پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

گروه  اهل سنت   
سؤال كننده : ميلاد فنائي
 
پاسخ :
 
يكي از فضيلت‌هايي كه براي عثمان بن عفان نقل كرده‌اند ، ازدواج با دو دختر نبي مكرم اسلام صلي الله عليه وآله وسلم به نام‌هاي رقيه و ام كلثوم است . در اين باره نظريات مختلفي وجود دارد ، اهل سنت با قاطعيت تمام بر آن پافشاري مي‌كنند ؛ اما از طرف ديگر برخي از محققين شيعه بر اين اعتقاد هستند كه همسران عثمان هيچ كدامشان دختر پيامبر نبودند ؛ بلكه ربيبه آن حضرت و دختران خواهر حضرت خديجه بوده‌اند و براي اين احتمال دلايلي نيز ذكر كرده اند كه ما بدون هيچگونه اظهار نظر اين دلايل را به صورت مختصر نقل و قضاوت به عهده خوانندگان گرامي وا مي گذاريم .
 
دوستان عزيزي كه مايل به تحقيق بيشتر در اين باره هستند مي‌توانند به اين كتاب‌ها مراجعه بفرمايند : ازواج النبي و بناته ، تأليف الشيخ نجاح الطائي و الصحيح من سيرة النبي الأعظم نوشته سيد جعفر مرتضي و... .
 
اما دلايلي كه در اين باره آورده شده است :
 
 1 . عدم وجود رابطه صميمانه بين پيامبر و ديگر دختران آن حضرت :
 
با رجوع به سيره نبي مكرم اسلام و دقت در آن ، در مي‌يابيم كه روايات بسياري از رابطه بسيار صميمانه نبي مكرم اسلام و دختر بزرگوارش صديقه طاهره سلام الله عليها حكايت مي‌كند ؛ تا جايي هر زماني پيامبر اسلام به سفر مي‌رفت ، آخرين كسي كه با او خدا حافظي مي‌كرد ، فاطمه زهرا بود و وقتي از سفر بر مي‌گشت ، قبل از هر كاري به ديدار فاطمه مي‌رفت و در خانه او را مي‌زد . روايات فراواني در كتاب‌هاي شيعه و سني  اين رابطه بسيار صميمانه را ثابت مي‌كند ؛ از جمله بسياري از علماي شيعه و سني يكي از القاب آن حضرت را « ام أبيها » نقل كرده‌اند . ابن حجر عسقلاني در تهذيب و الإصابه ، ذهبي در سير اعلام النبلاء و الكاشف خود نوشته‌اند :
 
فاطمة الزهراء ... كانت تكنى أم أبيها .
 
الإصابة - ابن حجر - ج 8 - ص 262 و سير أعلام النبلاء - الذهبي - ج 2 - ص 118 – 119 و الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة - الذهبي - ج 2 - ص 514 و تهذيب الكمال - المزي - ج 35 - ص 247 و أسد الغابة - ابن الأثير - ج 5 - ص 520 و الاستيعاب - ابن عبد البر - ج 4 - ص 1899 .
 
اما هيچ روايتي ؛ حتي يك روايت ضعيف نيز در  كتاب‌هاي شيعه و سني نقل نشده است كه پيامبر اسلام حتي يكبار درِ خانه رقيه و ام كلثوم را زده باشد . چرا پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم اين رابطه بسيار صميمانه را با ديگر دختران خود نداشته‌ است ؛ نه در مدينه و نه حتي در مكه ؟ مگر نه اين كه به ادعاي اهل سنت آن‌ها نيز يادگار خديجه بودند ؟
 
هر چند كه فاطمه زهرا از هر نظر از تمامي زنان عالم متمايز بوده است ؛ ولي اگر پيامبر دختري غير از فاطمه داشت ، شايسته بود كه اين رابطه صميمانه بين آن‌ها نيز وجود داشته باشد .
 
