مَثَل منطقه امن
کفران نعمت آن است که شخص در مواجهه با نعمات الهی، یا نعمت را در قلب خود بی اهمیت بشمارد یا با زبان سخنی بگوید که نشانه بی اعتنایی نسبت به نعمت و بی ارزش نمودن آن است و یا گاهی در عمل به آن اهمیت ندهد و به جای استفاده نیکو و بجا از آن، نعمت های الهی را در مسیر سوء و نابجا استفاده کند.
قرآن کریم می فرماید: (وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیَهً کَانَتْ ءَامِنَهً مُّطْمَبِنَّهً یَاتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِانْعُمِ اللَّهِ فَاذَا قَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُواْ یَصْنَعُونَ وَلَقَدْ جَاهُمْ رَسُولٌ مِّنْهُمْ فَکَذَّبُوهُ فَاخَذَهُمُ الْعَذَابُ وَهُمْ ظَلِمُونَ). «خداوند (برای آنان که کفران نعمت می کنند) مَثَلی زده است: منطقه آبادی که امن و آرام و مطمئن بود؛ و همواره روزیش از هر جا می رسید؛ اما به نعمت های خدا ناسپاسی کردند؛ و خداوند به خاطر اعمالی که انجام می دادند، لباس گرسنگی و ترس را بر اندامشان پوشانید. پیامبری از خود آنها به سراغشان آمد، او را تکذیب کردند و در نتیجه عذاب الهی آنها را فرا گرفت در حالی که ظالم بودند! ».[1]
زد خداوندت مثل وانست این
مردمی که بوده معمور و متین
ایمن و آسوده از کلِّ زیان
رزقشان آمد فراخ از هر مکان
پس به نعمتهای حقّ کافر شدند
زایمنی بر فسق و کفران آمدند
پس چشانید از لباس خوف و جوع
حقّ مرایشان را به هنگام وقوع
زانچه کردند از ره نابخردی
فسق و عصیان، ناسپاسی و بدی.[2]
کیفر کفران نعمت
خداوند متعال در این آیات، برای افراد و ملّت هایی که کفران نعمت می کنند، منطقه یا شهر و یا کشوری را مثل می زند که مردم آن از همه نعمت های زندگی برخوردار بودند؛ هم نعمت امنیّت و آرامش و هم نعمت فراوانی مواد غذایی. از همه مهم تر و بالاتر نعمت رهبری بود که خداوند، پیامبری از خودشان در میان آنها فرستاد. ولی آنان به جای اینکه از نعمت های مادی درست استفاده کنند، به اسراف کاری و ریخت و پاش و تجمّل گرایی پرداختند و به جای پیروی از دستورات رهبری الهی، او را تکذیب نمودند. خداوند هم به خاطر ناسپاسی شان همه...از آنان گرفته و به قحطی و گرسنگی و ترس و ناامنی گرفتارشان کرد و سرانجام عذاب الهی آنها را فرو گرفت.
تعبیر (اذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ)، کنایه از این است که قحطی و ناامنی آنچنان آنها را فرا گرفت که گویی همانند لباس، بدنشان را لمس می کرد، و با زبان آن را می چشند، یعنی فقر و فلاکت و ناامنی و ترس سراسر وجود و محیط زندگی آنان را در بر گرفته بود. در حقیقت همان گونه که نعمت امنّیت و رفاه تمام وجود و محیط آنها را فرا گرفته بود، بر اثر کفران نعمت، همه آنها رخت بر بست و «فقر» و «ناامنی» به جای آن نشست؛
شکر نعمت، نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند.[3]
در این که این منطقه کجا بوده در میان مفسّران گفت و گو است:
گروهی معتقدند اشاره به سرزمین «مکّه» است که یک منطقه تولید کننده مواد غذایی نبوده، بلکه مردم آنجا آذوقه خود را از طریق خشکی و شاهراه تجارتی یمن و شام، یا از طریق دریای احمر (مدیترانه) می آوردند. ولی چون آن مردم کفران نعمت کردند، خداوند از آنان انتقام گرفت و آن شاهراه مسدود شد و از آن پس آذوقه کافی به آنها نرسید و دچار خشکسالی و خشکامی هم شدند و حدود «هفت سال» قحطی و گرسنگی و نا امنی آنها را احاطه کرده بود. ظاهراً هفت سال اوّل هجرت بود که خشکسالی و کم آبی حجاز را فرا گرفته بود.
بعضی دیگر گفته اند این داستان مربوط به گروهی از «بنی اسرائیل» است که در منطقه آبادی می زیستند و بر اثر کفران نعمت دچار قحطی و ناامنی شدند. شاهد این سخن حدیثی است که از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمود: «این آیه درباره گروهی از بنی اسرائیل نازل شده و آنان چنان زندگی مرفّهی داشتند که (حتّی از مواد غذایی مجسمه های کوچک می ساختند و گاهی) با خمیر نان، خود را نیز پاک می کردند (وقتی گویندگان آنان را از این کار زشت نهی می کردند) در پاسخ می گفتند: خمیر از سنگ نرم تر و برای تطهیر بهتر است، همین کفران نعمت و سبک شمردن آن، باعث شد که دچار خشک سالی و قحطی شدید شوند، به گونه ای که مجبور شدند همان نان های خشکیده آلوده را جمع کنند و بخورند، بلکه آنهم جیره بندی شد و سر تقسیمش باهم دعوا می کردند».[4]
«این احتمال نیز وجود دارد که آیه اشاره به داستان قوم «سبا» باشد که در سرزمین آباد «یمن»می زیستند و چنانکه قرآن در سوره سبا آیات 15 تا 19 داستان زندگی آنها را بازگو کرده، سرزمین بسیار آباد و پر میوه و امن و امان و پاک و پاکیزه ای داشته اند که بر اثر غرور و طغیان و استکبار و کفران نعمت های خدا آن چنان سرزمینشان ویران و جمعیت شان پراکنده شد که عبرتی برای همگان گشت».[5]
بعضی از مفسران معاصر این مثل را موضوع کاملی برای تمثیل حال مردم اروپا و شهرهای آن ممالک دانسته اند، که آذوقه و مواد غذایی آنجا از طریق خشکی و دریا به آن شهرها وارد می شد، ولی مردم آن سامان به لذّت ها و تجملات مادی سرگرم و فریفته شدند، و خداوند آنان را به جنگ های هولناک جهانی تنبیه فرمود، و آن شهرهای آباد و زیبا رو به ویرانی نهاد. و مردم آن به ترس و گرسنگی گرفتار گشتند. «فَهذَا الْمَثَلُ ضَرَبَهُ اللّهُ لاَِهْلِ مَکَّهَ وَلَنا وَلِکُلِّ إِنْسانٍ فِی الاَْرْضِ؛[6] بنابر این، مثل را خداوند برای اهل مکّه و برای ما و برای هر انسانی که نعمت های خدا را کفران کند زده است».
نکته ها:
1- رابطه امنیّت و روزی فراوان
«در آیات مورد بحث برای منطقه آباد خوشبخت و پر برکت، «سه ویژگی» ذکر شده است که نخستین آنها «امنیّت» سپس «اطمینان به ادامه زندگی در آن»، و بعد از آن مساله «جلب روزی و مواد غذایی فراوان» می باشد که از نظر ترتیب طبیعی به همان شکل که در آیه آمده، صورت حلقه های زنجیری علّت و معلول دارد، چرا که تا امنیّت نباشد، کسی اطمینان به ادامه زندگی در محلّی پیدا نمی کند، و تا این دو نباشند، کسی علاقه مند به تولید و سرو سامان دادن به وضع اقتصادی نمی شود.
و این درسی است برای همه ما و همه کسانی که می خواهند سرزمینی آباد و آزاد و مستقلّ داشته باشند، باید قبل از هر چیز به مساله «امنیّت» پرداخت، سپس مردم را به آینده خود در آن منطقه امیدوار ساخت، و به دنبال آن چرخ های اقتصادی را به حرکت در آورد. ولی این نعمت های سه گانه مادی هنگامی به تکامل می رسند که با نعمت معنوی ایمان و توحید هماهنگ گردند، به همین دلیل در آیات بالا بعد از ذکر نعمت های سه گانه می گوید: ( وَلَقَدْ جَاهُمْ رَسُولٌ مِّنْهُمْ)؛ «پیامبری از جنس آنها برای هدایت شان ماموریت پیدا کرد».[7]
2- معنای کفران نعمت
«کفران نعمت» تنها به این نیست که انسان ناسپاسی خدا گوید، بلکه هر گونه بهره گیری نادرست و سوء استفاده از مواهب الهی، کفران نعمت است. اصولاً حقیقت کفران نعمت همین است و ناسپاسگویی در درجه دوّم قرار دارد. همان گونه که شکر نعمت به معنی صرف نعمت در راه آن هدفی است که برای آن آفریده شده، و سپاسگویی با زبان در درجه بعد است. اگر هزار بار با زبان «اَلْحَمْدُللّهِ» بگویی، ولی عملاً از نعمت سوء استفاده کنی، کفران نعمت کرده ای! در همین عصری که ما زندگی می کنیم، بارزترین نمونه کفران نعمت، به چشم می خورد، زیرا نیروهای مختلف جهان طبیعت در پرتو هوش و ابتکار خدادادی بشر به دست انسان مهار شده، و در مسیر منافع او به کار افتاده است؛ اکتشافات علمی و اختراعات صنعتی چهره این جهان را دگرگون ساخته، بارهای سنگین از روی دوش انسان ها برداشته شده و بر دوش چرخ های کارخانه ها قرار گرفته است.
مواهب و نعمت های الهی بیش از هر زمان دیگر است و وسایل نشر اندیشه و گسترش علم و دانش و آگاهی از همه اخبار جهان در دسترس همگان قرار گرفته و می بایست در چنین عصر و زمان مردم این جهان از هر نظر انسان هایی خوشبخت باشند، هم از نظر مادی و هم از نظر معنوی.
ولی به خاطر کفران نعمت و صرف کردن نیروهایی شگرف طبیعت در راه طغیان و بیدادگری و به کار گرفتن اختراعات و اکتشافات در طریق هدف های مخرب به گونه ای که هر پدیده تازه صنعتی نخست مورد بهره برداری تخریبی قرار می گیرد و جنبه های مثبت آن در درجه بعد است. خلاصه این ناسپاسی بزرگ که معلول دور افتادن از تعلیمات سازنده پیامبران خداست، سبب شده که جامعه را به سوی نابودی کشانده و همه را گرفتار جنگهای مخرب منطقه ای و جهانی کرده و این همه نا امنی ها و ظلم ها و فسادها و استعمارها و استثمارها را ایجاد نموده که سرانجام دامان بنیانگذارانش را نیز می گیرد».[8]
پی نوشت ها:
[1] نحل.112 113.
[2] تفسیر صفی، ج 1، ص 604.
[3] مصراع دوّم بیت سعدی دو جور خوانده شده، بعضی می خوانند:»کفر، نعمت از کفت بیرون کند» و بعضی دیگر مانند مصراع اول که »شکر نعمت » است در مصراع دوّم هم »کفر نعمت » را صحیح می دانند و می گویند: در این مصراع کلمه »نعمت » حذف شده است و معنا در اصل چنین است : کفر نعمت، نعمت از کفت بیرون کند».
[4] تفسیر صافی، ج 1، ص 943، (بااندکی تصرّف).
[5] تفسیر نمونه، ج 11، ص 432.
[6] امثال قرآن، ص 223.
[7] تفسیر نمونه، ج 11، ص 433.
[8] تفسیر نمونه، ج 10، ص 345 346 (با اندک تصرّف).