سام؛ وصي حضرت نوح ـ عليه السلام ـ
از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده كه فرمود: حضرت نوح ـ عليه السلام ـ بعد از فرود آمدن از كشتي، پنجاه سال[1] عمر كرد و در اواخر عمر، جبرئيل به او نازل شد و گفت: «اي نوح! نبوت خود را به پايان رساندي و ايام عمرت سپري شد. اسم اكبر و ميراث علم وآثار علم نبوت را كه همراه تو است به پسرت «سام» واگذار كن، زيرا من زمين را بدون حجت و عالِم آگاه و مطيع كه پس از تو الگوي نجات مردم تا عصر پيامبر بعد باشد قرار نميدهم. سنت من اين است كه براي هر قومي، هادي و راهنمايي برگزينم تا سعادتمندان را به سوي حق هدايت كند و كامل كنندة حجّت براي متمرّدان تيره بخت باشد.»
حضرت نوح ـ عليه السلام ـ اين فرمان را اجرا كرد، و «سام» را وصي خود ساخت. هم چنين فرزندان و پيروانش را به آمدن پيامبري به نام هود ـ عليه السلام ـ بشارت داد و وصيت كرد وقتي هود ـ عليه السلام ـ ظهور كرد، از او پيروي كنند، نيز وصيت نمود هر سال يك بار وصيتنامه را بگشايند و بخوانند و همان روز را روز عيد خود قرار دهند.[2]
فنا و بيوفايي دنيا از نظر نوح ـ عليه السلام ـ
حضرت نوح ـ عليه السلام ـ از پيامبراني بود كه عمر طولاني داشت. بعضي نوشتهاند 2500 سال عمر نمود، از اين رو به او «شيخُ الانبياء» ميگفتند. در عين حال او هرگز دل به اين دنياي فاني نبسته بود و خود را چون مسافري ميديد، شاهد بر مدعي اين كه در روزهاي آخر عمر آن پيامبر گرامي، شخصي از او پرسيد: «دنيا را چگونه ديدي؟!»
نوح ـ عليه السلام ـ در پاسخ گفت: «كَبَيتٍ لَهُ بابانِ دَخَلْتُ مِنْ اَحَدِهُما وَ خَرَجْتُ مِنَ الْآخَرِ؛ دنيا را هم چون اطاقي ديدم كه داراي دو در است، از يكي وارد شدم و از ديگري بيرون رفتم.»[3]
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: هنگامي كه عزرائيل نزد نوح ـ عليه السلام ـ براي قبض روح آمد، نوح در برابر تابش آفتاب بود، عزرائيل سلام كرد، نوح ـ عليه السلام ـ جواب سلام او را داد و پرسيد: «براي چه به اين جا آمدهاي؟».
عزرائيل گفت: آمدهام روح تو را قبض كنم.
نوح ـ عليه السلام ـ فرمود: «اجازه بده از آفتاب به سايه بروم.»
عزرائيل اجازه داد و نوح ـ عليه السلام ـ به سايه رفت، سپس نوح (اين سخن عبرت آميز را به عزرائيل) گفت:
«اي فرشتة مرگ! آن چه در دنيا زندگي نمودم، (به قدري زود گذشت كه) همانند آمدن من از آفتاب به سايه بود، اكنون مأموريت خود را در مورد قبض روح من انجام بده». عزرائيل نيز روح او را قبض كرد.
[1] . به نقلي پانصد سال.
[2] . بحار، ج 11، ص 288ـ289.
[3] . كامل ابن اثير، ج 1، ص 73.
امالي صدوق