پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم
 
برنامه حبل المتين
 
استاد: آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني
 
18 / 08 / 1391
 
 
 
استاد قزويني:
 
در شب چهارشنبه در برنامه قضاوت با شما گفتگوي دوستانه‌اي بود ميان مولوي مراد زهي و برادر عزيزمان جناب آقاي يزداني.
 
بعضي‌ از دوستان صحبت‌هايي داشتند و مي‌گفتند: آيا با اين عبارت‌هايي که به کار برديد، در مقام تنزيه و تقديس عائشه نبوديد؟
 
ما بارها گفتيم که عقيده شيعه نسبت به عائشه مشخص و روشن است؛ ولي آنچه مطرح است، دوستان بين مباحث احساسي و علمي فرق نمي‌گذارند.
 
اين که عائشه و ديگر زنان پيغمبر جزء امهات المؤمنين هستند، قابل انکار نيست؛ ولي بحث سر اين است که آيا ام المؤمنين بودن، چقدر فضيلت دارد؟
 
آيا در اين حد است که مثلا عائشه يا خديجه کبري سلام الله عليها بدون رو سري باشد، ما مي‌توانيم نگاه کنيم، اين قدر محرم است؟
 
خير.
 
ام المؤمنين بودن؛ يعني: حرمت ازدواج با آن‌ها و بيش از اين نيست.
 
ما بارها گفتيم.
 
اگر بخواهيم تشبيه کنيم، مثل خواهر زن مي‌ماند که نه مي‌شود انسان به او نگاه کند و نگاه کردن به او حرام است و نه مي‌شود با او ازدواج کرد.
 
اين يک مسئله‌اي است که آن شب مطرح شد و بزرگان اهل سنت اتفاق نظر دارند که ام المؤمنين بودن همسران پيغمبر، فقط و فقط اختصاص دارد به حرمت ازدواج با آن‌ها و ديگر بيش از اين فضيلتي براي آن‌ها اثبات نمي‌کند.
 
اين قضيه براي بعضي‌ها يک مقداري مشکل شده است.
 
اما اتهام فحشاء به زنان پيغمبر به ويژه عائشه.
 
 ما معتقد هستيم که اين توهين و جسارت به نبي مکرم است و تمام فقهاي ما چه قديمي‌ها و چه امروزي‌ها، اين را به شدت انکار کرده‌اند؛ حتي آن شب ما از آلوسي نقل كرديم که مي‌گويد: در کتاب‌هاي مورد اعتماد شيعه، همچنين مسئله‌اي نيست.
 
اگر کسي واقعاً شيعه يا سني باشد، بيايد جواز زنا را بر امهات المؤمنين جايز بداند، اين توهين به پيغمبر است و سر از ارتداد و کفر درمي‌آورد و انسان را مهدور الدم مي‌کند.
 
اين مسئله کوچکي نيست.
 
اگر يک همچنين قضيه‌اي را به پدران و اجداد ما بخواهند نسبت دهند، ما از کوره در مي‌رويم و نمي‌توانيم تحمل کنيم؛ چگونه بر همسر نبي مکرم؛ اشرف خلائق، همجنين قضيه‌اي را نسبت دهيم.
 
ما در رابطه با عائشه سؤال زياد داريم که ان شاء الله باب گفتگو باز شده است.
 
شايد بيش از 50 سؤال در رابطه با عمل کرد عائشه و زندگي عائشه داريم که اميدوار هستيم ان شاء الله برادرمان جناب آقاي مرادزهي، اين برنامه گفتگويي را که باز شده ادامه دهند.
 
مي‌توانيم در رابطه با عائشه قبل از ازدواج و عائشه در زمان ازدواج با پيغمبر و در دوراني که با پيغمبر بوده است صحبت کنيم.
 
بعضي از عبارت‌هاي تند و نادرستي که به پيغمبر نسبت داده است مثل:
 
أنت الذي تزعم أنك رسول اللّه.
 
المنتظم، ج 17، ص 125 و طبقات الشافعية الكبرى، ج 6، ص 310 و الأحاديث التي في الإحياء ولم يجد لها السبكي إسنادا، ج 6، ص 310 سمط النجوم العوالي، ج 1، ص 451
 
أَمَا تَسْتَحْيِي.
 
صحيح مسلم، ج 2، ص 1085
 
اين‌ها احتياج به جواب دارد.
 
اين‌ها نه تنها براي من شيعه؛ بلکه براي يک جوان سني، قابل حل نيست.
 
مطالب ديگري بعد از نبي گرامي صلي الله عليه وآله پيش آمده است مثل قضيه جنگ جمل و بعد از جنگ جمل قضيه ممانعت از دفن امام مجتبي سلام الله عليه، اين‌ها سؤالات زيادي است.
 
از اين شبکه‌هاي وهابي که نه علمي‌ دارند و نه ادبي.
 
همين که اين قضايا را مطرح کنيم، شروع به داد و فرياد مي‌کنند که آقايان آمده‌اند، بر همسر پيغمبر اهانت و جسارت کردند و فحش دادند.
 
ما با آن‌ها کاري نداريم، آن‌ها را عددي حساب نمي‌کنيم.
 
همان حرفي که جناب آقاي سجودي زد که گفت: ما را خر هم حساب نمي‌کنند، گرچه توهين به خر کرد؛ ولي خوب ما در اين طور مباحث علمي با آن‌ها کاري نداريم.
 
بزرگان اهل سنت مثل عزيزمان جناب آقاي مرادزهي آمدند.
 
ايشان آدم فاضلي است؛ گرچه ما انتظار نداشتيم که ايشان عصباني شود.
 
ايشان به ما گفت: شما داريد عصباني مي‌شويد، گفتم: آن‌ها توهين‌هايي که مي‌کنند، عصبانيت آور است؛ ولي خودشان به خاطر جلمه‌اي که جناب آقاي يزداني گفتند، عصبانيت‌شان را نتوانستند پنهان کنند.
 
اميدواريم که بدون هيچ گونه عصبانيت، اين بحث‌هاي علمي روشن شود؛ هم براي شيعه و هم براي سني مفيد است.
 
تا کي بايد جوان‌هاي ما سر در گم باشند و شيعه يک طور فکر کند و سني يک طور فکر کند و اين زمينه بد بيني به يکديگر است.
 
يک سني تصور مي‌کند که شيعه عينک بد بيني زده است و به تمام مقدسات اهل سنت توهين مي‌کند و فحش مي‌دهد و بد بين است.
 
شيعه هم بر اين باور است که اهل سنت دشمن اهل بيت و پيغمبر هستند.
 
اين‌ها را ما بايد روشن کنيم تا اين ابهامات و اين شبهات بر طرف شود و بهترين راه، گفتگوي دوستانه علمي است.
 
اين آقايان اعلام کردند که شما يک روايت صحيح براي امامت اميرالمؤمنين يا ائمه عليهم السلام بياوريد، ما شيعه مي‌شويم.
 
شيعه شدن شما مايه ننگ شيعه هست. کسي که اين قدر دهانِ آلوده دارد و اين قدر آدم پست و رزلي است؛ چه طور مي‌شود که شيعه شود، اين‌ها دروغ مي‌گويند.
 
فَلَا يُؤْمِنُوا حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ.
 
سوره يونس آيه 88
 
ما به جاي يک روايت 12 روايت و بعد 40 روايت آورديم.
 
اين آقا در حال تحليل است و مي‌گويد: چرا خود فلاني جواب نمي‌دهد؟
 
خدا مي‌داند که وقتي بحث‌هاي ايشان پياده مي‌شود و من مي‌بينم، احساس مي‌کنم که اصلا جز هذيان چيز ديگري نيست. يک سري حرف‌هاي بي‌اساس و بي‌ربط.
 
من عذر مي‌خواهم، اگر از جنگل آمازون کسي بخواهد بيايد به اين مباحث نگاه کند، بهتر از اين آقا مي‌تواند جواب دهد.
 
همين دوستان ما، جناب آقاي يزداني و آقاي ابو القاسمي، اين‌ها هم حرف‌هايشان را به عنوان ملعبه و مضحکه مي‌گيرند؛ و گرنه اين آقا بحث علمي ندارد که کسي بخواهد براي بحث‌هاي علمي ايشان تره خرد کند و وقتي بگذارد.
 
بعضي وقت‌ها که مطالعه مي‌کنم، حيفم مي‌آيد که اين نيم ساعت و يا يک ساعت از وقتم را صرف خواندن اين کرده‌ام.
 
من احساس مي‌کنم که اگر به همين آقاي زارعي و آقاي شريفي بدهيم که نقد کنند، خيلي به مراتب از اين آقا بهتر جواب مي‌دهند.
 
يا همين آقاي حسيني که آن دفعه آمده بود، خيلي براي بحث‌هاي اين آقا اضافي است.
 
اين آقاي هاشمي، به قول آقاي ملا زاده عقيل بي‌عقل، مي‌گويد: من حاضرم که هفت قرآن را روي هم بگذارم و قسم بخورم که اين‌ها جوابي ندارند.
 
آقاي ملا زاده گفت: عقيل بي‌عقل، ما از ايشان دفاع کرديم؛ ولي ديديم که آقاي ملا زاده اين آقا را خوب شناخته است.
 
اولا: هفت قرآن نمي‌خواهد.
 
ثانيا: قسم به قرآن را شما شرک مي‌دانيد و قسم به غير خدا را شما حرام مي‌دانيد.
 
آخه اين قرآن، قرآن محمد نيست که شما مي‌خواهيد قسم بخوريد، طبق عقيده خودتان.
 
اگر يک قرآني آورديد که آن آيه‌اي که بز جناب عائشه خورده بود اضافه کرديد و آن 2 سوره‌اي که جناب عمر در قنوت خود مي‌خواند، اضافه کرديد و 200 آيه سوره احزاب که معلوم نيست چه شده است، آن را هم اضافه کرديد، بعد قسم بخوريد.
 
اگر قسم خورديد به همچنين قرآني، ما مؤداي قسمت‌تان را يک فکري مي‌کنيم که قبول کنيم يا نه؟
 
ما شب چهارشنبه در مورد عزيزان زلزله زده صحبت کردم و کليپي پخش شد و واقعا خيلي براي ما درد آورد بود.
 
ديروز هم باز در همان منطقه‌اي که قبلا زلزله آمده بود، دوباره زلزله آمد و يک سري مشکلاتي درست و اطلاع دقيقي که داريم از منطقه، واقعا خيلي مباحث سنگين است و مشکل است و از دوستاني که مساعدت داشتند،‌ تشکر مي‌کنم.
 
من شب گذشته در محضر حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني بوديم و گزارشي داديم و اين بزرگوار هم خيلي متأثر شد و براي همه کساني که مشغول تلاش و کمک و مساعدت هستند، دعا کردند؛ مخصوصاً يکي از مقلدين اين بزرگوار، سر کار خانم دکتر نقوي، مبلغ خوبي را ايشان کمک کرده بودند که منوط بود به اجازه حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني.
 
وقتي که گفتم به ايشان،‌ فوري امضا کردند و رسيد وصول را دادند.
 
نشان دادن برگه وصول.
 
ما هم از حضرت آيت الله العظمي صافي تشکر مي‌کنيم و هم از اين خواهر عزيزمان که زحمت کشيدند و اين مبلغ را در اختيار قرار دادند؛ البته حضرت آيت الله صافي مي‌گفتند:‌ ما هم کمک‌هاي زيادي کرديم و تعداد زيادي پتو فرستاديم و کل روحانيوني که در منطقه منازل‌شان خراب شده بود، کمک کرديم و مشکلات‌شان را بر طرف کرديم.
 
مقداري پول نقد فرستاديم که بين زلزله زده‌ها توضيع شد.
 
همه آقايان مراجع کمک کرده‌اند.
 
حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي در همان روز اول 50 ميليون تومان فرستادند و بعد هم هيئتي به آنجا فرستادن تا رسيدگي‌ها را ببينند.
 
همچنين حضرت آيت الله العظمي صافي هيئتي فرستادند و آيت الله العظمي سيستاني و ديگر مراجع، همه در اين قضايا کمک کردند.
 
الحمد لله دوستان ما به همين شکل کمک مي‌کنند.
 
به من خبر داده‌اند که خانم دکتر نقوي روي خط هستند؛ اگر ايشان را به استديو وصل کنند تا صداي ايشان را مردم هم بشنوند.
 
من دو تا سؤال از خدمت ايشان دارم، جواب دهند.
 
استاد قزويني:
 
خواهر عزيز ما از اين زحمتي که کشيديد، تشکر مي‌کنيم.
 
من مي‌خواستم از شما سؤال کنم که آيا شما چقدر ملتزم به دادن وجوهات هستيد يا اولين بار بود که اين مبلغ را از وجوهات اختصاص داديد به زلزله‌ زده‌ها؟
 
سرکار خانم نقوي:
 
با عرض سلام خدمت شما و حضرت آيت الله و بينندگان عزيز، ما همين جور که ملتزم هستيم که ديگر واجبات خود را انجام دهيم،‌ (قطعا همه شيعيان اميرالمؤمنين هم همين طور هستند) ما هم به همين شکل به اين واجب ملتزم هستيم و ان شاء الله تا آخر هم همين طور باشد که وجوهات شرعي خود را حتما پرداخت کنيم.
 
استاد قزويني:
 
ما در روايات هم داريم که روايت صحيحي است از خود حضرت ولي عصر ارواحنا فداه در توقيعي که به مرحوم شيخ مفيد دارد فرمود:
 
لعنة الله والملائكة والناس أجمعين على من أكل من مالنا درهما حراما.
 
كمال الدين وتمام النعمة، الشيخ الصدوق، ص 522
 
لعنت خدا و لعنت ملائکه و لعنت تمام مردم بر کسي است که يک درهم از وجوهات شرعي و سهم ما را بخواهد بخورد.
 
من ديشب با خواهرمان تلفني صحبت داشتيم، گفتم:‌ حضرت آيت الله صافي اين مبلغ را رسيد دادند، ايشان هم مي‌گفت:‌ با توجه به آنچه که ما شنيديم، کسي که بدون اين که وجوهات خودش را پرداخت کند، لباسي تهيه کند و با آن لباس نماز بخواند،‌ نمازش مورد اشکال قرار مي‌گيرد.
 
يا با پولي که وجوهاتش را نداده است آب بخرد و بخواهد وضو بگيرد يا غسل کند، اين وضو يا غسل مشکل دارد.
 
خواهر عزيزم، شما با توجه به اين که اين قضيه را اختصاص داديد به زلزله زده‌ها، روي چه انگيزه‌اي بوده است؟ مي‌شود در اين زمينه براي بينندگان عزيز توضيح دهيد.
 
سرکار خانم نقوي:
 
من فکر مي‌کنم که در اين زمينه حجت براي همه ما تمام شده است.
 
هم عقل حکم مي‌کند و هم دل؛ يعني آن چيزي که فطرت انسان است، اين است که وقتي هم نوع انسان دچار مشکل مي‌شود، حتماً حکم به کمک مي‌کند.
 
اعتقادات مذهبي ما هم اين را بيان مي‌کند.
 
الان طبق همين چيزي که شما گفتيد، مراجع اجازه داده‌اند.
 
الحمد لله شما اين راه را براي ما باز کرديد که ما بتوانيم آن واجب شرعي خودمان را از اين کانال، به انجام برسانيم. فکر مي‌کنم که حجت براي ما تمام شده است و اين باعث شد که بخشي از آن بدهي شرعي‌مان را در اينجا پرداخت کنيم.
 
اگرچه من فکر مي‌کنم که اين نتيجه کار اضافي است و اين مال امام زمان است و من فکر مي‌کنم که اين را ما اختصاص نمي‌دهيم، اين را آقا امام زمان طبق آن ولايتي که دارند بر تمام هستي، به اين‌ها اختصاص داده‌اند.
 
فکر کنم بايد بخواهيم که خدا توفيق دهد که بيشتر و از جهات ديگر هم اگر توانستيم به اين افراد کمک کنيم.
 
استاد قزويني:
 
چه پيامي داريد براي ديگر عزيزاني که هم در بحث وجوهات و هم کمک به زلزله زده‌ها؟
 
سرکار خانم نقوي:
 
من خيلي کوچک‌تر از اين هستم که بخواهم صحبتي کنم.
 
من فکر مي‌کنم که مخاطبين شبکه شما، همه‌شان از افرادي هستند که معتقد هستند و همه اين چيزها را به خوبي قبول دارند.
 
من توصيه مي‌کنم آن هم از اين باب که «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنينَ (الذاريات/55)»،‌ فقط توصيه مي‌کنم که سعي کنيم خواب نمانيم؛‌ اگر چه آدم خواب تکليف ندارد؛ ولي ممکن است که يک سري مسائل عقب بيافتد که با بيدار شدن، نتواند به آن‌ها دست پيدا کند.
 
استاد قزويني:
 
از محبت و لطف شما متشکريم.
 
خدا ان شاء الله از شما قبول کند و ان شاء الله اين سخنان شما در روحيه ديگر عزيزان ما تأثير گذار باشد هم در رابطه با پرداخت وجوهات شرعي‌شان که يک امر الهي و واجب شرعي است و هم دغدغه اين عزيزان‌مان که بي‌سرپناه هستند و در اين سرماي سوزان، شديدترين مشکلات را دارند پشت سر مي‌گذارند.
 
ان شا‌ء يک عبرتي باشد.
 
معمولاً مراجع عظام تقليد در اين طور قضايا، يک سوم وجوهات را اجازه مي‌دهند؛ ولي روي بزرگواري که نسبت به بنده داشتند و همچنين اهميت قضيه زلزله زده‌ها، 25 ميليون تومان که خواهرمان دادند،‌ حضرت آيت الله صافي گفتند: ما اين را مي‌دهيم، با اعتماد اين که شما خودتان آنجا مصرف مي‌کنيد.
 
قبلاً هم برادر عزيزمان جناب آقاي محمد صدر زاده که نشان داديم، ايشان هم 10 ميليون تومان از حضرت آيت الله العظمي سيستاني رسيد خواسته بودند.
 
برادر عزيزمان جناب آقاي شهرستاني رسيد وصول دادند و کل 10 ميليون تومان را و همچنين برادرمان قبلاً هم جناب آقاي دکتر رضي.
 
همه از تحصيل کرده‌ها بودند. همه فاضل و دکتر و تحصيل کرده بودند.
 
شکر خداي عالم ما اين تبليغاتي که وهابي‌ها داشتند، عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد.
 
ما از آن‌ها تقاضا داريم باز در رابطه با خمس يک مقداري صحبت کنند.
 
حاج آقاي مکارم مي‌گفتند: از آن وقتي که اين‌ها شروع کردند، مردم وجوهات بيشتر مي‌دهند. الحق والانصاف ما از همه عزيزان و بزرگواران تشکر داريم.
 
مجري:
 
 بحث ما در باره سفر قضاوت و مسافرت امير مؤمنان به يمن براي جمع آوري بيت المال و زکات بود، ما مي‌خواهيم داستانش را نقل کنيد، تا به سؤالات بعدي برسيم.
 
استاد قزويني:
 
يکي از شبهات اين است که انگيزه حديث غدير، شکايت جيش يمن بوده است.
 
ما عرض کرديم که مسافرت اميرالمؤمنين به يمن براي 3 مرحله صورت گرفته است.
 
البته بعضي‌ها 4 مرحله هم آورده‌اند.
 
آنچه که ما تحقيق کرديم 3 سفر مستقل بوده است.
 
يک سفر براي فتح بوده است که قبلاً خالد رفته بوده است آنجا و اين منجر شد که غنائمي در آنجا به دست بيايد و امير المؤمنين يکي از اين کنيز‌ها را طبق قرعه که به نام خودش افتاد، تصرف کرد و خالد بريده را تحريک کرد که به مدينه بيايد و از امير المؤمنين شکايت کند و اين نتيجه‌اش هم معکوس شد.
 
پيغمبر اکرم عصباني و غضبناک شد و حديث ولايت را فرمودند.
 
مسافرت دوم علي به يمن براي قضاوت است.
 
احمد بن حنبل در مسندش از اميرالمؤمنين نقل مي‌کند:
 
بعثني رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إلى الْيَمَنِ قال فقلت يا رَسُولَ اللَّهِ تبعثني إلى قَوْمٍ أَسَنَّ مِنِّى وأنا حديث.
 
مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص 111
 
اي رسول خدا مرا به سوي قومي مي‌فرستي که آن‌ها پيرمردتر از من دارند و من جوان هستم و خيلي زياد آگاهي به مسائل قضائي ندارم.
 
پيغمبر دست مبارک‌شان را بر سينه من گذاشت و فرمود:
 
اللهم ثَبِّتْ لِسَانَهُ وَاهْدِ قَلْبَهُ.
 
مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 111
 
خدايا زبان علي را ثابت بدار و قلبش را هدايت کن.
 
فرمود: اگر 2 نفر متخاصم پيش تو آمدند:
 
فَلاَ تَقْضِ بَيْنَهُمَا حتى تَسْمَعَ مِنَ الآخَرِ كما سَمِعْتَ مِنَ الأَوَّلِ.
 
مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 111
 
بين اين دو نفر قضاوت نکن مگر اين که حرف ديگري را هم شنيده باشي.
 
اصول قضاوت اين است که کسي که تنها به قاضي مي‌رود، رازي برمي‌گردد، اگر مدعي آمد حرف زد، بدون آنکه سخن متهم را بشنويد، قضاوت نکنيد.
 
بعد اميرالمؤمنين مي‌فرمايد:
 
فما اخْتَلَفَ عَلَىَّ القضاء بَعْدُ أو ما أَشْكَلَ عَلَىَّ قَضَاءٌ بَعْدُ.
 
مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص 111
 
بعد از آن در مسئله قضاوت،‌ به هيچ وجهي مشکلي براي من پيش نيامد.
 
در صحيح بخاري هم وجود دارد که مي‌گويند:
 
وَأَقْضَانَا عَلِيٌّ.
 
صحيح البخاري، ج 4، ص 1628
 
قاضي‌ترين صحابه علي بن ابي طالب بوده است.
 
شيخ احمد محمد شاکر هم اين روايت را وقتي مي‌آورد، مي‌گويد: اسنادش صحيح است.
 
چون در اين سفر نه شکايتي بوده است و نه مشکلي، ما به همين اندازه اکتفاء مي‌کنيم.
 
مجري:
 
لطف کنيد و سفر سوم را براي ما تشريح کنيد.
 
استاد قزويني:
 
اميرالمؤمنين رفته بود براي جمع آوري بيت المال و گرفتن زکات و وجوهات شرعي.
 
من اول متوني که در اين زمينه از آقايان است، اين را نقل مي‌کنم.
 
ابن هشام و طبري در سيره و تاريخ‌شان نقل مي‌کنند:
 
لما أقبل علي رضي الله عنه من اليمن ليلقى رسول الله صلى الله عليه وسلم بمكة.
 
السيرة النبوية، ج 6، ص 8 و تاريخ الطبري، ج 2، ص 205
 
اميرالمؤمنين که رفته بود به يمن، ظاهر قضايا اين است که در ماه رمضان بوده است و پيغمبر اکرم اميرالمؤمنين را به يمن فرستاد.
 
تقريبا ماه شوال و ذي القعده آنجا بودند و ماه ذي الحجة که حضرت داشت به مکه مي‌رفت، پيامبر به ابو موسي اشعري و علي و ديگران که در سفرهاي مأموريتي بودند نامه داد، که بيايند در مکه و در حجة الوداع ملحق شوند.
 
مي‌گويد:
 
تعجل إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم واستخلف على جنده الذين معه رجل من أصحابه.
 
السيرة النبوية، ج 6، ص 8 و تاريخ الطبري، ج 2، ص 205
 
وقتي که همراه غنائم مثل‌ لباس‌هاي گران قيمت و شترها به طرف مکه مي‌آمدند، ديد که همراه قافله بيايد، شايد حج را درک نکند. بعضي از اين قافله‌ها قبل از حج رسيدند و بعضي‌ها بعد از حج رسيدند.
 
اميرالمؤمنين با سرعت آمد که به پيغمبر اکرم ملحق شود که رفتن به عرفات و منا تأخير نيافتد.
 
ايشان يکي از اين صحابه را به عنوان امير و رئيس اين قبيله و قوم و سپاه گذاشت و اين آقا هر کدام از اين لباس‌هاي گران قيمت را توذيع کرد بين سپاه.
 
بعضي از کساني که امکانات نداشتند و پياده بودند، گفت: سوار اين شترها شويد.
 
وقتي که اميرالمؤمنين آمد به مکه، نبي مکرم فرمود: علي جان برو به استقبال سپاهت و آن‌ها را وارد مکه کن.
 
فلما دنا جيشه خرج ليلقاهم فإذا عليهم الحلل قال ويلك ما هذا قال كسوت القوم ليتجملوا به إذا قدموا في الناس قال ويلك انزع قبل ان تنتهي به إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم فانتزع الحلل من الناس فردها في البز
 
السيرة النبوية، ج 6، ص 8 و تاريخ الطبري، ج 2، ص 205
 
سپاه که داشت مي‌آمد، اميرالمؤمنين بيرون آمد تا با آن‌ها ديدار کند، ديد که لباس‌هاي گران قيمت همه در تن سپاه است، به آن رئيس سپاه گفت: واي بر تو اين چيست؟ ما اين لباس‌هاي خوشگل را پوشانديم تا وقتي وارد مکه مي‌شوند، با لباس‌هاي وزين و خوشگل و رنگين و گران قيمت وارد شوند، همه اين‌ها را از تن سپاه بکن، قبل از اين که به محضر پيغمبر برسيم، تمام اين‌ها را درآوردند و در آن مکاني که بنا بود اين لباس‌ها و پارچه‌ها باشد، قرار دادند.
 
بعد مي‌گويد:
 
وأظهر الجيش شكواه لما صنع بهم
 
السيرة النبوية، ج 6، ص 8 و تاريخ الطبري، ج 2، ص 205
 
سپاه به خاطر اين که لباس‌ها را کنده بودند، شکايتي پيش پيغمبر کرده بودند.
 
اين‌ها همه به مجرد رسيدن صحابه به مکه مکرمه است.
 
اين اثير جزري مي‌گويد: در سال دهم، علي بن ابي طالب به نجران رفت تا صدقات و جزيه‌ها را جمع کند و به مکه آمد و در حجة الوداع با پيغمبر ملاقات کرد و در سپاه خود يک فردي را به عنوان نماينده گذاشت؛ تا اين که آن فردي که آنجا بود، لباس‌هاي گران قيمت را به سپاه پوشاند و وقتي که آمدند، اميرالمؤمنين اين‌ها را ديد دستور داد:
 
فنزعها عنهم فشكاه الجيش إلى رسول الله فقام النبي خطيبا فقال أيها الناس لا تشكوا عليا فوالله إنه لأخشن في ذات الله وفي سبيل الله.
 
الكامل في التاريخ، ج 2، ص 169
 
اين سپاه وقتي وارد مکه شدند از علي بن ابي طالب شکايت کردند، پيغمبر خطبه خواند و فرمود:‌ شما حق شکايت از علي نداريد، علي بن ابي طالب در مسائل ديني کاملا سخت گير است و حالت تسامح در مسائل ديني ندارد.
 
خود حضرت هم فرمود: اگر حسن و حسين هم دزدي کنند، دست‌شان را من قطع مي‌کنم.
 
احمد بن حنبل هم نقل مي‌کند: يکي از اصحاب حديبيه مي‌گويد: من با علي رفتم، علي در اين سفر به من جفا کرد و نسبت به علي يک کدورتي داشتم:
 
فلما قَدِمْتُ أَظْهَرْتُ شِكَايَتَهُ في الْمَسْجِدِ حتى بَلَغَ ذلك رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَدَخَلْتُ الْمَسْجِدَ ذَاتَ غدوة وَرَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم في نَاسٍ من أَصْحَابِهِ فلما رآني أبدني عَيْنَيْهِ يقول حَدَّدَ إلي النَّظَرَ حتى إذا جَلَسْتُ.
 
مسند أحمد بن حنبل، ج 3، ص 483
 
من در مکه اين را شکايت نکردم؛ بلکه وقتي که مدينه رسيدم، رفتم خدمت پيغمبر به طور خصوصي گفتم: علي در سفر يمن همچنين ظلمي در حق ما کرد.
 
من وقتي وارد مسجد شدم، ديدم که تعدادي از صحابه من را ديدند، تا آنجايي که حضرت فرمود:
 
يا عَمْرُو والله لقد آذيتني قلت أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أوذيك يا رَسُولَ اللَّهِ قال بَلَى من آذَى عَلِيًّا فَقَدْ آذاني.
 
مسند أحمد بن حنبل، ج 3، ص 483
 
آقاي عمرو بن شاس! به خدا سوگند تو من را اذيت کردي، گفتم: پناه مي‌برم به خدا از اين که تو را اذيت کنم، بله هر کس علي را اذيت کند من را اذيت کرده است.
 
هيثمي‌ هم مي‌گويد: رجال احمد همه ثقه هستند.
 
مجمع الزوائد، ج 9، ص 129
 
ما در کتاب نقد قفاري، حدود 9 مصدر آورده‌ايم.
 
بنده در اين رساله‌اي دکترايي که در دانشگاه «الحرة» هلند داشته‌ام، آنجا هم مفصل با سندهاي متعدد آورده‌ام؛ ولي در اينجا اين 3 سند حق مطلب را ادا مي‌کند.
 
البته توضيحاتي که ان شاء الله خدا توفيق‌مان دهد که در اين زمينه داشته باشيم، مسئله خيلي خوب حلاجي خواهد شد.
 
مجري:
 
اگر واقعا حضرت خطبه خوانده باشند، اين خطبه بايد خيلي طولاني باشد، فقط يک جمله از اين خطبه مانده است، اين را شما يک سانسور در تاريخ احساس نمي‌کنيد؟
 
استاد قزويني:
 
مي‌گويند:‌ به شتره گفتند که گردنت کج است، گفت: کجام راسته؟
 
شما در رابطه با غدير مي‌گويند: خطبه خوانده است.
 
خطبه يعني سخنراني؛ کسي که سخنراني مي‌کند و لو يک ربع سخنراني کند، بايد 5 صفحه مطلب نوشته شود.
 
مي‌گويند: پيغمبر در آن روز 2 ساعت صحبت فرموده ، وقتي که مي‌پرسيم که پيغمبر چه فرموده است؟
 
مي‌گويند:‌ فرمود:
 
من کنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.
 
ابن تيميه مي‌گويد: «وال من والاه» دروغ است و از ساخته‌هاي روافض است که خدا آن‌ها را لعنت کند. ان شاء الله اين را به حساب ابن تيميه مي‌گذاريم.
 
مجري:
 
بر خورد پيامبر گرامي اسلام در برابر اين شکايت چه بوده است؟
 
آيا در منابع اهل سنت آمده است که اين شکايت موجب اذيت و آزار حضرت رسول شده است؟
 
استاد قزويني:
 
همان طوري که عبارت ابن اثير را خوانديم:
 
فشكاه الجيش إلى رسول الله فقام النبي خطيبا فقال أيها الناس لا تشكوا عليا فوالله إنه لأخشن في ذات الله وفي سبيل الله.
 
الكامل في التاريخ، ج 2، ص 169
 
پيغمبر اکرم ايستاد و خطبه‌اي خواند و فرمود: اي مردم از علي شکايت نکنيد، به خدا قسم سوگند او سختگير است در خدا و در راه خدا.
 
همچنين احمد بن حنبل که متوفاي241 است از ابو سعيد خدري نقل مي‌کند:
 
اشْتَكَى عَلِيًّا الناس قال فَقَامَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فِينَا خَطِيباً فَسَمِعْتُهُ يقول أَيُّهَا الناس لاَ تَشْكُوا عَلِيًّا فَوَاللَّهِ انه لأَخْشَنُ في ذَاتِ اللَّهِ أو في سَبِيلِ اللَّهِ.
 
مسند أحمد بن حنبل، ج 3، ص 86
 
شنيدم که پيغمبر مي‌فرمود: همان تعبيري که ابن اثير دارد.
 
همين عبارت را آلوسي در روح المعاني جلد 6 صفحه 194 مي‌آورد، بدون اين که کوچک‌ترين مناقشه‌اي چه از نظر سند و چه از نظر دلالت انجام دهد.
 
ابن عبد البر که از استوانه‌هاي رجالي اهل سنت و متوفاي 463 است، از ابو سعيد خدري همان تعبيري را که احمد بن حنبل آورده بود:
 
لا تشكوا عليا فوالله إنه لأخشى في ذات الله من أن يشتكى به.
 
الاستيعاب، ج 4، ص 1857
 
علي بن ابي طالب نسبت به خداي عالم، خدا ترس است و فراتر از اين است کسي بخواهد از علي شکايت کند.
 
حاکم نيشابوري هم همين عبارت را مي‌آورد و مي‌گويد:
 
هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه.
 
المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 144
 
آقايان نگويند که اين حديث شايد سندا مشکل داشته باشد.
 
ابن کثير دمشقي هم از ابو سعدي خدري مي‌آورد، بعد مي‌گويد: وقتي به پيغمبر گفتم:
 
ما لقينا من علي من الغلظة وسوء الصحبة والتضييق.
 
السيرة النبوية لابن كثير، ج 4، ص 205
 
علي خيلي سختگيري کرد به ما و يک مقداري برخوردش تند بود.
 
رسول الله گفت:
 
مه بعض قولك لأخيك علي فوالله لقد علمت أنه أخشن في سبيل الله.
 
السيرة النبوية لابن كثير، ج 4، ص 205
 
ابو سعيد! بعضي از اين حرف‌هايت را در حق برادرت کم کن، به خدا سوگند که من مي‌دانم که علي در رابطه با مسائلي که در راه خدا باشد، اهل مسامحه نيست و سختگير است.
 
بعد ايشان مي‌گويد:
 
وهذا إسناد جيد على شرط النسائي
 
السيرة النبوية لابن كثير، ج 4، ص 205
 
ما در اينجا يک نکته‌اي مي‌گوييم:
 
وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ
 
سوره احزاب آيه 36
 
پيغمبر که وقتي مي‌گويد: شما حق شکايت نداريد، ديگه بحثي نيست و نيازي نيست که من کنت مولاه را بفرمايد.
 
وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا.
 
سوره احزاب آيه 36
 
اين كه گفتيد:‌ آيا مايه اذيت شد يا مايه اذيت نشد، عزيزان ملاحظه کنند که در همان قضيه عمرو ين شاس حضرت فرمود:
 
والله لقد آذيتني.
 
مسند أحمد بن حنبل، ج 3، ص 483
 
آن کساني که شکايت از علي کرده‌اند، زمينه رنجش و اذيت پيغمبر را فراهم کردند.
 
حاکم نيشابوري مي‌گويد:
 
حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه.
 
المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 131
 
چرا اذيت کردند پيغمبر را؟ چون:
 
من آذى عليا فقد آذاني.
 
المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 131
 
هر کس علي را اذيت کند، مرا اذيت کرده است.
 
پس در جنگ جمل حضرت علي را که اذيت نکردند، آمدند براي اميرالمؤمنين يک سفر سياحتي درست کردند؟!!
 
مدينه هواي گرمي داشته است و يک مسافرت توريستي براي علي درست کردند که به کوفه آمد و بعد به بصره آمد و بعد هم در صفين 18 ماه تور مسافرتي ديگري بود و در کل براي علي سياحت درست کردند.
 
هيچ کدام از اين‌ها ايذاء علي بن ابي طالب نبوده است؟
 
همچنين خوارج هم که علي را اذيت نکردند؛ بلکه مايه خوشحالي‌اش را درست کردند.
 
به قول ابن حزم اندلسي، عبد الرحمن بن ملجم هم که سبب بهشت رفتن علي شد، آن هم که اذيت نکرده است.
 
آقاي ابن تيميه هم مي‌گويد: خدا و پيغمبر دوست داشتند که علي کشته شود.
 
آن کساني که به عثمان اهانت و جسارت کردند و کشتند، اين‌ها فساق و ارازل و اوباش و اهل جنهم بودند، آن هم ته جهنم بايد اين‌ها جا بگيرند.
 
آن‌هايي که در برابر آقاي ابوبکر بودند، همه اصحاب رده بودند و مرتد شدند.
 
آقاي خالد بن وليد بايد مالک بن نويره را بکشد و سرش را زير ديگ بگذارد و روي آن غذا درست کنند و با همسرش هم همبستر شود؛ و لي در رابطه با علي، اصلا اذيتي صورت نگرفته است.
 
پناه مي‌بريم به خداي عالم و تقاضا مي‌کنيم از وجدان‌هاي بيدار که يک مقداري تفکر کنند.
 
اين عبارات را به عنوان يک احتمال، نمي‌گوييم به عنوان يک امر قطعي و مسلم، مطالعه کنند و تاريخ را ببينند و يک مقداري با عينک تعصب به قضايا نگاه نکنند.
 
کساني که پيغمبر را اذيت کردند، مشخص است و من آيه را نمي‌خوانم.
 
مجري:
 
اين شکوائيه آيا در مکه اتفاق افتاده است يا در غدير خم و جحفة و يا مدينه و يا در جاي ديگري اتفاق افتاده است؟
 
استاد قزويني:
 
ما قبلا در شبکه سلام برنامه تاريخ پنهان داشتيم که گمان مي‌کنم اينجا هم بايد راه بيندازيم. اگرچه حبل المتين هم، همان تاريخ پنهان است.
 
هم ابن هشام و هم طبري مي‌گويند:
 
أيها الناس لا تشكوا عليا
 
السيرة النبوية، ج 6، ص 8 و تاريخ الطبري، ج 2، ص 205
 
بعد از اين که مردم شکايت کردند، پيغمبر خطبه خواند و فرمود: از علي شکايت نکنيد، به خدا سوگند که او سختگير است در دين.
 
بعد مي‌گويد:
 
ثم مضى رسول الله صلى الله عليه وسلم على حجة فأرى الناس مناسكهم وأعلمهم سنن حجهم .
 
السيرة النبوية، ج 6، ص 8 و تاريخ الطبري، ج 2، ص 205
 
بعد از اين شکايت، پيغمبر عازم حج شد و عازم عرفات و مشعر و منا شد، سپس به مردم مناسک حج را نشان داد و آداب حج اين‌ها را به مردم آموزش داد.
 
مشخص مي‌شود که اين قضيه قبل از حرکت حضرت به منا و عرفات است؛ يعني به مجرد رسيدن سپاه يمن، شکايت کردند و حضرت هم براي سپاه يمن سخنراني کرده است، نه براي عموم مردم؛ چون شاکي سپاه يمن بوده است و به مردم هيچ ارتباطي نداشته است. بعد از آن هم حضرت عازم عرفات و منا شد.
 
در بعضي از روايات هم وجود دارد که بعضي از اين‌ها با اين که پيغمبر فرموده بود که از علي شکايت نکنيد؛ ولي باز در دل‌شان کينه علي را داشتند.
 
ابو سعيد خدري مي‌گويد:
 
فلما قدمنا المدينة غدوت إلى رسول الله صلّى الله عليه وسلّم.... فدخلت فحيّيت رسول الله صلّى الله عليه وسلّم.
 
البداية والنهاية، ج 5، ص 105 و 106
 
وقتي ما آمديم به مدينه (غير از قضيه بريده است که مربوط به سال 8 هجري بوده است، ارتباطي با آن ندارد) رفتم خدمت پيغمبر و تحييت و سلام گفتم و گفتم:
 
يا رسول الله ما لقينا من علي من الغلظة وسوء الصحبة والتضييق
 
البداية والنهاية، ج 5، ص 106
 
چه کشيديم از علي بن ابي طالب، از بد اخلاقي و بد رفتاري و سختگيري.
 
ابن کثير مي‌گويد:
 
وهذا إسناد جيد على شرط النسائي.
 
البداية والنهاية، ج 5، ص 106
 
مشخص است که اين آقا با اين که پيغمبر آنجا فرموده است:‌ از علي شکايت نکنيد.
 
ما يک سؤالي از ابو سعيد خدري و عمرو بن شاس که مي‌آيند، در مدينه هم از علي شکايت مي‌کنند، آيا سخن پيغمبر را که که فرمود:
 
لا تشکو عليا
 
آيا اين را شنيدند؟
 
اين‌ها همه در سپاه يمن بوده‌اند.
 
اگر شنيدند اين جمله را با اين که پيغمبر فرمود:
 
لا تشکو عليا
 
براي چه دوباره شکايت را طرح کردند؟
 
مي‌خواستند آب و تاب دهند؛ چون وقتي که دست جمعي شکايت کردند، قضايا و ابعاد مسئله روشن نبوده است، اينجا آب و تاب مي‌دهد تا پيغمبر نسبت به علي عتاب داشته باشد.
 
آيا اين که اين‌ها دوباره شکايت مي‌کنند، اين معصيت خدا نيست؟
 
شامل اين آيه که مي‌فرمايد:
 
وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا
 
سوره جن آيه 23
 
آيه شامل اين‌ها نمي‌شود؟
 
شايد اين‌ها آنجا نبودند و کار ديگري داشتند و به سراغ آن رفته بودند.
 
ابو سعيد خدري پسر مالک است و جزء شهدا است و بچه شهيد است؛ حتي وقتي مي‌خواهد خدمت پيغمبر بيايد، گمانم که خليفه دوم واسطه مي‌شود که يا رسول الله ايشان بچه شهيد و از خانواده شهداء است و درد دلي دارد و مشکلي دارد که مي‌خواهد با شما مطرح کند.
 
السلام عليک يا اول مظلوم ظلم حقه
 
مجري:
 
در خطبه غديري که هم کتب اهل سنت آن را نقل کرده‌اند و هم کتب شيعه، آيا از طرف پيغمبر يا صحابه اشاره کوچکي به قضيه شکوائيه يمن شده است؟
 
استاد قزويني:
 
دوستان خوب دقت کنند.
 
شما اگر بين 2 نفر و 2 قبيله بخواهيد آشتي دهيد که کينه و کدورت‌شان بر طرف شود، مي‌آييد اين‌ها را جمع مي‌کنيد و مي‌گوييد: که نبايد کدورت باشد و کدورت بد است و نبايد قهر باشد و نسبت به کسي نبايد بد بين باشيد و 2 آيه و روايت در رابطه با عدوات و صلح و صفا مطرح مي‌کنيد و بعد بين اين دو صلح مي‌دهيد.
 
در خطبه غدير تمام کساني که اين قضايا را نقل کرده‌اند، اگر واقعا قضيه شکايت جيش يمن موجب حديث غدير شده بود، حداقل از ناحيه نبي مکرم بايد يک اشاره‌اي مي‌شد.
 
مثلا: اي مردم از علي شکايتي شده است و بعضي‌ها کدورتي دارند.
 
همان طوري که ما گفتيم: در مکه که سپاه يمن آمد و عبارت را از ابو سعيد خدري نقل کرديم که گفت:
 
شكى علي بن أبي طالب الناس إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم فقام فينا خطيبا أيها الناس لا تشكوا عليا.
 
المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 144
 
اي مردم از علي شکايت نکنيد.
 
اگر در غدير خم واقعا همچنين قضيه‌اي بود،‌ نبي مکرم بايد اشاره‌اي مي‌کرد.
 
از جانب شاكيان و مردمي که در اطراف پيغمبر بودند، همان طوري که در قضيه مکه و مدينه بوده است، خود شاكيان آمده‌اند حرفي زده‌اند که يا رسول الله علي در حق ما ظلم و جفا و سختگيري کرده است، آيا در غدير خم داريم که يکي از صحابه بيايد، از علي بن ابي طالب شکايتي کند؟
 
جناب آقاي ابن کثير بعد از 700 سال با دوربين‌هاي قرن پيما فهميده است که بين صحابه کدورتي از علي بوده است.
 
اين کدورت را شما از کجا کشف کرديد؟ همين طوري رمي به غير کردي؟
 
باز هم مي‌گويد: الله اعلم
 
خودتان هم خاطر جمع به حرف‌تان نيستيد. چرا شبهه پراکني مي‌کني؟
 
چرا عداوتت را به اميرالمؤمنين به نمايش مي‌گذاريد؟
 
در رابطه با همين قضيه مکه، اين آقايان مي‌گويند: ما پيش پيغمبر شکايت کرديم.
 
عمرو بن شاس مي‌گويد: آمدم مدينه و رفتم پيش پيغمبر از علي شکايت کردم.
 
مسند احمد ج 3 ص 483
 
صحابه بعد از اين که پيش نبي مکرم شکايت کردند، نبي مکرم عکس العمل نشان داده است و فرموده است:
 
من آذى عليا فقد آذاني
 
المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 131
 
در رابطه با قضيه حديث غدير، آيا همچنين تعبيري حضرات آورده‌اند و اشکالي کرده‌اند؟
 
صحابه در برابر اين موضوع، آيا عکس العمل نشان داده‌اند؟
 
مثلاً پيامبر فرموده است:‌ اي مردم از علي شکايت نکنيد:
 
من کنت مولاه فعلي مولاه
 
آيا يکي از اين صحابه گفت:‌چشم يا رسول الله ما ديگر از علي کدورت نداريم و کدورت علي با اين جمله شما از قلب ما رفت؟
 
همان طوري که در مسند احمد هم آمده است (عزيزان اين عبارت را دقت کنند) وقتي که پيغمبر فرمود:
 
لقد آذيتني.
 
مسند أحمد بن حنبل، ج 3، ص 483
 
بلا فاصله اين صحابي گفت:
 
أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أوذيك يا رَسُولَ اللَّهِ
 
مسند أحمد بن حنبل، ج 3، ص 483
 
پناه مي‌برم به خدا که مايه اذيت تو را فراهم کنم.
 
در غدير کساني که کدورت داشتند آيا گفتند: يا رسول الله پناه مي‌بريم به خدا از اين که از علي کدورتي داشته باشيم؟
 
در قضيه‌اي که سعد پسر شهيد که وقتي مي‌آيد شکايت مي‌کند، مي‌گويد:
 
والله لا أذكره بسوء ابدا سرا ولا علانية
 
البداية والنهاية، ج 5، ص 106 و دلائل النبوة، ج 5، ص 399
 
يا رسول الله به خدا سوگند ديگر از علي بدي نمي‌گويم چه در خفاء‌ و چه آشکارا.
 
ابن کثير هم مي‌گويد:
 
وهذا إسناد جيد.
 
البداية والنهاية، ج 5، ص 106
 
آيا در غدير خم کسي آمد که همچنين حرفي بزند؟
 
اين يک چيز طبيعي است که اگر قضيه حديث غدير خم براي اين بود که از اميرالمؤمنين شکايت کرده بودند و شکايت جيش يمن بود، بايد اتفاقي مي‌افتاد.
 
در رابطه با بريده که سال 8 اتفاق افتاد، گفتند:
 
فخرج مغضبا.
 
المعجم الأوسط، ج 6، ص 162
 
حضرت غضبناک شد و فرمود: اين قوم چه‌شان است که از علي تنقيص مي‌کنند، هر کس از علي تنقيص کند از من تنقيص کرده است و هر کس از علي جدا شود، از من جدا شده است:
 
يا بريدة أما علمت أن لعلي أكثر من الجارية التي أخذ وأنه وليكم من بعدي.
 
المعجم الأوسط، ج 6، ص 163
 
علي حق بالاتر از يک جاريه دارد.
 
بعد بريده مي‌بيند که کار زشتي کرده است و جايگاه علي خيلي بالا است:
 
يا رسول الله بالصحبة إلا بسطت يدك حتى أبايعك على الإسلام جديدا.
 
المعجم الأوسط، ج 6، ص 163
 
تو را به صحابه بودنم با تو سوگند مي‌دهم تا از نو با تو بيعت بر اسلام کنم؛ يعني شکايت از علي، غضب پيغمبر است و غضب پيغمبر، غضب خدا است و غضب خدا، عذاب الهي و لعنت الهي و نتيجه آن خروج از اسلام است.
 
قال فما فارقته حتى بايعته على الإسلام.
 
المعجم الأوسط، ج 6، ص 163
 
از پيغمبر جدا نشدم تا اين که با پيغمبر دوباره بيعت اسلامي کردم؛ يعني مثل کفاري که مي‌آمدند بيعت مي‌کردند، من هم با نبي مکرم صلي الله عليه وآله بيعت کردم.
 
صحابه قبل از سخن پيغمبر چيزي از شکايت به ميان نياورده‌اند.
 
حضرت هم در خطبه غدير اشاره نکرده است.
 
بعد از سخن پيغمبر هم صحابه اظهار پشيماني يا اظهار ارادت به اميرالمؤمنين به خاطر اين قضيه نکرده‌اند.
 
مجري:
 
امشب شب جمعه است که مصادف است با قضيه مباهله که اين شب و روز را به شما تبريک مي‌گوييم. سؤال ديگر اين است كه عامل اصلي واقعه غدير چيست؟
 
استاد قزويني:
 
عامل اصلي، نزول آيه 67 سوره مائده است که در روز 18 ذي الحجة و به دنبال آن هم خدا به پيغمبر فرمود:
 
اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ.
 
سوره انعام آيه 106
 
پيغمبر موظف است که به وحي عمل کند.
 
قبلاً ما در رابطه با  آيه « بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ » مفصل صحبت کرديم که ابن ابي حاتم در تفسيرش با سند صحيح نقل مي‌کند که اين آيه 67 سوره مائده که مي‌فرمايد:
 
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ.
 
در حق علي نازل شده است.
 
