بى پرده نظر به كعبه راز كنيد
از مهر دريچه اى به دل باز كنيد
اندوخته حساب فردا عشق است
امروز بيائيد، پس انداز كنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد الله رب العالمين و صلى الله على محمد و اهل بيته الطيبين الطاهرين الهداة المعصومين و لعنة الله على اعدائهم اجمعين من الان الى قيام يوم الدين
مظلوميتها رمز پيروزى و تداوم نهضت حسينى
السلام عليك يا ثارالله و ابن ثاره
پس از آنكه به وخامت اوضاع و جو خطرناكى كه در اثر انحرافات فراوان و وجود شبكه فعال بر عليه اسلام و مسلمين پى برديم و آنها را مورد دقت قرار داديم ،
بخوبى متوجه عظمت فداكارى سيدالشهداء عليه السلام براى نجات اسلام مى شويم ، و از صميم قلب احساس مى كنيم كه ما دين خود و مخصوصا ولايت و محبت و مكتب اهل البيت عليهم السلام را مديون فداكاريهاى سيدالشهداء و خاندان گراميش مى باشيم ،
پس از جريان عاشورا، و رسوائى جريان مخالفت اسلام ، بر عهده مسلمانان واقعى بود كه براى تداوم بخشيدن و زنده نگاهداشتن آن حادثه بزرگ ، تلاش كنند،
شگفت آنكه ، نهضت حسينى ، به گونه اى طراحى و انجام گرفته بود، كه خمير مايه بقاء نيز در درون خود آن موجود بود، و آن چيزى نيست جز همان مظلوميتهاى پى در پى ، و صحنه هاى دلخراش و فجيع كه مى توانست ، امام حسين و اهداف او را در دلها زنده و محبوب نگه دارند و دشمنانش را تا ابد رسوا كند، براى پيشبرد همين هدف است كه ما نمونه اى از اعمال ننگين و سنگدليهاى دشمنان اهل البيت و اعمال فجيعى كه با آن خاندان شد را تذكر مى دهيم ، تا تولى و تبرى كه جزء اساس مذهب ماست تقويت گردد قيام حسينى ، سراسر حماسه ، دلاورى ، عشق ، مظلوميت و عاطفه است ، و همين است رمز بزرگ پيروزى و بقاء آن تا قيامت ، چرا كه عاشورا سخن دل است ، او دل را زنده كرد و خود نيز زنده و پايدار ماند.
پرچم دين چون بجا ماند از فداكارى او
تا قيامت پرچمش را دست حق برپا كند
نازم آن آموزگارى را كه در يك نصف روز
دانش آموزان عالم را چنين دانا كند
نقد هستى داد و هستى جهان يكجا خريد
عاشق آن باشد كه چون سودا كند يكجا كند
عقل مات آمد ز دانشگاه سيار حسين
كاين چنين غوغا بپا در صحنه دنيا كند
خداوند از پيامبر در مصائب اهل البيت پيمان گرفته است
امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى پيامبر را به معراج بردند، به حضرت گفته شد: خداوند تبارك و تعالى شما را در سه چيز امتحان مى كند تا ببيند صبر شما چگونه است !
پيامبر اكرم فرمود: من به فرمان تو اى پروردگار تسليم هستم ، توان صبر هم جز بواسطه شما ندارم ، آن سه چيز كدام است ؟
به حضرت گفته شد: اولين آنها گرسنگى است و اينكه نيازمندان را بر خود و خانواده ات مقدم دارى ! پيامبر عرضه داشت : قبول كردم و راضى شدم و تسليم شدم و توفيق و صبر از شماست ، اما دومى : تكذيب و ترس شديد و فداكردن خون خود در جنگ با كفار با مال و جان خود و صبر بر مصيبتهائى كه به شما مى رسد از آنها، و از منافقين كه موجب مجروح و دردمندى شما در عمليات جنگى مى شود.
پيامبر عرضه داشت : خدايا پذيرفتم و راضى شدم و تسليم گرديدم و توفيق صبر از شماست ، و اما سومى آنها امورى است كه اهل بيت تو بعد از تو به آن مبتلا مى شوند، اما برادرت على ، از امت تو به او بدگوئى و فشار و توبيخ ، و محروميت و انكار حق و ستم ميرسد، و در آخر آن هم كشته ميشود، پيامبر عرضه داشت : خدايا قبول كردم و راضى شدم و توفيق و صبر از شماست ، (سپس خطاب آمد) اما دختر شما، مورد ستم قرار ميگيرد و محروم مى شود از حقى كه تو به او مى دهى (فدك ) و او را در حالى كه باردار است مى زنند، بر او و حريم او و منزل او بى اجازه وارد مى شوند، آنگاه به ذلت و اهانت دچار مى شود و هيچكس را نمى يابد كه جلوگير باشد، و در اثر ضربه اى كه بر او وارد ميشود آنچه در شكم دارد سقط مى كند و بخاطر همان ضربه از دنيا مى رود،
پيامبر عرضه داشت : انا لله و انا اليه راجعون ، خدايا قبول كردم و تسليم شدم و توفيق و صبر از شماست ، (سپس خطاب آمد) براى فاطمه از برادرت دو پسر خواهد بود، كه يكى از آنها با دسيسه كشته مى شود، او را غارت كرده و مورد حمله قرار مى گيرد، اين كار را امت تو با او مى كنند، پيامبر عرضه داشت : خدايا قبول كردم و تسليم شدم ، انا لله و انا اليه راجعون و از توست توفيق و صبر، (سپس خطاب آمد) و اما پسر ديگر او، امت تو او را براى جهاد دعوت مى كنند، اما او را با شكنجه مى كشند، فرزندانش و هر كه با او است از خانواده اش كشته مى شوند، حرم او را غارت مى كنند، از من (خداوند) كمك مى خواهد ولى حكم من صادر شده به شهادت براى او و همراهان او (225) - الحديث
خوش داشتند حرمت ميهمان كربلا
مظلوميت از آنجا شروع شد كه مردم كوفه در ظاهر پيشنهاد رهبرى و قيام را به حضرت امام حسين عليه السلام دادند، چقدر نامه هاى پياپى به حضرت نوشتند و در آن نامه ها ضمن گلايه از حكومتهاى سابق و جنايات آنها اظهار داشتند: ما رهبرى نداريم ، به طرف ما بيا، شايد خداوند بخاطر شما ما را بر حق گرد آورد، ما با حاكم شهر در جمعه و عيد همراه نمى شويم ، همينكه خبر آمدن شما بما برسد، حاكم شهر را به طرف شام بيرون مى كنيم ،
امثال اين نامه ها پياپى نزد حضرتش مى آمد، و در اين ميان بسيارى از كسانى كه بعدا جزء لشكر عمر ابن سعد شدند نيز نامه ها فرستادند همانند شبث ابن ربعى و عمرو ابن حجاج و حجار ابن ابجر.
نوشتند كه زمين سرسبز و ميوه ها رسيد، هر وقت خواستى بيا كه بر لشكر آماده وارد مى شوى ، و در نامه ديگر نوشتند بشتاب كه مردم منتظر شما هستند، آنها بجز شما به كسى علاقه ندارند، بشتاب ، بشتاب ، بشتاب . (226)
مؤ لف گويد: واى بر آنها، آرى لشكرشان آماده بود، اما بر عليه امام حسين ، منتظر بودند، اما براى شهادت حضرت و يارانش ،
بيا شهر كوفان سراسر گل است
چمنها پر از سارى و بلبل است
زمين چون زمرد هوا همچو سيم
گلاب آيد از جوى و مشك از نسيم
صفاى گلستان به ديدن رسيد
ثمرهاى بستان به چيدن رسيد
بيا بال بگشا دلى شاد كن
تفرج در اين جنت آباد كن
سپاهى به پيش آيدت بنده وار
كه انديشه او را نجويد كنار
آغاز دعوت و بى وفائى با فرستاده امام
امام حسين عليه السلام به دنبال نامه هاى مردم كوفه ، پسر عموى خود مسلم ابن عقيل را از طرف خود به كوفه فرستاد و فرمود: من برادرم و پسر عمويم و شخص مورد اعتماد از خاندانم را نزد شما فرستادم ، و به او گفتم حال شما را برايم بنويسد، اگر آراء شما همچنانكه در نامه هاى شما بود، باشد، سريعا نزد شما خواهم آمد انشاء الله
مسلم به كوفه آمد در ابتداء چيزى نگذشته بود كه هيجده هزار نفر با او بيعت كردند، مسلم نيز طى نامه اى جريان را گزارش كرد و از حضرت خواست كه به كوفه بيايد،
چند روزى گذشت ، تا اينكه پس از دستگيرى هانى ابن عروه حضرت مسلم خروج كرد، عبيدالله ، با سى نفر نظامى و بيست نفر اشراف به داخل قصر پناه برد، و مسلم قصر را محاصره كرد، مردم به عبيدالله و پدرش ناسزا مى گفتند.
