و مسلم چندين جا آمده است ، در اين رابطه که عايشه سوال ميکند که يا رسول الله چرا حجر اسماعيل را وارد مکه نميکنيد ؟
حضرت فرمود :
قوم تو به قريب به جاهليت و قريب به کفر هستند و ميترسم اگر اين کار را انجام دهم از اسلام فرار کنند.
در اينجا هم ميگويد اينها تازه از دوران جاهليت بيرون شده اند
وفيهم تنافس وفخر ، وما منهم رجل إلا وقد وتره وليهم
اينها همه دنبال رياست و مقام و جاه هستند وکمتر کسي از بستگان آنها از ضرب شست علي در امان نبوده است.
شواهد التنزيل لقواعد التفضيل - الحاكم الحسكاني - ج 1 ص 254
آقايان اگر آماري بگيرند افرادي را که در بدر به شمشير اميرالمؤمنين به درک واصل شدند اينها چه نسبتهايي با قريش و خلفا داشتند يک بحث جدايي است.
در اينجا حضرت عرض کرد که:
وإني أخاف
خدايا من ميترسم از اينکه اگر بحث ولايت علي مطرح شود شورش و برخورد کنند تا اينکه خداي عالم دستور داد
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ
يعني رسالت تام را اگر علي را معرفي نکني انجام نداده اي
وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ
سوره مائده آيه ۶۷
دلهره نداشته باش خداي عالم تو را از توطئه مردم ايمن ميدارد
فلما ضمن الله [ له ] بالعصمة وخوفه أخذ بيد علي بن أبي طالب
دست علي بن ابيطالب را گرفت و معرفي کرد
و جالب اين است که عثمان اعشي ميگويد:
فقال عثمان : ما انصرفت إلى بلدي بشئ أحب إلي من هذا الحديث
من بهترين سرمايه و توشه اي که توانستم به وطنم برگردانم اين روايتي بود که ديدم
شواهد التنزيل لقواعد التفضيل - الحاكم الحسكاني - ج 1 ص 255 و ۲۵۵
جناب حاکم حسکاني نقل ميکند روايت مفصلي را از ابن عباس که جبرئيل نازل شد و دستور داد به نبي مکرم براي معرفي علي
فكره أن يحدث الناس بشئ منها إذ كانوا حديثي عهد بالجاهلية
به خاطر اينکه هنوز آثار جاهليت در اذهان بود نبي مکرم معرفي نکرد
تا اينکه روز ۱۸ خداي عالم خطاب کرد:
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ
تا انجايي که پيامبر در خطبه خود فرمود :
يا أيها الناس إن الله أرسلني إليكم برسالة وإني ضقت بها ذرعا مخافة أن تتهموني وتكذبوني
خداي عالم به من گفت علي را معرفي کنم ولي من اين دلهره را داشتم که شما در برابر من موضع بگيريد و من را متهم کنيد که من پسر عم خود را بعد از خود به عنوان جانشين قرار ميدهم يا اينکه مرا تکذيب کنيد. تا اينکه خداي عالم مرا مورد عتاب قرار داد و گفت:
وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ
اگر علي را معرفي نکني رسالت ناتمام است ، تا اينکه رسول اکرم
ثم أخذ بيد علي بن أبي طالب فرفعها حتى رأى الناس بياض إبطيهما ثم قال : أيها الناس الله مولاي وأنا مولاكم فمن كنت مولاه فعلي مولاه. و انزل الله اليوم أکملت لکم دينکم
شواهد التنزيل لقواعد التفضيل - الحاكم الحسكاني - ج 1 ص 257
باز جناب حاکم حسکاني روايتي نقل ميکند که :
أمر الله محمدا أن ينصب عليا للناس ليخبرهم بولايته
خدا دستور داد علي را به عنوان امير و ولي نصب کند
فتخوف رسول الله ( صلى الله عليه وآله وسلم )
نبي گراميدلهره داشت و ميترسيد
أن يقولوا حابا ابن عمه وأن يطعنوا في ذلك عليه
پيامبر پسر عم خود را براي مردم به عنوان خليفه و جانشين معرفي کرد. خداي عالم وحي فرستاد :
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ
شواهد التنزيل لقواعد التفضيل - الحاكم الحسكاني - ج 1 ص 256
جناب حاکم حسکاني را هم آقايان ببينند که ذهبي که از استوانههاي علميو رجالي اهل سنت است ميگويد:
الحسكاني الإمام المحدث البارع القاضي
سير أعلام النبلاء ج 18 ص 268
اين نشان ميدهد حاکم حسکاني در نزد اهل سنت جايگاه عظيميدارد.
الحسكانى القاضى المحدث...الحافظ شيخ متقن ذو عناية تامة بعلم الحديث
هم حافظ است هم محدث است و عنايت خاصي به حديث دارد
تذكرة الحفاظ ج 3 ص 1200
سيوطي از ابوالشيخ ابن حبان اصفهاني متوفاي ۳۶۹ از حسن بصري نقل ميکند که :
پيامبر اکرم فرمود:
ان الله بعثني برسالة فضقت بها ذرعا وعرفت ان الناس مكذبي
خداي عالم به من دستوري داد و اين دستور براي من خيلي دلهره داشت و قلبم تنگ شد و احساس کردم چه بسا مردم من را تکذيب کنند و با من برخورد کنند
فوعدني لأبلغن أو ليعذبني فأنزل
خداي عالم گفت يا بايد برساني يا:
و ان لم تفعل فما بلغت رسالته
الدر المنثور ج 3 ص 116
لباب النقول ج 1 ص 94
فتح القدير ج 2 ص 60
همچنين جناب شوکاني در فتح الغدير خود ميگويد عبد ابن حميد ، ابن جرير طبري ، ابن ابي حاتم و ابو الشيخ اصفهاني از مجاهد نقل ميکنند که وقتي آيه:
بلغ ما انزل اليک من ربک
آمد حضرت عرض کرد
يا رب إنما أنا واحد كيف أصنع
اين اوج مظلوميت نبي مکرم را ميرساند که از کتب شيعه هم نقل نشده است بلکه ابن جرير و ابن ابي حاتم نقل ميکنند.
يجتمع علي الناس
آيا مردم اين حرف را بزنم از من قبول ميکنند
و نزلت و ان لم تفعل فما بلغت رسالته
اگر انجام ندهي رسالت ناتمام است
فتح القدير ج 2 ص 60
تفسير الطبري ج 6 ص 307
الدر المنثور ج 3 ص 117
شوکاني ميگويد ابن ابي حاتم و ابن مردويه و ابن عساکر از ابوسعيد خدري نقل کردند که اين آيه در غدير خم نازل شده است.
و ابن مردويه از عبدالله مسعود نقل ميکند که :
كنا نقرأ على عهد رسول الله يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك ان عليا مولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته
عبدالله بن مسعود ميگويد اين آيه را اين چنين ميخوانديم.
الدر المنثور ج 3 ص 117
آقاي شوکاني هم از طبري نقل کرد و هم از تفسير ابن ابي حاتم ، خود آقاي ابن تيميه حراني امام و پيامبر وهابيون ميگويد :
تفسير ابن جرير طبري و ابن ابي حاتم از علماي اکابري هستند که زبان صادق و لسان صدق دارند
تفاسيرهم متضمنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير
تفسير آقاي ابن جرير طبري و ابن ابي حاتم که نقل شد از تفاسيري است که در رابطه با روايات که آوردند قابل اعتماد است.
منهاج السنة النبوية ج 7 ص 179
باز شوکاني نقل ميکند اين قضيه را در کتاب خود که پيامبر اکرم فرمودند خداي عالم به من دستور داده است که علي را به عنوان خليفه معرفي بکنم و اگر معرفي نکردم رسالت ناقص است.
من يک نکته اي را بگويم که نرم افزارهايي که آقايان وهابي ساخته اند در کتاب فتح القدير شوکاني ج 2 ص 60 ببينيد عبارتي را که در کتاب است و همه نقل کردند تکه اي از آن را حذف کردند:
كنا نقرأ على عهد رسول الله يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك وإن لم تفعل فما بلغت رسالته
و عبارت
ان عليا مولي المؤمنين
را حذف کردند
وإن لم تفعل فما بلغت رسالته
عزيزان قشنگ دقت کنند که چه بازي در ميآورند و چه دستهاي امانت کاري است، خوب
كنا نقرأ على عهد رسول الله
خوب الان هم همين آيه است و معنا ندارد که عبدالله بن مسعود بگويد ما در زمان رسول الله اين گونه ميخوانديم.
فتح القدير ج 2 ص 60
شما ببينيد در خود در المنثور
اخرج ابن مردويه عن ابن مسعود کنا نقرأ علي عهد رسول الله يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک ان عليا مولي المؤمنين
در اينجا عبارت کامل آمده است ولي در کتاب آقاي شوکاني اين تکه را حذف کردند
الدر المنثور ج 3 ص 117
در روح المعاني از ابن مردويه از ابن مسعود نقل ميکند که :
كنا نقرأ على عهد رسول الله ( صلى الله عليه و سلم ) ياأيها الرسول بلغ ماأنزل اليك من ربك إن عليا ولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته
روح المعاني ج 6 ص 193
ببينيد اين آقايان چکار ميکنند ، آيا با اين حذف کردن ها خدمت ميکنند يا خيانت ؟ و آيا با اين کار خود خودشان را مفتضح و رسوا نميکنند؟
ابن مردويه در مناقب خود نقل ميکند:
ابن مردويه ، عن ابن مسعود ، قال : كنّا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم : يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ - إنّ عليّاً مولى المؤمنين - وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ.
مناقب علي بن أبي طالب ( ع ) وما نزل من القرآن في علي ( ع ) - أحمد بن موسى ابن مردويه الأصفهاني - ص 239
ولي در فتح القدير «ان عليا مولي المؤمنين» را حذف ميکنند.