و يا در زماني كه كفار قريش پيامبر اسلام را آزار و اذيت مي‌كردند ، ديگر دختران رسول خدا كجا بودند كه از پدر حمايت كنند ؟ بخاري و مسلم در صحيحشان نوشته‌اند :
 
عَنْ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ بَيْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُصَلِّي عِنْدَ الْبَيْتِ وَأَبُو جَهْلٍ وَأَصْحَابٌ لَهُ جُلُوسٌ وَقَدْ نُحِرَتْ جَزُورٌ بِالْأَمْسِ فَقَالَ أَبُو جَهْلٍ أَيُّكُمْ يَقُومُ إِلَى سَلَا جَزُورِ بَنِي فُلَانٍ فَيَأْخُذُهُ فَيَضَعُهُ فِي كَتِفَيْ مُحَمَّدٍ إِذَا سَجَدَ فَانْبَعَثَ أَشْقَى الْقَوْمِ فَأَخَذَهُ فَلَمَّا سَجَدَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَضَعَهُ بَيْنَ كَتِفَيْهِ قَالَ فَاسْتَضْحَكُوا وَجَعَلَ بَعْضُهُمْ يَمِيلُ عَلَى بَعْضٍ وَأَنَا قَائِمٌ أَنْظُرُ لَوْ كَانَتْ لِي مَنَعَةٌ طَرَحْتُهُ عَنْ ظَهْرِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَالنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ سَاجِدٌ مَا يَرْفَعُ رَأْسَهُ حَتَّى انْطَلَقَ إِنْسَانٌ فَأَخْبَرَ فَاطِمَةَ فَجَاءَتْ وَهِيَ جُوَيْرِيَةٌ فَطَرَحَتْهُ عَنْهُ ثُمَّ أَقْبَلَتْ عَلَيْهِمْ تَشْتِمُهُمْ .
 
صحيح البخاري - البخاري - ج 1 - ص 65 و صحيح مسلم - مسلم النيسابوري - ج 5 - ص 179 .
 
از ابن مسعود روايت شده است كه گفت : هنگامى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در برابر خانه كعبه نماز مى‏گزارد ، ابو جهل و همدستانش در نزديكى خانه نشسته بودند و يك روز قبل از آن ، بچه شترى نحر شده بود . ابو جهل به همدستان خود گفت : كداميك از شما حاضر است برود و شكمبه آن شتر را بياورد و هنگامى كه محمد صلّى اللّه عليه و آله در سجده است ، آن ها را روى شانه او بيفكند ؟ بدترين آنها پيشقدم شد و دستور ابو جهل را عملى ساخت . در حالي كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در سجده بود ، آن شكمبه آلوده را روى شانه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله افكند . ابو جهل و همدستانش از مشاهده اين منظره بسيار خنديدند به طوري كه بعضى از آن ها از شدت خنده به روى ديگرى مى‏افتاد !
 
ابن مسعود مى‏گويد : من در اين هنگام گوشه‏اى ايستاده بودم و جريان را مشاهده مى‏كردم ، ليكن جرئت آن را نداشتم كه شكمبه را از روى شانه حضرتش بردارم . پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله همچنان در حال سجده بود و سر از سجده برنمى‏داشت تا اين كه مردى به حضور حضرت زهرا عليها السّلام شتافت و جريان را به عرض رسانيد . حضرت فاطمه عليها السّلام در حالي كه از شنيدن اين سخن به شدت ناراحت شده بود ، آمد و آن را از روى دوش حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله برداشت و آن ها را مورد شماتت و ملامت قرار داد .
 
در تمامي گرفتاري‌هايي كه براي نبي مكرم اسلام پيش مي‌آمد ، تنها كسي كه مي‌آمد پدر را دلداري مي‌داد ، زخم‌هاي او را مداوا مي‌كرد ، فاطمه زهرا بود . اگر آن‌ها نيز دختر رسول خدا بودند ، شايسته بود كه آن‌ها نيز فاطمه را در دفاع از پدر ياري كنند .
 
