نقش التزام به آموزههای دينی در تربيت واستحكام خانواده
سال اول، شماره دوم، بهار 1389، ص 77 ـ 96
علي احمد پناهي
چكيده
نهاد خانواده و عوامل مؤثر در تربيت و استحكام آن از مباحثي است كه در آموزههاي ديني مورد توجه جدي قرار گرفته است. در متون ديني توصيههاي اخلاقي واعتقادي و عبادي زيادي وجود دارد كه التزام به آنها باعث تقويت و تربيت و استحكام خانواده ميشود. نويسنده در اين نوشتار تلاش كرده است تا آموزههاي ياد شده را مورد بررسي و تحليل قرار دهد و هدف اين پژوهش نيز دستيابي به اين آموزهها ميباشد. از اينرو، در آغاز نگاهي گذرا به جايگاه عبادت و اعتقادات در خانواده پرداخته و پس از آن ضمن برشمردن نمودهاي اعتقادات و اعمال عبادي به تبيين نقش هر كدام ميپردازيم. روش نويسنده در بررسي خود، اسنادي بوده وبا مراجعه به متون اصلي آموزههاي اسلام به تبيين مسئله پرداخته است.
كليدواژهها: خانواده، اعتقادات، عبادت، تربيت، اخلاق
مقدمه
در رابطه با عوامل تاثير گذار در استحكام، تقويت وتربيت خانواده اين سوال مطرح است كه التزام به آموزههاي اعتقادي و عبادي چه نقشي در تقويت بنيانهاي خانواده به ويژه در تربيت اخلاقي و معنوي آنان دارند. براي هر فرد مسلمان و معتقد روشن است كه پرستش و ارتباط معنوي با خالق متعال، جوششي است از اعماق وجود انسان كه شعاع نورش، زندگي و اجتماع را نوراني مينمايد و به زندگي معنا و مفهومي صحيح ميدهد. خاستگاه پرستش فطرت پاك و بيآلايش و جوهرة ذاتي و حقيقي انسان بوده كه اگر به صورت صحيح راهبري شود، انسان را به اهداف بلندش كه همانا سعادت است، متصل ميسازد. به همين سبب ترويج عبادت و اشاعة سنت ارزشمند نيايش به درگاه حضرت حق، سرلوحة تعاليم همة انبيا بوده است.
تعاليم و آموزههاي اسلام در حوزة عبادت و نيايش، به دو بخش كلي تقسيم ميشود كه البته ميان اين دو ارتباط تنگاتنگي وجود دارد. نخستين بخش اين تعاليم را اعتقاد و ايمان به خداوند، پيامبران، امامان معصوم و جهان آخرت تشكيل ميدهد. التزام عملي به اعمال و رفتارهاي ديني، معنوي و عبادي كه از طريق وحي و يا از طريق اولياي خدا رسيده، بخش ديگري از تعاليم و آموزههاي اسلام را شامل ميشود. در نوشتار حاضر، در صدد هستيم تا به جايگاه و نقش آموزههاي عبادي و معنوي واعتقادي در رابطه با خانواده و فرزندان بپردازيم و با تحليل و تفسير آموزههاي مربوط به نقش آنها در تربيت، تقويت و استحكام خانواده مبادرت ورزيم. روش ما در اين پژوهش، تحليلي و اسنادي خواهد بود.
الف) نقش باورهاي اعتقادي در تحكيم خانواده
برخورداري همسران از باورهاي ديني و اعتقادي در تحكيم خانواده تأثير اساسي دارد. بيگانگي و بيتوجهي آنها به اعتقادات و باورهاي مذهبي، باعث مشكلات جدي در زندگي خواهد شد. قرآن كريم ميفرمايد: هر كس از ياد و ذكر من رويگردان شود در زندگي سختي قرار خواهد گرفت.(طه: 124) پر واضح است كه ذكر و ياد خداوند، از باور و اعتقاد دروني به خالق هستي و ايمان به توحيد بر ميخيزد. قرار گرفتن در زندگي سخت و ناگوار ميتواند به دليل حرص، ترس و اضطراب حاصل از اين رويگرداني باشد.
رويگرداني از باورهاي ديني و اعتقادي، آرامش و لذت را از زندگي ميستاند و موجب حيرت و سرگرداني و احساس پوچي ميشود. ممكن است عليرغم امكانات مادي و رفاهي خوبي كه دارد، اما زندگي آرام و مطمئني نداشته باشد.
در رابطه با تأثير باورهاي ديني بر آرامش روان علاوه بر آموزههاي ديني، پژوهشهاي روانشناختي متعددي انجام گرفته كه در ادامة بحث به آنها خواهيم پرداخت؛ در اين قسمت از بحث فقط به چند نمونه از آنها اشاره ميكنيم.
شريل و لارسون در پژوهشهاي متعددي كه روي افراد بيمار انجام دادند، دريافتند كه اعتقادات مذهبي و باور به خداوند در بهبودي سريعتر ناراحتيها دخالت دارد و بهبودي در افراد مذهبي به مراتب سريعتر و موفقتر از افرادي است كه اعتقادي به خداوند ندارند. همچنين آقاي پيترسون در مقالة خود با عنوان «جايگاه ايمان مذهبي در بهداشت رواني» نتيجه ميگيرد كه ايمان به خداوند و باور مذهبي در دورههاي دشوار و تحملناپذير از جمله در گرفتاري بدني و روحي، به انسان آرامش ميدهد.
نمودهاي باورهاي ديني
باورها و اعتقادات ديني نمودهاي مختلفي دارد كه البته در طول يكديگر هستند. اين نمودها عبارتاند از:
1. اعتقاد به خداوند
دين و باورهاي ديني با ارائه يك چارچوب جامع براي تفسير وقايع، و نيز ارائه پاسخهاي مشخص و قانعكنندهاي براي پرسشهاي وجود مانند اينكه از كجا آمدهام و به كجا ميروم، تفسيري همهجانبه از حيات انساني در اختيار ميگذارد و خلأ زندگي را با ايجاد معنا براي لحظهلحظة آن برطرف ميكند. سلامتبخشترين جنبة دين، توانايي آن در فروكاستن از نگرانيها و تشويشها از طريق اعطاي اين انديشه كه يك احساس كنترل بر اين دنياي مادي دارد و در سايه قدرت خداوند، ميتواند بر مشكلات فايق شود. قدرتي كه برترين قدرتها و صاحب اراده و اختيار است. اين باور همان اعتقاد به خداي يگانه است كه مهمترين باور ديني به حساب ميآيد.
توحيد و خداپرستي موجب ميشود نگرش فرد به همة هستي و زندگي انسان، هدفدار و معنادار باشد و در رفتارها با انسجام، وحدت رويه و آرامش عمل كند. باور به خدا، همة رفتارها و زندگي خانوادگي را به سوي كسب رضايت خداوند، سوق ميدهد. فردي كه خدا را ناظر و همراه خود و حتي از رگ گردن به خود نزديكتر ميبيند، تلاش ميكند در برخورد با اعضاي خانواده و انجام وظايف خانوادگي، رضايت او را جلب نمايد. توجه به عدالت خداوند و اينكه هيچگونه ظلمي را روا نميدارد و حق هيچ موجودي را ضايع نميكند، زمينة شناختي ديگري براي مهار رفتاري اعضاي خانواده است. هرچه اين حالت قويتر باشد، مشكلات فرد كمتر خواهد بود، و چنين افرادي به ناظر و داور بيروني براي حل مشكلات خود نياز نخواهند داشت. توجه به صفات خداوند، از جمله رحمت و مهرباني گسترده، توانايي نامحدود، حمايت از مخلوقات خود از جمله انسان و كفايت آنها، نيز آثار مثبت بر زندگي فرد و جنبههاي خانوادگي او بر جاي ميگذارد. عطوفت و رحمت اعضاي خانواده نسبت به هم كه شعبهاي از تجلي رحمت خداوند است، زمينة پيشگيري و حل بسياري از مشكلات است. توكل بر خداوند، يعني اعتماد و تكيه بر قدرت او در همة امور زندگي، از آثار ايمان به خداست. گاهي سستي اراده، ترس، غم، اضطراب و عدم اشراف كامل بر موقعيتها موجب ميشود فرد نتواند از روشهاي مقدور براي حل مشكل بهرهبرداري مناسب كند. توكل بر خدا باعث تقويت اراده و تأثير كمتر عوامل مخل رواني شده و فرد را در كوشش براي حل مسائل زندگي و رسيدن به تعادل و سازگاري، تواناتر ميكند. خانوادهها در طول زندگي، با مشكلات متعددي روبهرو ميشوند كه برخي اقتصادياند، مانند درآمد كم، ورشكستگي يا دزديدهشدن اموال و بيكاري، برخي به سلامت اعضا مربوط ميشوند، مانند بيماري، معلوليت و مرگ، و برخي به روابط و مشكلات بازميگردد. در چنين شرايطي توكل بر خدا، به تقويت اراده اعضاي خانواده و كوشش بيشتر آنها كمك ميكند. افزون بر اين، در بنبستها و شرايطي كه به ظاهر همة اسباب و نشانههاي مادي از عدم حل مشكل حكايت ميكند، توكل بر خدا روزنةاميدي در برابر افراد ميگشايد و گاه مشكلات را از راههايي كه افراد گمان نميبرند، حل ميكند. پژوهشهاي تجربي نيز كه دربارة رابطة توكل و حرمت خود (عزت نفس) انجام شده مؤيد اين مطلب است. در تحقيقي كه توسط محمدصادق شجاعي دربارة رابطة توكل و حرمت خود انجام گرفت، اين نتيجه حاصل شده كه كساني كه بر خداوند توكل دارند، از حرمت خود (عزت نفس) بالايي برخوردار بوده و در زندگي احساس نيرومندي و كارآمدي ميكنند. اينها در مشكلات زندگي مقاوم بوده و با ارادهاي قوي كه در ساية اعتماد به خداوند به دست آوردهاند، بر مشكلات غلبه ميكنند.
اگر نگاهي به زندگي اولياي خدا و پيامبران و همچنين افراد موفق داشته باشيم متوجه خواهيم شد كه در ساية توكل به خدا و حرمت خود بودهاست. حضرت شعيب، علت توفيق و موفقيت خود را در مقابل مشكلات و تهديدهاي مشركين اينگونه بيان ميكند: توفيق من فقط از خداست. به او توكل كردم و به سوي او بازميگردم.(هود: 88) نكتة مهم در خانواده، توصية متقابل افراد به توكل است كه اين نكته براي زنان بيشتر اهميت دارد و مثبتتر ارزيابي شده است؛ زيرا مسئوليت اصلي حل بيشتر مشكلات بهويژه اقتصادي بر عهده مرد است و تقويت روحية او از جانب ديگران، اهميتي ويژه دارد.
از آثار ايمان به خدا، تسليم و رضا به مقدرات الهي است. پديدآيي اين حالت مبتني بر فراهم شدن زمينههاي شناختي و عاطفي است. فرد بايد باور داشته باشد كه همة رويدادهاي جهان منوط به اذن خداوند و تواني است كه او به اسباب و علل افاضه ميكند.( کهف: 39؛ اسراء: 20) بهعلاوه، خداوند نهتنها نسبت به مصالح انسانها آگاهتر است، بلكه خيرخواهتر و سعادتطلبتر از خود آنها نسبت به خودشان است؛ بنابراين، همة حوادث در جهت خير و صلاح انسانها روي ميدهد. حالت رضايت به رضاي الهي موجب ميشود اعضاي خانواده مشكلات را در زندگي، مثبت و تكاملبخش تلقي كنند و زمينة سازگاري با چنين حوادث بازگشتناپذيري را فراهم كرده و اختلافات ناشي از اين حوادث را آسانتر حل كنند. در همين رابطه پژوهشهاي متعدد، تأثير باورهاي ديني بر رضايتمندي از ازدواج را تأييد كرده است. تحقيقات ديگر، دين را مهمترين عامل ثبات و پايداري ازدواج اعلام كرده است.
در پژوهشي كه توسط مجتبي حيدري در سال 1383 انجام گرديد اين نتيجه به دست آمد كه بين دينداري و رضامندي خانوادگي رابطة زيادي است. هر مقدار نگرش ديني افراد قويتر باشد، رضايت از زندگي آنان افزايش مييابد. يعني هر چقدر اعتقاد به خداوند و دستورات او محكمتر باشد، زندگي زناشويي از ثبات بيشتري برخوردار بوده و آرامش بيشتري در خانواده حاكم خواهد بود. هانت (1978) پس از بررسي سازگاري زناشويي زوجها اعلام كرد، مذهب و باورهاي مذهبي، با سازگاري زناشويي و سازگاري و رضامندي از زندگي ارتباط دارد و اين افراد سازگاري و رضايت بيشتري از زندگي دارند.
2. اعتقاد به رسالت و امامت
دومين باور ديني كه ركن دينداري به شمار ميرود، اعتقاد به رسالت انسانهايي از سوي خداوند است كه به عنوان انبياي الهي در تاريخ شناخته شدهاند. وصايت و جانشيني انبيا كه در مذهب شيعه به «امامت» معروف است نيز در راستاي تكميل رسالت انبياست.
در زندگي انسان، نقش باور به اصل نبوت و امامت به دو بعد، بازميگردد: اولين بعد، آموزش امور ديني به ويژه زندگي بر اساس اصول ديني است. راه منحصر به فرد شناخت تعاليم دين، پس از كلام خداوند، سخنان پيامبر و جانشينان ايشان است، به گونهاي كه حتي استفادة صحيح از كلام خداوند نيز مبتني بر شناخت و درك سخنان اولياي ديناست. دومين بعد در رابطه با اعتقاد به رسالت و امامت، نقش الگودهي آنان است. اصل همانندسازي كه در ضمن تقليد و الگوگيري از كودكي در انسان وجود دارد، عامل اساسي يادگيري است، به گونهاي كه براي كودكان تقليد از الگوهاي شايسته، هنگام حل مشكل يا در رويارويي با محيط اطراف، تأثير بسيار مثبتي دارد. افزون بر اين، از ميان شيوههاي متعدد يادگيري، مشاهدة الگو مؤثرترين و پاياترين روشهاست. در زمينة چگونگي روابط اعضاي خانواده و نوع رفتارها نيز پيروي و همانندسازي با انسانهايي كه تعاليم دين به طور كامل در آنها تجلي يافته، ضروري است. از آنجا كه افراد براي يادگيري شيوة رفتار و برخورد مناسب در خانواده، به نمونههاي عيني رفتاري در همة ابعاد زندگي نيازمند هستند، خواه ناخواه به سوي چنين الگوهايي كشيده ميشوند؛ از اين رو ارائة نمونههاي مناسب، براي كارايي بهتر افراد و خانوادهها و رويارويي با مسائل زندگي، سودمند خواهد بود. در اين باره، قرآن افرادي را كه به دنبال كمال معنوي هستند، دعوت ميكند كه پيامبررا الگويي نيكو در زندگي در نظر گيرند. همچنين در اين جهت، رفتار اولياي ديناز اولين تا آخرين مرحلة زندگي خانوادگي درسآموز است؛ مانند: گزينش همسر، مهريه و جهيزيه، مراسم ازدواج، آداب معاشرت در همة ابعاد، روش برخورد با فرزندان؛ همچنين برخورد با والدين الگوي قابل اعتماد و كاملي است.
3. اعتقاد به زندگي پس از مرگ
سومين باور مهم ديني كه ميتواند در زندگي انسانها نقش بسزايي ايفا كند، اعتقاد به زندگي پس از مرگ، حسابرسي اعمال در روز قيامت، و پاداش و مجازات افراد بر اساس رفتارهايشان است. هرچند اعتقاد به معاد بر همة ابعاد زندگي انسانها تأثيرگذار است، در اينجا بيشتر بر جنبههاي خانوادگي تأكيد ميشود. امروزه عليرغم پيشرفتهاي علمي و كاهش مشكلات زندگي، اضطرابها و نگرانيها رو به فزوني است. بخشي از اين مشكلات بر اثر احساس بيهدفي و پوچي در زندگي است. باور نداشتن به زندگي پس از مرگ نيز اين مشكل را بيشتر ميكند. اين امر بر خانواده نيز اثر نامطلوب گذاشته است. در خانوادهاي كه تقيد به اعتقادات نيست، به علت بيتوجهي به اهداف متعالي، به كاركردهاي محدود زندگي خانوادگي اكتفا شده و خانوادهها بر اثر بيهدفي به راحتي به جدايي و انحلال كشيده ميشوند. اعتقاد به زندگي پس از مرگ، خانواده را متوجه اهداف پايداري ميكند كه موجب پيوند بيشتر اعضاي خانواده ميشود؛ از اين رو، در خانوادههاي برخوردار از اين باور با وجود مشكلات شديد، مانند معلوليتها، افراد سالهاي طولاني از يكديگر حمايت عاطفي كرده و احساسي رضايتبخش از زندگي دارند.
اثر دوم باور به معاد، ايجاد انگيزه در افراد و تشويق آنهاست. در كلمات اولياي دين به پاداشها و نعمتهاي اخروي اشاره شده كه در ازاي انجام وظايف خانوادگي به فرد داده ميشود. توجه به اين نعمتها و آسايش در زندگي اخروي،افراد را برميانگيزد كه رفتارهاي خود را در جهت كسب اين نعمتها، سوق دهند؛ براي نمونه، آياتي از قبيل آيات ذيل، شوق افراد را در انجام وظايف بسيار تقويت ميكند: «شما و همسرانتان در نهايت شادماني وارد بهشت شويد. سينيهايي از طلا و جامهايي در برابر آنها ميگردانند و در آنجا آنچه دلها بخواهد و چشمها از آن لذت ببرد، موجود است و شما در آن جاودانيد، و اين همان بهشتي است كه بهخاطر اعمالي كه انجام ميداديد، وارث آن شدهايد».(زخرف: 70 ـ 72)
اثر سوم باور به معاد كه بيارتباط با اثر دوم نيست، نقش آن در مقابلة مناسب با مشكلات است. خانوادهاي كه به فقدان عزيزي يا معلوليت گسترده يا مشكلات بسيار شديد اقتصادي دچار ميشود، كمتر چيزي مانند باور به معاد ميتواند او را تسكين دهد. اساساً برخي مشكلات جبرانناپذير است و افراد تنها با توجه به پاداشهاي زندگي اخروي ميتوانند خود را آرامش بخشند.
اثر چهارم باور به معاد، نقش مهاركننده و بازدارندة آن است. بسياري از مشكلات خانواده به عدم مهار رفتارهايي بازميگردد كه افراد را به تعدي به حقوق يكديگر، تحميل به ديگران و پرخاشگريها ميكشاند. باور به معاد و يادآوري عواقب بد تعدي به حقوق ديگران و عدم انجام مسئوليتها، افراد را تا حدي از رفتارهاي نامناسب بازميدارد. براي نمونه، يكي از آثار بدخلقي در خانواده فشار روحي در عالم برزخ است، به گونهاي كه حتي اگر فرد در ابعاد ديگر زندگي به وظايف خود عمل كند، ولي در خانواده رفتار نامناسب بروز دهد، در عالم برزخ دچار فشار و سختي شديد ميشود. همچنين در كلمات اولياي دينبه عواقب بدرفتاري با همسر اشاره شده است كه توجه فرد به اين عواقب ناخوشايند در زندگي اخروي، ميتواند او را تا حدي از رفتار نامناسب بازدارد.
ب) نقش اعمال عبادي در تحكيم خانواده
علاوه بر تأثير باورهاي ديني و اعتقادات مذهبي بر تحكيم خانواده، اعمال عبادي كه جنبة عملي و ذكري دارند نيز تأثير فراواني در تحكيم خانواده دارد. در اين قسمت از بحث به نمونههايي از اعمال عبادي و كاركرد آنها ميپردازيم و در آخر هر بحث به نمونههايي از تحقيقات تجربي و ميداني نيز اشارهاي خواهيم داشت.
1. نماز و خانواده
قرآن كريم ميفرمايد: اي كساني كه ايمان آوردهايد از صبر و نماز كمك بگيريد.(بقره: 145) نمازگزار علاوه بر اينكه از اقامة نماز نيرو و نشاط ميگيرد، زمينة اضطراب و تشويش خاطر را در ميان اعضاي خانواده محدود ميكند؛ بهوسيلة نماز و ياد خدا معنويت و نورانيت در دل اعضاي خانواده بهويژه زن و شوهر نفوذ كرده و در آرامش خاطر و اطمينان قرار ميگيرند. علي در اين باره ميفرمايد: ياد خدا باعث روشنايي سينهها و آرامش دلهاست. نماز همچنين با مهار زشتي و بيعفتي در خانواده، زمينة بحران در خانواده را، سد ميكند. زيرا فجور و بيعفتي بنيان خانواده را سست ميكند و استحكام آن را در هم ميشكند. قرآن كريم يكي از ويژگيهاي نمازگزاران را پاكدامني و حفظ عفت ميداند؛ آنجا كه ميفرمايد: نمازگزاران كساني هستند كه دامان خود را محافظت ميكنند و از بيعفتي مصون هستند.(معارج: 29)
تحقيقات تجربي كه در اين رابطه انجام شده نشانگر اين مطلب است كه نيايش و ارتباط با خدا يا بهصورت مستقيم در رضامندي زناشويي و استحكام خانواده دخالت داشته و يا از طريق به وجود آوردن ويژگي و صفاتي در افراد كه آن ويژگيها در ثبات زندگي سهيم هستند. در اين قسمت از بحث به نمونههايي از آن تحقيقات اشاره ميكنيم.
اسپراوسكي و هاگستون در تحقيقي ميداني و تجربي دريافتند افرادي كه براي مدت طولاني با هم زندگي كرده بودند، مذهب و رفتارهاي مذهبي را مهمترين عامل رضايتمندي در ازدواج تلقي كردهاند. جريگان و ناك بعد از بررسي تحقيقات خود به اين نتيجه رسيدهاند كه انجام رفتارهاي مذهبي، مهمترين عامل ثبات و پايداري ازدواج است. گروهي از محققان رابطة بين رضايتمندي از ازدواج و استحكام خانواده را با مذهبي بودن زن و شوهر مورد بررسي قرار دادند و به اين نتيجه دست يافتند كه مذهبي بودن در استحكام خانواده نقش مهم و مؤثري ايفا ميكند.
الكسيس كارل ميگويد: نيايش، در روح و جسم تأثير ميگذارد و احساس عرفاني و احساس اخلاقي را توأماً تقويت ميكند. در چهرة كساني كه به نيايش ميپردازند، حس وظيفهشناسي، قلت حسد و شرارت، و نيكي و خيرخواهي نسبت به ديگران خوانده ميشود. نيايش خصايص خود را با علامات بسيار مشخص و منحصر به فردي نشان ميدهد: صفاي دل، متانت رفتار، انبساط خاطر، شادي بيدغدغه، چهرة پر از يقين و آمادگي براي پذيرش حق، از ويژگيهاي نيايشگران است. پرواضح است كه با وجود چنين ويژگيهايي در زن و شوهر، زندگي استحكام بيشتر و بهتري پيدا ميكند.
از ميان هشتاد پژوهش انجام شده از سوي كوئينگ و لارسون كه حاوي اطلاعات آماري دربارة التزام ديني و رفاه ـ اصطلاح وسيعي كه دربرگيرندة اموري نظير خوشبختي، رضايت از زندگي، خوشبيني و اميدواري است ـ 79 پژوهش، ارتباط مثبتي بين آنها را گزارش كرده و تنها يك پژوهش ارتباط آنها را منفي ميداند.
همچنين در تحقيقات انجام شده مشخص شد افرادي كه التزام به فعاليتهاي مذهبي دارند، در مقايسه با ديگران، گرايش بيشتري به ازدواج پايدار دارند. بيشتر اين افراد مشكلات ارتباطي، عدم توافق، عدم صداقت و مصرف مواد كمتري دارند.
كوينگ و لارسون همچنين از تحقيقات خود نتيجه گرفتند كه دليل كافي براي اثبات اين مسئله وجود دارد كه رفتارهاي ديني و مذهبي با رفتار بهنجار و سالم در ارتباط است. ايشان ميگويد تحقيقات ثابت كرده كه افراد مؤمن و ملتزم به دستورات ديني، كمتر دچار بيبندوباري جنسي، همسرآزاري و الكل هستند.
در پژوهشي كه نصيبالبكاء و بنياسدي انجام دادند و در آن به مقايسة عوامل فردي، اجتماعي و شخصيتي افراد در زوجهاي سازگار و ناسازگار كرماني پرداختند، به اين نتيجه رسيدند كه عواملي همچون امور مالي، رابطة جنسي و باورهاي مذهبي در گسستگي زندگي تأثيرگذار هستند و اعتقادات مذهبي نقش زيادي در استحكام خانواده دارند.
در تحقيقي كه مهكام از پروندههاي دختران فراري و مصاحبة با آنان انجام داد اين
نتيجه بهدست آمد كه بيشتر دختران فراري از خانوادههايي هستند كه يا كاملاً بيدين بوده و
يا التزام آنها به دينداري در حد صفر بوده است. همچنين در يك نظرسنجي كه از هفتاد
دختر فراري نگهداري شده در مراكز مداخله و بحران شهر تهران، انجام شد اين نتيجه بهدست آمد كه 94 درصد دختران فراري در خانوادههايي زندگي ميكردهاند كه سطح اعتقاد و
آگاهي آنان از مذهب و التزام عملي آنان به دين، در حد بسيار پايين بود. اين خانوادهها
آشفته و از استحكام لازم برخوردار نبودهاند. توجه به تحقيقات ذكر شده بيانگر اين نكته
است كه اعتقادات و باورهاي مذهبي و انجام اعمال عبادي، نقش زيادي در استحكام و
ثبات خانواده دارد.
2. روزه و خانواده
روزه يكي از بزرگترين عبادتهايي است كه در قرآن كريم و روايات اهل بيت مورد تأكيد قرار گرفته است.
يكي از فايدههاي بزرگ روزه، تربيت روح و تقويت اراده و تعديل غرايز انساني است، روزهدار با وجود گرسنگي، تشنگي و خودداري از لذتهاي ديگري كه بايد از آن چشم بپوشد، روح و اراده خويشتن را تقويت ميكند. از طريق روزه زمام نفس سركش و شهوات و هوسها مهار ميشود. همچنين روزة واقعي زمينة ارتكاب گناهان مربوط به چشم، گوش، دست و پا را از بين ميبرد. زيرا روزهدار ميداند كه نبايد چشم به حرام باز كند و نبايد حرامي بشنود. امام صادق در اين باره ميفرمايد:
بدانيد كه روزه، تنها پرهيز از خوردن و آشاميدن نيست...؛ پس هنگامي كه روزه هستيد، زبان خود را از دروغ حفظ كنيد، چشمهاي خود را از حرام بپوشانيد؛ با يكديگر دعوا نكنيد، به همديگر حسد نورزيد، غيبت يكديگر را نكنيد، با هم بحث و جدل ننماييد، دروغ نگوييد، با يكديگر مخالفت نكنيد، بر هم خشم نگيريد، به يكديگر ناسزا نگوييد، همديگر را آزار و اذيت نكنيد، به ديگران ستم ننماييد، يكديگر را به ستوه نياوريد و از ياد خدا و نماز غافل نشويد.
توصيهها و آموزههاي اين حديث شريف را ميتوان به بهترين وجه در روابط زن و شوهرها بهكار گرفت. رعايت اين سفارشها در خانواده و در برخورد با همسر، كانون خانواده را سرشار از انس و الفت مينمايد، زن و شوهر را به هم نزديك ميسازد، دلهاي آنان را به همديگر پيوند ميدهد و استحكام خانواده را دوچندان ميكند.
در تعاليم آسماني و اسلامي نيز به متفاوت بودن افراد در دينداري توجه گرديده و به اين نكته تأكيد شده كه دينداري برخي از افراد ظاهري و صرفاً لقلقة زبان است. حتي برخي افراد دين و ارزشهاي ديني را وسيلهاي براي نيل به اهداف دنيوي و مظاهر دنيوي ميدانند. حضرت اميرالمؤمنين علي ضمن تقسيمبندي عبادتكنندگان، ميفرمايد: گروهي خدا را به طمع و رغبت بهشت عبادت ميكنند؛ عبادت اينها عبادت تجارتپيشگان است، گروهي خدا را از ترس جهنم و عذابش عبادت ميكنند؛ اين عبادت بردگان است و گروهي نيز خداوند را از سر سپاس عبادت ميكنند؛ اين عبادت آزادگان است و اين بهترين عبادت است. همچنين حضرت امام حسين در روايتي فرمودند:
بهدرستي كه عدة زيادي از مردم نوكر دنيا و طالب دنيا هستند و ارزشهاي ديني لقلقة زبانشان است. تا موقعي از دينداري دم ميزنند كه معاش و زندگي دنيويشان تأمين شود و اگر گرفتاري دنيايي به آنان رو كند و امتحان شوند، دينداران بسيار كم ميشوند.
گرچه همة اين گروهها به ظاهر مسلماناند و بهرهاي از دينداري دارند و در اسلام هيچكدام از اين عبادتكنندگان و دينداران رد نشده ولي ارزش و ثمرة اينها با همديگر متفاوت خواهد بود. آنگاه عبادت خالص و واقعي خواهد بود كه خداوند را به خاطر شايستگياش براي عبادت، اطاعت و بندگي كنند. به اين مرتبه از عبادت عدة قليلي رسيدهاند و از مصاديق برجستة اين نوع عبادتكنندگان حضرت علي است كه فرمود: خدايا تو را نه از ترس جهنم و نه به طمع رسيدن به بهشت عبادت ميكنم، بلكه تو را شايستة عبادت و فرمانبرداري و پرستش يافتم، پس تو را عبادت كردم. هرچقدر افراد بتوانند به سوي اين قلة (عبادت علي) حركت كنند، اعتقاد و عبادتشان عميقتر و پرثمرتر خواهد بود.
آثار تربيتي عبادات
هر يك از جلوههاي عبادات آثار تربيتي و معنوي ويژهاي بر همسران و فرزندان دارد. آثار تربيتي عبادات بر همسران و كيفيت تأثيرگذاري آن با نوع تأثيرگذاري عبادات بر فرزندان متفاوت است؛ لذا به هر كدام از اينها به طور مستقل پرداخته ميشود.
الف) آثار تربيتي عبادات بر همسران
جلوهها و نمودهاي تربيتي عبادات در همسران زياد است كه فقط به نمونههايي اشاره ميگردد.
1. برطرف كنندة تكبر
تكبر يكي از بيماريهاي روحي و اخلاقي است كه آثار زيانباري در اجتماع بهويژه خانواده دارد. خيلي از اختلافات خانواده به دليل تكبر و خودبرتربيني همسران يا يكي از آن دو است. كسي كه روزي پنجبار با نهايت خضوع و خشوع (در نماز) در برابر پروردگار خود ميايستد و در هر نماز چندينبار به ركوع و سجود ميرود و اظهار بندگي و تواضع ميكند، نهتنها در مقابل خدا، بلكه در مقابل بندگانش هم تكبر نميورزد و روحية خودبرتربيني و فخرفروشي در او كاهش پيدا ميكند. در دعا و مناجات با حضرت حق و در حج و روزه نيز وقتي روحية تسليمپذيري در مقابل فرمان پروردگار در او ايجاد ميشود، و به عظمت خدا در طواف و دعا اعتراف ميكند، خود را كمتر از آن ميبيند كه خود را برتر از ديگران بداند و بخواهد نافرماني نمايد. حضرت علي دربارة آثار عبادت بهويژه آثار نماز در كاهش و زدودن روحية تكبر ميفرمايند: خداوند، ايمان را براي پاك كردن از نجاست شرك و نماز را براي پاكيزه كردن از پليدي كبر و تكبر، واجب كرده است. و در حديث ديگري كه از محضر پيامبر اعظم حضرت محمد رسيده ميخوانيم: روزه هواي نفس و شهوت طبيعت حيواني را ميميراند (و طغيان آن را فرو مينشاند) و در آن صفاي قلب و پاكي اعضا، و آبادي بيروني و دروني انسان، و شكر بر نعمتها، و احسان به فقرا و فزوني تضرع و خشوع و گريه است؛ همچنين وسيلهاي است براي التجاي به پروردگار و سبب شكستن دلبستگيها و كم شدن گناهان و فزوني حسنات و در آن فوايد بيشماري است.
امام خميني(ره) ميفرمايد: چون نماز معراج كمالي مؤمن است و نزديك كنندة افراد باتقوا به خداست، به دو چيز قوام پيدا ميكند كه يكي از آندو، مقدمة ديگري است: اول، ترك خودبيني و خودخواهي، كه آن، حقيقت و باطن تقواست، و دوم، خداخواهي و حقطلبي، كه آن، حقيقت معراج و قرب است. وقتي در خانوادهاي، تكبر كه يكي از رذايل اخلاقي است، مهار شود، بستري مناسب براي رشد فضايل اخلاقي و معنوي، مهيا ميشود.
2. برطرفكنندة غفلت
غفلت، مفهوم گستردهاي دارد:بيخبري از شرايط زمان و مكان زندگي، از واقعيتهاي فعلي و آينده و گذشتة خويش، از صفات و اعمال خود، از پيامها و آيات حق و همچنين هشدارهايي كه حوادث تلخ و شيرين زندگي به انسانها ميدهد. مراد ما در اين بحث غفلت از ياد خدا و سرنوشتنهايي انسان است.
خطري كه به وسيلة «غفلت» از ياد خدا، متوجه كمال و پيشرفت انسان ميشود، بيش از آن است كه غالباً تصور ميكنيم. غفلت سعادت ما را ويران ميكند و مانند آتش، خرمن زندگي را ميسوزاند و تمام امكانات و استعدادهاي خداداد را بر باد ميدهد. هنگامي كه حضرت پيامبر اكرم به معراج رفت، خطابهايي از سوي خداوند دريافت نمود؛ از جمله اينكه: اي احمد! هرگز غافل مشو؛ هر كس از من غافل شود، نسبت به اينكه او در كدام راه نابود ميشود، اعتنا نميكنم.
اين بيان به خوبي نشان ميدهد كه عاقبت غفلت از خداوند، هلاكت و نابودي است. زيرا سرچشمة بسياري از گناهان بوده و حتي باعث ميشود انسان از حيوانات هم پستتر گردد.(اعراف: 179)
اعمال عبادي بهويژه نماز، دعا و حج، انسان را متوجه خدا و ارزشهاي معنوي ميكند و انسان را از غفلت خارج ساخته و در مسير فهم و دقت در اهداف خلقت قرار ميدهد.
ميرزا جواد ملكي تبريزي ميگويد: اذان به عنوان يك عمل عبادي، دعوت براي ملاقات حضرت حق است. همانگونه كه در روز قيامت براي عرضه بر خداوند فراخوانده ميشوند، در اين دنيا هم، با اذان مؤمنان به مجلس حضور و معراج و زيارت حضرت پروردگار خوانده ميشوند. احساس حضور در محضر حق، انسان را از غفلت خارج ميكند و تذكر ميدهد كه بايد هوشيار باشد و وظايف بندگي را به خوبي انجام دهد. وقتي اعضاي خانواده به ويژه والدين، هوشيارشدند و از غفلت خارج گشتند، به وظايف تربيتي و اخلاقي نيز التزام خواهند داشت و اين التزام آنان، در فرزندان نيز تاثيرگذار بوده و آنان را به سوي مسايل معنوي و تربيتي سوق خواهد داد و از طريق يادگيري مشاهدهاي در آنان تاثيرگذار خواهد بود.
3. باعث آرامش دل و صفاي درون
ايمان به خدا و راز و نياز با او به انسان اميد و توان ميدهد و انسان احساس ميكند به پناهگاه مطمئن و باقدرتي متكي است؛ از اين رو احساس نشاط و توانمندي ميكند. ديل كارنگي مينويسد: هنگامي كه كارهاي سنگين، قواي ما را از بين ميبرد و اندوهها هر نوع ارادهاي را از ما سلب ميكند و بيشتر اوقات كه درهاي اميد به روي ما بسته ميشود، به سوي خدا روي ميآوريم؛ ولي اصلاً چرا بگذاريم روح يأس و نااميدي بر ما چيره شود؟ چرا همهروزه به وسيلة دعا و مناجات و به جاي آوردن حمد و ثناي خداوند، قواي خود را تجديد نكنيم.
امام سجاد در دعاي خمسعشر ميفرمايد: پروردگارا! شادي و آرامش من در مناجات تو نهفته است و دواي بيماري و شفاي قلب سوزانم و فرونشانده شدن حرارت دل و برطرف شدن اندوهم، نزد تو است.
ب ـ آثار تربيتي عبادات بر فرزندان
در شكلگيري ويژگيهاي شخصيتي، رفتاري، شناختي، عاطفي، ديني، معنوي و ... عوامل چندي تأثيرگذار بوده و آنها را به وجود ميآورند. يكي از عوامل تأثيرگذار و مهم در اين عرصه، عوامل محيطي است. عوامل محيطي شامل خانواده، مدرسه، همسالان، محيط جغرافيايي، محيط اجتماعي و غيره ميشود. در اين بحث بيشترين توجه ما معطوف به محيط خانواده و بهويژه تأثير والدين بر فرزندان است. خانواده بهويژه والدين به دليل نخستين مربي بودن و ارتباط مستمر و زياد با فرزندان، بيشتر تأثير را بر ابعاد مختلف تربيتي كودكان دارند. به اين دليل در آموزههاي ديني بيشترين توجه به نقش تربيتي والدين معطوف شده است. در مباحث روانشناختي نيز بيشتر روانشناسان به تأثير والدين به شكلگيري شخصيت و ويژگيهاي رفتاري فرزندان، پرداختهاند.
يونگ معتقد است: در مرحلة كودكي، آنچه ممكن است شخصيت كودك خوانده شود چيزي نيست مگر انعكاس شخصيت والدين او. آنها ميتوانند تأثير زيادي در شكلگيري ويژگيهاي كودك و فرزند داشته باشند. اريكسون يكي ديگر از انديشمندان روانشناسي بر نقش بيهمتاي والدين در فرزندان تأكيد كرده و آن را عامل تعيين كننده ميداند.
در رابطة با نحوة تأثيرگذاري والدين در مسائل معنوي فرزندان، ميتوان به روشها و اصولي اشاره داشت.
اصول و روشهاي تأثيرگذاري والدين
التزام والدين به مسائل عبادي و معنوي و همچنين همراه كردن فرزندان در اين عرصهها، بر اساس چند مبنا و اصل، در فرزندان مؤثر بوده و بركات تربيتي و معنوي ويژهاي بر آنان خواهد داشت. اين مباني و اصول عبارتاند از:
1. تأثير ظاهر در باطن
منظور از ظاهر، همة اموري است كه قابل مشاهده بوده و به صورت عيني و ملموس از انسان سرميزند؛ و مراد از باطن، مسائلي است كه قابل مشاهده نيست و دروني ميباشد مثل فكر، نيت، اراده، شناخت. هر عمل و كار ظاهري كه از انسان سرميزند گرچه تصنّعي و غير واقعي هم باشد، در درون و باطن انسان اثر ميگذارد. لذا در آموزههاي اسلامي سفارش شده تا انسان خودش را به حالات خاص درآورد تا تأثيرات آن كار در باطن هويدا شود. به عنوان مثال دربارة گرية بر سيدالشهداء سفارش شده كه در مجالس عزاي حضرت گريه كنيد و اگر نشد، حالت گريه (تباكي) به خود بگيريد و در روايتي حضرت علي ميفرمايند:اگر بردبار نيستي پس خود را بردبار جلوه بده، چه اندك پيش ميآيد كه كسي خود را به گروهي شبيه سازد و جزو آنان نشود.
حضرت لقمان به فرزندش توصيه ميكند كه به هنگام راه رفتن، با تفرعن و غرور بر زمين گام مزن؛(اسراء: 37) حالت تكبر و غرور يك نقش و حالت ظاهري است كه فرعوني شدن دل، حاصل آن است. پس اينجا نيز ظاهر بر باطن اثر كرده است.
وقتي والدين تقيد به عبادات و مسائل معنوي دارند و فضاي منزل را با اعمال خود معنوي ميسازند و وقتي فرزند خود را نيز در اين فضاي معنوي و روحاني قرار ميدهند، بيگمان در فرزند نيز تأثير معنوي و تربيتي گذاشته و او را به طرف خدا و دينداري جلب خواهند كرد.
2. ظهور تدريجي شاكله و شخصيت
ويژگيهاي شخصيتي و رفتاري انسان (شاكله) آرامآرام و به تدريج شكل ميگيرد و همانطور كه در ابتداي بحث اشاره شد، عوامل زيادي در آن تأثيرگذار هستند. يكي از عوامل عمده محيط خانواده بهويژه پدر و مادر است. پدر و مادر به وسيلة اصلاح شرايط و معنوي ساختن آن، ميتوانند بسترهاي لازم را براي رشد معنوي و تربيتي فرزندان مهيا كنند و شخصيت ديني به فرزند خود عطا نمايند.
زماني كه فرزند بيشتر اوقات خود را در فضا و محيطي عاطفي، دوستانه، باصفا و مملو از محبت پروردگار، سپري ميكند، تمام بسترهاي لازم براي شكلگيري شخصيتي ديني و معنوي فراهم بوده و شاكلة وجودي فرزند، بر اساس دينداري شكلخواهد گرفت.
3. مداومت و محافظت بر عمل
به اين دليل كه ما درصدد شكلدهي شخصيت و رفتارهاي فرزندان به نحو پايدار هستيم ميبايد در فرايند تربيت آنان از قواعدي پيروي كنيم كه نتيجة دلخواه را به وجود آورد. يكي از قواعد مهم و نتيجهبخش در تربيت معنوي، قاعدة مداومت و محافظت است. مداومت، ناظر به كميت و محافظت، ناظر به كيفيت عمل است؛ مداومت بر عمل، استمرار آن را نشان ميدهد و محافظت بر عمل، مراقبت و مراعات شرايط و ضوابط آن را بيان ميدارد (شرايط و ضوابط عمل، اعم از ظاهري و باطني است). همراهي مداومت و محافظت، ضروري است، زيرا مداومت بدون محافظت، سازندة عادات سطحي و خشك و بيروح است و محافظت بدون مداومت، اصلاً سازنده نيست.
در قرآن كريم يكي از ويژگيهاي افرادي كه از نوسان و انحراف در امان هستند،مداومت بر نماز و محافظت از آن قرار داده شده. ... (انسانها در خسرانند) مگر نمازگزاراني كه بر نماز خود مداومت ميورزند... و آنان كه بر نماز خود محافظت دارند.(معارج، آيات 23-34) اگر محافظت در نماز نباشد، نه تنها باعث رستگاري نميشود بلكه باعث بيچارگي و خسران ميگردد.
مداومت و تكرار و همچنين رعايت شرايط يادگيري و تأثيرگذاري از مباحث جدي و اساسي در تقويت ذهن، يادگيري بهتر و ايجاد شناخت، است. به طوري كه در روانشناسي يكي از مهمترين علل فراموشي اطلاعات از حافظه، بيتوجهي به آن مطلب دانسته شده و همچنين يكي از راههاي جلوگيري از فراموشي، تكرار و توجه جدي به آن مطلب است. همچنين عواملي از قبيل حواسپرتي، به خواب و خيال فرورفتن و بيعلاقگي از عوامل كاهش تمركز حواس،معرفي گرديده است.
با توجه به نكات ذكر شده اولاً والدين ميبايد در اعمال عبادي خود استمرار و تكرار را رعايت نمايند و در هيچ شرايطي از اعمال عبادي غفلت نكنند و همچنين فرزندان را در جمع صميمي و معنوي خود بهويژه در دعا و زيارت داخل كرده و آنان را به اين كار عادت دهند. به عنوان مثال، پدر و مادر بايستي نماز، دعا، معنويات را در هر موقعيتي مثل عروسي، مسافرت، ميهماني، مريضي و... ملتزم باشند تا فرزندان عبادات را جدي تلقي كنند و هرگز اين تصور برايشان پيش نيايد كه عبادات براي زمان بيكاري و سرحالي است.
وقتي فرزندان التزام و استمرار پدر و مادر را در انجام مسائل معنوي بهويژه نماز، دعا و قرائت قرآن، مشاهده كردند، در ذهن آنها نقش بسته و تمايل قلبي و دروني به طرف معنويت ايجاد خواهد شد. بهويژه اگر والدين با توجه به روحيات و سن متناسب فرزندان، مسائل معنوي را آموزش داده باشند.
4. زمينهسازي و آمادهسازي موقعيت
حالات و ويژگيهاي رفتاري انسانها در بستر شرايط و موقعيت ميرويد و از آنها تأثير ميپذيرد. از اين رو موقعيتهاي مختلف، زمينهساز و بسترساز خوبي براي شكلدهي رفتارها و حالات انسانها ميباشند. مهيا كردن زمينههاي مناسب و موقعيتهاي مطلوب، بهمثابة عامل تسهيل كنندهاي براي ظهور رفتارها و كردارهاي مطلوب است.
در بحث تربيت معنوي فرزندان و در بحث تأثيرگذاري تربيتي ـ معنوي والدين بر فرزندان، توجه به اصل مذكور حياتي ميباشد. پدر و مادر با التزام به عبادات و اعمال معنوي و به دنبال آن جذب و قبول فرزندان در جمع صميمي و معنوي خود، زمينة تحول رفتاري كودكان را فراهم مينمايند. وقتي پدر سعي ميكند شرايط اقامة نماز و قرائت قرآن را با تهية سجادة زيبا براي فرزندان و يا مكان مناسب براي نماز و دعا، آماده سازد، در واقع زمينه را براي مشاركت فرزند آماده كرده است. حتي برخي والدين پا را فراتر گذاشته و مرتب فرزندان را در اين امر تشويق مادي و كلامي ميكنند؛ بلكه به صورت مستقيم و غيرمستقيم صحبت از افراد و بچههايي ميكنند كه علاقهمند به معنويت و عبادت هستند.
پرواضح است كه در اين موقعيتها و بسترها، انگيزة كافي براي فرزندان وجود دارد تا خود را همرنگ والدين كنند به ويژهاگر شرايط به گونهاي باشد كه فرزندان بدون هيچ مشكلي بتوانند در مسائل عبادي مشاركت كنند. به عنوان مثال، در خانوادهاي كه دختر و پسر جوان و نوجوان حضور دارند و چهبسا ممكن است در خواب يا بيداري محتلم شوند و غسل جنابت نياز داشته باشند، پدر و مادر حتي بايستي شرايطي فراهم كنند كه فرزندان بدون خجالت و بدون دردسر، بتوانند خود را طاهر كنند و آمادة انجام وظايف شرعي شوند.
5. الگوگيري و اسوهپروري
يكي ديگر از اصول و راهكارهاي اساسي و بنيادين در امر تربيت و انتقال مفاهيم و ارزشها به ديگران، استفاده از اصل الگوگيري و اسوهپروري است. اين اصل كه در مباحث روانشناختي تحت عنوان «يادگيري مشاهدهاي» مطرح گرديده، اهميت زيادي در يادگيري و تأثيرپذيري دارد. آلبرت بندورا كه از طرفداران جدي اين اصل است، اعتقاد دارد بيشتر يادگيريهاي انسان و تأثيرپذيريهاي او، از طريق يادگيري مشاهدهاي انجام ميشود. ايشان اعتقاد دارد چيزهايي را كه انسان به صورت سمعي و بصري مورد مشاهده قرار ميدهد، تأثيرش از راههاي ديگر بيشتر است. به عنوان مثال، ايشان ميگويد وقتي ما فيلمي را به كودك يا بزرگسال نمايش ميدهيم و يا در موقعيت اجتماعي با افراد خاصي ارتباط پيدا ميكنيم، رفتارها و منشهاي آنان در ما تأثير زيادي خواهد گذاشت. ايشان همچنين اعتقاد دارد هر قدر الگوي مورد مشاهده، احترام اجتماعي، شايستگي و تخصص، محبوبيت و جذابيت و رابطة عاطفي خوب با الگوگيرنده داشته باشد، تأثيرش زيادتر و بهتر خواهد بود.
در آموزههاي اسلامي به بحث الگوپروري و اسوهپروري تأكيد شده و سفارش شده تا با اعمال و رفتار نيكو ديگران را دعوت به خير و دينداري كنيم و همچنين در قرآن كريم دستور داده شده كه: در وجود رسول خدا براي شما اسوه و الگوي نيكويي وجود دارد و هست.(احزاب: 21)
وقتي والدين ملتزم به نماز، قرائت قرآن، دعا، زيارت و... هستند در واقع از چند ناحيه ميتوانند تأثيرگذار باشند. از طريق اسوه بودن، الگوي قابل مشاهده بودن، جايگاه عاطفي و اجتماعي داشتن و همچنين از طريق آماده كردن شرايط و موقعيت براي فرزندان ميتوانند تأثير معنوي و تربيتي خوبي بر فرزندان داشته باشند.
به عنوان نمونه، وقتي والدين فرزندان را به زيارت مرقد مطهر امامان معصوم و امامزادهها ميبرند، علاوه بر اينكه اين عمل آنان الگو دادن به فرزندان است، فرزندان را در معرض و موقعيت تحولي عميق و ماندگار قرار ميدهند. وقتي فرزندان به زيارت رسول خدا و امامان معصوم شرفياب ميشوند و با اعتقاد به اينكه آنان صدايشان را ميشنوند و جوابشان ميدهند و با اعتقاد به اينكه آنان منزلت و جايگاه بلندي پيش پروردگار دارند، شعلة عشق آنها خرمن جانشان را ميسوزاند و دل را مشتعل ساخته و آمادة پرواز بهسوي ارزشهاي بهجا مانده از آنان ميكند و به راهي ميروند كه اولياي دين رفتهاند. زيارت در واقع ايستادن در مقابل آينه است؛ چراكه انسان با زيارت، خود را در ميزاني عرضه ميكند كه او را مورد سنجش قرار دهد. وقتي ما در برابر يك معصوم و امام قرار ميگيريم و در مزار پيشوايان دين، با شناخت، بصيرت و علاقة قلبي، حضور مييابيم و ميدانيم كه اينان كمال مجسم و عينيت فضيلت و جلوههاي عبوديت و پاكياند؛ در اين صورت عظمت آنان ما را متوجه نقايصمان ميكند و پاكي آنان ما را از نابهنجاري رفتاريمان واقف ميكند. اطاعت آنان معصيت ما را محو ميكند و نورانيت آنان تيرهجاني و تاريكي دل ما را، نوراني ميسازد. صفاي آنان غل و غش ما را و خداترسي آنان، هواپرستي ما را، تعالي روح و رتبه والايشان، تنزل مقام و پستي منزل ما را، نمايان ميسازد. حضور در مزار امامان پاك، ما را آگاه ميكند كه: اگر آنان در قلهاند ما هنوز به دامنه هم نرسيدهايم. اگر آنان معصوماند ما گرفتار معصيتيم. اگر آنان برگزيدة خدايند ما در دام ابليس و هواي نفس اسيريم. اگر آنان در اوج معراج معنوياند،ما در هبوط مادي ماندهايم و اگر آنان بندة خدايند، ما در بند خوديم. زيارت به عنوان يك عمل عبادي، زمينهساز اين تقارن و مقايسهها و محاسبهها است و تا اين سنجش انجام نگيرد به كاستيهاي اخلاقي و معنوي خود اطلاع نخواهيميافت. وقتي زائر با رعايت ادب، زمزمههاي ويژه، درد دلهاي عاشقانه و تواضع در محضر اولياي خدا حاضر ميشود و اداي احترام ميكند؛ اگر اين حالات استمرار يابد، در وجود او دروني شده، او را تربيت خواهد كرد. به ويژه وقتي ميبيند ديگران نيز اين حالات را دارند، تأثيرش بيشتر خواهد شد.
نكتهاي كه در انتهاي اين بحث بايد تذكر دهم اين است كه گرچه تكرار و استمرار در اثرگذاري و نقشآفريني اهميت زيادي دارد، بهطوري كه ما خيلي از عبادتها را تكرار ميكنيم و برخي از آنان مثل نماز و ذكرهاي آن را روزانه تكرار مينماييم؛ حتي در روانشناسي تبليغات، تكرار و استمرار از اصول تبليغات شمرده شده و كارايي زيادي براي آن ثابت شده است؛ اما اگر در تكرار جذابيت و تنوع و نوآوري وجود نداشته باشد، ممكن است تأثير منفي بگذارد و اين امر در رابطة با تربيت فرزندان ميبايد به صورت جدي مورد توجه قرار گيرد.
به عنوان مثال، اگر والدين فرزندان را به طور مرتب به زيارت حرم امامان معصوم ببرند و يا مرتب به دعا و قرائت قرآن دعوت كنند، بدون اينكه ملاحظة توانايي و رغبت بچهها را در نظر بگيرند و بدون اينكه تنوع و جذابيتي در كارها ايجاد كنند، ممكن است بچهها، نفرت پيدا كنند و تمايل لازم را به اين اعمال نشان ندهند. لذا ميبايد اعتدال و دقت لازم را داشت. حضرت علي در اينباره ميفرمايند: هر كسي از چيزي خوشش نيايد و برايش جذاب نباشد، و آن را دشمن بدارد، دوست ندارد به آن بنگرد و نزد او از آن ياد شود. از اين فرمايش گهربار اين استفاده برده ميشود كه بايد كاري كنيم كه فرزندان اعمال عبادي را با رغبت و شوق و علاقه انجام دهند والاّ آثار منفي خواهد داشت.
نتيجه گيري
ـ نقش آموزههاي اعتقادي در تربيت اعضاي خانواده ، بسيار اساسي است.
ـ تاثير آموزههاي عبادي در استحكام و تقويت خانواده، جدي و شگرف است.
ـ وظايف عبادي و اعتقادي افراد، به نحو شايسته و روشن در متون ديني بيان شده است.
ـ همسران از طريق الگو و اسوه بودن براي فرزندان، نقش زيادي در گرايش فرزندان به عبادت و معنويت دارند.
ـ در خانوادهاي كه التزام عملي به اعتقادات و عبادات وجود دارد، آرامش رواني، نورانيت دروني و مسايل اخلاقي موج ميزند.
ـ اميدواري، پيشرفت مادي و معنوي و همينطور حس وظيفهشناسي نسبت به ديگران در خانوادههاي معتقد به آموزههاي اعتقادي و عبادي، بسيار بالا است.
منابع
نهجالبلاغه، ترجمة سيدجعفر شهيدي، تهران، آموزش و انقلاب اسلامي، 1372
احمدي ابهري، علي، انديشه و رفتار، مقاله نقش ايمان و اعتقاد مذهبي در درمان بيماريها، ضميمه ش 9 و10، تهران، انستيتو روانپزشكي، 1376، ص 40 ـ 57.
امام خميني(ره)، آداب الصلوة، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، 1370.
آزموده، پيمان و همكاران، «نقش دين در زندگي»، روانشناسي، ش41، 1386.ص 25 ـ 40.
بيريا، ناصر و همكاران، روانشناسي رشد با نگرش به منابع اسلامي، تهران، سمت، 1375.
پناهي ،علي احمد ،آرامش در پرتو نيايش، قم موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني،1384
حرّ عاملي، محمدبن حسن، وسايل الشيعه، قم، مؤسسة آلالبيت، 1412 ق.
حسيني دشتي، مصطفي، معارف و معاريف، قم، بينا، 1376
حيدري، مجتبي، دينداري و رضامندي خانوادگي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خمينيقدسسره ، 1385.
خوانساري، جمالالدين محمد، شرح غررالحكم و دررالكلم، (تأليف تميمي آمدي)، تهران، دانشگاه تهران، 1373.
دوان شولتز، نظريههاي شخصيت، ترجمة يحيي سيدمحمدي، تهران، ويرايش، 1384.
ديلمي، حسنبن محمد، ارشاد القلوب، قم، شريفرضي، 1412ق.
سالاريفر، محمدرضا، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسي، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1386.
شاملو، سعيد، مكتبها و نظريهها در روانشناسي شخصيت، تهران، رشد، 1374.
شجاعي، محمدصادق، توكل به خدا، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خمينيقدسسره ، 1383.
شجاعيان،رضا، «ارتباط دعا با سلامت رواني»، انديشه و رفتار، ش 3، 1381. ص 58 ـ 70.
طباطبايي، سيدمحمدحسين، شيعه در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1373.
طبرسي، فضلبن حسن، مكارم الاخلاق، تهران، دار الكتب الاسلامي، 1376هـ.ق.
غباري بناب، باقر، «باورهاي مذهبي و اثرات آنها در بهداشت روان»، انديشه و رفتار، ش4، 1374، ص 40 ـ 58.
فونتانا، ديويد، روانشناسي دين و معنويت، ترجمة ساوار، تهران، اديان، 1385.
كارل ،الكسيس، نيايش، ترجمه علي شريعتي ،تهران، الهام ،1377.
كارنگي، ديل، آيين زندگي، ترجمة ريحانه سيف، تهران، پيمان، 1380.
متقي هندي، حسامالدين، كنزالعمال، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1409 ق.
مجلسي، محمدباقر، بحارالأنوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1380.
ملكي تبريزي، ميرزا جواد آقا، اسرار الصلوة، بيجا، پيام آزادي، 1365.
مهكام، رضا، خانهگريزي دختران، قم، مركز پژوهش اسلامي صدا و سيما، 1383.
ميراحمديزاده، عليرضا و همكاران، «رضامندي زناشويي و تعيين عوامل تأثيرگذار بر آن»، انديشه و رفتار، ش 32، 1382.
نوري طبرسي، ميرزاحسين، مستدرك الوسايل، بيروت، مؤسسة آلالبيت، 1408 ق.
نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها، نقش دين در بهداشت روان، تهران، دفتر نشر معارف، 1382.
واعظينژاد، حسين، طهارت روح: نماز و عبادت در آثار شهيد مطهري، تهران، ستاد اقامه نماز، 1381.
هاپ واكر، ل، «دين به زندگي معنا ميبخشد»، ترجمة اعظم پويا، نقد و نظر، سال هشتم، ش 1و2، خرداد 1382. ص 120 ـ 145
هرگِنهان، بي.آر، مقدمهاي بر نظريههاي يادگيري، ترجمه علياكبر سيف، تهران، دوران، 1377.
يونگ، كارل گوستاو، روانشناسي و دين، ترجمة فؤاد روحاني، تهران، شركت نشر كتابهاي جيبي، 1370.