پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - از طريق وحي از توطئه دارالندوه آگاه شد و از طرف خداوند دستور يافت از مكه خارج شود. رسول خدا مأموريت خود را به علي - عليه السلام - اطلاع داد و فرمود : امشب در بستر من بخواب و روپوش سبز يمني مرا به روي خويش بكش. علي عليه السلام بي دنرگ اين مأموريت را پذيرفت.
پيامبر آن شب همراه ابوبكر رهسپار غار ثور در جنوب مكه (در جهت مخالف راه يثرب) شد و سه روز در غار ماند تا قريش از يافتن او نااميد شوند و راهها امن گردد و او بتواند به هجرت ادامه دهد. خداوند در قرآن از تنهايي و بي ياوري پيامبر - صلي الله عليه و آله - ياد مي كند كه يك نفر بيشتر همراه نداشت كه او نيز دچار اضطراب شده بود، اما به قدرت خداوند با آنكه قريش همه امكانات خود را به كار گرفته بودند، نتوانستند به پيامبر - صلي الله عليه و آله - دسترسي پيدا كنند :
اگر او را ياري نكنيد خداوند او را ياري كرد : آن هنگام كه كافران او را (از مكه) بيرون كردند در حالي كه دومين نفر بود (يك نفر بيشتر همراه نداشت) هنگامي كه هر دو در غار بودند، آن گاه به همراه خويش مي گفت : غم مخور، خدا با ماست. در اين هنگام خداوند آرامش خود را بر او (پيامبر) فرستاد و او را با سپاهي كه نمي ديديد تقويت كرد و گفتار كافران (آهنگ كشتن پيامبر) را پايين قرار داد (با شكست مواجه ساخت) و سخن خدا (آهنگ ياري پيامبر) برتر و پيروز است و خداوند عزيز و حكيم است[1].
ورود پيامبر به قبا
رسول خدا پيش از ترك مكه، به علي - عليه السلام - فرمود كه پس از رفتن او امانتهاي مردم را كه نزد آن حضرت بود، به صاحبانش تحويل دهد[2] و مقدمات هجرت دخترش فاطمه - عليها السلام - و چند تن زن و مرد هاشمي ديگر را كه تا آن زمان موفق به هجرت نشده بودند، فراهم كند[3].
حضرت محمد - صلي الله عليه و آله - چهارم ربيع الاول (سال چهاردهم بعثت) غار را به قصد يثرب ترك كرد[4] و دوازدهم همان ماه به محله قبا در حومه يثرب محل سكونت قبيله بني عمرو بن عوف وارد شد[5] و چند روز در آنجا در انتظار آمدن علي - عليه السلام - توقف كرد[6] در اين مدت مسجدي در آن جا تأسيس كرد[7].
علي - عليه السلام - پس از هجرت پيامبر سه روز در مكه توقف كرد و مأموريت خود را انجام داد[8]، آنگاه مادرش فاطمه بنت اسد، فاطمه دختر پيامبر و فاطمه دختر زبير بن عبدالمطلب را با دو نفر ديگر همراه آورد و در قبا به پيامبر اسلام پيوست[9].
ورود پيامبر به يثرب
پس از ورود علي به قبا، پيامبر همراه گروهي از بني نجار (اقوام مادري عبدالمطلب) روانه يثرب شد. در راه نخستين نماز جمعه را در محل قبيله بني سالم بن عوف گزارد. هنگام ورود به شهر، مردم، با شور و علاقه فراوان از او استقبال كردند. سران بزرگان و قبايل، زمام ناقه پيامبر را مي گرفتند و درخواست مي كردند كه حضرت در محله آنها فرود آيد. پيامبر مي فرمود : راه شتر را باز كنيد او مأموريت دارد، هر جا بخوابد، من همان جا فرود خواهم آمد.
گويا رسول خدا با اين تدبير مي خواست (مثل داوري درباره نصب حجر الاسود) افتخار و شرف ميزباني او نصيب قبيله يا خاندان خاصي نشود و در آينده مشكلي ايجاد نكند.
سرانجام شتر در محله بني نجار در زميني متعلق به دو يتيم (كه بعداً مسجد النبي در آن ساخته شد) نزديك خانه ابوايوب انصاري (خالد بن زيد خزرجي) بر زمين خوابيد. در اين هنگام كه انبوه مردم در اطراف پيامبر گرد آمده هر كدام خواستار ميزباني حضرت بودند، ابو ايوب بار سفر حضرت را به خانه برد و پيامبر به خانه او رفت. تا زماني كه مسجد النبي، و در كنار آن حجره اي براي سكونت پيامبر ساخته شود، حضرت در خانه ابوايوب اقامت داشت[10].
آغاز تاريخ هجري
هجرت مبدأ تحول بزرگ و نقطه عطف مهمي در پيشرفت اسلام بود ؛ زيرا در پرتو آن مسلمانان از محيط فشار و اختناق رهايي يافته، وارد فضاي آزاد شدند و در نقطه اي، آزادانه تمركز يافتند و اين، در آن شرايط يك پيروزي بزرگ بود. اگر هجرت پيش نمي آمد اسلام در مكه خفه مي شد و هرگز امكان رشد و گسترش نمي يافت. پس از هجرت، مسلمانان داراي تشكيلات سياسي و نظامي شدند و اسلام در جزيره العرب گسترش يافت.
بر اين اساس هجرت، مبدأ تاريخ اسلام و مسلمانان قرار گرفت. امّا چه كسي براي نخستين بار اين كار را بنيان نهاد ؟ و از چه زماني اين تاريخ، رواج و رسميت يافت ؟ مشهور در ميان مورخان اسلامي اين است كه اين كار در زمان خلافت عمر بن خطّاب وتوسط او پس از مشاوره با ياران پيامبر، صورت گرفت[11]، ولي بررسي هايي كه توسط برخي از محققان و تحليل گران در تاريخ اسلام صورت گرفته نشان ميدهد كه بنيان گذار اين امر، خود پيامبر اسلام بوده است. گروهي از مورخان بزرگ اسلامي نوشته اند كه پيامبر، پس از هجرت به يثرب در ربيع الاول، دستور داد از آن ماه، تاريخ گذاري كنند[12].گواه اين معنا تعدادي از نامه ها و اسناد و مكاتبات پيامبر است كه از منابع تاريخي به دست ما رسيده و تاريخ نگارش آنها از مبدأ هجرت قيد شده است. دونمونه از آنها عبارت است از :
1. پيامبر اسلام، معاهده اي با يهوديان مقنا امضا كرد كه در آخر آن آمده است : اين پيمان را علي بن ابي طالب در سال نهم نوشت[13].
2. در پيماني كه پيامبر اسلام با مسيحيان نجران منعقد كرد آمده است : پيامبر به علي - عليه السلام - دستور داد كه در آن بنويسد : اين پيمان در سال پنجم هجرت نوشته شده است[14].
بر اساس برخي قراين و شواهد، ضبط حوادث و رويدادها تا سال پنجم بر مبناي هجرت با شمارش ماه انجام مي شده است از جمله آنها :
1. ابوسعيد خدري مي گويد : روزه ماه رمضان يك ماه پس از تغيير قبله در هيجدهمين ماه از هجرت واجب شد[15].
2. عبدالله بن انيس فرمانده ستون اعزامي به جنگ سفيان بن خالد مي گويد : روز دوشنبه پنجم محرم در پنجاهمين ماه از هجرت از مدينه خارج شدم[16].
3. محمد بن مسلمه درباره جنگ با قبيله قرطا[17]مي گويد : دهم محرم از مدينه بيرون رفتم پس از نوزده روز غيبت در شب آخر محرم در پنجاه و پنجمين ماه از هجرت به مدينه باز گشتم[18]. بنابر اين بنيانگذار تاريخ هجري، پيامبر اسلام بوده، اما احتمالا ًتا زمان خلافت عمر، چندان شدت و عموميت نيافته بود[19] و چون در زمان عمر، چند مورد اختلاف در زمان حوادث و تاريخ برخي از اسناد و مطالبات پيش آمد[20]، او اين امر را در سال شانزدهم هجرت رسميت بخشيد و به جاي ربيع الاول (ماه ورود پيامبر) ماه محرم را مبدأ شمارش سال هجري قرار داد[21].
[1] - الا تنصروه فقد نصره الله اذ اخرجه الذين كفروا ثاني اثنين اذ هما في الغار اذ يقول لصاحبه لاتحزن ان الله معنا فانزل الله سكينته عليه و ايده بجنود لم تروها و جعل كلمة الذين كفروا السفلي و كلمة الله هي العليا و الله عزيز حكيم توبه ،40 .
[2] - ابن هشام السيرة النبوية ج 2 ص 129 ؛ طبري پيشين ج 2 ص 247 ؛ بلاذري انساب الاشراف ج 1 ص 261 ؛ ابن شهرآشوب مناقب آل ابي طالب ج 1 ص 183 .
[3] - شيخ طوسي الامالي قم دارالثقافة ط 1 1414 ه ق ص 468 ؛ ر. ك : مفيد الاختصاص ص 147 ؛ تاريخ الخلفاء ص 166 ؛ مجلسي بحارالانوار ج 19 ص 62 .
[4] - محمد بن سعد الطبقات الكبري ج 1 ص 232 ؛ مجلسي بحارالانوار ج 19 ص 87 .
[5] - ابن هشام پيشين ص 137 ؛ طبري پيشين ص 248 ؛ طبرسي اعلام الوري ص 64 ؛ بلاذري پيشين ص 263 ؛ بيهقي دلائل النبوة ترجمه محمود مهدوي دامغاني (تهران مركز انتشارات علمي و فرهنگي 1361 ) ج 2 ص 172 .
[6] - مدت توقف رسول خدا در قبا را به اختلاف نوشته اند .
[7] - ابن شهر آشوب پيشين ج 1 ص 185 ؛ بيهقي پيشين ص 166 و 172 ؛ طبري پيشين ج 2 ص 249 .
[8] - ابن هشام پيشين ص 138 ؛ طبري پيشين ص 249 .
[9] - ابن شهرآشوب پيشين ص 183 ر . ك : اعلام الوري ص 66 ؛ تاريخ يعقوبي ج 2 ص 34 .
[10] - همان.
[11] - ابن واضح ،تاريخ يعقوبي ( نجف :المكتبة الحيدرية،1384 ه 0ق )ج 2 ص 135؛ مسعودي ،التنبيه و الاشراف قاهره دار الصاوي للطبع و النشر ، ص 252 ؛ ابن اثير الكامل في التاريخ بيروت دار صادر ج 1 ص 10 ؛ الشيخ عبدالقادر بدران تهذيب تاريخ دمشق تأليف حافظ ابن عساكر بيروت دار احياء التراث العربي ط 3 1407 ه ق ج 1 ، ص 23 - 24 .
[12] - طبري تاريخ الامم و الملوك بيروت دارالقاموس الحديث ج 2 ص 252 ؛ نور الدين السمهودي وفاء الوفاء باخبار دار المصطفي بيروت دار احياء التراث العربي ط 3 1401 ه ق ج 1 ص 248 ؛ مجلسي بحارالانوار ج 40 ص 218 به نقل از ابن شهرآشوب.
[13] - بلاذري فتوح البلدان بيروت دارالكتب العلمية 1398 ه ق ص 71 - 72 . در متن اصلي اين سند علي بن ابوطالب با واو ضبط شده است كه علت آن در كتب تاريخ بيان شده است . ر.ك : الصحيح من سيرة النبي الاعظم ج 3 ص 46 - 48 .
[14] - الشيخ عبدالحي الكتاني التراتيب الادارية بيروت دار احياء التراث العربي ج 1 ص 181 .
[15] - الشيخ حسين الديار بكري تاريخ الخميس بيروت / موسسه الشعبان، ج 1 ، ص 368 ؛ التراتيب الادارية بيروت دار احياء التراث العربي ج 1 ص 181 .
[16] - واقدي المغازي تحقيق مارسدن جونس بيروت موسسة الاعلمي للمطبوعات ج 2 ص 531 .
[17] - تيره اي از قبيله بني بكر .
[18] - واقدي پيشين ص 534 .
[19] - سيد جعفر مرتضي العاملي الصحيح من سيرة النبي الاعظم ج 3 ص 55 .
[20] - طبري پيشين ص 252 ؛ ابن كثير البداية و النهاية بيروت مكتبة المعارف ط 2 1394 ه ق ج 7 ص 73 ـ 74 ؛ ابن ابي الحديد شرح نهج البلاغة تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم قاهره دار احياء الكتب العربية 1961 م ج 12 ص 74 ؛ ابن اثير الكامل في التاريخ ج 1 ص 10 - 11.
[21] - ابن شهر آشوب مناقب آل ابي طالب ج 1 ص 175 ؛ الصحيح من سيرة النبي الاعظم ج 3 ص 35 . براي آگاهي بيشتر ر.ك: الصحيح من سيرة النبي الاعظم ج 3 ص 32 و 56 .
مهدي پيشوايي - تاريخ اسلام، ص195