اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
لَاحَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ و الصلاة و السلام عَلَی سَیدِنَا و َنَبِینَا أبی القاسم مصطفی محمّد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و لعن علی اعدائهم اعداء الله اجمعین قال الله تبارک تعالی: یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کونُوا مَعَ الصَّادِقین[۱]
قبل از هر چیز لازم میدانم فرا رسیدن میلاد با سعادت یازدهمین امام همام وجود مقدس امام عسکری(ع) والد بزرگوار ولی الله العظم امام زمان ارواحناه فداه را به پیشگاه با عظمت فرزندشان و به همه شما عزیزان برادران و سروران معظم سربازان آن امام عزیز و همچنین علما، مراجع، مقام معظم رهبری تبریک عرض کنم.
انشاءالله خداوند به همۀ ما توفیق درک ظهور امام زمان(عج) را عنایت بفرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شروع تبلیغ استاد رفیعی
من در جایگاهی نیستم که خدمت شما نکته عرض کنم یا تجربه ای را نقل کنم یک سری مطالبی را میدانم این ها را عرض میکنم از باب درس پس دادن ممکن است برای جوان ترها ـ به هر حال ـ تجربه ای محسوب بشود. شاید امسال سی امین سال تبلیغی بنده باشد. بنده از ۱۳۶۳ رسماً تبلیغ را شروع کردم بعد از دو سه سال تقریباً طلبگی و امسال ۹۳ است حدود ۳۰ سال تبلیغ آن هم در زمینه های مختلف عرصه های مختلف که لا اقل نیمی از این سی سال را در جلسات سنگین بوده ولو نیمه اول گاهی در شهرستان ها و جلسات مختصرتر اما از ۷۴ و ۷۵ به این طرف غالباً جلسات از حرم های ائمه(ع) از بیوت مراجع عظام و جاهای دیگر به هر حال مجالسی که پرجمعیت بوده بخشی هم خوب طبیعتاً مرهون تبلیغ صدا و سیما و چهره شدن بعضی از عزیزان و از جمله بنده حقیر است که خوب کمک به این روند طبیعتاً داشته است.
تعریف تبلیغ
ببینید آقایان عزیز سروران معظم من اولاً یک تعریفی از تبلیغ پیش خودم به شما بدهم.
به نظر بنده کتاب در زمینۀ تبلیغ خیلی نوشتهاند، آقای نظری منفرد (حفظه الله) که درسنامه است برخی در دفتر تبلیغات درسنامه نوشته جزوه نوشتهاند آقای سبزواری، آقای رهبر، آقای بابازاده خیلی راجع به تبلغ کتاب نوشته شده، کتاب عربی و فارسی مکرر چاپ شده؛ ولی من در یک سطر تبلیغ را تعریف میکنم.
تبلیغ فرایندی است که در آن مبلغ به تعلیم و تذکر به مخاطب میپردازد. برای چه این را گفتم؟ اجازه بدهید یک بار دیگر کاملتر من تعریف کنم تبلیغ فرایندی است که طی آن مبلغ به تعلیم و تذکر مخاطب به منظور اصلاح (خوب دقت کنید دَرِش نکته است) و ارتقاء سطح و محتوای مخاطب.
این تعریف را برای آن کردم که کسی تصور نکند که تبلیغ صرفاً تذکر است صرفاً یادآوری است یعنی همه شب بیست و یکم بگوییم توبه خوب است توبه چنین است توبه فلان است… این ها تذکر است این را همه میدانند غیبت بد است فشار قبر بد است این ها همه تذکر است یک بخشی از تبلیغ تعلیم لااقل بیست درصد سی درصد یعنی باید وسط امر تبلیغ یک شبههای از مخاطب حل بشود یک ارتقای علمی مخاطب پیدا کند یک در واقع راهکار در واقع راه راه نسبت به مسائل اعتقادی ایجاد بشود.
ممکن است مستقیم هم نباشد نه شما دارید بحثتان را مطرح میکنید؛ اما در ضمن تبلیغ این ارتقاء باید باشد.
من یک مثالی برایتان میزنم من منبر خیلی گوش میدهم از بچگی هم منبر را دوست داشتم پای منبرها بزرگ شدهام پای منبر آقای بهلول گاهی آن قدیم آقای برقعی و دیگران نمیدانم چرا از بچگی منبر را دوست میداشتم نه از موقعی که طلبه شدم من از ۴ یا ۵ سالگی پای منبر میرفتم این را میخواهم عرض بکنم الآن هم توی ماشینم پر از سی دی منبر همة آقایان است، آقایان انصاریان، پناهیان، عالی همه را گوش میدهم. میخواهم ببینم، چی میگویم.
یک نمونه خدمتتان عرض میکنم آقای عالی یک سخنرانی میکردند در یک جایی راجع به قصه حضرت موسی(ع) و حضرت خضر(ع) این قصه را همه بلد هستند خیلی شنیدهاند حضرت موسی(ع) آمدند پیش حضرت خضر(ع) گفتند که خلاصه خدا میفرماید برو آموزش ببین آن وقت سه تا آموزش به هر حال سه تا کار انجام داد که برای موسی(ع) عجیب بود. همة شما این قصه را بلدید یک، دو، سه این قصه را برایش تعریف میکرد کار اول توی آن کشتی را مثلاً سوراخ کرد، امّا السفینه کار دوم آن غلام (بچه) را کشت کار سوم هم آنکه دیواری در آن روستا بود که آن دیوار را اصلاح کرد.
وسط قصه یک مرتبه ایشان گفت روزی هزار نفر ده هزار نفر دارد عزراییل ولی خدا دارد به اذن خدا جانشان را میگیرد زن، مرد، بچه، جوان، پیر، عروس، داماد است، احدی هم اعتراض نمیکند. اینها را عزارییل به اذن خدا ولی خداست جان اینها را گرفت خوب جان یک غلامی را هم خضر(ع) به اذن خدا گرفت! یعنی یک شبهه را جواب داد شبهۀ کشتن غلامی توسط حضرت خضر(ع).
این قابل تعمیم نیست نمیتوانیم ما بگوییم بچههای کافر را بکشیم چون مثلاً خدا این غلام را کشت. نه این اذن، خدا، یحْیی وَ یمِیت ؟ بلی. جان را خدا میگیرد؟ بلی. چه جوری جان را میگیرد گاهی از طریق فرشته ها گاهی از طریق عزراییل گاهی هم به طور مستقیم یک مورد هم توی این عالم توسط خضر(ع) گرفت اشکالی ندارد.
این میشود پاسخگویی به شبهه یعنی شما ورود به شبهه، در منبر صلاح نیست من الان بحثم من فقط تعریف را خواستم متوجه بشوید.
پس تعلیم و تذکر اگر این شد آقایان عزیز سروران معظم من فکر میکنم در منبر باید چهار عنصر اساسی توش باید بحث بشود من تجربههایم را در این قالب برای شما میگویم عنوان بحث هم تجربۀ تبلیغی است باید راه اینکه چرا مردم جذب میشوند به منبر یا رانده میشوند از منبر حالا من خودم را مبلغ موفقی نمیدانم همۀ عزیزان من موفق هستند هیچ کسی را هم نمیتوان به یک روشی وادار کرد منبرهایی هم که الان ما داریم مختلف است بعضیها از طریق عرفان بعضیها از طریق اشعار بعضیها از طریق تمثیل است بعضیها صرفا با واژگان خودشان منبر را اداره میکنند بعضیها متن محور است مثل بنده متن محور است که هم مقام معظم رهبری به بنده فرمودند و هم آیت الله العظمی سیستانی به بنده فرمودند که منبر باید متن محور باشد که من حالا متن محوری را توضیح میدهم که چیست.
این روش بنده است من نمیخواهم این روش را به کسی القا بکنم ممکن است شما بگویید اصلاً این روش شما را ما قبول نداریم، روش آقای نقویان درست است از شعر و حافظ و سعدی باید وارد شد و مردم را جذب کرد و یک آیه هم کنارش خواند. نه اصلاً روش آقای رنجبر درست است از تمثیلات باید وارد شد. نه اصلاً روش آقای عالی درست است باید از داستان و عرفان وارد شد. نه اصلاً روش آقای فلان درست است ممکن است همۀ روشها مختلف است من اسم میبرم عذر میخواهم توهین نمیکنم صرفا دارم تبیین میکنم توصیف میکنم شیوهها متفاوت است.
الان دوستان ما که به قول معروف منبریهای به نام کشوری هستند شما اگر سیدیهایشان را گوش بکنید هر کدام با یک روشی خیلی هم ما دور هم نشستهایم همه هم به همدیگر علاقه داریم دوست داریم و دور هم هفتهای یک بار دو هفتهای یک بار ولی تا حالا نتوانستیم در روی شیوههای هم دیگر تأثیر بگذاریم، یعنی این شیوه ایشان است این شیوه آن اقا است. شما ببینید ذوق شما من همیشه میگویم مردم و مخاطبها همیشه سلیقههای متفاوتی را میخواهند و نمیشود به یک سلیقه هم القاء کرد و بالاخره میان سلایق مسلم یک احسنی وجود دارد میان روشهای قرآن میگویند روش قرآن به قرآن بالاخره این روش بهتر را باید از مخاطب به دست بیاورید که حالا توضیح میدهم.
عناصر اصلی سخنرانی
چهار عنصر اساسی به نظر من در بحث منبر است یکی از آنها را امشب میگویم و بقیه اش را هفته های آینده توضیح خواهم داد.
۱ـ مخاطب شناسی؛
۲ـ موضوع شناسی؛
۳ـ محتواسازی؛
۴ـ القاء خوب.
منبر رسانۀ بی بدیلی است، من این را خدمت مقام معظم رهبری (مد ظله) عرض کردم ایشان هم تأیید کردند با عدهای از دوستان که به محضرش رفته بودیم عرض کردم علیرغم گسترش شیوههای تبلیغ رسانه، تئاتر، چت، اینترنت، وایبر، واتساپ، شبکههای اجتماعی و روشهای دیگر؛ اما هنوز منبر بیبدیل است. بالاخره این جمعیتها در شب احیا برای منبر آمدهاند هنوز حرف اول را لااقل در تبلیغ شیعه منبر میزند.
دوستان عزیز اولین نکته ای که رمز موفقیت یک مبلغ است و من اگر احساس میکنم تبلیغ من توانسته یک خلعی را پر بکند این بخشش خیلی قوی است بحث مخاطب شناسی است.
مخاطبشناسی
مخاطبشناسی یعنی چه؟ اگر مخاطبشناس شدید به دنبالش نیازسنجی هم میآید مخاطب را بشناسی بعد نیازش را بدانی.
من مخاطب را این طور دسته بندی میکنم:
۱ـ ما مخاطب تشنه داریم آمده شما الان اینجا نشسته اید و خودتان هم میخواهید حرف های من را گوش بدهید شما مخاطب تشنه هستید به زور نیامده اید.
۲ـ مخاطب بی تفاوت داریم آمده مجلس ختم لَم داده ببینه آقا چه چیزی میگوید این را اگر گرفتیش گوش میدهد و الاّ اگر نگرفتیش گوش نمیدهد.
۳ـ مخاطب نوع طلب داریم این پای منبری که میروم چیزی از توش در میآید و الاّ بَلَد باشد بلند میشود و میرود.
۴ـ مخاطب داوطلب داریم.
۵ـ مخاطب مجبور داریم. بین دو نمازگروگان گرفته ۱۰ دقیقه میخواهد صحبت بکند.
۶ـ مخاطب بدبین داریم. توی دانشگاه رفتی همه از آخوند بدش میآید از ورودی دانشگاه معلوم است.
۷ـ مخاطب خوش بین داریم. بچه حزب الهی ها، بچه های سپاه همه عاشق روحانی است و هم تیپ خودتان هستند. اصلاً از هیئت خودت هستند ـ توی هیئت خودت منبر رفتن که هنر نیست تا بگویی حسین داد میزنند تا بگوی حسن فریاد میزنند تا بگوی آه میگویند آهُ وا ویلا تا اشاره کنی گریه میکند این مخاطب مرید تو است هر کجا بروی دنبال تو میآید. مثل بعضی از این مداح ها که مجلس گرم کن دارند بعضی ها اصلاً میگویند مال این هیئت است. به قول آقای قرائتی مثل توت است یک لقد بزنی پایین میریزه، مخاطب اعلایی نیست بخواهی یکی یکی بکنی مخاطب نارگیلی نیست بخواهی بکنی مخاطب توتی است به قول ایشان میریزه.
خوب ببینید من چند تا مثال از مخاطب شناسی برایتان از قرآن و روایات بزنم:
مثال اول: حضرت لقمان میخواهد پسرش را نصیحت بکند ـ لابد بچه اش هم ۱۵ یا ۱۶ ساله بوده ـ نمیدانم چند سالش است در تفسیر نخوانده ام ولی بچه که مال ندارد ثروت ندارد شما توی قرآن هر چه میخوانید الَّذینَ إِنْ مَکنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور[۲] ـ الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یوقِنُون[۳] اما ایشان وقتی میخواهد بچه اش را نصیحت بکند میفرماید یا بُنَی أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ اصْبِرْ عَلی ما أَصابَک إِنَّ ذلِک مِنْ عَزْمِ الْأُمُور[۴] اصلاً زکات را مطرح نمیکند. چرا؟ چون اصلاً بحث بچه که بحث مادی ندارد که خمس را بخواهی بگویی ـ گورشان کجا بود که کفنشان کجا باشد اینها (بچه ها) خمس ندارند که بدهند یک بچه اول دانشگاهی آمده اینجا حلال، جرام، زکات، مال دنیا و… نه اصلاً زکات را مطرح نکرد.
مثال دوم: در روایات داریم به زنان سوره نور را یاد بدهید. چرا؟ در روایت داریم وَ عَلِّمُوهُنَ سُورَةَ النُّورِ[۵] چرا؟ چون عفاف توش است، حجاب و غیرت درش است حساسیت روی مسائل روابط جنسی. یعنی سوره نور، سوره حجاب و عفاف، سوره زندگی با عفت است.
مثال سوم: در روایت داریم لَا تُحَدِّثُوا الْجُهَّالَ بِالْحِکمَةِ[۶] در مجلس جهال حکمت نگویید آقا بلند شده آمده اینجا من زیاد گفته ام روزهای مختلف گفت ۵ شب آقای فرحزاد تعریف میکرد میگفت یک کسی رفته بوده در جایی راجب بداء صحبت میکرده بعد از ۵ جلسه یکی آمده و گفته بود که راجب خوب ها کی صحبت میکنید چه میدانند بداء چیست بداء یک مسئله اعتقادی سنگین همچین وارد بحث قضا و قدر شدی برای مخاطب ـ لَا تُحَدِّثُوا الْجُهَّالَ بِالْحِکمَةِ ـ این ها مخاطب شناسی است من خیلی از این نمونه ها دارم ببینید پیغمبر گرامی اسلام(ص) کاروان را فرستاد به حبشه تا وارد شدند جناب نجاشی گفت که قرآن بخوانید همچین گفت قرآن بخوانید چه سوره ای را بخوان یک سوره اینها مخاطب شناسی است برای نجاشی که نمیآیند الزَّانِیةُ وَ الزَّانی فَاجْلِدُوا کلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْکمْ بِهِما رَأْفَةٌ فی دینِ اللَّهِ إِنْ کنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ لْیشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنین[۷] نمیآیند که وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیدِیهُما جَزاءً بِما کسَبا نَکالاً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیم[۸] نه گفت ذِکرُ رَحْمَتِ رَبِّک عَبْدَهُ زَکرِی[۹] عجب قشنگ است چه زیبا عیسی بن مریم (ع) را این قرآن توصیف میکند این مخاطب شناسی است فهمید چی را کجا بخواند عرض کنم که و همین طور به قول آقای قرائتی ختم پیر مرد ۹۰ ساله روضه علی اصغر را میخواند بابا اینجا روضه علی اصغر را نمیخوانند اینجا روضه حبیب را میخوانند روضه پیر غلام ابی عبدالله الحسین را میخوانند. این مخاطب شناسی حرف اول و آخر را در تبلیغ میزند من تجربه های خودم را میگویم حالا بگذارید نمونه های این را بگویم (نحوة بیان) در یک جلسه ای بودم یک جا یک آقایی رفته بود منبر ختم یک عالمی میخواهم بی دقتی را بیان کنم علما همه نشستهاند این آقا شروع به صحبت کرد. گفت: علم به انسان ارزش میدهد. علم به انسان مقام میدهد. … یرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ …[۱۰] او میگفت ببینید شما سگ قابل خرید و فروش نیست سگ نجس است سگ مطرود است؛ اما سگ معلَّم قابل خرید و فروش میشود همه سرها پایین چه کار کردی آخر ذوق هم خوب است سلیقه هم خوب است آخر این حرف بود تو زدی حرف قشنگ است حرف اشتباه نیست ولی میشود مثلاً در دبیرستانی جایی بین بچه ها گفت: بچه ها ببینید که علم چقدر خوب است سگ اگر آموزش ببیند قیمت پیدا میکند ولی در این جلسه ختم. این در واقع نوع انتخاب در مخاطب است البته مخاطب اگر یک دست باشد خیلی راحت است دبیرستان باشد دانشگاه باشد؛ اما مخاطب مختلط فوق العاده سخت است.
اینجا برای شما صحبت کردن راحت است شما یک دست هستید؛ ولی الان توی حرم بودم و تفسیر سوره علق را داشتم اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذی خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَ رَبُّک الْأَکرَمُ * الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ[۱۱] من میخواستم وجوه مختلفی را راجب علق بگویم میخواستم راجب علم بالقلم صحبت بکنم چه چیزی برای مردم بگویم که مردم درک کنند خیلی باید رقیقش کنم خیلی باید سبک را بیاورم پایین تا بتوانم عَلَّمَ بِالْقَلَمِ را توضیح بدهم لذا مخاطب شناسی است که حرف نخست را میزند.
امام صادق (ع) میفرماید: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَضَعَ الْإِیمَانَ عَلَی سَبْعَةِ أَسْهُمٍ عَلَی الْبِرِّ وَ الصِّدْقِ وَ الْیقِینِ وَ الرِّضَا وَ الْوَفَاءِ وَ الْعِلْمِ وَ الْحِلْمِ ثُمَّ قَسَمَ ذَلِک بَینَ النَّاسِ فَمَنْ جَعَلَ فِیهِ هَذِهِ السَّبْعَةَ الْأَسْهُمِ فَهُوَ کامِلٌ مُحْتَمِلٌ وَ قَسَمَ لِبَعْضِ النَّاسِ السَّهْمَ وَ لِبَعْضٍ السَّهْمَینِ وَ لِبَعْضٍ الثَّلَاثَةَ حَتَّی انْتَهَوْا إِلَی السَّبْعَةِ ثُمَّ قَالَ لَا تَحْمِلُوا عَلَی صَاحِبِ السَّهْمِ سَهْمَینِ وَ لَا عَلَی صَاحِبِ السَّهْمَینِ ثَلَاثَةً فَتَبْهَضُوهُمْ ثُمَّ قَالَ کذَلِک حَتَّی ینْتَهِی إِلَی السَّبْعَةِ .[۱۲] ایمان ۷ درجه است اگر یکی درجه اول را داشته باشد از درجه دوم برایش بگویی ظلم میشود صاحب ایمان دو را یک بگویی ظلم کردی بعضی وقت ها نمیکشد بعضی وقت ها اصلاً مخاطب، انسان میبیند کاملاً امام با مخاطب دو جور برخورد دارد ـ یک سؤال را مرحوم شیخ طوسی اعلی الله مقامه شریف استبصار میکرد و همین است. تعارضات را حل کند. ـ یکی از راه های حل تعارض همین است که امام مخاطبش را نگاه میکرد به یک مخاطب میگفت آری به دیگری نه. مخاطب، همان شاگردش گفت خدا را میخواهم، تخم مرغ را نگاه کن اُنظر هذا البیض. همین قدر برایش کافی است.
همین جا عرض میکنم که آقایان عزیز و سروران معظم نکته اول رعایت سطح مخاطب بود که مثال زدم برایتان یا بُنَی أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ… نکته دوم شناخت نیاز مخاطب است از کجا نیاز مخاطب را بشناسیم بحث من امشب صرفاً راجب مخاطب شناسی است اگر بنده همه بحث ها را امشب بیان بکنم بحث ذبح میشود. محتوا سازی را هفته دیگر بیان میکنیم اگر تمام نشد هماهنگ میکنیم در هفته های دیگر بیایم. آدم یک چیزی را قشنگ بگوید بهتر است از اینکه ناقص رد بشود.
راههای شناخت نیاز مخاطب
راههای شناسایی نیاز مخاطب: ۱ـ منطقه شناسی در خارج از کشور دبی رفته بودم منبر شب اول رفتم منبر شب دوم یک آقایی آمد گفت آقا این حرف ها را اینجا نزدن اینجا زنا میکنند شراب میخورند دوست دختر و دوست پسر دارند در اینجا نماز شب و … را بگذار کنار اینجا بگویید شراب بخوری مسجد نیاید. ما ارومیه منبر میرفتیم یک شبهه ای را مطرح کردیم آمدیم پایین گفتند آقا این شبهه، شبهه این منطقه نیست، اصلاً اینجا مطرح نیست گفتم تهران این شبهه است گفت اینجا بِکر و یکدستاند خبر از این شبهه ها ندارند و لذا یک آقایی رفته بود کرج و میگفت عصر در خیابان قدم میزدم برای تبلیغ ببینم نیاز مردم این منطقه چیست.
گاهی منطقه، گاهی از طریق سن، گاهی خودت نگاه میکنی، سؤال میکنی سال قبل کی اینجا منبر میرفته و چی گفته مطالب چی بوده در چه زمینه ای صحبت شده سن مخاطب و اینکه این ها دبیرستان است.
من یک مثال بزنم از تجربیات خودم من رفتم دانشگاه سخنرانی، اعضاء هیئت علمی دانشگاه بودند همة دکتر و مهندس وقت هم کم بود حدود ۱۵ دقیقه گفتم بسم الله الرحمن الرحیم شما خردمندید هیئت علمی هستید استاد دانشگاه هستید بالاخره دارای مدرک و مدارج علمی هستید نمیخواهید بدانید قرآن درباره دارنده این مدارک اولی الباب خردمندان چه میگوید از نظر قرآن آن هیئت علمی کی است، استاد کی است، خردمند کی است ذهن را گرفتم دست خودم پیغمبر اکرم (ص) گاهی با سؤال شروع میکرد قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: أَلَا أُخْبِرُکمْ …؟[۱۳] بگویم براینان، بگو، بگو، یک راه دست گرفتن مخاطب، از راه سؤال است خود خدا در قرآن مطرح میکند این را قُلْ أَ رَأَیتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکمْ غَوْراً فَمَنْ یأْتیکمْ بِماءٍ مَعین[۱۴] یا موارد دیگر گفتم سوره رعد آیه ۱۱ خداوند ۸ ویژگی آورده برای خردمندان ۸ تا را شمردم گفتم یکی ۵/۲ بدهید ببینید چند میشود خیلی آدمهای مغروری بودند ۸ تا را شمردم ببینید این ۸ تا را ۸ تا منبر هم میشود رفت ببینید بعضی از دوستان ما میگویند اینها را یکجا نگویید ذبح میشود من در بحث محتواسازی میگویم. نه. نترسید یک بحث را بسط بدهید و جمعش هم بکنید یعنی گاهی ۸ تا را یک جلسه بگوید گاهی ۸ شب صحبت بکنید اینجا من باید ۸ تا را میگفتم اینقدر استقبال کردند که همشان گفتند همة جلسه یک طرف این سخنرانی هم یک طرف.
نکته سوم: برای تشخیص مخاطب مناسبت زمان و مکان است من بارها این را گفته ام ما یک سالی بالای قبر حجر بن عدی بودیم، یک کاروانی آمده بود، من دیدم روحانی کاروان از احکام شکیات میگوید میخواهد اینجا ببیند حجر چه کسی است. میشود من شب شهادت امام حسن عسکری(ع) اصلاً هیچ اشاره ای نکنم و رد بشوم. مناسبت زمان و مکان لازم است اینجا کجاست چه زمانی است.
یکی از مثال های برای نیاز مخاطب خود یوسف است توی زندان تا دید دارند آزاد میشوند آن دو نفر گفت یا صاحِبَی السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّار[۱۵] اینجا موقعه اش است.
امام کاظم (ع) در یک قبرستان داشتند مرده ای را دفن میکردند گفت: صبر کنید من کارتان دارم جنازه را بگذارید زمین کنار قبر مردم را جمع کرد گاهی توی بیمارستان، توی قبرستان، در مجلس ختم، میشود تل انگورهای خوبی زد همه را جمع کرد فرمود: دنیایی که آخرتش این است آخرتی که اولش این است چرا بعضی زُهد نمیورزند.
البته یک از راه های شناسایی این است که با یکی دو تا از مخاطب ها ارتباط برقرار کنی خدا رحمت کند مرحوم فلسفی آمد سمنان منبر رفت. شب اول یک آقایی سؤال داشت ایشان خوب، مسلط بود بسم الله الرحمن الرحیم بحثی در نظر گرفته بودم ولی آقایی سؤالی داده من همین سؤال را جواب میدهم. شب اول، شب دوم… ده شب ایشان ده تا سؤال یک مخاطب را جواب داد گاهی میشود از خود مخاطب من بارها گفته ام یکی از راههای شناسایی مخاطب این است که از خود مخاطب سؤال شود که چه نیازی است چه بحثی بشود.
نکته سوم: که حالا من روی این عنایت دارم و بحثم را جمع میکنم توی بحث مخاطب شناسی بعضی از دوستان بنده ـ تعریض به کسی ندارم و کلاً عرض میکنم بعضی از ما من خودم را میگویم مخاطب را لوس میکنیم یعنی آن قدر دین، قرآن و معارف دینی را سبک جلوه میدهیم که این مخاطب فکر کند بهشت رفتن مثل خونه عمه و خاله رفتن است این کار غلطی است اینکه من در بعضی از کلیپ ها و… دیده ام گاهی متأسفانه حوزه متولی هم ندارد برای این امور که جلوی این تبلیغات را بگیرد این کار درستی نیست بالاخره یا أَیهَا الْمُدَّثِّر * قُمْ فَأَنْذِر[۱۶] لا یحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکةُ هذا یوْمُکمُ الَّذی کنْتُمْ تُوعَدُون[۱۷] بالاخره امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: یا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ…[۱۸] ما سختمان است گاهی به مخاطب بگوییم، تشر بزنیم، تندی بکنیم آیات عقاب را بخوانیم. اینکه دائماً آقا یک گریه برای ابا عبدالله الحسین(ع) بکن هر کار دلت میخواهد انجام بده. یک اشک امشب بگیر همة گناهان…
این در نهج البلاغه است حضرت (ع) میفرماید: وَ قَالَ (ع) الْفَقِیهُ کلُ الْفَقِیهِ …[۱۹] فقیه به معنای عالم کسی است که نه مأیوس کند و نه امید بیش از حد در بین مردم ایجاد بکند مخاطب را هم باید تکریم کرد و هم توبیخ هم باید بشارت داد و هم انذار و به تعبیر آیت ا… جوادی آملی انذار مقدم است یا أَیهَا الْمُدَّثِّر[۲۰] إِنَّ الَّذینَ کفَرُوا سَواءٌ عَلَیهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یؤْمِنُونَ[۲۱] وَ سَواءٌ عَلَیهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یؤْمِنُون[۲۲] حالا یک بحث دارد که ممکن است شما قبول نداشته باشید و بگویید نه بشارت مقدم است ولی آنچه که مسلم است بشارت محض برای مخاطب خطرناک است.
باید بدانند مردم چه اشکالی دارد ما در این کشور اعلام شد برای یارانه ها ثبت نام نکنند یک عدهای خوب چند درصد نمیدانم ۵ یا ۱۰ درصد ولی یک آمار مثلاً حدود ۸۵ درصد یا ۹۰ درصد که یقیناً ۳۰ تا ۴۰ درصدش دروغ محض است یعنی یقین بدارید بنده خودم لااقل صدها موردش را میشناسم که حقوق های بالای ۷ الی ۸ میلیون دارند پزشک، مهندس هیئت علمی حقوقهای بالا با اینکه مراجع وارد صحنه شدند نظام وارد شد همه چیز هزینه شد یک دروغ به این بزرگی به نظام ـ من کاری به دولت ندارم ـ یک دروغ بزرگ قاطبه جمعیت ما مردم ما حقوق یکی دو میلیونی کاری ندارم اما حقوق های بالا و خیلی هم راحت یک نفر هم جرأت نکرد سخنرانی بکند که آقا این دروغ بزرگ بود این دروغ ربعین را برجسته میکنیم ۲۰ میلیون خیلی خوب، عالی از آن طرف راهپیمایی را برجسته میکنیم از این طرف وقتی خطاهای کشوری خطاهای کلیدی صورت میگیرد سختتان است وارد بشویم نه بدحجابی معظلی است در جامعه.
یکی از بزرگان چند روز پیش زنگ زده بودند به من گفتند یک جایی از نخبگان محصل دعوت کرده بودند. میگفتند اینها دانشآموزان نخبه و تیزهوش هستند گفت بعد از معلمشان سؤال کردم بینی و بین الله بالای ۵۰ درصد نماز میخوانند یا زیر ۵۰ درصد؟ گفت زیر ۵۰ درصد، خوب اینها مثلاً بچههای درس نخوان و غیره… نبودند خوب این یک واقعیتی است.
طلاق در کشور ما در استان خراسان سه به یک است من در روزنامه قدس خواندم ایام شهادت امام رضا(ع) یعنی تقریباً روزنامه اول ربیع میتوانید نگاه کنید.
یکی دو روز پیش خواندم خیلی شرمنده شدم یک جایی نوشته بود «یک به یک» که خیلی خطرناک است که در روزنامه یک دو روز پیش خواندم انشاءالله که دروغ باشد ولی «سه به یک» را خودم در روزنامه از رئیس ثبت احوال دیدم که این یک فاجعه است. به هر حال باید گفت. یعنی ورود مخاطب را ببینید.
به هر حال نهج البلاغه کلمات تشر دارد خود قرآن تشر دارد وَیلٌ لِکلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة[۲۳] وَیلٌ لِلْمُطَفِّفین[۲۴] تا مخاطب را نشناسید نمیتوانید موضوع خوب پیدا کنید و محتوای خوب بسازید و نمیتوانید القای خوب داشته باشید اگر مخاطب شناخته شد سه تا بحث بعدی به دنبالش میآید نحوه انتخاب موضوع که من در انتخاب موضوع معتقد هستم که موضوع چند قسم است یعنی ورود به موضوع و نحوه محتواسازی و شیوه القاء.
در آخر مهمترین تجربه بنده در این ۳۰ سال تبلیغ سعی بنده این بوده که مخاطبم را بشناسم ببینم که مخاطبم میخواهد بلند بشود، میخواهد گوش بدهد، مخاطب متنبه است یا داوطلب است در کل نوع مخاطب را ببینم و بعد وارد عرصه صحبت بشوم.
[۱]. توبة: آیه ۱۱۹
[۲]. حج: آیه۴۱
[۳]. نمل: آیه ۳
[۴]. لقمان: آیه ۱۷
[۵]. مکارم الأخلاق / ۲۳۲ / الفصل التاسع فی هنات تتعلق بالنساء ….. ص ۲۳۰
[۶]. الکافی (ط – الإسلامیة) / ج ۱ / ۴۲ / باب بذل العلم ….. ص ۴۱
[۷]. نور: آیه ۲
[۸]. مائدة: آیه ۳۸
[۹]. مریم: آیه ۲
[۱۰]. مجادلة: آیه۱۱
[۱۱]. علق: آیات ۱ تا ۴
[۱۲]. الکافی (ط – الإسلامیة) / ج ۲ / ۴۲ / باب درجات الإیمان ….. ص ۴۲
[۱۳]. زاهد کیست؟ وظیفه اش چیست؟ / ترجمه الزهد / ۲۴ / ۱ – باب الصمت إلا بخیر، و ترک الرجل ما لایعنیه، و النمیمة ….. ص۲۰
[۱۴]. الملک: آیه ۳۰
[۱۵]. یوسف: آیه ۳۹
[۱۶]. المدثر: آیات ۱ و ۲
[۱۷]. الأنبیاء: آیه ۱۰۳.
[۱۸]. شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج ۲ و من خطبة له (ع) ….. ص ۷۴
[۱۹]. نهج البلاغة (للصبحی صالح) ص ۴۸۳
[۲۰]. المدثر: آیه۱.
[۲۱]. البقرة: آیه ۶.
[۲۲]. یس: آیه ۱۰.
[۲۳]. الهمزة: آیه۱
[۲۴]. المطففین: آیه ۱.