آفاق نیایش - تفسیر دعای کمیل
پيشگفتار
اساساً انسان دنبال تعالى، پويايى و تكامل است كه راه رسيدن به آن، بازگشت به خويشتن خويش و شناخت ذات اقدس حق تبارك و تعالى است؛ اين مهم ميسر نمىشود، مگر با اطاعت و عبادت حضرت حق- جل و اعلاء- كه دعا از جمله عبادتهاى است كه در رسيدن به اين هدف متعالى، انسان را به رشد و تعالى رهنمون مىشود؛ همچنان كه از كلام رسول خدا (ص) چنين برمىآيد كه فرمود
: «انَّ الْدُعَا هو الْعِبَادَةٌ»[1]
و حتى در گامى فراتر مىفرمايد:
«الْدُعَاهُ مُخُّ الْعِبَادةِ
؛[2] دعا مغز عبادت است»
ازاينرو دعا از كششهاى طبيعى و فطرى هر انسانى به شمار مىرود؛ زيرا وى خود را قادر به تأمين خواستههاى فروانى كه دارد، نمىبيند و اگر به چشم بصيرت بنگرد، حتى در برآورده كردن يكى از آنها هم به شدت فقير و ناتوان است؛ چنان كه كلام خداوند بيانگر اين مطلب است؛ يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ[3] در نتيجه، با همه وجود، قدرت مطلق را مىطلبد تا خواستههاى خويش را با او در ميان بگذارد و در هر لحظه با او زمزمه كند. چنانكه انبياى الهى- صلوات الله
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 14
عليهم اجمعين- به مردم، همين كشش فطرى را يادآورد شدند تا هماره با خداوند ارتباط داشته باشند و خواستههاى خود را فقط از او بخواهند؛
دعا نشان دادن فروتنى، تواضع، خاكسارى در پيشگاه احديت و دعا سرشار از انرژى اعتقادى، تربيتى و اخلاقى است؛ بنابراين يكى از سرمايههاى گرانقدر در فرهنگ شيعه، براى رسيدن انسانها به كمال واقعى راز و نياز و دعا است، به ويژه دعاهايى كه از زبان پيامبر اسلام (ص) و ائمه (ع) به طور مستقيم نقل شده باشد.
از جمله اين دعاها مىتوان از دعاى معروف و پرفيض كميل نام برد كه شورانگيزترين و پرمحتواترين معارف اسلامى است كه جبرئيل به حضرت خضر و او نيز به امام على (ع) تعليم داد و آن حضرت شب هنگام به كميل بن زياد نخعى آموخت.
كميل كه داراى انديشههاى ناب، پاك، خالص و آراسته به اخلاق و اعمال خوب بود، دانش آموخته آن حضرت بوده است و اين دعا، وجود تشنه و كوير دلش را سيراب كرد و درسهاى: تهذيب، خودسازى، توبه، چگونه با خدا سخن گفتن، با او چگونه راز و نياز كردن، با او عشق بازى مىكردن، و چگونه به اونزديك شدن، به سوى كوى او پرواز كردن، خدا را شافى خود قرار دادن، تعليم داد.
كميل كيست؟
در اين بخش شخصيت وجود كميل بن زياد نخعى را به صورت اجمال معرفى مىكنيم و نظر دانشمندان پيرامون وى را بيان مىكنيم.
يمن از مناطق بزرگ و معروف قبيلهاى جنوبى شبه جزيره عربستان، و پس از جنگ تبوك مردم آن منطقه به اسلام روى آوردند؛ و پيامبر اسلام (ص) «معاذ بن جبل» از ياران با وفاى خود را طى حكمى به عنوان معلم و مبلغ اسلام، به آن ديار اعزام كرد.
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 15
از قبايل يمن، قبيله «نخع» بود- كه كميل و مالك اشتر از جمله افراد اين قبيله بودند- اين قبيله، اولين قبيله از يمن بود كه با سخنرانى امام على (ع) در يمن مسلمان شدند و پيامبر اسلام (ص) در خصوص اين قبيله فرمود: «الهم بارك فى النخع؛[4] خدايا به دودمان نخع بركت بده».
كميل بن زياد در اين قبيله به نقلى هفت سال پيش از هجرت، و به گفته بعضى ديگر سال سوم هجرت، و بنابر گفته برخى ديگر سال دوازدهم هجرت به دنيا آمد.
هنگامى كه امام على (ع) به يمن رفت پس از سخنرانى آن حضرت، كميل در محضر آن حضرت مسلمان شد و از ياران واقعى آن حضرت گرديد. وى از ايام جوانى تحت تعليم آموزههاى دينى و ارزشهاى اسلامى امام على (ع) قرار گرفت و تا پايان عمر آن حضرت در ركاب مبارك امام على (ع) حضورى فعال داشت.
هنگامى كه امام على (ع) به خلافت رسيد، عدهاى از جمله: طلحه، زبير و عايشه به طرف كوفه و بصره لشگركشى كردند، كميل كه در مدينه خدمت امام على (ع) بود، براى آماده سازى و تجهيز سپاه آن حضرت تلاشى فراوان كرد و خود نيز در نبرد جمل كه به شكست آشوبگران انجاميد، شركتى فعال داشت. همچنين كميل بن زياد نخعى در جنگ صفين كنار امام على (ع) شركت داشت و تحت فرماندهى آن حضرت جانفشانى كرد، وى هر چه توان داشت در دفاع از امام خود در اين نبرد به كار گرفت. جنگ صفين نيز پس از چند ماه به پايان رسيد، ولى مقدمه اى شد براى جنگ ديگرى به نام نهروان كه خوارج آغازگر آن بودند، اين سه جنگ در مدت كوتاه حكومت امام على (ع) بر آن حضرت، تحميل شد و گفتار معروف پيامبر (ص)- كه به امام على (ع) فرمود:
«يَا عَلى سَتُقَاتِلُ بَعْدِى الْناكِثيِنَ وَ القَاسِطيِنَ وَ الَمَارِقِينَ
؛ يا على تو بعد از من با سه گروه مىجنگى با
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 16
ناكثين و قاسطين و مارقين»، كه آن حضرت با ناكثين در جمل، با قاسطين در صفين و با مارقين در نهروان جنگيد و جناب كميل بن زياد نخعى در هر سه نبرد از بهترين سربازان فداكار و جانفشان امام على (ع) بود.
پس از اينكه مردم با اصرار و پا فشارى فراوان امام على (ع) را وادار به پذيرش منصب خلافت كردند وبا آن حضرت بيعت نمودند آن حضرت اقدام به عزل استانداران و فرمانداران حكومت سابق- كه بسار بد نام و داراى سابقه سويى نزد مردم بودند- كرد، و افراد صالح، مومن و متعبد را جايگزين آنها كرد، از جمله آن كميل را- كه حدود بيست و پنج سال بيش نداشت- به فرماندارى «هيت» از نواحى بغداد و نزديك شهر «انبار» منصوب كرد.[5] دانشمندان علم رجال درباره شخصيت كميل بن زياد نخعى چنين گفتهاند:
شيخ طوسى در كتاب رجال خود كميل را از اصحاب اميرالمؤمنين و امام حسن مجتبى (ع) ذكر كرده و مىفرمايد:
«كميل مردى شريف و در ميان قومش مورد احترام بود و دستورات او را اطاعت مىكردند. مردى مورد اطمينان و در پيروى اميرالمؤ منين و اطاعت خدا مىكوشيد و كم سخن مىگفت، قاتل او حجاج بن يوسف بود».
صاحب قاموس الرجال در توثيق كميل مىگويد: سيد بن طاووس كه از علماى بزرگ است در كتاب كشف المحجة- كه آن را براى فرزندش نوشته و وصاياى خود را به او مىنمايد- و ما مقانى در تنقيح المقال فى علم الرجال مىگويد:
«بعد از جنگ نهروان مردم از اميرالمؤمنين راجع به خلفاء سؤ ال نمودند، حضرت به عبدالله بن ابى رافع فرمود كه ده نفر از اشخاص مورد اطمينان را برايم احضار كن،
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 17
عرض كردم خود شما آن ها را نام ببريد، پس حضرت، كميل بن زياد را در رديف آن ده نفر قرار داد.»[6] مرحوم حاج ميرزا هاشم خراسانى در كتاب منتخب التواريخ، معاصرين اميرالمؤ منين را به سه دسته: حواريين، ياران، و خواص اصحاب آن حضرت تقسيم مى نمايد.
حواريين اميرالمؤمنين را چهار نفر: عمر و بن حمق خزاعى، ميثم تمار، محمد بن ابىبكر و اويس قرنى ذكر كرده. و خواص اصحاب حضرت بسيارند، از جمله آنها كميل بن زياد را ذكر نموده. سپس مى گويد: كميل از بزرگان تابعين بود كه حجاج بنيوسف در سال هشتاد و سه هجرى در سن نود سالگى او را به قتل رسانيد.
ابواسحاق كوفى كميل را از عبّاد كوفه معرفى كرده است.[7]
كميل محرم اسرار
علامه شوشترى معتقد بود كه علوم اسرار در باطن امام على (ع) موج مى زد، هنگامى كه مى خواست گوهر عرفان را بيرون بريزد كميل را پيش خود مى نشاند و بر او جواهر اسرار را مى فشاند؛[8] در اين بخش چند نمونه از آن را بيان مى كنيم.
عاصم بن حميد از ثمالى و او از عبد الرحمن از كميل بن زياد نقل ميكند (الفاظ حديث از فضيل بن خديج است): «كميل بن زياد گفت امير المؤمنين (ع) دست مرا گرفت و از كوفه خارج كرد، همين كه داخل بيابان شد آهى كشيده فرمود كميل! اين دلها گنجينه دانشند بهترين آنها دلى است كه جاگيريش بيشتر باشد آنچه به تو مىآموزم به خاطر بسپار: مردم سه دسته هستند:
1. عالم ربانى؛
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 18
2. دانشجويى كه در راه رستگارى است؛
3. گروهى كه احمق و نادانند هم چون پشههاى ريز كه بر سر و گوش چارپايان اجتماع دارند، به هر صدايى گوش فرا داده، پيروى ميكنند، و با هر بادى كه بوزد تغيير جهت ميدهند، از نور دانش بهرهاى نبردهاند كه موجب هدايت آنها شود، و به پايگاهى استوار پناه نياوردهاند، تا نجات يابند.
كميل! علم و دانش بهتر از مال است؛ زيرا دانش تو را نگهبان و حافظ است؛ و اما تو بايد مال را نگهبانى كنى؛ مال با بخشش كم مىشود، اما دانش با آموزش افزون ميگردد.
كميل! علاقه به علم و دانش از لوازم دين و آيين خدا است كه به وسيله آن، انسان كسب طاعت ميكند و بهترين ارمغانها را براى آخرت ذخيره مىنمايد [اما] ارزش مال با از دست دادن آن از بين ميرود.
كميل! گنجوران در حال زندگى مردهاند، ولى دانشمندان تا دامنه قيامت زنده و پايدارند؛ گرچه پيكر آنها از ميان رفته است، اما قيافه آنان در دلها هميشه هست.
كميل! اين گروه خلفاى خدايند در زمين و دعوتكنندگان مردمند به دين خدا.
آه! آه! چقدر علاقهمندم به ديدار آنها از خداى آمرزش مىخواهم براى خود و شما.
كميل مى گويد: آنگاه دست مباركش را از دست من برداشت و به من فرمود اگر مى خواهى بازگرد».[9] حضرت امير المؤمنين (ع) به كميل بن زياد نخعى فرمود: «گوشهگيرى اختيار كن، خويش را مشهور مگردان و شخصيت خود را از مردم پنهان بدار، نام خود را بر سر زبانها مينداز، بياموز و عمل كن، خاموش باش كه سلامت بمانى، خوبان را شاد و
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 19
شادمان كن گرچه فاجران خشمگين شوند، و با كى بر تو نيست هر گاه احكام دين خويش را آموختى، مردم ترا نشناسند يا تو آنان را نشناسى».[10] چنان كه در روايات وارد است: كميل بن زياد- كه از بزرگان و نيكان شيعه و از دوستان آن حضرت بود- همراه او روان شد، در راه به در خانه مردى رسيد كه در آن وقت شب قرآن ميخواند و گفته خداى تعالى را كه در قرآن است ميخواند:
؛ أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِداً وَ قَائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ[11].
كميل بن زياد در باطن او را ستايش كرد و نيكو شمرد، حال آن مرد كميل را به شگفت آورد اما بدون اين كه چيزى بگويد. حضرت امام على (ع) متوجه كميل شد و فرمود: اى كميل به شگفت نياورد ترا صداى دلنشين اين مرد همانا اين مرد اهل آتش است و به زودى بعد از اين ترا از حال او خبر خواهم داد. كميل متحير و سرگردان شد از اين كه على (ع) از باطن او آگاه شد و گواهى داد كه آن مرد اهل آتش خواهد بود، با وجود اين كه سرگرم عبادت بود و درين حالت خوب- كه راز و نياز بود- قرار گرفته بود، آن هم در اين وقت از شب! كميل خاموش گرديد، اما در حالت شگفت و انديشه و فكر در اين امر. زمانى طولانى و دراز از داستان گذشت تا اين كه خوارج نهروان با اميرالمؤمنين جنگيدند در حالى كه آن جماعت حافظ قرآن بودند، به همان طورى كه بر پيامبر نازل شده بود، امير المؤمنين (ع) در صحنه پيكار توجهى به كميل كرد و حال آنكه كميل در پيش روى على (ع) ايستاده بود و شمشير على در دستش بود و از آن شمشير خون مىچكيد و سرهاى آن كافران و فاجران روى زمين را پر كرده بود.
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 20
على (ع) سر شمشيرش را بر يكى از آن سرها فرو كرد و فرمود: اى كميل
أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً
يعنى اى كميل اين سر همان كسى است كه اين آيه را در آن شب با صدايى حزين ميخواند و ترا حال او به شگفت آورد. سپس كميل پاهاى اميرالمؤمنين را بوسيد و طلب آمرزش از خدا كرد، سپس درود خدا بر محمّد و آل محمّد و على كه قدرش در اجتماع مجهول و پنهان مانده بود فرستاد.
دعاى كميل
دعاى كميل در ميان دعاها، از اهميت بسيار والا و مهمى برخوردار است، از همين رو عارفان آن دعاى مبارك را اشرف همه دعاها ميدانند و از آن به «انسان الادعيه» تعبير ميكنند. چنان كه مى توان نظرات برخى از علما را بر اين ادعا شاهد گرفت از جمله:
1. ابوجعفر محمد بن حسن على، شيخ طائفه معروف به شيخ طوسى (رحمه الله)- كه به عقيده كليه علماى رجال از اكابر علماى شيعه و مرجع فضلاى زمان، كه دو كتاب از كتب اربعه تهذيب و استبصار از آثار آن بزرگوار است. و بسيار جليلالقدر و عظيمالمنزله و در تمام علوم دينى خبير و در علم و عمل و كمالات نفسانى بىنظير بوده است- در كتاب مصباح المتهجد درباره دعاى كميل چنين گويد: روايت شده كه كميل بن زياد اميرالمؤ منين را ديد كه: در شب نيمه ماه شعبان در حال سجده اين دعا را مى خواند، سپس شروع مى كند به دعاى مشهور كميل.
2. سيد بن طاووس از بزرگان علماى شيعه، و به نظر برخى جزوكسانى است كه به زيارت حضرت مهدى (ع) مشرف شده، در كتاب اقبال الاعمال روايت كرده كه كميل بنزياد گفت: «روزى با مولايم حضرت اميرالمؤ منين على (ع) در مسجد بصره نشسته بودم، شب نيمه شعبان را يادآور شديم، حضرت فرمود هر بندهاى آن شب را به عبادت و احياء بگذارند و دعاى حضرت خضر (ع) را در آن شب بخواند، البته دعاى او مستجاب
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 21
گردد. چون حضرت به منزل آمد شب به خدمت او رفتم، چون مرا ديد پرسيد اى كميل! براى چكار آمدهاى؟ عرض كردم براى دعاى خضر آمدهام، فرمود:
اى كميل! چون اين دعا را حفظ نمايى و هر شب جمعه يك مرتبه، و يا در هر ماهى يك مرتبه، و يا در هر سالى يك مرتبه، يا در هر عمرى يك مرتبه بخوانى، شر دشمنان دفع و خدا تو را يارى مىكند و رزق و روزى تو زياد مىگردد و گناهان تو آمرزيده گردد.
اى كميل! چون مدتى زياد در مصاحبت من به سر بردى تو را شايسته آن ديدم كه با اين دعاى مبارك، ممتاز و سرافراز گردانم. پس فرمود بنويس و خود حضرت املاء فرمودند و من نوشتم».[12] 3. علامه مجلسى در زاد المعاد- كه كتابى است در ادعيه- در اعمال شب نيمه شعبان چنين مى گويد: دعاى كميلبنزياد- كه از خواص اصحاب حضرت اميرالمؤمنين (ع) است- بهترين دعاهاست و از دعاهاى اين شب است و در اوقات ديگر نيز مى توان آن را خواند چنان كه فرمودند: در وقت خواندن يادآور معانى آن باشند تا فايدهاش تمامتر و ثوابش عظيم تر باشد.
4. علامه بهبهانى (معروف به استاد الكل فى الكل) متوفى 1206- كه در حدود دويست تأليف دارد- در تعليقات خود راجع به كميل مى گويد: «و هو المنسوب اليه الدعاء المشهوره؛ كميل كسى است كه دعاى مشهور منسوب به او است».
5. شيخ عباس قمى در منتهى الآمال در شرح حال كميل گويد: دعاى مشهور كه در شب نيمه شعبان و شبهاى جمعه ميخوانند، منسوب به آن جناب است.
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 22
6. مرحوم حاج ميرزا هاشم خراسانى كه خود محققى كم نظير بوده در كتاب ارزندهاش منتخب التواريخ در شرح حالات كميل- بعد از آن كه جريان شهادتش را به دست حجاج نقل ميكند- مى گويد: دعاى كميل كه در شبهاى جمعه و شب نيمه شعبان خوانده ميشود، منسوب به ايشان است.
7. عالم ربّانى، مرحوم كفعمى در كتاب باعظمت مصباح مىنويسد: «اميرالمؤمنين (ع) اين دعا را در حال سجده قرائت مىكرد!!»[13]
هم چنين روايت شده است كه: «اين دعا در شب جمعه خوانده شود، البته پس از رعايت شرايط دعا و آن اين كه: بهتر است دعا را به سوى قبله وبا بدنى فروتن ودلى خاشع ونيّتى خالص وچشمى اشكبار وصدايى محزون قرائت كند؛ بدون شك دعا با چنين كيفيت به مقام اجابت نزديكتر وظهور آثارش حتمى است.»[14] بى ترديدچشم اشكبار در پيشگاه حضرت حق از اعتبارى عظيم وارزشى والا برخوردار است واشك چشم وگريهباسوز، سبب آمرزش گناه وخاموش شدن آتش غضب رب، وعامل جذب رحمت حق به سوى گريهكننده است.[15] از حضرت صادق (ع) نيز روايت شده: «چيزى نيست مگر اينكه براى آن پيمانه ووزنى است؛ جز گريه، قطرهاى از آن درياهايى از آتش را خاموش كند؛ هنگامى كه چشم اشكين شود، چهره تيرگى وخوارى نبيند وچون اشك روان گردد خدا آن را بر دوزخ حرام گرداند؛ به راستى اگر در امتى يك گريان باشد همه مورد ترحم قرار گيرند.»[16]
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 23
ونيز آن حضرت فرموده: «هر ديدهاى در قيامت گريان است، مگر سه ديده؛ ديدهاى كه از آنچه خدا حرام كرده بر هم نهاده شده، وديدهاى كه در راه خدا بيدارى كشيده، وديدهاى كه در دل شب از بيم خدا گريسته است.»[17]
فرازى از دعاى كميل:
اى خداى من اى پروردگار!
اى تو اميد دل اميدوار
مر مرا نبود به غير توكسى،
ديدم از تو مهربانيها بسى
چون تو را دارم، كنم از كه سؤال
با كه جز تو، با كه گويم شرح حال
كيست آن، كو تا گشايد مشكلم
كشف سازد عقده و ضر از دلم
كيست تا در كار من، آرد در نظر
كيست تا برهاندم از هر خطر
مهربانتر از تو بر من نيست يار
، جز تو كس مخبر مرا نبود ز كار
هم تو دانى هم توانى كشف آن
، هم مرا بر مسألت دادى زبان
هم تو واقف بر زيان و سود من
، از تو درمان از تو آه و دود من
نه كس از كارم گرهها بر گشود
، نه كسم راه گشايشها نمود
عقدهاى صعبم افتاده به كار
، مشكلاتى رنگ رنگ و ناگوار
نه كسى عالم به وضع عقدهاست،
نه به حل و رفع آنها آشناست
اى بسا تدبير من در كار من،
سود كردى گرمى بازار من.[18]
شهادت كميل
پس از شهادت امام على (ع)، كميل از دوستان خاص امام حسن (ع) و در خدمت آن حضرت قرار گرفت و بعد از شهادت آن امام، او نيز همانند ساير شيعيان جزو ياران امام حسين (ع) قرار گرفت، و مورد خشم دستگاه جور و ظلم، گرفتار زندان ابن زياد و به
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 24
هنگام حادثه بزرگ عاشورا از جمله كسانى بود كه نتوانست در زمره ياران امام حسين (ع) قرار گيرد؛ وى پس از آزادى از زندان و با آغاز قيام مختار، به او پيوست و با دشمنان اهل بيت (ع) جنگيد سپس مدت ها پنهان شد به طورى كه جز امام سجاد (ع) كسى از وى و مخفىگاهش خبر نداشت.
هنگامى كه حجاج به امارت رسيد عزيمت قتل كميل بن زياد نمود، وى كه از كوفه گريخته بود و حجاج بن يوسف ثقفى از مخفى گاه او اطلاع نداشت، دستور داد مقررى طائفه نخع را- كه از بيت المال داشتند- قطع نمودند.
كميل كه از اين قضيه اطلاع پيدا كرد با خود گفت من پير سالخورده هستم و عمر من به پايان رسيده، مناسب نيست براى دست پيدا نكردن بر من، شهريه و مقررى خويشاوندان من قطع بشود، به همين دليل خود را به بارگاه حجاج و به شخص او معرفى كرد چون حجاج او را ديد گفت مىخواستم مأمورى گسيل كنم و ترا دستگير نمايم اينك خود به قربانگاه آمدى!
كميل گفت: اى حجاج دندانهاى خود را براى ريختن خون من تيز مىكنى!؟ بناى خانه خود را بدين جهت منهدم مساز سوگند به خدا از عمر من اندك مدتى- كه مانند آخرين غبارى است كه از اندكى تاب رسيدن به اوايل خود را ندارند- بيش نمانده هر كار دلت مىخواهد انجام بده زيرا وعدهگاه خدا نزديك-- و پس از قتل من حساب است-- و مولاى من على (ع) اطلاع داده كه تو كشنده منى!.
حجاج گفت: اكنون حجت بر تو تمام است، كميل گفت: در صورتى حجت بر من تمام خواهد شد كه قاضى تو باشى با آن كه امر قضا به دست ديگرى است! حجاج گفت: آرى حجت بر او تمام است، زيرا تو هم قدم با آنها بودى كه گردن عثمان را
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 25
زدند.[19]- اگر چه كميل با عثمان مخالف شديد بود ولى در قتل او دخالت نداشتحجاج آن قدر كميل را اذيت و آزار داد تا در سال 83 هجرى و در سن 90 سالگى به شهادت رسيد.[20] و مرقد او اكنون بين كوفه و نجف زيارتگاه بسيارى از مسلمانان است.
در جمعبندى مطالب گذشته بايد گفت كه:
1. كميل از شخصيتهاى بزرگ مورد اطمينان بلكه صاحب سر اميرالمؤمنين بوده است و علماى رجال همه او را مورد اطمينان دانسته اند.
2. بزرگانى كه برخى از آنها ذكر شدند اين دعا را به كميل نسبت داده اند.
3. بزرگانى كه شرح بر دعاى كميل نوشتهاند، مانند: حاج كلباسى- كه از بزرگان محدثين و علماء بوده است- و همچنين علامه سبزوارى- كه شرحى علمى بر آن نوشته- تكيه بر شهرت دعا نموده و آن را مستغنى از بيان سند دانسته اند، و در خيلى از كتب ادعيه سندى براى دعا ننوشته اند يعنى شهرت آن به قدرى بوده است كه احساس نياز به ذكر سند نكرده اند.
4. فقرات دعا و جامعيت آن، جهات فصاحت و بلاغت آن، كاشف است كه از منشآت اميرالمؤمنين (ع) است.
5. سنخيت دعا با دعاهاى اميرالمؤمنين (ع) بسيار روشن است.
6. يك عمل مستحب كه مناجات با خدا است و در هر حال مطلوب است، چنانكه خطاب به موسى شد:
«اذْكُرْنِى عَلَى كُلِ حَالٍ
؛ موسى! در هر حالى مرا ياد كن.»
از اين رو پيداست كه دعاى كميل محكم و مستند است به روايات وارده در اين زمينه و كلام بزرگان و توثيق علما كه اندكى از آن را دراين مقال بيان كرديم كه اين خود
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 26
راهنمايى باشد در جهت رسيدن به حقيقت ارتباط كميل با اميرالمؤمنين (ع) و در نهايت غايت دعاى كميل.
اين دعا از ديرباز همواره مورد توصيه و توجه عالمان و عارفانِ گوهرشناس بوده و بعضى از آنان به لحاظ اهميت آن، بر آن شرح نوشتهاند. فقيه عارف حضرت آيتالله العظمى حاج شيخ حسين مظاهرى «دامت بركاته» نيز كه انس و الفتى ديرينه با دعا و آموزههاى عرفانىِ مكتب روح بخش اهل بيت دارند، به طور دائم در كنار ساير تلاشهاى علمى، به شرح و تفسير ادعيه و مناجاتهاى معصومان (ع) پرداختهاند كه يكى از آنها، شرح و تفسير «دعاى كميل» است كه در غالب گفتارى ارائه شده بود و چون اين شرح و تفسير ارزشمند صورت نوشتارىاش ضرورى بود، از اين رو، با نظر ايشان پس از ويرايش و تصحيح عبارتى و نزديك ساختن آن به زبان نوشتار، استخراج و تنظيم فنى منابع، كنترل آيات و روايات و حروفچينى و صفحهبندى تازه به شكلى كه اينك پيش روى شما است، تقديم مىشود، اميد است كه خشنودى امير بيان، امام على (ع) را فراهم آورده و خوانندگان ارجمند را مفيد آيد.
سيدمحمدرضا حسينى- قم
استادياردانشگاه پيامنور
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 27
مقدمه
دعا در عرف متشرعين عبارت است از: تضرع و انابه كه در فارسى به آن «راز و نياز و توبه» گفته مىشود، و آن از جمله معارف عاليه اسلام است، و در اسلام از مهمترين امور به شمار مىرود، و سيرت انبيا و اوصيا و اولياء است، و براى اهل عرفان لذيذترين لذات محسوب مىگردد، چرا كه: سخن گفتن دل داده است با دلدار، همچنان كه قرآن و قرائت آن، سخن گفتن معشوق است با دلدادهاش. پس دعا قرآنى است كه فرا فرستاده مىشود در مقابلِ قرآن كه كتابى است فرو فرستاده شده. اما حسين (ع) در دعاى عرفه فرموده است:
«يا مَنْ اذاقَ احبّائَهُ حَلاوَةَ المُؤانِسَة؛[21]
اى آن كه شيريين همدمى را به دوست دارانش چشانده است».
و امام سّجاد (ع) در مناجات محبّين، صحيفه (ثانويّه) فرموده است:
«الهى! مَنْ ذا الّذى ذاقَ حلاوَة مَحَبّتِك فَرامَ مِنْكَ بَدلا؛[22]
الهى، كيست كه شيرينى دوستى تو را چشيده باشد و تو را با كس ديگرى عوض كرده باشد؟»
آن چه كه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه براى راز و نياز بايد زمينههايى چيد تا قلب آماده گردد و زبان براى سخن گفتن به تكلّم درآيد. اين زمينهها و تمهيدات، همان آداب دعا هستند كه جريان عشقورزى و مكالمه با معشوق را زيباتر مىكنند و بنده راه به خداوند نزديكتر مىسازند. اين آداب بسيار دقيق و تجربه شده است كه از
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 28
متن آيات وروايات استخراج شده است، بنابراين بايد قبل از دعا، در حين دعا و بعد از آن، معشوق را به صفات جمال و كمالش ستود و از نعمتهاى گوناگونى كه به ما عطا فرموده سپاسگذارى كرد و زبان به شكر او گشود، با يان شكر دائمى است كه دعا معنا و مفهوم مىيابد و آدمى از راز و نياز لذت مىبرد. كيفيت تمجيد، ثناگويى، ستايش و قدردانى از خداوند در دعاهايى كه از اهل بيت (ع) رسيده بيان شده است.
از امام صادق (ع) روايت شده است كه:
«مَنْ قالَ يا اللهُ يا اللهُ عَشَرَ مَرّاتٍ، قيلَ لَهُ: لَبَّيْكَ ما حاجَتَك؟؛[23]
هر كس كه ده با بگويد: «يا الله يا الله» به او گفته مىشود: بله؟ چه مىخواهى؟»
با از آن حضرت روايت شده است كه:
«من قال يا رَبّ يا رَبّ عَشَرَ مَرّاتٍ قيلَ لَهُ لَبّيْكَ ما حاجَتَك؟؛[24]
هر كس كه ده بار بگويد: «يا ربّ يا ربّ» به او گفته مىشود: بله؟ چه مىخواهى؟»
يكى از درخاستهاى بنده از معبود، آمرزش گناهان است؟
از دعاها- به ويژه دعاى كميل- چنين پيداست كه: بنده بايد تمام همّ و غمش را در جهت بخشيده شدن گناهان به كار بندد و براى گناهانش هر چند هم كه ناچيز و كوچك باشند طلب آمرزش كند. لذا در اين جملات مشاهده مىكنيد كه حضرت على (ع) نيز بر اين مطلب اصرار مىكند و حتى در ضمن درخواست وفور نعمت، آمرزش گناهان و پوشش خطاها را هم در رديف آنها بر مىشمارد و اين بهترين و بالاترين آرزوى بنده خوب خداست.
اميدواريم خداوند تبارك و تعالى همه ما را مورد بخشش خود قرار دهد.
[1]. محجة البيضاء، ج 2، ص 282.
[2]. وسايل الشيعه، ج 7، ص 27.
[3]. فاطر، آيه 15.
[4]. محمد تقى سپهر، ناسخ التواريخ امام حسن، ج 2، ص 177.
[5]. شهاب الدين احمد نويرى، نهايه الادب، ترجمه محمود دامغانى، ج 7، ص 36.
[6]. مامقانى، تنقيح المقال فى علم الرجال، ج 2، ص 42.
[7]. ر. ك؛ ابو اسحاق ابراهيم بن محمد ثقفى، الغارات، ترجمه عزيز الله عطاردى، ص 538.
[8]. قاضى نور الله شوشترى، مجالس المومنين، ح 2، ص 10.
[9]. بحار الانوار، ترجمه جلد هفتم، ج 1، بخش امامت، ص 30.
[10]. ارشاد القلوب، ترجمه رضايى باب بيست و پنجم، ج 1، ص 240.
[11]. زمر، آيه 9.
[12]. علىبن موسى بن طاوس، الاقبال الاعمال، ج 1، ص 709.
[13]. مصباح كفعمى، ص 555.
[14]. محجة البضاء، ج 2، ص 285.
[15]. همان.
[16]. كافى، ج 2، ص 481،( باب البكا)، ح 1.
[17]. كافى، ج 2، ص 80.
[18]. گنج حكمت يا احاديث منظوم، ص 117.
[19]. ارشاد مفيد، ترجمه ساعدى خراسانى، فصل 67، شهادت كميل، ص 317.
[20]. منتهى الامال، ج 1، ص 503.
[21]. بحارالانوار، ج 95، ص 266.
[22]. همان، ج 94، ص 148( باب ادعية المناجاة، المناجاة التاسعة).
[23]. كافى، ج 2، ص 519( باب من قال يا الله)، ح 1.
[24]. همان، ص 520( باب من قال يا رب)، ح 1.