در رابطه با ابن مردويه هم ذهبي ميگويد:
ابن مردويه الحافظ المجود العلامة محدث أصبهان
بعد ميگويد ابوبکر بن علي گفته است که :
هو أكبر من أن ندل عليه وعلى فضله وعلمه وسيره
ابن مردويه خيلي بزرگ تر از آن است که بخواهيم تعريف کنيم و مردم را به او و سيره اش راهنمايي کنيم
وأشهر بالكثرة والثقة من أن يوصف حديثه
مشهور تر است از اينکه بياييم حديث او را بخواهيم توصيف کنيم
سير أعلام النبلاء ج 17 ص 308
همچنين در تذکرةالحفاظ آمده است که :
بن مردويه الحافظ الثبت العلامة
تذكرة الحفاظ ج 3 ص 1050
وكان قيما بمعرفة هذا الشان بصيرا بالرجال طويل الباع مليح التصانيف
تذكرة الحفاظ ج 3 ص 1051
اين تعابير خيلي زيبا و گران سنگ را آقاي ذهبي درباره ابن مردويه دارد و الحق و الانصاف اين مسائلي که اين حضرات آوردند واقعا نميدانيم چه است.
يا نسبت به طبري ميگويد :
كان ثقة صادقا حافظا رأسا في التفسير إماما في الفقه والإجماع والاختلاف علامة في التاريخ
اين آقاياني که ميگويند طبري فقط تاريخ نويس است ببينند که ذهبي در رابطه با او چه ميگويد.
سير أعلام النبلاء ج 14 ص 270
اگر بنا باشد کسي که امام در فقه است و رأس در تفسير و علامه در تاريخ است اين گونه شما تضعيفش کنيد من گمان نميکنم کسي باقي بماند.
مجري :
در ادامه بحثهاي حضرت عالي واقعا اين دلهره را که ميبينيم نميدانم چه رابطه اي است که هر جا بحثي از ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام ميشود دلهره حضرت مشخص است همين طوري که حضرت عالي ابتداي بحث فرموديد، بحث :
خلفائي اثنا عشر
وقتي مطرح شد سر و صدا کردند قيام و قعود کردند تکبير گفتند نشستند و بلند شدند که راوي ميگويد من نشنيدم و از پدرم پرسيدم اين همهمه براي چيست؟ يا وقتي در مورد حديث قرطاس که باز هم همهمه ميشود واقعا اين براي ما تفسير ميشود که اين آيه چگونه به پيامبر دلداري ميدهد و ميگويد که نترس پيامبر ما اين کار را بکن و اگر اين کار را نکني ما رسالتت را ناقص قرار ميدهيم.
حاج آقا دلهره حضرت رسول صلي الله عليه وسلم از چه کساني بوده است و چرا؟ و آيا قرائن و شواهدي داريد که بخواهيد اين مطلب را براي ما ثابت کنيد؟
استاد قزويني :
در رابطه با اينکه نبي گرامياز چه کساني دلهره داشتند و چرا و شواهد و قرائني هست يا نه ، اگر بينندگان عزيز با ما باشند ما ميرويم و منابع اهل سنت را دوباره ورق ميزنيم و لا به لاي تاريخ را اگر کميدقت کنيم ناگفتههاي تاريخ قضيه را خيلي قشنگ نمايان ميکند.
دلهره پيامبر از چه کساني بود و چرا؟
مرحوم طبرسي از مفسرين اهل سنت نقل ميکند از حسن بصري که نبي مکرم ناراحتي و دلهره شان از مخالت با قريش بوده است که با آيه :
وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ
سوره مائده آيه ۶۷
پيامبر آرام گرفت
جناب عيني هم که شارح صحيح بخاري است در عمدة القاري از تفسير ثعلبي که مورد تاييد آقايان است که ايشان هم از حسن بصري نقل ميکند که پيامبر اکرم دلهره داشتند از اينکه بعضي از افراد او را تکذيب کنند
وكان يهاب قريشا واليهود والنصارى
هم از قريش وحشت داشت و هم از يهود و نصاري
عمدة القاري ج 18 ص 206
چون آنها هم کم از اميرالمؤمنين ضربه نخورده بودند. اما در رابطه با اينکه قرائن چه است ، ما در رابطه با خلفائي اثنا عشر حرف زديم ولي من ميخواهم امروز نکته اي را براي بينندگان عرض کنم که اينها نشان ميدهد که اصلا نبي گراميبنا داشت که ولايت و خلافت علي عليه السلام را در مکه مطرح کند و آنجا ببينيد که چه بازيهايي در آوردند ، دوستان ببينند روايتي را که در مسند احمد است و حديث صحيح هم است که ميگويد:
خَطَبَنَا رسول اللَّهِ ...... بِعَرَفَاتٍ يقول لَنْ يَزَالَ هذا الأَمْرُ عَزِيزاً ظَاهِراً حتى يَمْلِكَ اثْنَا عَشَرَ كلهم
دين اسلام عزتش با 12 جانشين من بعد از من است .
