حبیب بن مظاهر(شب چهارم ، دکتر رفیعی ، محرم 94)
نویسنده:
حجت الاسلام و المسلمین رفیعی
اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّيطانِ الرَّجيم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي جَعَلَ اَلْحَمْدَ مِفْتَاحاً لِذِكْرِهِ وَ سَبَباً لِلْمَزِيدِ مِنْ فَضْلِهِ وَ دَلِيلاً عَلَى آلاَئِهِ وَ عَظَمَتِهِ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى حبیبه و خیرة أباالقاسم المصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المنتجبین سیما بقیة الله فی الأرضین
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَکونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ»
انشاءالله خداوند دلهای همهامون را به نور قرآن به نور معارف اهلبیت منور بگرداند برای سلامتی وجود مقدس ولی عصر أرواحنا له فدا و برای نابودی صهیونیستها که امروزها در ایام محرم به جنایت در فلسطین میپردازند برای نابودی سعودیها که ملت یمن را مورد هجمه قرار دادند برای نابودی ظالمان ستمگران همة کسانی که مظلومان عالم را مورد هجمه قرار دادند و برای تعجیل در ظهور امام زمان أرواحنا له فدا صلواتی عنایت کنید.
شعار و رجز
توفیقی شد امسال بحث تحلیل شعارهای عاشورا را خدمت شما مطرح کردیم بحثی که کمتر هم بهش پرداخته شده گفته میشه اما باز نشده کمتر در واقع ریز شدیم روی این رجزها و شِعارهایی که اصحابِ ابیعبدالله بنیهاشم خود امام حسین روز عاشورا خواندند اشعار و رجزهایی گویا مختصر محرک انرژیزا و مُبَینِ هدف و انگیزهای که این افراد داشتند دو تا از شِعارها را گفتم یکی ابوثُمامة صائدی یک شب هم شرح حالش را گفتم و هم شِعارش را که دفاع از ولایت بود دیشب هم انسبنحارث را گفتم آن رجز معروف:
آلُ علىٍ شیعَهُ الرَّحمنی وَآلُ حربٍ شیعَهُ الشَّیطانی
یعنی آل امیرالمؤمنین پیرو خدا هستند، شیعة خدا هستند و آل ابیسفیان پیرو و شیعة شیطاناند امشب رجزی را میخوانم و میگم از شخصیتی که در این رجز پنج ویژگی اصحابِ ابیعبدالله را آورده البته همة پنج تا را توضیح نمیدم یکی دو تاشو عرض میکنم ولی بسیار موجز و مختصر و گویا در این رجزی که حالا عرض خواهم کرد
رجز حبیب بن مظاهر
در این شعر ظهر عاشورا موقع نماز حبیببنمظاهر صحابی خاص پیغمبر این رجز را خوانده که حالا خدمت شما عرض میکنم اولاً میدانید که حبیب پیغمبرخدا را دیده از امام حسین بزرگتره ایشون امام حسین بچه بوده ایشون یک جوانی بوده یک نوجوانی بوده حبیببنمظاهرثانیاً جزء گردانهای ویژة امیرالمومنینه، امیرالمومنین یکسری لشکری داره معمولی یک گردانی دارد به نام شرطه الخمیس؛ خمیس یعنی پنجشنبه یعنی گردان پنجشنبه حالا فرصتم نکردم بگردم ببینم چرا این اسمو گذاشتن آیا روز پنجشنبهای مثلاً این افراد با حضرت بیعت کردند ولی اسمشون اینه شرطه الخمیس؛ شرطه به معنای پلیس نیروی نظامی است خمیس یعنی پنجشنبه اینها خیلی نیستند اینها یکسری نمره ویژهها گارد ویژة امیرالمومنینه از جمله آنها حبیببنمظاهر است و ایشون کسی است که وقتی مسلمبنعقیل آمد به کوفه اولین سخنرانی که مسلم کرد پیام امام حسین را برای مردم گفت دو نفر بلند شدند سخنرانی کردند یعنی اون جلسه سه تا سخنران داشت یکی خود مسلم بود دومین کسی که بلند شد بعد از مسلم خیلی قشنگ صحبت کرد خیلی زیبا حرف زد عابس بود وقتی سخنرانی عابس تمام شد