برنامه حبل المتين
استاد: حضرت آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني
19 / 09 / 1391
استاد قزويني:
شهادت جانسوز و مظلومانه امام سجاد زين العابدين علي بن الحسين يادگار دشت نينوا را به پيشگاه مقدس بقية الله الاعظم ارواحنا فداه و همه علاقهمندان و شيفتگان و دلباختگان اهل بيت عصمت و طهارت به ويژه شما عزيزان بيننده تسليت عرض ميکنم.
خدا را به قلب شکسته اين امام همام سوگند ميدهم پاداش ما را فرج مولايمان حضرت بقية الله الاعظم قرار بدهد ان شاءالله
مجري:
ما هم ايام شهادت امام زين العابدين را خدمت مولايمان امام زمان و خدمت شما تسليت عرض ميكنيم. سؤالي كه در اين برنامه مطرح ميكنيم اين است كه آيا واژه و کلمه «وصي» در کتب لغت در باره حضرت امير عليه السلام آمده است؟
استاد قزويني:
يکي از احاديثي که در خلافت اميرالمؤمنين سلام الله عليه صراحت دارد، بحث حديث وصايت است که نبي مکرم در روايات متعدد و در مکانهاي مختلف واژه وصي و خليفه را مطرح کردهاند؛ ولي متأسفانه، دستهاي خيانت کاري که در طول تاريخ با ديگر مقدسات ديني بازي کردهاند، اينجا هم آمدهاند بازي کردند که من در جلسه گذشته مفصل مطرح کردم.
ما بينندگان عزيز و عزيزان اهل سنت و آن دسته از کساني که پيروي ابن تيميه هستند؛ ولي فکر سالم دارند، را به داوري و قضاوت دعوت ميکنيم.
اگر کلمه «وصي» حقانيت اميرالمؤمنين و خلافت اميرالمؤمنين را اثبات نميکند، چرا در طول تاريخ با اين احاديث اين چنين بازي ميکنند؟
اين واقعا جاي تأسف دارد.
آن آقاياني که به علامه طباطبائي، نستجير بالله با کمال بيادبي به عنوان دزد حرفهاي تعبير ميکنند، که البته اين آقايان چون قول دادهاند و تصميم گرفتهاند که بزرگان و مراجع شيعه جسارت نکنند، ما هم مادامي که اينها جسارت نکنند، ما به دوستان گفتيم: شما پاسخهاي اينها را اگر ميدهيد، تلاش کنيد که در پاسخها هيچگونه مقابله به مثل نباشد.
در دفاع از ائمه عليهم السلام و در دفاع از مراجعمان، ما کوچکترين کوتاهي نخواهيم کرد؛ چون قوام دين ما به امامانمان و بعد از آن به مراجع عظام و علماي كرام ما است.
هرکسي بخواهد اين خط را بشکند و وارد خطوط قرمز ما شود، چه شيعه باشد و چه سني و چه وهابي، ما طبق دستور ائمه هدي سلام الله عليهم بدون هيچگونه ملاحظه دفاع ميکنيم و آنها را رسوا ميکنيم.
من همين امروز برنامهاي که اين آقا داشت که دوستان تايپ کرده بودند و مشغول مطالعه آن بودم، ديدم که در همين يک جلسه بالاي 50 مورد به بزرگان و به مرحوم آيت الله العظمي خوئي و آيت الله العظمي سبحاني و مخصوصا به مرحوم علامه طباطبائي اهانتهاي صريح و واژه دزد حرفهاي و تعابيري را که انسان خجالت ميکشد، بيان کند.
ما گفتيم: اگر شما واقعا اشکال علمي داريد، مثل بچه آدم بگوييد: علامه طباطبائي اين را گفته است و به نظر ما به اين دليل اشکال دارد.
اين واژههاي زشت را به کار بردن، دليل بر اين است که دست شما از دليل و برهان خالي است.
شما در آن حدي نيستيد بلکه خيلي از اين پايينتر هستيد که بخواهيد نسبت به علامه طباطبائي عبارتش را نقل کنيد؛ خودشان هم ميگويند: که من اين را نفهميدم که چه ميگويد.
شما نميتوانيد متوجه شويد که علامه طباطبائي چه گفته است.
البته ما بزرگان خود را معصوم نميدانيم، ما فقط 14 نور پاک را معصوم ميدانيم.
حوزههاي علميه ما با نقد و مناقشه بزرگان سپري ميشود؛ ولي خيلي مؤدبانه اين کار را انجام ميدهند.
خدا حفظ کند حضرت آيت الله العظمي سبحاني را، ايشان همواره از امام راحل و از اساتيدشان نقل ميکردند و اگر ميخواستند از يکي از اساتيد نقلي کنند، اول از او تجليل ميکردند و احترام ميگذاشتند و از جايگاه علمي ايشان صحبت ميکردند و بعد ميگفتند: به نظر ما اين صحبت ايشان قابل نظر و تأمل دارد:
وفيه نظر
با اين تعابير اشکال ميکردند.
خدا بيامرزد مرحوم کلباسي را، ايشان در 30 سال کتاب سماء المقال را نوشت و بنده هم توفيق داشتم که 3 سال شبانه روزم را گذاشتم براي تحقيق اين کتاب که کتاب برگزيده سال شد.
من تعابير خيلي قشنگي نسبت به بزرگان از اين مرد ديدم و برايم درس عجيبي بود.
ايشان وقتي نسبت به بعضي از بزرگان ميخواست نقدي داشته باشد؛ مثلا به شيخ طوسي و علامه حلي و صاحب جواهر تجليل ميکرد و ميگفت:
هذا من زلة القلم لا من زلة القدم
اين لغزش قلم اين بزرگوار بوده است و پاي ايشان محکم بوده است.
يک تعابيري مثل اين که قلم شريف ايشان لغزش خورده است.
استاد ما آيت الله شاه آبادي هميشه توصيه ميکرد، يکي از چيزهايي که هميشه توفيق را از انسان سلب ميکند، با بزرگان بيادبانه برخورد کردن و با تندي برخورد کردن است.
اين مرد بزرگ حق حيات علمي و حيات معنوي به گردن من دارد.
خدا ان شاء الله روحشان که شاد است، شادتر و مقامشان عالي است، عاليتر بگرداند.
مرحوم شيخ طوسي نسبت به استاد بزرگوارش شيخ مفيد اشکال ميکند و سيد مرتضي به ايشان اشکال ميکند و شيخ طوسي به سيد مرتضي و نوه دختري مرحوم شيخ طوسي مرحوم ابن ادريس به او اشکال ميکند و ابن زهره به او اشکال ميکند و محقق به شيخ طوسي و علامه حلي به استادش محقق اشکال ميکند.
وضع ادبيات شيعه با نقد و مناقشه مؤدبانه و محترمانه همراه است.
اين که شما شروع ميکني به فحاشي کردن و توهين کردن، از کوزه همان برون تراود که در اوست.
اگر 4 حرف درست هم بزني، همان مخاطب وهابي هم از شما اين را به هيچ وجه قبول نميکند.
اگر آقايان دنبال دزد ميگردند، ببينند که روايات وصايت را که طبري نقل ميکند در تاريخ خود، چرا در تفسيرش با کذا و کذا آمده است؟
ابن کثير اين را نقل نميکند.
هيکل اين را در يک چاپ ميآورد و در چاپ ديگر حذف ميکند.
اگر ما بگوييم اينها دزدان حرفهاي بودند و به قول دانشمند معاصر جهان اسلام [هاشمي در باره ملازاده، تعبير دانشمند معاصر جهان اسلام را به كار برده در حالي كه ملازاده هاشمي را دزدان دريايي خطاب كرده] شما دزدان دريايي بودند. اين تعابير، تعابير صحيحي نيست.
شما حرفتان را بزنيد و بگوييد: ايشان اين طور گفته است و ما حرفمان اين است.
بينندهها عقل و شعور و فهم دارند و قضاوت ميکنند.
اينها مادامي که جسارت نکنند، ما هم پاسخ جسارتهاي اينها را با تندي نميگوييم. ما اعلام کرديم که ما يک هفته به احترام جناب آقاي مولوي مراد زهي آتش بس ميکنيم.
اين آقايان در همان هفته، بدترين اهانتها و فحشها را به مقدسات شيعه دادند.
اين آقايان بدانند که گذشت آن زماني که شيعه در انزوا باشد و شيعه بخواهد از شما تو سري بخورد و شيعه فرياد نزند.
الحمد لله قرن 21 قرن گسترش شيعه و بلند شدن نداي شيعه در عرصه گيتي است.
شما در هر کجا برويد؛ حتي در قلب وهابيت، نداي شيعه برخواسته است و شيعه در حال گسترش است. شخصيتهاي علمي و دانشگاهي دارند دسته دسته به طرف مذهب اهل بيت سلام الله عليهم کشيده ميشوند.
اما پاسخ سؤال شما.
من از بينندگان عزيز تقاضا ميکنم که به اين بخش صحبتهاي من خوب دقت کنند.
اين بحث آيه ولايت و ابلاغ و اکمال نيست.
اين کتب لغت مثل لسان العرب و تاج العروس و الکامل في اللغة را ببينيد که اينها چه دارند.
ابن منظور ميگويد:
وقيل لعلي عليه السلام وصي.
لسان العرب، ج 15، ص 394
به علي بن ابي طالب ميگويند: وصي.
اگر مسئله وصايت اميرالمؤمنين سلام الله عليه توسط نبي مکرم مطرح نشده است و در قرآن و سنت يک امر مسلم و مفروغ عنه نيست، مردم براي چه به علي ميگويند: وصي؟
حداقل به اين يک مقداري فکر کنيم و عقل خدادادي را به کار بندازيم.
در خانه کس است يک حرف بس است.
جناب آقاي زبيدي ميگويد:
والوَصِيُّ، كغَنِيَ: لَقَبُ عليَ رضِيَ اللهاُ تعالى عنه.