ثُمَّ لَغَطَ الْقَوْمُ وَتَكَلَّمُوا
همين که حضرت فرمود 12 نفر بعد از من ميآيند و مسئوليت، رياست ، و خلافت مردم را به عهده ميگيرند بلافاصله مردم سرو صدا کردند
فلم أَفْهَمْ قَوْلَهُ بَعْدَ كلهم فقلت لأبي يا أَبَتَاهُ بَعْدَ كلهم قال كلهم من قُرَيْشٍ
آنهايي که به فکر بودند بعد از نبي مکرم به رياست برسند شروع به سر و صدا کردند، بعد حضرت فرمود که خلاصه مخالفتهايي که با اين 12 نفر ميشود و جداييهايي که مردم ميکنند به هيچ وجهي اثر گذار نيست.
مسند أحمد بن حنبل ج 5 ص 20973
پس معلوم ميشود قضيه خلفائي اثنا عشر در مکه صورت گرفته است و پيامبر چه ميخواست بعد از آن بگويد و مطرح کند اجازه ندادند، پيامبر فرمود 12 نفر هستند و تا آمدند که اولين آنهارا معرفي کند شروع کردند به سر و صدا و فرصت ندادند که حتي حضرت کلهم من قريش يا کلهم من بني هاشم را بيان کند.
آقاي مسلم از جابر بن سمره نقل ميکند که پيامبر فرمود :
اين دين عزتش به 12 خليفه من است
فقال كَلِمَةً صَمَّنِيهَا الناس
يک جمله اي حضرت گفت که مردم به قدري سر و صدا کردند که گوشم کر شد و نفهميدم حضرت چه فرمودند ،
فقلت لِأَبِي ما قال
بعد به پدرم گفتم پيامبر چه گفت ؟ پدرم گفت پيامبر فرموده است :
كلهم من قُرَيْشٍ
صحيح مسلم ج 3 ص 1453
و حال اينکه در بعضي روايات دارد که :
کلهم من بني هاشم
ينابيع المودة لذوي القربى - القندوزي - ج 2 ص 315
المواجهة مع رسول الله ( القصة الكاملة ) - أحمد حسين يعقوب - ص 457
جابر بن سمره ميگويد وقتي پيامبر فرمودند:
اثني عَشَرَ خَلِيفَةً ، فَكَبَّرَ الناس وَضَجُّوا
مردم تکبير گفتند و فرياد بر آوردند
مسند أحمد بن حنبل ج 5 ص 98
قضيه چيست ؟ آيا کسي که اين روايت را بخواند و تعصب را کنار بگذارد آيا احساس نميکند که پيامبر همان جا ميخواست قضيه خلافت حضرت امير و امامت ديگر ائمه را مطرح کند؟ فکبر الناس يعني چه ؟ و ضجوا يعني چه ؟ چرا وقتي پيامبر در مورد نماز سخن ميگفت هيچ کس تکبير و ضجه نميزد؟ چرا هنگاميکه پيامبر در مورد حج و صوم سخن ميگفت هيچ کس عکس العمل نشان نميدهد؟ يک مورد به ما نشان دهيد.
مجري :
اين کاري که کردند مخالفت با پيامبر نيست ؟ آيه قرآن است که :
وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا
سوره حشر آيه ۷
استاد قزويني:
نه تنها گوش نکردند و قبول نکردند بلکه
فَكَبَّرَ الناس وَضَجُّوا
تکبير گفتند و ضجه زدند. در حالي که در قرآن ميفرمايد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا
سوره حجرات آيه ۲
در روايت ديگري است که :
قال فَجَعَلَ الناس يَقُومُونَ وَيَقْعُدُونَ
بلند ميشدند و مينشستند تا جلسه سخنراني پيامبر به هم بريزد.
مسند أحمد بن حنبل ج 5 ص 99
آيا اينها نشان نميدهد که نبي مکرم همان جا در مني يا عرفات ميخواست هم قضيه خلافت اميرالمؤمنين و هم خلفاي بعد را که 12 نفر هستند را مطرح کند. يک نفر سوال ميکرد که اين 12 نفر چه کساني هستند و اولين آنها چه کسي است؟ اصلا فرصت ندادند تا پيامبر اکرم فرمود 12 خليفه بعد از من ميآيد همه شروع کردند به سر و صدا و نگذاشتند پيامبر صحبت کند.
قرينه ديگر بينندگان عزيز دقت کنند، من واقعا قلبم به درد ميآيد وقتي اين تکههاي تاريخ را ميبينم بعضي وقت ها کامپيوتر يا کتاب را ميبندم و گوشه اي مينشينم و سير براي مظلوميت اميرالمؤمنين هق هق گريه ميکنم و سپس به کار خود ادامه ميدهم.