حبیب بلند شد ولی حبیب دیگه صحبت نکرد گفت هر چی ایشون گفت من تایید میکنم یعنی عابس گفت عابس چیزی را فرو نگذاشت آنچه را که باید میگفت به بهترین لفظ و به بهترین بیان گفت من هم بر عقیدة او هستم این چنین شخصیتی است حبیببنمظاهر که آمده کوفه به امام حسین پیوسته است حالا معروف شده که امام حسین یه نامهای به ایشون نوشت و ایشون را دعوت کرد اشکالی هم ندارد آدم این را نقل کنه چون نوشتهاند تو بعضی از این منابع جدید و متأخر نوشتهاند ولی این نامه تو منابع کهن نیامده است یعنی قرن دوم سوم چهارم پنجم ششم چون قِدمَت تاریخی خیلی مهمه بعضی از مطالب تو منابع قرون جدید آمده عیبی هم ندارد یک کسی نقل کنه مثلاً بگوید اسرار الشهاده نامه را نقل کرده چون ایشون نوشته فاضل دربندی منتهی جای دیگه نیامده این نامه تو منابع کهن نیامده به نظرم میرسد که حبیب نیاز به نامه نداشت حبیب اصلاً آماده بود بیعت کرده بود خود میآمد اینهایی که امام حسین نامه داده یک انگیزهای درش ایجاد کرده که بعضیها آمدند و بعضیها هم نیامدند
پیشگویی حبیب بن مظاهر
اما حبیب یک انسان ویژهای است اصلاً کسی است که پیشگویی میکرد میثم تمار را که دید گفت تو را قبل از کربلا میکُشند اعدامت میکنند جلو خونة عمربن حریر به دارت میزنند که همین هم شد میثم تمار 28 ذیالحجه از زندان آزاد شد که مختار هم زندان بود اتفاقاً به مختار هم گفت که من را میکشند ولی تو زنده میمانی چون مختار تو قصة کربلا زندان بود و تو میمانی و انتقام خون پسر فاطمه را میگیری دو روز به شروع محرم میثم تمار اعدام شد اینو حبیب بهش گفته بود یه همچنین آدمیه یعنی پیشگوییهای از روی تقوا و ایمان داره این شخصیت با این جایگاه که خیلی عجیبه آقایون، جوانها، خواهرا، وقتی ایشون شهید شد تعبیر مقتل اینه دقت کنید «لَمّا قُتِلَ الحَبیب» ما حالا نقل کردیم ابیعبدالله مثلاً فرض کنید اباالفضل العباس که شهید شد انکسر زهری یا علیاکبر که شهید شد فلان اتفاق افتاد ولی تعبیر اینه «لَمّا قُتِلَ الحَبیب»؛ وقتی حبیب کشته شد «هَد الحسین»؛ یعنی شکست انهدام نمیگیم تو فارسی انهدام از هدم با هـ دو چشم تعبیر در واقع این تعبیر ایجاد یک نوع در واقع تأثیر روی ابیعبدالله هم هدمه داره هم هد داره تو بعضی نقلها اینطور ابیعبدالله را روش تاثیر گذاشت و در واقع متأثر شد که ابیعبدالله بعد از این قصه عرض کرد خدایا من اینو را به پای بخاطر صبر بردباری و بخاطر تو تحمل میکنم این حادثه را خیلی برای ابیعبدالله سنگین بود چون بالای سر حبیب آمده ازش مدح کرده حبیب هم خب قاری قرآن بود و حافظ قرآن بود این شخصیت ظهر عاشورا موقع نماز آمده میدان من شعارهاش را برای شما بخوانم گفت: أنا حَبیبٌ گفتم شِعارهای کربلا دو تا چیز است یکی شخص و یکی شخصیت و هدف اول من کیم بعد کارم چیه «اَنا حَبیبُ وَ اَبی مُظهرو» من حبیب هستم و پدرم مُظهر همون مظاهر که حالا اینجا مظهر گفته شده حالا دقت کنید میخواهد خودشون را معرفی کنه ما کی هستیم.
پنج ویژگی رجزهای حبیب بن مظاهر
یک: لنحن اذکی منکم و أظهروا؛ اولین ویژگی ما سپاه امام حسین اینه کم هستیم ولی پاکیزهایم پاکیزهایم طهارت داریم هیچ انحرافی در ما نیست لنحن اذکی منکم و أظهروا شما دارید از یک ظالم حمایت میکنید شما همة وجودتون کسانی هستید که اهل پیمانشکنی و بیدینی و بیایمانی ولی ما اولین ویژگیمون پاکیزگی است.
