برنامه حبل المتين؛
استاد: حضرت آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني
تاريخ: 09 / 09 / 1391
مجري:
آيا خلفاء و ديگر صحابه هنگامي كه عزيزان شان را از دست ميدادند،عزاداري کردهاند؟
استاد قزويني:
دشمنان اهل بيت در اين ايام محرم، وقاحت و بيحيائي را از حد گذرانده اند و در رابطه با قيام امام حسين سلام الله عليه و دفاع از يزيد و زير سؤال بردن عزاداريها و مراسم پرشکوه حسيني، کاري کردند که روي يزيديان را هم سفيد کردند.
وقتي دهانشان را باز ميکنند، معلوم است که از تمام وجودشان عداوت اهل بيت ميبارد.
همين ديروز به قول آقاي ملازاده عقيل بيعقل، ميگويد: تمام شدن ايام عزاداري را به شما تبريک عرض ميکنم.
ما هم به شما که در اين ايام اهانت به اهل بيت کرديد و جسارت به عزاداريها کرديد، طبق آيه قرآن که ميفرمايد:
فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ.
به شما هم بشارت عذاب اليم را ميدهيم.
شايد الآن به شوخي بگيريد و برايتان مهم نباشد؛ ولي آن روزي که گرفتار شديد، يادتان بياوريد که ما در همين دنيا اين قضايا را براي شما گفتيم؛ ولي پرده تعصب جلوي چشمان شما را گرفته بود به خاطر گناهاني که شما ميکنيد.
خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ. (بقره/7)
در خيلي از قضايا شما سواد نداريد و کارشناسانتان اهل مطالعه نيستند و از کتب خودتان بيخبر هستيد.
اگر ببينيد هم، ما يقين داريم که از باب قلوب اقفالها، چيزي از اين مسائل را درک نميکنيد؛ چون شما بر عقل و قلبتان قفل زدهايد و کليد آن را هم به دست آقاي ابن تيميه دادهايد.
همان کسي که به تعبير آقاي حصني دمشقي که ميگويد:
إمامه الشيطان.
دفع شبه من شبه وتمرد، ج 1، ص 95
امام و پيشواي او شيطان و ابليس بوده است.
شما به جاي اين که اين همه پا پيچ شيعه شويد و عقائد شيعه را زير سؤال ببريد و رسوا شويد، که در اين 2 سال شما هر بحثي که دست گذاشتيد، الحمد لله شبکه ولايت با تمام توان وارد شد و علمي و منطقي و مستدل و مستند، جواب شما را داد و شما را مفتضح کرد و کارشناسانتان ميگفتند: ما را خر هم حساب نميکنند و به خر توهين کردند و در کشي (به فتح کاف) و کشي (به کسر کاف) گير کردند و در زباله داني افتادند.
اينها به صورت ضرب المثل و جک درآمده است و شما هر روز بر اين رسوايي خودتان ميافزاييد.
به نظر من اگر در اين شبکهتان را ببنديد، يک مقداري محترمانهتر است؛ ولي هرچه جلوتر ميرويم، رسوايي شما بيشتر ميشود.
شايد هم بگوييم:
هذا من فضل ربي
افرادي که قبلا تصور ميکردند که وهابيها شايد يک سخني براي گفتن و دليلي داشته باشند؛ ولي اين حرفهاي کارشناسان شما را وقتي ميبينند که چقدر بياساس و بيپايه و از روي هوا و هوس و بخار معده حرف ميزنند، ايمانشان نسبت به مکتب اهل بيت و مذهب شيعه، قويتر و راسختر ميشود و با اين صحبتها، شما خيلي از بينندگانتان را از دست دادهايد و اين کاملا مشخص است.
خيلي از افرادي که تصور ميکردند که علي آباد هم شهر است (گرچه الان شهر است و نزديک است که شهرستان شود) ولي اينها آن عقيده خودشان را از دست دادهاند و متزلزل شدهاند و دسته دسته طرف مذهب اهل بيت کشيده ميشوند؛ حتي بعضي از اين آقايان وهابيها و بزرگانشان سر نماز جمعه خودش را ميزند و فرياد ميزند که اي مردم شيعه دنيا را گرفت.
خود اين آقا گفت: ما حاضر هستيم که اهانت نکنيم و اينها از موج شيعهگري در ايران جلوگيري کنند.
قرن21 ميلادي و قرن 15 هجري، قرن تشعشع و گسترش شيعه در اقصي نقاط کره زمين است و ما در طول اين 15 قرن نداشتيم که اين طور انديشمندان و علماء و اساتيد دانشگاهها و دانشجوها و بزرگان، اين چنين به طرف مذهب اهل بيت عليهم السلام توجه داشته باشند و قبول کنند و کشيده شوند.
اين آقا ديروز ميگفت: چرا آقاي يزداني به من توهين کرد و بايد از من عذر خواهي کنند و اگر از من عذر خواهي نکنند، من چنين و چنان ميکنم.
شما بيحيائي و وقاحت را از حد گذراندهايد و حياء را خورديد و شرم را هم قورت دادهايد.
من نميدانم که با چه رويي ميگويند، خودشان وقيحترين توهين و جسارات را به ائمه و حضرت ولي عصر و مراجع ميکنند.
در جلسه ديروزش 200 توهين و فحش و ناسزا به مذهب شيعه و ائمه و حضرت ولي عصر ارواحنا فداه و به مراجع شيعه، از آقاي خوئي گرفته تا ديگر مراجع کردندو با کمال وقاحت و بيحيائي ميگويد: چرا فلان شخص به من توهين کرده است؟
من کان بيته من الزجاج لا يرمي الحجر.
کسي که خانهاي از شيشه درست کرده، سنگ پراني نميکند.
شما وقتي به يک روحاني شيعه توهين ميکني، از آن طرف هم جواب کلوخ سنگ است.
شما اگر نفهمي خودت را از يک روايت ملاک قرار ميدهي و جسارت ميکني، قطعا اگر اين طور باشد، اين آقا هم حرفهاي خودتان را به خودتان ميزند.
ايشان گفت: اگر ملاک اين است، شما هم طبق فلان روايت اگر کسي از شما سؤال کند چه جوابي داريد؟
تا آن وقتي که شما از اين خر شيطان پايين نياييد و اين وقاحت و فحاشيتان را ادامه دهيد، بدانيد که شبکه ولايت هم در برابر وقاحتهاي شما ساکت نخواهد نشست.
شما بايد مثل بچه آدم بحث علمي کنيد و مثلا بگوييد: آقاي خوئي فلان چيز را گفته است و به نظر ما اين اشکال را دارد.
ميگويند: 12 موتوره و 20 موتوره و از اين حرفها.
اگر آقاي خوئي 12 موتوره است و ما 4 موتوره هستيم، موتور شما مثل آقاي ابن تيميه از همان روز اول سوخته است و ياتاقان زده و آب روغن قاطي کرده است الحمد لله و در زباله دانها پرسه ميزنيد.
اين الفاظ، الفاظ زشتي است و عيب است.
وقتي شما اهانت ميکنيد، در برابر اهانت هم منتظر اين سؤالات باشيد.
ما اهانت نکرديم؛ ما گفتيم: شما آن روايت را آورديد، ما هم در جواب آن روايت گفتيم: شما اين روايت و اين روايت و اين روايت را داريد.
اگر کسي از شما همچين سؤالي کند، چه پاسخي داريد؟
چرا پاسخ نميدهيد؟
در رابطه با سؤالي که آقاي محسني داشتند که در رابطه با عزاداريها بود، اصلا بحث عزاداري يک بحث فطري است.
شما تاريخ ملل و اقوام گذشته را ببينيد؛ حتي يک فردي که معتقد به خدا و مذهب و ديني نيست، وقتي عزيزش از دنيا ميرود، بياختيار گريه ميکند؛ حتي خود شما اگر عزيزتان از دست برود، آيا گريه نميکنيد؟
اگر يک مشکلي براي شما پيش بيايد، گريه نميکنيد؟
براي اين که آن آقا در لندن براي عائشه جشني درست کرد، همين آقا شروع کرد به گريه كردن.
وقتي شما براي يک اهانت گريه ميکنيد، انتظار داريد که براي شهادت سرور آزادگان و اهل بيت بزرگوارش که مصيبتي ديدهاند که تاريخ مثل آن را سراغ ندارد، گريه نکنند.
نه تنها 15 قرن؛ بلکه 15 هزار قرن گريه شود براي امام حسين سلام الله عليه جا دارد.
آنچه که ما از کتب شما آورديم را نگاه کنيد، قضيه عزاداري عائشه و عزاداري صديقه طاهره و عزاداري رسول اکرم، اين مطالب را ما از کتب شما آورديم.
دسته گل ديگري که به آب داديد در رابطه با عائشه، به مقدسات اهل سنت شما توهين کرديد.
چرا جوابي که ما داديم، براي جواب ما هيچ حرفي براي زدن نداشتيد.
من از عزيزان اهل سنت معذرت ميخواهم.
در رابطه با شخص خليفه دوم، شما به کتاب تاريخ دمشق که از ابن عساکر است، در جلد 16 صفحه 277 وقتي خالد بن وليد از دنيا ميرود، با اين که ميانه جناب عمر و خالد خيلي عليه السلام نبوده است و در قضيه به شهادت رساندن مالک بن نويره و زناي با همسر او، عمر گفت:
قتلت امرأ مسلما ثم نزوت على امرأته والله لأرجمنك بأحجارك.
تاريخ الطبري، ج 2، ص 274
مسلماني را کشتي و بر ناموس آن تجاوز کردي، تو را سنگسارت ميکنم اي دشمن خدا.
به مجرد اين که خليفه دوم به خلافت رسيد، خالد را عزل کرد.
وقتي خالد بن وليد از دنيا ميرود، شخص عمر بن خطاب گريه و عزاداري ميکند.
عبد الله بن عکرمه ميگويد:
عجبا لقول الناس إن عمر بن الخطاب نهى عن النوح لقد بكى على خالد بن الوليد بالمدينة ومعه نساء بني المغيرة سبعا يشققن الجيوب ويضربن الوجوه وأطعموا الطعام تلك الأيام.
تاريخ مدينة دمشق، ج 16، ص 277 و بغية الطلب في تاريخ حلب، ج 7، ص 3170
تعجب ميکنم از اين که شخص خليفه دوم از نوحه کردن نهي ميکرده است و خودش بر خالد بن وليد گريه و نوحه سرايي کرد و تا هفت روز اينها عزاداري کردند و لباسهايشان را پاره ميکردند و بر صورتهايشان ميکوبيدند و در اين هفت روز احسان و خرجي ميدادند و اطعام ميکردند.
در صحيح بخاري دارد:
وقال عُمَرُ رضي الله عنه دَعْهُنَّ يَبْكِينَ على أبي سُلَيْمَانَ.
صحيح البخاري، ج 1، ص 434
زنها را رها کنيد و بگذاريد براي سليمان بن خالد گريه و عزاداري کنند.
جناب آقاي صفدي که از بزرگان اهل سنت است و از اعيان قرن 8 هجري و متوفاي 864 هجري است، در کتاب الوافي بالوفيات در جلد 13 صفحه 163 نقل ميکند: خالد بن وليد وقتي مرگش فرا رسيد، خيلي ناراحت بود و تأسف ميخورد و ميگفت: من در هر جنگي شرکت کردم، در هر قطعه قطعه بدنم اثر شمشير و نيزه است؛ ولي الان در رختخوابم ميميرم و شهادت نصيب من نشد و تأسف ميخورم.
ما نميخواهيم زياد در اين زمينه حاشيه برويم.
در جنگ احد قلب نبي مکرم را با شهادت حمزه و ديگر عزيزان، چه کسي شکست؟
اينها اثر وضعي دارد.
ميگويد: وقتي که خالد از دنيا رفت، از زنان بني المغيره يک نفر نماند مگر اين که آمدند بالاي قبر او شروع کردند به عزاداري و به سر و صورت زدن:
حلقت شعر رأسها.
الوافي بالوفيات، ج 13، ص 163
اينها موهايشان را روي قبر خالد بن وليد ميکندند.
الان هم که قبر خالد در حمص دمشق است و گنبد و بارگاه و ضريح و تشکيلاتي دارد.
اين آقاياني که اين همه براي ضريح و گنبد اميرالمؤمنين و امام حسين و زينب کبري سلام الله عليهم قلبشان به درد آمده است و دارند ميسوزند و تحريک ميکنند براي ويران کردنش، آن زماني که حمص دست اينها بوده است، چرا قبر خالد بن وليد را ويران نکردهاند؟
اگر قبر و ضريح و گنبد و بارگاه درست کردن عيب است، براي خالد بن وليد هم عيب است.
اگر عيب نيست، براي امام حسين و زينب کبري سلام الله عليهما هم عيب نيست.
نعمان بن مقرن وقتي که از دنيا ميرود، راوي ميگويد:
أَتَيْت عُمَرَ بِنَعْيِ النُّعْمَانِ بن مُقَرِّنٍ قال فجعل يَدَهُ على رَأْسِهِ وَجَعَلَ يَبْكِي.
مصنف ابن أبي شيبة، ج 3، ص 45
من درگذشت نعمان بن مقرن را به جناب خليفه دوم خبر دادم، از ناراحتي دستش را به سرش گذاشت و شروع کرد به گريه کردن.
فقط اگر کسي براي امام حسين گريه کند عيب است؟
شما مگر نميگوييد که پيغمبر فرموده است:
وَلاَ يَبْكِينَ على هَالِكٍ بَعْدَ الْيَوْمِ
مصنف ابن أبي شيبة، ج 3، ص 63
چرا جناب عمر به حرف پيغمبر گوش نکرد؟
عبد الله بن مسعود که يک صحابه بزرگواري است، وقتي خود عمر بن خطاب از دنيا ميرود ميگويد:
ولما دُفِنَ عمرُ بن الخطاب رضي الله عنه أقبلَ عبدُ الله بن مسعود وقد فاتته الصلاة عليه فوقف على قبره يبكي ويطرح رداءه.
العقد الفريد، ج 3، ص 201
عبد الله مسعود دير رسيد و نماز بر جنازه عمر خوانده بودند، عبايش را کنار پرت کرد و شروع کرد بر قبر عمر بن خطاب گريه کردن.
اينها چيست در کتب شما؟
ابن حجر عسقلاني در کتاب الدرر الکامنة جلد 1 صفحه 155 تعبيرش اين است که ميگويد: بعضي از مردم ابن تيميه را مجسم ميدانستند و بعضي زنديق و بعضي منافق ميدانستند.
امام سبکي ميگويد: ابن تيميه از 73 ملت بيرون است و مسلمان نيست.
حصني دمشقي ميگويد: ابن تيميه زنديق و بدعت گزار است و امامش شيطان است.
آقاي ابن کثير دمشقي که متوفاي 774 است در کتاب البداية والنهاية جلد 14 صفحه 136 در باره ابن تيميه ميگويد: وقتي او را دفن کردند، آن دستمالي که بسته بود به گردنش که دمل داشت و آلوده به هزار کثافت بود؛ چون آن دستمال به آن گردن آن چناني ابن تيميه بسته بود، مردم تبرک ميجستند.
ميگويد: آن دستمال به خاطر دملهايي که به آن بود، 150 درهم خريد و فروش شد.
اينها ميخواستند به عنوان تبرک داشته باشند.
آن کلاهيکه روي سرش ميگذاشت، آن سري که امامش شيطان است، 500 درهم خريدند.
تعبيرش اين است:
وحصل في الجنازة ضجيج وبكاء كثير وتضرع وختمت له ختمات كثيرة بالصالحية وبالبلد وتردد الناس إلى قبره أياما كثيرة ليلا ونهارا يبيتون عنده ويصبحون ورؤيت له منامات صالحة كثيرة ورثاه جماعة بقصائد جمة.
البداية والنهاية، ج 14، ص 136
در جنازه او ضجهها و گريه هاي بسياري انجام شد و ختم هاي زيادي براي او انجام دادند و چندين مدت مردم رفت آمد داشتند بر قبر او کنار قبر او به عنوان عزاداري ميخوابيدند و عده زيادي در مردن ابن تيميه قصيده و مديحه سرايي کردند.
اكنون ميگوييم: اگر عزاداري براي ابن تيميه باشد اشکالي ندارد؛ ولي اگر براي امام حسين سلام الله عليه باشد، اين عين شرک و بدعت است.
اين آقاي بيعقل هم گذشتن ايام عزاداري امام حسين را تبريک ميگويد.
شهد شاهد من أهلها.
دانشمند معاصر جهان اسلام گفت: عقيل بيعقل.
ما چيزي نميگوييم.
مجري:
آيا اهل سنت در سوگ و در گذشت علماي خويش عزاداري کردهاند؟
استاد قزويني:
ما سال گذشته يک اشاراتي در اين زمينه داشتيم.
ذهبي در رابطه با عبد المؤمن بن خلف که از علماي بزرگشان است، در کتاب سير أعلام النبلاء نقل ميکند و از ايشان به عنوان:
الامام الحافظ.
سير أعلام النبلاء، ج 15، ص 480
ايشان ميگويد: وقتي که عبد المؤمن از دنيا رفت، مردم براي او عزاداري کردند و نوحه سرايي کردند.
در رابطه با آقاي جويني که از ايشان تعبير ميکنند:
الإمام الكبير شيخ الشافعية إمام الحرمين.
سير أعلام النبلاء، ج 18، ص 468
جويني استاد ذهبي است.
ايشان متوفاي 478 هجري قمري است.
در کتاب سير أعلام النبلاء آمده است که ايشان وقتي که از دنيا ميرود، مردم عزاداري کردند و منبرش را شکستند و برايشان قابل تحمل نبود که بعد از جويني کسي بالاي اين منبر برود و عزاداري کند.
اين آقايان احساس کردند که بعد از جويني استادي که بيايد براي اينها تدريس کند و مطالب او را بنويسند وجود ندارد، براي همين قلمهايشان را شکستند و ظرفي که در آن مرکب ميريختند، شکستند:
وأقاموا حولا ووضعت المناديل عن الرؤوس عاما بحيث ما اجترأ أحد على ستر رأسه وكانت الطلبة يطوفون في البلد نائحين عليه مبالغين في الصياح والجزع.
سير أعلام النبلاء، ج 18، ص 476
حتي اينها سرهايشان را در طول يک سال برهنه کردند و کسي جرأت نداشت که چيزي برسرش بگذارد و طلاب و شاگردانش در خيابانها و کوچهها ميگشتند و براي او عزاداري ميکردند.
همان عزاداري که امروز مردم براي آقا امام حسين سلام الله عليه در کوچه و بازار انجام ميدهند.
جناب ابن جوزي در کتاب المنتظم (ابن جوزي بزرگ نه سبط ابن جوزي) جلد 9 صفحه 20 مفصل اين قضايا را نقل ميکند.
در رابطه با سبط ابن جوزي که متوفاي 598 هجري است و در رابطه با ايشان ميگويند:
الإمام العلامة الحافظ المفسر شيخ الإسلام مفخر العراق.
سير أعلام النبلاء، ج 21، ص 365
ذهبي وقتي ميخواهد شرح حال ايشان را بنويسد، ايشان ميگويد: وقتي که آقاي سبط ابن جوزي را دفن ميکردند، مؤذن وقتي گفت:
وحزن عليه الخلق وباتوا عند قبره طول شهر رمضان يختمون الختمات بالشمع والقناديل... وأصبحنا يوم السبت عملنا العزاء.
سير أعلام النبلاء، ج 21، ص379 و 380
مردم گريه کردند و ناله زدند و عزاداري کردند و بر روي قبر آقاي ابن جوزي لوستر گذاشتند و چراغاني کردند و شمع روشن کردند و مرثيه سرائي کردند.
همان طوري که در حرم ائمه است.
اينها که اشکالي ندارد، اينها عين عبادت و عين توحيد است.
اين دشمنان اهل بيت و اين خوارج و به تعبير جناب آقاي دکتر احمد طيب، اين خوارج عصر و به تعبير دکتر جمعه اين سگان جهنم، فقط عزاداري امام حسين را ميبينند و حمله ميکنند و نسبت به عزاداران امام حسين اهانت و جسارت ميکنند و پاچه ميگيرند.
براي امثال سبط ابن جوزي و ديگران، اينها هيچ اشکالي ندارد.
حداقل مراجعه کنيد و بگوييد: اينها هم که آقايان انجام داده بودند بدعت بوده است.
حتما آنجا هم در عزاداري سبط ابن جوزي و افرادي که نقل کرديم مثل جويني و عبد المؤمن، حتما شيعيان آنجا رفته بودند يا يک عبد الله سبأ در قرن 7 و 8 بوده است که اين شخص سر سنيها کلاه گذاشته است؛ همان طوري که در جنگ جمل سر اميرالمؤمنين و عائشه کلاه گذاشت و اينها را به جان هم انداخت.
سر صحابه کلاه گذاشت و اينها را براي قتل عثمان تحريک کرد، حتما از قبر زنده شده يا از نوادههاي ابن سبأ بوده است که اهل سنت را تحريک کرد که براي سبط ابن جوزي و عبد المؤمن و ديگران اين چنين عزاداري کنند.
ان شاء الله روزي که حضرت ولي عصر آمد، ما خيلي هم از عنايت حضرت حق نا اميد نيستيم.
ما هر روز و شب منتظر ايشان هستيم و هر روز براي فرج او دعا ميکنيم و براي آمدن او از محضر حق تعالي و از مادرش خواهش و استغاثه ميکنيم.
اگر آن آقا بيايد، چون سيه رو شود هر که در او غش باشد.
مجري:
اين آقايان در شبکههايشان ميگويند: هر گونه عزاداري و نوحه سرايي براي مردگان حرام و خلاف شرع است و رواياتي از کتب شيعه مطرح و به آنها استناد ميکنند. لطف کنيد در اين زمينه صحبت کنيد.
استاد قزويني:
وقتي ما از کتابهاي آنها روايت نقل ميکنيم، ميگويند: از زباله دانهاي اهل سنت است؛ معلوم ميشود که آقايان زباله دان هم دارند.
رواياتي که در کتابهايشان از پيغمبر اکرم نقل ميشود و ما به آن استناد ميکنيم، شده زباله دان.
ما که از صحيحين نقل ميکنيم، اينها تعبير به زباله دان ميکنند.
ما در طول اين مدت نديديم که يک روايت از کتابهاي شيعه بخوانند و بررسي سندي کنند؛ حتي اگر يک بچه شيعه زنگ ميزند و ميگويد: اين روايتي که خواندهايد سندا درست است يا نه؟ ميگويند: شما تحقيق کرديد يا نه، از نظر شما صحيح است يا نه؟
شما داريد استناد ميکنيد.
ما معمولا بررسي سندي ميکنيم و راويها را بررسي ميکنيم و اقوال بزرگانشان را در تصحيح سند ميآوريم.
يک مورد ما نديديم که بيايند از بحار الانوار و از کافي و تهذيب و وسائل روايت بياورند و تصحيح کنند.
وقتي در کار رجالي در زباله دان گير ميکنند، نبايد از اينها انتظار داشت.
اين آقا هرچه بيشتر جلو ميرود، بيشتر آبروريزي ميکند.
همين آقاي عقيل بيعقل در گفتن نام روات اشتباه ميکند و زراره را هنوز بلد نيست، اين آقا کارشناس شده است.
وقتي يک بچه شيعه زنگ ميزند و ميگويد: ايمان معاويه را ثابت کنيد، شروع ميکنند به اهانت و توهين کردن و ميگويند: معاويه مسلمان است يا کافر به تو چه ربطي دارد؟ ادب داشته باشيد. اين چه تعبيري است که داريد؟
اگر اين که معاويه مسلمان است يا کافر به شيعه ربطي ندارد، عزاداري شيعه هم به شما هم ربطي ندارد؛ شيعه به اهل بيت متوسل ميشود، به شما چه ربطي دارد؟
مگر شما را در قبر شيعه ميگذارند؟
اگر به تو ربطي ندارد ملاک است، شما بساط خود را جمع کنيد.
آقاي ملازاده ميگفت: بعضي از اينها پارچه فروشي داشتند و ورشکست شدهاند و آمدهاند شبکه باز کردند و ميلياردر شدهاند با اين شبکهشان.
به اندازه کافي که پول جمع کرديد و براي نوه و نتيجههايتان هم پول جمع کرديد، برويد همان پارچه فروشيتان را باز کنيد و اين بساطتان را جمع کنيد. ما مثل اهل سنت نيستيم که يک کتاب صحيح داشته باشيم.
اين را هم که ميگويند:
الکافي کاف لشيعتنا.
اين را يک آدم بيسواد در جايي استدلال کرده است.
مرحوم نوري ميگويد: در هيچ روايتي ضعيف و مرسل هم ما نداريم که حضرت ولي عصر فرموده باشد:
الکافي کاف لشيعتنا
اين را چهارتا منبري و روضه خوان از کجا گفته است که در زبانها افتاده است.
يک انسان بيسوادي در مقدمه کافي اين را ذکر کرده است؛ نه روايتي و نه دليلي و نه سندي براي او ذکر کردهاند. اين شده پيراهن عثمان براي آقايان.
حداقل روايتش را بيان کنيد که کجا بوده است و راوي آن چه کسي بوده است و جريانش چه بوده است.
به قول استاد ما حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني که من واقعا در مباحث رجالي مديون اين بزرگوار هستم و به تعبير آيت الله العظمي سبحاني، رجال شناس بينظير تاريخ اسلام است.
ايشان ميگفتند: اگر همچنين قضيهاي بود که کافي به رؤيت حضرت ولي عصر رسيده بود، اين را مرحوم کليني در جاي جاي کافي با آب و تاب نقل ميکرد.
حضرت ولي عصر که هيچ، يکي از نواب اربعه اگر ديده بودند و تأييد ميکردند، آقاي کليني قطعا در کتاب خود ميآورد؛ چون اين بالاترين سند براي اعتبار کتابش بوده است؛ ولي هيچ خبري نيست.
کليني در ري بوده است که کافي را تأليف کرده است و نواب اربعه هم در عراق و بغداد بودهاند.
بعد از اين که کافي تمام شد، مرحوم کليني يک سفري به بغداد داشتند.
اين را ملاک قرار ميدهند براي اين که
الکافي کاف لشيعتنا
در رابطه با همين رواياتي که نقل ميکنند، روايات متعددي آوردند.
يکي رواياتي که از مستدرک و بحار الانوار نقل کردهاند که اميرالمؤمنين فرمود: سه چيز است که از اعمال جاهليت است:
والنياحة على الموتى.
مستدرك الوسائل، ميرزا حسين النوري الطبرسي، ج2، ص450 و بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 79، ص 101
اين روايت را هرکس آورده، مرسل آورده است و سندي براي او ذکر نکردهاند. اين قضاياي جاهليت را مطرح ميکند. نوحه سرايي جاهليت چنين و چنان بوده است.
بزرگان ما گفتهاند: نوحه سرايي بر دو قسم است:
يک نوع آن نوحه سرايي باطل است.
النياحة بالباطل
مرحوم علامه حلي ميگويد:
النياحة بالباطل محرمة إجماعا أمّا بالحقّ فجائزة إجماعا.
منتهى المطلب، العلامة الحلي، ج1، ص466 و مجمع الفائدة، المحقق الأردبيلي، ج8، ص75 و الحدائق الناضرة، المحقق البحراني، ج 4، ص 168
به اجماع تمام فقهاي شيعه نوحه سرايي باطل حرام و خلاف شرع است.
اگر کسي نوحه سرايي باطل داشته باشد و اين که بيايد صورتش را بخراشد و لباسهايش را پاره کند نسبت به مردگانشان، در اين آقايان اشکال دارند.
نه تنها شيعه؛ بلکه خود اهل سنت هم ميگويد: عزاداريها و نوحه سراييهايي که آثار جاهليت در آن باشد؛ مثل اين که وقتي يک فردي از دنيا رفته بگويند: آي چه شمشيرهايي کشيدي و چه دزديهايي کردي و چه آدمهايي کشتي و چه زناهايي مرتکب شدي.
اينها نوحه سرايي باطل است.
زمان سابق، وقتي که کسي از دنيا ميرفت، کشت و کشتار و تجاوزاتش را ميآوردند به عنوان نوحه سرايي مطرح ميکردند.
الباني در صحيح سنن ابن ماجه جلد 1 صفحه 150 تعبيرش اين است: اين نوحه سراييهاي باطل است که منهي بوده است و نبي مکرم از او نهي کرده است.
آقاي الباني کتابي دارد به اسم احکام الجنائز، در صفحه 32 ميگويد: اون نوحه سراييهايي که نهي شده ، نوحه سراييهايي است که در جاهليت بوده است که بر گناهان و معصيتهايي که اين شخص انجام داده بود، نوحه سرايي ميکردند و گريه ميکردند.
بعد ميگويد:
أن النعي ليس ممنوعا كله وإنما نهى عما كان أهل الجاهلية يصنعونه.
احکام الجنائز، ص 32 و فتح الباري، ج 3، ص 116
نوحه سرايي همه جا ممنوع نيست، آن نوحه سرايي که در زمان جاهليت انجام ميدادند نهي شده است نه هر نوحه سرايي.
نوحه سراييهايي که مربوط به رسول اکرم نسبت به حمزه بوده است، آقايان نقل ميکنند و ما هم اين قضايا را قبلا نقل کرديم.
اين رواياتي که آقايان ميآورند صحيح نيست و اگر هم صحيح باشد، از نظر فقه الحديثي، ما دو نوع نوحه سرايي داريم، يکي نوحه سرايي جائز و يکي نوحه سرايي حرام.
اگر نوحه سرايي همه حرام باشد، شما نسبت به عائشه که نوحه سرايي ميکرده است، اين نوحه سراييها چگونه است.
وَقُمْتُ أَلْتَدِمُ مع النِّسَاءِ واضرب وجهي.
مسند أحمد بن حنبل، ج 6، ص 274
اين را با سند صحيح احمد بن حنبل آورده است.
همين نوحه سرايي حضرت زهرا سلام الله عليها که خيلي واضح است و حضرت زهرا سلام الله عليها فرزند پيغمبر و صحابيۀ است.
شما ميگوييد:
أصحابي كالنجوم بأيهم اتقديتم اهتديتم .
منتخب الكلام في تفسير الأحلام، ج 1، ص 619
در صحيح بخاري آمده است که حضرت زهرا براي پدر بزرگوارشان نوحه و گريه كردند.
قضاياي مفصلي را ما نقل کرديم از نوحه سراييها و گريه حضرت بر حمزه و جعفر طيار و عثمان بن مظعون.
اينها دلالت ميکند که نوحه سرايي جايز، نوحه سرايي است که در آن گناه و معصيتي صورت نگيرد و نوحهها بر طبق زمان جاهليت انجام نشده باشد.
قضيه دعبل خزاعي که خيلي مشهور است که حضرت رضا سلام الله عليه وقتي دعبل به آنجا ميآيد، براي او نزديک خودش جا باز ميکند و ميفرمايد: همان دعايي که پيغمبر براي حسان بن ثابت داشت، براي تو دارم.
مادامي که با زبان و بدنت ما را ياري ميکني، خدا تو را کمک کند.
بعد حضرت پردهاي در اتاق ميزند و اهل بيت حضرت پشت پرده و خود ايشان و اصحاب حضرت اين طرف پرده قرار ميگيرند و بعد به دعبل ميفرمايد: در مرثيه جدم امام حسين اشعاري بگو.
همان شعري که مشهوري که دارد:
أفاطم لو خلت الحسين مجدلا وقد مات عطشانا بشط فرات أفاطم قومي يا ابنة الخير واندبي نجوم سماوات بأرض فلاة
من يادم است که اولين شعر عربي که حفظ کردم، اشعار دعبل خزاعي بوده است.
قضيه دعبل از قطعياتي است که در تاريخ و کتب شيعه آمده است. اين براي ما حجت است.
حجت هر چه که ميخواهد براي شما باشد به ما ربطي ندارد.
اگر کسي که امامش شيطان است براي شما حجت است، خدا شما را با ابن تيميه و محمد بن عبد الوهاب و يزيد و معاويه و عمرو عاص و خالد محشور کند و ما را با امام رضا و امام حسين و زينب کبري و با اصحاب امام حسين سلام الله عليه محشور کند.
هر کسي با دوستداران و مواليان خودش فرداي قيامت محشور ميشود.
مجري:
عزيزان لطف کردند و در سايت لينک انگليسي و عربي گذاشتهاند که تصاوير را ميتوانيد به صورت زنده با لينک انگليسي و عربي ببينيد و ترجمهها را ملاحظه کنيد.
استاد قزويني:
اين را خيلي از ما تقاضا ميکردند.
اين دوستانمان آقاي مهندس واعظي که مسؤليت سايت را به عهده دارند، ديشب با اينها صحبت ميکردم و ميگفتند: ما تعجب ميکنيم که اين بينندههايي که در سايت شما است، معادل تمام شبکههاي جمهوري اسلامي است؛ بلکه بيشتر.
ما باور نميکرديم که در سايت ولايت اين قدر به صورت زنده مردم پيگيري کنند.
در بعضي از قارهها مثل استراليا، شبکه ما آنجا آنتن ندارد و مردم در آنجا از اينترنت استفاده ميکنند.
کشور هند هم از طريق اينترنت ميبينند؛ حتي در آمريکا هم مردم از اينترنت بيشتر استفاده ميکنند تا از ماهواره.
اگر خدا به ما توفيق دهد که به عرب ست بياييم، در آنجا عزيزانمان که در هند هستند راحت ميشوند.
ما که پارسال در هند بوديم، عزيزانمان ناراحت بودند و گلايه داشتند؛ چون آنجا وضع اينترنت شبيه ايران و يک مقداري خرابتر از ايران است و معمولا در بعضي از قسمتها اين شبکه را به سختي ميگرفتند.
خداي عالم ما را کمک کرده است تا الان و بعد از اين هم کمک خواهد کرد و دوستان هم ما را دعا کنند و هم برنامه ولايت ياوران راه بيندازيم؛ چون درخواست زيادي از بينندگانمان داشتيم و آيت الله مکارم شيرازي هم تأکيد داشتند.
ان شاء الله اين طرح ولايت ياوران انجام ميشود که دوستاني که ميخواهند در اين برنامهها سهيم باشند و در نشر فرهنگ اهل بيت سهمي داشته باشند و فرداي قيامت به نبي مکرم ميگويند: شما فرمودهايد:
اللهم انصر من نصره.
ما هم به اندازه وسع و تواناييمان اميرالمؤمنين را ياري کرديم.
مجري:
در اين شبکههاي وهابي ميگويند: اين عزاداريها و سياه پوشيها همه بدعت است و در رحلت رسول اکرم صلي الله عليه وآله، امام علي عليه السلام و امام حسين، به هيچ وجه کسي لباس سياه نپوشيده است. لطف کنيد اين را براي ما بيان کنيد.
استاد قزويني:
اين آقايان از بيسواديشان است که ميگويند: اين سياه پوشيها بدعت است.
اينها اگر به کتابهاي خودشان مراجعه کنند، جوابش در آنها است.
اينها فرصت ندارند که به کتب خود مراجعه کنند و اگر فرصت هم داشته باشند، اينها را چشمشان نميبينند:
خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ.
سوره بقره آيه 7
چشمشان هم ببيند، عقلشان کار نميکند:
عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
سوره محمد آيه 24
قفل کردند عقلشان را و کليد آن را هم به ابن تيميه دادهاند و او برده است و با بدنش که پوسيده است، کليد هم پوسيده است و هيچ کليدي هم به قفل قلبشان نميخورد.
اين هم نصيب آقايان بوده است در اين دنيا.
ان شاء الله قيامت معلوم ميشود:
فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ
سوره آل عمران آيه 21
آن وقتي که چشمشان به جناب ملک الموت ميافتد و آنها را به سختترين وجه قبض روح ميکند:
فيضربون علي وجوههم.
با گرزهاي آتشين بر سر و کلهشان ميکوبند، قطعا آن وقت يادشان ميآيد که فلاني با اين که دشمن ما بود، اينها را گفت؛ ولي ما باور نکرديم.
آقايان اين را در ذهن خود بسپاريد که اگر آن روز را نديديد و قضيه خلاف بود، همان جا هر قدر که خواستيد ما را لعن و نفرين کنيد؛ ولي اگر ديديد که از هنگام جان کندن به خاطر عداوتي که با اهل بيت داريد و اين پرده ضخيمي که روي چشمهايتان گذاشتيد و به سختي جان کندن شما صورت گرفت و عذاب قبر را ديديد و در قيامت شرمندگي و گرفتار آتش جهنم شديد، آنجا يادتان بياوريد که ما اينها را به شما گفتيم؛ ولي حاضر نشديد که از خر شيطان پايين بياييد.
در رابطه با قضيه حمزه که زمخشري که اديب و مفسر قرن 5 و 6 است، ميگويد:
بكت بنت أم سلمة على حمزة رضى الله عنهما ثلاثة أيام وتسلبت.
الفائق، ج 2، ص 192
سه روز گريه کرد و لباس عزا پوشيد.
زبيدي هم در کتاب تاج العروس وقتي که ميخواهد ماده سلب و تسلب را معنا کند، ميگويد:
خِرْقَةٌ سَوْدَاء تَلْبَسُها الثَّكْلَى
تاج العروس، ج 3، ص 73
تسلب يعني آن لباس سياهي که عزادار ميپوشد.
در قضيه جناب جعفر طيار سلام الله عليه که جناب ابن جوزي در کتاب غريب الحديث خود، مفصل قضيه را نقل ميکند:
ولما أصيب جعفر قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لأسماء تسلبي ثلاثا.
غريب الحديث لابن الجوزي، ج 1، ص 490
سه روز لباس عزا به تن کن.
اين در کتابهاي شما آمده است.
ابن منظور صاحب کتاب لسان العرب که دم دست آقايان است در ماده سلب ميگويد:
وفي حديث أم سلمة أنها بكت على حمزة ثلاثة أيام وتسلبت.
لسان العرب، ج 1، ص 473
بعد ايشان ميگويد: تسلبت همان لباس عزا پوشيدن است.
در ديوان حسان بن ثابت است که وقتي پيغمبر از دنيا ميرود، شعري آورده است که اهل بيت نبي مکرم صلي الله عليه وآله در عزاي پيغمبر لباس عزا به تن کردهاند.
در قضاياي ديگر مثل عزاي حضرت امير سلام الله عليه ذهبي در کتاب سير أعلام النبلاء نقل ميکند که وقتي اميرالمؤمنين از دنيا ميرود:
خطبنا الحسن بن علي وعليه ثياب سود وعمامة سوداء.
سير أعلام النبلاء، ج 3، ص 267
امام حسن لباس سياه به تن کرده و عمامه سياه به سر گذاشته بود و براي ما سخنراني کرد.
شما ببينيد که اين روايت در اين کتاب هست يا نه؟
در رابطه با شهادت امام مجتبي سلام الله عليه ابن کثير دمشقي سلفي که مورد تأييد شما است، در کتاب البداية والنهاية جلد 8 صفحه 47 ميگويد: وقتي امام مجتبي از دنيا رفت، زنان بني هاشم يک سال لباس سياه و لباس عزا به تن کردند.
آيا اينها در تاريخ است؟ اين مال خير القرون قرني است.
حاکم نيشابوري در کتاب مستدرک خود اين قضيه را نقل ميکند که وقتي امام مجتبي از دنيا رفت:
أقام نساء بني هاشم النوح عليه شهرا.
المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 189
زنان بني هاشم يک ماه عزاداري کردند
در رابطه با عزاداري امام حسين سلام الله عليه در منابع شيعه مفصل آمده است که وقتي امام حسين از دنيا رفت:
لبس نساء بني هاشم السواد والمسوح.
بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 45، ص 188 و وسائل الشيعة (آل البيت)، الحر العاملي، ج3، ص 238
وقتي که امام حسين از دنيا رفت، زنان بني هاشم لباس سياه و لباس عزا به تن کردند.
اين قضيه از همان سالهاي اول هجري و از عصر نبي مکرم صلي الله عليه وآله مطرح بوده است.
اين چيزي نيست که امروز شيعه از خودش درآورده باشد يا صفويها درآورده باشند.
الحمد لله علي سلامة العقل
روزي شما در اين دنيا عداوت با اهل بيت و مخالفت با هرگونه شعائر مذهبي و ديني است.
لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ
سوره کافرون آيه 6
بيننده آقاي اسد اوقلي از مياندوآب:
ما شما را خيلي دوست داريم و هر وقت چهره نورانيتان را ميبينيم خيلي خوشحال ميشويم. آقاي قزويني افتخار ما ترکها است.
من دو سال است که برنامه شما را ميبينم و خدا امروز سعادت داده است که در خدمت شما باشم.
ما ترکها بارها به خانم عائشه بياحترامي کردهايم و نميگوييم اين کار را نکردهايم؛ ولي به خدا از وقتي که آقاي دکتر به ما امر کردهاند که اين کار را نکنيد؛ چون به اهل سنت برميخورد، انجام نداديم.
خدا شاهد است که الان نميدانم با چه لحني با شما صحبت کنم. دکتر به ما خيلي ظلم ميشود. دين و مذهب و شرف و همه چيز ما فاطمه زهرا سلام الله عليها است.
به خدا به ايشان توهين ميکنند. ما نميتوانيم تحمل کنيم.
مجري:
شما مگر پيروي ائمه اطهار عليهم السلام نيستيد؟
بيننده:
ما نوکر ائمه عليهم السلام هستيم.
مجري:
مگر آنها مظلومانه کشته نشدند؟ بايد صبر کرد.
بيننده:
از کجا بگويم؟ از مظلوميت فاطمه زهرا بگويم؟ از مظلوميت علي که در خانه پيامبر هم مظلوم بود، از آنجا بگويم؟ از فدک بگويم؟ از کجا بگويم؟
اينها خيلي توهين ميکنند. تو را به خدا و تو را به دين و مذهب قسم ميدهيم، ما زجر ميکشيم. شما ميدانيد که ما در کجا زندگي ميکنيم؟
ما با اهل سنت همسايه هستيم. به فاطمه زهرا به ما خيلي توهين ميکنند، شما بايد جواب دهيد.
آقايان نشستهاند در آن شبکه کلمه، با آن بيوقاحتي صحبت ميکنند.
دکتر شما فتوا ميدهيد و دستور ميدهيد که اين کار را نکنيد؛ تا کي؟
ديگه تحمل نداريم.
خدا شاهد است که مادرم داره سکته ميکند. به امام زمان من هر روز بايد اين را دکتر ببرم. ما نوکر شما و ديگر علماء و مراجع هستيم. بياييد ببينيد که به آقاي يزداني و به شما علماء و مذهب ما چه توهيني ميکنند. تا کي بايد صبر کنيم؟
استاد قزويني:
ما الحمد لله تا خون در رگ ما است و نفس در بدن داريم، جواب ميدهيم و اينها را رسوا ميکنيم؛ همان طوري که تا کنون رسوا کرديم.
ما ساکت نخواهيم نشست. کاري که انجام داديم، اينها خودشان هم احساس ميکنند که بين اهل سنت آبرو ندارند؛ حتي ميان خود وهابيها هم آبرو ندارند.
بحث اهل سنت با بحث وهابيت جدا است.
ما هرگونه اهانت به اهل سنت و اهانت به مقدسات اهل سنت را گناه نابخشودني ميدانيم؛ ولي نسبت به وهابيها ما بارها گفتيم که اينها بيايند به جاي اين که پا پيچ شيعه شوند، بيايند ثابت کنند که سگ جهنم نيستند؛ چون مفتي مصر گفته است که وهابيها سگان جهنم هستند.
دوستاني که با اينها تماس ميگيرند، به جاي اين که سؤالات متفرقه بپرسند، بگويند: اين آقاي دکتر علي جمعه که شيعه نيست.
از نوادههاي ابن سبأ هم که نيست. سني و مفتي عام کشور مصر است. گفت: شما سگ جهنم هستيد. شما بياييد ثابت کنيد که سگ نيستيد.
شيخ الازهر دکتر احمد طيب گفت: اينها خوارج هستند. بياييد ثابت کنيد که خوارج نيستيد. چرا عوضي ميرويد؟
امام سبکي ميگويد: ابن تيميه بدعت گزار بوده است و از 73 ملت بيرون است.
اگر اينها راست ميگويند و مرد هستند، بيايند جواب سبکي را بدهند.
جواب ابن حجر عسقلاني و ابن حجر مکي را بدهند.
اينها همه از علماي بزرگ اهل سنت هستند.
شما روي مباحث اهل سنت نرويد، شما هم روي اقوال بزرگان اهل سنت نسبت به ابن تيميه و محمد بن عبد الوهاب تأکيد کنيد؛ چون اينها ابن تيميه و محمد بن عبد الوهاب را از ائمه و از علي و حتي از عمر و ابابکر و عائشه بيشتر دوست دارند.
بارها بوده است که در شبکهشان به خلفاء توهين کردند و آنها چيزي نگفتند؛ ولي يک کسي همان جلسه به ابن تيميه توهين کرد، شروع کردند به او فحاشي و اهانت کردن.
مشخص است که ابن تيميه براي اينها از ابو بکر و عمر و عائشه احترامش بالاتر است. شما هم بچسبيد به آنجا.
اينها وقتي وارد بحث ابن تيميه ميشويد، ميسوزند و آتش ميگيرند.
بيننده:
ببخشيد که من نتوانستم درست فارسي صحبت کنم. اگر مادرم چيزيش شود، به خدا واگذارشان ميکنم. از آنها خواهش و التماس ميکنم و به قرآني که در دستشان است و نشان ميدهند قسم ميدهم که با اهل بيت کاري نداشته باشند.
به خدا مادرم داره ميميره.
مجري:
ان شاء الله خدا ايشان را شفا دهد.
بيننده:
خدا دکتر قزويني را براي ما نگه دارد.
بيننده آقاي اميني از سقز از اهل سنت:
خسته نباشيد ميگويم خدمت تمام کارکنان شبکه مقدسه ولايت.
اگر اجازه دهيد ميخواستم يک سؤال در رابطه با نخلستان بني نضير کنم که جريانش چه بوده است.
اين را براي من و بينندگان توضيح دهيد ممنون ميشوم.
در کتاب صحيح بخاري روايتي است که عمر بن خطاب او را نزد خود فرا خواند و ناگاه دربان آمد و گفت آيا به عثمان و عبد الرحمن و زبير و سعد اجازه ورود ميدهي؟
گفت: آري.
اندک زماني گذشت و سپس دربان گفت: آيا به عباس و علي که اجازه ورود ميخواهند، اجازه ميدهي؟
گفت: آري. چون آن دو نفر آمدند، عباس گفت: اي اميرالمؤمنين ميان من و او (يعني حضرت علي رضي الله عنهما) حکم کن.
آن دو نفر در رابطه با اموال بني نضير که خداوند به پيغمبر خود صلي الله عليه وآله غنيمت فيء داده بود مناقشه ميکردند. ميخواستم آقاي قزويني اين را براي من توضيح دهند.
استاد قزويني:
بله روايت 4033 است.
بيننده:
يک روايت ديگري است که ميگويد: علي بن حسين به من خبر داد که حسين بن علي عليهم السلام به او گفت: که علي رضي الله عنه گفت: من ماده شتري کهن سال داشتم که از غنائم جنگ بدر سهم من شده بود و پيامبر صلي الله عليه وآله با شتري ديگر که از خمس غنائم به من داده بود.
اين دو روايت را اگر لطف کنيد جريانش را تعريف کنيد ممنون ميشوم.
من نميخواهم که از کسي دفاع کنم يا وکيل مدافع کسي باشم؛ ولي در شبکه مقدسه ولايت خدايي نکرده از يکي از علماي محترم آن برنامه يک بدعتي دارد باز ميشود و حرفهاي زشت و رکيک بزند، به نظر من درست نيست.
به قول آقاي کياني که ميگفتند: ؟؟
شناختي که ما از حضرت علي داريم و آن خلق و خوي علوي که جناب آقاي ابوالقاسمي ما سراغ داريم، فکر نکنم که صورت خوشي داشته باشد که حرفهاي رکيک و زشت و زننده در شبکه مقدسه ولايت بزند.
مجري:
دوستان ما حرفهاي رکيکي زدهاند؟
بيننده آقاي خالقي از قم:
ان شاء الله عزاداريهايتان قبول باشد. من شيعه هستم و يکي از مهاجرين افغاني هستم. با چند تا برادر سني افغاني بحث ميکنيم که ميگويند: مردم ايران با زور شمشير عمر مسلمان شدند.
در افغانستان از امامان شما اصلا گذر نکردهاند با وجود اين که يک زيارت در مزار شريف است و ما آنجا زيارت ميکنيم و اهل سنت هم ميآيند.
بزرگان ما ميگويند که گذرگاه حضرت علي است. ميخواستم جواب دهيد.
استاد قزويني:
آن دو روايت آقاي اميني را اگر بخواهيم بخوانيم، هر کدام 2 صفحه است.
اين را سر فرصت توضيح ميدهيم.
ما بارها گفتيم که به زور مسلمان شدن ايرانيان دروغ است.
يمن در آن زمان جزء ايران بوده است و در زمان رسول اکرم مردم مسلمان شدند.
به قول آيت الله کوراني، اگر ايران فتح شد با تدبير اميرالمؤمنين و راهنمايي حضرت امير بوده است.
وقتي خبر دادند به جناب خليفه دوم که 150 هزار رزمنده ايراني جمع شدند و حرکت ميکنند، ايشان از ناراحتي و ترس دندانهايش بهم ميخورد. اين در تمام منابع اهل سنت است.
عمر از تمام صحابه نظر خواهي کرد و هر کدام يک نظري دادند، عثمان يک نظري داد و عمر نپسنديد. رو کرد به اميرالمؤمنين و گفت: يا ابا الحسن چرا تو ساکت هستي؟
اميرالمؤمنين يک نظري داد، همان نظر اجرا شد.
اين نه به عنوان اين است که وزير خليفه بوده است؛ اينها همه دروغها و افتراهايي است که به اميرالمؤمنين ميزنند. اميرالمؤمنين مقامش خيلي مافوق اين است که وزير شخص ديگري باشد.
اميرالمؤمنين براي اسلام که اگر تدبير نميکرد، 150 هزار نيرو ميريختند و کل مسلمانها را نابود ميکردند و هم مسلمانها از بين ميرفتند و هم اسلام از بين ميرفت.
اگر اميرالمؤمنين در بعضي از جاها مشورت ميدهد، به خاطر مصالح مسلمانها و مصلحت حفظ اسلام بوده است.
در رابطه با گذر حضرت امير در افغانستان، يک مقداري ما بايد دقت کنيم که خرافات را داخل مقدسات نکنيم.
بعضي از مواردي است که کسي در مکاشفه چيزي ميبيند مثلا اميرالمؤمنين در مکاشفه جايي ميآيد، همان را ملاک قرار ميدهند.
در يک جايي براي حضرت امير عزاداري کنند و تکريم کنند، نه تنها در افغانستان بلکه در جاي جاي کره زمين براي اميرالمؤمنين کسي بخواهد مراسم و بزرگداشت بگيرد، جا دارد و باز هم حق مطلب ادا نميشود؛ ولي اين که در بعضي از موارد مثلا قضيه رأس الحسين فلان جا بوده است يا اين که حضرت علي در فلان جا رفته است يا شهربانو در فلان جا رفته است، اينها را يک مقداري دقت کنيم تا خرافات وارد بحث مقدسات ما نشود.
مثلا قضيه ابو لؤلؤ که در کاشان است، ما بارها گفتيم که ابو لؤلؤ قاتل عمر همانجا در مسجد کشتهاند و در قبرستان بقيع دفن کردند و همه بزرگان مخصوصا علامه مجلسي در بحار الانوار جلد 33 صفحه 33 مفصل مطرح ميکند.
در کاشان يک فردي بوده است که اسمش ابو لؤلؤ بوده است و آدم صالحي بوده است. مردم هم علاقه دارند که نسبت به بعضي از قضايا از کاه کوه درست کنند.
گفتند: ابو لؤلؤ و بعد گفتند: قاتل عمر و بعد هم دفن شد و يک سري نذورات و زيارات برايش درست کردند.
اينها را ما بارها گفتيم، چه اين طرف و چه آن طرف.
يک مقداري اگر ما در رابطه با مقدسات دينيمان حواسمان جمع شود؛ مثلا قضاياي خيالي و خرافي وارد نشود، بهتر است و وهابيها دنبال همينها ميگردند که يک مسئله را ملاک قرار دهند و حقايق مذهب شيعه را مورد هجمه قرار دهند.
بيننده آقا احسان از بوشهر از اهل سنت:
من به دو حديث به حديثهاي مورد استناد شما ميخواهم اشاره کنم و احساس ميکنم که استناد شما در مورد اين دو حديث اشتباه است و از شما خواهش ميکنم که در مورد آنها بيشتر توضيح دهيد.
حديث اول حديث 4462 بخاري است که استاد گفتند: در اين حديث حضرت فاطمه نوحه خواني و عزاداري ميکند.
حديث ميگويد: از انس نقل است که هنگامي که بيماري نبي اکرم سلام الله شدت گرفت و درد بر او غلبه کرد، فاطمه عليها سلام گفت: آه پدرم چقدر درد ميکشد.
رسول الله خطاب به او فرمود: پدرت از امروز دردي نخواهد داشت.
من ميخواستم بدونم از اينجايي که حضرت فاطمه به عنوان يک دختر ناراحت شده است از درد پدر و رسول الله هم در همان موقع اين سخن فاطمه را قطع کرده که فاطمه ناراحت نشود و فرموده است: من از اين به بعد درد نخواهم داشت.
کجاي اين حديث حکم مرثيه خواني و يا آن چيزي که استاد گفتند وجود دارد.
استاد قزويني:
آخر حديث را چرا نميخوانيد؟
بيننده:
حديث که دارم ميخوانم دقيقا 2 خط و يک کلمه است و آخر حديث به عربي نوشته است:
كَرْبٌ بَعْدَ الْيَوْمِ.
استاد قزويني:
عن أَنَسٍ قال لَمَّا ثَقُلَ النبي صلي الله عليه وسلم جَعَلَ يَتَغَشَّاهُ فقالت فَاطِمَةُ عليها السَّلَام واكرب أَبَاهُ فقال لها ليس على أَبِيكِ كَرْبٌ بَعْدَ الْيَوْمِ فلما مَاتَ قالت يا أَبَتَاهُ أَجَابَ رَبًّا دَعَاهُ يا أَبَتَاهْ من جَنَّةُ الْفِرْدَوْسِ مَأْوَاهْ يا أَبَتَاهْ إلى جِبْرِيلَ نَنْعَاهْ فلما دُفِنَ قالت فَاطِمَةُ عليها السَّلَام يا أَنَسُ أَطَابَتْ أَنْفُسُكُمْ أَنْ تَحْثُوا على رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم التُّرَابَ.
صحيح البخاري، ج 4، ص 1619
اينها چيست؟
بيننده:
آن نسخهاي که من در اختيار دارم، تا اين قسمت است.
مجري:
حديث بعديتان را هم لطف کنيد.
بيننده:
اگر درست در ذهنم مانده باشد در مورد حضرت عمار که استاد گفتند: پيامبر فرمودند که عمار گريه کن و عزاداري ندارد.
مجري:
آن حضرت حمزه است.
بيننده:
بله حضرت حمزه است خيلي عذر ميخواهم.
پيامبر براي حمزه عزاداري گرفتند.
من وقتي حديث را نگاه کردم، باز به اين صورت است که پيامبر بعد از اين که از خواب بيدار ميشوند ميبينند که زنان همچنان عزاداري ميکنند.
مجري:
اين را هم بحث کرديم شما مثل اين که نبوديد.
بيننده:
بعدش پيامبر ميفرمايد: عزاداري را تمام کنيد.
استاد قزويني:
در صحيح بخاري که در عربستان سعودي چاپ شده است، در حديث 4462 است؛ ولي در نرم افزار الجامع الکبير حديث 4193 است.
از انس است که ميگويد:
قال لَمَّا ثَقُلَ النبي صلى الله عليه وسلم جَعَلَ يَتَغَشَّاهُ فقالت فَاطِمَةُ عليها السَّلَام واكرب أَبَاهُ فقال لها ليس على أَبِيكِ كَرْبٌ بَعْدَ الْيَوْمِ فلما مَاتَ قالت يا أَبَتَاهُ أَجَابَ رَبًّا دَعَاهُ يا أَبَتَاهْ من جَنَّةُ الْفِرْدَوْسِ مَأْوَاهْ يا أَبَتَاهْ إلى جِبْرِيلَ نَنْعَاهْ فلما دُفِنَ قالت فَاطِمَةُ عليها السَّلَام يا أَنَسُ أَطَابَتْ أَنْفُسُكُمْ أَنْ تَحْثُوا على رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم التُّرَابَ.
صحيح البخاري، ج 4، ص 1619
اين عزاداري است که در عزاداريها است.
شما اين چيزي که ياداشت کرديد، حتما از يک جايي ياداشت کرديد که حتما قسمت بعدياش در آنجا نبوده است.
بيننده:
من حديث 4462 را در يک فايل دارم.
استاد قزويني:
فايلتان اشکال دارد. تجديد نظر کنيد.
مجري:
حديثي که در مورد حضرت حمزه بود، در دو جلسه قبل ما کاملا استاد بيان کردند.
بيننده:
بله. اصلا براي من توجيه نشده که چون پيامبر آن لحظه؟؟؟
مجري:
اين قسمت که پيامبر ميفرمايد: از امروز ديگر گريه نکنيد؟
بيننده:
بله. حضرت رسول خبردار نبودند از اين که زنان دارند اين کار را ميکنند، بيدار ميشوند و با خبر ميشوند و ماجرا را همان جا تمام ميکنند و از اين کار خرسند نميشوند.
حديث به وضوح ميگويد.
استاد قزويني:
ما عرض کرديم وقتي که حضرت رسول اکرم ميبينند:
سمع نساء بني عبد الأشهل يبكين على هلكاهن.
مصنف ابن أبي شيبة، ج 3، ص 63 و المعجم الكبير، ج 3، ص 146 و المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 215
زنان بني عبد الأشهل بر شهدايشان گريه ميکنند، نبي مکرم ناراحت شد فرمود:
لكن حمزة لا بواكي له.
مصنف ابن أبي شيبة، ج 3، ص 63 و المعجم الكبير، ج 3، ص 146 و المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 215
کلمه لکن را معني کنيم اين طور ميشود:
چه کار کنيم عموي من حمزه گريه کن ندارد.
بعد ميگويد:
فَجِئْنَ نساء الْأَنْصَارِ فَبَكَيْنَ على حَمْزَةَ فَرَقَدَ فَاسْتَيْقَظَ فقال يا وَيْحَهنَّ انهن لها هنا حتى الْآنَ مُرُوهُنَّ فليرجعن وَلاَ يَبْكِينَ على هَالِكٍ بَعْدَ الْيَوْمِ .
مصنف ابن أبي شيبة، ج 3، ص 63 و المعجم الكبير، ج 3، ص 146 و المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 215
واي بر آنها به اينها بگوييد بعد از اين براي کسي گريه نکنند.
مستدرک حاکم ميگويد:
صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه.
المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 215
اين صحيح است و شرايط صحيح مسلم را دارد.
بزرگان اهل سنت گفتهاند: به ظاهر صدر روايت با ذيل روايت با هم منافات دارد.
از آن طرف پيغمبر ميفرمايد: اي کاش براي عمويم گريه ميکردند و بعد که گريه ميکنند ميفرمايد: اينها را نهي کنيد و بعد از آن بر هيچ کسي گريه نکنيد.
ظاهر قضيه اين است که اينها چون گريهشان بيحد و حساب بوده است و اينها در حد خودکشي گريه ميکردند و بيتابي ميکردند، پيغمبر آمد نهي کرد و فرمود: بعد از اين به اين شکل گريه نکنيد يا بر شهداي احد کسي بعد از اين گريه نکند؛ ولي اين که در روايات متعدد آمده است که زنان انصار و شايد هم زنان مهاجرين، تا سالها براي حضرت حمزه گريه و عزاداري ميکردند.
وقتي عزيزي از اينها از دنيا ميرفت، اينها اول براي حضرت حمزه گريه ميکردند و بعد براي عزيز خودشان گريه ميکردند.
در رابطه با خود رسول اکرم که براي مادرشان بعد از 50 سال سر قبرشان گريه ميکند و بيتابي ميکند، آن وقت بگوييم که پيغمبر فرموده است براي کسي گريه نکنيد.
در رابطه با قضيه حضرت جعفر طيار سلام الله عليه، قضيه حضرت جعفر طيار سال 7 هجري است که 5 سال بعد از قضيه احد و حضرت حمزه است.
حضرت ميفرمايد:
على مثل جعفر فلتبك البواكي.
أنساب الأشراف، ج 1، ص 262 و الاستيعاب، ج 1، ص 243 و اسد الغابة، ج 1، ص 423
بر مثل جعفر طيار گريه کنندهها گريه کنند.
ابن عبد البر از استوانههاي رجالي اهل سنت است.
کتابهاي متعدد ديگري اين قضيه را از رسول اکرم نقل کردهاند.
آقاي واقدي که متوفاي 207 هجري است؛ يعني 205 سال بعد از شهادت حضرت حمزه ميگويد: هر وقت زنان انصار ميخواستند براي عزيزشان که از دست ميرفت گريه کنند، اول براي حمزه گريه ميکردند و بعد براي عزيزان خودشان گريه ميکردند.
اگر پيغمبر نهي کرده بود، آيا اين طور ميشد؟
به نظر ما ميرسد که بني اميه آمدهاند در ذيل روايت يک چيزي اضافه کردند؛ ولي بيخبر از اين که اين اضافه کردن ريش و ريشه خودشان را ميسوزاند و اين همه ادله ما داريم که زنان انصار در قرن اول و قرن دوم که خير القرون قرني والذي يليه بر حضرت حمزه گريه ميکردند.
ابن کثير دمشقي وقتي اين روايت را از مسند احمد نقل ميکند، ميگويد:
هذا علي شرط مسلم.
البداية والنهاية، ج4، ص55
اين روايت صحيح است و شرايط صحيح مسلم را دارد.
ما يک شب مفصل اين را جواب داديم.
بيننده علي آقا از همدان:
بالاخره سعادتي شد که بعد از مدتها صداي شما را بشنويم.
من ميخواستم از اينجا به آقاي عقيل هاشمي بگويم: من که سواد آنچناني ندارم، چندتا از اين بچههاي شيعه ما را زنگ ميزنند و مسائل سياسي مملکت را با مسائل ديني قاطي ميکنند و تند تند سرشان را تکان ميدهند و چهار تا الله اکبر ميگويند.
اينها ميگويند: شيعيان بدعت کردند براي عزاداري.
من ميخواهم به آقاي عقيل خان بگويم که در کتب خودشان نوشته است که عزاداري کردهاند براي عثمان خليفه سومشان. خود اهل شام يک سال عزاداري کردند.
در کتاب تاريخ طبري جلد 3 صفحه 70 نوشته است و در کتاب تاريخ مدينة دمشق جلد 39 صفحه 379 و تاريخ اسلام ذهبي جلد 3 صفحه 452 نوشته است.
در کتاب الامامة والسياسة جلد 1 صفحه 73 نوشته است: خود شاميها به مدت يک سال براي عثمان عزاداري کردند و معاويه به منبر رفته و انگشتان قطع شده عثمان و پيراهنش را گذاشته و زنهاي خودشان را بر خودشان حرام کردند تا قاتلين عثمان را به سزاي عملشان برسانند و يک سال هم عزاداري کردند.
خود عائشه هم براي پيغمبر عزاداري کرده است و خودش هم ميگويد: زماني که رسول خدا صلي الله عليه وآله از دنيا رفتند، من با زنها نوحه سرايي کردم و به سر و سينه خودم زدم
در مسند احمد بن حنبل جلد 7 صفحه 390 اين حديث را آورده است.
چاپ آن هم براي العربي بيروت لبنان است که نگويند چاپ ايران است که صفحهاش را عوض کردند. من ميخواستم اينها را به اينها بگويم.
وقتي کسي از ايران زنگ ميزند، آقاي حسيني ميگويد: آن علي نبوده است که جاي پيغمبر خوابيده است.
من ميخواستم به اين آقا بگويم لا بد شخص ديگري از صحابه بوده است که ما خبر نداريم.
اينها کم کم اين احاديثي که در مورد حضرت علي است، از بين ميبرند و چهار تا از بچه شيعه زنگ ميزنند و کار آنها را تصديق ميکنند.
تنها شبکهاي که جلوي اينها در ميآيند شبکه ولايت و يکي دوتا شبکه ديگر است.
من ميخواستم به اين بچه شيعههاي خودمان بگويم: اينها موقعي که برادر پادشاه عربستان مرد، سه شب و سه روز تمام شبکههايشان قطع بود و عزاداري ميکردند.
اگر عزاداري بدعت است، چرا شما در عربستان انجام ميدهيد؟
آن سرزميني که به قول شما مهد اسلام است.
اينها ميگفتند: در تهران مسجد براي اهل سنت نيست به همان دليلي که در رياض مسجد براي شيعيان نيست؛ حتي آنها اجازه نميدهند؟؟؟
بيننده آقا احمد از فارس از اهل سنت:
آقاي عبد الله حيدري چند وقت پيش سؤالي در مورد امامت مطرح کرده بود.
ميگفت: وقتي ثابت شود من فلان کار را ميکنم.
چرا وقتي ثابت شود اين کارها را ميکند مگر قرار نيست که حق برايش ثابت شود؟
مجري:
ميگفتند: جنيستش را عوض ميکند.
بيننده:
من متوجه نشدم که چرا ميخواهد اين کار را کند. ما اين طور نيستيم. ما هر زمان که حق برايمان واضح شود با افتخار ميگوييم که حق براي ما روشن است.
مجري:
شما داراي عقل هستيد و انتظار مباحث معقول را که خداوند بهرهاي از عقل به آنها نداده است، نبايد داشته باشيم.
استاد قزويني:
قضيه به قدري روشن و واضح است که اين آقا وقتي ميخواهد جواب دهد، مرغ پخته هم به اين جواب ميخندد. من گمان کنم که خودش وقتي تکرار برنامهاش را ببيند، به اين نحوه حرفهايي که ميزند ميخندد.
هر روز هم يک گند کاري براي خودش درست ميکند. نه رجال بلد است و نه حديث بلد است. کَشي و کِشي را نتوانست درست کند.
مجري:
اين خنده دار است که ميگويد: اگر اين قضيه درست شد من سرخاب ميزنم و زن ميشوم. زن مقامش خيلي بالاست.
وقتي آدم کتاب مقام زن را كه آقاي آيت الله جوادي آملي نوشته نگاه ميکند، آدم ميگويد: اي کاش زن بوديم؛ چون مقامش نزد خدا اين قدر بالاست.
زن جايگاه رفيعي در اسلام دارد. اين کار شما خيلي زشت و ناپسند است.
اگر واقعا شما تابع عقل هستيد، براساس عقلتان بايد عمل کنيد و اگر عقل نداشته باشيد، چه فايدهاي دارد که چه گفته ميشود.
استاد قزويني:
من از بينندگان عزيز عذر ميخواهم، شايد ايشان که گفته است سرخاب و سفيد آب شايد هدفشان تغيير جنسيت نيست، ايشان ديده است که در غرب اين قضيه ازدواج همجنس بازان با يکديگر رايج شده است.
يک آقايي از دانمارک زنگ زده بود و ميگفت: اگر اين طور است، بعضي از سياهها هستند و حاضر هستند که خواستگاري کنند.
ما نميگوييم.
اين آقايان ابن کثير دمشقي را حتما قبول دارند که در کتاب البداية والنهاية جلد 9 صفحه 162 آورده است. من از آقايان اهل سنت عذر ميخواهم.
اين مال وهابيها است و ارتباطي به اهل سنت ندارد.
ايشان در آنجا ميگويد:
فاحشة اللواط التي قد ابتلى بها غالب الملوك والأمراء والتجار والعوام والكتاب والفقهاء والقضاة.
البداية والنهاية، ج 9، ص 162
غالب پادشاهان ما گرفتار همجنس بازي بودند؛ حتي تاجرها و عوام ما وهابيها گرفتار اين بودند؛ حتي فقهاء و قضات ما گرفتار بودند.
حتما ايشان اين برنامه را ديده است و هوس کرده است که در اين زمينه نصيب و بهرهاي داشته باشد.
بيننده آقا عبد الله از اهواز:
السلام علي فاطمة وأبيها وبعلها وبنيها والسر المستودع فيها بعدد ما احاط به علمک.
در مورد ايام عاشورا حديثي از امام صادق نقل است که ميفرمايد: در شهادت امام حسين جوشش و خروشي در قلب مؤمنان است که تا قيامت خاموش نخواهد شد.
اين شبکههاي اموي هستند.
اينها من را ميشناسند و چند بار هم با اينها صحبت کردم و موقعي که از حرفهاي خودشان با سند جوابشان را ميدهم يا از قرآن کريم ميآورم، تماسم را قطع ميکنند.
ديشب به اينها گفتم همان موقع که به آقا عبد الله 5 دقيقه وقت داديد، برايشان آيه قرآن خوندم:
وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآَنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى.
سوره مائده آيه 8
عدالت پايه و اساس انسان مسلمان است.
من آن موقع که ميخواستم کفر معاويه را از قرآن و از کتابشان ثابت کنم که معاويه حجر بن عدي و پسرش را کشت که الان مزارشان در اردن است که روي قبرشان نوشته است:
هذا قبر سيدنا حجر بن عدي قتله سيدنا معاوية.
مجري:
حجر بن عدي قبرش در سوريه است.
بيننده:
اجازه صحبت کردن به من را نميدهند و گاهي اوقات 30 دقيقه پشت خط نگه ميداشتند. کسي که پيروي خط بني اميه باشد، کارش همين است.
در خطبه 93 نهج البلاغه يا خطبه 98، اميرالمؤمنين به آنها اشاره کرد.
در حديث پيامبر است که در مسند أبي يعلي موصلي جلد 13 صفحه 417 آمده است که بني اميه اشد غضب به خاندان پيامبر بودهاند.
متأسفانه کساني مثل بخاري هستند که من از آنها پرسيدم که همه روات آنها ثقات هستند و آنها گفتند: بله. به آنها گفتم بخاري از منافقين روايت کرده است.
حجر بن عثمان يا عمران بن عفوان که قرآن کريم آنها را منافق و دروغگو خطاب ميکند. در پايينترين جاي جهنم هستند؛ ولي از آنها را ثقات قلم داد ميکند.
چه جوري اين کتاب را صحيح بخاري مينامند.
قرآن ميفرمايد: منافقين دروغگو هستند.
اهل سنت حقيقتا ؟؟ ابن ابي قحافه که معروف به ابوبکر است و اسم واقعي آن عتيق است. ....
مجري:
از پيامکهايي که دوستان ميدهند سپاس گزاري ميکنم؛ ما آنها را ميبينيم.
بيننده آقاي داوري از افغانستان از اهل سنت:
من يک خواهش دارم و يک سؤال.
سؤال من اين است که انس و جن را خداوند در قرآن گفته است.
بر حال آقا امام حسين جنيان هم گريه کردهاند يا نه؟
خواهش ما اين است که آن شعري که در مورد علي کرم الله وجهه است، همان شعري که آن مداح خوانده است در شبکهتان پخش کنيد تا ما ضبط کنيم.
ما عاشق خواندم اين مداح هستيم. همين شعري که ميگويد: زينب دخترش است و فاطمه مادرش است و در کعبه ايشان را به دنيا آورده است.
استاد قزويني:
اين عزيزمان اشاره کردند و ديشب هم من بيننده تلفن اين عزيزمان آقا عبد الله بودم که در رابطه با معاويه اين آقايان خيلي استناد ميکردند به خطبه 122 نهج البلاغه که ايشان از معاويه و يارانش به اخواننا تعبير ميکند و معاويه را مسلمان ميدانسته است.
اينها ظاهرا قرآن را نخواندهاند يا نفهميدهاند. در رابطه با حضرت هود نسبت به کفار ميفرمايد:
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ.
سوره شعراء آيه 124
در آنجا به برادر تعبير ميکند.
اينها يک مقداري مطالعه کنند که در خود قرآن به کفار تعبير برادر ميکند.
اين آقايان فقط آن قسمت اول خطبه را ميخواندند که ميفرمايد:
إنما أصبحنا نقاتل إخواننا في الاسلام.
نهج البلاغة، خطب الإمام علي، (ع)، ج 1، ص 236
در ذيل همان خطبه حضرت امير را اگر ميخواندند ميفرمايد:
على ما دخل فيه من الزيغ والاعوجاج والشبهة والتأويل
نهج البلاغة، خطب الإمام علي، (ع)، ج 1، ص 236
اينهايي که ما ميکشيم، برادران ما هستند؛ ولي زيغ و گمراهي نصيب اينها شده است.
اگر زيغ را در قرآن مطالعه کنند ميفرمايد:
فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ.
سوره آل عمران آيه 7
همان تعبيري که حضرت امير دارد.
نميدانم که اينها در اثر بيسوادي است يا نه من متوجه نميشوم.
اگر بخواهند کفر معاويه را از زبان اميرالمؤمنين بشنوند، خطبه 16 نهج البلاغه را چرا نميخوانند؟
اميرالمؤمنين قسم ميخورد:
فوالذي فلق الحبة وبرأ النسمة ما أسلموا ولكن استسلموا وأسروا الكفر، فلما وجدوا أعوانا عليه أظهروه.
نهج البلاغة، خطب الإمام علي، (ع)، ج 3، ص 16
قسم به خدايي که هستي و بشر را آفريد، معاويه و دار و دستهاش مسلمان نشدهاند؛ بلکه تظاهر به اسلام کردند و کفر واقعي خودشان را مخفي کردند و امروز در جنگ صفين کمکهايي براي کفرشان پيدا کردند و عليه ما قيام کردند.
صراحت دارد در کفر معاويه و ميگويد از اول مسلمان نشده است.
در خود مجمع الزوائد هيثمي جلد اول صفحه 113 از قول عمار ياسر که تعابيري در مورد ايشان است که عمار آدم صادقي است و همراه حق است و حق همراه عمار است ميگويد:
والله ما أسلموا ولكن استسلموا وأسروا الكفر فلما رأو عليه أعوانا أظهروه.
مجمع الزوائد، ج 1، ص 113
اي مردم اين معاويه و دار و دستهاش به خدا قسم مسلمان نشدهاند؛ بلکه تظاهر به اسلام کردند و کفر واقعي را پنهان کردند.
يکي از ادله کفر معاويه همان حديث صحيح بخاري است که ميگويد:
عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إلى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إلى النَّارِ.
صحيح البخاري، ج 1، ص 172
عمار را را فئه باغيه ميکشد، آن فئه باغيهاي که عمار آنها را به بهشت دعوت ميکند؛ ولي آنها عمار را به آتش دعوت ميکنند.
خود صحيح بخاري از قول پيغمبر نقل ميکند که معاويه و لشكرش دعوتگر به آتش جهنم هستند.
يدعونه الي النار در قرآن آيه 41 سوره قصص در رابطه با فرعون آمده است که ميفرمايد:
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ.
اين خيلي واضح و روشن است.
آقايان در مورد آيه 9 سوره حجرات که ميفرمايد:
وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا
خداي عالم از هر دو به مؤمن تعبير کرده است.
اين آيه ارتباطي به جنگ صفين ندارد.
شما از کجا ميگوييد: مراد از اين آيه جنگ صفين است؟
اگر شما يک ذره تدبر کنيد و يک ذره قلوب اقفالها را باز کنيد، قرآن بلا فاصله ميفرمايد:
فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ.
سوره حجرات آيه 9
اگر يکي از آنها جزء فئه باغيه شدند، بکشيد آنهايي که باغي هستند.
مگر ميشود که مؤمن را کشت؟
ابتدا شايد مؤمن بوده است؛ ولي به خاطر بغي از ايمان بيرون ميرود و مستحق قتل ميشود.
اگر مؤمن باشند و خدا امر کند که بکشيد پس اين آيه چه ميشود که ميفرمايد:
وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا
سوره نساء آيه 93
شايد به قول يکي از بزرگان منظور از آيه 9 سوره حجرات اين باشد: اين آقا خودش را مؤمن تصور ميکند؛ همان طوري که در سوره انفال آيه 5 و 6 در رابطه با منافقين قرآن تعبير مؤمن کرده است:
وَإِنَّ فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنْظُرُون.
اينجا همه اتفاق دارند که کلمه المؤمنين در رابطه با منافقين است.
اين روايات متعددي که شما داريد که ميگويد:
من فَارَقَ الْجَمَاعَةَ شِبْرًا فَمَاتَ فَمِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ.
صحيح مسلم، ج 3، ص 1477
اين واضح است که مرگ اينها مرگ جاهلي است که به معني مرگ کفر است و در آن هيچ شک و شبههاي نيست.
آقايان که براي معاويه يک رضي الله درست ميکنند، ان شاء الله خدا اينها را با معاويه و پسرش يزيد محشور کند.
من فرمايش آقاي اميني را متوجه نشدم که دنبال چه هستند.
اگر حديث 4033 در صحيح بخاري را کنار 4468 در صحيح مسلم بگذارند جوابشان را ميگيرند.
********
پايان.
حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني