در سال سيزدهم بعثت، به دنبال انعقاد پيمان عقبه دوم در شب سيزدهم ذيحجه، ميان پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ و يثربيان كه طي آن مردم يثرب پيامبر را به آن شهر دعوت نموده و قول حمايت و دفاع از آن حضرت دادند، و از فرداي آن شب مسلمانان مكه بتدريج به يثرب هجرت كردند، سران قريش دانستند پايگاه تازهاي براي نشر دعوت اسلام در يثرب آماده شده است، از اينرو احساس خطر كردند، چه، ميترسيدند كه پس از آنهمه آزار و اذيت كه به پيامبر و پيروان او رساندهاند، پيامبر در صدد انتقام بر آيد و اگر هم فرضا قصد جنگ نداشته باشد، ممكن است راه بازرگاني قريش به شام را كه از كنار يثرب عبور ميكرد، مورد تهديد قرار دهد. براي رويارويي با چنين خطري، در آخر ماه صفر سال 14 بعثت در «دارالندوه» (مجلس شوراي مكه) اجتماع كردند و به چاره انديشي پراختند. در اين شورا برخي از حاضران پيشنهاد كردند كه پيامبر تبعيد يا زنداني شود ولي پيشنهاد رد شد. سرانجام تصميم گرفتند او را به قتل برسانند، اما كشتن پيامبر كار آساني نبود زيرا بني هاشم آرام نمينشستند و به خونخواهي بر ميخاستند. سرانجام تصميم گرفتند كه از هر قبيله جواني آماده شود تا شبانه دسته جمعي بر سر حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ بريزند و او را در بستر خواب قطعه قطعه كنند، در اين صورت قاتل، يك نفر نخواهد بود و بني هاشم نميتوانند به خونخواهي برخيزند زيرا جنگ با همه قبائل براي آنان مقدور نخواهد بود و ناچار به گرفتن خونبها راضي خواهند شد و ماجرا خاتمه خواهد يافت. قريش براي اجراي نقشه خود شب اول ربيع الاول را انتخاب كردند.
خداوند بعدها هر سه نقشه آنان را يادآوري نموده و فرمود: «به يادآور هنگامي را كه كافران نقشه ميكشيدند كه تو را به زندان بيفكنند، يا به قتل برسانند و يا (از مكه) خارج سازند. آنها چاره ميانديشيدند (و تدبير ميكردند) و خداوند هم تدبير ميكرد و خدا بهترين چاره جويان (و مدبران) است».[1]
به دنبال اين تصميم قريش، فرشته وحي پيامبر را از نقشه شوم مشركان آگاه ساخت و دستور الهي را ابلاغ كرد كه پيامبر شهر مكه را به عزم يثرب ترك كند.
در اينجا براي شكست نقشه دشمن لازم بود پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از شيوه «رد گم كردن» استفاده كند تا بتواند از شهر خارج شود. براي اين منظور لازم بود فرد جانباز و فداكاري شب در بستر پيامبر بخوابد تا گروهي كه به خانه او يورش ميبرند، تصور كنند او هنوز خانه را ترك نگفته است و در نتيجه فكر آنان فقط متوجه خانه او شود و از كنترل راهها غفلت كنند. چنين فردي جز علي ـ عليه السلام ـ كسي نبود.
از اين نظر پيامبر نقشه سران قريش را با علي در ميان گذاشت و فرمود: امشب در بستر من بخواب و آن پارچه سبزي را كه من هر شب بر روي خود ميكشيدم، بر روي خود بكش تا تصور كنند كه من در بستر خفتهام (مرا تعقيب نكنند).
علي ـ عليه السلام ـ به اين ترتيب عمل كرد، ماموران قريش از سر شب خانه پيامبر را محاصره كردند و بامداد كه با شمشيرهاي برهنه به خانه هجوم بردند، علي ـ عليه السلام ـ از بستر بلند شد.
آنان نقشه خود را تا آن لحظه صد در صد دقيق و موفق ميپنداشتند، با ديدن علي سخت برآشفتند و روي به وي كرده گفتند: محمد كجاست؟ علي فرمود: مگر او را به من سپرده بوديد كه از من ميخواهيد؟ كاري كرديد كه او ناچار شد خانه را ترك كند.
در اين هنگام به سوي علي ـ عليه السلام ـ يورش بردند و به نقل «طبري» او را آزردند و آنگاه وي را به سوي مسجدالحرام كشيدند و پس از بازداشت مختصري او را آزاد ساختند و در سمت مدينه به تعقيب پيامبر پرداختند، در حالي كه پيامبر در غار «ثور» پنهان شده بود.[2] قرآن مجيد اين فداكاري بزرگ علي ـ عليه السلام ـ را در تاريخ جاودانگي بخشيده و طي آيهاي او را از كساني معرفي ميكند كه در راه خدا جان خود را فدا ميكنند:
«بعضي از مردم با ايمان (همچون علي در «ليله المبيت» به هنگام خفتن در جايگاه پيامبر) جان خود را براي كسب خشنودي خدا ميفروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است.» [3]
مفسران ميگويند: اين آيه درباره فداكاري بزرگ علي ـ عليه السلام ـ در ليله المبيت نازل شده است. [4]خود حضرت نيز در شوراي شش نفري كه به دستور عمر براي تعيين خليفه تشكيل گرديد، با اين فضيلت بزرگ بر اعضاي شورا احتجاج كرد و فرمود: شما را به خدا سوگند ميدهم آيا جز من چه كسي در آن شب پرخطر كه پيامبر عازم غار «ثور» بود، در بستر او خوابيد و خود را سپر بلا نمود؟
همگي گفتند: كسي جز تو نبود.[5]
[1] . و اذ يمكر بك الذين كفروا ليثبتوك او نفتلوك او يخرجوك و يمكرون و يمكر الله
والله خير الماكرين (انفال: 30).
[2] . به ماخذ زير مراجعه كنيد،- ابن هشام، عبدالملك، السيره النبويه، تحقيق: مصطفى السقأ، ابراهيم الابيارى و عبدالحفيظ شلبى، قاهره، مكتبه مصطفى البابى الحلبى (افست مكتبه الصدر تهران) 1355 هـ .ق، ج 2، ص 124-128.- ابن اثير، الكامل فى التاريخ، بيروت، دارصادر، 1399 هـ .ق، ج 2، ص 102.- محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، بيروت، دارصادر (بى تا) ج 1، ص 228.- شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبه بصيرتى، (بى تا) ص 30.- الحاكم النيشابورى، المستدرك على الصحيحين، اعداد: عبدالرحمن المرعشى، چاپ اول، بيروت، دارالمعرفه، 1406 هـ .ق، ج 3، ص 4.- طبرى، محمد بن جرير، تاريخ الامم و الملوك، بيروت، دارالقاموس الحديث، (بى تا) ج 2، ص 244.
[3] . و من الناس من يشرى نفسه ابتغأ مرضات الله و الله روف بالعباد(بقره، 207).
[4] . به مآخذ زير مراجعه كنيد: - ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، چاپ اول، قاهره، داراحيا الكتب العربيه، 1378 هـ .ق، ج 13، ص 262.- مظفر، محمد حسن، دلائل الصديق، چاپ دوم، قم، مكتبه بصيرتى، 1395 هـ .ق، ج 2، ص 80.مرحوم مظفر، از مفسران و دانشمندان برجسته اهل تسنن همچون ثعلبى، قندوزى و حاكم نقل مىكند كه همگى گفتهاند: اين آيه درباره على (ع) نازل شده است.
[5] . به مآخذ زير مراجعه كنيد: شيخ صدوق، محمد بن على بن بابويه، الخصال، تصحيح: على اكبر غفارى، قم، منشورات جامعه المدرسين فى الحوزه العلميه بقم، 1403 هـ .ق، ج 2، ص 560.- طبرسى، احتجاج، نجف، مطبعه المرتضويه، 1350 هـ .ق، ج 1، ص 75.
مهدي پيشوايي - سيره پيشوايان، ص 37