مَثَل آتش
منافقان همیشه با شعار و حرف اعلام موضع می کند. دنیا پرستی و زرق و برق مادیّات و دلبستگی به عالم محسوسات، منافقان را چنان مجذوب کرده که نیروی تفکّر و تعقّل را از آنها ربوده و آنان را نسبت به درک معارف و بیان حقایق الهی کور کرده است. مثل آنها مانند آتشی است که شلعه ور می شود ولی با طوفان خاموش می شود.
قرآن کریم می فرماید: (اوْلََّبِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُاْ الضَّلَلَهَ بِالْهُدَی فَمَا رَبِحَت تِّجَرَتُهُمْ وَمَا کَانُواْ مُهْتَدِینَ مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّآ اضَاتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَتٍ لا یُبْصِرُونَ صُمُّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَیَرْجِعُونَ). «(منافقان) کسانی هستند که هدایت را به گمراهی فروخته اند؛ و این (داد و ستد و) تجارت (برای) آنها سودی نداده و خود هدایت نیافته اند. مثل آنان، مثل کسی است که آتشی افروخته (تا در بیابان تاریک راه خود را پیدا کند) ولی هنگامی که آتش اطرافش را روشن ساخت، خداوند (طوفانی می فرستد و) آن را خاموش می کند و آنها را در تاریکی وحشتناکی که چشم کار نمی کند، رها می سازد. آنها کر و گنگ و کور، بنا بر این (از راه خطا) باز نمی گردند![1]
همچو آن کز بهر نور افروخت نار
روشنایی برد زان پروردگار
ترک ایشان کرد و در تاریکی اند
زان نمی بینند و دور از نیکی اند
صُمّ و بکم و عمی گشتند این حرون[2]
گفت از این معنی فهم لا یرجعون[3]
وجه تشبیه
خداوند متعال طی هشت آیه قبل، ویژگی های منافقان را بر شمرده، آنان را به عنوان آدم های دو چهره، بی ایمان، خدعه گر، بی شعور، دارای مرض قلبی و روحی، دروغگو، مفسد، مغرور، خود برتر بین، سفیه، نادان، همکار شیاطین، استهزا گر، طغیانگر، و بالا خره مشتری و خریدار ضلالت و گمراهی معرفی می کند، ولی در این آیه آنان را به مسافری تشبیه کرده که در شب ظلمانی، در بیابانی گرفتار شده است و آتشی می افروزد تا در پرتو آن راه را از بیراهه تشخیص دهد و در گودال های بیابان سرنگون نگردد. ولی همین که آتش را بر افروخت و اطرافش را روشن ساخت، ناگهان طوفانی سخت بر می خیزد و آن آتش را خاموش می سازد، و او دوباره در تاریکی وحشت انگیز، سرگشته و حیران می ماند و نمی داند چه کند. بنا بر این، وجه شباهت در این تشبیه «حیرت زدگی و سرگردانی» است. آری، کسی که با خدا و مؤمنان، حیله گری و نیرنگ بازی کند، ثمره کارش و نتیجه معامله و تجارتش جز تحیّر و سرگردانی نخواهد بود.
منافقان همواره خود را زرنگ و با هوش و فهیم می دانند و مؤمنان راستین و یک دل را سفیه و نادان می شمرند و روی همین پندار غلط، راه نفاق و دورویی را پیشه خود می سازند تا از منافعی که به دو طرف می رسد، برخوردار شوند! و هر دسته که غالب گردند، آنها را از خود بدانند؛ اگر مؤمنان پیروز شوند، در صف مؤمنان و اگر غلبه با کافران باشد، با آنها باشند و به اصطلاح هم از «توبره»بخورند، و هم از «آخور»!
آنان نمی دانند که نفاق و دورویی برای مدّت طولانی نمی تواند مؤ ثّر واقع شود. ممکن است چند صباحی از مصونیّت ها و مزایای اسلام برخوردار شوند و از رفاقت با کفار و شیاطین نیز بهره جویند، ولی این کار کوتاه مدّت است، همانند آتشی است که در بیابان تاریک در معرض وزش طوفان و گردباد قرار گرفته باشد، لذا دیری نمی پاید که چهره واقعی نفاق آشکار و منافقان رسوا می شوند و آنها به جای کسب موفّقیت و محبوبیّت، منفور و مطرود جامعه خواهند شد و همچون کسی که در بیابان ظلمانی، راه گم کرده و چراغ را از دست داده، سرگردان می مانند.
منافقان نه تنها با مؤمنان خدعه می کنند، که با کافران و همکیشان خود نیز نیرنگ روا می دارند! اینان افراد سر درگم و بی هدف و فاقد برنامه و مسیر مشخّصند و در حقیقت برده منافع خویش هستند؛ نه به راه مؤمنان اعتقاد دارند و نه به کیش کافران اعتماد! قرآن مجید در آیه ای دیگر حالت تحیّر و دغدغه و آشفتگی فکری و تزلزل درونی منافقان را چنین ترسیم می کند:
(مُّذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَا لِکَ لاََّ إِلَی هََّؤلا وَلاََّ إِلَی هََّؤلا...)[4] «آنها افراد (بی هدف و) سرگردانی هستند که نه سوی اینها و نه سوی آنهایند! (نه در صف مؤمنانند و نه در صف کافران!)».
بعضی از مفسران از جمله (اِسْتَوْقَدَ ناراً) این نکته را استفاده کرده اند که: منافقان برای رسیدن به «نور» از «نار» استفاده می کنند؛ آتشی که هم دود و سوزش دارد و هم خاکستر، در حالی که مؤمنان از نور خالص و چراغ روشن و پرفروغ ایمان بهره می گیرند.
منافقان گرچه تظاهر به نور ایمان دارند، امّا باطنشان، نار است و اگر نوری هم باشد ضعیف و کوتاه مدّت است.
این نور مختصر یا اشاره به فروغ وجدان و فطرت توحیدی است و یا اشاره به ایمان نخستین آنهاست که به تدریج بر اثر تقلیدهای کور کورانه و تعصّب های غلط و لجاجت ها و عداوت ها، پرده های ظلمانی و تاریک بر آن می افتد نه تنها یک ظلمت بلکه به تعبیر قرآن «ظلمات».[5]
بعضی دیگر گفته اند: اگر جمله (اِسْتَوْقَدَ ناراً) (روشن کردن آتش) را به معنای ظریف ادبی آن که «فتنه انگیزی»است، در نظر بگیریم، در این صورت باز می توان گفت که منافق تشبیه شده است به «فتنه انگیز» و «مفسد». بنابراین وجه شباهتشان ایجاد فتنه و فساد است.[6]
جمله (صُمُّ بُکْمٌ عُمْیٌ)، در حقیقت تشبیه دیگری از طرز تفکر و بینش منافقان است؛ یعنی دنیاپرستی و زرق و برق مادیّات و دلبستگی آنان به عالم محسوسات، منافقان را چنان مجذوب کرده که نیروی تفکّر و تعقّل را از آنها ربوده و آنان را نسبت به درک معارف و بیان حقایق الهی کور و کر و لالشان کرده است، به گونه ای که همه چیز را از دیدگاه مادّیات و به قول «مولوی»با چشم «آخور بین»ارزیابی و تجزیه و تحلیل می کنند:
چشم آخِر بین تواند دید راست
چشم آخُر بین غرور است و خطاست[7]
پی نوشت ها:
[1] بقره، 16-18.
[2] یعنی طغیان گر، اسب سرکش .
[3] تفسیر صفی، ج 1، ص 7.
[4] نساء.143.
[5] تفسیر نمونه، ج 1، ص 110.
[6] تفسیر امثال القرآن، انتشارات اسوه، چاپ سوّم، ص 149.
[7] مثنوی معنوی، انتشارات کُلاله خاور دفتر اوّل، ص 52.