اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
لَاحَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ و الصلاة و السلام عَلَی سَیدِنَا و َنَبِینَا أبی القاسم مصطفی محمّد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و لعن علی اعدائهم اعداء الله اجمعین قال الله تبارک تعالی: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کونُوا مَعَ الصَّادِقین»[۱]
یک جلسه خدمت شما بودیم این جلسه را هم، نصف جلسه صحبت میکنم و بقیهاش را به پرسشهای کتبی یا شفاهی شما پاسخ میدهم. و قاعدتاً جلسه را یک ربع به ۸ شب پایان ببریم که به نماز هم لطمهای وارد نشود.
عرض میکنم در جلسه اول که خدمت شما بودیم بنده تبلیغ را چند عصر مهم عرض کردم که دخیل است که این عناصر باید رویش صحبت بشود.
عناصر منبر
عنصر اول: عنصر موضوع است که در تبلیغ موضوع چگونه آماده و ارائه بشود.
عنصر دوم: مخاطبشناسی است که موضوع متناسب با آن مخاطب آماده میشود چهقدر نسبت به مخاطب شناخت داریم و برای هر مخاطبی چه جور باید صحبت بکنیم.
عنصر سوم: مطلب بسیار مهمی است که قول هم دادیم روی این مطلب صحبت بکنیم بحث محتواسازی است چه جوری محتوا را بسازیم.
عنصر چهارم: ارائه محتوا چگونه محتوا را ارائه بکنیم.
البته تبلیغ عناصر زیادی دارد: فضای تبلیغ ـ خود مبلّغ و ویژگیهای مبلّغ اینها مورد بحث ما نیست ما بحثمان تجارب تبلیغی است اینکه مبلّغ مخلص باشد چی، چی … باشد اینها را در جای خودش نوشتهاند و شما هم شنیدهاید اما بحث من امروز عمدتاً روی دو تا مطلب است یکی محتواسازی برای سخنرانی دوم نحوه ارائه، چگونه ارائه بکنیم که مخاطب جذب بشود و منابر جاذبة لازم را داشته باشد.
قبل از ورود به بحث به چند خصوصیت سخن اشاره میکنم قرآن کریم برای سخن و گفتار ویژگیهایی ذکر کرده که بنده ۱۰ الی ۱۵ تا را نوشتهام که همهاش را نمیگویم.
عنوان الآن بحثم ویژگیهای سخن از منظر قرآن کریم است به طور خلاصه این را میگویم بعد وارد آن دو عنصر که گفتم میشود.
ویژگیهای سخن در قرآن
یک سخنران، خطیب، منبری برای اینکه بتواند در تبلیغش موفق باشد ابتدا از قرآن بگویم که سخنش چه ویژگی باید داشته باشد:
۱. سخن، آگاهانه باشد
قرآن میفرماید: «لا تَقْفُ ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ»[۲] چیزی که علم، دانایی و آگاهی نداری از آن پیروی نکن چه برسد که مردم را بخواهی به پیروی دعوت کنی و بخواهی برای مردم بیان کنی حدیث هم داریم «لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ»[۳] چیزی را که نمیدانی برای خودت حل نشده است دَرَش ورود پیدا نکن. چرا؟ «فَتُتَّهَمَ فِی إِخْبَارِک بِمَا تَعْلَمُ»[۴] آنها را هم که بلدی زیر سؤال میرود متهم میشوی.
من مشهد مقدس بودم پای سخنرانی یکی از عزیزان بودم آدم مشهوری است و جمعیت میلیونی هم بودند ایشان روضهای را خواندند از زنان که آمدند بدن امام رضا را به خاک سپردند و بعد هم الآن هم رسم است این زنان میآیند گل بر دست میگیردند روز شهادت امام رضا(ع).
آمدند پایین. گفتم: حاج آقا سند این کجا است من در هیچ کتابی این را پیدا نکردم تا حالا هم نخواندم که زنان نوقان گفتند که مَهرمان را میبخشیم و میآییم، حالا اگر دوستان جایی دیدهاند بفرمایند. (من روی صغرای مسئله کاری ندارم بحثم روی کبرای مسئله است) ایشان گفت ما یک رفیقی داشتیم ۴۰ سال بود منبر میرفت. بارها و بارها این را خوانده بود من از ایشان شنیدهام. این نمیشود سند و مدرک.
همین بزرگوار در یک روز دیگری که یک جمعیت بسیار زیادی در مشهد بود به نظرم روز شهادت امام رضا(ع) بود و تمام صحنها پُر بود. فرمودند: یک میلیون پانصد هزار نفر در تشیع جنازه موسی بن جعفر (ع) شرکت کردند. وقتی آمدند من خدمتشان عرض کردم یک میلیون پانصد هزار نفر، خیلی آدم است. بغداد اینقدر جمعیت نداشته، شهر تازه تأسیس است این شهر را منصور دوانیقی ساخته یک میلیون پانصد هزار نفر، آخر در تشیع جنازه امام راحل ما از همه جا آمده بودند خود تهران یکی دو میلیون جمعیت میشده یعنی جمعیت کل قم.
گفت من دیدم در یک جایی هزاران نفر اصلاً هزاران نفر، دهها هزار نفر حتی صدها هزار نفر آخر یک چیزی! همان وقت قصهای هم گفتم (که ایشان ناراحت هم شد گفتم) عبیدالله بن زبیر خطیب بود در بصره، امام جمعه و فرماندار بود یک روز داشت داستان حضرت صالح پیغمبر را میگفت. گفت: بلی. مردم از حضرت صالح خواستند شتری از کوه بیرون بیاورد ایشان هم اجابت کرد و به اذن خداوند شتر از کوه بیرون آمد.
هر چه هم سفارش کرد کارش نداشته باشید معجزه و ناقة الله است خیلی هم قشنگ میگفت داستان را. مردم، عوام توجه نکردند و ریختند این شتر ۵۰۰ درهمی را کشتند بعد عذاب آمد و همه را عذاب گرفت «فعقروها فدم دم علیهم» آمد پایین گفتند چه کسی گفته این شتر ۵۰۰ درهم بوده چه کسی؟ اصلاً آن زمان قیمت گذاشت همین یک کلمه از دهنش در رفت (۵۰۰ درهم) یکی از همان پایین منبرش داد زد (مُقَوَّمٌ ناقه؛ شتر قیمت گذار) آمد برود خانه یکی از پشت سرش گفت مقوم ناقه رفت به محل کارش دید یک کاغذ روی میزش گذاشتهاند و نوشتهاند مقوم ناقه توی شهر پیچید بطوری که بهش میگفتند مقوم ناقه به پدرش نامه نوشت من را از اینجا بردار من دیگر نمیتوانم اینجا خطبه جمعه بخوانم همۀ شهر من را مسخره میکنند میگویند مقوم ناقه یعنی یک کلمه باعث شد از یک شهر خوب شما همین الآن بعضی از دوستان ما به خاطر یک بلوتوث محروم شدهاند از سخنرانیشان در سیما صدا، در همه جا چرا حواست را جمع نمیکنی چرا انسان دقت نکند.
وقتی آدم یک چیزی را نمیداند مخصوصاً این مهم است بعضی از عزیزان میشناسم خود من گاهی وقتها جایی که میخواهم بروم صحبت بکنم به آن مسئول مربوطه مثلاً خانۀ جوان یا یک وقتی با آقای ناظمی اردکانی رئیس ثبت احوال گفتم آمار طلاق چقدر است به من بگویید در قم، در تهران، آمار اهل سنت، شیعه، زاد و ولد، انسان هوایی یک چیزی را بپراند.
لا تَقْفُ ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ ببینید آقایان عزیز سروران معزم منبر عرصة علم و آگاهی و آگاهی دادن است عرصۀ اقرار به جهل نیست عرصه این نیست که افراد اصلاً گاهی مقایسه میکنند میگویند آقا مدرس و منبری است میخواهند تحقیق بکنند میگویند حرف منبری است این نیست منبر؛ مرحوم فلسفی منبر میرفتند آیتالله العظمی وحید منبر میرفتند، بزرگان ما لذا یک منبری باید آگاهی کامل داشته باشد اگر واقعاً قضا و قدر برای خودتان حل نشده واردش نشوید اگر کنه بحث علم امام را نمیدانید وارد نشوید.
اگر میتوانید اثبات بکند شبههای را که در توسل است وارد نشوید رو به منابر اخلاقی بیاورید چراکه منابر اخلاقی بارش کمتر است. منابر کلامی و اعتقادی سختتر است.
خدا رحمت کند آیت الله فاضل را، به من میگفت آقای رفیعی برای منبر مطالعه نکن همۀ جوانب را مطالعه بکن، نگو، من میخواهم برای ۵۰ نفر حرف بزنم، یک آیه کافی است همه تفسیرها را ولو ۲۰ درصدش را برای مردم بگویی ببین این آگاهانه سخن گفتن خیلی مهم است.
۲. مستدل سخن بگویید
قرآن میفرماید مستدل سخن بگویید « قولاً سدیداً » سدید از سد میآید. علامه طباطبایی نوشته قول سدید قولی است که پشتوانه دارد و محکم است. آنهم نه پشتوانه ضعیف و دم دستی یک آقای بزرگواری که مقتل نوشته و بنده برایش خیلی ارادت دارم به خودشان هم عرض کردم مؤمن، متدین، خوش قلم، دهها جلد کتاب دارند یک وقت در حرم شاه عبدالعظیم حسنی دیدم اظهار محبت کردم گفتم این مقتلی که شما دادهاید بیرون خوب شذوذاتی تو این دارید مثلاً نوشتهاید سر علیاصغر(ع) را از بدن جدا کردند بالای نیزه کردند خوب مردم گریه میکنند ولی بینی و بین الله این را کجا نوشته از کجا در میآوری شما نوشتهاید وقتی به مداح میگویم چرا میخوانی میگوید کتاب فلان آیت الله فلان نوشته گفتند آخر اینها خیلی خبیث هستند از این غلطها میکنند. آخه این که نشد سند.
مداح محترم روضه خواند متأسفانه پخش هم میشد و جمعیت زیادی هم بود من این روضه را خودم پیش مقام معظم رهبری خواندهام منتها من این طور نخواندم گفت که در مجلس ابن زیاد، رباب بلند شد سر علی اصغر(ع) را به سینه چسبانید گریه کرد اشک ریخت من بعدش به مداح زنگ زدم گفتم قربان جدت این روضه را خوشبختانه بعد از من هم خواندی دو شب قبل من در بیت رهبری خوانده بودم خوارزمی نقل کرده منابع معتبر دیگر نوشتهاند دانشنامه امام حسین(ع) آمده که رباب در مجلس ابن زیاد بلند شد سر ابی عبدالله(ع) را برداشت به سینه چسبانید «یا قُرَّةُ عَینِی وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِی» بعد هم رو کرد گفت نزن من نبودم ولی شنیدهام پیامبر این لبها را میبوسیده این را پیش آقا خواندیم کتابها هم نوشته کجا نوشته سر علی اصغر(ع) تو از چی دو تا دروغ درست کردی اول باید سر جدا شده باشد و بعد…
اینها که میشود خوب بالاخره مردم هم امروز متوجه هستند مستدل به معنای مراجعه به منابع کهن و قابل اعتماد من امروز خدمت آقای ری شهری عرض کردم گفتم مجموعه شما خیلی زحمت کشیده مرتب دارند حدیثها را درست میکند و چاپ میکنند ولی یک کار را درش کوتاهی کردیم و شما هم باید درش کوتاهی کردیم و شما هم باید درش سرمایهگذاری بکنید ایشان گفت کی جرأت میکند این کار را بکند گفتم یکی باید این جرأت را بکند بالاخره بدون تردید منابع روایی ما مشتمل بر بعضی اخبار فاقد اعتبار است.
حالا در کافی تعدادش خیلی کم اما در منابع تفسیری مطالبی است منابع تاریخی خوب کسی باید جرأت کند حداقل برای جمعهای خصوصی به ایشان عرض کردم نمیگویم الموضوعات[۵] بنویسیم مثل ابن جوزی، سلسلة احادیث ضعیفه[۶] بیست جلد مثل البانی که مال اهل سنت است.
ولی بالأخره مجلسی جرأت کرده در مرآت العقول[۷]، کافی را آنجایی که لازم بوده نظراتش را گفته.
چرا ما اجازه میدهیم هر کسی حدیث را بخواند هر کسی آیه را بگوید هر کس بدون اطلاع از مبانی کار بدون اطلاع از پیشینههای کار. شوخی نیست منبر.
شما وقتی میآیید روی منبر یک آیهای را تأویلش را میگویید بدون اینکه با تفسیرش آشنا باشید بدون اینکه مقدمات علم رجال، درایه، فقه الحدیث ـ چرا در حوزههای ما فقه الحدیث کار نمیشود ـ معلوم است ادبیاتش را هم که درست بخوانی که گاهی بعضی غلط میخوانند تبیین حدیث تبیین نادرست میشود. نمیشود به هر کتاب تاریخی اعتماد کرد.
کتاب تاریخی سلمان رشدی قصهاش را از کجا درآورد از تاریخ طبری در آورد سلمان رشدی مگر غیر از قصۀ غرانیق یا قرانیق[۸] طبری این قصه را ساخت.
۳ـ عادلانه سخن بگویید
قرآن کریم میفرماید: «وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا»[۹] سخن عادلانه باشد.
جبههگیری دَرَش نباشد اگر توی عرصة سیاسی وارد میشود توی عرصة مذهبی وارد میشوی قرآن کریم راجع به اهل کتاب آنجاهایی که لازم است تأیید میکند « قُلْ یا أَهْلَ الْکتابِ تَعالَوْا إِلی کلِمَةٍ سَواءٍ؛[۱۰] یک جاهایی میگوید این کار درست است، این کار مثلاً فرض بفرمایید نقد میکند. نمیشود علی الاطلاق نقد بکنیم، کار وهابیت را، کار مذاهب دیگر و جناحهای مخالفمان را این ضرورت دارد که سخت عادلانه باشد.
۴ـ نیکو سخن بگویید
قرآن کریم میفرماید: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً؛[۱۱] نیکو سخن بگویید. بار ادبی قرآن را ببینید چه قدر از الفاظ زیبا و از کلمات حساب شده استفاده میکند برای تبیین مطالب همین تعبیر در قرآن آمده « وَ هُدُوا إِلَی الطَّیبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلی صِراطِ الْحَمید؛[۱۲] پاکیزه. سخنان پاکیزه استفاده یشود این بخش اول عرایضم تمام.
محتوای متنمحور و موضوع محور
دوستان عزیزم قبل از اینکه سؤالات شما بیاید برای تهیه یک منبر خوب ببینید دو جور میشود محتوا آماده کرد:
۱. متن محور
۲. موضوع محور
اگر این دو تا را اول آماده کردیم بعد شیوه آمادهکردن محتوا را میگویم. من مثال میزنم دیروز جلسهای داشتیم با دوستان هیئت رزمندگان که دعای ندبه را صبحهای جمعه پخش میکنند احساس کردم برنامه یک کم اُفت کرده است. به جمکران هم این را گفتم شب چهارشنبه من را دعوت میکنند من هر چه بلدم را میگویم هفته دیگر هم یکی دیگه میآید همین را میگوید هفته دیگر…
تکرار در تکرار صبحهای جمعه برنامه سیاست تدوینشدهای درش نیست شما به خطیب موضوع نمیدهید، فقط جمعیت برایتان مهم است بیایید موضوع بدهیم. گفتند بسم الله شما بدهید گفتم: باشه. امسال میگویم ۳۸ تا أین در دعای ندبه است آدرس و کد است امام زمان (عج) برای چه میآید وقتی کسی آدرس بیمارستان را میپرسد معلوم است میخواهد برود دکتر. وقتی میگوید نانوایی کجاست؟ نان میخواهد. شما میگویید أَینَ مُبِیدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْیانِ وَ الطُّغْیانِ، أَینَ مُعِزُّ الْأَوْلِیاءِ وَ مُذِلُّ الْأَعْدَاءِ، أَینَ مُحْیی مَعَالِمِ الدِّینِ، آقا بحث ما تبیین أینهای دعای ندبه است. ۳۸ تا است برای ۳۸ هفته بَسْ است.
یک هفته این را بحث میکنیم: أَینَ مُحْیی مَعَالِمِ الدِّینِ، مَعَالِمِ الدِّینِ چیست؟ چه چیزی را امام زمان (عج) میخواهد زنده بکند ما چه کنیم کمک به احیای معالم الدین وقتی در دعای ندبه میگویی أَینَ مُعِزُّ الْأَوْلِیاءِ، چه کنیم اولیای خدا عزیز شوند. مُذِلُّ الْأَعْدَاءِ، چه کنیم دشمن خوار شود. این را میگویند متن محور.
