بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم
بحث ما در این دهه و در این جلسه نورانی و در جمع شما عزیزان در خصوص ویژگیهای اصحاب و یاران با وفای اباعبدالله (علیه السلام) می باشد.
همانطور که می دانید در تعداد و وضعیت سن و قبیله ی اصحاب و یاران امام حسین (علیه السلام) اختلاف نظراتی بین مورخین وجود دارد بنده قصد ورود به این اختلافات ندارم و مباحث تاریخی را بیان کنم فقط عرض کنم که درباره ی امام حسین (علیه السلام) دو زیارت نامه داریم که در آن نام اصحاب و شهداء آمده است یکی زیارت ناحیه مقدسه است که به امام زمان (علیه السلام) منصوب است که مرحوم مجلسی در بحار الانوار جلد 101 آورده است. در این زیارت ناحیه مقدسه نام 81 شهید آمده است که 17 نفر اینها از بنی هاشم می باشند و بقیه از اصحاب هستند زیارت دیگری زیارت رجبیه است که در آنجا تعداد شهدای کربلا را 88 نفر ذکر کرده است که 13 نفر از بنی هاشم و بقیه از اصحاب هستند البته خود این دو زیارت با هم اختلاف دارند یک سری از اسامی در زیارت رجبیه است که در زیارت ناحیه نیست و برعکس. البته مورخین هم اصحاب را تا حدود 120 نفر نوشته اند مرحوم شیخ مفید نقل می کند که ابی مخنف نزدیک ترین گزارشگر کربلاست که او نزدیک ترین مورخ کربلاست ایشان از ضحاک بن عبدالله نقل می کند (ضحاک بن عبدالله کسی بوده که وقتی به امام حسین ملحق شده بود با حضرت شرط کرده بود که در رکاب حضرت می جنگد اما هر گاه که احساس کردم اثری ندارم و می توانم فرار کنم صحنه را خالی می کنم و می روم و حضرت هم قبول کردند و به او گفتند ایرادی ندارد بیا. این شخص اواسط روز عاشورا از امام حسین جدا شده و برگشته است او نزدیکترین کسی است که وقایع کربلا را گزارش می کند) که تعداد اصحاب را 72 نفر ذکر کرده است که 30 نفر از بنی هاشم و 42 نفر از اصحاب.
در کتاب انصار الحسین که نوشته آقای سید مهدی شمس الدین است بعد از تحقیقات مفصل در نهایت به این نتیجه رسیده که اصحاب قریب به 100 نفر هستند که شاید اسامی بعضی از آنها جزء شهدای کربلا نباشد چون که عده ای از شهدا جزء شهدای پیشتاز هستند که قبل از شهدای کربلا به شهادت رسیدند مثل مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و ... و عده ای هم بعد از حادثه کربلا شهید شدند و یا اینکه در خود کوفه شهید شدند مثل عبدالله بن عفیف و لذا نتوان آمار دقیقی از شهدای کربلا داد البته بحث بنده پیرامون افراد نیست چون که در این 10 شب فرصت نام بردن همه ی آنها نمی شود بلکه می خواهم ویژگیهای کلی اصحاب را بیان کنم چون که آنها بی نظیر می باشند.
ما در اصحاب پیامبر اشخاص معترض داشتیم مثل کسانی که به صلح حدیبیه اعتراض داشتند و فراری داشتیم مثل کسانی که در جنگ احد فرار کردند. در سپاه امیرالمومنین (علیه السلام) اشخاصی بودند که در حضرت در نهج البلاغه می فرمایند که خداوندا اینها را از من بگیر اینها مرا خسته کرده اند هر موقع به آنها گفتم آماده جهاد شوید در زمستان گفتند هوا سرد است و در تابستان گفتند هوا گرم است و به هر نحو ممکن با من مقابله کردند و یا در جنگ صفین جلوی حضرت را گرفتند و اجازه ی پیشروی به حضرت ندادند اما ما در اصحاب امام حسین (علیه السلام) این گونه اشخاص را نداریم همه ی آنها مطیع بودند امام حسین (علیه السلام) در خصوص اصحابشان فرمودند من بهتر از شما دیگر نمی شناسم که صددرصد گوش به فرمان باشید.