دو: «اَنتُم اَعَدُّ عُدَّهٍ وَ اَکثَروا» شما تعدادتون از ما بیشتره سلاحتون از ما بیشتره ولی ما «و نحن اهل حجه و اظهروا»؛ دومین ویژگی ما اینه ما حجت داریم دلیل داریم استدلال داریم با مبنا آمدیم ایمان قوی داریم اینطور نیست که بهخاطر پول آمده باشیم تو رودربایستی آمده باشیم حالا این تعبیر شاید خوبی نیست تو رو کم کنی آمده باشیم نه هیچکدام از اینها نیست ما اهل حجتیم یعنی ما استدلال داریم بر این کارمون ایمان داریم باور داریم این دو تا صفت. خب حفظ کنید پاکیزگی باور قوی.
سوم و چهارم: أنتم عند الوفاء أقدروا؛ شماها پیمانشکناید بزرگترین پیمانشکنیتون با امام حسینه دعوت کردید و لذا یکی از روزها دارد که عمرسعد یک وقتی به هر کسی میگفت برو از ابیعبدالله بپرس چرا حرکت کردی میگفت من نمیرم میگفت چرا نمیروی میگفت: من پایین این نامه را خودم امضاء کردم اول حرفی که امام حسین بهم میزنه میگه تو دعوت کردی کسی را پیدا نمیکرد بره از امام حسین بپرسه که چرا اومدی چون بسیاری از آنهاییکه آنجا بودند امضاء کنندههای دعوت بودند فرمود: ویژگی دیگه ما اینه «وَ نَحنُ اَوفی مِنکُم»؛ ما وفاداریم «وَ اَصْبَر»؛ ما صبوریم بردباریم خوب دقت کنید این پنج ویژگی که تو رجزهای حبیب آمده البته منابع تاریخی دو سه جور هم نقل کرده رجزهای ایشون را ولی تقریباً این پنج تا را اکثراً نوشتن حبیب گفت ما پاکیزهایم یک، باور محکم داریم شک و تردید نداریم این دو وفاداریم سه صبوریم بردباریم از تیر و نیزه نمیترسیم چهارم و پنجم «اَتقی» تقوا داریم خدا ترسیم این یکی از راههای شناخت اصحاب ابیعبدالله حرفهای خودشونه از جمله این رجز جناب حبیب جوانهای عزیز برادران عزیزان من خیلی دغدغه دارم
نکته اعتقادی
این شبها ضمن بحثهام یه نکتة اعتقادی هم بگم خدا رحمت کنه آیتالله العظمی بهجت خیلی به اهل منبر تأکید میکرد میفرمود در منبرها یک بحث اعتقادی هم خلاصه بگنجانید که باورها قوی بشه اخلاق، سیاست، اجتماع، تحلیل تاریخ، همه خوبه اما ما خطبههای حضرت امیر را هم که میبینیم میبینیم بحثهای اعتقادی تو بحثها گنجانده شده اون مطلبی که من میخوام امشب بگم اینه خوب دقت کنید در قرآن مجید یک مؤمن داریم چهار گروه هم مقابلش داریم من این پنج تا را امشب برا شما بگم:
یک مؤمن داریم نقطة مقابل مومن یه کافر داریم این یک
یه منافق داریم این دو
یه مُرْجَوْنَ فی امرالله؛ که این را توضیح میدم مُرْجَوْنَ فی امرالله شاید نشنیده باشید آیهاشم را میخوانم توضیح هم میدهم یعنی آدمهای بینابین نه خیلی ایمان محکمی داره نه خیلی کفرش محکمه وسطه با شکه با تردید است هی منتظر فرصته چهارم مستضعف فکری داریم
کافر و منافق و مُرْجَوْنَ فی امرالله مستضعف حالا آیاتشُ خدمتتون میخونم:
گروه اول که مؤمن هستند.
جوانهای عزیز دهها آیه تو قرآن داریم اگر انسان ایمانش اعتقادش قوی باشه نه شبهه او را از پا در میاره نه تو جنگ میترسه نه به مسیر گناه کشیده میشه ایمان نه اسلامآ ما مسلمون خیلی داریم مؤمن کم داریم مؤمن کسی هست که ایمان تو قلبشه تو عملشه تو زندگیاش پیاده میشه لذا تو حوزة اخلاق میخواد پلیس باشه میخواد نباشه رعایت میکنه تو حوزة اقتصاد میخواد کسی بفهمه میخواد کسی نفهمه اهل ربا نیست اهل رشوه نیست کم کار نمیگذارد تو حوزة عبادت میخواد بابا بگه میخواد مادر بگه میخواد نگه نمازش را میخونه یعنی
یکی از مهمترین عواملِ مُحرک
یک: بازدارنده
دو: ایمان
لذا در سورة حجرات میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا»؛ مؤمن کسی است که ایمان دارد شک هم ندارد «وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ» مالشو میده جونشُ میده «أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُون»؛ راستم میگه پاشم میایسته درخواستم از شما جوانها اینه حالا ایام محرم بعد محرم در تقویت ایمانتون تلاش کنید ممکنه بگید آقا چه جوری خیلی راه داره یک راه تقویت ایمان حسه ائمة ما گاهی میفرمودند شما به نعمتهای خدا نگاه کنید یک بنده خدایی بود منکر خدا بود اومد پیش امام صادق آقا از همین حس استفاده کرد گفت رو تخممرغ یه بچهای از در اومد تخممرغ دستش بود فرمود: یک خورده به این تخممرغ نگاه کن انظر اذا هذا البیل؛ اگر یک خورده فکر کنی میفهمی که اینو خود به خود نمیتونه ایجاد شده باشه خالق داره به آسمان به زمین قرآن میگه به شتر «أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ»؛ یک راه تقویت ایمان حسه یعنی استفادة از حواس در تقویت دین یکی فطرت است «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّذِی» آدم خودش بشینه کلاهشو قاضی کنه بدون هیچ عرض میکنم که خدای ناکرده گرایش و تعصبی لذا اومد خدمت امام صادق گفت آقا خدا کجاست خدا چیه آقا فرمود: کشتی سوار شدی گفت: بله وقتی کشتی غرق میشه همین الان دیگه میمیری کیو صدا میزنی باباتُ مادرتُ اینجاست که بت و شیطان و آب متوجه یک چیزی میشی همه هم متوجه میشن من تو هواپیما اینو دیدم وقتی خطر یک وقت موتورش خراب میشه یا نقص فنیه چرخش باز نمیشه همه میگن خدا بیحجابه، نمازخونه، بینمازه شرابخوره همه میگن خدا این فطرته این هم یه راهشه عقل خرد یه راهشه آدم بشینه فکر کنه آخه یک مؤسسهای یکی راه میاندازه وقتی مُرد تکلیفشو معلوم میکنه یا پسرها وارثشن یا نمایندم میدم یا وقفش میکنم یا هیئت امنا تعیین میکنم میشه پیغمبرخدا از دنیا بره برا خودش جانشین نذاره اصلاً هیچ دلیلی هم نداشته باشیم برای امامت جزء همین کافیه عقل حکم میکنه خرد حکم میکنه تو توحید همینه تو نبوت همینه میشه مدیریت جامعه را افراد غیرمعصوم به دست بگیرند اونی که میخواد جامعة دینی حکومتی مردم را در واقع خط بده بهش امام باید باشه بحث ولایت فقیه همینه خدا رحمت کنه امام رهبر کبیر انقلاب را میفرمود: ولایت فقیه دلیل نمیخواد دلیل نمیخواد آقا روشنه هزار و صد و هفتاد هشتاد ساله امام زمان در پس پردة غیبته این مردم میخوان نماز بخوانن میخواهند روزه بگیرند میخوان حکم حکومتی کنند میخوان حدود اجرا بشه میخوان جلوی دشمن بایستند میخوان در کشور کی باید برای اینها احکام دین مبانی دین احکام حکومتی تصمیمگیریها با کی رابطه برقرار کنیم با کی رابطه برقرار نکنیم اینا خب معلومه این کار پزشک و مهندس نیست پزشک در بیمارستان ولایت داره بنده که تو بیمارستان ولایت ندارم من هم تا وارد بیمارستان میشم امام رضوان الله تعالی علیه پزشکها گفتن ما مریض به این مطیعی ندیده بودیم آمپول بزنیم چشم، عمل میخواهیم بکنیم چشم حتی اون موقعی که قلب ایشون ناراحت آقای دکتر عارف میگفت امام میخواست نماز بخوانه سال پنجاه و هشت ایشون قلبش گرفت تو همین قم بردند تهران فرمودند که آقا نمیشه من پزشکم شما مرجعی مجتهدی رهبری درست تشخیص میدم شما نماز نمیتوانی پاشی بخونی با اشاره میتونی صحبت برا شما ضرر داره یک مرجع تقلید ولایت پزشک را تو بیمارستان میپذیره بابا بیمارستان ولیش پزشکه تو نظام مهندسی که نمیرن رشتههای علوم انسانی ثبت نام کنند نظام مهندسی را مهندسآ باید اداره کنند این روشنه طبیعیه ارتش ولایتش با نظامیهاست اونا تو جنگ میشناسن اطلاع دارند کشور اسلامی اگر حکومت نباشه خب باز هم فقیه است منتهی تو احکام زمان طاغوت هم مردم به مراجع مراجعه میکردند اگر حکومت تشکیل شد ادارهاش با فقیه امام میفرماید تصورش در تصدیق کافیه کسی یک خورده فکر کنه بیمارستان بیولایت پزشک نمیشه کشور بیولایت یک فرد عالم میشه نزدیکترین کس برای اداره بله اگه حکومت کمونیستی بود باید یک آشنایی به اصول کمونیست باشه اگه حکومت مارسیسک بود سوسیالیت بود اما دینی حکومت اسلامیه تو قانون اساسیاش نوشته دین رسمی این کشور شیعة جعفری عین قانون اساسی است خب باید یک کسی باشه قال الصادق بشناسه قال الباقر بشناسه شجاعت داشته باشه قدرت داشته باشه تشخیص بده اینو میخوام عرض کنم این پنج گروه حالا توضیح میدم مؤمن در درجة نخست خب اون چهارتای دیگرم بگم خوب گوش بدید.
دومین یعنی اون چهارتای مخالف مؤمن اولیش کافر:
کافر که خدا میگه عذابش شدید است باید برود جهنم چون کافر کسی است که از روی علم عمد میداند دین حق است و منکر میشه مثل ابو لهب ابو جهل ابو جهل نه از حسش کار گرفت نه از فطرتش نه از عقلش پیغمبر بهش معجزه نشون داد گفت سِحر مسخره کرد خب این یه دسته مشخصه کافر.
دوم منافقِ: منافق هم جهنم میره منافق اعتقادی، منافق اعتقادی این است به زبون میگه من مسلمونم سورة منافقون تو قرآن داریم به قلبش کافره اینم قرآن چندجا منافق و کافر را کنار هم آورده و میفرماید عذاب دردناک دارد.
یک داستانی بگم براتون جالبه وقتی قوم حضرت موسی(ع) از شهر اومدند با موسی(ع) بیرون فرعون هم حرکت کرد یک خیلی جالبه این داستان به نظرم عرض میکنم که در محجه البیضاء دیدم اگر اشتباه نکنم مرحوم فیض کاشانی یه بنده خدایی بود پیرو موسی بود یعنی موسی را قبول داشت به ظاهر، ولی شک داشت که موسی پیروز میشه یا نه موسی بن عمران راه افتاده است تنها و بیسلاح با یه مشت زن و بچه پیرمرد و پیرزن و مردم شهر دارند آهسته آهسته میرن فرعون هم پشت سرشان دارد با سلاح و اسب و شمشیر و غرق در نیرو میاد در روایت دارد این امام صادق فرمود: این آقا رفت در سپاه فرعون ببینید گفت من میام با فرعون تا برسه به موسی اگر دیدم موسی داره پیروز میشه فرعون نابود میشه فوراً میرم پیش موسی اگه دیدم نه موسی را کُشتند و هوا پسه همین جایی که موندم میمونم امام صادق فرمود این روایت تو منابع است فرمود: وقتی که رسیدن اینها قوم موسی رد شد دید رد شدن دیگه از دریا رد شدن قوم فرعون وارد آب شد و غرق شد دیگه امام فرمود: قبل از آنکه قوم فرعون غرق بشه بعد از آنکه موسی رد شد دید موسی پیروز شد فوراً جدا کرد خودش را جدا کرد و دوید دنبال حضرت موسی امام صادق فرمود: «فَبَعَثَ اللَّهُ مَلَک»؛ خدا یک فرشتهای فرستاد «فَضَرَبَ وُجُوهَ دَوَابِّهِمْ»؛ چند تام بودن من گفتم یکی نه چند نفر بودند یعنی یک فرشتهای خدا فرستاد تمام این اسبهایی که داشتن میرفتن با سرعت دنبال موسی از آب بیان بیرون «فَضَرَبَ وُجُوهَ دَوَابِّهِمْ»؛ برگرداند اسبها را به طرف لشکر فرعون وارد شدن یعنی اسب دیگه برعکس اومد نه به طرف اونجا که موسی میرفت برگشت به طرف فرعون و اینام غرق شدن این منافقه فایده نداره نان به نرخ روز خور شما شبثبنربعی را در تمام جاها تو تاریخ اسلام پیدایش میکنید برید تاریخ نگاه کنید یعنی با رسولخدا بوده با مدعیهای نبوتم بوده چون یکسری ما داشتیم میگفتند ما پیغمبریم مثل سجاح مثلاً مسیلمه کذاب این هم با رسولخدا بوده هم با آنها هم با خلیفة سوم بوده و هم با علیبنابیطالب یعنی هم تو لشکر عثمانه هم تو لشکر امیرالمؤمنین در جمل است. هم جزء لشکر امام حسن است هم جزء لشکر معاویه آخه یک آدم چقدر رنگ عوض میکند هم تو کربلاست هم تو لشکر مختار است، ای بیانصاف نه هم تو لشکر ابنزبیر است یعنی هر کجا میدید سفره چربتر است این منافقه و خطرناکه خطر این نفاق بیشتر از آن کافر است لذا تو قرآن سورة منافقون سیصد آیه راجع به منافقون داریم اما اون دوتایی که نشنیدید یا لااقل کمتر شنیدهاید براتون بگم آدرسشم میدم ببینید سورة توبه آیة ۱۰۶ قصهاشو بگم بعد آیهاش بخونم آقایان عزیز خواهران گرامی میدانید حمزة سیدالشهدا را یک غلام وحشی کُشت در اُحد بعد از شهادت حمزه