تاج العروس، ج 40، ص 210
کلمه وصي بر وزن غني، لقب علي بن ابي طالب است.
اگر اين کلمه وصايت در کتاب و سنت مطرح نبوده است، اين از کجا آمده و شده لقب اميرالمؤمنين سلام الله عليه؟
آيا اين نشان از اين نيست که بحث وصايت و خلافت و امامت و جانشيني اميرالمؤمنين سلام الله عليه يک امر ثابت بوده است که بعد از رحلت نبي مکرم پرده پوشي شد؟
مبرد از لغت نگاران و بنيان گذاران علم صرف و نحو عرب است.
ابياتي را از کميت شاعر نقل ميکند که کلمه وصي در آنجا وجود دارد:
کميت که در اين شعرش واژه وصي را به کار برده است:
قوله الوصي، فهذا شئ كانوا يقولونه ويكثرون
معالم المدرستين، السيد مرتضى العسكري، ج 1، ص 230
مردم کلمه وصي را نسبت به اميرالمؤمنين زياد به کار ميبردند.
آيا اينها نشان از اين نيست که بحث وصايت اميرالمؤمنين در کتاب و سنت و در جامعه اسلامي آن روز به طوري گسترده بود که وارد کتب لغت شده بود؛ چون در کتب لغت، چيزي را مطرح ميکنند که فرهنگ جامعه شده باشد.
مادامي که يک واژهاي در عرف مردم به صورت فرهنگ درنيامده باشد، در کتب لغت نميآيد.
اينها نشان از اين است که بحث وصايت اميرالمؤمنين سلام الله عليه در فرهنگ مردم به عنوان يک امر مسلم و ثابت بوده است.
مجري:
آيا کلمه وصي در اشعار شعراي مشهور عرب ذکر شده است که وصايت اميرالمؤمنين را ثابت کرده باشد؟
استاد قزويني:
يکي از چيزهايي که نشانگر تبيين عرف و فرهنگ مردم است، اشعار شعراء است.
معمولا در هر جامعه وقتي يک مسئله مهمي اتفاق ميافتد، شعراي آن عصر آن اتفاق مهم را در قالب هنر و شعر مطرح ميکنند.
اين قضيه يک امر ثابت و مسلم است.
شما اگر به شعر شعرا در طول تاريخ نگاه کنيد، معمولا در ادبيات شعراء مطالبي ميآيد که در جامعه مطرح است و در جامعه مورد توجه و دقت است؛ چون شاعر وقتي يک شعري ميگويد، ميخواهد در جامعه عکس العمل داشته باشد و شعر اين شخص در مجالس و منابر و خطبهها و در کوچه و بازار مطرح شود.
اگر 10 جلسه در رابطه با اشعاري که در وصايت اميرالمؤمنين مطرح شده، بخواهيم صحبت کنيم و آنها را بيان کنيم باز هم کم است.
کتاب الغدير علامه اميني که 11 جلد است و متأسفانه 12 جلد هم دست نويس ايشان بوده است که در اين قضاياي عراق در کتابخانه ايشان از بين رفت.
اين 23 جلد الغدير را که مرحوم علامه اميني نوشته است، فقط آمده ولايت اميرالمؤمنين و بحث غدير در اشعار شعرا از قرن اول هجري تا قرن 14 هجري مطرح کرده است.
هر شاعري عباراتي در رابطه با اميرالمؤمنين يا وصايت و امامت علي را مطرح کرده است، علامه اميني اين شعر را مطرح کرده است و از آيات و روايات و گفتار بزرگان، آنچه که مطلب اين شعر را تبيين و تثبيت ميکند بيان کرده است.
شعر کميت را ميآورد و شعر دعبل را ميآورد و شعر حسان بن ثابت را ميآورد و بعد ميگويد: اين عبارتي که ايشان در شعر خود آورده است، اشاره به اين روايت دارد و بعد شروع ميکند اين روايت را از منابع متعدد بيان ميکند.
علامه عسکري رضوان الله تعالي عليه در کتاب معالم المدرستين، در اين قسمت سنگ تمام گذاشته است.
اشعار مربوط به وصايت را مطرح کرده است.
ابن ابي الحديد مفصل اين قضايا را مطرح کرده است.
ما مقداري که وقت به ما فرصت دهد، به بخشي از اين اشعار شعراء اشاره ميکنيم.
حسان بن ثابت شاعر شناخته شده است و شاعر عصر نبوت است و پيغمبر اکرم او را دعا کرد و فرمود: مادامي که از ما دفاع ميکني، خدا يار تو باشد و روح الامين بر زبان تو جاري شود؛ ولي متأسفانه حسان بن ثابت بعد از رحلت نبي مکرم به آن گونه که انتظار ميرفت، عمل نکرد و براي همين نبي مکرم مقيد دعا کرد و فرمود: مادامي که ما را حمايت ميکني.
زبير بن مکار در موفقيات صفحه 477 و جناب مقرزي در کتاب النزاع والتخاصم صفحه 98 ميآورد:
جزى الله عنا والجزاء بكفه أبا حسن عنا ومن كأبي حسن
حفظت رسول الله فينا وعهده إليك ومن أولى به منك من ومن
ألست أخاه في الهدى ووصيه وأعلم منهم بالكتاب وبالسنن
شرح نهج البلاغة، ج 6، ص 23
خدا جزاي خير بدهد به ابو الحسن و کدام شخصيتي است که هم وزن ابو الحسن اميرالمؤمنين باشد، تو آنچه را که نبي مکرم وصيت کرده بود و سنت پيغمبر و عهد پيغمبر را در ميان ما حفظ کردي و چه کسي ميتواند از تو برتر باشد، آيا تو برادر پيغمبر در هدايت امت و وصي او نيستي و عالمترين صحابه به کتاب و سنن نيستي؟
اين شعر جناب حسان بن ثابت است.
فضل بن عباس که داستان مفصلي دارد و من داستانش را صرف نظر ميکنم، ميگويد:
ألا إن خير الناس بعد محمد وصي النبي المصطفى عند ذي الذكر
تاريخ الطبري، ج 2، ص 696
بهترين مردم بعد از رسول اکرم وصي اوست در نزد کساني که داراي عقل هستند.
آقاي نعمان بن عجلان که از انصار است و زبان گوياي انصار و شاعر برجسته انصار بوده دوستداران اميرالمؤمنين است که در عصر خلافت علي، حاکم بحرين بود، ميگويد:
وكان هوانا في علي وإنه لأهل لها يا عمرو من حيث لا تدري
تمام هوا و خواست دل ما با علي بن ابي طالب بود که در رابطه با بعضي از افرادي که اعتراض ميکردند به اميرالمؤمنين، ميگويد: علي بن ابي طالب اهليت دارد بر اين قضيه:
وصي النبي المصطفى وابن عمه وقاتل فرسان الضلالة والكفر
شرح نهج البلاغة، ج 6، ص 20
اين علي بن ابي طالبي که وصي پيغمبر مصطفي است و پسر عموي او است و کشنده شيران ضلالت و کفر است.
در عبارت مغيرة بن حارث بن عبد المطلب ( وي جزء کساني بودند که با ابوبکر هم بيعت نکردند، در قضيه جنگ صفين مردم عراق را بر کمک کردن به اميرالمؤمنين تحريک ميکرد) كه بر ضد معاويه اشعار ميگفت آمده است:
فيكم وصي رسول الله قائدكم وصهره وكتاب الله قد نشرا
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 95 و وقعة صفين، ج 1، ص 385
وصي پيغمبر در ميان شما است و او رهبر شما است و داماد پيغمبر است.
اين که ميگويند: وصي پيغمبر، اين چيزي است که کتاب خدا بر او گواهي ميدهد.
علي بن ابي طالب کسي است که کتاب الهي را در ميان مردم بازگو ميکند.
سيد حميري اشعار زيادي دارد که اشعار ايشان يک استخواني است در گلوي دشمنان اهل بيت که ميگويد:
إني أدين بما دان الوصي به يوم الخريبة من قتل المحلينا
ديوان السيد الحميري، ج 1، ص 253 و الأغاني، ج 7، ص 293
من به همان ديني هستم که دين وصي پيغمبر علي است، در روزي که خوارج در برابر اميرالمؤمنين قيام کردند.
من يک نکتهاي را در اينجا به صورت جمله معترضه و داخل پرانتز عرض کنم.
در بعضي از اين شبکهها که يا از جهالتشان است و يا از عنادشان است ميگويند: شمر بن ذي الجوشن در صفين جزء ياران علي بود و جزء شيعيان علي بوده است.
شما يک کتابي پيدا کنيد که در آن نوشته باشد که شمر از شيعيان علي بوده است.
در صفين تمام اين خوارجي که در برابر علي شمشير کشيدند، خدا اينها را لعنت کند و تابعين و محبين اينها را خدا لعنت کند، در يک روز 4 هزار نفر از اين خوراج را اميرالمؤمنين به درک واصل کرد، اينها همه در سپاه علي بودهاند.
مگر در سپاه علي بودن دليل بر شيعه علي بودن است؟
نميدانم که اينها عقلشان را چه کار کردند و به چه کسي اجاره دادند؟
ميگويند: شمر در جنگ صفين در سپاه علي بوده است پس شيعه علي بوده است.
جنگ صفين ملاک نيست. گوشتان را باز کنيد.
خوارجي که 4 هزار نفر از آنها در يک روز به شمشير علي به درک واصل شدند، ما خوراج را از کفار بدتر ميدانيم و نواصب را از کفار بدتر ميدانيم.
اينهايي که سب و قتل علي را جايز ميدانستند را از کفار بدتر ميدانيم.
اينها نشانه اين است که اين آقايان يا سواد ندارند و اگر هم سواد دارند يک مقداري تلاششان بر اين است که مسئله را بر مخاطبين مشتبه کنند.
آن کساني که نامه براي امام حسين عليه السلام نوشته بودند، اينها اساميشان مشخص است.
در روز عاشورا امام حسين ميفرمايد: فلاني شما بوديد که براي من نامه نوشتيد.
با کمال وقاحت گفتند: ما براي شما نامه ننوشتيم.
در بعضي از مقاتل آمده است که امام حسين يک خورجيني را که در آن نامهها بود و فرمود: اين نامهها و امضاي شما نيست؟
آن وقت
فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ
سوره بقره آيه 258
جمله حضرت امام حسين که در روز عاشورا ميفرمايد:
يا شيعة آل أبي سفيان
اللهوف في قتلى الطفوف، السيد ابن طاووس، ص 71
اينها کاملا نشانگر اين است که اينها از شيعيان آل ابي سفيان بودند.
در نامهاي که يزيد مينويسد و ميگويد: در کوفه بعضي از شيعيان معاويه هستند، از اينها بر عليه امام حسين استفاده کنيد.
از همه اينها بالاتر، اينها همه شيعه علي بودند؛ ولي وقتي که آمدند با امام حسين جنگيدن، اين شيعه ناخلف تبديل شد به يک منافق و به يک ناصبي و به دشمن امام حسين.
ما ميگوييم: خدا همهشان را لعنت کند. محبينشان را هم لعنت کند و مدافعينشان را هم لعنت کند.
شيعه يعني تابع و پيرو بودن.
کسي که ميآيد در برابر امام حسين شمشير ميکشد، هرچه سابقه داشته باشد از بين ميرود.
مگر از کاتبين وحي شما مثل ابن ابي سعد نبود که مرتد شد؟
آيا شيعه بودن از کاتب وحي بالاتر است؟
اين کاتب وحي بوده است و از صحابه رسول خدا بوده است.
قتيله همسر پيغمبر بوده است که مرتد شد، از اين بالاتر که نيست.
اصحاب رده که ابو بکر با اينها جنگيد و هزار نفر هم قتل عام شد، اينها از صحابه نبودند؟ اينها نه يهودي بودند و نه مسيحي.
جز تعداد اندکي که در اطراف مسيلمه کذاب جمع شده بودند که از اول هم مدعي نبوت دروغين بودند، مابقي همه صحابه پيغمبر بودند.
همه جزء اصحاب بودند و همه گفتند: ما پيغمبر را قبول داريم و نماز را ميخوانيم و حج هم ميرويم؛ ولي زکات نميدهيم.
به قول ابن کثير که ميگويد: اينها گفتند: ما زکات ميدهيم؛ ولي زکات را به ابو بکر نميدهيم.
گفت: اگر يک عقال شتر را هم منع کردند همه را گردن ميزنم و گردن هم زدند.
اين آقايان که اين شعارها را ميدهند، اينها همه شعارهاي پوچ و تاريخ مصرف گذشته است.
از کساني که در رابطه با وصايت شعر گفته است، ابو الاسود دوئلي است که از شخصيتهاي برجسته و از فقها و اعيان اهل سنت است و از شعراي بزرگ است و اول کسي است که مشهور است که قرآن را نقطه و اعراب گذاري کرد.
در سال 69 که 8 سال بعد از واقعه کربلا ميشود، ايشان از دنيا رفت.
خود آقاي مبرد به اشعار ابو الاسود دوئلي استناد ميکند که ميگويد:
أحبُّ محمداً حبّاً شديداً وعبّاساً وحمزةَ والوصيّا
من اسمه عمرو من الشعراء، ج 1، ص 114
به پيغمبر محبت زيادي دارم و همچنين به عباس عموي پيغمبر و حمزه عموي پيغمبر و وصي پيغمبر که اميرالمؤمنين سلام الله عليه باشد.
همچنين آقاي ابن ابي الحديد وقتي اين قضايا را مطرح ميکند، در ذيل خطبه 2 نهج البلاغه که ميفرمايد:
ولهم خصائص حق الولاية، وفيهم الوصية والوراثة
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 89
اميرالمؤمنين ميفرمايد: آل محمد صلي الله عليه وآله، جايگاه ويژهاي دارند و هيچ کسي در رتبه به آل محمد صلي الله عليه وآله نميرسد و ولايت بر مردم حق مخصوص اينها است و وصيت در اينها است.
ابن ابي الحديد ميگويد: بحث وصيت علي بن ابي طالب يک بحث گسترده بود که در اشعار شعرا کاملا تجلي کرده است.
اين شارح نهج البلاغه از عبد الله بن ابو سفيان بن حارث بن عبد المطلب (غير از او ابو سفيان آن چناني است) نقل ميکند:
ومنا علي ذاك صاحب خيبرٍ وصاحب بدرٍ يوم سالت كتائبه
وصي النبي المصطفى وابن عمه فمن ذا يدانيه ومن ذا يقاربه
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 92
از ما است فاتح خيبر و از ما است آن کسي که در جنگ بدر با شمشيرش دشمنان را به هلاکت رساند و از ما است وصي نبي مصطفي و پسر عموي او، چه کسي است که بيايد هم تراز و هم سطح و هم سنگ علي باشد.
از عبد الرحمن بن جعيل شعري را نقل ميکند که وقتي بعد از عثمان با علي بيعت کردند، شروع کرد به شعر گفتن:
لعمري لقد بايعتم ذا حفيظة على الدين، معروف العفاف موفقا
علياً وصي المصطفى وابن عمه وأول من صلى أخا الدين والتقى
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 92
به جان خودم امروز بيعت کرديد با کسي که حافظ دين است و در عفت شهرت دارد و موفق بوده است، شما بيعت کرديد با علي که وصي مصطفي بوده است و اول کسي است که با پيغمبر نماز خوانده است.
ابو الهيثم بن تيهان که از بدريين است، در روز جمل شعري ميخواند:
إن الوصي إمامنا وولينا برح الخفاء وباحت الأسرار
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 92
اين وصي پيغمبر ، امام و ولي ما است؛ ولي متأسفانه اين حقايق همه مخفي ماند و اين اسرار ناگفته ماند.
عمر بن حارثه انصاري ميگويد:
سمي النبي وشبه الوصي ورايته لونها العندم
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 92
اميرالمؤمنين سلام الله عليه هم رتبه پيغمبر است و پرچم او امروز برافراشته است.
ابن ابي الحديد دارد: در روز جمل مردي از قبيله ازد بلند شد گفت:
هذا علي وهو الوصي آخاه يوم النجوة النبي
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 92
اين علي است و وصي پيغمبر است.
روز جنگ جمل جواني از قبيله بني ضبه که مشهور بودند به عداوت با اميرالمؤمنين، شعري خواند:
نحن بني ضبة أعداء علي ذاك الذي يعرف قدماً بالوصي
وفارس الخيل على عهد النبي ما أنا عن فضل علي بالعمي
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 92
ما قبيله بنو ضبه هستيم و در دشمني علي شهره آفاق هستيم، آن علي که از قديم الايام مشهور به وصي پيغمبر بوده است و در عهد پيغمبر هم بزرگ فارس ميدان جنگها بوده است، فضل علي براي ما پوشيده نيست.
البته من احساس ميکنم که اين حرفي را که در اينجا اين جوان بني ضبه ميگويد، به ياد روايتي از ابراهيم بن محمد بيهقي افتادم که بعد از 320 از دنيا رفته است ميگويد: مردي از قبيله ضبه آمده بود مهار و افسار شتر عائشه را گرفته بود و برروي آن شتر کجاوه بوده است.
کجاوهاي که عائشه را در داخل آن قرار داده بودند، با آهن پنجره پنجره کرده بودند که شمشير به او اصابت نکند.
عائشه به اين کسي که افسار جمل او را ميکشيد، گفت:
أين ترى علي بن أبي طالب، رضي الله عنه؟ قال: ها هوذا واقف رافع يده إلى السماء، فنظرت فقالت: ما أشبهه بأخيه قال الضبي: ومن أخوه؟ قالت: رسول الله، صلى الله عليه وسلم، قال: فلا أراني أقاتل رجلاً هو أخو رسول الله، صلى الله عليه وسلم، فنبذ خطام راحلتها من يده ومال إليه.
المحاسن والمساوى، ج 1، ص 43 و سمط النجوم العوالي، ج 2، ص 567
گفت: علي کجاست؟ اين مرد ميگويد: نشان دادم همان رو به روي ما علي است که دست خود را به آسمان بلند کرده است، عائشه به علي نگاه کرد و گفت: چقدر شبيه برادرش پيغمبر است، اين مرد ضبي گفت: برادر علي کيست؟ عائشه گفت: برادر علي بن ابي طالب، پيغمبر بوده است.
اين مرد يک مقداري تکان خورد و يک ذره انصاف در وجودش بوده است و گفت: من هرگز با کسي که به اعتراف عائشه همسر پيغمبر، برادر پيغمبر است نخواهم جنگيد.
افسار شتر عائشه را رها کرد و به طرف سپاه اميرالمؤمنين سلام الله عليه رفت.
همچنين سعيد بن قيس همداني در جمل در رابطه با اميرالمؤمنين شعري ميگويد و در آن شعرش وصايت اميرالمؤمنين را مطرح ميکند.
زياد بن لبيد انصاري که از اصحاب علي است، شعري ميگويد و در آن شعر وصايت اميرالمؤمنين را مطرح ميکند:
ولا نبالي في الوصي من غضب وإنما الأنصار جد لا لعب
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 93
حجر بن عدي کندي که به دستور معاويه مظلومانه شهيدش کردند، در رابطه با حضرت امير سلام الله عليه شعر خيلي زيبايي دارد:
يا ربنا سلم لنا عليا سلم لنا المبارك المضيا
المؤمن الموحد التقيا لا خطل الرأي ولا غويا
بل هادياً موفقاً مهديا واحفظه ربي واحفظ النبيا
فيه فقد كان له وليا ثم ارتضاه بعده وصيا
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 93
خدايا علي را براي ما سالم نگه دار، اين کسي که براي ما در گذشته هم مبارک بوده است.
