در قسمت قبل مطلب مربوط به تأثیر یادگیری غیرمستقیم یا مشاهده ای در ایجاد و تقویت احساس مذهبی را مطرح نمودیم اینك می خوانیم ...
هر قدر الگوهای بزرگسال برای بچه ها مطلوب تر و محبوب تر باشند ، میزان تأثیر پذیری بیشتر و پایدارتر می شود . بچه ها رفتار الگوهای مطلوبشان را بسیار دوست دارند و مایلند كه با آنان همانند سازی كنند و رفتاری همسان رفتار الگوهای خود داشته باشند . بچه ها هر قدر بیشتر پدر ، مادر ، دایی ، خاله ، عمه ، عمو و معلم خودشان را قلباً دوست داشته باشند ، به صورت ارادی و غیر ارادی تلاش می كنند كه رفتاری نظیر رفتار آنها داشته باشند. این امر گرایشی كاملاً طبیعی و فطری است. لذا اگر پدر ، مادر و معلم دلشان می خواهد كه فرزندان و شاگردانشان باورها و رفتارهای مطلوب آنها را مورد توجه كامل قرار داده ، وجودشان متصف به ویژگیهای مورد نظر شود ، باید در درجه اول همواره سعی كنند كه رفتارشان محبت آمیز باشد تا قلوب آنان را مسخّر نمایند . زیرا هر اندازه پیوندهای عاطفی میان ایشان بیشتر باشد ، همانند سازیها افزون و افزونتر می شود . در این شرایط دیگر نیاز چندانی به پند و اندرز و موعظه مستقیم نخواهد بود.
وقتی كه كودك و یا نوجوان نسبت به رفتار بزرگسالانی همچون پدر و مادر والگوهای رفتاری فوق العاده مؤثر همانند دایی ، عمه ، عمو ، خاله و معلم كنجكاو می شود ، باید توجه داشت كه كنجكاوی كودك بی هدف و بی نتیجه نیست ، بلكه متضمن مشاركت فعالانه او به صورت بالقوه یا بالفعل در اعمال و رفتار الگوهاست .
زمانی كه نوجوانان الگوهای رفتاری مطلوب خویش را در شرایط و موقعیتهای مختلف در حالت اقامه نماز مشاهده می كنند ، احساس خوشایندی سراسر وجودشان را فرا گرفته ، عمیقاً نسبت به رفتار آنها كنجكاو می شوند و با توجه به این كه خود فطرتی دارند مستعد و نیازمند نیایش ، با شور و شوق واحساسی زیبا و توصیف ناپذیر به نماز می ایستند.
درباره تأثیر نقش الگو در شكل گیری شخصیت انسان سخن فراوان گفته شده است ؛ دراین جا ذكر خاطره ای از یكی از عارفان بزرگ می تواند شاهد نیكویی بر این موضوع باشد.
روزی ازسهل شوشتریكه از عرفای بزرگ و اهل كرامات بود پرسیدند چگونه به این مقام و مرتبه رسیدی ؟ او پاسخ داد : من دركودكی نزد دایی ام زندگی می كردم ، وقتی هفت ساله بودم ، نیمه شب ادرار به من فشار آورد ، به ناچار از رختخواب برخاستم و به دستشویی رفتم . وقتی برگشتم كه بخوابم ، دایی ام را دیدم كه رو به قبله نشسته ، عبایی به دوش كشیده ، عمامه ای دور سرش پیچیده و مشغول نماز خواندن است. از حالت او خوشم آمد ، كنارش نشستم تا نمازش تمام شد ، آنگاه از من پرسید : پسر ، چرا نشسته ای ؟ برو بخواب .
گفتم : از كار شما خوشم آمده و می خواهم پهلوی شما بنشینم .
گفت : نه ، برو بخواب .
رفتم و خوابیدم . شب بعد نیز از خواب بیدار شدم. وقتی از دستشویی برگشتم ، باز هم دایی مشغول نماز خواندن بود. كنارش نشستم .
به من گفت : برو بخواب .
گفتم : دوست دارم هر چه شما می گویید ، من هم تكرار كنم.
دایی ام مرا رو به قبله نشانید و گفت : یك مرتبه بگو یا حاضر و یا ناظر .
من هم تكرار كردم. سپس دایی گفت : برای امشب كافی است ، حالا برو بخواب .
این كار چند شب تكرار شد و هر شب عبارت : یا حاضر و یا ناظر را چند بار تكرار می كردم . كم كم ، وضو گرفتن را هم آموختم و پس از آن كه وضو می گرفتم ،هفت بار می گفتم : یا حاضر و یا ناظر .
بالاخره كار به جایی رسید كه من بدون این كه نزد دایی بروم ، خودم قبل از اذان صبح بیدار می شدم و پس از نماز تسبیح به دست می گرفتم و پیوسته تكرار می كردم : یا حاضر و یا ناظر و از این كار حظّ ( بهره ی) روحانی می بردم تا اینكه به این مقام و مرتبه رسیدم .
در این جا لازم است به چند نكته بسیار ظریف و در عین حال مهم توجه نمود :
1- كودك به الگوی رفتاری خود ( دایی ) به لحاظ رفتار عاطفی متقابلی كه با او داشته ، عمیقاً ، علاقه مند شده و شخصیت دایی برایش بسیار مطلوب و محبوب بوده است.
2- كودك به لحاظ علاقه مندی به این الگوی محبوب و شخصیت مطلوب ، نسبت به رفتار او ( نماز در نیمه شب) فوق العاده كنجكاو می شود .
3- كودك سعی می كند با اشتیاق فراوان همانندسازی نموده ، رفتاری از خود نشان دهد كه مانند رفتار دایی یا الگوی محبوبش باشد .
4- بالاخره علاقه و شوقی كه وجود كودك را فرا گرفته و اخلاصی كه در او هست سبب می شود كه احساس عمیق و خوشایندی نسبت به نماز در وجود او پرورش یابد و اقامه ی نماز برایش لذت بخش باشد.
5- مربی وارسته ، یعنی دایی كودك نیز نقش مهمی در خوشایند جلوه دادن چنین تجربه نیكویی داشته است:
الف) مربی ( دایی ) همراه با چهره ای گشاده و متبسم با كودك مواجه شده است و زمانی كه در نیمه شب ، كودك بر حسب اتفاق ، دایی خود را در حالت نماز و نیایش مشاهده می كند ، او را با سیمایی منور ، متبسم و مهربان می یابد.
ب) وقتی كه الگوی محبوب كودك ، دیگر بار بر اثر اصرار كودك برای همراهی و همگامی ، با وی مواجه می شود ، برای او تجربه ای بسیار خوشایند فراهم می نماید.
ج) برای اولین نماز كودك ، آن هم در نیمه شب ، برنامه ای بسیار آسان ، مختصر ، دوست داشتنی و لذت بخش فراهم می كند. مربی بزرگوار با علم به این كه دوره كودكی ، دوره بازی ، آقایی و مهرطلبی است و طولانی شدن نماز ممكن است از خوشایندی آن برای كودك بكاهد ، به حداقل زمان و كمترین و در عین حال عمیقترین بیان (یا حاضر و یا ناظر) اكتفا می كند و كودك با احساسی زیبا و لطیف و آرزوی تكرار دوباره چنین تجربه خوشایندی از اقامه نماز در كنار الگوی محبوب ، در حالی كه رفتار تشویق آمیز و تأیید گرانه دایی یا مربی بزرگ خود را همراه دارد ، به خواب می رود .
واقعیت این است كه كودكان صفات اخلاقی مهم ، ارزشها و رفتارهای پسندیده و مطلوب را در درجه اول از خانواده و از الگوهای رفتاری با باورهای قوی و رفتارهای مستمر می آموزند . به عبارت دیگر كودكان و نوجوانان نظام ارزشها و رفتارهای الگوهای بزرگسال را به عنوان هدف رفتاری مطلوب می پذیرند ، بخصوص زمانی كه رفتار الگوها ترسیمی از شیوه و طریق متعالی زندگی باشد ، پاسخی است برای نیازهای فطری كودكان .