مقــدمـه
«شناخت انسان»، مبناى هر كار فكرى، اخلاقى، تربيتى و اجتماعى است كه نسبت به «فرد» يا «اجتماع»، انجام مى گيرد.
جهان درون و دنياى روح بشر، بسيار شگفت، پيچيده و اعجاب انگيز است و بحق، «انسان، موجود ناشناخته» است.
نَوَسانات روحى، آرامشها و اضطرابها، انگيزه ها و تغييراتِ رفتارى و واكنشهاى اجتماعى، هنجارها و ناهنجاريها در خصلتها و عملها، همه و همه ريشه در همان «روان» و «قلب» انسان دارد. علوم تربيتى و مباحث اخلاقى نيز، بطور عمده بر شناخت روح و روان و تأثير و تأثّر انسان از محيط و عوامل درونى و بيرونى مبتنى است.
اينها سبب مى شود كه به اين بُعد حسّاس و سرنوشت ساز، توجّه بيشترى معطوف گردد.
* * *
بى آنكه «روان شناسى» غرب و اصطلاحات و مباحث اين رشته علمى مرعوبمان كند، و بى آنكه بخواهيم از ارزش آن بگذريم، معتقديم چه در مباحث نظرى روانشناسى و روانكاوى و چه در شيوه هاى عملى و سامان بخشى هاى رفتارى، «مكتب وحى» غنى تر و عميق تر است.
در مراجعه به گنجينه هاى عظيم روايات، به گوهرهاى بس نفيس و ارزشمندى برمى خوريم كه خيره كننده دلها و ديده هاست. ديد روان شناسانه به متون روايى، جلوه هاى بيشترى از غناى دستاوردهاى وحى را نشان مى دهد.
خودشناسى، هم مقدّمه «خداشناسى» است، هم زمينه سازِ «خداپرستى». و هر كه خود را نشناسد، به مقتضاى احاديث، از شناخت ديگران و ديگر چيزها ناتوان تر است، چرا كه «كتاب نفس» همواره پيش روى انسان و در معرض چشم بيناى اوست. كسانى كه كار تربيتى مى كنند، بى نياز از اين «شناخت» نيستند. براى آنان هم كه در مسير اخلاق گام بر مى دارند، آگاهى از خفايا و زواياى روحى، يك ضرورت است.
پس نيازى به بيان اهميّت روان شناسى نيست.
امّا، از آنجا كه امامان معصوم عليهم السلام، مربّيان روح و معلّمان حكمت و الگوهاى رهروى و مشعلهاى راهنمايى اند، كلامشان نيز در اين ميدان، مرز درستى و نادرستى است.
به همين خاطر، به آستان احاديث اهل بيت عليهم السلامروى مى آوريم و از اين خرمن پربار بهره مى گيريم و بى واسطه، به سرچشمه رسيده و زلال معارف را مى نوشيم و بى واسطه، از درخت معرفت، ميوه مى چينيم ...
* * *
گزينش «چهل حديث» از انبوه روايات و انتخاب چهل گوهر و مرواريد از درياى موّاج سخنان معصومين، براستى دشوار است، چرا كه در اين زمينه، احاديث بسيارى در كتب روايت آمده و انتخاب را دشوار مى سازد. تنها در «غررالحكم» اميرمؤمنان عليه السلام، كلمات قصار بى شمارى ديده مى شود كه در زمينه مسائل روحى و حساسيّتهاى روانى، شيوه هاى تأثيرگذارى بر افراد، كششهاى درونىِ انسان و ابعاد پيچـيده روح او و لطـايف و ظرايفى در اين باره است، تا چه رسد به ديگر منابع عظيم و غنى حديث كه در دسترس ماست.
با اين حال، هدف اين جزوه، ارائه «چهـل قطره» از اين اقيانوس بيكران است، و ديدن «چهل گوهر» از اين گنجينه عظيم و گرانقدر.
اميد است كه علاقه مندان به اين مباحث را سود بخشد و ايمان به مكتب وحى و اهل بيت عليهم السلام را بيفزايد.
قم ـ جواد محدثى
ارديبهشت ۱۳۷۳
قـالَ اللّه تعـالى:مـا جَعَـلَ اللّهُ لِرَجُـلٍ مِـنْ قَلْبَيْنِ فِى جَوْفِـهِ.