عبيدالله به سران قبائل دستور داد تا بروند و افراد قبيله خود را بترسانند و مردم را امان دهند، همينكه مردم اين سخنان را از بالاى قصر شنيدند، شروع كردند به متفرق شدن ، به گونه اى كه زن مى آمد و دست پسر و برادرش را مى گرفت و مى گفت :
بيا برويم ، ديگران هستند، مردها هم چنين مى كردند، تا اينكه از آن عده بسيار نماند مگر سى نفر، با اين تعداد نماز مغرب را حضرت مسلم در مسجد خواند، اندكى نگذشت ، كه با او جز ده نفر نماند، وقتى از در بيرون آمد، هيچكس با حضرتش نبود، حتى كسى نبود كه راه را به مسلم (كه در اين شهر غريب بود) نشان دهد، سرگردان در ميان كوچه هاى كوفه مى گذشت ،
حضرت مسلم در كوفه غريب مى شود
ابن زياد كه ديد ديگر اطراف قصر خبرى نيست آمد و مردم را جمع كرد و آنها را نسبت به پناه دادن حضرت مسلم ، تهديد نمود، هيچكس حضرت مسلم را پناه نداد، جز زنى بنام طوعه ، اين زن منتظر فرزندش بود، مسلم سلام كرد و از زن آب خواست ، آب آشاميد و نشست ، زن ظرف را برد و برگشت ديد مسلم نشسته ، گفت : آيا آب نياشاميدى ؟ فرمود: چرا، عرض كرد، برو نزد خانواده ات ، حضرت ساكت شد و دوباره گفت : حضرت چيزى نفرمود، بار سوم گفت : اى بنده خداى خدا ترا سلامت دارد، نزد خانواده ات برو خوب نيست كه بر درب خانه من بنشينى ، من راضى نيستم ، حضرت برخاست و گفت : اى كنيز خدا، من در اين شهر منزلى ندارم ، فاميلى ندارم ، آيا مى خواهى اجرى ببرى و كار نيكى بكنى ، شايد بعدا تلافى كنم ، عرض كرد: چيست ؟ حضرت فرمود: من مسلم ابن عقيل هستم ، اين مردم به من دروغ گفتند و فريبم دادند و مرا بيرون كردند، زن با تعجب پرسيد: شما مسلم هستى ؟ فرمود: آرى ، عرض كرد: بيا داخل ، اتاق جدا برا حضرت آماده كرد و شام آورد، حضرت نخورد، تا اينكه پسرش آمد و از رفت و آمد مادر فهميد كه در اتاق كسى هست ، بالاخره مادرش پس از گرفتن عهد و قسم ، خبر را فاش نمود، آن پسر نيز صبح خبر را براى ابن زياد فرستاد، زن براى مسلم آب وضوء آورد و عرض كرد: ديشب نخوابيدى ؟ فرمود: اندكى خوابيدم ، عمويم اميرالمؤ منين را در خواب ديدم بمن فرمود: عجله كن ، عجله كن ، به گمانم كه امروز آخرين روز عمر من است .
طولى نكشيد كه لشكر ابن زياد به در خانه طوعه رسيد، حضرت زره پوشيد و سوار بر اسب ، سريعا از خانه خارج شد تا مبادا خانه را آتش بزنند، مثل شير ژيان بر آن روبه صفتان حمله ور شد، هفتاد و چهارنفر را كشت ، آنقدر دلاور بود كه فرمانده سپاه دشمن ، نيروى كمكى خواست ، ابن زياد گفت ما تو را به جنگ يك نفر فرستاديم ، اين چنين در ميان شما لرزه انداخته ، اگر شما را نزد غير او (امام حسين ) بفرستيم چه مى كنى ؟!
فرمانده سپاه پيغام داد: آيا گمان مى كنى كه مرا به نزد يكى از بقالهاى كوفه فرستاده اى ، آيا نمى دانى كه مرا به نزد شير غران و شمشير بران در دست دلاور دوران از خاندان بهترين مردم جهان فرستاده اى ؟
گويند مسلم دست مرد را مى گرفت و به پشت بام مى انداخت .
مسلم همچنان يكه و تنها مى جنگيد و از آن نامردها كه با او بيعت كرده بودند، يك نفر به كمك وى نيامد، نه تنها نيامدند بلكه او را سنگباران مى كردند.
حضرت را امان دادند قبول نفرمود، تشنگى بر حضرتش غلبه نمود، از هر طرف حضرت را احاطه كردند، ظالمى بر لب بالاى او زد حضرت با شمشيرى او را به درك فرستاد، از پشت با نيزه مسلم را سرنگون كردند،
در ميان راه مسلم مى گريست ، يكى گفت : همانند تو و هدفى كه داشتند وقتى گرفتار شد، نبايد گريه كند، مسلم فرمود: بخدا سوگند من براى خودم نمى گريم ، گرچه مردان را هم دوست نداشته ام ، ولى بخاطر خاندانم كه در راه هستند، بخاطر حسين و خاندان او مى گريم ، آب طلبيد، خواست بنوشد، ظرف آب پرخون شد، سه بار عوض كردند، بار سوم دندانهاى جلوى حضرتش داخل ظرف افتاد، گفت : الحمدالله ، اگر روزى من بود نوشيده بودم ،
وسرانجام پس از گفتگوى و جسارتهاى ابن زياد، او را بر بالاى دارالامارة به شهادت رساندند و سر و پيكر او را از بالا به زمين انداختند و در ميان شهر آن را بر روى زمين مى كشيدند و اين در روز عرفه نهم ذى حجه بود.(227)
روز خونينى كه شورش در فضا افتاده بود
كوفه در وحشت زخونين ماجرا افتاده بود
در دل امواج حيرت زير رگبار بلا
كشتى بى بادبان بى ناخدا افتاده بود
ميزبانان در پناه ساحلى دور از خطر
ميهمان در بحر خون بى آشنا افتاده بود
نائب فرزند زهرا نو گل باغ عقيل
دستگير مردمى دور از وفا افتاده بود
در ميان اولين دشت مناى شاه عشق
اولين قربانى راه خدا افتاده بود
در كنار كاخ حمراء پيش چشم مرد و زن
پيكر مجروح مسلم مسلم سر جدا افتاده بود
در جدال حق و باطل آن دلير جان فدا
آنقدر ايستاده بودى تا ز پا افتاده بود
در دم آخر سرشك حسرتش بودى روان
چون بياد كاروان كربلا افتاده بود
هر كه فدائى ماست با ما حركت كند
درست همان روز كه مسلم در كوفه به شهادت رسيد، امام حسين از مكه به عراق حركت نمود، حج را تبديل به عمره نمود، زيرا از دست بنى اميه در امان نبود، آنها مصمم نبود به هر ترتيب كه شده حضرتش را هلاك كنند.
در آنجا حضرت خطبه اى خواند و پس از حمد و ثناى الهى و درود بر پيامبر اكرم فرمود: مرگ براى اولاد آدم همانند گردنبند بر گردن دختران ترسيم شده است ، چقدر مشتاقم به ديدار نياكان خودم ، همانند علاقه يعقوب به يوسف ، برايم آرامگاهى آماده شده كه من به آنجا خواهم رفت ، گويا اعضايم را درندگان بيابان در زمينى ميان نواويس و كربلا پاره پاره مى كنند و شكمهاى خود را از من پر و سيراب مى كنند، از روزى كه با قلم (تقدير) نوشته شده چاره اى نيست خشنودى خدا، خشنودى ما اهل البيت است ، ما براى او صابريم و او پاداش صابرين بما خواهد داد،
و در پايان فرمود: هر كه جان خود را براى ما بذل مى كند و تصميم به ملاقات خدا گرفته است با ما حركت كند كه من فردا صبح حركت مى كنم انشاء الله
اى دل گرت هواى بهشت است رو متاب
از درگه محمد و آلش به هيچ باب
از غير خاندان نبى كام خود مجوى
لب تشنه اى كجا شده سيراب از سراب
آسوده خاطراند محبانشان به حشر
آندم كه خلق را همه خوف است و اضطراب
بى مهر آل ساقى كوثر در آن جهان
هرگز طمع مدار زحق كوثرى شراب
جز درگه محمد و آلش درى مكوب
كانجا نمانده است سؤ الى بلاجواب
آباد گشت آخرتش آنكه مهرشان
با خويشتن ببرد از اين عوالم خراب
سخنان محمد حنفية هنگام خروج حضرت
شب هنگام محمد ابن حنفيه برادر سيدالشهداء عليه السلام آمد نزد حضرت آمد و عرض كرد: اى برادر، شما دوروئى مردم كوفه را با پدر و برادرت مى دانى ، مى ترسم حال شما نيز مثل گذشته ها باشد، اگر مايلى همينجا بمان كه عزيزترين ساكنين حرم هستى كه از او دفاع مى شود، حضرت فرمود: برادر، مى ترسم يزيد ابن معاويه مرا در حرم ترور كند و به وسيله من حرمت اين خانه شكسته شود،
محمد عرض كرد: پس به يمن يا اطراف بيابان برو تا كسى به شما دسترسى پيدا نكند، حضرت فرمود: در سخن تو فكر مى كنم ، هنگام سحر بود كه به محمد گفتند: امام حسين در حال حركت است ، آمد و افسار ناقه حضرت را گرفت و عرض كرد: برادرم ، مگر نفرمودى كه راجع به درخواست من فكر كنى ؟ حضرت فرمود: آرى ، عرض كرد: پس چرا در رفتن عجله دارى ؟
فرمود: بعد از رفتن تو، پيامبر نزد من آمد و فرمود: يا حسين خروج كن ، خدا مى خواهد تو را كشته ببيند، محمد ابن حنيفه گفت : انا لله و انا اليه راجعون ، شما كه با اين وضع خارج مى شوى چرا زنها را با خود مى برى ! حضرت فرمود:
پيامبر به من فرمود: خداوند مى خواهد اينها را اسير ببيند!
مؤ لف گويد: دستور پيامبر به امام حسين و همراه بردن زنها، نشان دهنده واقعيت قيام امام حسين و اسرار باطنى آن كه همان احياء دين اسلام با شهادت و اسارت است مى باشد، و مى فهماند كه از راه شهادت و اسارت است كه دين الهى استوار مى گردد
ترويج دين اگر چه به خون حسين شد
تكميل آن به موى پريشان زينب است
امام حسين بخاطر احترام خانه خدا خارج شد
امام باقر عليه السلام فرمود: امام حسين يك روز قبل از يوم التروية از مكه خارج شد، عبدالله ابن زبير حضرت را مشايعت كرده گفت : يا اباعبدالله هنگام حج است ، شما به عراق مى رويد؟! حضرت فرمود:
اى پسر زبير اگر من كنار فرات دفن شوم ، خوشتر است نزد من از اينكه كنار كعبه دفن شوم (228)،
مؤ لف گويد: امام حسين عليه السلام در اين جمله كوتاه به مطالبى اشاره فرمود: 1 - اينكه حضرت مى داند كه در كربلا شهيد و دفن خواهد شد
2 - اينكه بنى اميه حضرت را رها نخواهند كرد حتى در كنار خانه خدا.
3 - احترام خانه خدا لازم است ، حتى از مثل حسين ابن على عليه السلام هنگام خروج بر يزيد و هنگام حج ،
4 - از آنجا كه اين عبدالله ابن زبير سه سال بعد خروج كرد و در همين خانه خدا متحصن شد و سبب گرديد كه دو بار بواسطه او خانه خدا آتش بگيرد و مورد اهانت قرار گيرد، يكبار در اواخر عمر يزيد و يكبار در زمان حجاج ، گويا اين فرمايش امام حسين اشاره به آينده اين ناجوانمرد و تذكرى است به او كه حريم خانه خدا را حفظ كند.