بعد از جنگ احد كه صورت نبي مكرم زخمي شده بود ،  رقيه و ام كلثوم كجا بودند كه همانند فاطمه بيايند و زخم‌هاي پدر را شستشو بدهند ؟
 
مگر نه اين كه به قول آن‌ها ، آن دو نيز دختران پيامبر بودند ؛ پس چرا هيچ نوع رابطه‌اي بين پيامبر اسلام با دختران ديگرش نقل نشده است ؟
 
2 . در قضيه مباهله كه پيامبر تمام بستگان درجه يك خود را انتخاب كرد ، چرا ديگر دختران خود را نبرد و از بين «نساء» خود فقط فاطمه را انتخاب كرد ؟
 
مسلم در صحيح خود مي‌نويسد :
 
عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ سَعْدًا فَقَالَ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ فَقَالَ أَمَّا مَا ذَكَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَلَنْ أَسُبَّهُ لَأَنْ تَكُونَ لِي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ ... وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ { فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ } دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي .
 
صحيح مسلم ، ج 5 ، ص  23، كتاب فضائل الصحابة ، باب من فضائل علي بن أبي طالب، ح 32 .
 
عامر بن سعد بن ابىوقاص از پدرش (سعد بن ابىوقاص) نقل كرده است كه معاويه سعد را امر كرد و گفت : تو را چه مانع است كه ابوتراب (على بن ابى طالب ـ عليه السلام ـ) را دشنام دهى ؟ (سعد) گفت : من سه چيز (سه فضيلت) را از او در خاطر دارم ، كه رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ درباره وى فرموده است ، هرگز وى را دشنام نخواهم داد. چنانچه من يكى از اين سه فضيلت را مى داشتم از شتران سرخ مو برايم محبوبتر بود ... وقتى اين آيه نازل گرديد : (... فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءكم و نساءنا و نساءكم و أنفسنا و أنفسكم ...) پيامبر ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ على و فاطمه و حسن و حسين ـ عليهم السلام ـ را فراخواند و فرمود : «خدايا، اينان اهل من هستند ».
 
آيا «نساءنا » شامل ديگر دختران پيامبر نمي‌شد ، يا پيامبر دختر ديگري غير از صديقه طاهره نداشت ؟
 
3 . چرا هيچ كس از ديگر دختران پيامبر خواستگاري نكردند ؟
 
قضيه ديگري كه بطلان اين قضيه را روشن مي‌كند ، اين است كه در هيچ جايي از تاريخ ثبت نشده است كه در مدينه ، احدي از مهاجرين و يا انصار به خواستگاري ام كلثوم رفته باشد ؛ با اين كه براي خواستگاري از فاطمه زهرا و رسيدن به افتخار دامادي پيامبر ، بر يكديگر پيش دستي مي‌كردند و هر كس دوست داشت اين افتخار نصيب او شود . آيا ام كلثوم دختر پيامبر نبود يا اصلاً چنين دختري وجود خارجي نداشت ؟
 
4. حرمت جمع بين دختران رسول خدا و دختران دشمن خدا :
 
علما و محدثين اهل سنت براي خرده گيري از امير المؤمنين عليه السلام نقل كرده‌اند كه آن حضرت در زماني كه فاطمه سلام الله عليها همسر او بود ،  دختر ابو جهل را نيز خواستگاري كرد . اين امر باعث شد كه صديقه طاهره ناراحت شده و شكايت خود را پيش پيامبر ببرد !! پيامبر اسلام وقتي از اين قضيه با خبر شدند ، با عصبانيت به مسجد آمد و فرمود :
 
وَإِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَإِنِّي أَكْرَهُ أَنْ يَسُوءَهَا وَاللَّهِ لَا تَجْتَمِعُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَبِنْتُ عَدُوِّ اللَّهِ عِنْدَ رَجُلٍ وَاحِدٍ .
 
صحيح البخاري - ج 4 - ص 212 – 213
 
فاطمه پاره تن من است ، من دوست ندارم كسي او را ناراحت كند ، به خدا قسم نبايد دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا در نزد يك نفر جمع ‌شود .
 
و در روايت ديگري نوشته‌اند كه آن حضرت فرمود :
 
إِلَّا أَنْ يُرِيدَ ابْنُ أَبِي طَالِبٍ أَنْ يُطَلِّقَ ابْنَتِي وَيَنْكِحَ ابْنَتَهُمْ فَإِنَّمَا هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي يُرِيبُنِي مَا أَرَابَهَا وَيُؤْذِينِي مَا آذَاهَا .
 
صحيح البخاري ج 6، ص 158، ح 5230، كتاب النكاح، ب 109 - باب ذَبِّ الرَّجُلِ عَنِ ابْنَتِهِ، فِي الْغَيْرَةِ وَالإِنْصَافِ و صحيح مسلم،  ج 7، ص 141، ح 6201، كتاب فضائل الصحابة رضى الله تعالى عنهم، ب 15 -باب فَضَائِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ النَّبِيِّ عَلَيْهَا الصَّلاَةُ وَالسَّلام .
 
علي (عليه السلام) اگر مي‌خواهد دختر ابوجهل را بگيرد ، بايد دختر من را طلاق بدهد . فاطمه پارۀ تن من است ، آن‌چه كه موجب رنجش فاطمه بشود ، مرا مي‌رنجاند ... .
 
از آن‌جايي كه بحث تنقيص مقام امير المؤمنين عليه السلام در ميان است ، علماي اهل سنت اين قضيه را با آب و تاب فراواني نقل كرده‌اند ؛ غافل از اين كه عثمان بن عفان نيز عملاً بين دختران پيامبر و دختران دشمان خدا نه يكبار كه چندين بار جمع كرده است .
 
رملة بنت شيبة ، يكي از همسران عثمان است كه در مكه با او ازدواج كرد و از كساني بود كه همراه عثمان به مدينه مهاجرت كرد . ابن عبد البر در اين زمينه مي‌نويسد :
 
رملة بنت شيبة بن ربيعة كانت من المهاجرات هاجرت مع زوجها عثمان بن عفان.
 
الاستيعاب ، ج 4 ، ص 1846 رقم 3345 .
 
رملة ، دختر شيبه از كساني بود كه همراه همسرش عثمان به مدينه مهاجرت كرد .
 
و شيبة از دشمنان پيامبر اسلام است كه در جنگ بدر به هلاكت رسيده است ؛ چنانچه ابن حجر مي‌نويسد :
 
رملة بنت شيبة بن ربيعة بن عبد شمس العبشمية قتل أبوها يوم بدر كافرا .
 
الإصابة، ج 8، ص 142 - 143 رقم 11192.
 
رمله ، دختر شيبه ... پدرش در جنگ بدر كشته شد ، در حالي كه كافر بود .
 
در حالي كه نوشته‌اند در همان زمان رقيه دختر رسول خدا ! نيز همسر عثمان بوده است . ابن اثير در اسد الغابة مي‌نويسد :
 
ولما أسلم عثمان زوجّه رسول الله صلى الله عليه وسلم بابنته رقية وهاجرا كلاهما إلى أرض الحبشة الهجرتين ثم عاد إلى مكة وهاجر إلى المدينة .
 
أسد الغابة، ج 3، ص 376 .
 
زماني كه عثمان اسلام آورد‌ ، رسول خدا دخترش رقيه را به همسري او درآورد ، هر دوي آن‌ها به سرزمين حبشه مهاجرت كردند ، سپس وقتي از آن‌جا بازگشتند ، به مدينه مهاجرت كردند .
 
علاوه براين ، عثمان با أم البنين بنت عيينة و فاطمة بنت الوليد بن عبد شمس نيز ازدواج كرده است ؛ در حالي كه پدر هر دوي آن‌ها نيز در آن زمان از دشمنان خدا بوده‌اند .
 
اگر واقعاً جمع بين دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا ، حرام بوده است ، چرا عثمان اين عمل حرام را بارها و بارها مرتكب شده است ؟ و اگر حرام نبوده ، چرا پيامبر اسلام به قول اهل سنت اجازه چنين كاري را به امير المؤمنين نداد و نعوذ بالله مي‌خواست حلال خدا را حرام كند ؟ پس معلوم مي‌شود كه يا قضيه خواستگاري از دختر ابوجهل از اختراعات بني اميه و براي تنقيص مقام امير المؤمنين است ، يا پيامبر اسلام دختري غير از صديقه طاهره نداشته است ؟
 
5 . از دلايلي كه دروغ بودن اين قضيه را روشن مي‌سازد ، اين است كه بسياري از علماي اهل سنت و از جمله ضياء المقدسي گفته‌اند :
 
عن قتادة ، قال : ولدت خديجة لرسول الله ( صلى الله عليه وآله وسلم ) : عبد مناف في الجاهلية ، وولدت له في الاسلام غلامين ، وأربع بنات : القاسم ، وبه كان يكنى : أبا القاسم ، فعاش حتى مشى ، ثم مات ، و عبد الله ، مات صغيرا . وأم كلثوم . وزينب . ورقية . وفاطمة ... .
 
البدء والتاريخ ، ج 5 ، ص 16 و ج 4 ، ص 139 .
 
قتاده گفته است : خديجه براي نبي مكرم اسلام ، در عهد جاهليت ، عبد مناف را به دنيا آورد و بعد از اسلام ، دو پسر و چهار دختر به نام هاي : قاسم ـ به خاطر او كنيه پيامبر را «ابوالقاسم » گذاشتند ، آن قدر زنده بود كه مي‌توانست راه برود بعد از آن فوت كرد ـ و عبد الله كه خردسال فوت كرد ، و ام كلثوم ، زينب ، رقيه و فاطمه را به دنيا آورد .
 
شهاب الدين قسطلاني بعد از نقل سخن مقدسي مي‌نويسد :
 
وقيل : ولد له ولد قبل المبعث ، يقال له : عبد مناف ، فيكونون على هذا اثني عشر ، وكلهم سوى هذا ولد في الاسلام بعد المبعث .
 
المواهب اللدنية ، ج 1 ، ص 196 .
 
گفته‌اند كه كه خديجه قبل از مبعث يك پسر براي او به دنيا آورد كه به او عبد مناف مي‌گفتند ، غير از عبد مناف بقيه فرزندان پيامبر بعد از مبعث متولد شده است .
 
و ابن عبد البر در الإستيعاب مي‌نويسد :
 
وقال الزبير ولد لرسول الله صلى الله عليه وسلم القاسم وهو أكبر ولده ثم زينب ثم عبد الله وكان يقال له الطيب ويقال له الطاهر ولد بعد النبوة ثم أم كلثوم ثم فاطمة ثم رقية .
 
الاستيعاب - ابن عبد البر - ج 4 - ص 1818 .
 
زبير گفته : نخستين فرزند رسول خدا كه به دنيا آمد ، قاسم بود و او از همه بزرگتر بود ، پس او زينب ، و پس از وي عبد الله كه به وي طيب و يا طاهر نيز مي‌گفتند بعد از نبوت متولد شد ، پس از آن ام كلثوم ، سپس فاطمه و پس از وي رقيه به دنيا آمدند .
 
از طرف ديگر نوشته‌اند كه رقيه ، كوچكترين دختر رسول خدا و حتي از حضرت زهرا سلام الله عليها نيز كوچكتر بوده است . چنانچه ابن كثير دمشقي مي‌نويسد :
 
أكبر ولده عليه الصلاة والسلام القاسم ، ثم زينب ، ثم عبد الله ، ثم أم كلثوم ثم فاطمة ثم رقية ...
 
بزرگترين فرزند ، پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم قاسم ، و پس از آن ، زينب ، عبد الله ، ام  كلثوم ، فاطمه و پس از آن رقيه بوده است .
 
با اين تفصيل ، چگونه مي‌توان اين سخن اهل سنت را تصديق كرد كه رقيه با عثمان ازدواج كرده ، بعد با او به حبشه مهاجرت نموده و حتي در داخل كشتي فرزندي از او سقط شده است !!! . با اين كه مي‌دانيم ، هجرت اول به حبشه در سال پنجم بعد از بعثت بوده است .
 
و همچنين بسياري از علماي اهل سنت نوشته‌اند كه ام كلثوم رقيه قبل از اين كه با عثمان ازدواج كند در عقد پسران أبي لهب بوده‌اند و بعد از آن كه سوره تبّت در حق أبي لهب نازل شد ، وي به فرزندانش دستور داد كه دختران رسول خدا را طلاق بدهند . ابن أثير  در اسد الغابة مي‌نويسد :
 
قد زوج ابنته رقية من عتبة بن أبي لهب وزوج أختها أم كلثوم عتيبة بن أبي لهب فلما نزلت سورة تبت قال لهما أبوهما أبو لهب وأمهما أم جميل بنت حرب بن أمية حمالة الحطب فارقا ابنتي محمد ففارقاهما ...
 
