سینه ای گشاده و سینه ای سخت
در میان مردم بعضی آن قدر روحشان پاک و قلبشان نورانی است که با اوّلین برخورد با قرآن، با آغوش باز اسلام را می پذیرند و خداوند هم در عوض به آنان شرح صدر می بخشد؛ اما در مقابل، افرادی هستند که زمینه پذیرش حق در آنان نیست و چنانچه تمام قرآن بر آنان خوانده شود، تأثیری در آنها ندارد؛ از این رو، خداوند قلب آنها را تنگ و تاریک می گرداند. در این خصوص خداوند در آیه 125 سوره انعام ،در ضمن تمثیلی زیبا به زمینه های روحی مردم در پذیرش حقّ اشاره نموده است.
قرآن کریم می فرماید: فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ کَذلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ[1] «آن کس را خدا بخواهد هدایت کند سینه اش را برای (پذیرش) اسلام گشاده می سازد و آن کس را که (به خاطر اعمال خلافش) بخواهد گمراه سازد سینه اش را آنچنان تنگ می سازد که گویا می خواهد به آسمان برود، این چنین خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی آورند قرار می دهد.»
در این آیه کریمه، به زمینه های روحی مردم در پذیرش حقّ اشاره گردیده است. یعنی آنان که روحشان پاک و قلبشان نورانی است، و آنان که پویندگان راه حقّند و جویندگان و تشنگان زلال ایمان، ایشان همواره تسلیم حقّند و آغوش خود را برای پذیرش حقّ و معارف حقّ گشوده اند و خداوند هم در عوض به آنان شرح صدر می بخشاید و چراغ های روشنی فرا راه آنها قرار می دهد تا برای بدست آوردن آب حیات در ظلمات گم نشوند.
در مقابل، آنان که زمینه پذیرش حقّ در آنان نیست، و بی اعتنائی خود را نسبت به حقّ و معارف حقّه ثابت کرده اند، خداوند قلب آنها را تنگ و تاریک می گرداند و در مسیر زندگی آنها را با انبوهی از مشکلات روبرو می کند و توفیق هدایت را از ایشان سلب می نماید.
لذا منظور از «صدر» (سینه) در اینجا روح و فکر است و این کنایه در بسیاری از موارد به کار می رود، و منظور از «شرح» (گشاده ساختن) همان وسعت روح و بلندی فکر و گسترش افق عقل آدمی است، زیرا پذیرش حقّ احتیاج به گذشت های فراوانی از منافع شخصی دارد که جز صاحبان ارواح وسیع و افکار بلند، کسی آمادگی برای آن نخواهد داشت، و «حرج» به معنی تنگی فوق العاده و محدودیّت شدید است، و این حال افراد لجوج بی ایمان است که فکرشان بسیار کوتاه و روحشان فوق العاده کوچک و ناتوان است و کمترین گذشتی در زندگی ندارند.
امّا تشبیه اینگونه افراد به کسی که می خواهد به آسمان بالا رود، از این نظر است که صعود به آسمان کار فوق العاده مشکلی است، و پذیرش حقّ برای آنها چنین است...
همان طور که در گفتار روزمره گاهی می گوییم: «این کار برای فلان کس آنقدر مشکل است که گویا می خواهد به آسمان برود» یا می گوئیم: «به آسمان بروی از این کار آسان تر است.»[2]
جالب آنکه قرآن در ترسیم و تصویر چنین حالتی برای کفّار، از واژه «یصّعّد» بهره می جوید که طنین این واژه و صعوبت و سختی که در هیأت آن بچشم می خورد با سیاق آیه و حالت تنگی و سختی که بر اعماق دل کفّار پنجه افکنده، کاملا هماهنگ و موزون است.[3]
پی نوشت ها:
[1] انعام، 125.
[2] تفسیر نمونه، ج 5، ص 434 و 435، با تصرّف اندک.
[3]بنگرید به: تفسیر فی ظلال القرآن، ج 3، ص 1203.