بنده این ویژگیهای اصحاب را از داخل کلمات و جملات خود آنها و ائمه جمع آوری کرده ام به خدمتتان عرض می کنم.
مهمترین ویژگی یاران حضرت، بصیرت است. یکی از شهدای کربلا نافع بن هلال است. او بسیار خوش هیکل، رشید، بااستقامت و تیرانداز ماهری بوده که در مسیر به امام حسین (علیه السلام) پیوسته بود او از آن کسانی است که رفت و برای امام حسین (علیه السلام) آب آورد. ایشان کسی است که شب عاشورا با امام حسین (علیه السلام) قدم می زد و ملازم حضرت بود شب عاشورا وقتی حضرت سخنرانی می کردند نافع بن هلال بلند شد و عرض کرد یابن الرسول الله ما با انگیزه و بصیرت آمده ایم هر که با تو دشمن است با او می جنگیم و هر که با تو دوست است با او مهربانیم و از مرگ هم نمی ترسیم. در احوال او نوشته اند که در روز عاشورا بازوهای او را شکستند و دیگر نمی توانست شمشیر دست بگیرد او را دستگیر کردند و پیش عمر سعد بردند و همانطور که خون از دستانش می چکید و بندش مجروح بود عمر سعد به او گفت چه کردی؟ نافع جواب داد 12 نفر از شما را من کشتم و نمی دانم که چند نفر را مجروح کردم و پس از این سوال و جواب عمر سعد به شمر دستور داد که او را بکشد.
جوانان عزیز! انسان باید بصیرت داشته باشد خوارج حافظ قرآن بودند ولی بصیرت نداشتند. وقتی ابن عباس پیش خوارج آمد و به نزد امیرالمومنین (علیه السلام) برگشت به حضرت عرض کرد کسانی را دیدم که پیشانی کف دست و زانوهایشان پینه بسته است (از بس نماز خوانده اند و عبادت کرده اند) و چهره هایشان از زهد خشک شده است. لباس هایشان، لباسهای ساده است زبانهایشان دائما به ذکر و قرآن مشغول است اما اینها بصیرت نداشته اند.
پس از شهادت امام صادق (علیه السلام) وصیت نامه حضرت را باز کردند تا ببینند جانشین حضرت کیست چون که منصور دوانقی گفته بود که هر کس جانشین امام صادق (علیه السلام) باشد باید او را کشت. حضرت نوشته بودند یکی از این پنج نفر جانشین من است:
1- منصور دوانقی 2- حاکم مدینه که انسان ستمکاری بود 3- عبدالله افتح که پسر امام بود و از لحاظ جسمی متعادل نبود 4- همسر حضرت 5- موسی بن جعفر(علیه السلام).
ابوحمزه ی ثمالی که دعای معروفی از و در مفاتیح وجود دارد و پدر سه شهید بود روزی در کنار قبر مطهر امیرالمومنین (علیه السلام) در نجف نشسته بود و در حال تفسیر قرآن بود شخصی به او خبر داد که امام جعفر صادق (علیه السلام) از دنیا رفته است او بلند شد ناله و صیحه ای زد و بیهوش شد و بر زمین افتاد وقتی بلند شد پرسید که جانشین حضرت چه کسی شد جواب دادند که پنج نفر را مشخص کرده است. ابوحمزه جواب داد که خدا را شکر که امام جعفر صادق (علیه السلام) تکلیف ما را مشخص کرد و ما را هدایت کرد به او گفتند از کجا معلوم است که جانشین حضرت کیست منصور و حاکم مدینه ظالم هستند زن هم که در میان ائمه نیست و عبدالله افتح هم جسم جالبی ندارد و فکر سالمی هم ندارد ابوحمزه پاسخ داد پس معلوم می شود که موسی بن جعفر جانشین حضرت است نتیجه می گیریم که امام صادق (علیه السلام) برای دفع فتنه و از روی بصیرت این وصیت را کرده بودند.
در روایت دیگری آمده که امام رضا (علیه السلام) از دنیا رفتند در خانه ی امام جمع شدند تا ببینند جانشین امام کیست یونس بن عبدالرحمن که از اصحاب امام رضا (علیه السلام) بود به او گفتند که امام جواد (علیه السلام) که هفت سال دارد جانشین امام است او گفت مگر می شود که یک انسان هفت ساله امام شود ما قبول داریم که او امام است اما الان نمی توانیم به حرف او گوش بدهیم چون که بالغ نشده است برای او یک قائم مقام مشخص می کنیم تا امام به بلوغ برسد یکی دیگر از اصحاب گلوی او را گرفت و او را به دیوار زد و گفت یونس ساکت باش مگر امام کوچک و بزرگ دارد.
از این دو داستان نتیجه می گیریم که هر دوی این افراد (ابوحمزه ثمالی و یونس بن عبدالرحمن) هر دو انسانهای خوبی بودند اما بصیرت بین این دو باعث تفاوت هایشان شده است و بصیرت قدرت تشخیص است.
روایتی در نهج البلاغه آمده است که امیرالمومنین (علیه السلام) ویژگیهای شخص بصیر را اینگونه بیان می کند 1- بصیر کسی است که وقتی چیزی را می شنود اول فکر می کند 2- وقتی نگاه می کند با دقت می نگرد و نگاهش سطحی نیست 3- شخص بصیر از تاریخ عبرت می گیرد. حضرت می فرمایند وقتی این طور شد شخص بصیر هر جا که راه روشنی بود وارد می شود اما جایی که شفاف نیست می ایستد و وارد نمی شود. در سوره ی روم آیه 45 خداوند تبارک و تعالی از حضرت ابراهیم و اسحاق و یعقوب تعریف کرده است به خاطر کارهایی که انجام داده اند و قدرت داشتند و بصیر بوده اند. حضرت ابراهیم (علیه السلام) بت شکست و حضرت اسحاق در مقابل مشرکین ایستاد و حضرت یعقوب جامعه را به هدایت دعوت کرد.
عزیزان من! بصیرت سه گونه است.
بصیرت اخلاقی: امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود نخستین نشانه ی انسان بصیر و اولین معرفت عمیق این است که انسان عیب های خودش را بشناسد و در رفع آن بکوشد.
در حدیث دیگری می فرماید عاقل ترین مردم کسی است که به عیوب مردم کور باشد و به عیوب خود آگاه باشد که البته در جامعه ی امروز برعکس به این عمل می شود انسانها به عیوب دیگران بصیرند و عیوب خودشان توجهی ندارند و در روایت آمده است که هر کس عیب های مردم را بیان کند و آنها را بزرگ کند و عیب های خودش را فراموش کند مشمول مکر الهی قرار می گیرد و خدا آن صفات را در خود او قرار می دهد و آن بلاها را سر خودش در می آورد و هر کس شامل مکر خدا شود به زمین می خورد. شخصی بود که از کارمندان بنی امیه بود و برای آنها کار می کرد و طبعا مال و درآمدش حرام بود ناگهان تصمیم گرفت که عوض شود پیغام داد به محضر امام صادق (علیه السلام) که چه کنم حضرت پاسخ دادند که شرطش این است هر چه مال جمع کرده ای به صاحبانش برگردانی او هم همین کار را کرد. هنگام مرگ این شخص امام جعفر صادق (علیه السلام) به او فرمودند ما بهشت را برای تو ضمانت می کنیم چون که تو بصیرت اخلاقی پیدا کردی.
دوم بصیرت دینی: یعنی این که انسان دین صحیح را از میان دیگر ادیان تشخیص دهد و به آن عمل کند و تردید از دفاع در مقابل اعتقاداتش پیدا نمی کند در این زمان ما که نداها و فریادهای مختلفی وجود دارد با وجود اینکه امام زمان (علیه السلام) نیست اما معیارهای امام که هست سخنان امیرالمومنین (علیه السلام) و امام حسین و بقیه ائمه (علیهم السلام) وجود دارد. اگر جبهه ای حرف هایش دفاع از ائمه است و جبهه ی دیگر دفاع از اسرائیل و دشمنان ائمه هست ما باید بدانیم که از کجا باید پیروی کنیم در روایت آمده است هر کس با علما نشست و برخاست کند بصیر می شود این علما برای ما الگو هستند وظیفه ی ما در دوران غیبت این نیست که چون امام وجود ندارد ما خودمان را کنار بکشیم یعنی باید هزاران سال تکلیف تعطیل بشود؟
بصیرت سوم بصیرت سیاسی است که کمی مشکل است و به روشنی آن دو مورد قبلی نمی باشد انسان در مورد بصیرت اخلاقی می تواند بنشیند و ایرادات خودش را پیدا کند و آنها را رفع کند در بصیرت دینی با مطالعه ی قرآن و سخنان اهل بیت و ائمه (علیهم السلام) راه را پیدا می کند اما در مسائل سیاسی این که انسان در موضع گیری هایش چگونه عمل کند خیلی مهم است و باید شاخص داشته باشد. در جنگ صفین جوانی به امیرالمومنین (علیه السلام) ناسزا می گفت:
هاشم بن عتبه که از اصحاب امیرالمومنین بود آمد و این جوان را متوقف کرد و نگذاشت که او دیگر ناسزا بدهد و از او پرسید که به چه دلیل فحش می دهد آن جوان گفت به دو دلیل فحش می دهم یکی این که به ما گفته اند علی نماز نمی خواند و او قاتل خلیفه ی سوم است و من از روی اعتقاد در حال جنگ با او هستم و به او ناسزا می گویم. گاهی شایعه پراکنی برای کسی یک باور برای انسان درست می کند اما وقتی در عمق قضیه وارد می شود می بینی که این طور نیست هاشم مرقال می گوید که این جوان را به نزد بقیه اصحاب آوردند و آنها را به آن جوان نشان دادم و به او گفتم که این اشخاص مثل عمار یاسر و اویس قرنی از امیر المومنین دفاع می کنند به نظر تو این افراد مهم با این ویژگیهای خاص از یک بی نماز دفاع می کنند؟ واقعیت را به آن جوان گفتم و واقعیات را برای او بیان کردم و مسائل برایش روشن شده است.
عزیزان! چه کار باید بکنیم بصیرت پیدا بکنیم؟ بصیرت قطب نمای حرکت است و راه راست را به ما نشان می دهد. بصیرت یک پشتوانه ی عالمانه می خواهد و این پشتوانه، علما هستند که مرزبانان صغور اسلام هستند.
انسان بصیر تردید ندارد. بریر وقتی در روز عاشورا به میدان آمد در مقابل شخصی به نام معقل از سپاه عمر سعد قرار گرفت و به او گفت بیا همدیگر را نفرین کنیم چون که من یقین دارم که راه ما بر حق است بریر نفرین کرد و در اولین ضربه به معقل کشته شد البته کسانی هم بودند که این صحنه را دیدند و درس نگرفتند. انسان بصیر درس می گیرد ولی انسان اعمی درس نمی گیرد و عبرت نمی گیرد.
قرآن کریم در سوره ی مبارکه حدید آیه 28 خطاب به رسول گرامی اسلام می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید اگر تقوا داشته باشد خداوند دو رحمت به شما عنایت می کند یکی در دنیا و یکی در آخرت، ما یک نوری به او می دهیم که راه را پیدا کند.
والسلام علیکم ورحمه ا... وبرکاته