برنامه حبل المتين
استاد: حضرت آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني
16 / 09 / 1391
استاد قزويني:
هدفما اهانت به مقدسات هيچ مذهبي ؛ به ويژه به اهل سنت نيست.
ما اهانت به مقدسات اهل سنت را گناهي بزرگ و ذنب لا يغفر ميدانيم و تمام تلاشمان هم بر اين است که کوچکترين مسئلهاي که احساسات عزيزان اهل سنت را جريحه دار کند، در اين شبکه مطرح نشود.
اگرچه ما معصوم نيستيم، شايد از خود ما يا ديگر عزيزانما مطالبي در اين زمينه بيان شود، ما پيشاپيش از عزيزان اهل سنت پوزش ميطلبيم؛ ولي اگر بنا باشد که نقل مطلب از کتب اهل سنت اهانت باشد، قبل از ما اين اهانت را علماي بزرگ اهل سنت؛ مثل بخاري و مسلم و احمد بن حنبل و ديگر علماي اهل سنت، روا داشتهاند.
ما از عزيزان اهل سنت اين انتظار را داريم که اگر مطلبي از کتب آنها نقل ميشود که تا به حال به گوش آنها نرسيده است و صلاح هم نبوده است که برسد؛ چون آقايان ميديدند که اگر اين مطالب را بيايند در خطبههاي نماز جمعه و بالاي منابر بگويند، قطعا به صلاح آنها نيست؛ حتي بعضي از بزرگان مثل ذهبي ميگويد: بعضي از احاديث را ما بايد تلاش کنيم که محو و نابود کنيم؛ چون اين قضايا باعث ميشود که جامعه اهل سنت نسبت به صحابه بد بين شود.
اين چه منطقي است، بايد خود عزيزان بيننده قضاوت کنند.
ايام، ايام محرم است، ايام عزاداري اهل بيت عصمت و طهارت است.
ما ديديم که امسال در طول اين 14 قرن مراسم عزاداري سرور آزادگان در داخل و خارج ايران با شکوهتر و با عظمتتر از هر سال برگذار کرديد؛ بر خلاف ميل آن دسته از وهابيها و دشمنان اهل بيت که تمام تلاش خودشان را به کار ميبردند تا اين عزاداريها يا صورت نگيرد و يا به صورت کم رنگ باشد.
هذا من فضل ربي
اينها هرچه ميتوانند در اين زمينه تلاش کنند؛ چون هر موضعي را که در اين شبکههاي وهابي يا به قول اين آقايان خودشان، شبکههاي لاشخوران انجام ميگيرد، تأثيرات به عکس نظر وهابيها ميگذارد.
اينها از همان اول محرم يک سري کليپ درست کردند و عزاداريهاي شيعيان را با عزاداري مسيحيان مقايسه کردند و ميگويند: اين عزاداري در مسيحيت هم بوده و در شيعه هم بوده است.
مگر يک چيزي که در ميان مسيحيها بود، اگر مسلمانها آن را انجام دادند، اين دليل بر بطلان است؟
قرآن به صراحت ميفرمايد:
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ.
سوره بقره آيه 183
اگر مسلمانها روزه ميگيرند، يک نفر هم بيايد روزه گرفتن مسلمانها را با روزه مسيحيها يا يهوديها يا اديان گذشته مقايسه کند. آيا اين منطقي است؟
اين آقايان اگر يک مقداري به عقل و وجدانشان مراجعه کنند، اين کارهايشان کارهاي بچهگانه و احمقانه است.
حضرت عيسي همان لحظه اول فرمود:
قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آَتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا.
سوره مريم آيه 30 و 31
يک کسي هم بيايد نماز و زکات حضرت عيسي و مسيحيت را مقايسه کند با زکات مسلمانها و بعد بگويد: مسلمانها عين همان کاري را که مسيحيها انجام ميدادند انجام ميدهند.
خود اين آقايان در شبکههايشان گفتهاند ودر صحاحشان هم آمده است: نبي مکرم وقتي به مدينه آمد، آقايان ميگويند: تاسوعا و عاشورا بوده است و ديد که يهوديهاي مدينه همه روزه گرفتند.
حضرت فرمود: چرا اينها روزهاند؟ گفتند: به خاطر نجات حضرت موسي از دست فرعونيان روزه گرفتهاند. حضرت فرمود: اگر بنا باشد کسي به خاطر احترام به موسي روزه بگيرد، من از شما يهوديها سزاوارتر هستم.
پيغمبر اکرم آمد روز عاشورا يا تاسوعا را روزه گرفت.
پس يک شخصي هم بيايد بگويد: پيغمبر شما هم به تبع از يهوديها عاشورا را روزه گرفتند.
با اين که ما روايات متعددي از ائمه عليهم السلام نقل کرديم که ميفرمودند: کساني که روز عاشورا روزه ميگيرند، خدا همان پاداش بني مرجانه را به آنها ميدهند.
از امام صادق سؤال ميکنند که پاداش بني مرجانه چيست؟
حضرت فرمود: آتش جهنم.
الآن خداي عالم طبق مصالحي پرده روي حقايق و اعمال کشانده است؛ ولي آن کسي که به گوشش رسيد که روزه گرفتن روز عاشورا پاداش آتش جهنم دارد، آن وقتي که ديد پشيمان ميشود؛ ولي پشيماني هيچ سودي ندارد؛ ولي آن کسي که به گوشش نرسيده است معذور است.
مجري:
آيا از زبان اهل بيت عليهم السلام حديث وصايت در کتب اهل سنت آمده است؟
استاد قزويني:
ما در گذشته بحث حديث وصايت را در حديث دار با سندهاي صحيح و متعدد که اولين روزي که نبي مکرم رسالت خودشان را علني اعلام فرمودند مطرح کرديم.
حديث:
لكل نبي وصي ووارث وان عليا وصيي ووارثي
الكامل في ضعفاء الرجال، ج 4، ص 14
هر پيغمبر وصي داشته و وصي من هم علي بن ابي طالب است را با سند صحيح نقل کرديم.
حديث «وصي من بهترين اوصياء است» را مطرح کرديم و احاديث متعدد ديگري که گفتيم: اگر اينها سندا هم ضعيف باشد، همديگر را تقويت ميکند.
12 روايت يقوي بعضها بعضا ويوجب العلم
عبارت ابن تيميه را آورديم که ميگويد: کثرت طرق و تعدد طرق همديگر را تقويت ميکند و علم آور است:
ولو كان الناقلون فجارا فساقا
مجموع الفتاوى، ج 18، ص 26
اگرچه ناقلين فاسق و فاجر هم باشند.
تمام آن افرادي که ما آورديم جزء ثقات بودند.
امروز با توجه به سؤال جناب آقاي محسني، ببينيم خود حديث وصيت در لسان اهل بيت، اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السلام، آيا مطرح بوده يا نه؟
خوارزمي از اميرالمؤمنين نقل ميکند که معاويه تعدادي از افراد را فرستاده بود خدمت اميرالمؤمنين و مطالبي را گفتند و نسبت به اميرالمؤمنين اظهار ارادت کردند و اميرالمؤمنين خطاب به آنها فرمود:
معاشر الناس انا أخو رسول الله صلى الله عليه وآله ووصيه ووارث علمه، خصني وحباني بوصيته واختارني من بينهم.
المناقب، الموفق الخوارزمي، ص 222
من برادر پيغمبر و وصي پيغمبر هستم و وارث علم پيغمبر هستم و وصيت را مخصوص من قرار داده است و براي وصيت، در ميان همه من را انتخاب کرده است.
اين عبارتي است که واقعا صريح از مناقب خوارزمي که از او به امام و علامه در سير و تاريخ تعبير ميکنند.
در نهج البلاغه در جاي جاي اين کتاب اميرالمؤمنين سلام الله عليه بحث خلافت و وصايت و امامت خود و اين که شايستهترين فرد براي امامت خود حضرت بوده است، مطرح شده است.
از جمله در خطبه دوم است که بعد از مراجعه از جنگ صفين اميرالمؤمنين مطرح ميکند و ميفرمايد:
لا يقاس بآل محمد صلى الله عليه وآله من هذه الأمة أحد ولا يسوى بهم من جرت نعمتهم عليه أبدا. هم أساس الدين وعماد اليقين إليهم يفئ الغالي وبهم يلحق التالي ولهم خصائص حق الولاية وفيهم الوصية والوراثة.
نهج البلاغة، خطب الإمام علي (ع)، ج 1، ص 30
کسي از اين امت قابل مقايسه با آل محمد نيست و کسي هم پايه و هم سنگ اينها نميتواند باشد، آل محمد پايه دين هستند و تکيهگاه يقين هستند و آن کساني که جلو رفتهاند و غلو کردهاند، آنها بايد به آل محمد برگردند و آنهايي که از قافله عقب ماندهاند، اينها هم بيايند به آل محمد برسند و حق ولايت ويژه آل محمد است و وصيت پيغمبر مخصوص آل محمد است و وراثت علم پيغمبر منحصر به آل محمد است.
بعد ميفرمايد:
الآن إذ رجع الحق إلى أهله ونقل إلى منتقله.
نهج البلاغة، خطب الإمام علي (ع)، ج 1، ص 30
بعد از قتل عثمان که مردم آمدند من را خليفه قرار دادند، امروز حق به حقدار رسيد و آن حق به يغما رفته و غصب شده دوباره به صاحب حق منتقل شد.
اين جمله اميرالمؤمنين سلام الله عليه است.
اين آقاياني که مانور ميدهند چرا در نهج البلاغه از امامت خبري نيست، اين قسمت از نهج البلاغه را هم نگاه کنند.
حق به حقدار رسيد:
الآن إذ رجع الحق إلى أهله ونقل إلى منتقله.
نهج البلاغة، خطب الإمام علي (ع)، ج 1، ص 30
همين يک جمله کافي است.