رفتى بپاس حرمت كعبه به كربلا
شد كعبه حقيقى دل ، كربلاى تو
اجر هزار عمره و حج در طواف توست
اى مروه و صفا به فداى صفاى تو
از آب هم مضايقه كردند كوفيان
يكى از وقايع تكان دهنده كربلا كه اوج مظلوميت امام حسين و يارانش و از آن طرف شقاوت دشمنانش را نشان مى دهد، بستن آب بر روى خاندان پيامبر است ، با وجود اينكه در ميان سپاه امام حسين زن و بچه و پيرمرد و افراد ضعيف وجود داشتند،
ابن زياد به عمر ابن سعد نوشت : ميان حسين و اصحاب او و آب مانع شو، مبادا كه قطره اى آب بنوشند همچنانكه با عثمان انجام دادند، عمر ابن سعد نيز عمرو ابن حجاج را با پانصد سوار ماءمور شريعه فرات نمود. (229)
خدا مى داند كه عطش با امام حسين و اصحاب حضرت و خاندانش چه كرد؟
يك بار حضرت ، اصحاب را با اباالفضل فرستاد و موفق شدند پس از يك درگيرى مقدارى آب بياورند، روز عاشورا عطش بر امام حسين فشار آورد - حضرت پس از شهادت اصحاب و يارانش - بطرف فرات حمله كرد، سپاه مانع شد، يكى فرياد زد ميان حسين و آب مانع شويد حضرت عرضه داشت : خدايا او را تشنه گردان ، آن ملعون خشمگين شد، با تير سيدالشهداء را هدف قرار داد، حضرت تير را بيرون كشيد، دو دست خود را از خون پر كرد و عرضه داشت : خدايا بتو شكايت مى كنم از آنچه با پسر دختر پيامبر انجام مى گيرد،
راوى گويد: در اثر نفرين حضرت ، اندكى نگذشت كه آن مرد به بيمارى عطش دچار شد، هر چه مى نوشيد، سيرآب نمى شد و مى گفت : مرا آب دهيد، تشنگى مرا كشت ، تا اينكه پس از اندكى شكمش مثل شكم شتر بر آمده شد. (230)
حضرت از فشار تشنگى به طرف فرات حمله مى كرد، اما هر بار دشمن مانع مى شد، يكبار حضرت بر چهار هزار ماءمور شريعه فرات حمله كرد و وارد شريعه شد و اسب را داخل شريعه نمود، اسب خواست آب بنوشد، حضرت فرمود: تو تشنه اى من هم تشنه ام ، بخدا سوگند من آب نمى آشامم تا تو بنوشى ، اسب با شنيدن سخن امام حسين ، گويا سخن حضرت را فهميد سر بلند كرد و آب نخورد، حضرت فرمود: بنوش من هم مى نوشم ، مشتى از آب برداشت كه بياشامد كه ناگاه يكى صدا زد يا اباعبدالله ، تو از نوشيدن آب لذت مى برى در حالى كه حرم تو مورد تجاوز است ، حضرت آب را ريخت و حمله كرد وقتى برگشت ، ديد خيام حرم سالم است . (231)
فداى لب تشنه ات يا حسين
هلال ابن نافع گويد: هنگام شهادت حضرت امام حسين بالاى سر حضرت آمدم ، بخدا قسم كشته اى غرقه در خون ، نيكوتر و نورانى تر از او نديدم ، نور صورت و هيبت او مرا از تفكر در شهادتش مشغول كرد، و او در آن حال آب طلب مى كرد، شنيدم مردى گفت : بخدا سوگند از اين آب نياشامى تا به آب جوشان (جهنم ) وارد شوى حضرت فرمود: واى بر تو من از آب جوشان جهنم نمى نوشم ، من بر جدم پيامبر وارد مى شوم و در منزل او ساكن مى شوم ، در جايگاه صدق ، نزد مالك قدرتمند، و از آب صاف مى نوشم و از كارهاى شما شكايت مى كنم . (232)
مؤ لف گويد: مصيبت عطش بر سيدالشهداء از همه سنگين تر بود، نه از آن جهت كه تشنگى سراسر وجودش را فراگرفته بود و لبها خشك و پژمرده و چه بسا دهان مجروح و سوى چشم كم شده بود، نه ، بلكه از آن جهت كه فرياد العطش اطفال مظلومش را مى شنيد، از آن جهت كه جوان برومند او على اكبر، از پدر تقاضاى آب ، كه حق حيات است دارد، اما سيدالشهداء آبى نمى يابد، از آن جهت كه صورت طفل شيرخوار خود را مى بيند كه چگونه از تشنگى به كام مرگ فرو مى رود و آتش گرفته ، اما چاره اى ندارد، آرى اگر براى ديگران آب براى رفع عطش بود، براى على اصغر هم آب بود و هم غذا، چرا كه مادرش نيز شير نداشت ، چقدر سنگين است بر مثل سيدالشهداء كه از آن مردمان پست ، براى طفل خود تقاضاى آب كند، اما با تير به او پاسخ دهند، و بالاخره برادر گرامى خود را براى طفل خود تقاضاى آب كند، اما با تير به او پاسخ دهند، و بالاخره برادر گرامى خود را براى آوردن آب فرستاد، گويا اطفال منتظر آب بودند، كه ديدند سيدالشهداء برگشت و خبر شهادت برادر را آورد.
فرياد العطش ز بيابان كربلا
كشتى شكست خورده طوفان كربلا
در خاك و خون طپيده بميدان كربلا
گرچه روزگار بر او فاش مى گريست
خون مى گذشت از سر ايوان كربلا
نگرفته دست دهر گلابى به غير اشك
ز آن گل كه شد شكفته به بستان كربلا
از آب هم مضايقه كردند كوفيان
خوش داشتند حرمت مهمان كربلا
بودند ديو و دد همه سيراب و مى مكيد
خاتم زقحط آب سليمان كربلا
زآن تشنگان هنوز بعيوق مى رسد
فرياد العطش ز بيابان كربلا
آه از دمى كه لشكر اعلاء نكرده شرم
كردند رو به خيمه سلطان كربلا
زاده ليلا مرا مجنون مكن
يكى از صحنه هاى تكان دهنده كه سند مظلوميت اهل البيت عليهم السلام و شقاوت دشمنان ايشان است ، شهادت فرزند برومند و جوان رشيد امام حسين ، حضرت على ابن الحسين است ،
على اكبر جوانى بود بسيار زيبا از پدر اجازه ميدان گرفت ، حضرت اجازه فرمود، آنگاه با نااميدى نگاهى به او نمود و در حالى كه چشم از جوان برگرفته بود گريست ،
و عرضه داشت : خدايا بر اين گروه شاهد باش ، همانا جوانى در مقابل آنهاست كه در خلقت ظاهرى و صفات باطنى و منطق از همه به پيامبر شبيه تر است ، ما هرگاه مشتاق پيامبرت مى شديم ، به صورت او نگاه مى كرديم ، بارالها بركات زمين را از آنها رفع كن . ميان آنها تفرقه انداز و آن ها را پاره كن و حاكمان را هرگز از ايشان خشنود مكن . اينها ما را دعوت كردند تا ما را كمك كنند، ولى بر ما خروج كرده با ما نبرد مى كنند.
سپس حضرت بر عمر ابن سعد فرياد بر آورد و فرمود: تو را چه مى شود، خدا نسل تو را قطع كند و كار تو را بى بركت كند و بر تو كسى را مسلط كند تا بعد از من تو را در بسترت ذبح كند، همچنانكه رحم مرا قطع كردى و رعايت فاميلى مرا با پيامبر نكردى ، سپس با صداى بلند اين آيه را تلاوت فرمود: ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل عمران على العالمين ذرية بعضها من بعض و الله سميع عليم .
على اكبر بر آن دشمنان حمله نمود، عده بسيارى از آنها را كشت ، به گونه اى كه فرياد از جمعيت بر آمد، سپس در حالى كه هفتاد نفر را به هلاكت رساند و جراحات بسيار بر بدنش وارد آمده بود، به نزد پدر بازگشت و عرض كرد: پدر جان تشنگى مرا كشت ، سنگينى اين آهن (زره ) مرا از كار انداخته است ، آيا جرعه آبى هست كه با آن بر اين دشمنان قوت يابم ؟
سيدالشهداء با شنيدن اين كلمات گريست (آب كمترين چيزى است كه يك فرزند از پدر مطالبه مى كند، تا چه رسد به على اكبر آن هم با كيفيت در مقابل امام حسين عليه السلام ) حضرت فرمود: وا غوثاه ، پسرم اندكى نبرد كن ، بزودى جدت محمد را ملاقات مى كنى ، با جام خود شربتى به تو مى دهد كه هرگز تشنه نشوى .
در برخى روايات آمده است حضرت فرمود: پسرم زبانت را بياور، زبان او را مكيد و انگشتر خويش به وى داد و فرمود اين را در دهان بگير و به نبرد با ايشان برو،
على اكبر به ميدان آمد، نبردى سخت نمود، ظالمى با شمشير بر فرق سرش كوبيد، على اكبر خم شد و گردن اسب را با دو دست گرفت ، اسب ايشان را به طرف لشكر دشمن برد، آنقدر با شمشير بر او زدند كه او را پاره پاره نمودند در آخرين لحظه صدا زد: اى پدر اين جد من ، رسول الله است كه با جام خود مرا به گونه اى سيراب كرد كه هرگز تشنه نشوم ، به شما هم مى گويد بشتاب بشتاب ، براى شما هم جامى آماده كرده است تا اكنون بنوشى ،
در اين هنگام بود كه صداى گريه سيدالشهداء بلند شد، با اينكه تا آن موقع كسى صداى گريه حضرت را نشنيده بود، و فرمود: خداوند بكشد گروهى كه تو را كشتند، اينها چقدر بر خداوند و هتك حرمت پيامبر جراءت كردند، سپس در حاليكه اشك از چشمهاى حضرت سرازير بود فرمود: على الدنيا بعدك العفا ، دنيا پس از تو ارزشى ندارد.
در اين هنگام زينب كبرى با عجله بيرون آمد و فريادكنان خود را بر روى على اكبر انداخت ، امام حسين خواهر را به خيمه بازگرداند و به جوانان فرمود: برادر خود را به خيمه ها ببريد، (233)
پس بيامد شاه اقليم است
بر سر نعش على اكبر نشست
سرنهادش بر سر زانوى ناز
گفت كى باليده سرو سرفراز
اين بيابان جاى خواب ناز نيست
ايمن از صياد تيرانداز نيست
خيز تا بيرون از اين صحرا رويم
نك بسوى خيمه ليلا رويم
بيش از اين بابا دلم را خون نكن
زاده ليلا مرا مجنون مكن
رفتى و بردى ز چشم باب خواب
اكبرا بى تو جهان بادا خراب
جسارت مردى شامى به دختر امام حسين عليه السلام
در مجلس يزيد مردى از اهل شام به يزيد گفت : يا اميرالمؤ منين اين دختر را بمن ببخش ، دختر سيدالشهداء لرزيد لباس عمه اش زينب را گرفت و گفت : عمه جان يتيم شدم ، حالا بايد به خدمت هم گرفته شوم ؟!
زينب كبرى به آنمرد فرمود: دروغ گفتى بخدا، نه تو مى توانى چنين كنى و نه يزيد،
يزيد در خشم شد و گفت : دروغ گفتى ، بخدا اين حق من است ، اگر بخواهم انجام مى دهم ، زينب كبرى فرمود: نه والله ، خداوند اين حق را به تو نداده است مگر اينكه از ملت ما (اسلام ) خارج شوى و دينى غير از دين ما بگيرى ،
يزيد از خشم برافروخت و گفت : در روى من اين سخن مى گوئى ، پدر و برادرت از دين خارج شدند، زينب كبرى فرمود: با دين خدا و پدر و برادرم تو و جد تو و پدرت هدايت يافتيد اگر مسلمان باشى ؟!
يزيد گفت : دروغ گفتى اى دشمن خدا، زينب فرمود: تو اميرى و از سلطنت خود سوء استفاده مى كنى و ستم مى كنى گويا يزيد حيا كرد و ساكت شد.
آن مرد شامى دوباره سخن (زشت ) خود را تكرار كرد، يزيد گفت : دور شو خدا مرگت دهد و از روى زمين بردارد. (260)
آنگاه يزيد دستور داد تا بانوان را با امام به زندانى بردند كه از سرما و گرما محفوظ نبودند، به گونه اى كه چهره آنها پوست انداخت . (261)
و در روايت است كه امام صادق عليه السلام فرمود: كه امام سجاد و همراهان حضرت را در اتاقى (مخروبه ) نهادند، برخى از اسرا گفتند ما را به اين جهت در اين اتاق زندانى كرده اند تا سقف بر سر ما فرود آيد،
زندانبانان كه رومى بودند به يكديگر با زبان رومى گفتند: اينها را نگاه كنيد، مى ترسند كه سقف بر سرشان فرود آيد در حالى كه فردا آنها را خارج كرده مى كشند، امام سجاد فرمود: جز من كسى زبان رومى نمى دانست .
و طبق پاره اى از روايات يزيد منتظر بهانه اى بود تا امام سجاد را به قتل برساند. (262)
بخش دوم : فصل دوم : عوامل مؤ ثر در حفظ عاشورا
سيدالشهداء محور بقاء اسلام گرديد
شهادت سيدالشهداء و ياران و اسارت خاندان حضرت ، و مصائب و مظلوميتهاى فراوانى كه بر خاندان پيامبر رفت ، در آن دوران خفقان و انحراف بنى اميه ، اسلام را زنده كرد و مخالفين را رسوا نمود،
و در پى آن خداوند متعال توسط ائمه اطهار عليهم السلام ، اين حادثه بزرگ را وسيله اى براى بقاء دائمى دين خود قرار داد،
از آن به بعد، در دستورات اسلامى ، حمايت همه جانبه اى از جانب اهل البيت عليهم السلام نسبت به شئونات سيدالشهداء صورت گرفته است ، تا نام امام حسين و ياد حضرت كه رمز بقاء دين است ، هميشه در دلها زنده و پاينده بماند.
خداوند مى خواهد، از طريق سيدالشهداء كه حماسه آفرين و اميد اسلام است ، دين خود را زنده نگه دارد، به همين جهت است كه مى بينيد، زيارت قبر امام حسين ، در هر زمان مستحب مؤ كد است ، حتى زيارت حضرت از راه دور، در هر زمان توصيه مى شود، يعنى هر روز به ياد حسين باشيم ، تربت حسينى شفاست ، تا در هنگام بيمارى به واسطه سيدالشهداء از خدا حاجت بخواهيم ، تربت حسينى ، امان از هر ترس و خوفى است ، كه همراه داشتن آن فضيلت دارد، حتى در نماز سجده بر مهر حسينى فضيلت مضاعف دارد، هنگام نوشيدن آب ، سلام كردن بر حضرت و نفرين بر قاتلين او ثوابهاى بزرگ دارد، در روزهاى بزرگى كه معمولا بايد بياد خدا بود، زيارت امام حسين ، راه تقرب بخدا معرفى شده است مثل شبها و روزهاى جمعه ، ماه رمضان ، شبهاى قدر، شب نيمه شعبان ، عيد فطر و قربان ، روز عرفه و مانند آن ،
و در اين ميان ، برقرارى مجالس عزاى سيدالشهداء و گفتن شعر و گريه كردن و گرياندن و ذكر مصائب حضرت ، با آنهمه تاءكيدات و توصيه هاى فراوان حكايت از اين هدف مقدس الهى دارد كه خداوند مى خواسته است سيدالشهداء و امور مربوط به او را ضامن بقاى اسلام ناب محمدى گرداند، و حسين را خون خود قرار دهد، كه در كالبد مردم ، موجب حيات دينى آنها باشد.
اينك شما را به نمونه اى از صدها حديث و روايت كه در مورد شئونات و مسائل مربوط به سيدالشهداء وارد شده است راهنمائى مى كنيم .
افسوس كه اين كتاب حاضر، مجال آن را ندارد تا تعداد بيشترى از آنهمه روايات را براى شما عاشقان حضرتش ارائه دهيم ، چرا كه انسان تا آنهمه روايات و انبوه فضائل و توصيه ها را در مسائل مذكور، با تعابير و عناوين مختلف مشاهده نكند به عظمت مساءله آگاه نخواهد شد، و ما براى موفقيت هر چه بيشتر در ارائه اين منظور سعى كرده ايم از روايات متعدد، مطالب گوناگون را فهرست وار در دسترس شما خوانندگان قرار دهيم .
كنگره عشق نيست منزل هر بوالهوس
طاير آن آشيان جان حسين است وبس
قله قاف وجود منزل عنقا بود
بر سر اين آشيان پر نگشايد مگس
پايه اوصاف او فوق اشارات ماست
رفعت اين پايه نيست افئده رادسترس
محفل ايجاد را اوست چراغ ابد
تا ابد از نور او مشعله ها مقتبس
گشت چو كرب و بلا عارج معراج عشق
روح امينش فشاند گرد ز سم فرس
او قفس تن شكست تا به قفس ماندگان
در پى او بشكنند قالب تن را قفس
كشته بسى ديده ام در هوسى داده جان
زنده چو او كس نديد كشته به ترك هوس
رفت و شد اندر پى اش قافله دل روان
ما پى اين كاروان شاد به بانگ جرس
اى شه با فر و نور، عرش مقام تو را
لامسه عقل ما، دم زند از لايمس
بحر ثناى تو را قبول نبى زورق است
جنبش ما اندر او جنبش خار است وخس
كشته غفلت بود هر كه تو را كشته خواند
اى دم جان پرورت زنده دلان رانفس
زيارت سيدالشهداء بر مرد و زن لازم است
ائمه اطهار عليهم السلام در حفظ و بزرگداشت نهضت حسينى ، كه بمعناى حفظ و بزرگداشت دائمى و مستمر اسلام ناب محمدى است ، آنقدر اصرار مى ورزيدند كه طبق روايات متعدد زيارت سيدالشهداء را بر شيعيان بعنوان واجب معرفى كرده اند، و عده اى از بزرگان از فقهاء همانند شيخ حر عاملى در وسائل الشيعة آن را واجب كفائى مى دانند.
و شما خود به عظمت حفظ عاشورا و زنده نگاهداشتن آن بعد از مطالعه اين فرمايشات پى خواهيد برد، شايد اين حكم شرعى نيز يكى از موارد احكام ثانويه اى باشد كه ائمه اطهار بخاطر حفظ اسلام و شيعيان صادر نموده بودند.
1 - امام صادق عليه السلام فرمود: اگر يكى از شما تمام عمر خود را حج كند اما به زيارت حسين نرود، از كسانى است كه حق پيامبر را ادا نكرده ، چرا كه حق حسين از طرف خداوند بر هر مسلمانى واجب است .
2 - و در حديث ديگرى حضرت نسبت به كسى كه مى تواند ولى به زيارت سيدالشهداء نمى رود فرمود: او پيامبر و ما را عاق كرده است .
3 - و در روايت ديگرى حضرت فرمود: هر كه يك سال بر او بگذرد و به زيارت حسين نرود، يكسال از عمرش كم مى شود، سپس فرمود: اگر بگويم كه يكى از شما سى سال قبل از اجل خود مى ميرد، راست گفته ام .
4 - و در حديث ديگر امام باقر عليه السلام فرمود: از شيعيان ما هر كه نزد قبر حسين نرود، ناقص الايمان است ، ناقص الايمان است .
5 - و در حديث ديگرى فرمود: هر كه ما را دوست دارد، در زيارت حسين رغبت كند.
6 - از امام صادق عليه السلام سؤ ال شد راجع به كسى كه بى جهت زيارت حسين را ترك مى كند؟ حضرت فرمود: اين مردى جهنمى است .
7 - امام باقر عليه السلام به مردى فرمود: ميان شما و حسين چقدر فاصله است ؟ عرض كرد: بيست و شش فرسخ (156 كيلومتر) حضرت فرمود: آيا نزد او مى رويد؟ عرض كرد: نه ! حضرت فرمود: چقدر جفاكاريد؟!
8 - امام باقر عليه السلام به مردى از كوفه فرمود: آيا هر جمعه به زيارت حسين مى روى ؟ عرض كرد: خير؟ فرمود: هر ماه چطور؟ عرض كرد: خير فرمود: سالى يكبار چه ؟ عرض كرد: خير، حضرت فرمود: تو از خير محروم هستى .
9 - امام صادق عليه السلام به زنى بنام ام سعيد احمسيه فرمود: حسين را زيارت كنيد، همانا زيارت حسين بر مردان و زنان واجب است .
10 - امام باقر عليه السلام به ابوجارود فرمود: ميان تو و حسين چقدر راه است ؟ عرض كرد: سواره يك روز و پياده يك روز و مقدارى ، حضرت فرمود: آيا هر جمعه به زيارت مى روى ؟ عرض كرد: گاهى اوقات ، حضرت فرمود: چقدر جفاكارى ؟ اگر نزديك ما بود، به آنجا كوچ مى كرديم .
11 - امام باقر عليه السلام فرمود: شيعيان ما را به زيارت قبر حسين فرمان دهيد كه رفتن نزد او بر هر مؤ منى كه به امامت حسين از جانب خداوند عزوجل اقرار دارد واجب است . (263)
تو هر چه داشتى بخدا دادى اى حسين
فردا خداست جل جلاله جزاى تو
ارزش فوق العاده زيارت سيدالشهداء
يكى از اصحاب به امام صادق عليه السلام عرض كرد: فلانى مى گويد: كه به شما گفته است نوزده حج و نوزده عمره بجا آورده است ، شما فرموده ايد، يك حج و يك عمره ديگر بجا آور تا برايت يك ثواب زيارت قبر حسين بنويسند!! حضرت فرمود: دلت مى خواهد بيست حج و بيست عمره انجام دهى يا با حسين محشور شوى ؟ كداميك ؟ عرض كردم : مى خواهم با حسين محشور شوم ، حضرت فرمود: پس اباعبدالله را زيارت كن . (264)
در روايت ديگرى مردى به حضرت صادق عليه السلام عرض كرد: من نوزده حج بجا آورده ام ، دعا كنيد تا خداوند توفيق دهد به بيست حج برسانم ، حضرت فرمود: حسين زيارت كرده اى ؟ گفت : نه ، فرمود: زيارت حسين از بيست حج بهتر است . (265)
امام صادق زائر امام حسين عليه السلام را تشويق نمود
موسى ابن قاسم حضرمى گويد: در ابتداى حكومت منصور، امام صادق عليه السلام به نجف آمده و فرمود: اى موسى به جاده اصلى برو، آنجا بايست و نگاه كن ، مردى از طرف قادسيه خواهد آمد، به او بگو يكى از اولاد پيامبر تو را مى خواند او با تو مى آيد،
حضرمى گويد: به جاده رفتم مدت زيادى منتظر شدم ، هوا به شدت گرم بود، خبرى نشد، نزديك بود كه نافرمانى كنم و برگردم ، كه از دور شبحى ديدم ، نزديك من آمد، مردى بود شترسوار، گفتم : اينجا يكى از اولاد پيامبر نشانى تو را داده و تو را مى خواند، گفت : بيا برويم ، كنار خيمه شتر را خواباند و وارد شد، من درب خيمه صدا را مى شنيدم ولى آنها را نمى ديدم ، حضرت فرمود: از كجا مى آئى ؟ گفت : از دورترين نقطه يمن ، حضرت فرمود: تو بايد از فلان نقطه باشى ، گفت : بله ، فرمود: به چه منظور اينجا آمدى ؟ عرض كرد: به زيارت امام حسين آمده ام ، حضرت فرمود: تو هيچ كارى ندارى جز زيارت حسين عليه السلام ؟! آن مرد گفت : كارى ندارم ، فقط آمده ام نزد او نماز بگذارم و زيارتش كنم و سلام دهم و به نزد خانواده ام برگردم ،
امام صادق عليه السلام فرمود: در زيارت حسين چه (فضيلتى ) مى بينيد؟ او گفت : ما معتقديم كه زيارت او موجب بركت در جانمان و خانواده و اولاد و اموال و زندگى ما و موجب برآورده شدن حوائج ما مى شود،
حضرت فرمود: اى برادر يمنى ، آيا مى خواهى ، فضيلت ديگرى از فضائل او برايت اضافه كنم ؟ عرض كرد: بفرمائيد اى پسر پيامبر، حضرت فرمود: زيارت اباعبدالله معادل يك حج قبول شده پاكيزه با پيامبر است ، آن مرد تعجب كرد، حضرت فرمود: آرى بخدا، و دو حج مقبول و پاكيزه با پيامبر، آن مرد تعجب كرد، حضرت همينطور اضافه نمود تا به سى حج مقبول و پاكيزه با پيامبر رساند. (266)
اگر مى دانستند از شوق جان مى باختند
امام باقر عليه السلام فرمود: اگر مردم مى دانستند كه در زيارت حسين عليه السلام چه فضيلتى است از شوق جان مى باختند! و روحشان از حسرت جدا مى شد، محمد ابن مسلم پرسيد: در زيارت حضرت چيست ؟ حضرت فرمود:
هر كه حسين را بخاطر شوق او، زيارت كند، براى او هزار حج مقبول و هزار عمره مبرور، و اجر هزار شهيد از شهداى بدر و هزار روزه دار و ثواب هزار صدقه مقبوله و ثواب هزار بنده در راه خدا، نوشته مى شود. (267) الحديث
زيارت امام حسين عليه السلام حج فقراست
امام صادق عليه السلام فرمود: هر كه توان مالى ندارد و نمى تواند حج واجب انجام دهد، برود نزد قبر حسين عليه السلام و عرفه نزد حضرت باشد، از حج او كفايت مى كند، سپس حضرت فرمود: من نمى گويم كه از حج واجب بى نياز است ، مگر براى تنگدست ، اما كسى كه توان مالى دارد وقتى حج واجب را انجام داد و خواست ، حج يا عمره مستحبى انجام دهد و مشاغل دنيوى يا مانع ديگرى بود، اگر نزد حسين رود در روز عرفه ، اين از حج او كفايت مى كند، و خداوند چند برابر براى او اضافه مى كند، راوى از حضرت پرسيد: زيارت امام حسين معادل چند حج و چند عمره است ؟ حضرت فرمود: به شمارش در نيايد، گفتم : صدتا؟ حضرت فرمود: چه كسى مى تواند شمارش كند؟ گفتم : هزار تا؟ حضرت فرمود: و بيشتر! سپس فرمود: ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها، اگر (بخواهى ) نعمت خدا را بشمريد، نمى توانيد شمارش كنيد. (268)
بر دلم ترسم بماند آرزوى كربلا
امام صادق عليه السلام فرمود: هيچكس نيست در روز قيامت مگر اينكه وقتى بزرگوارى زوار حسين را نزد خداوند مى بيند آرزو مى كند كه اى كاش حسين ابن على را زيارت كرده بود، (269)
و در حديث ديگر فرمود: هر كه خوشحال مى شود كه روز قيامت بر سفره هاى نور قرار گيرد، از زوار حسين شود. (270)
هر روز ثواب يك حج و عمره ذخيره كنيد!
ثواب زيارت از راه دور
امام صادق عليه السلام به سدير فرمود: اى سدير آيا هر روز حسين را زيارت مى كنى ؟ عرض كردم : فدايت شوم نه ، فرمود: چقدر جفاكاريد! سپس فرمود: آيا هر جمعه او را زيارت مى كنيد؟ عرض كردم : نه ، فرمود: آيا هر ماه او را زيارت مى كنيد؟ عرض كردم : نه ، فرمود: آيا هر سال او را زيارت مى كنيد؟ عرض كردم : گاهى مى شود! حضرت فرمود: چقدر شما نسبت به حسين جفا مى كنيد! آيا نمى دانى كه خداوند عزوجل دو ميليون فرشته دارد كه پريشان حال ، بر حسين مى گريند و او را زيارت مى كنند و خسته نمى شوند؟!
چه مانعى دارد كه قبر حسين را در هر جمعه پنج بار يا در هر روز يكبار زيارت كنى ؟ عرض كردم : فدايت شوم ، ميان ما و او فرسنگهاى بسيار فاصله است ، حضرت فرمود:
برو بالاى بام ، سپس به راست و چپ توجه كن ، آنگاه سر بطرف آسمان بلند كرده ، سپس به طرف قبله متوجه شده ، مى گوئى : السلام عليك يا اباعبدالله ، السلام عليك و رحمة الله و بركاته ، (اگر چنين كردى ) براى تو يك زيارت مى نويسند، يك زيارت (معادل ) يك حج و عمره است . (271)
زيارت عاشورا را هر روز بخوانيد
امام باقر عليه السلام فرمود: هر كه حسين را در روز عاشورا زيارت كند به گونه اى كه نزد او گريان شود، خداوند را ملاقات كند در حالى كه ثواب يك ميليون حج و يك ميليون عمره و يك ميليون جهاد كه ثواب هر حج و هر عمره و هر جهاد ماند ثواب كسى باشد كه با پيامبر و ائمه اطهار عليهم السلام حج و عمره و جهاد نموده باشد، راوى گويد: عرض كردم : فدايت شوم ، ثواب كسى كه در شهرها و نواحى دور مى باشد و نمى تواند در آن روز امام حسين بيايد چيست ؟ حضرت فرمود:
چون روز عاشورا شد به صحرا يا بر بلندى در خانه خود برود و در حالى كه به حضرت اشاره مى كند، سلام نمايد و تلاش كند در نفرين بر دشمنان حضرت ، سپس دو ركعت نماز بخواند و اين كار را قبل از ظهر انجام دهد؛ اهل خانه خود را نيز به گريستن بر حضرت دستور دهد، خود بگويد و جزع نمايد، و اقامه عزا كند در خانه و يكديگر را با حالت گريان ملاقات كنند، چون اين اعمال را انجام دهند من ضامنم كه خداوند متعال تمام اين ثوابها را به او بدهد،
راوى عرض كرد: فدايت شوم شما ضامن مى شويد؟ حضرت فرمود: من ضامنم آن ثوابها را، آن گاه حضرت پس از ياد دادن زيارت عاشورا فرمود: اگر اينگونه حضرت را زيارت كنى ، همانند ملائكه اى كه زائر حسين هستند، حضرت را زيارت كرده اى و خداوند براى تو يك ميليون حسنه مى نويسد، و يك ميليون گناه عفو مى كند و يك ميليون درجه تو را بلند گردانده و همانند كسى باش كه با امام حسين عليه السلام شهيد گشته و در مقامات بلند ايشان شريك مى گردى ...
در ادامه حضرت فرمود: اى علقمه اگر بتوانى هر روز حسين را اينگونه زيارت كنى انجام ده كه براى تو نماز آن ثوابها خواهد بود انشاء الله . (272)
سيدالشهداء سه بار به ديدن اين بانو آمدند
صاحب دارالسلام مرحوم محدث نورى مى فرمايد كه حج مولى حسن يزدى ، كه مرد عابد و با تقوا و پاكيزه اى و از جمله كسانى است كه در كنار قبر حضرت امير عليه السلام مجاورت داشته ، و حق همسايگى حضرت را بجا مى آورد و در انجام عبادت بسيار پشتكار دارد، او از حاج محمد على يزدى كه مردى ثقه و امين بود نقل كرد كه در يزد مرد صالح و فاضلى بود كه به فكر آخرت خويش بود، شبها در مقبره اى خارج شهر يزد كه مزار گويند مى خوابيد.
اين مرد همسايه اى داشت كه از كودكى در مكتب و غيره با هم بودند، تا اينكه بعدها شغل عشارى (باج خواهى و پول زورگرفتن ) را انتخاب كرد و تا آخر عمر هم چنين مى بود. تا اينكه مرد و در همان مقبره مذكور نزديك محلى كه حاج محمد على يزدى مى خوابيد او را دفن كردند، هنوز يك ماه نگذشته بود كه حاج محمد على او را در خواب ديد، با حالت زيبا و سر حال از نعمت ، او گويد: نزدش رفتم و به او گفتم : من اول و آخر و باطن و ظاهر كار تو را مى دانم ، تو از كسانى نبودى كه در باطن نيكو باشى ولى ظاهرت بخاطر برخى جهات چون تقيه يا ضرورت و يا كمك به مظلوم ، توجيه شود؟
و كار تو جز عذاب نتيجه اى نداشت ، چگونه به اين مقام رسيدى ؟! آن مرد گفت : آرى مساءله همانطور است كه تو گفتى ، من تا ديروز در سخت ترين عذاب بودم ، تا اينكه همسر استاد اشرف آهنگر از دنيا رفت و او را در اينجا دفن كردند و اشاره كرد به مكانى كه صد ذراع فاصله داشت و در همان شبى كه او را به خاك سپردند، حضرت امام حسين عليه السلام سه بار به ديدن او آمدند، و در مرتبه سوم دستور فرمود: تا عذاب را از اهل اين قبرستان بردارند، به اين جهت حال من نيكو شد و در نعمت و وسعت قرار گرفتم ،
حاج محمد على گويد: با تعجب از خواب بيدار شدم ، استاد اشرف آهنگر را نمى شناختم و جاى او را نمى دانستم ،
در ميان بازار آهنگرها جستجو نمود تا استاد اشرف را پيدا كرد، از او پرسيد، آيا شما همسر دارى ؟ گفت : داشتم ، ولى ديشب فوت نمود و او را در فلان جا دفن كرديم ، و همان جائى را گفت كه در خواب آن مرد به من نشان داد، از او پرسيد: آيا همسر شما به زيارت امام حسين عليه السلام رفته بود؟ گفت : خير، پرسيد: آيا مصيبت حضرت را مى نمود؟ گفت : خير، پرسيد: آيا او براى امام حسين مجلس مصيبت برپا مى كرد؟ جواب داد: خير، منظورت از اين سؤ الها چيست ؟ آن مرد داستان خواب خود را بيان كرد و گفت مى خواهم رمز آن ارتباط ميان او و امام حسين را دريابم ،
استاد اشرف گفت : آن زن همواره به خواندن زيارت عاشورا مداومت داشت .(273)
زيارت عاشورا بلا را دفع مى كند
آيت الله حاج شيخ عبدالكريم يزدى حائرى اعلى الله مقامه مؤ سس حوزه علميه قم مى فرمود:
در اوقاتى كه در سامراء مشغول تحصيل علوم دينى بودم ، در سامراء بيمارى وبا و طاعونى شايع شد، و همه روزه عده اى مى مردند، روزى در منزل استادم مرحوم سيد محمد فشاركى اعلى الله مقامه بودم ، جمعى از اهل علم نيز حضور داشتند، ناگاه مرحوم آقا ميرزا محمد تقى شيرازى رحمة الله عليه كه در مقام علمى مانند مرحوم فشاركى بود، تشريف آوردند و صحبت از بيمارى وبا و شيوع آن شد.
مرحوم ميرزا فرمود: اگر من حكمى بكنم آيا لازم است انجام شود؟ همه اهل مجلس تصديق كردند كه آرى
ايشان فرمود: من حكم مى كنم كه شيعيان ساكن سامراء از امروز تا ده روز مشغول زيارت عاشورا شوند و ثواب آن را هديه روح شريف نرجس خاتون والده ماجده حضرت حجة ابن الحسن صلوات الله عليه و على آبائه نمايند، تا اين بلا از آنان دور شود.
اهل مجلس اين حكم را به تمام شيعيان سامراء رساندند و همه مشغول زيارت عاشورا شدند، از فراد تلف شدن شيعيان متوقف شد و از ميان شيعيان كسى نمى مرد، ولى همه روز عده اى از اهل سنت مى مردند، و اين مطلب بر همه آشكار شد، برخى از اهل سنت از شيعيانى كه با آنها آشنا بودند مى پرسيدند، چرا از شما شيعيان كسى تلف نمى شود؟ آنها مى گفتند: ما زيارت عاشورا مى خوانيم ، آنها هم مشغول خواندن زيارت عاشورا شدند و بلا از آنها هم برطرف گرديد،
اين جريان را شهيد بزرگوار آيت الله دستغيب از علامه بزرگوار حضرت آقاى شيخ حسن فريد گلپايگانى از علماى طراز اول تهران نقل نموده اند.
زيارت عاشورا اميد و پناهگاه علماء
حضرت آيت الله شيخ جواد ابن شيخ مشكور، از بزرگان علماء و فقهاء نجف اشرف و مرجع تقليد جمعى از شيعيان عراق بود كه در سال 1337 رحلت نمود.
آن مرحوم در شب 26 ماه صفر سال 1336 در نجف اشرف در خواب حضرت عزرائيل را مى بيند، پس از سلام از او مى پرسد از كجا مى آئى ؟ مى فرمايد: از شيراز و روح ميرزا ابراهيم محلاتى را گرفته ام ، شيخ مى پرسد: روح او در برزخ در چه حاليست ؟ مى فرمايد: در بهترين حالات و در بهترين باغهاى عالم برزخ ، خداوند هزار فرشته ماءمور كرده كه از او فرمان مى برند، گفتم : براى چه كارى شايسته چنين مقامى شده است ؟ آيا بخاطر مقام علمى و تدريس و تربيت شاگرد؟ فرمود: نه ، گفتم : بخاطر نماز جماعت و رساندن احكام به مردم ؟ فرمود: نه ، گفتم : پس براى چه ؟ فرمود: جهت خواندن زيارت عاشورا. (مرحوم ميرزاى محلاتى در سى سال آخر عمرش زيارت عاشورا را هيچ روزى ترك نكرد و اگر روزى بخاطر بيمارى يا امر ديگرى نمى توانست بخواند، نايب مى گرفته است ).
آن عالم بزرگوار از خواب برخاسته فردا به منزل آيت الله ميرزا محمد تقى شيرازى مى رود و خواب خود را نقل مى نمايد،
آيت الله شيرازى گريان مى شود، علتش را مى پرسند، مى فرمايد: ميرزاى محلاتى از دنيا رفته است و ايشان استوانه فقه بود،
يكى گفت : اين خوابى بوده كه واقعيت آن معلوم نيست ، ايشان فرمود: بله خواب است اما خواب شيخ مشكور است نه افراد معمولى ، فرداى آن روز بوسيله تلگراف خبر فوت ميرزاى محلاتى از شيراز به نجف اشرف مى رسد و راست بودن آن خواب آشكار مى گردد.
اين داستان را جمعى از فضلاء نجف اشرف از مرحوم آيت الله سيد عبدالهادى شيرازى - ره - كه در منزل آيت الله شيرازى و آمدن آيت الله مشكور و نقل خواب خود حضور داشته است نقل نمودند. (274)
اى كاش امام حسين را زيارت مى كردم ولى حج ...
معاوية ابن وهب يكى از اصحاب امام صادق عليه السلام است ، گويد بر امام صادق عليه السلام وارد شدم ، ديدم حضرت مشغول نماز است ، نماز كه تمام شد حضرت در حال سجده مشغول مناجات شد و در آن عرضه مى داشت :
اى خدائى كه ما را به كرامت و وصيت مخصوص گرداندى و به ما وعده شفاعت دادى و دانش گذشته و آينده را عطا نمودى و دلهاى مردم را به طرف ما متمايل كردى ، بيامرز مرا و برادرانم را، و زوار قبر پدرم حسن صلوات الله عليه را، همانها كه مال خرج مى كنند و بدن خود را به زحمت مى اندازند، تا به ما نيكى كنند، و به اميد آنچه نزد تو است مى باشند در رسيدگى به ما، و بخاطر شادى رساندن بر پيامبرت صلواتك عليه و اجابت دستور ما و به خشم آوردن دشمنان ما و تحصيل رضاى تو، اين كارها را مى كنند،
خدايا خود از جانب ما، با رضوان به آنها پاداش بده ، شب و روز نگهدارشان باش ، حضرت همينطور به دعا راجع به زوار و اولاد و خانواده آنها و ثواب آنها ادامه داد تا اينكه عرضه داشت : خدايا دشمنان ما، بر زوار بخاطر زيارت ايشان خرده گرفتند ولى اينها زيارت را رها نكردند، چون مى خواستند با مخالفين ما مخالفت كنند.
خدايا بر آن صورتهائى كه خورشيد تغيير داد، ترحم نما، خدايا بر آن گونه هايى كه بر قبر ابى عبدالله نهاده شد ترحم نما، خدايا بر آن چشمهائى كه اشكهايش به خاطر رحمت بر ما جارى شد ترحم نما، خدايا بر آن دلهائى كه به خاطر ما ناراحت و آتش گرفت ترحم نما، خداى رحمت فرست بر آن ناله اى كه براى ماست ، خدايا آن بدنها و جانها را به تو مى سپارم ، تا در روز عطش بر سر حوض بهره مند كنى ،
وقتى مناجات حضرت تمام شد، عرض كردم : فدايت شوم ، آنچه من از شما شنيدم اگر براى خدانشناسها مى بود، گمان مى داشتم كه به آتش جهنم دچار نشوند؟! بخدا آرزو كردم كه امام حسين را زيارت مى كردم و حج نمى كردم !
حضرت فرمود: تو كه به او (سيدالشهداء) نزديكى چرا او را زيارت نمى كنى ؟ چرا زيارت را رها مى كنى ؟
عرض كردم : من نمى دانستم كه مساءله به اين عظمت است ، حضرت فرمود: اى معاويه آنها كه در آسمان براى زوار حسين دعا مى كنند، از دعاگوهاى در زمين بيشترند، اى معاويه زيارت را ترك مكن ، هر كه آن را ترك كند، آنقدر حسرت مى بيند كه آرزو مى دارد قبر حضرت نزد او مى بود،
آيا دوست ندارى كه خداوند تو را جزء كسانى ببيند كه پيامبر و على و فاطمه و ائمه عليهم السلام برايشان دعا مى كنند؟ آيا دوست ندارى كه فردا جزء كسانى باشى كه با آمرزش گناهان گذشته بر مى گردند، و گناه هفتاد سال آنها بخشوده مى شود؟ آيا دوست ندارى كه فردا جزء كسانى باشى كه ملائكه با آنها مصافحه مى كنند، آيا دوست ندارى فردا جزء كسانى باشى كه (از قبر) خارج مى شوند و گناهى در پى ندارند، آيا دوست ندارى فردا از كسانى باشى كه پيامبر با او مصافحه مى كند. (275)
زيارت سيدالشهداء زيارت خداست
زيد شحام گويد: به امام صادق عرض كردم : براى زائر قبر حسين چيست ؟ حضرت فرمود: او همانند كسى است كه خدا را در عرش زيارت كرده باشد، عرض كردم : كسى كه يكى از شما را زيارت كند چه ؟ حضرت فرمود: مثل كسى است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را زيارت كرده باشد. (276)
مؤ لف گويد: وياللعجب چه عظمتى خداوند براى سيدالشهداء مقرر نموده است كه زيارت او همانند زيارت خداوند است ، اما زيارت ساير اهل بيت همانند زيارت پيامبر است .
فهرست ايام مخصوصه زيارت امام حسين طبق روايات ، ((گلچين ايام ))
1- روز عرفة ، كه ثواب يك ميليون حج دارد.
2- روز اول ماه رجب كه موجب آمرزش است .
3- نيمه ماه شعبان
4- شب نيمه ماه شعبان .
5- روز عاشورا، كه معادل زيارت خدا در عرش است
6- شب قدر
7- ماه رمضان
8- شب اول رمضان
9- شب آخر ماه رمضان
10- نيمه رمضان
11- شب بيست و سوم رمضان
12- شب عيد قربان
13- شب عيد فطر
14- شب عاشورا
15- اربعين امام حسين عليه السلام
16- هر شب جمعه
17- هر روز جمعه
18- هر ماه
19- هر سال
20- هر روز از راه دور
مؤ لف گويد: انسان وقتى به اين سفارشها دقت مى كند، بخوبى احساس مى كند، كه ائمه اطهار عليهم السلام خواسته انداز هر فرصتى استفاده كنند، و مردم را از طريق سيدالشهداء كه كشتى نجات و چراغ هدايت است به خدا نزديك كنند، و بهترين ايام و اوقات سال را به توجه به امام حسين ، آن هم با رفتن به زيارت حضرت ، با آن مقدمات توصيه مى كنند.
اگر از فضيلت زيارت سيدالشهداء بگويم ، حج را رها مى كنيد
امام صادق عليه السلام فرمود: زيارت حسين برترين اعمال است . (277)
امام صادق عليه السلام فرمود: اگر مردم مى دانستند كه چه مقدار خير در زيارت حسين وجود دارد، بر سر زيارت او با شمشير قتال مى كردند، و دارائى خود را براى زيارت حضرت مى فروختند! (278)
موسى ابن جعفر عليه السلام فرمود: هر كسى حسين را با شناخت حق او (امامت ) و ولايت ، زيارت كند، كمترين ثوابى كه به او مى دهند اين است كه گناهان گذشته و آينده او را مى آمرزند. (279)
امام رضا عليه السلام فرمود: هر كه قبر اباعبدالله الحسين را در كنار فرات زيارت كند، مانند كسى است كه خدا را بالاى عرش زيارت كرده است . (280)
امام صادق عليه السلام فرمود: بخدا سوگند اگر من راجع به زيارت حسين براى شما حديث بگويم ، حج را رها مى كنيد و كسى حج بجا نمى آورد. (281)
رفاعه گويد: امام صادق بمن فرمود: امسال به حج نرفتى ؟ عرض كردم : چيزى نداشتم كه با آن حج بجا آورم ، ولى روز عرفه نزد قبر حسين عليه السلام بود، حضرت فرمود: اى رفاعه بهره تو كمتر از اهل منى نبود.
سپس فرمود: اگر نه اين بود كه خوش ندارم مردم حج را رها كنند، به تو حديثى مى گفتم كه قبر حسين را هرگز رها نكنى . (282)
فهرست فضيلت زيارت امام حسين طبق روايات
از آن جا كه آوردن تمامى روايات وارده در فضيلت زيارت سيدالشهداء در گنجايش اين كتاب نيست ، و از طرفى تا انسان ، انبوه صدها روايت را در اين مورد نبيند، به اهميت قيام عاشوراء در حفظ دين و عظمت اباعبدالله الحسين عليه السلام و عنايت ائمه اطهار عليهم السلام در محور قرار دادن امام حسين عليه السلام نسبت به دين را در نمى يابد، به ناچار فهرستى از آنچه در فضيلت مادى و معنوى زيارت امام حسين عليه السلام ذكر شده است ، آورده مى شود.
1- روزى را زياد مى كند.
2- عمر را طولانى مى كند.
3- خطرات را دفع مى كند.
4- گناهان گذشته را و آينده را مى آمرزد.
5- مى تواند پنجاه نفر را شفاعت كند.
6- حاجت او كنار قبر مستجاب است .
7- ملائكه براى زوار دعا مى كنند.
8- نام او را در اعلى عليين مى نويسند.
9- هنگام خروج از خانه از گناه خارج مى شود.
10- ثواب هزار حج مقبول دارد.
11- ملائكه ماءمور حفظ او و مالش هستند تا برگردد.
12- روز قيامت خداوند بهترين حافظ اوست .
13- در قدم اول آمرزيده و در قدمهاى بعدى تقديس مى شود.
14- به هر درهمى ده هزار درهم در دنيا و آخرت به او عوض مى دهند.
15- در قيامت همه آرزو مى كنند از زوار حسين باشند.
16- زوار حسين بر سفره هاى نور هستند در قيامت .
17- زوار حسين در جوار پيامبر و على و فاطمه هستند.
18- زوار حسين چهل سال قبل از ديگران به بهشت داخل مى شوند. 19- خداوند مهمات دنيوى او را بر آورده مى كند.
20- زائر حسين شهيد مى ميرد.
21- ثواب دو ماه اعتكاف و روزه در مسجدالحرام را دارد.
22- زيارت هر ماه حسين ثواب هزار شهيد دارد.
23- هر يك قدم كه با پاى پياده بردارد موجب هزار حسنه و آمرزش هزار گناه و بالا رفتن هزار درجه ، براى او مى شود.
24- هر قدم كه پياده بردارد ثواب آزاد كردن يك بنده از فرزندان اسماعيل دارد.
25- هر يك روز اقامت نزد حضرت معادل هزار ماه است .
26- هر قدم كه مى گذارد ثواب يك حج و هر قدم كه بر مى دارد ثواب يكى عمره دارد، به شرط آنكه بخاطر ريا و شنيدن مردم و بيهوده نباشد.
27- زيارت سيدالشهداء ثواب هزار شهيد از شهداى بدر دارد.
28- زيارت سيدالشهداء ثواب هزار صدقه مقبوله دارد.
29- و ثواب هزار روزه دار به او مى دهند.
30- و ثواب هزار بنده آزاد كردن دارد.
31- زائر حسين اگر از اشقياء باشد، جزء سعادتمندان نوشته مى شود.
32- ثواب آماده كردن هزار اسب با زين و لجام در راه خدا دارد.
33- زيارت حسين ، زيارت خداست .
34- ثواب هزار جنگ همراه با پيامبر مرسل يا امام عادل دارد.
35- ثواب زيارت حسين قابل شمارش نيست .
36- زيارت حضرت در عرفه ثواب يك ميليون حج و يك ميليون عمره دارد.
37- زيارت حسين بهترين عمل است .
38- خداوند به زائر حسين مباهات مى كند.
39- پيامبر و ائمه اطهار براى او دعا مى كنند.
40- پيامبر و ملائكه در قيامت با او مصافحه مى كنند و با امام حسين محشور مى شود. (283)
آرى اگر در اين روايات دقت كنيد، در مى يابيد كه خداوند متعال چگونه از امام حسين ، حمايت همه جانبه نموده است و هر چه داشته ، براى حضرت قرار داده است . رحمت و مغفرت را، بهشت را، شهادت را، نماز را، روزه را، حج را، جهاد را، روزى را، عمر را، اجابت را، شفا را، و هنوز زيارت حسين افضل است و بالاتر از اين ، ملائكه را و دعاى انبياء و ائمه و مهمتر از همه اينكه حسين خون خداست و زيارت او زيارت خداوند جل جلاله .
بوى بهشت مى وزد از كربلاى تو
اى كشته اى كه جان دو عالم فداى تو
در حيرتم چه شد كه نشد آسمان خراب
وقتى شنيد ناله وا غربتاى تو
رفتى بپاس حرمت كعبه به كربلا
شد كعبه حقيقى دل ، كربلاى تو
اجر هزار عمره و حج در طواف توست
اى مروه و صفا به فداى صفاى تو
با گفتن رضا بقضائك بقتلگاه
شد متحد رضاى خدا با رضاى تو
تو هر چه داشتى بخدا دادى اى حسين
فردا خداست جل جلاله جزاى تو
زيارت حسين ، تمناى انبياست
امام صادق عليه السلام فرمود: قبر حسين ابن على صلوات الله عليه بيست ذراع در بيست ذراع ، گلستانى از گلستانهاى بهشت است ، ملائكه از آنجا عروج مى كنند.
