از آشكارترين صفات رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) اين بود كه غرورِ پيروزى او را نمىگرفت، چنان كه در بازگشت از نبرد بدر و فتح مكّه نشان داد، و نيز از شكست نا اميد نمىشد، همان طور كه شكست احد بر وى تأثير نداشت، بلكه پس از آن به سرعت براى جنگ «حمراءالأسد» آماده شد و نيز نقض پيمان بنى قريظه و پيوستن آنان به سپاه احزاب بر روحيه او تأثيرى نگذاشت، بلكه او را ثابت قدم گردانيد.
از صفات ديگر او احتياط و پرهيز بود كه نيروى دشمن را بدين وسيله ارزيابى كرده، براى مقابله با او به تهيّه ابزار و تجهيزات دست مىزد.
حتّى هنگام اقامه نماز نيز احتياط را از دست نمىداد، بلكه مراقب و هوشيار بود.
صفت ديگر او نرمى همراه با صلابت بود كه در شرايط متغيّر جنگى از آن برخوردار بود و به سبب سرعت تغيير اين شرايط، دستورها و احكام جديدى صادر مىكرد.
سرعت در فرماندهى نزد او، براى مقابله با مسائل جدّى، شرطى اساسى بود و به تمركز فرماندهى، توجّه و تأكيد فراوان داشت.
با ياران و قوم خود رفتارى مبتنى بر جذب و اصلاح داشت و روح اعتماد و آرامش را در ميان آنها تقويت مىكرد.
به كوچك رحم مىكرد، بزرگ را گرامى مىداشت، يتيم را خشنود كرده و پناه مىداد، به فقيران و مسكينان نيكى و احسان مىكرد، حتّى به حيوانات هم ترحّم مىنمود و از آزار آنها نهى مىكرد.
از مهمترين نمونه هاى انسانيّتِ رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) اين بود كه آن حضرت نيروهايى را كه براى سرايا و جنگ با دشمن اعزام مىكرد به دوستى و مدارا با مردم و عدم يورش و شبيخون عليه ايشان وصيّت و سفارش مىفرمود.
او بيشتر دوست داشت دشمن را به سوى صلح منقاد كند، نه اين كه مردانِ ايشان را بكشد.
آن حضرت سفارش مىكرد تا پير مردان، كودكان و زنان را نكشند و بدن مقتول را شكنجه و مُثله نكنند.
وقتى قريش به او پناه آوردند، محاصره اقتصادى آنان را لغو و با تقاضاى ايشان، براى تهيّه گندم از يمن، موافقت فرمود.
او به صلح كامل در جهان دعوت مىكرد و از جنگ، جز به هنگام ضرورت و ناچارى، پرهيز داشت.
نامه هايى كه به سوى پادشاهان مىفرستاد به سلام و صلح، آراسته و مزّين بود و آن را براى آغاز كلام در ديدار بين فرزندان آدم قرار داده بود.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در جنگها بيش از يك فرمانده تعيين مىكرد، ضوابطى دقيق براى فرماندهى لشكر و تقويت آن قرار مىداد و بين اصول سياسى و نظامى ارتباط برقرار مىساخت و اطاعت از فرماندهان را رمزى براى انضباط، انقياد و فرمانبردارى مىدانست.
او برنامه ريزى جدّى، سازماندهى نمونه و فرماندهى برتر را بنياد گذاشت، و فرماندهى لشكر را بر اساس شايستگى و شناخت برگزيد.
لشكر را به طور يكسان در فرماندهى خود جمع كرد، و از آنچه كه در وسع و توانايى رزمندگان بود بيشتر به آنان مىبخشيد