شايد يک روز يک بحثي را شروع کنيم به عنوان امامت و خلافت در نهج البلاغه.
ما بارها گفتيم و دوستانمان هم گفتهاند: مرحوم سيد رضي در نهج البلاغه خطبههاي حضرت را که داراي فصاحت و بلاغت بوده است، اينها را گزينش کرده است؛ نه تمام خطبهها را.
بخشي از نامههاي حضرت را آورده است و بخشي از سخنان حضرت را آورده است.
خدا بيامرزد جناب آقاي غروي را که از علماي بزرگ نجف بودند.
يک روزي ما خدمتشان بوديم، گفت: ما در نجف با تعدادي از فضلا تمام احاديث اميرالمؤمنين را جمع آوري کرديم، 30 هزار روايت از اميرالمؤمنين فيش برداري و ثبت کرديم؛ ولي متأسفانه من اطلاع ندارم که آيا ايشان موفق شدند که اينها را چاپ کنند.
نهج البلاغه شايد يک سيام سخنان اميرالمؤمنين سلام الله عليه است.
در خطبه 74 نهج البلاغه اميرالمؤمنين به صراحت ميفرمايد:
لقد علمتم أني أحق الناس بها من غيري
نهج البلاغة، خطب الإمام علي (ع)، ج 1، ص 124
به صحابه ميفرمايد: شما همه يقين داشتيد که شايستهترين فرد براي خلافت، من بودم.
اگر امروز تابع ظلم شدم و مظلوميت را پذيرفتم و ميبينم که در حق من ظلم شده است:
ووالله لأسلمن ما سلمت أمور المسلمين ولم يكن فيها جور إلا علي خاصة.
نهج البلاغة، خطب الإمام علي (ع)، ج 1، ص 124
من مادامي که کار مسلمانها از رونق نيافتند و مسلمانها نابود نشوند و مشکلاتي برايشان پيش نيايد حاضر هستم اين مظلوميت را بپذيرم و اگر امر دائر باشد که کار مسلمانها رواج پيدا کند و مسلمانها از بين نروند، از آن طرف حکومت روم براي نابودي مسلمانها دهان باز کرده است و از آن طرف حکومت ايران دهان باز کرده است و از آن طرف منافقيني که ثلث قرآن در حق منافقين نازل شده است، اينها دنبال نابودي مسلمانها و اسلام هستند.
ميفرمايد: اگر بنابر اين است و حاضرم اين مظلوميت را بپذيرم و فقط اين ظلم بر من علي روا داشته شود؛ ولي مسلمانها از بين نروند و بعد ميفرمايد:
التماسا لأجر ذلك وفضله، وزهدا فيما تنافستموه من زخرفه وزبرجه.
نهج البلاغة، خطب الإمام علي (ع)، ج 1، ص 124
من اگر در برابر ظلمي که در حق من شد، صبر کردم خداي عالم در برابر صبر من، به من پاداش ميدهد.
اين جمله علي است و اوج مظلوميت علي است.
در خطبه 117 نهج البلاغه اميرالمؤمنين به صراحت قسم ياد ميکند و ميفرمايد:
فوالله إني لأولى الناس بالناس.
نهج البلاغة، خطب الإمام علي (ع)، ج 1، ص 231
به خدا سوگند ولايت تامه من بر مردم از همه بيشتر است.
همان ولايت تامهاي که در حديث غدير نبي مکرم مطرح کردند و فرمود:
من كنت وَلِيَّهُ فَعَلِىٌّ وَلِيُّهُ
مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص 350
يا اين که ميفرمايد:
من كنت أولى به من نفسه فعلي وليه
مجمع الزوائد، ج 9، ص 164
اين کاملا واضح و روشن است که شبههاي در آن نيست.
بعضيها اعتراض ميکنند که يا علي چرا از حق خودت دفاع نکردي؟
ميگويد:
وقال قائل: إنك على هذا الأمر يا ابن أبي طالب لحريص، فقلت بل أنتم والله لأحرص وأبعد، وأنا أخص وأقرب، وإنما طلبت حقا لي وأنتم تحولون بيني وبينه، وتضربون وجهي دونه فلما قرعته بالحجة في الملأ الحاضرين هب لا يدري ما يجيبني به.
نهج البلاغة، خطب الإمام علي (ع)، ج 2، ص 85
ميگويند: اين همه دم از خلافت و حق خودت ميزني، مردم تصور ميکنند که تو حريص به خلافت هستي که اين همه از حق خودت دفاع ميکني، حضرت فرمود: شما براي خلافت اين همه حرص ميزنيد و خلافت از شما دور است و من حق مسلم خودم را مطالبه ميکنم.
اين که ميگويند: اميرالمؤمنين از حق خودش دفاع نکرده است، پس اينها چيست؟
آقايان بيايند اين قضايا را يک مقداري روشن کنند.
نامه 62 نهج البلاغه به مالک اشتر را روشن کنند.
يکي از آنها همين خطبهاي است که الان خدمت عزيزان عرض کرديم.
حضرت در احتجاجش بر خوارج که اين را يعقوبي و ابن مغازلي آورده است که ميفرمايد:
وأما قولكم إني كنت وصيا فضيعت الوصية.
تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 192 و مناقب علي بن أبي طالب (ع)، ابن المغازلي، ص 77
مشخص است که خود خوارج معتقد بودهاند که وصي پيغمبر، علي است؛ ولي ميگفتند: تو با اين قبول حکميت وصايت را از بين بردي؛ يعني به حق وصي عمل نکردي.
اميرالمؤمنين ميفرمايد: من وصايت را از بين نبردم.
شما به طرف من نيامديد و شما دست از من کشيديد و شما از من حمايت نکرديد و شما در برابر من شمشير کشيديد.
بعد ميفرمايد: اگر مردم به حج نروند، آيا مکه باطل ميشود؟ مکه مورد کفر قرار ميگيرد؟
يک نفر هم به حج نرود، از عظمت و جايگاه حج کاسته نميشود.
اگر تمام شما دست از من برداريد، در وصايت من و حقانيت من و در امامت من، کوچکترين چيزي صورت نميگيرد. اين شما هستيد که با ترک من به وصيت پيغمبر کفر ورزيديد؛ نه اين که من نسبت به وصيت تضييع کرده باشم.
اين سخنراني اميرالمؤمنين باعث شد که 2 هزار نفر از خوارج پشيمان شدند و به طرف علي برگشتند. سخنراني علي در اينجا اين قدر زيبا بوده است.
نزديک 4 هزار نفر ماندند که در يک روز اميرالمؤمنين همه را به درک اسفل فرستاد و از خوارج جز 10 نفر نماند و از اصحاب علي جز 10 نفر به شهادت نرسيد.
يکي از آن 10 نفر جد اعلاي ابن تيميه عبد الرحمن بن ملجم مرادي است که اين جنايت را انجام داد.
خود ابن تيميه هم ميگويد:
و الذي قتل عليا كان يصلى ويصوم ويقرأ القران وقتله معتقدا أن الله ورسوله يحب قتل على.
منهاج السنة النبوية، ج 7، ص 153
قاتل علي بن ابي طالب اهل نماز و عبادت و روزه بود و معتقد بود که کشتن علي را خدا و پيغمبر دوست ميدارد.
اگر کسي همچين تعبيري را در رابطه با عثمان يا خليفه دوم به کار ببرد، ابن تيميه چه کار ميکند؟
کفر خودش و جد و اولاد آن شخص را صادر ميکند و او را مهدور الدم اعلام ميکند.
آقايان مرتب در شبکههايشان ميگويند: شيعه به صحابه جسارت ميکنند.
اين آقايان به ما بگويند: آيا علي جزء صحابه بوده است يا نه؟
اگر واقعا اهانت به صحابه و توهين به صحابه حرام است، به علي هم نبايد توهين شود.
اين کساني که به علي توهين کردند و علي را سب کردند و علي را ناسزا گفتند و روزي 140 بار بر علي لعنت ميکردند، حاضر هستيد که به اينها کافر بگوييد؟
حاضر هستيد که بگوييد: معاويه به خاطر سب علي بن ابي طالب منافق است و اهل آتش جهنم است؟
شما در ميان صحابه، علي بن ابي طالب را جدا ميکنيد.
اگر بناست که اهانت به صحابه زشت و عيب باشد، اهانت به علي هم عيب است.
اگر اهانت به صحابه اشکالي ندارد، همان طوري که معاويه و عمرو عاص و ديگران کردند و در برابر علي ايستادند و فتوا به قتل علي دادند، براي ديگران هم همين طور است.
يک بام و دو هوا را اگر يک زمان از شما ميپذيرفتند؛ ولي امروز جامعه از شما نميپذيرد.
طبراني از امام مجتبي نقل ميکند که امام حسن خطبهاي را خواند و حمد و ثناي الهي را گفت و اميرالمؤمنين را ذکر کرد و فرمود:
وذكر أمير المؤمنين عليا رضي الله عنه خاتم الأوصياء ووصى خاتم الأنبياء.
المعجم الأوسط، ج 2، ص 336
علي آخرين وصي و وصي آخرين نبي مکرم صلي الله عليه وآله است و پايان بخش اوصياء و وصي پايان بخش انبياء بوده است.
حاکم نيشابوري در کتاب مستدرک خود به صراحت ميگويد: امام حسن بعد از شهادت اميرالمؤمنين سلام الله عليه در مسجد کوفه به منبر رفت و فرمود:
من عرفني فقد عرفني ومن لم يعرفني فأنا الحسن بن علي وأنا بن النبي وأنا بن الوصي.
المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 188
هر کس من را ميشناسد که ميشناسد و هر کس من را نميشناسد، بداند من حسن بن علي و من فرزند پيغمبر و فرزند وصي پيغمبر هستم.
آقا امام حسين سلام الله عليه و سرور آزادگان در روز عاشورا خطبه ميخواند که طبري و ديگران نقل کردهاند.
خطاب به شيعيان آل ابي سفيان ميفرمايد:
إن لم يكن لكم دين وكنتم لا تخافون يوم المعاد فكونوا في أمر دنياكم أحرارا.
تاريخ الطبري، ج 3، ص 333
اينهايي که لاطائلات ميبافند که شيعيان حسين را کشتند، اين خطبه امام حسين است.
اين جمله امام حسين است که ميفرمايد:
ألست ابن بنت نبيكم وابن وصيه
تاريخ الطبري، ج 3، ص 319
آيا من فرزند دختر پيغمبر شما نيستم؟ من فرزند وصي پيغمبر نيستم؟
در روز عاشورا امام حسين هم امامت خودش را ثابت ميکند و هم امامت و وصايت علي را.
آن افرادي که ميگفتند:
إنا نقتلك بغضا لأبيك.
ينابيع المودة لذوي القربى، القندوزي، ج 3، ص 80
يا حسين ما با تو ميجنگيم به خاطر بغضي که با پدرت علي داريم.
حضرت ميفرمايد: پدر من وصي پيغمبر بود و پسر برادر پيغمبر بود:
وأول المؤمنين بالله والمصدق لرسوله بما جاء به من عند ربه
تاريخ الطبري، ج 3، ص 319
شايستهترين مؤمنين به خدا بوده است و اولين کسي بوده است که ايمان آورده است.
اينها کاملا واضح و روشن است که هيچ شک و شبههاي ندارد.
ثابت شد، اين که علي وصي پيغمبر است.
ما 12 روايت از زبان نبي مکرم آورديم و اينها هم روايات متعددي بود که از زبان اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السلام آورديم.
اگر لازم باشد، از زبان افراد ديگري هم وجود دارد و آنها را بيان ميکنيم.
ما به همين اندازه اکتفا ميکنيم، تا در اين جلسه يا جلسه بعدي بحث وصايت را جمع کنيم.
مجري:
کلمه وصي که در لسان امام حسين عليه السلام آمده بود، در برخي از کتب تحريف شده است. در بحث حديث دار هم که قبلا مطرح شده بود، آنجا هم حديث دار يک مقداري تحريف شده بود. چه علتي داشت که اين کارها را انجام دهند؟
آيا اين دسيسهاي نبود براي اين که حقانيت اهل بيت را در لا به لاي تاريخ پنهان کنند؟
استاد قزويني:
قبل از اين که اين سؤال حضرت عالي را جواب دهم، نکتهاي را در مظلوميت اميرالمؤمنين اشاره کنم.
اينها از همان روز اولي که شبکههايشان باز شده است، شروع کردن به بوق و کرنا گذاشتن که اي مردم اصحاب پيغمبر مظلوم هستند و شيعهها به اصحاب پيغمبر جسارت ميکنند. از اين طريق هم پولهاي خوبي گرفتند از يک عده افرادي که واقعا بياطلاع هستند.
کمک کردن به شبکههاي نفاق باعث ميشود که در قيامت در زمره منافقين محشور شويد؛ هر کس بخواهد به شبکه نفاق کمک کند، هر کسي که ميخواهد باشد؛ چه سني باشد و چه وهابي، به اين سرنوشت دچار خواهد شد.
ما از شما سؤال داريم.
در رابطه با اميرالمؤمنين که اين همه در تاريخ مظلوم شده است و به تعبير زمخشري و سيوطي بر بالاي بيش از 70 هزار منبر، اميرالمؤمنين را سب و لعن ميکردند.
آيا يک دفعه آمدند از علي دفاع کنند؟
يکي از اين کارشناسان منافقي که از زادههاي بني اميه است گفت: معاويه که سب ميکرد؛ يعني انتقاد ميکرد؛ شتم و سب يعني انتقاد کردن و انتقاد کردن هم که اشکالي ندارد.
آيا در رابطه با ديگران هم اگر کسي سب کند، شما همين را ميگوييد؟
من بارها گفتم خطابم فقط به وهابيها نيست. من از عزيزان اهل سنتي که عشق به اميرالمؤمنين در سراسر وجودشان است و محبت علي در وجودشان است، از اينها من سؤال ميکنم.
بزرگواري کنند و جواب دهند، علماي بزرگوار حوزههاي علميه به ما جواب دهند.
حريز بن عثمان از روايت مشهور اهل سنت که حداقل 50 کتاب رجال اهل سنت مثل تهذيب التهذيب ابن حجر عسقلاني و تهذيب الکمال مزي و ابن حبان در مجروحين خود آورده است و ميگويد:
كان يلعن عليا بالغداة سبعين مرة وبالعشي سبعين مرة.
تهذيب التهذيب، ج 2، ص209 و المجروحين، ج1، ص268 و تهذيب الكمال، المزي، ج 5، ص 579
بعد از نماز صبح 70 بار علي را لعن ميکرد و در مغرب هم علي را 70 بار لعن ميکرده است.
يا اين که ميگويد:
فكان لا يخرج من المسجد حتى يلعن عليا سبعين.
تاريخ مدينة دمشق، ج 12، ص 349 و مختصر تاريخ دمشق، ج 2، ص 365 و تهذيب التهذيب، ج 2، ص 209
قدم از مسجد بيرون نميگذاشت مگر اين که علي را 70 بار لعن ميکرده است.
خدا به آبروي زهرا لعنتت کند و به اشد عذاب گرفتارش کند.
اگر بالاتر از آتش جهنم عذابي هست اين را گرفتار آن عذاب کند.
ما ميگوييم علي مظلوم است، امروز هم علي مظلوم است.
آقاي احمد بن حنبل که رئيس حنابله است، وقتي به حريز بن عثمان ميرسد ميگويد:
سألت أحمد بن حنبل عن حريز فقال ثقة ثقة ثقة.
تاريخ بغداد، ج 8، ص 269
يعني سه تا ثقه آمده که تأکيد ميکند که مورد وثوق است.
يحيي بن معين که بنيان گذار علم رجال اهل سنت است ميگويد:
عن يحيى بن معين انه قال حريز بن عثمان ثقة.
الجرح والتعديل، ج 3، ص 289
تهذيب الکمال جلد 5 صفحه 573 را آقايان ببينند.
آيا اينها را آمديد رويش کار کنيد.
آيا در خطبههاي نماز جمعه ، جلسات و سخنرانيهايتان، يک دفعه شده است که از علي دفاع کنيد و حريز بن عثمان را لعنت کنيد به خاطر اين که به علي جسارت ميکرده است؟
آنجا جرأت نميکنيد؛ چون احمد بن حنبل ميگويد: ثقة ثقة ثقة
عمران بن حطان سدوسي که قاتل علي را مدح ميکند:
يا ضربة من تقي ما أراد بها إلا ليبلغ من ذي العرش رضوانا
أمالي ابن سمعون، ج 1، ص 31 و الاستيعاب، ج 3، ص 1128 و المحلى، ج 10، ص 484 و سير أعلام النبلاء، ج 4، ص 215
آن آدم متقي که ضربتي بر فرق علي زد و با اين ضربت ميخواست به کمالات بالاي عرش برسد.
همين آقاي عمران بن حطان که اين چنين ميکند، شما برويد کتابهاي رجالي را مراجعه کنيد.
آيا توثيق کردهاند اين شخص را يا خير؟
تهذيب التهذيب جلد 8 صفحه 113 را ببينيد.
تاريخ ثقات آقاي عجلي صفحه 373 را ببينيد.
از اين بالاتر، آقاياني که نسبت به اهل بيت و امام حسين عليهم السلام علاقهمند هستيد، اصلا عزاداري امام حسين بدعت و يزيد هم قاتل امام حسين نبوده است، عمر سعد قاتل امام حسين بوده است؟
وقتي آقاي عجلي و بزرگان اهل سنت مينويسند:
عمر بن سعد بن مالك تابعي ثقة وهو الذي قتل الحسين.
تاريخ مدينة دمشق، ج 45، ص 41 و تهذيب التهذيب، ج 7، ص 396
اي خاک بر فرق اين افراد با اين توثيقاتشان.
عمر سعد کسي است که امام حسين را کشته است؛ ولي آدم مورد وثوقي است.
اينها ميآيند اميرالمؤمنين سلام الله عليه را لعن ميکنند و قاتل امام حسين را توثيق ميکنند؛ ولي آقاي ذهبي وقتي به ابن خراش ميرسد که از او تعبير ميکنند به حافظ و عالم بزرگوار که آمده گفته است اين حديثي که ابو بکر گفت:
نحن معاشر الانبياء لا نورث ما ترکناه صدقة.
اين حديث باطل است و هيچ فحش و توهيني هم نکرده است و نگفته است که بالاي چشم آقاي ابوبکر ابرو وجود دارد، فقط گفته است: اين روايت باطل است.
ببينيد که آقاي ذهبي چه کار کرده است.
فاما أنت أيها الحافظ البارع الذي شربت بولك ان صدقت في الترحال فما عذرك عند الله مع خبرتك بالأمور فأنت زنديق معاند للحق فلا رضى الله عنك.
تذكرة الحفاظ، ج 2، ص 685
ابن خراش ميگويد: حديث «ما ترکناه صدقة» باطل است.
ايشان ميگويد: اي ابن خراشي که حافظ و متدين هستي و نجاست خودت را خوردي، تو که آدم متخصص در رجال هستي، چه جوابي داري در نزد خدا؟ به خاطر اين که گفتي: اين روايت باطل است، زنديق و معاند حق هستي و خدا از تو راضي نباشد.
بعد ميگويد:
مات بن خراش إلى غير رحمة الله
تذكرة الحفاظ، ج 2، ص 685
ابن خراش به غير رحمت خدا مرد.
اين آقا ميگويد: اين حديث باطل است؛ چون فلان شخص در سند آن است و کاذب است.
