اخلاق خانواده
نويسنده: على شيروانى
گفتيم مطلوبيت زندگى اجتماعى و پيوند دادن زندگى فرد با فرد يا افراد ديگر، از آن رو استكه نيازهاى مادى و معنوى افراد در زندگىهاى دست جمعى (اجتماعى) بهتر تأمين مىشود .در همين رابطه بايد گفت اصيلترين نيازهاى آدمى در ظرف خانواده تأمين مىگردد، زيرا در محيط خانواده است كه نياز تكوينى فرزند به پدر و مادر و نياز مستقيم زن و شوهر به يكديگر و نيازهاى عاطفى اعضاى خانواده به يكديگر، پاسخهاى خود را مىگيرند.
رابطه فرزند با پدر و مادر
مهمترين رابطه ميان انسانى با انسان ديگر، رابطه فرزند با پدر و مادر است كه اصل وجود فرزند وابسته به آنها است.آنچه پدر و مادر براى فرزند انجام مىدهند، به هيچ وجه قابل جبران و مقابله نيست و از اين رو نمىتوان بر اساس قاعده قسط و عدل رفتار آنان را پاسخ داد.گويا به همين دليل است كه قرآن كريم معيار ارزش را در رابطه با پدر و مادر، احسان قرار داده است و در هيچ آيهاى نيامده كه فرزند بايد با پدر و مادر رفتارى عادلانه داشته باشد؛ زيرا در چنين موضوعى، عدل كارايى ندارد.
قرآن كريم در آيات فراوانى فرزند را توصيه به احسان به پدر و مادر خويش مىكند و تعبيرهاى خاصى در اين باره به كار مىبرد كه حاكى از اهميت فوق العاده مسأله است.در آيه 36 از سوره نساء پس از امر به عبادت خدا و شرك نورزيدن به الله، بىدرنگ مىفرمايد: «و به پدر و مادر احسان كنيد» . (1)
در آيه 23 از سوره اسراء تعبير و قضى ربك الا تعبد الا اياه و بالوالدين احسانا؛ «و پروردگار تو مقرر ساخت كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر خويش احسان كنيد» .قضا در اين جا به معناى تكليف حتمى و مؤكد است.بالاترين تكليف انسان عبادت خداوند است و پس از آن احسان به پدر و مادر قرار دارد.در آيهاى ديگر مىفرمايد: «ما به انسان سفارش كرديم كه نسبت به پدر و مادر خويش به خوبى رفتار كند» .و از آن جا كه اين سفارش ممكن است موجب اين توهم شود كه فرزند بايد به طور كامل تسليم پدر و مادر باشد، مىفرمايد : «اما اگر آنان كوشش كردند تو را به كفر بكشانند ديگر اطاعت نكن» . (2) تقارن اين دو مطلب بيانگر آن است كه انسان چه اندازه بايد در برابر پدر و مادر خويش خاضع و تسليم باشد.نفس ايناستثنا حاكى از گستره لزوم اطاعت و سرسپارى و فروتنى در برابر والدين است.در سوره لقمان پس از بيان همين مطلب كه «اگر تو را وادارند تا درباره چيزى كه تو را به آن دانشى نيست به من شرك ورزى، از آنان فرمان مبر» سفارش مىكند در عين حال كه ايشان مشركاند و تو را به شرك فرا مىخوانند، بايد در دنيا به خوبى با آنان معاشرت كنى و رفتارت نسبت به آنان نيكو باشد. (3) از ديگر تعابير شگفت قرآن در اين باره آن است كه مىفرمايد: ان اشكر لى و لوالديك؛ (4)«[به انسان سفارش كرديم] كه شكرگزار من و پدر و مادرت باش» .در هيچ جاى ديگر از قرآن اين تعبير وجود ندارد كه خداوند شكرگزارى خود را مقارن با ديگرى قرار داده باشد و اين حاكى از اهميت بسيار و سرشار احسان به پدر و مادر و رعايت حقوق ايشان است.
در جايى ديگر، قرآن كريم سفارش مىكند كه در برخورد با پدر و مادر پير و فرتوت خود، اظهار خستگى و ناشكيبايى نكنيد و آن گونه نباشيد كه آنان احساس كنند شما از خدمت كردن به ايشان خسته شدهايد: «اگر يكى از آن دو يا هر دو در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها اف مگو، به آنان پرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى.و از سر مهربانى، بال فروتنى بر آنان بگستر و بگو: پروردگارا، آن دو را رحمت كن، چنان كه مرا در كودكى پروراندند» . (5)
رابطه زن و شوهر
بخش ديگرى از اخلاق خانواده درباره روابط زن و شوهر در محيط خانواده است.در قرآن كريم مباحث اخلاقى و حقوقى مرتبط با اين بحث توأمان مطرح شده (6) و شايد بتوان گفتدر همه مواردى كه احكام حقوقى بيان شده در كنار آن احكام اخلاقى نيز يادآورى شده است و اين از آن رو است كه احكام حقوقى به تنهايى نمىتوانند سعادت و كمال انسان را تضمين كنند.
پيش از اين اشاره كرديم كه اصل ازدواج اگر با نيت خير تؤام باشد، داراى ارزش اخلاقى مثبت بوده امرى ستوده و پسنديده است و هر چه اين نيت خالصتر گردد، ارزش اخلاقى آن فزونتر است.از جمله شرايط صحت ازدواج در اسلام تعيين مهريه است كه از احكام حقوقى نكاح است .اما مسأله اخلاقى در اين ارتباط آن است كه مهريه نبايد چندان سنگين باشد كه اصل ازدواج را با موانع مواجه سازد.هر چند از نظر حقوقى زن حق دارد مهر خود را هر اندازه كه بخواهد تعيين كند، اما از نظر اخلاقى نبايد فقر مالى فرد موجب محروم شدن او از ازدواج گردد .در اين موارد بايد بر خدا توكل كرد و خداوند كسانى را كه فقيرند، بىنياز خواهد كرد . (7)
در عين حال كسانى هستند كه در اثر شرايط خاصى ـ صرف نظر از اينكه نمىتوانند مهر را نقدا بپردازند ـ نمىتوانند مخارج خود و خانواده خود را تأمين كنند.براى چنين كسانى ازدواج موقت توصيه شده است، كه يك راه قانونى براى ارضاى غريزه جنسى است. (8) اگر كسى نتواند حتى مهر عقد موقت را بپردازد، بهتر آن است كه از ازدواج خوددارى كرده، تلاش كند مالى به دست آورد و از فضل خداوند بهرهمند شود؛ آنگاه ازدواج كند: «و كسانى كه وسيله زناشويى نمىيابند بايد عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خويش بىنياز گرداند» . (9) مسأله ديگر تعدد زوجات است كه در بعد حقوقى آن امرى جايز و مباح است، اما به لحاظ اخلاقى مقيد به رعايت عدالت ميان همسران است و اگر كسى بيم آن داشت كه نتواند عدالت را ميان ايشان برقرار سازد، نبايد بيش از يك همسر اختيار كند: «پس اگر بيم داريد كه به عدالت رفتار نكنيد، به يك زن اكتفا كنيد» . (10)
ديگر مسايلى كه در قرآن كريم درباره اخلاق خانواده، مطرح شده، به طور خلاصه عبارتند از:
يكم: اساس زندگى خانوادگى بر محبت است: و «و از نشانههاى او اين كه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد و ميانتان دوستى و رحمت نهاد.آرى، در اين [نعمت] براى مردمى كه مىانديشند قطعا نشانههايى است» . (11)
دوم: در خانواده مسايلى رخ مىدهد كه تنها بر اساس عاطفه حل نمىشود و اگر مرجع صلاحيت دارى براى حل آنها پيش بينى نشده باشد، ممكن است بنيان خانواده را متزلزل سازد.از همين جا است كه نياز به تعيين شخصى در خانواده به عنوان سرپرست و مدير خانواده پيدا مىشود و از نظر حقوقى اين سرپرست مرد خانواده (شوهر و پدر) است: «مردان سرپرستان زنانند» . (12) از نظر اخلاقى نيز بايد حدود پدر در خانواده محفوظ باشد.
سوم: در مسايلى كه ارتباط زيادى با زن دارد و اگر مرد بخواهد به تنهايى تصميم بگيرد، مشكلاتى به وجود مىآيد؛ مانند مسأله شير دادن به بچه و چند و چون آن، مشورت با همسر توصيه شده است: «پس اگر پدر و مادر بخواهد با رضايت و صلاحديد يكديگر كودك را از شير بازگيرند، گناهى بر آن دو نيست» . (13) در سوره طلاق نيز مىفرمايد: «در اين زمينه نيز به شايستگى با يكديگر مشورت كنيد» . (14) بايد توجه داشت كه اصل مشورت در خانواده يك امر اخلاقى است، نه حقوقى.چهارم: در آن جا كه يكى از طرفين ـ دست كم از نگاه ديگرى ـ از منطق عقل خارج مىشود و بر سخن خود پاى مىفشرد و به حكم عقل تن نمىدهد، باز هم نبايد پيوند ازدواج را بر هم زد و محيط خانواده را از بين برد.در چنين موردى زن و شوهر بايد انعطاف نشان داده به گونهاى با يكديگر سازش كنند؛ هر چند به اين قيمت كه يكى از حق مسلم خويش بگذرد: «و اگر زنى از شوهر خويش بيم ناسازگارى يا رويگردانى داشته باشد، بر آن دو گناهى نيست كه از راه صلح با يكديگر به آشتى گرايند، كه سازش بهتر است» . (15)
اين قبيل آيات نشان مىدهد كه اسلام سعى دارد محيط خانواده ـ تا آنجا كه امكان دارد ـ از هم نپاشد و صلح و آرامش بر آن حاكم باشد.
پنجم: يكى از بيشترين مواردى كه قرآن كريم احكام حقوقى را با احكام اخلاقى در آميخته و توأمان ذكر مىكند و بر جنبه اخلاقى آن تأكيد مىورزد، مسأله طلاق است.در آيات مربوط به طلاق قرآن كريم كرارا موعظه مىكند.گاه تهديد مىكند كه مبادا بر خلاف احكام الهى رفتار كنيد و از حدود الهى سوء استفاده نماييد؛ مبادا در صدد زيان رساندن به همسر برآييد و مانند آن. (16)
پىنوشتها:
1.و اعبدوا الله و لا تشركوا به شيئا و بالوالدين احسانا. (سوره نساء، آيه 36) و ر.ك : سوره انعام، آيه .151
2.و وصينا الانسان بوالديه حسنا و ان جاهداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما. (سوره عنكبوت، آيه 8) .
3.و ان جاهداك على ان تشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما و صاحبهما فى الدنيا معروفا . (سوره لقمان، آيه 15) .
4.سوره لقمان، آيه 14.همچنين ر.ك: سوره بقره، آيه 83 و 180 و سوره مريم، آيه 14 و .32
5.اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما أف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما كما ربيانى صغيرا. (سوره اسراء، آيه 23 و 24) .
6.با اين كه حقوق و اخلاق هر دو در حوزه ارزشها قرار دارند و رفتارهاى اختيارى انسان را تنظيم مىكنند، ميان آن دو تفاوتهايى وجود دارد كه به مهمترين آنها اشاره مىكنيم :
يكم.احكام حقوقى تنها بر رفتارهاى اجتماعى انسانها نظارت دارد، ولى اخلاق شامل همه رفتارهاى اختيارى انسانها (اعم از اجتماعى و فردى) مىشود.
دوم.هدف از حاكميت يك نظام حقوقى در نظامهاى حقوقى بشرى، تأمين سعادت و خوشبختى در زندگى مادى و دنيايى براى افراد جامعه است؛ در حالى كه هدف از اخلاق، تكامل روحى و معنوى انسان و رسيدن به كمال نهايى و سعادت جاودانه است.
سوم.كليه قواعد حقوقى داراى ضمانت اجرايى بيرونى است و دولت اجراى آن را متعهد شده مردم را به رعايت آن قواعد، الزام و اجبار مىكند و متخلفان را كيفر مىدهد؛ اما در اخلاق ضمانت اجراى درونى مطرح است.
چهارم.نيت و انگيزه انسان در ارزشهاى حقوقى نقشى ندارد؛ بر خلاف ارزشهاى اخلاقى.
7.و انكحوا الايامى منكم و الصالحين من عبادكم و أمائكم ان تكونوا فقراء يغنهم الله من فضله. (سوره نور، آيه 32)
8.فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن فريضة. (سوره نساء، آيه 24)
9.و ليستعفف الذين لا يجدون نكاحا حتى يغنهم الله من فضله. (سوره نور، آيه 33)
10.و ان خفتم الا تعدلوا فواحدة. (سوره نساء، آيه 3)
11.و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا إليها و جعل بينكم مودة و رحمة ان فى ذلك لايات لقوم يتفكرون. (سوره روم، آيه 21)
12.الرجال قوامون على النساء. (سوره نساء، آيه 34)
13.فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح عليهما. (سوره بقره، آيه 233)
14.و أتمروا بينكم بمعروف. (سوره طلاق، آيه 6) .
15.و إن امرأة خافت من بعلها نشوزا او اعراضا فلا جناح عليهما ان يصلحا بينهما صلحا و الصلح خير. (سوره نساء، آيه 128) .
16.نگاه كنيد به: سوره بقره، آيه 233 و 231؛ سوره طلاق، آيه 1، 2، 6 و 7؛ سوره احزاب، آيه .49