بایدها و نبایدهای مربوط به کودکان از نگاه قرآن و عترت
اشاره:
کودکی یکی از مراحل رشد انسانی است که از آغاز تولد شروع میشود و تا نوجوانی و جوانی ادامه مییابد. این مرحله از مراحل همانند دو مرحله دیگر بسیار مهم و اساسی است. از این رو آموزههای قرآنی توجه و اهتمام خاصی به این دوره از زندگی بشر دارد؛ زیرا آینده هر شخصی به دوران کودکی او بستگی زیادی دارد.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا نگرش قرآن را به این دوره تشریح کرده و حقوق کودکان به ویژه تربیت آنها را از نظر قرآن واکاوی نماید. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
کودکی، بنیاد آینده
کودکی یکی از مراحل حیات دنیایی انسان است. (حج، آیه 5؛ و نیز روم، آیه 54 و غافر، آیه 67)
این مرحله از هنگام ولادت آغاز میشود (همان) و تا بلوغ ادامه مییابد؛ (نساء، آیه 6) زیرا با رسیدن کودک به دوران بلوغ، حیات و زندگی وی به مرحله دیگری وارد میشود که از آن به دوران نوجوانی یاد میشود و کودک در مرحله آغاز رشد جنسی و سپس عقلانی قرار میگیرد که آثار آن را میتوان در حوزه رفتارهای اقتصادی به خوبی مشاهده کرد.(کهف، آیه 82)
دختر بچه اي در حال بوسيدن قرآن
در روایات اسلامی بر انتخاب همسر شایسته و مادری خوب برای کودکان خود، بسیار سفارش شده و از انتخاب همسر زیبایی که در خانواده ناسالم رشد کرده و به اصطلاح «خضراء الدمن» ( گل روییده در مزبله ) است پرهیز داده شده است؛ (وسایل الشیعه، ج 14، ص 19) زیرا مادر نقش اساسی در شکل گیری شخصیت کودک دارد و حتی شیرخوارگی نیز در این فرآیند تأثیرگذار است. پاکی مادر، تأثیر شگرفی در شخصیت و تربیت و عفت کودک ایفا میکند که آیات 28 تا 30 سوره مریم بخشی از این معنا را به صراحت بیان کرده است. این تأثیر به اشکال گوناگون در هنگام قرار گرفتن در رحم تا شیرخوارگی و پس از آن ادامه مییابد. دوره شیرخوارگی و آثار آن همچنین موجب شده تا حکم بر شیرخوارگی مادر پاک بر دیگران شود و لذا شیر مادر نیک و پاک مقدم بر دایگان دیگر شده است و خداوند در آیاتی اولویت را آن دانسته است که مادر، خود به شیر دادن و نگهداری فرزند خویش بپردازد (بقره، آیه 233) تا جایی که اگر زن و شوهر از هم جدا شده باشند، این اولویت همچنان پابرجاست. (بقره، آیات 232 و 233) .
دوران شیرخوارگی چنان مهم است که خداوند در آیات پیش گفته و همچنین آیه 6 سوره طلاق، بر لزوم مشاوره و همفکری والدین در مورد چگونگی شیرخواری کودک تاکید کرده و در آیه 15سوره احقاف نیز تکمیل دوران شیرخوارگی را واجب و لازم دانسته است؛ زیرا این دوران در رشد و تکمیل شخصیت کودک نقش اساسی ایفا میکند. (بقره، آیه 233 و نیز لقمان، آیه 14)
خداوند در آیاتی از جمله آیات 5 و 8 سوره نساء از مۆمنان خواسته تا برخوردی شایسته و سازنده در گفتار و رفتار با کودکان داشته باشند. امام صادق(ع) دوران کودکی را دوران سفاهت می شمارد که با تربیتهای مربیان به وسیله ابزارهای گوناگون از جمله تغذیه و آموزش و پرورش، این سفاهت به بلوغ و رشد فکری و اقتصادی و جسمی و جنسی تبدیل میشود.
نقش بازی در زندگی کودک
خداوند در آیه 5 سوره حج، دوران کودکی را مقدمهای برای رشد و بلوغ وی معرفی میکند و در آیه 20 سوره حدید، این زمان را دوران اشتغال به بازی و سرگرمی بر می شمارد. علامه طباطبایی با اشاره به ویژگیهای پنجگانه ای که در این آیه مطرح شده، آن را مطابق مراحل سن انسان از کودکی تا پیری میداند. (المیزان، ج 19، ص164)
بر اساس این تفسیر، دوران کودکی دوران لعب و بازی است و این بازیهای کودکانه نقش اساسی در فرآیند رشد کودک دارد. به خاطر اهمیت بازی در زندگی انسانها به ویژه کودکان، روانشناسان از دیر باز آن را مورد توجه قرار دادهاند، ولی به سبب ماهیت پیچیدهای که دارد هنوز کاملاشناخته نشده است. در روان شناسی رشد و شخصیت، بخشی از مباحث به موضوع نقش بازی در فرآیند رشد اختصاص یافته است. از نظر آدلر از روانشناسان مشهور، بازی فرآیندی است که آماده سازی کودک را برای آینده مشخص میکند.
از جمله دانشمندانی که به طور ریشهای به مطالعه بازی کودکان و نقش آنها در رشد ذهنی و فکری و زندگی اجتماعی پرداختهاند میتوان از ژان پیاژه و ویگوتسکی نام برد. از نظر ویگوتسکی بازیها به رشد ذهنی و فکری، عاطفی، احساسی و اجتماعی کودکان کمک میکنند و در واقع بازیها ابزار کنترل و تنظیم رفتار کودک هستند. ژان پیاژه که در این زمینه نقش ارزندهای ایفا کرده به کار طبقه بندی بازیهای کودکان دست زده است که عبارتند از:1 بازیهای تمرینی؛ 2- بازیهای نمادین؛ 3- بازیهای با قاعده.
چگونگی برخورد با بازی، انتخاب بازی، اهمیت بازی و مانند آن، همگی نشان از چگونگی نگرش کودک به محیط خود و راهنمایی برای وابستگی و ارتباط با محیطش دارد. بازیها به انواع مختلف جسمی، تقلیدی، نمایشی، نمادی، تخیلی و آموزشی دسته بندی شدهاند که هر یک از انواع آنها در رشد جسمی، اجتماعی، شخصیتی، عاطفی کودکان نقش موثری دارند. بازی علاوه بر رشد عضلات و سلسله اعصاب و پرورش حواس، تأثیر بسیاری در رشد ذهنی مهارتهای فکری و یادگیری کودکان دارد.
یکی از فرضیههای روان شناسی این است که بازی، رشد هوشی را تسریع میکند. در تایید این فرضیه نتایج پژوهشها نشان میدهد کودکانی که فاقد هرگونه اسباب بازی میباشند و یا امکانات اندکی برای بازی دارند، از لحاظ شناختی از همسالان خود عقب تر هستند.
از نظر پرورشی نیز اثر و ارتباط بازی با حال و وضع جسمانی کودک به خوبی ثابت شده و یادآوری شده که در انجام بازیهای مختلف چگونه جسم کودک ورزیده شده و رشد میکند. بنابراین نتیجه گرفته میشود که بین بازی و آموزش و پرورش رابطهای دقیق وجود دارد و میتوان گفت این دو لازم و ملزوم یکدیگر بوده و موفقیت در امر آموزش و پرورش به معنای صحیح مستلزم ارضای کلیه تمایلات و نیازهای جسمانی و روانی کودک در هنگام بازی و فعالیتهای بدنی اوست. وقتی چنین ارتباط نزدیکی بین بازی و آموزش و پرورش احساس میشود، بدیهی است زمانی میتوانیم در امر آموزش و پرورش قدمی مثبت برداریم که واقعاً کودکان را بشناسیم و به روحیات و عواطف و احساسات آنها آگاه باشیم. از این جاست که نقش بازی در فرآیند رشد شخصیتی کودک به خوبی آشکار میشود.
چنان که دیدیم بر اساس آیه20 سوره حدید، خداوند، نخستین دوره رشد انسان را با بازی همراه کرده است. در روایاتی که از امامان معصوم(ع) وارد شده نیز سفارش بسیاری است که کودکان را تا هفت سالگی آزاد بگذارید تا بازی کنند. امام صادق(ع) فرمودهاند: بگذار فرزندت تا هفت سال به بازی بپردازد، در هفت سال دوم به او ادب بیاموز و در هفت سال سوم مراقب او باش. (وسایل الشیعه، ج15، ص193) در روایتی آمده است که حضرت محمد(ص) با جمعی از یاران از محلی عبور میکردند کودکان را در حال خاک بازی دیدند برخی از یاران خواستند آنان را از بازی کردن باز دارند. پیامبر(ص) فرمودند: بگذارید بازی کنند که خاک محل پرورش کودکان است. (مجمع الزوائد، ج8، ص159).
در قرآن کریم نیز در داستان حضرت یوسف(ع) به این معنا میتوان پی برد که بازی و تفریح یک ضرورت فطری است و پیامبران الهی با این ضرورت فطری هیچ گاه مخالفت نمیکردند. از این رو برادران حضرت یوسف(ع) وقتی میخواستند او را از پدر جدا کنند، موضوعی را مطرح کردند که پدرشان با توجه به پیامبری و بینش الهی نتواند با خواسته آنها مخالفت کند. آنان در توجیه بردن حضرت یوسف(ع) به صحرا این گونه گفتند: ای پدر فردا یوسف را با ما به صحرا بفرست تا در چمن و مراتع بگردد و بازی کند. (یوسف، آیه 12) حضرت یعقوب(ع) نیز با این درخواست مخالفت نکرد و نفرمود که یوسف(ع) نباید به بازی مشغول شود.
ابن سینا(ره) سلب آزادی و جلوگیری از جنب و جوش و بازی کودکان را زمینهای برای افسردگی آنها میداند و نتیجه این افسردگیهای بی موقع و زودرس سبب میشود رغبتهای کودکان از بین برود و آنها بیمار شوند.
خواجه نصیرالدین طوسی(ره) ورزش و بازی را وسیلهای برای رفع خستگی از فعالیتهای جدی میداند، او شرط بازی را آزادی عمل اطفال میداند و ممانعت از بازیهای غم انگیز را وظیفه والدین می شمارد به این معنا که اولیاء نباید بگذارند کودک به بازیهای غم انگیز بپردازد. از نظر خواجه نصیر(ره) بازی وسیلهای برای بروز تواناییهای کودک، برانگیختن شور و نشاط در کودک و وسیلهای برای رسیدن کودک به سلامت جسم و روح است.
امام موسی بن جعفر(ع) میفرمایند: شایسته است که کودک به هنگام خردسالی بازیگوش باشد تا در بزرگسالی صبور و شکیبا گردد.(مبانی تعلیم و تربیت اسلامی، ص153)
پیامبر(ص) نیز میفرمایند: شیطنت و لجاجت کودک به هنگام خردسالی، نشانه زیادی عقل او در بزرگسالی است. (نهج الفصاحه، شماره 1940، ص 420)
ویلیام استرن مینویسد: بازی یک غریزه برای رشد و نمو استعدادها بوده و یا تمرین مقدماتی برای اعمال آتی میباشد. (روانشناسی کودک، ص 331)
«آنتوان سمیر نوویچ ماکارنکو» مربی برجسته شوروی میگوید: کودک در هر بازی هر طور باشد، وقتی که بزرگ شد، در کارها هم همان گونه خواهد شد زیرا در هر بازی خوب، قبل از هر چیز کوشش کار و کوشش فکر وجود دارد. بازی خوب شبیه کار خوب است. در بازی احساسات و آرزوهای کودک ظاهر میشوند. به کودکانی که بازی میکنند بنگرید، ببینید چگونه در نقشی که برای خود انتخاب کردهاند، واقعی هستند. احساسات کودکان در بازی، احساسات واقعی و اصیل است و بزرگترها نباید هیچ وقت به آنها بی اعتنا باشند. (روانشناسی تجربی کودک، ص 130)
کودک
کودکان در این دوره حقوقی بر گردن والدین خود دارند که میبایست به آنها بپردازند و اگر آن حقوق را مراعات نکنند و ترک تکلیف کنند باید در آخرت پاسخ گوی رفتار خود باشند.
از آن جایی که دوره کودکی دوران ضعف و سستی است (حج، آیه 5 و روم، آیه 54 و غافر، آیه 67) تاکید بیش تری بر حقوق کودکان از سوی خداوند شده است؛ زیرا آنها در این دوران نمیتوانند از حقوق خویش دفاع کنند و خواهان اجرای عدالت و عمل به تکالیف از سوی والدین خود گردند. در این جاست که خداوند خود کفالت کودکان را به عهده گرفته و از والدین خواسته تا به حقوق کودکان پای بند باشند و از هرگونه ضرر و زیان به آنان خودداری کنند.
از نخستین حقوق کودکان بر والدین، شیر دادن مادران به کودکان خود است که در آیه 233 سوره بقره بیان شده است. بنابراین نمیتوان از حق شیرخوارگی کودک به سادگی کوتاه آمد و زیانی به این حق او رساند.
خداوند در این آیه به مادران هشدار میدهد که هرگونه ضرر و زیان رسانی به کودکان با خودداری از شیر دادن آنان، عملی حرام و کاری زشت و نارواست و میبایست پیامدهای این کار ناشایست خویش را به عهده گیرند.
کودکان بی سرپرست و یتیم یا مستضعف و ناتوان، از حقوقی دیگر نیز برخوردارند که بخشی از آیات قرآنی به آن اختصاص یافته است. خداوند در آیه 127 سوره نساء، بر لزوم رعایت قسط و عدالت در مورد کودکان یتیم تاکید میکند و از سرپرستان میخواهد اموال کودکان یتیم را در هنگام تصرف مراعات نمایند. (نساء، آیات 2 و 10 و انعام، آیه 152)
خداوند با تاکید بر حقوق کودکان یتیم، خواهان فرهنگ سازی در این زمینه است به گونهای که همگان خود خواهان رعایت حقوق یتیمان شوند و در حقوق و اموال آنها تصرف نکنند. اگر در جامعهای این گونه فرهنگ سازی انجام شود، جامعه در امنیت اخلاقی و روانی قرار خواهد گرفت؛ زیرا رعایت حقوق کودکان دیگران، خود زمینهای برای مراعات حقوق کودکان ایشان از سوی آیندگان خواهد شد و مراعات حقوق کودکان یتیم به یک فرهنگ اجتماعی تبدیل میشود. از این رو خداوند در آیه 8 و 9 سوره نساء به این نکته مهم و اساسی اشاره میکند.
از نظر قرآن رعایت حقوق کودکان مستضعف از مصادیق خیرات آشکار و نیکیهای پایدار است (نساء، آیه 127) بنابراین، اگر کسی میخواهد کار نیک و خوبی انجام دهد به مراعات کودکان مستضعف بپردازد. ناگفته نماند که کودکان مستضعف غیر از کودکان یتیم هستند هر چند که میتواند شامل آنان نیز شود. خداوند برای مراعات حقوق کودکان مستضعف حتی از مردم خواسته است تا پای جهاد و شهادت نیز پیش بروند. از این رو در آیه 75 سوره نساء مردم را به جهاد و دفاع برای حفظ حقوق کودکان مستضعف تشویق میکند.
کودکان یتیم کسانی هستند که خداوند از خمس و انفال حق و سهمی برای آنان مقرر کرده است (انفال/ 41، حشر/7)
از دیگر حقوق کودکان، دعا در حق ایشان از سوی والدین است، چنان که مادر حضرت مریم(س) برای محفوظ ماندن کودک خود از شرارت شیطان به پیشگاه خداوندی دعا و نیایش کرد. (آل عمران، آیه 36)
وظیفه جامعه آن است که در حفظ و حمایت کودکان به ویژه کودکان یتیم بکوشد و یکی از وظایف عالمان و مسئولان آن است که در حد امکان در این راه اقدام کنند. در داستان خضر(ع) و حضرت موسی(ع) این معنا آمده است که خضر(ع) از سوی خداوند مأموریت مییابد تا دیواری فرسوده را برای حفظ حقوق کودکان یتیم ترمیم کند. (کهف، آیات 65 و 66 و 82)
همان گونه که پیامبران مأموریت مییابند که کارهایی را برای حفاظت از حقوق کودکان به ویژه یتیمان و مستضعفان انجام دهند، همین مسئولیت به عهده حاکمیت اسلامی به عنوان نمایندگان و نواب پیامبران گذاشته شده است. بنابراین، بر حکومت اسلامی و دولت ایمانی است که حقوق کودکان از امت اسلام را حفظ کرده و اقدامات موثری در این حوزه انجام دهد.
از جمله وظایف دولت اسلامی و مۆمنان آن است که کودکان را از محیط کفر و ظلم بیرون آورند و حتی با جهاد و شهادت اجازه ندهند تا کودکان در محیطی رشد کنند که فطرت ایشان لطمه ببیند و نتوانند کمالات بایسته و شایسته خویش را به دست آورند. خداوند در آیه75 سوره نساء، نجات کودکان از محیط کفر و شرک را به عنوان یک وظیفه و مسئولیت برای مۆمنان تعریف کرده است و بر همین اساس مسئولیت دولت اسلامی در این حوزه به سبب امکانات و تواناییها به مراتب سخت تر و شدیدتر است.
با نگاهی به آموزههای قرآنی میتوان چند مأموریت برای مۆمنان و دولت اسلامی نسبت به کودکان برشمرد که از جمله حقوق کودکان است.
خداوند در آیه6 سوره ضحی، بهرهمندی کودکان از محل آسایش و زندگی مناسب را از حقوق آنان و مسئولیت مۆمنان دانسته است. هرچند که این آیه در مقام امتنان بر پیامبر(ص) است، ولی با توجه به قلمداد شدن محل آسایش به عنوان نعمت خدا، میتوان این گونه استنباط کرد که از حقوق طبیعی کودکان دسترسی به زندگی همراه با آسایش و آرامش و محیط مناسب رشد و بالندگی است. البته از آیاتی دیگر چون آیاتی که درباره حقوق کودکان یتیم وارد شده میتوان این معنا را نیز استنباط کرد که فراهم آوری زمینههای رشد و بالندگی از حقوق کودکان است.
همچنین از نیازهای طبیعی کودکان، بازی و گردش است. (یوسف، آیه12 و حدید آیه20 و المیزان، ج19، ص164) بنابراین فراهم آوری اسباب بازی و شرایط مناسب برای بازی و گردش کودکان از حقوق کودکان و وظیفه والدین، مۆمنان و دولت اسلامی است.
از آیه82 سوره کهف میتوان این معنا را استنباط کرد که کودکان از حق دیگری نیز برخوردارند و آن حق آینده نگری نسبت به زندگی آنان است. از این رو، شایسته است تا برای کودکان اندوختهای گذاشته شود تا در آینده با مشکل مالی مواجه نشوند بنابراین از وظایف و مسئولیتهای والدین این است که بخشی از اموال را برای آینده کودکان ذخیره سازی کنند و برای آنان به جا گذارند.
مراقبت از کودکان، در برابر حوادث و خطرها و برآورد نیازهای نخستین آنان نیز از حقوق ایشان و وظایف دیگران است که در آیه 12سوره یوسف به آن اشاره شده است.
کودکان، نیازمند آموزشهای درست و کاملی هستند تا بتوانند به رشد عقلانی دست یابند. از این رو در آیه 6 سوره نساء از مۆمنان خواسته شده تا با آزمونهای گوناگون شرایط رشد و بالندگی کودکان را در حوزههای گوناگون از جمله اقتصادی فراهم آورند. آزمونهایی که از سوی بزرگترها انجام میگیرد میبایست در راستای رشد و بالندگی کودکان باشد؛ چنان که بازیهای کودکان نیز با این هدف مورد توجه قرار گیرد و از هر آن چه که موجب ناتوانی جسمی و روحی و روانی کودک میشود جلوگیری به عمل آید.
تربیت کودک
خداوند در آیاتی از جمله آیات 5 و 8 سوره نساء از مۆمنان خواسته تا برخوردی شایسته و سازنده در گفتار و رفتار با کودکان داشته باشند. امام صادق(ع) دوران کودکی را دوران سفاهت می شمارد که با تربیتهای مربیان به وسیله ابزارهای گوناگون از جمله تغذیه و آموزش و پرورش، این سفاهت به بلوغ و رشد فکری و اقتصادی و جسمی و جنسی تبدیل میشود. (نگاه کنید: تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 442، حدیث 50)
کودکان نیازمند تربیت به ویژه از سوی والدین خود هستند (اسراء، آیات 23 و 24) خداوند در آیه 58 سوره نور پدر و مادر را موظف به تربیت فرزندان با تعلیم آداب میداند و از والدین میخواهد تا همه تلاش خویش را به این مبذول دارند که کودکان حتی مسائل ریز زندگی چون آداب ورود به محل استراحت والدین را بشناسند و اجازه ندهند تا کودکان در خانه خودسرانه عمل کنند و به هر کجا و هر زمانی که میخواهند وارد شوند. آموزش کودکان به آداب زندگی در محیط خانوادگی این فرصت را به کودکان میدهد تا در جامعه بتوانند به مراعات حقوق دیگران بپردازند و توانایی تحمل ایشان بالا برود. کودکان اگر در خانه نتوانند حقوق دیگران از جمله والدین را رعایت کنند، بی گمان در بیرون خانه از چنین ظرفیت و تحملی برای مراعات حقوق دیگران برخوردار نخواهند بود.
لازم است پدر و مادر در تربیت کودک مراعات احسان را داشته باشند و با فروتنی و محبت و مودت، آموزشهای کودکان را به عهده گیرند. این بدان معناست که هرگونه خشونت در آموزش و پرورش کودکان میتواند حتی تأثیرات سوء به جا گذارد. مراعات محبت از سوی والدین به معنای لوس کردن آنان نیست، بلکه به معنای آن است که با مهر و محبت میبایست آموزش و پرورش کودکان انجام گیرد. (اسراء، آیات 23 و 24)
البته در این میان مادر نقش بسزایی در تربیت کودک دارد، لذا خداوند در آیه 4 سوره طه و نیز آیات 10 تا 13 سوره قصص از مسئله کفالت مادر برای تربیت نیک کودک سخن به میان میآورد. هر کسی میکوشد تا بهترین کس را برای کفالت و سرپرستی کودک داشته باشد، در این میان مادر بهترین گزینه در این باره است.
تربیت کودک در سنت و سیره اهل بیت(ع)
از نظر اسلام، هر کسی موظف است که تربیت را از خانه و خانواده خویش شروع کند. خداوند به مۆمنان چنین هشدار میدهد: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن مردم و سنگهاست حفظ کنید. (تحریم، آیه6)
در روایت است که مۆمنان میبایست به این چهار وظیفه اصلی در خانواده خود توجه داشته باشند: 1- بدعائهم الی طاعه الله؛ دعوت به اطاعت خداوند؛ 2- و تعلیمهم الفرائض؛ آموزش واجبات؛ 3- و نهیهم عن القبائح؛ نهی از محرمات و زشتیها؛ 4- و حثهم علی افعال الخیر؛ و تشویق به کارهای خیر و نیک. (بحارالانوار، ج 17، ص 68)
بسیار دیده میشد که پیامبر اسلام(ص) حسن(ع) و حسین(ع) را در آغوش میگرفت و میبوسید. روزی آن دو را در بغل گرفت و بوسید. شخصی که حضور داشت، وقتی علاقه پیامبر و رفتار وی را با اطفال دید به فکر فرو رفت و پیش خود گفت: آیا تا به حال در اشتباه بودهام؟ آیا روش اسلام در تربیت فرزند این است؟ اگر این طور است پس من در این مسئله بسیار کوتاهی کردهام.
به پیامبر نزدیک شد و درحالی که خجالت میکشید سخن بگوید، عرض کرد: یا رسول الله من دارای ده فرزند کوچک و بزرگ هستم، اما تاکنون هیچ یک از آنها را نبوسیدهام.
پیامبر از گفته او به قدری ناراحت شد که رنگ چهره مبارکشان تغییر کرد. ایشان به او فرمود: خداوند مهر و محبت را از قلب تو بیرون کرده است. آن کس که به کودکان رحم نمیکند و به بزرگترها احترام نمیگذارد، از ما نیست.
در زمان پیغمبر اکرم(ص)، طفلی، بسیار خرمای تازه میخورد. هر چه او را نصیحت میکردند که زیاد خوردن خرما ضرر دارد، فایده نداشت.
مادرش تصمیم گرفت او را به نزد پیغمبر(ص) بیاورد تا او را نصیحت کند. وقتی او را به حضور پیغمبر آورد، از پیغمبر خواست تا به طفل بفرماید که خرما نخورد، اما آن حضرت فرمود: امروز بروید و او را فردا دوباره بیاورید. روز دیگر زن به همراه فرزندش خدمت پیغمبر(ص) حاضر شد. حضرت به کودک فرمود که خرما نخورد.
در این هنگام زن که نتوانست کنجکاوی و تعجب خود را مخفی کند، از ایشان سۆال کرد: یا رسول الله! چرا دیروز به او نفرمودید خرما نخورد؟ حضرت فرمود: دیروز وقتی این کودک را حاضر کردید، خودم خرما خورده بودم و اگر او را نصیحت میکردم، تأثیری نداشت.
در ضربالمثل فارسی بر اساس این روایت آمده است: رطب خورده منع رطب کی (چون) کند؟
امام صادق(ع) فرمود: به راستی هنگامی که عالم به علم خود عمل نکرد، موعظه او در دلهای مردم اثر نمیکند، همان طور که باران از روی سنگ صاف میلغزد و در آن نفوذ نمیکند.
مردی به هنگام تبریک تولد فرزند یکی از دوستانش، به او گفت: تولد این نوزاد که سوار بر مرکب مراد خواهد بود، بر تو مبارک باد.
حضرت امیر(ع) که حضور داشت به او فرمود: به هنگام تبریک و شادباش نوزاد چنین بگو: خدای بخشنده را شکرگزار باش و این بخشش او، بر تو مبارک باد. امید که فرزندت به کمال توانایی برسد و از نیکوکاریاش بهرهمند شوی.
امام صادق علیه السلام فرمودهاند: «ان الله لیرحم العبد لشده حبه لولده»؛ همانا پروردگار بندهاش را به دلیل زیادی مهرورزی نسبت به کودک خود میبخشاید. (وسائل الشیعه ، ج 12، ص 384.)
همچنین از رسول خدا(ص) روایت شده است: «من قبل ولده کتب الله له حسنه و من فرحه فرحه الله یوم القیامه »؛ هر کس فرزند خود را ببوسد خدا بر او پاداشی مینویسد و هر کس فرزندش را خوشحال کند خدا او را در روز رستاخیز شاد میگرداند. (همان، ج 21، ص 574.)
و در جای دیگری فرمودهاند: «احبوا الصبیان و ارحموهم»؛ کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنان مهربان باشید. (همان، ج21، ص384).
همچنین روایت شده است که روزی مردی خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! من هرگز کودکانم را نبوسیدهام. پیامبر اکرم فرمود: کسی که رحم نکند(مورد) رحم (واقع) نمیشود. (همان، ج15، ص302)
رسول خدا(ص) در مورد تربیت از سنین کودکی فرمودهاند: هرکس فرزندش را از کودکی تربیت کند تا او بتواند بگوید لاالهالاالله، خداوندا ز او حساب نخواهد کشید.
مهرورزی افراطی، ممنوع
با این که در اسلام درباره اظهار علاقه نسبت به کودکان سفارش شده اما این مهرورزی و علاقه نباید مصالح واقعی را تحتالشعاع قرار بدهد، بلکه میباید با اظهار محبت مهار شده، با کودکان رفتار کرد. زیرا در برخی از موارد، اظهار محبت بی حساب، باعث فدا شدن مصالح بزرگتری میشود و یا موجب سوءاستفاده کودک و در اصطلاح عامیانه «لوس» شدن او میگردد. باید توجه داشت نوازشهای بدون حد و حصر و توجیه نشده و خارج از حد اعتدال، اثرات سوئی را بر روان کودک برجای میگذارد؛ پر توقعی، زودرنجی، ضعف در برابر مشکلات، ناامیدی، عقده حقارت، سرخوردگی از اجتماع و بسیاری فشارهای روانی دیگر، زاییده ارتباطات مهرآمیز افراطی با کودک است. امام باقر(ع) در این راستا میفرماید: «شر الاباء من دعاه البر الی الافراط و شر الابناء من دعاه التقصیر الی العقوق»؛ بدترین پدران کسی است که [در نیکی از حد اعتدال خارج شود و] به زیادهروی بگراید و بدترین فرزندان فرزندی است که در اثر کوتاهی، به عاق والدین دچار شود. (تاریخ یعقوبی، ج2، ص684).
روزی جمعی از دوستان امام باقر(ع) به منزل ایشان آمدند. یکی از فرزندان خردسال حضرت دچار تب شدید و بیماری سختی بود. امام نیز از این موضوع سخت ناراحت بودند به گونهای که آرامش نداشتند و آثار اندوه در چهره ایشان دیده میشد. مهمانان با مشاهده سیمای اندوهگین امام، بر حال ایشان نگران شده و با خود گفتند اگر این فرزند از دنیا برود حتماً از اندوه و پریشانی برای امام اتفاقی میافتد. در همین اثنا، صدای گریه زنان از اتاق مجاور شنیده شد و همگی دانستیم که برای کودک اتفاقی افتاده.اندکی بعد باخبر شدیم که فرزند خردسال امام از دنیا رفته است. امام به اتاق مجاور رفت و پس از ساعتی بازگشت اما برخلاف انتظار حاضرین، دیگر در چهره ایشان اثری از پریشانی دیده نشد، به امام عرض کردند: وقتی که ما نزد شما آمدیم به گونهای پریشان بودید که ما نگران حال شما شدیم [اما اینک اثری از ناراحتی در شما نمیبینیم!] امام فرمودند: ما نیز [مثل شما] دوست داریم که عزیزانمان تندرست و به دور از آسیب باشند ولی زمانی که امر الهی سر رسید و تقدیر خدا محقق گردید [گردن نهادن در برابر] امر خدا برایمان عزیزتر است. (بحارالانوار، ج11، ص68؛ عیون الاخبار، ج3، ص46).
به بیان دیگر، درست است که محبت به فرزند جایگاه ویژهای دارد اما نباید همه چیز را فدای آن نمود و از وظیفه اصلی غافل شد.
امام صادق(ع) میفرمایند: هنگامی که کودک به سه سالگی رسید لاالهالاالله را به او بیاموزید و او را رها کنید (همین مقدار کافی است). وقتی هفت ماه دیگر گذشت محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله) را به او آموزش دهید و سپس او را رها کنید تا چهار ساله شود. آن گاه صلوات فرستادن را به او بیاموزید. در پنج سالگی به او سمت راست و چپ را آموزش دهید و قبله را نشان او داده و بگویید سجده کند. آن گاه او را تا شش سالگی واگذارید. فقط پیش روی او نماز بخوانید و رکوع و سجود را یادش دهید تا هفت سالش هم تمام شود. وقتی هفت سالگی را پشت سر گذاشت، وضو گرفتن را به او تعلیم دهید و به او بگویید نماز بخواند، تا هنگامی که نه ساله شد وضو و نماز را به نیکی آموخته باشد.هنگامی که آن دو را به خوبی یاد گرفت خدا پدر و مادر او را به خاطر این آموزششان خواهد آمرزید. (وسائل الشیعه، ج15، ص391).
امام صادق(ع) به جمیل بن درّاج فرمودند: «بادروا احداثکم بالحدیث قبل ان تسبقکم الیهم المرجئه »؛ فرزندانتان را با کلام [ما] آشنا کنید پیش از آن که مرجئه (و دیگر فرقههای منحرف عقیدتی) بر شما سبقت بگیرند [و آنان را منحرف سازند.] (فروغ کافی، ج2، ص49).
و نیز میفرماید: «علموا صبیانکم من علمنا ما ینفعهم الله به لاتغلب علیهم المرجئه برایها»؛ کودکانتان را به دانش ما آموزش دهید که برای آنان سودمند است تا مرجئه [و منحرفین] با دیدگاههای خود آنان را گرفتار دام خود نسازند. (الخصال، ج2، ص751).
مباحث تربیتی کودک بسیار زیاد است اما از آن جایی که بیرون از حوصله یک مقاله کوتاه است، به همین مقدار بسنده میشود.