قبلاً هم گفتيم که ابن ابي حاتم رسماً اعلام مي‌کند که من در اين تفسير، صحيح‌ترين روايات را آورده‌ام و ابن تيميه هم مي‌گويد: تفسير بن ابي حاتم و طبري مشتمل بر احاديث قابل اعتماد است.
 
همچنين آلوسي از عبد الله مسعود نقل مي‌کند: ما در عهد پيغمبر، اين آيه را اين طور مي‌خوانديم:
 
يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك ان عليا ولي المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته
 
روح المعاني، ج 6، ص 193
 
علي بن ابي طالب ولي مؤمنين است.
 
همين عبارت را آقاي شوکاني در کتاب فتح القدير جلد 2 صفحه 60 نقل کرده است.
 
همچنين اگر اشتباه نکنم در تفسير در المنثور جلد 2 صفحه 298 نقل کرده‌اند.
 
جناب عمر خطاب گفت:
 
هنيئا لك يا ابن أبي طالب أصبحت اليوم ولي كل مؤمن
 
تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 220 و البداية والنهاية، ج 7، ص 350
 
امروز ولي تمام مؤمنين شدي.
 
اينجا «ولي» به چه معنا است؟
 
همان تعبيري که خود جناب خليفه در صحيح مسلم آورده است که گفت:
 
وأنا وَلِيُّ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم.
 
صحيح مسلم، ج 3، ص 1378
 
آنجا اگر به معناي دوست است، اينجا هم به معناي دوست است.
 
اگر آنجا به معناي خليفه است، اينجا هم به معناي خليفه است.
 
اگر آنجا به معناي امام است، اينجا هم به معناي امام است.
 
ابوبکر مي‌گويد:
 
فقد ولُيتكم.
 
أنساب الأشراف، ج 1، ص 254
 
من ولي شما شدم؛ يعني من دوست شما شدم يا اين که من خليفه شما شدم؟
 
وَلَّيْتُ عليكم عمرَ
 
جامع الاصول، ج 4، ص 109
 
يعني عمر را براي شما دوست قرار دادم يا خليفه قرار دادم؟
 
جناب عمر مي‌گويد:
 
لو كان سالم مولى أبي حذيفة حيّاً لولّيته.
 
تفسير البحر المحيط، ج 4، ص 314 و مقدمة ابن خلدون، ج 1، ص 194
 
عزيز من کلمه «ولي»، همان طوري که در کلمات خلفاء و بزرگان شما به معناي خلافت است، در اينجا هم به همان معنا است و نمي‌شود يک بام دو هوا کرد.
 
مجري:
 
به فرض اين كه عامل اصلي واقعه غدير، سپاه يمن بوده است، آيا اين مي‌تواند مانع دلالت حديث غدير بر ولايت شود؟
 
استاد قزويني:
 
ما يک قاعده فقهي داريم که هم شيعه و هم سني بر آن ملتزم است که مي‌گويند:
 
العبرة لعموم اللفظ لا لخصوص السبب
 
تفسير الآلوسي - الآلوسي - ج 23، ص 189
 
سبب صدور آيه و روايت هر چه که مي‌خواهد باشد، ملاک آن لفظي است که شارع مقدس بيان مي‌کند.
 
مثلاً آيه شريفه در باره ازدواج با همسر پسر خوانده، درست است که قضيه ازدواج پيغمبر با زن زيد بن حارثه است؛ ولي آيا اين فقط مختص اوست يا شامل تمام مسلمان‌ها مي‌شود؟
 
آقاي عيني که از علماي بزرگ اهل سنت است مي‌گويد:
 
العبرة لعموم اللفظ لا لخصوص السبب.
 
عمدة القاري - العيني - ج 4، ص 54
 
عبرت و ملاک حکم، عموم لفظي است که از شارع صادر شده است نه به خاطر آن اتفاقي که به خاطر آن اتفاق اين سخن گفته شده است.
 
لأن اللفظ هو الذي يدل علي الحکم لا السبب
 
البناية شرح الهداية، ج 11، ص؟؟؟
 
اين لفظ پيغمبر است که حکم را بيان مي‌کند نه سبب.
 
سبب که حکم را بيان نمي‌کند؛ بلکه اين سخن پيغمبر است که بيانگر حکم است.
 
فلو کان مختصا بالسبب لم يتجاوز حکم الشرع مکة والمدينة
 
البناية شرح الهداية، ج 11، ص؟؟؟
 
اگر در تمام قضايا، حکم مختص سبب باشد، تمام احکام بايد مال مکه و مدينه باشد؛ چون سبب صدور اين آيات و روايات همه مال مکه و مدينه بوده است.
 
خيلي حرف قشنگي مي‌زند.
 
قاضي عبد الجبار معتزلي که متوفاي 413 است اگر اشتباه نکنم، مي‌گويد: استاد ما ابو الهذيل در رابطه با حديث غدير مي‌گفت:
 
لو صح لکان المراد به الموالاة في الدين
 
المغني في الامامة، ج 1، ص 154
 
اگر واقعا حديث غدير صحيح باشد، مراد ولايت ديني است.
 
مي‌گويد: گرچه بعضي از اهل علم گفته‌اند: نسبت به علي بن ابي طالب بعضي‌ها کينه داشتند و بعضي‌ها گفتاري را گفتند و پيغمبر با خبر شد و سخناني که جايگاه علي و ولايت علي باشد را بيان کرد براي اين که فتنه ايجاد نشود.
 
بعد مي‌گويد:
 
لأن كل ذلك لو صح وكان الخبر خارجا.
 
المغني في الامامة، ج 1، ص 154
 
اگر تمام اين‌ها صحيح باشد، اين حديث غدير در حقيقت به خاطر اين قضايا بيان شده و خارج از اين موضوع است و ارتباطي به موضوع نداره و ارتباطي به شکايت مردم يمن يا سپاه يمن ندارد.
 
جمله پيغمبر يک جمله جدايي است و شکايت جيش يمن شکايت جدايي است.
 
بعد مي‌گويد:
 
فلم يمنع من التعلق بظاهره وما يقتضيه لفظه فيجب أن يكون الكلام في ذلك دون بيان السبب الذي وجوده كعدمه في أن وجود الاستدلال بالخبر لا يتغير
 
المغني في الامامة، ج 1، ص 154
 
اين شکايت مردم مانع نمي‌شود که ما به ظاهر حديث غدير استناد نکنيم و مقتضي لفظ را عمل نکنيم؛ پس واجب است کلام پيغمبر که گفته: من کنت مولاه فعلي مولاه، روي اين ما بحث کنيم نه به خاطر شکايت جيش يمن، اين شکايت سپاه يمن وجودش مثل عدمش است و هيچ ارتباطي به حديث غدير ندارد و حديث غدير يک چيز مستقلي است که ما مي‌توانيم به آن استدلال کنيم و اين شکايت استدلال به  حديث غدير را تغير نمي‌دهد.
 
عبارت خيلي زيبايي است.
 
شهد شاهد من اهلها
 
بيننده آقاي مرتضي از آمريکا:
 
در رابطه با جلسه قبل که حضرت آقاي مولوي مراد زهي حضور داشت، من مي‌خواستم از حضرت آقاي آيت الله دکتر حسيني قزويني خواهش کنم که آن حديثي را که ايشان در رابطه با ام المؤمنين عائشه و آن آقائي که در ضيافتگاه ام المؤمنين عائشه بودند، مي‌شود که ايشان هم نشان دهند؟
 
استاد قزويني:
 
اميدواريم که بحث‌ها ادامه پيدا کند و خودشان هم حضور داشته باشند؛ چون تنها آن حديث نيست.
 
در اين رابطه نزديک 12 روايت وجود دارد که هم در صحيح مسلم و هم در سنن ابن ماجه و ديگر کتب.
 
ديشب از عزيزان اهل سنت زنگ زده بودند، در رابطه با قضيه غذا خوردن عمر با پيغمبر و عائشه که اتفاقا دست عمر به انگشتان عائشه مي‌خورد، مي‌گويند:‌ اشکالي ندارد.
 
گفتيم: شما خودتان حاضر هستيد که يک مرد نامحرم بيايد در سر سفره شما بنشيند و شما در يک ظرف بزرگ آبگوشت بخوريد؟
 
گفت: نه من حاضر نيستم.
 
گفتيم: چه طور شما که حاضر نيستيد، راضي مي‌شويد که به پيغمبر اکرم همچنين نسبتي داده شود؟
 
همين قضايايي که از عائشه سؤال مي‌کنند، خود عائشه مي‌گويد:
 
قالت عائشة علي أعلم الناس بالسنة.
 
التاريخ الكبير، ج 2، ص 255 و تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 408
 
عالم‌ترين انسان‌ها به سنت علي بن ابي طالب است.
 
چرا نمي‌روند از علي بن ابي طالب سؤال کنند؟
 
بيننده:
 
خدا به حق قرآن سايه‌تان را مستدام بدارد.
 
مسئله اين است که ايشان در آن حديثي که تفسير مي‌کردند، دائما لفظ مادر را استفاده مي‌کرد. مي‌خواهم بدانم که در آن حديث اسمي از ام يا ولد آمده است که ايشان مي‌گفتند:‌ مادرم و فرزندم؟
 
ايشان مي‌گفت: آن شخص پرسيد مادرم شلوارم کثيف شده است و عائشه گفت:‌ فرزندم فلان کار را بايد انجام دهي.
 
در حالي که در سراسر آن حديث کلمه‌اي که در آن عائشه گفته باشد «ابني» يا آن شخص بگويد:‌ «امي» من فکر نمي‌کنم وجود داشته باشد.
 
استاد قزويني:
 
نه همجنين چيزي نيست.
 
بيننده:
 
شما اگر دوباره صحبت‌هاي آقاي مراد زهي را بگذاريد، مي‌بينيد در جايي که خيلي عصبي شده بود، مي‌گفت: آن شخص پيرمرد به عائشه مي‌گفت:‌ مادرم و عائشه به آن پيرمرد مي‌گفت: فرزندم.
 
مجري:
 
اين‌ها مسائل خيلي مهمي نيست، من خواهش مي‌کنم که خيلي گير ندهيد.
 
بيننده:
 
اتفاقا اين‌ها نکات بسيار ظريفي است.
 
مجري:
 
شما خيلي سخت نگيريد.
 
بيننده:
 
اين حالت مظلوم نمايي مي‌شود براي اهل تسنن که اين شخص گفته است مادرم.
 
علمائي که مثل حضرت آقا تشريف دارند، متوجه هستند که اين‌ چيز‌ها در اين حديث وجود ندارد.
 
مجري:
 
چون مباحث ادامه دارد، اين‌ها گفته مي‌شود و بحث مي‌شود و نبايد نسبت به اين قضايا سخت بگيريم.
 
استاد قزويني:
 
تعبير اين است:
 
كنت نَازِلًا على عَائِشَةَ فَاحْتَلَمْتُ في ثَوْبَيَّ فَغَمَسْتُهُمَا في الْمَاءِ فَرَأَتْنِي جَارِيَةٌ لِعَائِشَةَ فَأَخْبَرَتْهَا فَبَعَثَتْ إلي عَائِشَةُ فقالت ما حَمَلَكَ على ما صَنَعْتَ بِثَوْبَيْكَ قال قلت رأيت ما يَرَى النَّائِمُ في مَنَامِهِ قالت هل رَأَيْتَ فِيهِمَا شيئا قلت لَا قالت فَلَوْ رَأَيْتَ شيئا غَسَلْتَهُ لقد رَأَيْتُنِي وَإِنِّي لَأَحُكُّهُ من ثَوْبِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَابِسًا بِظُفُرِي.
 
صحيح مسلم، ج 1، ص 239
 
نازلا علي عائشه؛ يعني در خانه عائشه آمدم نه در دار الضيافة.
 
اين که بگويد: مادرم اين طور شده است و عائشه بگويد: عزيز مادر اشکالي ندارد، اين‌ها نيست.
 
آنچه که براي ما مهم است در اين زمينه، خود علماي اهل سنت و بزرگان‌شان مي‌گويند که اين آيه که مي‌فرمايد:
 
وأزواجه أمهاتهم في حرمة نكاحهن عليهم.
 
تفسير الجلالين، ج 1، ص 550
 
ابن عربي سلفي بد زبان و متوفاي 543 است و غير از ابن عربي عارف است در کتاب تفسير الاحکام جلد 3 صفحه 542 اين مطلب را آورده است.
 
همچنين در کتاب زاد المسير آقاي ابن جوزي که متوفاي 597 است در صفحه 353 آمده است.
 
تمامي اين قضايا، نشان مي‌دهد که اگر واقعا بنا باشد زنان پيغمبر بشوند مادران مؤمنين، پس پيغمبر هم مي‌شود پدران مؤمنين.
 
عائشه مؤمن بوده است يا نه؟
 
قطعاً مؤمن بوده است؛ پس پيغمبر با دختر خودش ازدواج کرده است.
 
عثمان که با دو تا از دختران پيغمبر که ازدواج کرده است، در حقيقت خديجه ام المؤمنين است و مادر عثمان است؛ پس اين دو دختر هم خواهرش هستند و حضرت زهرا سلام الله عليها هم همين طور.
 
زبير که آمده است خواهر عائشه را گرفته است، با خاله‌اش ازدواج کرده است؟
 
اين آقايان يک مقداري کم لطف هستند.
 
قضايايي را مطرح مي‌کنند و دنبال آن تالي فاسدهايش نيستند.
 
ام المؤمنين بودن يک بار مثبتي دارد که براي عموم مسلمان‌ها تا قيامت ازدواج‌شان حرام است.
 
اين هم به خاطر شرافتي است بر نبي مکرم و علتي هم که اين آيه نازل شد اين بود که تعدادي از صحابه که مي‌گويند: طلحه بوده است که گفت: اگر پيغمبر از دنيا برود، من با عائشه ازدواج مي‌کنم و باعث شد که اين آيه نازل شود.
 
بيننده:
 
يک آقائي به نام رسولي نيا از شمال زنگ زده بودند و ايشان هم در مورد اين که حضرت ابوبکر و حضرت عمر بغل پيغمبر خاک هستند دليل آوردند.
 
من تعجب کردم که حاج آقا چرا قضيه فضل بن حسن با ابو حنيفه را نگفتند که اين دو بغل پيغمبر خاک هستند و غاصب هستند.
 
استاد قزويني:
 
ما آن را يک شب از قول يکي از آقايان مفصل بيان کرديم.
 
بيننده:
 
باز هم به اين آقايي که از شمال زنگ زده بودند، شما بايد بگوييد که اين فضيلتي نيست جز اين که غصب جاي پيغمبر را کرده است.
 
استاد قزويني:
 
آن‌ها نه مشکلي درست مي‌کند و نه فضيلتي.
 
آنچه که مهم است اين است که انسان برود آن ريشه‌هاي اصلي که الان مايه اختلاف شده است و يا مايه بد بيني بين شيعه و سني شده است، ما بياييم آن نقاط بد بيني را برطرف کنيم و اخوت و برادري ميان شيعه و سني را محکم کنيم.
 
مسلمان‌ها و اهل سنت در صف واحد با مشت محکم هم بر دهان وهابيت و هم بر دهان دشمنان اصلي اسلام راستين بزنند. ما دنبال اين هدف هستيم.
 
بيننده آقا رضا از سنندج از اهل سنت:
 
تشکر مي‌کنم از اين که وقت‌تان را در اختيار بنده قرار داديد.
 
تشکر مي‌کنم از اين امکاني که براي بينندگان قرار داديد که خودتان شماره‌ مي‌گيريد و با آن‌ها تماس مي‌گيريد.
 
من امروز يکي از برنامه‌هاي آقاي سجودي را گوش مي‌دادم و ايشان مي‌گفتند: شبکه ولايت بيننده‌هايش را گلچين مي‌کند.
 
انصافا و وجدانا همچنين چيزي نبوده است.
 
من هر شب که زنگ مي‌زنم، به راحتي توانسته‌ام با شما حرف بزنم؛ حتي ابراز مخالفت شديد با شما کرده‌ام. تا امروز من همچنين چيزي نديده‌ام و احتمالا آقاي سجودي اطلاع نداشته‌اند که همجنين حرفي زده‌اند.
 
مجري:
 
خدا کند که با سخنان شما اطلاع پيدا کنند يا قضاوت درستي داشته باشند.
 
بيننده:
 
من خواهش مي‌کنم که اگر بر حرف من رد يا جوابي داريد، در زماني که من حرف مي‌زنم نگوييد تا من بتوانم حرفم را کامل بزنم؛ چون من اين مطالب را نوشته‌ام تا يادم نرود.
 
جناب آقاي قزويني عزيز که ما احترام ويژه و خاصي براي‌شان قائل هستيم، ابتداي بحث‌شان 3 روايت از سيره ابن هشام و يکي از تاريخ ابن اثير و يکي از مسند امام احمد رحمه الله بيان کردند که اين‌ها همه از بزرگواران اهل سنت هستند و در نهايت به اين نکته رسيدند که عدو شود سبب خير؛ يعني اين مطالبي که اين عدوها مثل ابن هشام و امام احمد و ابن اثير در کتاب‌هايشان آورده‌اند شده سبب خير.
 
نکته اول بنده روي واژه مجهول وهابيت است که متأسفانه شما مکررا آن را تکرار مي‌کنيد که گويي اگر اين واژه بارها تکرار شود، اين دروغ راست مي‌شود.
 
برادران عزيز اين را بدانيد و مطمئن باشيد که هيچ کدام از اهل سنت آگاه و آزاد، هيچگاه به واژه دروغين وهابيت اعتقاد نداشته و ندارد.
 
ما معتقد هستيم که متأسفانه واژه وهابيت، تنها دروغي است براي توهين به اعتقادات و شخصيت‌هاي اهل سنت؛ همان طور که شما در ابتداي بحث با عدو خواندن امام احمد رحمه الله و ديگران، قصد توهين و تحقير وهابيت را داشتيد نه برادران اهل سنت.
 
نکته دوم در خصوص سؤالي است که ديشب آقاي عباسي بزرگوار از بنده پرسيد و چون ارتباطم قطع شد، نتوانستم جواب ايشان را دهم.
 
ديشب آقاي عباسي در خصوص اعتراض بنده نسبت به ديد بد و عينک بد بيني که سايرين زده‌اند و به وسيله آن به احاديث اهل سنت را نقد مي‌کنند، از من پرسيدند که ما با چه عينکي به اين احاديث نگاه کنيم يا اين که به ما عينکي دهيد تا به اين روايات با همان عينکي که شما داريد نگاه کنيم.
 
بنده هم عرض ايشان را اجابت کردم و مي‌خواهم با يک مثال ساده اين عينک را به ايشان و تمام کارکنان شبکه عزيز و محترم ولايت و ساير برادران شيعه بدهم.
 
آقاي عباسي شما فرض بگيريد به عنوان يک مسلمان که دل‌تان لبريز از محبت رسول الله است، با يک مشرک و ملحد بحث مي‌کنيد و اين فرد مشرک مي‌آيد با دلي پر از غرض و مرض و دلي پر از بغض و کينه و با عينک بد بيني از شما مي‌پرسد که شما مسلمان‌ها در کتاب‌ها و تاريخ خود نوشته‌ايد که پيامبرتان با 11 زن و چندين کنيز ازدواج کرده است و عملا با اين کار مثل سلاطين يک حرم سرا باز کرده است و يا اينکه پيامبرتان در سن پيري با يک دختر جوان 9 ساله يا به قول شما 20 ساله ازدواج کرده است.
 
آيا اين عمل پيامبر شما نشان از هوسراني و نعوذ بالله مرض جنسي ايشان ندارد؟
 
شما به عنوان يک مسلمان مي‌دانيد که اين قبيل سؤالات تنها از ذهن‌هاي مريض و دل‌هاي پر از کينه برمي‌خيزد.
 
اکنون برادر گرامي، شما در جواب اين مشرک چه مي‌‌گوييد؟
 
آيا اين طعنه‌هايي که از روي قصد و مرض است، شما را نسبت به پيامبر بد بين مي‌کند؟
 
بنده که مي‌گويم: شما به عنوان يک مسلمان که ظاهرا حب پيامبر داريد، احتمالا اولين توصيه‌اي که به اين شخص کنيد، اين باشد که ايشان اين عينک بد بيني را صورتش بردارد و دلش را از کينه پيامبر صلي الله عليه وآله پاک کند و بعد بدون غرض اين جريانات را رصد و بررسي کند.
 
بعد احتمالا شروع کنيد به تأويل درست اين جريانات و زبان به دفاع از پيامبر عزيز مي‌گشاييد.
 
فارغ از اين که ما شما را خداي ناکرده مشرک نمي‌دانيم و به قول معروف در مثل مناقشه نيست، قضيه ما با شما عين همين مثال است.
 
شما در بررسي روايات ما؛ چون دل‌تان متأسفانه غرض و مرض دارد و عينک‌تان عينک بد بيني است، همجنين برداشت‌هايي که مي‌کنيد که آن مشرک از تعدد زوجات حضرت رسول کرده‌اند که در غير اين صورت هيچگاه به اين برداشت‌هاي غلط و خطرناک نمي‌رسيد.
 
در آخر اين نکته من يک گله شديد دارم.
 
آقاي عباسي و آقاي روستايي، چه چيزي از اين زشت‌تر و کريه‌تر که انسان مهماني را به خانه‌اش دعوت کند و فرداي آن روز در انظار عمومي که همه ديدند، همان مهمانش را که ديشب تکريم کرده بود به جفنگ گويي متهم کند؛ همان طور که شما مولوي عزيز و گرامي‌تر از جان‌مان را که مولوي مراد زهي است، در پايان گفتارتان در برنامه زنده به جفنگ گويي متهم کرديد.
 
جناب آقاي قزويني، ما شما را به عنوان يک شخص مصلح و يک شخصي که نيتش خير است، يک پيشنهادي به عنوان يک برادر دارم، برادران گرامي شما که مي‌گوييد: اهل تشيع عقيده بر زنا کار بودن ام المؤمنين عائشه همسر محبوب و حميراي پيامبر ندارد، سمعا و طاعتا، ما شما را پذيرفتيم و حرف‌تان را بر گردن نهاديم.
 
براي اين که حرف شما براي ما و تمام جهانيان ثابت شود، شما يک ويژه برنامه در همين خصوص درست کنيد و در شبکه‌تان به صورت زنده پخش کنيد و در اين برنامه زنده فتاواي علماء و مراجع گرانقدر تقليد را در قبح اين کار بازگو کنيد تا تمام جهانيان بدانند که شيعيان علي، ام المؤمنين عائشه را فارغ از ساير بحث‌ها و اختلافاتي که با سيدنا علي داشته است، از زنا و فحشا مبرا مي‌دانند.
 
شما خودتان هم بيشتر از هر کسي مي‌دانيد و در جريان هستيد که بسياري از عوام شيعه اين عقيده زشت و مشرکانه را پذيرفته‌اند و متأسفانه دارند به آن دامن مي‌زنند.
 
جا دارد ابتدا به جاي توجيه و رهنمون اهل سنت، به مصداق چراغي که به خانه روا است به مسجد حرام است، ابتدا شيعيان و پيروان خود را آگاه کنيد که اين شبهه خطرناک و شرک آلود از دل‌هايشان بيرون رود.
 
من تشکر مي‌کنم از وقتي که در اختيار بنده قرار داديد.
 
استاد قزويني:
 
ما از حضرت عالي تشکر مي‌کنيم.
 
ما گذاشتيم تا آخر حرف‌هايتان را گفتيد و حرف‌تان را هم قطع نکرديم.
 
اين جريان عدو شود سبب خير، آقايان ابن اثير و ابن هشام و احمد، هيچکدام نياورده بودند که جريان جيش يمن باعث به وجود آمدن غدير شده است غير از آقاي ابن کثير که از عبارات بيهقي و ابن هشام و طبري برداشت نادرستي مي‌کند.
 
نظر ما بر اين بود آن کساني که از علي شکايت کردند و پيغمبر را رنجاندن به طوري که فرمود:
 
قد آذيتني
 
مصنف ابن أبي شيبة، ج 6، ص 371
 
اين‌ها را مي‌گوييم: اين‌ها با اين عداوتي که با پيغمبر داشتند که برو به پيغمبر بگو تا علي از چشم پيغمبر بيافتد. اين‌ها اگر عداوت نيست؛ پس محبت است؟
 
اين عداوت‌ها و شکايت‌ها باعث شد که پيغمبر فرمود:
 
ولي كل مُؤْمِنٍ بعدي
 
مسند أحمد بن حنبل، ج 4، ص 437
 
ومن فارق عليا فقد فارقني
 
المعجم الأوسط، ج 6، ص 162
 
من تنقص عليا فقد تنقصني
 
مجمع الزوائد، ج 9، ص 128
 
ما بحث‌مان روي اين که ابن هشام و طبري نبود که بخواهيم اهانت کنيم.
 