جناب ابن مغازلي از جابر بن عبدالله ميگويد:
نزل خم فتاحى الناس عنه
در غدير خم هنگاميکه پيامبر اطراق کردند مردم فهميدند که حتما قضيه اي است که پيامبر اينجا ايستاده است و همه مردم از اطراف پيامبر دور شدند.
فأمر عليا فجمعهم فلما اجتمعوا قام فيهم وهو متوسد على علي بن أبي طالب فحمد الله وأثنى عليه ثم قال أيها الناس إني قد كرهت تخلفكم وتنحيكم عني
چرا وقتي من در غدير خم اطراق کردم همه پراکنده شديد؟
حتى خيل إلي أنه ليس شجرة أبغض إلي من شجرة تليني
گويا اين درختي که من در سايه اش نشسته ام را دشمن ميداريد و مبغوض شما است که از اطراف اين درخت پراکنده ميشويد.
مناقب علي بن ابيطالب ابن مغازلي ص ۴۲
تاريخ مدينة دمشق ج 42 ص 226
آقاي هيثميبا يک سند صحيح نقل ميکند که:
ما بال رجال يكون شق الشجرة التي تلي رسول الله أبغض إليهم من الشق الآخر
مردم وحشت دارند و دشمن دارند که بيايند و در کنار اين درختي که نشسته ام بنشينند و فرار ميکنند.
فقال رجل
يکي از آقايان گفت که در بعضي روايات آمده است که ابوبکر گفت:
إن الذي يستأذن بعد هذا لسفيه
يا رسول الله آنهايي که از شما اجازه ميگيرند تا از شما دور باشند از ديدگاه من سفيه هستند.
مجمع الزوائد ج 1 ص 20
احمد نقل کرده است ابن ماجه هم نقل کرده است و رجالش هم موثق است.
مسند أحمد بن حنبل ج 4 ص 16
حتي در خود غدير خم که پيامبر آنجا نشسته و بنا است قضيه خلافت حضرت علي مطرح شود باز همان جا مردم مترصد بودند بر اينکه پيامبر اکرم دنبال فرصتي ميگردد تا بحث ناتمام خلفاي اثنا عشر را بيان کند.
قرينه سوم شما ببينيد در قضيه حديث قرطاس پيامبر با همه آنچه که بيان کرده بود فرمود کتاب و قلميبياوريد تا چيزي بنويسم که گمراه نشويد:
قال عُمَرُ إِنَّ النبي غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَكُمْ الْقُرْآنُ فَحَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ
قرآن براي ما کافي است و نيازي به سخن پيامبر نداريم.
مگر خود قرآن نميگويد:
وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا
سوره حشر آيه ۷
وَكَثُرَ اللَّغَطُ
سر و صدا ايجاد شد
عين همان سر و صدايي که در عرفات و مني ايجاد شد که وقتي که پيامبر ميفرمايد خلفاي بعد از من ۱۲ نفر هستند سر و صدا ايجاد ميکنند در اينجا هم ميگويد:
أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ
سر و صدا ايجاد ميشود
ابن عباس ميگويد:
بن عَبَّاسٍ يقول إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ
مصيبت و تمام مصيبت ها از روزي آغاز شد که نگذاشتند پيامبر اساميرا مشخص کند.
صحيح البخاري ج 6 ص 2680
جناب سفيان بن عيينه ميگويد:
اراد
پيامبر اراده کرده بود
أن ينص على أسامي الخلفاء بعده
ميخواست اساميخلفاي اثني عشر را معين کند
حالا شما بفرماييد که آقاي سفيان بن عيينه از کجا فهميده اين قضيه را؟
عمدة القاري ج 2 ص 171
فتح الباري ج 1 ص 209
قسطلاني ميگويد که پيامبر ميخواست بگويد:
اکتب لکم کتابا فيه النص علي الائمة بعدي
امامان بعد از خودم را ميخواهم معرفي کنم.
ارشاد الساري ج ۱ ص ۲۰۷
اينها همه نشان دهنده اين است قرائن و شواهدي است که نبي مکرم صلي الله عليه و آله وسلم دلهره داشتند و مردم همانطوري که خوانديم بعضا دنبال رياست و مقام بودند
وفيهم تنافس وفخر
اينها همه دنبال رياست و مقام و جاه هستند.
شواهد التنزيل لقواعد التفضيل - الحاكم الحسكاني - ج 1 ص 254
چون بحث خلافت و رياست است و بحث نماز و روزه و حج و زکات نيست و از آن طرف هم اميرالمؤمنين سلام الله عليه در طول اين مدت ضربه شستي که نشان داده است بر قريش و يهود و نصاري براي اين آقايان قابل تحمل نبوده است.
مجري:
آيا نبودن مردم مکه و طائف در غدير ضرري به معرفي حضرت علي عليه السلام براي ولايت نميرساند؟
استاد قزويني :
با توجه به قرائن و شواهدي که عرض شد ظاهر قضيه اين است که نبي مکرم ميخواستندکه همان جا مسأله ولايت اميرالمؤمنين و حتي ۱۲ خليفه را به مردم معرفي کنند گرچه در روايات متعدد ديگر در کتب شيعه وسني نام ۱۲ امام با تمام مشخصات ذکر شده است و حالا اين را ما بازهم ذکر خواهيم کرد.