اين شخص بايد در حقش گفته شود:
شربت بولك، فأنت زنديق معاند للحق فلا رضى الله عنك، مات بن خراش إلى غير رحمة الله
ولي در رابطه با عمر سعد نه و در رابطه حريز بن عثمان نه، اينها اگر علي را لعن کنند هيچ اشکالي ندارد. به فرض علي داماد و صحابه و مسلمان هم نبوده باشد.
اين يک بام و دو هوا را درست کنند.
اين آقاياني که برنامه ميگذارند به نام خيانت در گزارش تاريخ، بيايند به اينها جواب دهند.
همان تعبيري که علامه اميني در آخرين لحظات عمرشان به فرزندشان گفته بود که من از خدا ميخواهم از اول خلقت تا آخر خلقت به من عمر دهد و بنشينم براي مظلوميت علي گريه کنم.
اي مردم دنيا والله علي مظلوم بوده است و امروز هم مظلوم است. هر کس بخواهد از مظلوميت علي دفاع نکند، فرداي قيامت با دشمنان علي محشور خواهد شد؛ چه شيعه باشد و چه سني. هيچ فرقي نميکند. با توجه به اين مسائل تکليف ما خيلي سنگين است.
ما عرض کرديم از تاريخ طبري که امام حسين سلام الله عليه در روز عاشورا ميفرمايد:
ألست ابن بنت نبيكم وابن وصيه وابن عمه.
تاريخ الطبري، ج 3، ص 319
آيا من فرزند دختر پيغمبر شما نيستم؟ من فرزند زهرا نيستم؟ من فرزند وصي پيغمبر نيستم؟
ابن کثير دمشقي به طور کلي وابن وصيه وابن عمه را حذف ميکند.
وأنا ابن بنت نبيكم .
البداية والنهاية، ج 8، ص 179
اگر واقعا اين روايت دلالت بر وصايت علي ندارد، آقاي ابن کثير دمشقي چرا حذف ميکني؟
خود ابن کثير ميگويد: من تلاشم در البداية والنهاية بر اين بوده است که عصاره آنچه را که طبري آورده است، ذکر کنم.
آيا امانت داري همين است؟ فرداي قيامت شما چه جوابي داريد؟
آنجا چه کار ميخواهيد کنيد؟
در رابطه با حديث دار، ما در جلسه اول حديث وصيت آورديم که پيغمبر اکرم صلي الله عليه وآله فرمود:
فأيكم يؤازرني على هذا الأمر على أن يكون أخي ووصيي وخليفتي فيكم.
تهذيب الاثار مسند علي، ج 3، ص 63 و تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 49 و الكامل في التاريخ، ج 1، ص 586 و المختصر في أخبار البشر، ج 1، ص 76 و جامع الأحاديث، ج 12، ص 84
بعد علي ميفرمايد: پيغمبر دست بر گردن من گذاشت و فرمود: اين برادر من و وصي من و خليفه من در ميان شما است، از او حرف شنوي داشته باشيد و اطاعت کنيد.
همين آقاي طبري که در تاريخ خود ميآورد، وقتي به تفسير ميرسد، به جاي اين که بگويد:
إن هذا أخي ووصي وخليفتي
ميگويد:
إن هذا أخي وكذا وكذا
تفسير الطبري، ج 19، ص 122
من قضاوت را به شما واگذار ميکنم، شما بياييد داوري کنيد.
شما اين عبارت قبلي طبري را ببينيد:
إن هذا أخي ووصي وخليفتي فيكم فاسمعو له وأطيعوا.
تاريخ الطبري، ج 1، ص 543 و الكامل في التاريخ، ج 1، ص 586
بعد اين آقاي طبري در تفسيرش به جاي:
إن هذا أخي ووصي وخليفتي
ميگويد:
إن هذا أخي وكذا وكذا
تفسير الطبري، ج 19، ص 122
همين يک مورد کافي نيست براي حقانيت و مظلوميت اميرالمؤمنين؟
ابن کثير دمشقي در البداية والنهاية همين کار را ميکند.
إن هذا أخي وكذا وكذا فاسمعوا له وأطيعوا
البداية والنهاية، ج 3، ص 40
در تفسيرش هم ميآورد:
إن هذا أخي وكذا وكذا فاسمعوا له وأطيعوا
تفسير ابن كثير، ج 3، ص 352
شما بياييد از اين کارشناسان شبکههاي مدعي اسلام ناب محمدي، اين بازيچه چيه؟
آيا آقاي طبري عقل و حافظهاش را از دست داده بود؟ چرا کذا وکذا را بلد بود بنويسد؛ ولي خليفتي ووصي را بلد نبود؟
برادر من است از او حرف شنوي داشته باشيد.
اين برادري چه ارتباطي به فاسمعوا و اطيعوا دارد؟
اگر بگويد: اين خليفه و جانشين من است از او حرف شنوي داشته باشيد و اطاعت کنيد، يک ارتباطي دارد؛ ولي اين چه ارتباطي دارد؟
شايد يک بزي بوده است که به خانه طبري آمده است و وقتي ايشان تفسير مينوشت، «أخي ووصي وخليفتي» را خورده است.
شايد از نسل همان بز ام المؤمنين عائشه بوده است و آمده است خورده است نتوانسته است که بنويسد و ابن کثير هم حتما نسخهاي از طبري در اختيارش بوده است که بزه خورده بوده است.
براي همين آمدند کذا وکذا نوشتهاند.
همچنين در کتاب سيره نبويه ميگويد:
فأخذ برقبتى فقال: إن هذا أخى وكذا وكذا فاسمعوا له وأطيعوا
السيرة النبوية لابن كثير، ج 1، ص 459
جواب اين را چه ميگويند؟
آقاياني که برنامه خيانت در گزارش تاريخ ميگذارند، اي کاش اين را جواب دهند.
به جاي اين که صدايشان را بلند کنند و به مشکل بخورند و با هزينههاي بيمارستاني رو به رو شوند، همين را جواب دهند.
ما که توهين هم نميکنيم. آيا اين خيانت در گزارش تاريخ است يا نه؟
جناب آقاي دکتر محمد حسين هيکل در کتاب حيات محمد صفحه 104 ميگويد:
فأيکم يوازرني علي هذا الامر وأن يکون أخي ووصي وخليفتي فيکم فأعرضوا عنه وهموا بترکه
اين در چاپ سال 1354 است در چاپ اول کتاب.
در چاپ دوم آن که چاپ هفتم هم از روي چاپ دوم چاپ شده است.
در اين چاپ اين جمله را حذف کرده است
وأن يکون أخي ووصي وخليفتي فيکم
باز هم آنها انصاف داشتند و کذا و کذا را گذاشتهاند؛ ولي آقاي محمد حسين هيکل حذف کرده است.
ألست ابن بنت نبيكم وابن وصيه وابن عمه وأول المؤمنين.
تاريخ الطبري، ج 3، ص 319
در کتابهاي ديگر هم به همين شکل است.
ألست ابن بنت نبيكم وابن وصيه وابن عمه وأول المؤمنين.
نهاية الأرب في فنون الأدب، ج 20، ص 276
ذهبي و ابن کثير سلفي ميخواهند اين را نقل کنند در آن دست کاري ميکنند.
ألست ابن بنت نبيكم وابن ابن عمه.
سير أعلام النبلاء، ج 3، ص 301
ابن وصيه حذف شده است.
اين حضرات اينها را جواب دهند.
البداية والنهاية جلد 8 چاپ دار الکتب علميه وقتي ميخواهد همين عبارت امام حسين سلام الله عليها را بياورد ميگويد:
أنا بنت ابن نبيکم
ادامهاش را که ميفرمايد:
وابن وصيه
را پاک کرده است. آيا اين کار صحيح است؟ آيا اين از انصاف است؟
آقاي طبري، آقاي ذهبي، آقاي ابن کثير و آقاي دکتر محمد حسين هيکل.
گيرم که خلق را به فريبت فريفتي با دست انتقام طبيعت چه ميکني
در کتاب أعيان شيعه مرحوم سيد محسن امين در حاشيهاش آمده است، وقتي کتاب حيات محمد دکتر محمد حسين هيکل چاپ شد، اعتراض کردند که اين عبارت چيست که شما آوردهايد؟
اين که ميگويد:
فأيکم يوازرني علي هذا الامر وأن يکون أخي ووصي وخليفتي فيکم
در همان چاپ اول هم ناقص نقل کرده است.
مرحوم علامه اميني حسابي به هيکل ميتوپد و ميگويد: اين عباراتي که آوردي از کجا گرفتي و از کدام مصدر اين را انتخاب کردي؟
همان جا هم دست خيانت مشخص است.
سؤال کردند، اين که عقائد ما اهل سنت را زير سؤال ميبرد؟
جواب داده است که به من چه ربطي دارد تاريخ اين طور گفته است.
بعد گفتهاند اگر در چاپ دوم اين مطلب را حذف کني، ما ملتزم ميشويم که چند هزار از کتاب شما را بخريم و رايگان منتشر کنيم تا اين کتاب شما دست خيلي از خوانندهها برسد.
ايشان هم پذيرفت.
راست و دروغ اين قضيه هم بر عهده راوي آن است.
در بعضي از جاها که من ديدم، در عبارت مرحوم شرف الدين صاحب المراجعات آمده است، به ايشان گفتند: اگر اين را حذف کنيد، ما فلان مبلغ پول در اختيارت قرار ميدهيم؛ ولي در چاپ بعدي اين را حذف کن.
اين، جوانهاي ما را منحرف ميکند؛ اگرچه در تاريخ آمده باشد؛ ولي بايد حذف شود.
در قرن 20 و 21 بايد اينها رونق بيشتري پيدا کند. در يک چاپ عبارت بود و در چاپ بعدي اين عبارت را برداشت.
ما تا چاپ دوازدهم را در قم داشتيم که دوستانمان در کتابخانه آيت الله مرعشي نجفي از آن عکس گرفتند.
