مقـدمـه
قالَ اللّهُ تَعالى:
يَعْلَمُونَ ظاهِرا مِنَ الْحَيوةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الاْخِرَةِ هُمْ غافِلون. [ روم / 7]
بيشتر مردم به امور ظاهرى زندگى دنيا (مانند صنعت و تجارت و غيره) آگاهى دارند و از عالم آخرت (و وعده ثواب و عقاب حق) به كلّى بى خبرند.
تمدنها، فرزند فرهنگها و انديشه هاست و آداب و روشهاى هر ملّت بيانگر روحيات و انديشه هاى افرادى است كه در آن جامعه زندگى مى كنند زيرا تصوّرات، شناختها و بينشها و تفكّرات، در آداب و رسوم و روش زندگى ملّتها و افراد جلوه گر مى شود.
چنانچه ميزان رشد و تعالى و تكامل يا انحطاط جامعه ها، ملّتها و گروهها وابسته به آداب و روشهاى آنان است، و يگانه معّرف هر فرد آداب و روشهايى است كه از انديشه هاى او حكايت مى كند. آداب و رسوم جامعه هاى بشرى به يكى از سه قسم زير برمى گردد:
۱ ـ آداب و رسوم عاميانه و خرافى ۲ ـ آداب و رسوم دانشمندان
۳ ـ آداب و سنن پيامبران براى مبدأ پيدايش آداب و رسوم عاميانه و خرافى و غير عاميانه نمى توان زمان و مكان خاصّى را بيان كرد ولى بى ترديد مى توان گفت از زمان شروع زندگى بشر در روى زمين كه از زمان هبوط حضرت آدم آغاز شد تا به امروز يك سلسله آداب و رسوم روش زندگى در ميان خداپرستان و دين باوران پيدا شده كه با روشها و رسوم نوع بشر فرق داشته و دارد. و باز روشن است كه اين روشها و آداب از سطح عقل و از محيط انديشه افراد عادى بشر بيرون است، زيرا با انديشه و عقل بشرى نمى توان به آنها رسيد و اساسا درخور فهم بشر نيست، بلكه برخى از شخصيتها و فرزانگان برگزيده جهان پيامبرانند كه از راه وحى و الهام از آفريدگار گرفته و به مردم جهان عرضه كرده اند.
اين نوع آداب و رسوم و روشها يك تشكيلات الهى و غير مادى است كه سعادت روحى و جسمى انسانها را بعهده دارد. مسئوليت رشد و هدايت پيامبران را خدا بعهده گرفته و طرز معاشرت و آداب و روش زندگى آنان را هم امضا و تصديق نموده است.
[ در اين قسمت مقدمه از كتاب سنن النّبى نوشته مرحوم علامه طباطبائى استفاده شده است.]
بنابراين بهترين و موفقترين روشها و آداب و رسومى كه شايسته الگوگيرى و پيروى است همان روش پيامبران و پرورش يافتگان مكتب الهى است. كه از هرگونه خطا و كج روى مصون است. از اين رو خداوند متعال در قرآن انسانها را به پيروى از راه و روش آنان فرامى خواند و مى فرمايد: «قَدْ كانَتْ لَكُمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فى اِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ»
[ ممتحنه / 4] يعنى در روش زندگى ابراهيم و كسانى كه با اويند(يعنى ساير پيامبران) سرمشق و الگوى خوبى براى شماست.
يا در آيه ديگر مى فرمايد: «لكم فى رسول اللّه اسوة حسنة» [ احزاب / 2]
براى شما در روش و زندگى رسول خدا صلي الله عليه و آله سرمشق و الگوى نكويى است. علاوه بر قرآن، عقل سالم و تجربه هم ما را به پيروى از مكتب پيامبر و دست پروردگان آنان مى خواند، زيرا با مطالعه در تاريخ و زندگى اين برگزيدگان الهى معلوم مى شود كه بهترين و موفقترين روش در رسيدن به سعادت روش آنان است.
در اين چهل حديث با شمّه اى از انديشه هاى حكيمانه و برداشتها و بينشهاى جاودانه آنان آشنا مى شويم تا به توفيق الهى بتوانيم از انديشه و سخن الهى و پر از حكمت آنان الهام گرفته و در عمل، آنان را الگو قرار دهيم و با ادامه راهشان در شمار دوستداران عترت و بندگان شايسته خدا قرار گيريم.
قم ـ محمود شريفى
۱۱ ذيقعده ۱۴۱۶ روز ميلاد امام هشتم عليه السلام
و ۱۲ فروردين ۱۳۷۵ روز جمهورى اسلامى
بخش اوّل:
بينش پيامبران
بينش حضرتعيسى عليهالسلام
۱ قيلَ لِعيسَى بْنِ مَرْيَمَ عليه السلام: كَيْفَ اَصْبَحْتَ يا رُوحَ اللّهِ؟ قالَ: اَصْبَـحتُ وَ رَبّى تَبارَكَ وَ تَعالى مِن فَوْقى، وَالنّارُ اَمامى، وَالْمَـوْتُ فى طَلَبى، لا اَمْلِكُ ما اَرْجُو، وَ لا اُطيـقُ دَفْـعَ مـا اَكْرَهُ، فَاَىُّ فَـقيرٍ اَفْقَرُ مِنّى. [ بحارالأنوار، ج 14، ص 322 .]
به حضرت عيسى عليه السلام گفته شد: اى روح خدا [ روح الله يكى از نامهاى حضرت عيسى عليه السلام است كه ترجمه آن روح خداست.] چطور صبح كردى؟ [ به تعبير روانتر حال شماچطور است؟ چون جمله اى است كه در احوالپرسى بكار مى رود.] فرمود: صبـح را آغـاز كردم در حالى كه پروردگارم بالاى سر من است، و آتش (جهنّم) پـيش رويم، و مرگ در طـلب من است، آنـچه را اميـدوارم در اختيار من نيست (و مالك آن نيستم)، و از دوركـردن آنچه دوست ندارم عاجـزم بنابراين چه كسـى از من فقـيرتر است.
نگرانى حضرتعيسى عليهالسلام
۲ وَ كانَ اِذا قيلَ لِعيسى عليه السلام: كَيْفَ اَصْبَحْتَ؟ قـالَ: اَصْبَحْتُ لا اَمْلِكُ نَفْـعَ مـا اَرْجُـو، وَ لا اَسْتَـطيعُ دَفْـعَ ما اُحاذِرُ، وَ اَصْبَحْتُ مُرْتَهِنا بِعَمَلى وَالْخَيْرُ كُلُّهُ فى يَدِ غَيْرى، فَلا فَقَيرَ اَفْقَرُ مِنّى. [ المحجّة البيضاء، ج 4، ص 15 .]
هرگاه از حضرت عيسى عليه السلاماحوالپرسى مى شد، مى فرمود: صبح كردم در صورتى كه سود آنچه را كه به آن اميد دارم در اختيار من نيست، و قدرت ندارم آنچه را از آن بيم دارم از خود دفع كنم، و صبح كردم در حالى كه در گرو عملم هستم، و تمام خوبيها در دست غير خودم (يعنى خدا) است، پس هيچ فقيرى از من فقيرتر نيست.
لوازم زندگى
۳ عَنِ الصّادِقِ عليه السلام قالَ: قالَ عيسى فى خُطْبَتِهِ: اَصْبَـحْتُ فيـكُمْ وَ اِدامى اَلْجُوعُ وَ طَعامى ما تُنْبِتُ الاَرْضُ لِلْوُحُوشِ وَ الاَنْعـامِ وَ سِراجى اَلْقَمَرُ وَ فِراشى اَلتُّرابُ وَ وِسـادَتى اَلْحَجَـرُ. [ سفينة البحار، ج 1، ص 700 .]
از امام صادق عليه السلام نقل شده است: حضرت عيسى عليه السلام در خطبه اش فرمود: در ميان شما صبح كردم (و زندگى مى كنم) در حالى كه خورشت من گرسنگى و غذايم چيزى است كه زمين براى حيوانات وحشى و چهارپايان مى روياند و چراغ (وسيله روشنائى) من ماه و بسترم خاك و بالشم سنگ است.
پيامبر صلىاللهعليهوآله و جـامـعه
۴ قيلَ لِلنَّبىِّ صلي الله عليه و آله: كَيْفَ اَصْبَحْتَ؟ قالَ: بِخَيْرٍ مِنْ قَوْمٍ لَمْ يَشْهَدُوا جَنازَةً، وَ لَم يَعُودُوا مَريضا. [ بحارالأنوار، ج 16، ص 288 .]
به پيامبر اسلام گفته شد: چگونه شب را به صبح آوردى؟ فرمود: بخـير و خوشى از دست گروهى كه در تشييع جنازه اى شركت نكرده و به عـيادت بيـمارى نـرفته اند (در غـم و شـادى مـردم شـركت ندارند).
روش رسول صلىاللهعليهوآله خدا
۵ قالا (عمر و ابوبكر): يا رَسُولَ اللهِ كَيْفَ اَصْبَحْتَ؟ فَقالَ صلي الله عليه و آله: اَصْبَحْتُ أحْمَدُ اللّهَ. [ بحارالأنوار، ج 32، ص 150 .]
آن دو به رسول خدا صلي الله عليه و آله گفتند: اى رسول خدا چگونه صبح كردى؟ فرمود: صبح كردم در حالى كه حمد و سپاس خدا را بجا مى آورم.
بخش دوّم:
بينش رهـبران
انديشه على عليهالسلام در زندگى
۶ قالَ عَبْدُالّلهِ بْنُ جَعْفَرٍ: دَخَلْتُ عَلى عَمّى عَلىٍّ عليه السلامصَباحا وَ كانَ مَريضا، فَقُلْتُ: كَيْفَ اَصْبَحْتَ يا أميرَالمُؤمنينَ عليه السلام؟ قالَ: يا بُنَىَّ كَيْفَ اَصْبَحَ مَنْ يَفْنى بِبَقائِهِ وَ يَسقُمُ بِدَوائِهِ وَ يُؤتى مِنْ مَأمَنِهِ؟ [ بحارالأنوار، ج 41، ص 164 .]
عبدالله بن جعفر گفت: يك روزى صبح بر عمويم على عليه السلامكه مريض بود وارد شدم و گفتم: اى امير مؤمنان چگونه صبح كردى؟ فرمود: فرزندم چگونه صبح مى كند كسى كه با بقائش فانى مى شود و با دارو و دوايش بيمار مى شود و از همانجا كه مطمئن است ضربه مى خورد.
جهان بينى على عليهالسلام
۷ قالَ (الرواى) قُلْتُ لاَِميرِالمُؤمنينَ عليه السلام: كَيْفَ اَصْبَحْتَ؟ فَقالَ: كَيْفَ يُصْبِحُ مَنْ كانَ لِلّه عَلَيْهِ حافِظانِ، وَ عَلِمَ أنَّ خَطاياهُ مَكْتُوبَةٌ فِى الدّيوانِ، اِنْ لَمْ يَرْحَمْهُ رَبُّهُ فَمَرجَعُهُ اِلىَ النيرانِ. [ بحارالأنوار، ج 76، ص 15 .]
راوى گفت به اميرالمؤمنين عليه السلامگفتم: چـگونه صبـح كردى؟ در پاسخ فرمود: چگونه صبح مى كند كسى كه خـداوند بر او دو نـگهبان گـمارده است، و مى دانـد كـه خطـاهايش در دفـتر ويژه نوشـته مى شود، و اگر پـروردگارش به او رحـم نكند بازگشتـش به سـوى آتش است.
على عليهالسلامبا دوست و دشمن
۸ قالَ جَيْشُ بْنُ الْمُعْتَمَرِ: دَخَلْتُ عَلى اَميرِالْمُؤمِنينَ عَلىّ بْنِ اَبى طالِبٍ وَ هُوَ فى الرَّحْبَةِ مُتَّكِى ءٌ فَقُلْتُ: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَميرَالمُؤمِنينَ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ كَيْفَ أصْبَحْتَ؟ قالَ: فَرفَعَ رَأسَهُ وَ رَدَّ عَلَىَّ وَ قالَ: اَصْبَحْتُ مُحِبّا لِمُحِبِّنا، مُبْغِضا لِمَنْ يُبْغِضُنا. [ بحارالأنوار، ج 68، ص 38 .]
جيش بن معتمر گويد: در حـالى كه على عليه السلام در رحـبه [ رحبه محله اى در كوفه است.] تكيه داده بود حـضورش رسيـدم و گفتم: سلام بر تو و رحـمت و بركات خدا بر تو باد، چگونه صـبح كردى؟ حـضرت سرش را بلند كرد و پاسـخ سـلام را داد و فـرمود: صبـح كردم در حـالى كه با دوستـدارمـان دوستم و با د شـمنان دشـمن.
گـذر عمـر
۹ قيلَ لِأميرِ الْمُؤْمِنينَ عليه السلام : كَـيْفَ اَصْبَحتَ يااَميرَالْمُؤْمِـنينَ؟ قالَ اَصْبَـحتُ آكُلُ وَاَنْتَـظِرُ اَجَـلى. [ بحارالأنوار، ج 78، ص 32 .]
به اميرالمؤمنين عليه السلام گفته شد: اى اميرمؤمنان چگونه صبح كردى؟ فرمود: صبح كردم در حالى كه(روزى خود را) مى خورم و منتظر اجلم هستم.
نعمتهاى بىشمار زندگى
۱۰ وَ قـالَ لَهُ (عَلىٍّ عليه السلام) جابِرُ يَوْما: كَيْفَ اَصْبَحْتَ يا اَميرَالمُؤْمِنينَ؟ فَقـالَ عليه السلام: أصْبَـحْنا وَ بِنـا مِنْ نِـعَمِ اللّهِ رَبِّنـا ما لانُـحْصيهِ مَـعَ كَـثْرَةِ ما نُعْصيهِ، فَـلانَـدْرى مانَشْـكُرُ اَجَمـيلَ ما يَنْـشُرُ أَمْ قَـبيحَ ما يَسْتُرُ. [ تحف العقول، ص 210 .]
روزى جابر(بن عبدا... انصارى) به حضرت علّى عليه السلامعرض كرد: چگونه صبح كردى؟ حضرت فرمود: در حالى كه با اين همه گناه نعمتهاى بيشمارى از پروردگارمان داريم و نمى دانيم كداميك را شكر بگزاريم: خوبيهائى را كه بر ملامى كند، يا زشتيهائى را كه مى پوشاند.
اوّل و آخـر دنيا
۱۱ قالَ جابِرُبنُ عَبْدِاللّه: دَخَلْتُ عَلى اَميرَالمُؤمِنينَ عليه السلاميَوْما فَقُلْتُ لَهُ: كَيْفَ اَصْبَحْتَ يا اَميرَ المُؤمِنينَ؟ قالَ: آكُلُ رِزْقى، قالَ جابِرُ: ما تَقُولُ فى دارِ الدُّنيا؟ قالَ: ما نَقُولُ فى دارٍ اَوَّلُها غَمٌّ، وَ آخِرُهَا الْمَوْتُ، قالَ: فَمَنْ اَغْبَطُ النّاسِ؟ قالَ: جَسَدٌ تَحْتَ التُرابِ، أمِنَ مِنَ الْعِقابِ، وَ يَرْجُوا الثَّوابَ. [ بحارالأنوار، ج 76، ص 16 .]
جابربن عبداللّه گفت: روزى خدمت اميرالمؤمنين عليه السلامرسيدم به حضرت گفتم: اى اميرمؤمنان چطور صبح كردى؟ فرمود: روزى خود را مى خورم جابر گفت: به امام عرض كردم: درباره خانه دنيا چه مى گوئى؟ فرمود: چه بگوئيم در مورد خانه اى كه اوّل آن غم و آخرش مرگ است. جابر گفت: خوشبخت ترين مردم چه كسى است؟ فرمود: جسمى كه زير خاك است، از عذاب در امان است، و اميد پاداش دارد.
على عليهالسلام و جامعه
۱۲ قالَ جابِرُبنُ عَبْدِاللّهِ الأنصارى: لَقيتُ عَلِىَّ بِنَ اَبى طالِبٍ عليه السلام ذاتَ يَوْمٍ صَباحا فَقُلْتُ: كَيْفَ اَصْبَحتَ يا اَميرَالمُؤمِنينَ؟ قالَ: بِنِعْمَةٍ مِنَ اللّهِ وَ فَضْلٍ مِنْ رَجُلٍ لَمْ يَزُرْ اَخا و لَمْ يُدْخِلْ عَلى مُؤْمِنٍ سُرُورا، قُلْتُ وَ ما ذلِكَ؟ قالَ يُفَرِّجُ عَنْهُ كَرْبا اَوْيَقْضى عَنْهُ دَيْنا اَؤَيَكْشِفُ عَنْهُ فاقَتَهُ. [ بحارالأنوار، ج 41، ص 164 .]
جابربن عبداللّه انصارى مى گويد: روزى صبحدم، على بن ابى طالب عليه السلام را ملاقات كردم و گفتم: اى اميرمؤمنان چگونه صبح كردى؟ فرمود: به نعمتى و بخششى از پروردگارم (و آن در امان بودن) از مردى كه از برادرى ديدن نمى كند، و مؤمنى را شادى نمى سازد. گفـتم: شـاد كردن مـؤمن چـگونه است؟ فـرمود: انـدوهى را از او بر طـرف كنـد يا قـرض او را ادا كـند يا نـياز او را برطـرف نمايد.
عـلى عليهالسلام و خــانـواده
۱۳ قالَ اَميرُالمُؤمِنينَ عليه السلام: دَخَلْتُ عَلى رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله[ذاتَ يَوْمٍ] فَقالَ: كَيْفَ اَصْبَحتَ يا عَلِىُّ؟ فَقُلْتُ اَصْبَحتُ وَ لَيْسَ فى يَدى شَى ءٌ غَيْرَ الْماءِ، وَ أَنَا مُغْتَمٌّ لِحالِ فَرْخَىَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام فَقالَ لى: يـا عَلىُّ غَمُّ الْعَيالِ سَـتْرٌ مِنَ النّارِ، وَطاَعةُ الْخـالِقِ اَمـانٌ مِـنَ الْعَـذابِ، وَالصَّـبْرُ عَـلَى الطّاعَةِ جِـهادٌ، وَ اَفْـضَلُ مِنْ عِـبادَةِ سِتّـينَ سَنَـةً وَ غَـمُّ الْمَـوْتِ كَفّـارَةُ الـذُّنُـوبِ، وَ اعْلَمْ يا عَـلىُّ اَنَّ اَرْزاقَ الْعِـبادِ عَـلَى اللّهِ سُـبْحانَهُ، وَ غَمُّـكَ لَهُمْ لايَضُـرُّكَ وَ لايَـنْفَعُ غَـيْرُ اَنَّـكَ تُـوجَرُ عَـلَيْهِ، وَ اِنَّ أَغَـمُّ الْغَمِّ غَـمُّ الْعَيالِ. [ بحارالأنوار، ج 76، ص 16 .]
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: روزى به حضور پيامبر خدا صلي الله عليه و آله رسيدم حضرت فرمود: يا على چطور صبح كردى؟ گفتم صبح كردم در حالى كه در دستم چيزى جز آب نيست، و براى حال دو فرزندم (امام) حسن و حسين (كه درود خدا بر آنان باد) غمگينم. پيامبر به من فرمود: اى على غمخوارى براى خانواده سپر آتش است. و فرمـانبردارى از خـالق مايه امنـيت از عـذاب اسـت، و صـبر بر اطاعت جـهاد محسوب مى شود و از عبادت شصت سال برتر است و غم مرگ كفّاره گناهان است، اى على بدان كه روزى بندگان به عهده خداوند سبحان است و غمگينى تو براى خاندان سود و زيانى به تو نمى رساند جز اينكه پاداش به تو داده مى شود، و دردناكترين غمها غم خانواده است.
روزِ نامگذارى
۱۴ عَنْ اِبْنِ عَبّاسٍ قالَ: وَ اللّهِ ما سَمّينا عَلىَّ بِنَ أَبى طالِبٍ اَميرَالمُؤمِنينَ حَتَّى سَمّاهُ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله، كُنّا مارّينَ اَزِقَّةَ الْمَدينةِ يَوْما اِذْ اَقْبَلَ عَلىُّ بْنُ أبى طالِبٍ فَقالَ: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللّهِ وَ رَحْمَةُ اللّهِ و بَرَكاتُهُ، فَقالَ: وَ عَلَيْكَ السَّلامُ يا اَميرَالمُؤمِنينَ، كَيْفَ اَصْبَحْتَ؟ فَقالَ: اَصْبَحْتُ وَ نَوْمى خَطَراتٌ وَ يَقْظَتى فَرَغاتٌ وَ فِكْرَتى فى يَوْمِ الْمَماتِ، قالَ ابْنُ عَبّاسٍ: فَعَجَبْتُ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آلهفى عَلّىٍ فَقُلْتُ: يا رَسُولَ اللّهِ مَا اَلذَّى قُلْتَ فى اِبْنَ عَمّى؟ أَحُبّا لَهُ اَمْ شَيْئـا مِنْ عِنْدِاللّهِ قالَ: لا وَ اللّهِ ما قُلْتُ فيهِ شَيْئا اِلاّ رَأيْتُ بِعَينى، قُلْتُ وَ مَا الَّذى رَأيْتَ يا رَسُولَ اللّهِ؟ قالَ: لَيْلَةً اُسْرِىَ بى فِى السَّماءِ ما مَرَرْتُ بِبابٍ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ اِلاّ وَ رَأيْتُ مَكْتُوبا عَلَيْهِ: عَلىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ اَميرُالمُؤمِنينَ مِنْ قَبْلِ أُنْ يُخْلَقَ آدَمُ بِسَبْعينَ اَلْفَ عامٍ. [ بحارالأنوار، ج 37، ص 339 .]
ابن عباس گويد: به خدا قسم نام اميرالمؤمنين را براى على بن ابى طالب عليه السلامما بر نگزيديم بلكه (براى اوّلين بار) خود پيامبر او را به اين نام خواند. روزى (به همراه پيامبر صلي الله عليه و آله) از كوچه هاى مدينه مى گذشتـيم كه على بن ابى طالب از مقـابل رسيد و گفت: سـلام و رحـمت و بركات او برتو باد اى رسول خدا، رسـول خـدا در پـاسـخ فـرمود: درود بـرتو باد اى امـيرالمـؤمنين، چـگونه صـبح كردى؟ او در پاسخ گفت: صبح كردم در حالى كه خوابم رو به هلاكت (مرگ) است و بيداريم چرتهائى است و انديشه ام در باره روزمرگ است. ابن عباس گفت: من از گفتار رسول خدا درباره على عليه السلام تعجّب كردم و گفتم: اى رسول خدا درباره پسر عمويم چه چيزى فرمودى؟ آيا از روى دوستى و محبّت به او (اميرالمؤمنين) گفتى يا اينكه از پيش خداست؟ پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: نه به خدا قسم من در باره على چيزى جز آنچه با چشم ديدم نگفتم، گفتم: اى رسول خدا چه چيزى ديدى؟ فرمود: شبى كه مرا به معراج بردند به هيچ درى از درهاى بهشت نگذشتم جز اينكه ديدم روى آن نوشته بود: على فرزند ابوطالب از هفتاد هزار سال قبل از آفرينش آدم اميرمؤمنان است.
عـلى عليهالسلام و خير و شرّ
۱۵ قالَ الصّادِقُ عليه السلام: مَرِضَ اَميرُالمؤمِنينَ عليه السلامفَعادَهُ قَوْمٌ فَقالُوا لَهُ: كَيْفَ اَصْبَحْتَ يا اَميرَالمُؤمِنينَ؟ فَقالَ: اَصْبَحْتُ بِشَرٍّ. فَقالُوا لَهُ: سُبْحانَ اللّهِ هذا كَلامُ مِثْلِكَ؟ فَقالَ: يَقُولُ اللّهِ تَعالى «وَ نَبْلُو كُمْ بِالْخَيْرِ وَ الشَّرِّ فِتْنَةً وَ اِلَيْنا تُرْجَعُونَ [ انبياء: 35] » فَالْخَيْرُ: اَلصِّحَةُ وُالْغِنا، وَ الشَرُّ: اَلْمَرَضُ وَالْفَقْرُ، اِبْتِلاءً وَ اِخْتِبارا. [ بحارالأنوار، ج 81، ص 209 .]
امام صادق عليه السلام فرمود: اميرمؤمنان عليه السلام مريض شد، گروهى از او عيادت كردند، به او گفتند: اى اميرمؤمنان چطورى؟ چه طور صبح كردى؟ فرمود: به بـدى صـبح كردم، آنان گفـتند: سبـحان اللّه آيا اين سخن امثـال شماست؟ فرمود: خداوند (در قرآن) مى فرمايد: «ما شما را با خوبى و بدى بعـنوان آزمـايش گرفـتار مى كنيم و شما بسوى ما بر مى گرديد» پس خوبى عبارت است از سلامتى و بى نيازى و بدى عـبارتست از بيمارى و نيازمـندى كه هر دو آزمـايش و امتحـان است.
دنياى فاطمه
۱۶ قالَتْ فاطِمَةُ بِنْتُ الْحُسَيْنِ: لَمَّا اشْتَدَّتْ عِلَّةُ فاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آلهوَغَلَبَها، اِجْتَمَعَ عِنْدَها نِساءُ الْمُهاجِرينَ وَ الاَْنصارِ، فَقُلْنَ لَها: يا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ: كَيْفَ اَصْبَحْتِ عَنْ عِلَّتِكِ؟ فَقالَتْ عليهاالسلام : اَصْبَحْتُ وَ اللّهِ عائِفَةً لِدُنياكُمْ، قالِيَةً لِرِجا لِكُمْ، لَفَظْتُهُمْ قَبْلَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأتُهُمْ بَعْدَ اَنْ سَبَرْتُهُمْ... [ معانى الاخبار، ص 354 .]
فاطمه دختر امام حسين عليه السلام مى گويد: زمانى كه بيمارى حضرت فاطمه عليهاالسلام دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله شدّت پيدا كرد زنهاى مهاجر و انصار به عيادتش آمدند و گفتند: اى دختر رسول با اين بيمارى چگونه صبح كردى؟ حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: به خدا قسم، صبح كردم در حالى كه نسبت به دنياى شما بد بينم، و نسبت به مردان شما خشمناكم، پيش از آنكه آنان را آزمايش كنم بيرونشان انداختم، و بعد از آنكه در آنان دقيق شدم و آزمودم با آنان دشمن شدم.
مظلوميت زهرا
۱۷ دَخَلَتْ اُمُّ سَلْمَةَ عَلَى فاطِمَةَ عليهاالسلامفَقالَتْ لَها: كَيْفَ اَصْبَحْتِ عَنْ لَيْلَتِكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله؟ قالَتْ: اَصْبَحْتُ بَيْنَ كَمَدٍ وَ كَرْبٍ، فُقِدَ الْنَبِىُّ وَ ظُلِمَ الْوَصىُّ، هُتِكَ وَ اللّهِ حِجابُهُ. [ بحارالأنوار، ج 43، ص 156 .]
ام سلمه بر حضرت فاطمه عليهاالسلام وارد شد و به او گفت: اى دختر رسول خدا شب را چگونه صبح كردى؟ فرمود: همدم غم و اندوه. پيامبر از دست رفت، به جانشين او ظلم شد و قسم به خدا كه حريم او شكست.
بينش امام حسين عليهالسلام
۱۸ قيلَ لِلْحُسَيْنِ بِنْ عَلىٍّ عليهماالسلام: كَـيْفَ اَصْبَـحْتَ يا ابْنَ رَسُـولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله فَقالَ: اَصْبَـحْتُ وَلِىَ رَبٌّ فَوْقى، وَ النّـارُ اَمـامى، وَالْمَـوْتُ يَطْلُبُنى، وَالْحِسابُ مُحـْدِقٌ بى وَ اَنَامُـرْتَهِنٌ بِعَـمَلى، لا اَجِـدُ ما اُحِبُّ، وَ لا اَدْفَـعُ مـا أَكْرَهُ، وَ الاُْمُـورُ بِيَـدِ غَيْرى، فَاِنْ شـاءَ عَـذَّبَنى، وَ اِنْ شـاءَ عَفـا، فَـأىُّ فَقيـرٍ اَفْقـَرُ مِـنّى. [ بحارالأنوار، ج 76، ص 15 .]
به امام حسين عليه السلام گفته شد: اى فرزند رسولخدا چگونه صبح كردى؟ فرمود: صبح كردم در حالى كه من پروردگارى دارم كه بالاى سرم است و آتش (جهنم) پيش رويم، و مرگ در جستجوى من است و حساب مرا احاطه كرده و من در گرو عمل خودم هستم، آنچه را دوست دارم نمى يابم و آنچه را دوست ندارم از خودم دور نمى كنم، كارها دست ديگرى (يعنى خدا) است چنانچه بخواهد عذابم مى كند و اگر مايل باشد مى بخشد. پس چه كسى از من نيازمندتر است؟
اوّل سـلام
۱۹ قالَ لَهُ (اَلْحُسَيْنِ عليه السلام) رَجُلٌ اِبْتِداءً: كَيْفَ اَنْتَ عافاكَ اللّهُ؟ فَقالَ: اَلسَّلامُ قَبْلَ اَلْكَلامِ عافاكَ اللّهُ، ثُمَّ قالَ عليه السلام: لاتَأْذِنُوا لاَِحَدٍ حَتّى يُسَلِّمَ. [ موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 750، حديث 913 .]
مردى در شروع سخن به امام حسين عليه السلام گفت: حال شما چطور است؟ خدا به شما عافيت دهد. امام عليه السلام فرمود: سـلام قبـل از گفــتار اسـت، خدا به تو عافيت دهد، سپس فرمود: اجازه ندهيد به كسى (سخن بگويد) تا اينكه سلام كند.
شيـعه كيست؟
۲۰ عَنِ الْمِنْهالِ قالَ: دَخَلْتُ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليه السلامفَقُلْتُ: اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ كَيْفَ اَصْبَحْتُم رَحِمَكُمُ اللّهُ؟ قالَ اَنْتَ تَزْعَمٌ أنَّكَ لَنا شيعَةٌ وَ اَنْتَ لاتَعْرِفُ صَباحَنا وَ مَساءَنا، اَصْبَحْتُ فى قَوْمِنا بِمَنْزِلَةِ بِنَى إِسْرائيلَ فى آلِ فِرْعَونَ يُذَّبِحُونَ الاَْبْناءَ وَ يَسْتَحيُونَ النِساءَ، وَ اَصْبَحَ خَيْرُ الْبَريَّةِ بَعْدَ نَبيِّها صلي الله عليه و آلهيُلْعَنُ عَلَى المَنابِرِ، وَ يُعْطَى الْفَضْلُ وَ الاَْمْوالُ عَلى شَتْمِهِ، وَ اَصْبَحَ مَنْ يُحِبُّنا مَنْقُوصا بِحَقِّهِ عَلى حُبِّهِ اِيّانا وَ اَصْبَحَتْ قُرَيْشُ تَفَضَّلَ عَلى جَميعِ الْعَرَبِ بِاَنَّ مُحَمَّدا صلي الله عليه و آلهمِنْهُمْ يَطْلُبُونَ بِحَقِّنا وَ لايَعْرِفُونَ لَنا حَقّا، اُدْخُلْ فَهذا صَباحُنا وَ مَساءُنا. [ بحارالأنوار، ج 76، ص 16 .]
منـهال مى گويد: بر امام زين العابدين عليه السلام وارد شدم و گفتم: سلام بر شما باد چگونه صبـح كـرديد خدا بر شما رحمت آورد؟ فـرمود تو خيال مى كنى شيعه مائي و از شـب و روز ما خبـر ندارى؟ روزگار ما چنان است كه همانند قوم بنى اسرائيل در اسارت فرعون ـ مردان ما را مى كشند و زنان ما را (بى سرپرست) رها مى كنند، ـ (در اين روزگار) بر بهترين انسانها بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله ـ در منبرها لعنت نثار مى شود و براى ناسزاگوئى به او حقوق و پاداش عطا مى شود، دوستان ما بخاطر محبتشان نسبت به ما از حق و مـقامشان كاسته مى شود قريش به دليل انتسايشان به پيامبر بر تمامى عرب برترى مى فروشد و حق ما را مى طلبد اما خود براى ما حقى نمى شناسد (و به آن تسليم نمى شود) آرى بيا و ببين كه شب و روز ما چـگونه است.
مـؤمن و زرق و برق دنيا
۲۱ خَرَجَ (عَلىُّ بْنُ الْحُسَينِ عليه السلام) يَوْما وَ هُوَ يَقُولُ: اَصْبَـحتُ وَ اللّهِ يا جابِرُ مَحْـزُونا مَشْـغُولَ القَـلْبِ، فَقُـلْتُ جُعِـلْتُ فِـداكَ ماحُـزْنُـكَ وَ شُـغْلُ قَـلْبِكَ، كُلُّ هذا عَلَى الدُّنْـيا؟ فَقـالَ عليه السلام: لا يـا جـابِرُ وَلكنْ حُـزْنُ هَـمِّ الاخِـرَةِ، يـا جابِرُ مَنْ دَخَـلَ قَلَبَهُ خالِصُ حَقيقَةِ الايمانِ شَغَلَ عَمّا فِى الدُّنيا مِنْ زينَتِـها. [ تحف العقول، ص 286 .]
جابر مى گويد: امام سجاد عليه السلام روزى از منزل خارج شد در حالى كه چنين مى گفت: اى جابر به خدا قسم صبح كردم در حالى كه غمگين هستم و قلبم مشغول است گفتم: فدايت شوم غم و دل مشغولى شما چيست؟ آيا مربوط به دنياست؟ امام عليه السلام فرمود: نه جابر بلكه اندوه براى آخرت است، اى جابر! حقيقت ناب ايمان برقلب هركس وارد شود، از هر آنچه زينت دنيائى است رويگردان مى شود.
بينش امام سجاد عليهالسلام
۲۲ قيلَ لِعَلىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام: كَيْفَ اَصْبَحتَ يا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ؟ قالَ: اَصْبَحْتُ مَطْلُوبا بِثَمانِ خِصالٍ: اَللّهُ تَعالى يَطْلُبُنى بِالْفَرائِضِ، وَ النَّبِىُ صلي الله عليه و آلهبِالسُنَّةِ وَالْعَيالُ بِالْقُوتِ، والنَّفْسُ بِالشَهْوَةِ، وَالشَّيْطانُ باِلْمَعْصيَةِ، وَ الْحافِظانِ بِصِدْقِ الْعَمَلِ، وَ مَلَكُ الْمَوْتِ بِالرُّوحِ، وَ الْقَبْرُ بِالْجَسَدِ، فَأَنَا بَيْنَ هذِهِ الْخِصالِ مَطْلُوبٌ. [ بحارالأنوار، ج 76، ص 15 .]
به امام سجاد عليه السلام گفته شد: اى فرزند رسول خدا حال شما چطور است؟ فرمود: حال و روز كسى را دارم كه هشت طلبكار دور او را گرفته اند، خداى بزرگوار از من انجام واجبات را مى خواهد، و پيامبر روش و سنّت خود را، و خانواده غذا و خرجى را، و نفس شهوت را، و شيطان نافرمانى را، و نگهبانان (دو فرشته) درست كردارى را، و عزرائيل روح را، و قبر جسم را. بنابراين من در ميان اين همه طلبكار گرفتارم.
شـمع جـمع
۲۳ قيلَ لِعَلىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام: كَيْفَ اَصْبَحْتَ؟ قالَ: اَصْبَحْنا خائِفينَ بِرَسُولِ اللّهِ وَ اَصْبَحَ جَميعُ اَهْلِ الاِْسْلامِ آمِنينَ بِهِ. [ بحارالأنوار، ج 78، ص 159 .]
به امام زين العابدين عليه السلام گفته شد: حال شما چطور است؟ امام عليه السلام فرمود: مى گذرانيم در حالى كه ما به خاطر انتساب به پيامبر خدا در ترس و نگرانى به سر مى بريم و همه مسلمانان در سايه نام او امنيَّت و آرامش دارند!
نقـش زبـان
۲۴ عَنْ عَلىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام قالَ: اِنَّ لِسـانَ ابْنِ آدَمَ يُشْـرِفُ عَـلى جَميعِ جَوارِحِهِ كُلَّ صَباحٍ فَيَقُـولُ: كَيْفَ اَصْبَحْتُمْ؟ فَيَقُولُونَ: بِخَيْرٍ اِنْ تَرَكْتَنا، وَ يَقُولُونَ: اَللّهَ اَللّهَ فـينا وَ يُـناشِـدُونَهُ وَ يَـقُولُونَ: اِنَّـما نُـثابُ وَ نُعـاقَبُ بِـكَ. [ اصول كافى، ج 3، ص 177، حديث 1824 .]
امام زين العابدين عليه السلام فرمود: هر بامداد زبان آدميزاد بر ديگر اعضايش توجه مى كند و مى گويد: چگونه هستيد؟ حالتان چطور است؟ آنها مى گويند: اگر تو ما را رها كنى خوبيم، خدا را خدا را نسبت به ما بياد آور و او را به خدا قسم مى دهند و مى گويند: پاداش و كيفر ما تنها بخاطر توست.
بينش امام باقر عليهالسلام
۲۵ قيلَ لِمحَـمَدِ بْنِ عَلىٍّ الْباقِرِ عليه السلام : كَيْفَ اَصْبَحْتَ؟ قالَ: اَصْبَحْنا غَرْقى فِى الْنِـعْمَةِ، مَوْفُورينَ بِالذُّنُوبِ، يَتَحَبَّبُ اِلَيْنا اِلــهُنا بِالنِّـعَمِ، وَ نَتَـمَقَّـتُ اِلَيْهِ بِالْمَـعاصى، وَ نَحْنُ نَفْتَقِرُ اِلَيْهِ، وَ هُوَ غَـنىٌّ عَـنّا. [ بحارالأنوار، ج 46، ص 304 .]
به امام باقر عليه السلام گفته شد: چگونه صبح كردى؟ فرمود: صبح كرديم در حالى كه غرق در نعمت هستيم، گناهان فراوان است، معبود ما با نعمتها به ما اظهار دوستى مى كند، و ما با نافرمانى نسبت به او دشمنى مى كنيم، ما به او نيازمنديم و او از ما بى نياز است.
زندگى دنيا و امام صادق عليهالسلام
۲۶ قالَ سُفْيانُ الثَوْرى: دَخَلْتُ عَلى اَبى عَبْدِاللّهِ عليه السلامفَقُلْتُ: كَيْفَ اَصْبَحْتَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ؟ فَقالَ عليه السلام: وَ اللّهِ اِنّى مَحْزُونٌ، وَ اِنّى لَمُشْتَغِلُ الْقَلْبِ فَقُلْتُ لَهُ: وَ ما اَحْزَنَكَ؟ وَ ما شَغَلَ قَلْبَكَ؟ فَقالَ عليه السلاملى: يا ثَورىُّ اِنَّهُ مَنْ داخَلَ قَلْبَهُ صافِى خالِصِ دينِ اللّهِ شَغَلَهُ عَمَّا سِواهُ. يا ثَورىُّ مَا الدُّنْيا؟ وَ ما عَسَى اَنْ تَكُونَ؟ هَلِ الدُّنْيا اِلاّ اَكْلٌ اَكَلْتَهُ، اَوْ ثَوْبٌ لَبِسْتَهُ، اَوْمَرْكَبٌ رَكِبْتَهُ، اِنَّ الْمُؤمِنينَ لَمْ يَطْمَئِنُّوا فِى الدُّنيا وَ لَمْ يَأْمَنُوا قُدُومَ الاْخِرَةِ، دارُ الدُّنيا دارُ زَوالٍ وَ دارُ الاْخِرَةِ دارُ قَرارٍ، اَهْلُ الدُّنيا اَهْلُ غَفْلَةٍ. [ بحارالأنوار، ج 78، ص 262 .]
سفيان ثورى گويد: به امام صادق عليه السلام وارد شـدم و گفتم: اى فرزند رسول خدا چگونه صبـح كردى؟ فـرمود: به خدا قسم من غـمگينم، و قلبم مشـغول است. به امـام گفـتم چه چـيزى تو را غـمگين و دلـت را مشغول كرده است؟ فـرمود: اى ثـورى! هـر كـسى كه در قـلبش دين ناب خدا وارد شد او را از چيزهاى ديگر مشغول مى كـند، اى ثـورى دنيا چيست؟ و چه چيز مى تواند بـاشد؟ آيا دنيا چيزى جز خـوراكى كه خـوردى يا پوشاكى كه پوشيدى يا مركبى كه سوار شدى است؟ مؤمنان در دنيا آرامش ندارند، و از آمدن آخرت(قيامت) در امان نيستند، خانه دنيا خانه ناپايدارى است و خانه آخرت سراى پايدار، مردم دنيا اهل غفلت اند.
امام صـادق عليهالسلام و نعمتها
۲۷ قالَ داوودُ بْنُ كَثيرٍ الرَّقّى: دَخَلْتُ عَلى اَبى عَبْدِ اللّه عليه السلامفَدَخَلَ عَلَيْهِ مُوسى اِبْنُهُ وَ هُوَ يَنْتَفِضُ، فَقالَ لَهُ اَبُوعَبْدِ اللّهِ عليه السلام: كَيْفَ اَصْبَحْتَ؟ قالَ: اَصْبَحْتُ فى كَنَفِ اللّهِ، مُتَقَلِّبا فى نِعَمِ اللّهِ. [ بحارالأنوار، ج 47، ص 100 .]
داوود مى گويد: خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم پسرش حضرت كاظم عليه السلام در حالى كه (در اثر تب شديد) مى لرزيد. وارد شد، امام صادق عليه السلام به او فرمود: چگونه صبح كردى؟ او در پاسخ گفت: در سايه لطف خدا، غرق در نعمتهاى خداوندم.
خواستههاى امام هفتم عليهالسلام
۲۸ عَنِ الْكاظِمِ عليه السلام قالَ: اَصْبَحْتُ أَسْألُكَ الْعَفْوَ وَ الْعافيَةَ فى دينى وَ دُنْياى وَ آخِرَتى وَ اَهْلى وَ مالى وَ وُلْدى. [ بحارالأنوار، ج 90، ص 188 .]
امام كاظم عليه السلام(در دعايش) فرمود: (خدايا) صبح كردم در حالى كه از تو مى خواهم از من در گذرى و به من عافيت در دين و دنيا و آخرت و خانواده و مال و فرزندم عطا كنى.
بينش امام هشتم عليهالسلام
۲۹ قيلَ لِلّرِضا عليه السلام: كَيْفَ اَصْبَحْتَ؟ فَقالَ عليه السلام: اَصْبَحْتُ بِاَجَلٍ مَنْقُوصٍ، وَ عَمَلٍ مَحْفُوظٍ، وَ الْمَوْتُ فى رِقابِنا، وَ النّارُ مِنْ وَ رائِنا، وَ لانَدْرى ما يُفْعَلُ بِنا. [ بحارالأنوار، ج 78، ص 339 .]
به امام رضا عليه السلام گفته شد: چگونه صبح كردى؟ امام عليه السلام فرمود: صبح كردم در حالى كه عمر كوتاه شده، كردارم ضبط شده، مرگ (چون طوقى) برگردنمان افتاده، آتش را پشت سرداريم و نمى دانيم با ما چگونه عمل خواهد شد.
بخش سوّم:
بينشتربيتشدگانمكتب
بينش مؤمن شهيد
۳۰ قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله لِحارِثِ بْنِ مالِكٍ: كَيْفَ اَصْبَحْتَ؟ فَقال: اَصْبَحْتُ وَ اللّهِ يا رَسُولَ اللّهِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ، فَقالَ: رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: لِكُلِّ مُؤْمِنٍ حَقيقَةٌ، فَما حَقيقَةُ اِيمانِكَ؟ قالَ: اَسْهَرْتُ لَيْلى، وَ اَنْفَقْتُ مالى، وَ عَرَفْتُ عَنِ الدُّنيا، وَ كَاَ نّى اَنْظُرُ اِلى عَرْشِ رَبّى ـ جَلَّ جَلالُهُ ـ وَ قَدْ اَبْرَزَ لِلْحِسابِ، وَ كَاَنّى اَنْظُرُ اِلى اَهْلِ الْجَنَّةِ فِى الجَنَّةِ يَتَزاوَرُونَ، وَ كَاَنّى اَنْظُرُ اِلى اَهْلِ النّارِ يَتَعاوُونَ، فَقالَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله: هذا عَبْدٌ قَد نَوَّرَ اللّهُ قَلْبَهُ، قَد اَبْصَرْتَ فَالْزِمْ. فَقالَ: يا رَسُولَ اللّهِ اُدْعُ اللّهَ لى بِالشَهادَةِ ، فَدَعالَهُ فَاستَشْهَدَ يَوْمَ الثامِنِ. [ بحارالأنوار، ج 22، ص 146 .]
رسول خدا صلي الله عليه و آله به حارث بن مالك فرمود: چگونه صبح كردى؟ او گفت: اى رسول خدا به خدا قسم صبح كردم در حالى كه از مؤمنان هستم. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: براى هر مؤمن حقيقتى است، پس حقيقت ايمان تو چيست؟ حارث در پاسخ گفت: شبم را بيدارم، ثروتم را انفاق كردم، دنيا را طورى شناختم مثل اينكه به عرش پروردگار بزرگوارم نگاه مى كنم در حالى كه براى حساب ظاهر شده است، و گويا اهل بهشت را مى بينم كه همديگر را ديدار مى كنند، و گويا اهل دوزخ را مى بينم كه به سراغ هم رفته سركش مى كنند. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: اين شخص بنده اى است كه خدا دلش را روشن ساخته است، سپس به او فرمود: تو روشن و بينا شده اى پس ثابت باش. حارث گفت: اى رسول خدا براى من دعا كن تا شهـيد شـوم، پس پيامبر بـراى او دعا كرد و او روز هشـتم شـهيد شد.
برخورد با بيمار
۳۱ قالَ النَبىُّ صلي الله عليه و آله: تَمامُ عِيادَةِ المَريضِ اَنْ يَضَعَ اَحَدُكُمْ يَـدَهُ عَـلَيْهِ وَ يَسْـأَلَهُ كَيْفَ هُوَ كَيْـفَ اَصْبَـحْتَ وَ كَيْفَ اَمْسَيْتَ؟ وَ تَمامُ تَحِيَّتِكُمْ الْمُصافَحَةُ. [ بحارالأنوار، ج 81، ص 226 .]
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آداب عيادت مريض اين است كه يكى از شما (عيادت كنندگان) دست خود را روى او بگذارد و از او بپرسد حالت چطور است؟ و چگونه صبح و شب كرده اى؟ و درود كامل شما مصافحه و دست دادن است.
نسيم بهشت و سوزتب
۳۲ قالَ اَميرُالْمُؤمِنينَ عليه السلام: يا رَسُولَ اللّهِ اِنَّ اَباذَرٍّ قَدَ وَ عَكَ فَقالَ صلي الله عليه و آله: اِمْضِ بِنا اِلَيْهِ نَعُودُهُ فَمَضَينا اِلَيْهِ جَميعا فَلَّما جَلَسْنا قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: كَيْفَ اَصْبَحْتَ يا اَباذَرٍّ؟ قالَ: اَصْبَحْتُ وَ عَكا يا رَسُولَ اللّهِ، فَقالَ: اَصْبَحْتَ فى رَوْضَةٍ مِنْ رِياضِ الْجَنَّةِ، قَد اِنْغَمَسْتَ فِى ماءِ الْحَيْوانِ، وَ قَدْ غَفَرَ اللّهُ لَكَ ما يَقْدَحُ مِنْ دينِكَ فَاَبْشِر يا اَباذَرٍّ. [ مستدرك الوسائل، ج 2، ص 57، ح 1398 .]
اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: اى رسول خدا ابوذر بيمار و تب دار است. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: برويم پيش او تا عيادتش كنيم، همراه يگديگر پيش او رفتيم، وقتى كه نشستيم، رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: اى ابوذر چطور صبح كردى؟ ابوذر گفت: صبح كردم در حال تب دارى اى رسول خدا، رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: در باغى از باغهاى بهشت صبح كردى، تو در آب حيات فرو رفتى، و خدا پوشانيد آنچه را كه به دين تو آسيب مى رساند، پس بشارت باد بر تو اى ابوذر.
بينش ابوذر
۳۳ قيلَ لاِبى ذَرٍّ رَضِىَ اللّهُ عَنْهُ: كَيْفَ اَصْبَحْتَ يا صاحِبَ رَسُولِ اللّهِ؟ قالَ: اَصْبَحْتُ بَيْنَ نِعْمَتَيْنِ: بَيْنَ ذَنْبٍ مَستُورٍ، وَ ثَناءٍ مَنْ اغْتَرَّبِهِ فَهُوَ مَغْرُورٌ. [ بحارالأنوار، ج 22، ص 405 .]
به ابوذر رضى اللّه عنه گفته شد: اى يار رسول خدا چگونه مى گذرانى؟ او گفت: در ميان دو نعمت صبح كردم، ميان گناه پوشيده شده، و تمجيد و ستايشى كه هر كس به آن مغرور شود فريب خورده است.
انديشه مؤمن
۳۴ عَنِ النَبىِّ صلي الله عليه و آله اَنَّهُ مَرَّ عَلى قَوْمٍ مِنَ الاَْنْصارِ فى بَيْتٍ فَسَلَّمَ عَلَيْهِمْ وَ وَقَفَ فَقالَ: كَيْفَ اَنْتُمْ؟ قالُوا: مُؤْمِنُونَ يارَسُولَ اللّهِ، قالَ أفَمَعَكُمْ بُرْهانُ ذلِكَ؟ قالُوا: نَعَمْ. قالَ: هاتُوا، قالُوا: نَشْكُرُ اللّهَ فِى الرَّخاءٍ وَ نَصْبِرُ عَلَى الْبَلاءِ، وَ نَرْضى بِالْقَضاءِ، قالَ: اَنْتُمْ اِذا اَنْتُمْ. [ بحارالأنوار، 82/144 .]
نقل شده است: پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به گروهى از انصار كه در خانه اى بودند وارد شد پس بر آنان سلام كرد و ايستاد و فرمود: حال شما چطور است؟ آنان گفتند: اى رسول خدا ما مؤمن هستيم، پيامبر فرمود: آيا بر اين گفتارتان برهانى داريد؟ آنان گفتند: بله فرمود: برهان بياريد آنان در پاسخ گفتند: خدا را در آسايش شكر و سپاس مى گوئيم، و در مقابل گرفتاريها شكيبا هستيم، و به قضا و قـدر الـهى راضـى هستيم، فـرمود: شما همان طوريد كه گفتيد.
بيـنش سلـمان
۳۵ خَرَجَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ يَوْما فَاسْتَقْبَلَهُ سَلْمانُ فَقالَ عليه السلام لَهُ: كَيْفَ اَصْبَحْتَ يا اَباعَبدِاللّهِ [ ابا عبداللّه كنيه سلمان است.] ؟ قالَ: اَصْبَحْتُ فى غُمُومٍ اَرْبَعةٍ َقالَ لَهُ: وَ ما هُنَّ قالَ: غَمُّ الْعَيالِ يَطْلُبُونَ الخُبْزَ وَالشَّهَواتِ، وَ الْخالِقُ يَطْلُبُ الطّاعَةَ، وَ الشّيطانُ يَأْمُرُ بِالْمَعْصيَةِ، وَ مَلَكُ الْمَوْتِ يَطْلُبُ الرُّوحَ فَقالَ لَهُ: اَبْشِرْ يا اَبا عَبداللّهِ فَاِنَّ لَكَ بِكُلِّ خِصْلَةٍ دَرَجاتٍ. [ بحارالأنوار، ج 76، ص 16 .]
روزى امير مؤمنان عليه السلام (از منزل) خارج شد و با سلمان برخورد كرد، به او فرمود: اى سلمان چگونه صبح كردى؟ سلمان گفت: با چهار غـم و اندوه صبح كردم، امام عليه السلام فرمود: آنـها چيست؟ سلمـان گـفت: ۱ ـ غم خانواده كه نان و خواسته هاى مادى مى خواهند.
۲ ـ خالق (جهان) اطاعت و فرمانبردارى مى طلبد. ۳ ـ شيطان كه دستور معصيبت مى دهد.
۴ ـ عزرائيل كه جان را مى طلبد.
امام عليه السلام فرمود: بشارت باد كه براى هر خصلتى درجه اى براى تو خواهد بود.
انديشه سلمان
۳۶ قيلَ لِسَلْم.انِ الْفارسىِ: كَيْفَ اَصْبَحْتَ؟ قالَ: كَيْفَ يُصْبِحُ مَنْ كانَ الْمَوْتُ غايَتَهُ، وَ الْقَبْرُ مَنْزِلَهُ، وَ الديدانُ جَوارَهُ، وَ اِنْ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ فَالنّارُ مَسْكَنُهُ [ بحارالأنوار، ج 76، ص 16 .]
به سلمان فارسى گفته شد: چگونه صبح كردى؟ او گفت: چگونه مى گذراند كسى كه عاقبتش مرگ و منزلش قبر و همسايگانش جانوران زمين است و اگر گناهش بخشيده نشود جايگاهش آتش خواهد بود.
بـيم و امـيد
۳۷ قالَ عَلىٌّ عليه السلام لِرَجُلٍ: كَيْفَ اَنْتُم؟ فَقالَ: نَرجُو وَ نَخافُ، فَقالَ عليه السلام: مَنْ رَجا شَيْئا طَلِبَهُ، وَ مَنْ خافَ شَيْئا هَرِبَ مِنْهُ، ما أدْرى ما خَوْفُ رَجُلٍ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ فَلَمْ يَدَعْها لِما خافَ مِنْهُ، وَ ما أدْرى ما رَجاءُ رَجُلٍ نَزَلَ بِهِ بَلاءٌ فَلَمْ يَصْبِرْ عَلَيْهِ لِمايَرْجُو. [ بحارالأنوار، ج 78، ص 51 .]
امام على عليه السلام به مردى فرمود: حال شما چطور است؟ او در پاسخ گفت: اميدوار و بيمناكم بعد امام فرمود: هر كه اميد چيزى دارد آنرا طلب مى كند، و كسى كه از چيزى بترسد از آن فرار خواهد كرد، نمى دانم چگونه ترس دارد كسى كه شهوت به او روى مى آورد ولى بخاطر ترس از آن رها نمى كند، و نمى دانم چه اميد دارد مردى كه بلا و گرفتارى به او روى مى آورد ولى بخاطر چيزى كه به آن اميدوار است شكيبائى پيشه نمى كند.
بينش دوست رهبر
۳۸ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليهماالسلام قالَ: كانَ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلىِّ بْنِ اَبى طالِبٍ صَلَواتُ اللّهُ عَلَيْهِما صَديقٌ وَ كانَ ماجِنا فَتَباطى عَلَيْهِ اَيّاما فَجاءَهُ يَوْما فَقالَ لَهُ الْحَسَنُ عليه السلام: كَيْفَ اَصْبَحْتَ؟ فَقالَ: يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ اَصْبَحْتُ بِخِلافِ ما اُحِبُّ وَ يُحِبُّ اللّهُ وَ يُحِبُّ الشَّيطانُ، فَضَحِكَ الْحَسَنُ عليه السلام ثُمَّ قالَ: وَ كَيْفَ ذاكَ؟ قالَ: لاَنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ يُحِبُّ اَنْ اُطيعَهُ وَ لا اَعْصِيَهُ وَ لَسْتُ كَذلِكَ، وَالشَّيطانُ يُحِبُّ اَنْ اَعْصِىَ اللّهَ وَ لا اُطيعَهُ وَ لَسْتُ كَذلِكَ، وَ أَنا اُحِبُّ اَنْ لا اَمُوتَ وَ لَسْتُ كَذلِكَ. [ بحارالأنوار، ج 6، ص 129 .]
امام صادق عليه السلام فرمود: امام حسن فرزند على بن ابى طالب كه درود خدا بر آنان باد، دوستى داشت خوش برخورد كه پس از چند روز نديدن خدمت امام رسيد، امام حسن عليه السلام به او فرمود: چگونه صبح كردى؟ او در پاسخ گفت: برخلاف خواسته خود و خدا و شيطان صبح كردم، امام حسن عليه السلامخنديد و بعد فرمود: چگونه؟ دوست امام در پاسخ گفت: چون خداى متعال دوست دارد، كه اطاعت او را بكنم و معصيت او را انجام ندهم و من اينطور نيستم، و شيطان علاقه دارد من معصيت خدا را انجام دهم و از او اطاعت نكنم و اينطور نيستم، و خودم دوست دارم كه نميرم ولى اين شدنى نيست.
بينش امام هشتم عليهالسلام
۳۹ عَـنْ اَبِى الْحَسنِ عَـلَىِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا عليه السلام: اَنَّهُ قالَ لَهُ رَجُـلٌ مِنْ اَهْـلِ خُراسـانِ يَا بْنَ رَسُـولِ اللّهِ رَاَيْتُ رَسُولَ اَللّه صلي الله عليه و آله فـىِ الْمَنامِ كَاَنَّه يَقُوُل لى كَيْفَ اَنْتُـمْ اِذا دُفِنَ فى اَرْضِـكُمْ بِضْـعَتى وَ اسْتُـحْفِـظْتُمْ وَديعتَـى وَ غيبَ فِـى ثَـراكُمْ نَجْـمى فَقالَ الرِّضـا عليه السلام: اَنـَا الْمَـدْفُونُ فى اَرْضِـكُمْ وَ اَنَا بِضْعَـةٌ مِنْ نَبّيِكُمْ وَ اَنـَا الْـوَديعَةُ وَ النَّجْمُ اَلا فَمَنْ زارَنى وَ هُـوَ يَعْرِفُ ما اَوْجَبَ اللّهُ تَبـارَكَ وَ تَعالى مِنْ حَـقّى وَ طاعَتى فَاَنـَا وَ آبائى شُفَعاؤُهُ يَوْمَ القيامَةِ وَ مَنْ كُنّا شُفَعائَهُ يَوْمَ الْقيامَةِ نَجا وَ لَوْ كانَ عَلَيْهِ مِثلَ وِزْرِ الثَّقَلَيْنِ اَلْجِـنُّ وَ الاِْنْسُ... [ امالى شيخ صدوق، ص 64، مجلس 15، ح 10 .]
از امام هشتم عليه السلام روايت است كه: مردى خراسانى به او گفت: اى پسر رسول خدا من رسول اكرم صلي الله عليه و آله را در خواب ديدم گويا به من مى فرمود: چگونه خواهيد بود وقتى كه در زمين شما پاره اى از تن من در سر زمين شما دفن شود و امانت من به شما سپرده شود و در زمين شما ستاره من پنهان شود؟ امام رضا عليه السلام فرمود: منم كه در زمين شما دفن خواهم شد و منم پاره تن پيامبر شما و منم امانت و منم آن ستاره. آگاه باشيد هر كه مرا زيارت كند و آنچه را خداى متعال از حق من و اطاعت من واجب كرده بشناسد من و پدرانم روزقيامت شفيع او خواهيم بود، و كسى كه ما شفيع او باشيم نجات پيدا خواهد كرد. گرچه بر او همانند گناهان جنّ و انس باشد.
جهانبينى اويـس قـرنى
۴۰ قيلَ لاِوُيْسِ الْقَرَنى: كَيْفَ اَصْبَحْتَ؟ قالَ: كَيْفَ يُصْبِحُ رَجُلٌ اِذا اَصْبَحَ لايَدرى اَيُمْسى؟ وَ اِذا اَمسى لايَدرى اَيُصْبِحُ؟ [ بحارالأنوار، ج 74، ص 307 .]
به اويس قرنى گفته شد: چگونه صبح كردى؟ او در پاسخ گفت: چگونه صبح مى كند مردى كه صبحدم نمى داند شب مى كند يا نه؟ شب هنگام نمى داند آيا صبح مى كند يا نه؟ (روز نمى داند تا شب زنده است يا نه؟ و شب نمى داند تا صبح زنده است يا خير؟).