ولي آنچه که در اينجا مهم است اين است که آيا وجود مردم مکه يا طائف که تنها جايي که مردم آن در غدير حضور نداشتند اين ۲ شهر بودند، بعضي ميگويند که شاميها و يمني ها رفتند در حالي که اين قضايا نبوده است، آن قسمتي که از يمن آمده بودند آنهايي که به سمت طائف آمده بودند رفتند و آن کساني که در مکه بودند ماندند ولي ابن جوزي ميگويد حدود ۱۲۰-۱۲۴ هزار نفر از مدينه و اطراف مدينه بودند و عمدتا هم نبي مکرم مدينه را به عنوان پايتخت جهان اسلام معرفي کرده است و اولين حکومت اسلاميهم در مدينه آغاز شده است و اولين بار هم از مدينه اسلام به تمام نقاط جهان معرفي و منتشر ميشود و تمام تصميم گيري ها در مدينه خواهد بود و اين مردم مدينه هستند که در آينده ميتوانند چه کسي را انتخاب کنند و چه کسي را انتخاب نکنند.
اگر چنانچه کارهاي خوب و با ارزش باشد براي مدينه است و اگر بد هم باشد باز هم براي مدينه است و جالب اين است که در صحاح عزيزان اهل سنت آمده است که :
بخاري از اسامه نقل ميکند که نبي مکرم بر يک بلندي قرار گرفت و فرمود :
هل تَرَوْنَ ما أَرَى
آنچه که من ميبينم ميبينيد؟
إني أَرَى مَوَاقِعَ الْفِتَنِ خِلَالَ بُيُوتِكُمْ كَمَوَاقِعِ الْقَطْرِ
من دارم ميبينم فتنه ها در درون خانههاي شما نفوذ کرده است همان گونه که قطرات باران زمين را فرا ميگيرد.
صحيح البخاري ج 2 ص 125
ابن حجر هم ميگويد:
وكان خطابه ذلك لأهل المدينة
خطاب پيامبر که ميگويد من دارم ميبينم فتنه ها در درون خانههاي شما نفوذ کرده است براي اهل مدينه است.
فتح الباري ج 13 ص 1
جناب علامه نووي هم ميگويد:
تشبيه به قطرات باران به خاطر اين است که در آينده فتنه ها و مشکلات براي مدينه است، جنگهاي جمل و صفين و مقتل عثمان و شهادت امام حسين و ديگران همه مال مدينه است
وفيه معجزة ظاهرة له
اين روايت معجزه اي است از نبي مکرم که آينده مدينه و فتنههايي که از مدينه آغاز ميشود معرفي کرده است.
شرح النووي على صحيح مسلم ج 18 ص 8
و لذا بحث غدير اگر چنانچه در منطقه اي انجام ميگيرد و مردم مکه و طائف در آن نيستند تصميم گيري ها همه با مردم مدينه است و اتفاقات در مدينه ميافتد و لذا نبي مکرم صلي الله عليه و آله و سلم اين خطابش به مردم مدينه است چون اين مردم مدينه هستند که تعيين و سرنوشت و آينده حکومت اسلاميو جامعه اسلاميبه دست ميگيرد.
مجري :
نظر کلي شما نسبت به اين قضايا چيست؟ لطفا اين را جمع بندي بفرماييد که انشاء الله بحث را تمام کنيم.
استاد قزويني:
ما اين قضايا را مطرح کرديم و گفتيم نبي مکرم در عرفات و مني تصميم داشتند که اين قضيه را يکسره کنند و در بعضي موارد ما داريم در منابع شيعه که ۲-۳ بار اين آيه نازل شد ولي پيامبر اکرم ديدند زمينه فراهم نيست و فرصت نيست براي معرفي حضرت اميرسلام الله عليه تا آمد به غدير و حضرت يک مقداري نگران بودند ولي آنچه که براي ما محرز است و بايد به عنوان آخرين کلام در رابطه با غدير عرض کنيم اين است که نبي مکرم تابع وحي است، در روز عيد غدير روز ۱۸ ذي الحجه آيه نازل ميشود که :
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ
سوره مائده آيه ۶۷
اين را آقاي ابن ابي حاتم از مفسران نامياهل سنت با سند صحيح در ج ۴ ص ۱۱۴۲ نقل ميکند که اين آيه ۱۸ ذي الحجه نازل شد و در آن روز هم پيامبر علي را معرفي کرد.
ابن ابي حاتم هم در ابتداي تفسير خود ص ۱۴ ميگويد من ملتزم هستم که در تفسير خود صحيح ترين خبر را نقل کنم.