ایشون پشیمان شد اومد خدمت پیغمبر گرامی اسلام گفت میخوام مسلمان بشم ولی نه اسلام محکم چون تو کفر بوده قاتل حمزه هم بوده شهادتین گفته حالا یک اسلام نیمهبندی داره علامة طباطبایی خیلی قشنگ اینجا بحث کرده میگه ایشون یکی هم قاتل جعفر بن ابی طالب تو جنگ موته اونم توبه کرد پشیمان شد قاتل جعفر و قاتل حمزه اینها کسانی بودند که اومدن پشیمان شدن اظهار اسلام کردن ولی نه اسلام محکم اینها مردد بودن شک داشتن به اینها میگن مُرجون،
معنای مرجون
مُرجون از لغت ارجاع میاد یعنی کسانی که منتظر فرصت بودند شک داشتند آیهاش را ببینید «وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ»؛ حالا خدا اینها را چه کار میکنه به نظر شما مثلاً قاتل حمزه قاتل جعفر اینهایی که اسلامشون اینطور بود خدا میگه «إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ» یا عذابشون میکنه «وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِ» شاید هم خدا توبهاشون را قبول کنه شما کاری نداشته باشید «وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیم»؛ هم خودش علیم است هم حکیم است
قبولی توبه
ولی جوانها مواظب باشید جزء دستة سوم نرید چون دستة سوم دو تا چیز داره «یُعَذِّبَهُمْ أَوْ یَتُوب»؛ ممکنه توبهاشون قبول بشه ممکنه عذاب بشن و اینها همانهایی هستند که امروز هم ما داریم متأسفانه تو جامعه گاهی نماز میخونه گاهی نماز نمیخونه گاهی شُل میشه گاهی سفت میشه، گاهی میگیره گاهی نمیگیره بگیر نگیر نداشته باشه جوانها دینداریتون محکم باشید به نمازتون به عبادتون به مطالعهتون به حضور در مجالس اهلبیت به شنیدن مسائل اعتقادی الان شبکههای ماهوارهای امشب تو حرم گفتم چه آنهایی که پشتیبانی از اهل وهابیها میشن نزدیک بیست تا شبکه چه متأسفانه چند تا شبکة شیعی که دارند به اسم شیعه برنامه از لس آنجلس و لندن پخش میکنند اینها اومدن شما را تو دستة سوم بکشند یعنی آن شبکههایی که معلومه کارشون اینه این شبکهها متأسفانه ذوق ندارند ناشیاند اگر عمد نداشته باشند حداقلش اینه سلیقه ندارند یک وقتی یک آقایی به من گفت گفت یک کتابی در کویت چاپ شد خب کتاب خیلی پر فُحشی بود خیلی با فحاشی وارد شده اون کتاب معروفه راجع به بعضی از شخصیتهای به هر حال صدر اسلام که ما هم نقد داریم ما بدون تردید نقد داریم به سقیفه نقد داریم به آفرینندگان جمل نقد داریم تأیید که نمیکنیم اما فحش نه ایشون میگفت این آقا خودش خارجی است میگفت این کتاب تعداد زیادی از افرادی که شیعه شده بودند با این کتاب برگشتند، نه برگشتن به مذهب قبلیشون وهابی شدند من تو عراق رفتم تو دفتر یکی از این شبکهها اون آقا من را نمیشناخت گفتم من فلانیم سلام من را به این آقا برسونید که این شبکه را اداره میکنه تنهایی هم اداره میکنه خیلی هم شلوغ میکنه سلام منو برسونید بگید این شبکه با این روش جزء دشمنتراشی جز فاصله ایجاد کردن بین مذاهب به امام که ناسزا میگی به مراجع که چه شیعهای هستی حرمت امام زاده را متولیاش نگه داره تو نه به آیتالله سیستانی رحم داری نه به آیتالله بهجت رحم میکنی نه به امام نه به انقلاب حالا انقلاب نه انقلابی نباش اصلاً ضرورتی ندارد میخواهی حرفاتُ بزنی انقلابی باشی نه علامة طباطبایی با این روش اینا دارند دستة سوم درست میکنند و مواظب باشید اینها خطر است گفتم سلام من را به ایشون برسانید بگید یک آدم بیغرض بیهیچ وابستگی سیاسی نه اومدم سیاسی بگم نه اومدم بینی و بین الله غصه میخورم که این شبکههای به اسم شیعه جز بدنام کردن عقاید شیعه نقشی ندارند مقام معظم رهبری فرمود: شما با توهین به مقدسات کدام گروه میتوانید آنها را جذب کنید حرف بزنید نقد کنید تحلیل کنید دیشب گفتم ما پیرو غدیریم ما فرزند غدیریم ما سرمان بره از شهادت حضرت زهرا عقبنشینی نمیکنیم شهادت حضرت زهرا غدیر ظلم به اهلبیت دفاع از ائمة اثنیعشر به خون و گوشت ما آمیخته است شما ببینید مقام معظم رهبری مگر روضة فاطمیه ندارند مگر ندارند مگه آنجا روضه خوانده نمیشه، کی گفته روضة حضرت زهرا خوانده نشه، اما این روش روش غلطی است این نکتة سوم اما چهارمم بگم براتون چهارمین گروه گفتم چند گروه مقابل مؤمناند بله چهار تا بگید ببینم یادتون موند آقا کافر، منافق، أحسن ایشون میگه مرجون یعنی کسانی که خلاصه ارجاع و تأخیر و تردید دارند اما اینم گوش بدید جالبه بگم و دیگه بحثمو جمع کنم یک گروه چهارمی هم داریم قرآن میفرماید چی مستضعف فکری که در دنیا این خیلی زیاده یعنی افرادی که الان سایر مذاهب را دارند فکر هم میکنند درست میگن کسی هم به اینها هیچی نگفته خبر ندارن نه مُعاند هستند، نه کافر هستند نه منکر هستند نه منافق فکر میکنه عقیدهاش درسته حالا اگر این آدم با این عقیده مُرد از ما هم گاهی سؤال میکنند آقا این اونور دنیا زندگی میکرد کسی را پیدا نکرد براش این حرفها را بزنه از امامت بگه از غدیر بگه با یک عقیدهای از دنیا رفت تکلیف اینها چیه؟ خدا میفرماید شما به کار اینها هم کار نداشته باشید آقا دو تا گروه شما به کارشون کار نداشته باشید خدا خودش میداند یکی مُرْجَوْنَ یکی مستضعف آیة مستضعف هم براتون عرض کنم «إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَهً وَلَا یَهْتَدُونَ سَبیلاً».
خب فکر نمیکردم به این سرعت وقت بگذره دیگه نرسیدم بقیة فرمایشات و رجز حبیب را بگم حبیب چی گفت؟ گفت: ما جزو گروه مؤمن درجه یک هستیم حجت داریم دلیل داریم لذا شک هم نمیکنیم ما وفا داریم ما صبوریم ما با تقوائیم ما پاکیزهائیم یک جمعبندی بکنیم رجز حبیب چند ویژگی را بیان کرد؟ پنج ویژگی:
پاکیزگی: ازکی و اظهروا
باور قوی: علی حجتک برا چی این حرفها را میزنم بعد از چهارده قرن هی اینارو از تو کتابها میریزیم بیرون رو منبر وقت شما را میگیریم برا اینکه ما هم امروز ازکی بشیم پاکیزه بشیم زبانمون را پاکیزه کنیم قلبمون را پاکیزه کنیم دروغ نگیم مالمون را پاکیزه کنیم علی حجتک؛ تو دینمون حجت داشته باشیم اگه جلوی جوانه یکی گفت دلیلت بر امامت امیرالمؤمنین چیه دو تا دلیل بتونه بیاره دلیلت بر توحید چیه؟ دو تا دلیل بتونه بیاره با یه شبهه زمینگیر نشه
وفادار: أوفی بمونید مثل این شهداء اباالفضل العباس تو زیارتنامهاش میخونید اینطور وفادار بودی
صبر: آقا مشکلات است، سختیها است اصلاً دین با سختی رشد کرده است، باید صبور باشی
و پنجم تقوا: آقایان، خواهران، جوانها که قاعدتاً کل منبر یادتون میره ولی من مقیدم پایان منبرها یک خلاصهگیری بکنم این پیام حبیب امشب تو ذهنتون باشه با این خصوصیات طهارت و باور ایمانی و وفا و صبر و تقوا، تا انشاءالله بهرهای انشاءالله از مجالس ابیعبدالله ببریم، خب حقشم اینه که روضه را هم از خود حبیببنمظاهر بخوانیم.
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
من هر وقت میرم کربلا یه خاطرهای هم از حبیب دارم دیگه وقت گذشت امشب نمیگم یه وقتی فرصت کنم یه خاطرهای خیلی زیبایی دارم یه وقتی عرض خواهم کرد ولی هر وقت میرم زیارت کربلا چون قبر حبیب جداست میرم صورتمو میذارم رو قبرش یعنی روی پنجره از داخل اون شبکه شاید تا حالا نمیدونم بیست بار سی بار رفتم کربلا شاید نزدیک پنجاه بار اینو خوندم هر دفعه میرم چند بار میخونم رو قبر حبیب یه پارچة سبزی انداخته یه جملهای از امام حسین نوشته نوشته لله درک یا حبیب؛ امام حسین فرمود: حبیب خدا بهت جزای خیر بده کنت فاضلاً تو فاضل بودی عالم بودی بعد فرمود: تو ختم قرآن میکردی در یک رکعت نماز خیلی هست یک ختم قرآن تو یک رکعت نماز فی رکعة الواحده تو بعضی از نقلها داره فی لیلة واحده؛ یک شب یک ختم قرآن میکرد چه شخصیتی باب الحسین من گاهی به دوستان میگم میگم کربلا میرید کنار قبر حبیب عاقبتبخیری بخواهید اگه میخواهید با امام حسین محشور بشید این پیرمرد با تقوای با ایمان صحابی ویژهای اهلبیت ـ علیهم السلام ـ ظهر عاشورا وقتی اباعبدالله ایستاد به نماز یه نانجیبی فریاد زد حسین نماز شما قبول نیست خیلی حبیب ناراحت شد گفت: نماز حسین قبول نیست حسین روح نماز اساس نماز شمشیر گرفت شروع کرد این رجز خوندن و حمله کردن السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ، آقایون اینقد حبیب شخصیتش مهم بوده یه آدم عادی نیست رئیس قبیله است وقتی سر از بدنش جدا شد بین دو نفر دعوا شد اون میگفت من بودم اون میگفت من بودم اون میگفت من ببرم این میگفت من ببرم عمرسعد گفت دعوا نکنید یکیتون سر بچرخونید تو لشکر همه ببینند حبیب کشته شد یکیتون هم سر را ببرید کوفه یعنی در بُردن سر حبیب دعوا میکردند با هم اینقد این شخصیت جایگاه ویژهای داره و لذا ابیعبدالله روز عاشورا بالا سر همة شهدا نیامده هشت تا نه تا شهید یکی از اونها حبیببنمظاهر است ظهر عاشورا تو میدان طفدیده و گرم کربلا یک وقت اصحاب دیدن ابیعبدالله یه سری را از رو زمین برداشت سر حبیببنمظاهر را به دامن گرفت حبیببنمظاهر صحابی خاص است عرض کردم ابیعبدالله ـ علیه السلام ـ بالا سرش نشست این جملهای که گفتم امام حسین بالا سر حبیب اینگونه به او مدال داد فاضلا تختم القرآن فی الرکعة الواحده؛ عرض کنم حبیب سر تو را ابیعبدالله به دامن گرفت امام حسین راضی نبود اصحابش سرش رو زمین باشه سر را از رو خاک برداشت رو دامن ابیعبدالله جان داد اما نبودی ببینی اربابت تو گودی قتلگاه هر چی نگاه کرد فلم یره أحد من اصحابین و انصار؛ نه حبیبی بود نه مسلم بن عوسجهای بود کسی نبود سر ابیعبدالله را به دامن بگیره میدونید چه کرد؟ وضع خدّه علي الرمل و التراب؛ یعنی صورت را گذاشت رو خاک کربلا رو نیزه شکستهها رو رمل شن خاکی غرقه به خون کربلا ابیعبدالله اما یه وقت احساس کرد یه کسی آمد اما نه کنار ابیعبدالله نه سر ابیعبدالله را به دامن بگیره یه وقت نگاه کرد سینة ابیعبدالله سنگینی میکنه چشمها را باز کرد و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ.