پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم

برنامه حبل المتين

استاد: آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني

25 / 08 / 1391

 

استاد قزويني:

فرا رسيدن ايام شهادت جانسوز آقا امام حسين سرور آزادگان و احيا گر دين الهي بلکه اديان الهي را به پيشگاه مقدس حضرت بقيت الله اعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و همه علاقه‌مندان به اهل بيت عصمت و طهارت و آزاد انديشان به ويژه بينندگان عزيز و گرامي تسليت عرض مي‌کنم.

خدا را به آبروي آقا امام حسين و ياران و اهل بيت گرامش سوگند مي‌دهم که پاداش ما را فرج مولاي‌مان حضرت بقية الله الاعظم قرار دهد.

ايام محرم حسيني و عاشوراي حسيني فرا رسيد.

به قول يکي از شعرا که مي‌گفت:

ارباب ! صداي قدمت مي‌‌آيد هنگامه اوج ماتمت مي‌‌آيد

ما در تب داغ غم تو مي‌سوزيم يک بار دگر محرمت مي‌آيد

بيش از آن که عزادار محرم باشي سعي کن در حرم دوست محرم باشي

خاک از حرمت شش گوشه او حرمت يافت گر شوي خاک رهش قبله عالم باشي

عزيزان ما در هر کجاي اين کره خاکي که هستند؛ چه شيعه و چه سني، تلاش کنند تا عزاداري امام حسين سلام الله عليه و اين مراسم با شکوه‌تر و با صفاتر برگزار شود تا خار چشم دشمنان اهل بيت و خوارج عصر و وهابيت شود.

گوش به حرف‌هاي ياوه سرايان ندهند.

بهترين عبادات در اين ماه اظهار ارادت به پيشگاه مقدس نبي مکرم با برپايي هرچه با شکوه‌تر عزاداري امام حسين، سرور آزادگان است.

همان طوري که در بيانات مراجع عظام تقليد، حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي و حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني و حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني آمد، تلاش شود آن زواياي مختلف قيام عاشورا و نقش آن را در احياي دين و رسوا کردن دشمنان دين و بني اميه براي مردم بيان کنند؛ مخصوصا از جوانان عزيز و گرامي درخواست مي‌کنيم که حضورشان را در اين مراسمات، هرچه پرشورتر انجام دهند که قطعا مرضي خداي عالم و مرضي پيغمبر و امام حسين و حضرت ولي عصر ارواحنا فداه خواهد بود.

من چند نکته‌اي را همان گونه که در بعضي از بيانيه‌ها و توصيه‌هاي مراجع هم آمده بود، به همکاران عزيزمان و روحانيون گرامي که در هرکجا برنامه ما را مي‌بينند، توصيه برادرانه دارم که از نقل مطالب ضعيف که حيثيت و موقعيت و قداست امام را زير سؤال مي‌برد، خودداري کنند.

امروز سطح فکر جوان‌هاي ما بالا رفته است و هر مطلبي را که در هر کتابي باشد، نمي‌توانند بپذيرند؛ مخصوصا تلاش کنند تا در نقل مصائب از کتاب‌هاي معتبر استفاده کنند؛ مثل کتب نفس المهموم مرحوم حاج شيخ عباس قمي يا مقتلي که برادر بزرگوارمان جناب حاج آقاي پيشوايي که واقعاً مجتهد و صاحب نظر در تاريخ است، اين را ملاحظه کنند يا کتابي که برادران عزيز ما در پژوهشکده باقر العلوم سازمان تبليغات نوشته‌اند.

تلاش کنند که مطالب مستدل و مستند و علمي باشد و دور از هرگونه مطالب ضعيف و خرافي باشد.

از مداحان عزيز که از دور دست‌شان را مي‌بوسم و بر پيشاني‌شان بوسه مي‌زنم، خواهش مي‌کنم که از هرگونه شعري که غلو آميز است و با قداست و موقعيت امام همخواني ندارد، بپرهيزند.

بعضي از اشعاري که ائمه عليهم السلام، امام حسين و حضرت زينب کبري و ديگر اهل بيت سلام الله عليهم اجمعين را به صورت خيلي نادرست جلوه مي‌دهد، نخوانند.

قطعا خلاف شرع و حرام است و هيچ عذري از آن‌ها پيش خداي عالم پذيرفته نيست.

از بعضي از مطالب غلو که بهانه به دست خوارج عصر مي‌دهند به شدت پرهيز کنند.

با توجه به بعضي از قضايايي که در بيانيه حضرت آيت الله مکارم شيرازي که چندين بار از اين شبکه پخش شد و دوباره هم پخش خواهد شد، عزيزان دقت کنند.

کشت و کشتاري که در غزه آغاز شده است و برادران عزيز ما گرچه اهل سنت هستند، اين‌ها براي ما درد و مصيبت است.

من اين مصيبت‌ها را به عزيزان داغديده فلسطيني در نوار غزه تسليت مي‌گويم و خودمان را شريک غم آن‌ها مي‌دانيم و اين جنايت را محکوم مي‌کنيم و بر وهابيت به ويژه کشورهاي عربي مخصوصا عربستان سعودي که امروز با نفت و بنزين آن‌ها و امکانات آن‌ها، برادران ما را مي‌کشند، ننگت باد و لعنت باد مي‌گوييم.

از مردم در سراسر کشورهاي عربي مي‌خواهيم که در اين زمينه به وظيفه اسلامي و انساني‌شان عمل کنند.

روايات متعدد در منابع شيعه و سني داريم که اگر يک مسلماني فرياد خواهي کند و مسلمان‌ها را به فرياد طلب کند، اگر جواب ندهند مسلمان نيستند.

از آن آقاياني که دم از دموکراسي مي‌زدند و مي‌گفتند که در کشور سوريه مسلمان‌ها را مي‌کشند؛ حتي دو سه روز قبل هم در سايت‌هاي مختلف رفت و امروز هم بعضي از روزنامه‌هاي داخل کشور جمهوري اسلامي عکسش را زده بودند که يک دختري را به جرم شيعه بودن سر بريده بودند، اين‌ وهابي‌ها و القاعده، فقط براي‌شان بشار اسد و ظلم‌هايي که ايشان مي‌کند مطرح است يا اگر ظلمي از سوي يهود که قرآن مي‌فرمايد:

أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آَمَنُوا الْيَهُودَ

سوره مائده آيه 82

آن‌ها هم مهم است؟

در اين زمينه همسگران‌شان در سوريه را دست مريزاد مي‌گويند، به خاطر کشتاري که در نوار غزه ايجاد مي‌کنند.

ما اميدواريم که اين شبکه‌هاي نواصب و خوارج در اين زمينه، اعلام موضع کنند و اين القاعده و ديگر گروه‌هاي سياسي و نظامي وهابي‌ها در اين زمينه اعلام موضع کنند؛ ولي ما مي‌دانيم که از سابق دست اين‌‌ها در دست يهود بوده است و تا ابد در دست آن‌ها خواهد ماند.

بحث ما سياسي نيست و فقط به عنوان همدردي با عزيزان‌مان در نوار غزه خواستيم نکاتي را عرض کنيم.

اين آقايان مي‌گويند: چرا فلاني به سخنان بي‌پايه و اساس آقاي حيدري و ديگر آقايان جواب نمي‌دهد يا آيت الله مکارم.

شما عددي نيستيد که لياقت بردن اسم مراجع ما را داشته باشيد.

اين آقايان لياقت اين که کفش حضرت آيت الله مکارم شيرازي و سيستاني و وحيد خراساني و ديگر مراجع را جفت کنند، لياقت اين کار را هم ندارند.

اين عقيده ما است و اين يک واقعيت است و شيعه و سني بر اين معتقد هستند.

اين‌ها حرفي براي زدن ندارند که ما وقت براي اين‌ها بگذاريم و جواب دهيم.

وقت ما خيلي گرامي‌تر است که بخواهيم به حرف‌هاي اين‌ها گوش دهيم يا بخواهيم مطالبي را از اين آقايان جواب دهيم.

همين اندازه‌اي که عزيزان‌مان مثل جناب آقاي يزداني و ابو القاسمي و عباسي و روستايي دارند مي‌پردازند، به نظر من اين هم براي اين‌ها زيادي است.

شايد خيلي از اين قضايايي که اين آقايان در طول اين 8 ماهه انجام داده‌اند؛ حتي يک بار هم با من مشورت نکرده‌اند.

الحمد لله اين‌ها در يک حدي از مرحله علمي و توانمندي علمي قرار گرفته‌اند که خيلي زيبا و رسا و کوبنده جواب مي‌دهند و ما هم نتيجه کارهاي‌شان را مثل ديگران که از تلويزيون مي‌بينند، من هم از تلويزيون مي‌بينم.

فقط در طول اين سال، يک مورد از من مشورت خواستند و آن هم در مورد قضيه

إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا.

سوره بقره آيه 26

اينجا با من مشورت داشتند.

الحمد لله رب العالمين خودشان به نحو زيبا و ارزنده جواب مي‌دهند و ما به اين عزيزان‌مان دست مريزاد مي‌گوييم.

الحمد لله خدماتي که اين عزيزان‌مان در اين عرصه کرده‌اند، در تاريخ بي‌نظير بوده است.

رسوايي که براي وهابيت ايجاد کرده‌اند که البته اين زمينه را همين آقايان فراهم کرده‌اند، دست مريضاد مي‌گويم و خدمتي که همين آقاي حيدري به شيعه کرد، من گمانم که در اين 15 قرن بي‌نظير بوده است که گفت:‌ يک روايت صحيح بياوريد که دوستان ما 40 روايت صحيح آوردند که اين آقا هنوز نتوانسته جواب دهد و بين زباله منزل ميان راه کوفه و مکه را با زباله داني اشتباه گرفت و هر روز هم دارد جلز و ولزش بيرون مياد.

ما الان الحمد لله رب العالمين در اين 4 ماه بحث ولايت را از منظر قرآن و از منظر سنت را انجام داديم که هنوز هم ادامه دارد و شايد تا آخر ماه محرم و صفر هم به مناسبت‌هايي که پيش بيايد گريزي به کربلا مي‌زنيم؛ ولي باز برمي‌گرديم به همان بحث که ان شاء الله يک بسته فرهنگي خوبي براي عزيزان داخل و خارج کشور باشد.

توفيقي که امسال ما تابستان داشتيم اين بود که توانستيم 50 نفر از فضلاي حوزه را در قم و مشهد، براي‌شان دوره ويژه گذاشتيم و روش پاسخگويي به شبهات که الحمد لله نتائج خوبي داشت که ما بتوانيم 30 تا از امثال آقاي يزداني و ابو القاسمي را تحويل دهيم.

توفيق ديگري که خداي عالم به ما داد اين بود که حدود 30 نفر از اساتيد خانم که از اساتيد جامعة الزهرا هستند و در مقطع کارشناسي ارشد و دکتري براي‌شان جلسه گذاشتيم و مرتب در خدمت اين خواهران عزيز هستيم که ان شاء الله اين‌ها هم بيايند در اين عرصه رسانه زينب وار بتوانند به رسالت‌شان عمل کنند؛ گرچه اين‌ها چندين بار از من خواسته‌اند که آقاي يزداني و آقاي ابوالقاسمي به يک بحث‌هاي علمي مثل شما بپردازند و براي همين وهابي‌ها و اين کارشناساني که پرت و پلا مي‌گويند، ما آن چنان جواب مي‌دهيم و اين‌ها را مفتضح مي‌کنيم که مرغان آسمان به حال اين‌ها گريه کنند.

ظاهرا از من خواسته بودند که نسبت به قضاياي زيارت جامعه کبيره که يک پرت و پلائي اين آقايان گفته بودند، خانم‌ها گفتند که اين را به عهده ما بگذاريد.

من نمي‌دانم که اين خواهران عزيزمان، خانم دکتر فقيهي و خانم دکتر شريفي و ديگر عزيزان ما اگر صداي ما را مي‌شنوند و برنامه‌شان آماده باشد، امشب روي خط بيايند و آن توانمندي خودشان را زينب گونه براي اين وهابي‌ها نشان دهند و اين‌ها بدانند که نه تنها شير مردان و شير بچه‌هايي در بيشه ولايت وجود دارد، شير زناني هم وجود دارد که امروز با الگو گيري از زينب کبري سلام الله عليها، يزيديان زمان و خوارج عصر را مفتضح مي‌کنند و براي همگان مخصوصا خانم‌هايي که در داخل و خارج اين برنامه‌ها را مي‌بينند، اين‌ها را آگاه مي‌کنند.

دوستان سريع اين‌ها را براي ما پياده مي‌کنند؛ حتي بعضا 10 دقيقه مطالعه مي‌کنم و تأسف مي‌خورم که چرا اين قدر وقت گذاشتيم.

اگر برنامه خوبي هم داشته باشند، استفاده مي‌کنيم.

امروز ظهر که برادر عزيزمان جناب آقاي سجودي که مشهور به کارشناس مواد مخدر است، ظاهرا کارشناسي و تخصص‌هاي متعددي دارند، يک افاضه‌اي کردند که من به نوبه خودم از ايشان تشکر مي‌کنم؛ چون ما در صحيح بخاري اين روايت را مي‌خوانديم و از عزيزان اهل سنت هم سؤال مي‌کرديم که به ما جواب دهند که اين قضيه چيست؟

در صحيح بخاري آمده است که از انس نقل مي‌کند که پيغمبر اکرم در يک شب (من از بينندگان عزيز عذر مي‌خواهم) با 11 نفر از خانم‌هايش همبستر مي‌شد و مي‌گفت:

كنا نَتَحَدَّثُ أَنَّهُ أُعْطِيَ قُوَّةَ ثَلَاثِينَ

صحيح البخاري، ج 1، ص 105

ما صحابه با همديگر گفتگو مي‌کرديم که پيغمبر ما شاء الله قدرت 30 نفر مرد را داشته است.

من اين سؤال برايم پيش آمده بود که اگر پيغمبر نستجير بالله مي‌گويد:‌ من هرشب با 11 نفر از همسرانم نزديکي مي‌کنم، با قرآن نمي‌سازد.

قرآن مي‌فرمايد:

وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ

سوره قلم آيه 4

هيچ آدم عاقلي همچنين کاري نمي‌کند که بيايد، مباحث مربوط به خانوادگي‌اش را جلوي ديگران مطرح کند.

نبي مکرم که عقل کل است و همسران پيغمبر که امهات مؤمنين هستند:

يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ

سوره احزاب آيه 32

هرچه باشد اين بد و زشت است که مثلا اين طور بگويند و معمولا هووها به خاطر بعضي از قضايا اين مسائل را از هم مخفي مي‌کنند.

ما مي‌گفتيم: شايد انس از لاي درز نگاه مي‌کرده است، انس هم خادم پيغمبر و صحابي پيغمبر است.

خلاصه اين براي ما معما شده بود؛ ولي امروز ظهر اين جناب آقاي سجودي معما را براي ما حل کردند و گفتند که خانه پيغمبر در نداشت و تمام کارهايي که داخل حجره‌ها انجام مي‌شد همه مي‌ديدند؛ يعني هر کاري که پيغمبر انجام مي‌داد، تمام صحابه اين کارها را مي‌ديدند.

امروز ايشان اين معما را براي ما حل کرد؛ يعني الحق والانصاف من لازم مي‌دانم که از اين آقا تشکر کنم که اين معما را حل کردند که اين قضايا از داخل خانه پيغمبر به اين شکل بيرون رفته است، به خاطر اين بوده است.

سؤال ديگري که ايشان جواب دهند ما ممنون مي‌شويم اين است که چرا در ميان اين همه صحابه، (همه داخل خانه پيغمبر را مي‌ديدند که چه مي‌گذرد و پيغمبر چه کار مي‌کند) فقط انس اين را نقل کرده است؟

ما واقعا از جناب آقاي سجودي تشکر مي‌کنيم.

ما پول‌هاي ميليوني و ميلياردي نداريم که جايزه دهيم؛‌ ولي اگر ايشان بتوانند تشريف بياورند قم، به خاطر اين کشفي که کردند، ما حاضر هستيم که يک هفته در قم در بهترين هتل‌ها پذيرايي کنيم.

اگر از قم هم خوش‌شان نيايد، در مشهد از ايشان پذيرايي مي‌کنيم.

ما در اين 2 شهر امکانات داريم و مي‌توانيم پذيرايي کنيم.

اگر تصميم بگيرند که در شهر ما قزوين پذيرايي شود، آن را هم آمادگي داريم.

ظاهرا ايشان قزوين را بيشتر انتخاب مي‌کنند؛ چون نسبت به عائشه ام المؤمنين علاقه خاصي دارند و اين روايت را قطعا جناب آقاي سجودي در کتاب التدوين في اخبار قزوين جلد 1 صفحه 18 خوانده‌اند که مي‌گويد:

عن عائشة قالت سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول ترك قزوين حسرة وأتيانها بركة

التدوين في أخبار قزوين، ج 1، ص 18

جناب آقاي سجودي ما آمادگي داريم بضاعت مزجات ما به خاطر اين کشفي که امروز حضرت عالي کرديد و محبت کرديد و واقعا ما استفاده مي‌کنيم و به حضرت عالي دست مريضاد مي‌گوييم.

سوغات قم آخوند و سوهان است، آخوند که به درد شما نمي‌خورد، حاضر هستيم که آدرس دهيد که سوهان قم يا باقلواي قزوين براي شما تقديم کنيم به خاطر اين کشفي که امروز حضرت عالي در يک شبکه جهاني انجام داديد.

اگر اين طور صحبت کنند، آدم استفاده مي‌کند.

ايشان بايد براي ديگر کارشناس‌ها درس بگذارد که نوآوري داشته باشند و چيزهاي جديد ارائه دهند که براي مردم قابل استفاده باشد.

مجري:

با توجه به اين شب اول محرم ماه عزاداري امام حسين عليه السلام و شب جمعه است، اين حاجي ما مناسک حج را ناقص گذاشت و مثل فردا شبي وارد سرزمين کربلا مي‌شود تا مناسک ناقصش را مثل سعي و طواف و قرباني را در سرزمين کربلا اجرا کند و به همگان مظلوميت عظما را نشان دهد.

لطف کنيد سيره ائمه اطهار عليهم السلام را نسبت به ماه محرم براي بينندگان مطرح کنيد که ايشان چگونه با اين ماه برخورد مي‌کردند؟

استاد قزويني:

در رابطه با سيره ائمه عليهم السلام نسبت به ماه محرم سخن خيلي زياد است.

ائمه عليهم السلام از امام سجاد عليه السلام تا امام عسکري سلام الله عليه و امروز حضرت ولي عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء با رسيدن ايام محرم، عزادار بودند و چشمان‌شان به خاطر مصائب جد بزرگوارشان سيد الشهداء اشک آلود بوده است.

روايتي را آقا امام هشتم سلام الله عليه دارد که مي‌فرمايد:

إن المحرم شهر كان أهل الجاهلية يحرمون فيه القتال، فاستحلت فيه دماؤنا، وهتكت فيه حرمتنا، وسبي فيه ذرارينا ونساؤنا وأضرمت النيران في مضاربنا، وانتهب ما فيها من ثقلنا، ولم ترع لرسول الله صلى الله عليه وآله حرمة في أمرنا.

الأمالي، الشيخ الصدوق، ص 190 و إقبال الأعمال، السيد ابن طاووس، ج 3، ص 28

اي مردم ماه محرم جزء ماه‌هاي حرام است؛ حتي مردم جاهليت قتال و کشت و کشتار را در محرم حرام مي‌دانستند؛ ولي بني اميه خون ما را در اين ماه حرام کردند و حرمت‌هاي ما را در اين ماه هتک کردند و در اين ماه بني اميه بچه‌ها و زن‌هاي ما را به اسارت بردند و در اين ماه خيمه‌هاي ما را آتش زدند و هرچه که در خيمه‌ها داشتيم، بني اميه غارت کردند و اين‌ها در اين ماه هيچ حرمتي براي پيغمبر در حق ما قائل نشدند.

بعد يک جمله‌اي دارد که خيلي جمله عجيبي است.

اين جمله براي امام هشتم است که مي‌فرمايد:

إن يوم الحسين أقرح جفوننا، وأسبل دموعنا

الأمالي، الشيخ الصدوق، ص 190 و إقبال الأعمال، السيد ابن طاووس، ج 3، ص 28

روز شهادت حسين پلک چشم‌هاي ما را زخمي کرده است؛ يعني به قدري در مصائب حسين گريه مي‌کنيم که پلک چشم‌هاي ما زخمي‌ مي‌شود و شهادت و قتل حسين اشک‌هاي ما را روان مي‌سازد.

بعد مي‌فرمايد:

وأذل عزيزنا، بأرض كرب وبلاء، أورثتنا الكرب والبلاء، إلى يوم الانقضاء

الأمالي، الشيخ الصدوق، ص 190 و إقبال الأعمال، السيد ابن طاووس، ج 3، ص 28

عزيزان ما را در سرزمين کربلا ذليل کردند، تا روز قيامت اين مصيبت براي ما اهل بيت گران و براي ما درد آور است.

بعد امام رضا يک جمله زيبايي دارد.

اي عزاداران و علاقه‌مندان به حسين حضرت رضا مي‌فرمايد:

فعلى مثل الحسين فليبك الباكون فإن البكاء عليه يحط الذنوب العظام .

الأمالي، الشيخ الصدوق، ص 190 و إقبال الأعمال، السيد ابن طاووس، ج 3، ص 28

اگر کسي مي‌خواهد گريه کند بر شخصي همانند حسين بايد گريه کند، گريه براي امام حسين گناهان بزرگ را مي‌بخشد و نابود مي‌کند.

در عباراتي از بزرگان مثل مرحوم شيخ عباس قمي و مرحوم آيت الله العظمي بروجردي و ديگر مراجع مثل مرحوم شيرازي با آن همه خدماتي که داشتند، مي‌گفتند: تنها چيزي که ما در قيامت و در شب اول قبر اميدوار هستيم که به فرياد ما برسد، اين گريه‌هايي است که براي حسين کرده‌ايم.

عزيزان اگر قلب‌تان براي حسين شکست و اشک از چشمانتان سرازير شد، بدانيد که رحمت خداي عالم شامل حالت شده است و وقت اجابت دعا است و وقت ريزش گناهان است.

بعد امام رضا مي‌فرمايد:

كان أبي (صلوات الله عليه) إذا دخل شهر المحرم لا يرى ضاحكا، وكانت الكآبة تغلب عليه حتى يمضي منه عشرة أيام، فإذا كان يوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته وحزنه وبكائه، ويقول: هو اليوم الذي قتل فيه الحسين (صلوات الله عليه)

الأمالي، الشيخ الصدوق، ص 191 و إقبال الأعمال، السيد ابن طاووس، ج 3، ص 28

وقتي محرم مي‌آمد، پدرم امام هفتم ديگر خنده بر لب‌هايش نمي‌نشست تا 10 محرم همين طوري مصيبت و ناراحتي و غم بر پدرم عارض بود و وقتي که روز 10 محرم و روز عاشورا مي‌آمد، روز عاشورا براي پدرم امام هفتم، روز مصيبت و روز حزن و روز گريه بود و مي‌فرمود: اين روز عاشورا روزي است که جدم حسين را در اين روز به شهادت رساندند.

يک جمله مي‌گويم که دوستان اين را يادگاري داشته باشد و تا آخر محرم و صفر اين جمله در ذهن مبارک‌تان باشد و هر وقت به ياد امام حسين مي‌افتيد، اين جمله در ذهن‌تان تداعي کند.

امام زين العابدين تمام اين مصائب را جلوي چشمش ديده است.

قطعه قطعه شدن جنازه برادر عزيزش علي اکبر، قاسم، عمو جانش ابالفضل و پدر بزرگوارش و علي اصغر، همه را به چشم خودش ديده است.

اگر براي ما روايت است، براي آن بزرگوار درايت بوده است.

مي‌گويند: بعد از عاشورا امام زين العابدين يک لحظه اشک چشمش قطع نمي‌شد.

براي مردم جاي سؤال بود که چرا امام سجاد يک لحظه اشک چشمانش قطع نمي‌شود و شبانه روز مشغول گريه است، عرض کردند يا بن رسول الله اين همه گريه کردن براي چيست؟

حضرت فرمود:

لا تلوموني فإن يعقوب فقد سبطا من ولده فبكا حتى ابيضت عيناه ولم يعلم أنه مات ونظرت أنا إلى أربعة عشر رجلا من أهل بيتي ذبحوا في غداة واحدة فترون حزنهم يذهب من قلبي أبدا؟

حلية الأولياء، ج 3، ص 138 و تاريخ مدينة دمشق، ج 41، ص 386 و تهذيب الكمال، ج 20، ص 399

مرا ملامت نکنيد، يعقوب پيغمبر يکي از بچه‌هايش را گم کرد و به ظاهر از دست داده بود و خودش هم يقين داشت که يوسف زنده است و ملک الموت گفت که من يوسف را قبض روح نکردم، يعقوب به قدري در فراغ يوسف گريه کرد تا اين که چشمان يعقوب سفيد گرديد.

من چه طور گريه نکنم در حالي که ديدم 14 نفر از عزيزانم و برادرانم و برادر زاده‌هايم و پدر بزرگوارم در يک روز همه را کشتند و همه را قطعه قطعه کردند.

اي مردمي که من را ملامت مي‌کنيد، تصور مي‌کنيد که اين مصيبت از قلب من امام سجاد رفتني است؟

يک لحظه چشم امام سجاد از اشک خالي نبوده است و شبانه روز اشک ايشان جاري بود.

وقتي مي‌ديدند که گوسفندي را مي‌کشند، امام سجاد بسيار گريه مي‌کرد و مي‌فرمود: به اين حيوان اول آب دهيد بعد سرش را ببريد.

بعد مي‌فرمود: عزيزان من را در کنار شريعه فرات با لب‌ تشنه شهيد کردند.

الا لعنة الله علي القوم الظالمين وسيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون

مجري:

در روايت است که کسي که گريه کند بر امام حسين يا بگرياند و يا خودش را به حالت گريه بزند، بهشت بر او واجب مي‌شود.

حضرت استاد مثل اين که شير زنان دعوت شما را اجابت کردند.

سلام عرض ادب و عرض تسليت دارم خدمت خانم دکتر شريفي.

سرکار خانم دکتر شريفي:

بنده هم عرض ادب و سلام دارم خدمت حضرت عالي و تمام بينندگان عزيز و همچنين عرض تسليت دارم به مناسبت ايام شهادت مظلومانه حضرت ابا عبد الله الحسين عليه السلام.

ابتدا عرض تشکر دارم از شبکه جهاني ولايت که امشب اين وقت را در اختيار اين جانب قرار دادند.

ان شاء الله بتوانم ذره‌اي از آن تکليفي که در برابر ولايت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را دارم ادا کنم.

بنده روي سخنم با جناب آقاي حيدري است.

خدمت ايشان عرض مي‌کنم: آقاي حيدري، شما که از آيت الله العظمي مکارم و آيت الله قزويني درخواست مي‌کنيد که به سخنان شما پاسخ دهند، سخنان شما به قدري بي‌پايه و بي‌اساس است که نه تنها ارزش اين را ندارد که آيات عظام بخواهند به حرف‌هاي شما فکر کنند؛ بلکه به نظر بنده اساتيد بزرگواري همانند آقايان يزداني و ابوالقاسمي هم نبايد براي پاسخ به صحبت‌هاي شما فکر کنند.

آقاي حيدري، عوام شيعه کافي است که حرف‌هاي خلاف قرآن و سنت شما را به چالش بکشند.

بنده به عنوان مدرس حوزه و دانشگاه که افتخار شاگردي مدرس بزرگوار حضرت آيت الله دکتر حسيني قزويني را در کارنامه خودم دارم، امشب به مدد الهي مي‌خواهم به صحبت‌هاي شما پاسخ دهم.

آقاي حيدري، شما که اعلام کرديد که اگر يک روايت صحيح و صريح در اثبات امامت حضرت علي و ائمه عليهم السلام بياورند من شيعه مي‌شوم و اگر نشدم عکس زنانه من را با شمايل زنانه در شبکه‌ها و سايت‌ها و گوشي موبايل قرار دهند.

اولا: بايد بگويم آقاي حيدري، هر نالايق و آلوده دهان به فحش و ناسزا به اهل بيت عليهم السلام توفيق تشرف به بهشت ولايت و محضر اهل بيت عليهم السلام را نمي‌تواند داشته باشد.

قرآن مي‌فرمايد:

إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآَيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ.

سوره اعراف آيه 40

ثانيا: شيعه شدن فردي که رکيک‌ترين فحش‌ها و بدترين اهانت‌ها را به مذهب شيعه و علماء و فقها و ائمه هدي را در پرونده داشته باشد، نه تنها موجب خشنودي شيعيان نمي‌شود؛ بلکه اين را مايه ننگ مي‌شمارند.

ثالثا: شما که يک روايت صحيح در اثبات امامت خواسته بوديد، شير مردان بيشه ولايت به جاي يک روايت 40 روايت ارائه کردند؛ لکن شما نه تنها از پاسخ و رد يکي از روايات عاجز و ناتوان مانده‌ايد؛ بلکه هنوز از ننگ کشي (به فتح کاف) و کشي (به کسر کاف) خلاصي نيافته بوديد که در گرداب زباله داني گرفتار آمديد و ميان زباله که يکي منازل بين کوفه و مکه است و زباله داني نتوانسته‌ايد که فرق بگذاريد و اين ننگ به قدري سنگين است که آقاي عقيل بي‌عقل از شنيدن کلمه زباله از زبان تماس گيرندگان به لزره مي‌افتد.

آقاي حيدري، مخاطبين شبکه‌ها هنوز ننگ جهل و ناداني شما را در عدم تشخيص ميان ابو هاشم جعفري که از اصحاب امام حسن عسکري عليه السلام را با ابو هاشم استاد ابان بن عثمان که از اصحاب امام صادق عليه السلام مي‌باشند را فراموش نکرده بودند که ننگ ديگري را آفريديد و نتوانستيد ميان يحيي بن قاسم اسدي که سال 150 از دنيا رفته است، با ابو بصير يحيي بن قاسم حذاء واقفي از معاصرين امام رضا تشخيص دهيد.

با اين که اگر کسي الفباي فرق اسلامي را بلد باشد، مي‌داند که مذهب واقفه بعد از شهادت امام هفتم سال 183 به بعد به وجود آمده است؛ يعني ابو بصير اسدي 33 سال قبل از مذهب واقفه از دنيا رفته‌اند.

آقاي حيدري، شما که خود را در چنگال شير بچه‌هاي ولايت گرفتار ديديد و در پاسخ يک روايت از 40 روايت ناتوان يافتي، اکنون سراغ زيارت جامعه کبيره که يکي از بزرگ‌ترين تراث شيعه و يادگار امام هادي عليه السلام رفته و مقدمات ننگ ديگري را براي خود فراهم ساختي.

آقاي حيدري، نه تنها وقت بزرگاني همانند آيت الله دکتر حسيني قزويني خيلي گرانقدرتر از آن است که به سخنان بيهوده و بلکه ياوه سرايي‌هاي شما فکر کنند، بلکه اساتيدي همانند آقايان يزداني و ابوالقاسمي هم براي پاسخ شما خيلي زيادي هستند.

اينجانب به عنوان استاد حوزه و دانشگاه، به پشتوانه شاگردي در مکتب قرآن و اهل بيت با منطق و علم، ان شاء الله پاسخ شما را خواهم داد.

آقاي حيدري، سخن از سند زيارت جامعه کبيره به ميان آوردي، بايد بگويم که بنا بر نقل شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا عليه السلام اين چنين نقل کرده است:

حدثنا علي بن أحمد بن محمد بن عمران الدقاق رضي الله عنه ومحمد بن أحمد السناني وعلي بن عبد الوراق والحسين بن إبراهيم بن أحمد بن هشام المكتب قالوا: حدثنا محمد بن أبي عبد الله الكوفي وأبو الحسين الأسدي قالوا: حدثنا محمد بن إسماعيل المكي البرمكي قال: حدثنا موسى بن عمران النخعي

عيون أخبار الرضا (ع)، الشيخ الصدوق، ج 2، ص 305

چهار راوي اول سند که همگي از وراق نقل کرده‌اند، علي بن احمد دقاق و محمد سناني و علي بن عبد الله وراق و حسين بن ابراهيم بن احمد مکتب، همگي از مشايخ صدوق هستند و ايشان با ترضي از آن‌ها ياد کرده است و اين دليل بر حسن حال و يا وثاقت است و برخي هم مانند علي بن عبد الوراق از مشايخ اجازه هستند.

گذشته از اين که محمد تقي مجلسي در کتاب روضة المتقين جلد 6 صفحه 266 و همچنين وحيد بهبهاني در تعليقه خود بر منهج المقال صفحه 255 وي را توثيق کرده‌اند.

جناب آقاي حيدري، خود شيخ الاجازه بودن، بالاترين مرتبه توثيق است که محقق بحراني مي‌نويسد:‌ مشايخ اجازه نياز به توثيق ندارند:

المتفق بينهم على عدم احتياجهم إلى التوثيق.

الحدائق الناضرة - المحقق البحراني - ج 13 ص 221

همچنين جهت اطلاع آقاي حيدري عرض مي‌کنم که شهيد ثاني هم آورده است:

لا يحتاج أحد من هؤلاء المشايخ المشهورين، إلى تنصيص على تزكية، ولا بينة على عدالة، لما اشتهر في كل عصر، من ثقتهم وضبطهم وورعهم، زيادة على العدالة.

الرعاية في علم الدراية (حديث)، الشهيد الثاني، ص 192 و 193

راوي دوم محمد بن ابي عبد الله کوفي است که نجاشي در رابطه با ايشان اين گونه بيان مي‌کنند:

كان ثقة صحيح الحديث.

فهرست اسماء مصنفي الشيعة (رجال النجاشي)، النجاشي، ص 373 و معجم رجال الحديث، السيد الخوئي، ج 16، ص 176

راوي سوم محمد بن اسماعيل برمکي است که نجاشي در رابطه با ايشان مي‌گويند:

وكان ثقة مستقيما.

فهرست اسماء مصنفي الشيعة (رجال النجاشي)، النجاشي، ص 341 و معجم رجال الحديث، السيد الخوئي، ج 16، ص 102

راوي بعدي موسي بن عبد الله نخعي که محقق مامقاني در نتايج التحقيق در رابطه با ايشان گفته‌اند:

حسن

تنقيح المقال، ج 1، ص 155

آقاي نمازي مي‌گويد:

وموسى بن عبد الله النخعي متحد مع ابن عمران النخعي وأحدهما اسم جده

مستدركات علم رجال الحديث، الشيخ علي النمازي الشاهرودي، ج 8، ص 21

همچنين آيت الله شيخ محمد سند نيز در کتاب في رحاب الزيارة الجامعة الکبيرة ثابت کرده است که وي همان موسي بن عمران بن عبد الله نخعي است که در سند کامل الزيارات و تفسير علي بن ابراهيم قرار گرفته است و دليل محکمي است بر وثاقت ايشان.

گذشته از اين بررسي سندي، آقاي حيدري، علماي بزرگ شيعه شهادت بر صحت سند داده‌اند؛ همانند مجلسي اول محمد تقي گفته‌اند:

فالحاصل أنه لا شك لي أن هذه الزيارة من أبي الحسن الهادي سلام الله عليه بتقرير الصاحب عليه السلام وأنها أكمل الزيارات وأحسنها.

روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، محمد تقي المجلسي (الأول)، ج 5، ص 452

مجلسي دوم محمد باقر نيز اين چنين گفته‌اند:

لأنها أصح الزيارات سندا، وأعمها موردا، وأفصحها لفظا، وأبلغها معنى، وأعلاها شأنا.

بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 99، ص 144

مرحوم شيخ مفيد، روايت را قطعي مي‌داند و اين گونه مي‌نويسد:

ويؤيد هذا المعنى ما ورد في زيارة الجامعة الكبيرة التي علمها الإمام علي بن محمد الهادي عليهما السلام موسى بن عبد الله النخعي.

المسائل العكبرية، الشيخ المفيد، ص 27

همچنين مرحوم حسن بن سليمان حلي از علماي بزرگ روايت را قطعي مي‌دانند و مي‌نويسند:

كما رواه موسى بن عبد الله النخعي عن مولانا أبي الحسن علي بن محمد الهادي * ع * وهذا شئ لا ريب فيه ولا شك

مختصر بصائر الدرجات، حسن بن سليمان الحلي، ص 175

باز هم آدرس مي‌دهم خدمت آقاي حيدري.

علامه سيد عبد الله شبر که متوفاي 1242 مي‌گويد:

أن الزيارة الجامعة الكبيرة أعظم الزيارات شأنا وأعلاها مكانة ومكانا وأن فصاحة ألفاظها وفقراتها وبلاغة مضامينها وعباراتها تنادي بصدورها من عين صافية نبعت عن (ينابيع الوحي) والإلهام.

الأنوار اللامعة في شرح الزيارة الجامعة (شرح آل كاشف الغطاء)، السيد عبد الله الشبر، ص 29

تا آنجا که اين گونه نوشته‌اند:

(إعلم) أن هذه الزيارة قد رواها جملة من أساطين الدين وحملة علوم الأئمة الطاهرين وقد اشتهرت بين الشيعة الأبرار اشتهار الشمس في رابعة النهار.

الأنوار اللامعة في شرح الزيارة الجامعة (شرح آل كاشف الغطاء)، السيد عبد الله الشبر، ص 31

علاوه بر اين آقاي حيدري، علماي بزرگ و فقهاي نامدار شيعه به فقرات زيارت جامعه کبيره استناد کرده‌اند که از جمله مواردي را خدمت‌تان عرض مي‌کنم.

سيد شرف الدين حسيني که متوفاي 965 است در تأويل الآيات جلد 2 صفحه 788 و سيد صدر الدين طباطبائي که متوفاي 1154 است در شرح دعاي ندبة صفحه 129 و شيخ انصاري که متوفاي 1280 است در کتاب الطهارة جلد 2 صفحه 258 و ملا هادي سبزواري که متوفاي 1300 در کتاب شرح الاسماء الحسني جلد 1 صفحه 203 و محمد تبريزي انصاري که متوفاي 1310 است در کتاب اللمعة البيضاء في شرح خطبة الزهراء صفحه 151 و آيت الله العظمي اصفهاني کمپاني که متوفاي سال 1360 است در حاشية المکاسب جلد 2 صفحه 382 و آيت الله العظمي خوئي که متوفاي 1413 است در کتاب مصباح الفقاهة جلد 1 صفحه 323 و کتاب الطهارة جلد 2 صفحه 84 و آيت الله العظمي گلپايگاني که متوفاي 1414 است در کتاب نتايج الافکار جلد 1 صفحه 190 به اين حديث استناد کرده‌اند.

آقاي حيدري، اگر ملاک مقبوليت از نظر شيعه مطرح باشد، استناد اين فقهاي بزرگ به فقرات زيارت جامعه کبيره، دليل بر مقبوليت و صحت سند آن مي‌باشد و اگر کسي همانند شما به عينک سياه تعصب و با قلب سياه وهابيت نگاه کند، قطعا نه تنها اين ادله کافي نيست؛ بلکه اگر پيغمبر اکرم صلي الله عليه وآله زنده شود و بر صحت آن شهادت دهد، مورد قبول قلوب اقفالها نخواهد افتاد؛ زيرا سابقه برخورد شما با روايات نشان داده است که مصداق اتم:

خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ

سوره بقره آيه 7

مي‌باشيد و از نسلي هستيد که قرآن در رابطه با آن‌ها مي‌فرمايد:

وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ

سوره انعام آيه 7

آقاي حيدري، به نظر ما جناب عالي به جاي اين که وقت‌تان را براي ايجاد شبهه در رابطه با عقائد شيعه صرف کنيد و در هر مرحله هم براي خود ننگ جديدي بيافرينيد، بهتر است که يک فکر ديگري براي خود کنيد و فکر پاسخگويي به سخنان استوانه‌هاي اهل حاضر و گذشته باشيد، که وهابيت و سلفي گري را به چالش کشيده‌اند.

به جاي طرح شبهه در رابطه با زيارت جامعه کبيره به فکر پاسخ به سخنان شيخ الازهر و مفتي اعظم مصر که رسما اعلام کردند که سلفي‌ها خوارج عصر و سگان جهنم هستند، باشيد.

به فکر پاسخ امام سبکي باش که در حق ابن تيميه گفته‌اند: وي بدعت گذار و خوارج از 73 فرقه اسلامي است.

طبقات الشافعية، ج 9، ص 253

يعني به عبارت روشن‌تر کفر ابن تيميه را اعلام کرده است.

به فکر پاسخ به سخن حصني دمشقي باش که ابن تيميه زنديق جاهل و خشک و خبيث الباطن معرفي کرده است و گفت:

امامه الشيطان

دفع شبه من شبه وتمرد، ج 1، ص 95

به فکر پاسخ به سخن ابن حجر عسقلاني باش که مي‌نويسد: قاضي شافعي دمشق دستور داد که در دمشق اعلام کنند:

من اعتقد عقيدة ابن تيمية حل دمه وماله

الدرر الكامنة في أعيان المائة الثامنة، ج 1، ص 171 و البدر الطالع، ج 1، ص 67

هر کس معتقد به عقائد ابن تيميه باشد، خون و مالش حلال است.

فکر مي‌کنم که همين مباحثي که در جواب آقاي حيدري بيان شد کافي باشد.

در پايان از جناب استاد بزرگوار حضرت آيت الله دکتر حسيني قزويني درخواست مي‌کنم که به واحد خواهران شبکه جهاني ولايت اين فرصت را بدهند تا بتوانند زينب وار به شبهات ناجوان مردانه يزيديان زمان و خوارج عصر و وهابيت پاسخ دهند؛ زيرا همه آمادگي کامل داريم که نه تنها پاسخ‌هاي کوبنده به دشمنان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام بدهيم؛ بلکه آماده هر گونه مناظره با آن‌ها هستيم.

البته کارشناسان شبکه وهابي کلمه و وصال را عددي نمي‌دانيم که بتوانند در مناظره با ما شرکت کنند؛ بلکه عرض مي‌کنيم که ما اين توانايي را داريم که حتي اگر مفتي اعظم عربستان سعودي بخواهد با وي مناظره کنيم، يقين داريم که مشت ايشان در همان لحظات اول مناظره باز خواهد شد و توانايي مناظره را از دست خواهد داد؛ چون معتقد هستيم که مذهب حقه شيعه يک مذهب برخواسته از متن قرآن و منطبق با سنت راستين محمدي و برگرفته از سخنان نوراني اهل بيت عصمت و طهارت مي‌باشد و منطق آن، آن چنان قوي و محکم مي‌باشد که هيچ مکتب و سخني، توانايي مقابله با آن را ندارد.

بنده در پايان ضمن تشکر از تلاش‌هاي شبانه روزي حضرت آيت الله دکتر حسيني قزويني و ديگر کارکنان شبکه جهاني ولايت، از معظم له باز هم درخواست مي‌کنم که وقت ويژه‌اي را براي واحد خواهران قرار دهند تا زينب وار، به ياوه سرايان وهابي و يزيديان زمان پاسخ دهند.

اينجانب به همين مقدار بسنده مي‌کنم و رشته کلام را به دست سرکار خانم تراکمه که از طلاب ارشد جامعة‌ الزهرا هستند مي‌سپارم تا ان شاء الله حاصل پژوهش‌هاي عالمانه خود را خدمت بينندگان محترم تقديم کند.

عذر خواهي مي‌کنم و تشکر مي‌کنم.

استاد قزويني:

من تشکر مي‌کنم.

الحق والانصاف خيلي زيبا بود و بنده واقعا لذت بردم از متانت و بحث‌هاي علمي و زيبا.

ان شاء الله ما در منظر بينندگان عزيز اين قول را مي‌‌دهيم که اين فرصت و اين زمينه فراهم شود که ان شاء الله خواهرهاي عزيزمان بيايند و يک منبر ديگر و يک بساط ديگري براي رسوايي وهابي‌ها در شبکه جهاني ولايت باز کنند.

من واقعا تشکر مي‌کنم.

اجرتان با خداي عالم و زينب کبري سلام الله عليها.

ان شا‌ء الله خدا به شما و ديگر خواهران عزيزمان که در اين عرصه فعاليت مي‌کنيد، جزاي خير در دنيا و آخرت عنايت کند.

سرکار خانم دکتر شريفي:

من چون پيامم به آقاي حيدري بود، فکر مي‌کردم که مطالب احتياجي به ترجمه ندارد.

از اين محبت شما ممنون هستم.

مجري:

عرض ادب و سلام دارم خدمت سرکار خانم تراکمه.

سرکار خانم تراکمه:

بنده قبل از اين که بحثم را شروع کنم، تقدير و تشکر مي‌کنم از شبکه جهاني ولايت که امشب اين وقت را در اختيار بنده قرار دادند تا بتوانم ذره‌اي از تکليف خودم را در برابر ولايت اهل بيت عصمت و طهارت ادا کنم و همچنين تشکر مي‌کنم از اساتيد محترم خودم، آيت الله قزويني و خانم دکتر شريفي که همچنين فضائي را براي بنده فراهم کردند.

السلام عليکم يا اهل بيت نبوه و موضع الرسالة ومختلف الملائکة

روي صحبتم با آقاي حيدري است.

آقاي حيدري، شما به صد تکبير اول زيارت جامعه کبيره، با کمال بي‌ادبي جسارت کرديد و با دهان آلوده به نجاست کفر و شرک گفته‌ايد: اين مثل نجاست خوردن با گفتن بسم الله است.

البته با کمال معذرت، از ملنگ زاده و مشنگ زايده‌ بيش از اين هم انتظار نمي‌رفت.

آقاي هاشمي هم افاضه کردند: من در اين که اين الفاظ مغاير با قرآن است و کفر مطلق است، در بعضي از جملات هيچ شکي ندارم.

ما ايشان را معذور مي‌داريم که دوست و رفيق شفيق ايشان و دانشمند مشهور جهان اسلام آقاي ملا زاده در حق ايشان گفته‌اند: عقيل بي‌عقل و به قول معروف:

وليس علي المجنون من حرج

و به تعبير پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله که مي‌فرمايد:

رفع القلم عن المجنون حتى يعقل

مسند أحمد بن حنبل، ج 6، ص 100

آقاي حيدري، شما در برخي از فقرات زيارت جامعه کبيره، اشکال بني اسرائيلي کرده و مضامين آن را مخالف قرآن دانسته‌ايد و گفته‌ايد:

وفصل الخطاب عندکم

اين جمله يعني چه؟

حرف آخر و يا سخن آخر از شما امام است و نعوذ بالله خدا هيچ کاره است؟

اعلان جنگ با خدا مي‌کنند.

آقاي حيدري، مگر تاوان بي‌سوادي و جهل شما را بايد شيعيان را بپردازند؟

شما قرآن را نفهميده‌ايد، گناه شيعيان چيست؟

مگر قرآن در حق حضرت داود نمي‌فرمايد:

وَآَتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ

سوره ص آيه 20

نستجير بالله خدا را هيچ کرده است.

اين آيه اعلان جنگ با خدا است.

لطفا به بز‌هاي سقيفه بگوييد: اين آيه را نوش جان کنند و در قرآن‌هايي که با پول نفت عربستان به چاپ مي‌رسد، اين آيه را حذف نمايند.

آقاي حيدري، اگر به تفاسير بزرگان اهل سنت نگاه مي‌کرديد، معناي فصل الخطاب را مي فهميديد.

ابن حجر عسقلاني مي‌نويسد:

فصل الخطاب إصابة القضاء وفهمه ومن طريق بن جريج عن مجاهد قال فصل الخطاب العدل في الحكم.

فتح الباري، ج 6، ص 456 و عمدة القاري، ج 16، ص 9

آقاي حيدري با عربده‌هاي مستانه فرياد مي‌زد و مي‌گفت: زيارت جامعه کبيره در واقع جنگ با خدا است و از سوي علماي شيعه اعلان جنگ با خدا است.

علماي رافضي علنا با خدا اعلان جنگ مي‌کنند.

اياب الخلق اليكم

اي امامان هر وقت من اين کلمات را مي‌خوانم، نمي‌توانم خودم را کنترل کنم.

الله مي‌فرمايد:

إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ

سوره غاشيه آيه 25 و 26

آقايان چه مي‌گويند:

وإياب الخلق إليكم وحسابهم عليكم

من لا يحضره الفقيه، الشيخ الصدوق، ج 2، ص 612

الله مي‌فرمايد:

فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ

سوره رعد آيه 40

حساب مخلوق بر الله است.

کار الله نعوذ بالله تمام شد؟

وإياب الخلق إليكم وحسابهم عليكم

من لا يحضره الفقيه، الشيخ الصدوق، ج 2، ص 612

يعني امامان، بازگشت مخلوق به سوي شما است و حساب رسي خلق هم به عهده شما است؟

آقاي حيدري، به خاطر جهل مرکب خودت به قرآن هرچه مي‌تواني فرياد بکش و داد بزن. به يقين شياطين به تو کمک خواهند کرد.

اگر مراد تو اين است که خداوند امرد، بي‌ريش، مو فرفري، سوار الاغ شده و فرداي قيامت شخصا به حساب رسي بندگان مي‌پردازد، يقين بدان که شيعه به اين چنين خدايي کافر است و اين غير آن اللهي است که قرآن مي‌فرمايد:

لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ

سوره شوري آيه 11

بلکه خداي قرآن، خدايي که از آغاز خلقت تا عرصه قيامت و پس از آن، امورات عالم توسط ملائکه و پيامبران و ديگر بندگان صورت مي‌دهد، اگر قرآن در جايي قبض روح خلائق را به خود نسبت مي‌دهد و مي‌فرمايد:

اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا

سوره زمر آيه 42

در جاي ديگر به فرشتگان مأمور از طرف خود نسبت مي‌دهد و مي‌فرمايد:

قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ

سوره سجده آيه 11

اگر در جايي نوشتن پرونده اعمال را به خود نسبت مي‌دهد، همان طور که مي‌فرمايد:

وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ

سوره نساء آيه 81

در جاي ديگر به ملائکه نسبت مي‌دهد و مي‌فرمايد:

وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ

سوره زخرف آيه 80

اگر در جاي رزق و روزي را به خود نسبت مي‌دهد و مي‌فرمايد:

إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ

سوره ذاريات آيه 58

در جاي ديگر به بندگان نسبت مي‌دهد و مي‌فرمايد:

وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا

سوره نساء آيه 5

البته فهميدن اين آيات براي کسي که قلوب اقفالها است، دشوار بلکه محال است؛ براي همين بر اثر جهالت و نفهمي خود مفاهيم عالي زيارت جامعه کبيره را جنگ با خدا مي‌دانيد؛ ولي براي کساني که تدبر در آيات قرآن مي‌کنند و خداوند فهم آيات را به آنان روزي کرده است، مي‌دانند که اگر حساب مردم در قيامت نيز توسط ملائک يا پيامبران و ائمه و صالحان صورت گيرد، نه تنها با قرآن تضاد ندارد؛ بلکه عين توحيد است.

حساب رسي مردم در قيامت بالاتر از خلقت و ميراندن نيست که قرآن به حضرت عيسي نسبت مي‌دهد:

وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ.

سوره آل عمران ايه 49

أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ.

سوره آل عمران ايه 49

آقاي حيدري، استناد شما به آيه 52 سوره انعام، دليل بر جهالت بيش از حد شما است که گفتيد:‌ خداوند به پيامبرش مي‌فرمايد:

مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ

يک ذره از حساب مخلوق به پيامبر ربطي ندارد.

فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ

سوره رعد آيه 40

الله مي‌فرمايد: تو اصلا نمي‌تواني در حساب مخلوق دخالت کني.

آقاي حيدري، مگر در مکه قيامت برپا شده بود و پيامبر اکرم مي‌خواست به جاي خدا به حساب مردم رسيدگي کند که قرآن دستور مي‌دهد، به تعبير بي‌ادبانه شما يک ذره از حساب مخلوق به تو ربطي ندارد؟

چرا دنباله آيه را نخوانديد که مي‌فرمايد:

وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ

سوره انعام آيه 52

با تأويل شما يعني حساب شما هم به کفار ربطي ندارد.

مگر کفار از طرف خداي عالم مي‌خواستند که به حساب پيامبر صلي الله عليه وآله رسيدگي کنند؟

نمي‌دانيم که از حماقت شما است که اين چنين پرت و پلا سخن مي‌گوييد و يا مخاطبين خود را احمق فرض مي‌کنيد؟

آقاي حيدري، آيه شريفه در مقام اين است که مسؤليت اعمال ديگران به عهده تو نيست و مسؤليت عمل شما هم به عهده ديگران نيست.

حداقل به کتب تفسيري اهل سنت نگاه مي‌کرديد و اين چنين آبرو ريزي نمي‌کرديد که مي‌نويسند:

ان الجملتين في معنى جملة واحدة تؤدي مؤدى ولا تزر وازرة وزر أخرى كأنه قيل: لا تؤاخذ أنت ولا هم بحساب صاحبه

روح المعاني، ج 7، ص 160

آقاي حيدري، اي کاش که اين همه دم از قرآن مي‌زني، قرآن را مي‌فهميدي و در آيات قرآن لحظه‌اي تدبر مي‌کردي، آنجا که با صراحت مي‌فرمايد:

يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ

سوره اسراء آيه 71

طبري مفسر نامي اهل سنت، پس از نقل اقوال مختلف در معني اين آيه اين چنين مي‌نويسد:

وأولى هذه الأقوال عندنا بالصواب قول من قال معنى ذلك يوم ندعو كل أناس بإمامهم الذي كانوا يقتدون به ويأتمون به في الدنيا لأن الأغلب من استعمال العرب الإمام فيما ائتم واقتدي به.

تفسير الطبري، ج 15، ص 127

قرطبي مفسر پر آوازه اهل سنت مي‌نويسد:

وقال علي رضي الله عنه: بإمام عصرهم وروي عن النبي صلى الله عليه وسلم في قوله: يوم ندعو كل أناس بإمامهم فقال: كل يدعى بإمام زمانهم وكتاب ربهم وسنة نبيهم.

تفسير القرطبي، ج 10، ص 297

اگرچه اساتيد محترم من آقاي آيت الله دکتر قزويني و خانم دکتر شريفي، همه مطالب را عرض کردند و باز هم من در تأکيد بيانات خانم دکتر شريفي، از شبکه ولايت خواهان اين هستم که حتما جلسات مناظره برگزار شود و بر تمامي وهابيان و همچنين آقاياني مانند:‌ آقاي حيدري ثابت شود که حتي زنان شيعه هم حاضر به پاسخگويي تمامي شبهات و سخنان بيهوده آن‌ها هستند.

در پايان از کارکنان شبکه ولايت تشکر مي‌کنم که اين فرصت را براي ما و براي دوستان ما فراهم کردند.

اللهم عجل لوليک الفرج

مجري:

از سرکار خانم تراکمه ممنون هستيم.

استاد قزويني:

واقعا توانايي‌شان را به نمايش گذاشتند.

بايد اين‌ها تشريف بياورند اينجا و برنامه مستقيم و زنده داشته باشند.

گمانم که بعضي از اين آقايان وهابي سکته کنند وقتي که ببينند که الحمد لله حوزه علميه، شير زناني اين چنيني دارد.

البته يکي از بزرگواران‌مان پيام داده بودند که اين آتش بس چه شد؟

من عرض مي‌کنم که برادر بزرگوارمان جناب آقاي مراد زهي که آن شب اعلام کردند، ما گفتيم: تا شب چهارشنبه تلاش مي‌کنيم نسبت به پرت و پلاهاي آن‌ها جواب ندهيم؛ ولي آن‌ها يک شب هم مراعات نکردند.

من از اين عزيز مي‌خواهم که اين حرف‌هاي نادرستي که اين‌ها مي‌زنند و مي‌گويند: شيعيان دست مسيحيان و مشرکان مکه را از پشت بسته‌اند.

مي‌گويند:‌ اين صد الله اکبر که اول زيارت جامعه کبيره مي‌گويند، (معذرت مي‌خواهم نمي‌دانم که اين دهان آلوده به چيست) مثل اين که بسم الله بگوييم و نجاست بخوريم.

با اين تعبير ما به اين‌ها چه بگوييم؟

نبي مکرم وقتي در حدبيه صلح نامه بست، وقتي مشرکين صلح را شکستند، نبي مکرم دستش باز بود.

اين‌‌ها حتي يک مرتبه هم براي صحبت‌هاي برادر عزيزمان مولوي مراد زهي ارزش قائل نشدند.

در همان جلسه‌اي که ايشان تماس گرفته بودند، به رهبري جسارت کردند و فحش رکيک دادند و به علماي شيعه و به مذهب شيعه توهين کردند.

همان جلسه که خود مولوي در آن بود، توهين‌هايش را ما جمع کنيم، مثنوي هفتاد من کاغذ شود.

اگر اين‌ها بحث علمي کنند ما حرفي نداريم.

عزيزان ما اين روايات را آورده‌اند، بيايند اين‌ها را جواب دهند.

مي‌گويند: شيخ طوسي و کشي شناسنامه براي کفار صادر مي‌کنند.

مي‌گويند: ابو بصير کافر و مرتد است.

اگر بخواهند اين غلط‌هاي اضافي را بکنند، ما آن چنان توسط ياران حضرت ولي عصر، شير مردان شير زنان آن چنان بر دهان اين‌ها بکوبند که اين‌ها براي هميشه فکر کردن را فراموش کنند.

در برابر اهانت‌ها و جسارت‌ها و هتک حرمت‌هاي اين‌ها ما به هيچ وجهي کوتاه نمي‌آييم و اگر 50 شبکه تأسيس کنند، شبکه جهاني ولايت به حول و قوه الهي و با عنايت حضرت ولي عصر ارواحنا فداه براي صد جلسه‌شان در يک جلسه پاسخ قوي و منطقي و کوبنده خواهد داد.

الان الحمد لله همين بساطي آقاي حيدري ايجاد کرده است، آقايان اهل سنت مرتب تماس مي‌گيرند و پيامک مي‌دهند که همين صحبت‌هاي بي‌اساس و پرت و پلا و فحاشي‌ها باعث شد که ما شيعه شديم.

اگر مسائل امنيتي نبود و واقعا براي اين عزيزان مشکلي ايجاد نمي‌کرد، ما همين‌ها را روي آنتن مي‌آورديم تا صحبت مي‌کردند.

الحمد لله رب العالمين ما اعلام کرديم که گذشت آن زماني که ما نتوانيم از مظلوميت اميرالمؤمنين و مظلوميت زهراي مرضيه و مظلوميت سيد الشهداء دفاع کنيم.

امروز با تمام توان تا آخرين نفس و تا آخرين قطره خون از مظلوميت اميرالمؤمنين و صديقه طاهره دفاع خواهيم کرد و يزيديان زمان را مفتضح خواهيم کرد؛ به طوري که مرغان آسمان به حال‌شان گريه کنند. ما در برابر اين‌ها کوتاه نمي‌‌آييم.

اگر يک روز اين‌ها بحث علمي انجام دادند، ما هم بحث علمي مي‌کنيم.

بيننده آقا مسعود از قم:

فرا رسيدن ايام سوگواري حضرت ابا عبد الله الحسين و ياران‌شان را تسليت عرض مي‌کنم.

با گرامي داشت خاطره کربلا که نتيجه قطعي سقيفه بني ساعده و حسبنا کتاب الله گفتن و ان الرجل ليهجر گفتن است.

تشکر مي‌کنم از اين که اجازه مي‌دهيد که بنده هم عرض ادب کنم.

آن شعر قديمي را باز تکرار کنم که مي‌گويد:

گرچه يوسف به کلافي نفروشند به ما بس همين فخر که ما هم زخريدارانيم

با همه ناتواني و با همه ناداني و با همه قصور و تقصيرها، اجازه دهيد که ما از اين تريبون تسليت عرض کنيم و خودمان را در اين ماتم عظمي شريک بدانيم و اجازه بگيريم که خودمان را از غلامان خاندان پيامبر عظيم الشأن معرفي کنيم.

دل بي‌غمي مي‌خواهد که بنشيند و به اين سخنان گوش دهد و بخندد.

ما از روز اول خيال مي‌کرديم که اين‌ها شبکه علمي داير مي‌کنند و زمينه‌اي براي گفت و شنود عالمانه و محترمانه و مؤدبانه ايجاد مي‌کنند و به سهم خودمان مي‌کوشيديم که با الفاظ شبيه استاد عزيز، راهنمايي کنيد و ما را ارشاد کنيد، با اين جور تعابير جلو مي‌رفتيم و قلبا هم نيت‌مان هم همين بود.

منتهي هرچه که از اين سو اين چنين گفته مي‌شد، از آن سو سخناني که از روان‌هاي پريشان و از عقول فاسد سرچشمه مي‌گرفت، در پاسخ مي‌آمد.

خيلي جالب است که ايشان مي‌گفت:‌ من مي‌خواهم داد و ستد کنم و يک چيزي بدهم و يک چيزي بگيرم.

نفهميدي آقاي حيدري که جريان چيست.

من نمي‌دانم که شما به خدا و پيغمبر اعتقاد داريد يا نه؛ ولي تو را به هرچه که اعتقاد داري، ابن سبا را هرچه بلدي بگو.

نگو من ابن سبا را نمي‌گويم به شرط اين که فلان شود، نه آقا بگو.

تنها شبکه ولايت مقابلت نيست. همه شيعه، فرهنگيان شيعه، دانشجويان شيعه، اهل فکر شيعه مقابل شما هستند، چي خيال مي‌کني؟

نگوييد تا ما نگوييم. بگو به هرچه که اعتقاد داريد از ابن سبا از سقيفه و از هرچه که دل‌تان مي‌خواهد بگو؛ اما اجازه دهيد که من يک گله کوچک از شما کنم.

شما ارادت بنده را به محضر خودتان مي‌دانيد و اميدوار هستم که اين را که عرض مي‌کنم جسارت نشود.

در مورد جناب آقاي مراد زهي که تسليت مي‌گوييم به ايشان به خاطر اين که برادرشان را از دست داده‌اند، جناب آقاي مراد زهي زحمت کشيدند آمدند؛ اما ايشان يک مطالبي گفتند که يکي را من عرض مي‌کنم.

وقتي که آن عقيل بي‌عقل مي‌گفت: شما در شبکه ما بي‌احترامي ديديد، ايشان مي‌گفت: من نديدم.

شما آن شبي که آقاي حيدري به نواميس شيعيان آن گستاخي را مي‌کرد، البته که دريا به پوز سگ نجس نمي‌شود؛ ولي شما اين مطلب را شنيدي يا نه؟

استاد قزويني:

خيلي محترمانه صحبت کنيد.

بيننده:

آقاي مراد زهي عزيز، به يقين همسر و خواهر شما مثل خواهران ما هستند؛ ولي خدايي نکرده شما اين سخن را نسبت به خانواده خود مي‌پذيريد؟

بعد مي‌گوييد:‌ من نديدم و من اطلاع ندارم. من به عنوان يک سخني از جانب خودم و دوستان اين را عرض مي‌کنم، استدعا داريم که آقاي مراد زهي اين را پاسخ دهند که واقعا اين سخن را بي‌احترامي‌ مي‌دانند يا نه؟

بيننده آقا رضا از سنندج از اهل سنت:

جناب آقاي قزويني شما ديشب نبوديد و ما زنگ زديم به شبکه‌تان و يک تعبيري را به کار بردند و دوستان 3 نفري هجمه بردند و تلفن ما را قطع کردند و نگذاشتند که حرف‌مان را بزنيم.

استاد قزويني:

حضرت عالي خودتان مي‌گوييد: من دانشجو هستم.

يکي از ادب دانشجو، احترام به اساتيد دانشگاه است.

شما که گفتيد: ماموستاهاي بي‌سواد را به اينجا آوردند، آيا اين اهانت را شما چه طور مي‌خواهيد از دامن يک دانشجو بزداييد.

اين تعبير شما، آيا تعبير انساني (اسلامي نه) است؟

جناب ماموستي راستي استاد دانشگاه است يا ماموستي بهمني و ديگر عزيزان‌مان از شخصيت‌هاي علمي هستند و همه تأليفات دارند. شما اين‌ها را گفتيد: بي‌سواد.

مفتي اعظم مصر جناب آقاي دکتر علي جمعه، در علميت ايشان که کسي شک ندارد و دکتر احمد طيب وقتي مي‌گويد: سلفي‌ها خوارج عصر و سگان جهنم هستند، اين را شما توجيه کنيد بعد ما در خدمت حضرت عالي هستيم.

بيننده:

من امشب فقط زنگ زدم که در اين رابطه با شما صحبت کنم.

من يک برادر دارم که دکتراي کشاورزي دارد؛ ولي بعضا بنده به ايشان مي‌گويم: بي‌سواد؛ چون در مباحث ديني واقعا بي‌سواد است و دکتراي کشاورزي هم دارد.

ايشان هم بعضا در مسائل کشاورزي به بنده مي‌گويد: بي‌سواد.

بنده بحث سه يا چهار نفر را ديده‌ام؛ ولي بحث آقاي راستي را نديده‌ام.

بحث من اين بود که بايد کساني بيايند ابن تيميه را نقد کنند که يک سر و کله از نظر علمي از ابن تيميه بالاتر باشند.

آن شب يک آقائي را آورده بوديد به نام سبحاني امام جمعه سرو آباد، ايشان هرچه را آقاي عباسي مي‌گفت، تکرار مي‌کرد و هيچ چيز ديگري نگفت.

جناب آقاي سجادي و راستي، شما آيا مردوخ کردستاني را مي‌شناسيد؟

آيا خودتان را در حد و اندازه آيت الله مردوخ کردستاني مي‌دانيد؟

ايشان صراحتا بحث توسل را رد کرده است.

آيت الله مردوخ کردستاني يکي از بزرگان و نوادر زمان در استان کردستان بودند.

ايشان در کتاب حل الاختلاف که يک جزوه است که ايشان نوشته‌اند و در اختيار همه مي‌باشد، مسائل را مطرح کرده و همه را رد کرده است؛ ولي ايشان وقتي ميايند مي‌گويد: ما هم توسل را قبول داريم، ايشان بيايد به من دانشجو نشان دهد.

مگر نمي‌گويد که شافعي مذهب است.

به من نشان دهد که امام شافعي با يک مدرک و سند صحيح گفته باشد که شما برويد نزد قبر فلان امام يا فلان شيخ بگوييد:‌ اي امام و اي شيخ، بچه من را معالجه و به من رزق و روزي بده.

اگر ايشان آورد، من به مذهب و اعتقاد ايشان مي‌روم.

من ديشب گفتم: بي‌سواد، بي‌ادبي نکردم.

تعبيري بود که شايد نادرست بود و نبايد آن کلمه گفته مي‌شد؛ ولي بنده از نظر علمي و بحث اعتقادي ابدا ايشان را قبول ندارم.

استاد قزويني:

اين که شما يک دانشجو هستيد، شما همچنين حقي نداريد که به بزرگان بگوييد، اين‌ها بي‌سواد هستند.

يک شخصي هم مي‌گويد: آقاي مردوخ چه سوادي داشته است و در حد امام سبکي و علامه حصني دمشقي يا ابن حجر هيثمي که از بزرگان شافعي هستند، در حد اين‌ها نيستند.

حصني دمشقي مي‌گويد:

إمامه الشيطان

دفع شبه من شبه وتمرد، ج 1، ص 95

معاصر ابن تيميه هم بوده است.

بيننده:

ايشان گفته باشد. من آقاي سبکي را نمي‌شناسم.

استاد قزويني:

شما برو اين‌ها را بشناس.

اين عبارتي را که همه از امام شافعي نقل کرده‌اند که مي‌گويد:

آلُ النبيِّ ذريعتي وهُمُو إليْهِ وَسِيلَتِي

أرْجُو بهمْ أُعْطَى غَداً بيدي اليمين صحيفتي

ديوان الإمام الشافعي، ج 1، ص 25 و الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 524

همين مطالب را جناب آقاي زني دحلان مفتي مکه مکرمه در کتاب الدرر السنيه صفحه 28 نقل کرده است.

قرآن مي‌فرمايد:

وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ

سوره مائده آيه 35

هر کسي که باشد که خلاف قرآن حرف زده باشد، ما حرفش را به ديوار مي‌کوبيم.

ما کاري با اين‌ها نداريم.

بيننده:

قرآن وقتي اين تيکه از آيه را مي‌فرمايد، در ادامه آيه هم مي‌فرمايد:

وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

سوره مائده آيه 35

يعني وسيله جهاد است.

استاد قزويني:

از کجا مي‌گوييد که منظور از وسيله جهاد است؟

بيننده:

شما يک آيه نشان من دهيد که وسيله را اين طور معني کرده باشد که برويد سر قبر يک شيخ و بگوييد: اي شيخ مرا شفا بده.

استاد قزويني:

قرآن چه مي‌فرمايد؟

قرآن مي‌فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

سوره مائده آيه 35

بيننده:

وسيله را معرفي کرده است.

استاد قزويني:

وسيله را چه چيزي معرفي کرده است؟

بيننده:

وسيله اعمالي است که من خودم انجام داده‌ام.

استاد قزويني:

کدام آيه اين را گفته است؟

بيننده:

تا آخر آيه را بخوانيد که چه گفته است.

استاد قزويني:

شما مي‌گوييد، من که همچنين چيزي را نديده‌ام.

در کجاي اين آمده است که وسيله عمل صالح است؟

بيننده:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

سوره مائده آيه 35

استاد قزويني:

گفته وسيله يعني جهاد؟

بيننده:

مگر واو وجاهدوا، واو عطف نيست؟

استاد قزويني:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

سوره مائده آيه 35

1- مردم تقوا داشته باشيد.

2- بين خود و خدا وسيله داشته باشيد.

3- در راه خدا جهاد کنيد.

چه ارتباطي دارد؟

من به شما مي‌گويم: آب به من بده، نان به من بده و ميوه به من بده.

اين‌ها با هم چه ارتباطي دارد؟

شما آيه 97 سوره يوسف را که فرزندان يعقوب مي‌گويند:

يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا

خود پيغمبر را واسطه قرار مي‌دهند.

در سوره نساء آيه 64 مي‌فرمايد:

وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا

اينجا وسيله خود پيغمبر قرار گرفته است.

بيننده:

اينجا گفته‌اند: اي پدر براي ما از خدا بخواه که ما را ببخشد، نگفته است که اي پدر خودت مرا ببخش.

استاد قزويني:

چرا به قرآن دروغ مي‌بندي؟

بيننده:

مگر آيه را همين الان نخوانده‌اي که گفته است: اي پدر

استاد قزويني:

يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا

سوره يوسف آيه 97

اي پدر براي ما از خدا طلب مغفرت کن.

بيننده:

گفته است: اي پدر خودت شخصا ما را ببخش؟

استاد قزويني:

وسيله به درگاه خدا مي‌برد. من که نگفتم خود يعقوب ببخشد. اي پدر واسطه شو که خدا گناه ما را ببخشد. حضرت يعقوب وسيله بخشش شده است.

بيننده:

بحث روي اين نيست که از کسي بخواهي تا گناهت را ببخشد.

شخصي که مي‌رود مرقد يک انساني و مي‌گويد: اي فلاني من را شفا بده و من را روزي بده.

استاد قزويني:

شما فعلا اين را بيان کن. شما که مي‌گوييد: وسيله عمل صالح است، از کجاي قرآن درآورديد؟ من دوتا آيه خواندم که وسيله پيغمبر است.

بيننده:

شفاعت خواستن از امام‌ها را شما نشان من بده.

استاد قزويني:

شما همين را جواب بده. شما مي‌گوييد: وسيله عمل صالح است.

من مي‌گويم:‌ اين دروغ است که شما به قرآن مي‌بنديد. اين را به من جواب بده.

ما معتقد هستيم که واسطه هم اسماء حسني الهي است.

َلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا

سوره اعراف آيه 180

اين‌ها واسطه بين ما و خدا هستند. واسطه عمل صالح هم بايد باشد.

من آيه‌اش را به تو ياد مي‌دهم که اگر اين دفعه در جايي رفتي بگو.

رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آَمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآَمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ

سوره آل عمران آيه 193

اين واسطه عمل صالح خودش است.

پيغمبر هم مي‌تواند واسطه باشد؛ مثل قضيه آيه 97 سوره يوسف و آيه 64 سوره نساء.

واسطه هم اسماء الهي مي‌تواند باشد و هم عمل صالح و هم پيامبران.

هر سه مي‌توانند واسطه بين ما و بين خداي عالم باشد.

هر کس خلاف اين را بگويد، قرآن را نفهميده است. هر کسي که مي‌خواهد باشد. مولوي يا دانشجو يا ماموستي يا مفتي اعظم باشد فرقي نمي‌کند.

در رابطه با اين که کسي بگويد: ما از پيغمبر و امام بخواهيم، اين را ان شاء الله مفصل در رابطه با اين که بزرگان اهل سنت، رسما اعلام کرده‌اند که استغاثه به پيغمبر و فرياد رسي از خود پيغمبر اشکالي ندارد.

کتاب شفاء السقام جناب امام سبکي صفحه 293 را بخوان.

در اين که سبکي از علماي بزرگ و پرآوازه اهل سنت است و همه مذاهب هم قبول دارند شکي نيست.

ايشان مي‌گويد:

إعلم: أنه يجوز ويحسن التوسل، والاستغاثة، والتشفع بالنبي صلى الله عليه وآله وسلم إلى ربه سبحانه وتعالى

شفاء السقام، السبكي، ص 293

بعد مي‌گويد:

وجواز ذلك وحسنه من الأمور المعلومة لكل ذي دين المعروفة من فعل الأنبياء والمرسلين، وسير السلف الصالحين، والعلماء والعوام من المسلمين

شفاء السقام، السبكي، ص 293

توسل و استغاثه به پيغمبر براي هر کسي که دين داشته باشد، خيلي راحت و روشن است.

عوام هم مي‌دانند که توسل و استغاثه به پيغمبر هيچ اشکالي ندارد.

زين دحلان همين تعبير را دارد.

فالتوسل والتشفع والاستغاثة کلها بمعني واحد.

الدرر السنيه، ص 13

اين بزرگان شما مي‌آمدند استغاثه به پيغمبر مي‌کردند و مي‌گفتند:

يا محمد ويا رسول الله

عبد الله عمر صحابي است که نه مرتد است و نه کافر است و نه شيعه بوده است و رافضي بوده است.

وقتي با سند صحيح نقل مي‌کنيد که آقاي عبد الله عمر مي‌گويد:

يا محمد

و شفا پيدا مي‌کند.

پايش مشکلي داشته و فلج شده بوده است و باز مي‌شود.

فقال يا محمداه فقام فمشى

عمل اليوم والليلة، ج 1، ص 141

اي محمد من را شفا بده.

کتاب‌هاي متعدد شما آورده‌اند.

خود بخاري در ادب مفرد که معتقد هستند، تمام روايات بخاري در ادب مفرد همه صحيح بوده است.

در اين کتاب در صفحه 207 حديث 993 آورده است.

اگر يا رسول الله و يا علي و يا حسين گفتن شرک است، يا محمد گفتن هم شرک است.

اين چه حرفي است که شما مي‌زنيد؟

در کتاب‌هاي معتبر شما آمده است که پيغمبر اکرم مي‌فرمايد:

لئن قام على قبري فقال يا محمد لأجيبنه

مسند أبي يعلى، ج 11، ص 462

اگر عيسي بيايد بر روي قبر من و بگويد يا محمد من اجابت مي‌کنم.

همين تعبيري را که بلال بن حارث که از صحابي پيغمبر مي‌گويد:

يا رسول الله استسق لأمتك فإنهم قد هلكوا

مصنف ابن أبي شيبة، ج 6، ص 356 و فتح الباري، ج 2، ص 495

کنار قبر پيغمبر است.

ابن حجر مي‌گويد:‌ روايت صحيح است.

آقاي ابن کثير دمشقي در کتاب البداية والنهاية جلد 5 صفحه 107 مي‌گويد: روايت صحيح است.

وقتي مي‌رود به پيغمبر متوسل مي‌شود و بلال بن حارث به خليفه دوم خبر مي‌دهد، خليفه دوم خيلي به به و چه چه مي‌کند و مي‌گويد: دست شما درد نکند و ما قابل آن نبوديم که پيغمبر به ما سلام برساند.

اگر واقعاً توسل به قبر پيغمبر و از قبر پيغمبر حاجت خواست خلاف باشد، شما بايد بلال بن حارث و ديگران را بايد تکفير کنيد.

يک دانشجو بايد اين ادبيات را حفظ کند و نسبت به بزرگان احترام بگذارد.

تو در حدي نيستي که براي ماموستايي که چند کتاب تأليف کرده تعيين تکليف کني.

اين تعبير ديشب شما در نهايت بي‌ادبي بود.

همان طوري که عزيزان شيعه بخواهند به اهل سنت اهانت کنند، ما يک مرتبه دو مرتبه تذکر مي‌دهيم و اگر حرف گوش نکردند، ما مي‌گوييم اين شيعه حق آمدن ندارد.

ما به شما احترام مي‌گذاريم که زنگ مي‌زنيد و صداي شما از آنتن پخش مي‌شود.

شما بخواهيد اين طور به بزرگان اهل سنت جسارت کنيد مثل آقاي نعثل که مي‌گويد: اين مولوي‌هاي اثنا عشري خدا لعنت‌شان کند، فرق شما با اين نعثل چيست؟

ما از دانشجوياني که اهل فرهنگ هستند انتظار بيشتري داريم.

اگر يک عطاري و يک بقالي و شتر چران و گاو چران سنندج توهين مي‌کرد، ما عين خيال‌مان نبود و مي‌گفتيم که صدايش را قطع کنيد؛ ولي يک دانشجو که اين طور جسارت مي‌کند واقعا انتظار نمي‌رود.

ايشان نسبت به حرف شيخ الازهر و مفتي اعظم مصر، من گمان نمي‌کنم که در حدي باشند که اين‌ها را بي‌سواد کنند، ايشان هم از مردوخ بالاتر است و هم از مفتي اعظم مصر، ايشان از نظر علمي از همه بالاتر است.

کسي بيايد در علميت آقاي دکتر علي جمعة يا شيخ الازهر شک کند، بايد برود در زباله داني که آقاي حيدري جديدا آن را کشف کرده است.

بيننده آقا مهدي از ايلام:

رخصت دهيد که ما فرا رسيدن ماه محرم را به تمام بينندگان عزيز تسليت عرض کنيم.

ما شيعيان دل‌مان گرفته است.

اين تريبون آزاد است که ما هر چيزي را مطرح کنيم يا فقط در رابطه با موضوع برنامه بايد صحبت کنيم؟

مجري:

مباحث علمي مربوط به بحث باشد.

استاد قزويني:

تريبون آزاد ما شب‌هاي چهارشنبه است.

بيننده:

الان متأسفانه با همان وسيله‌اي که شبکه ولايت پخش مي‌شود، متأسفانه شبکه‌هاي ديگري هم به وسيله همين ماهواره به وجود مي‌آيد و مردم نگاه مي‌کنند.

من يک سلامي عرض کنم خدمت آقا رضا.

آقا رضا ما هم کرد هستيم و شما هم کرد هستيد و ما به شما و اهل سنت سلام عرض مي‌کنيم.

شما اول برنامه به تشيع سلام عرض کرديد و خوب آمديد و گفتيد:‌ ما با هم برادر هستيم؛ ولي شما متأسفانه وقتي با حاج آقا قزويني، اين مقام علمي بزرگ که مطالب را از قرآن و کتب اهل سنت بيان مي‌کنند، خوب صحبت نکرديد.

اين نيست که بگوييم‌: بنده خدا دارد از جيب‌شان حرف درمياورند، اين طور نيست.

ما همه برادر هستيم و ايراني هستيم. من متأسف هستم براي اين شبکه‌هاي وهابي يا اهل سنت که من نمي‌دانم چه اسمي براي‌شان بگذارم.

ما ايراني‌ها از همان قبل از اسلام يکتا پرست بوديم و به اين افتخار مي‌کنيم و وقتي که اسلام وارد شده است، ما با جان دل اسلام و مذهب تشيع را پذيرفتيم و عاشق مذهب‌مان هستيم.

مي‌آيند در بوق و کرنا مي‌کنند که اگر پدران شما اشتباه کردند، شما اين اشتباه را تکرار نکنيد.

ما راه پدران‌مان را مي‌رويم تا روزي که مرگ‌مان فرا رسد و اگر هم نوادگان ما هزاران سال ديگه شايد هم جمعه آينده، آقا و ارباب‌مان بيايد، مي‌خواهيم مملکت‌مان را تحويل ارباب‌ و آقاي‌مان دهيم.

ما افتخار مي‌کنيم که در دنيا تنها استاني هستيم که کرد نشين هستيم و صد در صد شيعه هستيم.

آقا رضاي عزيز، من نمي‌خواهم خدايي ناکرده با شما بد بحث کنم.

شما و همه اهل سنت عزيز هستند و شما هم به هر مذهبي که هستيد، محترم هستيد.

مجري:

اين آقا رضا هم اگر بحث علمي دارند و مي‌خواهند مباحث علمي مطرح کنند، مي‌توانند راحت تشريف بياورند و با احترام صحبت کنند.

استاد قزويني:

مي‌توانند بگويند: فلان ماموستا اين مطلب علمي را گفت، من اشکال دارم.

همان جلسه‌اي که جناب ماموستا بهمني بود، از کردهاي کردستان عراق روي خط آمدند و با ايشان مناظره کردند و اشکال علمي کردند و ايشان هم جواب علمي داد که من واقعا لذت بردم؛ حتي در جلسه بعد هم ما يکي دو جلسه تلفني با ماموستا بهمني صحبت داشتيم و آن عزيز سني‌مان هم که وهابي بود و از کردستان عراق بود، قشنگ با هم بحث کردند و خيلي بحث علمي و زيبا مطرح کردند که براي هر شنونده لذت بخش بود.

جناب ماموستا راستي بودند که افرادي زنگ زدند، هم تشکر داشتند و هم انتقاد و سؤال و اشکال داشتند، خيلي عالي و زيبا مطرح کردند.

اين که بخواهند به اين شکل اين قضايا را مطرح کنند، اصلا اين طور درست نيست.

ان شاء الله ايشان که خواستند بروند در شبکه‌هاي وهابي مانور دهند، اين را هم بگويند: من رفتم و گفتم: وابتغوا اليه الوسيله عمل صالح است و جوابي نداشتم و از آيات فلاني جواب من را داد و من فبهت شدم.

اين را هم حداقل در آن شبکه بگويد.

نکته ديگر اين که اين‌ها عزيزان ما هستند و فرزندان ما هستند و ما همه را دوست داريم؛ حتي من در خود عربستان سعودي با همين جوان‌هاي وهابي بعضا 7 ساعت در يک جلسه صحبت کرديم، اين دانشجويان وهابي و دانشجويان دانشگاه ام القري در ابتدا خيلي تند بودند؛ حتي بعضي‌شان اهانت مي‌کردند؛ ولي در پايان جلسه اظهار تشکر مي‌کردند و مي‌گفتند: ما تعجب مي‌کنيم که اين همه مطالب در تراث ما وجود دارد و ما بي‌خبر هستيم.

اين که وهابي وجود ندارد، آقا رضا من نمي‌خواستم اين را بگويم؛ ولي اين را از من به عنوان يک يادگاري داشته باش.

همين آقاي ملا صالح که از علماي وهابي سنندج است و چندي پيش در سوريه کشته شد، ايشان فرمانده سپاه طالبان سوريه بود و داشت شيعه و سني و نيروهاي دولتي را مي‌کشت و ايشان در آنجا کشته شد.

شما به سايت‌ها مختلف رجوع کنيد و اين پرونده ملا صالح سنندجي را ببينيد، متوجه مي‌شويد که وهابيتي وجود دارد يا وجود ندارد.

در اين که طالبان مصداق اتم وهابيت است، فکر نمي‌کنم که کسي شک داشته باشد.

پايان.

 

حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group