الآن ماه رمضان در پیش است شما خطبه متقین را میخواهید بحث بکنید خیلی هم عالی است ۱۱۰ تا صفت امیر المؤمنین(ع) در بارة متقین گفته: بسم الله الرحمن الرحیم. المتقون چنین چنان مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ،[۱۳] راجع به میانهروی صحبت میکنید. «وَ مَشْیهُمُ التَّوَاضُعُ؛ راجع به تواضع صحبت میکنید». «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ؛ متنوع و در عین حال متن محور. مقام معظم رهبری به خود من فرمودند من منبرهای متن محور را دوست دارم.
آقا مشخص است این آقا این ماه رمضان بحثش خطبه متقین، نامه ۳۱ نهج البلاغه است که بیش از ۱۰۰ توصیه به امام حسن(ع) دارد تفسیر سورة حجرات. من الآن نمیگویم چگونه محتوا درست کنید دارم موضوع میگویم.
لا تُقَدِّمُوا بَینَ یدَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ؛[۱۴] یک روز بحث
لا یغْتَبْ بَعْضُکمْ بَعْضاً؛[۱۵] یک روز بحث
اجْتَنِبُوا کثیراً مِنَ الظَّنِّ؛[۱۶] یک روز بحث؛ اینها را میگویم منبرهای متن محور کم له من نظیر سوره مبارکه حدید هر سورهای از قرآن متنهای حدیثی رساله حقوقی امام سجاد (ع) خودم یک ماه رمضان دعای جوشن کبیر را شرح کردم متن دعاهایی که هست متن دعای کمیل.
دوم: موضوع محور
موضوع را دو جور برایش محتوا میسازیم کوتاه و بلند ما بنا داریم امسال ماه رمضان راجع به فرض بفرمایید رشد و ترقی صحیت بکنید یا راههای کسب آرامش که در صدا و سیما شروع کردیم بحثش را و ۵۰ هفته قرار است ادامه داشته باشد.
مثال میزنم: امسال ماه رمضان یک مقدمهای، بسم الله الرحمن الرحیم یکی از نعمتهای خدای آرامش و امنیت، اطمینان سکینه است مردم خیلی اظهار ناآرامی میکنند با اینکه وضعشان هم خوب است. آسایش هم فراوان است افسردگی، اضطراب مراجعه به مشاروه چه کنیم آرام باشیم بیشترین فروش کتابها مربوط به همین موضوع آرامش موفقیت کاهش استرس. ما میخواهیم از قرآن و روایات برای شما یک ماه راجع به این موضوع صحبت بکنیم این شد موضوع. موضوع شما شد آرامش.
حالا محتوایش را چگونه درست بکنم عرض میکنم پس اولین نکتهای که باید در تبلیغ دقت بکنیم موضوع است.
بنده مثلاً آمدهام ویژگیهای اصحاب اباعبدالله را یک دهه محرم بحث کردهام این میشود موضوع محور، متن محور نیست یک جا آمدهام خطبه شب عاشورا را بحث کردهام این میشود متن محور سال گذشته در مدرسه آیتالله العظمی گلپایگانی شرح دعای امام زمان اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ، یک روز ـ بُعْدَ الْمَعْصِیةِ، یک روز ـ عِرْفَانَ الْحُرْمَةِ، یک روز این میشود متن محور. شرح سخنان پیغمبر به اباذر، عبدالله بن مسعود، شرح خطبة ۸۷ نهج البلاغه اینها را بنده گفتهام سوره لقمان و حجرات.
موضوع محور: سال گذشته بنده سبک زندگی امام حسین(ع) را گفتهام یک سال ویژگیهای یاران امام حسین(ع).
امّا نحوه ساختن محتوا من خودم روش خودم را میگویم شاید بعضیها این روش را نپسندند (ما روی منبر مینشینم و هرچه یادمان آمد میگوییم)
شیوه من برای هر منبری وقتی موضوع مشخص شدن مثلاً آرامش است میخواهم یک جلسه صحبت بکنم یا یک ماه من برای یک ماه برنامهریزی میکنم امکان دارد چکیدهاش را یک شب، یک جلسه هم بگوی.
اول میروم، میگردم واژههای معادل آرامش در عربی چیست؟ یکی: سکینه، یکی: اطمینان، یکی: امنیت، بعد میروم ببینم در قرآن راجع به اینها چه چیزی آمده معجم، مفهرس را باز میکنم أَزْواجاً لِتَسْکنُوا إِلَیها[۱۷] ازدواج باعث آرامش؛ شب: سَکنَتْ (باعث آرامش) اطمینان: أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب[۱۸]؛ امنیت: أَ لَمْ تَرَ کیفَ ضَرَبَ اللَّهُ[۱۹] قریهای که آمن: مطمئنه أُولئِک لَهُمُ الْأَمْنُ[۲۰]
آیاتش را نوشتیم برویم توی روایات شما یک سیدی جامعالاحادیث داشته باشید یک جستجو بزنید، میآید من الآن امشب در حرم میخواهم تفسیر سوره القارعه را بگویم بسم الله الرحمن الرحیم الْقارِعَةُ * مَا الْقارِعَةُ[۲۱] چند تا تفسیر دیدهام المیزان، مجمع البیان، تبیان، نمونه بحثم را هم نوشتهام و آماده است. رسیدم به اینجا که فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ * فَهُوَ فی عیشَةٍ راضِیةٍ[۲۲] من برای مردم باید یک جوری صحبت بکنم که مردم استفادة عمومی ببرند تفسیر برای خواص گفتن که کاری ندارد مردم سخت است فکر کردم گفتم چه چیزهایی پرونده ما را روز قیامت سنگین میکند أَثْقَلُ شَیءٍ فِی الْمِیزَانِ چیست؟ چه چیزهایی پرونده ما را سبک میکند؟ «فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ * فَهُوَ فی عیشَةٍ راضِیةٍ * وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ * فَأُمُّهُ هاوِیةٌ»[۲۳] رفتم جامع الاحادیث فقط بحار الأنوار را دیدم زدم کلمة أثقل ۷ ـ ۸ تا روایت پیدا کردم نمیخواهم بخوانم وقت نیست مثلاً روایت پیدا کردم «مَا فِی الْمِیزَانِ شَیءٌ أَثْقَلَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»[۲۴]؛ «مَا مِنْ شَیءٍ أَثْقَلَ فِی الْمِیزَانِ مِنْ خُلُقٍ حَسَنٍ»[۲۵] یکی: درود بر پیامبر. یکی: خوش اخلاقی. خوب این دستهبندیها را از روایت میگردم و درست میکنم مَنْ کانَ ظَاهِرُهُ أَرْجَحَ مِنْ بَاطِنِهِ خَفَ مِیزَانُهُ وَ مَنْ کانَ بَاطِنُهُ أَرْجَحَ مِنْ ظَاهِرِهِ ثَقُلَ مِیزَانُهُ[۲۶] عوامل خفت میزان، عوامل ثقل میزان را پیدا کردهام تنظیم کردهام امشب برای مردم میخوانم.
پس شما: ۱ـ آیات ۲ـ روایات را تنظیم میکنید برفانبار کردن آیات و روایات در منبر خوب نیست.
من پشت سر هم آیه بخوانم آن برای تفسیر آیتالله جوادی است و خوب هم هست باید هم همینطور بگوید؛ ولی روی منبر مردم نمیکشند آنقدر گوشت بریزید توی این قابلمه که نپزد یک دو تا آیه یک آیه، یک روایت کافی است بیا بگرد برای این تاریخ پیدا کن یعنی محتوای منبر شما آیه روایت تاریخ حداکثر ۶۰ درصد ۴۰ درصد هم تبیین و بیان خودت که چگونه اینها را با همدیگر تنظیم و ارائه بدهی یک جلد تفسیر بلیغ ما زیر چاپ خواهد رفت و قبل از ماه رمضان بیرون میآید که این تفسیر بلیغ با آقای قرائتی هم عرض کردم و خیلی استقبال کرد با تمام تفاسیر متفاوت است همین تفسیری که محرم گفتیم جلد یک را نوشتیم نحوه استفاده نکات تبلیغی از تفسیر قرآن یعنی ما گفتهایم چه جور میشود از عَمَّ یتسائلون نکات تبلیغی را گفت غیر از تفسیر نور است آقای قرائتی در نور نکته، نکته، گفته رد شده؛ ولی من در این تفسیر داستان، حدیث، نکات، یعنی هر آیهای آوردهام تفسیر هم کردیم ولی بعد نکات تبلیغیاش را هم گفتهام که تفسیرهای دیگر ندارد.
ساخت محتوا
محتوایی که میسازیم اگر، چه متن محور و چه موضوع محور باشد شیوة ساختن، روش ریخت شناسی (به قول امروزیها در پایاننامه) این است یک آقایی به من میگفت منبرهای شما مثلِ تدوین رساله است. گفتم: بلی. من اعتقادم این است ممکن است همین سؤال را از آقای زید بپرسید بگوید این روش نه از آقای دیگری بپرسید بگوید: نه. من روش خودم را برای شما عرض میکنم، روشی که جواب داده است. نتیجه گرفتهایم جاهای مختلفی هم فقط لیبل بحث را بالا پایین کردیم اگر بیت بوده یک مقدار فیتیلهاش را آوردیم بالا اگر دانشگاه بوده علمی کردیم اگر در جمع معمولی بوده سطحش را آوردیم پایین.
این بحث باید قابلیت انبساط و انقباض داشته باشد این روش محتواسازی است که ابتدا موضوع را مینویسیم یا متن را فرق نمیکند ذیلش آیات و روایات و تفاسیر البته اگر مبتدی هستید و کار را سوار نیستید یک مدتی خودتان آثار را ببینید به عنوان مثال پایاننامههای موضوعی در همین حوزه صدها پایان نامه دارد خاک میخورد آقا پایاننامه گرفته توفیق در قرآن و روایت یک راهنما هم بالای سرش بوده فصلبندی کرده عوامل توفیق، موانع توفیق اقسام توفیق این پایاننامه را بگیرید موادش را بیاورید بیرون با تاریخ قاطیش کنید میشود منبر. «عمل صالح در قرآن و حدیث» «تبیین خطبه فدک حضرت زهرا(س)» «تبیین معارف دعای عرفه» یکی هم کتابهای دستهبندی شده مثل آثار آیتالله مکارم «اخلاق در قرآن» «اخلاق در نهج البلاغه» و افرادی که کتاب را با رویکردی قرآنی و حدیثی نوشتهاند البته تاریخ ندارد باید خودتان بیامیزید این شیوه میشود که میشود یک منبر خوب را ارائه داد.
بخش سوم که تاریخ گفتم این خیلی مهم است در تاریخ تبحر میخواهد بگردی تاریخ منطبق با این موضوع را پیدا بکنی یعنی وقتی شما در اول ماه رمضان این آیه را میخوانید بسم الله الرحمن الرحیم یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَینَ یدَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیم[۲۷] میخواهید این آیه را توضیح بدهید این آیه میگوید از خدا و پیغمبر جلو نیفتید گفتم آن ۴۰ درصد را خودتان قاطی کنید.
اگر از خدا و پیغمبر جلو افتادید خطر آفرین است، اگر از خدا و پیغمبر جلو افتادید دچار اضمحلال میشوید چه جوری آدم از پیغمبر و خدا جلو میافتد؟ سه جور:
۱ـ در رفتار: خدا و پیغمبر گفتند یک رفتاری را نکنید من بگویم نه؛ انجام بدهید. میگوید بابا وسواس نورز، شما وسواس به خرج بده. میگوید با ۷۵۰ گرم وضو بگیر شما میخواهید با ۳ کیلوگرم وضو بگیرید.
۲ـ در احکام: یک حکمی از خودت میگذاری که خدا و پیغمبر بیان نکرده، سلیقهای از خودت میگذاری.
۳ـ در اعتقادات و باورها
گاهی تقدم رفتاری، سلیقهای، اعتقادی است.
این داستان میخواهد بلافاصله رسول خدا رفت برای فتح مکه ماه رمضان بود چون مسافر بود روزهاش را باز کرد عدهای گفتند ما این کار را نمیکنیم روزیمان حیف است فَسَمَّاهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الْعُصَاةَ[۲۸] به اینها گفت عُصَاةَ اینها از پیغمبر جلو افتادند لشکر اسامه را آماده کرد عدهای نرفتند امیر المؤمنین (ع)را جانشین کرد عدهای نپذیرفتند اینها میشود تقدم از خدا و پیغمبر یعنی تا این قصهها و داستانها نباشد بحث جا نمیافتد و گشتن و یافتن داستان مطابق با موضوع هنر میخواند بنده گاهی همه را آماده میکنم ولی برای تاریخ ۲ ساعت معطل میشوم نداریم کتابهایی که موضوعی کار کردهاند آنقدر باید بگردی تا یکی را پیدا بکنی که به بحث شما بخورد البته اگر وقت داشته باشید تاریخ را در دفترهایتان بنویسید و در زیرش محلهای استفادهاش را هم ذکر بکنید.
مثلاً یک داستان را بنویسید و در ذیلش بنویسید که در ۴ جا میشود استفاده کرد مثلاً به درد صبر، امانتداری و … اگر اینچنین دفتری داشتید وقتی موضوع آماده میکنید روزد میتوانید منطبق بکنید موضوع را با محتوا.
نحوه ارائه مطلب
خیلی از دوستان مواد خوبی دارند و آش هم خوب میپزند ولی در عین حال مخاطبشان جذب نمیشود محتواسازی امروز سخت نیست؛ چون کتاب، پایاننامه منبرهای مکتوب (گرچه من با مراجعه به منبرهای مکتوب مخالف هستم) ما این گفتار رفیع را که نوشتهایم برای همین نوشتیم که شیوه محتواسازی به دوستان یاد بدهیم ولی ۱۰ برابر این مجموعه سخنرانیهای ما را که آقای حسینی نوشته چاپ شده و فروش رفته یعنی این کتاب گفتار رفیع دو تا چاپ خورد ولی مجموعه سخنرانیها ۱۰ تا چاپ خورد معلوم میشود که منبر آماده را بیشتر دوستان دنبالش هستند.
من خدمت مقام معظم رهبر هم آن دو جلد گفتار را بردم و به ایشان عرض کردم که به این منظور نوشتهام که طلبهها و دوستان که منبر میخواهند بروند شیوه ساختن منبر را بلد باشند نه منبر از اول تا آخر آماده را چون اگر آدم در منبر مقلد باشد فایده ندارد پیشرفت نمیکند درجا میزند.
نکته آخر
نکته آخر این است که ارائه محتوا را باید با نگاه به مخاطب درست کنی، ببینی مخاطب چقدر زمینه پذیرش درش است گاهی اصلاً خطبه نباید خواند ۱۰ دقیقه وقت دادهاند در دانشگاه یا در دبیرسان جوانها ایستادهاند حوصله هم ندارند بسم الله الرحمن الرحیم (گاهی وقتها پیغمبر خدا اینطور میکرد) ألا أخبرکم بأشبهکم بی؟[۲۹] سؤالی شروع میکرد. بگویم کی به من خیلی شباهت دارد؟ آقای سید حسین تقوی کتابی نوشته به نامه خطابههای پیامبر که هم از شیعه و هم از سنی جمع کرده خطبة جمعهاش را ببینید. خطبه مسجد خیف[۳۰] را ببینید خطبه منا و عرفات، خطبه غدیر را ببینید. نگاه میکرد در مسجد خیف خطبهاش ۴ خط است، در نماز جمعة اولش خطبهاش یک صفحه است در مجمعالبیان ذیل سوره جمعه آمده. خطبه غدیر مفصل است. سخن پیغمبر به مخاطب گاهی ۵ ـ ۱۰ صفحه است عبدالله بن مسعود پیغمبر باهاش پنج صفحه صحبت کرد اما گاهی فرموده احْفَظْ لِسَانَک[۳۱] همین لَا تَغْضَبْ[۳۲].
سیره تبلیغی پیامبر از ما زیر چاپ است این را بنده ۵ ـ ۶ سال است که مشغولم ولی امسال تمام شد. جامعة المصطفی چاپ میکند. من در آنجا روش تبلیغی پیامبر را آوردهام که چی بود، چه توصیههایی میکرد به مبلغینش میفرمود کوتاه صبحت بکنید (یسِّر: آسان بگیرید) (لا تعسر: سخت نگیرید) (بَشِّر: بشارت بدهید) (لا تنفر)[۳۳] همة اینها را من آوردهام در جلد ۱۶ بحار الأنوار مرحوم مجلسی آورده است. علامه طباطبایی در سنن النبی آورده است.
نگاه به مخاطبتان بکنید گاهی باید با یک شعر گاهی با یک آیه گاهی با یک تاریخ نحوة ارائه مطلب، بله، شب ۲۱ رمضان در مشهد مقدس جمعیت زیادی هم برای منبر آمده تکان هم نمیخورد و میخواهد تا ساعت ۲ نیمه شب هم اینجا باشد در اینجا باید: بسم الله الرحمن الرحیم خطبه بخوان، آیه بخوان، مقدمه بگو، ترسیم موضع بکن اصلاً کار شما همین است ماه رمضان است و مسجد. جمعیت هم ظهر آمده، شب احیاء هم هست مسجد اما یک وقت مدرسه، دانشگاه بین دو نماز است این اشکال کار است که خیلیها توجه به این نکته ندارند که متن صحبت به گونهای ارائه بشود ولو اینکه شما متن مفصلی تهیه کردهاید ولی به گونهای ارائه بشود که مخاطب را اغنا بکند ۲۰ روز پیش تهران جلسهای دعوت کردند من متن سخنرانی آماده کردم، رفتم بعد فهمیدم جمع نانواهای تهران است کارگران نانوایی. دیدم این متن که من تهیه کردهام به درد اینها نمیخورد جواب نمیدهد (یک ربع منبر بود) هی فکر کردم، فکر کردم یک مرتبه حدیثی از رسول خدا یادم آمد گفتم شخصی آمد پیش پیغمبر خدا عرض کرد جَاءَ رَجُلٌ إِلَی النَّبِی ص فَقَالَ عَلِّمْنِی عَمَلًا یحِبُّنِی اللَّهُ عَلَیهِ وَ یحِبُّنِی الْمَخْلُوقُونَ وَ یثْرِی اللَّهُ مَالِی وَ یصِحُّ بَدَنِی وَ یطِیلُ عُمُرِی وَ یحْشُرُنِی مَعَک[۳۴]
یک کاری به من یاد بده که شش تا اثر داشته باشد ۱ـ خدا دوستم داشته باشد. ۲ـ مردم دوستم داشته باشند. ۳ـ مالم زیاد شود. ۴ـ عمرم طولانی شود. ۵ـ بدنم سالم باشد. ۶ـ بهشت هم با شما محشور شوم و با شما همسایه باشم. همه توجّهها جلب شد که (عجب آدم زرنگی بوده) گفتم از اینها بیشتر سراغ دارید هم خدا، مردم دوستتان دارند هم پول زیاد شود هم عمرت زیاد شود و هم بدن سالم و هم بهشت همسایه رسول الله باشید گفتم رسول خدا از آن زرنگتر بود یک نگاهی کرد گفت نمیشود یک عمل با شش اثر نمیشود «هَذِهِ سِتُ خِصَالٍ تَحْتَاجُ إِلَی سِتِ خِصَالٍ» حضرت فرمودند: اینها ۶ تا احتیاج است ۶ تا کار لازم دارد ۶ چیز میخواهی ۶ تا کار باید انجام بدهی.
من یک عملی سراغ ندارم که بگویم انجام بدهی که این ۶ تا نتیجه را داشته باشد یک مقدار فکر کرد گفت آقا عیب ندارد قبول است. خوب، مخاطب خوب آمد در مُشت من. گفتم: حالا گوش بدهید فرمود: « إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یحِبَّک اللَّهُ فَخَفْهُ وَ اتَّقِهِ» میخواهی دوستت داشته باشد تقوا داشته باش. بابا، معلم کدام بچه، شاگرد را دوست دارد به حرفش گوش بدهد شما نانواها کدام کارگر را دوست داریت برایش بگویی ۶ صبح بیا، ۶ صبح میآید. میگویی ۷ بیا، میآید. میگویی نان خوب بپز، خوب میپزد. اینها را دیگر باید از خودت بیان بکنی.
خدا میداند من این منبر را قبلاً رویش فکر نکردهام حدیثش را بلد بودم گفتم: « إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یحِبَّک الْمَخْلُوقُونَ فَأَحْسِنْ إِلَیهِمْ وَ ارْفُضْ مَا فِی أَیدِیهِمْ» فرمود میخواهی مردم دوست داشته باشند دو تا کار بکن (حالا شما این حدیث را ۶ شب میتوانی منبر بروی عیب ندارد من در یک شب گفتم چون یک جلسه بود) به مردم احسان بکن، پشت سر مردم هم صفحه نگذار به خدا همه مردم دوستان دارند میخواهد برود مسافرت اُوه! با این برویم هم خوش اخلاق است، هم دست به جیب است و هم پشت سر ما حرف نمیزند. اما بعضیها بگویید برویم با خانواده میگوید آه! این هم بد اخلاق است و هم پول خرج نمیکند هم بعداًپشت سر ما حرف میزند، من با این نمیآیم. ببینید اینها ملموس است به ذهن مردم.
ما را دعوت کردند برای پارک بانهای قم صحبت بکنیم. مأمورهای شهرداری که کوچهها را جارو میکنند ۲ ـ ۳ هزار نفر در ورزشگاه حیدریات ببینید من نمیتوانم مخاطبم را الآن با یک بحث فرض بفرمایید تئوری صرف اداره بکنم رفتم کتاب آیتالله جوادی را نگاه کردم (مفاتیح الحیاة) روایاتی را که در ثواب از سر راه مردم خار برداشتن گفتم رسول خدا (ص) فرمود: اگر کسی یک کلوخی را از سر راه مردم بردارد معادل قرائت ۴۰۰ تا آیه است گفتم امام سجاد (ع) سوار مرکب بود پیاده شد یک کلوخ سر راه مردم بود پیاده شد برداشت به گوشهای انداخت فرمود به همین ندازه شاید ما بهشتی بشویم گفتم، گفتم بعد هم شهردار زنگ زد از من گرفت گفت در شهر نصب بکنیم بعد هم مثال زدهم شماها توفیق دارید نصف شب کوچه جارو بزنید خوب، ماه رجب هم که هست وضو داشته باش همینطور که جارو میزی سوره توحید را هم بخوان اگر شهردار اجازه میدهد شهردار از لای جمعیت گفت که شرعاً من اجازه میدهم به اندازه ۱۰ دقیقه در یک گوشه تمیز نماز شبت را هم بخوان اگر اجازه نمیدهد در همان حال جاروکردن نمازت را بخوان ببینید برای پارکبان باید این را گفت در جمع آن نانواها آن را گفت.
پس این خیلی مهم است که ما مخاطب را در نظر بگیریم ما گاهی دعوت میشویم دانشگاه، شریف، بهشتی، دو هفته، سه هفتهای یک بار اصلاً پذیرش نیست ما را میشناسند یک مقدار گوش میدهند اگر آخوند ناشناس باشد هنوز بیایند پای سخنرانیش خوب حال جمع شدند با آن استادهایی که گاهاً بدبینی در ذهنها ایجاد کردهاند اینجا کاملاً فضای بحث باید علمی بشود یعنی بداند که این آخوند هم میتواند در این فضا وارد بشود. علمی بحث بکند اینها نکاتی است که بنده راجع به تبلیغ به ذهنم رسید یک مبلغ خوب ۱ـ موضوع خوب دارد ۲ـ مخاطب شناس خوبی است ۳ـ محتوای خوب آماده میکند ۴ـ محتوای خوب را خوب ارائه میدهد. برای مقتل و روضه هم بحث مستقلی میخواهد که نمیرسیم بنده به همین میزان اکتفا میکنم.
سؤالات
سؤال: آیا میتوان گفت همة اموری که شأن پیامبران و انبیاء شأن و وظیفة مبلغین هم هست؟
پاسخ: دارند شئون پیامبر و مقامات پیامبر علی قسمین: شئون و مقامات پیامبر، انبیاء و اولیاء بعضی اختصاصی است مثل عصمت مثل مقام عظیم شفاعت اما یک شأنی پیامبر و نبی در تبیین تبلیغی برای مردم دارد بله آن شأن برای مبلغ هم است خوب سخن بگوید مردم را اغناء بکند یک جملهای هم برایتان بگویم که خلاصه انذار باشد من یک روایتی دیدم دقت بفرمایید پیامبر خدا (ص) به باذر فرمود: « یا أَبَا ذَرٍّ، مَا مِنْ خَطِیبٍ إِلَّا عُرِضَتْ عَلَیهِ خُطْبَتُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ مَا أَرَادَ بِهَا»[۳۵] تمام خطبا متن سخنرانیشان را میگذارند جلویشان حواسمان خیلی جمع باشد یک وقت به خاطر مردم جهنم نرویم. این را قابل توجه گفتم که یک آقایی میگفت من بعضی از مطالب را روی منبر میسازم و میگویم خیلی بیانصافی است بالاخره دقت روی این مطالب بشود.
سؤال: روش فیش برداری و پیدا کردن موضوعات از فیشهای برداشته شده؟
یک آقایی من را توی ماشین دید گفت من یک گونی فیش دارم یک منبر هم نمیتوانم بروم شما چطور منبر میروید.
دست کردم جیبم گفتم ببین این فیشهای من است گفتم چه جوری گفتم یک کاغذ (آ۵) نصف (آ ۴) اینطوری تا میزنم بالایش نوشتهام این البته موضوعش دعای امام زمان (عج) است سَدِّدْ أَلْسِنَتَنَا بِالصَّوَابِ[۳۶] مثلا بالایش نوشتهام آرامش کنارش نوشتم ۹۳ یعنی سال ۹۳ تهیه شد آن وقت از همنی بالا آیات و روایات را نوشته ام برای آرامش بنده ۱۰ تا فیش دارم آرامش ۱ الی آرامش ۱۰ امسال در مکه آقای قاضی عسگر فرمودند منبر بروید در یکی از هتلها جمعیت هم خوب شد الحمدلله قبول کردم فکر هم نکرده بودم یک مرتبه گفتم از حسن عاقبت صحبت بکنم ۱۰ تا فیش آماده کردم بالای هر کدام نوشتم حسن عاقبت ۱ الی ۱۰ سال ۹۳ امسال هر چه مینویسم بالایش مینویسم ۹۴ البته فیشهای من دو جور است قبل از منبر (آ ۴) است یک چیزهایی ذهنم میرسد کم و زیادش میکنم میآیم خانه وارد (آ ۵) میکنم و قبلی را پاره میکنم اینها حدود ۲۰ تا پوشه دکمه دار دارم مثلاً یک پوشه در رابطه با امام حسین (ع) است حالا اگر فیشهای مربوط به امام حسین (ع) زیاد شده میآیم مینویسم امام حسین ۹۳ و ۹۴ تا ۹۱ و ۹۲ هم فرق بکند. یک پوشه پیامبر اسلام، یک پوشه نوشتهام امام صادق(ع) تا امام عسگری (ع) یک پوشه هم امام زمان (عج).
ائمه بعضیهایش که مطالبش گسترده است یک پوشه مستقل مثل حضرت زهرا (س) موضوعات هم همینطور یک پوشه تفسیر یک پوشه دارم متفرقه یعنی در هیچ کدام اینها نمیگنجد مثل همین مثالی که برایتان زدم سخنرانی در جمع نانواها و پارکبانها اینها را در همین پوشه متفرقه میگذارم. من با این فیشهای بازاری موافق نیستم خودتان در کاغذهای (آ ۵) یا (آ ۴) تهیه کنید بعضیها هم واردتر هستند و این فیشها را تبدیل به نرم افزار میکنند. این روش من جواب داده و سالها است که دارم کار میکنم.
سؤال: استفاده از موبایل و تبلیت در بالای منبر چگونه است؟
پاسخ: ابداً بالای منبر جای تبلیت نیست. منبر عرصة تخاطب است تأثیر میخواهد بگذارد درس که نمیخواهیم بگوییم. در منبر مخاطب من گاهی وقتها باید با من اشک بریزد. نوشتهاند پیامبر اکرم داشت سخنرانی میکرد کأن علی مخاطب خودش را منطبق میکرد میخواهد اشک بریزد میخواهد خنده بکند با شما همراه است. لذا خطیب کأنه جزئی از مخاطب است خودش را میآورد میان مخاطب و دارد صحبت میکند. یادداشت عیبی ندارد منتهی نباید تکیه بر یادداشت حرف زد فقط تیترها را باید نوشت این برای این است که در صورت عدم یاری حافظه نگاه به یادداشت بکنیم.
سؤال: در ماه رمضان چه زمانهایی برای سخنرانی و منبر مناسب است؟
پاسخ: البته بستگی دارد به جایی که شما را دعوت میکند و معمولاً زمان را شما تعیین نمیکنید اما غالباً ظهر خوب جواب میدهد با توجه به اینکه فصل تابستان است و مردم بیشتر تا سحر بیدار هستند آخر شب هم شاید خوب باشد اما صبح نگذارید چرا که بیشتر خواب آلود هستند. قبل و بعد از اذان ظهر قبل از نماز مغرب هم گاهی جواب میدهد اگر مردم آمادگی دارند.
سؤال: جایگاه شعر در منبر چگونه است
پاسخ: خوب است. شعر خیلی خوب است من خیلی بلد نیستم. اما شعر نباید اصل منبر باشد بلکه مکمل آیات و روایات باشد خوب است. شما بیا راجع به اخلاص آیه و حدیث را بخوان تاریخ را هم بگو بعد بگو:
یک صبح با خلاص بیا بر در دوست *** گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن[۳۷]
شما راجع به توکل حرفایت را بزن آیه، حدیث و غیره را بخوان بعد بگو:
گر توکل میکنی در کار کن *** کشت کن تکیه بر جبار کن[۳۸]
اشعار حافظ خوب است. اشعار اخلاقی مولوی هم خوب است. سادهتر از اشعار حافظ است بار عرفانی اشعار حافظ زیاد است. حداکثر ۵ یا ۱۰ درصد منبر شعر باشد.
[۱]. توبة: آیه ۱۱۹
[۲]. اسراء، آیه ۳۶
[۳]. عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص ۵۳۰
[۴]. همان
[۵]. کتاب: الموضوعات المؤلف: جمال الدین عبد الرحمن بن علی بن محمد الجوزی المتوفی: ۵۹۷هـ.
[۶]. عنوان الکتاب: سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة المؤلف: محمد ناصر الدین الألبانی حالة الفهرسة: غیر مفهرس الناشر: مکتب المعارف عدد المجلدات: ۱۴.
[۷]. عنوان : مرآت العقول = شرح کافی مولف : علامه مجلسی ، ملامحمدباقربن محمدتقی موضوع : اخبار زبان : عربی.
[۸]. افسانه غرانیق: http://zafari.parsiblog.com/Posts/۹۱
یکی از شبهاتی که متاسفانه با نگارش و انتشار کتاب موهن آیات شیطانی توسط سلمان رشتی مرتد در سالهای اخیر بر زبان برخی افتاده همین سوال است که ما از آن به افسانه غرانیق تعبیر میکنیم. جالب اینجاست که همین مساله باعث شده که عده ای از خاور شناسان و مستشرقان به خیال خود به مقابله با اسلام برآیند، توجه به این نکته نیز ضروری است که ریشه این خرافه و افسانه نیز متاسفانه بر میگردد به چند کتاب از کتبی که اهل سنت نوشتهاند ولی در میان علمای شیعه هیچ جایگاهی ندارد و علمای شیعه از ابتدا این داستان را ساختگی و افسانه و خرافه میدانستند. ما برای روشن شدن موضوع برای شما دوست عزیز در حد امکان به نقل جوابهایی که داده شده میپردازیم، امید است که شما با دقت کامل در این جواب شبهه تان حل شود انشاء الله.
افسانه غرانیق
هنوز چهار ماه از اقامت مهاجران در حبشه نگذشته بود که خیال بازگشت یافتند و یک دسته از آنها مراجعت کرده، در شوال سال پنجم بعثت، وارد مکه میشوند. این بازگشتِ نابهنگام برای چیست؟ وقتی دنباله تحقیق را گرفته و به جستجوی علّت و انگیزه بازگشت مهاجران بر میخیزیم، به افسانه شگفتآوری بر میخوریم به نام : «افسانه غرانیق»!
افسانه غرانیق را باید مفصّل نوشت و به دقّت بررسی کرد؛ چرا که در زندگی بعضی از صحابه (همان مهاجران به حبشه) تأثیرگذار بوده است. هیچ تاریخنگاری نمیتواند در نقل وقایع زندگی عثمان بن عفّان و بعضی از صحابه، به یکباره بنویسد: «عثمان، چهار ماه پس از هجرت به حبشه، به مکّه بازگشت و دوباره هجرت کرد و به دوستانش در حبشه پیوست». آیا به سادگی میتوان از کنار این واقعه گذشت؟ هر خواننده ای به فکر فرو میرود که علّت این مراجعت و بازگشت، چه بوده و چرا ذکر نشده است؟ و شاید افسانه غرانیق به گوشش خورده باشد و بپندارد که تاریخنگاران مسلمان، در پاسخ این پرسش، عاجز مانده اند! و شاید تصوّر کند که خرده گیریهای مستشرقان در اطراف داستان غرانیق، بجاست ! افسانه غرانیق چیست؟ افسانه غرانیق به طور خلاصه، این است که «پیغمبر خدا بتهای مشرکان را ستایش کرده است!» اکنون ناچاریم این افسانه را ابتدا چنانکه برخی از مورّخان سنی که ناقل این افسانه بودند (مانند طبری و ابن سعد) و معدودی از محدّثان آنان (چون ابن حجر عسقلانی در کتاب «الإصابة فی تمییز الصحابة» و صاحب کتاب «فتح الباری فی شرح صحیح البخاری») به قلم آورده اند، بنویسیم. آنگاه درباره اصل موضوع بحث کرده، با اسلوب صحیح و علمی، این «داستان» یا بهتر بگوییم این «افسانه!» را تجزیه و تحلیل میکنیم.
در آخر داستان، ملاحظه خواهید کرد که نتیجه بزرگی از ذکر این افسانه خواهیم گرفت و ملاحظه میکنید که دست پلید منفعت پرستان، چگونه اصول مسلّم دین را به نفع خود تغییر داده و در نتیجه، جامعه امروز ما پس از صدها سال، هنوز هم از عهده ادای کفاره لغزش یا گناهان این عده، بیرون نیامده است. (به نقل از: جنایات تاریخ، نوشته استاد دکتر سید جعفر شهیدی). اینک اصل ماجرا:
گفتار طبری درباره غرانیق:
وقتی پیغمبر دید خویشاوندانش از او روی گردانده، دوری میکنند، آرزو کرد که خدا آیه ای بفرستد; شاید به وسیله آن به خویشاوندانش نزدیک شود. و با محبتی که به فامیلش میورزید، دوست داشت این خشونت و دشمنی به نرمی و آشتی مبدل شود. نتیجه این آرزو و تلقین به نفس، این شد که: وقتی سوره نجم بر او نازل گشت و آن را در مجمع قریش خواند، همین که به آیه أفرأیتُمُ اللاّتَ وَالعُزّی رسید، شیطان از خیال درونی که پیغمبر درباره نزدیکی به قومش داشت، سوء استفاده کرد و به زبان او گذاشت که در ستایش بتها بگوید: (تِلکَ الغَرانِیقُ العُلی وَاِنَّ شَفاعَتَهُنَّ تُرتَضی.) «اینان بتان بزرگانند; همانا میانجیگری آنها پذیرفته است!»
قریش که این گفته را شنیدند، از ستایش خدایان خود خرسند گشتند و پذیرفتند. مسلمانها هم بی اینکه پیغمبر خود را به لغزش یا خطا یا گمان بیهوده ای متهم کنند، او را تصدیق کردند. همین که پیغمبر به سجده رسید و سوره را پایان داد، مسلمانها برای اظهار پیروی و تصدیق پیغمبر خود، به سجده رفتند و از مشرکان قریش هم هر کس در مسجد حاضر بود سجده کرد. چه، به گوش خود ستایش بتها را از پیغمبر شنیده بودند تنها ولید بن مغیره که پیری سالخورده بود و توانایی سجده نداشت، مشتی خاک گرفت و به پیشانی خود رساند. آنگاه مردم پراکنده شدند. قریش هم وقتی دیدند پیغمبر خدایان آنها را ستود و گفت: «آنها بتان بزرگی هستند که شفاعتشان پذیرفته است!» بسیار خشنود شدند.
خبر سازش قریش با پیغمبر، به حبشه رسید و مهاجران شنیدند که قریش مسلمان شده اند. این بود که دسته ای از آنها برگشتند و دسته ای باقی ماندند. از آن سو، جبرئیل بر پیغمبر نازل شد و گفت: «چه کردی؟! آنچه خواندی من نیاوردم! سخنی گفتی که خدا نگفته بود!» پیغمبر سخت اندوهگین شد و از خدا بیمناک گردید. خدا که بسیار با وی مهربان بود برای این که خاطر او را آسوده سازد!! آیاتی بر وی فرستاد و به او فهماند که پیامبران پیش از او نیز با شیطان همین کشمکش را داشته اند! و شیطان در گفته های آنها مداخله و تصرف میکرده!! ولی خدا گفته شیطان را باطل و گفته های خود را استوار میساخته است! آیاتی هم که این تسلیت را در برداشت، نازل شد:
وما أرسلنا مِن قبلک مِن رسول وَلا نبیّ اِلاّ اذا تَمَنّی ألقی الشیطانُ فی أُمْنیَّتِهِ فیَنْسَخ الله ما یُلقی الشیطانُ ثُمَّ یُحْکِم اللهُ آیاتِهِ والله علیمٌ حکیمٌ؛ «پیش از تو پیغمبری نفرستادیم، جز این که هرگاه آرزویی میکرد، شیطان در آن راه مییافت; پس خدا آنچه را که شیطان القا میکرد، نسخ و آیات خود را محکم میسازد و خدا دانا و حکیم است.» (حج : ۵۱)
خدا با این تسلّی، گرفتگی خاطر پیغمبرش را برطرف ساخت و ترس وی را زایل کرد! و آنچه را که شیطان در ستایش بتها گفته بود : «تِلکَ الغرانیقُ العُلی وَاِنَّ شفاعتهُنَّ تُرتَضی» با آیات «ألَکُمُ الذَّکَرُ وَلَهُ الأُنثی، تلک اِذاً قِسمةٌ ضِیزی اِنْ هِیَ الاّ أسماءٌ سمَّیتُمُوها أنْتم وآباؤُکُم … لِمَن یشاءُ ویَرْضی»؛ «آیا پسران از آنِ شما و دختران از آنِ اوست؟ این قسمتی است غیر عادلانه. این بتان چیزی جز نامها که شما و پدرانتان بر آنها داده اید، نیستند. خدا به آنها نیرویی نداده…» (نجم : ۲۷ ـ ۱۹) را باطل کرد» (ص ۱۱۹ و ۱۲۰، جزء ۱۷ تفسیر طبری، طبع مطبعه میمنیه و ص۱۱۹۲، جلد سوم، تاریخ طبری، تصحیح دخویه).
طبری این افسانه را با اختلاف جزئی از محمد بن کعب قرظی به تنهایی نقل میکند. نقل ابن سعد در «طبقات» نیز تقریبا به همین مضمون است که به علت طولانی نشدن بحث از ذکر آن خود داری میکنیم.( محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳۹ ـ ۱۳۷)
همچنین طبری در تفسیرش از چند نفر دیگر هم این افسانه را نقل میکند.
از فهرست گفتارهای گذشته روشن شد که مدرک نهایی افسانه غرانیق، کتابهای تاریخ و تفسیر طبری و طبقات ابن سعد میباشد; یعنی این دو نفر، نخستین کسانی هستند که افسانه غرانیق را در کتاب خود ضبط کرده اند.
یعلی بن حجر عسقلانی میگوید: موسی بن عقبه این داستان را در «مغازی» از محمد بن شهاب زهری (و گمان دارم او از پسر عباس) نقل کرده و همچنین ابومعشر نیز آن را در «سیره» از محمد بن کعب قرظی و محمد بن قیس نقل کرده و طبری از او نقل میکند. هرگاه این دو مدرک را نیز اضافه کنیم،( ابن حجر عسقلانی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ص۳۰۶، ج۸، طبع مطبعه خیریه قاهره، ۱۳۲۵) «مغازی» ابن شهاب و «سیره» ابومعشر، مدرک نهایی افسانه است. آنگاه مطابق این مدارک، آخرین نفری که داستان غرانیق از او نقل میشود، این شش نفرند:
۱ـ محمد بن کعب قرظی ۲ ـ محمد ابن قیس ۳ ـ مطلب بن عبدالله بن حنطب ۴ ـ رفیع ابوالعالیه ریاحی ۵ـ سعید بن جبیر ۶ ـ عبدالله پسر عباس.
تجزیه و تحلیل افسانه غرانیق
یک واقعه تاریخی را که چندین سال از آن گذشته و ما در ضمن مطالعه کتاب به آن برمیخوریم، هرگاه بخواهیم درستی و نادرستی آن را بدانیم; یعنی بفهمیم این واقعه بدین کیفیت رخ داده یا نه، برای اثبات درستی آن، ابتدا باید یکی از دو موضوع محقق باشد:
الف: کسی که این واقعه را نقل میکند، خودش حاضر بوده یا از زبان کسی بگوید که او در محل حادثه حضور داشته است.
ب: فرض کنیم در کتابی به یک واقعه تاریخی برخورده ایم که گوینده آن را نمیشناسیم، یا نمیدانیم خود او در محل حادثه بوده یا نه; در این صورت باید آن واقعه را با کلیه حوادثی که از جهت زمان و مکان بدان مربوطند، سنجید. همچنین مقتضیات عصر و طبیعت اشخاصی را که این حادثه با آنها بستگی دارد در نظر گرفت و نیز قرائنی که ممکن است وجود این حادثه را تأیید یا تکذیب کند، در نظر داشت. آنگاه (در صورت اول) هرگاه خود گوینده حضور داشته باشد و (در صورت دوم) هرگاه قرائن موجود، وجود واقعه را تکذیب نکند، تازه ممکن است بگوییم آن واقعه رخ داده است. ولی اگر یکی از این دو مقدمه درست نباشد (چنانکه گوینده خود شاهد قضیه نبوده و یا قرینه ای که وجود واقعه را تأیید کند پیدا نشود) درستی مطلب مورد تردید واقع میشود و هرچه نشانه ای که وجود واقعه را تکذیب کند بیشتر شود، نادرستی موضوع روشنتر خواهد گشت; تا آنجا که بکلی فاقد ارزش میگردد.
پس از تذکر این مقدمه، ناچاریم در مورد افسانه غرانیق، هر دو راه را بپیماییم و این افسانه شگفت انگیز را که دست آویز چند نفر مغرض گشته است با اسلوب علمی تحلیل کنیم.
راه اوّل
ملاحظه فرمودید که افسانه غرانیق، از کتابهای: «طبقات» محمد بن سعد، «تاریخ الرسل والملوک» و «تفسیر» ابوجعفر محمد بن جریر طبری سرچشمه گرفته است و هرگاه مدارکی را که ابن حجر نوشته به شمار بیاوریم و بگوییم: طبری این افسانه را از کتاب «سیره» ابومعشر نقل کرده، در آن صورت مدرک نهایی، کتاب «مغازی» موسی بن عقبه و «سیره» ابومعشر میباشد که فعلا هیچ یک از این دو کتاب در دسترس نیست. ولی باز هم این دو نفر گوینده اصلی نیستند; بلکه آنها نیز از محمد بن کعب قرظی و محمد ابن قیس، روایت میکنند.
موسی بن عقبه (صاحب کتاب مغازی) که افسانه غرانیق را از محمد بن شهاب نقل میکند، در سال۱۴۱ هجری(ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۳۶۲ طبع حیدرآباد)یا در سال ۱۴۳ مرده است.
وفات محمد بن شهاب تابعی نیز در سال ۱۲۴(لغتنامه دهخدا، ج۱، ص۳۲۳) و تولد او، بین سالهای ۵۰ تا ۵۸ است.( ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۴۵۵ ـ ۴۵۱)
ابومعشر نیز که ابن حجر او را در شمار نویسندگان داستان غرانیق آورده،( فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج۱، ص۳۰۶) در سال ۱۷۰ هجری در بغداد مرده است. وی از محمد بن کعب قرظی حدیث میکند و این داستان را نیز از زبان او به قلم آورده است. بنابر این در فاصله قرن اول تا دوم هجری، افسانه غرانیق را فقط دو نفر از زبان سه تن نقل کرده اند:
یکی: ابومعشر از محمد بن کعب و محمد بن قیس; دیگری: موسی بن عقبه از ابن شهاب، که او نیز ـچنانکه گفتیم ـ در سال ۱۲۴ هجری مرده است.
نوبت به قرن دوم و سوم هجری میرسد، در این جا مشاهده میکنیم که ابن سعد (که در اواخر قرن دوم و اوائل قرن سوم میزیسته و در سال ۲۳۱ مرده)، این افسانه را نوشته و یک نفر دیگر به گویندگان اصلی آن افزوده و آن مطّلب پسر عبدالله حنطب میباشد،( طبقات الکبری، ج۱، ص۱۳۸ و۱۳۹) تا آن که نوبت به طبری میرسد.
طبری در نیمه اول قرن سوم; یعنی سال ۲۲۴ یا ۲۲۵ متولد و در اوائل قرن چهارم; یعنی ۳۱۰ هجری مرده است. این مورّخ بزرگ، همین افسانه را در کتاب تاریخ خود آورده ولی در تاریخ، فقط گوینده اصلی را محمد بن کعب قرظی میشناساند;( تاریخ طبری، تصحیح دخویه، ج۳، ص۱۱۹۲) لیکن با کمال تعجب در تفسیر طبری میبینیم که به تعداد گویندگان اصلی افسانه افزوده شده و نام این چند نفر نیز جزء آنها مشاهده میشود:
۱ ـ سعید بن جبیر ۲ ـ ابوالعالیه رفیع ریاحی ۳ ـ عبدالله پسر عباس. آنگاه هرچه از این دوره دورتر میشویم، عده گویندگانِ افسانه بیشتر میشود; چنانکه حفاظ قرن سوم و چهارم (مانند ابن مردویه و ابن ابی حاتم) آن را از چندین طریق نقل میکنند. اما خوشبختانه فقط بر گویندگان دست دوم اضافه شده و به گویندگان اصلی نیفزوده اند.( السیوطی، الدرّ المنثور، ج۴، ص۳۶۹ ـ ۳۶۶)
آنچه از فهرست این مطالب به دست میآید این است که:
الف ـ قدیمی ترین مدرک برای افسانه غرانیق از تاریخ مسلمین، طبقات ابن سعد و تاریخ طبری است.
ب ـ بر فرض که به گفته ابن حجر اطمینان کرده و کتابهای موسی بن عقبه و ابن شهاب را نیز جزء مدارک به شمار بیاوریم، به شهادت همین شخص(فتح الباری، ج۱۰، ص۳۰۶) طبری نیز از او نقل میکند.
ج ـ گویندگان اصلی افسانه (که همه اینها از زبان آنها مینویسند)، از آن شش نفر که نام بردیم، تجاوز نمیکنند.
حال چنانکه گفتیم برای آن که درستی و یا نادرستی این داستان معلوم شود، باید راه نخستین را پیمود; یعنی ببینیم آیا آنهایی که این داستان یا افسانه را نقل میکنند، خودشان در محل واقعه بودهاند یا نه؟
[۹]. انعام، آیه ۱۵۲
[۱۰]. آل عمران، آیه ۶۴
[۱۱]. بقره، آیه ۸۳
[۱۲]. حج، آیه ۲۴
[۱۳]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص ۳۰۳
[۱۴]. حجرات، آیه ۱
[۱۵]. حجرات، آیه ۱۲
[۱۶]. همان
[۱۷]. روم، آیه ۲۱
[۱۸]. رعد، آیه ۲۸
[۱۹]. ابراهیم، آیه ۲۴
[۲۰]. انعام، آیه ۸۲
[۲۱]. قارعه، آیه ۱-۲
[۲۲]. قارعه، آیه ۶-۷
[۲۳]. قارعه، آیات ۶ -۹
[۲۴]. کافی، ج ۲، ص ۴۹۴
[۲۵]. بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۶۸، ص ۳۸۳
[۲۶]. إرشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی)، ج ۱، ص ۱۸۸
[۲۷]. حجرات، آیه ۱
[۲۸]. بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۳، ص ۳۲۵
[۲۹]. روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط – القدیمة)، ج ۱۲، ص ۲۳
[۳۰]. أصول الکافی، ترجمه مصطفوی، ج ۲، ص ۲۵۹
[۳۱]. کافی (ط – الإسلامیة)، ج ۲، ص ۱۱۵
[۳۲]. بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۳، ص ۱۵۰
[۳۳]. مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله و سلم، ج ۲، ص ۵۸۹؛ «یسر و لا تعسر، و بشر و لا تنفر»
[۳۴]. بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۸۲، ص ۱۶۴؛ قَالَ هَذِهِ سِتُ خِصَالٍ تَحْتَاجُ إِلَی سِتِ خِصَالٍ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یحِبَّک اللَّهُ فَخَفْهُ وَ اتَّقِهِ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یحِبَّک الْمَخْلُوقُونَ فَأَحْسِنْ إِلَیهِمْ وَ ارْفُضْ مَا فِی أَیدِیهِمْ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یثْرِی اللَّهُ مَالَک فَزَکهِ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یصِحَّ اللَّهُ بَدَنَک فَأَکثِرْ مِنَ الصَّدَقَةِ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یطِیلَ اللَّهُ عُمُرَک فَصِلْ ذَوِی أَرْحَامِک وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یحْشُرَک اللَّهُ مَعِی فَأَطِلِ السُّجُودَ بَینَ یدَی اللَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ.
[۳۵]. الأمالی (للطوسی)، ص ۵۳۰
[۳۶]. البلد الأمین و الدرع الحصین، ص ۳۴۹
[۳۷]. دیوان ابوسعید ابوالخیر – رباعیات – قسمت پنجم
[۳۸]. مولوی، عرفانیات.
انتقال تجارب تبلیغی | دکتر رفیعی (۲)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
لَاحَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ و الصلاة و السلام عَلَیسَیدِنَا و َنَبِینَا أبی القاسم مصطفی محمّد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و لعن علی اعدائهم اعداء الله اجمعین قال الله تبارک تعالی: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کونُوا مَعَ الصَّادِقین»[۱]
یک جلسه خدمت شما بودیم این جلسه را هم، نصف جلسه صحبت میکنم و بقیهاش را به پرسشهای کتبی یا شفاهی شما پاسخ میدهم. و قاعدتاً جلسه را یک ربع به ۸ شب پایان ببریم که به نماز هم لطمهای وارد نشود.
عرض میکنم در جلسه اول که خدمت شما بودیم بنده تبلیغ را چند عصر مهم عرض کردم که دخیل است که این عناصر باید رویش صحبت بشود.
فهرست [پنهان]
۱ عناصر منبر
۲ ویژگیهای سخن در قرآن
۲.۱ ۱. سخن، آگاهانه باشد
۲.۲ ۲. مستدل سخن بگویید
۲.۳ ۳ـ عادلانه سخن بگویید
۲.۴ ۴ـ نیکو سخن بگویید
۳ محتوای متنمحور و موضوع محور
۳.۱ ساخت محتوا
۳.۲ نحوه ارائه مطلب
۴ نکته آخر
۵ سؤالات
عناصر منبر
عنصر اول: عنصر موضوع است که در تبلیغ موضوع چگونه آماده و ارائه بشود.
عنصر دوم: مخاطبشناسی است که موضوع متناسب با آن مخاطب آماده میشود چهقدر نسبت به مخاطب شناخت داریم و برای هر مخاطبی چه جور باید صحبت بکنیم.
عنصر سوم: مطلب بسیار مهمی است که قول هم دادیم روی این مطلب صحبت بکنیم بحث محتواسازی است چه جوری محتوا را بسازیم.
عنصر چهارم: ارائه محتوا چگونه محتوا را ارائه بکنیم.
البته تبلیغ عناصر زیادی دارد: فضای تبلیغ ـ خود مبلّغ و ویژگیهای مبلّغ اینها مورد بحث ما نیست ما بحثمان تجارب تبلیغی است اینکه مبلّغ مخلص باشد چی، چی … باشد اینها را در جای خودش نوشتهاند و شما هم شنیدهاید اما بحث من امروز عمدتاً روی دو تا مطلب است یکی محتواسازی برای سخنرانی دوم نحوه ارائه، چگونه ارائه بکنیم که مخاطب جذب بشود و منابر جاذبة لازم را داشته باشد.
قبل از ورود به بحث به چند خصوصیت سخن اشاره میکنم قرآن کریم برای سخن و گفتار ویژگیهایی ذکر کرده که بنده ۱۰ الی ۱۵ تا را نوشتهام که همهاش را نمیگویم.
عنوان الآن بحثم ویژگیهای سخن از منظر قرآن کریم است به طور خلاصه این را میگویم بعد وارد آن دو عنصر که گفتم میشود.
ویژگیهای سخن در قرآن
یک سخنران، خطیب، منبری برای اینکه بتواند در تبلیغش موفق باشد ابتدا از قرآن بگویم که سخنش چه ویژگی باید داشته باشد:
۱. سخن، آگاهانه باشد
قرآن میفرماید: «لا تَقْفُ ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ»[۲] چیزی که علم، دانایی و آگاهی نداری از آن پیروی نکن چه برسد که مردم را بخواهی به پیروی دعوت کنی و بخواهی برای مردم بیان کنی حدیث هم داریم «لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ»[۳] چیزی را که نمیدانی برای خودت حل نشده است دَرَش ورود پیدا نکن. چرا؟ «فَتُتَّهَمَ فِی إِخْبَارِک بِمَا تَعْلَمُ»[۴] آنها را هم که بلدی زیر سؤال میرود متهم میشوی.
من مشهد مقدس بودم پای سخنرانی یکی از عزیزان بودم آدم مشهوری است و جمعیت میلیونی هم بودند ایشان روضهای را خواندند از زنان که آمدند بدن امام رضا را به خاک سپردند و بعد هم الآن هم رسم است این زنان میآیند گل بر دست میگیردند روز شهادت امام رضا(ع).
آمدند پایین. گفتم: حاج آقا سند این کجا است من در هیچ کتابی این را پیدا نکردم تا حالا هم نخواندم که زنان نوقان گفتند که مَهرمان را میبخشیم و میآییم، حالا اگر دوستان جایی دیدهاند بفرمایند. (من روی صغرای مسئله کاری ندارم بحثم روی کبرای مسئله است) ایشان گفت ما یک رفیقی داشتیم ۴۰ سال بود منبر میرفت. بارها و بارها این را خوانده بود من از ایشان شنیدهام. این نمیشود سند و مدرک.
همین بزرگوار در یک روز دیگری که یک جمعیت بسیار زیادی در مشهد بود به نظرم روز شهادت امام رضا(ع) بود و تمام صحنها پُر بود. فرمودند: یک میلیون پانصد هزار نفر در تشیع جنازه موسی بن جعفر (ع) شرکت کردند. وقتی آمدند من خدمتشان عرض کردم یک میلیون پانصد هزار نفر، خیلی آدم است. بغداد اینقدر جمعیت نداشته، شهر تازه تأسیس است این شهر را منصور دوانیقی ساخته یک میلیون پانصد هزار نفر، آخر در تشیع جنازه امام راحل ما از همه جا آمده بودند خود تهران یکی دو میلیون جمعیت میشده یعنی جمعیت کل قم.
گفت من دیدم در یک جایی هزاران نفر اصلاً هزاران نفر، دهها هزار نفر حتی صدها هزار نفر آخر یک چیزی! همان وقت قصهای هم گفتم (که ایشان ناراحت هم شد گفتم) عبیدالله بن زبیر خطیب بود در بصره، امام جمعه و فرماندار بود یک روز داشت داستان حضرت صالح پیغمبر را میگفت. گفت: بلی. مردم از حضرت صالح خواستند شتری از کوه بیرون بیاورد ایشان هم اجابت کرد و به اذن خداوند شتر از کوه بیرون آمد. هر چه هم سفارش کرد کارش نداشته باشید معجزه و ناقة الله است خیلی هم قشنگ میگفت داستان را. مردم، عوام توجه نکردند و ریختند این شتر ۵۰۰ درهمی را کشتند بعد عذاب آمد و همه را عذاب گرفت «فعقروها فدم دم علیهم» آمد پایین گفتند چه کسی گفته این شتر ۵۰۰ درهم بوده چه کسی؟ اصلاً آن زمان قیمت گذاشت همین یک کلمه از دهنش در رفت (۵۰۰ درهم) یکی از همان پایین منبرش داد زد (مُقَوَّمٌ ناقه؛ شتر قیمت گذار) آمد برود خانه یکی از پشت سرش گفت مقوم ناقه رفت به محل کارش دید یک کاغذ روی میزش گذاشتهاند و نوشتهاند مقوم ناقه توی شهر پیچید بطوری که بهش میگفتند مقوم ناقه به پدرش نامه نوشت من را از اینجا بردار من دیگر نمیتوانم اینجا خطبه جمعه بخوانم همۀ شهر من را مسخره میکنند میگویند مقوم ناقه یعنی یک کلمه باعث شد از یک شهر خوب شما همین الآن بعضی از دوستان ما به خاطر یک بلوتوث محروم شدهاند از سخنرانیشان در سیما صدا، در همه جا چرا حواست را جمع نمیکنی چرا انسان دقت نکند.
وقتی آدم یک چیزی را نمیداند مخصوصاً این مهم است بعضی از عزیزان میشناسم خود من گاهی وقتها جایی که میخواهم بروم صحبت بکنم به آن مسئول مربوطه مثلاً خانۀ جوان یا یک وقتی با آقای ناظمی اردکانی رئیس ثبت احوال گفتم آمار طلاق چقدر است به من بگویید در قم، در تهران، آمار اهل سنت، شیعه، زاد و ولد، انسان هوایی یک چیزی را بپراند.
لا تَقْفُ ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ ببینید آقایان عزیز سروران معزم منبر عرصة علم و آگاهی و آگاهی دادن است عرصۀ اقرار به جهل نیست عرصه این نیست که افراد اصلاً گاهی مقایسه میکنند میگویند آقا مدرس و منبری است میخواهند تحقیق بکنند میگویند حرف منبری است این نیست منبر؛ مرحوم فلسفی منبر میرفتند آیتالله العظمی وحید منبر میرفتند، بزرگان ما لذا یک منبری باید آگاهی کامل داشته باشد اگر واقعاً قضا و قدر برای خودتان حل نشده واردش نشوید اگر کنه بحث علم امام را نمیدانید وارد نشوید.
اگر میتوانید اثبات بکند شبههای را که در توسل است وارد نشوید رو به منابر اخلاقی بیاورید چراکه منابر اخلاقی بارش کمتر است. منابر کلامی و اعتقادی سختتر است.
خدا رحمت کند آیت الله فاضل را، به من میگفت آقای رفیعی برای منبر مطالعه نکن همۀ جوانب را مطالعه بکن، نگو، من میخواهم برای ۵۰ نفر حرف بزنم، یک آیه کافی است همه تفسیرها را ولو ۲۰ درصدش را برای مردم بگویی ببین این آگاهانه سخن گفتن خیلی مهم است.
۲. مستدل سخن بگویید
قرآن میفرماید مستدل سخن بگویید « قولاً سدیداً » سدید از سد میآید. علامه طباطبایی نوشته قول سدید قولی است که پشتوانه دارد و محکم است. آنهم نه پشتوانه ضعیف و دم دستی یک آقای بزرگواری که مقتل نوشته و بنده برایش خیلی ارادت دارم به خودشان هم عرض کردم مؤمن، متدین، خوش قلم، دهها جلد کتاب دارند یک وقت در حرم شاه عبدالعظیم حسنی دیدم اظهار محبت کردم گفتم این مقتلی که شما دادهاید بیرون خوب شذوذاتی تو این دارید مثلاً نوشتهاید سر علیاصغر(ع) را از بدن جدا کردند بالای نیزه کردند خوب مردم گریه میکنند ولی بینی و بین الله این را کجا نوشته از کجا در میآوری شما نوشتهاید وقتی به مداح میگویم چرا میخوانی میگوید کتاب فلان آیت الله فلان نوشته گفتند آخر اینها خیلی خبیث هستند از این غلطها میکنند. آخه این که نشد سند.
مداح محترم روضه خواند متأسفانه پخش هم میشد و جمعیت زیادی هم بود من این روضه را خودم پیش مقام معظم رهبری خواندهام منتها من این طور نخواندم گفت که در مجلس ابن زیاد، رباب بلند شد سر علی اصغر(ع) را به سینه چسبانید گریه کرد اشک ریخت من بعدش به مداح زنگ زدم گفتم قربان جدت این روضه را خوشبختانه بعد از من هم خواندی دو شب قبل من در بیت رهبری خوانده بودم خوارزمی نقل کرده منابع معتبر دیگر نوشتهاند دانشنامه امام حسین(ع) آمده که رباب در مجلس ابن زیاد بلند شد سر ابی عبدالله(ع) را برداشت به سینه چسبانید «یا قُرَّةُ عَینِی وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِی» بعد هم رو کرد گفت نزن من نبودم ولی شنیدهام پیامبر این لبها را میبوسیده این را پیش آقا خواندیم کتابها هم نوشته کجا نوشته سر علی اصغر(ع) تو از چی دو تا دروغ درست کردی اول باید سر جدا شده باشد و بعد…
اینها که میشود خوب بالاخره مردم هم امروز متوجه هستند مستدل به معنای مراجعه به منابع کهن و قابل اعتماد من امروز خدمت آقای ری شهری عرض کردم گفتم مجموعه شما خیلی زحمت کشیده مرتب دارند حدیثها را درست میکند و چاپ میکنند ولی یک کار را درش کوتاهی کردیم و شما هم باید درش کوتاهی کردیم و شما هم باید درش سرمایهگذاری بکنید ایشان گفت کی جرأت میکند این کار را بکند گفتم یکی باید این جرأت را بکند بالاخره بدون تردید منابع روایی ما مشتمل بر بعضی اخبار فاقد اعتبار است.
حالا در کافی تعدادش خیلی کم اما در منابع تفسیری مطالبی است منابع تاریخی خوب کسی باید جرأت کند حداقل برای جمعهای خصوصی به ایشان عرض کردم نمیگویم الموضوعات[۵] بنویسیم مثل ابن جوزی، سلسلة احادیث ضعیفه[۶] بیست جلد مثل البانی که مال اهل سنت است.
ولی بالأخره مجلسی جرأت کرده در مرآت العقول[۷]، کافی را آنجایی که لازم بوده نظراتش را گفته.
چرا ما اجازه میدهیم هر کسی حدیث را بخواند هر کسی آیه را بگوید هر کس بدون اطلاع از مبانی کار بدون اطلاع از پیشینههای کار. شوخی نیست منبر.
شما وقتی میآیید روی منبر یک آیهای را تأویلش را میگویید بدون اینکه با تفسیرش آشنا باشید بدون اینکه مقدمات علم رجال، درایه، فقه الحدیث ـ چرا در حوزههای ما فقه الحدیث کار نمیشود ـ معلوم است ادبیاتش را هم که درست بخوانی که گاهی بعضی غلط میخوانند تبیین حدیث تبیین نادرست میشود. نمیشود به هر کتاب تاریخی اعتماد کرد.
کتاب تاریخی سلمان رشدی قصهاش را از کجا درآورد از تاریخ طبری در آورد سلمان رشدی مگر غیر از قصۀ غرانیق یا قرانیق[۸] طبری این قصه را ساخت.
۳ـ عادلانه سخن بگویید
قرآن کریم میفرماید: «وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا»[۹] سخن عادلانه باشد.
جبههگیری دَرَش نباشد اگر توی عرصة سیاسی وارد میشود توی عرصة مذهبی وارد میشوی قرآن کریم راجع به اهل کتاب آنجاهایی که لازم است تأیید میکند « قُلْ یا أَهْلَ الْکتابِ تَعالَوْا إِلی کلِمَةٍ سَواءٍ؛[۱۰] یک جاهایی میگوید این کار درست است، این کار مثلاً فرض بفرمایید نقد میکند. نمیشود علی الاطلاق نقد بکنیم، کار وهابیت را، کار مذاهب دیگر و جناحهای مخالفمان را این ضرورت دارد که سخت عادلانه باشد.
۴ـ نیکو سخن بگویید
قرآن کریم میفرماید: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً؛[۱۱] نیکو سخن بگویید. بار ادبی قرآن را ببینید چه قدر از الفاظ زیبا و از کلمات حساب شده استفاده میکند برای تبیین مطالب همین تعبیر در قرآن آمده « وَ هُدُوا إِلَی الطَّیبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلی صِراطِ الْحَمید؛[۱۲] پاکیزه. سخنان پاکیزه استفاده یشود این بخش اول عرایضم تمام.
محتوای متنمحور و موضوع محور
دوستان عزیزم قبل از اینکه سؤالات شما بیاید برای تهیه یک منبر خوب ببینید دو جور میشود محتوا آماده کرد:
۱. متن محور
۲. موضوع محور
اگر این دو تا را اول آماده کردیم بعد شیوه آمادهکردن محتوا را میگویم. من مثال میزنم دیروز جلسهای داشتیم با دوستان هیئت رزمندگان که دعای ندبه را صبحهای جمعه پخش میکنند احساس کردم برنامه یک کم اُفت کرده است. به جمکران هم این را گفتم شب چهارشنبه من را دعوت میکنند من هر چه بلدم را میگویم هفته دیگر هم یکی دیگه میآید همین را میگوید هفته دیگر…
تکرار در تکرار صبحهای جمعه برنامه سیاست تدوینشدهای درش نیست شما به خطیب موضوع نمیدهید، فقط جمعیت برایتان مهم است بیایید موضوع بدهیم. گفتند بسم الله شما بدهید گفتم: باشه. امسال میگویم ۳۸ تا أین در دعای ندبه است آدرس و کد است امام زمان (عج) برای چه میآید وقتی کسی آدرس بیمارستان را میپرسد معلوم است میخواهد برود دکتر. وقتی میگوید نانوایی کجاست؟ نان میخواهد. شما میگویید أَینَ مُبِیدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْیانِ وَ الطُّغْیانِ، أَینَ مُعِزُّ الْأَوْلِیاءِ وَ مُذِلُّ الْأَعْدَاءِ، أَینَ مُحْیی مَعَالِمِ الدِّینِ، آقا بحث ما تبیین أینهای دعای ندبه است. ۳۸ تا است برای ۳۸ هفته بَسْ است.
یک هفته این را بحث میکنیم: أَینَ مُحْیی مَعَالِمِ الدِّینِ، مَعَالِمِ الدِّینِ چیست؟ چه چیزی را امام زمان (عج) میخواهد زنده بکند ما چه کنیم کمک به احیای معالم الدین وقتی در دعای ندبه میگویی أَینَ مُعِزُّ الْأَوْلِیاءِ، چه کنیم اولیای خدا عزیز شوند. مُذِلُّ الْأَعْدَاءِ، چه کنیم دشمن خوار شود. این را میگویند متن محور.
الآن ماه رمضان در پیش است شما خطبه متقین را میخواهید بحث بکنید خیلی هم عالی است ۱۱۰ تا صفت امیر المؤمنین(ع) در بارة متقین گفته: بسم الله الرحمن الرحیم. المتقون چنین چنان مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ،[۱۳] راجع به میانهروی صحبت میکنید. «وَ مَشْیهُمُ التَّوَاضُعُ؛ راجع به تواضع صحبت میکنید». «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ؛ متنوع و در عین حال متن محور. مقام معظم رهبری به خود من فرمودند من منبرهای متن محور را دوست دارم.
آقا مشخص است این آقا این ماه رمضان بحثش خطبه متقین، نامه ۳۱ نهج البلاغه است که بیش از ۱۰۰ توصیه به امام حسن(ع) دارد تفسیر سورة حجرات. من الآن نمیگویم چگونه محتوا درست کنید دارم موضوع میگویم.
لا تُقَدِّمُوا بَینَ یدَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ؛[۱۴] یک روز بحث
لا یغْتَبْ بَعْضُکمْ بَعْضاً؛[۱۵] یک روز بحث
اجْتَنِبُوا کثیراً مِنَ الظَّنِّ؛[۱۶] یک روز بحث؛ اینها را میگویم منبرهای متن محور کم له من نظیر سوره مبارکه حدید هر سورهای از قرآن متنهای حدیثی رساله حقوقی امام سجاد (ع) خودم یک ماه رمضان دعای جوشن کبیر را شرح کردم متن دعاهایی که هست متن دعای کمیل.
دوم: موضوع محور
موضوع را دو جور برایش محتوا میسازیم کوتاه و بلند ما بنا داریم امسال ماه رمضان راجع به فرض بفرمایید رشد و ترقی صحیت بکنید یا راههای کسب آرامش که در صدا و سیما شروع کردیم بحثش را و ۵۰ هفته قرار است ادامه داشته باشد.
مثال میزنم: امسال ماه رمضان یک مقدمهای، بسم الله الرحمن الرحیم یکی از نعمتهای خدای آرامش و امنیت، اطمینان سکینه است مردم خیلی اظهار ناآرامی میکنند با اینکه وضعشان هم خوب است. آسایش هم فراوان است افسردگی، اضطراب مراجعه به مشاروه چه کنیم آرام باشیم بیشترین فروش کتابها مربوط به همین موضوع آرامش موفقیت کاهش استرس. ما میخواهیم از قرآن و روایات برای شما یک ماه راجع به این موضوع صحبت بکنیم این شد موضوع. موضوع شما شد آرامش.
حالا محتوایش را چگونه درست بکنم عرض میکنم پس اولین نکتهای که باید در تبلیغ دقت بکنیم موضوع است.
بنده مثلاً آمدهام ویژگیهای اصحاب اباعبدالله را یک دهه محرم بحث کردهام این میشود موضوع محور، متن محور نیست یک جا آمدهام خطبه شب عاشورا را بحث کردهام این میشود متن محور سال گذشته در مدرسه آیتالله العظمی گلپایگانی شرح دعای امام زمان اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ، یک روز ـ بُعْدَ الْمَعْصِیةِ، یک روز ـ عِرْفَانَ الْحُرْمَةِ، یک روز این میشود متن محور. شرح سخنان پیغمبر به اباذر، عبدالله بن مسعود، شرح خطبة ۸۷ نهج البلاغه اینها را بنده گفتهام سوره لقمان و حجرات.
موضوع محور: سال گذشته بنده سبک زندگی امام حسین(ع) را گفتهام یک سال ویژگیهای یاران امام حسین(ع).
امّا نحوه ساختن محتوا من خودم روش خودم را میگویم شاید بعضیها این روش را نپسندند (ما روی منبر مینشینم و هرچه یادمان آمد میگوییم)
شیوه من برای هر منبری وقتی موضوع مشخص شدن مثلاً آرامش است میخواهم یک جلسه صحبت بکنم یا یک ماه من برای یک ماه برنامهریزی میکنم امکان دارد چکیدهاش را یک شب، یک جلسه هم بگوی. اول میروم، میگردم واژههای معادل آرامش در عربی چیست؟ یکی: سکینه، یکی: اطمینان، یکی: امنیت، بعد میروم ببینم در قرآن راجع به اینها چه چیزی آمده معجم، مفهرس را باز میکنم أَزْواجاً لِتَسْکنُوا إِلَیها[۱۷] ازدواج باعث آرامش؛ شب: سَکنَتْ (باعث آرامش) اطمینان: أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب[۱۸]؛ امنیت: أَ لَمْ تَرَ کیفَ ضَرَبَ اللَّهُ[۱۹] قریهای که آمن: مطمئنه أُولئِک لَهُمُ الْأَمْنُ[۲۰] آیاتش را نوشتیم برویم توی روایات شما یک سیدی جامعالاحادیث داشته باشید یک جستجو بزنید، میآید من الآن امشب در حرم میخواهم تفسیر سوره القارعه را بگویم بسم الله الرحمن الرحیم الْقارِعَةُ * مَا الْقارِعَةُ[۲۱] چند تا تفسیر دیدهام المیزان، مجمع البیان، تبیان، نمونه بحثم را هم نوشتهام و آماده است. رسیدم به اینجا که فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ * فَهُوَ فی عیشَةٍ راضِیةٍ[۲۲] من برای مردم باید یک جوری صحبت بکنم که مردم استفادة عمومی ببرند تفسیر برای خواص گفتن که کاری ندارد مردم سخت است فکر کردم گفتم چه چیزهایی پرونده ما را روز قیامت سنگین میکند أَثْقَلُ شَیءٍ فِی الْمِیزَانِ چیست؟ چه چیزهایی پرونده ما را سبک میکند؟ «فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ * فَهُوَ فی عیشَةٍ راضِیةٍ * وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ * فَأُمُّهُ هاوِیةٌ»[۲۳] رفتم جامع الاحادیث فقط بحار الأنوار را دیدم زدم کلمة أثقل ۷ ـ ۸ تا روایت پیدا کردم نمیخواهم بخوانم وقت نیست مثلاً روایت پیدا کردم «مَا فِی الْمِیزَانِ شَیءٌ أَثْقَلَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»[۲۴]؛ «مَا مِنْ شَیءٍ أَثْقَلَ فِی الْمِیزَانِ مِنْ خُلُقٍ حَسَنٍ»[۲۵] یکی: درود بر پیامبر. یکی: خوش اخلاقی. خوب این دستهبندیها را از روایت میگردم و درست میکنم مَنْ کانَ ظَاهِرُهُ أَرْجَحَ مِنْ بَاطِنِهِ خَفَ مِیزَانُهُ وَ مَنْ کانَ بَاطِنُهُ أَرْجَحَ مِنْ ظَاهِرِهِ ثَقُلَ مِیزَانُهُ[۲۶] عوامل خفت میزان، عوامل ثقل میزان را پیدا کردهام تنظیم کردهام امشب برای مردم میخوانم.
پس شما: ۱ـ آیات ۲ـ روایات را تنظیم میکنید برفانبار کردن آیات و روایات در منبر خوب نیست.
من پشت سر هم آیه بخوانم آن برای تفسیر آیتالله جوادی است و خوب هم هست باید هم همینطور بگوید؛ ولی روی منبر مردم نمیکشند آنقدر گوشت بریزید توی این قابلمه که نپزد یک دو تا آیه یک آیه، یک روایت کافی است بیا بگرد برای این تاریخ پیدا کن یعنی محتوای منبر شما آیه روایت تاریخ حداکثر ۶۰ درصد ۴۰ درصد هم تبیین و بیان خودت که چگونه اینها را با همدیگر تنظیم و ارائه بدهی یک جلد تفسیر بلیغ ما زیر چاپ خواهد رفت و قبل از ماه رمضان بیرون میآید که این تفسیر بلیغ با آقای قرائتی هم عرض کردم و خیلی استقبال کرد با تمام تفاسیر متفاوت است همین تفسیری که محرم گفتیم جلد یک را نوشتیم نحوه استفاده نکات تبلیغی از تفسیر قرآن یعنی ما گفتهایم چه جور میشود از عَمَّ یتسائلون نکات تبلیغی را گفت غیر از تفسیر نور است آقای قرائتی در نور نکته، نکته، گفته رد شده؛ ولی من در این تفسیر داستان، حدیث، نکات، یعنی هر آیهای آوردهام تفسیر هم کردیم ولی بعد نکات تبلیغیاش را هم گفتهام که تفسیرهای دیگر ندارد.
ساخت محتوا
محتوایی که میسازیم اگر، چه متن محور و چه موضوع محور باشد شیوة ساختن، روش ریخت شناسی (به قول امروزیها در پایاننامه) این است یک آقایی به من میگفت منبرهای شما مثلِ تدوین رساله است. گفتم: بلی. من اعتقادم این است ممکن است همین سؤال را از آقای زید بپرسید بگوید این روش نه از آقای دیگری بپرسید بگوید: نه. من روش خودم را برای شما عرض میکنم، روشی که جواب داده است. نتیجه گرفتهایم جاهای مختلفی هم فقط لیبل بحث را بالا پایین کردیم اگر بیت بوده یک مقدار فیتیلهاش را آوردیم بالا اگر دانشگاه بوده علمی کردیم اگر در جمع معمولی بوده سطحش را آوردیم پایین.
این بحث باید قابلیت انبساط و انقباض داشته باشد این روش محتواسازی است که ابتدا موضوع را مینویسیم یا متن را فرق نمیکند ذیلش آیات و روایات و تفاسیر البته اگر مبتدی هستید و کار را سوار نیستید یک مدتی خودتان آثار را ببینید به عنوان مثال پایاننامههای موضوعی در همین حوزه صدها پایان نامه دارد خاک میخورد آقا پایاننامه گرفته توفیق در قرآن و روایت یک راهنما هم بالای سرش بوده فصلبندی کرده عوامل توفیق، موانع توفیق اقسام توفیق این پایاننامه را بگیرید موادش را بیاورید بیرون با تاریخ قاطیش کنید میشود منبر. «عمل صالح در قرآن و حدیث» «تبیین خطبه فدک حضرت زهرا(س)» «تبیین معارف دعای عرفه» یکی هم کتابهای دستهبندی شده مثل آثار آیتالله مکارم «اخلاق در قرآن» «اخلاق در نهج البلاغه» و افرادی که کتاب را با رویکردی قرآنی و حدیثی نوشتهاند البته تاریخ ندارد باید خودتان بیامیزید این شیوه میشود که میشود یک منبر خوب را ارائه داد.
بخش سوم که تاریخ گفتم این خیلی مهم است در تاریخ تبحر میخواهد بگردی تاریخ منطبق با این موضوع را پیدا بکنی یعنی وقتی شما در اول ماه رمضان این آیه را میخوانید بسم الله الرحمن الرحیم یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَینَ یدَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیم[۲۷] میخواهید این آیه را توضیح بدهید این آیه میگوید از خدا و پیغمبر جلو نیفتید گفتم آن ۴۰ درصد را خودتان قاطی کنید.
اگر از خدا و پیغمبر جلو افتادید خطر آفرین است، اگر از خدا و پیغمبر جلو افتادید دچار اضمحلال میشوید چه جوری آدم از پیغمبر و خدا جلو میافتد؟ سه جور:
۱ـ در رفتار: خدا و پیغمبر گفتند یک رفتاری را نکنید من بگویم نه؛ انجام بدهید. میگوید بابا وسواس نورز، شما وسواس به خرج بده. میگوید با ۷۵۰ گرم وضو بگیر شما میخواهید با ۳ کیلوگرم وضو بگیرید.
۲ـ در احکام: یک حکمی از خودت میگذاری که خدا و پیغمبر بیان نکرده، سلیقهای از خودت میگذاری.
۳ـ در اعتقادات و باورها
گاهی تقدم رفتاری، سلیقهای، اعتقادی است.
این داستان میخواهد بلافاصله رسول خدا رفت برای فتح مکه ماه رمضان بود چون مسافر بود روزهاش را باز کرد عدهای گفتند ما این کار را نمیکنیم روزیمان حیف است فَسَمَّاهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الْعُصَاةَ[۲۸] به اینها گفت عُصَاةَ اینها از پیغمبر جلو افتادند لشکر اسامه را آماده کرد عدهای نرفتند امیر المؤمنین (ع)را جانشین کرد عدهای نپذیرفتند اینها میشود تقدم از خدا و پیغمبر یعنی تا این قصهها و داستانها نباشد بحث جا نمیافتد و گشتن و یافتن داستان مطابق با موضوع هنر میخواند بنده گاهی همه را آماده میکنم ولی برای تاریخ ۲ ساعت معطل میشوم نداریم کتابهایی که موضوعی کار کردهاند آنقدر باید بگردی تا یکی را پیدا بکنی که به بحث شما بخورد البته اگر وقت داشته باشید تاریخ را در دفترهایتان بنویسید و در زیرش محلهای استفادهاش را هم ذکر بکنید.
مثلاً یک داستان را بنویسید و در ذیلش بنویسید که در ۴ جا میشود استفاده کرد مثلاً به درد صبر، امانتداری و … اگر اینچنین دفتری داشتید وقتی موضوع آماده میکنید روزد میتوانید منطبق بکنید موضوع را با محتوا.
نحوه ارائه مطلب
خیلی از دوستان مواد خوبی دارند و آش هم خوب میپزند ولی در عین حال مخاطبشان جذب نمیشود محتواسازی امروز سخت نیست؛ چون کتاب، پایاننامه منبرهای مکتوب (گرچه من با مراجعه به منبرهای مکتوب مخالف هستم) ما این گفتار رفیع را که نوشتهایم برای همین نوشتیم که شیوه محتواسازی به دوستان یاد بدهیم ولی ۱۰ برابر این مجموعه سخنرانیهای ما را که آقای حسینی نوشته چاپ شده و فروش رفته یعنی این کتاب گفتار رفیع دو تا چاپ خورد ولی مجموعه سخنرانیها ۱۰ تا چاپ خورد معلوم میشود که منبر آماده را بیشتر دوستان دنبالش هستند.
من خدمت مقام معظم رهبر هم آن دو جلد گفتار را بردم و به ایشان عرض کردم که به این منظور نوشتهام که طلبهها و دوستان که منبر میخواهند بروند شیوه ساختن منبر را بلد باشند نه منبر از اول تا آخر آماده را چون اگر آدم در منبر مقلد باشد فایده ندارد پیشرفت نمیکند درجا میزند.
نکته آخر
نکته آخر این است که ارائه محتوا را باید با نگاه به مخاطب درست کنی، ببینی مخاطب چقدر زمینه پذیرش درش است گاهی اصلاً خطبه نباید خواند ۱۰ دقیقه وقت دادهاند در دانشگاه یا در دبیرسان جوانها ایستادهاند حوصله هم ندارند بسم الله الرحمن الرحیم (گاهی وقتها پیغمبر خدا اینطور میکرد) ألا أخبرکم بأشبهکم بی؟[۲۹] سؤالی شروع میکرد. بگویم کی به من خیلی شباهت دارد؟ آقای سید حسین تقوی کتابی نوشته به نامه خطابههای پیامبر که هم از شیعه و هم از سنی جمع کرده خطبة جمعهاش را ببینید. خطبه مسجد خیف[۳۰] را ببینید خطبه منا و عرفات، خطبه غدیر را ببینید. نگاه میکرد در مسجد خیف خطبهاش ۴ خط است، در نماز جمعة اولش خطبهاش یک صفحه است در مجمعالبیان ذیل سوره جمعه آمده. خطبه غدیر مفصل است. سخن پیغمبر به مخاطب گاهی ۵ ـ ۱۰ صفحه است عبدالله بن مسعود پیغمبر باهاش پنج صفحه صحبت کرد اما گاهی فرموده احْفَظْ لِسَانَک[۳۱] همین لَا تَغْضَبْ[۳۲].
سیره تبلیغی پیامبر از ما زیر چاپ است این را بنده ۵ ـ ۶ سال است که مشغولم ولی امسال تمام شد. جامعة المصطفی چاپ میکند. من در آنجا روش تبلیغی پیامبر را آوردهام که چی بود، چه توصیههایی میکرد به مبلغینش میفرمود کوتاه صبحت بکنید (یسِّر: آسان بگیرید) (لا تعسر: سخت نگیرید) (بَشِّر: بشارت بدهید) (لا تنفر)[۳۳] همة اینها را من آوردهام در جلد ۱۶ بحار الأنوار مرحوم مجلسی آورده است. علامه طباطبایی در سنن النبی آورده است.
نگاه به مخاطبتان بکنید گاهی باید با یک شعر گاهی با یک آیه گاهی با یک تاریخ نحوة ارائه مطلب، بله، شب ۲۱ رمضان در مشهد مقدس جمعیت زیادی هم برای منبر آمده تکان هم نمیخورد و میخواهد تا ساعت ۲ نیمه شب هم اینجا باشد در اینجا باید: بسم الله الرحمن الرحیم خطبه بخوان، آیه بخوان، مقدمه بگو، ترسیم موضع بکن اصلاً کار شما همین است ماه رمضان است و مسجد. جمعیت هم ظهر آمده، شب احیاء هم هست مسجد اما یک وقت مدرسه، دانشگاه بین دو نماز است این اشکال کار است که خیلیها توجه به این نکته ندارند که متن صحبت به گونهای ارائه بشود ولو اینکه شما متن مفصلی تهیه کردهاید ولی به گونهای ارائه بشود که مخاطب را اغنا بکند ۲۰ روز پیش تهران جلسهای دعوت کردند من متن سخنرانی آماده کردم، رفتم بعد فهمیدم جمع نانواهای تهران است کارگران نانوایی. دیدم این متن که من تهیه کردهام به درد اینها نمیخورد جواب نمیدهد (یک ربع منبر بود) هی فکر کردم، فکر کردم یک مرتبه حدیثی از رسول خدا یادم آمد گفتم شخصی آمد پیش پیغمبر خدا عرض کرد جَاءَ رَجُلٌ إِلَی النَّبِی ص فَقَالَ عَلِّمْنِی عَمَلًا یحِبُّنِی اللَّهُ عَلَیهِ وَ یحِبُّنِی الْمَخْلُوقُونَ وَ یثْرِی اللَّهُ مَالِی وَ یصِحُّ بَدَنِی وَ یطِیلُ عُمُرِی وَ یحْشُرُنِی مَعَک[۳۴]
یک کاری به من یاد بده که شش تا اثر داشته باشد ۱ـ خدا دوستم داشته باشد. ۲ـ مردم دوستم داشته باشند. ۳ـ مالم زیاد شود. ۴ـ عمرم طولانی شود. ۵ـ بدنم سالم باشد. ۶ـ بهشت هم با شما محشور شوم و با شما همسایه باشم. همه توجّهها جلب شد که (عجب آدم زرنگی بوده) گفتم از اینها بیشتر سراغ دارید هم خدا، مردم دوستتان دارند هم پول زیاد شود هم عمرت زیاد شود و هم بدن سالم و هم بهشت همسایه رسول الله باشید گفتم رسول خدا از آن زرنگتر بود یک نگاهی کرد گفت نمیشود یک عمل با شش اثر نمیشود «هَذِهِ سِتُ خِصَالٍ تَحْتَاجُ إِلَی سِتِ خِصَالٍ» حضرت فرمودند: اینها ۶ تا احتیاج است ۶ تا کار لازم دارد ۶ چیز میخواهی ۶ تا کار باید انجام بدهی.
من یک عملی سراغ ندارم که بگویم انجام بدهی که این ۶ تا نتیجه را داشته باشد یک مقدار فکر کرد گفت آقا عیب ندارد قبول است. خوب، مخاطب خوب آمد در مُشت من. گفتم: حالا گوش بدهید فرمود: « إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یحِبَّک اللَّهُ فَخَفْهُ وَ اتَّقِهِ» میخواهی دوستت داشته باشد تقوا داشته باش. بابا، معلم کدام بچه، شاگرد را دوست دارد به حرفش گوش بدهد شما نانواها کدام کارگر را دوست داریت برایش بگویی ۶ صبح بیا، ۶ صبح میآید. میگویی ۷ بیا، میآید. میگویی نان خوب بپز، خوب میپزد. اینها را دیگر باید از خودت بیان بکنی.
خدا میداند من این منبر را قبلاً رویش فکر نکردهام حدیثش را بلد بودم گفتم: « إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یحِبَّک الْمَخْلُوقُونَ فَأَحْسِنْ إِلَیهِمْ وَ ارْفُضْ مَا فِی أَیدِیهِمْ» فرمود میخواهی مردم دوست داشته باشند دو تا کار بکن (حالا شما این حدیث را ۶ شب میتوانی منبر بروی عیب ندارد من در یک شب گفتم چون یک جلسه بود) به مردم احسان بکن، پشت سر مردم هم صفحه نگذار به خدا همه مردم دوستان دارند میخواهد برود مسافرت اُوه! با این برویم هم خوش اخلاق است، هم دست به جیب است و هم پشت سر ما حرف نمیزند. اما بعضیها بگویید برویم با خانواده میگوید آه! این هم بد اخلاق است و هم پول خرج نمیکند هم بعداًپشت سر ما حرف میزند، من با این نمیآیم. ببینید اینها ملموس است به ذهن مردم.
ما را دعوت کردند برای پارک بانهای قم صحبت بکنیم. مأمورهای شهرداری که کوچهها را جارو میکنند ۲ ـ ۳ هزار نفر در ورزشگاه حیدریات ببینید من نمیتوانم مخاطبم را الآن با یک بحث فرض بفرمایید تئوری صرف اداره بکنم رفتم کتاب آیتالله جوادی را نگاه کردم (مفاتیح الحیاة) روایاتی را که در ثواب از سر راه مردم خار برداشتن گفتم رسول خدا (ص) فرمود: اگر کسی یک کلوخی را از سر راه مردم بردارد معادل قرائت ۴۰۰ تا آیه است گفتم امام سجاد (ع) سوار مرکب بود پیاده شد یک کلوخ سر راه مردم بود پیاده شد برداشت به گوشهای انداخت فرمود به همین ندازه شاید ما بهشتی بشویم گفتم، گفتم بعد هم شهردار زنگ زد از من گرفت گفت در شهر نصب بکنیم بعد هم مثال زدهم شماها توفیق دارید نصف شب کوچه جارو بزنید خوب، ماه رجب هم که هست وضو داشته باش همینطور که جارو میزی سوره توحید را هم بخوان اگر شهردار اجازه میدهد شهردار از لای جمعیت گفت که شرعاً من اجازه میدهم به اندازه ۱۰ دقیقه در یک گوشه تمیز نماز شبت را هم بخوان اگر اجازه نمیدهد در همان حال جاروکردن نمازت را بخوان ببینید برای پارکبان باید این را گفت در جمع آن نانواها آن را گفت.
پس این خیلی مهم است که ما مخاطب را در نظر بگیریم ما گاهی دعوت میشویم دانشگاه، شریف، بهشتی، دو هفته، سه هفتهای یک بار اصلاً پذیرش نیست ما را میشناسند یک مقدار گوش میدهند اگر آخوند ناشناس باشد هنوز بیایند پای سخنرانیش خوب حال جمع شدند با آن استادهایی که گاهاً بدبینی در ذهنها ایجاد کردهاند اینجا کاملاً فضای بحث باید علمی بشود یعنی بداند که این آخوند هم میتواند در این فضا وارد بشود. علمی بحث بکند اینها نکاتی است که بنده راجع به تبلیغ به ذهنم رسید یک مبلغ خوب ۱ـ موضوع خوب دارد ۲ـ مخاطب شناس خوبی است ۳ـ محتوای خوب آماده میکند ۴ـ محتوای خوب را خوب ارائه میدهد. برای مقتل و روضه هم بحث مستقلی میخواهد که نمیرسیم بنده به همین میزان اکتفا میکنم.
سؤالات
سؤال: آیا میتوان گفت همة اموری که شأن پیامبران و انبیاء شأن و وظیفة مبلغین هم هست؟
پاسخ: دارند شئون پیامبر و مقامات پیامبر علی قسمین: شئون و مقامات پیامبر، انبیاء و اولیاء بعضی اختصاصی است مثل عصمت مثل مقام عظیم شفاعت اما یک شأنی پیامبر و نبی در تبیین تبلیغی برای مردم دارد بله آن شأن برای مبلغ هم است خوب سخن بگوید مردم را اغناء بکند یک جملهای هم برایتان بگویم که خلاصه انذار باشد من یک روایتی دیدم دقت بفرمایید پیامبر خدا (ص) به باذر فرمود: « یا أَبَا ذَرٍّ، مَا مِنْ خَطِیبٍ إِلَّا عُرِضَتْ عَلَیهِ خُطْبَتُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ مَا أَرَادَ بِهَا»[۳۵] تمام خطبا متن سخنرانیشان را میگذارند جلویشان حواسمان خیلی جمع باشد یک وقت به خاطر مردم جهنم نرویم. این را قابل توجه گفتم که یک آقایی میگفت من بعضی از مطالب را روی منبر میسازم و میگویم خیلی بیانصافی است بالاخره دقت روی این مطالب بشود.
سؤال: روش فیش برداری و پیدا کردن موضوعات از فیشهای برداشته شده؟
یک آقایی من را توی ماشین دید گفت من یک گونی فیش دارم یک منبر هم نمیتوانم بروم شما چطور منبر میروید.
دست کردم جیبم گفتم ببین این فیشهای من است گفتم چه جوری گفتم یک کاغذ (آ۵) نصف (آ ۴) اینطوری تا میزنم بالایش نوشتهام این البته موضوعش دعای امام زمان (عج) است سَدِّدْ أَلْسِنَتَنَا بِالصَّوَابِ[۳۶] مثلا بالایش نوشتهام آرامش کنارش نوشتم ۹۳ یعنی سال ۹۳ تهیه شد آن وقت از همنی بالا آیات و روایات را نوشته ام برای آرامش بنده ۱۰ تا فیش دارم آرامش ۱ الی آرامش ۱۰ امسال در مکه آقای قاضی عسگر فرمودند منبر بروید در یکی از هتلها جمعیت هم خوب شد الحمدلله قبول کردم فکر هم نکرده بودم یک مرتبه گفتم از حسن عاقبت صحبت بکنم ۱۰ تا فیش آماده کردم بالای هر کدام نوشتم حسن عاقبت ۱ الی ۱۰ سال ۹۳ امسال هر چه مینویسم بالایش مینویسم ۹۴ البته فیشهای من دو جور است قبل از منبر (آ ۴) است یک چیزهایی ذهنم میرسد کم و زیادش میکنم میآیم خانه وارد (آ ۵) میکنم و قبلی را پاره میکنم اینها حدود ۲۰ تا پوشه دکمه دار دارم مثلاً یک پوشه در رابطه با امام حسین (ع) است حالا اگر فیشهای مربوط به امام حسین (ع) زیاد شده میآیم مینویسم امام حسین ۹۳ و ۹۴ تا ۹۱ و ۹۲ هم فرق بکند. یک پوشه پیامبر اسلام، یک پوشه نوشتهام امام صادق(ع) تا امام عسگری (ع) یک پوشه هم امام زمان (عج).
ائمه بعضیهایش که مطالبش گسترده است یک پوشه مستقل مثل حضرت زهرا (س) موضوعات هم همینطور یک پوشه تفسیر یک پوشه دارم متفرقه یعنی در هیچ کدام اینها نمیگنجد مثل همین مثالی که برایتان زدم سخنرانی در جمع نانواها و پارکبانها اینها را در همین پوشه متفرقه میگذارم. من با این فیشهای بازاری موافق نیستم خودتان در کاغذهای (آ ۵) یا (آ ۴) تهیه کنید بعضیها هم واردتر هستند و این فیشها را تبدیل به نرم افزار میکنند. این روش من جواب داده و سالها است که دارم کار میکنم.
سؤال: استفاده از موبایل و تبلیت در بالای منبر چگونه است؟
پاسخ: ابداً بالای منبر جای تبلیت نیست. منبر عرصة تخاطب است تأثیر میخواهد بگذارد درس که نمیخواهیم بگوییم. در منبر مخاطب من گاهی وقتها باید با من اشک بریزد. نوشتهاند پیامبر اکرم داشت سخنرانی میکرد کأن علی مخاطب خودش را منطبق میکرد میخواهد اشک بریزد میخواهد خنده بکند با شما همراه است. لذا خطیب کأنه جزئی از مخاطب است خودش را میآورد میان مخاطب و دارد صحبت میکند. یادداشت عیبی ندارد منتهی نباید تکیه بر یادداشت حرف زد فقط تیترها را باید نوشت این برای این است که در صورت عدم یاری حافظه نگاه به یادداشت بکنیم.
سؤال: در ماه رمضان چه زمانهایی برای سخنرانی و منبر مناسب است؟
پاسخ: البته بستگی دارد به جایی که شما را دعوت میکند و معمولاً زمان را شما تعیین نمیکنید اما غالباً ظهر خوب جواب میدهد با توجه به اینکه فصل تابستان است و مردم بیشتر تا سحر بیدار هستند آخر شب هم شاید خوب باشد اما صبح نگذارید چرا که بیشتر خواب آلود هستند. قبل و بعد از اذان ظهر قبل از نماز مغرب هم گاهی جواب میدهد اگر مردم آمادگی دارند.
سؤال: جایگاه شعر در منبر چگونه است
پاسخ: خوب است. شعر خیلی خوب است من خیلی بلد نیستم. اما شعر نباید اصل منبر باشد بلکه مکمل آیات و روایات باشد خوب است. شما بیا راجع به اخلاص آیه و حدیث را بخوان تاریخ را هم بگو بعد بگو:
یک صبح با خلاص بیا بر در دوست *** گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن[۳۷]
شما راجع به توکل حرفایت را بزن آیه، حدیث و غیره را بخوان بعد بگو:
گر توکل میکنی در کار کن *** کشت کن تکیه بر جبار کن[۳۸]
اشعار حافظ خوب است. اشعار اخلاقی مولوی هم خوب است. سادهتر از اشعار حافظ است بار عرفانی اشعار حافظ زیاد است. حداکثر ۵ یا ۱۰ درصد منبر شعر باشد.
[۱]. توبة: آیه ۱۱۹
[۲]. اسراء، آیه ۳۶
[۳]. عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص ۵۳۰
[۴]. همان
[۵]. کتاب: الموضوعات المؤلف: جمال الدین عبد الرحمن بن علی بن محمد الجوزی المتوفی: ۵۹۷هـ.
[۶]. عنوان الکتاب: سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة المؤلف: محمد ناصر الدین الألبانی حالة الفهرسة: غیر مفهرس الناشر: مکتب المعارف عدد المجلدات: ۱۴.
[۷]. عنوان : مرآت العقول = شرح کافی مولف : علامه مجلسی ، ملامحمدباقربن محمدتقی موضوع : اخبار زبان : عربی.
[۸]. افسانه غرانیق: http://zafari.parsiblog.com/Posts/۹۱
یکی از شبهاتی که متاسفانه با نگارش و انتشار کتاب موهن آیات شیطانی توسط سلمان رشتی مرتد در سالهای اخیر بر زبان برخی افتاده همین سوال است که ما از آن به افسانه غرانیق تعبیر میکنیم. جالب اینجاست که همین مساله باعث شده که عده ای از خاور شناسان و مستشرقان به خیال خود به مقابله با اسلام برآیند، توجه به این نکته نیز ضروری است که ریشه این خرافه و افسانه نیز متاسفانه بر میگردد به چند کتاب از کتبی که اهل سنت نوشتهاند ولی در میان علمای شیعه هیچ جایگاهی ندارد و علمای شیعه از ابتدا این داستان را ساختگی و افسانه و خرافه میدانستند. ما برای روشن شدن موضوع برای شما دوست عزیز در حد امکان به نقل جوابهایی که داده شده میپردازیم، امید است که شما با دقت کامل در این جواب شبهه تان حل شود انشاء الله.
افسانه غرانیق
هنوز چهار ماه از اقامت مهاجران در حبشه نگذشته بود که خیال بازگشت یافتند و یک دسته از آنها مراجعت کرده، در شوال سال پنجم بعثت، وارد مکه میشوند. این بازگشتِ نابهنگام برای چیست؟ وقتی دنباله تحقیق را گرفته و به جستجوی علّت و انگیزه بازگشت مهاجران بر میخیزیم، به افسانه شگفتآوری بر میخوریم به نام : «افسانه غرانیق»!
افسانه غرانیق را باید مفصّل نوشت و به دقّت بررسی کرد؛ چرا که در زندگی بعضی از صحابه (همان مهاجران به حبشه) تأثیرگذار بوده است. هیچ تاریخنگاری نمیتواند در نقل وقایع زندگی عثمان بن عفّان و بعضی از صحابه، به یکباره بنویسد: «عثمان، چهار ماه پس از هجرت به حبشه، به مکّه بازگشت و دوباره هجرت کرد و به دوستانش در حبشه پیوست». آیا به سادگی میتوان از کنار این واقعه گذشت؟ هر خواننده ای به فکر فرو میرود که علّت این مراجعت و بازگشت، چه بوده و چرا ذکر نشده است؟ و شاید افسانه غرانیق به گوشش خورده باشد و بپندارد که تاریخنگاران مسلمان، در پاسخ این پرسش، عاجز مانده اند! و شاید تصوّر کند که خرده گیریهای مستشرقان در اطراف داستان غرانیق، بجاست ! افسانه غرانیق چیست؟ افسانه غرانیق به طور خلاصه، این است که «پیغمبر خدا بتهای مشرکان را ستایش کرده است!» اکنون ناچاریم این افسانه را ابتدا چنانکه برخی از مورّخان سنی که ناقل این افسانه بودند (مانند طبری و ابن سعد) و معدودی از محدّثان آنان (چون ابن حجر عسقلانی در کتاب «الإصابة فی تمییز الصحابة» و صاحب کتاب «فتح الباری فی شرح صحیح البخاری») به قلم آورده اند، بنویسیم. آنگاه درباره اصل موضوع بحث کرده، با اسلوب صحیح و علمی، این «داستان» یا بهتر بگوییم این «افسانه!» را تجزیه و تحلیل میکنیم.
در آخر داستان، ملاحظه خواهید کرد که نتیجه بزرگی از ذکر این افسانه خواهیم گرفت و ملاحظه میکنید که دست پلید منفعت پرستان، چگونه اصول مسلّم دین را به نفع خود تغییر داده و در نتیجه، جامعه امروز ما پس از صدها سال، هنوز هم از عهده ادای کفاره لغزش یا گناهان این عده، بیرون نیامده است. (به نقل از: جنایات تاریخ، نوشته استاد دکتر سید جعفر شهیدی). اینک اصل ماجرا:
گفتار طبری درباره غرانیق:
وقتی پیغمبر دید خویشاوندانش از او روی گردانده، دوری میکنند، آرزو کرد که خدا آیه ای بفرستد; شاید به وسیله آن به خویشاوندانش نزدیک شود. و با محبتی که به فامیلش میورزید، دوست داشت این خشونت و دشمنی به نرمی و آشتی مبدل شود. نتیجه این آرزو و تلقین به نفس، این شد که: وقتی سوره نجم بر او نازل گشت و آن را در مجمع قریش خواند، همین که به آیه أفرأیتُمُ اللاّتَ وَالعُزّی رسید، شیطان از خیال درونی که پیغمبر درباره نزدیکی به قومش داشت، سوء استفاده کرد و به زبان او گذاشت که در ستایش بتها بگوید: (تِلکَ الغَرانِیقُ العُلی وَاِنَّ شَفاعَتَهُنَّ تُرتَضی.) «اینان بتان بزرگانند; همانا میانجیگری آنها پذیرفته است!»
قریش که این گفته را شنیدند، از ستایش خدایان خود خرسند گشتند و پذیرفتند. مسلمانها هم بی اینکه پیغمبر خود را به لغزش یا خطا یا گمان بیهوده ای متهم کنند، او را تصدیق کردند. همین که پیغمبر به سجده رسید و سوره را پایان داد، مسلمانها برای اظهار پیروی و تصدیق پیغمبر خود، به سجده رفتند و از مشرکان قریش هم هر کس در مسجد حاضر بود سجده کرد. چه، به گوش خود ستایش بتها را از پیغمبر شنیده بودند تنها ولید بن مغیره که پیری سالخورده بود و توانایی سجده نداشت، مشتی خاک گرفت و به پیشانی خود رساند. آنگاه مردم پراکنده شدند. قریش هم وقتی دیدند پیغمبر خدایان آنها را ستود و گفت: «آنها بتان بزرگی هستند که شفاعتشان پذیرفته است!» بسیار خشنود شدند.
خبر سازش قریش با پیغمبر، به حبشه رسید و مهاجران شنیدند که قریش مسلمان شده اند. این بود که دسته ای از آنها برگشتند و دسته ای باقی ماندند. از آن سو، جبرئیل بر پیغمبر نازل شد و گفت: «چه کردی؟! آنچه خواندی من نیاوردم! سخنی گفتی که خدا نگفته بود!» پیغمبر سخت اندوهگین شد و از خدا بیمناک گردید. خدا که بسیار با وی مهربان بود برای این که خاطر او را آسوده سازد!! آیاتی بر وی فرستاد و به او فهماند که پیامبران پیش از او نیز با شیطان همین کشمکش را داشته اند! و شیطان در گفته های آنها مداخله و تصرف میکرده!! ولی خدا گفته شیطان را باطل و گفته های خود را استوار میساخته است! آیاتی هم که این تسلیت را در برداشت، نازل شد:
وما أرسلنا مِن قبلک مِن رسول وَلا نبیّ اِلاّ اذا تَمَنّی ألقی الشیطانُ فی أُمْنیَّتِهِ فیَنْسَخ الله ما یُلقی الشیطانُ ثُمَّ یُحْکِم اللهُ آیاتِهِ والله علیمٌ حکیمٌ؛ «پیش از تو پیغمبری نفرستادیم، جز این که هرگاه آرزویی میکرد، شیطان در آن راه مییافت; پس خدا آنچه را که شیطان القا میکرد، نسخ و آیات خود را محکم میسازد و خدا دانا و حکیم است.» (حج : ۵۱)
خدا با این تسلّی، گرفتگی خاطر پیغمبرش را برطرف ساخت و ترس وی را زایل کرد! و آنچه را که شیطان در ستایش بتها گفته بود : «تِلکَ الغرانیقُ العُلی وَاِنَّ شفاعتهُنَّ تُرتَضی» با آیات «ألَکُمُ الذَّکَرُ وَلَهُ الأُنثی، تلک اِذاً قِسمةٌ ضِیزی اِنْ هِیَ الاّ أسماءٌ سمَّیتُمُوها أنْتم وآباؤُکُم … لِمَن یشاءُ ویَرْضی»؛ «آیا پسران از آنِ شما و دختران از آنِ اوست؟ این قسمتی است غیر عادلانه. این بتان چیزی جز نامها که شما و پدرانتان بر آنها داده اید، نیستند. خدا به آنها نیرویی نداده…» (نجم : ۲۷ ـ ۱۹) را باطل کرد» (ص ۱۱۹ و ۱۲۰، جزء ۱۷ تفسیر طبری، طبع مطبعه میمنیه و ص۱۱۹۲، جلد سوم، تاریخ طبری، تصحیح دخویه).
طبری این افسانه را با اختلاف جزئی از محمد بن کعب قرظی به تنهایی نقل میکند. نقل ابن سعد در «طبقات» نیز تقریبا به همین مضمون است که به علت طولانی نشدن بحث از ذکر آن خود داری میکنیم.( محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳۹ ـ ۱۳۷)
همچنین طبری در تفسیرش از چند نفر دیگر هم این افسانه را نقل میکند.
از فهرست گفتارهای گذشته روشن شد که مدرک نهایی افسانه غرانیق، کتابهای تاریخ و تفسیر طبری و طبقات ابن سعد میباشد; یعنی این دو نفر، نخستین کسانی هستند که افسانه غرانیق را در کتاب خود ضبط کرده اند.
یعلی بن حجر عسقلانی میگوید: موسی بن عقبه این داستان را در «مغازی» از محمد بن شهاب زهری (و گمان دارم او از پسر عباس) نقل کرده و همچنین ابومعشر نیز آن را در «سیره» از محمد بن کعب قرظی و محمد بن قیس نقل کرده و طبری از او نقل میکند. هرگاه این دو مدرک را نیز اضافه کنیم،( ابن حجر عسقلانی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ص۳۰۶، ج۸، طبع مطبعه خیریه قاهره، ۱۳۲۵) «مغازی» ابن شهاب و «سیره» ابومعشر، مدرک نهایی افسانه است. آنگاه مطابق این مدارک، آخرین نفری که داستان غرانیق از او نقل میشود، این شش نفرند:
۱ـ محمد بن کعب قرظی ۲ ـ محمد ابن قیس ۳ ـ مطلب بن عبدالله بن حنطب ۴ ـ رفیع ابوالعالیه ریاحی ۵ـ سعید بن جبیر ۶ ـ عبدالله پسر عباس.
تجزیه و تحلیل افسانه غرانیق
یک واقعه تاریخی را که چندین سال از آن گذشته و ما در ضمن مطالعه کتاب به آن برمیخوریم، هرگاه بخواهیم درستی و نادرستی آن را بدانیم; یعنی بفهمیم این واقعه بدین کیفیت رخ داده یا نه، برای اثبات درستی آن، ابتدا باید یکی از دو موضوع محقق باشد:
الف: کسی که این واقعه را نقل میکند، خودش حاضر بوده یا از زبان کسی بگوید که او در محل حادثه حضور داشته است.
ب: فرض کنیم در کتابی به یک واقعه تاریخی برخورده ایم که گوینده آن را نمیشناسیم، یا نمیدانیم خود او در محل حادثه بوده یا نه; در این صورت باید آن واقعه را با کلیه حوادثی که از جهت زمان و مکان بدان مربوطند، سنجید. همچنین مقتضیات عصر و طبیعت اشخاصی را که این حادثه با آنها بستگی دارد در نظر گرفت و نیز قرائنی که ممکن است وجود این حادثه را تأیید یا تکذیب کند، در نظر داشت. آنگاه (در صورت اول) هرگاه خود گوینده حضور داشته باشد و (در صورت دوم) هرگاه قرائن موجود، وجود واقعه را تکذیب نکند، تازه ممکن است بگوییم آن واقعه رخ داده است. ولی اگر یکی از این دو مقدمه درست نباشد (چنانکه گوینده خود شاهد قضیه نبوده و یا قرینه ای که وجود واقعه را تأیید کند پیدا نشود) درستی مطلب مورد تردید واقع میشود و هرچه نشانه ای که وجود واقعه را تکذیب کند بیشتر شود، نادرستی موضوع روشنتر خواهد گشت; تا آنجا که بکلی فاقد ارزش میگردد.
پس از تذکر این مقدمه، ناچاریم در مورد افسانه غرانیق، هر دو راه را بپیماییم و این افسانه شگفت انگیز را که دست آویز چند نفر مغرض گشته است با اسلوب علمی تحلیل کنیم.
راه اوّل
ملاحظه فرمودید که افسانه غرانیق، از کتابهای: «طبقات» محمد بن سعد، «تاریخ الرسل والملوک» و «تفسیر» ابوجعفر محمد بن جریر طبری سرچشمه گرفته است و هرگاه مدارکی را که ابن حجر نوشته به شمار بیاوریم و بگوییم: طبری این افسانه را از کتاب «سیره» ابومعشر نقل کرده، در آن صورت مدرک نهایی، کتاب «مغازی» موسی بن عقبه و «سیره» ابومعشر میباشد که فعلا هیچ یک از این دو کتاب در دسترس نیست. ولی باز هم این دو نفر گوینده اصلی نیستند; بلکه آنها نیز از محمد بن کعب قرظی و محمد ابن قیس، روایت میکنند.
موسی بن عقبه (صاحب کتاب مغازی) که افسانه غرانیق را از محمد بن شهاب نقل میکند، در سال۱۴۱ هجری(ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۳۶۲ طبع حیدرآباد)یا در سال ۱۴۳ مرده است.
وفات محمد بن شهاب تابعی نیز در سال ۱۲۴(لغتنامه دهخدا، ج۱، ص۳۲۳) و تولد او، بین سالهای ۵۰ تا ۵۸ است.( ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۴۵۵ ـ ۴۵۱)
ابومعشر نیز که ابن حجر او را در شمار نویسندگان داستان غرانیق آورده،( فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج۱، ص۳۰۶) در سال ۱۷۰ هجری در بغداد مرده است. وی از محمد بن کعب قرظی حدیث میکند و این داستان را نیز از زبان او به قلم آورده است. بنابر این در فاصله قرن اول تا دوم هجری، افسانه غرانیق را فقط دو نفر از زبان سه تن نقل کرده اند:
یکی: ابومعشر از محمد بن کعب و محمد بن قیس; دیگری: موسی بن عقبه از ابن شهاب، که او نیز ـچنانکه گفتیم ـ در سال ۱۲۴ هجری مرده است.
نوبت به قرن دوم و سوم هجری میرسد، در این جا مشاهده میکنیم که ابن سعد (که در اواخر قرن دوم و اوائل قرن سوم میزیسته و در سال ۲۳۱ مرده)، این افسانه را نوشته و یک نفر دیگر به گویندگان اصلی آن افزوده و آن مطّلب پسر عبدالله حنطب میباشد،( طبقات الکبری، ج۱، ص۱۳۸ و۱۳۹) تا آن که نوبت به طبری میرسد.
طبری در نیمه اول قرن سوم; یعنی سال ۲۲۴ یا ۲۲۵ متولد و در اوائل قرن چهارم; یعنی ۳۱۰ هجری مرده است. این مورّخ بزرگ، همین افسانه را در کتاب تاریخ خود آورده ولی در تاریخ، فقط گوینده اصلی را محمد بن کعب قرظی میشناساند;( تاریخ طبری، تصحیح دخویه، ج۳، ص۱۱۹۲) لیکن با کمال تعجب در تفسیر طبری میبینیم که به تعداد گویندگان اصلی افسانه افزوده شده و نام این چند نفر نیز جزء آنها مشاهده میشود:
۱ ـ سعید بن جبیر ۲ ـ ابوالعالیه رفیع ریاحی ۳ ـ عبدالله پسر عباس. آنگاه هرچه از این دوره دورتر میشویم، عده گویندگانِ افسانه بیشتر میشود; چنانکه حفاظ قرن سوم و چهارم (مانند ابن مردویه و ابن ابی حاتم) آن را از چندین طریق نقل میکنند. اما خوشبختانه فقط بر گویندگان دست دوم اضافه شده و به گویندگان اصلی نیفزوده اند.( السیوطی، الدرّ المنثور، ج۴، ص۳۶۹ ـ ۳۶۶)
آنچه از فهرست این مطالب به دست میآید این است که:
الف ـ قدیمی ترین مدرک برای افسانه غرانیق از تاریخ مسلمین، طبقات ابن سعد و تاریخ طبری است.
ب ـ بر فرض که به گفته ابن حجر اطمینان کرده و کتابهای موسی بن عقبه و ابن شهاب را نیز جزء مدارک به شمار بیاوریم، به شهادت همین شخص(فتح الباری، ج۱۰، ص۳۰۶) طبری نیز از او نقل میکند.
ج ـ گویندگان اصلی افسانه (که همه اینها از زبان آنها مینویسند)، از آن شش نفر که نام بردیم، تجاوز نمیکنند.
حال چنانکه گفتیم برای آن که درستی و یا نادرستی این داستان معلوم شود، باید راه نخستین را پیمود; یعنی ببینیم آیا آنهایی که این داستان یا افسانه را نقل میکنند، خودشان در محل واقعه بودهاند یا نه؟
[۹]. انعام، آیه ۱۵۲
[۱۰]. آل عمران، آیه ۶۴
[۱۱]. بقره، آیه ۸۳
[۱۲]. حج، آیه ۲۴
[۱۳]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص ۳۰۳
[۱۴]. حجرات، آیه ۱
[۱۵]. حجرات، آیه ۱۲
[۱۶]. همان
[۱۷]. روم، آیه ۲۱
[۱۸]. رعد، آیه ۲۸
[۱۹]. ابراهیم، آیه ۲۴
[۲۰]. انعام، آیه ۸۲
[۲۱]. قارعه، آیه ۱-۲
[۲۲]. قارعه، آیه ۶-۷
[۲۳]. قارعه، آیات ۶ -۹
[۲۴]. کافی، ج ۲، ص ۴۹۴
[۲۵]. بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۶۸، ص ۳۸۳
[۲۶]. إرشاد القلوب إلی الصواب (للدیلمی)، ج ۱، ص ۱۸۸
[۲۷]. حجرات، آیه ۱
[۲۸]. بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۳، ص ۳۲۵
[۲۹]. روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط – القدیمة)، ج ۱۲، ص ۲۳
[۳۰]. أصول الکافی، ترجمه مصطفوی، ج ۲، ص ۲۵۹
[۳۱]. کافی (ط – الإسلامیة)، ج ۲، ص ۱۱۵
[۳۲]. بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۳، ص ۱۵۰
[۳۳]. مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله و سلم، ج ۲، ص ۵۸۹؛ «یسر و لا تعسر، و بشر و لا تنفر»
[۳۴]. بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۸۲، ص ۱۶۴؛ قَالَ هَذِهِ سِتُ خِصَالٍ تَحْتَاجُ إِلَی سِتِ خِصَالٍ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یحِبَّک اللَّهُ فَخَفْهُ وَ اتَّقِهِ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یحِبَّک الْمَخْلُوقُونَ فَأَحْسِنْ إِلَیهِمْ وَ ارْفُضْ مَا فِی أَیدِیهِمْ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یثْرِی اللَّهُ مَالَک فَزَکهِ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یصِحَّ اللَّهُ بَدَنَک فَأَکثِرْ مِنَ الصَّدَقَةِ وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یطِیلَ اللَّهُ عُمُرَک فَصِلْ ذَوِی أَرْحَامِک وَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ یحْشُرَک اللَّهُ مَعِی فَأَطِلِ السُّجُودَ بَینَ یدَی اللَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ.
[۳۵]. الأمالی (للطوسی)، ص ۵۳۰
[۳۶]. البلد الأمین و الدرع الحصین، ص ۳۴۹
[۳۷]. دیوان ابوسعید ابوالخیر – رباعیات – قسمت پنجم
[۳۸]. مولوی، عرفانیات.