احزاب، آيه ۴.
خـداوند براى هيچـكس،دو قـلب در سيـنه اش قرار نـداده است[ . دو محبّت در يك دل نمى گنجد.] .
بخش اول
در حالات شخصى
آسايش جسم و جان
۱ عَنِ الصّادق عليه السلام: اَلنَّـوْمُ راحَةٌ لِلْجَـسَدِ وَالنُّـطْقُ راحَةٌ لِلرُّوحِ وَالسُّكُوتُ راحةٌ لِلْعَقْلِ. [من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 402.(چاپ جامعه مدرسين).]
امام صـادق عليه السلام فرمود: خواب، آرام بخش جسم است، سخن گفتن آسايش روح است و سكوت، سبب راحتى عقل است.
آمــادگى دل
۲ قالَ علىٌّ عليه السلام: اِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَكِراهةً وَاِقْبالاً وَاِدْبارا فَأتُوها مِـنْ اِقْـبالِها وَ شَـهْوَتِها، فَـاِنَّ الْقَـلْبَ اِذا اُكْرِهَ عَـمِىَ. [غرر الحكم 6/206، نهج البلاغه، صبحى صالح، حكمت 193.]
على عليه السلام فرمود: دلها را حالتِ خواستن و ناخواستن و روى آوردن و پشت كردن است. از راه خواسته ها و تمايلات، سراغ قلبها برويد[ . استـفاده از آمـادگيهاى روحـى بـراى انجـام كارهـاى ديـنى و تربيـتى.] ، چرا كه اگر دل را به كارى مجبور كنند، كور مى شود.
اسير بند حرص
۳ قالَ علىٌّ عليه السلام: اَلْحَريصُ اَسيرُ مَهانَةٍ لا يُفَـكُّ اَسْرُهُ. [غرر الحكم، (چاپ دانشگاه)، ج 1، ص 361.]
على عليه السلام فرمود: حـريـص، گرفـتار و اسيرخوارى و ذلّتى است كه اسارت و بند او هرگز باز نمى شود.
از طمع پرهيز كن و ز ديگران چيزى مخواه
نكته اى بشنو كه تابان همچو درّ و گوهر است آز، مردان را زبون و خوار سازد در جهان
مرگ از ننگ گدايى مرد را آسانتر است «قاسم رسا»
افشــاگرى خشــم
۴ عَن اميرِالمؤمنين عليه السلام: اَلْـغَضَـبُ يُرْدى صاحِبَهُ وَ يُبْـدى مَعـايِبَـهُ. [غرر الحكم، (چاپ دانشگاه) ج 2، ص 31.]
على عليه السلام فرمود: خشم، صاحب خود را به پستى و هلاكت مى اندازد و عيبهاى او را آشكار مى سازد.
انگيزه، نيروبخشِ جسم
۵ قالَ الصّـادقُ عليه السلام: ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَوِيَتْ عَلَيْهِ النِّيَّةُ. [بحارالأنوار، ج 67، ص 205.]
امام صادق عليه السلام فرمود: هرگز بدنى از آنچه كه «نيّت» و انگيزه نسبت به آن قوى باشد، ضعيف و ناتوان نمى شود.
تأثير ظاهر در باطن
۶ قالَ علىٌّ عليه السلام: اِنْ لَمْ تَكُنْ حَليما فَتَحَلَّمْ، فَاِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ اِلاَّاَوْشَكَ اَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ. [وسائل الشيعه، ج 11، ص 212، نهج البلاغه، حكمت 207.]
على عليه السلام فرمود: اگر حليم و بردبار نيستى، خود را به بردبارى و حليمى بزن، چرا كه هيچ كس خود را شبيه قومى نمى سازد، مگر اينكه اميد است از آنان باشند[ . هم شكلى به همدلى مى انجامد.] .
تأثير غصّه بر جسم
۷ قالَ علىٌّ عليه السلام: اَلْهَمُّ يُذيبُ الْجَسَدَ. [ميزان الحكمة، ج 10، ص 349.]
على عليه السلام فرمود: اندوه، بدن را ذوب و آب مى كند.
به رهِ تو بس كه نالم، ز غمِ تو بس كه مويم
شده ام ز ناله، نايى، شده ام ز مويه، مويى
چشـم و گوش عـاشـق
۸ قالَ علىٌّ عليه السلام: مَنْ عَشِقَ شَيْئا اَعْشى بَصَرَهُ وَ اَمْرَضَ قَلْبَهُ، فَهُوَ يَنْظُرُ بِعَيْنٍ غَيْرِ صَحيحَةٍ وَ يَسْمَعُ بِاُذُنٍ غَيْرِ سَمِيعَةٍ. [نهج البلاغه، صبحى صالح، ص 160 (خطبه 109).]
على عليه السلام فرمود: كسى كه به چيزى عشق ورزد، آن عشق، چشمش را نابينا و دلش را بيمار مى سازد، آنگاه با چشمى ناسالم نگاه مى كند و با گوشى ناشـنوا گوش مى دهـد. عشق اگر آيد، بَرَد هوش و دل فرزانه را
دزد عاقل مى كُشد اوّل چراغ خانه را
خشـوع دروغـين
۹ قالَ رسولُ اللّه صلي الله عليه و آله: مازادَ خُشُوعُ الْجَسَدِ عَلى ما فِى الْقَلْبِ فَهُـوَ عِنْـدَنا نِفـاقٌ. [اصول كافى، ج 2، ص 396.]
رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: آن مقدار خشوع جسم و بدن، كه زيادتر از خشوع قلبى باشد، نزد ما «نفاق» و دورويى است.
خودپسندى، بدتر از گناه
۱۰ قالَ الصّادقُ عليه السلام: اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ عَلِمَ اَنَّ الذَّنـْبَ خَيْرٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنَ الْعُجْبِ، لَوْلا ذلِكَ مَاابْتَلَى اللّه ُ مُؤْمِنا بِذَنْبٍ اَبَدا. [.اختصاص، شيخ مفيد، ص 242.]
امام صـادق عليه السلام فرمود: خداوند دانست كه براى مؤمن، «گناه» بهتر از «عُجب» و خودپسندى است و اگر چنين نبود، خداوند هرگز مؤمنى را به گناه مبتلا نمى كرد
الهى ... من غلام آن معصيتم كه مرا به «عذر» آورد و از آن طاعت بيزارم كه مرا به «عُجب» آورد. (خواجه عبداللّه انصارى)
دلهاى استوار و آهنين
۱۱ قالَ الصّادقُ عليه السلام: اِنَّ الْمُـؤْمِنَ اَشَدُّ مِن زُبُر الْحَديدِ، اِنَّ الْحَـديدَ اِذا دَخَـلَ النـّارَ لانَ، وَ اِنَّ الْمُؤْمِنَ لَوْ قُتِلَ وَ نُشِرَ ثُمَّ قُتِلَ لَمْ يَتَغَـيَّرْ قَـلْبُهُ. [بحارالانوار، ج 67، ص 178.]
امام صـادق عليه السلام فرمود: مؤمن، از پاره هاى فولاد، استوارتر و محكم تر است. آهن هرگاه در كوره آتش رود، نرم مى شود؛ امّا مؤمن اگر كشته شود و زنده گردد، سپس دوباره كشته شود، دلش هرگز دگرگونى نمى يابد.
موحد چو در پاى ريزى زرش
و يا تيغ هندى نهى بر سرش
اميد و هراسش نباشد زكس
همين است معناى توحيد و بس
رابطـه دل و لبـاس
۱۲ قال علىٌّ عليه السلام: لِباسُ الدُّونِ يَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ. [دعائم الاسلام، ج 2، ص 159.]
على عليه السلام لباس وصله دارى پوشيده بود. وقتى از آن حضرت در اين باره سؤال كردند، فرمود: لباس پست و پايين، موجب خشوع قلب مى گردد.
رابطـه اشـك و دل
۱۳ قـال علىٌّ عليه السلام: ما جَفَّتِ الدُّمُـوعُ اِلاّ لِقَسْوَةِ الْقُـلُوبِ، وَ ما قَسَتِ الْقُلُوبُ اِلاّ لِكَثْرَةِ الذُّنُوبِ. [بحارالانوار، (چاپ بيروت)، ج 70، ص 354.]
امام على عليه السلام فرمود: اشك چشم، جز بخاطر قساوت دلها نمى خشكد و دلها جز بخاطر زيادى گناهان، مبتلا به قساوت نمى شود.
رهبرى دلها و انديشهها
۱۴ قـالَ اميرُالمـؤمنين عليه السلام: اَلْعُقُولُ اَئِمَّةُ الأَفْكارِ، وَ الأفْكارُ اَئِمَّةُ الْقُلُوبِ، وَالْقُلُوبُ اَئِمَّةُ الْحَواسِّ وَالْحَواسُّ اَئِمَّةُ الأعْضاءِ. [مستدرك الوسائل، ج 11، ص 207.]
اميرمـؤمنان عليه السلام فرمود: دركها و فهم ها، پيشواى انديشه هاست، انديشه ها، امامِ دلهاست، دلها ائمّه حواس است و حواس، پيشواى اعضا و اندام است.
ريشـه تـكبّر
۱۵ قـالَ الصّادِقُ عليه السلام: ما مِنْ رَجُلٍ تَكَبَّرَ او تَجَبّرَ اِلاّ لِذِلَّةٍ يَجِدُها فِى نَفْسِهِ. [اصول كافى، ج 2، ص 312.]
حضرت صادق عليه السلام فرمود: هيچ كس تكبّر و قدرت نمايى نمى ورزد، مگر بخاطر ذلّتى كه در درون خويش مى يابد و احساس مى كند.[ . تكبّر، نتيجه كمبود شخصيّت است.]
زنــده دلى
۱۶ قالَ رَسوُل اللّه صلي الله عليه و آله: بِمَوْتِ النَّفْسِ تَكُونُ حَياةُ الْقَلْبِ وَ بِحَياةِ الْقَلْبِ الْبُلُوغُ اِلَى الأسْتِقامَةِ. [مستدرك الوسائل، ج 11، ص 226.]
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: حيات دل با مرگ نفْس است و رسيدن به استوارى و استقامت، در سايه زنده دلى فراهم مى شود.
علاج ترس از خطر موهوم
۱۷ عَن اميرِالمؤمنين عليه السلام: اِذا هِبْتَ اَمْرا فَقَعْ فيهِ فَاِنَّ شِدَّةَ تَوَقّيهِ اَعْظَمُ مِمّا تَخافُ مِنْهُ. [نهج البلاغه، صبحى صالح، حكمت 175.]
على عليه السلام فرمود: هرگاه از كارى هراس و بيم داشتى، خود را در آغوش همان كار بيفكن، چرا كه سختى پرهيز و هراس، بزرگتر از خود آن چيزى است كه از آن مى ترسى[ . اقدام، ترسها را مى ريزد. و در ضرب المثلهاى عرب است: «مادرِ كُشته، مى خوابد ولى آنكه فرزندش را تهديد به مرگ كرده باشند، خوابش نمى برد.»] .
غـــذاى روح
۱۸ قالَ علىٌّ عليه السلام: قُـوتُ الأَجْسادِ اَلطَّـعامُ وَ قُوتُ الأرْواحِ اَلإِطْعامُ. [بحارالأنوار (چاپ بيروت) ج 72، ص 456.]
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «طعام»، قُوت و غذاى جسم است، و «اطعام»[ . بعضى از اطعام ديگران لذت بيشترى مى برند تا خوردن خودشان.] غذاى روح است.
گــريه منافـقـانه
۱۹ عَنِ النّبىّ صلي الله عليه و آله: بُـكاءُ الْمـؤمِنِ مِنْ قَلْبِهِ وَ بُكاءُ المُنافِقِ مِنْ هامَتِهِ. [ميزان الحكمة، ج 10، ص 153، به نقل از كنز العمّال، خبر 850.]
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: گريه مؤمن از قلب اوست، و گريه منافق از سر او (يعنى سطحى و ظاهرى است، مثل اشك تمساح).
لغـزشـهاى افشـاگر
۲۰ قالَ علىٌّ عليه السلام: ما اَضْمَرَ اَحَدٌ شَيْئا اِلاّ ظَهَرَ فِى فَلَتاتِ لِسانِهِ وَ صَفَحاتِ وَجْهِهِ. [نهج البلاغه، صبحى صالح، حكمت 26.]
على عليه السلام فرمود: هرگز كسى چيزى را در دل پنهان نمى كند، مگر آنكه از لغزشها و پَرِشهاى زبانى اش و نيز از دگرگونيهاى چهره اش آشـكار مى شود[ . رنگ رخساره خبر مى دهد از سرّ ضمير ] .
يافـتن شريــك جـرم
۲۱ عَنِ اميرِالمؤمنين عليه السلام: ذَوُواالْعُيُوبِ يُحِبُّونَ اِشاعَةَ مَعائِبِ النّـاسِ لِيَتَّسِعَ لَهُـمُ الْعُـذْرُ فِـى مَعايِبِهِمْ. [غرر الحكم، (چاپ دانشگاه) ج 4، ص 340.]
از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت است كه: افراد عيب دار، دوست دارند تا عيوب مردم را پخش كنند، تا بهانه اى براى معايب خويش فـراهم آيد (با يافتن شريك جرم، مى كوشند خطاى خويش را پنهان كنند).
بخش دوم
در روابط اجتماعى
آبـرو و سـؤال
۲۲ قـالَ علىّ عليه السلام: ماءُ وَجْهِكَ جامِدٌ يُقْـطِرُهُ السُّؤالُ، فَـانْظُـرْ عِنْدَ مَنْ تُـقْـطِرُهُ. [نهج البلاغه، صبحى صالح، حكمت 346.]
عـلى عليه السلام فرمود: آبروى تو جامد است و درخواست، آن را قطره قطره مى ريزد. پس ببين كه آبروى خويش را نزد چه كسى فرو مى چكانى؟
دست طلب چو پيش كسان مى كنى دراز
پل بسته اى كه بگذرى از آبروى خويش
«صائب»
آثار سوء مجادله
۲۳ قـالَ اَميرُالمـؤمـنين عليه السلام: ايّـاكُمْ وَالْـمِراءَ وَالْخُـصُـومَةَ فَاِنَّهُما يُمْرِضانِ الْقُلُوبَ عَلَى الاْءِخوانِ وَ يَنْبُتُ عَلَيْهِـما النِّـفاقُ. [اصول كافى، ج 2، ص 300.]
على عليه السلام فرمود: از كشمكش وجدال وخصومت بپرهيزيد، كه اينها دلها را نسبت به برادران، بيمار مى سازد و بر شاخه جدال و دشمنى، نفاق مى رويَد.
آثـار هـديّـه
۲۴ قالَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله: اَلْهَديّةُ تُورِثُ الْمَوَدَّةَ وَ تَجْلِدُ الأُخُوَّةَ وَ تُذْهِبُ الضَّغينَةَ، تَهادُوا تَحابُّوا. [بحارالانوار، ج 74، ص 166.]
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «هديه»، دوستى مى آورد و رابطه برادرى را استوار مى كند و كينه را مى زدايد، هديه به يكديگر بدهيد تا محبّت بيابيد.
اعلام دوستى
۲۵ عن ابى عبداللّه عليه السلام: اِذا اَحْبَبْتَ رَجُلاً فَاَخْبِرْهُ بِذلِكَ فَاِنَّـهُ اَثْبَتُ لِلْمَـوَدَّةِ بَيْنَكُما. [اصول كافى، ج 2، ص 644.]
امام صادق عليه السلام فرمود: هرگاه كسى را دوست داشتى به او خبر بده، چرا كه اين كار، دوستى ميان شما را استوارتر مـى سازد[ . انسان، تشنه ابراز محبّت از سوى ديگران است.] .
انتــقاد در جـمـع
۲۶ قال علىٌّ عليه السلام: نُصْحُكَ بَيْنَ الْمَـلاَءِ تَقْريعٌ. [ميزان الحكمة، ج 10، ص 580 (به نقل از غرر الحكم).]
على عليه السلام فرمود: نصيحت كردن تو (ديگرى را) در حضور جمع، خُرد كردن و كوبيدنِ شخصيّت طرف است.
بدبينى و احساس وحشت
۲۷ قالَ علىٌّ عليه السلام: مَـنْ لَمْ يُحْسِنْ ظَنَّـهُ اِسْتَوْحَشَ مِنْ كُلِّ اَحَدٍ. [غرر الحكم (چاپ دانشگاه) ج 5، ص 442.]
على عليه السلام فرمود: آنكس كه گمان خود را نيكو نسازد (و بدبين باشد) از هر كسى وحشت مى كند.
بدگمان، تنها مىماند
۲۸ قالَ علىٌّ عليه السلام: اَسْوَءُالنّاسِ حالاً مَنْ لَمْ يَثِقْ بِاَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ وَ لَمْ يَبْقَ بِهِ اَحَـدٌ لِسُوءِ فِعْلِهِ. [بحار الانوار، ج 75، ص 93.]
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: بدحال ترين مردم كسى است كه بخاطر بدگمانى اش، به هيچ كس اطمينان نمى كند، در نتيجه بخاطر بدرفتارى اش كسى براى او نمى ماند.
پيامد جدال و شوخى
۲۹ قالَ ابو عبـداللّه عليه السلام: لا تُمـارِ فَيَـذْهَبَ بَهـاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ. [اصول كافى، ج 2، ص 665.]
امام صادق عليه السلام فرمود: مجادله مكن، كه شخصيّت و عظمتت مى رود، و شوخى مكن، كه بر تو گستاخ مى شوند.
خـصلتـهاى پنـهان
۳۰ عَنْ علىٍّ عليه السلام: خَوافِى الْأَخْلاقِ تَكْشِفُها الْمُعاشَرَةُ. [غررالحكم(چاپ دانشگاه)، ج3، ص466.]
اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: معاشـرت، خصلتها و اخلاق پنهان را آشكار مى سازد.
تو اوّل بگو باكيان زيستى
پس آنگه بگويم كه تو كيستى
خـوديـابى
۳۱ قالَ اميرالمؤمنين عليه السلام: عَجِبْتُ لِمَنْ يَنْشُدُ ضالَّتَهُ وَ قَد اَضَلَّ نَفْسَهُ فَلا يَطْلُبُها. [غرر الحكم، (چاپ دانشگاه) ج 4، ص 340.]
اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: در شگفتم از كسى كه گمشده خود را مى جويد، در حالى كه «خود» را گـم كرده و در پى يـافتن آن نيست![ . اندكى در خود نگر تا كيستىاز كجايى، در كجايى، چيستى؟]
دوســت يـابى
۳۲ قالَ علىٌّ عليه السلام: اَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنْ اِكْتِسابِ الاِْخوانِ وَ اَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفرَ بِهِ مِنْهُمْ. [نهج البلاغه، صبحى صالح، حكمت 12.]
على عليه السلام فرمود: ناتوان ترين مردم، كسى است كه از «دوست يابى» ناتوان باشد. و عاجزتر از او كسى است كه برادران و دوستان خود را نتواند نگهدارد.
سنگى به چند سال شود لعل پاره اى
زنهار تا به يك نفسش نشكنى به سنگ
«سعدى»
رنج روحـى بداخـلاق
۳۳ عن ابى عبـداللّه صلي الله عليه و آله: مَنْ ساءَ خُلْقُهُ عَذَّبَ نَفْسَهُ. [اصول كافى، ج 2، ص 321، غرر الحكم، ج 5، ص 239.]
امام صـادق عليه السلام فرمـود: هركس بداخلاق باشد، خودش را شكنجه و آزار مى دهد.
روحيّـههاى حيـوانى
۳۴ قالَ ابوعبدِاللّه عليه السلام: اِنَّ الَّذينَ تَراهُمْ لَكَ اَصْدِقاءَ اِذا بَلَوْتَهُمْ وَجَدْتَهُمْ عَلى طَبَقاتٍ شَتّى: فَمِنْهُمْ كَالاَْسَدِ فِى عِظَمِ الْأكْلِ وَ شِدَّةِ الصَّوْلَةِ وَمِنْهُمْ كَالذِّئْبِ فِى الْمَضَرَّةِ وَ مِنْهُمْ كَالْكَلْبِ فِى الْبَصْبَصَةِ وَ مِنْهُمْ كَالّثَعْلَبِ فِى الرَّوَغانِ وَالسِّرْقَةِ، صُوَرُهُمْ مُخْتَلِفَةٌ وَالْحِرْفَةُ وَاحِدَةٌ. [اختصاص شيخ مفيد، ص 252.]
امام صادق عليه السلام فرمود: كسانى را كه دوست خودت مى پندارى، اگر آنان را امتحان كنى، خواهى يافت كه بر چند طبقه و گروهند: گروهى همچون شيرند، پر خوراك و حمله آور، گروهى چون گرگند، در زيان رسانى و درندگى، گروهى همچون سگند، در دُم جنباندن و چاپلوسى، گروهى مانند روباهند، در نيرنگ و دله دزدى. چهره ها مختلف است، ولى كارشان يكى است.
عوارض جسمى حسد
۳۵ قالَ علىٌّ عليه السلام: صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ. [وسائل الشيعة، ج 11، ص 294.]
على عليه السلام فرمود: تندرستى، از كمبود (يا نبودن) حسد به دست مى آيد.
تــوانـم آن كه نـيازارم انــدرون كـسى
حسود را چه كنم؟ كو ز خود به رنج، در است
«سعدى»
لباسهاى طغـيان آور
۳۶ عن جعفر بن محمّد عليه السلام اَنّهُ قالَ: اِذا لَبِسَ الْجَسَدُ الثَّوْبَ اللَّيِّنَ طَغى. [دعائم الأسلام، ج 2، ص 159.]
امام صادق عليه السلام فرمود: هرگاه بدن، لباس نرم بپوشد، طغيان مى كند![ . تأثير لباس در حالت روحى و تأثير ظاهر در باطن.]
مسـؤولان بركـنار
۳۷ قال علىٌّ عليه السلام: تَكَبُّرُكَ فِى الْوِلايَةِ ذُلٌّ فِى الْعَزْلِ. [غرر الحكم (چاپ دانشگاه) ج 3، ص 316.]
على عليه السلام فرمود: تكبّر ورزيدن تو در دوران رياست و سرپرستى، موجب ذلّت در ايّام بركنارى است.
نشـانههاى ريـاكار
۳۸ قـالَ اميرُالمؤمنين عليه السلام: ثَلاثُ عَلاماتٍ لِلْمُرائى: يَنْشِطُ اِذا رَأىَ النّاسَ وَ يَكْسِلُ اِذا كانَ وَحْدَهُ وَ يُحِبُّ اَنْ يُحْمَدَ فِى جَميعِ اُمُورِهِ. [وافى، ج 5، ص 856.]
على عليه السلام فرمود: رياكار را سه نشانه است: هرگاه مردم را ببيند، با نشاط و تحرّك مى شود، هرگاه تنهاست، سست و بى حال است، و دوست دارد در همه كارهايش او را تعريف كنند.
هــمـدلى
۳۹ سَمِعْتُ رَجُلاً يَسئلُ ابا عبدِاللّه عليه السلامفقال: الرَّجُلُ يقولُ اَوَدُّكَ، فَكَيْفَ اَعْلَمُ اَنَّهُ يَوَدُّنى؟ فَقالَ عليه السلام : اِمْتَحِنْ قَلْبَكَ، فَاِنْ كُنْتَ تَوَدُّهُ فَاِنَّهُ يَوَدُّكَ. [اصول كافى، ج 2، ص 652.]
صالح بن حكم گويد: شنيدم مردى از امام صادق عليه السلاممى پرسيد: گاهى مردى به من مى گويد: دوستت دارم. از كجا بدانم كه (راست مى گويد و) دوستم دارد؟ حضرت فرمود: قلب خودت را بيازماى، پس اگر تو او را دوست دارى، بدان كه او نيز تو را دوست دارد[ . دل به دل راه دارد.] .
هـمرنگى روحـها
۴۰ عَـنِ النّبى صلي الله عليه و آله: اَلاَْ?ْواحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَةٌ فَما تَعارَفَ مِنْها اِئْتَلَفَ وَ ما تَناكَرَ مِنْها اِختَلَفَ. [كنز العمّال، ج 9، ص 6 و 22.]
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: روحها، لشكريانى آراسته اند. روحهايى كه همديگر را بشناسند با هم الفت مى يابند و آنها كه يكديگر را نشناسند، اختلاف پيدا مى كنند[ . همدلى از همزبانى برتر است.] .