مؤمن و موحد و متدين بوده است و هرگز رأي باطل و لغزش نداشته است.
همواره هدايتگر و موفق و هدايت شده بوده است، خدايا علي و پيغمبر را براي ما حفظ کن.
اين کسي که ولي و جانشين پيغمبر بوده است و پيغمبر اکرم او را به عنوان وصي معين کرده است.
خزيمه از اهل بدر است که در جنگ جمل اشعاري ميگويد:
يا وصي النبي قد أجلت الحر ب العادي وسارت الأظعان
أعائش خلي عن علي وعيبه بما ليس فيه إنما أنت والده
وصي رسول الله من دون أهله وأنت على ما كان من ذاك شاهده
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 93
وصي پيغمبر است و در ميان صحابه هم کسي غير از او وصي نيست.
عبد الله بن بديل بن ورقاء خزاعي از قهرمانان صحابه است و در صفين او و برادرش عبد الرحمن شهيد شدهاند، ايشان هم شعري بيان ميکند و در شعر وصايت اميرالمؤمنين را مطرح ميکند.
عمرو بن أحيحة بعد از اين که امام حسن سلام الله عليه در جمل خطبهاي بيان ميکند، ايشان بحث وصايت اميرالمؤمنين را مطرح ميکند:
وأبى الله أن يقوم بما قا م به ابن الوصي وابن النجيب
إن شخصاً بين النبي لك الخير وبين الوصي غير مشوب
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 94
ابن ابي الحديد بعد از اين که اين قضايا را ميآورد، ميگويد: اين اشعار و ارجوزههايي که نقل شد، ابو مخنف لوط بن يحيي در کتاب «وقعة الجمل» آورده و ابو مخنف از محدثين آورده است و اينها هيچ کدامشان شيعه نيستند و از علماي شيعه هم به حساب نميآيند.
نصر بن مزاحم هم شعري به اشعث بن قيس گفته است:
رسول الوصي وصي النبي له السبق والفضل في المؤمنينا
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 94
از شعر خود اميرالمؤمنين سلام الله عليه در رابطه با وصايت خودش مطرح ميکند:
ما كان يرضى أحمد لو أخبرا أن يقرنوا وصيه والأبترا
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 94
پيغمبر اگر با خبر شود، نميآيد وصي خودش را با کسي که ابتر است (اشاره به معاويه دارد) در يک سطح قرار دهد.
جرير بن عبد الله بجلي صحابي است که ميگويد:
وصي رسول الله من دون أهله وفارسه الحامي به يضرب المثل
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 95
وصي پيغمبر در ميان خانوادهاش است و غير از او وصي نبوده است و فارس جنگهايي است که به او ضرب المثل است.
نعمان بن عجلان ميگويد:
كيف التفرق والوصي إمامنا لا كيف إلا حيرةً وتخاذلا
وذروا معاوية الغوي وتابعوا دين الوصي لتحمدوه آجلا
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 95
چگونه ما بخواهيم متفرق و پراکنده شويم و حال آن که وصي پيغمبر، امام ما است و ما هرگز دچار حيرت و خذلان نخواهيم شد.
رها کنيد معاويه گمراه را و متابعت کنيد از دين وصي تا بتوانيد در نزد ديگران مورد ستايش قرار بگيريد.
عبد الرحمن بن ذؤيب ميگويد:
يقودهم الوصي إليك حتى يردك عن ضلالٍ وارتياب
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 95
آقاي ابن ابي الحديد، اين همه اشعار را که نقل ميکند، ميگويد: اين اشعاري که ما آورديم، بخشي از اشعار بوده است و تمامي اشعاري که در صفين و جمل و ديگر مکانها، بحث وصايت اميرالمؤمنين را مطرح کرده است:
فإنه يجل عن الحصر، ويعظم عن الإحصاء والعد، ولولا خوف الملالة والإضجار، لذكرنا من ذلك ما يملأ أوراقاً كثيرة.
شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 95
قابل شمارش نيست و اگر من نميترسيدم که خوانندگان من خسته شوند، صفحات متعددي از اشعار شعرا که وصايت اميرالمؤمنين سلام الله عليه در آنجا مطرح شده است، من بيان ميکردم.
ما يک بخشي از اين اشعار را انتخاب کرديم.
نتوانستيم تمامي اشعاري که ابن ابي الحديد آورده است بياوريم.
تمامي آنها را مرحوم علامه عسگري آورده است، نتوانستيم بياوريم.
اين اشعار، اگر يکي دروغ باشد يا دو تا دروغ باشد و يا اين که سه تاي آن دروغ باشد، اين که شما مواجه ميشويد با انبوهي از اشعار شخصيتهاي برجسته صدر اسلام نه قرن 10، همان زماني که با عصر نبوت آشنا هستند و از حوادث زمان پيغمبر آگاه هستند و قضايا را از نزديک لمس کردند و تعدادي از اين شعرا از صحابه بودند و تعدادي بدري بودند.
اين نشان بر اين است که بحث وصايت آقا اميرالمؤمنين سلام الله عليه يک بحث ثابت و قطعي است که هيچ شبههاي در آن نيست.
بيننده خانم روشن ضمير از تهران:
از ميان دوازده امام، يازده امام ما توسط زهر کشته شدند.
مجري:
بعضي از امامان با شمشير به شهادت رسيدند؛ مثل حضرت امير و امام حسين عليهما السلام.
بيننده:
امامهاي ما مگر با علمي که داشتند، نميدانستند؟، اين کار خود کشي است، براي چه اين کار را کردند؟
چند نفر اين سؤال را از من پرسيدند، من مجبور شدم که زنگ بزنم و اين سؤال را بپرسم؛ چون من از چند نفر سؤال کردم، گفتند: مجبورشان کردند که اين کار را انجام دهند.
دليل قانع کنندهاي پيش من نبود.
من ميخواستم ببينم که با اين علمي که داشتند، اين کار برايشان خودکشي نبوده است؟ بعضي از افرادي که امام زمان را انکار ميکنند، ما به چه شکل ميتوانيم وجود امام زمان را براي اينها ثابت کنيم؟
بيننده آقا جاويد از امارات (اهل سنت):
شما در برنامههايتان بارها مطرح کرديد که هر کس مهدويت را انکار يا اين که توهين به امام زمان کند، در اصل و نسبش بايد شک کرد. اين درست است؟
مجري:
کسي که به اميرالمؤمنين توهين کند طبق روايات اهل سنت اين درست است.
بيننده:
من فکر کردم که اين در مورد مهدويت است.
استاد قزويني:
اگر کسي نسبت به اهل بيت زبان اهانت داشته باشد، اين که حضرت مهدي جزء اهل بيت است، در آن شکي نيست.
شيعه و سني، همه معتقد هستند؛ حتي وهابيها مثل بن باز ميگويد: قضيه مهدويت يک قضيه قطعي است و روايات متواتر داريم.
سازمان تبليغات وهابيت که رابطة العالم الاسلامي نام دارد، بيانيه داده است و در آن گفته است: کساني که منکر مهدويت باشند، اينها عقل ندارند و از اسلام بيرون هستند.
اصل مهدويت و اين که حضرت مهدي جزء اهل بيت است، شيعه و سني قبول دارند.
اختلاف در اين است که آيا حضرت مهدي که پيغمبر به او وعده داده است، متولد شده است يا متولد نشده است.
اين اختلافي است ميان شيعه و برخي از علماي اهل سنت.
وقتي ثابت شود که حضرت مهدي ارواحنا فداه جزء اهل بيت است، کسي به اهل بيت پيغمبر اهانت کند، طبق روايات متعدد ايشان در نصبش بايد تحقيق کند.
بيننده:
اين تکليف جعفر کذاب چه ميشود؟ ايشان که عموي امام زمان بوده است و مهدويت را انکار کرده است.
استاد قزويني:
انکار مهدويت غير از توهين به حضرت مهدي است.
شخصي ميگويد: براي من قضيه حضرت مهدي ثابت نشده است و منکر ميشود.
يک دفعه شخصي توهين و اهانت ميکند؛ ما ميگوييم: اگر کسي اهانت کند اين چنين است. انکار يک چيز است و اهانت کردن يک چيز ديگري است.
بيننده:
اگر امکان دارد، يکي از توهينهايي که شبکه کلمه به اهل بيت کردند را نشان دهيد.
استاد قزويني:
اين را در برنامه کلمه طيبه ببينيد.
اينها وقتي اسم حضرت مهدي را ميآورند، وقيحترين تعابير را نسبت به حضرت مهدي دارند يا نسبت به حضرت زهرا، همين عبد الشيطان دمشقيه را که آوردند، وقيحترين عبارت را نسبت به حضرت زهرا داشت؛ حتي خود علماي اهل سنت هم که به اينجا آمده بودند، گفتند: اين کسي که به حضرت زهرا توهين کرده است، اينها ناصبي و دشمن اهل بيت هستند.
اگر خواستيد اينها را در برنامه فردا شب از دوستان ما در برنامه کلمه طيبه زنگ بزنيد و درخواست کنيد.
نه تنها يک اهانت، شايد بالاي 200 کليپ دوستانمان از اين برنامههاي شبکههاي وهابي ثبت کردند که به اهل بيت توهين کردند و به حضرت ولي عصر ناسزا گفتند.
همين آقايي که از لندن برنامه دارد و وبال گردن اينها شده است، عبارتهايي که نسبت به حضرت مهدي به کار ميبرد، اين عبارات را نسبت به بيحياترين انسانها نميشود به کار برد.
شما يک شب برنامه اين آقايان را ببينيد، متوجه ميشويد که ادبيات اين حضرات چه ادبياتي است.
بيننده آقا محمد از اصفهان:
خواهشي که از برادارني مثل آقا عبد الله از آلمان و مشابه ايشان دارم اين است که: لطفا با آزاد انديشي و مروت، اين مسئلهاي که من ميگويم را قضاوت کنند.
جناب آقا عبد الله يا امثال ايشان زنگ زدند به شبکه ولايت و چندين بار پشت سر هم توانستند زنگ بزنند؛ حتي يک بار آقا عبد الله تا 20 دقيقه با بالاترين مقام شبکه توانست صحبت کند، بدون اين که جناب آقاي دکتر وسط صحبت ايشان بپرد.
بعد از 20 دقيقه وقت برنامه تمام شد و تماس قطع شد و دوباره در برنامههاي بعدي ايشان شرکت کردند. لطف کنيد اين طرف مسئله را ببينيد.
آن زماني که من يا آقاي زارعي يا آقاي باقري به شبکه کلمه زنگ ميزديم، 3 دقيقه به ما وقت ميدادند و در اين 3 دقيقه، 2 دقيقه را آقاي هاشمي و آقاي کياني با پريدن وسط صحبت ميگرفتند و 1 دقيقه ميگذاشتند که ما صحبت کنيم.
من و آقاي زارعي و باقري و امثال ما را از ماه رمضان تا حالا، به هيچ عنوان به شبکه کلمه وصل نميکنند.
گناه من اين بود که در برنامه زنده با آقاي حيدري که منکر توسل شد، حديثي از صحيح بخاري خواندم که خليفه دوم توسل به قبر پيامبر ميکرد.
من خواهش ميکنم از آقا عبد الله و ساير بينندگان که به اين آزاد انديشي شبکه ولايت نگاه کنند.
مجري:
شما در ليست سياه قرار گرفتيد؛ ولي شبکه ولايت ليست سياه ندارد.
بيننده:
اين مسئله ليست سياه و آزاد انديشي را مردم با وجدان پاکشان قضاوت کنند.
از آقا عبد الله خواهش ميکنم؛ چون ايشان ميگويند: من تحقيق کردم و به حقايق رسيدم، خواهش ميکنم که از سايت حق 110 دات کام وارد شوند تا ما ايشان را به عنوان مهمان ويژه صفحات زيادي را در اختيارشان قرار دهيم و وظيفه شرعيشان است که بيايند در اين سايت و ما را روشن کنند.
عزت نفس و بزرگواري آقاي دکتر قزويني و توکل ايشان به رب العالمين، باعث شد که سوء استفاده دشمنان ايشان، به قول دانشمند بزرگ جهان اسلام: عقيل بيعقل يا آن حيدري بيسواد شده است و آنها مرتب در شبکههاي خودشان اعلام ميکنند که شبکه ولايت دولتي است و از دولت بودجه ميگيرد.
ما عوام، خودمان را از حمايت شبکه ولايت کنار بکشيم.
من در محضر تمام مردم عزيز به الله سوگند ميخورم که خود من فقط به خاطر تعصبم به شيعه اين سخنان را ميگويم.
خودتان قضاوت کنيد، وقتي آقاي ملا زاده ميگويد: کارشناسان شبکه کلمه 15 هزار پوند پول ميگيرند که بالاي 50 ميليون تومان ميشود يا ميگويد: شبکه کلمه اول کارش گفت: ما ديروز خبر دار شديم که به روي شبکه ما پارازيت انداختند، يک ماهواره ديگر هم اجاره کردند.
ظرف يک هفته توانستند که ماهواره دوم را اجاره کنند.
دوستان اين مسئله را داشته باشند.
خود من از نزديک شاهد بودم، شبکه ولايت که دشمنان شيعه و وهابيهاي جيره خوار عربستان ميگويند: شبکه ولايت دولتي است، خودم از نزديک شاهد بودم که شبکه ولايت براي کارهاي ضرورياش از بازاري قرض کرد و دستي پول گرفت.
من از شما خواهش ميکنم، اگر حضرت ابا عبد الله الحسين به آن مرد گفتند: من اسب تو را نميخواهم خود تو را ميخواهم، از ما عوام اسبمان را قبول کنيد و اجازه دهيد که ما عوام هم به طريقي شما را ياري کنيم.
واقعا اين بزرگترين سعادت من است.
از شما خواهش ميکنم.
شما در کنار احاديثي که زير نويس ميکنيد، يک شماره کارت، نه شماره حساب بنويسيد جهت همياري و همه شيعيان که دارند ميبينند چاههاي نفت پشتيبان شبکه کلمه و شبکه وصال است، حالا که دلار دو يا سه برابر شده است، شبکه ولايت در يک ماه مخارجش 3 برابر شده است و منبع درآمدش کمتر شد.
اين شماره حساب را بنويسيد.
مجري:
درخواستهاي مردمي زيادي داريم.
ان شاء الله حاج آقا يک ساماني به اين قضيه ميدهند.
بيننده:
ان شاء الله شماره کارت را که گذاشتيد، من براي شروع کار 500 هزار تومان به حسابتان ميريزم و از تمام بينندگان خواهش ميکنم که از 1000 تومان تا هر مقداري که ميتوانند، اين شبکه را ياري کنند که حمايت از اين شبکه حمايت از امام زمان است.
استاد قزويني:
من تشکر ميکنم از شما.
در رابطه با آقا عبد الله که از آلمان زنگ زد، ما از خدايمان است که اين آقايان بيايند و صحبت کنند.
بعضي از دوستان ما معتقد هستند که نه آلماني در کار است و نه ايشان اهل قم است.
آن اصطلاح قمي را هم که سؤال کردند، جواب ندادند.
قميها يک اصطلاح مخصوصي دارند.
مجري:
مثل اشمشه
استاد قزويني:
کسي که اصفهان باشد يا مشهد باشد، هرجا يک اصطلاحات ويژهاي دارد.
ايشان از اين طرف به من گفت: من سني نشدم و هنوز دارم تحقيق ميکنم و از آن طرف در آن شبکه ميگويد: کسي عقل داشته باشد شيعه نميشود.
ثابت کرد که پدر و مادرشان که شيعه هستند، عقل ندارند.
ايشان وقتي شيعه بوده و سني شده است، يک آدم بيعقل سني شده است.
يک آدم ديوانه چه سني شود و چه شيعه شود، هيچ ارزشي ندارد؛ ولي ما باز هم اگر ايشان و ديگران عزيزان اهل سنت بخواهند اينجا بيايند و صحبت کنند، ما استقبال ميکنيم.
بارها بوده است که براي عزيزان شيعه 2 دقيقه فرصت داديم؛ ولي به اهل سنت 20 دقيقه هم براي اينها وقت داديم؛ چون ما دوست داريم که اينها حرفشان را بزنند و ما جواب دهيم و بينندگان هم قضاوت کنند.
در رابطه با اين که شبکه ولايت دولتي است يا نه، تمام مردم ميدانند؛ حتي حدود 2 ماه قبل خبرگذاري فارس با ما مصاحبه کرد و گفت: دولت به شما کمک ميکند يا نه؟
گفتم: دولت جمهوري اسلامي در اين 2 سال، يک برگ کاغذ به ما کمک نکرده است و يک خودکار هم به ما ندادهاند.
ما خواستيم که وضع دلار که نزديک 3000 تومان شده است، دلار دولتي در اختيار ما قرار دهند يا دلار مبادلاتي در اختيار ما قرار دهند، از آب هم مضايقه کردند کوفيان.
ما به هيچ وجه نيازي نداريم.
آن عزيزان بيننده، يک هزار توماني به شبکه کمک کنند، ما قبول ميکنيم.
آن روز صبيه جناب آقاي محسني قلکشان را شکسته بودند و يک مبلغ خيلي کمي بود که زير 10 هزار تومان بود و گفته بود اين را براي شبکه ببريد.
گفتم: اين براي من ارزشش از ميلياردها هم بالاتر است.
ايشان که قلکش را ميشکند و 10 هزار تومان را ميفرستد، خدا شاهد است که اين براي من از ميلياردها بالاتر است.
آن شاعر ميگويد:
از مردم افتاده مدد گير که اين قوم با بي پروبالي، پر و بال دگرانند
ما همين اندازهاي که دولت جمهوري اسلامي مانع کار ما نشده است و دفتر شبکه ما را نبسته است، ما تشکر ميکنيم.
همه ميدانند که از نظر قوانين نبايد با ما؛ بلکه با ديگر شبکهها که دارند فعاليت ميکنند، اينها مجوز رسمي ندارند.
ما علناً اين را گفتيم و در گفتن اينها هيچ مشکلي هم نداريم.
ان شاء الله ما اين بحث ولايت ياوران را سر و سامان ميدهيم.
همان طوري که حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي در پيامشان در شب عيد غدير فرمودند: بر همه واجب است که شبکه ولايت را کمک کنند.
ايشان فرمود: من تا آخر عمر بر خودم واجب عيني ميدانم که از شبکه حمايت کنم.
ان شاء الله ما ميخواهيم کار را گسترده کنيم.
ما به بعضي از دوستان اصفهاني بدهکار هستيم که مبلغ زيادي بود و مقداري از آن را پرداخت کرديم و گفتيم:
فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ
خوب شد که پته ما را روي آب نريخت.
به حول و قوه الهي ما قضيه ولايت ياوران را مطرح ميکنيم.
يکي از دوستان ما آمد در طبقه سوم ما و ديد که ما يک حال 20 متري داريم و در آن ظهرها نماز ميخوانيم که يک طرف اين حال بخش اداري و مالي است و بعد از ظهر هم براي بعضي از فضلا کلاس داريم که دوستان صندلي را در آنجا ميچينند و وقتي کلاس تمام ميشود، براي نماز مغرب صندليها را جمع ميکنند و گوشهاي ميگذارند و در آنجا نماز ميخوانيم؛ ولي به همين ما افتخار ميکنيم و خوشحال هستيم.
پولهاي کلان و دلارهاي آن چناني نداريم.
ما اين افتخار را داريم که دوستان ما که زنگ ميزنند، ما تلفنهايشان را ميگيريم و با همه مشکلات مالي که داريم، نميگذاريم آن عزيزي که زنگ ميزند، چه شيعه و چه سني، به خاطر تلفن به شبکه ولايت پول تلفن بدهد.
اين افتخار براي ما کافي است که با همه مشکلات ما شماره عزيزان را ميگيرم و خودمان با اين شخص تماس ميگيريم.
ما بارها سؤال کرديم از اين آقايان که شما داريد در امارات زندگي ميکنيد، آدرس دفتر و مشخصاتتان را داريم، چرا شماره تلفن لندن را به مردم ميدهيد؟
اين پولي که شما به آن شرکت انگليسي قرار داد بستهايد که بخشي از هزينه اين شماره تلفنها را به شما دهند، آيا اين ظلم در حق بينندگانتان نيست؟
شيعهها هيچ، اين اهل سنتي که زنگ ميزنند چه؟
بعضي از آقايان به خاطر تماس 300 هزار تومان مجبور ميشوند که پول تماس دهند.
از اين 300 هزار تومان، 150 هزار تومان به جيب انگليسي ميرود و 150 هزار تومان هم به جيب آقاي هاشمي آن عقيل با عقل ميرود.
ما نخواستيم جسارت کنيم.
اينها نشان ميدهد که اينها ضوابط اسلامي را رعايت نميکنند و فقط حرف آن را ميزنند.
قرآن را مثل قضيه معاويه بالاي نيزه ميگيرند و ميگويند: اي مردم ما به اين قرآن عمل ميکنيم، با اين قرآن با ما حرف بزنيد.
ما به سؤال سرکار خانم روشن ضمير بارها جواب داديم، ائمه عليهم السلام علم غيب دارند؛ ولي موظف نيستند که از علم غيبشان استفاده کنند.
آنها از نظر کارهاي تکليفي در واجبات و محرمات، مثل ما هستند.
ما هستيم که اگر نسبت به قضايايي علم داشته باشيم و با علممان بخواهيم اقدام کنيم، اين در حقيقت خودکشي است؛ ولي امامي که همه چيز را ميداند و موظف است که اين مسير را طي کند:
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ
سوره کهف آيه 110
من يک بشري هستم مثل شما.
ميخورم و ميخوابم و زندگي ميکنم و ازدواج ميکنم.
حضرت عيسي هم ميدانست و علم غيب داشت و مرده زنده ميکرد و از گل پرنده ميسازد و ميفرمايد:
وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ
سوره آل عمران آيه 49
هر آنچه که شما در خانههايتان ميخوريد من خبر دارم.
اين صريح آيه است.
حضرت عيسي به قول آقايان ميدانست که فلان روز يهوديان ميخواهند او را به دار بکشند يا او را بکشند يا عليه او توطئه کنند؛ نميرفت.
پس نستجير بالله رفته خودکشي کرده است؟
خود نبي مکرم در جنگ احد، يقينا ميدانست که شکست ميخورد، چرا رفته است؟
آيا اين که هفتاد نفر از عزيزانش را به آنجا برد، آيا پيغمبر در قتل آنها شريک بوده است؟
ائمه عليهم السلام علم غيب دارند؛ مثل ماشينهاي دولتي که نوشته شده است استفاده اختصاصي ممنوع.
از علم غيبشان براي هدايت مردم استفاده ميکنند.
در رابطه با حضرت مهدي ارواحنا فداه، شما جواب مفصلتان را در برنامه به سوي ظهور از برادر عزيزم آيت الله طبسي و جناب آقاي کلباسي سؤال کنيد؛ ولي در رابطه با انکار حضرت مهدي ارواحنا فداه و اثبات او، اگر از نظر شيعه دنبال اين قضيه هستيد، کتابهاي مفصلي در اين زمينه نوشته شده است و روايات متعددي ما در ولايت و ولادت حضرت مهدي ارواحنا فداه داريم.
کساني که شاهد ولادت حضرت مهدي بودند؛ چه آن قابله و چه حکيمه خاتون و چه شيعياني که حضرت مهدي ارواحنا فداه را ديدهاند.
اينها زياد هستند.
آنهايي که در دوران غيبت صغري حضرت مهدي ارواحنا فداه را ديدهاند و کساني که در غيبت کبري حضرت را ديدهاند.
مرحوم مجلسي اينها را مفصل آورده است.
مرحوم نوري، کساني که بعد از ولادت و زمان غيبت صغري و کبري، حضرت مهدي ارواحنا فداه را ديدهاند و معجزات و کراماتي مشاهده کردهاند، اسامي اينها را آورده است.
مرحوم کليني 18 روايت صحيح در رابطه با ولادت حضرت مهدي ارواحنا فداه ميآورد.
از نظر اهل سنت هم ما مفصل گفتيم: بالاي 148 نفر از علماي اهل سنت نظر دادهاند که حضرت مهدي فرزند امام عسکري در سال 255 هجري روز جمعه نيمه شعبان به دنيا آمده است.
ما مفصل بيان کرديم.
اگر من بدانم که نياز است دوباره در رابطه با حضرت ولي عصر ارواحنا فداه که در حبل المتين صحبت کرديم، بعد از اثبات ولايت حضرت امير، امامت ائمه را مطرح ميکنيم و 8 جلسه هم در رابطه با حضرت مهدي صحبت خواهيم کرد.
بيننده آقا حسين از کردستان (اهل سنت):
شما نزديک به 2 ماه است که با ادله و آيات قرآني و روايات کتب اهل سنت، مسئله امامت و ولايت سيدنا علي بن ابي طالب را اثبات ميکنيد.
من از شبکههاي اهل سنت؛ مثل کلمه و وصال اين را ميخواهم که چرا جواب اين مستندات شما را نميدهند؟
شما يک آيه را بررسي ميکنيد و 5 شاهد روايي برايش ميآوريد، آنها در برنامه فردايشان کلامي از آن مستندات شما صحبت نميکنند.
آيا اينها جوابي دارند بدهند؟ ما هر کاري کرديم نتوانستيم با اينها تماس بگيريم.
ما به عنوان توده مردم شايد بلد نباشيم که به حق و حقيقت برسيم، آنها به عنوان اين که الان خودشان را نماينده اهل سنت ميدانند، موظف به جواب گويي هستند.
من از برادران اهل سنت و خواهران ميخواهم، راه حق و حقيقت اين نيست که ما بگوييم؛ چون آنها هيچ چيز نميگويند؛ پس ما هم چيزي نگوييم و همان راه را کج و اشتباه برويم. اين کاملا نادرست است.
من از تمام برادران اهل سنت ميخواهم که روي خط اينها بروند.
الان 3 ماه است که آقاي قزويني از قبل از ذي الحجة آيه اکمال و ولايت و ابلاغ را شروع کردند تا امشب که رسيدند به حديث وصايت، من يک جلسهاش را از دست ندادم و هر هفته برنامه را ميبينم.
چند ماه است آقاي قزويني در مورد اين مسائل صحبت ميکنند، من به عنوان اين که اين شبکه خودش را نماينده اهل سنت ميداند، من تعجب ميکنم که چرا اهل سنت از اينها نميخواهند که جواب دهند.
من سني هرچه خواستم که بروم روي خط اينها نتوانستم بروم.
مخاطب من شبکه کلمه است و من اين سؤال را از آنها دارم.
مجري:
اميدوار هستيم که با اين حرف شما به غيرت بيايند و جواب دهند.
استاد قزويني:
ما چند هدف از اين بحث داريم.
هدف اوليه ما اين است که عزيزان شيعه با اعتقادات سنتي بزرگ شدهاند؛ چون پدر مادرم گفته شيعه خوبه من هم ميگويم شيعه خوب است.
غالب جامعه ما اين طوري است؛ همان طوري که اهل سنت هم اين گونه هستند و ميگويند: پدر و مادر من اين گونه بودهاند؛ پس اهل سنت حق است و من هم مذهب اهل سنت را پذيرفتم.
هدف ما اين است که اعتقادات عزيزان شيعه را تقويت کنيم.
اگر شما شيعه هستيد، فلان چيز دليل شما است.
جناب آقاي طبسي از سوئد آمده بودند و ميگفتند: جوانها ميگفتند: ما شيعه بوديم ولي امروز داريم به شيعه بودنمان افتخار ميکنيم.
شبکه ولايت هويت شيعه بودن ما را اثبات کرد.
من در يکي از همايشها، استاد يک حوزه و امام جمعه يک شهر بزرگ بعد از اين که من در رابطه با امامت اميرالمؤمنين از نظر عقلي مطرح کردم، 800 طلبه داخل و خارج که در آنجا بودند، آمد گفت: من امروز فهميدم شيعه بودن يعني چه.
امروز دارم به شيعه بودن افتخار ميکنم.
نميدانستم که شيعه اين قدر دليل محکم و قوي دارد.
ما دنبال اين هستيم که دوستان شيعه ما اعتقاداتشان قوي شود و بدانند که شيعه دليل دارد.
هدف دوم ما اين است که بعضي از وهابيها يا چه بسا از اهل سنت تبليغ ميکنند که شيعه نه دليل دارد و نه مدرک دارد و جامعه را به شيعه بد بين ميکنند.
جوانهاي اهل سنت را به شيعه بد بين ميکنند و ميگويند: شيعه مذهبي است که يهوديها ساختهاند.
ما ميخواهيم اين بد بينيها را از عزيزان اهل سنت برداريم.
به آن جوان اهل سنت و به آن عالم و دانشجو و طلبه اهل سنت ميگوييم: اگر ما شيعه هستيم، اين دليل را داريم و اين ادله ما است.
حداقل آن روحيه بد بيني را نسبت به شيعه از عزيزان اهل سنت برداريم.
الحمد الله ما به اين هدف رسيدهايم.
هدف سوم اتمام حجت است که مثل جناب حسين آقا بزرگوار که وقتي ادله به گوشش ميرسد، حجت بر او تمام شود. پيغمبر اکرم هم هدفشان اتمام حجت بوده است.
ميگوييم: آقاي حسين آقا، شيعه اگر ميگويد: علي وصي پيغمبر و امام و خليفه است، نه از کتب خودش؛ بلکه از کتب خود شما دليل براي خودش دارد.
ما اتمام حجت ميکنيم.
فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ
سوره کهف آيه 29
هر کس اين حرف ما را قبول کند يا قبول نکند، ما در اين مقام نيستيم که سني و وهابي شيعه کنيم يا مسيحي شيعه کنيم.
ما دنبال اين نيستيم که بگويند: اينها دنبال اين هستند که سنيها را شيعه کنند.
بارها بوده است که بعضي از دانشجويان پيش ما آمدهاند و ميگويند: ميخواهيم شيعه شويم، ما ميگوييم: بلند شويد و به جاي ديگري برويد، پيش ما نياييد.
شايد الان بيننده برنامه ما هستند.
ما اينجا بساط سني شيعه کردن نداريم؛ چون هدف و برنامه ما اين نيست.
وقتي شايعه شود که چندين نفر به دست فلاني شيعه شدند؛ پس فلاني شبکه را تأسيس کرده که سنيها را شيعه کند.
ما از اين آقايان بارها خواستيم که بيايند بنشينيم در کنار هم يا شبکه به شبکه با هم گفتگوي دوستانه داشته باشيم، فحش و اهانت را کنار بگذارند، اگر آن روز اينها سر عقل بيايند و از خر شيطان پايين بيايند و بيايند استديو به استديو با همديگر صبحت کنيم.
آنها هم حرفشان را بزنند، بينندههاي ما هم حرف آنها را بشنوند و ما هم حرف بزنيم و بينندههاي آنها حرف ما را بشنوند. آنجا است که حقيقت روشن ميشود.
آن روز آقاي سيد عقيل هاشمي با آقاي اسدي نيا برنامه داشتند و ايشان گفت: آقاي قزويني چرا خودش نميآيد؟
خودش آدم منطقي و مؤدبي است.
من بارها اعلام کردم و من کاري هم ندارم که با دوستانمان مثل حاج آقاي ابو القاسمي و يزداني و ديگر دوستان، بنده اين را بارها گفتم: آمادگي دارم که با تک تک کارشناسان محترم شبکه کلمه بنشينم براي مناظره و براي خودم عيب نميدانم و تحقيرشان هم نميکنم که بگويم در حد بنده نيستند.
فرضا هم اگر گفتيم: الان پوزش ميطلبيم.
تشريف بياورند، منتشان را هم ميکشيم و التماسشان هم ميکنيم و هر شرطي هم بگذارند، ما فقط گفتيم که وارد بحث سياست نشوند و توهين هم نکنند، غير از اين دو هر شرطي و هر موضوعي معين کنند، بنده آمادگي دارم که با اين عزيزان يا شبکه به شبکه يا حداقل ما يک تلفني مخصوصي براي اين کارشناسان اعلام ميکنيم.
ما چند جلسه بحث برنامه حبل المتينمان را هم تعطيل ميکنيم.
ما يک تلفن خدمت اين آقايان ميدهيم، تماس بگيرند، 10 دقيقه من صحبت کنم و 10 دقيقه هم آن کارشناس صبحت کند.
اگر چنانچه ديدند که عزيزان ما به اندازه يک ثانيه بيشتر از آن آقايان وقت دادند يا حرف آنها را قطع کردند، بگويند: ما آمديم شبکه ولايت حرف ما را قطع کرديد يا به فلاني بيش از ما وقت داديد ما به آنجا نميآييم.
حسين آقا و ديگر عزيزان مثل آقا عبد الله که نميدانيم از آلمان زنگ ميزنند يا از اتاق بغل، (ما ميگوييم ان شاء الله از آلمان زنگ ميزنند و ان شاء الله اهل قم بودند و ان شاء الله اين سنارويي که ميسازيد که در مورد عائشه اين طور ميگفتند و جبرئيل نازل ميشد.
من خواهشي که از امثال آقا عبد الله دارم، ايشان ميگويد: من دانشجو هستم.
ما براي دانشجو احترام ويژهاي قائل هستيم.
يک دانشجو بخواهد يک سناريو بسازد، سناريوي خوب و عاقلانهاي ميسازد.
بعضي وقتها اين عزيزمان در آنجا ميرود و يک سناريوهايي ميسازد، من نميدانم ايشان دچار تخيلات شده است يا همان شربت مگسي که آقاي سجودي درست ميکند، خدايي نکرده به خورد ايشان هم دادهاند.
ما بيش از 40 سال است که در قم هستيم.
اين حرفهايي که ايشان ميزند، مردم قم خيلي فرهنگشان بالاتر از اين است.
بيننده آقاي شيخي از شهر پرند:
من نزديک 2 سال است که بيننده شبکه هستم و خيلي هم استفاده کردم.
از هفت روز هفته، من 4 شب نميتوانم برنامه شما را ببينم.
در يکي از برنامههايي که داشتم نگاه ميکردم، استاد قزويني گفتند: برنامه ولايت را ميتوان از طريق موبايل هم نگاه کرد.
استاد قزويني:
اگر گوشيتان سرويس جي پي آر اس داشته باشد، ميتوانيد با دوستان ما هماهنگي کنيد و شبکه را از موبايل نگاه کنيد.
در آنجا 4 گزينه دارد.
از 64 بيت داريم و 128 بيت داريم و 256 بيت داريم.
در بعضي از گوشيها اگر خوب آنتن ندهد، ما به صورت صوتي هم گذاشتهايم.
ما دنبال اين هستيم که بتوانيم، چندي قبل هم ما صحبت کرديم که اين برنامههايمان از طريق راديو پخش شود؛ ولي تا الان موفق نبوديم.
بلکه بتوانيم با دوستانمان صحبت کنيم که اين برنامههاي حساس ما از طريق راديو معارف پخش شود.
اگر دوستان ما که مسؤل راديو معارف هستند، در اين زمينه احساس کنند که خدمتي است و خيلي از بينندگان ما در روستاها يا در ماشين هستند و دسترسي به ماهواره ندارند، بتوانند اين برنامه ساعت 8 تا 10 را از طريق راديو معارف که يک راديو سراسري است پخش کنند، ما يک طرحهايي در آينده داريم که ان شاء الله با بعضي از دوستان صحبت کرديم و توافق هم شده است و به ما قول دادند؛ ولي ما الان نميتوانيم بگوييم.
ما بعدها خبرهاي خوبي براي عزيزان بينندهمان در داخل کشور جمهوري اسلامي ايران داريم.
اگر امکانش است، يک شماره از واحد فنيتان به ما بدهيد که با آن تماس بگيريم و مزاحم شما نشويم.
استاد قزويني:
همان شماره را زنگ بزنيد به شما ميگويد که اگر فلان قسمت را ميخواهيد فلان شماره را بگيريد.
شماره 7735831 خود منشي تلفني اعلام ميکند.
بيننده آقاي ميرزائي از امارات (اهل سنت):
من مدت زيادي است که برنامه شما را دنبال ميکنم و از اين که با شما صحبت ميکنم خيلي خوشحال هستم.
بدون شک شما از بزرگان جامعه شيعه هستيد.
چند تا سؤال داشتم که خيلي براي من مهم بود و ميخواستم از شما بپرسم.
بدون شک ايران در زمان حضرت عمر رضي الله تعالي عنه فتح شده است و در عرض 3 سال سرتاسر مردم ايران به اسلام روي آوردند. در آن زمان به اين صورت که الان دعوت ميشود، اين گونه نبود. چه چيزي سبب شد که مردم ايران به اسلام روي بياورند؟
مجري:
مردم ايران وقتي در آن زمان به هر ديني که بودند، آئيني داشتند به نام آئين زرتشت، اگر آن موقع از دين و آئيني که داشتند که اختلاف طبقاتي شديدي به وجود آورده بود و مردم به نوعي از دست دينشان خسته شده بودند، وقتي شنيدند که آئين جديدي توسط حضرت رسول آمده است و اين آئين اختلاف طبقاتي ندارد و همه مردم در يک سطح هستند، به سهولت اين دين را قبول کردند.
وقتي ايرانيها اين قدر رزمنده و شجاع و دلير بودند و اين همه جنگجو داشتند، خيلي راحت در برابر سپاه اسلام کرنش کردند و ايستادگي نکردند، فقط به خاطر اين بود که ميخواهند اين آئين جديد را بگيرند.
بيننده:
چون فقط ابو هريره و سلمان فارسي، زبان فارسي بلد بودند و بقيه صحابه فارسي بلد نبودند.
استاد قزويني:
شما اگر کتاب خدمات متقابل اسلام و ايران آقاي مطهري را بخوانيد در آن اين قضايا آمده است.
بيننده:
آيا حضرت علي رضي الله تعالي عنه و بقيه علماء و دانشمندان اهل بيت يعني امام باقر و امام سجاد و امام صادق، آيا قرآن را از حفظ داشتند؟
نسخهاي که الان در دسترس ما است، همان نسخه در آن زمان وجود داشته است؟
اگر شخصي پيدا شود که معتقد به تحريف قرآن کريم باشد، از نظر شيعه و سني، چه حکمي دارد؟
شما هميشه در برنامههايتان گفتيد: اهل سنت برادران ديني ما هستند.
شما خبر داريد که در تهران حدود 40 هزار اهل سنت زندگي ميکنند.
علت عدم همکاري شيعيان با اهل سنت چيست؟
چون اهل سنت در تهران مسجد ندارند؛ چون دولت و حکومت شما اسلامي است و هميشه وحدت شيعه و سني را اعلام ميکند.
در کشورهاي غربي اهل سنت مسجد دارند.
