برنامه: حبل المتين
استاد: حضرت آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني
تاريخ: 26 / 09 / 1391
مجري:
حديث وصايت از زبان صحابه و تابعان نقل شده است؟
ميلاد امام محمد باقر عليه السلام را به پيشگاه مقدس حضرت صاحب الزمان عج الله تعالي فرجه الشريف و شما بينندگان عزيز تبريک عرض ميکنم.
سؤال ما ا زمحضر استاد اين است كه آيا کلمه «وصي» و حديث وصيت با عنوان اين که حضرت امير وصي پيامبر بوده است، در لسان صحابه و تابعين آمده است يا نه؟
استاد قزويني:
همان طوري که يکي از بينندگان اهل سنت در جلسه گذشته تماس داشتند و گفتند: شما 4 ماه است که در رابطه با ولايت اميرالمؤمنين در کتاب و سنت از منابع اهل سنت بحث ميکنيد، ما انتظار داشتيم که در اين شبکههايي که خودشان را نماينده اهل سنت ميدانند، حداقل بيايند جواب دهند تا ببينيم که اينها جوابي هم دارند يا نه؟
ما از خدا ميخواهيم که اينها بيايند محترمانه و مؤدبانه نقد علمي کنند.
ما از نقد علمي استقبال ميکنيم.
اگر خودشان نميتوانند، همان طوري که از کشورهايي ديگر بلد هستند افرادي بياورند براي اهانت کردن به حضرت زهرا سلام الله عليها و اهانت به شيعه و تحديد ايران، افرادي بياورند تا اين بحثهايي که ما داشتيم را نقد علمي کنند و اشکالي بگيرند تا ما ببينيم که اينها چه اشکالي دارند و ببينيم که کلام ما خالي از اشکال است يا نه؛ ولي متأسفانه دريغ از اين که ما يک جملهاي از اين آقايان بشنويم.
به جاي آن فحش دادن و اهانت کردن، با اين که خودشان ميگويند: ما تصميم نداريم که ديگر توهين کنيم؛ ولي متأسفانه اينها به اين روش خود ادامه ميدهند.
ما باز هم از اين عزيزان درخواست ميکنيم که ادبيات متناسب با قرآن را رعايت کنيد.
اگر قرآن را قبول داريد، قرآن ميفرمايد:
وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا
سوره بقره آيه 83
ما را که مسلمان نميدانيد، انسان و جزء مردم که هستيم.
مراجع و علماي ما از مردم که هستند.
من بنا ندارم که خيلي زياد به نمونه حرفهايش بپردازم؛ ولي اين آيه شريفه که ميفرمايد:
فَتَلَقَّى آَدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
سوره بقره آيه 37
در روايات آمده است که به حضرت رسول اکرم متوسل شده است.
اينها ميگويند: اين دروغ و ضعيف است.
اين حرف چاله ميداني و بياساس است. اين را ننه کلثوم هم بلد است.
شما بحث علمي کنيد و بگوييد: چرا ضعيف است و علت ضعف آن چيست.
اين که شيخ طوسي و نجاشي نيست که شناسنامه براي کفار صادر کنند. وقتي حاکم نيشابوري به اين روايت ميرسد ميگويد:
هذا حديث صحيح الإسناد
المستدرك على الصحيحين، ج 2، ص 672
شما چه عددي هستي که بيايي، همين طوري بگويي که اين روايت ضعيف است و توسل حضرت آدم به رسول اکرم و اهل بيت صحيح نيست.
همچنين سبکي از او به امام و علامه تعبير ميکنند، در کتاب شفاء السقام خود در صفحه 120 ميگويد: روايت صحيح است.
بيهقي که خود ابن تيميه ميگويد: دلائل النبوة بيهقي از کتابهاي معتبر است، در جلد 5 صفحه 489 ميگويد: روايت صحيح است.
بعضي از فقهاي بزرگ اهل سنت مثل شربيني شافعي که متوفاي 977 هجري است، ايشان طبق اين روايت فتوا ميدهد و ميگويد: اگر کسي به زيارت رسول اکرم رفت:
ويتوسل به في حق نفسه
مغني المحتاج، ج 1، ص 512
در حق خودش متوسل شود.
بعد ايشان ميگويد:
لما اقترف آدم الخطيئة قال يا رب أسألك بحق محمد صلى الله عليه وسلم إلا ما غفرت لي.
مغني المحتاج، ج 1، ص 512
صالحي شامي کتابي دارد به نام سبل الهدي والرشاد که در آن ميگويد:
فكانا يتوسلان إلى الله تعالى به صلى الله عليه وسلم
سبل الهدى والرشاد، ج 12، ص 403
حضرت و آدم و حضرت هوا به واسطه نبي مکرم به خدا متوسل شدند.
بعضي اوقات يک سري عباراتي ميآيد که القاء شبهه ميکند، ان شاء الله بنا شد دوستان ما در واحد خواهران، جوابها را اينها بيان کنند و اين شير زنان به ميدان بيايند.
ما به بينندگان قول ميدهيم که از اين هفته، نقد علمي کارشناسان شبکه را خانمها داشته باشند.
آن روز در يک برنامه آقاي هاشمي ميگفت: چرا فلاني خودش به ميدان نميآيد؟
کارشناسشان هم که قبلا سفير ايران در فلان کشور بوده است گفت: فلاني آدم فاضلي است و خيلي مؤدب صحبت ميکند.
ما گفتيم: ما بيقيد و شرط آماده هستيم. فقط گفتيم: وارد مسائل سياسي نشويد و مؤدب صحبت کنيد. ما آماده هستيم که هر روزي که شما اعلام کنيد، شبکه به شبکه، به طوري که نصف صفحه تلوزيون براي ما و نصف ديگر آن براي شما باشد، چند شب صحبت کنيم.
ما آماده هستيم که يک هفته تمام برنامههاي 8-10 را تعطيل کنيم، بياييد با هم دوستانه و مؤدبانه با يکديگر بنشينيم و حرف بزنيم.
شما در استديوي خودتان و ما هم در همين جا و مردم دنيا هم قضاوت کنند.
بگذاريد همين آقايان اهل سنت منتظر هستند که شما حرفهاي ما را نقد کنيد، اينها به قضاوت و داوري بنشينند.
در رابطه با اين که آيا قضيه وصايت اميرالمؤمنين در لسان صحابه آمده است، گرچه بعضي از رواياتي که از زبان نبي مکرم خوانديدم به بعضي از قسمتها اشاره شد؛ ولي وقتي که قضايا کنار هم قرار ميگيرد و 15 روايت در يک صف قرار ميگيرد، بعضي از اينها ديگري را تأييد و تقويت ميکند.
به قول ابن تيميه:
ولو كان الناقلون فجارا فساقا.
مجموع الفتاوى، ج 18، ص 26
اگرچه راويان آن فساق و فجار باشند.
ما تصميم داشتيم که اين جلسه آخرين جلسه بحث وصايت باشد؛ ولي چون بحث وصايت، بحث گسترده است و شايد يکي از بحثهاي اساسي اثبات خلافت و جانشيني اميرالمؤمنين سلام الله عليه است، اگر 2 جلسه ادامه داشته باشد، گنجايش دارد.
1. روايت انس بن مالك:
اولين کسي که ما برميخوريم، آقاي انس بن مالک است که صحابي پيغمبر و خادم پيغمبر است که راوي آن أحمد بن حنبل است که ميگويد: پيغمبر فرمود:
وصيي ووارثي يقضي ديني وينجز موعودي علي بن أبي طالب
فضائل الصحابة لابن حنبل، ج 2، ص 615
آن قسمتي از روايات که ما انتخاب کرديم، يک بخشي از روايت بوده است.
دوستان نگويند: شما روايات را تقطيع ميکنيد.
قسمت اول آن خيلي مفصل است.
آن قسمتي که شاهد مثال ما است، همين بخش است، در متن روايت هم چيزي که منافات با اين قسمت روايت داشته باشد، وجود ندارد.
در اينجا به صراحت ميفرمايد: وصي من علي بن ابي طالب است.
بر اساس چاپ بيروت، مؤسسه رسالت است؛ همان مؤسسهاي که کتاب ابن حجر هيثمي را چاپ کرده است.
2. روايت سلمان :
طبراني با سند خودش از سلمان نقل ميکند:
قلت يا رَسُولَ اللَّهِ لِكُلِّ نَبِيٍّ وَصِيٌّ فَمَنْ وَصِيُّكَ قال فإن وصيي وَمَوْضِعُ سِرِّي وَخَيْرُ من أَتْرُكُ بَعْدِي وَيُنْجِزُ عِدَتِي وَيَقْضِي دَيْنِي عَلِيُّ بن أبي طَالِبٍ.
المعجم الكبير، ج 6، ص 221 و فضائل الصحابة لابن حنبل، ج 2، ص 615 و مجمع الزوائد، ج 9، ص 113
هر پيغمبر وصي داشته است، وصي شما کيست؟
حضرت پاسخ داد وصي من هم سر من و بهترين کسي که بعد از من او را ميگذارم، علي بن ابي طالب است.
أنس بن مالک را هم که اشاره کرديم.
3. روايت بريده:
ابن عساکر از بريده است نقل ميکند:
لكل نبي وصي ووارث وان عليا وصيي ووارثي
الكامل في ضعفاء الرجال، ج 4، ص 14 و تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 392 و المناقب، الموفق الخوارزمي، ص 85 و مناقب علي بن أبي طالب (ع)، ابن المغازلي، ص 167 و ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى، ج 1، ص 71
در آنجا سلمان گفت و در اينجا خود نبي مکرم ميفرمايد: هر نبي، وصي داشته است.
ما ان شاء الله در يک جلسه، از منابع اهل سنت اسامي اوصياء را از حضرت آدم تا خاتم و قبل از خاتم، حضرت عيسي، اسامي اينها را آمده است.
نميشود که تمام انبياء وصي داشته باشند؛ ولي نبي مکرم صلي الله عليه وآله وصي نداشته باشد.