ابن تيميه در ج ۷ منهاج السنة ص ۱۷۸ ميگويد:
ابن ابي حاتم تفسيرش از تفاسيري است که
تفاسيرهم متضمنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير
منهاج السنة النبوية ج 7 ص 179
احاديثي که آقاي ابن ابي حاتم آورده است قابل اعتماد در تفسير است.
مجري :
امشب خدا توفيق داده است که در خدمت يکي از مراجع بزرگ شيعه باشيم حضرت آيت الله العظميمکارم شيرازي، امشب هم عيدي ما است اگر معظم له صداي ما را ميشنوند سلام و عرض ادب و تبريک دارم در اين شب ميلاد خدمت حضرت آيت الله العظميمکارم شيرازي.
آيت الله مکارم شيرازي:
عليکم السلام و رحمة الله و برکاته
استاد قزويني:
بنده هم خدمت حضرت عالي سلام عرض ميکنم و اين ميلاد را خدمت حضرت عالي تبريک عرض ميکنم.
آيت الله مکارم شيرازي:
من هم متقابلا به شما و به همه بينندگان شما تبريک ميگويم.
بسم الله الرحمن الرحيم
امشب شب بسيار پر برکت و بزرگي است ، شب ميلاد ثامن الحجج امام علي بن موسي الرضا سلام الله عليه است. ميل دارم سخنم را با حديث کوتاهي از آن حضرت آغاز کنم که مرحوم علامه مجلسي در جلد 75 بحارالانوار صفحه 334 از آن حضرت نقل کرده است:
أبا الحسن الرضا عليه السلام يقول:
ليس العبادة كثرة الصلاة والصوم ، إنما العبادة التفكر في أمرالله عزوجل
عبادت، زياد روزه گرفتن و زياد نماز خواندن نيست.
ميدانيم نماز در اسلام فوق العاده اهميت دارد ستون و خيمه دين است، روزه سپري است از آتش که يکي از مهمترين عبادات است ولي در عين حال ميفرمايد عبادت ، زياد نماز و روزه به جا آوردن نيست حقيقت عبادت تفکر در کار خدا است. اين امرالله ممکن است امر تکويني باشد و ممکن است امر تشريعي باشد.
روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه - محمد تقي المجلسي ( الأول ) - ج 2 ص 681
الكافي - الشيخ الكليني - ج 2 ص 55
وسائل الشيعة ( آل البيت ) - الحر العاملي - ج 15 ص 196
امر تکويني؛ يعني جهان آفرينش انسان بنشيند در جهان آفرينش مطالعه کند به راستي روز به روز بر ايمان انسان افزوده ميشود، آفريدگار اين عالم چقدر عظمت دارد.
منظومه شمسي با اين عظمتي که دارد با اينکه خورشيد يک ميليون و دويست هزار مرتبه از کره زمين ما بزرگ تر است. ما جزئي از اين کهکشان هستيم و اين کهکشان 200 ميليارد ستاره دارد که خورشيد يکي از ستارههاي متوسط آن است و چند کهکشان در عالم وجود داردکه اگر آدم فکر کند که چقدر عالم عظمت دارد و آفريدگار آن چقدر عظمت دارد
وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ
سوره ذاريات آيه 21
نگاه درباره وجود خودمان ميکنيم ، ده ها هزار کتاب درباره انسان نوشته شده است ، روح انسان ، جسم انسان ، چشم ، گوش ، دست ، پا ، مغز ، رگ ها و قلب همه اينها را روي آن يحث کردند ولي هنوز ميبينيم ناگفتني درباره آن زياد است.
وقتي بنشينيم درباره اينها فکر کنيم مهمترين عبادت است.
اين در باب امر تکويني خدا که عالم دامنه داري دارد، در امر تشريعي دستوراتي که خدا داده است واقعا چقدر حساب شده است، مسائلي که مربوط به اخلاقيات است ، مسائلي که مربوط به معاملات است ، بنابر اين جان مطلب امام علي بن موسي الرضا اين گونه فرموده است که :
إنما العبادة التفكر في أمرالله عزوجل
هرچه بيشتر انسان فکر کند مقام والا تري در عبادت و بندگي خدا دارد و واقعا زنده باد آن آئيني که عبادت آن انديشيدن و عقلانيت و فکر کردن و مبارزه با خرافات است و ما به اين افتخار ميکنيم.
و اما امام علي بن موسي الرضا سلام الله عليه در يک دوران حساسي زندگي ميکرد، ميدانيم در عصر عباسي ها دايره کشورهاي اسلاميبسيار گسترش پيدا کرده بود و تقريبا تمام دنياي متمدن آن روز را در بر گرفت و همه جا سخن از قرآن و پيامبر بود خوب وقتي اسلام در اين کشور ها آمد آئينهايي که در اين کشورها بوده است به زودي خاموش نميشود ، عده اي سعي کردند افکار خود را به نام اسلام در ميان مسلمين نفوذ بدهند و مرزهاي ارتباطي اسلام مورد حمله از سوي آگاهان و ناآگاهان واقع شد.