أسد الغابة - ابن الأثير - ج 5 - ص 456 .
 
رسول خدا ، دخترش رقيه را به عتبه پسر أبي لهب و ام كلثوم را به عتيبه پسر ديگر ابولهب داد ، وقتي سوره تبت نازل شد ، ابولهب و همسرش ام جميل كه همان «حمالة الحطب » باشد ، به پسرانش دستور دادند كه دختران محمد را طلاق دهند . پس آن‌ها را طلاق دادند ...
 
در حالي كه مي‌دانيم ، سوره تبت در زماني نازل شده است كه مسلمين در شعب أبي طالب در محاصره بودند . سيوطي در الدر المنثور مي‌نويسد :
 
وأخرج أبو نعيم في الدلائل عن ابن عباس قال ما كان أبو لهب الا من كفار قريش ما هو حتى خرج من الشعب حين تمالأت قريش حتى حصرونا في الشعب وظاهرهم فلما خرج أبو لهب من الشعب لقى هندا بنت عتبة ابن ربيعة حين فارق قومه فقال يا ابنت عتبة هل نصرت اللات والعزى قالت نعم فجزاك الله خيرا يا أبا عتبة قال إن محمدا يعدنا أشياء لا نراها كائنة يزعم أنها كائنة بعد الموت فما ذاك وصنع في يدي ثم نفخ في يديه ثم قال تبا لكما ما أرى فيكما شيئا مما يقول محمد فنزلت تبت يدا أبى لهب قال ابن عباس فحصرنا في الشعب ثلاث سنين وقطعوا عنا الميرة حتى أن الرجل .
 
الدر المنثور - جلال الدين السيوطي - ج 6 - ص 408
 
و محاصره در شعب أبي طالب در سال ششم بعثت و بعد از هجرت به حبشه بوده است .
 
با اين حال چگونه مي‌توان تصديق كرد كه همسر عثمان دختر پيامبر بوده است ؟
 
6 . محمد بن اسماعيل بخاري مي‌نويسد ، شخصي پيش عبد الله بن عمر آمد و از او سؤالاتي كرد ؛ از جمله نظر او را در باره عثمان و امام علي عليه السلام پرسيد ، وي در مقايسه بين عثمان و حضرت علي عليه السلام مي‌گويد :
 
أَمَّا عُثْمَانُ فَكَأَنَّ اللَّهَ عَفَا عَنْهُ وَأَمَّا أَنْتُمْ فَكَرِهْتُمْ أَنْ تَعْفُوا عَنْهُ وَأَمَّا عَلِيٌّ فَابْنُ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَخَتَنُهُ ... .
 
صحيح البخاري - البخاري - ج 5 - ص 157 .
 
اما عثمان ، خداوند از گناه او ( فرار عثمان در جنگ احد ) درگذشت ؛ ولي شما دوست نداريد كه او را ببخشيد ، اما علي عليه السلام پس او پسر عموي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و داماد او است .
 
ملاحظه مي‌فرماييد كه دفاع عبد الله بن عمر از عثمان فقط در اين مطلب خلاصه مي‌شود كه خداوند از گناه فرار وي در جنگ احد درگذشته است ؛ ولي صحابه‌اي كه عليه او خروج كردند ، او را نبخشيده و عثمان را كشتند ؛ ولي اين كه عثمان داماد پيامبر نيز باشد ، متذكر نمي‌شود . اما نسبت به امير المؤمنين عليه السلام استدلال مي‌كند كه او پسر عموي پيامبر و داماد آن حضرت است .
 