هيچ فرشته مقرب و پيامبر مرسل نيست مگر اينكه از خداوند درخواست زيارت حسين را مى كند، گروهى فرود مى آيند و گروهى بالا مى روند. (284)
امام صادق عليه السلام فرمود: روز قيامت منادى ندا مى كند، شيعيان آل محمد كجايند؟ گروهى بى شمار بر مى خيزند كه جز خدا عدد آنها را نمى داند، و در گوشه اى مى ايستند، سپس منادى (دوباره ) ندا مى كند، زائرين قبر حسين كجايند؟
عده بسيارى بر مى خيزند، به آنها گفته مى شود، دست هر كس را كه خواستيد بگيريد و با خود به بهشت ببريد، آنها هر كه را بخواهند مى برند، به گونه اى كه مردى مى آيد و به يكى از اين زائرين مى گويد: مگر مرا نمى شناسى ؟ من همان هستم كه فلان روز جلوى پايت برخاستم يعنى مرا هم شفاعت كن - آن زائر او را بى مانع داخل بهشت مى كند. (285)
زيارت امام حسين را سبك نشماريد
عالم بزرگوار على ابن عبدالحميد نجفى كه معاصر شهيد اول مى باشد در جلد اول كتاب انوار المضيئة آورده است كه در عيد فطر سال 772 سيد جعفر ابن على نزد من آمد و از عموى پدرش سيد حسن ابن ابى الفضائل نقل نمود كه با جماعتى از فاميلها و ياران به خانه خدا مشرف شديم ، همراه ما عالمى بود بنام ابن تويره سوراوى ، كه احكام حج را به ما ياد مى داد،
روزى كه ما در طواف بوديم مردى از اهالى يمن بنام اسعد ابن سعد، نزد ما آمد و سلام كرد و گفت : من مؤ منى هستم كه با ديدن شما شاد شدم ، و فكر مى كنم از نعمت خداوند اين بود كه شما را ملاقات كردم ، و اين حج من با ديدن شما كامل خواهد شد، مرا هم شريك كنيد بخاطر ثواب ، به او گفتيم مرحبا به تو، تو از مائى و در سود و زيان با مائى ، و با هم افعال حج را انجام مى داديم ، پس از انجام مناسك ، ما را قسم داد كه به انبار او برويم ، اول امتناع كرديم ، اما با اصرار او رفتيم ، با ديدن غلامان و مال و ثروت او فهميديم كه مردى ثروتمند و متمكن است .
پس از صرف غذا، برخواستيم كه برويم ، او به آن عالم گفت : دلم مى خواهد اندكى نزد من بمانى كه با شما كارى دارم ، او نشست و ما رفتيم ، بعدا آن عالم نيز آمد، نصف شب بود كه ناگاه ديديم آن عالم گريه مى كند و فرياد مى زند و اظهار ندامت مى كند، گفتيم چه خبر است ؟ گفت : شما را بخدا و به احترام اين خانه كعبه ، با من بيائيد تا به نزد اسعد ابن سعد برويم ، گفتيم : اين كار امكان ندارد، چگونه در اين دل شب با وجود اين همه افراد دزد و بزهكار، خود را به خطر اندازيم .
آن مرد گفت : اگر من به گردن شما حقى دارم و شما مى خواهيد پاداش مرا بدهيد، الان وقت آن است ، شما را به جدتان پيامبر اكرم كه قبول كنيد، آنقدر اصرار كرد كه ما پذيرفتيم ، بيشتر لباسهاى غير لازم را در آورديم (از ترس دزدها) و با او راه افتاديم ، در خانه اسعد ابن سعد كه رسيديم در زديم ، گفت : كيستيد؟ گفتيم ما همان ساداتى هستيم كه از عراق آمده و دوستان تو هستيم .
گفت : مرحبا ولى سروران من ، در اين وقت مى ترسم كه در را باز كنم ، فردا بيائيد قدمتان روى چشم ، گفتيم ما كار ضرورى با تو داريم ، كسى هم با ما نيست كه از آن بترسى ، با اصرار ما در را باز كرد، وارد شديم ، آن عالم با اسعد خلوت كردند، عالم شروع كرد به گريه و التماس كردن ، و اسعد را به خدا و پيامبر و ائمه عليهم السلام قسم مى داد، اما اسعد مى گفت : هرگز انجام نمى دهم !
سخن ميان آنها طول كشيد، ما به آن دو گفتيم ما را هم در جريان بگذاريد، اسعد گفت : اى سروران من (ديروز) كه شما از پيش من رفتيد و با اين عالم تنها شدم ، به او گفتم : شما در عراق هستيد و به زيارت امام حسين عليه السلام بسيار مشرف شده ايد، ولى من دستم بخاطر دورى راه كوتاه است ، در عوض من بسيار حج مشرف شده ام ، دلم مى خواهد كه يكى از زيارتهاى امام حسين خودت را با يك حج من معامله كنى ؟ اما او نپذيرفت ، تا اينكه در مقابل نه حج و چهار مثقال طلاى قرمز راضى شد، و يك زيارت امام حسين را با نه حج و چهار مثقال طلا فروخت ، و پول را هم گرفت و از هم جدا شديم ، الان آمده است و مى خواهد معامله را فسخ كند، هر چه به او مى گويم ، علت فسخ چيست ؟ جواب نمى دهد، من هم فسخ نمى كنم .
به آن عالم گفتيم ، علتش را بگو شايد فسخ كند، گفت : مرا معذورم داريد، گفتيم چاره اى نيست ، گفت : من خوابيده بودم ، در خواب ديدم كه قيامت برپا شده و گروهى از مردم را به طرف بهشت و برخى را به طرف جهنم مى كشند، من به طرف بهشت مى رفتم ، كه به حوضى رسيدم كه كناره آن در دسترس نبود، در آن ظرفهائى بود مثل ستاره هاى آسمان ، جلو رفتم ، ناگاه اميرالمؤ منين على ابن ابيطالب عليه السلام را ديدم كه كنار حوض نشسته است ، عرض كردم : يا اميرالمؤ منين ، بنده شما و شيعه و دوستدار شمايم ، مرا سيراب نما، حضرت فرمود: برو نزد فاطمه دختر پيامبر عليهماالسلام نگاه كردم ديدم حضرتش نيز بر حوض نشسته است ، سلام كردم ، از من روى گردانيد، از طرف ديگر آمدم و سلام كردم ، باز روى گردانيد، عرض كردم : بانوى من ، من از دوستان و شيعيان فرزندان شمايم فرمود:
آيا مگر تو نيستى كه زيارت حسين را سبك شمردى ؟! خداوند آنچه را گرفتى بركت ندهد، از خواب برخاستم و مضطرب شدم ، همچنانكه مى بينيد، الان از اين مرد به خداوند بزرگ و پيامبر اكرم و ائمه معصومين درخواست مى كنم كه معامله را فسخ كند،
اسعد ابن سعد گفت : ياللعجب ، من قبل از شنيدن اين جريان ، معامله را فسخ نمى كردم ، الان مى خواهى فسخ كنم ؟! من هرگز چنين نكنم اگر چه مثل كوههاى مكه به من طلا بدهى ، هر چه اصرار كرديم فايده نداشت ، بيش از دو سال نگذشت كه دارائى آن عالم نابود شد، و بشدت فقير شد و از مردم درخواست مى كرد و خودش مى گفت اين به نفرين حضرت فاطمه صلوات الله عليها مى باشد و به همان وضع مرد. (286)
فداى لب تشنه ات يا حسين - اين نعمت را غنيمت بشماريد
داود رقى گويد: نزد امام صادق عليه السلام بودم ، حضرت آب خواست وقتى نوشيد، ديدم كه چشمان حضرت پر از اشك شد، سپس فرمود: اى داود، خدا لعنت كند قاتل حسين را، هر بنده اى كه آب بنوشد و ياد حسين كند و قاتل او را لعنت كند، خداوند يك صد هزار حسنه برايش مى نويسد و يكصد هزار گناه از او پاك مى كند و يكصد هزار درجه او را بالا مى برد، و مثل كسى است كه يكصد هزار بنده آزاد كرده و در قيامت خداوند او را با دل خنك محشور مى گرداند. (287)
اى شه غرقه به خون ، غرقه خون بين دل ما را
سوى ما بين كه بسوى توببينم خدارا
تو شه كشور ايجاد و شهانند گدايت
چشم اميد به سوى تو بود شاه و گدارا
آب مهريه زهرا و تو لب تشنه دهى جان
مصلحت بود ندانم چه در اين كار قضا را
از چه كشتند تو را تشنه لب اندر لب دريا
اى لب لعل تو بخشيده حيات آب بقا را
تربت امام حسين داروى بزرگ است
امام صادق عليه السلام فرمود: خاك قبر حسين عليه السلام از هر بيمارى شفا است ! (288)
مؤ لف گويد: احاديث در اين موضوع بسيار زياد و فراوان است ، امام صادق عليه السلام خود نيز براى محمد ابن مسلم كه به شدت مريض شده بود، شربتى كه تربت امام حسين در آن بود، فرستاد و او را شفا بخشيد و فرمود: بخداوند يكتا سوگند كه چنين نيست ، هيچكس از آن در حالى كه معتقد باشد خدا به او نفع مى دهد بر نمى دارد، مگر اينكه خداوند به او سود مى رساند. (289)
از اباالحسن عليه السلام راجع به خوردن خاك سؤ ال شد، حضرت فرمود: خوردن خاك حرام است ، مثل مردار و خون و گوشت خوك ، مگر خاك قبر حسين كه در آن شفاى هر دردى و امنيت از هر ترسى است . (290)
مؤ لف گويد: شفابخش بودن تربت مطهر امام حسين عليه السلام ، امرى است بسيار مجرب ، ولى افسوس كه دست ما از اين تربت كوتاه است ، تربت امام حسين ، بسيار محترم و گرامى است ، اهانت نمودن و نجس نمودن خطائى بزرگ است ، در برخى داستانها آمده است كه تربت امام حسين عليه السلام در ايام عاشورا تبديل به خون شده است ، بطورى كه براى مردم محسوس بوده است .
يكى از خواص تربت سيدالشهداء اين است كه اگر در نماز بعنوان مهر برداشته شود، موجب قبولى نماز مى گردد، و به تعبير روايت حجابها را پاره مى كند.