اگر اهل سنت در تهران مسجد داشته باشند بسياري از ناهنجاريها حل ميشود.
استاد قزويني:
حضرت عالي در آنجا شبکه ولايت را از طريق هاتبرد ميگيرد يا از طريق نايل ست؟
بيننده:
ما از طريق هاتبرد ميگيريم. من دنبال تحقيق هستم و دارم تحقيق ميکنم.
ميشود که شما توسل را از قرآن ثابت کنيد.
شما ميگوييد: شبکههاي وهابي توسل را قبول ندارند، ميتوانيد از خود اهل سنت از نظرات ابو حنيفه و از خود امام شافعي در رابطه با توسل بيان کنيد.
من هميشه قرآن را تلاوت ميکنم؛ خداوند در قرآن ميفرمايد: مردگان مانند شما زندگان نيستند. آن آيه را هم خواندهام که ميفرمايد:
وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ
سوره مائده آيه 35
در اين آيه اشاره به مردگان نشده است.
شما توسل به مردگان را صحبت کنيد و از اهل سنت هم ثابت کنيد و اسناد آن را هم نشان دهيد.
استاد قزويني:
در رابطه با توسل، همان آيه 35 سوره مائده، خداي عالم در آنجا 3 مسئله را بيان ميکند:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ
تقوا پيشه کنيد و بين خودتان و خدا واسطه قرار دهيد.
در اينجا نفرموده است که واسطه زنده باشد يا اين که واسطه مرده باشد.
بيننده:
من از علماي خودمان شنيدم، اين توسلي که شما صحبت ميکنيد، توسل به اعمالمان است. شما ميگوييد: خدايا اگر اين کار من درست شود من فلان کار نيک را انجام ميدهم.
استاد قزويني:
شما از همان علماي خود سؤال کن که آيا در اين آيه اشارهاي دارد که به اعمال خودتان توسل کنيد و اعمال را واسطه قرار دهيد؟
کجاي اين آيه دارد؟
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ
سوره مائده آيه 35
نفرموده است که وسيله چه باشد.
ما معتقد هستيم که وسيله ميتواند اسماء الهي باشد.
وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا
سوره اعراف آيه 180
ميتواند عمل صالح باشد:
رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آَمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآَمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا
سوره آل عمران آيه 193
واسطه ميتواند انبياء و پيامبران باشد.
همان طوري که در سوره يوسف آيه 97، فرزندان يعقوب پدرشان را واسطه قرار ميدهند.
اگر واسطه قرار دادن شرک است، در آنجا حضرت يعقوب بايد بفرمايد: بچههاي من شما مشرک شدهايد.
در آيه 64 سوره نساء قرآن ميفرمايد:
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا.
برويد پيغمبر را واسطه قرار دهيد.
اگر آن آياتي که آقايان ميخوانند:
وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آَخَرَ.
سوره فرقان آيه 68
آنجا نگفته است که به زنده متوسل شويد درست است و اگر به مرده متوسل شويد درست نيست.
در خود صحيح بخاري از خليفه دوم نقل شده است که ميگويد:
اللهم إِنَّا كنا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا فَتَسْقِينَا وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسْقِنَا قال فَيُسْقَوْنَ.
صحيح البخاري، ج 1، ص 342
ما صحابه به پيغمبر متوسل ميشديم.
نميگويد: در حال حيات.
اين جمله آقاي خليفه دوم سال 17 هجرت است که 7 سال بعد از رحلت پيغمبر اين را ميگويد.
اين روايت هم زمان حيات را ميگيرد و هم بعد از رحلت را ميگيرد.
شما کتاب فتح الباري ابن حجر عسقلاني را مطالعه کنيد که با سند صحيح نقل ميکند: يکي از صحابه به نام بلال بن حارث در سال 17 يا 18 هجري که در زمان خليفه دوم قحطي ميآيد، کنار قبر پيامبر ميآيد و ميگويد:
فقال يا رسول الله استسق لامتك فإنهم قد هلكوا
فتح الباري، ج 2، ص 495
متوسل ميشود و باران هم ميآيد.
خبر به خليفه دوم ميدهند، خليفه دوم هم تجليل و تأييد ميکند و ابن حجر ميگويد: روايت صحيح است.
ابن کثير دمشقي در کتاب البداية والنهاية جلد 5 صفحه 107 ميگويد: اين روايت صحيح است.
من بيش از 200 عبارت از علماي اهل سنت براي شما ميآورم که بزرگان اهل سنت به قبر پيغمبر و قبر آقا موسي بن جعفر و به قبر آقا امام رضا و به قبر ابو حنيفه متوسل ميشدند.
بيش از 200 مورد من براي شما ميآورم.
آيا حضرت عالي قانع ميشويد يا نه قانع نميشويد؟
اين قضيه يک قضيه ثابت و روشن است. اين چيزي نيست که ما بگوييم اين طور است.
شما اين عبارتي که آقاي سبکي از علماي بزرگ اهل سنت است که از او به امام تعبير ميکنند که ميگويد:
يجوز ويحسن التوسل، والاستغاثة، والتشفع بالنبي صلى الله عليه وآله وسلم إلى ربه سبحانه وتعالى.
شفاء السقام، السبكي، ص 293
هم ميشود به پيغمبر متوسل شد و هم به پيغمبر استغاثه کرد و ميگويد:
وجواز ذلك وحسنه من الأمور المعلومة لكل ذي دين، المعروفة من فعل الأنبياء والمرسلين، وسير السلف الصالحين، والعلماء والعوام من المسلمين.
شفاء السقام، السبكي، ص 293
هر کس دين دارد برايش روشن است که توسل و استغاثه به پيغمبر جايز است و از افعال انبياء و علماء است.
آقاي سبکي متوفاي 756 هجري است که در قرن 8 بوده است که بعد ميگويد: تا قرن 8 هيچ کدام از علماء توسل به قبر پيغمبر را منکر نشدهاند تا اين که ابن تيميه آمد:
حتى جاء ابن تيمية، فتكلم في ذلك بكلام يلبس فيه على الضعفاء الأغمار، وابتدع ما لم يسبق إليه في سائر الأعصار.
شفاء السقام، السبكي، ص 293
يک سري حرفهايي زد که ذهن ضعفاء و بد بختها را مشوش کرده است.
همين عبارت را جناب آقاي مناوي در کتاب فيض القدير جلد 2 صفحه 170 ميآورد.
شما خواستيد که من از علماي اهل سنت براي شما بياورم، اين هم يک نمونه از علماي اهل سنت.
در رابطه با تحريف، چه شيعه و چه سني، هر کس بخواهد معتقد باشد که اين قرآن غير آن قرآني است که بر پيغمبر نازل شده است، خود مرحوم آقاي خوئي ميگويد: قول به تحريف قول خرافاتي و خيال پردازي است.
خود امام راحل ميگويد: کسي که عقل داشته باشد، قائل به تحريف قرآن نميشود.
اگر روايات ملاک باشد، روايات اهل سنت در صحيح بخاري و مسلم و در سنن و مسانيدشان، 10 برابر کتابهاي شيعه روايت دارند در رابطه با تحريف قرآن.
آقايان ميگويند: درست است که اينها دليل بر تحريف است، معنايش اين است که اينها در زمان پيغمبر خوانده ميشد، اين آيات الفاظش نسخ شده است؛ ولي معنايش مانده است.
در حالي که قرآن ميفرمايد:
مَا نَنْسَخْ مِنْ آَيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا.
سوره بقره آيه 106
عمر قائل به تحريف بوده است همچنين ابي بن کعب و عائشه و ابو سعيد خدري قائل به تحريف بودهاند.
آقاي عبد الله مسعود ميگفت: اين معوذتين (سوره ناس و فلق) جزء قرآن نيست و اين را از قرآنش حذف کرده بود.
در يک روايتي که يکي از دوستان پيدا کرده بود ميگويد: سوره حمد را از قرآنش حذف کرده بوده است.
آيا تحريف از اين بالاتر؟
يکي از علماي اهل سنت نوشته بود: چون آقاي عبد الله مسعود سوره حمد را حفظ بود، به خاطر اين حذف کرده بوده است.
ما هم گفتيم: آن آقاياني که حافظ قرآن هستند يک کاغذ سفيد جيبشان بگذارند و بگويند: چون ديگر آيات را حفظ هستيم، همه را حذف ميکنيم.
اين که در تهران مسجد نيست، اين به ما مربوط نيست.
نه ما شبکه حکومتي هستيم و نه وکيل مدافع اينها هستيم.
همان طوري که در عربستان سعودي در مکه مکرمه اعلام کردند که 200 مسجد دارند که قبلهاش خراب است؛ يعني در محاذي مسجد الحرام نيست.
آيا شيعيان در رياض و در مدينه و در جده مسجد دارند؟
چرا دولت عربستان سعودي به شيعهها اجازه مسجد سازي نميدهد.
دولت است و صلاح نميداند که در مکه و در رياض شيعيان مسجد داشته باشند.
حکومت جمهوري اسلامي صلاح ميداند که در تهران مسجد نداشته باشند.
اگر بنا بود که با مسجد اهل سنت مبارزه کنند، الان در سيستان و بلوچستان روزهاي جمعه، اهل سنت 256 نماز جمعه دارند که شيعيان مجموعا 14 نماز جمعه دارند.
مساجد اهل سنت با توجه به بافت جمعيت، 2 برابر شيعه در ايران مسجد دارند.
الان در سنندج شيعيان مسجد ندارند؛ ولي سنيها مسجد دارند و ميروند در نماز جمعه اهل سنت شرکت ميکنند، مشکلي نيست.
ما وکيل مدافع نيستيم؛ ولي اگر واقعا حضرت عالي دنبال حقيقت هستيد، ببينيد که آن آقايان چه جوابي ميدهند، همان جواب را هم براي اينها بگذاريد.
پايان.
حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني