در قسمت اول در مورد جرئت و جلوه های آن ، جلوه ها و زیانها و گرفتاران جُبن و انواع جرئت صحبت نمودیم اینك در ادامه مطلب به مباحث زیر می پردازیم.
علل بی جرئتی
بررسی وسیع تر علل عدم جرئت
مسائل خارجی و اجتماعی كه موجب بی جرئتی می شود
علل بی جرئتی
1- ترس : منشاء عمده و اساسی بی جرئتی است و دیگر جنبه ها به حقیقت شعاع نفوذ آن است كه به گونه های مختلف و متنوع بروز و تجلی می كند .
اما كودك از چه می ترسد ؟
از این كه اسرار درونیاش فاش شود ، معایبش آشكارشود ، دست از حمایتش بر دارند ، او را طرد و رد كنند ، به بدبختی و فلاكت بیفتد و ...
2- اضطراب :
اضطراب ناشی از یك عامل درونی است مثل وحشت ناشی از خیالبافی و وجود تشویش در دل كه معمولاً ریشه آن ناپیدا است . به هر صورت اگر تخیل در جنبه منفی قوی شود آدمی را زبون می كند . بررسی وسیع تر علل عدم جرئت
1- حب ذات :
حب ذات هدف زندگی را در نگهداری از حیات تعقیب می كند و طبعاً هر عاملی كه حیات را به خطر اندازد موجب وحشت خواهد شد.حب ذات نمی گذارد كه ما تن به ذلت و رنج دهیم و یا آماده جانبازی و فداكاری شویم . مگر آن كه عاملی قوی تر و اعتقاد و ایمان بر آن غالب گردد و یا حب ذات تغییر مسیر دهد و جلوهیابدی و لایزالی به خود گیرد .2- مهر طلبی :بسیاری از كودكان به تبعیت از روش غلط والدین،اقبال و ادبار دیگران را موجب قوت یا ضعف شخصیت می دانند. اما دیگران چه كسانی را بیشتر مورد مهر وعنایت قرار می دهند؟ افراد افتاده ، ناتوان ، بیمار، كم حرف ، عاجز نما و ...؟اینان خود را قابل ترحم نشان می دهند تا مهر و عواطف دیگران را به سوی خود جلب نمایند .
3- خودایده آلی :
اظهار نظر دیگران درباره كودك موجب غلو او درباره خودش می گردد و از وجودش قهرمانی تخیلی ولی ایده آل می سازد.برای این كه این بت نشكند و این قهرمان شكست نخورد،می كوشد به هر صورتی شده موقعیتش را در پس پرده محفوظ نگه دارد و ضعف و فتورش را عیان نسازد و از این روی در خود فرو می رود ، عزلت گزین می شود در میان جمع كمتر ابراز وجود می كند و ...
4- احساس كهتری :
نارضایی كودك از ساختمان تن ، از پیشرفت درسی ، از فكر و هوش ، از اندیشه ها و نارسایی ها او را از خود متنفر و دچار نوعی احساس كهتری می كند.5- حفظ آزادی : كودك آزاد منش است - اگر جرئت كند آزادی او به خطر می افتد – بدین سان مجبور است خلاف آن رفتار كند و شهامت خود را از دست بدهد .6- نگرانی و تشویش :نگرانی از این كه اگر واقعیتش آشكار شود بی یاور بماند ، كسی او را دوست نداشته باشد ، دركارش مداخله كنند ، او را مقصر به حساب آورند و ....
اما از مسائل خارجی و اجتماعی كه موجب بی جرئتی می شود:
1- وجود گروه همسالان : آنان در اثر تربیت غلط به سادگی می توانند جرئت را از ما زائل سازند و ما را تحت تأثیر تلقینات نامیمون خود قرار دهند . اشخاص دروغگو ،دوروو فریبكار، جرئت را از آدمی سلب می كنند و آدمی را وامی دارند كه بر خلاف اعتمادش كار كنند .
2- وجود خانواده بی حساب :
اگر طفل راست بگوید سیلی می خورد،تنبیه می شود، آبرویش از میان می رود و بر عكس اگر دروغ بگوید و بزدلی به خرج دهد جان و آبرویش در امان است.
3- وجود فساد و تباهی در جامعه :
وقتی جامعه فاسد و كوته اندیش باشد ، و به هنگامیكهمحیط،كثیف و رنج آمیز باشد، آدمی از همه چیز دست می شوید و از واقعیات می گریزد. البته این وضع برای افراد ضعیف النفس و سست اراده صادق است .4- پیشامدها و وقایع ناگوار: خاطرات مؤثر گذشته نمی میرند و ذهن و اندیشه ما را فارغ نمی گذارند ، همه گاه در برابر چشمان ما هستندواز قدرتشان كاسته نمی شود . ما گمان می كنیم كودك حادثه ای را كه بر سرش آمده فراموش كرده است ، تنبیهات و طعنه ها از نظرش محو شده اند ، غافل از اینكه این مسائل همه گاه در ذهن طفل زنده و جاوید استو در قعر روح و ذهن اوست.ناكامی هاو پریشانی ها هرگز از خاطر او محو نمی شوند و همانها كافی هستند كه او را محتاط و دوراندیش نگه دارند .5- از دیگر علل در این زمینه می توان فقدان محبت صادقانه ، خشونت و سختگیری ، مداخله در امور كودك ، توهین ها و تحقیرها ، اجحاف ها و ظلم و تعدی ها را نام برد .
نقش والدین در بی جرئتی كودكان
1- تنبیه سخت والدین : شك نیست كه كودك گنهكار ، با در نظر داشتن اصول و مقدماتی باید تنبیه شود ولی تنبیهی عادلانه و همراه با مهر و رأفت . تنبیهات سخت چون محركهای خطرناكی هستند كه نتیجه اش به صورت درهم شكستن شخصیت كودك می شود و آدمی را محتاط بار می آورد .
2- طعن ها و سرزنش های سخت :
انتقاد و ملامت خوب است به شرطی كه در حضور دیگران نباشد ، با ملایمت و از روی خیر خواهی انجام گیردو غرور او را نشكند . بسیاری از ورشكستگی های اخلاق ، فساد كاری هاو بی جرئتی ها ناشی از طعن و ملامت سخت است .3- طرد كردن كودك :گاهی از آن بابت طفل جرئت ندارد كه می ترسد اگر حقیقت را مطرح كند به طرد و ردش بپردازند و او را احمق و بی عرضه بخوانند.طرد كردن كودك نه تنها او را خشمگین می سازد بلكه جرئت او را از میان می برد.
4- غرور و پرتوقعی والدین :
چه بسیارند والدینی كه خود را عقل كل و دور از هرگونه خطایی می دانند و بدین نظر سطح توقعشان از كودك بالا و در حد خودشان است.اگر طفل خطای ساده ای را كه حتی گاهی خود مرتكب می شوند مرتكب شود،او را مورد طعن و سركوفت خود قرارداده و شرمنده اش می سازند.این امر ممكن است زمینه را برای ایجاد ترس و لااقل حیای ابلهانه در كودك فراهم سازد .5- بدآموزی های والدین : والدین ترسو،كودكان ترسو بار می آورند و بالاخره پدر و مادری كه مسائل واقعی را در زیر ماسكی پنهان می سازند و حقایق را نادیده می گیرند قادر به داشتن كودك با جرئت نخواهند شد.
6- ایجاد وحشتواضطراب در دل كودك :
گاهی كودك جرئت ندارد از آن باب كه نكند بین او و والدینش برخوردی رخ دهد . شك نیست در اثر برخوردها و منجر شدن امر به جدل و مناقشه، این كودك است كه همیشه محكوم خواهد بود و طفل اندیشمند و عاقبت اندیش هرگز خود را در گیرودار چنین جدلی نخواهد انداخت . ولی از این درگیری ها مضطرب است چون آینده و حال خود را در خطر می بیند . تداوم این اضطراب تدریجاً موجب ایجاد روح جُبن در كودك خواهد شد .