کسي که اسلام را حفظ کرد و حمايت کرد و جلوي نفوذ بيگانگان و افکار وارداتي ناسالم را در آئين اسلام و مخصوصا مذهب اهل بيت گرفت امام علي بن موسي الرضا سلام الله عليه بود. و اگر تلاشهاي امام علي بن موسي الرضا نبود امروز اسلام به اين صورتي که در دست ما است وجود نداشت.
بنابر اين سزاوار است که ما از اينکه چنين گوهر تابناکي به وجود آمد و تمام جهان اسلام به نور وجودش روشن شد و قوي ترين دفاع ها را از مکتب اسلام و مکتب اهل بيت در مقابل هجوم افکار بيگانگان انجام دادند و تمام هم از طريق منطق و استدلال بود بدون اينکه کوچکترين اهانتي به کسي بشود پاسخهاي قوي را همان طوري که در مناظره ، برادران و خواهران شنيده اند مناظرات امام علي بن موسي الرضا را و من فراموش نميکنم در اوايلي که يک کنگره براي امام رضا از طرف آستان قدس در مشهد قرار داده شد بنا شد درباره ابعاد شخصيتي امام رضا مطالعاتي بشود و هرکسي چيزي بنويسد.
من مناظرات امام رضا را انتخاب کرد که مباحثات آن حضرت با ارباب اديان مختلف ، با مسيحي ، با يهودي ها، با زرتشتي ها و غيره که حضرت مناظراتي دارد که آنها را در کتب روايي ما آمده است و من اينها را جمع کردم و وقتي روي آنها فکر کردم يعني واقعا غوغا ميکند امام رضا عليه السلام در منطق و استدلال و دفاع عقلاني از آئين اسلام و جلوگيري از انحرافات فکري آن حضرت در حق جهان اسلام کرد.
سلام و صلوات خدا بر وجود مبارکش باد.
استاد قزويني:
حاج آقا ما ضمن تشکر از بزرگواري حضرت عالي من ميخواستم از محضر شما درخواست کنم پيام حضرت عالي نسبت به زائرين آستان قدس رضوي که از داخل و خارج کشور توفيق تشرف پيدا ميکنند چيست و چه بهره برداريهايي ميتوانند از اين زيارت داشته باشند؟
آيت الله مکارم شيرازي:
من ميگويم بهترين نشانه براي اينکه زيارت انسان قبول شده است اين است که وقتي برميگردد ببيند يک شخص تازه اي شده است يعني رفتن کنار مرقد مبارک آن حضرت توبه کردن انديشه در گذشته و آينده کردن از او يک انسان تازه اي بسازد.
اما اگر به همان صورت بازگردد اين دليل بر اين است که اين زيارت قبول نشده است و اين نميشود مگر اينکه انسان وقتي در جوار آن حضرت مشرف ميشود يک مقداري افکارش از زندگي عادي بر چيند و مطالعه کند در زندگي گذشته خودش که آينده چه خواهد بود چه مشکلاتي داشته است چه گناهاني بوده است چه کمبودهايي بوده است. من گاهي به دوستان سفارش ميکردم زيارت که ميکنيد بعد از آن يک گوشه حرم برويد و تنها شروع کنيد به فکر کردن درباره اينکه چه صفات بدي داريم و چه صفات خوبي داريم و چگونه بايد اصلاح شويم ، چه کارهايي بدي کرديم که بايد توبه کنيم و چه کارهاي خوبي داشتيم که بايد تقويت کنيم.
واقعا اين باعث ميشود انسان دگرگون شود و مخصوصا حضرت يک کتابخانه عظيميدارد که انسان وقتي زيارت ميکند گاهي به اين کتابخانه برود بنشيند و کرامات و بيانات آن حضرت را ببيند و مطالعه کند و خلاصه اينکه انسان تازه اي شود و بازگردد.
استاد قزويني :
دست شما درد نکند خدمت شما عرض کنم برنامه پيام حضرت عالي و همچنين برنامه شبکه ولايت مستقيم از پالتاگ توسط بينندگان عزيز شبکه ولايت راه اندازي شده است و اين صحبتهاي شما مستقيما در آنجا هم با تلاش دوستان پخش ميشود.
آيت الله مکارم شيرازي:
اميدوارم موفق و سربلند باشيد، واقعا کار شما کار خوبي است و من از صميم دل به همه شما و به برادرم آقاي قزويني و به همه دست اندرکاران دعا ميکنم.
مجري :
دعاي شما بدرقه راه ما باشد و انشاء الله خداوند وجود شما را براي ما و همه مسلمين.
آيت الله مکارم شيرازي:
ايدکم الله خداحافظ
استاد قزويني :
التماس دعا ممنون
خدايا تو را قسمت ميدهيم به آبروي محمد و آل محمد و به آبروي آقا علي بن موسي الرضا عليه السلام فرج مولاي ما ولي عصر نزديک بگردان و ما را از ياران آن بزرگوار قرار بده.
اللهم عجل لوليک الفرج
حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني