حلف الفضول[1]
حلف الفضول كه آن را بهترين و ارزشمندترين پيمانهاي قريش خوانده اند[2]، ميان سران چند تيره از قريش بسته شد. اين پيمان از آنجا شكل گرفت كه مردي از قبيله بني زبيد وارد مكه شد و كالايي به عاص بن وائل از تيره بني سهم فروخت. عاص كالا را گرفت، ولي بهاي آن را نداد. مرد زبيدي هر چند به وي مراجعه كرد نتيجه اي نگرفت. چنان كه قبلا گفته شد در آن روزگاران در جزيره العرب نظام قبيلگي حاكم بود و هر قبيله از منافع افراد خود حمايت مي كرد و اگر غريبه اي مورد ظلم واقع مي شد، حامي و دادرسي نداشت. مرد زبيدي ناگزير هنگامي كه سران قريش در كنار كعبه گرد آمده بودند، بالاي كوه ابوقبيس رفت و با سرودن اشعاري پر سوز و گداز، دادخواهي كرد[3].
با شنيدن نداي دادخواهي او، با پيشگامي زبير بن عبدالمطلب، بزرگان بني هاشم، بني عبدالمطلب، بني زهره، بني تميم و بني حارث (كه از تيره هاي خوشنام قريش بودند) ، در خانه عبدالله بن جدعان تيمي گرد آمدند و پيمان بستند كه براي ياري و گرفتن حق هر ستمديده اي همدستان شده، اجازه ندهند در مكه بر احدي ستم شود، چه وابسته به آنها باشد و چه غريبه، چه فقير و پست باشد و چه ثروتمند و با شرف. آن گاه نزد عاص رفته حق مرد زبيدي را از وي گرفتند و به آن مرد دادند[4]. حضرت محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - كه در آن هنگام بيست سال داشتند[5] از اعضاي اين پيمان بودند.
شركت محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - در اين پيمان كه يك حركت جوانمردانه و نوعي حمايت از حقوق بشر در آن جامعة جاهلي بود، بيشتر از اين نظر اهميت دارد كه جوانان هم سن و سال او در مكه، سرگرم عيش و نوش و خوشگذراني بودند و ارزشهاي انساني مانند حمايت از مظلوم، پاك سازي جامعه و اجراي عدالت، براي آنها مفهوم نداشت ؛ او در كنار بزرگان قريش در چنين پيماني شركت كرد. او پس از بعثت، از شركت خود در اين پيمان به نيكي ياد مي كرد و مي فرمود :
در خانه عبدالله بن جدعان در پيماني شركت كردم كه اگر به جاي آن، شتران سرخ مو به من مي دادند، آن چنان خوشحال و شاد نمي شدم، و اگر در عصر اسلام نيز مرا به چنان پيماني دعوت كنند، مي پذيرم[6].
اين پيمان به اين مناسبت كه افزون بر پيمانهاي موجود، و از آنها برتر بود، حلف الفضول ناميده شد[7] اين پيمان همواره پناهگاه مظلومان و بي پناهان بود و بعدها در چند مورد نيز افراد غريبه و مظلوم، با استمداد از بنيانگذاران آن، از چنگ زورمندان مكه رهايي يافتند[8] [9].
سفر دوم به شام
خديجه - دختر خويلد - كه زني تجارت پيشه، با شرافت و ثروتمند بود، افرادي را براي بازرگاني مي گماشت و سرمايه اي را براي تجارت در اختيارشان قرار مي داد و مزدي به آنان مي پرداخت[10]. وقتي محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - به بيست و پنج سالگي رسيد[11]، ابوطالب به او گفت : من تهيدست شده ام و روزگار سخت شده است. اكنون كارواني از قريش رهسپار شام مي شود، كاش تو هم نزد خديجه كه مرداني را براي تجارت مي فرستد، مي رفتي و كار تجارت او را به عهده مي گرفتي.
از سوي ديگر، خديجه از راستگويي، امانت و اخلاق پسنديده محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - آگاهي يافت و در پي او فرستاد كه : اگر كار تجارت مرا عهده دار شوي، بيش از ديگران به تو مي پردازم و غلام خويش ميسره را نيز براي دستياريت مي فرستم. حضرت محمد اين پيشنهاد را پذيرفت[12] و همراه ميسره رهسپار شام شد[13]. در اين سفر بيش از سفرهاي گذشته سود عايدشان شد[14].
ميسره در اين سفر از حضرت محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - كراماتي مشاهده كرد كه او را به حيرت انداخت در اين سفر نسطور راهب از پيامبري او در آينده بشارت داد. همچنين ميسره محمد را ديد كه بر سر تجارت، با شخصي اختلاف پيدا كرد. آن مرد گفت : به لات و عزي سوگند ياد كن تا سخنت را بپذيرم. او پاسخ داد : در عمرم هرگز به لات و عزي سوگند ياد نكرده ام[15].
ميسره در بازگشت از سفر، كرامات محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - و آنچه را مشاهده كرده بود، براي خديجه بازگو كرد[16].
ازدواج با خديجه
خديجه بانويي خردمند، دورانديش و شرافتمند بود و از نظر نسب از زنان قريش برتر بود[17]. او در اثر امتيازات اخلاقي و اجتماعي متعددي كه داشت، در زمان جاهليت، طاهره[18] و سيده قريش[19] ناميده مي شد. بنابر مشهور، او قبلا دو بار ازدواج كرده و همسرانش درگذشته بودند[20] بزرگان قريش همه علاقه مند به ازدواج با او بودند[21] مردان نامداري همچون عقبه بن ابي معيط، ابوجهل و ابوسفيان از او خواستگاري كرده بودند و او موافقت نكرده بود[22].
از سوي ديگر، خديجه با محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - خويشاوند بود و نسب هر دو در قصي به هم مي رسيد. او اطلاعاتي از آينده درخشان محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - داشت[23] و علاقه مند به ازدواج با او بود[24].
خديجه به محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - پيشنهاد ازدواج كرد و محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - با موافقت عموهايش، اين پيشنهاد را پذيرفت و در يك جمع خانوادگي ازدواج صورت گرفت[25]. بنابر قول مشهور در اين هنگام خديجه چهل سال و محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - بيست و پنج سال داشت[26]. خديجه نخستين زني بود كه محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - با او ازدواج كرد[27].
نصب حجر الاسود
اخلاق و رفتار نيكوي محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - امانت، درستكاري و راستگويي او مردم مكه را شيفته كرده بود و همه او را امين مي ناميدند[28]. او چنان در دل مردم جا داشت كه از داوري او در مورد نصب حجر الاسود[29] استقبال كردند و او با تدبيري خاص، اختلاف آنان را حل كرد. توضيح اينكه :
هنگامي كه محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - سي و پنج ساله بود، در اثر سيلي كه از كوههاي مكه جاري شد، ديوارهاي كعبه از چند جا شكست. كعبه تا آن روز سقف نداشت و ديوارهايش كوتاه بود، از اين جهت اندوخته هاي داخل آن حفاظ لازم را نداشت.قريش تصميم داشت سقفي براي كعبه بسازد، اما موفق به اجراي اين تصميم نشده بود. پس از اين حادثه، بزرگان مكه در صدد برآمدند كه كعبه را خراب و بازسازي كنند و سقفي نيز براي آن بسازند.
هنگام بازسازي كعبه، ميان تيره هاي قريش بر سر نصب حجر الاسود در جايگاه مورد نظر اختلاف به وجود آمد و رقابتها و تفاخرهاي قبيلگي بار ديگر زنده شد. هر قبيله مي خواست افتخار نصب اين سنگ نصيب او گردد. برخي از قبايل، با فرو بردن دست خويش در طشتي پر از خون پيمان بستند تا نگذارند اين افتخار نصيب قبيله اي ديگر شود.
سرانجام با پيشنهاد سالمندترين مرد قريش، توافق كردند كه نخستين كسي كه از باب بني شيبه (يا باب صفا) وارد مسجد (الحرام) شود، درباره نصب حجر الاسود، در ميان قبايل داوري كند، ناگاه محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - از آن در وارد شد. همه گفتند : اين محمد امين است و ما همگي به حكم او راضي هستيم به دستور امين قريش، پارچه اي آوردند. او پارچه را پهن كرد و حجر الاسود را در ميان آن گذاشت و از رؤساي قبايل خواست كه هر كدام گوشه اي از آن را بگيرند و مشتركا سنگ را تا پاي ديوار ببرند، چون سنگ را نزديك ديوار آوردند او با دست خويش آن را در جاي اوليه قرار داد[30]. با اين تدبير لطيف اختلاف ميان قبايل حل و از بروز يك جنگ خونين جلوگيري شد.
[1] - از جمله حوادثي كه گفته اند محمد _ صلي الله عليه و آله و سلم _در جواني در آن حضور داشته جنگ فجار بود . اين حادثه را پيش از حلف الفضول و در 14 تا 20 سالگي او نوشته اند . اما چون شركت او در اين جنگ مورد ترديد است و بلكه شواهدي بر نفي آن وجود دارد ، از طرح آن خودداري كرديم ( الصحيح من سيرة النبي الاعظم ،ج 1 ، ص 95 ـ 97 ؛ درس هايي تحليلي از تاريخ اسلام ، ج 1 ص 303 ـ 503 ) .
[2] - ابن سعد ، الطبقات الكبري ( بيروت : دار صادر )، ج 1 ، ص 128 ؛ محمد بن حبيب ، المنمق في اخبار قريش ، تحقيق خورشيد احمد فارق (بيروت : عالم الكتب ، ط 1 ، 1405 ه . ق ) ، ص 52 .
[3] - يا آل فهر (يا للرجال خ ل ) لمظلوم بضاعته ببطن مكة نائي الاهل و النفر
و محرم اشعث ( شعث خ ل ) لم يقض عمرته يا آل فهر و بين الحجر
و الحجر هل مخفر من بني سهم بخفرته ام ذاهب في ضلال مال معتمر
ان الحرام لمن تمت حرامته و لا حرام لثوب الفاجر الغدر .
[4] - محمد بن حبيب ، پيشين ، ص 52 - 53 ؛ ابن سعد ، پيشين ، ص 128 ؛ تاريخ يعقوبي ، ج 2 ، ص 13 ؛ ابن هشام ، السيرة النبوية ، ج 1 ، ص 142 ؛ بلاذري ، انساب الاشراف ، تحقيق : الشيخ محمد باقر المحمودي ( بيروت : موسسة الاعلمي للمطبوعات، ط 1 ،1394 ، ه . ق )ج 2 ، ص 12 .
[5] - محمد بن سعد ، پيشين . سنّ محمد _ صلي الله عليه و آله و سلم _را در آن هنگام بيش از اين نوشته اند ، تاريخ يعقوبي ، ج 2 ، ص 13 ؛ المنمق ، ص 53 ؛ ابن ابي الحديد ، شرح نهج البلاغه (قاهره : دار احياء الكتب العربية ، 1962 م ) ج 15 ، ص 225 .
[6] - ابن هشام ، پيشين ، ص 142 ؛ يعقوبي ، پيشين، ص 13 ؛ بلاذري ، پيشين ، ص 16 ؛ محمد بن حبيب ، پيشين ،ص 188 .
[7] - محمد بن حبيب ، پيشين ، ص 54 - 55 .
[8] - همان ، بلاذري ، پيشين ، ج 2 ، ص 13 .
[9] - خاطره اين پيمان در عصر اسلام نيز باقي بود ، چنان كه امام حسين عليه السلام در اختلافي كه بر سر مزرعه اي با وليد بن عتبة بن ابي سفيان ، برادرزاده معاويه و حاكم مدينه داشت ،او را تهديد كرد كه اگر به زورگويي ادامه دهد ، دست به قبضه شمشير برده ، در مسجد پيامبر ، (قريش ) را به چنين پيماني دعوت خواهد كرد . با شنيدن اين سخن تعدادي از شخصيتهاي قريش اعلام آمادگي كردند . وليد با آگاهي از اين حركت ، عقب نشيني كرد ! (ابن هشام ، پيشين ، ج 1 ، ص 142 ؛ بلاذري ، پيشين ، ج 2 ، ص 14 ؛ حلبي ، پيشين ، ج 1 ، ص 215 ؛ ابن ابي الحديد ، پيشين ، ج 15 ، ص 226 ؛ ابن اثير ، الكامل في التاريخ (بيروت : دار صادر ) ج 2 ص 42 .
[10] - ابن هشام ، پيشين ، ج 1 ، ص 199 ؛ ابن اسحاق ، السير و المغازي ،تحقيق سهيل زكار (بيروت : دارالفكر ، ط 1 ، 1398 ه . ق ) ص 81 ؛سبط ابن الجوزي ، در تذكرة الخواص ،ص 301 مي گويد : خديجه آنها را به صورت مضاربه استخدام مي كرد ، و ابن اثير در اسد الغابة ، ج 1 ، ص 16 ، مي گويد : يا اجير مي كرد يا به صورت مضاربه عمل مي كرد .
[11] - ابن سعد ، پيشين ، ج 1 ، ص 129 .
[12] - شواهدي نشان مي دهد كه كار محمد _ صلي الله عليه و آله و سلم _ به صورت مضاربه و مشاركت بوده است نه مزدوري و حقوق بگيري. (الصحيح من سيرة النبي الاعظم ،ج 1 ، ص 112 ).
[13] - ابن هشام ، پيشين ، ص 199 ؛ ابن اسحاق ، پيشين ، ص 81 .
[14] - ابن سعد ، پيشين ، ص 130 .
[15] - ابن سعد ، پيشين ، ص 130 .
[16] - ابن اسحاق ، پيشين ، ص 82 ؛ ابن سعد ، پيشين ، ص 131 ؛ ابن اثير، الكامل في التاريخ (بيروت : دار صادر )ج 2 ، ص 39 ؛ طبري، تاريخ الامم و الملوك ( بيروت : دارالقاموس الحديث )ج 2 ، ص 196 ؛ بيهقي ، دلائل النبوة ، ترجمه محمود مهدوي دامغاني (تهران : مركز انتشارات علمي و فرهنگي ، 1361 ) ج 1 ، ص 215 ؛ ابن اثير اسد الغابة ( تهران ، المكتبة الاسلامية ) ج 5، ص 435 ؛ ابي بشر ، محمد بن احمد الرازي الدولابي ، الذرية الطاهرة ، تحقيق السيد محمد جواد الحسيني الجلالي ( بيروت : موسسة الاعلمي للمطبوعات ، ط 2 ، 1408 ه .ق ) ص 45 ـ 46 .
[17] - ابن هشام ، پيشين ، ج 1 ، ص 200 ـ 201 ؛ ابن سعد ، پيشين ، ج 1 ، ص 131 ؛ بيهقي ، پيشين ، ج 1 ، ص 215 ؛ رازي دولابي ، پيشين ، ص 46 ؛ ابن اثير ، الكامل في التاريخ ، ج 2 ، ص 39 .
[18] - ابن اثير ، اسدالغابة ، ج 5 ، ص 434 ؛ حلبي ، پيشين ، ج 1 ، ص 224 ؛ عسقلاني ، الاصابة في تمييز الصحابة ( بيروت ، دار احياء التراث العربي ) ج 4 ، ص 281 ؛ ابن عبدالبر ، الاستيعاب في معرفة الاصحاب (در حاشيه الاصابة )ج 4 ، ص 279 .
[19] - حلبي ، پيشين ،ج 1 ، ص 224 .
[20] - همسران قبلي او عتيق بن عائذ (عابد خ ل ) و ابوهاله هند بن نباش بود . (ابن اثير ، اسد الغابة ، ج 5 ، ص 434 ؛ ابن حجر، پيشين ، ص 281 ؛ ابن عبدالبر ، پيشين ، ص 280 ؛ حلبي ، پيشين ،ج 1 ، ص 229 ؛ ابوسعيد خرگوشي ، شرف النبي ، ترجمه نجم الدين محمود راوندي ( تهران : انتشارات بابك ، 1361 )ص 201 ؛شيخ عبدالقادر بدران ، تهذيب تاريخ دمشق ( بيروت ؛ دار احياء التراث العربي ، ط 3 ، 1407 ه . ق ) ج 1 ، ص 302 ). برخي از اسناد و شواهد تاريخي حاكي از آن است كه خديجه قبلا ازدواج نكرده بود و محمد _ صلي الله عليه و آله و سلم _ نخستين همسر او بود . بعضي از محققان معاصر نيز روي اين موضوع تأكيد دارند. ( مرتضي العاملي ، جعفر الصحيح من سيرة النبي الاعظم ، ج 1 ، ص 121 ).
[21] - ابن سعد ، پيشين ؛ بيهقي ، پيشين ، ص 215 ؛ طبري ، پيشين ، ج 2 ، ص 197 ؛ حلبي ، پيشين ؛ ابن اثير ، الكامل في التاريخ ، ج 2 ، ص 40 .
[22] - مجلسي ، بحار الانوار (تهران : دار الكتب الاسلامية ) ج 16 ، ص 22 .
[23] - مجلسي ، پيشين ، ص 20 ـ 21 ؛ ابن هشام ، پيشين ، ج 1 ، ص 203 ؛ ابن شهرآشوب ، مناقب آل ابي طالب ( قم : المطبعة العلمية ) ج 1 ص 41 .
[24] - مجلسي ، پيشين ، ص 21 - 23 .
[25] - ابن اسحاق ، پيشين ، ص 82 ؛ بلاذري ، انساب الاشراف ، محمد حميدالله ( قاهره دارالمعارف ) ج 1 ، ص 98 ، تاريخ يعقوبي ، ج 2 ص 16 ، ابن اثير الكامل في التاريخ ، ج 2 ص 40 ؛ رازي دولابي ، پيشين ، ص 46 ، حلبي پيشين ص 227 ؛ ابن شهرآشوب پيشين ج 1 ص 42 ؛ مجلسي پيشين ج 16 ص 19 .
[26] - بلاذري ، پيشين ص 98 ؛ ابن سعد ، پيشين ، ج 1 ص 132 ؛ طبري پيشين ج 2 ص 196 ؛ حلبي پيشين ص 228 ؛ ابن عبدالبر ، الاستيعاب ج 4 ص 280 ؛ ابن اثير اسد الغابة ج 5 ص 435 ؛ الكامل في التاريخ ، ج 2 ص 39 . درباره سن خديجه هنگام ازدواج اقوال ديگري نيز هست . ر . ك : امير مهيا الخيامي ، زوجات النبي و اولاده ( بيروت موسسة عزالدين ط 1 1411 ه ق ) ص 53 و 54 .
[27] - ابن هشام ، پيشين ج 1 ص 201 ؛ رازي دولابي پيشين ص 49 ؛ بيهقي پيشين ج 1 ص 216 ؛ ابوسعيد خرگوشي پيشين ص 201 ؛ شيخ عبدالقادر بدران تهذيب تاريخ دمشق ج 1 ص 302 ؛ ابن اثير اسد الغابة ج 5 ص 434 .
[28] - ابن سعد ، پيشين ، ج 1 ص 121 ؛ ابن هشام پيشين ج 1 ص 210 ؛ بيهقي پيشين ج 1 ص 211 ؛ مجلسي پيشين ج 15 ص 369 .
[29] - اين سنگ كه از مقدس ترين اجزاي كعبه است ، در روايات ، سنگ بهشتي و آسماني معرفي شده كه حضرت ابراهيم به امر خداوند آن را جزء كعبه قرار داد ( مجلسي پيشين ج 12 ص 84 و 99 ؛ ازرقي تاريخ مكه ،تحقيق : رشدي الصالح ملحس ( بيروت دارالاندلس ، ط 3 ، 1403 ه ق ) ج 1 ص 62 - 63 ) حجر الاسود تاكنون باقي است و سنگي است بيضي شكل سياه رنگ متمايل به سرخي و در ركن شرقي كعبه در ارتفاع يك متر و نيم از زمين نصب شده و مبدا طواف است .
[30] - ابن سعد ، پيشين ، ج 1 ص 145 و 146 ؛ تاريخ يعقوبي ج 2 ص 14 و 15 ؛ مجلسي پيشين ج 15 ص 337 و 338 ؛ بلاذري پيشين ج 1 ص 99 و 100 ؛ مسعودي مروج الذهب ( بيروت : دار الاندلس ، ط 1 ، 1965 م ) ج 2 ، ص 271 - 272 . برخي از مورخان علت خرابي كعبه و انگيزه بازسازي آن را حادثه ديگري نوشته اند اما همه مورخان داوري محمد را نقل كرده اند . ر ك : ابن اسحاق ، السير و المغازي ، ص 103 ؛ ابن هشام ، پيشين ، ج 1 ، ص 205 ؛ بيهقي دلائل النبوة ، ترجمه محمود مهدوي دامغاني ج 1 ص 210 .
مهدي پيشوايي- تاريخ اسلام، ص 115