خود پيامبر هم که استثناء نکردند که من وصي ندارم.
اينها مشتي است که نمونه خروار است.
اينها بحث وصايت را به صراحت از نبي مکرم صلي الله عليه وآله نقل کردند.
مجري:
بررسي اشكال ذهبي بر روايت بريده
ظاهرا آقاي ذهبي اشکالي بر حديث بريده داشته است، ميشود اين اشکال را توضيح دهيد و نقد آن را بيان کنيد.
استاد قزويني:
اين طور نيست که اين آقايان بيکار نشسته باشند.
اين طور نيست که اين مباحث مطرح شود و آقايان به سادگي از کنار اين مباحث رد شوند.
بعضي از اوقات يک اشکال به ظاهر علمي کردهاند و بعضي از اوقات هم که اشکال علمي نميتوانند بگيرند، ميگويند: قلب ما شهادت ميدهد که اين باطل است.
حرفهايي که زيبنده يک عالم مثل ذهبي و ابن حجر نيست.
ذهبي بعد از نقل حديث ميگويد:
هذا كذب ولا يحتمله شريك
ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 3، ص 375
اينجا آقاي شريک که راوي اين قضيه است، همچين روايتي را نميتواند تحمل کند و قبول کند؛ چون اگر آقاي شريک بيايد همچين روايتي را قبول کند، بايد از تمام معتقداتشان دست بردارد.
آقاي ذهبي صفحه قبل، روايتي را نقل ميکند و ميگويد:
لا يفضل عليا على أبي بكر إلا من كان مفتضحا.
ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 3، ص 374
هر کس بخواهد علي را بر ابيبکر مقدم بدارد، رسوا ميشود.
اين را هم از شريک نقل کرده است؛ ولي در آنجا هيچ اشکالي نميگيرد.
نميگويد: آقاي شريک همچين عبارتي را نميتواند تحمل کند و همچين چيزي را نميتواند قبول کند.
خود ذهبي نقل ميکند: شريک صدوق و ثقة است.
از ابن ابي حاتم نقل ميکند: اين آقا مورد وثوق است.
مراد از هذا کذب اگر اين است که شريک کاذب و دروغگو است، خود ذهبي در ميزان الاعتدال يک صفحه قبل از اين ميگويد: شريک مورد وثوق است و ثقۀ است و ابن ابي حاتم را ثقة ميداند.
اگر ميخواهد بگويد: من قبول ندارم، همان طوري که در رابطه با اين حديث که ميفرمايد:
قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لعلي عليه السلام: عدوك عدوي وعدوي عدو الله عز وجل.
شرح نهج البلاغة، ج 4، ص 65
يا علي دشمن تو دشمن من است و دشمن من هم دشمن خدا است.
هيچ دليلي هم نميآورد بر اين که اين روايت سندا چه طور است.
ميگويد:
يشهد القلب انه باطل
ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 213
قلب ايشان جزء ضوابط جرح و تعديل شده است.
قلب من ذهبي شهادت ميدهد که اين باطل است.
عزيزان اهل سنت شما قضاوت کنيد.
آيا اين روش برخورد با احاديث است؟
شما بگو: سند اين طوري است يا دلالتش مشکل دارد، نه اين که قلب شهادت ميدهد که اين باطل است؛ اين حرف زيبنده يک عالم ديني و عالم رجالي نيست.
وقتي پيغمبر ميفرمايد، جاي آقاي ذهبي خالي است.
بعضي از علماي معاصر ميگويند: ما به قدري به سخن پيغمبر اعتماد داريم که هرچه پيغمبر بگويد: ما عمل ميکنيم.
ميگويند: پيغمبر فرمود: اگر مگس داخل غذا يا شربت يا آبتان افتاد، چون يک بال مگس شفا است و يک بال آن مرض است، کل مگس را داخل آن کنيد و شربت مگس درست کنيد و بخوريد.
آقايان ميگويند: چون پيغمبر گفته است، ما عمل ميکنيم.
آقاي ذهبي! علماي معاصر ما اين قدر پايبند به سخن پيغمبر هستند؛ ولي شما وقتي يک مسئله مهم عقيدتي را ميشنويد يا روايات ديگري که وجود دارد مثل اين روايت که ميفرمايد:
من سب عليا فقد سبني ومن سبني سبه الله
جزء الحميري، ج 1، ص 28
وقتي در خود قرآن، خود شما ميگوييد: در آيه مباهله مراد از نفس علي بن ابي طالب سلام الله عليه است، خودتان نقل ميکنيد که پيغمبر فرمود:
لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ
صحيح مسلم، ج 1، ص 86
آيا اين لا يبغضني الا منافق درجهاش از عدو الله کمتر است يا بيشتر است؟
إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ
سوره نساء آيه 142
اين آيه کجا رفته است؟
در روايتي که ميفرمايد:
من أحبك فقد أحبني ومن أبغضك فقد أبغضني
ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 345
هر کس تو را دوست داشته باشد، من را دوست دارد و هر کس تو را دشمن بدارد، من را دشمن داشته است.
ذهبي ميگويد:
ففي النفس منها شيء
ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 4، ص 345
دل من رضايت نميدهد.
دل آقاي ذهبي از چيست، ما نميدانيم.
آنجا ميگويد: يشهد القلب و اينجا ميگويد: ففي النفس منها شيء
دل من يک مقداري نسبت به اين روايت رضايت ندارد.
اين روايتي که ميفرمايد:
لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ
صحيح مسلم، ج 1، ص 86
اين که در صحيح مسلم است.
تمام علماي اهل سنت قاطبة گفتند: بغض علي بن ابي طالب نفاق است و منافق هم جايش در اسفل سافلين جهنم است.
به نظر من همين اندازه، چه بسا همين عبارات براي خيليها تلنگر باشد تا از خواب بيدار شوند.
اين بزرگان، آيا نسبت به رواياتي که در فضيلت ابوبکر و عمر است چنين برخوردي ميکنند در حالي که خود اينها گفتهاند: بعضي از اينها ساختگي است؛ مثل اين روايت که ميگويد:
اقْتَدُوا بِاللَّذَيْنِ من بعدي أبو بَكْرٍ وَعُمَرُ
مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص 382
آيا در اين موارد هم آقاي ذهبي ميگويد:
ففي النفس منها شيء
يا اين که:
يشهد القلب انه باطل
در قضيه نماز خواندن که خود آقايان در آن گير کردند و نميتوانند حل کنند، در آنجا هم ميگويد:
ففي النفس منها شيء
من تقاضا دارم که بينندگان عزيز قشنگ دقت کنند.
آنهايي که ميگويند: اگر اين روايت ولايت علي را ثابت کرد، ائمه ديگر را چه ميکنيد؟ ما مفصل اينها را بحث خواهيم کرد.
من به عنوان نمونه عرض ميکنم.
پيغمبر فرمود:
من سره أن يحيى حياتي ويموت مماتي ويسكن جنة عدن التي غرسها ربي فليوال عليا من بعدي وليوال وليه، وليقتد بأهل بيتي من بعدي.
حلية الأولياء، ج 1، ص 86 و كنز العمال، ج 12، ص 48 و تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 240
هر کس دوست دارد که زندگياش زندگي محمدي و مرگش مرگ محمدي صلي الله عليه وآله باشد و در بهشت عدن که خداي عالم به دست خودش درختهاي آن را کاشته است، اگر بخواهد آنجا ساکن شود، علي را بعد از من به عنوان ولي قرار دهد و کسي که علي او را ولي قرار ميدهد، او را ولي قرار دهد و به ائمه بعد از من اقتدا کند.
مشخص است که ائمه هدي چه کساني هستند.
ابن حجر ميگويد:
في إسناده يحيى بن يعلي المحاربي وهو واه
الإصابة في تمييز الصحابة، ج 2، ص 587
در سند اين روايت که ذکر شد، يحيي بن يعلي محاربي است.
کلمه «واه» در اصطلاح علم رجال يعني: به شدت ضعيف است.
وقتي ميخواهند بگويند: فلان شخص خيلي ضعيف است، ميگويند: واه
آقاي ابن حجر وقتي اين روايت را نقل ميکند، اشکال ديگري نميتواند بگيرد، ميگويد: يحيي بن يعلي خيلي ضعيف است؛ ولي ما تقريب التهذيب ايشان را ميبينيم، ميگويد:
يحيى بن يعلى بن الحارث المحاربي الكوفي ثقة
تقريب التهذيب، ج 1، ص 598
در تهذيب التذيب ميگويد:
وقال أبو حاتم ثقة
تهذيب التهذيب، ج 3، ص 35
ابو حاتم که يکي از استوانههاي رجال است، گفته ثقه است.
ابن حبان هم در کتاب الثقات آورده است.
ببينيد واقعا اين قضايا وجود دارد يا نه.
اگر نيست، بزرگواري کنيد و بگوييد: ما بررسي کرديم، آنچه که شما نشان داديد، نيست تا هم عبارت ابن حجر را در تقريب التهذيب و تهذيب التهذيب و هم در کتاب الاصابهاش به شما نشان دهيم؛ ولي اين طور برخورد کردن دلالت بر چه ميکند؟
بعد از بريده و انس و سلمان، ابو ايوب انصاري از راويان حديث وصايت است.
طبراني نقل ميکند: نبي گرامي به زهراي مرضيه فرمود: آيا نميداني که خداي عالم بر زمين نگاهي انداخت و پدرت را انتخاب کرد و او را به نبوت مبعوث کرد و دوباره به زمين نظر انداخت، همسر تو را انتخاب کرد و به من وحي کرد که تو را به عقد او درآورم و او را وصي خود قرار دهم.
المعجم الكبير، ج 4، ص 171 و مجمع الزوائد، ج 8، ص 253
ام سلمه قضاياي حضور حضرت زهرا سلام الله عليها در کنار نبي گرامي که در حال احتضار است را نقل ميکند تا آنجايي که پيغمبر ميفرمايد:
إن الله اختار من كل أمة نبيا واختار لكل نبي وصيا فأنا نبي هذه الأمة وعلى وصيي في عترتي وأهل بيتي وأمتي من بعدي.
