مقــدمـه
شناخت اجمالى امام هفتم عليه السلام
نام آن حضرت «موسى» و لقب مشهورش «كاظم» فرو برنده خشم مى باشد اصحابش به جهت تقيّه گاهى از آن بزرگوار به «عبدصالح» و گاهى به «فقيه» و «عالم» تعبير مى كردند. وى در ميان مردم به باب الحوائج معروف است و توسل به آن حضرت براى شفاى امراض و بيماريها و رفع امراض ظاهرى و باطنى و دردهاى اعضاء مجرّب است.
كنيه اش ابوالحسن و ابوابراهيم است پدرش پيشواى ششم حضرت امام صادق عليه السلام و مادرش بانويى با فضيلت «حميدة مصفاة» پاك شده از هر گونه پليدى و آلودگى است. وى در سال ۱۲۸ ه . ق در روز يكشنبه هفتم ماه صفر در محلى به نام ابواء «يكى از روستاهاى اطراف مدينه» چشم به جهان گشود و در بيست و پنجم ماه رجب سال ۱۸۳ ه . ق در سن ۵۵ سالگى در شهر بغداد در زندان سندى بن شاهك به دستور هارون الرشيد با چند عدد خرماى مسموم به شهادت رسيد و در قسمت غربى قبرستان قريش بغداد به خاك سپرده شد.
منتهى الامال ج ۲ ص ۸۸۶
امام سجاد عليه السلام فرمود:
أَلا وَ اِنَّ أَبْغَـضَ النـّاسِ اِلَـى اللّه ِمَن يَقْتَدى بِسُنَّةِ اِمامٍ وَ لايَقتَدى بِأَعمالِهِ[ـ الكافى، 8: 234، ح 312.].
هشدار كه منفورترين مردم نزد پروردگار، كسى است كه شيوه امامى را پيروى كند ولى از سيره عملى او پيروى ننمايد.
براى «چگونه بودن» نياز به الگو داريم و نقش الگو در تربيت چنان روشن است كه نيازى به بيان و توضيح نيست.
آنچه در اين الگوگيرى و اسوه يابى و تأسى به اخلاق اولياء الهى كارساز است، آشنايى با جزئيّات صفات و رفتار آن حضرات است، نه كلّيات آن. خوشبختانه در كتب حديث و سيره، نمونه هاى رفتارى پيامبر و امامان بصورت ريز و جزئى آمده است كه آشنايى با آنها بسيار سودمند است و گامى جهت خودسازى و تعالى بخشيدن به جامعه است.
انسان در ديد ژرف نگر اسلام، بيابانگردى سرگردان و گمگشته اى در تاريكزار زندگى نيست. او كشتى شكسته اى شوربخت و نا اميد و اسير موجهاى بيم زا و هراس آفرين نمى باشد.
بلكه موجودى مسؤول است كه با مقصد و مقصودى مشخص، با زاد و توشه اى كامل و راهنمايانى درونى و برونى به سفرى پرداخته كه از صحراى عدم آغاز مى شود و تا بار يافتن به لقاء الهى ادامه دارد.
تمامى نيروهاى خلقت، انسان را در اين سفر صادقانه يارى مى كنند و خدا با لطف بيكران خويش به هدايت او از راههاى گوناگون پرداخته است و بهترين جايگاه جاودانه را در سراى آخرت براى او مهيا كرده است.
انسان براى به دست آوردن نيك بختى خويش و سعادتمندى جامعه و رضايت خداوند بايد در طول اين سفر چگونه زيستن را بياموزد و اين آموزه ها را در زندگى خويش بكار گمارد.
اسلام عزيز براى پاسخ گويى بدين سؤال بسيار اساسى دو شيوه را دنبال نموده است:
الف: بيـان احـكام و دستـورهاى زنـدگى از آغاز تـا فـرجام
ب: ارائه الگوهاى تربيتى و نمونه هاى عينى كمال
بر اساس همين شيوه دوم در قرآن مجيد بارها از پيامبران و ديگر انسانهاى والا سخن به ميان آمده است، و از جنبه هاى الگويى آنان ستايش شده تا ديگران نيز به آنان تأسى بجويند.
در مكتب حياتبخش تشيع(اسلام راستين) معرفى اين الگوهاى الهى گسترده تر است و پيشوايان معصوم كه بهترين اسوه ها و الگوهاى زندگى هستند فرا روى چشمان باز و دلهاى آگاه قرار دارند تا آنانكه مسئوليت الهى و رسالت انسانى خويش را درك كرده اند و تصميم براى رسيدن به چكادهاى فرازمند فضيلت و كمال دارند با درس گرفتن از آنان زيستنى شرافتمندانه كه سعادت دنيا و آخرت را تأمين مى كند در پيش گيرند.
در راستاى اين هدف و براى معرّفى سيره عملى پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت معصوم عليهم السلام گروهى از فضلاء و شيفتگان اهلبيت در حوزه علميّه قم گرد هم آمده و در گستره كتابهاى بسيارى دست به تحقيقى وسيع زده اند كه بخواست خداوند مجموعه اى ارزشمند را به زودى تقديم امّت اسلامى خواهند نمود. آشكار است كه در اين مجموعه تنها احاديثى كه بيانگر يك شيوه مستمرّ و عملى مداوم در زندگى معصومين عليهم السلام باشد آورده مى شود.
ويژگى سيره معصومين در اين است كه مورد پسند و قبول پروردگار است و با اطمينان مى توان از آن پيروى كرد.
اكنون به عنوان نمونه اى از درياى مواج و گرانقدر روايات، چهل حديث از سيره هريك از معصومين عليهم السلام به پيشگاه امّت اسلامى عرضه مى شود. اميد كه همه ما را چراغ راه و ره توشه سفرى باشد براى رسيدن به سعادت دنيا و نيك بختى آخرت.
* * *
در اين چهل حديث، با گوشه اى از اخلاقيات و سيره سازنده و الهام بخش هفتمين امام و پيشواى شيعيان، حضرت امام كاظم عليه السلامآشنا مى شويم. به اين اميد كه آشنايى با سيره كاظمى، امّت ما بويژه جوانان جامعه را با گوهر تقوا و سرمايه هاى كمال و معنويت و اخلاق اسلامى مأنوس سازد و راهِ پيروى از آن «اسوه فضايل» را هموارتر كند.
فـصل اول:
ويژگيهاى نفسانى و رفتارهاى شخصى امام عليهالسلام
بنده صالح خدا
۱ قَـالَ اْبنُ الْجَوْزى: موُسَى بْنُ جَعْفَرٍ عليهماالسلام أَبوُالْحَسَنِ الْهاشِمىّ صَـلَواتُ اللّه ِ عَلَيْهِ كانَ يُدْعى اَلْعَبْدُ الصّالِحُ لِأَجْـلِ عِبادَتِهِ وَ اجْـتِهادِهِ وَ قِيـامِهِ بِاللَّـيْلِ، وَ كانَ كَريما حَليما إِذا بَلَغَهُ عَنْ رَجُلٍ أَنّهُ يُـؤْذيـهِ بَعَـثَ اِلَيْهِ بِمـالٍ. [كشف الغمّة 2 : 250]
سبط ابن جوزى گويد: موسى بن جعفر عليهماالسلام از خاندان هاشم به خاطر عبادتهاى فراوان و تلاش در راه خدا و شب زنده دارى «بنده صالح» خدا ناميده مى شد. وى مردى بخشنده و بردبار بود، هرگاه از فردى به او آزار و اذّيت مى رسيد كمك هاى مالى برايش مى فرستاد.
والاترين مرتبه انسانى «عبوديّت» و «صلاح» است و در پايان تاريخ و عصر ظهور هم «عباد صالح» وارث زمين و زمان خواهند شد. اين صفات كه در حضرت كاظم عليه السلام تبلور يافته بود، در شيعيان او نيز بايد مصداق داشته باشد
گـذشت امـام صلىاللهعليهوآله
۲ رَبيعُ بْنُ عَبْدِالرَّحْمنِ قالَ: كانَ وَاللّه ِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عليهماالسلام مِنَ الْمُتَوَسِّمينَ يَعْلَمُ مَنْ يَقِفُ عَلَيْهِ بَعْدَ مَوْتِهِ وَيَجْـحَدُ الاِْمامَ بَعْدَ مَوْتِهِ، فَكانَ يَكْظِمُ غَيْظَهُ عَلَيْهِمْ وَلا يُبْدى لَهُمْ ما يَعْرِفُهُ مِنْهُمْ؛ فَسُمِّىَ الْكاظِمُ لِذلِكَ. [عيون اخبار الرضا عليه السلام 1: 103 ح 1.]
ربيع پسر عبدالرحمان مى گويد: موسى بن جعفر عليهماالسلام از آينده نگران با فراست بود [از چهره افراد] كسانى را كه پس از وى در امامتش توقّف نموده، و منكر امام بعد از او خواهند شد را، مى شناخت. ولى با اين همه خشم خود را از آنها پنهان نمود و آنچه را كه از آنان مى دانست بر آنان اظهار نمى كرد بهمين جهت «كاظم» يعنى فرو برنده خشم نام گرفت.
فرقه «واقفيه» يكى از فرقه هاى شيعى است كه در امامت آن حضرت توقّف كردند و به امام بعدى اعتقاد نداشتند و انگيزه برخى از آنان هم مالى و مادّى بود تا اموال امام را به امام بعدى ندهند.
امـام عليهالسلام و بهـداشـت
۳ عَن مُرازِمٍ قـالَ: رَأَيْتُ أَبَاالحَسَنِ عليه السلام إِذا تَؤضَّأ َقَبْلَ الطَّعامِ لَمْ يَمُسَّ الْمِنْديلَ، وَإِذا تَوَضَّأَ بَعْدَ الطَّعامِ مَسَّ الْمِنْديلَ. [كافى 6: 291 ح 2]
از مرازم روايت شده كه مى گويد: من امام هفتم عليه السلام را ديدم هر وقت قبل از غذا دستهايش را مى شست با حوله خشك نمى كرد ولى اگر بعد از غذا آنها را مى شست با حوله خشك مى كرد.
بزرگداشت عاشورا
۴ قالَ الرِّضا عليه السلام: . . . كانَ أَبى صَلَواتُ اللّه ُ عَلَيْهِ إِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا يُرى ضاحِكا، وَ كانَتْ كَأبَتُهُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتّى يَمْضِىَ مِنْهُ عَشْرَةُ أَيّامٍ فَإِذا كانَ يَوْمُ الْعاشِرِ كانَ ذلِكَ الْيَوْمُ، يَوْمَ مُصيبَتِهِ وَحُزْنِهِ وَ بُكائِهِ وَ يَقُولُ: هذَا الْيَوْمُ الَّذى قُتِلَ فيهِ الْحُسَيْنُ صَلّى اللّه ُ عَلَيْهِ. [اقبال الاعمال: 544]
امام رضا عليه السلام فرمود: پدرم درود خدا بر او باد، وقتى كه ماه محرّم مى رسيد، ديگر خندان ديده نمى شد، بلكه تا روز دهم همواره اندوهگين و غمناك بود، و چون روز دهم فرا مى رسيد آن روز، روز عزا و غم و اندوه و گريه او مى شد و مى فرمود: اين همان روزى است كه امام حسين عليه السلام در آن به شهادت رسيد.
بزرگداشت عاشورا در آموزش هاى ائمّه، براى زنده نگه داشتن آن حادثه بود، تا فراموش نشود و در دوران هاى بعد، اثرگذار و بيدارگر و الهام بخش باقى بماند.
نماز خـانه امـام عليهالسلام
۵ إِبراهيمُ بْنُ عَبْدِ الْحَميدِ قالَ: دَخَلْتُ عَلى أَبى الْحَسَنِ الْأَوَّلِ عليه السلام فى بَيْتِهِ الَّذى كانَ يُصَلّى فيهِ، فَإِذا لَيْسَ فى الْبَيْتِ شَى ءٌ إِلاّ خَصَفَةٌ، وَ سَيْفٌ مُعَلَّقٌ وَ مُصْحَفٌ. [قرب الاسناد: 310 ح 1208]
ابراهيم بن عبدالحميد مى گويد: به اتاقى كه امام موسى بن جعفر عليهماالسلام در آن نماز مى خواند وارد شدم، و در آن اتاق به جز زنبيلى از ليف خرما، و شمشيرى آويزان و قرآن چيز ديگرى نديدم. توضيح: از اين حديث بر مى آيد كه خوب است در خانه جائى ساده براى نماز اختصاص داده شود.
خلفاى زمان امام، در پى گزارش هاى مغرضانه دشمنان، پى در پى دستور مى دادند خانه امام را ناگهانى تفتيش كنند تا به اسلحه و اموال و نامه هاى پيروان دست يابند. امّا هميشه ناكام مى ماندند و به چيزى كه بهانه به دست آنان بدهد دست نمى يافتند و با خانه ساده امام رو به رو مى شدند.
كار و تـلاش امـام عليهالسلام
۶ عَن الْحَسَنِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ أَبى حَمْزَةَ، عَنْ أَبيهِ قالَ: رَأَيْتُ أَبَاالْحَسَنِ عليه السلام يَعْمَلُ فى أَرْضٍ قَدِ اسْتَنْقَعَتْ قَدَماهُ فى الْعَرَقِ، فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِداكَ أَيْنَ الرِّجالُ؟ فَقالَ: يا عَلِىُّ قَدْ عَمِلَ بِالْيَدِ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنّى فى أَرْضِهِ وَ مِنْ أَبى فَقُلْتُ: وَ مَنْ هُوَ؟ قالَ: رَسُولُ اللّه ُ صلي الله عليه و آله وَ أَميرُالْمُومِنينَ وَ ابائى عليهم السلامكُلُّهُمْ كانَوا قَدْ عَمِلوُا بِأَيْديهِمْ و هُوَ مِنْ عَمَلِ النَّبييّنَ وَ الْمُرْسَلينَ و الْأَوْصِياءِ وَالصّالِحينَ. [بحارالانوار، 48: 115 ح 27]
حسين بن على بن أبى حمزه از پدرش نقل كرده: امام هفتم عليه السلام را در مزرعه اى ديدم كه كار مى كرد و پاهايش [از شدّت كار] خيس عرق بود، عرض كردم، فدايت شوم، كارگران كجا هستند؟ فرمود: اى على! آنان كه بهتر از من و پدرم بودند با دست خود كار كرده اند. عرض كردم: آنان چه كسانى بودند؟ فرمود: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و اميرمؤمنان و پدرانم عليهماالسلام همگى با دست مبارك خود كار مى كردند، و كار كردن از روش پيامبران و جانشينان آنان و افراد صالح مى باشد.
لبـاس شـهرت
۷ عَنْ أَبى الْحَسَنِ الْأَوَّلِ عليه السلام قالَ: لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ شَىْ ءٌ أَبْغَضَ إِلَيْهِ مِنْ لَبْسِ الثَّوبِ المَشْهُورِ، وَ كانَ يَأْمُرُ بِالـثَّوبِ الَجديدِ فَيُـغْمَسُ فى المـاءِ فَيَـلْبَسُهُ. [بحارالانوار 79: 313 ح 25]
از امام موسى بن جعفر عليهماالسلام نقل شده كه فرمود: هيچ چيزى در نزد وى بدتر از پوشيدن لباس شهرت «لباسى كه بواسطه آن انسان انگشت نما مى گردد» نبود «و براى گريز از انگشت نما شدن» هر وقت لباس تازه مى آوردند دستور مى داد آن را بشويند و سپس مى پوشيد.
پوشيدن لباس شهرت حرام است. هر نوع لباسى كه توجّه ها را جلب كند و سبب انگشت نما شدن گردد، «لباس شهرت» است. شايد شستن لباس تازه و سپس پوشيدن، براى آن بوده كه آن حالتِ تازگى را كه سبب جلب توجه ديگران مى شده و جامه را لباس شهرت مى ساخته است، از بين برود و عادى گردد.
سـفره بىسـبزى
۸ مُوَفَّقُ الْمَدينى، عَنْ أَبيهِ، عَنْ جَدِّهِ قالَ: بَعَثَ إلَىَّ الْماضى عليه السلام يَوْما فَأَجْلَسَنى لِلْغَداءِ، فَلَمّا جائُوا بِالْمائِدَةِ لَمْ يَكُنْ عَلَيْها بَقْلٌ، فَأَمْسَكَ يَدَهُ، ثُمَّ قالَ لِلْغُلامِ: أَما عَلِمْتَ أَنّى لاآكِلُ عَلى مائِدَةٍ لَيْسَ فيها خُضْرَةٌ فَأْتِنى بِالْخُضْرَةِ قالَ: فَذَهَبَ الْغلامُ، فَجاءَ بِالْبَقْلِ، فأَلْقاهُ عَلَى الْمائِدَةِ فَمَـدَّ يَدَهُ عليه السلام وَ أَكَـلَ. [عوالم 21: 206 ح 3]
موفق مدينى از پدرش و او هم از جدّش نقل نموده: روزى امام هفتم عليه السلام كسى را دنبال من فرستاد، مرا بر سر سفره غذا نشاند، وقتى سفره را آوردند، در آن سبزى نبود، امام عليه السلام دست نگه داشته و به غلام خود فرمود: آيا نمى دانى من سفره اى كه سبزى نداشته باشد از آن نمى خورم، برايم سبزى بياور. مى گويد: غلام برخاست و سبزى را آورده بر سفره نهاد و امام عليه السلام دستش را دراز كرد و شروع به خوردن نمود.
خوردن سبزيجات بسيار مفيد است و امامان ديگر هم به آن اهميت مى دادند و سعى مى كردند در سفره آنان سبزى وجود داشته باشد، چون هم مايه طراوت است، هم خواص بسيار دارد.
غـذاى شـب
۹ سُلَيْمانُ بْنُ الْجَعْفَرى، قالَ: كان أبُوالْحَسَنِ عليه السلام لايَدَعُ الْعَشَاءَ وَ لَوْ كَعْكَةً وَ كانَ يَقُـولُ: إِنَّـهُ قُـوَّةٌ لِلْجِـسْمِ [محاسن برقى 2: 198 ح 1580]
سليمان جعفرى گويد: امام موسى بن جعفر عليهماالسلام هيچ وقت غذاى شب را اگر چه كلوچه اى هم بود ترك نمى كرد و مى فرمود: كه آن نيروى جسم است.
حلوا غذاى محبوب امام عليهالسلام
۱۰ اَحمَدُ بْنُ هارُونَ بْنِ مُوَفَّقِ الْمَدْينى عَنْ أَبيهِ قالَ: بَعَثَ إِلَىَّ الْماضى عَلَيْهِ السَّلامُ يَوْماً فَأَكَلْتُ عِنْدَهُ وَ أَكْثَرَ مِنَ الْحَلْواءِ، فَقُلْتُ: ما أَكْثَرَ هذِهِ الْحَلْواءُ فَقالَ عليه السلام: إِنّا وَ شيعَتَنا خُلِقْنا مِنَ الْحَلاوَةِ، فَنَـحْنُ نُـحِبُّ الْحَـلْواءَ. [كافى 6: 321 ح 1]
احمد بن هارون فرزند موفق مدينى از پدرش نقل مى كند كه گفت: روزى امام هفتم كسى را دنبال من فرستاد،] و با او سر يك سفره حاضر شدم] و با او غذا خوردم و ديدم امام عليه السلام زياد حلوا خورد عرض كردم چقدر از اين حلوا ميل مى فرمائيد، امام عليه السلامفرمود: ما و شيعيانمان از حلاوت و شيرينى آفريده شده ايم و ما شيرينى را دوست داريم.
نياز بدن به مواد قندى به خصوص اگر طبيعى باشد، روشن است. علاقه به حلوا و شيرينى جات، در سيره امامان ديگر هم آمده است. شيرينى خيلى سريع جذب بدن مى شود. از اين رو افطار به خرما براى روزه دار توصيه شده است.
فـصل دوم:
رفتار اجـتماعى امـام عليهالسلام
برخورد امام عليهالسلام با بدان
۱۱ قَالَ ابْنُ الْأَثير: كانَ [مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عليهماالسلام] يُلَقَّبُ بَألكاظِمِ، لِأَنَّهُ كانَ يُحْسِنُ إِلى مَنْ يُسيى ءُ إِلَيْهِ كان هـذا عـادَتَـهُ أَبَـدا. [كامل ابن اثير 6: 164]
ابن اثير مى گويد: امام موسى بن جعفر عليهماالسلام بدان جهت كاظم (فرو برنده غضب) نام گرفت، كه همواره به كسانى كه به او بدى مى نمودند، نيكى مى نمود، اين سيره و عادت هميشگى وى بود.
رسيدگى به نيازمندان
۱۲ قالَ الاْءرْبِلى: وَ كانَ [موُسىَ بْنُ جَعْفَرٍ عليهماالسلام]أَوْصَلَ النّاسِ لِأَهْلِهِ وَ رَحِمِهِ، وَ كانَ يَتَفَقَّدُ فُقَراءَ الْمَدينَةِ فىِ اللَّيْلِ فَيَحْمِلُ إلِيْهِمُ العَيْنَ وَالْوَرِقَ وَالدَّقيقَ وَالتَّمْرَ فَيُوصِلُ ذلِكَ إِلَيْهِمْ وَلايَعْلَمُونَ مِنْ أَىِّ جَهَةٍ هُوَ. [كشف الغمّة 2: 228]
اربلى مى گويد: [امام موسى بن جعفر عليهماالسلام] از مهربانترين مردم به خويشاوندان و نزديكانش بود، و شبها [به صورت ناشناس] به حال فقراى مدينه رسيدگى مى كرد، و براى آنان درهم، دينار، آرد و خرما مى رساند و نمى دانستند كه اين همه بخشش از سوى چه كسى به آنان مى رسد.
بخشش امام عليهالسلام
۱۳ يَحْيى بْنُ الْحَسَنِ قالَ: كانَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عليهماالسلام إِذا بَلَغَهُ عَنِ الرَّجُلِ ما يَكْرَهُ، بَعَثَ إِليْهِ بِصُرَّةِ دَنانيرَ، فَكانَتْ صُرارُهُ ما بَيْنَ الثَّلاثْمِائَةِ إِلىَ الْمِأَتَيْنِ دينارٍ، فكانَتْ صُرارُ مُوسى مَثَلاً. [مقاتل الطالبيين: 499]
يحيى پسر حسن مى گويد: وقتى از شخصى به امام موسى بن جعفر عليهماالسلامناراحتى مى رسـيد، كيسه اى پر از ديـنار بـراى او مى فرسـتاد، كه در آن كيسه دويست تا سيـصد ديـنار بود. كيسه هاى امام هفتم عليه السلام زبانزد مردم بود.
منـع از احتــكار
۱۴ عَنْ مُعَتَّبٍ قالَ: كانَ أَبوالْحَسَنِ عليه السلام يَأْمُرُنا إِذا أَدْرَكَتِ الثَّمَرَةُ أَنْ نُخْرِجَها فَنَبيعَها وَنَشْتَرِىَ مَعَ الْمُسْلِمينَ يَوْما بِيَوْمٍ [كافى5:166]
معتّب مى گويد: امام هفتم عليه السلام هنگام رسيدن ميوه ها به ما دستور مى داد كه آنها را چيده و براى فروش به بازار مسلمانان ببريم و همراه ديگر مسلمانان روزانه خريد كنيم[و از انباركردن آنها پرهيز كنيم.]
مشورت با زير دستان
۱۵ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قالَ: كُنّا عِنْدَ الرِّضا عليه السلام فَذَكَرْنا أَباهُ، فَقالَ: كانَ عَقْلُهُ لاتُوازى بِهِ الْعُقُولُ و رُبّما شاوَرَ الْأَسْوَدَ مِنْ سُودانِهِ، فَقيلَ لَهُ: تُشاوِرُ مِثْلَ هذا؟ فَقالَ: إِنَّ اللّه َ تَبارَكَ و تَعالى رُبَّما فَتَحَ عَلى لِسانِهِ، قالَ: فَكانُوا رُبَّما أَشاروُا عَلَيْهِ بِالشّىْ ءِ فَيَعْمَلُ بِهِ فى الضِّيْعَةِ وَالْبُستانِ. [مكارم اخلاق: 335]
از حسن بن جهم روايت شده كه گفت: ما در خدمت امام رضا عليه السلام بوديم ، كه از پدرش ياد كرديم، امام فرمود: عقل هيچ عاقلى با او برابرى نمى كرد، [ولى با اين همه] گاهى از اوقات با يكى از سياهان خدمتكار خود مشورت مى نمود، وقتى به او اعتراض مى شد، مى فرمود: چه بسا خداوند متعال مشكلى را با زبان او آسان مى كند و گره آن را مى گشايد. سپس امام عليه السلام فرمود: بسيار ديده مى شد كه آنان چيزى را در امور زمين و باغ و بستان به او مى گفتند و امام به گفته آنان عمل مى كرد.
امام عليهالسلام و ستايش فرزند
۱۶ عَنْ إِسْماعيلَ بْنِ الْخَطّابِ قالَ: كانَ أَبْوالْحَسَنِ عليه السلام يَبْتَدِى ءُ بِالثَّناءِ عَلَى إبْنِهِ عَلِىٍّ عليه السلام وَ يُطْريهِ وَ يَذْكُرُ مِنْ فَضْلِهِ وَ بِرِّهِ ما لايَذْكُرُ مِنْ غَيْرِهِ كَأَنَّهُ يُريدُ أَنْ يَدُلَّ عَلْيهِ. [بحارالانوار 49: 18 ح 19]
از اسماعيل فرزند خطّاب روايت شده كه گفت: امام موسى بن جعفر عليهماالسلام [هنگامى كه به محضرش وارد مى شديم] به تعريف فرزند خود على عليه السلام مى پرداخت و او را مى ستود و از فضيلت و نيكويى او چنان ياد مى كرد كه درباره ديگران نمى گفت گويا كه مى خواست [ما را ] به امامت او راهنمايى كند.
برخـورد با فـرزنـد
۱۷ عَنْ سُلَيْمانَ بْنِ حَفْصٍ قالَ: كانَ مُوسىَ بْنُ جَعْفَرٍ عليهماالسلام يُسَمّى وَلَدَهُ عَلِيّا الرِّضا وَ كانَ يَقُولُ: اُدْعُوا لى وَلَدى الرِّضا وَقُلْتُ لِوَلَدى الرِّضا، وَ قالَ لى وَلَدى الرِّضا. وَ إذا خاطَـبَهُ قـالَ يا أَبَاالْحَسَنِ. [عيون اخبار الرضا 1: 22 ح 2]
از سليمان بن حفص نقل شده كه گفت: امـام موسى بن جعفر عليهماالسلام فرزند خود على را، رضا مى ناميد و همواره مى گفت: فرزندم رضا را پيش من فراخوانيد، به فرزندم رضا گفتم، فرزندم رضا به من گفت. و . . . و هر وقت او را خطاب مى كرد با كينه اش «اباالحسن» خطاب مى كرد.
سفارش به امامت فرزند
۱۸ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْـحاقَ، عَنْ أبيهِ: أَنَّ مُوسَى بْنَ جَـعْفَرٍ عليهماالسلام كانَ يَقُولُ لِبَنـيهِ: هذا أَخُوكُمْ عَلِىُّ بْنُ مُوسَى عالِمُ الِ مُحَمَّدٍ عليهماالسلام فَأسْأَلُوهُ عَنْ أدْيانِكُمْ، وَ احْفَظُوا ما يَقَوُلُ لَكُمْ. [كشف الغمّة 2: 317]
محـمد بن اسحاق از پدرش نقـل مى كند: كه همواره امـام موسى بن جعفر عليهماالسلام به فرزندانش مى فرمود: اين برادرتان عـلى بن موسى داناترين فرد خاندان پيـامبر صلي الله عليه و آله است، از او مسـائل دينى خودتان را بپرسيد و آنچـه به شما مى گويد به خاطر بسپاريد (و به آن عمل كنيد).
تسليت به صاحبان عزا
۱۹ هِشامُ بْنُ الْحَكَمِ قالَ: رَأَيْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عليهماالسلام يُعَزّى قَبْلَ الدَّفْنِ وَ بَعْدَهُ. [تهذيب 1: 463 ح 1563]
هشام بن حكم مى گويد: مـوسى بن جعفر عليهماالسلام را ديدم كه قبل از دفن ميّت و پس از آن صاحـبان عزا را سر سلامتى و تسليت مــى داد.
ادب معاشرت و قرائت
۲۰ عَنْ حَفْصٍ قالَ: ما رَأَيْتُ أَحَدا أَشَدَّ خَوْفا عَلى نَفْسِهِ مِنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عليهماالسلام وَ لا أَرْجى للِنّاسِ مِنْهُ وَ كانَتْ قَرائَتُهُ حُـزْنا فَاِذا قَـرَأَ فَكَأَنَّهُ يُـخاطِبُ إِنْسانا. [كافى 2: 606]
از حفص روايت شده كه گفت: كسى را بر خويش بيمناكتر و براى مردم اميدواركننده تر از موسى بن جعفر عليه السلام نديدم. او قرائتى حزن آور داشت وقتى كه قرآن مى خواند گويا كسى را مخاطب قرار داده است.
فـصل سوم:
عـبادت امـام عليهالسلام
عـبادت امـام عليهالسلام
۲۱ عَمّارُ بْنُ أَبانَ قالَ: كانَتْ أُخْتى تَلى خِدْمَتَهُ [موسى بن جعفر عليهماالسلام] فَحُكِىَ لَنا أَنَّها قالتْ: كانَ إِذا صَلّى الْعُتْمَةَ حَـمِدَ اللّه َ وَ مَجَّـدَهُ وَ دَعاهُ، فَلَمْ يَزَلْ كذلِكَ حَتّى يَـزُولَ اللَّيْلُ، فَإذا زالَ اللَّيْلُ قامَ يُصَلّى حَتّى يُصَلّى الصُّـبْحَ ثُمَّ يَذْكُرُ قَليلاً حَتّى تَطْلِعَ الشَّمْسُ... . [تاريخ بغداد 13: 31]
عمّار پسر ابان مى گويد: خواهرم خدمتكار امام موسى بن جعفر عليه السلام بود، از او براى ما نقل شده كه گفت: امام عليه السلام پيوسته پس از نماز عشاء خدا را حمد مى نموده و به بزرگى ياد مى كرده و او را مى خواند، و دائم در اين حال بود، تا نيمى از شب مى گذشت، سپس بلند مى شد و نماز مى خواند تا اينكه نماز صبح را مى خواند سپس اندكى ذكر مى گفت تا اينكه خورشيد طلوع مى كرد.
قـرآن خوانى امـام عليهالسلام
۲۲ قالَ اليُونانى: وَ كانَ عليه السلام أَحْسَنَ النّاسِ صَوْتا بِالْقُرانِ، وَ كانَ إِذا قَرَأَ يَحْزُنُ وَ بَكى السّامِعُونَ لِتِلاوَتِهِ، وَ كانَ يَبْكى مِنْ خَشْيَةِ اللّه ِ حَتّى تَخْضَلَّ لِحْيَتُهُ بِالدُّمُوعِ. [مناقب ابن شهر آشوب 4: 318]
يونانى مى گويد: امام موسى بن جعفر عليه السلام خوش صداترين مردم در تلاوت قرآن بود و هر زمان قرآن مى خواند غمگين مى شد و شنوندگان بر تلاوت او گريه مى نمودند. و از ترس خداوند آن قدر گريه مى كرد كه محاسن مباركش با اشكهايش خيس مى شد.
شب زندهدارى امام صلىاللهعليهوآله
۲۳ قالَ الاِْرْبِلى: رُوِىَ أَنَّهُ[مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عليهماالسلام] كانَ يُصَلّى نَوافِلَ اللَّيْلِ وَ يَصِلُها بِصَلاةِ الصُّبْحِ، ثُمَّ يُعَقِّبُ حَتّى تَطْلعَ الشَّمْسُ وَ يَخِرُّ لِلّهِ ساجِدا، فَلا يَرْفَعُ رَأْسَهُ مِنَ الدُّعاءِ و التَّحْميدِ حَتّى يَقْرُبَ زَوالُ الشَّمْسِ. [كشف الغمّة 2: 228]
اربلى گويد: روايت شده است كه امام[موسى بن جعفر عليهماالسلام] نماز شب را مى خواند و آن را به نماز صبح متصّل مى كرد، سپس تعقيبات را تا طلوع خورشيد ادامه مى داد. و صورت خود را جهت سجده بر خدا به زمين مى سائيد و تا نزديك زوال آفتاب سرش را از دعا و حمد الهى بر نمى داشت.
نمــاز اوّل وقت
۲۴ أحْمَدُ بْنُ عَبْدِاللّه ِ، عَنْ أَبيهِ قالَ: دَخَلْتُ عَلَى الْفَضَلِ بْنِ الرَّبيعِ وَ هُوَ جالِسٌ عَلى سَطْحٍ فَقالَ لى: ... وَ قَدْ وَكَّلَ عليه السلام مَنْ يَتَرَصَّـدُ أَوقاتَ الصَّلاةِ، فإِذا أَخْبَرَهُ وَثَبَ يُصَـلّى مِنْ غَيْرِ تَجْديدِ وُضُـوءٍ ، وَ هُـوَ دَأبُـهُ. [بحارالانوار 48: 107]
احمد بن عبداللّه از پدرش نقل مى كند كه گفت: به نزد فضل بن ربيع وارد شدم كه در پشت بام نشسته بود [و به زندان نگاه مى كرد]، به من گفت: نگاه كن ببين چه مى بينى؟ گفتم لباسى بيش نمى بينم، گفت: او موسى بن جعفر عليه السلام است پيوسته مشغول عبادت است، و كسى را براى اعلام اوقات نماز گماشته است، هنگامى كه وقت نماز را به او خبر مى دهد برخاسته و بى آنكه تجديد وضو كند، شروع به نماز مى كند و اين عادت هميشگى اوست.
سجـدههاى امـام عليهالسلام
۲۵ الثَّوْبـانى قالَ: كانَتْ لاَِبى الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عليهماالسلام بِضـْعَ عَشْرَةَ سَنـَةٍ كُلَّ يَـوْمٍ سَجـْدَةٌ بَعْدَ ابْيِضاضِ الشَّمْسِ إِلى وَقْتِ الزَّوالِ. [عيون اخبار الرضا 1: 95]
ثوبانى مى گويد: امام موسى بن جعفر عليهماالسلام ده سال و اندى بود كه هر روز سجده اى پس از درخشان شدن آفتاب تا هنگام ظهر به جا مى آورد.
افطار امـام عليهالسلام
۲۶ عَنْ خالِدِ بْنِ نَجيحٍ، قالَ: كُنْتُ أَفْطُرُ مَعَ أَبى عَبْدِاللّه ِ، فَمَعَ أَبى الْحَسَنِ الأَوَّلِ عليهماالسلام فى شَهْرِ رَمَضانَ، فَكانَ أَوَّلُ ما يُوتى بِهِ قَصْعَةٌ مِنْ ثَريدِ خَلِّ وَ زَيْتٍ، فَكانَ أوَّلُ ما يَتَناوَلُ مِنْهُ ثَلاثَ لُقَمٍ، ثَمَّ يُؤْتى بِالْجَفْنَةِ. [محاسن برقى 2: 278 ح 1895]
از خالد بن نجيح روايت شده كه گفت: من همراه امام صادق و امام موسى كاظم عليهماالسلام در ماه رمضان افطار مى نمودم، اوّل چيزى كه سر سفره افطار آورده مى شد كاسه تريد سركه و زيتون بود كه امام عليه السلام ابتدا از آن سه لقمه ميل مى نمود، سپس كاسه [بزرگى كه غذاى آماده براى عموم در آن بود] آورده مى شد.
امام و دهه آخر ماه رمضان
۲۷ عَنِ الرِّضا عليه السلام قال: كانَ أَبى عليه السلام يَزيدُ فى الْعَشْرِ الأَواخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ فى كُّلِ لَيْلَةٍ عِشْرينَ رَكْعَةً. [قرب الاسناد: 207]
از امام رضا عليه السلام نقل شده كه فرمود: پدرم در دهه آخر ماه رمضان در هر شب بيست ركعت به نمازهاى مستحبّى شبهاى ماه رمضان مى افزود.
آمادگى براى عبادت جمعه
۲۸ قالَ الصَّدُوقُ: وَ كانَ مُوسَى بْنُ جـَعْفـَرٍ عليهماالسلام يَتَهَيَّأُ يَوْمَ الْخَميسِ لِلْجُمُعَةِ. [من لايحضره الفقيه 1: 416 ح 1228]
صدوق عليه الرحمة مى گويد: امام موسى بن جعفر عليهماالسلام از روز پنجشنبه خودش را براى [عبادت ونماز] روز جمعه آماده مى ساخت [تا در روز جمعه فرصت زيادى، و شادابى بهترى براى عبادت و نماز جمعه داشته باشد.]
سـفر حـج پـياده
۲۹ عَلِىُّ بْنُ جَعْفَرٍ قالَ: خـَرَجْنا مَعَ أَخى مُـوسَى بْنِ جـَعْفـَرٍ عليهماالسلام فى أَرْبَعِ عُمُرٍ يَمْشى فيها إِلى مَكَّةَ بِعِيالهِ وَ أَهْلِهِ… [بحارالانوار 48: 100 ح 2]
على بن جعفر مى گويد: با برادرم موسى بن جعفر عليهماالسلام در چهار[سفر] عمره همراه شديم، كه با خانواده خويش پياده بسوى مكّه حركت مى نمود.
زيــارت اوّلين مظلوم
۳۰ رُوِىَ عَنْ أَبى الْحَسَنِ عليه السلام: أَنَّهُ كانَ يَقُولُ عِنْدَ قَبْرِ أَميرِالْمُؤمِنينَ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيْهِ: اَلْسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِىَّ اللّه ِ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَوَّلُ مَظْلُومٍ وَاَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ. [بحارالانوار 100: 265 ح 3]
از امام هفتم عليه السلام روايت شده: كه در كنار قبر اميرمؤمنان عليه السلام مى فرمود: سـلام بر تو اى ولىّ خدا، من گواهى مى دهم كه تو اولين مظلوم، و اوّلين كسى هستى كه حقش غـصب شـده است.
فـصل چهارم:
دعـاهاى امـام عليهالسلام
دعاى سجـود امـام عليهالسلام
۳۱ قالَ ابْنُ شَهْر آشُوبٍ: وَ كانَ عليه السلام يَقُولُ فى سُجُودِهِ: قَبُحَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ وَ التَّجاوُزُ مِنْ عِنْدِكَ. [مناقب ابن شهر آشوب 4: 318]
ابن شهر آشوب مى گويد: امام هفتم عليه السلامدر سجده هايش مى فرمود: بارالها! هر چند گناه و نافرمانى از بنده ات، بَد و ناسزاست، ولى بخشش و چشم پوشى از سوى تو زيبا و نيكو مى باشد.
توصيه به دعا براى ديگران
۳۲ عَنْ صَفْوانَ بْنِ يَحْيى، عَنْ أَبى الْحَسَنِ عليه السلامأَنَّهُ كانَ يَقُولُ: مَنْ دَعا لاِمْرَى ءٍ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَكَّلَ اللّه ُ بِهِ لِكُلِّ مُؤْمِنٍ مَلَكا يَدْعُو لَهُ. [اعلام الدين: 393]
صفوان بن يحيى از امام هفتم عليه السلام نقل كرده كه امام عليه السلاممى فرمود: هر كس فردى از زنان و مردان مؤمن و مسلمان را دعا كند، خداوند به شمار هر مؤمن فرشته اى را مى گمارد تا بر او دعا كند.
دعاى امام عليهالسلام در زندان
۳۳ وَ قالَ بَعْضُ عُيُونِهِ: كُنْتُ أَسْمَعُهُ كَثيرا يَقُولُ فى دُعائِهِ: «اَللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّنى كُنْتُ أَسْأَلُكَ أَنْ تُفَرِّغَنى لِعِبادَتِكَ؛ أَللّهُمَّ وَ قَدْ فَعَلْتَ، فَلَكَ الْحَمْدُ». [بحارالانوار 48: 107 ح 9]
يكى از جاسوسان گمارده شده بر او مى گويد: من بسيار مى شنيدم كه در دعاهايش مى فرمود: بارالها! همانا تو خود آگاهى كه همواره از تو مى خواستم كه مرا براى عبادت خود فراغتى عطا فرمائى، بارالها! چنان كردى، پس تو را سپاس.
دعا در محراب نماز شب
۳۴ اَحَمْدُ بْنُ خالِدِ الْبَرْقى يَقُولُ: كانَ أَبُوالْحَسَنِ عليه السلام إِذا قامَ إِلى_'feمِحْرابِهِ فى اللَّيْلِ قــالَ: اَللّهُمَّ إِنَّكَ خَلَقْتَنى سَوِيّا وَ رَبَّــيْتَنى صَبِـيّا وَجَعَلْتَنى غَنِيّا مُكْفِيا… [بحارالانوار 87: 229 ح 42]
احمد بن خالد برقى مى گويد: موسى بن جعفر عليهماالسلام چون در محرابش براى نماز شب مى ايستاد مى فرمود: بارالها! [تو را سپاس كه] مرا بى نقص و عيب آفريدى و در كودكى تربيتم كردى و از ديگران بى نيازم نمودى بطورى كه خودم توانايى انجام كارهايم را دارم.
استغفار روزانه امام عليهالسلام
۳۵ إِبْراهيمُ بْنُ أَبى البِلادِ قالَ: قالَ لى أَبُوالْحَسَنِ عليه السلام: إِنّى أَسْتَغْفِرُ اللّه َ فى كُّلِ يَوْمٍ خَمْسَةَ الافِ مَرَّةٍ، ثُمَّ قالَ: خَمْسَةُ الافٍ كَثيرٌ؟ [بحارالانوار 93: 282 ح 26]
ابراهيم بن ابى البلاد مى گويد: امام هفتم عليه السلام به من فرمودند: «من هر روز پنج هزار بار از خداوند آمرزش مى طلبم، سپس [چون تعجّب مرا ديد ]فرمود: مگر پنج هزار استغفار زياد است؟
استغفار شبانه امام عليهالسلام
۳۶ قالَ السَّيِدُ بْنُ طاوُوسٍ رَحِمَهُ اللّه ُ: ... مُوسىَ بْنُ جَعْفَرٍ عليهماالسلام ... كانَ يُحْيِى اللَّيْلَ بِالسَّهَرِ اِلى السَّحَرِ بِمُواصَلَةِ اِلاْستِغْفارِ… [بحارالانوار 102: 16 ح 10]
سيد بن طاووس گويد: امام موسى بن جعفر عليهماالسلام ، شب را تا سحر بيدار بود و پيوسته طلب آمرزش مى نمود.
دعاى هميشگى امام عليهالسلام
۳۷ قالَ إِبْنُ شَهْر آشُوب: وَكانَ يَدْعُو كَثيرا فَيَقُولُ عليه السلام: «اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُكَ الرّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسابِ». وَ يُكَرِّرُ ذلِكَ. [مناقب ابن شهر آشوب 4: 318]
ابن شهر آشوب مى گويد: بيشتر اوقات امام هفتم عليه السلام اين دعا را مى خواند: «بار الها! راحت و آسانى هنگام مرگ، و بخشايش هنگام حساب از تو مى خواهم». و اين دعا را تكرار مى نمود.
دعاى آب زمزم
۳۸ اَحْمَدُ بْنُ خالِدِ الْبَرْقى قالَ: كانَ أَبُو الْحَسَنِ عليه السلام يَقُولُ إِذا شَرِبَ مِنْ زَمْزَمَ: بِسْمِ اللّه ِ، أَلْحَمْدُ لِلّهِ، أَلشُّكْرُ لِلّهِ [محاسن برقى 2 : 400 ح 2400]
امام موسى كاظم عليه السلام هنگام نوشيدن از آب زمزم مى فرمود: «بسم اللّه » (به نام خدا) «الحمد للّه ، و الشكر لِلّه» (ستايش و سپاس براى خداست).
ذكر صـدگانه امـام عليهالسلام
۳۹ عَنِ الصّـادِقِ عليه السلام قالَ: مَنْ بَسْمَلَ وَ حَوْلَقَ [حَوْقَلَ] فى دُبْرِ كُلِّ صَلاةٍ مِنَ الْفَجْرِ وَ الْمَغْرِبِ سَبْعا دَفَعَ اللّه ُ تَعالى عَنْهُ سَبْعينَ نَوْعا مِنْ أنْواعِ الْبَلاءِ... قالَ أَبُوالْحَسَنِ عليه السلام: وَ أَنَا أَقُولُها مِائةَ مَرَّةٍ. [بحارالانوار 86: 112 ح 11 و 12]
از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: هركس پس از نمازصبح و مغرب هفت بار «بسم اللّه ، و لاحول و لاقوّة اِلاّ باللّه » را بخواند، خداوند هفتاد نوع از انواع بلا را از او دور مى نمايد. امام هفتم عليه السلام فرمود: من اين ذكرها را روزى صدبار مى گويم.
دعاى خروج از منزل
۴۰ عَنْ أَبى الْحَسَنِ الرِّضا عليه السلام قالَ: كانَ أَبى عليه السلام يَقُولُ إِذا خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ: «بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الَّرحيمُ، خَرَجْتُ بِحَوْلِ اللّه ِ وَقُوَّتِهِ، لا بِحَوْلٍ مِنّى وَ قُـوَّةٍ، بَلْ بِحَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ يا رَبِّ مُتَعَرِّضا لِرِزْقِكَ، فَأتِنى بِهِ فى عافِيَةٍ». [محاسن برقى 2: 91 ح 1241]
از امام رضا عليه السلام روايت شده كه فرمود: پدرم [امام موسى بن جعفر عليهماالسلام] هنگامى كه از خانه اش بيرون مى شد مى فرمود: «به نام خداوند بخشنده مهربان» به اراده و قوّه الهى، نه به اراده و قدرت خودم بلكه به اراده و قدرت تو اى خداى بزرگ در راه طلب روزى از منزل خارج مى شوم، پس در نهايت سلامتى مرا به خانه ام برگردان.