ان شاء الله شايد دوستان عزيزمان در کلمه طيبه يک تغييراتي صورت دهند و چند جلسه خيانت در گزارش تاريخ را مطرح کنند و تحريفاتي که در کتابهاي اهل سنت در اين 60 سال اخير انجام دادهاند، اينها را نشان دهند.
کارهايي که وهابيها دارند انجام ميدهند نشان داده شود؛ دروغهايي که ابن تيميه در منهاج السنة از صحيح بخاري و مسلم نقل ميکند، يا درست است و يا ابن تيميه دروغ گفته است.
شايد بالاي 300 مورد ابن تيميه مطالبي از صحيح بخاري و مسلم نقل ميکند که در صحيحين همچين روايتي وجود ندارد. ابن تيميه دروغ گفته است و کذاب است و يا راست گفته است.
آن صحيح بخاري و مسلمي که در قرن 8 بوده است، در اختيار مردم نيست.
بنده خودم 5 سال قبل که ماه رمضان مکه مشرف بودم، رفتم کتابخانه بزرگ مکه مکرمه که مسؤل کتابخانه يک دکتري بود که خيلي آدم خوش برخوردي بود و ما را راهنمايي کرد به مخزن خطي و بخش ميکرو فيلم.
من خيلي دوست داشتم ببينم که قديميترين صحيح بخاري در عربستان سعودي، از چه تاريخي است؛ چون ما مطالبي را بزرگان از صحيح مسلم و بخاري نقل ميکنند مثل:
من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية
ميگويند: صحيح مسلم اين را آورده است؛ ولي الان در صحيح مسلم نيست.
من حدود چهار روز آنجا رفتم.
تمام اين ميکرو فيلمها را در اختيار من قرار دادند؛ حتي بعضا نياز بود که خطي را که قابل ورق زدن بود، در اختيار ما قرار دادند و من قبل از قرن 7 يک نسخه نتوانستم پيدا کنم.
نسخههاي قبل از قرن 7 را نابود کردند.
آن مطالب و رواياتي که مسلم و بخاري در صحيحينشان آوردند که حقانيت شيعه و امامت و خلافت اميرالمؤمنين را اثبات ميکنند؛ حتي آن نسخهها هم از بين رفته است.
دوستان در هر کجاي دنيا که صداي ما را ميشنوند؛ مخصوصا عزيزاني که در آمريکا هستند که در کنگره آمريکا ميليونها کتاب چاپي و خطي در آن موجود است يا در کتابخانه بزرگ لندن، اگر واقعا دسترسي دارند و بتوانند صحيح بخاري و مسلم که در قرن 5 و 6 باشد؛ يعني قبل از قرن 7 و پيدايش اين وهابيها، اگر ميکرو فيلم يا نسخهاي ميتوانند پيدا کنند، در اختيار ما قرار دهند تا ما از اينها استفاده کنيم.
الحمد لله امروز عصر رسانه و عصري نيست که آقايان خيانتهايي را در کتابهايشان انجام دهند و بر مردم مخفي بماند.
از خود ما هم بارها سؤال ميکنند که ما شنيديم در کتب اهل سنت مطالبي را حذف ميکنند.
گفتيم: کار از کار گذشته است. کتابها همه در اختيار عموم مردم قرار گرفته است.
مگر اين که يک قدرتي پيدا کنند که تعدادي اجنه بگيرند و تمام اين کتابهاي اهل سنت به ويژه صحاح سته را در کتابخانههاي خودشان و کتابخانههاي شيعه و کتابخانههاي اروپا و آمريکا و خانه آقايان علماء، همه را جمع کنند و توي دريا بريزند تا کتابي نباشد.
آن وقت يک صحيح بخاري يا مسلم طبق دلخواه آقايان وهابي بنويسند.
مشهور است که ابن تيميه جن در اختيار داشته است.
ما از صحت اين قضيه خبر نداريم؛ ولي مشهور است.
اگر همچين کاري بخواهند انجام دهند، آنجا هيچ راه گريزي نيست.
نرم افزارهايي هم که بوده است، در همين نرم افزارها چه الجامع الکبير و چه مکتبه شامله، خيانتهاي متعددي ما ديديم که اينها آمدند در بعضي از روايات تصرف کردند و بعضي از روايات هم که تصرف نکردهاند، بعضي از واژهها را غير قابل جستجو قرار دادهاند.
من همين ديشب دنبالش بودم در الجامع الکبير هر جملهاي را که ميزدم، نميآورد.
هر لفظي در رابطه با وصي وخليفتي زدم، نياورد؛ تا اين که آن جلد و صفحهاي که در مکتبه اهل بيت بوده است، رفتم از طريق جلد صفحه وارد آن شدم، جستجو نکردم.
از طريق مطالعه ديدم که اين روايت در آن وجود دارد.
اينها را از تحت پوشش جستجوگر برداشتهاند که اگر کسي دنبال جستجوي يک لفظي است در اين کتب، دسترسي نداشته باشد؛ ولي هر کاري بخواهيد انجام دهيد، اين را بدانيد که اولين محکمه عدل الهي فرداي قيامت، طبق صحيح بخاري براي اميرالمؤمنين است.
در آنجا تمام دشمنان علي و خائنين به علي و ظالمين به علي، هر کس چه با قلم و چه با قدم و چه با جان و چه با مال در حق علي ظلم کردند يا کوتاهي کردند، در آن محکمه مورد محاکمه قرار خواهند گرفت.
در بعضي از کتابها روايت «خلفائي اثنا عشر»؛ خلفاء من دوازده نفر هستند، را تحريف کرده اند.
اگر دوستان بخواهند در برنامهاي خيانت در گزارش تاريخ را نشان دهند، يکي از موارد آن هم همين روايت است.
بيننده آقاي فارابي از گچساران:
ما موفق نشديم که شما را ملاقات کنيم و گفتگويي با شما داشته باشيم.
من خواستم به آيت الله عرض کنم: اين بينندههايي که اکثرا روي خط ميآيند؛ مخصوصا بينندههاي اهل سنت، يکي از مشکلاتي که دارند در مورد صحيح بخاري و مسلم، اينها در مورد اشخاص و رجال اين کتابها اطلاعات دقيقي ندارند.
اطلاعات درستي از نحوه نوشتن احاديث اين کتب ندارند و هميشه وقتي که کارشناسانشان به مطالب اين کتاب استناد ميکنند، يک سري انسانهايي در سلسله سند احاديث بخاري و مسلم وجود دارند که اينها خيلي آدمهاي معمولي و آدمهاي درستي نبودند.
ميخواستم از حضرت آيت الله درخواست کنم که يک مقداري وقت بگذارند در مورد بررسي صحيحين و به لحاظ علمي اين دو کتاب را بررسي کنند تا بينندهها در اين زمينه روشن شوند.
در مورد برنامه کلمه طيبه يک پيشنهادي داشتم که ميخواستم خدمتان عرض کنم، قبلا که اين برنامه پخش ميشد، در هر جلسه حدود هر کارشناس 5 مبحث را بررسي ميکردند؛ ولي اخيرا شده نفري 1 مطلب؛ يعني آقاي ابوالقاسمي يک مطلب را جواب ميدهد و آقاي يزداني هم يک مطلب را جواب ميدهد.
بيننده آقا محمد از امارات از اهل سنت:
يک سؤال داشتم و يک صحبتي در مورد مناظره آقاي يزداني با مولوي مرادزهي.
سؤالم اين است که يک شبههاي پيش آمده است براي من در مورد حديثي است که در کتاب شريف کافي جلد 1 صفحه 286 است.
حديث در مورد:
أطيعوا الله وأطيعوا الرسول وأولي الأمر منكم
است.
يکي از روايان اين حديث سهل ابن زياد أبي سعيد است.
لطف کنيد نظر شما و علماي رجالي شيعه مثل نجاشي و شيخ طوسي و شيخ کليني را در اين رابطه بيان کنيد.
در رابطه با مناظره آقاي مرادزهي با آقاي يزداني که آن حديث به انگليسي هم ترجمه شده بود.
آقاي يزداني گفتند: به انگليسي گفته شده است:
House of ayeshe
House در اينجا به چه معنا است؟
مجري:
به معناي خانه است.
بيننده:
مگر خانه يک اتاق دارد؟
استاد قزويني:
آقايان گفتند: خانه عائشه فقط يک اتاق يک متر در دو متر بوده است.
بيننده:
يعني ديگه آنجا اتاقي نبوده؟
استاد قزويني:
آپارتمان که نبوده است؟ حضرت 9 زن داشتند و همه در قسمت جنوب مسجد زندگي ميکردند که براي هر کدام يک حجره بوده است. اين که مشخص است و در آن شکي نيست.
بيننده:
سؤال من همين است.
در زبان انگليسي به اتاق چه ميگويند؟
استاد قزويني:
room ميگويند.
کاري با آن ندارم، از بنده بخواهيد سؤال کنيد، متراژ خانههايشان در دست ما نيست.
اين آقايي که گفت: خانه عائشه يک متر در دو متر است، ما مسخرهاش کرديم و حق هم است که مسخره شود؛ چون يک متر در دو متر اهانت است.
دستشوييها را يک متر در دو متر ميکنند، وقتي انسان بخواهد وضو بگيرد، باز هم به مشکل برميخورد. اينها خواستند ابرو درست کنند، زدند چشم را هم خراب کردند.
روايتي در صحيح بخاري و مسلم بوده است که عائشه همسر پيغمبر ميگويد: هر وقت پيغمبر نماز ميخواند من پايم را دراز ميکرد و هرگاه پيغمبر به سجده ميرفت، از پاي من منگوش ميگرفت و من پايم را کنار ميکشيدم.
اينها گفتند: علت اين که عائشه همچين کاري کرده است، حمل بر بيادبي عائشه نشود؛ بلکه خانه کوچک بوده است.
هر يک از زنان پيغمبر فقط يک اتاق داشتند نه بيشتر.
برادر عزيزمان آقاي دکتر ايرانمنش که ترجمه به انگليسي ميکنند و استاد فن هستند و متخصص هستند، اينها بايد در مورد مباحث انگليسي اظهار نظر کنند.
بيننده:
اين ؟؟؟ شما مطرح کرديد.
استاد قزويني:
بنده مطرح نکردم، آن آقايان مطرح کردند و در برنامهشان بياييد سؤال کنيد.
بيننده:
شما هم تأييد کرديد.
استاد قزويني:
اين آقايان ميگفتند: اصلا در خانه عائشه نبوده است، پيغمبر اکرم يک مهمانسرا داشتند که در آن مهمانسرا وارد ميشدند؛ ولي ما ديديم که تمام اشخاص، نازلاً علي عائشه بودهاند که به معني اين است که وارد خانه عائشه شدم.
ما نظرمان بر اين است که اين روايات توسط دودمان بني اميه ساخته شده است.
ما بايد يک مقداري بياييم بازتر فکر کنيم. من نميخواهم از آقايان اهل سنت مايه بگذارم.
الان يک شخصي بيايد بگويد: آيت الله العظمي بروجردي و آيت الله العظمي خوئي که از بزرگان شيعه هستند، از دنيا رفته است و يک زن جواني داشته است و اين زن جوان هم بچه نداشته است.
چند سال بعد از آقاي خوئي بعضي از جوانها ميآمدند خانه او مهمان ميشدند، بدون اين که محرمي در آنجا باشد. ما اين را اهانت و توهين ميدانيم.
همان طوري که اگر به يک مفتي هم بگويند: مثلا آقاي مولانا عبد العزيز از دنيا رفته است و يک زن جواني داشته است و جوانها خانهاش مهمان ميشدند، اين را اهل سنت توهين ميدانند.
بيننده:
يک مفتي با پيامبر خيلي فرق ميکند.
استاد قزويني:
يعني اگر اين را در حق يک مفتي يا آيت الله العظمي بگويند توهين است؛ ولي در رابطه با زن پيغمبر بگويند، توهين نيست؟
بيننده:
توهين است و خيلي هم توهين است. من ميگويم: خيلي فرق ميکند بين پيامبر و مفتي.
استاد قزويني:
در حد يک مولانا و آيت الله العظمي، ما راضي نميشويم.
بيننده:
اگر آن آقاي انگليسي بخواهد ترجمه کند به نظر شما بايد چه بگويد؟
استاد قزويني:
In the house ayeshe
يا
In the room ateshe
فرقي نميکند.
بيننده:
خيلي فرق ميکند.
استاد قزويني:
اگر مهمانسرا ميبود چه بايد ميگفت؟
بيننده:
خانه عائشه، مهمانسرا و اتاق خواب و اتاق نشيمن و حال دارد.
استاد قزويني:
ساختمان ويلايي بوده است؟
بيننده:
نه. اين واقعا خيلي عجيب است که شما اين روايات را ؟؟؟ ميکنيد؟؟
استاد قزويني:
اگر مهمانسرا بود، به جاي اين که بگويد:
In the house ayeshe
ميگفت:
In the gues house ayeshe
بيننده:
اگر در اتاق عائشه بود ميگفت:
Room of ayeshe
استاد قزويني:
ما که نميگوييم اتاق، ما ميگوييم: خانه عائشه، شما ميگوييد: خانه نبوده است، مهمانسرا بوده است. اگر مهمانسرا را ترجمه ميکردند، ميگفتند:
In the gues house ayeshe
حيف است که ما بخواهيم فکرمان را براي اينها مشغول کنيم.
بيننده:
اگر واقعا حيف بود، دو تا عالم با هم مناظره نميکردند.
استاد قزويني:
ما معتقد هستيم که در صحاح يک سري رواياتي آمده است که براي دانشجوها سؤال ايجاد ميکند.
بنده خودم در دانشگاه تهران بخش قم تدريس دارم و تدريس من هم عمومي است که نزديک 200 دانشجو ميآيند و تعدادي از عزيزان اهل سنت هم در آنجا ميآيند و آنجا هم نخبههاي دانشگاه تهران انتخاب ميشوند به آنجا ميآيند.
افراد عادي نيستند، نخبههاي دانشگاههاي کشوري هستند.
وقتي ما اين روايات را براي خيلي از عزيزان و دانشجويان اهل سنت مطرح ميکنيم، ميگويند: براي ما اين قابل قبول نيست.
ما نميتوانيم هضم کنيم که در صحيحي که علماي ما ميگويند: بعد از قرآن، صحيحترين کتابها است، اين روايات در آن آمده است.
شايد در همان کلمه طيبه يا برنامه ديگر، دوستان ما بيايند يک نگاه منصفانه به صحيحين داشته باشند.
اگر 500 سال قبل يک روحاني ميآمد و تمام روايات کافي را بالاي منبر ميخواند و ميگفت: کليني اين طوري گفته است و امام زمان هم فرموده است:
الکافي کاف لشيعتنا
اين روايت دروغ را هم به امام زمان ميبندند.
مردم هم که داراي فرهنگ بالايي نبودند و اطلاعات عريضي نداشتند.
از يک عالم شيعه ميپذيرفتند؛ ولي امروز يک دانشجوي شيعه از من هر روايت کافي را نميپذيرد؛ مگر اين که من بررسي سندي کنم.
همين قضيه هم نسبت به صحاح اهل سنت است.
ما بارها گفتيم و در ايام هفته وحدت هم گفتيم، به جاي اين که ما بياييم قبرهاي کهنه را نبش کنيم که مثلا علامه مجلسي به خلفاء توهين کرده است يا سيد نعمت الله جزايري اين طوري گفته است يا آقاي شيخ مفيد اين طوري گفته است و در مقابل ما هم بگوييم: ابن تيميه فلان چيز را گفته است و شافعي و مالک نسبت به شيعه اين طور گفته است.
همان طوري که جناب مولوي مراد زهي گفتند: بر گذشتهها صلوات، ما بايد بياييم نسبت به گذشتهها کاري نداشته باشيم و ببينيم که امروز در اين عصر ارتباطات و عصر رسانه و عصر سايبري، رسالت روحانيت شيعه و اهل سنت چيست؟
ما دنبال اين هستيم که يک همايشهايي صورت بگيرد، توسط کساني که در جامعه شيعه و در جامعه اهل سنت هم تأثير گذار هستند.
شايد بنده بيايم يک حرفي را به عنوان يک استاد حوزه بگويم، جامعه شيعه نپذيرد؛ ولي اگر از مراجع به ميدان بيايند، جامعه شيعه ميپذيرد.
از جناب آقاي مراد زهي شايد نپذيرند؛ ولي اگر 10 تا از مفتيان تراز اول اهل سنت از داخل و خارج بيايند، همه بپذيرند. ما دنبال اين قضيه هستيم.
در رابطه با سهل بن زياد، ما نظرمان اين است که سهل بن زياد ثقه است و به روايتش هم عمل ميکنيم و جمع بندي رواياتي که در مدح و ذم او است، اين است که ايشان ثقه است.
من يادم نميرود سال 55 بود که درس خارج اصول حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني در مسجد سلماسي شرکت ميکرديم، ايشان با اين که بحثشان اصول بود، به مناسبتي روايتي را مطرح کردند که در آن سهل بن زياد آدمي بود.
ايشان يک هفته بحث اصولشان را کنار گذاشتند و اقوال رجاليون در مدح و ذم سهل بن زياد و اقوال فقها و اصوليون را مطرح کردند.
يادم هست که روز چهارشنبه آخرين لحظات، گفتند:
ايها الناس الامر في السهل سهل
من اتفاقا چندي پيش که خدمت معظم له رسيده بودم، اين را گفتم و ايشان خيلي خوشحال شدند و خنديدند.
ما سهل بن زياد آدمي را ثقه ميدانيم و به رواياتش هم عمل ميکنيم.
بيننده آقاي رسولي از تبريز:
بنده شيعه هستم و مريد و مخلص مولا علي عليه السلام هستم و از فرزندان ايشان هستم.
چندي قبل که شبکه ولايت را نگاه ميکردم، صحبتهاي حضرت آيت الله دکتر قزويني در اراده و ايمان من يک تزلزلي ايجاد کرد که خواستم ايشان من را راهنمايي کنند.
حاج آقا گفتند: مسؤليت امامت و ولايت از طرف خداوند و پيامبر ايشان بر عهده حضرت علي عليه السلام گذاشته شده است.
با شناختي که بنده از حضرت علي عليه السلام دارم، تعجب ميکنم که چرا ايشان به فرمان خدا و رسول او توجه نکرده است و مصلحت اسلام را در نظر گرفته و در مقابل ظلم سکوت کردهاند؟
اگر واقعا از طرف خدا و رسول امامت به عهده حضرت علي عليه السلام گذاشته شده است، حضرت علي کسي نبود که به فرمايش خدا و پيامبر توجه نکند و زير بار ظلم برود.
استاد قزويني:
آيا مقام علي عليه السلام بالاتر است يا مقام پيامبر صلي الله عليه وآله؟
بيننده:
مقام پيغمبر بالاتر است.
استاد قزويني:
پيغمبر اکرم 13 سال در مکه بودند. آيا در برابر قريش و مخالفين، قيام عملي کردهاند يا نه؟ همان پيغمبري که به اميرالمؤمنين سلام الله عليه فرموده است: تو امام هستي، حداقل ما بيش از 20 روايت داريم که ميفرمايد:
فإن وجدت عليهم أعوانا فجاهدهم وقائل من خالفك بمن وافقك و إن لم تجد أعوانا فاصبر،
كمال الدين وتمام النعمة، الشيخ الصدوق، ص 264
حق تو را ميگيرند و امامت را غصب ميکنند، اگر تو نيرو داشتي با اينها جهاد کن و اگر نيرو نداشتي صبر کن.
معناي امامت اين نيست که هميشه بايد شمشير به دستش باشد.
پيغمبر 13 سال در مکه بوده است و ميبيند که در جلوي چشم ايشان عمار و ياسر و سميه را با آن وضع وقيح شکنجه و شهيد ميکنند.
قطعا پيغمبر اکرم از علي شجاعتر و فاضلتر و عالمتر بوده و به خدا نزديکتر بوده است. علي هرچه دارد از پيغمبر دارد.
اميرالمؤمنين ميفرمايد:
أنا عبد من عبيد محمد صلى الله عليه وآله
الكافي، الشيخ الكليني، ج 1، ص 90
من بندهاي از بندگان رسول اکرم هستم.
بحث امامت قبول امامت يک دفعه از طرف خداي عالم، يک مسؤليتي گذاشته شده است بر عهده فردي، آيا اين فرد بايد بيايد به زور خودش را بر جامعه تحميل کند؟
آيا پيامبران خودشان را تحميل کردند؟ حضرت نوح 950 سال مردم را نصيحت کرد.
قرآن ميفرمايد:
وَمَا آَمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ
سوره هود آيه 40
اين مردم هستند که بايد پذيرا باشند.
به پيغمبر ميفرمايد:
فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ
سوره آل عمران آيه 20
تو فقط وظيفه ابلاغ رسالت را داري.
إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ
سوره قصص آيه 56
پيغمبر تو که نميتواني هر کسي که را که دوست داشته باشي هدايت کني، خداي عالم هدايت ميکند.
اميرالمؤمنين سلام الله عليه همان رسالتي را داشت که انبياء داشتند و همان رسالتي را داشت که نبي مکرم داشتند.
اگر در يک جامعه زمينه فراهم شود، تکليف علي است؛ همان طوري که تکليف انبياء است. پيغمبر به مدينه آمد، زمينه فراهم بود.
حکومت اسلامي تشکيل داد و لشکر کشي کرد و جنگ بدر و احد و احزاب را به راه انداخت؛ ولي در مکه براي پيغمبر امکانات نبود، ايشان سکوت کردند و در آخر هم فرار کردند به غار ثور و از آنجا هم شبانه به مدينه آمدند.
تا اين اندازه پيغمبر اکرم در مشکلات بود و تحمل و صبر کرد.
بيننده آقاي مرادي از شيراز (اهل سنت)
بعد از مدتها با شما هم کلام شديم.
ميخواستم يک سؤال در رابطه با امام حسين بپرسم.
وقتي آقاي قزويني گفتند: حضرت امام حسين عليه السلام علم غيب ميدانست و ميدانست چه چيزي ميخواهد برايش پيش آيد.
در واقعه کربلا، هنگامي که ميخواستند بروند، آنجا ميدانست که همچين اتفاقي برايشان پيش ميآمد؟
يارانشان که 72 تن بودند، اينها هم ميدانستند که همچين اتفاقي پيش ميآيد؟
حضرت امام حسين عليه السلام براي اينها گفته بودند که ما و شما به آنجا ميرويم و اين اتفاق برايمان پيش ميآيد؟
بيننده علي آقا از افغانستان:
همين دهه اول محرم در هرات، يک عالمي بود که از برادران اهل تسنن بودند به نام مولوي خداداد که يکي از علما و شخصيتهاي بزرگوار افغانستان است، در تکيه ابوالفضل در هرات از بزرگواري حضرت علي عليه السلام گفتند که خيلي باعث خشنودي برادران افغانستان به خصوص برادران هرات شد.
بعد در مورد يک قسمتي از غدير خم صحبت کردند که رسول خدا دست حضرت علي را بلند ميکند و ميفرمايد: علي از من است و من از علي هستم و هر کس علي را دوست دارد، دوستدار من است و هر کس با علي دشمن است، با من هم دشمن است.
بعد هم موضوع ديگري بود که باعث افتخار ما بود.
متأسفانه در هرات وهابيها يک مقداري زياد شدهاند. اين باعث نگراني هم شد.
در هرات يک گروهي به نام حزب آيينه و شانه است.
اينها از برادران اهل تسنن هستند و يک گروه کوچکي هستند.
اين از زمانهاي قديم بوده است يا جديد تشکيل شده است؟
زماني که اينها نماز ميخوانند، چشمهايشان را ميبندند.
بيننده آقاي عزيز الله از چابهار (اهل سنت):
من دو سال است که بيننده شما هستم، يک دفعه نديدم که قرآن را باز کنيد و يک سوره بخوانيد. چرا در چاه جمکران عريضه مياندازند؟
بيننده آقاي کوروشفر از ديلم:
ماه محرم حسيني را به همه شيعيان مرتضي علي تسليت ميگويم.
ميخواستم بگويم، آيا قرآن را عثمان جمع آوري کرده است؟
استاد قزويني:
خير. قرآن زمان پيغمبر جمع آوري شده است.
بيننده:
اهل تسنن ميگويند: يک مقداري از قرآن را کم و زياد کردند، ميتوانيد بگوييد که چقدر از قرآن را کم يا زياد کردند؟
استاد قزويني:
قرآن را کم و زياد نکردند.
رواياتي که ميگويند: کم و زياد کردند، ضعيف هستند و ما آنها را صحيح نميدانيم.
بزرگان اهل سنت مثل جناب زرکشي، دهها دليل آوردهاند که قرآن زمان نبي مکرم صلي الله عليه وآله به همين شکلي که هست، جمع شده است.
اگر بنا بود که بعد از پيغمبر جمع شود، چه کسي بود آمد گفت: سوره حمد را اول قرار دهيد و سوره ناس را آخر قرار دهيد؟
ما يک سري آياتي داريم که در مکه نازل شده است و در سور مدني قرار گرفته است و بعضي از آيات هست که در مدينه نازل شده است و در سور مکي قرار گرفته است.
اگر صحابه اين کار را انجام داده باشند بايد گفت:
وعلي الاسلام السلام
تمام اين قضايا در عصر پيغمبر انجام شده است.
بني اميه خواستند در کنار فضائلي که براي اميرالمؤمنين سلام الله عليه است، براي ديگران هم يک فضائلي درست کنند.
خودشان هم داستان و افسانهاي که درست کردند، كه در آن گير کردند.
خليفه دوم آمد و يک آيه آورد و زيد بن ثابت گفت: چون تو يک نفر هستي از تو قبول نميکنيم.
اين بالاترين توهين به عمر است که وقتي ميگويد: اين آيه جزء قرآن است؛ ولي آقايان ميگويند: بايد بروي شاهد بياوري که جزء قرآن است.
چه بسا افراد ديگري هم بودند که قرآن را در اختيار داشتند؛ ولي تک بودند؛ چون وقتي از عمر قبول نکردند، از آنها هم قطعا نبايد قبول ميکردند.
اينها افسانههايي است که بني اميه ساختند و براي اين هم ما دليل محکم داريم.
ان شاء الله اگر فرصت شود، ما يک شب فقط در رابطه با قضيه جمع قرآن صحبت ميکنيم.
بيننده:
ميگويند: عائشه احاديث پيغمبر را آتش زده است.
استاد قزويني:
عائشه احاديث پيغمبر را آتش نزده است.
ذهبي در کتاب تذکرة الحفاظ جلد 1 صفحه 2 و 5 ميگويد: عائشه ميگويد: پدرم احاديثي را که در اختيار داشت که حدود 500 تا بود و من آوردم، شب تا صبح فکر کرد و صبح به من گفت: يک کبريت بيار، من کبريت را آوردم و پدرم همه را آتش زد.
بيننده:
يعني آيات قرآن نبوده است؟
استاد قزويني:
خير آيات قرآن نبوده است؛ ولي آنچه که آقايان ميگويند اين است: عثمان قرآنها را آتش زد به اين شکل که قرآنهاي مختلفي در اختيار مردم بوده است و هر کدام يک طور ميخواندند.
مثلا يکي ميخواند:
غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ
سوره حمد آيه 7
و يکي ميخواند:
غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وغَيْرِ الضَّالِّينَ
خود جناب عمر اين طور ميخوانده است.
عثمان ديد که اين طور که هر کسي از صحابه و مردم يک طور قرآن ميخوانند، درست نيست. يک قرآن را درست کرد و بين مردم منتشر کرد و ديگر قرآنها را آتش زد.
بيننده:
يعني از قرآن چيزي کم نشده است؟
استاد قزويني:
نه خير، از آيات قرآن چيزي کم نشده است.
مجري:
از سؤالات بينندگان اين بود که آيا حضرت امام حسين عليه السلام ميدانستند که چه اتفاقي ميافتد؟
استاد قزويني:
اين برادر عزيزمان که از امارات زنگ زده بودند و روي قضيه خانه و مهمانسرا صحبت داشتند، شما اگر به خود سايت سني آنلاين هم مراجعه کنيد که مال حوزه علميه زاهدان است، همان جا کلمه «نازلا علي عائشة» را ميگويد: در منزل عائشه وارد شدم که منزل معنا کرده است.
شما ميخواهيد منزل را خانه بگيرد يا اتاق يا مهمانسرا، ما زياد کاري نداريم؛ ولي اين که کارشناسان شبکه کلمه گفتند: خانه عائشه 1 اتاق بيشتر نداشت؛ ولي ما اين قدر شهامت داشتيم که در سايتمان اين روايت را تضعيف کرديم و گفتيم: اين که ميگويند: خانه عائشه 1 اتاق داشته است، اين روايت ضعيف است.
بعضيها اين تضعيف ما را نشان دادند.
آقاي مرادي بود که در رابطه با امام حسين سلام الله عليه سؤال پرسيدند.
آنچه که در رابطه با علم غيب مطرح است، ما بايد يک مقداري مطرح کنيم و ببينيم که حدود و ثغور علم غيب چيست؟
آيا غير از خدا کساني علم غيب ميدانند يا نه؟
اين يک بحثي است که بايد مطرح شود،آياتي که مطرح است مثل اين آيه که ميفرمايد:
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ.
سوره انعام آيه 59
در کنار اين آيات هم، در سوره جن که 72 سوره قرآن است، در آيه 26 ميفرمايد:
عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ.
سوره جن آيه 26 و 27
خداي عالم پيامبرش را از غيبش آگاه ميسازد.
در رابطه با حضرت عيسي ميفرمايد:
وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ.
سوره آل عمران آيه 49
پيغمبر که از حضرت عيسي کمتر نبوده است.
خود آقايان اهل سنت در صحاحشان با سندهاي صحيح آوردند که پيغمبر اکرم يک روزي در مسجد آمد و نماز صبح را خواند و بالاي منبر رفت و تمام اتفاقاتي که در آينده ميخواهد اتفاق بيافتد، تا قيام قيامت براي مردم فرمود.
وقت نماز ظهر شد،نماز را خواند و بعد شروع کردند از آينده خبر دادند.
وقت نماز عصر شد، نماز عصر را خواند و دوباره تا نماز مغرب از حوادث آينده به مردم خبر دادند. اي مردم، در آينده فلان اتفاق ميافتند.
اگر پيغمبر علم غيب نداشته است، اينها را از کجا ميدانسته است و خبر ميداده است؟
صحيح مسلم را ببينيد در حديث 7159 و 7161 آمده است که حذيفه نقل ميکند که از صحابه هر کس که استعداد خوبي داشتند، بيشتر استفاده کردند.
اين آقايان که در رابطه با امام حسين سلام الله عليه يا امام حسن سلام الله عليه تشکيک ميکنند، به ما جواب دهند که آيا پيغمبر ميدانست که در جنگ احد شکست ميخورد يا نه؟
آيا ميدانست 70 نفر از عزيزانش کشته ميشود يا نه؟
اگر ميدانست، چرا اين کار را کرد؟
پيغمبر ميدانست که در سال 6 که ميخواهد براي حج بيايد، مشرکين جلوي او را ميگيرند يا نه؟
اگر نميدانست، پس اين آيات و اين روايات چيست؟
اگر ميدانست، چرا اقدام کرد؟
هر جوابي آن آقايان دادند، ما هم همان جواب را خواهيم داد.
در قضيه خيبر، پيغمبر آن گوشت مسموم را که آن زن يهودي آورد، خورد، آيا پيغمبر ميدانست يا نه؟
اگر نميدانست، با اين روايات نميسازد و اگر ميدانست شما چه جوابي داريد؟
ما بارها گفتيم، پيامبران و ائمه عليهم السلام علم غيب دارند؛ نه علم غيب مطلق.
ما در روايات صحيح در کافي شريف داريم که ائمه ميفرمايند: درهاي علم غيب دست خدا است، هر کجا صلاح بداند اين در را باز ميکند و ما ميدانيم و هر کجا صلاح نداند، اين در را ميبندد.
در رابطه با آقا امام حسين سلام الله عليه، روايات متعدد داريم که ما در ايام عاشورا نقل کرديم.
از نبي مکرم از ام سلمه و از اميرالمؤمنين و ديگران، همه از قضيه شهادت امام حسين در کربلا در کنار شريعه فرات خبر دادند و تراب محل قبر امام حسين را جبرئيل به امام حسين داده بود و ايشان هم به ام سلمه داده بودند که ما يک شب اينجا مدارکش را آورديم که اين خاك در روز عاشورا به خون مبدل شده است.
اين قضايا اختصاص به شيعه ندارد؛ بلکه اهل سنت هم دارند.
ائمه و پيامبران از اين علم غيبي که دارند، آنجايي که هدايت يک انسان و هدايت يک جامعه متوقف بر غيب گويي پيغمبر و امام باشد، آنجا از اين علم استفاده ميکنند.
همان طوري که نبي مکرم بارها از اين قضايا خبر داده است.
يک شخصي ميگويد: اين مشت ريگ اگر بر پيامبري تو شهادت داد من قبول ميکنم.
يک عربي سوسماري که زير عبايش گرفته است و ميگويد: اي پيامبر اگر تو پيغمبر هستي، اين سوسمار بيايد شهادت دهد.
اينها معجزاتي هستند که تمام شيعه و سني آن را نقل کردند.
پيغمبر هم اين طور نبوده است که همه جا معجزه نشان دهد.
آنجايي که هدايت يک انسان بر معجزه متوقف بوده است، از معجزه و علم غيبشان استفاده ميکردند. استفاده اختصاصي هم نميکردند.
زمان گذشته کنار ماشينهاي دولتي مينوشتند: استفاده اختصاصي ممنوع.
مثلا يک وزير يا يک مدير کل، ماشين دولتي در اختيارش بود؛ ولي اين ماشين دولتي فقط براي کارهاي اداري بود، حق نداشت كه از اين ماشين ، براي زن و بچهاش استفاده کند و آنها را سوار کند و براي مسافرت بفرستد.
علم غيب و معجزه ائمه و پيامبران هم به صورت اختصاصي ممنوع بوده است.
آنجايي که به صلاح جامعه باشد، ائمه ميدانستند؛ ولي مکلف نبودند که به علم غيبشان عمل کنند.
آقا عزيز که از چابهار زنگ زدند و گفتند: چرا قرآن نميخوانيد، ما اينجا مجلس ختم نداريم و مجلس فاتحه هم نگرفتيم که قرآن دست بگيريم و قرآن بخوانيم.
ما نقل از بزرگان اهل سنت نقل کرديم؛ مثل ابو قلابه ميگويد: هر کس که بگويد: فقط قرآن، بدانيد که او هم گمراه است و هم گمراه کننده است و هم احمق است؛ چون قرآن بدون سنت هيچ ارزشي ندارد.
ما هرکجا نياز باشد، قرآن را تلاوت ميکنيم.
ما همين امشب نزديک 30 آيه تلاوت کرديم و از قرآن استدلال کرديم.
ما اينجا تفسير قرآن نداريم؛ تفسير از برنامههاي برادر عزيزمان دکتر رضائي است که قبل از ما برنامه زنده داشتند يا حضرت آيت الله سبحاني برنامه قرآني داشتند، خود آيت الله مکارم شيرازي در ماه رمضان برنامه تفسير قرآني داشتند.
ما انتظار داريم که اين عزيزان آنها را هم ببينند.
ما در شبکه، برنامههاي قرآني و نهج البلاغه و صحيفه سجاديه و مباحث خانوادگي و سخنراني عمومي داريم و 30 درصد هم پاسخ به شبهات است.
ما که نميتوانيم که اين برنامههاي پاسخ به شبهات را قرائت قرآن بگذاريم.
در رابطه با چاه جمکران گفتيم که نه خودمان تا به حال به آنجا عريضه انداختيم و هر کسي هم که از ما سؤال ميکند، ميگوييم: نرويد و نيندازيد.
اين وضعي که الان درست شده است، خلاف و نادرست است و مراجع ما هم مخالف اين قضايا هستند.
اين که افرادي ميروند و مياندازند، ضامن اينها ما نيستيم.
اگر يک دفعه يک مرجع تقليد يا يک روحاني رفت آنجا عريضه انداخت، شما بگوييد: آقايان مراجع آنجا عريضه مياندازند.
عوام آقايان اهل سنت هم هزار کار انجام ميدهند، ما بياييم بگوييم: چون فلان عامي سني اين کار را کرد؛ پس مذهب اهل سنت باطل است.
اين يک کوتاه فکري است که در بعضي از اين شبکهها مطرح ميکنند.
ما رواياتي داريم که ميفرمايد: هر کس بخواهد خدمت حضرت ولي عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء عريضه بنويسد، ميتواند چيزي را بنويسد و در داخل گل قرار دهد و در يک چاهي که آب دارد يا در يک رودخانه جاري بيندازد و دعائي هم دارد که آن را ميخوانند.
آن کسي که با اخلاص بنويسد، قطعا نامهاش به دست حضرت ولي عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء ميرسد؛ چون عقيده شيعه است.
شما هم هزار عقيده داريد که ما قبول نداريم؛ شايد اين عقيده براي شما قابل قبول نباشد؛ ولي اين عقيده شيعه است و رواياتي ما در اين زمينه داريم که مرحوم مقدس اردبيلي و ديگران اين قضايا را آوردهاند.
از باب حديث من بلغ هم باشد، بزرگان به اين قضايا ملتزم هستند؛ ولي اين که در جمکران يک چاهي باشد و مردم در آن عريضه بيندازند يا امام زمان عج الله تعالي فرجه الشريف از آنجا ميخواهد ظهور کند، اينها را اين احمقهاي خل و چل درست کردند و هر روز هم اينها را منتشر ميکنند و در کتب شيعه همچين قضايايي وجود ندارد.
نسبت به سهل بن زياد که من عرض کردم، نظر شخصي خودم را گفتم.
آقاي خوئي سهل بن زياد را ضعيف ميدانند و به روايتشان عمل نميکنند.
فقهاي معاصر ما هم بعضي به روايات سهل بن زياد عمل ميکنند و ثقه ميدانند و بعضي عمل نميکنند.
بحث اجتهادي است؛ اين طور نيست که اگر من گفتم سهل بن زياد ثقه است، همه بايد تابع من باشند يا اگر آقاي خوئي گفت: ضعيف است، همه بايد تابع ايشان باشند.
خيلي از قضايا را آقاي خوئي قبول ندارد که ما قبول داريم؛ مثل مشايخ الثقات.
آيت الله شبيري زنجاني که از خريطين فن هستند که قبول دارند.
ما با آقاي خوئي در مباحث رجالي شايد 25 درصد اختلاف نظر داريم.
بحث رجال يک بحث اجتهادي است؛ وقتي کسي که به درجه اجتهاد ميرسد، در اين مباحث اجتهاد ميکند و نتيجه اجتهاد برايش حجت و تقليد براي اين شخص حرام است.
پايان.
حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني