بسمه تعالی رازهای کوفه شب نهم ریزموضوع : . سال پیش، در اصفهان مسجدی میساختند077میگویند حدود روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند. پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه! کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت : چوب بیاورید ! کارگر بیاورید ! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فششششششااااررر...!!! و مدام از پیرزن میپرسید: مادر، درست شد؟!! مدتی طول کشید تا پیرزن گفت : بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت... کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند ؟! معمار گفت : اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد و شایعه پا میگرفت، این مناره تا ابد کج میماند و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم... این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم ! در شبهای قبل به بررسی عوامل شکست نهضت کوفیان پرداختیم و اینکه ابن زیاد با استفاده از چه ابزارهایی توانست مردم کوفه را کنترل کند ، گفتیم که اولین سیاستی که توسط ابن زیاد بکار گرفته شد سیاست تطمیع و تهدید یا همان چماق و هویج بود ، موفقیت ابن زیاد در استفاده از این عامل وابسته به وجود ضعفهایی بود که در وجود کوفیان رسوخ کرده بود که ازجمله آنها ضعف شخصیتی و ترسویی و نفوذ روحیه فردگرایی و عدم وحدت در میان عموم مردم کوفه بود ، از سوی دیگرزود باوری مردم کوفه آنها را درمقابل دومین سیاست جنگ روانی ابن زیاد تضعیف نمود. این سیاست که توسط بنی امیه بسیار بکار گرفته شد در طول تاریخ همواره آلت دست مستکبران عالم بوده است وهمچنان نیز پر کاربرد است . استفاده از عنصر شایعه ابن زیاد با به رخ کشیدن سپاه شام و خبر از حرکت این سپاه از شام به کوفه برای سرکوبی عاصیان توانست جو رعب را در دل طرفداران مسلم ایجاد نماید. کوفیان پس از صلح امام حسن (ع) که آخرین نبرد شان با سپاه شام بود ،ابهت فراوانی از آن سپاه یکپارچه در ذهن خود ترسیم کرده وبهیچ وجه توان مقابله با ان سپاه را در خود نمی دیدند. زودباوری مردم کوفه و فریب خوردن در جنگ های روانی که گاهی علیه آن ها به کار برده می شد یکی از صفات ناپسند و علل ضعف و بی ارادگی آنها به شمار می رفت که دشمن از همین نقطه ضعف استفاده می کرد و به اهداف سیاسی خود می رسید البته در طول تاریخ موارد بسیاری به ثبت رسیده که به چند ماجرا اشاره می نماییم: . در جنگ صفین، نیروهای امیرمؤمنان در کنار نهر آب اردو زده بودند و معاویه دستش از آب کوتاه بود. او با یک حیله و 1 شگردی مخصوص به خود، نامه ای نوشت و آن را به تیر بسته به طرف اردوگاه امیرمؤمنان پرتاب کرد. وی به طور ناشناس در نامه نوشته بود: من شما را نصیحت می کنم که این محل را تخلیه کنید، زیرا معاویه قصد دارد کانالی احداث کند که این منطقه را زیر آب برده و همه شماها را غرق کرده و نابود سازد. یاران علی (ع) از یافتن چنین نامه ای فریب خورده و سریعا محل اردوی خود را تغییر دادند، با این که حضرت فرمود: این حیله ای بیش نیست، او می خواهد بر این موضع دست یابد. چرا که معاویه هرگز قادر .انگیزه سازی
به چنین کاری نمی باشد. امّا متأسفانه آنان زیر بار نرفتند و با تخلیه اردوگاه فورا معاویه آن جا را تصرّف کرد که بار دیگر مالک }197] .{صفین ، نصر بن مزاحم/1 اشتر به کمک دیگر نیروهای رزمنده، آن جا را باز پس گرفت. [ . وقتی جنگ صفین به مراحل پایانی خودش نزدیک شده بود و معاویه در حال فرار بود، از عمروعاص خواست تا چاره 2 ای بیندیشد. عمرو گفت: دستور ده تا قرآن ها را بر سر نیزه کنند، زیرا این کار موجب پیروزی ما و متفرق شدن نیروهای علی (ع) می شود. آنها برای فرار از جنگ قرآن ها را بهانه قرار داده تا او بین همه حکم کند. کوفیان فریب این حیله را خوردند. با این که حضرت اصرار می ورزید که اینها برای فریب و مکر و خدعه شما است کوفیان هرگز زیر بار نرفتند، بلکه حضرت را تهدید به مرگ }.121 { ]ارشاد مفید/ 2کردند که اگر جنگ را تعطیل نکنی و مالک را از خط مقدم برنگردانی تورا به قتل خواهیم رساند!! [ . سومین شاهد تأثیر جنگ روانی بر مردم کوفه همان عملکرد فریبانه معاویة بن ابی سفیان نسبت به سپاهیان امام حسن 3 مجتبی بود. او با فریب فرمانده هان نظامی سپاه امام حسن و فرار برخی از آنان، زمینه را طوری فراهم کرد که کوفیان فکر کردند که امام در پی صلح با معاویه است. لذا وقتی که امام در شهر ساباط ـ برای آزمودن نیروهای خود ـ سخنرانی کرد آنان با تأثیرگذاری زمینه فراهم شده از طرف معاویه علیه امام، شورش کرده و به خیمه حضرت حمله ور شدند و آنچه را که در خیمه }101] .{ارشاد مفید/3 داشت به غارت بردند و در نهایت آن حضرت را نیز زخمی کردند. [ . صد سال بعد از شهادت امام حسن (ع) ، منصور دوانیقی پول داد به یک قاضی، گفت: چند تا حدیث بباف، حدیث های 4 ساختگی، جعل حدیث، تولید خبر، خبر دروغ برای شکستن چهره ها، صد سال بعد از شهادت، که امام حسن مجتبی (علیه السلام) صدها زن گرفت و طلاق داد و حتّی نقل کرده اند که حضرت امیر (علیه السلام) فرمود: به امام حسین (علیه السلام) زن بدهید ولی به امام حسن (علیه السلام) زن ندهید. حدیث های دروغ و بعد هم گفتند خودِ خانم ها و پدر دخترها آمده اند گفته اند، ما فقط می خواهیم با شما یک وصلتی داشته باشیم . اسم شما روی ما باشد ولو شما یک هفته هم داماد ما شدی، طوری نیست. حدیث داریم: منفورترین، متنفرترین، یعنی بدترین، زشت ترین و مورد غضب ترینِ حلال ها طلاق است. چطور امام معصوم (علیه السلام) این کار را می کند، چهارصد تا زن بچه هاشون چی بود، ما به مناسبت این تهمتی که بنی عباس با پول امام حسن (علیه السلام) را خواستند بشکنند و این تهمت ها را خلق کردند. عبیدالله بن زیاد برای مهار کردن شورش مردم کوفه، از این اصل استفاده کرده و مردم را با این ترفند به شدت مرعوب ساخت. او اعلام کرد که سپاه یزید از شام حرکت کرده و هم اکنون در راه است. لذا با این خدعه و نیرنگ توانست مردم را از اطراف مسلم }429/2 ] .{الامام الحسین/ج 4[بن عقیل پراکنده سازد. خداوند متعال در قران کریم تعبیر خیلی جالبی درباره شایعه و شایعه پردازها داره : مرجفون( کسانیکه دست و دل دیگران رو می لرزونن و اخبار ناصحیح پخش میکنن) ببینید خدا داره از دید یک مسئله ی امنیتی به شایعه نگاه میکنه و شایعه تبعات امنیتی داره . اگه شایعه ، شایعه اقتصادی باشه امنیت اقتصاد جامعه سست میشه . اگه شایعه سیاسی باشه امنیت سیاسی جامعه بهم می ریزه. اگر فرهنگی باشه امنیت فرهنگی جامعه بهم میریزه ، اگه اخلاقی باشه باز هم همینطور و ... خب به این آیه رو دقیق گوش بدید تا بفهمید نگاه قران به مسئله شایعه پردازی چطوره؟ لَئِنْ «(.» لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فیها إِلاَّ قَلیلاً «
اقناع اندیشه
کسانی که اخبار دلهره آور را در جامعه پخش 07احزاب / »لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَة می کنند (فلان چیز هست فلان چیز نیست. گران شد ارزان شد. حمله شد...) کسانی که بی جهت با نوک زبان یا با نوک قلم قرآن می گوید چنین آدم .»مرجفون«دلهره و ولوله در جامعه می اندازند و اضطراب و نگرانی بوجود می آورند به اینها می گویند احزاب / »مَلْعُونینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتیلاً« را به تو می گوییم بگیری. به تو حکم می کنیم که بگیری. و بعد می فرماید خدا لعنت کند اینها را. اگر دست برندارند از این کارشان، حتی حکومت اسلامی حق دارد تا مرز اعدام حکم کند.) آیه عجیبی 01 لم «یعنی اگر، واللّه قسم اگر »ان«واللّه قسم »واللّه«از نظر ادبیات عرب هر کجا لام مفتوحه اول کلام بود یعنی »لئن«است انتها یعنی دست برندارند منافقون، کسانی که در دلشان مرض است و ریگی در کفششان است. و اگر دست بر ندارند آن ها »ینته یعنی دلهره، یعنی یک شایعه ای می اندازند. فهمیدی سیلوها دیگه گندم ندارد، » رجف، ترجف، راجفه «در شهر،، »مُرجِفون«که سه روز دیگر قحطی می شود و ناو آمریکا آمده این بغل، فردا بناست همیچن بشود، یعنی هر روزی تیتر روزنامه، توی اینترنت، »لغریّنک بهم« ماهواره، پچپچی، درگوشی، اگر دست برندارند منافقین و بیمار دلان و شایعه سازان، می دانی چکارشان می کنیم تو را بر آنها چنان می شورانیم که نابودشان کنی، حق ندارند مجاور تو باشند مگر چند شبی، فوری اینها باید شهر را تخلیه کنند، نابودشان کنید. :»و قتلوا تقتیلا«دستگیر کنید، »اخذوا«هر کجا که اینها را یافتید »اینما ثقفوا«مورد لعنت خدا هستند. »ملعونین« این مال اسلام نیست، تمام ادیان تاریخ شایعه ساز را این رقمی باهاش »پشت سَرَش می گوید سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ یعنی »سنت اللّه«آیه بعد می گوید » سُنَّةَ اللَّهِ « برخورد می کرده. تار و مار کردن منافق و شایعه ساز مخصوص اسلام نیست، وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ «قبل از شما زندگی می کردند، بعد می فرماید »سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ «برنامه همیشگی خداست، و هرگز پیدا نمی کنی برای قانون های خدا تبدیلی، یعنی هیچ وقت قانون های خدا عوض نمی شود. (یعنی بگیر و :»اللَّهِ تَبْدیلا ببند منافق و شایعه ساز جنگ سرد است . یه چیزی بهتون بگویم: اسلام می گوید، جنگ سرد را با جنگ گرم جواب بدهید چون شایعه ساز با ایجاد ناامنی روحی و روانی و با ایجاد دغدغه خواب را از سر مردم می برد. این آیه، »شبهه بالمثل ما اعتدی؟« نگویید ؛ اسلام خشن است به خاطر امنیّت است .) آخه یه کسی گفت: شما روی تان می آید که به خاطر یک سکه که دزدیده است انگشت او را ببرید، گفتیم : سکه که ارزش ندارد، امنیّت ارزش دارد، یه کسی که آمد قفل را شکست، دیوار را خراب کرد، آمد تومان بیشتر نمی ارزد، اما صدها خانه، خانم شب توی خونه می ترسند، مرد و دختر 07 توی یه خانه ای یک سکه برداشت، سکه هزار تومان، که آقا نمی خواهد انگشت قطع 07 هزار تومان برد، چهار انگشت به خاطر 07می ترسند، بحث این نیست که چون هزار تومان نیست. بحث یک سرقت توی یک محله، یک محله را نا امن می 07 هزار تومان بهت می دهم، بحث 07کنی. بیا کند. بعضی حالا یه سوزن رفت توی توپ، بابا اصلِ کل فوتبال بهم می خورد. شما نگو حالا یک سوزن رفت توی توپ، گاهی یک سوزن که می رود توی توپ یک بازی فَشِل می شود. منتهی من باید مَثَل فوتبال بزنم تا بخندید، بگوئید درست می گوید. ما ،»امنیّت مالی« ،»امنیّت فکری«مسئله امنیّت برایمان خیلی مهم است. چهار رقم امنیّت در اسلام داریم: اللّه اکبر، انواع امنیّت ؛ آیه قرآن است، »السنّ بالسنّ«جان مردم باید امن باشد، .»امنیّت جانی« ،»امنیّت در مسکن، مرزی« ،»امنیّت عِرضی و آبروئی« چشم به چشم. مسئله امنیت »والعین بالعین«گوش بریدند، گوش ببر، »والاذن بالاذن«دندانت را شکستند، دندانش را بشکن، است و شوخی بردار نیست. امنیت فکری : آقا چرا گفته اند کتُب ضاله حرام است کتاب های منحرف کننده حرام،حاج آقا چی داری می گی، کتب ضالّه حرام است یعنی همه مردم بروند کتاب مذهبی بخوانند؟ بگذار علم آزاد است. آقا کتب ضالّه برای آدمی که حالیش نیست حرام است، «اگر حالیته همه را بخوان. شما تمام ادیان را برو مطالعه کن به شرطی که قدرت انتخاب داشته باشی. چون قرآن می فرماید: یعنی باید قدرت تشخیص احسن را داشته باشد » یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ
حالا رفقا چی میشه که ما ها هم گاهی مبتلا به این مرض میشیم؟ مهمترین عوامل این بیماری در ماها اینه که اولا خیلی هامون زودباوریم !! تا چیزی میشه بدون اینکه تحقیق درست و حسابی کنیم زود می پذیریم ، برای همین مراقب باشیم تا چیزی به گوشمون خورد زود نگیم وای !!! عجب !!! نمی دونستم !!! اینقدر این قضیه مهمه که الان تو کشور های اروپایی یکی از دروسی که به دانش آموزان می دهند درسی است بنام تفکر انتقادی . چرا همچین درسی را میدهند برای اینکه این آدم تو زندگیش هر حرفی رو که میشنوه باور نکنه ، در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم: "اِنَّ مِنْ حَقیقَةِ الاْیمانِ أَنْ لایَجُوزَ مَنْطِقُکَ عِلْمَکَ;از حقیقت ایمان این است که گفتارت از علمت فزونتر ).پس اگه شایعه ای رو شنیدی اول سعی کن تو 10، ص 11 نباشد و بیش از آن چه می دانی نگویی".( پاورقی: وسائل الشیعه، ج انگشته ، فاصله ی بین دیدن 4ذهنت نقدش کنی و این حرف آقا امیرالمومنین رو به ذهنت بسپار که فاصله ی بین حق و باطل و شنیدن یکی از دلایلش حالیه که طرف از این کار می بره اصلا رک و راست بذار بگم: گناه پنج ویژگی دارد به ظاهر ارزان، شیرین، جذاب، فراوان و آسان است به همین دلیل مشتری بیشتری دارد اما طاعت خدا به ظاهر گران، سخت و تلخ، غیر جذاب است و اگر بخواهی در این مسیر قرار بگیری در اقلیت هستی؛ نفس هم که هی ما رو هل میده که حرفی رو که شنیدی زودی پخشش کنی ، اگرچه که به اون حرف اطمینانی هم نداشته باشی!!! در حدیثی از امام موسی ابن جعفر(علیه السلام) می خوانیم که از پدرانش چنین نقل می کند: "لَیْسَ لَکَ أنْ تَتَکَلَّمَ بِما شِئْتَ، لاَِنَّ اللهَ ـ عزوجل یَقُولُ: وَلاتَقْفُ ما لَیْس لَکَ بِه عِلْمٌ; تو نمی توانی .)10 هر چه را می خواهی بگویی، زیرا خداوند متعال می گوید از آن چه علم نداری پیروی نکن".( پاورقی:وسائل الشیعه، ج ، ص پس خوش بحال اوناییکه هر وقت شایعه ای رو می شنوند اول به خودشون میگن از پخش کردن این ماجرا چه حسی داری ؟
خاطره آقای قرائتی:خدا شهید مظلوم آیت الله بهشتی را رحمت کند. تشریف آورده بودند کاشان و ما(آقای قرائتی) در خدمت ایشان بودیم. ایشان به آقا زاده شان گفتند: آقا محمد رضا! آن قصه را به آقای قرائتی هم بگو.گفت در اتوبوس، - فلان ماشین در طبقه است. یکی گفت خوب چانه نزنید بیایید برویم 0 طبقه 14 طبقه 22 طبقه 10 تهران- جمعیتی بودند. یکی گفته خانه بهشتی طبقات خانه اش را بشماریم من بلد هستم. رفتند درِ خانه. مردم از ماشین پیاده شدند. در زدند. - بفرمایید. خانه آقای بهشتی؟ - بفرمایید. خانه اش یک طبقه بیشتر نبود.
یعنی یک وقت می بینی یک چیزی را بادش می کنند. شایعه نسبت به افراد به شخصیت ها و به کل نظام وجود دارد.قرآن می آنهایی که دوست دارند نسبت به مؤمنین یک چیز بدی را پخش کنند 19نور / »إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ«فرماید: اینها گناه کبیره می کنند و عذاب دردناکی خواهند داشت.
) اگر کسی چیز بدی را که واقع شده است پخش کند 300، ص 2(کافی، ج »مَنْ أَذَاعَ فَاحِشَةً کَانَ کَمُبْتَدِئِهَا«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: انگار خودش انجام داده است. رسول اکرم (ص) فرمود: گناه آن کسی که گناه را پخش می کند به اندازه ی گناه آن کسی است که آن را انجام داده است.
» أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِشِرَارِکُمْ قَالُوا بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبِرَاءِ الْعَیْبَ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: ) پیامبر فرمود: بگویم بدترین آدم کیست؟ فرمود: بدترین آدم کسی است که یک چیزهایی را نقل 112، ص 1(خصال صدوق، ج
پرورش احساس
»شِرَارِکُمْ«می کند تا بین دوستان جدایی بیندازد. بدترین آدم است.
خیلی شایعه مسأله مهمی است گاهی برای افراد پاک شایعه می سازند. حتی دست از زن پیامبر نکشیدند.در یکی از جبهه ها درباره یکی از همسران پیامبر شایعه درست کردند(چون حضرت زنهایش را از روی قرعه به نوبت به جبهه می برد.
امروز هم درباره شخصیت پاکی مثل رهبر انقلاب شایعه درست می کنند که چند تا خانه دارد ، چندین اسب ، کلکسیون پیپ و ... پسرشان چکاره است و .... خب در مقابل این شایعات چه باید کرد ؟ چه جوابی داریم ؟ اینجا رو خیلی دقت کنید می دانم که این سوال سوال شما نیست اما خیلی از دور و بریهای شما شاید این سوال را داشته باشند خب جواب چیست؟
قران به مادستور می دهد درجه اول برو ببین کی دارد این خبر را می دهد ؟ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن ﴾0﴿ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ
اگر فاسقی برای شما خبر آورد زودی باور نکن ، منشا بسیاری از این شایعات شبکه بی بی سی و برنامه هایی است که اینها می سازند . اینها دیگر حتی مسلمان فاسق هم نیستند بلکه کافرند و کافرانی که به تعبیر قران :ان یـثقفوکم یکونوا لکم اعداء و )ممتحنه 2یبسطوا الیکم ایدیهم و السنتهم بـالسـوء و ودوا لو تـکـفـرون (
آیا عنادی که انگلستان و آمریکا با اسلام دارند را به عینه نمی بینیم ؟ این همه فرقه سازی ها بر علیه اسلام غیر از کار این کشورهاست؟ در افغانستان ، عراق ، لیبی ، پاکستان و .... چکار ها و چه جنایت هایی که نکرده اند
آیا شما می تونی حرف دشمن خونی تون رو باور کنید؟ خیلی از مدیران این شبکه ها بهایی هستندبی بی سی فارسی : صادق صبا مدیر شبکه، بهائی-فرناز قاضی زاده مجری ،روزنامه نگار- پونه قدوسی خبرنگار عکاس-مسعود بهنود ، روزنامه نگار-و .
..... خب جواب دومی را که در این باره داریم رو بگذاید از زبان بعضی از علماء وبزرگان بدهیم:
خیلی از شماها شاید آیت الله بهلول را میشناسید.ایشان در بین علما معروف به زهد و ساده زیستی است
ایشان در تمام عمر یا روزه بودند و یا تنها دو وعده غذا میل می فرمودند و غذای ایشان هم تنها نان و ماست بود و معتقد بودند:((یکی غذا و دیگری پیاده روی، عامل سلامت بدن من است.)) یک شب مشغول افطار روزه شان و تناول نان و ماست بودند که یکی از دوستانشان می پرسد:آقا، منظور از هواهای نفسانی در غذا خوردن چیست؟ مگر همه غذاها نعمت خدا نیستند؟ ایشان پس از چند دقیقه تناول نان و ماست فرمودند: ((من تا اینجا که غذا خوردم ضرورت بدنم و برای اینکه بتوانم عبادت کنم غذا خوردم.)
نان از برای کُنج عبادت گرفته اند صاحبدلان، نه کنج عبادت برای نان! و بعد دوباره ساکت شدند و چند لقمه دیگر خوردند.سپس فرمودند:
این چند لقمه نیز خوردنش مانعی نداشت، امّا هر چه که از حالا به بعد بخورم هوای نفس است و اسراف است، این پاسخ شما بود
خوب آدمی که اینجوری زاهدانه زندگی می کند و قتی می خواهد از مقام معظم رهبری تعریف کند می گوید:ایشان از من هم زاهدتر هستند.ایشان با اینکه امکانات دارند ولی از این امکانات برای خود استفاده نمی کنند
******* همدردی با مردم حجت الاسلام سیّد مصطفی موسوی نقل می کنند: روزی خواستیم به همراه آقا از قم به تهران برویم، ما عرض کردیم که با ماشین سواری برویم تا سریع تر برسیم. ولی ایشان نپذیرفتند و با اتوبوس رفتیم.در راه فرمودند: ((ما هم باید مانند مردم با اتوبوس برویم.)) به تهران هم که رسیدیم نپذیرفتند که با ماشین سواری برویم و با اتوبوس شرکت واحد رفتیم و چون شلوغ بود مجبور شدیم بایستیم.بنده عرض کردم:آقا خسته نشدید؟فرمودند: !))فرسخ پیاده راه بروم، من برای شما ناراحتم0 ((نه خیر، من می توانم ناگفته نماند که یکی دیگر از ویژگی های این عارف روشن ضمیر، دائم السفر بودنشان بود
******** پا به پای مردم یک روز به حجت الاسلام موسوی می فرمایند: می دانی چرا جوراب نمی پوشم؟چرا ساده لباس می پوشم؟ عرض کردم:نه خیر، آقا نمی دانم. فرمودند: چون ما پیشوای مردمیم و جلوی آنها راه می رویم و امامشان هستیم، لذا باید در حد ضعیف ترینشان باشیم و اگر لباس نداشتند بگویند:لباس نداشتن که عیب نیست، تازه بهلول هم لباس ندارد! ولی زهد آیت الله خامنه ای بیشتر از من است چرا که من چیزی ندارم و زهد می ورزم ولی ایشان در مقامی هستند که می توانند داشته باشند و زهد می ورزند
********
حجت الاسلام علی اکبر رشاد، سرپرست حوزه علمیه امام رضا (ع) تهران
وی با تأکید بر ساده زیستی طلاب و دنباله روی از سیره مقام معظم رهبری در این زمینه گفت: متأسفانه برخی معاندان و جاهلان به تخریب چهره مظلوم مقام معظم رهبری می پردازند و منکر ساده زیستی و سیره عملی زندگی ایشان هستند.
با بیان خاطره ای از دیدار با مقام معظم رهبری گفت: دلم می خواهد از نعلین پاره پاره و ترک خورده مقام معظم رهبری عکس بگیرم تا مظلومیت و ساده را به دیگران نشان دهم. »سید علی« زیستی
*********
حیدر رحیم پور ازغدی از مبارزین قدیمی مشهد است که دوستی دیرینه ای با آیت الله خامنه ای دارد.
درباره وضع زندگیش یک وقتی به تهران به خانه ایشان رفتم برای غذا جلوی ما برنج خالی گذاشت. آن هم از این برنج های تایلندی و کوپنی. جلوی خودش هم هیچی نبود. یکبار دیگر برنج با کشمش جلوی ما گذاشت. یک بار دیگر با عدس خالی گذاشت. دفعه بعد ماکارونی جلوی ما گذاشت. گفتم آقاجان! تو به خانه ما می آمدی ما اینجور از تو پذیرایی می کردیم! (باخنده) گفت من درآمد زیادی ندارم. فقط کتاب هایی که می نویسم را بیست درصد قیمتش را می گیرم. یکبار آقا مجتبی، پسر آقا را دیدم که کلی لاغر شده بود. گفتم بابا به شما غذا نمی ده؟ گفت چرا! اتفاقاً به تازگی از بس به ما فشار آمده رفته یک سری از کتاب هایش را به مبلغ یک میلیون فروخته و پولش را بین ما بچه ها تقسیم کرده و دویست تومان هم به من رسیده! ********* حاج احمد آقا خمینی :من از داخل منزل ایشان مطلع هستم، مقام معظم رهبری در خانه، بیش از یک نوع غذا بر سر سفره ندارند. خانواده معظم له روی موکت زندگی می کنند.
**********
آیت الله حسن زاده آملی می فرمایند: رهبر عظیم الشأن تان را دوست بدارید، عالمی، رهبری، موحدی، سیاسی، دینداری، انسانی، ربانی، پاک منزه، کسی که دنیا شکارش نکرده،
رفقا واقعا باید قدر رهبرمون رو بدونیم.آدم وقتی یک نگاهی به کشورهای عربی منطقه میا ندازد و چگونه زندگی کردن خودشون و بچه هاشون رو میبینید تازه می فهمد خدا چه نعمتی به ما داده است 13 احتمال درست بودنش رو هم می دیم .ماها باید چکار کنیم؟ آیه ، حاج آقا ما در تمام طول سال شایعه به گوشمون می خوره از امنیّت بود که آقا ناوگان رفت » مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْف « یک امری که آمد سراغشان » إِذا جاءَهُمْ أَمْر « : سوره نساء می گوید فوری پخش می کنند، »اذاعوا« جنگ تمام شد یا ناوگان آمد بناست حمله بشود .یه خبری که می آید حالا راجع به خوف عده ای » به پیامبر بگو وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُم » الی الرسول « اینکه شنیده ای رد کن » ولو رُدّوه « . پس چه کنیم .می گوید :پخش نکنید به صاحبان امر بگو .صاحبان امر کی اند، اونی حکومت دستش است، به شرطی که مجتهد باشد این هم نه اجتهاد در فقه، فقط استنباط و حق » لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ « اجتهاد در تحلیل سیاسی .به پیامبر و فقیهی که قدرت تحلیل سیاسی داشته باشد، بگو و باطل را کشف کند .بگوید این جزء حق و این، هر چی شنیده اید پخش نکنید، آنچه شنیده اید به یک مرکزی بگوئید .آن مرکز ببیند حق است یا باطل
رفتار سازی
همین زود باوری ها و اثر پذیری از شایعات بود که علی الخصوص در میان زنان کوفه بشدت موثر واقع شد . ابن اعثم گوید: چون مردم این سخنان را شنیدند پراکنده شدند و از مسلم بن عقیل رحمة الله کناره گرفتند. آنان به یکدیگر می گفتند: چرا باید « به سوی فتنه بشتابیم و حال آن که می دانیم جماعت اهل شام سوی ما می آیند! بهتر همان که در خانه هامان بنشینیم و اینان را ترک بگوییم تا آن که خداوند میان آنان را اصلاح گرداند{ {{{{{این جمله خیلی تکان دهنده است چون یعنی حتی مردم کوفه احتمال نمی دادند که به جنگ با اباعبدالله می روند و اینچنین حسین را می کشند ، جملاتی که حر می گوید ، رفتارهای عمرسعد در ابتدای ورود به کربلا همگی حاکی از این است که مردم کوفه و حتی خواص کوفه چنین تصویر قتل اباعبدالله را در تصاویر ذهنی شان نداشتند ،برای همین وقتی سرهای شهدا وارد کوفه می شود کوفه غرق در ماتم می شود ،چون تصوری از وقوع چنین جنایتی نداشتند، خدانکند که ما هم در دفاع از رهبری دچار چنین تصاویر غللطی باشیم}}}}... سپس با سپری شدن
ادامه اقناع اندیشه
]3[»روز مردم نیز آغاز به پراکنده شدن کردند... مرد بود از اهل کوفه که می آمد و به پسر و برادر و پسرعمویش می گفت: برگرد، دیگران هستند. «دینوری گوید: .» زن بود که می آمد و به پسر و همسر و برادرش می چسبید تا باز گردد! رفقا این جملات به گوش شما آشنا نیست؟خوشا به حال اون زنانی که وقتی همسرانشان به جهاد در راه خدا مشغولند اینها حمایت از همسر می کنندو سختیها رو به جان می خرند سختی دوری از شوهر ،سختی خستگی ناشی از کار خانه و سختی نبود کسی که به او روحیه بدهد ، سختی ناشی از تحمل سختیها بای تربیت فرزند. اما اون خانمهایی که وقتی شوهر به کار برای خدا مشغول است دائم نق می زنند ، می چسبند تا او را از تلاش در راه خدا برگردانند، چه جوابی دارند تا به امام زمان بدهند ، چه دارند بگویند به امامی که مث مسلم او را هم تنها رها کردند؟ بود که در مجلس شورای اسلامی جلسه00 نقش زنان در جنگ}یک روز گمانم در سال ای گذاشتند. یک مقدار نیروهای جبهه ها کم شده بودند. الان که فکرش را می کنم، این احساس را دارم که آن جلسه سیاسی بود. نمایندگان ولی فقیه در استان ها و نمایندگان مجلس را جمع کردند که بگویید چه کنیم؟ نیرو در جبهه ها کم است. آن موقع آشیخ محی الدین حائری امام جمعه شیراز بود. ایشان پیشنهادی داد که بی سروصدا تأثیرش را گذاشت و یک کار فرهنگی بود. ایشان گفت ما از نقش خانم ها در جنگ غافلیم. بروید و به خانم های مبلّغه در هیئت های خانگی بگویید زنان را تشویق کنند فرزندانشان را به جبهه ها بفرستند. همین حرکت باعث شد ده روز بعد گفتند آقا! بس است دیگر. نیرو نمی خواهیم. { زن بود که نزد پسر و برادرش می آمد و می گفت: بازگرد، دیگران هستند! مرد بود که نزد پسر یا برادرش می آمد و «طبری گوید: می گفت: فردا که اهل شام سر برسند با جنگ و شرارت چه خواهی کرد؟! باز گرد! سپس او را می برد؛ و مردم پیوسته پراکنده می » شدند و صحنه را ترک می گفتند...
اما در همان زمان زنانی هم بودند که درس حماسه و ایثار به زنان کوفه دادند عبدالله بن عمیر (وهب) روز عاشورا همراه مادر و همسرش در میان لشکر امام حسین علیه السلام بود. روز عاشورا مادرش به او گفت :فرزند عزیزم ! به یارى فرزند رسول خدا قیام کن . وهب در پاسخ گفت : اطاعت مى کنم . و کوتاهى نخواهم کرد. سپس به سوى میدان حرکت کرد. در میدان جنگ پس از آنکه رجز خواند و خود را معرفى نمود به دشمن حمله کرد و سخت جنگید. بعد از آنکه عده اى را کشت به جانب مادر و همسرش برگشت . در مقابل مادر ایستاد و گفت : -اى مادر! اکنون از من راضى شدى ؟ مادرش گفت : من از تو راضى نمى شوم ، مگر اینکه در پیش روى امام حسین علیه السلام کشته شوى . وقتی یکی از یزیدیان سر عبدالله را از تنش جدا کرد و به طرف خیمه های امام، پرتاب کرد. مادر عبدالله بن عمیر، که در میان خیمه بود سر فرزندش را برداشت، خون از چهره اش پاک کرد و به سوی صف لشگر حرکت کرد آن گاه به طرف لشکر عمر سعد انداخت .سر مبارک به مردى خورد و او را کشت .سپس مادر عبدالله عمود خیمه را به دست گرفت و به دشمن حمله کرد و دو نفر از آنان را به هلاکت رساند .امام حسین علیه السلام به مادر عبدالله فرمود :برگرد !زیرا جهاد براى زن جایز نیست .مادر عبدالله در حالى برگشت که مى گفت :خدا !امید مرا ناامید مکن .امام علیه السلام به او فرمود :
پرورش احساس
خداوند تو را ناامید نخواهد کرد و فرزندت در کنار پیغمبر علیه السلام خواهد بود ازنان جامعه ما،مادران و همسران جامعه ما هم نشان دادند که مثل زنان کوفه نیستند که پشت امام خودشان را خالی کنند. اجازه بدید یکی از این مادران عاشورایی جامعه مان رو به شما معرفی کنم: این مادر مصداق کسی است که کاملا به این فراز از زیارت جامعه عمل کرده است: بابی و انت امی و نفسی و اهلی و مالی و اسرتی پسر اول گفت: مادر جون برم جبهه؟ گفت: برو عزیزم. احمدش رفت ودر عملیات والفجر مقدماتی شهید شد! پسر دوم گفت: مادر، داداش که رفت، من هم برم؟ گفت: برو عزیزم. ابولقاسم هم رفت و عملیات خیبر شهید شد! پدرگفت: حاج خانم بچه ها رفتند، ما هم بریم تفنگ بچه ها روی زمین نمونه، حاج علی هم رفت و کربلای پنج شهید شد! مادر به خدا گفت: همه دنیام رو قبول کردی، خودم رو هم قبول کن. رفت و در حج خونین شهید شد! مادر شهیدان تلخابی که خودش و بقیه اعضای خانوادش توگلزار شهدای قم می درخشند از اون دسته از مادران بود که امام می فرمودک از دامن زن مرد به معراج رسد
تا شهیده 4 آدم وقتی داستان این مادر رو میشنوه دلش پر میکشه مدینه قبرستان بقیع ،پر میکشه دور اون قبر خاکی که مادر
قبر مادری که بعد کربلا ناله میکرد:
دیگر مرا ام البنین نخوانید ام البنین دیگر پسر ندارد
عجب مادره ام البنین،عجب بچه هایی تربیت کرد،یه عباسش می ارزه به عالم,اون عباسی که همه امید حسین بوده،اون عباسی که امامش بهش میگه بنفسی انت,اون عباسی که تا وقتی بود حسین خیالش راحت بود ، اون عباسی که زینب وقتی نگاهش به قد و بالاش می افتاد دلش قرص می شد.
دشمن هم میدونه تمام امنیت لشکر حسین با عباسه ،با خودش گفت امان نامه بفرستم امنیت لشکر حسین بگیرم .برای همین بود که شمر وقتی امان نامه آورد اسم عباس رو صدا زد !!!با یه صدای مهربونی گفت : عباس جان خواهر زاده کجایی؟؟ تا اسمشو صدا زد ته دل بچه ها خالی شد. نکنه عمو می خاد بره ؟ نکنه عمو میخاد ما رو تنها بذاره؟ نکنه عمو امان نامه رو بپذیره ؟.اگه بره دیگه کی از بابامون دفاع کنه.
روضه
. اباعبدالله گفت داداش جوابشو بده : چی جواب داد عباس ؟ حضرت عباس (علیه السلام (جواب داد :لعنک الله و مگه میشه من عباس تو امنیت ، لعن امانک اتامننا وبن رسول الله لا امان له؟! خدا تو و امان نامه تو لعنت کنه باشم ولی حسین ته دلش بلرزه؟ مگه میشه عباس خیالش راحت باشه و لی سکینه نگران باشه؟ مگه میشه عباس آروم باشه ولی زینب بترسه؟ اینجا دل زینب و بچه ا آروم شد. دل رقیه و سکینه آروم شده که عموی با وفای ما تنهامون نمی زاره . ارفقایی که اهل مقتل خوندن هستند میدونن .تو مقتل روز عاشورا هرچی میگردی خبری از حضرت عباس نیست تا قبل از علقمه. نمیدونم چرا بالای جنازه ی برادرزاده هاش نرفته.نمی دونم چرا کنار نعش علی اکبر به کمک داداشش نرفته شاید دلیلش این باشه که امام حسین دستور داده بود مراقب بچه ها و اهل حرم باشه .شاید دستور داشت بمونه کنار خیمه ها تا دشمن به خیمه های حمله نکنه...
شاید هم برای همین بود که وقتی حسین رسید بالای بدن قطعه قطعه شده عباس، وقتی رسید بالای اون بدنی که از شدت تیرباران مثل نیزار شده ، وقتی رسید بالای سرش خرد شده اش، گفت الان انکسر ظهری : یعنی داداش! دیگه کسی نیست که مراقب زن و بچه هام باشه ، دیگه کسی نیست که جلوی کتک خوردن بچه هامو بگیره ، کسی نیس جلوی کشیدن گشواره ها رو بگیره، کسی نیست جلوی بردن معجرها رو بگیره
پشت حسین بن علی تا شده واویلا واویل پای عدو به خیمه ها وا شده واویلا واویلا
پشت یل لشکر من به خاک است واویلا واویلا حساب کودکان خیمه پاک است واویلا واویلا