علامت مومن (شب عاشورا محرم94، حرم حضرت معصومه(س)، دکتر رفیعی)
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ
الحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام علی سیدنا ونبینا ابی القاسم مصطفی محمدوعلی آله طیبین الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین ولعن علی اعدائهم اعداء الله اجمعین.
قال الله تبارک و تعالی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَکونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ» (توبه: 119)
شب عاشورای حسینی است شب وقوع مصیبت عظمی شهادت حضرت اباعبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ فرزندان، اصحاب و یاران باوفای ایشان است ابتدائاً به پیشگاه مقدس ولیالله الأعظم امام زمان ارواحنا فدا که مرحوم علامة امینی شب و روز عاشورا صدقه میدادند برا سلامت امام زمان میفرمودند: ایشون خیلی امروز و فردا امشب و فردا گریاناند باید برا سلامتیشون صدقه و دعا کرد به پیشگاه مقدس ایشون این مصیبت عظمی را تسلیت عرض میکنیم و در این شب عاشورا شبی که امام حسین برای دعا، نماز، استغفار فرصت گرفت در میان همة دعاهایی که میشه کرد و دعاها همش مهمه برای ظهور اون آقا و برای تعجیل در فرجشون دعا میکنیم و از خدا میخواهیم به آبروی امام حسین این روزها این عزیزانی که در یمن مورد همجة آلسعود قرار دارند خانوادههایی که گاهی ده نفر یازده نفر در اونجا به شهادت میرسند و همچنین مظلومان فلسطین که تحت سیطرة آل یهود قرار دارند خداوند آل سعود آل یهود این دو در واقع در یک مسیر دارند حرکت میکنند بقیه هم از اذناب اینها هستند سلفیها، تکفیریها، همشون را نابود بگرداند به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
خطبه امام حسین(ع) در شب عاشورا
اباعبدالله ـ علیه السلام ـ امشب خطبهای خواندند که در این خطبه پنج نعمت را یادآور شدند و خدا را بر این پنج نعمت شکر کردند و بعد آیاتی از قرآن را که یکی دو تا از این آیات را امشب خیلی تکرار کردند در حالی که قدم میزدند دور خیمهها با صدای بلند این دو تا آیه را که حالا عرض خواهم کرد میخواندند اما اون پنج نعمت و اون حمد و ثنایی که اباعبدالله امشب همة ارباب مقاتل همة تاریخنویسها شیعه و سنی مثل طبری، مثل کامل که اینها مال اهلسنت است منابع شیعه مثل لهوف و دیگران آوردند خیلی عجیب است آقایان، خواهران، یک وقت یک نعمتی به انسان میرسه و شکر میکنه خب این طبیعی است یکی خدا فرزند بهش میده میگه الحمدلله یک وقتی خدا به انسان خانهای میده الحمدلله این خانه جور شد یا غذایی میل میکنه آبی مینوشه یه حاجتی داره برآورده میشه شکر در هنگام رویکرد نعمت طبیعی است اما یه وقتی یکی مریض بشه داغ ببینه محاصره بشه به یه قطره آب نیازمند باشه یه شرایط سخت و بحرانی باشه علیالظاهر نعمت مادی در کار نیست اینجا شکر کردن اینجا الحمدلله گفتن خیلی هنر میخواد خیلی زمینة سازندگی میخواد ابیعبدالله خطبهای که امشب خوانده شما خودتون فکر کنید تو چه شرایطی است یک قطره آب تو خیمهها نیست سی هزار دشمن و گرگ این لشکر را محاصره کرده شهادت فردا قطعی است زن و بچه میان بیابان اسیر دشمناند در این حال فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم اذنی علی الله أحسن الثنا و أحمد... خدایا شکر میکنم تو را حمد میکنم تو را ثناء میگویم تو را اونم بهترین ثنا این خیلی حرف بزرگی است این شرایط ویژه با این سختی نه گلهای نه شکوهای نه مثلاً اشاره به حوادثی که اتفاق میافته آدم فکر میکنه سر یک سفرة گستردة نعمت مثلاً به ظاهر نشسته نه با این شرایط و این خیلی نکتة مهمی است خدا به حضرت داوود فرمود به بندههام بگو خودتم همینطور اذکُرنی فی اَیّام سَرایِکَ حَتّی اَستَجیبَ لَکَ فِی اَیّامِ ضَرایِکَ؛ توی سرا و ضرا یعنی خوشی و ناخوشی منو بخون نه فقط تو ناخوشیها بیای سراغ خدا قرآن میگه بعضیها میآیند سراغ خدا «فَذُو دُعَاء عَرِيضٍ»؛ (فصلت: 51) خوب هم دعا میکنند اما وقتی گرفتار میشن وقتی مشکلات پیدا میکنند اینها حریصاند اینها دینداریشون فصلی است اینها دینداریشون مزاجی دینداری مزاجی به درد نمیخوره دینداری فصلی مفید نیست قرآن میفرماید: «إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا»؛ (معارج: 19) بعضیها خیلی حریصاند «إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا»؛ (معارج: 20) تو گرفتاریها جزع میکنند تو گرفتاری شکر نمیکنند «وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا»؛ (معارج: 21) تو اوضاع خوب هم که اصلاً یادشون میره خدا را این نکتة دقیقی است خدا رحمت کنه مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی(ره) یکی از دوستان میفرمود: ایشون تب شدیدی داشتند من رفتم عیادتشون دیدم مرتب میگن الْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ الْعَلَمِينَ؛ گفتم حضرت آقا تب هم الحمدلله داره تب نشاندهندة بالأخره یک ناملایماتی تو بدن یک بیماری است یه نشانه است تب هم بله این تب یا تنبیه یا ترفیع یا ما یه خطایی کردیم خدا میخواد کفارة گناهمون قرار بده یا یک رفعت و درجة میخواد بخاطر این به ما بده لذا در هر دو صورت این شکر داره تنبیه باشه شکر داره ترفیع هم باشه شکر داره اینکه تو روایات ما رو این نکته خیلی تأکید شده است که شما مواظب باشید نگاهتون به بلاها به آزمونها یه وقت نگاه منفی نباشه روایت داریم اِنَّ البَلاءَ لِلظّالِمِ اَدَبٌ وَ لِلمُؤمِنِ اِمتحانٌ وَ لِلانبیاءِ دَرَجَة وَ لِلاولیاءِ کرامَة؛ بلا برا ظالم ادب است ظالم در اینجا به معنای حاکم ستمگر نیست یعنی گنهکار این یک ادبی است برمیگرده گاهی ممکنه این بیماری فرزندش این داغ این مصیبت این حادثه او را منجر به توبه کنه بله وَ لِلمُؤمِنِ اِمتحانٌ وَ لِلانبیاءِ دَرَجَة وَ لِلاولیاءِ کرامَة؛ برا مؤمن درجه است رتبة او را بالا میبره برای انبیاء کرامت برای اولیاء کرامت است فرق میکنه بالأخره برا بعضیها آزمون میگیرند که ببیند جبران شده یا نه این خطای قبلیش درس نخوندن قبلیش آزمون بعضیها برای تشخیص جبران گذشته است بعضیها را نه آزمون میگیرند به یک رشتة تخصصی راهشون بدن این بره تو یک رتبة بالاتر تحصیل کنه این آزمون برای امتحان از این نیست که جبران کرده گذشته را یا نه میخواهند به آینده به المپیات به تخصص راهش بدن آزمونها با هم تو دنیا هم آزمونها با هم فرق میکنند یکسان نیست بعد از آنکه ابیعبدالله این شکر در واقع عالی را به جا آوردند گفتند خدایا من تو را بر پنج نعمت امشب شکر میکنم اللهم انی أحمدک
انواع نعمت
نعمت دو جور است
نعمتهای ظاهری
نعمتهای باطنی نعمتهای مادی داریم نعمتهای معنوی نعمتهای معنوی شما اگر یک نگاهی به قرآن بیاندازید یه نگاهی به روایات دعای عرفه اکثراً تو دعاها آیات قرآن یکی از شکرهای بزرگ بر نعمتهای معنوی است خدا هم که منت میذاره گاهی تو قرآن نعمتهای معنوی است میفرماید: «الرَّحْمَنُ (1) عَلَّمَ الْقُرْآنَ (2) خَلَقَ الْإِنسَانَ (3) عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»؛ ببین از کجا شروع کرده بله بعدا هم «الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ» میگه اما شروعش «عَلَّمَ الْقُرْآنَ»؛ قرآن را ذکر میکنه تازه قبل از «خَلَقَ الْإِنسَانَ»؛ قرآن با اینکه آموزش قرآن قبل از خلقت انسان امکان نداره باید انسانی باشه که قرآن یاد بگیره ولی از نظر رتبه «الرَّحْمَنُ (1) عَلَّمَ الْقُرْآنَ»؛ بعد «خَلَقَ الْإِنسَانَ»؛ حالا این انسان غذا میخوره آب میخوره خواب داره ولی «عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»؛ نعمت بیان ببینید تأکید روی نعمتها به چگونه است این 31 مرتبه که تو قرآن «فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّکمَا تُکذِّبَانِ»؛ (رحمن: 13) هست شروع نعمتهای سورة الرحمن با نعمت قرآن و خلقت و بیان است یاد بگیریم نحوة شکر را آمده بود خدمت امام هادی ابوهاشم گله کنه از وضع اقتصادی بدی که داشت از زندان آزاد شده بود فقر برش عارض شده بود اومده بود گله کنه تا نشست امام البته هنوز چیزیم به زبان نیورده بود فقط نشست بگه امام دیگه امام از نیتهای ما هم با خبر است فرمودند: ابوهاشم یه چیزی امام فرمود که دیگه اون گله نکرد
یک: نعمت سلامتی
فرمود: سه تا نعمت خدا بهت داده شکر اینارو به جا آوردی یکی نعمت سلامت خب حالا همة ثروتهای عالم برا تو باشه شما را با یک عرض میکنم که با یک دستگاهی نگه دارند نتونی غذا بخوری نتونی ارزشی نداره انسان سالم باشه با یک تیکه نان هم سیر میشه چقدر آدم الان ما داریم که عرض میکنم مشکل بیماری دارند وضع خوبی هم داره ممکنه اما نمیتونه استفاده کنه فرمود: سلامت بالاترین نعمت است شما سلامت را شکرش اول به جا آوردی اگه سلامتی نداشته باشی حرم میتونی بیای نماز میتونی بخونی
دوم ایمان خوب امام فرمودند: ایمان خوب بود حالا کافر باشی آدم داریم تو این دنیا بت میپرسته حیوان میپرسته این خوب خدای واحد میپرستی خدای قادر «هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ»؛ (حشر: 17) و سوم صفت قناعت حرص در وجودت نیست خدا را شکر کن حرص خودش یک درد است حرص خودش یک بیماری این سه تا نعمت سلامت و ایمان و قناعت و اول شکر کردی که حالا اومدی براش برا بقیه گله کنی دیگه هیچی نگفت البته آقام پولم بهش داد صد دینار بهش داد ولی تذکر داد که انسان نباید تو زندگی اهل شکوه باشه نباید اهل گله باشه پیغمبر گرامی اسلام عبور میکردند از یک جایی حالا قبل از اینکه این فرمایش اباعبدالله را بگم این حدیث یادم افتاد دیدند یک گروهی نشستند خب این آدمهای مؤمنی بودند متدینی بودند حضرت فرمود: من أنتم؛ شما کی هستید؟ گفتند ما مؤمنیم به ما میگن مؤمن آقایون میدانید حدیث قدسی داریم خدا فرمود: مؤمن اسم منه این اسم را رو آدمهایی گذاشتم که به من ایمان دارند از بس این اسم اسم قشنگی است چون صفت خداست آخر سورة حشر نگاه کنید «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِکونَ»؛ هفده تا صفت خدا آخر سورة حشر آمده که خواندن سورة حشر هر شب توصیه شده امام به فرزندشون آسید احمد آقا مینویسند هر شب حشر را بخوان و بخواب اگر هر شبم همشو نتونستی پنج تا آیة آخر سورة حشر را حتماً بخوان این پنج تا آیه خیلی مهم است یکیش همینه دیگه «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِکونَ»؛ (حشر: 23) هفده تا صفت خدا اونجا اومده یکیش مؤمن است فرمود: سمیت المومن بإسمی؛ من مؤمن به اسم خودم گذاشتم چون دوستش دارم مؤمن حضرت فرمود: شما کی هستید؟ گفتند ما مؤمنیم فرمود که مَا عَلَامَةُ إِیمَانِکُمْ؛ علامت ایمانتون چیه؟ یکی میگه من پایه یکم میگه بشین پشت کامیون بشین پشت اتوبوس یک کسی میگه من عرض میکنم مهندسم میگن یه نقشه بده برا این ساختمان من پزشکم طبابت کن در تشخیص یک بیماری من سخنرانم بسم الله این بلندگو این تریبون شما صحبت کنید ادعا اثبات میخواد شما که میگید
علامات مومن
ما مؤمنیم علامت ایمانتون چیه؟ گفتند: یا رسول الله ما سه تا علامت داریم سه تا نشانه داریم
یک: «وَ نَصْبِرُ عَلَى الْبَلَاءِ»؛ در بلاء و مصیبتهایی که تو زندگی پیش میاد صبوریم شکوه نمیکنیم فریاد نمیزنیم گله نمیکنیم
دو: شکر تو زندگی ماست «نَشْکُرُ عَلَى نعمائه الرَّخَاءِ»؛ خدا را بر نعمتهایی که به ما داده مادی معنوی شکر میکنیم سپاسگزاریم امام صادق فرمود: همین قدر که انسان «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»؛ (فاتحه: 2) بگه بعد از غذا بعد از هر نعمتی گاهی ائمة ما سوار مرکب بودند پیغمبر یک وقت سوار مرکب بود پنج مرتبه پیاده شده سجدة شکر کرد سجدة شکر بهترین نوع شکر هست حتی تو بعضی روایت دیدم اگر سوار مرکبی بودید نتوانستید پیاده بشید یه وقتی آدم مثلاً تو هواپیماست تو ماشین حالا مرکبهای سابق امکان پیاده شدنش راحتتر فرمود: یاد یک نعمتی افتادی یا نه زنگ زدند آقا فرزند به دنیا اومد مریض خوب شد یا نه یادی یه نعمتی یک مریضی دیدید یاد سلامتی خودتون کردید روایت دارد اگر مرکبی سوار بودید یاد یک نعمتی افتادید جبهتک؛ یعنی پیشانیتو بذار به کف دستت همین قدر شکر کن شکرلله شکرلله شکرلله روایت دارد نگذارید خب حالا میریم خانه رو مهر سجده میکنیم نه فرمود: بلافاصله پیشانیتو بذار روی کف دستت شکر کن شکر اینقد اسلام خب قرآن میفرماید: اصلاً شیطان همة تلاشش اینه شاکرین را این صفت ازشون بگیره چون صفت شکر اگر از انسان گرفته شد اونوقت نفوذ میشه برا شیطان شکوه میاد گله میاد حس تقدیر از بین میره عبادت از بین میره لذت عبادت از بین میره حضرت فرمود: علامت مؤمن بودن شما چیه؟ گفتند: آقا سه چیز صبر و یکی هم شکر
سوم راضی بودن به قضای الهی بالأخره تو زندگی انسان یه اتفاقاتی میاد حالا قضای الهی که میگم امشب نمیخوام اینو باز کنم چون بحث پیچیدهای است معنای قضای الهی رضایت الهی نیست همة حوادثی که تو عالم پیش میاد معناش این نیست که حالا خدا قرار تو منی هفت هزار نفر کشته شدند اینا خدا قضائش بر این بود که این اتفاق بیفته نه بیتوجهی بیدقتی اینها بحثهای دیگری است اتفاقاتی که میافته منشأشو ما کار نداریم چون یزید هم امام حسین را کشت گفت قضای الهی است و خدا خواسته نه تفکر جبر غلط است نه اتفاقاتی که میافته مقصر کیه باید قیامت جواب بده کوتاهی بوده باید جواب بده ولی بحث اینه بعد از اتفاق افتادن به هر دلیلی ظالم این کار کرده کوتاهی بوده به هر دلیلی در واقع رضایت به وقایع معناش محاکمه نکردن سران وقایع نیست پیگیری نکردن نیست شکایت نکردن نیست آقا زدن جوان انسان کشتن باید بری دادگاه شکایت کنی قصاص کنی کار طبیعیاتو انجام بده ولی این بچه که دیگه زنده نمیشه رضایت به قضای الهی یعنی اینکه انسان اینها را گردن خدا نیندازه نخواد خدای ناکرده محاکمه بکشه دین و دیانت را گفتند
صدیق بالاتر از مؤمن
یا رسول الله ما سه تا ویژگی داریم صبر و شکر و رضا فرمود: پس چرا میگوئید ما مؤمنیم نه شما بالاترید شما صدیق هستید صدیق از مؤمن بالاتر است چون قرآن چهار گروه ویژه شمرده انبیاء صدیقین شهدا صالحین فرمود: أنتم الصدیقون؛ شما صدیقید نه فرمود کادوا أن تکونوا من الأنبیاء؛ شما به پیغمبران نزدیک هستید این گروهی که این ویژگیهای سه گانه را داشتند که صبر و شکر و خیلی مهم این سه تا یک مثلث ترقی است
بیش از آن چیزی که نیاز دارید نسازید و نخرید
بعد یک تذکری حضرت به اینها داد فرمود: اگر این ادعایی که میگید درسته پس مواظب باشید بیش از اونیکه نیاز دارید نسازید چند تا ساختمان چند تا خونه چقد بیشتر از اون نخرید هی زیادی زمین بندازید خانه بندازید متن روایت حالا من ترجمهاشو عرض میکنم فلا... چیزی که نمیتوانید بیشتر از این ما افرادی داریم گاهی دهها دستگاه ساختمان خالی میاندازند مردم گرفتار هستند مستأجر نیاز دارند خب اینها به هر حال زمینة همیاری و همکاری با مردم داشته باشید همه نگاهها نگاههای اقتصادی نباشه فرمود: حالا که اینطور دو تا ویژگی هم حالا تعبیر منه من میگم اینارو باید داشته باشیم شما که مؤمن هستید صدیق هستید یکی بیش از حد برا خودتون نسازید دوم بیش از اونیکه مصرف میکنید جمع نکنید ببینید چقد میخورید چقد بچهات میخواد چقد خانوادهات میخواد عیب نداره به بهترین نحو مطابق شأنی که دارید هر کسی یک شأنی تو زندگیش اما بقیهاشو به مصرف برسانید یعنی در واقع حضرت خواست بفرماید شما که میگید ما مؤمنیم منم مدال صدیق بهتون دادم مدال انبیاء بهتون دادم برای تأکید بر این ویژگیهای سه گانهای که گفتید این دو تا را هم داشته باشید بیش از نیاز نسازید و بیش از نیاز جمع نکنید استفاده کنید بفرستید برای آخرتتون کمک کنید به دیگران خب اینو میخوام عرض کنم امشب ابیعبدالله در جمع خانواده و اصحابش که همه گوش میکردند این سخنرانی را میدانید کربلا من شبهای قبل هم گفتم یکسری اصلاً کارشون خبرنگاری بود از جمله خود عرض میکنم ضحاک بن عبدالله مشرقی که فردا بعداظهر از کربلا رفته ایشون امروز امشب بوده فردا هم جنگیده عصر عاشورا هم با اجازة امام حسین از کربلا خارج شده غلام رباب از کسانی است که امشب جز اصحاب بوده فردا هم بوده من یک شب دیگر هم گفتم اینو ایشون هیچ شرکت تو جنگ نداشته اول تا آخر روز عاشورا تو خیمه بوده و عصر عاشورا هم دستگیر شد منتهی عمرسعد گفت آزادش کنید یکی از خبرنگاران کربلا ایشون هست که خیلی از جاها را این شخص عقبه اسمشه عقبة بن سمعان میگه من اشعار را خواند این حرفها را زد چون بعضیها میپرسند این ریز موضوعات را کی ثبت کرده اینآ خود کربلا دقیق ثبت شده و اولین کسی هم که اینها را مکتوب کرده ابیمخنف است خود لشکر دشمن هم یکسری آدم داشت که اینها نمیجنگیدن فقط خبرنگار بودند مثل هلال بن نافع هلال نجنگیده بود روز عاشورا فقط حتی نزدیک ابیعبدالله هم آمده میگه لبهای ابیعبدالله که تکان میخورد تو قتلگاه چی میگفت با دقت اینها را ثبت کردند علاوه بر اینکه یک گزارشگر قوی معصوم محکم به نام امام سجاد 34 سال تمام اینها را یاد کرده عمویم عباس چی گفت کنار نهر علقمه چی گفت چه اشعاری اینها همه تو مقاتل خدا رحمت کنه شیخصدوق یک مقتلی داشت که از جمعآوری شده دوباره چون از بین رفت ولی بعضیها پیدا کردند تیکههاشو جمعآوری کردند مقتل شیخصدوق تمامش گزارش حوادث کربلا از زبان امامهای معصوم است یعنی مقتلی است که از زمان امام صادق است از زمان امام باقر و امام سجاد است این خطبه را امشب بسیاری از ارباب مقاتل نقل کردند
نعمت هایی که اباعبدالله در شب عاشورا به آنها شکر کرد
اباعبدالله فرمودند: خدایا من تو را بر پنج نعمت شکر میکنم حالا یاد بگیریم نعمتهایی که ابیعبدالله شکر کرده چی بوده
یک: اللهم انی أحمدک علی کرمتنا بالنبوه؛ اولین نعمت نعمت نبوت است یه پیغمبر مهربان دلسوز عالم عرض میکنم تعلیم دیدة چهل ساله در مکتب الهی برا ما فرستاده این شکر نداره شما ببینید تو دنیا امروز مذاهب دیگه به کی استناد میکنند شما پیغمبری دارید که خدا تو قرآن یکبار به نام صداش نزده «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ» «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ»؛ پیغمبری که خدای مساوی گذاشته هر چی اون بگه مثل اینکه من گفتم ما «وَمَا آتَاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ»؛ (حشر: 7) پیغمبری که میگه هر چی خدا را دوست داری حرف او را گوش بده «قُلْ إِن کنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي»؛ (آل عمران: 31) پیغمبری که امیرالمؤمنین میفرماید: من عبد او هستم أنا عَبدٌ مِن عَبيدِ؛ تعبیر حضرت امیر عبد پیغمبرم رأس عالم خلقت این شکر اول
دو: و علمتنن القرآن؛ دومین نعمتی که خدایا شکر میکنم اینکه به ما قرآن یاد دادی آقایان، خواهران، ابیعبدالله ـ علیه السلام ـ از مدینه که حرکت کرد تا سرش که بالای نیزه رفت اینو دقت بفرمائید من اتفاقاً یکی از این دانشجوها یک پایاننامهای میخواست بنویسه اینو موضوع بهش دادم خودم راهنماش بودم نوشت و چاپم کرد کتابش تو بازار هست به نام امام حسین و قرآن گفتند بیا اینو کار کن از مدینه که ابیعبدالله حرکت کرد تا سر که بالای نیزه رفت تمام جاهایی که وارد شده خارج شده اصحاب میدان رفتن در طول این پنج شش ماه از مدینه تقریباً آقا ماه رجب خارج شده دیگه تا محرم ببینید چند ماه میشه این پنج ـ شش ماه هر کجا یه آیه قرآن خوانده تمام این آیات را حساب شده انتخاب کرده یعنی آیهای که در خروج از مدینه خوانده همون آیهای که حضرت موسی در خروج از شهر فرعون خوانده آیهای که به مکه رسیده خوانده همون آیهای که حضرت موسی به مریم رسید خواند آیهای که پشت سر علیاکبر خوانده «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَي آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَي الْعَالَمِينَ»؛ (آل عمران: 33 ) آیهای که راجع مقام اهلبیت است آیهای که بالا سر شهداء میخوانده «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَي نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا»؛ (احزاب: 23) آیهای که مربوط به مقام شهید است حتی آیهای که بالا نیزه خوانده دو تا آیه از سر مقدس اباعبدالله شنیده شده که مرحوم شیخ مفید در ارشاد آورده آقایون ارشاد کتاب معتبری است آقایونی که میخواد یه دوره تاریخ اسلام بخونید ارشاد مفید را بگیرید دو جلد کتاب تاریخ بیش از هزار سال نوشته شده شیخمفید از اجلای علمای شیعه است کتابهاش همش مورد تأیید شیعه است ایشون در آنجا مینویسد که در کوفه این آیه را خوند سر مقدس «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَکوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ»؛ (عنکبوت: 2) یکی هم تو مسیر سر به یه درختی بسته بودند عدهای از همینهایی که سر میبردند چون سر امام حسین غیر از شهدای دیگه جداگانه آوردند شام این چند نفری که سر میآوردند نشسته بودند یک شخصی به نام ابراهیم دیزج که بعداً هم ظاهرا مسلمان شده ایشون میگوید که من دیدم از این سر یه صدای میاد و ایشون اصلشم مسلمان نیست یهودی دیدم این صدا از سر میاد که «وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ»؛ (شعراء: 227) این آیة قرآن را میخونه دو تا آیه از سر نقل شده میخوام اینو عرض کنم چرا ابیعبدالله آغاز نهضتش با قرآن سر بریدهاش هم «وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ»؛ (شعراء: 227) میخواهد بگوید آقایون، جوانها، به این قرآن اهمیت بدهید بد یه جوان بلد نباشه قرآن بخوانه بد تو خونهها صدای قرآن بلند نباشه خوب نیست ما با قرآن عرض میکنم مأنوس نباشیم فرمود: شابی جوانی که در جوانی قرآن با گوش و پوستش مخلوط بشه این جوان را خدا دوست داره عاقبت بخیر میشه امشب اصلاً آقا بخشی از وقت برا قرائت قرآن گذاشت سید بن طاووس میگه از هر خیمهای که امشب رد میشدی هر کسی مشغول بود یکی رکوع بود یکی سجده بود یکی قرآن میخوند یکی ذکر میگفت مثل کندوی زنبور عسل از خیمههای ابیعبدالله امشب صدای مناجات بلند بود خدایا تو را شکر میکنم یکی بر نعمت نبوت دوم قرآن
سوم فقهتنا فی الدین؛ شکر میکنم که ما دینمون را یاد گرفتیم تفقه در دین امام صادق فرمود: من دوست دارم جوانهای شیعه در دین تفقه کنند بروند دین را بفهمند دین را یاد بگیرند این تعبیر امام صادق خیلی عجیبه فرمود: اگر جوانی از جوانان شیعه با تازیانه زده بشه خیلی تعبیر عجیبی است میدانید شما دین اجباری نیست زوری نیست فرمود: اگر بزنن ببرنش پا کلاس دین به زور که دین یاد بگیره ارزش داره میدونی یعنی چی؟ چطور یک آدمی که از هوش رفته تو صورتش سیلی میزنند این سیلی تو صورت آدم بیهوش برا بدی نیست یا قلب از کار افتاده دستگاه میذارن شوک وارد میکنند این برای اینکه این بیدار بشه به هوش بیاد چند تا روایت من دیدم که امام میفرماید: جا دارد اینها با زور حتی بروند در دین تفقه کنند یعنی گاهی آدم یه تغیری پدر مادر گاهی رسالهای یک احکامی آشنایی با مسائل دینی فرمود: خدایا تو را شکر میکنیم بر سومین نعمت یعنی فهم دین
چهارم ببینید از کجا شروع کرد از نبوت قرآن دین سه تا نعمت معنوی بعد هم دو تا نعمت مادی و جعلت لنا اسماعا؛ خدایا تو را شکر میکنیم به ما گوش دادی
پنجم و أبصارنا و جعلتنا أسماعن و أبصارا؛ به ما بصر دادی چشم دادی بعد آخرش فرمود: فجعلنا من الشاکرین؛ خدایا ما را شاکر این خطبة ابیعبدالله است امشب حالا بگه خدایا زن و بچه تشنه است خدایا آب نداریم خدایا أبدا اصلاً سخن از هیچ مشکلی امشب نشده سخن از هیچ رنجی امشب در اوج تنهایی نشده حمد و سپاس شکر بر پنج نعمت معنوی این بخشی از خطبة ابیعبدالله که من عرض کردم اما یک آیهای را امشب امام حسین خیلی میخواند خب این آیه را نوشتند با صوتم میخواند بلند هم میخواند به گونهای که بریر میگه شمر این آیه را شنید آمد جلو گفت چی میگید شما چه کار میکنید مثلاً قرآن میخوانید یک اعتراضی کرد بریر بهش گفت که إنما أنت بهیمه؛ حسین داره قرآن میخوانه سخن میگه برا انسانها تو حیوانی مخاطب ما حیوانها نیستند برو خیلی جواب تندی بهش داد إنما أنت بهیمه؛ یعنی تو اصلاً انسان نیستی ما خطاب ما به انسانهاست نه با تو عصبانی شد یه توهینی کرد یه تندی کرد ابیعبدالله فرمود: بریر برگرد کارش نداشته باش اینها حرف نمیپذیرند میخوام بگم این آیه اینقد بلند و رسا امشب خونده میشد که سپاه دشمنم شنید اتفاقاً این آیه آیهای است که در مجلس یزید زینب کبری هم خواند یعنی آیه هم مورد استناد امام قرار گرفته هم مورد استناد خواهر بزرگوارش آیة 178 سوره آل عمران است بسیار دقیق و رسا انتخاب شده این آیه آیه اینه «وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ کفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ»؛ (آل عمران: 178) دشمنها کافرها فکر نکنند اگر ما یک میدانی بهش میدیم دوسشون داریم نه فرعون 400 سال ادعا خدایی کرد هارون این همه برا خودش ثروت کسب کرد تو زمان ما صدام این همه جنایت کرد عرض میکنم که فکر نکنند آدم بدآ چون ما یک عذابی داریم به نام املاء امحال؛ یعنی مهلت دادن فرصت دادن خدا میفرماید: روایت هم داریم آدمهای خوب وقتی یک خطایی میکنند زود تو همین دنیا به سرعت با یه خوابی با یه حادثهای با یه مریضی به خودشون میآیند توبه میکنند اینو بهش میگویند عذاب أدنی عذاب نزدیک قرآن میفرماید: «وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَي»؛ (سجده: 21) مؤمن نمیذاریم به اونجایی برسه که تو رود نیل غرق بشه یا مثل قارون تو زمین بره یا مثل صدام اونطور ذلیل و خوار بشه نه مؤمن اگر هم یک خطایی تو زندگیش است با یک به هر حال گوشمالی یه دانشآموز یه وقتی من یه مثال ساده بزنم یه دانشآموز هجدهاش میشه شانزده میگه باباتو بیار یکی هم صفر میشه کاریش ندارند تک میاره کاریش ندارند کلاس نمیاد کاریش ندارند این اعتراض میکنه جناب معلم من دو نمره کم آوردم میگی بابات بیاد تعهد بده این صفر شده این بچه متوجه نمیشه تورو دوستت دارند میخوان المپیات بری میخواد قبول بشی اونو میخوان ول کنند مردود بشه دانشآموزی که باباشو نمیخوان تعهد ازش نمیگیرن هر چی دیر میکنه اشتباه میکنه تک میاره باهاش برخورد نمیکنند رهاش کردند این آخر سال که مردود به حسابش میذارن ولی تو را میخوان نگهت دارن.
آنکه در این باب مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند
ابراهیم میگیرن تو آتش ذبح فرزند این خیلی مهمه دقت کنید گاهی از اوقات گوش مالیهای تو دنیا برا دوستداشتن است لذا روایات داریم افرادی که بد جان میدهند برای اینکه تو برزخ دیگه اذیت نشند برای اینکه تو قیامت دیگه سختی نکشند کفارة گناهانشون بشه این آیه میفرماید: امام حسین آی کافرآ آی دشمنانها فکر نکنید خدا به شما مهلت داده دوستتون داره نه «إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا»؛ (آل عمران: 178) فرصت داده پیمانهاتون پر بشه «وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِينٌ»؛ نه علیم مهین با هـ دو چشم ما عذاب عظیم داریم عذاب ألیم داریم عذاب مهین اگه بگیره سفت میگیره کما اینکه فرعون سفت گرفت اگه بگیره محکم میگیره کما اینکه قارون محکم گرفت اگه بگیره با ذلت میگیره کما اینکه صدام را با ذلت گرفت اگه بگیره محکم زمین میزنه کما اینکه آل بنیامیه را محکم زمین زد تنها هزار نفرشون را ابوالعباس سفاح کشت یک شب گفتم از سرهاشون یک جایی درست کرد فرش انداخت روش تخت زد و نشست جنازههای بنیامیه را بیرون کشید آتش زد با یه فلاکتی عمرسعد با یه فلاکتی به درک واصل شد بله این آیه میخواد بفرماید یه امیدی بده به لشکر خودش و یه وعیدی به دشمن که بدانی عرض کردم آیه 178 سوره آل عمران اگه خدا به شما جولانی مهلتی داده فکر نکنید دوستتون داره نه میخواد این پیمانه پر بشه یک مرتبه «أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً»؛ (انعام: 44) این عرضی که امشب پیرامون خطبة اباعبدالله و آیه خطبه پنج نعمت یادآوری کرد آیه هم فرجام کافران را بیان کرد که خدمت شما عرض کردم خب شب عاشوراست شب مصیبت عظمی شهادت اباعبدالله ـ علیه السلام ـ است.
ذکر مصیبت
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
دلها را روانه کنیم کربلا کنار مضجع شریف اباعبدالله ـ علیه السلام ـ کربلا هم به فضل خدا به لطف خدا شلوغ جمعیت زیادی در کنار مضجع اباعبدالله امشب و فردا حضور دارند انشاءالله یه عاشورایی هم ما از نزدیک اونجا عرض ارادت داشته باشیم شب سختی بود امشب برا ابیعبدالله با همة اون چیزهایی که عرض کردم ولی خب ابیعبدالله ـ علیه السلام ـ تا صبح شاید یه لحظات کوتاهی فقط به خواب رفت امشب گاهی به خیمة اصحاب آمد گاهی به خیمة زینب کبری اومد گاهی به خمیة عرض میکنم که امام سجاد ـ علیه السلام ـ آمد گاهی تو این بیابانهای اطراف ارزیابی میکرد جنگ را چه جور شروع کنند از کجا آغاز کنند گاهی خم میشد این خارهای تو بیابان را امشب جمع کرد فردا این بچهها پای برهنه تو این خارها پراکنده نشوند گاهی از بعضیها میخواست برگردند میفرمود: برید منو محاصره کردند اینا به من راضیاند برید نمیرفتند به هر کدام میگفتند نمیرفتند هیچکدام آماده نبودند نافع بن هلال نافع نه هلال بن نافع نافع بن هلال از اصحاب ابیعبدالله است خیلی به امام حسین علاقه داشته امشب با آقا قدم میزد تو میدان که به ایشونم گفت آقا فرمود: از این راهی که بهت نشون میدم میتونی فرار کنی برو گفت آقا این حرف را نزنید من شما را تنها نمیذارم امشب من باید خونم ریخته بشه تو کربلا ماند ایشون میگه ما همینطور که تو میدان قدم میزدیم رسیدیم جلو خیمة زینب کبری و من بیرون ایستادم امام رفت داخل خیمه با زینب کبری صحبت میکرد میگه من از صدای گریة حضرت زینب این جمله را شنیدم که به برادرشون امام حسین عرض کردند برادر فراد اینا شما را تنها نگذارند نکنه خودت بمانی اینا که امشب آمدن میمانند واقعاً این یاران نافع میگه من از این جملة حضرت زینب احساس کردم دختر علی نگرانه پا شدم اومدم تو خیمة حبیببنمظاهر پیرمرد این سپاه گفتم حبیب تو بزرگ ما هستی بنیهاشم جای خودش اما زینب کبری نگرانه اصحاب فردا تنها بذارن تو این نگرانی را باید رفع کنی امشب گفت باشه بلافاصله از خیمه آمد بیرون گفت اصحاب بیان بنیهاشم نه بریر بیاد نافع بیاد انس بن حارث بیاد اصحاب را جمع کرد آورد جلو خیمة زینب اجازه خواست زینب کبری یه چند دقیقهای بیاد بیرون حضرت اومد بیرون دید این اصحاب صف کشیدن فرمود دختر علی ما تا یک قطره خون در بدن داریم نمیذاریم برادرت فردا لطمهای بهش وارد بشه از ما نگران نباش خیالت راحت باشه امشب اباالفضل العباس یه لحظه این سه تا برادراشو تو خیمه صدا زد گفت یا بنی امی بچههای امالبنین بیائید تقدموا آمدند فرمود ببینید اگر نظر نظر منه تا ما زندهایم به پسر فاطمه نباید لطمهای وارد بشه تقدموا حتی أراکم؛ برید من جان دادنتون فردا ببینم خودمم میرم و لذا اباعبدالله ـ علیه السلام ـ آخرین شهید تمام اینها حتی عبدالله بن حسن فردا جان فشانیهای خودشون کردند یه آرامشی امشب به زینب دادند اما نیمههای شب وقتی شنید اباعبدالله داره شعر میخونه:
یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ
کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیـلِ
مِن طالب وَ صاحِب قَتیل
وَ الدَّهرُ لا یَقنَعُ بِالبَدیلِ
و کُلُّ حَیٍّ سالِکٍ سَبیل
ما اَقربَ الوَعدُ اِلَی الرَّحیلِ
وَ اِنَّما الاَمرُ اِلَی الجَلیلِ
امام سجاد میگه من این شعرها را شنیدم بغض گلمو گرفت ولی خودمو نگه داشتم بالأخره مردها تحملشون بیشتر خودم نگه داشتم نگذاشتم گریة من را دیگران بشنوند اما میگه وای از اون لحظهای که عمه جانم شنید دوید دوید پیش ابیعبدالله گفت برادر: لَيتَ المَوتَ أعدَمَنِي الحَياةَ؛ کاش امشب زینب بمیره این حرفها را نشنوه برادر من چهار تا داغ دیدم مات امی؛ مادر از دست دادم جلو چشمم تو دل شب مادرم غسل دادم مات ابی مات أخی داداشم برادرم امام حسن فرق شکافتة بابام جدم رسول خدا بابا تو یادگار پنج تنی آی یادگار پنج تن تو اگه بری من چه کنم نمیدونم این تیکههای مقتل آدم چه جوری نقل کنه هر چی ابیعبدالله اصرار کرد میدانید چه کرد سیدآ دو تا دست زد تو صورت لطمت علی وجهها و شقت جیبها؛ گریبانشو چاک داد ابیعبدالله دست رو سینهاش گذاشت زینبم من راضی نیستم شما صبور باش زینب را امشب صبور و صبر نمیدانم این دست چه کرد چه کرد با زینب که فردا دیگه تمام شد فردا دیگه شد شریک حسین کنار علیاکبر آمد کنار قاسم آمد از نهر علقمه اباعبدالله برگشت اومد ایستاد زینب فردا شد یار شد یاور صبور علیاصغر آورد پیراهن کهنه را آورد صبر کرد صبر کرد اما یه جا فردا عنان از کف داد یه جا مثل امشب دیگه فردا نتونست میدانید کجا آنجائیکه آمد دید و الشمر جالس علی صدره؛ کاری نکرد فقط دستارو رو سر گذاشت گفت وامحمدا واعلیا... هذا حسین دوید به طرف عمرسعد نمیدانم چه شد این حرکت از زینب کبری چقد سخت گذشت گفت عمر... آی خبیث این پسر پیغمبر سر میبرن ابیعبدالله غیرت الله چشمهارو باز کرد فرمود: خواهرم برگرد برگرد منو نبین به طرف خیمه برگرد زیر تیغ دشمن منو نبین برگشت آمد تو خیمه شاهد سر بریدن برادر نبوده چون امر امام بوده اومد تو خمیة امام سجاد اما لحظاتی نگذشت دید زمین کربلا آسمان متغیر صدای الله اکبر هی فریاد میزنند حسین کشته شد علی قد قتل هر کجا نشستید امشب با زینب کبری هم ناله یا حسین...