مَثَل گردباد آتشبار
انسان های ریاکار از یک سو اعمال ریایی خود را می بینند که نابود شده و هیچ پاداشی ندارند، و از سوی دیگر اعمال دیگران را که خالص برای خدا انجام داده اند، مشاهده می کنند که خداوند پاداش عظیمی به صاحبان آن می دهد، حسرت و اندوه شان زیاد می شود که چرا عمرشان را بیهوده در راه غیر خدا صرف کرده اند.
قرآن کریم می فرماید: (ایَوَدُّ احَدُکُمْ ان تَکُونَ لَهُ جَنَّهٌ مِّن نَّخِیلٍ وَاعْنَابٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ لَهُ فِیهَا مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَاصَابَهُ الْکِبَرُ وَلَهُ ذُرِّیَّهٌ ضُعَفَا فَاصَابَهَآ إِعْصَارٌ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ کَذَالِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الاَْیَتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ) «آیا کسی از شما دوست دارد که باغی از درختان خرما و انگور داشته باشد که از زیر درختان آن، نهرها در جریان باشند و برای او در آن (باغ) از هر گونه میوه ای وجود داشته باشد درحالی که به سن پیری رسیده و فرزندانی (کوچک و) ضعیف دارد (در این هنگام) گردبادی (کوبنده) که در آن آتش (سوزانی) است به آن برخورد کند و شعله ور گردد و بسوزد! (این گونه است حال کسانی که انفاقهای خود را با ریا و منّت و آزار باطل می کنند) این چنین خداوند آیات خود را برای شما آشکار می سازد؛ شاید بیندیشید (و با اندیشه، راه حق را بیابید)».[1]
دوست دارد شخصی آیا از شما
کش بود بستان پر برگ و نوا؟
آبها جاری در آن وز هر قبیل
باشد اثمارش زاعناب و نخیل
پس رسد پیری بر او و اطفال خُرد
باشد او را پس رسد صافش به دُرد
باد پر آتش وزد بر جنّتش
جمله سوزد روضه پرنعمتش
بر شما آرد حقّ این سان آیتی
تا کنید اندر معانی فکرتی
هست بستان آن عمل ها در قیاس
طفلها اعضا و ارکان و حواس
باد آتش بارت آن عجب و ریا
که کند یکجا عمل ها را هَبا
قلب را سازد سیاه و منقلب
روح ماند بی نوا و مضطرب
بسته گردد راه قوت او را به دل
ماند از اطفال خُردش منفعل
هیچ نیکوتر نباشد زین مثل
کاورد بر خلق ذات لَمْ یَزَل
گر تو را بر نفس خود باشد نظر
این مَثَل کافیست اندر خیر و شرّ
کن عمل را پاک از شوب ریا
تا بود مقبول درگاه خدا[2]
وجه تشبیه
در این آیه حال کسانی که عمل نیکی انجام می دهند و سپس با «ریا کاری» و منّت و اذیّت و آزار، آن را از بین می برند، به حال کسی تشبیه شده که با زحمت فراوان باغی احداث کرده که سبز و خرّم است و درختان گوناگون، از قبیل درخت خرما و انگور در آن وجود دارد و همواره آب از پای درختان آن می گذرد و نیاز به آبیاری ندارد، در حالی که خود پیر و سالخورده شده و فرزندان ناتوان و ضعیفی اطراف او را گرفته اند و تنها راه تامین زندگی آنان همین باغ است، و اگر این باغ از بین برود، نه او و نه فرزندان او، هیچ کدام قدرت و توانایی بر احداث آن ندارند، ناگهان گرد باد سوزان و آتش باری بر آن می وزد و به طور کلّی آن را می سوزاندو از بین می برد، در این هنگام این شخص سالخورده که قوای جوانی را از دست داده و نمی تواند از راه دیگری تامین زندگی کند و فرزندان او هم ضعیف و ناتوان هستند، چه حالی پیدا می کند؟ و چه حسرت و اندوه مرگباری به او دست می دهد؟ همچنین است حال افراد ریا کار و منّت گذار که در دنیا، عمرشان را در مسیر غیر خدا تلف می کنند و کارهای خیرشان همه خود نمایی و ریاکاری است و روز قیامت که روز نیازمندی و احتیاج شدید به ثمره کارشان است، به کلّی نتیجه کار و تلاش آنها از میان می رود و (هَبا مَنْثُورا) می شود و جز حسرت و اندوه چیزی برای آنان باقی نمی ماند بنابر این وجه تشبیه در آیه مورد بحث «نابود شدن محصول کار» و در نتیجه باقی ماندن در «حسرت و ندامت»است. چنانکه قرآن کریم در جای دیگر می فرماید: (...ذَلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ اعْمَلَهُمْ حَسَرَا تٍ عَلَیْهِمْ...)؛[3] «(آری،) خداوند این چنین اعمالشان را به صورت حسرت زایی به آنان نشان می دهد».
از آیه فوق به دست می آید که انسان های ریاکار از یک سو اعمال ریایی خود را می بینند که نابود شده و هیچ پاداشی ندارند، و از سوی دیگر اعمال دیگران را که خالص برای خدا انجام داده اند، مشاهده می کنند که خداوند پاداش عظیمی به صاحبان آن می دهد، حسرت و اندوه شان زیاد می شود که چرا عمرشان را بیهوده در راه غیر خدا صرف کرده اند. پشیمانی هم در آنجا سودی ندارد، چرا که راه بازگشت و جبران گذشته بسته است.
از آنجا که سرچشمه همه بدبختی ها، مخصوصاً کارهای ابلهانه، مانند منّت گذاردن و آزار رساندن، به کار نینداختن اندیشه است، خداوند در پایان آیه مردم را به تفکّر و اندیشه دعوت کرده، می فرماید: «این چنین خداوند آیات را برای شما توضیح می دهد شاید بیندیشید».
علاّمه طباطبایی رحمه اللّه می فرماید: «منشا این گونه رفتارهایی که اعمال آدمی را باطل می سازد، بیماری های اخلاقی از قبیل «مال پرستی»، «جاه دوستی»، «تکبر»، «عجب»، «خودپسندی»، «بخل شدید» و... می باشد. این بیماری های روحی و امراض قلبی است که نمی گذارد آدمی مالک نفس خود باشد و در باره نفع و ضرر واقعی خویش بیندیشد و مجال تفکر صحیح را از انسان می گیرد و اگر نبود این گونه بیماری ها، مجال تفکر پیدا می کرد و هرگز دچار چنین اشتباه و خسارت جبران ناپذیری نمی شد».[4]
نکته ها:
1- تاثیر اعمال نیک در نسل ها
«از جمله (وَ اَصابَهُ الْکِبَرُ وَلَهُ ذُرِیَّهٌ ضُعَفا)؛[5] «صاحب آن باغ پیر و سالخورده باشد و فرزندانی کوچک و ناتوان داشته باشد» چنین استفاده می شود که انفاق و بخشش در راه خدا و کمک به نیازمندان همچون باغ خرمی است که هم خود انسان از ثمرات آن بهره مند می شود و هم فرزندان او، درحالی که ریاکاری و منّت و آزار، هم سبب محرومیّت خود او می شود و هم نسل های آینده که باید از ثمرات و برکات اعمال نیک او بهره مند گردند، محروم خواهند شد، و این خود دلیل بر آن است که نسل های آینده در نتایج اعمال نیک نسل های گذشته سهیم هستند، از نظر اجتماعی نیز چنین است، زیرا محبوبیت و اعتمادی که پدران بر اثر کار نیک در افکار عمومی پیدا می کنند، سرمایه بزرگی برای فرزندان آنها خواهد بود».[6]
2- معنای اِعْصار
«اعصار» در لغت به معنای «گردباد» است که به هنگام وزش باد از دو سوی مخالف تشکیل می گردد و به شکل عمودی است که یک سر آن به زمین چسبیده و سر دیگر آن در آسمان می باشد. «جمله (اِعْصارٌ فیهِ نْارٌ) یعنی گردبادی که در آن آتشی باشد، ممکن است اشاره به گردبادهای ناشی از بادهای «سموم»و سوزان و خشک کننده باشد و یا گردبادی که از روی خرمن آتشی بگذرد، و طبق معمول که گردباد هرچه را بر سر راه خود بیابد، با خود همراه می برد آن را از زمین برداشته و به نقطه دیگر بپاشد، و ممکن است اشاره به گردبادی باشد که به همراه صاعقه به نقطه ای اصابت کند و همه چیز را تبدیل به خاکستر نماید و در هر حال اشاره به نابودی سریع و مطلق است».[7]
3- اهمّیت تفکّر در قرآن
قرآن مجید در حدود «پنجاه»مورد در باره تفکّر و اهمیّت آن و نکوهش اندیشه نکردن تاکید کرده است. موارد تفکّر و دایره آن بسیار وسیع است؛ تفکّر در نظام آفرینش، در بعثت پیامبران، در معاد و زندگی پس از مرگ در تاریخ و سرگذشتهای بشر، در آفرینش انسان، در این که از کجا آمده و آمدنش بهر چه بوده؟ به کجا می رود و مسؤ ولیتش چیست؟ و...از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که فرمود: «افْضَلُ الْعِبادَهِ إِدْمانُ التَّفَکُّر فِی اللّهِ وَ فِی قُدْرَتِهِ؛[8] برترین عبادتها، تفکّر درباره خدا و قدرت اوست». در روایت دیگر از آن حضرت وارد شده که فرمود: «کانَ اکْثَرُ عِبادَهِ ابی ذَرٍ - رحمه اللّه علیه - خِصْلتین التَّفَکُّرُ وَ الاِْعتِبار؛[9] بیشترین عبادت ابوذررحمه اللّه تفکر و عبرت گرفتن بود».
از امام رضاعلیه السّلام روایت شده که می فرماید: «لَیْسَ الْعِبادَهُ کَثْرَهَ الصَّلاهِ وَالصَّوْمِ، إِنَّماالْعِبادَهُ التَّفَکُّرُ فی امْرِاللّهِ عَزَّوَجَلَّ؛[10] عبادت به زیاد نماز خواندن و روزه گرفتن نیست عبادت واقعی تفکّر در کار خداوند متعال و اسرار جهان آفرینش است».
در روایت است که: «عن الحسن الصیقل قال: سالت اباعبداللّه علیه السّلام عمّا یروی النّاس انّ تفکُّرَ ساعهٍ خَیْرٌ مِنْ قیامِ لیلهٍ، قُلت: کیفَ یَتَفَکَّر؟ قال: یَمرُّ بالْخَربَهِ او بالدّارِ فَیَقولُ: این ساکنوکَ، این بانوکَ، ما [با] لکَ لا تَتَکَلَّمین.[11]؛ «حسن صقیل»گفت: از امام صادق علیه السّلام پرسیدم: منظور از روایتی که می گوید: «یک ساعت تفکر، از یک شب عبادت بهتر است» چیست؟ و چگونه باید تفکّر کرد؟ امام در پاسخ فرمود: هنگامی که از کنار ویرانه، یا خانه مخروبه ای (که از ساکنان خالی شده) می گذرد، خطاب به آن بگوید: ساکنان تو کجا رفتند؟
بنیانگذارانت چه شدند؟ چرا سخن نمی گویی؟». از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل شده که فرمود:
«فِکْرُ ساعَهٍ خَیرٌ مِنْ عِبادَهِ سَنَهٍ)[12] یک ساعت فکر کردن از یک سال عبادت بهتر است». و در حدیثی دیگر فرمود: «فِکرَهُ ساعَهٍ خَیْرٌ مِنْ عِبادَهِ سِتِّینَ سَنَهٍ؛[13] ساعتی اندیشیدن، بهتر از شصت سال عبادت کردن است».
اختلاف تعابیر به خاطر تفاوت مراتب تفکّر و اندیشه است، یعنی تفکر نسبت به افراد و موارد آن متفاوت است؛ بعضی از تفکّرها، یک ساعتش بهتر از یک شب عبادت و بعضی بالاتر از یک سال عبادت و بعضی دیگر برتر از «هفتاد» سال عبادت است. بلکه بعضی از لحظه های تفکّر از هفتصد سال عبادت هم بالاتر است، مانند لحظه تفکر حرّبن یزید ریاحی سلام اللّه علیه روز عاشورا در کربلا. «حرّ» اگر هزار سال هم عمر می کرد و همواره به عبادت خدا مشغول می بود، هرگز به درجه و مقامی که بایک لحظه تفکّر صحیح نائل گشت، نمی رسید.
امام خمینی قدّس سرّه می فرمود: «این وصیّت نامه هایی که این عزیزان [رزمندگان اسلام ] می نویسند، مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیّتنامه ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکّر کنید»[14] بنابر این تفکّر و اندیشه مایه تنبّه و بیداری و عبرت و بصیرت است. البته نه هر تفکّری، اندیشه ای که در آن عمق نگری و حقیقت گرایی باشد، نه سطحی نگری و ظاهر بینی و توام با دنیا پرستی و ریاست طلبی، مانند تفکّر «عمر سعد» که از سر شب تا صبح فکر کرد، بعد به این نتیجه رسید که:
«آدم عاقل نقد را با نسیه معاوضه نمی کند!» دنیا و ریاست ملک «ری» نقد است و بهشت و دوزخ نسیه. لذا آماده جنگ با امام حسین علیه السّلام شد. قرآن کریم به این گونه متفکّران نفرین می کند؛ (إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ)؛[15] «او (برای مبارزه با قرآن) اندیشه کرد و مطلب را آماده ساخت. مرگ بر او باد! چگونه (برای مبارزه با حق) مطلب را آماده کرد».
پی نوشت ها:
[1] بقره.266.
[2] تفسیر صفی، ج 1، ص 124.
[3] بقره.167.
[4] اقتباس از تفسیر المیزان، ج 2، ص 393.
[5] بقره.266.
[6] تفسیر نمونه، ج 2، ص 245 246.
[7] تفسیر نمونه، ج 2، ص 245 246.
[8] اصول کافی، ج 2، ص 55، ح 3.
[9] خصال صدوق، باب خصلتهای دو گانه، ح 33.
[10] اصول کافی، ج 2، ص 55، ح 4.
[11] همان، ص 54، ح 2.
[12] بحارالانوار، ج 6، ص 133.
[13] نهج الفصاحه، ح 2059.
[14] صحیفه نور، ج 15، ص 32.
[15] مدثر.18 19.