مقدمه
شناخت اجمالى امام عليه السلام
ششمين امام شيعيان حضرت جعفر بن محمد الصادق عليه السلامدر تاريخ هفدهم ربيع الاوّل سال هشتاد و سه هجرى به دنيا آمد. پدر بزرگوارش وى امام باقر عليه السلام و مادر گراميش فاطمه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر است مادر گراميش را مورخان اينگونه معرفى كرده اند: فاطمه امّ فروه از تمامى زنان دوران خويش با تقواتر و پروا پيشه تر بود.
امام صادق عليه السلام مدت سى و يك سال در كنار پدر بزرگوارش خود زندگى كرد و در سال ۱۱۴ هجرى قمرى كه امام باقر عليه السلاموفات يافت بار سنگين و با عظمت امامت را بدوش كشيد و در اين مدت با توجه به فرصتى كه در اثر پايان دوران خلافت ننگين امويان و استحكام نيافتن خلافت شوم عباسيان براى آن حضرت پيش آمده بود معارف الهى و احكام اسلامى را به بهترين شيوه پراكند و شاگردان با فضيلت و دانشمندان بنامى را پروراند. آن حضرت در مدت عمر خويش با خلفاى زيادى معاصر بود كه به ترتيب عبارتند از: هشام بن عبدالملك، وليد، يزيد بن وليد، ابراهيم بن وليد، مروان بن محمد از بنى اميّه و سفاح و منصور از بنى عباس.
امام صادق عليه السلام پس از سى و چهال سال امامت و تلاش بى وقفه در راه احياى اسلام و معارف اصيل آن با بجاى نهادن ميراثى گرانقدر از احاديث و پرورش شاگردانى بسيار در سال ۱۴۸ هجرى قمرى در سن ۶۵ سالگى توسط منصور عباسى به وسيله انگورى زهر آلود مسموم شد و در روز ۲۵ شوال به شهادت رسيد، بدن مباركش در قبرستان بقيع در كنار قبر پدر بزرگوارش و جدّ گراميش به خاك سپرده شد.
اكنون خوشه اى از خرمن علوم و قطره اى از درياى فضيلت او كه در چهل رفتار وى تجلى كرده است به عاشقان ولايت و رهروان راه هدايت تقديم مى شود اميد كه چراغى فرا راه زندگى همگان باشد. انشاء اللّه [ـ براى تهيه اين زندگينامه مختصر از كتابهاى بحار الانوار ج 47 و منتهى الامال و تاريخ طبرى ج 5 استفاده شد البته آشكار است كه در رابطه با تاريخ ولادت امامت و شهادت آن حضرت اقوال مختلف ديگرى نيز هست كه از بيان آنها خوددارى شد.]
امام سجاد عليه السلام فرمود:
أَلا وَ اِنَّ أَبْغَـضَ النـّاسِ اِلَـى اللّه ِمَن يَقْتَدى بِسُنَّةِ اِمامٍ وَ لايَقتَدى بِأعمالِهِ[ـ الكافى، 8: 234، ح 312.].
هشدار كه منفورترين مردم نزد پروردگار، كسى است كه شيوه امامى را پيروى كند ولى از سيره عملى او پيروى ننمايد.
براى «چگونه بودن» نياز به الگو داريم و نقش الگو در تربيت چنان روشن است كه نيازى به بيان و توضيح نيست.
آنچه در اين الگو گيرى و اسوه يابى و تأسى به اخلاق اولياء الهى كارساز است، آشنايى با جزئيّات صفات و رفتار آن حضرات است، نه كلّيات. خوشبختانه در كتب حديث و سيره، نمونه هاى رفتارى پيامبر و امامان بصورت ريز و جزئى آمده است كه آشنايى با آنها بسيار سودمند است و گامى جهت خودسازى و تعالى بخشيدن به جامعه است.
انسان در ديد ژرف نگر اسلام، بيابانگردى سرگردان و گمگشته اى در تاريكزار زندگى نيست. او كشتى شكسته اى شوربخت و نا اميد و اسير موجهاى بيم زا و هراس آفرين نمى باشد.
بلكه موجودى مسؤول است كه با مقصد و مقصودى مشخص، با زاد و توشه اى كامل و راهنمايانى درونى و برونى به سفرى پرداخته كه از صحراى عدم آغاز مى شود و تا بار يافتن به لقاء الهى ادامه دارد.
تمامى نيروهاى خلقت، انسان را در اين سفر صادقانه يارى مى كنند و خدا با لطف بيكران خويش به هدايت او از راههاى گوناگون پرداخته است و بهترين جايگاه جاودانه را در سراى آخرت براى او مهيا كرده است.
انسان براى به دست آوردن نيك بختى خويش و سعادتمندى جامعه و رضايت خداوند بايد در طول اين سفر چگونه زيستن را بياموزد و اين آموزه ها را در زندگى خويش بكار گمارد.
اسلام عزيز براى پاسخ گويى بدين سؤال بسيار اساسى دو شيوه را دنبال نموده است:
الف: بيـان احـكام و دستـورهاى زنـدگى از آغاز تـا فـرجام
ب: ارائه الگوهاى تربيتى و نمونه هاى عينى كمال
بر اساس همين شيوه دوم در قرآن مجيد بارها از پيامبران و ديگر انسانهاى والا سخن به ميان آمده است، و از جنبه هاى الگويى آنان ستايش شده تا ديگران نيز به آنان تأسى بجويند.
در مكتب حياتبخش تشيع(اسلام راستين) معرفى اين الگوهاى الهى گسترده تر است و پيشوايان معصوم كه بهترين اسوه ها و الگوهاى زندگى هستند فرا روى چشمان باز و دلهاى آگاه قرار دارند تا آنانكه مسئوليت الهى و رسالت انسانى خويش را درك كرده اند و تصميم براى رسيدن به چكادهاى فرازمند فضيلت و كمال دارند با درس گرفتن از آنان زيستنى شرافتمندانه كه سعادت دنيا و آخرت را تأمين مى كند در پيش گيرند.
در راستاى اين هدف و براى معرفى سيره عملى و پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت معصوم او عليهم السلام گروهى از فضلاء و شيفتگان اهلبيت در حوزه علميه قم گرد هم آمده و در گستره كتابهاى بسيارى دست به تحقيق وسيعى زده اند كه بخواست خداوند مجموعه ارزشمندى را به زودى تقديم امت اسلامى خواهند نمود.
آشكار است كه در اين مجموعه تنها احاديثى كه بيانگر يك شيوه مستمر و عملى مداوم در زندگى معصومين عليهم السلامباشد آورده مى شود.
اكنون به عنوان نمونه اى از درياى مواج و گرانقدر روايات، چهل حديث از سيره هريك از معصومين عليهم السلام به پيشگاه امّت اسلامى عرضه مى شود. اميد كه همه ما را چراغ راه و ره توشه سفرى باشد براى رسيدن به سعادت دنيا و نيك بختى آخرت.
* * *
در اين چهل حديث، با گوشه اى از اخلاقيات و سيره سازنده و الهام بخش ششمين امام و پيشواى شيعيان، حضرت امام صادق عليه السلامآشنا مى شويم. به اين اميد كه آشنايى با سيره صادقى، امّت ما بويژه جوانان جامعه را با گوهر تقوا و سرمايه هاى كمال و معنويت و اخلاق اسلامى مأنوس سازد و راهِ پيروى از آن «اسوه فضايل» را هموارتر كند.
فصل اول:
در خـلوت حـق «سـيره عـبادى امام صـادق عليهالسلام »
چهار بنيان زندگى
۱ قيلَ لِلصـادِقِ عليه السلام: عَلى ماذا بَنَيْتَ أَمْرَكَ؟ فَقالَ عليه السلام: عَلى أَرْبَعَةَ أَشْياءَ: عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلى لايَعْـمَلُهُ غَيرى فَاجْتَهَدْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ مُطَّلِعٌ عَلىَّ فَاسْتَحْيَيْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزقى لايَاكُلُهُ غَيرى فَا طْمَانَنْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ اخِرَ أَمْرى الْمَوتُ فَاسْتَعْدَدتُ. [بحار الانوار، 78: 228 ح 100]
به امام صادق عليه السلام گفتند: كار خود را به چه اساسى استوار ساخته اى؟ فرمود: بر چهار بنيان: [اول] دانستم كه عمل مرا كسى ديگر انجام نمى دهد پس تلاش نمودم [دوم] دانستم كه خداى بر من آگاه است پس حيا كردم. [سوم] دانستم كه روزى مرا ديگرى نمى خورد پس آرام گرفتم [چهارم] دانستم كه پايان كار من مرگ است پس براى آن آماده شدم
كيفيت عمل هر كس، بر پايه بينش و باور او استوار است. كسى كه به ارتباط عمل و پاداش معتقد باشد و خدا را شاهد بر كارهاى خويش بداند و به روزىِ مقدّر قانع باشد و مرگ را باور داشته باشد، از پستى ها و پليدى ها و گناهان دورى مى كند و براى سعادت اخروى مى كوشد.
ستايش خداى در مصيبتها
۲ كانَ أَبُوُ عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام يَقُولُ عِنْد اَلْمُصيبَةِ: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّـذى لَمْ يَجْعَلْ مُصيبَـتى فى دينى وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَوْ شاءَ أَنْ يَجْـعَلَ مُصيبَتى أَعـظَمَ مِمّـا كانَتْ وَالْحَمْدُ لِلّهِ عَلَى الاَْمْرِ الَّذى شاءَ أَنْ يَكُونَ فَكانَ. [كافى 3: 262 ح 42، تحف العقول 381]
امام صادق عليه السلام بهنگام مصيبت و مشكلات مى فرمود: سپاس خدايى را كه مصيبت مرا در دينم قرار نداد و سپاس خدايى را كه اگر مى خواست مصيبت مرا بيش از اين قرار دهد [مى توانست] و ستايش خدايى را بر آنچه كه او خواست و همان نيز انجام گرفت.
مصيبت در دين، بدتر و سخت تر از مصيبت در جسم و مال و فرزندان و بستگان است، همچنان كه عافيت در دين هم، از همه عافيت ها برتر است. اگر انسان به بلاها و گرفتاريهاى بيشتر و سخت ترى كه ممكن بوده براى او پيش آيد، ولى به لطف الهى بر سرش نيامده است توجه داشته باشد، هميشه شاكر خواهد بود.
تـوسّـل
۳ عَـنْ داوُدِ الـرِّقى قـالَ: اِنّى كُنْتُ أَسْـمَعُ أَباعَبْـدِاللّه ِ عليه السلام أَكْثَرَ ما يُـلِحُّ بِهِ فىالدُّعاءِ عَلَى اللّه ِ بِحَقِّ الْخَمْسَةِ يَعْنى رَسُولَ اللّه ِ وَأَميرَالْمُومنينَ وَفاطِمَةَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَينَ عليهم السلام. [وسائل الشيعه 4: 139 ح 1]
داود رقى (از اصحاب امام صادق عليه السلام) مى گويد: من از امام صادق عليه السلام مى شنيدم كه در هنگام اصـرار دعاهايش بيشتر مواقـع خداى را به حق پنج نفر مى خواند، يعنى رسول خـدا و اميرمؤمنان و فاطـمه زهراء و حسن و حسين (درود خدا بر آنها باد).
توسّل، دستور دينى است. براى حاجت خواستن از درگاه خدا، بايد وسيله داشت. توسّل يعنى وسيله آوردن به درگاه الهى (و ابتغوا اليه الوسيله) و بهترين وسيله، اهل بيت عصمت و طهارتند كه در پيشگاه خدا قرب و منزلت و آبرو دارند و خدا به حرمت جاه و مقامشان حاجت بندگان را بر مى آورد.
عشـق به خــدا
۴ امام صادق عليه السلام فرمود: وَلكِنّى أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ عَزَّوَجَلَّ وَ تِلْكَ عِبادَةُ الْكِرامِ [وسائل الشيعه 1: 45 ح 2؛ مشكاة الانوار ص 128]
امام صادق عليه السلام فرمود: عبادت كنندگان سه دسته اند گروهى خداى را عبادت مى كنند به اميد و برخى عبادت مى كنند از ترس. ولى من او را عبادت مى كنم بواسطه آنكه به او عشق مى ورزم و اين عبادت كريمان است.
بيـم از خــداوند
۵ قالَ مالِكُ: قَدْ كُنْتُ أَخْتَلِفُ اِلَيْهِ زَمانا فَما كُنْتُ أَراهُ اِلاّ عَلى ثَلاثِ خِصالٍ: اِمّا مُصَـلّيا وَ إمّا صامِتا وَ إمّا يَقْـرَءُ الْقُـرانَ وَ لايَتَكَلَّمُ فيما لايَعْـنيه فَكانَ مِنَ الْعُلَماءِ الْعِـبادِ الَّذينَ يَخْـشَونَ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ. [بحارالانوار 17 : 32 ح 14]
مالك (پيشواى فرقه مالكيه از اهل سنت) مى گويد من مدت زمانى به خدمت امام صادق عليه السلام رفت و آمد داشتم، او را هرگز در غير اين سه حالت نديدم: يا نماز مى گزارد، يا سكوت مى نمود (در برخى روايات يا به نماز ايستاده بود) يا قرآن تلاوت مى كرد و در آنچه كه سودى نداشت سخن نمى راند و او از دانشمندان و بندگان خداى بود آنانكه از خداى در بيم و هراس اند.
حفظ زبان از سخنان بيهوده، از نخستين گام هاى سير و سلوك است. عادت دادن خود به تلاوت قرآن و ذكر خدا، گام ديگرى در راه خودسازى است. عارفان هرگز فرصت هاى عمر را هدر نمى دهند و «زمان» را با نماز و دعا و ذكر و عبادت و تلاوت پر مى كنند.
يـاد سيـدالشـهداء
۶ قالَ الْصّـادِقُ عليه السلام: اِنّى ما شَرِبْتُ ماءً بارِداً اِلاّ ذَكَرْتُ الْحُسَيْنَ عليه السلام. [وسائل الشيعه 17: 216 ح 1]
امام صـادق عليه السلام: من هرگز آب سرد ننوشيدم مگر آنكه از امام حسين عليه السلام ياد نمودم.
ياد ابا عبداللّه عليه السلام و تشنگى آن شهيد مظلوم هنگام نوشيدن آب خنك و گوارا، از توصيه هاى مؤكد پيشوايان دين است.
در انتـظار مهـدى عليهالسلام
۷ عَنْ سُدَير الصَّيْرَفى عَنْ أَبى عَبْدِاللّه عليه السلام فى حَديثٍ طَويْلِ أَنَّهُ كانَ يَقُولُ: سَيّدى غَيْبَتُكَ نَفَتْ رُقادى وَضَيَّقَتْ عَلَىَّ مِهادى وَ ابْتَـزَّتْ مِنّى راحَةَ فُؤادى. [اثبات الهداة 6: 414 ح 162]
سدير صيرفى (يكى از ياران امام صادق عليه السلام) در حديثى طولانى مى گويد: آن حضرت همواره مى گفت: سرورم (حضرت مهدى عليه السلام) غيبت تو خواب از چشمم ربوده و خوابگاه را بر من تنگ نموده و راحتى قلب را از من گرفته است.
نمـاز شب در سـفر
۸ عَنِ الْحَلَبى قالَ سَأَلْتُ أَبا عَبْدِ اللّه ِ عِنْ صَلاةِ الْلَّيْلِ وَ الْوَتْرِ فى أَوَّلِ الْلَيْلِ فى السَّفَرِ اِذا تَخَوَّفْتُ الْبَرْدَ وَ كَانَتْ عِلَةٌ، فَقالَ: لا بَـأسَ أَنَا أَفْـعَـلُ ذلِكَ. [كافى 3: 441 ح 10، وسائل الشيعه 3: 183 ح 8]
حلبى (يكى از ياران امام صادق عليه السلام) مى گويد: از امام صادق عليه السلام راجع به نماز شب و نماز وتر پرسيدم آيا در هنگام سفر و ترس از سرما و يا وجود بيمارى در ابتداى شب مى توان آن را خواند؟ امام عليه السلام فرمود: آرى اشكالى ندارد و من نيز اين چنين مى كنم.
لباس نـماز و دعـا
۹ وَ كانَ لَهُ ]الصّادِقُ عليه السلام[ ثَوبانِ خَشِنانِ يُصَـلّى فيهِما فى بَيْـتِهِ فَاِذا أَرادَ أَنْ يَسْأَلَ اللّه ُ الْحاجَةَ لَبِسَهُما. [دعائم الاسلام 2: 159 ح 565]
امام صادق عليه السلام را دو لباس خشـن بود كه در خانه با آنها نماز مى گذارد و چون مى خواست از خدا حاجتى بخواهد (دعا كند) آن دو لباس را مى پوشيد.
اين سيره درباره امام باقر عليه السلام هم نقل شده است. چنين لباسى حالت خضوع و فروتنى مى آورد و سبب خشوع در نماز و دعا مى شود.
سجده هنگام حاجت خواهى
۱۰ اِنَّ الصّـادِقَ عليه السلام كانَ اِذا أَلَحَّتْ بِهِ الْحـاجَةُ يَسْجُدُ مِنْ غَيْرِ صَـلاةٍ وَ لارُكُوعٍ يَقُـوُلُ: يـا أَرْحَمَ الرّاحمينَ سَبْعا ثُمَّ يَسأَلُ حاجَتَهُ. [بحارالانوار 95: 164 ح 18]
همانا امام صادق عليه السلام چون حاجتى مهم داشت بدون نماز و ركوع به سجده مى رفت و هفت بار مى گفت يا ارحم الراحمين سپس حاجت خود را از خدا درخواست مى كرد.
سـجده بر تربت كربلا
۱۱ قالَ مُعاويةُ بْنُ عَمارٍّ: كانَ لاَِبى عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام خَريطَةُ ديباجٍ صَفْراءَ فيها تُرْبَةُ أبى عَبْدِاللّه ِ عليه السلام فَكانَ اِذا حَضَرَتِ الصَّلاةُ صَبَّهُ عَلى سَجّادَتِهِ وَ سَجَدَ عَليهِ. [وسائل الشيعه 3: 608 ح 3]
معاويه بن عمار (يكى از اصحاب امام صادق عليه السلام)مى گويد: امام صادق عليه السلام را كيسه اى ابريشمين و زرد بود كه در آن خاك كربلاى حسين بود. چون هنگام نماز فرا مى رسيد آن خاك را بر سجاده خود مى ريخت و بر آن سجده مى كرد.
فضيلت سجده بر تربت سيّد الشهدا عليه السلام بسيار است. سجده بر تربت و ذكر گفتن با تسبيحى كه از تربت قبر آن حضرت تهيّه شده باشد، يادآور آن امام مظلوم و الهام بخش جانبازى و فداكارى در راه دين است. از تربت شهيد، بوى خون و جهاد به مشام مى رسد و اينگونه يادآورى از واقعه عاشورا، تجديد ميثاق با آن حماسه بزرگ و حماسه آفرينان خدايى است.
در كنــار كعـبه
۱۲ قـالَ جَمْـيلٌ: وَ رَاَيْتُ أَبا عَبْدِاللّه ِ عليه السلام يَسْتَلِمُ الاَْرْكانَ كُلَّها. [كافى 4: 408 ح 9]
جميل (از اصحاب حضرت صادق عليه السلام) مى گويد: امام صادق عليه السلام را ديدم كه تمامى گوشه هاى كعبه را استلام مى كرد (به آن اركان دست مى ماليد).
مستحب است هنگام طواف كعبه، وقتى به نزديك چهار گوشه آن مى رسيم، آن ها را لمس كنيم.
اقـرار به گنـاهان
۱۳ عَنْ أَبى عَبْدِاللّه ِ عليه السلام: اَنَّهُ كانَ اِذا انْتَهى اِلى الْمُلْتَزَمِ قالَ لِمَواليهِ: أَميطُوا عَنّى حَتّى اُقِرَّ لِرَبّى بِذُنُوبى فى هذا الْمَكانِ، فِاِنَّ هذا مَكانٌ لَمْ يُقِرَّ عَبْدٌ لِرَبِّهِ بِذُنُوبِهِ ثُمَّ أَسْتَغْفَرَ اللّه َ اِلاّ غَفَرَ اللّه ُ لَهُ. [كافى 4: 401 ح 4، وسائل الشيعه 9: 424 ح 5]
امام صادق عليه السلام چون به ملتزم (قسمتى از ديوار كعبه بين حجر الاسود و در خانه كعبه) مى رسيد به غلامانش مى فرمود: از من دور شويد تا در پيشگاه خداوند به گناهانم اعتراف كنم، زيرا اين جا مكانى است كه هر بنده اى در پيشگاه خدا اقرا به گناهانش كند و از خدا آمرزش بخواهد خدا او را مى بخشايد.
كعبه مقدس، خصوصا نزديك درِ كعبه، جاى مقدّسى است كه سزاوار است بنده گنهكار، در پيشگاه خدا گريه و تضرّع كند و از او مغفرت و رحمت بطلبد. خداى كريم هم پناه آورندگان به درگاهش را ردّ نمى كند و اميدواران رحمتش را محروم نمى سازد.
منـاجات آخـر شـب
۱۴ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ الْحَجّاجِ قالَ: كانَ أَبا عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام اِذا قامَ اخِرَ الْلَّيلِ يَرْفَعُ صَوْتَهُ حَتّى يَسْمَعَ أَهْلُ الدّارِ وَ يَقُولُ: اَللّهْمَّ أَعِنّى عَلى هَوْلِ الْمُطَّلَعْ وَ وَسِّعْ عَلَىَّ ضيقَ الْمَضْجَعِ وَ ارْزُقْنى خَيْرَ ما قَبْلَ الْمَوْتِ وَ ارْزُقْنى خَيْرَ ما بَعْدَ الْمَوْتِ. [كافى 2: 538 ح 13، بحارالانوار 87: 192]
عبدالرحمن بن حجاج (يكى از ياران حضرت) مى گويد: امام صادق عليه السلام چون آخر شب (براى مناجات با خدا) بر مى خاست، صداى خود را (به دعا) بلند مى كرد تا خانواده اش بشنوند و مى گفت: خدايا مرا در بيم قيامت كمك فرما و تنگاى خوابگاه (قبر) را بر من وسيع فرما و خير قبل از مرگ و پس از مرگ را بر من روزى فرما.
نماز شب، خلوت كردن بنده با خدا و رازگويى عبد با مولاست. آنان كه در پى قرب خدايند، از اين فرصت بهره مى گيرند و با تضرّع به درگاه الهى، از او مغفرت مى طلبند.
مهـر پيـامبر صلىاللهعليهوآله
۱۵ ]كانَ الصّـادِقُ عليه السلام] اِذا ذَكَرَ النَّـبِىَّ صلي الله عليه و آله قالَ: بِأَبى وَ أُمّى وَ نَفْسى وَ قَوْمى وَ عِتْرَتى. [تفسير البرهان 1: 307 ح 4]
امام صـادق عليه السلام چون از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ياد مى كرد مى گفت: پدرم، مادر، جانم، قبيله و خاندانم فداى او باد.
ارزش وجود پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به حدّى است كه كسى چون امام صادق عليه السلام هم خود را فداى آن حضرت مى داند.
بـوى خـوش و روزه
۱۶ كانَ أَبُوعَبْدِاللّه عليه السلام اِذا اصامَ تَطَيَّبَ بِالطّيبِ وَ يُقُولُ: اَلطّـيبُ تُحْـفَةُ الصّـائِم. [كافى 4: 113 ح 3، من لايحضره الفقيه 2: 112 ح 1872]
امام صادق عليه السلام چون روزه مى گرفت بوى خوش به كار مى برد و مى فرمود: بوى خوش هـديه روزه دار است.
عطر و بوى خوش، نشاط آور است و توصيه شده هنگام نماز و عبادت و زيارت و روزه دارى، از آن استفاده شود. مسلمان خوب است هميشه معطّر و خوشبو باشد.
روزه و گيـاهان خوشبو
۱۷ كانَ أَبُوعَـبْدِاللّه ِ عليه السلام اِذا صـامَ لايَشُّـمُ الرَّيْحانَ فَسَأَلْتُهُ عَنْ ذلِكَ فَقـالَ: اَكـْرَهُ أَنْ أَخْـلِطَ صَوْمى بِلَـذَّةٍ. [من لايحضره االفقيه 2: 114 ح 188، وسائل الشيعه ج 7: 67 ح 15]
امام صادق عليه السلام چون روزه مى داشت گياهان و گلهاى خوشبو را نمى بوييد. از آن حضرت در اين باراه سوال كردم فرمود: دوست ندارم كه روزه خود را با لذت بياميزم.[ـ از نظر فقهى نيز بوئيدن گياهان خوشبو مكروه است ولى استعمال عطر مستحب است. بنابراين بين اين روايت و روايت قبلى منافاتى نيست.]
احترام مـاه رمضـان
۱۸ قالَ الصّادِقُ عليه السلام: اِنّي اِذا سـافَرْتُ فى شَـهْرِ رَمَضـانَ ما آكُلُ اِلاّ الْقُوتَ وَ ما أَشْرَبُ كُلَّ الرَّىِّ. [وسائل الشيعه 7: 147 ح 5]
امام صادق عليه السلام فرمود: هرگاه در ماه رمضان به مسافرت مى روم[به احترام ماه رمضان اگر چه مسافرم و روزه بر من واجب نيست ولى] جز به اندازه رمق داشتن غذا نمى خورم و هرگز از آب در حدّ سيراب شدن نمى نوشم.
با آنكه مسافر در ماه رمضان نبايد روزه بگيرد و خوردن آب و غذا براى او اشكالى ندارد، ولى براى آنكه از حالت روزه داران فاصله زيادى نداشته باشد و حرمت ماه رمضان هم محفوظ بماند، خوب است كه اگر مى خورد و مى آشامد، به اندازه ضرورت باشد، نه آنكه غذا و آب كامل بخورد و بنوشد. اين عمل، اثر تربيتى و خودسازى دارد و تسلّط بر نفس را افزايش مى دهد و آدمى را از سيطره شكم رها مى سازد.
فصل دوم
در جلوت خلق «سـيره اجـتماعى امام صـادق عليهالسلام »
رسـيدگى به نيازمندان
۱۹ عَنْ هِشامِ بْنِ سالِمٍ: كانَ أَبُوعَبْدِاللّه ِ عليه السلام اِذا اعتَّمَ وَ ذَهَبَ مِنَ اللَّيْلِ شَـطْرُهُ أَخَـذَ جِرابا فيهِ خُـبْزٌ وَ لَحْمٌ وَ الدَّراهِمُ فَحَمَلَهُ عَلى عُنُقِهِ ثُمَّ ذَهَبَ اِلى اَهْلِ الْحاجَةِ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ فَقَسَّـمَهُ فيهِمْ وَ لا يَعْرِفُونَهُ فَلّما مَضى أَبُوعَبـْدِ اللّه ِ عليه السلام فَقَـدُوا ذلِكَ فَعَلِمُوا أَنَّهُ كانَ أَبُوعَـبْدِاللّه ِ عليه السلام. [كافى 4: 8 ح 1، بحار الانوار 47: 38 ح 47]
هشام بن سالم (از ياران امام صادق عليه السلام) مى گويد: چون پاره اى از شب مى گذشت امام صادق عليه السلامكيسه اى انباشته از پول و نان و گوشت بر دوش مى كشيد و به سراغ نيازمندان شهر مدينه مى رفت و آن را بين آنان تقسيم مى كرد و آنها هيچگاه او را نمى شناختند و چون امام عليه السلام درگذشت و اين بخشش ها قطع شد فهميدند آن شخص امام صادق عليه السلام بوده است.
كمك خالصانه به محرومان و انفاق به صورت ناشناس، در سيره امامان معصوم وجود داشته است و اين روحيه مردمى و نوعدوستى آنان را مى رساند.
بخشـش گســترده
۲۰ قالَ الهِياجُ بْنُ الْبَسطامِ: كانَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَّمَدٍ يُطْعِمُ حَتّى لايَبْقى لِعَيالِهِ شَىْ ءٌ. [بحارالانوار 47: 33 ح 3، كشف الغمه 2: 157]
هياج بن بسطام (يكى از راويان حديث) مى گويد: امام صادق عليه السلام آن قدر مردم را اطعام مى كرد كه براى خانواده خودش چيزى باقى نمى ماند.
اين نمونه و جلوه اى از ايثار و مقدم داشتن ديگران بر خويش است و درس مهم براى مدّعيان مسلمانى است.
كشاورزى براى روزى حلال
۲۱ قالَ الصّادِقُ عليه السلام: اِنّى لاََعْمَلُ فى بَعْضِ ضِياعى حَتّى أَعْرَقَ وَ اِنَّ لى مَنْ يَكْفينى لِيَعْلَمَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ أَنّى أَطْلُبُ الرِّزْقَ الْحَلالَ. [وسائل الشيعه 12: 23 ح 8]
امام صادق عليه السلام فرمود: من در برخى زمينهاى كشاورزيم كار مى كنم تا عرق مى كنم، در حالى كه افرادى هستند كه به جاى من كار كنند و مرا از كار كردن بى نياز كنند، ولى من كار مى كنم تا خداوند بزرگ بداند كه من براى روزى حلال تلاش مى كنم.
در روايات است كه عبادت، ده قسم است، نُه قسم آن طلب روزى حلال است. نگاه اسلام به كار و توليد و فعاليت هاى اقتصادى، نگاهى مثبت و جهت دهنده است. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله دست كارگر را مى بوسيد، تا نشان دهد كه كار و تلاش براى تأمين معاش خود و خانواده از راه حلال امرى مقدس و ستودنى است. كار، عار نيست، بلكه بيكارى و تن پرورى ننگ و عار است. طبق حديث نبوى، خداوند، جوان بيكار را دشمن مى دارد.
دعـوت به پرهـيزكارى
۲۲ عَنْ غياثِ بنِ اِبْراهِيمَ: كانَ أَبُو عَبْدِاللّه ِ عليه السلام اِذا مَرَّ بِجَماعَةٍ يَخْتَصِمُونَ لايَجُوزُهُمْ حَتّى يَقُولَ ثَلاثا اِتَّقُوا اللّه َ يَرْفَعُ بِها صَوْتَهُ. [مشكاة الانوار: 55، بحارالانوار 100: 92 ح 86]
غياث بن ابراهيم (از اصحاب امام صادق عليه السلام) مى گويد: امام صادق عليه السلام هرگاه به گروهى مى گذشت كه مشغول دعوا بودند، از آنان نمى گذشت مگر آنكه سه بار با صداى بلند به آنها خطاب مى كرد: از خدا پروا كنيد.
نزاع و دعوا ميان افراد، اغلب ريشه در بى تقوايى دارد. اگر تقوا حاكم باشد، نه كسى به ديگرى ظلم مى كند، نه فحش و ناسزا مى دهد و نه حق ديگران را ضايع مى كند. در نتيجه، زمينه اى براى خصومت و نزاع باقى نمى ماند. در صورت بروز نزاع، باز هم تقوا سبب مى شود دعوا حل شود و نزاع ادامه نيابد. به اين سبب، امام، اهل دعوا را به تقوا دعوت مى كرد، تا خدا را در نظر داشته باشند. رفتار امام، به ما مى آموزد كه نسبت به ناهنجاريها بى تفاوت نباشيم و در حدّ توان اصلاح كنيم.
حضـور در مسـابقه
۲۳ عَنْ حَفْصِ الْبُختُرُى عَنْ أَبى عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام: اَنَّهُ كانَ يَحْضُرُ الرَّمْىَ وَ الرِهانَ… [وسائل الشيعة ج 13 ص 348 روايت 4]
حفص بخترى (يكى از اصحاب امام صادق عليه السلام) مى گويد: امام صادق عليه السلام در مسابقه تيراندازى و اسب سوارى حاضر مى شد.
ورزش هايى همچون اسب سوارى، تيراندازى و شنا چون جنبه رزمى و دفاعى دارد، مورد ستايش اسلام و ائمّه است و شرط بندى در مسابقات كه حرام است، در مورد اين سه ورزش استثنا شده است.
روزهدارى كــودكان
۲۴ قَدْرُوينا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَّمدٍ عليهماالسلام: اَنَّهُ كانَ يَأمُرُ الصَّبِىَّ بِالصَّومِ فى شَهْرِ رَمَضانَ بَعْضَ النَّهارِ فَاِذا رَأى الْجُوعُ وَ الْعَطَشُ غَلَبَ عَلَيهِ أَمَرَهُ فَاَفْطَرَ. [دعائم الاسلام 1: 194]
از امام صادق عليه السلام براى ما نقل شده است : كه آن حضرت كودك «نابالغ» را در ماه رمضان به روزه گرفتن فرمان مى داد و چون تشنگى و گرسنگى بر كودك غلبه كرده است به او فرمان مى داد روزه اش را مى گشود.
تربيت دينى كودكان، وظيفه پدران و مادران است. توصيه شده پيش از سنّ تكليف، فرزندان خود را به نماز و روزه و صدقه و عبادات ديگر دعوت كنيد و عادت دهيد، تا چنين بار آيند و هنگام بلوغ، انجام وظايف دينى برايشان سنگين نباشد. والدين در مقابل «تربيت دينى» فرزندان خود مسؤولند و تكليف آنان فقط در تأمين غذا و لباس و لوازم تحصيلى و امكانات رفاهى خلاصه نمى شود و يكى از حقوق فرزندان بر عهده والدين، آموزش دين و قرآن است.
سـفارش خـود و ديگران
۲۵ قالَ الصّادِقُ عليه السلام: اِنّى وَاللّه ِ ما امُرُكُمْ اِلاّ بِما نَأمُرُ بِهِ أَنْفُسَنا فَعَلَيْكُمْ بِالْجِّدِ وَ الاِْجْتِهادِ. [وسائل الشيعه ج 12 ص 12 ح 8]
امام صادق عليه السلام (به شيعيان) فرمود: به خدا سوگند من شما را به چيزى دستور نمى دهم مگر كه خود را نيز بدان فرمان مى دهم پس بر شما باد كه تلاش و كوشش كنيد.
نمونه اى از توصيه امام صادق صلي الله عليه و آله كه فرمود: «مردم را با عملتان دعوت كنيد، نه با زبانتان»، در همين رفتار و گفتار ديده مى شود. مسؤولان و مربيان و مبلّغان بايد خودشان پيشتاز در عمل به چيزى باشند كه ديگران را به آن فرا مى خوانند. اين تبليغ عملى، بسى مؤثرتر از تبليغ زبانى است. به قول سعدى: «دو صد گفته، چون نيم كردار نيست».
تــأمين نياز دشـمن
۲۶ قالَ الصّادِقُ عليه السلام: اِنّى لاَُسارِعُ اِلى حاجَةِ عَدُوّى خـَوْفا أَنْ أَرُدَّهُ فَيَستَغْنَى عَنّي. [بحارالانوار 78: 207 ح 64]
امام صادق عليه السلام فرمود: من با شتاب نياز دشمن را بر آورده مى سازم از بيم آنكه مبادا او را رد كنم و او از من بى نياز شود.
وقتى انسان نياز كسى را بر مى آورد و خواسته اش را تأمين مى كند، به نوعى او را مديون و رهين محبت و احساس خويش ساخته است. به علاوه، چنين كارى ممكن است تأثير مهمّ اصلاحى بر ديگران داشته باشد. سعدى گويد: نوكر حلقه به گوش در ننوازى برود لطف كن لطف، كه بيگانه شود حلقه به گوش از اين رو امام، در انجام خواسته دشمن شتاب مى كرد، تا او حاجت خود را به ديگرى نگويد و از لطف و احسان امام، احساس بى نيازى نكند.
حـقــگويى
۲۷ قـالَ الصّـادِقُ عليه السلام: يُريـدُونَنى أَلاّ أَقُـولَ الْحَـقَّ وَاللّه ِ لا أَزالُ أَقُولُ الْحَقَّ حَتّى أَمُوتَ [رجال الكشى: 601 ح 1121]
امام صادق عليه السلام فرمود: از من مى خواهند كه حق را نگويم، به خدا سوگند هماره حق را خواهم گفت تا هنگامى كه مرگ بسراغم آيد.
حقگويى در همه حال پسنديده است و به تعبير پيامبر صلي الله عليه و آله: برترين جهاد، سخن حق و عدل در برابر پيشواى ستمگر است.
سفـارش اصحـاب
۲۸ عَنْ اِبْنِ سَعْدِ الاَْزُدى قالَ: وَ أَكْثَرُ ما كانَ يُوصينا بِهِ أَبُوعَبْدِاللّه ِ عليه السلام اَلْبِـرَّ وَ الصَّـلَةَ. [قرب الاسناد 43 ح 138]
ابن سعد ازدى گويد: بيشترين چيزى كه امام صادق عليه السلام ما را بدان سفارش مى نمود نيكوكارى و پيوند با خويشاوندان بود.
نيكى و احسان و صله رحم، رابطه ها را تقويت مى كند و موجب رضاى الهى است، همه پيشوايان دين به اين صفات نيك توصيه كرده اند.
فصل سوم
اخلاق آسمانى «سـيره اخـلاقى امام صـادق عليهالسلام »
امــانت دارى
۲۹ قالَ الصّـادِقُ عليه السلام: اِنَّ ضارِبَ عَلِىٍّ عليه السلام بِالسَّيفِ وَ قاتِلَهُ لَوْ ائْتَمَنَى وَ اسْتَنْصَحَنى وَ اسْتَشارَنى ثُمَّ قَبِلْتُ ذلِكَ مِنْهُ لأَدَّيْتُ اِلَيْهِ الأمانَةَ. [كافى 5: 133 ح 5]
امام صادق عليه السلام فرمود: اگر آنكه با شمشير به على عليه السلام ضربه زد و او را كشت مرا امين خود بداند و از من خيرخواهى و مشورت جوئى نمايد و من حاضر به امانت دارى و مشورت او شوم همانا امانت را نسبت به او رعايت خواهم نمود.
در آموزه هاى دينى آمده است كه در مسلمانى يك شخص، به نماز و روزه زياد او نگاه نكنيد، بلكه به صدق و امانت دارى او بنگريد. در واقع، معيار مهم مسلمانى، صداقت و امانت است. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله پيش از بعثت، به «محمد امين» مشهور بود، حتى مشركان هم به امانت و صداقت او ايمان و اعتماد داشتند و اموال خود را نزد او امانت مى سپردند. اگر امام، امانت دارى خويش را حتى نسبت به قاتل امام على عليه السلام ابراز مى دارد، توجّه دادن به اهميت اين خصلت اخلاقى است.
مــزاح و تبـسم
۳۰ عَنْ مالِكٍ: وَ لَقَدْ كُنْتُ أَرى جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عليهماالسلام وَ كانَ كَثـيَر الدِّعـابَةِ وَ التَبَـسُّمِ. [بحارالانوار 17: 32 ح 14]
مالك (پيشواى فرقه مالكيه اهل سنت) مى گويد: من هماره امام صادق عليه السلام را مى ديدم و آن حضرت بسيار اهل مزاح و تبسم بود.
مزاح و شوخ طبعى از نگاه دين، امرى پسنديده است و شاد كردن مؤمنان ثواب دارد، به شرط آنكه از حدّ متعادل و معقول نگذرد و توهين و تحقير نداشته باشد.
چـونان بـندگان
۳۱ عَنْ أَبى خَديجةَ عَنْ أَبى عَبْدِاللّه ِ عليه السلام: اَنَّـهُ كانَ يَجـْلِسُ جِلْسَـةَ الْعـَبْدِ وَ يَضَعُ يَدَهُ عَلى الاَْرْضِ وَ يَاكُلُ بِثَلاثِ أَصابِعَ. [كافى 6: 297 ح 6]
ابى خديجه (از راويان حديث) مى گويد: امام صادق عليه السلام همچون بردگان (با تواضع تمام) مى نشست و دست خويش را بر زمين مى نهاد و با سه انگشت غذا مى خورد.
شيوه ياد شده، نشان و نماد فروتنى و تواضع است.
بردبـارى و تسـليم
۳۲ امام كاظم عليه السلام فرمود: اِنّا اُصِبْنا بِاِسـماعيلَ فَصَبَرنا فَاصْبِرْ كَما صَبَرْنا اِنّا اِذا أَرَدْنا أَمْرا وَ أَرادَ اللّه ُ أَمْرا سَلَّمْناهُ لاَِمْرِاللّه ِ. [مشكاة الانوار: 28]
امام كاظم عليه السلام فرمود: پدرم به من فرمود براى تعزيت و تسليت گفتن به مفضّل (يكى از ياران حضرت) پيش او بروم و به او بگويم: ما چون با مرگ اسماعيل (فرزند آن حضرت) روبرو شديم، صبر كرديم. اكنون تو نيز چون ما صبر پيشه كن. ما چون خواهان امرى باشيم و خدا امر ديگرى را بخواهد تسليم امر خدا مى شويم.
از موارد آزمون الهى، فوت فرزندان و بستگان است و قرآن از ترس و مرگ و گرسنگى و كاهش ثمرات و تلفات جانى به عنوان بلا و امتحان ياد مى كند (بقره، آيه ۱۵۵) و به كسانى كه بر اين مصيبت ها صبر و شكيبايى كنند، مژده اجر و پاداش مى دهد. روش رهبران الهى همچون يعقوب، ايّوب، ابراهيم، حضرت رسول، امام حسين عليه السلام و... نشان دهنده صبر آنان در برابر اين بلاها و آزمايش هاى الهى است و گوياى مقام «رضا و تسليم» است و آنان ديگران را هم به اين خصلت سفارش مى كردند.
منـزلت دنــيا
۳۳ عَنْ حَفْصِ بْنِ غياثٍ قالَ قالَ أَبُوعَبْدِاللّه ِ عليه السلام: يـا حَفْصُ ما مَنْـزِلَةُ الدُّنـْيا مِنْ نَفـْسى اِلاّ بَمَنْزَلَةِ الْمَيْتَةِ اِذا اضْطَرَرْتُ اِلَيْها أَكَلْتُ مِنها. [وسائل الشيعه 16: 312 ح 6]
حفص بن غياث مى گويد امام صادق عليه السلام فرمود: اى حفص موقعيّت دنيا در نزد من همانند مردارى است كه چون ناچار شوم از آن استفاده مى كنم.
در روايات بسيار، از دنيا به عنوان لاشه و جيفه اى ياد شده كه دنيا پرستان همچون سگ هاى ولگرد، براى تصاحب آن با يكديگر نزاع مى كنند. نگاه آخرت گراى اهل عرفان و ايمان، سبب مى شود كه توجه كمترى به دنيا نشان دهند و در حدّ ضرورت و رفع نياز به آن بنگرند و خود را از وابستگى به آن برهانند. البته اصل دنيا بد و نكوهيده نيست، بلكه دنيا زدگى و اسارتِ دنيا ناپسند و مانع كمال انسان است.
ديگر دوسـتى
۳۴ عَنْ مُفَضَّلٍ سَمِعْتُ أَبا عَبْدِاللّه ِ عليه السلام يَقُولُ: مـا مِنْ طَـعامٍ اكُـلُهُ اِلاّ وَ أَنَا أَشْتَهى أَنْ يُشْرِكَنى فيهِ اِنْسانٌ… [كافى ج 6 ص 353 ح 6]
مفضل (يكى از ياران امام صادق عليه السلام) مى گويد از آن حضرت شنيدم كه مى فرمود: هيچ غذايى نمى خورم مگر اينكه دوست دارم انسان ديگرى نيز در خوردن غذا با من همراه شود.
سخاوت و احسان و اطعام، از فضيلتهاى اخلاقى است كه در پيامبران و اولياى الهى تجلّى يافته است. حضرت ابراهيم عليه السلام پيوسته سر سفره خودش مهمان داشت. برخى به خاطر بخل و خسّت نفس، اهل طعام و مهمان نوازى نيستند. بعضى هم دوست دارند هميشه مهمان بر سر سفره آنان بنشينند و ميان اين دو گروه، فاصله بسيار است. امام صادق عليه السلام از جمله آنان بود كه علاقه داشت در غذا و طعام خود ديگرى را شريك كند و از تنها خوردن پرهيز داشت.
فصل چهارم
روش الهى « سـيره شخـصى امام صـادق عليهالسلام »
خـوشـبـويى
۳۵ عَنْ أَبى الْحَسَنِ عليه السلام: كانَ يُعْرَفُ مَوْضِعُ سُجُودِ أَبيعَبْدِاللّه ِ عليه السلام بِطيـبِ ريحِـهِ. [كافى 6: 511 ح 11]
امام كاظم عليه السلام فرمود: جايگاه سجده امام صادق عليه السلام از بوى خوش آنجا شناخته مى شد.
استفاده از عطر، هميشه به خصوص در نماز مستحب است و ثواب آن را مى افزايد.
آراسـتــگى
۳۶ عَنْ مُعاوِيَةٍ بْنِ عَمّارٍ قالَ: رَأيْـتُ أَبـاعَبْـدِاللّه ِ عليه السلام يَخْتَضِبُ بِالَحنّاءِ خِضابا قانِيا. [بحارالانوار ج 47 ص 46 ح 65]
معاويه بن عمار (از اصحاب امام صادق عليه السلام) مى گويد: امام صادق عليه السلام را ديدم كه موى خويش را با حناى پررنگى حنا بسته است.
رنگ زدن به موها، انسان را جوان نشان مى دهد و اين براى خود شخص و بستگان او مايه نشاط و اميد است.
شــانـه زدن
۳۷ عَنْ أَبى الْحَسَنِ عليه السلام قالَ: كانَ لاَِبى عَبْدِاللّه ِ عليه السلام مِشْطٌ فيالْمَسْجِدِ يَتَـمَشَّـطُ بِـهِ اِذا فَـرَغَ مِنْ صَـلاتِهِ. [بحارالانوار 76: 116 ح 2]
امام كاظم عليه السلام فرمود: امام صادق عليه السلام در مسجد شانه اى داشت كه چون از نماز فارغ مى شد با آن موى خود را شانه مى زد.
شانه زدن موها و آراستگى، از توصيه هاى دينى است و شانه زدن پس از نماز مستحب است.
غـذاى مخـصوص
۳۸ عَنْ عُبْدِالاَْعْلى قالَ أَكَلْتُ مَعَ أَبي عَبْدِاللّه ِ عليه السلام فَقالَ: يا جـارِيَةُ ائْتينا بِطَـعامِنا الْمَعْـرُوفِ فَاُتِىَ بِقَصْعَةٍ فيها خَلٌّ وَ زَيْتٌ فَاَكَلْنا. [بحارالانوار 47 : 41 ح 51]
عبدالاعلى (يكى از ياران حضرت امام صادق عليه السلام)مى گويد: همراه با آن حضرت غذا مى خوردم آن حضرت به كنيز خود فرمود: غذاى معروف ما را بياور. پس آن كنيز كاسه اى كه در آن سركه و روغن زيتون بود آورد و خورديم.
در سيره بعضى از امامان، علاقه به غذاى خاصّى ذكر شده كه البته بيشتر جنبه شخصى داشته است. سركه و روغن زيتون از مواد غذايى بسيار سودمند است. زيتون خواص زيادى دارد و در قرآن هم به آن سوگند ياد شده است و روغن زيتون براى تنظيم دستگاه هاضمه و رفع مشكلات گوارشى و لينت مزاج كارساز است و خوب است در برنامه غذايى از اين دو ماده استفاده بيشترى شود.
شـيوه غـذا خوردن
۳۹ قالَ الصّادِقُ عليه السلام: مَا اتَّخَمْتُ قَطُّ وَ ذلِكَ أَنّي لَمْ أبْدَأْ بِطَعامٍ اِلاّ قُلْتُ بِسْمِ اللّه ِ وَ لَمْ أَفْرَغْ مِنْ طَعامٍ اِلاّ قُلْتُ أَلْحَمْدُ لِلّهِ. [وسائل الشيعه ج 16 ص 586 ح 7]
امام صادق عليه السلام فرمود: هرگز هضم غذا بر من مشكل نشده است، زيرا هيچ گاه شروع به غذا نكردم مگر اينكه «بسم اللّه »گفتم و هيچ گاه از غذا خوردن فارغ نشدم مگر آنكه «الحمد للّه » گفتم.
شروع غذا با نام خدا و ختم آن با حمد و سپاس پروردگار، از توصيه هاى اخلاقى معصومين عليهم السلاماست.
شـيوه نشستن
۴۰ عَنْ حَمّادِ بْنِ عُثمانَ قالَ: رَأَيْتُ أَباعَبْدِاللّه ِ عليه السلاميَجْلِسُ فى بَيْتِهِ عِنْدَ بابِ بَيْـتِهِ قِبـالَةَ الـْقِبْـلَةِ. [مشكاة الانوار: 206]
حماد بن عثمان (از ياران امام صادق عليه السلام) مى گويد: امام صادق عليه السلام را مى ديدم كه در خانه اش جلوى درِ اتاق رو به قبله مى نشست.
رو به قبله نشستن مستحب است و توجّه به كعبه در هر حالت، بر معنويت و روحانيّت انسان مى افزايد.