اگر عثمان داماد پيامبر بود ، بايد ابن عمر به آن استدلال مي‌كرد ؛ زيرا وي تمام تلاش خود را مي‌كند كه در برابر هر نوع تهمتي را از عثمان دفع كند و معنا ندارد كه وقتي دليل قويتري همانند دامادي پيامبر وجود دارد ، وي به دليل سخيف و ضعيف استدلال كند ؛ زيرا عفو خداوند فقط شامل كساني مي‌شود كه بعد از فهميدن زنده بودن پيامبر از فرار دست كشيده و برگشتند و شامل عثمان كه بعد از سه روز برگشت ، نمي‌شود . حتي اگر فرض كنيم كه عفو خداوند شامل عثمان نيز مي‌شود ، سبب نخواهد شد كه خداوند تمامي گناهان او را كه حتي بعد از آن نيز انجام داده بخشيده باشد ؛ بلكه حد اكثر شامل فرار او در همان جنگ مي‌شود .
 
بنابراين شايسته بود كه اگر دامادي عثمان صحت داشت ، به آن استناد مي‌كرد .
 
7 . حضرت زهرا سلام الله عليها بعد از غصب فدك توسط ابوبكر به مسجد آمد و خطبه غرائي خواند كه بسياري از علماي اهل سنت آن را نقل كرده‌اند . آن حضرت در بخش‌هاي از اين خطبه مي‌فرمايد :
 
أنا فاطمة بنت محمد أقول عودا على بدء ، وما أقول ذلك سرفا ولا شططا... فإن تعزوه تجدوه أبي دون نسائكم وآخا ابن عمي دون رجالكم ، فبلغ الرسالة صادعا بالرسالة ناكبا عن سنن مدرجة المشركين ، ضاربا لثجهم آخذا بأكظامهم ، داعيا إلى سبيل ربه بالحكمة والموعظة الحسنة .
 
مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع) - أبي بكر أحمد بن موسى ابن مردويه الأصفهاني - ص 202 و السقيفة وفدك - الجوهري - ص 142  .
 
اى مردم آگاه باشيد كه من فاطمه و پدرم محمّد است ، گفتارم تماما يك نواخت از سر صدق بوده و از غلط و نادرستى به دور است ... اگر تحقيق كنيد (پيامبر اسلام ) پدر من بود نه پدر زنان شما ، و در عقد اخوّت پسر عموى من بود نه شما .
 
اگر زنان عثمان دختران پيامبر بودند ، نبايد فاطمه زهرا سلام الله عليها كه سرور زنان بهشت است ، چنين سخني بگويد و از طرف ديگر عثمان نيز مي‌توانست به اين سخن حضرت اعتراض كند كه زنان من نيز دختران پيامبر بودند .
 
8 . ابن الدمشقي و محب الدين طبري مي‌نويسند :
 
أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لعلي : أوتيت ثلاثا لم يؤتهن أحد ولا أنا ، أوتيت صهرا مثلي ولم أوت أنا مثلي ، وأوتيت زوجة صديقة مثل بنتي ولم أوت مثلها زوجة ، وأوتيت الحسن والحسين من صلبك  ولم أوت من صلبي مثلهما ، ولكنكم مني وأنا منكم .
 
جواهر المطالب في مناقب الإمام علي (ع) - ابن الدمشقي - ج 1 - ص 209 و الرياض النضرة ج 2 ص 202 .
 
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام فرمود : يا على خداى تعالى سه گونه موهبت به تو عنايت فرموده است كه به من و هيچيك از مردم ، عنايت نفرموده است :
 
1. پدر زنى مانند من به تو ارزانى داشته است كه به من عنايت نكرده است ؛ 2. همسر پاكيزه گوهر راستگو و راست رو به تو مرحمت داشته كه به من عنايت نفرموده است ؛ 3 . حسن و حسينى از پشت تو به وجود آورده است كه چنان دو فرزندى از پشت من بوجود نياورده است ؛ آرى ! من از شمايم و شما از من مى‏باشد .
 
در اين روايت پيامبر اسلام به صراحت مي‌گويد كه به احدي غير از علي عليه السلام پدر زني مثل من داده نشده است ، معلوم مي‌شود كه پيامبر دختر ديگري نداشته است و گرنه چنين سخني نمي‌فرمود .
 
موفق باشيد
 
گروه پاسخ به شبهات
 
مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group