لقمانُ عليه السلام ـ لابنِهِ وهُو يَعِظُهُ ـ : صَلِّ في جَماعَهٍ ولو عَلَى رَأسِ زُجٍّ ! [ المحاسن : 2/126/1348 . ]
لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزندش ـ فرمود : نماز را با جماعت بخوان ، گرچه روى نيزه باشد !
لقمانُ عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ ـ : يا بُنَيَّ ، لِيَكُن مِمّا تَتَسَلَّحُ بِهِ عَلى عَدُوِّكَ فَتَصرَعُهُ المُماسَحَةُ وإعلانُ الرِّضا عَنهُ ، ولا تُزاوِلْهُ بِالمُجانَبَةِ فيَبدُوَ لَهُ ما في نَفسِكَ فَيتَأهَّبَ لَكَ . [ الأمالي للصدوق : 766/1031 . ]
لقمان عليه السلام ـ در سفارش به فرزند خود ـ فرمود : فرزندم! از جمله چيزهايى كه بايد در برابر دشمنت به آن مسلّح شوى و در نتيجه، او را به خاك افكنى، اين است كه با او به زبان چرب و نرم سخن گويى و وانمود كنى كه از وى خرسند هستى، و از او دورى مكن كه آنچه در انديشه ات مى گذرد بر او آشكار مى شود و در نتيجه، خودش را در برابر تو آماده مى سازد.
لقمانُ عليه السلام ـ لِابنِه وهُوَ يَعِظُهُ ـ : إن أردتَ أن تَجمَعَ عِزَّ الدّنيا فَاقطَعْ طَمَعَكَ مِمّا في أيدي النّاسِ ؛ فإنَّما بَلَغَ الأنبِياءُ والصِّدِّيقونَ ما بَلَغوا بِقَطعِ طَمَعِهِم . [ قصص الأنبياء : 195 / 244. ]
لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزندش ـ فرمود : اگر مى خواهى عزّت دنيا را به دست آورى، طمع خويش را از آنچه مردم دارند، ببُر؛ زيرا پيامبران و صدّيقان، به سبب بركندن طمع خود، به آن مقامات رسيدند.
لقمانُ عليه السلام ـ لِابنِهِ وهُوَ يَعِظُهُ ـ : يا بُنَيَّ ، إن تَكُ في شَكٍّ مِنَ المَوتِ فَارفَعْ عَن نَفسِكَ النَّومَ ولَن تَستَطيعَ ذلكَ ، وإن كُنتَ في شَكٍّ مِنَ البَعثِ فَارفَعْ عَن نَفسِكَ الانتِباهَ ولَن تَستَطيعَ ذلكَ . [ بحار الأنوار : 7/42/13. ]
لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزند خود ـ فرمود : فرزندم! اگر در مردن شك دارى، خوابيدن را از خودت بردار اما بدان كه هرگز توان اين كار را ندارى و اگر در برانگيخته شدن ترديد دارى بيدار شدن از خواب را از خودت دور گردان، اما بدان كه هرگز نتوانى چنين كنى.
قرآن:
( وَالَّذِينَ إذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّه َ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ) . [ آل عمران : 135. ]
( وَمَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّه َ يَجِدِ اللّه َ غَفُورا رَحِيما ) . [ النساء : 110. ]
«و [اهل تقوا] كسانى [هستند] كه چون كار زشتى كنند يا به خود ستم ورزند، خدا را ياد مى كنند و براى گناهانشان آمرزش مى طلبند».
«و هر كس كه كار بدى كند يا به خود ستم نمايد، سپس از خدا آمرزش بخواهد، خداوند را آمرزنده و مهربان مى يابد».
لقمانُ عليه السلام ـ في وصيَّتِهِ لابنِهِ ـ : يا بُنَيَّ ، لا يكونُ الدِّيكُ أكيَسَ مِنكَ ،يقومُ في وَقتِ السَّحَرِ ويَستَغفِرُ ، وأنتَ نائمٌ ! [ مستدرك الوسائل : 12/146/13744. ]
لقمان عليه السلام ـ در سفارش به فرزند خود ـ فرمود : فرزندم! مبادا خروس از تو زرنگتر باشد، هنگام سحر كه تو در خوابى او بر مى خيزد و آمرزش مى طلبد!
لُقمانُ عليه السلام ـ لابنِهِ وهو يَعِظُهُ ـ : يابُنَيَّ ، لِكُلِ شَيءٍ علامةٌ يُعرَفُ بها ويُشهَدُ علَيها ... وللغافِلِ ثلاثُ علاماتٍ : السَّهوُ ، واللَّهوُ ، والنِّسيانُ . [ الخصال : 121/113. ]
لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزندش ـ فرمود : پسرم! هر چيزى را نشانه اى است كه با آن شناخته مى شود و به وجود آن گواهى مى دهد ... و غافل را سه نشانه است : سهو و سرگرمى و فراموشى.
لقمانُ عليه السلام ـ لابنِهِ وهُو يَعِظُهُ ـ : يا بُنيَّ ، جالِسِ العُلَماءَ ، وزاحِمْهُم برُكبَتَيكَ ؛ فإنّ اللّه َ عَزَّوجلَّ يُحيي القُلوبَ بِنُورِ الحِكمَةِ كما يُحيي الأرضَ بِوابِلِ السَّماءِ . [ بحار الأنوار : 1/204/22. ]
لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزندش ـ فرمود : فرزندم! با دانشمندان بنشين و زانو به زانوى آنان بزن؛ زيرا خداوند عز و جل، همچنان كه زمين را با بارش آسمان حيات مى بخشد، دلها را با نور حكمت زنده مى كند.
قرآن:
(مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّه ِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللّه َ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّه ُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرا) . [ الطلاق : 3 . ]
«و هر كس به خدا توكّل كند، او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است. به راستى خدا براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است».
لُقمانُ عليه السلام ـ لابنِهِ وهُو يَعِظُهُ ـ : يا بُنَيَّ ، ثِقْ باللّه ِ عَزَّوجلَّ ثُمّ سَلْ في النّاسِ : هَل مِن أحَدٍ وَثِقَ باللّه ِ فلَم يُنجِهِ ؟! يا بُنَيَّ ، تَوَكَّلْ علَى اللّه ِ ثُمّ سَلْ في النّاسِ : مَن ذا الّذي تَوَكَّلَ علَى اللّه ِ فلَم يَكفِهِ ؟! [ بحار الأنوار : 71/156/73. ]
لقمان ـ در اندرز به فرزندش ـ فرمود : فرزندم! به خداوند عز و جل اعتماد كن و آنگاه در ميان مردم پرس و جو كن [ببين ]آيا كسى هست كه به خدا اعتماد كرده باشد و خداوند او را نجات نداده باشد؟! فرزندم! به خدا توكّل كن و سپس در ميان مردم پرسش كن كه: كيست كه به خدا توكّل كرده و خداوند كفايتش نكرده باشد؟!
الإمام الصادق عليه السلام ـ كانَ فيما وَعَظَ بِهِ لُقمانُ ابنَهُ ـ : وَاعلَم أنَّكَ سَتُسأَلُ غَدا إذا وَقَفتَ بَينَ يَدَيِ اللّه ِ عز و جل عَن أربَعٍ : شَبابِكَ فيما أبلَيتَهُ ، وعُمُرِكَ فيما أفنَيتَهُ ، ومالِكَ مِمَّا اكتَسَبتَهُ وفيما أنفَقتَهُ ، فَتَأَهَبّ لِذلِكَ وأعِدَّ لَهُ جَوابا . [ الكافي : ج 2 ص 135 ح 20 . ]
امام صادق عليه السلام ـ از اندرزهاى لقمان به فرزندش ـ : بدان ، فردا كه در برابر خداوند عز و جل قرار گيرى ، از چهار چيز پرسيده مى شوى : جوانى ات را در كجا نابود ساختى؛ عمرت را در كجا سپرى كردى؛ ثروتت را از كجا به دست آوردى؛ و آن را در كجا خرج نمودى . پس براى آن روز ، آماده باش و پاسخش را فراهم ساز .
كنزالفوائد : مِمّا رُوِيَ عَن لُقمانَ مِن حِكمَتِهِ ووَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ : يا بُنَيَ ، ثِق بِاللّه ِ عز و جل ، ثُمَّ سَل فِي النّاسِ : هَل مِن أحَدٍ وَثِقَ بِاللّه ِ فَلَم يُنجِهِ؟! يا بُنَيَ ، تَوَكَّل عَلَى اللّه ِ ، ثُمَّ سَل فِي النّاسِ : مَن ذَا الَّذي تَوَكَّلَ عَلَى اللّه ِ فَلَم يَكفِهِ؟! [ كنز الفوائد : ج 2 ص 66 . ]
كنز الفوائد ـ از جمله پندها و سفارش هاى لقمان به فرزندش ـ : فرزندم! به خداى عز و جل اعتماد كن . آن گاه ، از مردم ، بپرس . آيا كسى به خدا اعتماد كرده كه خدا او را نجات نداده باشد؟ فرزندم! بر خدا توكّل كن . آن گاه از مردم ، بپرس . كيست كه بر خدا توكّل كرده و خدا ، برايش كافى نبوده است؟
لقمان عليه السلام : أشَدُّ النّاسِ حِسابا يَومَ القِيامَةِ المَكفِيُّ الفارِغُ. إن كانَ الشُّغُلُ مَجهَدَةً فَالفَراغُ مَفسَدَةٌ . [ تنبيه الخواطر : ج 1 ص 60 . ]
لقمان عليه السلام : سخت ترينِ مردم از جهت حسابرسى در روز قيامت ، شخصى است كه زندگى اش توسّط ديگرى تأمين مى شود و او بيكار است . اگر كار ، مشقّت بار است ، بيكارى تباهى آفرين است .
لقمان عليه السلام ـ لاِبنِهِ ـ : مَن يُقارِن قَرينَ السَّوءِ لا يَسلَم [ الكافي : ج 2 ص 642 ح 9 . ] .
لقمان عليه السلام ـ به فرزندش ـ : آن كه با همنشين بد ، نشست و برخاست كند ، در امان نباشد .
قيل لِلُقمان عليه السلام: اَ لَسْتَ عَبْدَ آلِ فُلانٍ؟ قالَ: بَلى. قيلَ: فَما بَلَغَ بِكَ ما نَرى؟ قالَ: صِدْقُ الْحَديثِ وَ اَداءُ الاَْمانَةِ وَ تَرْكُ ما لايَعْنينى وَ غَضُّ بَصَرى وَ كَفُّ لِسانى وَ عِفَّةُ طُعْمَتى، فَمَنْ نَقَصَ عَنْ هذا فَهُوَ دونى، وَ مَنْ زادَ عَلَيْهِ فَهُوَ فَوْقى، وَ مَنْ عَمِلَهُ فَهُوَ مِثْلى؛ [تنبيه الخواطر، ج 2، ص 230.]
به لقمان عليه السلام گفته شد: مگر تو برده فلان خاندان نيستى؟ فرمود: چرا. گفته شد: پس از چه راه به اين مقام كه مى بينيم رسيدى؟ فرمود: با راستگويى، امانتدارى، رها كردن آنچه به من مربوط نيست، فرو بستن چشمانم [از حرام]، نگه داشتن زبانم و خوردن غذاى حلال و پاكيزه. پس، هر كس كمتر از اين داشته باشد، پايين تر از من است و هر كس بيش از اينها داشته باشد، بالاتر از من است و هر كس همين ها را داشته باشد، همانند من است.
لقمان عليه السلام: يا بُنَىَّ! تَعَلَّمِ الْحِكْمَةَ تَشَرَّفْ، فَاِنَّ الْحِكْمَةَ تَدُلُّ عَلَى الدِّينِ وَ تُشَرِّفُ الْعَبْدَ عَلَى ا لْحُرِّ وَ تَرْفَعُ الْمِسْكينَ عَلَى الْغَنىِّ وَ تُقَدِّمُ الصَّغيرَ عَلَى الْكَبيرِ وَ تُجْلِسُ الْمِسْكينَ مَجالِسَ الْمُلُوكِ وَ تَزيدُ الشَّريفَ شَرَفاً وَ السَّيِّدَ سُؤْدَداً وَ الْغَنىَّ مَجْدا. وَ كَيْفَ يَظُنُّ ابْنُ آدَمَ اَنْ يَتَهَيَّأَ لَهُ اَمْرُ دينِهِ وَ مَعيشَتِهِ بِغَيْرِ حِكْمَةٍ وَ لَنْ يُهَيِّئَ اللّه ُ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ اَمْرَ الدُّنْيا وَ الآْخِرَةِ اِلاّ بِالْحِكْمَةِ. وَ مَثَلُ الْحِكْمَةِ بِغَيْرِ طاعَةٍ مَثَلُ الْجَسَدِ بِلا نَفَسٍ اَوْ مَثَلُ الصَّعيدِ بِلا ماءٍ، وَ لا صَلاحَ لِلْجَسَدِ بِغَيْرِ نَفَسٍ وَ لا لِلصَّعيدِ بِغَيْرِ ماءٍ وَ لا لِلْحِكْمَةِ بِغَيْرِ طاعَةٍ؛ [بحار الأنوار، ج 1، ص، 219، ح 51.]
پسرم! حكمت بياموز تا بلندپايه گردى؛ زيرا كه حكمت، به سوى دين راهنمايى مى كند و برده را بلندپايه تر از آزاد مى نمايد و مسكين بينوا را ارجمندتر از ثروتمند مى دارد و كوچك را بر بزرگ، مقدّم مى سازد و بينوايان را بر جايگاه سلاطين مى نشاند و شريفان را شرف و سروران را آقايى و ثروتمندان را بزرگى مى افزايد. چگونه فرزند آدم مى پندارد كه كارهاى دين و دنيايش، بدون حكمت، سامان خواهد يافت، در حالى كه هرگز خداى ـ عزّ و جلّ ـ امر دين و دنيا را بدون حكمت، سامان نمى بخشد. و مَثَل حكمتِ بدون اطاعت خداوند، مثل جسم بى روح يا مَثَل زمينِ بى آب است و چنان كه جسم بى روح را شايستگى زندگى، و زمين بى آب را شايستگى خرّمى نيست، حكمت نيز بدون اطاعت خداوند، به كمال نمى انجامد.
لقمان حكيم: يا بُنَىَّ!... مَنْ يُطِعِ اللّه َ خافَهُ وَ مَنْ خافَهُ فَقَدْ اَحَبَّهُ وَ مَنْ اَحَبَّهُ اتَّبَعَ اَمْرَهُ وَ مَنِ اتَّبَعَ اَمْرَهُ اسْتَوْجَبَ جَنَّـتَهُ وَ مَرْضاتَهُ؛ [بحار الأنوار، ج 13، ص 412.]
فرزندم! هر كس خدا را اطاعت كند، از او بترسد، و هر كس از او ترسيد، او را دوست بدارد، و هر كس او را دوست داشت، از فرمان او پيروى كند، و هر كس امر او را پيروى كرد، سزاوار بهشت و خشنودى او شود.
لقمان حكيم عليه السلام: يا بُنَىَّ... وَ اجْهَدْ اَنْ يَكونَ الْيَوْمُ خَيْرا لَكَ مِنْ اَمْسِ وَ غَدا خَيْرا لَكَ مِنَ الْيَوْمِ فَاِنَّهُ مَنِ اسْتَوى يَوْماهُ فَهُوَ مَغْبونٌ وَ مَنْ كانَ يَوْمُهُ شَرّا مِنْ اَمْسِهِ فَهُوَ مَلْعونٌ؛ [ارشاد القلوب ديلمى، ص 73.]
فرزندم! بكوش تا امروزت بهتر از ديروز و فردايت بهتر از امروز باشد، كه هر كس دو روزش برابر باشد، زيانكار است و هر كس امروزش بدتر از ديروزش باشد، از رحمت خدا دور است.
لقمان حكيم عليه السلام: يا بُنَىَّ! اِذا دَعَتْكَ الْقُدْرَةُ عَلى ظُلْمِ مَنْ هُوَ دونَكَ فَاذْكُرْ قُدْرَةَ اللّه ِ عَلَيْكَ؛ [إرشاد القلوب ديلمى، ج1، ص 72.]
فرزندم! هرگاه قدرت، تو را به ظلم بر زيردستت فرا خواند، قدرت خدا را بر خودت به ياد آور.
لقمان حكيم عليه السلام: يا بُنَىَّ، اَلشَّرُّ لا يُطْفى بِالشَّرِّ؛ كالنّارِ لا تُطْفى بِالنّارِ، وَ لكِنَّهُ يُطْفى بِالْخَيرِ؛ كالنّارِ تُطفى بِالماءِ؛ [مجموعه ورام، ج 2، ص 231.]
فرزندم! بدى با بدى خاموش نمى شود، چنان كه آتش با آتش خاموش نمى شود. بدى با خوبى خاموش مى شود، چنان كه آتش با آب، خاموش مى گردد.
لقمان حكيم عليه السلام: يا بُنَىَّ! لا تَعْدُ بَعْدَ تَقْوى اللّه ِ مِنْ اَنْ تَتَّخِذَ صاحِبا صالِحا؛ [الاخوان، ص 110، ح 25.]
فرزندم! پس از تقواى الهى، از گرفتن دوستِ شايسته نگذر.
لقمان حكيم عليه السلام: يا بُنَىَّ اجْعَلْ غِناكَ فى قَلْبِكَ وَ اِذَا افْتَقَرْتَ فَلاتُحَدِّثِ النّاسَ بِفَقْرِكَ فَتَهُونَ عَلَيْهِمْ وَ لكِنِ اسْأَلِ اللّه َ مِنْ فَضْلِهِ؛ [إرشاد القلوب ديلمى، ج 1، ص 72.]
فرزندم! بى نيازى را در دل و جانت قرار ده و چون محتاج شدى، به مردم مگو كه در نزد آنان حقير مى شوى، بلكه از فضل خداوند بخواه.
لقمانُ عليه السلام :مَن عُنِي بالأدبِ اهتَمَّ بهِ ، و مَنِ اهتَمَّ بهِ تكلّفَ عِلْمَهُ ، و مَن تكلّفَ علمَهُ اشتدَّ لَه طلبُهُ ، و مَنِ اشتدَّ لَه طلبُهُ أدركَ منفعتَهُ ؛ فاتّخِذْهُ عادةً، فإنّكَ تخلفُ في سَلَفكَ و تنفعُ بهِ مَن خَلْفَكَ .[بحار الأنوار : 13/411/2.]
لقمان عليه السلام :هر كه خواهان ادب باشد بدان اهتمام مى ورزد و هر كه بدان اهتمام ورزد در شناخت آن رنج مى برد و هر كه براى دانستن آن زحمت كشد، سخت جوياى آن مى شود و هر كه سخت جويا شود سودش را درمى يابد، پس، ادب را عادت خود گردان؛ زيرا تو جانشين كسانى هستى كه پيش از تو به اين آداب آراسته بوده اند و [با داشتن آنها ]سود آن را به آيندگان نيز مى رسانى.
لُقمانُ عليه السلام ـ لابنِه ـ : يا بُنَيَّ ، إنْ تأدّبتَ صَغيرا انتفَعْتَ بهِ كَبيرا .[بحار الأنوار : 13/411/2.]
لقمان عليه السلام ـ به فرزندش ـ فرمود : پسرم! اگر در كودكى ادب آموزى ، در بزرگى از آن بهره مند مى شوى.
لُقمانُ عليه السلام :يا بُنيَّ ، أدِّ الأمانةَ تَسلَمْ لكَ دُنياكَ و آخِرتُكَ ، و كُنْ أمينا تَكُنْ غَنيّا[معاني الأخبار : 253 / 1 .].
لقمان عليه السلام :فرزندم! امانت را [به صاحبش ]برگردان تا دنيا و آخرتت سالم بماند، و امانتدار باش تا توانگر باشى.
لُقمانُ عليه السلام :اخْتَرِ المَجالِسَ على عَينَيكَ ، فإنْ رأيتَ قوما يَذْكُرونَ اللّه َ عزّ و جلّ فاجْلِسْ معَهُم ، فإنّكَ إنْ تَكُ عالما يَنْفعْكَ عِلمُكَ و يَزيدونَكَ[الظاهر أنّ الصحيح «يزيدوكَ» .]عِلما ، و إنْ كُنتَ جاهلاً عَلَّموك ، و لَعلَّ اللّه َ أنْ يَصِلَهُم برحمةٍ فتَعمَّكَ مَعهُم .[علل الشرائع : 394/9.]
لقمان عليه السلام :مجلسها را بنگر؛ اگر مردمانى را ديدى كه ذكر خداوند عزّ و جلّ مى گويند با آنان بنشين؛ چه ، اگر تو دانشمند باشى ، دانشت تو را سود مى بخشد و آنان بر دانش تو مى افزايند و اگر از علم بى بهره باشى آنان به تو دانش مى آموزند، شايد كه خدا بر آنان رحمت آورد و رحمت او شامل تو نيز بشود.
لُقمانُ عليه السلام :يا بُنيَّ ، جالِسِ العُلَماءَ و زاحِمْهُم برُكْبَتَيْكَ ، فإنّ اللّه َ عزّ و جلّ يُحْيي القُلوبَ بنُورِ الحِكمَةِ كما يُحْيي الأرضَ بِوابِلِ السّماءِ .[بحار الأنوار : 1/204/22.]
لقمان عليه السلام :فرزندم! با دانشمندان نشست و برخاست كن و زانو به زانوى آنها بنشين؛ چه ، خداوند عزّ و جلّ دلها را با نور حكمت زنده مى گرداند همچنان كه زمين را با بارش آسمان زندگى مى بخشد.
عنه عليه السلام :يا بُنيَّ ، إذا أتَيتَ ناديَ قَومٍ فارْمِهِم بسَهمِ السّلامِ، ثُمَّ اجلِسْ في ناحِيَتِهِم فلا تَنْطِقْ حتّى تَراهُم قد نَطَقوا ، فإنْ رأيتَهُم قد نَطَقوا في ذِكرِ اللّه ِ فأجْرِ سَهمَكَ مَعهُم ، و إلاّ فَتَحوَّلْ مِن عِندِهِم إلى غَيرِهِم .[. تنبيه الخواطر : 1/31.]
لقمان عليه السلام :فرزندم! هرگاه به انجمنى درآمدى، با تيرِ سلام شكارشان كن و آن گاه كنارشان بنشين و سخن مگوى، تا آنها زبان به سخن گشايند. اگر ديدى از خدا سخن به ميان آوردند، با آنان همسخن شو و گرنه، از ميان آنان به ميان جمعى ديگر برو.
لُقمانُ عليه السلام :حَمَلتُ الجَنْدَلَ و الحديدَ و كُلَّ حِمْلٍ ثَقيلٍ ، فلَم أحمِلْ شيئا أثْقَلَ مِن جارِ السَّوءِ .[قصص الأنبياء : 196/247 .]
لقمان عليه السلام :من صخره هاى بزرگ و آهن، و هر بار سنگينى را به دوش كشيدم، اما بارى سنگين تر از همسايه بد نديدم.
لقمانُ عليه السلام ـ لابنِهِ ـ : يا بُنيَّ لا تُحَقِّرنَّ أحَدا بخُلْقانِ ثِيابِهِ ؛ فإنَّ ربَّكَ و ربَّهُ واحدٌ .[بحار الأنوار : 72/47/57 .]
لقمان عليه السلام ـ به فرزندش ـ فرمود : فرزندم ! هيچ كس را به سبب كهنه بودن جامه اش حقير مشمار ؛ زيرا كه پروردگار تو و او يكى است .
لُقمانُ عليه السلام ـ مِن وصيَّتِهِ لابنهِ ـ : يا بُنَيّ ، تَعلَّمِ الحِكمَةَ تَشْرُفْ ؛ فإنَّ الحِكمَةَ تَدُلُّ على الدِّينِ ، و تُشَرِّفُ العَبْدَ على الحُرِّ ، و تَرفَعُ المِسكينَ على الغَنيِّ ، و تُقَدِّمُ الصَّغيرَ على الكَبيرِ .[بحار الأنوار : 13/432/24 .]
لقمان عليه السلام ـ در سفارشهاى خود به فرزندش ـ فرمود : فرزندم ! حكمت بياموز تا ارجمند شوى ! زيرا كه حكمت، به دين رهنمون مى شود و بنده را بر آزاده شرافت مى بخشد و تهيدست را از ثروتمند بالاتر برد و كوچك را از بزرگ پيش مى اندازد .