ابن کثير دمشقي را مي‌گوييم: که ايشان در حق اميرالمؤمنين ظلم و جفا کرده است و حرف ايشان حرف بي‌اساس است و افترائي بيش نيست و جز عداوت با اميرالمؤمنين با هيچ چيزي قابل توجيه نيست.
 
در رابطه با عينک بد بيني، ما هم همين حرف را مي‌زنيم و چند سال است که داد مي‌زنيم که عزيزان اهل سنت و آقايان شيعه بياييد رواياتي که در کتب هر دو طرف است، بررسي کنيم.
 
همين چند شب قبل يک برنامه‌اي است در رابطه با فيلم فتنه و توهين، گفتيم بياييد ببينيم که اگر در کتب ما مطالبي است که تنقيص به نبي مکرم است و اهانت به نواميس پيغمبر است، بياييد مردانه وارد ميدان شويم که اگر در کتب شيعه است، علماء شيعه بيايند بگويند:‌ اين روايات ضعيف و دروغ است و اگر در کتب شما وجود دارد، شما بياييد اين کار را کنيد.
 
اين که در صحيح بخاري است که مي‌گويد: پيغمبر اکرم تصميم بر خود کشي داشت و چند بار بالاي کوه رفت تا خودش را پايين پرت کند يا آيات شيطاني بر پيغمبر نازل مي‌شد يا پيغمبر اکرم ايستاده بول مي‌کرد و قضاياي ديگري که در کتب صحيح آورده‌اند يا اين که عائشه مي‌گويد: حضرت در حال حيض با من مباشرت مي‌کرد يا قصد داشت با صفيه همسرشان در حال حيض مباشرت کند، اين‌ها را شما برداريد.
 
دارند که پيغمبر در يک شب با 11 نفر از همسران‌شان نزديکي مي‌کرد و انس مي‌گويد: پيغمبر قدرت چند نفر جوان نيرومند را داشته است، ما مي‌گوييم: اين رواياتي که در صحيحين است که شما مي‌گوييد: هر کس دست به صحيحين بزند به او برچسب زنديق مي‌زنيد، ما مي‌گوييم اين‌ها را برداريد.
 
مي‌گوييد: صحيحين بعد از قرآن صحيح‌ترين کتاب‌ها است.
 
اگر در کتب شيعه وجود دارد، دوستان شما يا دوستان ما بيايند در بحار و وسائل و مستدرک و کتب اربعة بررسي کنند.
 
ما که ابائي نداريم.
 
ما کتاب صحيحي مثل بخاري و مسلم نداريم که بگوييم از اول تا آخر همه صحيح است و مثل وحي منزل مي‌ماند.
 
اگر در کتاب کافي هم حديثي است که ساحت مقدس نبي مکرم و همسران پيغمبر را لکه دار مي‌کند و مسئله ساز شده است و آلت دست دشمنان اسلام شده است، بياييم اين را حذف کنيم. ما که نمي‌گوييم فقط شما.
 
ما هم بياييم و شما هم بياييد. ما هيچ حرفي نداريم.
 
بيايند يک همايش بگذارند به عنوان همايش بازنگري در کتب صحاح اهل سنت و کتب اربعه شيعه. ما آمادگي داريم.
 
اين را يقين داشته باشيد که به هر کدام از مراجع پيشنهاد شود، همه با جان و دل اين قضيه را مي‌پذيرند؛ ولي ما يقين داريم که آقايان اهل سنت زير بار قضيه نمي‌روند.
 
اين که حضرت عالي گفتيد: که يکي از آقايان گفته است جفنگ گويي، من همجنين جمله‌اي نشنيده‌ام و اگر همجنين تعبيري نسبت به نه تنها مولوي؛ بلکه به يک سني عادي، کسي گفته باشد ما محکوم مي‌کنيم و اگر همجنين تعبيري از زبان دوستان‌مان درآمده باشد، بنده رسما پوزش مي‌طلبم و عذر خواهي مي‌کنم.
 
آقايان مولوي‌ها چه موافق ما و چه مخالف ما هستند، کاملا براي ما عزيز هستند.
 
اين که گفتيد: يک ويژه برنامه بگذاريد در رابطه با تنزيه عائشه از فساد و فحشاء، شما مثل اين که قبلا برنامه‌هاي ما را نمي‌ديديد، ما چندين بار عبارت آلوسي و شيخ طوسي و علامه حلي و مرحوم طبرسي و مرحوم مقدس اردبيلي را آورديم و تمام اقوال علماء را آورديم که هم نسبت به نبي مکرم و هم نسبت به حضرت نوح و حضرت لوط، از آن طرف هم اقوال علماي اهل سنت را آورده بوديم که گفته بودند زن حضرت نوح پسرش را نستجير بالله از زنا حامله شده بود.
 
اين آيه که مي‌فرمايد:
 
يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ.
 
سوره هود آيه 46
 
مي‌گويند: يعني اين بچه از زنا است.
 
پناه مي‌بريم به خدا. بدن آدم مي‌لرزد که به يک پيغمبر اولي العظم همجنين تعبيري به کار ببريم.
 
اين‌ها را ما مفصل گذاشته‌ايم و صحبت کرديم در اين رابطه و ان شاء الله اگر باز فرصتي شود و مناسبتي پيش آيد به احترام حضرت عالي مي‌گوييم: تکرار آن برنامه را بگذارند. شما انسان مؤدب هستيد و حرف دل‌تان را مي‌زنيد.
 
من در صحبت‌هاي شما حرف بو دار و تندي غير از اين که دو سه مورد خلاف واقع بود من نشنيده‌ام. خدا ان شاء الله حضرت عالي را موفق بدارد و امثال شما عزيزان را زياد کند.
 
ما به حضور شما در اين شبکه مباهات مي‌کنيم.
 
بيننده آقاي حسيني از قم:
 
جناب آقاي محسني شما بزرگواري کنيد، اجازه دهيد که اندازه نصف آقايان اهل سنت صحبت کنم. شما هميشه به آقايان اهل سنت بيشتر وقت مي‌دهيد.
 
من با کمال ادب و احترام صحبت مي‌کنم. ما هميشه ادب را از حضرت استاد آقاي قزويني آموخته‌ايم که انسان بايد در صحبت خود در هر جايي که هست، بايد فرهنگ اهل بيت را رعايت کند. من نمي‌خواهم به هيچ کسي توهين کنم.
 
من يک حرفي با جناب مولوي مراد زهي داشتم، آقاي مولوي شايد يک برداشت دارد و فکر مي‌کنند که چون آقاي قزويني در تلويزيون ارادتش را به اهل سنت نشان مي‌دهد، شايد در دلش اين طور نيست.
 
من يک افغاني هستم و 10 سال پيش ايشان را در جايي ديدم که ايشان در يک مرکزي که خيلي معروف است به نام مرکز ابحاث العقائد بودند.
 
من آن موقع آقاي قزويني را نمي‌شناختم که ايشان کيست و چه کاره است.
 
آن موقع در رابطه با چيزهايي که به کتاب‌ها مي‌نويسند‌ گفت: عبارت تند را در رابطه با اهل سنت به کار نبرند و اين حرف يک سر و صدايي کرد.
 
خدا شاهد است و من قسم مي‌خورم که 10 سال پيش اين کلمه را از آقاي قزويني شنيدم. اين طور نيست که ايشان فقط در تلويزيون بگويند: ما اهل سنت را دوست داريم، اين حرف دل اين بزرگوار است.
 
ما افتخار مي‌کنيم به اين عدالتي که اين شبکه دارد.
 
اگر يک شيعه در شبکه کلمه مي‌رفت و مثل آقايي که قبل از من آمد صحبت مي‌کرد، صد بار توي حرف‌شان مي‌پريد و قطع مي‌کردند.
 
باعث افتخار است که اين شبکه اهل بيت وار حق را به مخالف مي‌دهد.
 
من به مظلومي استاد يزداني آن شب گريه کردم.
 
آقاي يزداني بارها مي‌گويد: اين عقيده ما نيست؛ بلکه اين را در کتب شما آورده است و ما گلايه داريم که چرا اين را در کتب خود آورده‌ايد.
 
باز اين آقايان برمي‌گردد و عبارت تندي به اين سيد بزرگوار مي‌گويند.
 
من دست اين مولوي را مي‌فشارم و صورتش را مي‌بوسم، واقعا اين انتظار را ما از اين بزرگوار نداشتيم که عبارت تندي به کار بردند.
 
جناب استاد بزرگوار مولوي مراد زهي، وقتي که يک حديثي از صحيح مسلم استخراج مي‌کنند و نشان مي‌دهند به عنوان اين که چرا در کتب اهل سنت آمده است و اين توهين به پيغمبر است، آيا اين واجب‌تر است يا اين که ببينيم در طول اين 10 سال شما براي يک بار اذهان عمومي را آگاه کنيد و صدها هزار کشته در اين حمله‌هاي انتحاري و هزاران مدرسه در پاکستان با حمايت حرمين شريفين، آيا ده‌ها هزار طالب علم تربيت کردن و هزار بچه را قاچاق مي‌کنند و در آنجا شستشوي مغزي مي‌دهند تا بيايد ده‌ها مسجد اهل سنت و شيعيان و بيمارستان و مدارس را به خاک و خون بکشد.
 
حداقل در اين 10 سال بيش از صدها هزار نفر به خاک و خون کشيده شده‌اند.
 
آيا بر شما واجب نيست؟
 
فردا اگر از دنيا رفتيد، جواب رسول خدا را چه مي‌دهيد؟
 
يا قبول کن که اين‌ها پيرو فقه حنفي هستند يا اين که به مردم مرد و مردانه بگو که اين‌ها وهابي هستند و دوست يهود و نصاري هستند و اين‌ها براي خرابي اسلام آمده‌اند.
 
حقانيت اهل بيت مثل روز روشن است.
 
من سواد ندارم و چند سال پيش آبدارچي ابحاث العقائديه بودم.
 
الان يک کارگر ساده هستم. اين‌ها بيايند يک چيزي شبيه آيه مباهله را در فضيلت خلفاء بياورند يا حديثي که پيغمبر مي‌فرمايد: ضربت علي در روز خندق از عبادت جن و انس بالاتر است.
 
اگر کسي عادل باشد و وجدان بيدار داشته باشد، قضيه برايش روشن است.
 
بيننده آقاي احمد زاده از بانه از اهل سنت:
 
سؤال من در رابطه با امام معصوم است.
 
من هرچه فکر مي‌کنم، تصور اين که يک امام معصوم بتواند الگوي خوبي براي انسان باشد، با عقل و منطق جور در نمي‌‌آيد؛ چون امام معصومي که خداوند او را معصوم آفريده است و طبق اين تعريف امام معصوم نمي‌تواند به گناه مکروه هم فکر کند؛ يعني آفرينش امام معصوم شبيه فرشته‌ها و ملائکه است و امام معصوم به صورت اتوماتيک ميل به کارهاي خوب دارد و مثل من انسان داري غريزه نيست.
 
اين نمي‌تواند براي امام معصوم يک امتياز باشد؛ چون ارزش عمل نيک وقتي مشخص مي‌شود که زمينه گناه براي من انسان مهيا باشد و من به خاطر خداوند از گناه پرهيز کنم.
 
اين پرهيز ارزش دارد نه معصوم بودن که اصلا ميل و هوا و هوس در او آفريده نشده است و اين بهانه به دست من مي‌دهد که در آخرت در جواب خداوند بگويم: خداوندا شما براي من پيشوايي قرار داده‌اي که اصلا شبيه من نيست و او معصوم است و مختار نيست که انتخاب کند.
 
امام معصوم مجبور به کار نيک است؛ اما من انسان را آزاد آفريده است و حق انتخاب به من داده است؛ پس بايد پيشوايي از جنس خودم برايم قرار دهد تا پرهيز پيشوايم را که براي من قرار دادي مي‌ديدم و برايم حجت مي‌شد.
 
مجري:
 
شما در رابطه با پيغمبر چه مي‌گوييد؟
 
بيننده:
 
نظر اهل سنت در مورد معصوم بودن با اهل تشيع فرق مي‌‌کند.
 
مجري:
 
پيامبر گناه نمي‌کند و فکر گناه هم نمي‌کند؛ پس از جنس شما نيست.
 
بيننده:
 
در قرآن خداوند مي‌فرمايد: ما پيغمبر برگزيديم از جنس خودتان.
 
تعريف معصوم بودني که اهل سنت به آن باور دارد با آن تعريفي که شما داريد، فرق مي‌کند.
 
استاد قزويني:
 
مي‌توانيد بگوييد که اهل سنت عصمت پيغمبر را در چه چيزي مي‌دانند؟
 
بيننده:
 
پيامبر در امر ابلاغ امر خداوند معصوم است.
 
استاد قزويني:
 
شما مي‌توانيد مدرک اين قول‌تان را بيان کنيد که کدام يک از علماء همجنين تعبيري دارند؟ اگر من 50 سند از بزرگان اهل سنت خلاف گفتار حضرت عالي بياورم، قبول مي‌کنيد؟
 
بيننده:
 
من هر چه شنيدم از علماء اهل سنت شنيدم.
 
استاد قزويني:
 
علماء اهل سنت يک بخش قضايا را مي‌گويند و بخش ديگرش را يا فراموش مي‌کنند و يا به صلاح نمي‌دانند. من آدرس مي‌دهم. شما قطعا اهل علم هستيد و انسان فاضلي هستيد.
 
در تفسير امام قرطبي مي‌گويد:
 
وقال جمهور من الفقهاء من أصحاب مالك وأبي حنيفة والشافعي: إنهم معصومون من الصغائر كلها كعصمتهم من الكبائر أجمعها لأنا أمرنا بأتباعهم في أفعالهم وآثارهم وسيرهم أمرا مطلقا من غير التزام قرينة
 
تفسير القرطبي، ج 1، ص 308
 
تمام انبياء از گناهان صغيره معصوم هستند؛ همان طوري که از گناهان کبيره معصوم هستند، خدا به ما دستور داده است که در تمام افعال و آثار، از اين‌ها تبعيت کنيم و هيچ قرينه‌اي هم ندارد که شما در کارهاي ديني تبعيت کنيد و در غير ديني تبعيت نکنيم.
 
بعد مي‌گويد:
 
فلو جوزنا عليهم الصغائر لم يمكن الأقتداء بهم.
 
تفسير القرطبي، ج 1، ص 308
 
اگر انبياء گناهان صغيره مرتکب شوند، ما نمي‌توانيم به اين‌ها اقتداء کنيم.
 
همچنين جناب آقاي قسطلاني که از علماي بزرگ است و شافعي مذهب است مي‌گويد:
 
و قد استدل بعض الأئمة على عصمتهم من الصغائر بالمصير إلى امتثال أفعالهم، واتباع آثارهم وسيرهم مطلقاً و جمهور الفقهاء على ذلك من أصحاب مالك والشافعي وأبي حنيفة من غير التزام قرينة، بل مطلقاً عند بعضهم.
 
كتاب الشفا، ج 2، ص 127 و المواهب اللدنية، ج 4، ص 8
 
امام سبکي که شافعي است مي‌گويد:
 
أجمعت الأمة على عصمة الأنبياء فيما يتعلق بالتبليغ وفي غير ذلك من الكبائر ومن الصغائر الرذيلة.
 
الخصائص الكبرى، ج 2، ص 449
 
امت اسلامي اجماع دارند که انبياء معصوم هستند؛ هم در آنچه که متعلق به تبليغ است و هم به غير تبليغ.
 
اين‌ها واضح و روشن است که انبياء در همه جا معصوم هستند؛ حتي در مسند احمد وجود دارد که مي‌گويند: يا رسول الله، شما که با ما شوخي مي‌کني، آيا شوخي‌هاي شما هم براي ما حجت است؟
 
چون قرآن مي‌فرمايد:
 
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ.
 
سوره احزاب آيه 21
 
پيغمبر اسوه و لگو براي شما است.
 
فَإِنَّكَ تُدَاعِبُنَا يا رَسُولَ اللَّهِ فقال إني لاَ أَقُولُ إِلاَّ حَقًّا
 
مسند أحمد بن حنبل، ج 2، ص 340
 
يا رسول الله شما با ما شوخي مي‌کني، آيا اين شوخي‌ها هم الگو است؟ حضرت فرمود: من جز حق چيزي نمي‌گويم؛ حتي وقتي که با شما شوخي مي‌کنم، شوخي‌هاي من حق است.
 
اين را آقاي ابن حجر عسقلاني در کتاب فتح الباري جلد 10 صفحه 436 آورده است و همچنين آقاي ابن کثير دمشقي در کتاب البداية والنهاية جلد 6 صفحه 50 همين قضيه را آورده است. اين‌ها را دقت کنيد.
 
اين آيه که مي‌فرمايد:
 
وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى
 
سوره نجم آيه 3 و 4
 
اين ابن حجر است و مال ما نيست بلکه از علماي شما است که مي‌گويد:
 
لأنه معصوم في صحته ومرضه لقوله تعالى وما ينطق عن الهوى ولقوله إني لا أقول في الغضب والرضا إلا حقا.
 
فتح الباري، ج 8، ص 133 و عمدة القاري، ج 18، ص 62
 
اگر بنا است که کسي معصوم شد، از الگو بودن بيرون رود، اين جسارت به نبي مکرم است.
 
معناي معصوم بودن اين نيست که نمي‌تواند گناه کند، شما اشتباه گرفتيد.
 
پيغمبر مي‌تواند گناه کند؛‌ ولي با اختيار خودش اين کار را نمي‌کند.
 
قرآن مي‌فرمايد:
 
لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ
 
سوره زمر آيه 65
 
اين آيه به همين معنا است.
 
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ
 
سوره الحاقة آيه 44
 
پيغمبر اختيار دارد و مي‌تواند گناه کند و انجام نمي‌دهد.
 
اميرالمؤمنين اينقدر اختيار دارد و مسلوب الاراده که نيست. امام صادق مسلوب الاراده که نيست که نعوذ بالله مثل يک ماشين همين طور که استارت زدند، وقتي خودش مي‌رود، هيچ اراده‌اي از خودش نداشته باشد.
 
شما عصمت را يک مقداري اشتباه گرفته‌ايد.
 
معصومين گناه نمي‌کنند و فکر گناه نمي‌کنند، به خاطر اين که علم آن‌ها به آثار گناه در يک حدي است که تصور گناه هم نمي‌کنند؛ مثلاً هيچ مادري به فکرش نمي‌رسد که بچه‌اش را بکشد؛ نه اين که قدرت کشتن بچه را ندارد؛ بلکه خيلي راحت مي‌تواند اين کار را انجام دهد؛ ولي چون مي‌داند که کشتن بچه يک کار زشت و قبيح است و تمام بساط زندگي‌اش را بهم مي‌ريزد؛ چون قبح اين قضيه به قدري براي او روشن است، براي همين به هيچ وجه تصميم نمي‌گيرد که بچه‌اش را بکشد.
 
به مرحوم شيخ انصاري که از مراجع ما است، گفت: من در عمرم فکر گناه هم نکرده‌ام.
 
بعضي از شاگردانش تعجب کردند و گفتند: مگر مي‌شود که فکر گناه نکرد؟
 
ايشان يک مثال ساده زد (من از بيننده‌گان عزيز عذر خواهي مي‌کنم) گفت: در نظر من گناه کردن مثل نجاست خوردن است. شما هيچ کدام تا به حال فکر کرده‌ايد که نجاست بخوريد؟ گفتند: خير.
 
گفت: من هم تا به حال فکر اين که گناه کنم را نکرده‌ام.
 
بيننده آقاي موسوي از سوئد:
 
بنده يکي از علاقه‌مندان پر و پا قرص برنامه جناب ابو القاسمي و جناب يزداني مي‌باشم.
 
زماني که سخنان گهربار شما بزرگواران را مي‌شنوم، نزديک است که از خوشحالي پرواز کنم. هميشه در حق شما مدافعين واقعي مذهب اهل بيت دعا مي‌کنم.
 
جناب قزويني، با عرض معذرت گاهي شبکه وهابي کلمه و مجريان بي‌سواد و دروغگو و تهمت زني آن‌ها که عليه مذهب حقه اهل بيت و پيروان آن تهت مي‌زنند، نگاه مي‌کنم.
 
بنده شبکه آن‌ها را شبکه کليمي به وزن کشي (به کسره کاف) نام گذاري مي‌کنم نه شبکه کلمه و همچنين اسم عبد الله حيدري را به اسم عبد الله مادر زاده و يا ؟؟؟ زاده نامگذاري مي‌کنم.
 
اين شخص لياقت آن را ندارد که اسم مقدس حيدر کرار را به فاميل خودش بگذارد.
 
همچنين آقاي هاشمي را به نام آقاي يزيدي يا ناصبي مي‌گذارم، شايد با شنيدن نام‌هاي جديد خوشحال شود.
 
شاعر مي‌گويد:
 
هر آن كس که ندارد نشان از پدر                            تو بيگانه خوان و مخوانش پسر
 
کسي هاشمي و حيدري را به عنوان فاميل خود انتخاب مي‌کند که در دفاع از اهل بيت، با فرزندان بني هاشم و حيدر کرار باشد نه اين که وهابي باشد.
 
از خداوند تقاضا دارم که هردو را در قيامت با معاويه محشور گرداند.
 
اين هاشمي قبلي و ناصبي جديد در يکي از برنامه‌هاي خود در جواب سؤال يکي از بيننده‌ها که درباره توسل از ايشان سؤال کردند، چنين گفتند: طبق آيه 65 سوره عنکبوت مشرکين کعبه در حالي که بت‌ها را پرستش مي‌کردند و آن‌ها را وسيله قرار مي‌دادند و الله را هم پرستش مي‌کردند و زماني که به کشتي سوار مي‌شدند، در وقت خطر از الله کمک مي‌خواستند تا نجات يابند و همچنين در آيه 3 سوره زمر که مشرکين مکه مي‌گفتند: ما آن بت‌ها و فرعونيان را پرستش مي‌کنيم تا وسيله قرب ما به الله باشد.
 
شيعيان هم همان عقيده مشرکين را در خصوص امامان خود دارند.
 
آقاي قزويني، بنده کارشناس مذهبي نيستم؛ پس جواب شما را مي‌شنوم تا جواب دندان شکن اين وهابي باشد.
 
دو هفته قبل که مصادف با شب عيد قربان بود، در يک برنامه ويژه کلمه طيبه، دو شير مرد شيعه، آقاي يزداني و جناب روستايي ما را خيلي خنداندند، خداوند اموات‌شان را بيامرزد.
 
آن جک اين بود که عبد الله حيدري اين بي‌سواد نادان، وفات ابو بصير را که در منطقه زباله وفات نموده بود، اين آقا اين قدر بي‌سواد بود که کلمه زباله که در فارسي مروج است، در عربي هم جايگزين ساخته بود.
 
ما خيلي خنديديم.
 
افسوس به حال اين بي‌سواد که در شبکه جهاني بي‌سوادي خود را به بينندگان واضح ساخت.
 
سلام خدا را خدمت اين دو شير مردان شيعه، آقاي يزداني و آقاي روستايي تقديم مي‌دارم که اين جک عبد الله مادر زاده را براي ما تعريف کرد.
 
براي عبد الله مادر زاده مي‌گويم: اي بي‌سواد نادان ما افغاني‌ها يک ضرب المثل داريم که مي‌گويند: ده در کجا و درختان در کجا.
 
استاد قزويني:
 
در رابطه با اين آياتي که اين‌ها مي‌خوانند، من به دوستان عزيز توصيه مي‌کنم که تماس مي‌گيرند، همان آيه‌اي که مي‌خوانند که مي‌فرمايد:
 
مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى.
 
سوره زمر آيه 3
 
شيعيان کدام يک از ائمه را مي‌پرستند و عبادت مي‌کنند؟
 
آيا نه اين است که در حرم هر يک از ائمه شهادت مي‌دهند که شما بندگان خالص خداوند هستيد؟
 
ميايند متوسلين شيعه و سني را به مشرکين تشبيه مي‌کنند و مي‌گويند: مشرکين هم همين طور بودند. من توصيه مي‌کنم که دوستان سوره صافات آيه 35 را براي اين‌ها بخوانند.
 
إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ
 
اين آيه تمام بساط اين‌ها را به هم مي‌زند.
 
مي‌فرمايد: به اين‌ها اگر بگوييد که بگويند لا اله الا الله، تکبر مي‌کنند.
 
کدام شيعه يا سني از گفتن لا اله الا الله تکبر مي‌کند؟
 
آقايان يادشان نرود که آيه 35 سوره صافات را بخوانند.
 
ديروز يک عزيزي از دانمارک زنگ زده بود و مي‌گفت:‌ از قول من به مولوي محسني سلام برسان.
 
اين‌ها بر اين باور هستند که شما هواي اين‌ها را بيشتر از شيعيان داريد.
 
پايان
 
 
 
حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني
 
 
 
 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group