فدک، ذوالفقار فاطمه (علیها السلام)
پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی که ابوبکر برمسند خلافت نشست باغ فدک را که از آن پیامبر بود و به حضرت فاطمه (علیها السلام) می رسید، ضبط نمود.
امام علی به فاطمه (علیهم السلام) فرمود: نزد ابوبکر برو و ارث خودت را از او بگیر. فاطمه (علیها السلام) نزد ابوبکر آمد و فرمود: ارثی را که از ناحیه پدرم رسول خدا به من رسیده به من بازگردان.
ابوبکر گفت: پیامبران ارث نمی گذارند!.
فاطمه (علیها السلام) فرمود: آیا سلیمان از پدرش داوود ارث نبرد؟**چنان که در قرآن کریم آمده: وورث سلیمان داوود نمل/ 16. ترجمه: سلیمان از داود ارث برد.*** ابوبکر خشمگین شد و گفت: پیامبر ارث نمی گذارد!
فاطمه (علیها السلام) فرمود: آیا زکریا به خدا عرض نکرد که: فهب لی من لدنک ولیاً یرثنی ویرث من آل یعقوب**مریم/ 6 5، ترجمه: تو از نزد خود جانشینی به من ببخش که وارث من و دودمان یعقوب باشد. ***؟
ابوبکر باز همان سخنان قبی خود را تکرار کرد که پیامبر ارث نمی گذارد فاطمه (علیها السلام) فرمود: آیا خداوند در قرآن مجید نفرموده است که: یوصیکم الله فی اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین**نساء / 11، ترجمه: خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش می کند که سهم (میراث) پسر به اندازه دو دختر باشد. درباره مشابه این آیه ر.ک: نساء / 176. ***؟
ابوبکر باز همان جواب اول را تکرار کرد و گفت: پیامبر از خود ارث نمی گذارد. بدین ترتیب فاطمه (علیها السلام) با استدلال قرآنی، حق ارث خود را ثابت نمود ولی جواب مثبت دریافت ننمود**ر.ک: داستان های صاحبدلان 1/ 33، به نقل از: کشف الغمه 2/ 37. ***.
مهر رخش به خلوت دل کرد تا نزول - شد برطرف غبار غم از خاطر ملول
لشکر کشیده عشق به تسخیر ملک دل - آن سان که گشت مایه حیرانی عقول
ناصح نصیحت من بی دل کند ولی - بی دل گمان مدار نصیحت کند قبول
بیهوده چند پند زعشقم دهد فقیه - من گوش استماع ندارم لمن تقول
ما درس غم به مدرس عشق تو خوانده ایم - طلاب عشق را چه ثمر فقه یا اصول
شمس الهدایه عصمت کبری که گرکشد - برقع زچهره روی دهد مهر را افول
این رتبه بین که گاه نکاحش خدا به عرش - هم بوده است جانب ایجاب و هم قبول چشم امید نیست به هیچ آستان مرا الا به آستانه فرخنده بتول
ای حور گل مپاش که خیر النسا کند - با پهلوی شکسته به دارالجنان نزول
غافل مازندرانی