خلیفه و تأویل کتاب خدا
ابو سعید خدری گوید: به همراه عمر بن الخطاب (رضی الله عنه) مناسک حج را به جای آوردیم. هنگامی که عمر خواست خانه خدا را طواف کند به سوی حجر الاسود رفته و خطاب به آن گفت: می دانم که سنگی بیش نیستی که نه سودی می رسانی و نه زیانی، و اگر نه آن بود که خود دیدم رسول خدا تو را می بوسد، من تو را نمی بوسیدم. آنگاه عمر حجر الاسود را بوسید. ابو سعید می گوید: وقتی عمر خطاب به حجر الاسود چنین سخن گفت، علی بن ابی طالب (علیه السلام) که در آنجا حاضر بود خطاب به عمر گفت: چرا. یا امیر المؤمنین! (آن چنان که گفتی، نیست بلکه) این سنگ (حجر الاسود) هم زیان می رساند و هم سود می بخشد. و اگر تو این مطلب را از تأویل کتاب خدا استفاده می کردی، حتما می دانستی که مطلب همان است که گفتم. زیرا خدای تعالی می فرماید: و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا ان تقلوا یوم القیامه انا کنا عن هذا غافلین**اعراف/ 172، ترجمه: و به خاطر بیاور زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه برخویشتن ساخت و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می دهیم چنین کرد مبادا روز رستاخیز بگویید: ما از این غافل بودیم و از پیمان فطری توحید بی خبر ماندیم)). *** پس آنگاه که اینان به ربوبیت خدای عزوجل - و بندگی خویش اقرار نمودند، خدای تعالی میثاق و عهد و پیمان گرفته شده از ایشان را در صفحه و رقعه ای ثبت فرموده و آن را در این سنگ حجر الاسود قرار داد.ای عمر! بدان که این سنگ حجر الاسود در روز قیامت برانگیخته می شود در حالی که دارای زبان و دو چشم و دو لب است پس آنگاه شهادت می دهد که چه کسانی به میثاق و پیمان عهد الست وفا نمودند. بنابراین، حجر الاسود امانت دار الهی است که مأموریتش حفظ نمودن متن میثاق و پیمان مزبور است. ابو سعید گوید: پس از پایان یافتن سخنان علی بن ابی طالب (علیه السلام)، عمر خطاب به آن حضرت گفت: یا ابا الحسن! خداوند مرا در جایی که شما در آن حضور نداشته باشید. قرار ندهد**ر.ک: الغدیر 6، 103. ***.
این چار خلیفه را که می دانی نغز - گویم سخنی با تو زانصاف ملغز
بادام خلافت زپی گردش دهر - افکند سه پوست تا برون آمد مغز
میر همام