ينابيع المودة لذوي القربى، القندوزي، ج 1، ص 235 و المناقب، الموفق الخوارزمي، ص 147
خدا از هر امتي نبي انتخاب کرده است و براي هر نبي، وصي انتخاب کردم و من نبي اين امت هستم و علي وصي بعد از من در عترت و اهل بيت و امت من است.
اينها نمونهاي از است که قضيه را کاملا واضح و روشن ميکند.
روايت ديگري از علي بن علي مکي هلالي است (هم اسم پدر و هم اسم پسر علي است).
امام حسين فرمود: اگر خدا صد پسر هم به من بدهد، همهشان را علي ميگذارم.
طبراني از علي بن علي هلالي مکي از پدرش نقل ميکند: در همان بيماري که نبي گرامي از دنيا رفتند، بر نبي مکرم وارد شدم، ديدم که زهراي مرضيه گريه ميکند و صداي گريهشان هم بلند است.
پيغمبر اکرم به طرف او نگاه کرد و فرمود:
حَبِيبَتِي فَاطِمَةُ ما الذي يُبْكِيكِ فقالت أَخْشَى الضَّيْعَةَ من بَعْدِكَ فقال يا حَبِيبَتِي أَمَا عَلِمْتِ أَنَّ اللَّهَ عز وجل اطَّلَعَ إلى الأَرْضِ اطِّلاعَةً فَاخْتَارَ منها أَبَاكِ فَبُعِثَ بِرِسَالَتِهِ ثُمَّ اطَّلَعَ اطِّلاعَةً فَاخْتَارَ منها بَعْلَكِ وَأَوْحَى إلي أَنْ أُنْكِحَكِ إِيَّاهُ.
المعجم الكبير، ج 3، ص 57 و المعجم الأوسط، ج 6، ص 327
اين آقايان وهابي که روي کلمه «حبيبتي» در کتاب بحار الانوار چه معرکه به پا کردند و ميگفتند: مگر ميشود يک شخصي به دخترش هم بگويد: حبيبتي؟
امثال شما که انصاف و مروت را نسبت به دخترانتان از دلتان کندهايد، شما نميتوايند.
شما که اين قدر مشکوک هستيد که بوسيدن دخترتان را مورد شک قرار ميدهيد و آن بيماري قلبيتان اوج ميگيرد و چيزهايي در ذهنتان ميآيد، از شما انتظار نيست که به دخترتان بگوييد: حبيبتي.
ميگويند: حبيبتي يک جملهاي است که مربوط به عشق و عاشقي است و پيغمبر چنين کاري نميکند. اين در کتب خودتان است.
اين عبارتي که است که نبي مکرم به زهراي مرضيه سلام الله عليها ميفرمايد.
ما خودمان هم در اصطلاحاتي که در ميان مردم عربستان سعودي ديديم، وقتي بچههاي کوچکشان را صدا ميکنند؛ مثلا حبيبتي فلاني ميگويند.
يکي از اين دوستاني که مستبصر شده بود و از مراکش آمده بودند و ما در تهران در ساختمان بنياد بين المللي غدير با اينها ديدار داشتيم، ايشان هم به بچهاش که 12 ساله بود، اينها هم واژه حبيبتي را نسبت به دخترشان استعمال ميکردند.
ميگويند: پدر در مورد دخترش هيچ وقت کلمه حبيبتي را به کار نميبرد.
ميگويند بوسيدن پيامبر حضرت زهرا را يا بوسيدن سينه ايشان را، اينها مشکل دارد و براي نبي مکرم زشت است؛ ولي اين که با همسرشان لخت زير رخت خواب باشند و صحابه بيايند و بروند، اين اشکالي ندارد و اگر يک بنده خدايي هم که زنگ ميزند و ميگويد: اين روايت چيست که پيغمبر با يکي از همسرانش که ام المؤمنين خطابش ميکنند، زير رخت خواب هستند و صحابه ميآيند و علي ميآيد، تکان نميخورند و ابوبکر ميآيد و عمر هم ميآيد و ميرود باز هم تکان نميخورند؛ ولي وقتي عثمان آمد، پيامبر فرمود: عائشه بلند شو لباسهايت را بپوش، زشت است پيش ايشان.
بعد ميگويند: اگر حکومت دست ما بود، پدر اينها را در ميآورديم؛ چون اينها اين طور نسبت به روايات ما ايراد ميگيرند و نسبت به ام المؤمنين عائشه اهانت ميکنند.
اي کاش يک گفتگوي دوستانه و يک مناظره با اين وهابيها بود و موضوع مناظره هم خود عائشه ام المؤمنين بود تا ما کتب شيعه و کتب آقايان را ميريختيم روي اين ميز تا ببينيم آيا در کتب شيعه به عائشه اهانت شده است يا در کتب اهل سنت به عائشه اهانت شده است.
يک نفر را هم از خود آقايان اهل سنت داور ميگذاشتيم. يک داور مرضي الطرفين قضاوت کند.
جسارتهايي که در کتب اهل سنت وجود دارد که ما ميگوييم: اينها را يهوديها وارد کردند؛ ولي آقايان ميگويند: يهوديان وارد نکردند؛ بلکه تمام اين روايات درست است.
اگر درست است، بياييد جواب بدهيد.
من يک ترم کلاسي داشتم در دانشگاه پرديس که شعبه دانشگاه تهران در قم است و نخبههاي دانشجو در آن است.
وقتي اين مطالب را برايشان نقل کرديم، تعدادي از دانشجوهاي سني مبهوت شده بودند. در جلسه اول شکه شده بودند و ميگفتند: مگر ميشود که چنين چيزي در کتب ما باشد.
من در جلسه بعد کتاب را بردم نشان دادم و گفتم: اين کتاب صحيح بخاري و اين هم صحيح مسلم. نرم افزارش را هم روي پرده انداختيم و گفتيم: ببينيد.
ديشب که اختتاميه بود، ما ديديم اين دانشجويان اهل سنت در خدا حافظي از ما بيشتر ابراز احساسات ميکنند تا دانشجوهاي شيعه.
گذشت آن زماني که بگويند: بخاري همچين روايتي را گفته است و مثل وحي منزل است يا مسلم همچين عبارتي گفته است و مثل وحي منزل است.
البته اينها قداست را شکستهاند.
وقتي يکي از بينندههايشان زنگ زد که زيد بن ارقم ميگويد: زنان پيغمبر جزء اهل بيت نيستند و اين در صحيح مسلم آمده است، گفت: مسلم اشتباه کرده است که آورده است.
ميگويد: زيد بن ارقم صحابي است، گفت: او هم اشتباه کرده است.
گويا تنها کسي که اشتباه نکرده است، اين آقايان هستند که کوچکترين سهوي در زندگيشان صورت نميگيرد.
فقط مانده است مثل حجاج بگويند:
ما اعمل إلا بوحي
تاريخ مدينة دمشق، ج 12، ص 160
اين کارشناسها بگويند: زمان گذشته، گذشت. ما کارشناسان شبکه وهابي، جز به وحي ما عمل نميکنيم. آنچه که ما ميگوييم وحي منزل است.
اگر ابن حجر يا ذهبي يا مسلم يا زيد بن ارقم خلاف نظر ما حرف بزند، اشتباه کرده است.
اگرمفتي اعظم خلاف نظر ما حرف بزند، غلط کرده که همچين چيزي بگويد.
اميدواريم که به آنجا هم برسند و ادعا کنند که ما هر حرفي ميزنيم، مطابق وحي است.
فقط مانده است که ادعا کنند که اين آيه که ميفرمايد:
وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى
سوره نجم آيه 3 و 4
اين آيه در مورد ما نازل شده است. از اينها هيچ بعيد نيست.
در روايت طبراني ميفرمايد:
حَبِيبَتِي فَاطِمَةُ ما الذي يُبْكِيكِ فقالت أَخْشَى الضَّيْعَةَ من بَعْدِكَ فقال يا حَبِيبَتِي أَمَا عَلِمْتِ أَنَّ اللَّهَ عز وجل اطَّلَعَ إلى الأَرْضِ اطِّلاعَةً فَاخْتَارَ منها أَبَاكِ فَبُعِثَ بِرِسَالَتِهِ ثُمَّ اطَّلَعَ اطِّلاعَةً فَاخْتَارَ منها بَعْلَكِ وَأَوْحَى إلي أَنْ أُنْكِحَكِ إِيَّاهُ
المعجم الكبير، ج 3، ص 57 و المعجم الأوسط، ج 6، ص 327
چرا گريه ميکني؟ حضرت فرمودند: يا رسول الله ما بعد از تو سرپناهمان رفت و با مشکل مواجه ميشويم.
حضرت فرمودند: آيا نميداني که خدا نگاه کرد به زمين نگاه کرد و پدرت و همسرت را انتخاب کرد و من خاتم نبيين و گراميترين انبياء و محبوبترين خلائق هستم و من پدرت تو هستم و وصي من که بهترين اوصياء و محبوبترين اوصياء در نزد خدا است، اين هم همسر شما است.
مجري:
آيا امام حسين همانند مسيح، فداي گناهان امت شد؟
يکي از بينندگان در کليپي که پخش شد سؤال داشت که مسيحيها اعتقاد دارند که اگر حضرت عيسي عليه السلام به صليب آويخته شد، اين به خاطر بخشيده شدن گناهان بقيه انسانها است. براي امام حسين هم همچين نظري دارند.
آيا اين ديدگاه، ديدگاه درستي است و از کجا نشأت ميگيرد؟
استاد قزويني:
در رابطه با اين قضيه، اين کاملا اشتباه است؛ چون مسيحيها، يکي از عقائد مسلمشان اين است که حضرت مسيح به شهادت رسيد.
حضرت مسيح فداي امت شده است تا اين که مردم عبادت را کنار بگذارند.
