خود باوري و اعتماد به نفس يكي از نيازهاي مهم براي مبلّغين ديني و از عوامل مهم توفيق در سخنراني است. چه بسياري از سخنرانها هستند كه احساس ميكنند به خوبي بر سخن گفتن مسلط نيستند و...
مقدمه
خود باوري و اعتماد به نفس يكي از نيازهاي مهم براي مبلّغين ديني و از عوامل مهم توفيق در سخنراني است.[1] چه بسياري از سخنرانها هستند كه احساس ميكنند به خوبي بر سخن گفتن مسلط نيستند و نميتوانند دانستههاي خود را به زبان بياورند يا احياناً هنگام سخنراني خود را ميبازند يا تپق زياد دارند يا صورتشان سرخ ميشود، به راحتي تنفس نميكنند يا احياناً دستشان به شكل خفيف ميلرزد يا دست و پاي خود را مقابل جمع، گُم ميكنند و ... .
همه اينها نشان دهنده عدم اعتماد به نفس است؛[2] اما بهراستي چگونه ميتوانيم اعتماد به نفس خود را در سخنرانيهاي ديني افزايش دهيم و هميشه بهراحتي و بدون استرس و اضطراب سخنراني كنيم؟
تعريف
براي اعتماد به نفس تعاريف متعددي وجود دارد كه ما به دو تعريف مشهور اكتفا ميكنيم:
آيت الله جعفر سبحانيحفظهالله ميفرمايد: اعتماد به نفس اين است كه انسان به رهبري عقل و خرد در پرتو قدرت اراده با تصميم و جزم و قاطعيت كار خود را تعقيب كند و خود را بر انجام آن عمل توانا بشمارد.[3]
خانم باربارا دي آنجلس روانشناس معروف غربي درباره اعتماد به نفس اين چنين ميگويد: اعتماد به نفس واقعي هيچ گونه ارتباطي با آنچه در زندگي بيروني شما اتفاق ميافتد، ندارد. اعتماد به نفس واقعي زائده شغل شما نيست.
اعتماد به نفس واقعي، نتيجه باور قلبي و دروني شما به تواناييها و قابليتهايتان است. اين باور كه هر كاري را بخواهيد، ميتوانيد انجام دهيد،[4] اما در اين خصوص بايد به اين نکته مهم اشاره كنيم كه اعتماد به نفس يا خودباوري، با اعتماد به خدا منافات ندارد؛ زيرا چنين انساني با اعتقاد به برخورداري از سرمايه اعتماد به نفس و استقلال شخصيت از تمامي امكانات و استعدادهاي خود به طور كامل بهره برداري ميكند و در عين حال هرگز خود را در ميان علل و عوامل مادّي محصور نميكند؛ بلكه به خداوندي تكيه ميكند كه تدبير كليه امور در دست قدرت بيانتهاي اوست و در هيچ كاري نياز به ديگران ندارد.
شهيد مطهريرحمهالله در اين باره ميفرمايند: اعتماد به نفس در مقابل اعتماد به خدا نيست تا منافاتي داشته باشد؛ بلكه در برابر اعتماد به ديگران است.[5]
بايد در اينجا به اين نكته اشاره كنيم كه اعتماد به نفس با غرور، خودخواهي و خودبزرگ بيني يكي نيست؛ چون اعتماد به نفس به اين معناست كه خودتان را باور كنيد؛ اما غرور و خودخواهي بدين معناست كه افراد بخواهند رجحان و برتري خود را به يكديگر اثبات كنند. در واقع غرور و خودخواهي و خودبزرگ بيني پوششي براي پوشاندن و مخفيكردن اعتماد به نفس پايين در مقابل اعتماد به نفس حقيقي و برخاسته از عزّت نفس است.[6]
براي كسب اعتماد به نفس در سخنراني بايد در سه سطح اقدام كرد:
تعليمات؛
تمرينات؛
تغييرات؛
سطح تعليمات
ميتوان گفت: بخش عمدهاي از نيازها و فنون سخنراني قابل انتقال و ياد دادن است. چند سال تجربه در مقاطع مختلف رشته تخصصي تبليغ در حوزه علميه قم و استفاده از همين روشها و فنون آن، گوياي اين واقعيت است كه بخش عظيمي از فن سخنراني را ميتوان به ديگران انتقال داد.[7] حالا كه سخنراني يك علم شناخته شده است بايد علم 1.معارفشناسي؛ 2.مخاطبشناسي؛ 3.روششناسي؛ را در مرحله اول به طور كامل ياد بگيريم. براي اين كار، علاوه بر شركت در كلاسهاي روش سخنراني ديني ميتوانيد به كتابهايي در اين باره مراجعه كنيم.[8]
سطح تمرينات
تمرينات، دومين مرحله از روشهاي كسب اعتماد به نفس در سخنراني است. بعد از آموختن مباحث تئوري حالا بايد آنها را به شكل عملي اجرا كنيم. شايد در ابتداي كار، قدري مشكل و سخت و همراه با اضطراب باشد؛ اما با تمرين و ممارست ميتوان روز به روز پيشرفت كرد. در اين مرحله بايد هميشه كلام امير المؤمنين عليعلیهالسلام را آويزه گوشمان بكنيم كه حضرت فرمودند:
«إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِيهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّيهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ؛[9] هرگاه از چيزي ترس و بيم داشتي، در آن قرار بگير؛ چرا كه سختي پرهيز و پروا، بزرگتر از خطري است كه از آن ترس داري.»
خود هول و هراس، شديدتر از آن موضوع، بيمناك است و اگر انسان با آن درگير شود در مييابد كه آن اندازه هم وحشتناك نبوده است. در مثلهاي عرب آمده است: «أمُّ الْمَقْتُولِ تُنَامُ وَ أمُّ الْمُهَدَّدِ لَا تُنَامُ؛ مادر كسي كه كشته شده است ميخوابد؛ ولي مادر كسي كه تهديد شده است خوابش نميبرد.»[10] علت اين امر همان اضطراب و نگراني است.
نكته پاياني در مرحله تمرينات گوش کردن سخنراني خطباي معروف است آن گاه بر روي كاغذ نوشتن و اجرا کردن و در پايان ارزيابي و بازخورد اين امر باعث ميشود تا اندك اندك بر محتوا و روش سخنراني مسلط شويم.
سطح تغييرات
بعد از انجامدادن دو مرحله آموزش و تمرين، نوبت به مرحله سطح تغييرات ميرسد. اگر اين مرحله را يكي از مراحل مهم افزايش اعتماد به نفس و خودباوري در سخنراني بدانيم قطعاً سخن به گزافه نگفتهايم؛ چون به طور معمول انسانها در مقابل تغييرات، حالت مقاومتي و تدافعي دارند و با عادتها بيشتر انس دارند. براي ورود به بحث تغييرات ابتدا چند مثال ميزنيم:
مثال اول: فرض كنيد مبلّغي براي سخنراني به جايي دعوت شده است و بينش و نگرش او ميگويد كه در هنگام رويداد (سخنراني) افراد با سواد زيادي حضور دارند. اگر نتوانيم درست صحبت كنم مرا مسخره ميكنند؛ ميترسم تپق بزنم و... . نتيجه اين فكر باعث بروز هيجان و ترس و عدم اعتماد به نفس ميشود.
در مقابل، اگر ارزيابي و قضاوت ما مثبت باشد و از حسن ظن سرچشمه گرفته باشد و با تحقيق و اطلاع و انديشه منصفانه انجام شود فقط نيمه خالي ليوان را نبينيم و با افكار منفي مقابله كنيم هيجان و احساسات مثبت و خوبي در پي خواهد داشت.[11]
مثال دوم: مبلّغي براي سخنراني به جايي دعوت شده است. بينش و نگرش او درباره اين رويداد (سخنراني) ميگويد: سخنراني در آنجا باعث پيشرفت من ميشود، هر چند كه در ابتدا كار براي من سخت است؛ ولي من ميتوانم به كمك خدا اين كار را انجام دهم؛ من ميتوانم هيجان خود را كنترل كنم؛ من ميتوانم. اين فكر باعث بروز هيجانهاي مثبت و مقابله با افكار منفي و رشد اعتماد به نفس ميشود؛ بنابراين، قدم اول در تغييرات، تغيير دادن طرز تفكر و نحوه بينش و نگرش ماست؛ چرا كه به طور معمول نوع و نحوه تفكر انسان پايه و اساس ارزيابيها، قضاوتها و رفتارها را تشكيل ميدهد؛ از اين رو حضرت عليعلیهالسلام ميفرمايند: «أصْلُ الْعَقْلِ الْفِكْرُ وَ ثَمَرَتِهِ السَّلَامَةِ؛[12] رشد و اساس عقل، فكر كردن و انديشيدن است [و انديشيدن] كه نتيجه آن سلامتي [آرامش رواني] است.»
بنابراين بايد تفكر عاقلانه، واقع بينانه، مثبت و بدون ترس و توجيه سبب تعديل هيجان و حفظ و بقاي ارزش انسان شود؛ مهم فهم صحيح مسائل و دريافت درست واقعيتها است.
اساس و ريشه بروز هيجانهاي منفي و رفتارهاي نامتعادل مثل عدم خودباوري در سخنراني را ميتوان اين طور دسته بندي كرد:
1. ديدگاهها و قضاوتهاي تك بُعدي و تك جانبه؛
2. فقدان روحيه انعطاف پذيری؛
3. تمركز بسيار بر انتظارات يا معيارهاي غير منطقي ديگران؛
4. داشتن تفكر همه يا هيچ؛
5. برخي عقايد غير عاقلانه و غير منطقي؛ مانند:
الف. ديگران بايد سخنراني مرا دوست داشته باشند.
ب. همه بايد سخنها و گفتههاي مرا بپذيرند.
ج. كسي نبايد به من انتقاد كند.
د. هميشه بايد عملكردي موفقيتآميز داشته باشيم.
در پايان اشارهاي را به تفكر همه يا هيچ نيز داشته باشيم كه اين تفكر نيز علاوه بر غلط بودن به اعتماد به نفس و خودباوري مبلّغ ضربه جدي وارد ميكند.
تفكر همه يا هيچ به اين ترتيب است كه اگر مرد به كاملترين و بالاترين سطح مورد نظر خود نرسد ديگر هيچ موقعيت و موفقيتي به دست نياورده است.[13] و همين تفكر باعث افسردگي و تشويق خاطر ميشود.
براي مثال يك سخنران قبل از سخنراني براي فيشنويسي و تهيه سخنراني خود وقت زيادي صرف كرده است؛ ولي آن سخنراني به هر دليل با موفقيت قرين نميشود. اين عامل سبب ميشود كه او فكر كند تلاشها و كوششهايش هيچ فايدهاي نداشته و هيچ موفقيتي به دست نياورده است. اين همان تفكر همه و هيچ است؛ يعني يا صفر يا بيست؛ حال آنكه نمرههاي شانزده و هفده و هيجده، بد حساب نميشوند.
اين مهم است كه انسان بتواند به وظيفه و تكليف خود عمل كند و از هيچ كوششي براي هدايت مردم صرف نظر نكند و به جاي نتيجه خود را مأمور به تكليف بداند؛ زيرا خدا بيش از تكليف از ما چيزي نميخواهد: «لَا يُكَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا».[14]
پی نوشت :
[1]. ر.ك: روشها، جواد محدثي، انتشارات معروف، قم، 1386 ش، چاپ سيزدهم، ص234.
[2]. ر.ك: اختلالات رفتاري، ابو القاسم بشيري، نشر معارف، نوبت چاپ پنجم، پاييز 90، تنظيم و نظارت، نماد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها، ص45.
[3]. خود و ناخود، محمود اكبري، ناشر، سماء قلم، نوبت چاپ دوم، 1386، ص70.
[4]. اعتماد به نفس، باربارا دي آنجلس، مترجم هادي ابراهيمي، نسل نواديش، چ 6، 1385 ش، ص21.
[5]. سيره نبوي، استاد شهيد مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، ص281.
[6]. آشنايي با مهارتهاي زندگي، سعيد هامون، انتشارات هامون، چ سوم، سال 1387، ص90.
[7]. ر.ك: روش سخنراني ديني، حسين ملانوري، مرکز مدیریت حوزههای علمیه، قم، چ سوم، 1391، ص40.
[8]. ر.ک: روش سخنراني ديني، حسین ملانوري.
[9]. نهج البلاغه، سيد رضي، نشر هجرت، قم، حكمت175.
[10]. روشها، جواد محدثي، انتشارات معروف، چ 13، 1386 ش، ص237.
[11]. آنچه يك جوان بايد بداند، رضا فرهاديان، انتشارات مجمع توحيد، تهران، چاپ 22، ص37.
[12]. ميزان الحكمة، محمد مهدی ریشهری، دارالحدیث، قم، ج 3، ح 2462.
[13]. مهارت سازگاري ، علي حسين زاده، مؤسسه امام خميني!، چاپ نگارش، نوبت سوم، پاييز 91، ص78.
[14]. بقره / 286.