91 -رمز تربیت كودك در درست دیدن و درست شنیدن است . این مهارت ها باید توسط مربی بینا و شنوا داده شود .
92 -كودك احتیاج به محرومیت مصلحتی دارد تا نیازهایاو را بیدار كند و استعدادهای نهفته او را به كار اندازد . ( آدمی در رنج بجوشد و در گنج بپوسد) .
93 -هدف تربیت ، پرورش و تقویت حس كنجكاوی كودك است . این حس در فطرت كودك به ودیعه نهاده شده است . تنها تحریك و تحریض آن توسط مربی زمینه ساز بروز و ظهور آن است .
94 -معلمان و مربیان باید بدانند كه مسئله انضباط و اطاعت در قالب اقدام و احساس وظیفه، از مسائل اصلی و مهم تربیت دانش آموزان است و تنها هنگامی دانش آموز از مقررات مدرسه سرپیچی نمی كند و نسبت به آنها خود را موظف می داند كه شخص دستور دهنده مورد احترام و محبت او باشد و این خود نشان دهنده معنای اصلی عمل مربی یا معلم نسبت به دانش آموز است .
95 -در شیوه های آموزشی و تربیتی باید فرصت بیشتری به دانش آموز داد تا خود او عنان رفتار و تجارب خویش را در دست گیرد ، اما درعین حال مهم است كه مربی لوازم و شرایطی را در دسترس دانش آموز قرار دهد تا راه پیشرفت وی در جهت آنچه به شكوفائی او می انجامد فراهم و هموار گردد . باید در عینآزاد گذاردن دانش آموزان،توان آنها را هدایت كرد .
96 -هدف آموزش و پرورش باید در جهت تولید افراد خلاق ـ حتی اگر تعداد آن ها زیاد نباشد ـ متمركز گردد. باید مبتكر و نوآور پرورش داد، نه دنباله رو و تبعیت جو .
97 -به شاگردان خود جرأت اظهار نظر را بیاموزید حتی اگر به مخالفت با نظر شما برانگیخته شوند . به تعبیر یكی از فیلسوفان معاصر" شاگردی كه بر استاد خویش نیاشوبد استادش را درك نكرده است !"
98 -در فرایند آموزش خلاق ، مطالبی می تواند تفكر خلاق را موجب شود كه ناقص ، ناتمامو مسئله مدار باشد؛ زیرا موضوعاتی كه جریان خود را طی كرده و نقص و ابهامی ندارد موجد تفكر پویا و عمیق نیست .
99 -نباید فراموش كرد كه انتقاد اصولی ، عالی ترین شكل تعریف و تمجید علمی است ! این روحیه انتقاد پذیری را در دانش آموزان پرورش دهیم .
100 -رفتارهای ناخواسته ، تصادفی ، غیرعمدی ، گذرا ، جزئی و ناپیدا بیش از رفتارهای رسمی ، حساب شده و آشكار در تربیت ، مؤثر واقع می شوند !
101 -پرورش حس زیبایی دوستی در افراد بستر دست یابی به تربیت دینی است . آن كس كه زیبایی و جمال معنوی را دوست دارد نمی تواند به گناه نزدیك شود .
102 -در فرآیند پیچیده و پویای تربیت ، هیچ نسخه و دستوالعمل ساختگی و از پیش تعیین شده ای وجود ندارد ، بلكه روش های تربیتی در میدان تعامل دو جانبه بین دو قطب سیال و متغیر مربی و متربی زایش می یابد و به تناسب همان فضای بی همتا به كار گرفته می شود !
103 -درجریان تربیت دینی ، باید تلاش كرد كه اقامه نماز در كودكان و نوجوانان بر اساس مراحل تحول روانی آنها صورت گیرد . بدین معنی كه نماز از مرحله تقلیدی و رفتاری به مرحله عاطفی و احساسی و از آن پس به مرحله عقلانی و استدلالی و سپس به مرحله اشراقی و عرفانی تبدیل شود .
104 -تربیت دینی با مقوله ایمان همراه است و ایمان از جنسِ عشق و گرایش درونی است . بنابراین نمی توان كسی را با فرمان و اجبار و از روی فشار و اكراه به ایمان و گرایش درونی فراخواند !
105 -حد اعلای تربیت ، كشف علم درون است . این كشف نه از راه تشویق و تنبیه و نه از طریق معلومات و اكتساب های بیرونی،بلكه از راه تفكر شخصی امكان پذیر است . تفكری كه با درگیری درونی همراه شود و از انگیزه های فطری سرچشمه گیرد . فرصت دادن به كودكان و نوجوانان برای دست یابی به این نوع تفكر از راه مشاهده و مكاشفه بستر مناسبی برای تربیت درونی و فطری است .
106 -كودكان امروزی آن هم در شرایط زندگی ماشینی و عصر انفجار اطلاعات ، به" روش آموزی" بیش از"دانش آموزی" و به" اندیشه پروری" بیش از" اندیشه آموزی"نیازمندند .
107 -تربیت ، پیش از آن كه علم باشد هنر است . هنری كه پیش از آن كه در پی اصلاح و تغییر باشد باید در پی درك قابلیت های متربی و تأیید خصوصیات منحصر به فرد او باشد .
108 -در فرایند پدیدآیی ناهنجارهای رفتاری كودك ، بیش از آن كه كودك را درمان كنیم باید عوامل و شرایطی كه این ناهنجاری ها را پدید آورده است تغییر دهیم . ناهنجاری رفتار كودك ، اعتراض هنجار و واكنش سالم او نسبت به محیط ناهنجار و شرایط ناسالم است .
109 -انسان ، جمله ای است كه نخستین واژه اش ، كه حكم فاعل را نیز دارد ، كودك است . نشاندن شایسته این واژه در صدر جمله و در جایگاه اصلی و بنیادی آن نشان از پایه گذاری درست تربیت دارد ، چرا كه گفته اند :" كودك ، پدر بزرگسال است".
110 -یكی از هنرهای اصلی در تربیت كودك ، انتقال مهارت خویشتن داری به اوست تا او بتواند در میانهیبحران ها ، بی ثباتی ها و ناملایمات زندگی ، یكپارچگی ، ثبات و تعادل خویش را حفظ نماید .
111 -هیچ رفتاری ، ناعادلانه تر از این نیست كه نسبت به كودكانی كه دارای استعدادهای نابرابر هستند ، انتظارهایی یكسان داشته باشیم. تنها جایی كه نابرابری عین عدالت است این است كه با كودكانی كه استعدادهای متفاوت دارند برخوردی متفاوت داشته باشیم .
112 -كودكان نباید صرفاً برای زمان حال ، بلكه باید برای شرایط بهتردرآیندهینوع انسان و فراتر از" اینجا"و" اكنون" تربیت شوند . محدود كردن دایرهیتربیت و رشد كودك در زمان حال ، ظلمی است كه ناخواسته به او تحمیل می شود و مانع توسعه و گسترش شخصیت او می شود .
113 -كودك باید در دوران كودكی به قدر كافی كودكی كند . هر گونه شتاب زدگی كودكانه برای خروج زودرس از این مرحله ، منجر به تعویق و تأخیر در رشد یافتگی و بزرگ منشی او می شود .
114 -تربیت دینی ، به یك معنا ، فراهم كردن امكان تجربه دینی برای افراد است تا آنها با دریافت شهودی و بینش اشراقی به روشنایی دل و زیبایی فكر و تعالی حس دست یابند . از این رو ، تربیت دینی صرفاً انتقال مطالب دینی و دانش دینی نیست، فراتر و عمیق تر از آن امكان كشف و تقویت حس دینی است .
115 -ناكامی كودك به اندازه و به تناسب ظرفیت تحمل او ، نه تنها از رشد و تعالی او نمی كاهد بلكه موجب پرورش و تقویت اراده و پشتكار او نیز می شود . ناكامی به یك معنا فرد را قادر می سازد تا امكانات بالقوه خویش را كشف كند . بدون ناكامی هیچ دلیل و بهانه ای برای به حركت در آوردن منابع و توانایی های درونی وجود ندارد . در چنین شرایطی ، فشارِ وارده نه فشار ، بلكه گام برداشتن در جادهیفضیلت ، استقلال و حركت در مسیر فطرت،تعبیر و تأویل خواهد شد .
116 -امنیت روانی در شرایطی درونی و پایدار می شود كه كودك توان و امكان آن را بیابد كه در برابر ناامنی ها و ناملایمات بیرونی احساس امنیت نماید . در واقع امنیت به یك معنا یعنی ایجاد توانمندی در كودك ، تا او بتواند در برابر ناامنی ها ایمن باشد. پس به جای آن كه صرفاً محیط فیزیكی و شرایط بیرونی را برای كودك ایمن كنیم ؛ بیش و پیش از آن در پرورش محیط روانی و شرایط درونی او برای سازگاری با ناامنی ها بكوشیم ، در چنین صورتی است كه كودك آمادگی روانی خواهد داشت تا ورودی مطمئن به مراحل دشوار زندگی داشته باشد .
117 -محبت ، نیروی بالقوه ای است كه مستلزم قبول داشتن خود و دیگران است ، یعنی خود را آن گونه كه هستیم و دیگری را نیز همان گونه كه هست ، بپذیریم ، زیرا محبت به یك معنا، یعنی محترم شمردن تفاوت های فردی و دوست داشتن و پذیرفتن افراد همان گونه كه هستند!
118 -كودكانِ عصر ما به تدریج از" نعمت" حیرت محروم می شوند . حیرتِ نگریستن ، حیرتِ شنیدن ، حیرتِ تفكر ، حیرتِ كشف . آنها صرفاً مصرف كننده تولید دانش دیگران هستند بدون آن كه خود در كشف و ابداع آنها سهیم باشند .
119 -تربیت كودك ، یكی از قدیمی ترین" هنرها" و جدیدترین" دانش" هاست . تركیب این هنر سنتی با دانش مدرن،مهارتی ظریف را می طلبد .
120 -گاهی مشاهده می شود كه پدران و مادران ، خواسته یا ناخواسته ، به علت عدم ارضای نیازها و خواسته های دوران كودكی خود ، در صدد برون ریزی ناكامی های خود برمی آیند ؛ بدین معنی كه پدر و مادر می خواهند فرزند خود را وادار به آن چیزی كنند كه خود دوست داشتند بشوند اما نشدند ! این یعنی نوعی سوء استفاده از كودك و استثمار روانی او و ملعبه قرار دادن فرزند در جهت تحقق خواسته های سركوب شده خود !
121 -تربیت كودك ، باید حول دو محور متفاوت و در عین حال وحدت یافته شكل گیرد . یكی سهل گیری و واگذاری و دیگری سخت گیری و كنترل ضمن رعایت حد اعتدال.در این دو شیوه متضاد، رمز بزرگ و هنر ظریف،تربیت متعادل برای پرورش شخصیت متعالی كودك است .
122 -میان قدرت و اقتدار والدین تفاوتی باریك و نامرئی وجود دارد . اقتدار ، قدرتی است كه منشأ آن امنیت و اعتماد و استحكام است حال آن كه قدرت پدیده ای است كه برای تحكم و تهدید و تحمیل به كار می رود . بنابراین تفاوت والدین مقتدر و والدین قدرتمند در این است كه از قدرت خود به چه شیوه ای و به چه منظوری و در چه شرایطی استفاده می كنند . در اقتدار متعادل ، اطاعت مطبوع حاصل می شود و در قدرت استبدادی ، اطاعت منفور پدید می آید.
123 -تربیت جنسی كودك باید به گونه ای باشد كه او فرآیند درون فهمی نقش جنسی خود را در ابعاد فردی و اجتماعی از طریق نقش والدین كسب كند.زیرا نگرش كودك به جنسیت خود رابطه مستقیم با نگرش والدین نسبت به جنسیت خود دارد .
124 -تمایز نقش جنسیتی معمولاً بلافاصله بعد از تولد شروع می شود . یعنی از زمانی كه برای كودك نام انتخاب می شود ، پس از آن مجموعه رفتارها ، نگرش ها و آموزش ها و انتظارهایی كه از طرف والدین و اطرافیان نسبت به مفهوم دختر و پسر بودن به كودك می شود نقش مهمی در تربیت جنسی كودك دارد .
125 -بسیاری از مشكلات و ناهنجاری های رفتاری و تحصیلی كودكان كه برخاسته از شرایط سنی و بحران های دوران رشد و تحول است حتی اگر تحت هیچ گونه درمان و برخورد تربیتی و مشاوره ای قرار نگیرد به سوی بهبودی یا بهتر شدن پیش می روند . خطر دستكاری و درمانگری ناقص و نا بجا بسیار زیان بارتر از واگذاری و رها كردن مشكل به حال خود می باشد .
126 -آنچه ما آن را علم روان شناسی و روش های تربیتی می نامیم بیش از آن كه بیان كننده اصول ثابت و راه حل های معین باشد موضوعی است كه به طور پیوسته و به تناسب زمان و مكان و به حسب تفاوت های فردی در حال تغییر و تبدیل است . اتكاء مطلق به داده های ناپایدار و رو به تحول ، ما را به جهلی از جنس پیچیده تر و پنهان تر می كشاند كه خروج از آن بسیار دشوار است .