در حالي که اگر کسي بگويد: امام حسين به شهادت رسيده است، براي اين که گناهان امت بخشيده شود، اين دروغ محض است و افتراء به امام حسين است.
امام حسين ميفرمايد:
وإنما خرجت لطلب الاصلاح في أمة جدي صلى الله عليه وآله
بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 44، ص 329
من قيام کردم براي اصلاح در امت جدم تا امر به معروف و نه از منکر کنم.
قيام امام حسين براي اين بود که دين زنده بماند و آن بلا و مصيبتهايي که بني اميه بر سر دين آورده بودند که وقتي اميرالمؤمنين در بصره نماز ميخواند، اينها ميگويند:
ذَكَّرَنَا هذا الرَّجُلُ صَلَاةً كنا نُصَلِّيهَا مع رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم
صحيح البخاري، ج 1، ص 271
اين نماز علي، ياد آور نماز پيغمبر بود.
انس بن مالک مشغول گريه بود و از او سؤال ميکنند که چرا گريه ميکني؟
ميگويد: گريهام به خاطر اين است که:
لَا أَعْرِفُ شيئا مِمَّا أَدْرَكْتُ إلا هذه الصَّلَاةَ وَهَذِهِ الصَّلَاةُ قد ضُيِّعَتْ
صحيح البخاري، ج 1، ص 198
از سنت پيغمبر، هيچ چيز نمانده بود، غير از نماز و اين نماز هم ضايع شد و از بين رفت.
اين چيزي نيست که ما بگوييم.
امام حسين زماني قيام کرد که سنت پيغمبر به اين مقدار تغيير کرده بود.
ابو درداء ميگويد:
ما أَعْرِفُ من أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه وسلم شيئا إلا أَنَّهُمْ يُصَلُّونَ جميعا
صحيح البخاري، ج 1، ص 232
از تمام سنتهاي پيغمبر، از شريعت جز اين که اينها با هم نماز ميخوانند، غير از اين چيزي نيست.
حسن بصري که ازفقهاي بزرگ است ميگويد:
لو خرج عليكم أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم ما عرفوا منكم إلا قبلتكم
جامع بيان العلم وفضله، ج 2، ص 200
اگر اصحاب پيغمبر زنده شوند، فقط چيزي که از عصر پيغمبر در ميان شما از شريعت نبوي مانده است، قبله است و اين که شما رو به قبله ميايستيد.
امام حسين در اين برهه از زمان قيام ميکند و اسلام را نجات ميدهد که اگر قيام امام حسين نبود، يقين بدانيد که اين اسلام نه تنها به دست ما نميرسيد، بلکه به دست جمعيت قرن سوم و چهارم هم نميرسيد؛ چون دودمان بني اميه اين شجره ملعونه در قرآن، تصميم جدي داشتند که اسلام را نابود کنند و نام نبي مکرم را از زبانها بيندازند.
اين که ميگويد: براي بخشش گناهان، اين اشتباه است.
ما روايات متعدد از ائمه عليهم السلام داريم و از نبي گرامي صلي الله عليه وآله که براي گريه بر امام حسين تشويق ميکنند.
در روايتي که مرحوم مجلسي در بحار الانوار دارد، (جلد 43 و 44 مخصوص امام حسن و امام حسين است) ميفرمايد:
يا فاطمة! كل عين باكية يوم القيامة، إلا عين بكت على مصاب الحسين فإنها ضاحكة مستبشرة بنعيم الجنة
بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج 44، ص 293
تمام چشمها در قيامت از حول قيامت گريان است مگر آن چشمي که در مصيبت امام حسين گريه کرده باشد؛ آن چشمي که در مصيبت حسين گريه کرده است، او خندان و خوشحال است و بشارت بهشت به او ميدهند.
مشابه اين روايات الي ما شاء الله داريم.
وهابيها هم بيخود زحمت نکشند و اين همه تبليغ عليه عزاداري و گريه نکنند.
پيغمبر فرمود:
إن لقتل الحسين حرارة في قلوب المؤمنين لا تبرد أبدا
مستدرك الوسائل، ميرزا حسين النوري الطبرسي، ج 10، ص 318
خداي عالم براي شهادت امام حسين يک سوزي در دل مؤمنين قرار داده است که تا قيامت، سرد نميشود.
اينها هرچه بيشتر روي عزاداري امام حسين پافشاري کنند، مردم حتي اهل سنت در عزاداري براي امام حسين مقاومتر ميشوند.
وقتي امروز از حرم بيرون آمدم و به سمت فيضيه براي درس ميرفتم، يکي از اين طلبهها گفت: من يک مسئلهاي را ميخواستم سؤال کنم، گفتم: بپرس.
گفت: من روحاني هستم و برادر مکلا است و ميگويد: بيا با هزينه من به کربلا برويم. من ميترسم که بعدها منت به سر من بگذارد.
آيا اين زيارت امام حسين که احتمال دارد به سر من منت بگذارد، درست است يا نه؟
گفتم: اگر بروي کنار خيابان گدايي کني و بعد به زيارت امام حسين بروي، ارزشش را دارد. اگر از يهودي قرض کني و به زيارت امام حسين بروي باز هم ميارزد.
دو نکته به اين شخص گفتم.
گفتم: کسي حج برايش واجب است و ميخواهد به حج برود، احتمال عقلائي دهد که خطر دارد و کشته ميشود و از بين ميرود، حج از او ساقط است.
يکي از شرائط وجوب حج استطاعت است که يکي از شرائط استطاعت سلامتي بدني و عدم خوف است؛ ولي فقهاي ما فتوا دادهاند که اگر کسي ميخواهد به زيارت امام حسين برود و احتمال خطر هم ميدهد يا احتمال کشته شدن ميدهد، ميگويند: باز هم براي زيارت امام حسين برو؛ چون حسين دين را زنده کرده است و اين حسين حج را حج کرده است و نماز را نماز کرده است.
امروز اگر دنيا با اسلام آشنا است، به برکت امام حسين بوده است.
امام حسين هرچه دارد از پيغمبر دارد. امام حسين منهاي پيغمبر يعني هيچ.
امام حسين هرچه دارد از علي دارد.
خوردن خاک قبر پيغمبر و اميرالمؤمنين حرام است؛ ولي خوردن تربت امام حسين شفا است.
زمان صدام که اولين بار به کربلا مشرف شديم، مثل اسير دست اين شرطههاي صدامي بوديم که حتي ميخواستيم نفس بکشيم، اينها به نفس کشيدن ما نظارت داشتند؛ ولي با اين همه، خيلي براي ما لذت بخش بود.
يکي از بهترين زيارتهايي که من مشرف شدم به زيارت آقا امام حسين سلام الله عليه، در همان دوراني بود که شبيه به اسارت بود تا زيارت.
هرچه معرفت به امام حسين بيشتر باشد، ارزش زيارت بيشتر است.
آن روز يکي از بينندگان عزيز ما داشت به کربلا ميرفت، به من تلفن کرده بود براي خدا حافظي.
گفت: من قبلا هم رفتم؛ ولي اين دفعه احساس ميکنم که با يک معرفت ديگري دارم ميروم.
اين برنامههاي شبکه ولايت، حسيني که امروز براي ما معرفي کرده است، غير از حسيني است که 5 سال قبل من به زيارتش ميرفتم و احساس ميکنم که اين زيارت من يک زيارت ديگري است.
نبي گرامي در مصيبت امام حسين گريه کرده است و با سند صحيح آقايان نقل کردهاند.
حاکم نيشابوري در مستدرک قضيه گريه کردن پيغمبر براي امام حسين را نقل ميکند و ميگويد:
فإذا عينا رسول الله صلى الله عليه وسلم تهريقان من الدموع
المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 194
اشک داشت چشمان پيغمبر را از بين ميبرد و قطرات اشک همين طور جاري بود.
بعد حاکم ميگويد:
هذا حديث صحيح على شرط الشيخين
المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 194
ما در روايات داريم که هر کس براي امام حسين گريه کند:
فإن البكاء يحط الذنوب العظام
الأمالي، الشيخ الصدوق، ص 191
گناههان بزرگ را ميبخشد.
در روايت امام رضا ميفرمايد: يا بن شبيب، اگر ميخواهي بر کسي گريه کني، بر امام حسين گريه کن.
وقتي قطرات اشکت بر گونههايت جاري شد:
غفر الله لك كل ذنب أذنبته صغيرا كان أو كبيرا قليلا كان أو كثيرا
عيون أخبار الرضا (ع)، الشيخ الصدوق، ج 1، ص 269
وقتي قطرات اشک براي مصيبت امام حسين از چشمتان جاري ميشود و بر گونههايتان قرار ميگيرد، خدا تمام گناهتان را ميبخشد چه صغيره باشد و چه کبيره و چه کوچک باشد و چه بزرگ باشد.
اين چيزي است که ما در منابع خودمان با سندهاي صحيح داريم.
اين وهابيها براي چند لحظه اين پنبه را از گوششان بيرون بياورند.
معناي اين روايت اين نيست که يک شيعه نه نماز بخواند و نه روزه بگيرد و نه زکات دهد و نه خمس دهد و نه به حج برود و بيايد براي امام حسين گريه کند، تمام ميشود.
امام حسين دکاني در برابر خداي عالم باز نکرده است.
اين براي شيعياني است که مطيع خدا هستند و نمازشان را ميخوانند و عبادتشان را ميکنند و روزهشان را ميگيرند، شيطان اينها را گول ميزند و گناهي مرتکب ميشوند؛ چون هيچ کس از مردم معصوم نيست، گريه براي امام حسين، اين لغزشها و گناهاني که يک شيعه انجام ميدهد جبران ميکند.
ما روايات صحيح از امام صادق سلام الله عليه داريم که فرمودند:
فوالله ما شيعتنا إلا من اتقى الله وأطاعه... ما معنا براءة من النار ولا على اللَّه لأحد من حجة من كان لله مطيعا فهو لنا ولي ومن كان لله عاصيا فهو لنا
الوافي، الفيض الكاشاني، ج 4، ص 301 و وسائل الشيعة (الإسلامية)، الحر العاملي، ج 11، ص 184 و 185
به خدا سوگند شيعه ما نيست مگر کسي که تقوا داشته باشد و مطيع خدا باشد و ما برگه برائت از آتش جهنم نياورديم.
مثلا بگوييم: آقاي فلاني اين برگ برائت از جهنم مال تو، هر کاري ميخواهي بکني انجام بده؛ مثل مسيحيها.
50 سال قبل ما در روزنامهها در زمان شاه خوانديم که ميگفتند: بازار مسيحيها گرفته بود و افراد گناه ميکردند و بساط همه چيز فراهم بود.
شنبه يا يکشنبه ميرفتند پيش روحاني مسيحي و ميگفتند: فلان گناه را کرديم و فلان گناه را کرديم؛ مثلا زنا کردي فلان مقدار پوند بده يا شراب خوردي اين مقدار پوند بده.
يک بنده خدايي زرنگ بود، ديد اينها جيب مردم را خالي ميکنند.
يک روزي پيش کشيش رفت و گفت: من ميخواهم جهنم را بخرم، جهنم چند؟
گفت: جهنم خريدني نيست.
گفت: من ميخواهم به جهنم بروم، شما چه کار داري.
مردم بهشت ميخرند، من ميخواهم جهنم بخرم.
اين هم يک مبلغي گفت، و اين شخص گفت: سند آن را هم بده.
اين روحاني نوشت، من جهنم را به آقاي فلان فروختم.
اين شخص آمد در کوچه بازار آمد و گفت: مردم هر کاري ميخواهيد انجام دهيد، انجام دهيد.
من جهنم را خريدم و در آن هيچ کسي را راه نميدهم.
اين کشيش ديد که از فردا کسي براي بهشت خريدن و بخشش گناه به آنجا نميآيد.
تحقيق کرد و ديد که آن آقا سرش کلاه گذاشته است و جهنم را خريده است.
مردم هم نميآيند؛ چون اين شخص جهنم را خريده است و هيچ کس را هم در آن راه نميدهد.
مردم از ترس اين که به جهنم نروند پول ميدهند که گناهانشان بخشيده شود.
به سراغ اين بنده خدا فرستادند و به او گفتند: جهنم را بفروش، گفت: نميفروشم.
گفتند: دو برابر ميخريم، تا اين که 20 برابر آن پول را دادند و جهنم را دوباره خريدند.
شيعه با اين طور منطق مخالف است.
امام صادق سلام الله عليه ميفرمايد:
من كان لله مطيعا فهو لنا ولي ومن كان لله عاصيا فهو لنا عدو وما تنال ولايتنا إلا بالعمل والورع
الكافي، الشيخ الكليني، ج 2، ص 75
هر کس مطيع خدا باشد ولي ما است و هر کس معصيت خدا ميکند، دشمن ما است و به ولايت ما کسي نميتواند برسد مگر با عمل و روع.
فرض کنيد که ما 50 سال است راه خدا شناسي و عبادت خدا را ياد گرفتهايم؛ ولي شيطان چند سال است؟
از اول خلقت حضرت آدم شيطان راه گمراه کردن بندگان را پيش گرفته است.
اگر بنا است که يک نفر متخصص به تمام معنا بخواهيم معرفي کنيم، آن يک نفر شيطان است. در کار خودش تجربه و تخصص دارد، نسبت به انبياء هم شيطان نا اميد نيست.
قرآن ميفرمايد:
إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي
سوره يوسف آيه 53
يوسف صديق قهرمان توحيد و مبارزه با نفس اماره است.
آن آيه که ميفرمايد:
إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آَيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
سوره حج آيه 52
شيطان فريب ميدهد و گناه و معصيت ميکند.
اگر بنا باشد که خداي عالم با اين گناهانمان بخواهد ما را مؤاخذه کند، چيزي ته آن نميماند و ما بايد فرداي قيامت راهمان بگيريم و به جهنم برويم.
آقايان ميگويند: اين که يک گريه براي امام حسين تمام گناهان را ميبخشد، درست نيست، از رحمت خدا بعيد نيست.
خود آقايان اهل سنت دارند که آن کسي که شب عرفه در عرفات است، آقايان ميگويند: خداي عالم سوار الاغ ميشود و به آسمان دنيا ميآيد و هر کس در شب عرفه در عرفات باشد، خداي عالم گناهانش را ميبخشد:
فلو كانت ذنوبهم مثل الرمل وعدد القطر ومثل زبد البحر ومثل نجوم السماء
الدر المنثور، ج 1، ص 551
اگرچه به اندازه تمام ريگهاي دنيا کسي گناه داشته باشد يا به اندازه قطرات درياها يا به اندازه تعداد ستارگان گناه داشته باشد، خدا به خاطر يک شب وقوف در عرفات اينها را ميبخشد. فقط به خاطر وقوف در عرفات، خدا تمام گناهان را ميبخشد.
يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ
سوره آل عمران آيه 129
رحمت و عذاب دست خدا است.
خداي عالم به خواهد ببخشد، به کسي بدهکار نيست و به کسي هم سؤال پس نميدهد. خداي عالم دنبال بهانه ميگردد.
در رابطه با قضيه ضريح آقا امام حسين سلام الله عليه، قبلا هم ما جواب داديم.
همين انتساب، به آقا امام حسين براي ما کفايت ميکند و هيچ مشکلي ندارد و وقتي روي قبر امام حسين ميرود، با جسد مطهرشان که تماس نميگيرد، آنجا هم که هست، اين ضريح يا اين آهن يا اين نقره يا اين طلا، به خاطر انتسابش به امام حسين ارزش پيدا کرده است.
اينجا هم که هست، به خاطر انتصاب به قبر امام حسين ارزش پيدا ميکند.
هيچ تفاوتي ندارد. در بالاي قبر باشد، انسان حضور قلب بيشتري دارد و صفاي بيشتري دارد.
اين ضريحي که در قم ساخته شد، حضرت آيت الله جوادي آملي و حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني (که از مراجع عظام تقليد و استاد بزرگوار ما بوده است که بنده 14 سال در درس خارج اين بزرگوار بودم و شايد متخصصترين عالم در 15 قرن در علم رجال هستند) آيت الله هاشمي شاهرودي و آيت الله جزايري از اين ضريح ديدن کردند.
اين جمعيتي که در هر شهر اين ضريح از آن عبور ميکنند، با عشق براي زيارت اين ضريح ميآيند.
از حضرت آيت الله مکارم شيرازي سؤال کرده بودند، ايشان هم پاسخ داده بود، انتساب اين ضريح به امام حسين سلام الله عليه قداست ميآورد و بوسيدن و زيارت کردن آن نه تنها بدعت نيست، بلکه اگر به قصد انتساب به امام حسين باشد، پاداش هم دارد و ثواب هم دارد و از مصاديق اين آيه است که ميفرمايد:
قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى
سوره شوري آيه 23
بيننده آقاي طالبي از کانادا:
آرزو دارم که هميشه همان طوري که در خدمت به اهل بيت رسول خدا موفق بوديد، دائما موفق باشيد.
بنده يک قضيهاي را ميخواستم خدمتتان عرض کنم تا ببينيد که اين وهابيها چه طور هستند. يکي از نمازهاي جمعهاي که در اينجا بود من شرکت کردم.
اين خطيب، دائما راجع به صحابه صحبت ميکرد و هيچ وقت صحبتي از اين که صحابه چه کردند و يا چه نکردند، نميکرد؛ ولي در مورد عثمان گفت: ملائکه خدا از عثمان شرم داشتند.
البته قضيهاش را شما ميدانيد و من هم قبلا ميدانستم.
وقتي ايشان صحبتش تمام شد و پايين آمد، من بعد از نماز پيش ايشان رفتم و تعدادي از جوانها هم بودند.
گفتم: من از شما يک سؤال دارم.
گفت: بپرسيد.
گفتم: خداوند در قرآن ميفرمايد:
بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ
سوره انبياء آيه 26 و 27
در آنجا ميفرمايد:
عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ
سوره تحريم آيه 6
گفت: منظورت چيست؟
گفتم: اين ملائکهاي که هيچ وقت به غير از فرمان خدا کار ديگري انجام نميدهند، چه طور است که عثمان را طوري اذيت کردهاند که بعدا از او خجالت ميکشند؟
ايشان کلمه خيلي بدي را به کار برد که من نميخواهم بگويم و بنده را به آن صفت موصوف کرد و گفت: مگر تو نميداني که سؤال کردن در اسلام حرام است؟
گفتم: من قبل از اين از شما اجازه گرفتم که اين سؤال را کردم، حالا جواب بنده را داريد؟
اينها وقتي جواب ندارند اين طور بهانه ميآورند.
من ديدم که اين جوانهايي که اطراف ما هستند، خيلي به يارو چپ چپ نگاه ميکردند که چرا همچين جوابي به من داده است.
خودت گفتي سؤال را بپرس، حالا که سؤال کرديم، من را به يک حيوان خيلي پليد توصيف ميکني و بعد هم گفته: اي فاسق ملعون برو بيرون.
اين جواب سؤال بنده بوده است.
اين قضيه را خواستم خدمت شما عرض کنم که خدا ميداند اينها هيچ چيزي ندارند.
من أغلب در برنامههاي اينها شرکت ميکنم و اغلب سؤالاتي ميکنم که اينها واقعا در اين سؤالات ميمانند.
آقاي اميني از سقز:
خسته نباشيد ميگويم: خدمت تمام کارکنان شبکه مقدسه ولايت.
حديثي در صحيح بخاري است، اگر اجازه دهيد من اين را ميخوانم و توضيح آن با آقاي دکتر قزويني.
از قاسم بن محمد روايت است که عائشه گفت: واي سرم، رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: اگر من زنده باشم و اين به مرگ تو منجر شود، برايت طلب مغفرت ميکنم و دعا ميکنم.
سپس عائشه گفت: واي مردم، به خدا سوگند که تو دوست داري که من بميرم و بقيه روز را با يکي ديگر از زنان خود به سر خواهي برد.
پيامبر صلي الله عليه وآله فرمود: قصد کردم که شخصي را به سوي ابوبکر بفرستم و او را به جانشيني خودم بگمارم تا مبادا گويندگان چيزي بگويند يا آرزو کنندگان آروزي خلافت داشته باشند.
سپس با خود گفت: خدا از چنين چيزي منع ميکند.
؟؟؟؟؟؟
آن شب من متأسفانه وقت نشد صحبت کنم.
غالب مردم ساده طبق سنت ديرينه در مقابل هر گفتار يا نوشتاري که به آن اخبار و يا احاديث ناميده ميشد زانو زده و قبول ميکردند.
من ميخواهم در مورد حديث قرطاس صحبت کنم که اين فکر ميکنم انسانهاي بيفکر در کتب حديث وارد کردند؛ مثلا يهود ميخواستند بگويند: امت محمد صلي الله عليه وآله امت گمراهي است؛ زيرا در مرض موتشان ميخواست براي آنها چيزي بنويسد که آنها را با آن نوشته از گمراهي نگه دارد؛ ولي يارانش مخالفت کردند و آنچه ميخواست بنويسد، نوشته نشد؛ پس چون آن چيز نوشته نشد، مسلم است که امتش گمراه است و سعادت محروم گرديدهاند.
داستان حديث قرطاس دروغ است و کسر شأن شريف رسول الله و اصحاب بزرگ آن حضرت است.
من فکر ميکنم اينها دروغهايي است که در کتب اهل سنت راه يافته است.
در حديث قرطاس، اگر توجه کنيد، آشفتگي الفاظ نشان جعلي بودن اين حديث است.
در يک روايت با يک لفظ و در روايت ديگري با لفظ ديگر ميآورد.
آقاي قزويني در برنامه قبلي خود گفتند: 40 نفر نشسته بودند و اينها 2 گروه بودند که يکي مخالف بود و ديگري موافق بود.
چرا اين يک حديث از زبان ابن عباس درآمده است؟
اين نشان دهنده چيست؟
مسلم است که اگر مخالفين امر رسول الله از افشاي اين قضيه خودداري ميکردند، دسته مخالف براي ننگين کردن اينها اين حديث را منتشر ميکردند و روايت آن به ما ميرسيد؛ ولي ميبينيم که از هيچ کس چه از موافقين و چه از مخالفين، چنين روايتي نقل نشده است.
اين خودش روشن است که اين داستان واقع نشده است و دروغي است که ساخته و پرداخته شده است.
استاد قزويني:
شما بر اين عقيده هستيد که بخاري و مسلم که نزديک 17 بار اين قضيه را آوردند، دروغ است. اين حديث اگر دروغ است، در صحيح بخاري و مسلم چه کار ميکند؟
بيننده:
مگر حضرت محمد صلي الله عليه وآله چندي قبل از مرض موتشان در خطبه حجة الوداع در جوار کعبه و در مسجد الحرام و در ساير اماکن مقدس مکرر نفرموده بودند:
اني تارک فيکم الثقلين وما تسمعوا بما کتاب الله وسنتي
درسته؟
مجري:
کتاب الله وعترتي
آن شب حضرت استاد گفتند: اگر در اين صحاح سنتي را پيدا کرديد، به شما جايزه ميدهند.
بيننده:
چگونه ميشود که رسول الله در خطبه حجة الوداع طبق اين حديث صحيح بفرمايد: هدايت و سعادت شما در قرآن و سنت من است که هر کس طبق تعاليم آن عمل کند هرگز گمراه نخواهد شد و اندکي بعد بفرمايد: ميخواهم براي شما چيزي بنويسم تا گمراه نشويد، يعني گفتار اولم که در مسجد الحرام و ساير مکانها که فرمودم: کتاب خدا و سنتم براي شما کافي است و باعث سعادت شما است صحيح نبود و سعادت و هدايت شما در چيزي است که اکنون ميخواهم براي شما بنويسم؟
مجري:
من يک سؤال از شما ميپرسم.
شما ميگوييد: قرآن و سنت ميتواند هدايتگر باشد و ميتواند ما را تا ابد نگهداري کند.
آيا اين درست است؟ ما سنت را چگونه ببينيم؟
همين الان استاد خواندند: اگر صحابه پيغمبر ما را ببينند، جز اين که ما الان رو به قبله نماز ميخونيم چيزي از اسلام باقي نمانده است.
آيا اين سنت ميتواند ما را محافظت کند؟
حتما بايد يک شخصي به عنوان حافظ سنت باشد که به ما بگويد: اين درست است و اين درست نيست.
بيننده:
اين براي خود من هم سؤال است.
مجري:
خدا به شما خير دهد. وقتي خودمان تفکر کنيم، به يک سري قضايا ميرسيم.
استاد قزويني:
شما که گفتيد: از ميان آن همه جمعيت فقط ابن عباس نقل ميکند، خيلي از روايات داريم که نبي گرامي در مسجد بيان کرده است.
در رابطه با قضيه فاطمة بضعة مني، آيا غير از مسور بن مخرمه کسي نقل کرده است؟ با اين که پيغمبر اين قضيه را بالاي منبر ميفرمايد.
تنها کسي که صحيح بخاري و مسلم از او نقل کردند و يک سري چيزهايي دروغ هم به آن بستند، فقط مسور است.
اگر پيغمبر بالاي منبر فرموده است، چرا فقط يک نفر نقل کرده است؟
999 صحابهاي که اسمشان مشخص است و روايت دارند؛ يعني از 120 هزار صحابه، هزار نفر روايت دارند.
از اين هزار نفر، نزديک 700 نفرشان يک روايت يا دو روايت از پيغمبر اکرم دارند.
اگر بنا باشد ابن عباس زير سؤال برود، فقط در حديث قرطاس زير سؤال ميرود يا 1660 روايت با حذف مکررات که ابن عباس نقل کرده است و در ابواب مختلف آمده است، همه زير سؤال ميرود؟
چون ابن عباس بچه بوده و زير 10 سال بوده است، فقط در حديث قرطاس زير سؤال ميرود. يک مقداري ما بايد دقت کنيم.
اگر بنا شد که يک روايت بخاري زير سؤال برود، ديگر روايات هم بايد زير سؤال برود.
وقتي شما ميگوييد: اين دروغ است، با يک دليل داشته باشيد.
سند آن مخدوش است يا متن روايت با قرآن نميسازد؟
يک دسته همراه با خليفه دوم ميگويند: پيغمبر (نستجير بالله) هذيان ميگويد و يک دسته هم ميگويند: ما بايد کاغذ و قلم دهيم تا پيغمبر بنويسد:
فَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَيْتِ فَاخْتَصَمُوا منهم من يقول قَرِّبُوا يَكْتُبْ لَكُمْ النبي صلى الله عليه وسلم كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ وَمِنْهُمْ من يقول ما قال عُمَرُ فلما أَكْثَرُوا اللَّغْوَ وَالِاخْتِلَافَ عِنْدَ النبي صلى الله عليه وسلم قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قُومُوا
صحيح البخاري، ج 5، ص 2146
آنهايي که در خانه پيغمبر بودند، با هم اختلاف کردند و اختلافشان به خصومت و دعوا کشيد.
يک دسته ميگفتند: کاغذ و قلم دست پيغمبر دهيد تا بنويسد آنچه را که باعث ميشود ما گمراه نشويم و بعضي از اينها هم حرف خليفه دوم را ميزدند، وقتي که اختلافها بالا گرفت، پيغمبر فرمود: بلند شويد برويد از خانه من بعد ابن عباس ميگويد:
إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ ما حَالَ بين رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَبَيْنَ أَنْ يَكْتُبَ لهم ذلك الْكِتَابَ من اخْتِلَافِهِمْ وَلَغَطِهِمْ
صحيح البخاري، ج 5، ص 2146
مصيبت عمده جهان اسلام از آنجا شروع شد که مانع شدند که پيغمبر مطلبش را بنويسد.
غير از ابن عباس، روايتي که با سند صحيح از خود جناب عمر بن خطاب در کتب شما نقل کردهاند.
در کتاب معجم اوسط طبراني جلد 5 صفحه 288، خود جناب عمر ميگويد: آنجا بوديم، اختلاف که بالا گرفت، زنهايي که پشت پرده بودند، گفتند: چرا کاغذ قلم نميدهيد که پيغمبر بنويسد:
فقال النسوة من وراء الستر الا تسمعون ما يقول رسول الله صلى الله عليه وسلم
المعجم الأوسط، ج 5، ص 288
نميشنويد که پيغمبر چه ميگويد؟
عمر ميگويد من گفتم:
فقلت انكن صواحبات يوسف
المعجم الأوسط، ج 5، ص 288
شما مثل آن دل باختههاي يوسف هستيد.
صواحب را شما مراجعه کنيد که به کسي ميگويد: زبانش با قلبش دو تا است و چهره نفاق دارد.
بعد جلوي پيغمبر به زنها گفت:
اذا مرض رسول الله صلى الله عليه وسلم عصرتن اعينكن واذا صح ركبتن عنقه
المعجم الأوسط، ج 5، ص 288
وقتي پيغمبر مريض ميشود، اشک شما جاري است و هر وقت پيغمبر سالم است، به گردن پيغمبر سوار ميشويد.
اگر اين جمله در کتب شيعه بود چه ميکردند؟
ما به دوستان خود گفتيم که اصلا نقل نکنيد، اين هم اهانت به امهات المؤمنين است و هم اهانت به نبي مکرم است و اين فرهنگ، يک فرهنگ متناسب با صحابه پيغمبر نيست.
جلوي چشم پيغمبر به زنهاي ايشان بگويند: پيغمبر وقتي سالم است، شما به گردن ايشان سوار ميشويد.
فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم دعوهن فانهن خير منكم
المعجم الأوسط، ج 5، ص 288
زنها را رها کنيد، آنها از شما بهتر هستند.
در کتاب مجمع الزوائد جلد 9 صفحه 34 اين روايت را تقريبا توثيق ميکند.
روايات ديگري در اين زمينه وجود دارد.
عقيده ما اين است که نبي مکرم از اول ميدانست که کار به کجا ميکشد؛ ولي خواست با اين کار ثابت کند که اين صحابه و اين کسي که نسبت هذيان به پيغمبر ميدهد، شايستگي و صلاحيت اين که خلافت پيغمبر را به دست بگيرد، ندارد.
کسي که ميگويد: حسبنا کتاب الله، ان الرجل ليهجر، با همه احترامي که ما به عقائد اهل سنت داريم، اين نميتواند خلافت را به عهده بگيرد.
فلسفه اين کار اين است که پيغمبر اکرم ميخواهد اين را نشان دهد و مؤيد اين هم حديث حوض است.
شما حديث حوض را کنار حديث قرطاس بگذاريد:
الحديث يفسر بعضه بعضا
بيننده آقاي زارعي:
سلام بر بقيت الله.
بنده حامل سلام و عرض ادب دوستان حاضر در تالار نداي شيعه منتظران حضرت مهدي در مسنجر پالتاگ خدمت شما هستم.
استاد قزويني:
ما هم از همه عزيزاني که در پالتاگ نداي شيعه زحمت ميکشند، تشکر ميکنيم و به آنها سلام ميفرستيم و موفقيت همه را از خداوند خواهان هستيم.
بيننده:
ما نميگوييم: به اندازه آقاي اميني 15 دقيقه به ما وقت دهيد، اما اميدوارم که ظرف 8 دقيقه بتوانم صحبتهايم را جمع کنم.
ان شاء الله حج بيت الله الحرام قسمت همه بشود.
ما سالي که مکه رفته بوديم، با يکي از اين دوستان وهابي مسلک آشنا شديم و اين قدر با هم انس و الفت داشتيم که در روز 4 ساعت با هم بوديم.
من صداي ايشان را نشنيده بودم و تلفني با هم صحبت نکرده بوديم تا اين که چند شب پيش ديدم صداي ايشان را از شبکه ولايت پخش شد و همين آقاي افضلي بودند که از تايباد زنگ زدند. من تعجب کردم.
بعد از اين که تماسشان قطع شد، من به موبايلشان زنگ زدم که يادآوري کنم که چرا اين سؤال را از آقاي دکتر قزويني پرسيدند، خودشان يادشان است که در مکه چه اتفاقي افتاد.
من مطلبي را خدمت آقاي دکتر قزويني سؤال پرسيدم و گفتم: اين که ميگويند: در مذهب حنفي جايز است که کسي زني را براي زنا اجاره کند، اين حدي برايش نيست، آيا اين صحت دارد يا خير؟ ايشان پرسيدند چه طور؟
من قضيه را تعريف کردم و الان هم براي شما عرض ميکنم.
قضيه از اين قرار بود که ما وقتي با ايشان آنجا بوديم و انس و الفت بين ما ايجاد شد و خيلي جاها با هم ميرفتيم و خيلي از سخنرانيها را با هم شرکت ميکرديم و حتي بنده ايشان را بعثه مقام معظم رهبري بردم و ايشان بنده را دعوت کردند و در بعثه اهل سنت حضور پيدا کرديم.
جناب آقاي دکتر زماني بود و آقاي افضلي صحبت ميکردند و آن وقت ياد آوري ميکنم که يادتان بيايد.
اواخر سفر، هر کسي در مسافرت ممکن است که پولي را کم بياورد و به مشکل مالي بخورد. ايشان به من گفت: فلاني اگر مقداري پول داري به ما بده، ان شاء الله به شما پس ميدهيم.
مجري:
مسائل شخصي اين بنده خدا را علني ميکنيد و اين جايز نيست.
بيننده:
ايشان آن شب مطرح کردند که آقاي دکتر قزويني، آن شب بالاي پل چه کار ميکرده است، چرا ما واقعيت را نگوييم که قضيه از چه قرار بوده است.
مجري:
ما نميخواهيم به اين صورت پاسخ دهيم.
بيننده:
من يک شبي که شما مجري نباشيد، در برنامه کلمه طيبه هم که شده اين مطلب را ميگويم.
استاد قزويني:
اگر محترمانهاش را بگوييد، مسئلهاي نيست.
بيننده:
ما که هيچ وقت خارج از ادب صحبت نکرديم.
مجري:
نگفتم که خارج از ادب است؛ گفتم: مسئله شخصي که بين خودتان و ايشان بوده است را لازم نيست مطرح کنيد.
بيننده:
خود ايشان مطرح کردند.
ايشان حواسشان نبود که يک وقت بنده که همسفر ايشان بودم، بيام بيان کنم.
يک بار هم نگفت، دو سه بار بيان کرد.
شب شد که من يک آژانس گرفتيم که دوري بزنيم، ديدم که ايشان با والده محترمشان و خواهر محترمهشان، با ظاهري آراسته تشريف ميآورند.
گفتم: کجا؟ تعارف کرديم و اينها سوار شدند، ما ايشان را رسانديم روي همان پلي که ايشان ميگفتند. من نگاه کردم، ديدم که واقعا از اين تجار و بازاريهاي عرب ميآيند و با اين ماشينهاي مدل بالا ميآيند و بعضي از اين زنان را سوار ميکنند.
ايشان چک و چونهها را خودشان شجاعانه زدند و اجازه ندادند که خانواده محترمشان چک و چونهها را بزنند.
فردا من ديدم که الحمد لله 5 هزار ريال سعودي دست ايشان است.
من که سؤال پرسيدم، گفتند: من هم دليل قرآني بر اين کار دارم و هم دليل از مذهب خودم دارم.
در رابطه با دليل قرآني گفتند: قرآن ميفرمايد: اگر شما مضطر شديد:
فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
سوره نحل آيه 115
در رابطه با مطلب شرعيشان گفتند: آقاي ابو حنيفه گفته است:
رجل استأجر امرأة ليزني بها فزنى بها فلا حد عليهما في قول أبي حنيفة
المبسوط للسرخسي، ج 9، ص 58
اگر کسي زني را براي زنا اجاره کند و با او زنا کند، حدي بر او نيست.
اين را من گفتم.
البته بعدا که با ايشان صحبت کردم، گفتند: همان يک بار بوده است و ديگر رخ نداده است.
ايشان يک مطلب ديگري را در رابطه با عائشه گفتند، من ميخواهم اول جملهاش را بشنويد و بعد من به کمک ايشان بيايم که در کتب شيعه چقدر به ام المؤمنين عائشه توهين شده است.
پخش کليپ توسط بيننده:
جگرم آتش گرفته است، يک طوري ميگويد: عائشه، فکر نميکند که ناموس رسول الله است. زورتان ميآيد بگوييد: حضرت عائشه.
بيننده:
ايشان ميگويد: شما زورتان ميآيد بگوييد: حضرت عائشه، کما اين که اين همه کتابهايي که اسلام ستيزان عليه پيغمبر ما نوشتند و اين همه فيلمها را ساختند، به خاطر حضرت عائشه نگفتن شيعيان بوده است نه به خاطر رواياتي که در کتب اينها آمده است.
يک سري روايات در کتب شيعه ديدم بر عليه همسر پيغمبر و ناموس پيغمبر.
آقاي احمد حنبل شيعي 12 امامي براي ابو يحيي ميگويد: عائشه تعريف ميکرد که من روزه بودم، پيغمبر زبان من را در دهان خود ميگذاشت و ميمکيد.
اين در جلد 6 صفحه 123 است.
ايشان احمد بن حنبل اهل سنت نيست، احمد حنبل شيعي است.
امام شافعي شيعي اثنا عشري در کتاب اختلاف الحديث ميگويد: عائشه براي قاسم که از مردان نامحرم بوده است، گفته است:
إذا التقى الختانان فقد وجب الغسل فعلته أنا ورسول الله فاغتسلنا
اختلاف الحديث، ج 1، ص 493
من اين را معني نميکنم؛ چون در کتب شما شيعيان و رافضيان آمده است.
آقاي ابن حبان رافضي در صحيح خودش جلد 3 صفحه 457 ميگويد: عائشه براي مردان نامحرم ميگفت: من و رسول الله نزديکي کرديم ولي انزال صورت نگرفت.
بيننده آقاي احمد زاده از بانه از اهل سنت:
سؤال من از برنامههاي قبل شما است.
شما ميگوييد: امامت اصلي از اصول دين است و بدون پذيرفتن امامت دين ناقص است. خدا ديگر اصول دين را در قرآن بدون چون و چرا آورده است که نيازي نيست که ما حديث صحيح نداريم.
حاج آقا خودشان اين سؤال را از جانب اهل سنت يا به قول خودشان از وهابيت مطرح کردند و جواب را گفتند: اگر در قرآن به امامت اشاره ميشد، بني اميه قرآن را از بين ميبردند و قرآن ديگري ميآوردند.
هيچ مسلماني از ضمانت خدا براي حفظ قرآن بيخبر نيست، با اين ادعا ضمانت خداوند زير سؤال ميرود، قدرت خداوند زير سؤال ميرود.
مگر اين که معاذ الله قائل به اين باشيم که خداوند نيز مظلوم واقع شده است.
آقاي محسني گفتند: آن سنتي که اهل سنت قائل به آن هستند و ميگويند: کتاب خدا و سنت خدا، اين سنت در زمان حاضر؛ چون اختلاف شده است، نميتواند قابل پيروي باشد و بايد يک وصي باشد.
آن وصي که حاج آقا محسني مد نظر دارد، بعد از 1400 سال کيست؟
آن را به ما معرفي کنيد.
مجري:
من از شما سؤال ميکنم.
1400 سال است که گذشته است، من الان سنت را از چه کسي بگيرم؟
اين سنتي که هنوز 50 سال نگذشته بود که خود تابعين و بعد از تابعين گفتند: از سنت پيغمبر جز رو به قبله ايستادن چيزي نمانده است که تا الان برسد.
آن روايتي که ميفرمايد:
إِنَّ هذا الْأَمْرَ لَا يَنْقَضِي حتى يَمْضِيَ فِيهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً
صحيح مسلم، ج 3، ص 1452
اين را چگونه شما ميخواهيد بحث کنيد؟
حديث ثقلين که در سنن شما وجود دارد و حاج آقا آن شب مطرح کردند، آن کتاب الله وعترتي با آيه که ميفرمايد:
قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى
سوره شوري آيه 23
اينها را چه طور با هم جمع ميکنيد؟
بيننده:
شما ميگوييد: نگذاشتند براي پيامبر قلم و دوات بياورند و ايشان وصيتشان را بنويسد تا ملت به گمراهي نروند، اين ؟؟؟؟ ميشود.
عقيده اهل سنت اين است: سنت در طول تاريخ به صورت حديث آمده است و احاديث دروغين و صحيح هم وجود دارد.
وظيفه محدثين است که طبقه بندي کنند و بگويند: اين حديث با قرآن ميخواند و با منطق هم سازگار است و اين حديث درست است و اين که حديث که نميخواند درست نيست.
حديث قرطاس که شما گفتيد، با عقل و منطق نميخواند؛ چه بخاري روايت کرده باشد و چه مسلم روايت کرده باشد.
مجري:
وقتي يک عالم ميگويد: درست است و يک عالم ميگويد: درست نيست، ما بايد از کدام بپذيريم؟
استاد قزويني:
ما از ادب شما تشکر ميکنيم و بارها گفتيم: به امثال شما افتخار ميکنيم؛ چون مؤدبانه ميآييد و حرف دلتان را ميزنيد.
بعضيها ميآيند و نميتوانند که حرف دلشان را بزنند. شما هم شهامت داريد و هم مؤدب حرف ميزنيد.
اين شبکه براي اين است که عزيزان اهل سنت بيايند، حرف دلشان را شجاعانه بزنند.
در طول اين 2 سال، شماره تلفن منزل و موبايلهاي شما را داريم که هيچ خطري از شبکه ولايت متوجه شما بزرگواران نشده است و ما به وجود شما افتخار ميکنيم.
شما ميبينيد که وقتي عزيز اهل سنت روي خط ميآيد، تلاش ميکنيم که 3 برابر عزيزان شيعه وقت دهيم.
ولي من از شما چندتا سؤال دارم.
در رابطه با قضيه قرآن که گفتيد، در خود صحيح بخاري آمده است که از خليفه دوم نقل ميکند:
فَكَانَ مِمَّا أَنْزَلَ الله آيَةُ الرَّجْمِ فَقَرَأْنَاهَا وَعَقَلْنَاهَا وَوَعَيْنَاهَا رَجَمَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَرَجَمْنَا بَعْدَهُ فَأَخْشَى إن طَالَ بِالنَّاسِ زَمَانٌ أَنْ يَقُولَ قَائِلٌ والله ما نَجِدُ آيَةَ الرَّجْمِ في كِتَابِ اللَّهِ فَيَضِلُّوا بِتَرْكِ فَرِيضَةٍ أَنْزَلَهَا الله
صحيح البخاري، ج 6، ص 2504
چيزي که نازل شد، آيه رجم بوده است و پيغمبر رجم کرد و ما هم رجم کرديم و به خدا سوگند، آيه رجم را من در کتاب خدا پيدا نميکنم، امت با ترک فريضهاي که خدا در قرآن نازل کرده بود، گمراه شدند.
جناب خليفه دوم ميگويد: من اين آيه را در قرآن پيدا نميکنم و با ترک اين فريضهاي که خدا واجب کرده است، مردم گمراه شدند.
در صحيح مسلم از قول عائشه ام المؤمنين نقل ميکند:
كان فِيمَا أُنْزِلَ من الْقُرْآنِ عَشْرُ رَضَعَاتٍ مَعْلُومَاتٍ يُحَرِّمْنَ ثُمَّ نُسِخْنَ بِخَمْسٍ مَعْلُومَاتٍ فَتُوُفِّيَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَهُنَّ فِيمَا يُقْرَأُ من الْقُرْآنِ
صحيح مسلم، ج 2، ص 1075
اول رضاع با 10 مکيدن بوده است و 10 شير کامل بود و بعد نسخ شد 5 شير کامل آمد، پيغمبر که از دنيا رفت، اين آيات که با 5 شير خوردن رضاع محقق ميشود، در قرآن بوده است.
پيغمبر از دنيا رفت در حالي که اين آيات در قرآن بوده است و حال آنکه الان در قرآن نيست.
آيا اينها با آيه شريفه انا نحن نزلنا الذکر وانا له لحافظون منافات دارد يا نه؟
بيننده:
همان حديثي که در مورد رضاع کبير است، به نظر من اين بايد با عقل بخواند.
استاد قزويني:
اصلا بحث رضاع کبير را ندارد، بحث رضاع کبير را من نداشتم، بحث عشر رضعات معلومات است.
بيننده:
آن که شما مطرح ميکنيد، بحث رضاعه کبير است يا خير؟
استاد قزويني:
بحث رضاع کبير نيست.
بيننده:
ميگويم: ما بحث رضاعه کبير را داريم يا خير؟
استاد قزويني:
بله بحث رضاعه کبير هم وجود دارد.
بيننده:
اين حديثي که بحث رضاع کبير است، اين حديث با عقل و منطق نميسازد.
استاد قزويني:
ما هم ميگوييم: نميسازد؛ ولي چه کار کنيم با سند صحيح از ام المؤمنين عائشه در صحيح بخاري آمده است.
به ما چه ربطي دارد؟ شما بايد به ما جواب دهيد.
رضاعه کبير در صحيح بخاري و مسلم آمده است.
بيننده:
آن چيزي که در مسلم و بخاري آمده است، من قبول ندارم، يک مرد 40 ساله چگونه ميتواند با 10 بار شير خوردن با يک زن بالغ محرم شود؟
من اين را از نظر عقلي و منطقي قبول ندارم.
استاد قزويني:
شما حتما اين حديث را صحيح مسلم ديدهايد.
آن خانم ميگويد: يا رسول الله شما ميگوييد: من بروم يک مردي را شير بدهم:
إنه ذُو لِحْيَةٍ فقال أَرْضِعِيهِ يَذْهَبْ ما في وَجْهِ أبي حُذَيْفَةَ فقالت والله ما عَرَفْتُهُ في وَجْهِ أبي حُذَيْفَةَ
صحيح مسلم، ج 2، ص 1077
اين شخص ريش دارد، انسان ريش دار را شير بدهم که به من محرم شود، حضرت ميگويد: حتما برو شير بده.
ما هم ميگوييم: نميسازد؛ ولي متأسفانه در صحيح بخاري و مسلم اين قضيه آمده است.
آن برادرمان زنگ زد و گفت: حديث قرطاس را که در بخاري آمده است قبول نداريم.
يک عزيزي ميگويد: حديث حوض را قبول نداريم.
شما هم ميگوييد: حديث رضاع کبير را قبول نداريم.
اين که شد شير بييال و کوپال.
بيننده:
مشکل من بخاري و مسلم نيست، من روي اين کتابها تعصب ندارم.
استاد قزويني:
خدا جزاي خير به شما دهد. ما ميگوييم: اين کتب بايد تنظيم شود و صحيح بخاري و مسلم در حد مسند احمد و سنن نسائي قرار بگيرد.
روايات صحيح و منطبق با عقل است قبول شود و آن رواياتي که ناصحيح است و منطبق با عقل و منطق و قرآن نيست، آنها کنار گذاشته شود.
شما اگر همان رواياتي که من عرض کردم، آيا اينها با آيه شريفه که ميفرمايد:
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
سوره حجر آيه 9
آيا منافات دارد يا ندارد؟
بيننده:
من جواب آن دوتا سؤال را ميخواستم.
آن وصي که مد نظر حاج آقا است و آن سؤال ديگري که پرسيدم، ان شاء الله در جلسههاي بعد خدمت ميرسم و زنگ ميزنم.
استاد قزويني:
عزيزان ما اگر به کتب خودشان مراجعه کنند، خود ابن خلدون ميگويد: امامت جزء ارکان دين است.
ابن عبد البر ميگويد: امامت از ارکان دين است.
بيضاوي ميگويد: امامت از اصول دين است.
محمد ابو نور ميگويد: امامت از اصول دين است.
امام سبکي ميگويد: امامت از اصول دين است.
روايتي را ما از خليفه دوم نقل کرديم که در معجم کبير طبراني بود، طبراني از قول خليفه دوم ميگويد:
أَحَبَّ إلي من أَنْ اجعلها إليه الزُّبَيْرُ بن الْعَوَّامِ فإنه رُكْنٌ من أَرْكَانِ الدِّينِ
المعجم الكبير، ج 1، ص 120
اين قضيه خلافت براي من خوشايند بود که به زبير بن عوام واگذار کنم بعد از خودم؛ چون اين خلافت رکني از ارکان دين است.
در مجمع الزوائد هيثمي هم ميگويد:
وإسناده حسن
مجمع الزوائد، ج 9، ص 151
اين روايت حسن و معتبر است.
اين را ما قبلا هم مفصل آورديم که تعداد زيادي از بزرگان اهل سنت معتقد هستند که امامت و خلافت جزء اصول دين است و ميگويند: هر کس منکر خلافت ابوبکر باشد کافر است و هر کس منکر خلافت عمر باشد کافر است و منکر امامت ابوبکر باشد کافر است و در امامت هم ميگويند: به قرآن و سنت بايد مراجعه کنيد.
پايان.
حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني قزويني