وجدان چیست؟ ( قسمت پنجم )
در قسمت قبل به ارائه مطالبی در مورد پرورش وجدان و حفظ تقویت آن ، عوامل مؤثر در رشد وجدان و ضرورت بیدار شدن وجدان پرداختیم . اینك در ادامه می خوانیم...
در رشد و پرورش وجدان عوامل متعددی دخالت دارند كه اهم آنها را در بحث مربوط به "طریق پرورش وجدان" ذكر كردیم . اما آنچه در اینجا قابل ذكر می باشد این است كه در حالات شدید عاطفی باید كودك را در معرض سؤالات گوناگون قرار داده و جویای داوری او درباره امر یا جریان مورد نظر شد . البته سعی مربی باید متوجه آن باشد كه به صورت غیرمستقیم آن گونه داوری را درباره او القاء كند كه خواستار آن و براساس مذاق مكتب و مذهب مورد قبول است.
در این راه نقش معلمان و مربیان ، بویژه والدین در دوران خردسالی ، و همسالان و همكلاسان در مرحله نوجوانی بسیار مهم است. اینان می توانند در بیداری یا خاموش كردن نور وجدان او تأثیری بسزا داشته باشند.
ضرورت بیدار داشتن وجدان
بیدار داشتن وجدان در همه مراحل حیات ضروری است . باید مراقبت كرد وجدان كودك و بزرگسال هرگز به خواب نرود و در معرض آلودگی قرار نگیرد . توقف در وضعی خاص و تكراری، آمد و شد با آنهایی كه در برابر جریانات و امور ، اغلب بی تفاوتند و بدون حساسیت به جریانات می نگرند و به سرعت از آن می گذرند، موجب آلودگی وجدان است.
بیداری وجدان باید در سایه دو مسئله باشد ، یكی آموزش ها و تعالیم مذهبی و دیگرهدایت و كنترل عقل . و گرنه امكان بیداری آن نخواهد بود و ممكن است هوا وهوس برآن مسلط گردد و حیات انسان را تیره سازد. مراقبت برای روشن داشتن چراغ وجدان باید دائم باشد از آن بابت كه تند بادهای حوادث و عوامل آلوده كننده وجدان نیز دائماً در كار و حركتند و هیچگاه نمی توان از شر آنها ایمن بود. مذهب نیروی خوبی برای بیداری آن ، و اخلاق و رفتار شایسته ی مربی ، عامل نیكویی برای هشیاری مداوم آن است.
ایجاد وحدت بین ابعاد شخصیت
بخشی از عواملی كه در آلوده كردن وجدان مؤثرند آنهایی هستند كه بین ابعاد وجودی انسان جدایی افكنده و موجبات تفرقه و جدایی آن را فراهم می سازند. مشكل ما این است كه در مواردی بین جنبه های مختلف وجودمان وحدت و هماهنگی لازم نیست .
كوششی توسط مربی باید به عمل آید كه بین رفتار فرد و وجدانش وحدت و هماهنگی باشد . زبان همان چیزی را بگوید كه وجدانش می پذیرد و دست ها همان كاری را انجام دهند كه مورد قبول وجدان است و چشم و گوش در جهتی كار كنند كه وجدان او حكم می كند.
در طریق وصول به این مقصد ، آن كس كه مرتكب عمل قبیحی شده است باید او را به اشتباهش واقف كرد، اگر دستش مرتكب دزدی و خطایی شده ، باید به او توجه داد و یادآور شد كه این عمل دزدی است واو حق ندارد از مالی بردارد كه از آن او نیست و بالاخره اگر چشمش به صحنه ناروایی باز شد باید او را به لغزش و خطایش آگاه كرد.
هدایت وجدان
گفتیم كه ممكن است وجدان درمواردی درمعرض لغزش و انحراف قرار گیرد و در طریق بردگی و اسارت افتد . ممكن است كه پرده ای ضخیم جلوی نور افشانی وجدان را بگیرد و نگذارد آدمی راه خود را بیابد و به پیش رود . و یا امكان دارد وجدان در مسیر گمراهی افتد و راه صواب را از خطا بازنشناسد.
در چنین موارد و در همه زمانها و هنگام ها باید به هدایت و راهنمایی وجدان پرداخت و آن را درهمان وادی نگه داشت كه دریابد كدام كار، نیك و كدام یك بد است و در طریق اختیار و انتخاب اراده اش او را به كدام سو جهت دهد.
هدایت ، وجدان آدمی را از بردگی و اسارت نجات می دهد و نمی گذارد بدی ها روح ما را آزرده سازند. این راهنمایی و هدایت ممكن است توسط خود ما یا دیگران انجام شود . در همه حال باید كوشید این معیار و میزان ، سالم و دور از هرگونه گمراهی و لغزش باشد. شك نیست بعدها كه كودك در مرحله ای از رشد و مطالعات جدید قرار گرفت خواهد توانست موجبات هدایت خود را فراهم كند.
كنترل وجدان
وجدان ها با این كه خود معیار و ملاك هستنند ، باید وسیله معیارها و ملاك های دیگری كه همانا تعلیمات انبیاء و وجدان های دست نخورده و معصوم می باشند ، تحت كنترل قرار گیرند . در این كنترل می توان اولاً از خود فرد خواست كه رفتار و سخنش را مورد ارزیابی و نقد قرار دهد. ثانیاً می توان رفتار وعملش را با كلام خدا و موازین مذهب تطبیق داد و دریافت كه در مسیر صواب است یا ناصواب .
كنترل وجدان ضروری است وگرنه ممكن است انسان سر از درنده خویی درآورد و راه سعادت او بسته شود. افرادی كه وجدانی تیره و تاریك و احیاناً گمراه دارند ، در مواردی كه پای خودپرستی و خودخواهی در میان است راه درست و ارزش صحیح امور را درنمی یابند و در انتخاب طریق سرگردان می مانند . شك نیست كه اندیشه و تأمل در امور و در جنبه های مربوط به رفتار می تواند سلامت وجدان را تأمین كرده و جلوی آبروریزی ها و رسوا گری های بعدی را سد كند.
تشویق و تحسین
نقش تشویق و تحسین در تثبیت آنچه كه تحت عنوان فطرت و مسائل وجدانی در انسان مطرح است فوق العاده می باشد . شما به هنگامی كه كودكی را در برابر عمل صوابش مورد تقدیر قرار می دهید در حقیقت به او تفهیم می كنید كه وجدانش مرتكب لغزش و خطایی نشده است . شادابی و نشاط حاصل از آن تشویق ، كودك را وامی دارد كه راه خود را تعقیب كند و لااقل به خاطر دریافت پاداش ، همان طریق را طی نماید . در اینجا لازم به تذكراست كه بگوییم در عین اهمیت تنبیه و تهدید برای وصول به هدف ، نقش تشویق از آن مهمتراست.
شك نیست كه تشویق اگر از سوی فردی محبوب و قابل احترام باشد نقش هدایتی آن در كودك زیادتر است. حتی افراد مورد احترام از این طریق می توانند موانعی برای كودك پدید آورده و در موارد لازم او را تحت كنترل خود در آورند. همچنین باید یادآور شویم كه اثر هدایت والدین و مربیان به هنگامی است كه خود در ایفای همان نقشی كه از كودك خواستارند پیشقدم باشند.
تذكر و اخطار
در طریق هدایت و كنترل كودكان و قرار دادن وجدان آنها در مسیر اندیشیده و هدفدار می توان از نقش تذكر و اخطار نیز سود جست. اخطارهای والدین ، سرزنش های آنان در موارد انحراف و هشدار دادن به كودك در حین بروز وسوسه ها خود می تواند سازنده و جهت دهنده باشد.
القائات، تلقینات و تذكر به طفلی كه مرتكب اشتباه شده و راه خلاف می پیماید در این امر فوق العاده مؤثر است. اصل در تربیت باید بر این محور باشد كه هرگاه انحراف و خطایی پدید آمد كودك را تذكر دهند و نگذارند عملكردهای نامناسب در او باقی مانده و به صورت عادت در آید. كودكان همیشه نمی دانند آنچه را كه انجام می دهند درست هست یا خطا؟
اِعمال ترس از مجازات
ترس از مجازات در مراحل اولیه سبب آن می شود كودك از امری كه مورد نظر است بهراسد و آن كار را انجام ندهد . اساس تجارب ما معمولاً از آموزش ها، تشویق ها و تجارب شخصی است . برای بیداری وجدان ضروری است هر جا كه كودك دچار انحرافی شد و پای از حد عرف و مقررات فراتر گذاشت به او تذكر دهیم و جلوی لغزش او را بگیریم .
اصولی در پرورش وجدان :
در پرورش وجدان كودك چهار اصل مورد توجه و نظر است:
1- جلب نظر كودك به جنبه های مثبت كه از طریق عرضه الگوها امكان پذیر است و موجبات رشد و فزونی آن را فراهم می آورد.
2- جلوگیری كودك از عوامل ناپسند و لغزش ها كه این امر از طریق تذكر، اخطار، منع و تهدید صورت می گیرد.
3- واداشتن طفل به تمرین و تجربه و انجام امور پسندیده تا اعمال و رفتار خوب ، و نیز گفتار و رفتار شایسته ، در او به صورت عادت درآید.
4- تقویت قدرت اندیشه تا بتواند نیكو فكر كند و نیكو تأمل نماید . بدیهی است امری كه بر اساس اندیشه باشد می تواند برای مدت طولانی در فرد باقی و پایدار بماند.
این همه به شرطی می تواند قابل توجه و عمل باشد كه والدین و مربیان موجبات امانتداری ، تقوی ، راستگویی ، درستكاری ، و دیگر صفات پسندیده را از روی صفا و محبت در او پدید آورند و راه جنایت را بر او سد نمایند.آن