مَثَل چراغ و چراغدان
خداوند متعال نور الهی که همان نور هدایت و ایمان است به چراغدانی تشبیه شده است که در آن چراغی پر فروغ باشد و آن چراغ در شیشه ای بلورین قرار گیرد و با روغنی صاف و خالص یعنی روغن درخت زیتون افروخته شود.
قرآن کریم می فرماید: (اللَّهُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالاَْرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَوهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کَانَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیُّ یُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُّبَرَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَلاَغَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیَّءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَا وَیَضْرِبُ اللَّهُ الاَْمْثَلَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ). «خداوند نور آسمان ها و زمین است، مَثَل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی (پرفروغ) باشد، آن چراغ در حُبابی قرارگیرد، حبابی شفّاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنی افروخته می شود که از درخت پر برکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی؛ (آن چنان روغنش صاف و خالص است که) نزدیک است بدون تماس با آتش شعله ور شود؛ نوری است بر فراز نوری و خدا هرکس را بخواهد به نور خود هدایت می کند و برای مردم مثل ها می زند وخداوند به هرچیزی داناست».[1]
حق بود نور سماوات و زمین
آفرینش جمله زاو روشن جبین
هر کسی نوعی کند تعبیر نور
زین یکی کاشیا ز وی دارد ظهور
او پدید آرنده ارض و سماست
مر منوّر ماسوی را در ضیاست
لیک بر تعبیر ارباب شهود
نور نبود جز به معنای وجود
اوست یعنی عین هستی بی غلوّ
هستئی نبود به جز هستی او
هستی اشیا نمود است و حباب
چون شکست آن نیست چیزی غیر آب
کن ز هست عارضی صرف نظر
بین چه ماند بعد از او باقی دگر
بس دقیق است اندکی کن التفات
حقّ بود پاک از نشان ممکنات
هستی حق نی که با اشیا یکی است
بلکه اشیا جز نمودی هیچ نیست
وصف نور هستی حقّ در مثال
همچو مشکات است بی نقص و زوال
واندران باشد چراغی در وضوح
چون جسد کان روشن است از نور روح
و آن حواس آمد منافذ کز درون
روشنی روح از آن تابد برون
در زجاجه باشد آن مصباح نور
یعنی آن قلب منوّر در ظهور
که زنور روح باشد متّصل
همچو قندیل از چراغ مشتعل
روشن او، زان شعله تابنده است
غیر خود را روشنی بخشنده است
باشد آن قندیل پر ضوء و بها
چون بزرگ استاره اندر سما
مر فروزان گشته آن روشن چراغ
از درختی کوست زیتون در سراغ
پس مبارک باشد آن نیکو شجر
هم کثیر النفع در دُهْن و اثر
نفس قدسیه است مانا آن درخت
در فضای قلب بر گسترده رخت
شرقی و غربی نباشد بلکه آن
هست او خود این و آن را در میان
بین شرق روح و غرب جسم او
باشد اندر کرّ و فرّ و های و هو
نه وجودش واجب آمد نه محال
شد به لا شرقی و لاغربی مثال
هستش اخلاق و عمل نفع و ثمر
و آن کمالات و ترقّی در اثر
هم دگر نور وجود و نور عقل
هست از نور علی نورت به نقل
یا که هم بر نور استعداد خود
آن کمال حاصلت افزوده شد
می نماید حق به نور خویشتن
هرکه را خواهد هدایت بر علن
حق مثلها را زند هر جابه جاش
می کند معقول را محسوس و فاش
تا که در یابند مردم از مثل
آنچه مقصود است بی نقص و خَلَل
حقّ به هر چیزی است دانا بالتّمام
داند آنچه کرده خلق از هر مقام.[2]
وجه تشبیه
در این آیه شریفه، نور الهی که همان نور «هدایت و ایمان» است به «چراغدانی» تشبیه شده است که در آن «چراغی پر فروغ» باشد و آن چراغ در «شیشه ای بلورین» قرار گیرد و با روغنی صاف و خالص یعنی «روغن درخت زیتون» افروخته شود. بدین ترتیب «چهار عامل» برای استفاده کامل از نور چراغ ذکر شده است:
1 «مشکاه»، یعنی چراغدان و محفظه ای که در قدیم معمول بود و چراغ ها را برای محفوظ ماندن از مزاحمت باد و طوفان در آن می نهادند.
2 «زُجاجه»، یعنی شیشه بلورین و حبابی که روی چراغ گذاشته می شد تا هم شعله را محافظت کند و هم گردش هوا را از طرف پایین به بالا تنظیم نماید تا بر نور و روشنایی شعله بیفزاید.
3 «مصباح»، یعنی خود چراغ که مرکز پیدایش نور بر فتیله آن است.
4 «مادّه انرژی زا»، که عبارت است از همان روغن درخت مبارک زیتون. جمله (یُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُّبَرَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَلاَ غَرْبِیَّهٍ) اشاره به همین مادّه انرژی زای فوق العاده مستعدّ برای چراغ است. چرا که «روغن زیتون» از درخت پر بار و پر برکتی گرفته شود، یکی از بهترین روغن ها برای اشتعال است، آن هم درختی که نه در جانب شرق باغ و کنار دیواری قرار گرفته باشد و نه در جانب غرب که تنها یک سمت آن آفتاب ببیند و در نتیجه میوه آن نمی رسیده و نیمه نارس و روغنش ناصاف گردد، بلکه تمام جوانب آن به طور مساوی در معرض تابش نور آفتاب باشد تا هم میوه اش کاملاً رسیده باشد و روغنش صاف و خالص شود.
«نور ایمان» که در قلب مؤمنان است، دارای همان «چهار عملی» است که در یک چراغ پر فروغ موجود است:
«مصباح»، همان شعله های ایمان است که در قلب مؤمن آشکار می گردد و فروغ هدایت از آن منتشر می شود.
«زجاجه»، و حباب، قلب مؤمن است که ایمان را در وجودش تنظیم می کند.
«مشکات»، سینه مؤمن و یا به تعبیر دیگر مجموعه شخصیّت و آگاهی و علوم و افکار اوست که ایمان وی را از گزند طوفان حوادث مصون می دارد.
«شجره مبارکه زیتونه»، همان وحی الهی است که عصاره آن در نهایت صفا و پاکی می باشد و ایمان مؤمنان به وسیله آن شعله ور و پر بار می گردد.
درحقیقت این «نور خدا» می باشد؛ همان «نوری» است که آسمانها و زمین را روشن ساخته و از کانون قلب مؤمنان سر برآورده و تمام وجود و هستی آنها را روشن و نورانی می کند. دلائلی را که از عقل و خرد دریافته اند، با نور وحی آمیخته می شود و مصداق «نورٌ علی نورٍ» می گردد.
و هم در این جا است که دلهای آماده و مستعدّ به این نور الهی هدایت می شوند و مضمون (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَا) در مورد آن محقّق می شود.
بنابر این برای حفظ این نور الهی (نور هدایت و ایمان) مجموعه ای از معارف و آگاهی ها و خود سازی ها و اخلاق لازم است که همچون «مشکاتی» این «مصباح» را حفظ کند. و نیز قلب مستعد وآماده ای می خواهدکه همچون «زجاجه» برنامه آن را تنظیم نماید. و امدادی از ناحیه وحی لازم دارد که همچون ( شَجَرَهٍ مُّبَرَکَهٍ زَیْتُونَهٍ) به آن انرژی بخشد.
و این «نور وحی» باید از آلودگی به گرایش های مادّی و انحرافی شرقی و غربی که موجب پوسیدگی و کدورت آن می شود، برکنار باشد. آن چنان صاف و زلال و خالی از هر گونه التقاط و انحراف که بدون نیاز به هیچ چیز دیگر تمام نیروهای وجود انسان را بسیج کند و مصداق (یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیَّءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ)[3] گردد.
هرگونه تفسیر به رای و پیشداوری های نادرست و اعمال سلیقه های شخصی و عقیده های تحمیلی و تمایل به چپ و راست و هر گونه خرافات که محصول این (شجره مبارکه) را آلوده کند، از فروغ این چراغ می کاهد و گاه آن را خاموش می سازد. این است مثالی که خداوند در این آیه برای «نور خود» بیان کرده و او از همه چیز آگاه است.
از آنچه در بالا ذکر شده، این نکته روشن می شود که اگر در روایات ائمه معصومین علیهم السّلام در تفسیر این آیه رسیده است «مشکاه» گاهی به قلب پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و «مصباح» نور علم و «زجاجه»وصیّ او، علی علیه السّلام و «شجره مبارکه» به ابراهیم خلیل که ریشه این خاندان از اوست و جمله «لاشرقیه و لاغربیه» به نفی گرایش های یهود و نصارا تفسیر شده است، در حقیقت چهره دیگری از همان «نور هدایت و ایمان» و بیان مصداق روشنی از آن است، نه این که منحصر به همین مصداق باشد.
و نیز اگر بعضی از مفسّران این نور الهی را به «قرآن» یا «دلایل عقلی» یا «شخص پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم» تفسیر کرده اند آن نیز ریشه مشترکی با تفسیر بالا دارد.[4]
نکته ها:
بخشی از نکات در ضمن بیان وجه تشبیه، آورده شد، امّا ذکر چند روایت برای تکمیل این بحث لازم است:
1 در کتاب «روضه کافی» از امام باقرعلیه السّلام در تفسیر آیه «نور» روایت شده که فرمود:
«مشکات قلب محمّدصلی اللّه علیه و آله و سلّم»است و مصباح نور علم و زجاجه علی علیه السّلام است که بعد از رحلت پیامبر این مصباح در آن قرار گرفت».[5]
2 در حدیث دیگری از امام باقر علیه السّلام وارد شده که فرمود: «مشکاه، نور علم در سینه پیامبر است و زجاجه سینه علی است و نورٌ علی نورٍ امامانی از آل محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلّم هستند که یکی بعد از دیگری می آیند و مؤ یّد به نور علم و حکمتند و این رشته از آغاز خلقت تا پایان جهان ادامه داشته و دارد، اینها همان اوصیایی هستند که خداوند آنان را خلفای خود در زمین و حجّت خویش بر بندگانش قرار داده است و در هیچ عصر و زمانی صفحه روی زمین از آنها خالی نبوده است».[6]
3 در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام:
«مشکات به فاطمه علیها السّلام و مصباح به حسن علیه السّلام و زجاجه به حسین علیه السّلام تفسیر شده است».[7]البته همان گونه که قبلاً اشاره شد، آیه شریفه مفهوم وسیعی دارد که هر یک از روایات مذکور بیان مصداق روشنی از آن است و بین آنها هیچ گونه تضادی نیست.
4 در آیه مورد بحث، درخت زیتون به عنوان «شجره مبارکه» (درخت پربرکت) توصیف شده است که دارای خواص و منافع ویژه ای است.
دانشمندان گیاه شناس می گویند: از درخت زیتون محصولی به دست می آید که از مفیدترین و پر ارزش ترین روغنهاست و برای سلامت بدن بسیار مفید و مؤ ثّر است. از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده که فرمود: «کُلُوا الزَّیْتَ وَادْهِنُوا بِهِ فَإِنَّهُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ؛ از روغن زیتون هم برای خوردن و هم برای چرب
کردن بدنتان استفاده کنید، زیرا آن از درخت پر برکت تولید می شود».[8]
از ابن عباس نقل شده است که می گوید: «این درخت (زیتون) تمام اجزایش مفید و سودمند است حتی در خاکستر آن نیز فائده و منفعتی است (که برای شستن ابریشم به کار می رود) و اوّلین درختی است که بعد از طوفان نوح علیه السّلام رویید و پیامبران در حقّ آن دعا کرده اند که درخت پر برکتی باشد».[9]
پی نوشت ها:
[1] نور.35.
[2] -تفسیر صفی، ج 2، ص 741 742.
[3] یعنی آن چنان روغنش صاف و خالص است که نزدیک است بدون تماس با آتش و (کبریت ) شعله ور شود.
[4] اقتباس از تفسیر نمونه، ج 14، ص 476 480.
[5] تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 605.
[6] همان، ص 604.
[7] همان، ص 602.
[8] منهج الصادقین، ج 6، ص 315.
[9] تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 143.