شنبه 31 شهريور 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

 

حضرت محمد - صلى الله عليه وآله - مدت سه سال به دعوت پنهاني پرداخت[1]، زيرا هنوز محيط مكه براي دعوت آشكار مساعد نبود. او در اين سه سال به صورت پنهاني با افرادي كه احساس مي كرد آمادگي پذيرش دارند، تماس مي گرفت و آنها را به يگانگي خدا و پرستش او و نبوت خويش دعوت مي كرد. در اين مدت قريش از ادعاي او خبر داشتند و وقتي او را در معابر مي ديدند مي گفتند ؛ جوان بني عبدالمطلب از آسمان سخن مي گويد[2] ؛ اما چون در مجامع عمومي سخن نمي گفت،‌ از محتواي دعوتش خبر نداشتند، به همين علت عكس العملي نشان نمي دادند.
در اين دوره، تعدادي مسلمان شدند. آن گاه يكي از همان مسلمانان نخستين، به نام ارقم، منزل خود را ـ كه در پاي كوه صفا قرار داشت ـ در اختيار پيامبر - صلى الله عليه وآله - گذارد. رسول خدا و مسلمانان تا آغاز دعوت علني در اين منزل كه حكم ستاد تبليغاتي را داشت گرد هم مي آمدند و در همان جا نماز مي خواندند[3].
دعوت خويشاوندان
پس از سه سال از رسالت پيامبر، فرشته وحي فرمان خداوند را براي دعوت خويشاوندان و بستگان نزديك به او ابلاغ كرد:
خويشاوندان نزديك خود را انذار كن. و بال و پر (مهر و نرمي) خود را براي مؤمنان كه از تو پيروي كرده اند فرو گستر. و اگر تو را نافرماني كنند، بگو ؛ من از آنچه شما انجام مي دهيد، بيزارم[4].
با نزول اين آيه، پيامبر - صلى الله عليه وآله - به حضرت -علي عليه السلام- دستور داد غذايي آماده سازد و فرزندان عبدالمطلب را دعوت كند تا امر خداوند را به آنان ابلاغ نمايد و علي عليه السلام چنين كرد. حدود چهل نفر يا يكي بيش و كم فراهم آمدند كه در ميان آنان ابوطالب، حمزه و ابولهب بودند. غذا كم بود و به صورت عادي براي آن جمعيت كافي نبود، اما همگي خوردند و سير شدند. ابولهب گفت : اين، شما را جادو كرده است !‌ با سخنان وي مجلس از آمادگي براي طرح دعوت افتاد و پيامبر از طرح موضوع صرف نظر كرد و جلسه بدون اخذ نتيجه پايان يافت. به دستور پيامبر روز ديگر علي عليه السلام به همان ترتيب خوراكي تهيه كرد و آنان را فرا خواند. اين بار پيامبر پس از صرف غذا فرمود :
در ميان عرب كسي را سراغ ندارم كه چيزي بهتر از آنچه من براي شما آورده ام، براي قومش آورده باشد، من خير دنيا و آخرت را براي شما آورده ام. خدا فرمان داده است تا شما را به سوي او فرا خوانم. اينك كدام يك از شما مرا ياري مي كند تا برادر من و وصي و جانشين من در ميان شما باشد.
هيچ كدام پاسخ ندادند. علي عليه السلام كه از همه كوچك تر بود، گفت : اي پيامبر خدا !‌ من تو را ياري مي كنم. پيامبر - صلى الله عليه وآله - فرمود : اين برادر، وصي و جانشين من در ميان شماست، سخن او را بشنويد و از او اطاعت كنيد[5].
اين رويداد، ما را به اين مطلب اساسي رهبري مي كند كه موضوع نبوت و امامت دو اصل توأم و غير قابل تفكيك اند ؛ زيرا پيامبر - صلى الله عليه وآله - در همان نخستين سال هاي رسالت خويش، روز اعلام نبوت خود، امامت و رهبري آينده مسلمانان را نيز مطرح كرد.
از سوي ديگر، تصور نشود كه پيامبر يك بار، آن هم در غدير خم (در ماههاي آخر عمرش) امامت علي عليه السلام را مطرح كرد، بلكه علاوه بر مجلس خويشان، بعدها نيز در مناسبتهاي ديگر (مانند حديث منزلت) اين موضوع را يادآوري مي نمود، البته غدير از همه مفصل تر و شهود عيني آن بيشتر بود. با توجه به ترتيب نزول سوره ها مي توان استنباط كرد كه دعوت خويشاوندان مدتي پيش از دعوت علني بوده است[6].
- دعوت علني و آغاز مخالفتها
آغاز دعوت علني
پس از آنكه پيامبر اسلام - صلى الله عليه وآله - مدتي پنهاني دعوت به اسلام را آغاز كرده بود، از طرف خداوند دستور يافت كه دعوت خويش را علني سازد و از مشركان نهراسد :
آنچه را كه مأموريت داري آشكارا بيان كن و از مشركان روي بگردان (به آنها اعتنا نكن) ما شرّ استهزا كنندگان را از تو دفع خواهيم كرد[7].
پيامبر اسلام - صلى الله عليه وآله - با دريافت اين فرمان روزي در ابطح[8] به پا ايستاد و گفت :
من فرستاده خدا هستم، شما را به پرستش خداي يگانه، ترك بتهايي كه نه سودي مي رسانند و نه زياني، نه مي آفرينند، نه روزي مي دهند، نه زنده مي كنند و نه مي ميرانند دعوت مي كنم[9].
از آن روز دعوت پيامبر - صلى الله عليه وآله - وارد مرحله جديدي شد و در اجتماعات، موسم حج در مني و ميان قبايل اطراف مكه به دعوت و تبليغ پرداخت.

[1] - ابن هشام پيشين ج 1 ص 280 ؛ طبري ، پيشين ، ج 2 ص 216 ؛ مسعودي ، مروج الذهب ، ج 2 ص 275 ـ 276 ؛ بلاذري ،‌ پيشين ، ج 1 ص 116 ؛ تاريخ يعقوبي ، ج 2 ص 19 ؛‌ حلبي پيشين ج 1 ص 456 ؛ طوسي الغيبة ( تهران مكتبة نينوي الحديثة ) ص 202 ؛ صدوق كمال الدين و تمام النعمة ، قم مؤسسة النشر الاسلامي 1363 ، ص 344 ، ح 29 .
[2] - تاريخ يعقوبي ، ج 2 ، ص 19 ؛ ابن سعد الطبقات الكبري ، ج 1 ، ص 199 ؛ بلاذري ،‌ پيشين ، ج 1 ، ص 115 .
[3] - حلبي پيشين ج 1 ص 456 - 457 .
[4] - و انذر عشيرتك الاقربين . واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين . فان عصوك فقل اني بريء مما تعملون . شعرآء ( 26 ) : 214 ـ 216 .
[5] - اين قضيه را كه در ميان دانشمندان اسلامي به عنوان بدء الدعوة و يوم الدار و يوم الانذار معروف است ، انبوهي از محدثان و مفسران و مورخان با اندكي اختلاف در الفاظ نقل كرده اند از آن جمله : محمد بن جرير الطبري ، تاريخ الامم و الملوك ،‌ج 2 ص 217 ؛ ابن اثير الكامل في التاريخ ج 2 ص 63 ؛ ابن ابي الحديد شرح نهج البلاغه ج 13 ص 211 ؛‌ بيهقي دلائل النبوة ترجمه محمود مهدوي دامغاني ج 1 ص 278 ؛ طبرسي مجمع البيان ج 7 ص 206 ؛ شيخ مفيد الارشاد ص 29 ؛ علي بن موسي بن طاوس، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ج 1 ص 20 ؛ حلبي السيرة الحلبية (انسان العيون ) ج 1 ص 261 ؛‌مجلسي بحارالانوار ج 18 ص 178 و 181 و 191 و 214 ؛ علامه اميني الغدير ج 2 ص 278 ـ 289 ؛ سيد مرتضي عسكري ، نقش ائمه در احياء دين ،‌ج 2 ص 86 ؛‌ج 6 ص 17 - 18 ؛ احمد حنبل مسند ج 1 ص 159 . گفتني است ـ چنان كه مرحوم علامه اميني توجه داده ـ در ميان مورخان طبري با آنكه در تاريخ خود قضيه را به همان شكلي كه نوشتيم نقل كرده ، اما در تفسير خود ( جامع البيان ج 19 ص 75 ) گفتار پيامبر را كه دو جا فرمود : وصي و جانشين من ، تحريف كرده و به جاي آن تعبير ، چنين و چنان ، به كار برده است : فايكم يوازرني علي هذا الامر علي ان يكون اخي و كذا و كذا ثم قال ان هذا اخي و كذا و كذا فاسمعوا له و اطيعوه ، اسماعيل بن كثير شامي نيز در سه كتابش ( تفسير ج 3 ص 351 البداية و النهاية ج 3 ص 40 السيرة النبوية ، ج 1 ص 459 در اين روش نامقبول از او پيروي كرده است ! البته با توجه به تفكر خاص اين دو نفر ، درك انگيزه آنها در اين كار چندان دشوار نيست !!
[6] - سوره شعراء كه آيات انذار در آن است ، بعد از سوره واقعه نازل شده و سپس به ترتيب سوره هاي نمل و قصص اسراء ، يونس، هود ، يوسف و آن گاه سوره حجر كه فرمان دعوت علني (فاصدع بما تؤمر ) جزء آن است ، نازل گشته است . ( محمد هادي معرفت ، التمهيد في علوم القرآن ، ج 1 ، ص 105 )‌.
[7] - حجر (94 ) : 95 .
[8] - مقصود از ابطح درّه اي نزديك مني است . ياقوت حموي ،‌ معجم البلدان ، ج 1 ، ص 74 . گويا هنگام حج ، و موقع اجتماع حجاج در مني بوده است .
[9] - تاريخ يعقوبي ، ج 1 ص 19 . نخستين دعوت علني پيامبر اسلام ، به صورت هاي ديگر نيز نقل شده است . احتمالا حضرت به فاصله هاي كم ، بت پرستان را با بيانات مشابه ، دعوت مي كرده است . ر . ك : يعقوبي پيشين ص 19 ؛ طبري پيشين ج 2 ص 216 ؛ بلاذري انساب الاشراف ج 1 ص 121 ؛ بيهقي پيشين ج 1 ص 279 ؛ طبرسي اعلام الوري (تهران دارالكتب الاسلامية ط 3 ) ص 39 ؛ مجلسي بحارالانوار ج 18 ص 185 ؛ حلبي پيشين ج 1 ص 461 .
مهدي پيشوايي - تلخيص از كتاب تاريخ اسلام، ص137

 

 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group