موضوع تعدد همسران پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ همواره يكي از مسائل مورد بحث در ميان انديشمندان مسلمان و غير مسلمان بوده است كه در اين راستا انديشمندان و محققان با تمسك به دلائل عقلي و نقلي، بحث همسران پيامبر و تعدد آنها را مورد بحث قرار داده و علل آن را ذكر نموده اند. ولي مايليم اول داده هاي تاريخي كه گوياي واقعيات مربوط به ازدواج نبي مكرّم است بپردازيم به آياتي كه در اين خصوص سخني دارند و آياتي كه ترسيم مي كنند اهداف و يا كاركرد ازدواج را اشاره نمائيم تا تحليل ما برآمده از يك سري داده هاي مستند و عيني باشد و هر مراجعه كننده اي به آن هم بتواند با معيارهاي علمي داوري نمايد.
اول: داده هاي تاريخ در مورد همسران پيامبر گرامي:
ناگفته نماند اين داده ها عمدتاً يا حتي تمامي آن مربوط به همسراني است كه با پيامبر زندگي كردند و رابطه زناشوئي داشتند غير از همسراني كه در حدّ عقد، يا هبه يا خواستگاري باقي مانده اند.
1 - حضرت خديجه دختر خويلد از طايفه قريش و از بزرگان و سادات قبيله بني اسد، او زني بود كه قبل از ازدواج با پيامبر دو شوهر ديگر جدا، جدا اختيار كرده بود كه هر يك آن ها فوت كرده بودند و از هر دوي آن ها فرزند داشت و در حالي كه پيامبر گرامي جواني 25 ساله بود خديجه خود زني حدوداً 40 ساله، حضرت خديجه از ايشان خواستگاري نمود و قاصد فرستاد كه ميل ازدواج با محمد امين - صلي الله عليه وآله - را دارد و اين زندگي مشترك بدون ورود هيچ زني ديگر تا 25 سال ادامه يافت يعني حضرت رسول به سن 50 سالگي و حضرت خديجه به 65 سالگي رسيد تا اين كه بعد از آزادي از شِعب أبي طالب، ايشان همراه حضرت ابوطالب رحلت نمودند[1].
2 - سوده دختر زمعه از طايفه قريش و از قبيله عامريّة كه درگير با پيامبر اكرم - صلي الله عليه وآله - بودند لكن او از جمله افرادي بود كه از قبيله جدا و همراه همسر خود اسلام آوردند و به حبشه هجرت نمودند لكن همسر ايشان بنابر نقلي مسيحي گشت آن گاه هر دو به مكه بازگشتند ولي بعد از مدتي همسر سوده يعني سكران پسر عمر جان به جان آفرين واگذارد، حال سوده جداي از قبيله و مهاجرت كرده، همسر مرده هم گرديد، يعني پايگاه اجتماعي قبيله اي و خانوادگي هر دو را از دست داد، تنها پناه گاه او جامعه كوچك و مظلوم اسلامي مكه است. در اين زمان است كه به پيشنهاد همسر عثمان بن مظعون تن به اين ازدواج مي دهد يعني خوله بنت حكيم وقتي پيامبر را بي همسر ديد و آن طرف سودة را چنين يافت اقدام به اين عمل نمود و در كنارش پيشنهاد ازدواج با عايشه دختر ابوبكر از بزرگان قوم بني تميم را نيز داد. جالب است بدانيم برادر سوده وقتي از اين ازدواج باخبر شد، از شدّت غضب مشتي از خاك را بر سر خود ريخت.[2]
3 - عايشه تنها زن باكره پيامبر اكرم - صلي الله عليه وآله -، دختر ابوبكر خليفه اول كه از مسلمانان مكّي و سالمندان قبيله بني تميم بود ايشان در كودكي بعد از رحلت حضرت خديجه در مكه به عقد نبي مكرّم درآمد ولي بعد از مهاجرت و رسيدن به سنّ بلوغ آن هم به اصرار ابوبكر در مدينه در حدود سال سوم هجري به خانه پيامبر رفت.[3]
4 - حفصه دختر عمر خليفه دوم، او نيز اگر چه سِنّ چنداني نداشت لكن شوهر او به خاطر اصابت جراحت در جنگ بدر به شهادت رسيد، عمر وقتي دخترش را بي همسر يافت، در پي شوهر دادن او برآمد ابتدا به سراغ عثمان و ابوبكر رفت كه هر دو جواب منفي دادند؛ جهت ابراز ناراحتي و اعتراض از آن ها نزد نبي مكرّم رفت، حضرت وقتي با اين جريان مواجه گرديد، و از طرفي اين عمل عمر خود تعريض به نبي مكرّم نيز بود، تن به اين ازدواج با همسر شهيد را داد و دلجوئي از اندك مهاجرين همراه پيامبر از مكه به مدينه را انجام داد.[4]
5 - زينب دختر خزيمه هلاليّة مشهور به مادر مساكين و محل رجوع فقراء و دردمندان بود ايشان نيز قبل از ازدواج با پيامبر، دو همسر ديگر برگزيده بود كه همسر دوم او در جنگ احد در سپاه اسلام بود و زخمي گرديد بعد از مدتي شهيد شد در اين موقع كه زينب جزء اندك مهاجرين قبل از بدر به مدينه است پيامبر از او خواستگاري مي كند، در جواب عرض مي كند هر آن چه را پيامبر برگزيدند قبول دارم، البته بعد از ازدواج فقط مدت كوتاهي (گويند بين سه يا 8 ماه) زنده ماند و او همچون خديجه (سلام الله عليها) جزء دو همسري بودند كه در حال حيات پيامبر، رحلت كردند.[5]
6 - هند، مشهور به أم حبيبه قريشي از خاندان بني اميّه، لكن جزء ايمان آورندگان به پيامبر است او و همسرش دو بار به حبشه هجرت كردند و براي بار دوم كه به مكه برگشتند مواجه با هجرت نبي مكرم - صلي الله عليه وآله - مي شوند كه بعداً با مشكلات جان كاه خودشان را به مدينه مي رسانند نهايت همسر بزرگوارشان در جنگ احد زخمي و بعد از مدتي شهيد مي گردند حال هند زني خسته از رنج سفرهاي طولاني و مكرّر همراه با وحشت و اضطراب به حبشه و از آن جا به مدينه است زني سال خورده و همسر مرده مي باشد، در اين هنگام پيامبر پيرمرد و حدود پنجاه و پنج سال به سراغ او مي رود و بخانه اش مي آورد.[6]
7 - رَمْلة مشهور به ام حبيبه، دختر رأس الشيطان يعني ابوسفيان، كسي كه بر خلاف پدر و برادرانش ومادرش، به اسلام ايمان آورد و به خاطر دين خدا رنج سفر به حبشه را متحمل گرديد و متأسفانه همسر خويش را در اين سفر از دست مي دهد وقتي نبي مكرّم از اين حادثه باخبر مي شود پيكي را نزد نجاشي پادشاه حبشه جهت خواستگاري از امّ حبيبه مي فرستد، و مرحوم نجاشي نيز با احترام نبي مكرّم - صلي الله عليه وآله - از طرف ايشان مهر گران قيمت را براي ام حبيبه قرار مي دهد و نهايت در سال هفتم هجري ام حبيبه وارد مدينه و به خانه رسول خدا - صلي الله عليه وآله - مي رود. در اين جريان ابوسفيان سخت برآشفته مي شود و كلمات زشتي را اداء مي كند.[7]
8 - زينب بنت حجش قريشي و از خاندان نوفل، و دختر عمه رسول گرامي، رسول خدا اول از او براي زيد بن حارث پسر خوانده خود خواستگاري مي كند، زينب ناراضي است تا اين كه متوجه مي شود خدا به اين موضوع رضايت دارد تن در مي دهد ولي توفيق در زندگي حاصل نمي گردد، و نهايت منتهي به طلاق مي شود؛ هم چنان كه آيه 37 سوره مباركه احزاب در اول بحث آورديم به آن اشاره دارد حال زينب سر خورده از ازدواج، زينبي كه حاضر به زندگي با زيد، غلام آزاد شده گرديد، ولي عملا در زندگي شكست خورد از طرفي در اين موقع خدا براي شكستن خرافه منع ازدواج با همسر پسر خوانده و منع ازدواج با همسر غلام آزاد شده براي بزرگ مردان خاندان و قبايل، پيامبرش را امر مي كند تا با زينب ازدواج كند.[8]
9 - جويرة دختر حارث رئيس قبيله بني المصطلق. در ميان سال پنجم و ششم هجري وقتي جنگي به واسطه توطئه اي كه اين قوم عليه مسلمين بنا كرده بودند درگرفت همسر جويرة كشته و خودش اسير مسلمين مي گردد ايشان بعد از تثبيت اسارتش خودش را با عقد و قرارداد مكاتبه (كه بحث مفصل در فقه دارد) به صورت كنيز مكاتبه يكي از انصار درمي آورد تا بتواند در مسير زمان با اداي بهاي خود آزاد گردد، لكن از آن جائي كه زني با هوش و خوش رفتار... بود خدمت رسول خدا - صلي الله عليه وآله - رسيد تا در پرداخت بهاي او به مولايش از حضرت كمك بستاند، حضرت فرمودند آيا حاضري اگر بهاي آن را بپردازم در عوض به عقد من درآئيد، جويرة قبول نمود و بعد از طي مراحل، ازدواج سر گرفت و جويرية از اسارت درآمد و در پي آزادي و ازدواج او با رسول خدا، حارث پدر جويرة رئيس قبيله به همراه جمع كثيري از قبيله اسلام آوردند.[9]
10 - ميمونه دختر حارث هلالية در مكه حضور دارد نزديك هاي سال هفتم هجري شوهرش فوت مي كند در همين زمان نبي مكرّم اسلام جهت اداي حجّ عمره سه ماهه بر حسب قرارداد قبلي با قريش، در مكه مشرّف است عباس عمومي پيامبر گرامي - صلي الله عليه وآله - و شوهر خواهر ميمون وساطت مي كند تا ميمونه را از تنهائي و از سرزمين شرك برهاند و به همراه خويش به عنوان همسر به مدينه ببرد حضرت قبول فرمودند.[10]
11 - صفيّة آخرين همسر عقدي كه به خانه رسول خدا آمد دختر حي بن اُخطب و از سلاله هارون برادر موسي (عليهما السلام) است از ناحيه پدري و مادري به قبايل يهود بني نظير و بني قريظه متصل است، قبل از نزاع بين مسلمين و آن دو قبيله شبي در خواب ماه را مي بيند كه از طرف مدينه به دامن او افتاده است و جريان را به شوهرش اطلاع مي دهد، شهور يهودي او و دشمن كينه توز نبي مكرّم - صلي الله عليه وآله - چنان سيلي به صورتش مي زند كه بعد از مدتي كه اسير گرديد روي او نيلي بود و سپس به صفيّه مي گويد قصد همسري پادشاه مدينه را نموديد. مدتي مي گذرد بعد از مرگ شوهرش در جنگ به اسارت مسلمين درمي آيد كنيز و اسير مسلمين و سهم نبي مكرم مي گردد پيامبر گرامي او را مخيّر به رجعت نزد قوم و قبيله يهودي خويش مي كند و يا اين كه مسلمان شود آن گاه به عقد نبي مكرّم - صلي الله عليه وآله - درآيد صفيّة دومي را غنيمت مي شمارد اسلام مي آورد و همسر حضرت مي گردد اين در حالي است كه قبل از اين دو بار ازدواج نموده بود. صفيّه شيفته و عاشق گداخته نبي مكرّم بود.[11]
دوم:
1. يقيناً نبي مكرّم برخلاف قانون ازدواج مشي نمي كردند و اين توجيه كه هيچ قصدي از اهداف چهارگانه ازدواج را نداشتند به نظر مي رسد تفسير كلام گوينده به آن چه كه راضي نيست مي باشد (ضرب المثل عربي «تفسير بما لايرضي صاحِبُه») زيرا او اول شاگرد مكتب قرآن بود؛ علاوه به خاطر مشغله هاي شديد روحي، سياسي و نظامي و اجتماعي حاصل از مسئوليّت نبوّت و حكومت اسلامي در مدينه روان و بدن او را شديداً نيازمند به كانون گرم خانواده مي كرد، بالطبع زناني كه زمينه رغبت در آن ها براي وصلت با پيامبر وجود داشت و از طرفي تعدد زوجات زمينه سبقت گيري هر يك از ديگري در خدمت و جلب قلب پيامبر - صلي الله عليه وآله - اثر مثبتي داشت، و مضاف، اين اولياء الهي در همه قواي روحي و بدني قوي تر از بقيه انسان ها هستند از جمله قوه جنسي، لكن آن ها قوّه جنسي را مثل قوّه غضب فقط در راه خدا و با قانون خدا به كار مي گيرند.
2. آن چه زمينه نگاه منفي به تعدّد ازدواج پيامبر مي باشد، نگاه قوم مداران هست يعني سنجش فرهنگ ديگر اقوام با معيار فرهنگ قوم خويش است، در نتيجه حُسن و سوء فرهنگ ديگر را از طريق ترازوي فرهنگ خويش مي خواهند بسنجند و اين عمل را انديشمندان علوم اجتماعي تقبيح مي كنند[12] و آن را نوعي رويگري قوم مداران «نژادپرستي» (Ethocentvism) مي دانند، در حالي كه اگر ازدواج پيامبر را در فرهنگ عرب در چهارده قرن قبل بررسي كنيم نه ظلم به زن محسوب مي گرديد و نه عمل ناپسند اجتماعي بود، مضاف به اين كه هيچ منافاتي بامباني عدالت اسلامي نداشته است.
3. قرآن مجيد در سوره احزاب، همان طور كه در صدر بحث آورده ايم، آزادي ازدواج متعدد براي نبي مكرم را جهت رفع حرج و مشكلات از پيامبر برشمرده است و در همين سوره در جريان ازدواج زينب دو نمونه از حرج را ذكر كرد و فرموده ما عروسي با زينب بنت جحش را بر تو لازم دانستيم تا حرج از مؤمنين رفع شود و آن رفع و برداشتن دو قانون خرافي بود يكي منع ازدواج يا همسر پسر خوانده ديگر منع ازدواج با همسر غلام براي آزاده به خاطر وجود قانون تفاوت طبقاتي، ولي يك قاعده كلّي را آيه 50 سوره احزاب با توجه به آيه 37 بيان مي دارد و آن اين كه ازدواج هاي پيامبر بُل هوسانه نبود بلكه براي رفع حرج و مشكلات بود و نمونه اي از مشكلات را اجتماعي، فرهنگي ذكر فرمود و بقيه ازدواج ها نيز از همين قبيل بود.
4. بهترين دليل عملي و واقعي و مشهود بر اين كه ازدواج هاي پيامبر از روي هوس راني و حرم سراسازي و توهين به زن نبود نحوه و سن و شرايط پيامبر و همسران ايشان مي باشد زيرا:
اولا: آن حضرت بهترين دوران و عنفوان جواني را مجرّد بودند تا سن 25 سالگي و بعد هم كه ازدواج نمود، با زني اگر چه عزيز و بزرگوار و محبوب خداست، لكن از نظر جنسي زني است كه اوج غرور او گذشت، زيرا در چهل سالگي قرار دارد، علاوه دو شوهر نيز از قبل نمود و از هر يك فرزندي داشت و حضرت با اين همسر تا اواخر عمر خود و تا پايان عمر زنش زندگي كرد.
ثانياً: جز عايشه همه همسرانش بيوه بلكه چند شوهر كرده بودند و لذا از هيچ يك آن ها صاحب فرزند نگرديد.
ثالثاً: عايشه را در سنّي به عقد درآورد كه هيچ استعداد همسري نداشت ولذا سال ها بعد از عقد آن هم به اصرار ابوبكر به خانه برد.
رابعاً: اين ها را در بحراني ترين و پرمشغله ترين زمان به عقد درآورد يعني در حال رهبري 70 جنگ و سريّه و....
5. در خيلي از ازدواج ها اهداف سياسي هويدا است و لذا در ازدواج ام حبيبه دختر ابوسفيان از جمله هدف، به خاك ماليدن دماغ رئيس شركت است و در جريان ازدواج با صفيّة و جويرة نيز كاملا مقصود آشكار است و لذا در تاريخ جويرة را با بركت ترين زن جهان اسلام مي دانند به جهت اين كه اسلام آوردن او سبب اسلام آوردن صدها نفر بدون خون ريزي گرديد.
6. پاره اي از ازدواج ها جهت تكريم رنج و زحمت حاصل از مهاجرت و قبول اسلام بود مثل ازدواج با امّ سلمه و امّ حبيبه و حفصة و... كه از مهاجرين اولي جهان اسلام به مدينه و حبشه و... بودند.
7. پاره اي از ازدواج ها براي ايجاد امنيت اجتماعي براي ياران و احترام به همسران داغ ديده شهيد بود زيرا با ترويج ازدواج با همسران شهيد، اين فرهنگ را زنده كرد كه بعد از شهادت لازم نيست مجرّد باقي بمانيد و اين ازدواج مجدد هيچ توهين به شهيد و فرهنگ شهادت نيست و از طرفي زنان اطمينان پيدا مي كردند كه بعد از مرگ شوهران شان بي پناه نمي مانند و لذا منع ازحضور جنگي شوهران شان نمي كردند، علاوه چه تجليلي و تكريمي بالاتر از اينكه سرپرست مستقيم و نزديك آن ها خود نبي مكرّم شود و اين را با لحاظ حال و هواي اخلاقي و اجتماعي مدينه بايد خوب درك نمود.
8. نفس وصلت با پيامبر - صلي الله عليه وآله - هم براي زنان و هم براي برخي اقوام آن ها مبارك و ميمون بود و لذا به راحتي تن به ازدواج مي دادند بلكه در اواخر عمر شريف آن حضرت، زنان خود به خواستگاري پيامبر مي رفتند و خود را به آن حضرت هبه مي كردند كه در آيه 50 سوره احزاب تصريح به آن نمودند (ما همه آيه را نياورديم).
9. در پايان آن چه منحصر نبي مكرّم بود اجتماع ازدواج بيش از 4 زن دائمي در يك زمان بود والاّ براي همه مردان تعدّد ازدواج به صورت طلاق و ازدواج و به صورت ازدواج موقت و به صورت خريد كنيز آزاد است.
[1]ـ البته اخيراً يكى از مورخين شعيه با توجه به شواهد و قرائن تاريخى كه وارد گرديده است معتقد به باكره بودن حضرت خديجه شدند هم چنان كه در سن آن نيز قول ديگرى ارائه دادند.
[2]ـ اسدالغانه، فى معرفد الصحاب، همان، ج 5، ص 484. الاستيعاب، همان، ص 1867. الكامل فى التاريخ، همان، ج 1، ص 655، 657. السيرة النبويّه، همان، ج 4، ص 293، 298.
[3]ـ اسدُالغانه، همان، ج 5، ص 501، 504. الاستيعاب، همان، ج 4، ص 1881، 1815.
[4]ـ اسدُالغانه، همان، ج 5، ص 466. الاستيعاب، همان، ج 4، ص 1853.
[5]ـ اسدُالغانه، همان، ج 5، ص 560، 588. الاستيعاب، همان، ج 4، ص 1920، 1921.
[6]ـ اسدُالغانه، همان، ج 5، ص 525، 526. الاستيعاب، همان، ج 4، ص 1811، 1812.
[7]ـ اسدُالغانه، همان، ج 5، ص 573، 574. الاستيعاب، همان، ج 4، ص 1843، 1929.
[8]ـ اسدُالغانه، همان، ج 5، ص 463، 465. الاستيعاب، همان، ج 4، ص 1849، 1852.
[9]ـ اسدُالغانه، همان، ج 5، ص 419، 422. الاستيعاب، همان، ج 4، ص 1804، 1805.
[10]ـ اسدُالغانه، همان، ج 5، ص 550، 551. الاستيعاب، همان، ج 4، ص 1914، 1918.
[11]ـ اسدُالغانه، همان، ج 5، ص 490، 491. الاستيعاب، همان، ج 4، ص 1871، 1873. در همه ى اين موارد از سيرة النبويّه و الكامل فى التاريخ و نقش عايشه در تاريخ اسلام نيز استفاده كرديم به همان مأخذ.
[12]ـ گيدنز، آنتونى، جامعه شناسى عمومى، چ دوم، 1374، نشر فى، ترجمه ى: صبورى، منوچهر، ص 36، 47، ص 798 گوثر، و، كوتب، فرهنگ علوم اجتماعى، چ اول، 1376، انتشارات مازيار، ويراستار، زاهدى مازندرانى، محمدجواد، ص 667.
مهدي پيشوائي- تاريخ اسلام، ص174