نویسنده مطلب: گروه پژوهشی وتبلیغی تبارک(Www.Tabarak.ir)
سيره اهل بيت(ع) در عزاي امام . رعايت حق الناس در عزاداري ها «مُحرِم شدن»
سنت عزاداري در ميان همه اقوام بشري به اشكال گوناگون وجود داشته و دارد؛ اما عزاداري براي امام حسين(ع) در ميان مسلمانان و به ويژه شيعيان از خصوصيتي برخوردارست كه از ديگر سنت هاي عزاداري متمايز مي شود. شگفت اينكه عزاداري براي ديگر امامان معصوم(ع) به اين شكلي نيست كه براي امام حسين(ع) انجام مي گيرد و شگفت تر آنكه خود امامان(ع) بلكه پيامبران و خدا و فرشتگان مقرب موجب اين تمايز و ويژگي شده اند.
عزاداري پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) بر امام حسين(ع)
در هنگام تولد حضرت امام حسين(ع)، خداوند به جبرئيل امر فرمود تا به همراه هزاران هزار از ملائك به زمين نازل شوند و بر پيغمبر(ص) تهنيت گفته و او را از شهادت فرزندش مطلع ساخته و تسلي دهند. (بحار، ج 43، ص 249) هنگامي كه امام حسين(ع) متولد شد او را در پارچه سفيدي پيچيده و نزد پيغمبر آوردند. حضرت رسول در گوش او اذان و اقامه گفتند و به او نگاه كرده و گريستند و فرمودند خدا لعنت كند قاتل تو را. خدايا من حسين و هر كس كه او را دوست دارد دوست دارم. (بحا، ج44، ص 250 و امالي طوسي، ج 1، ص 377)
ابن عباس نقل مي كند: روزي در خانه خود خواب بودم ناگهان صداي صيحه و ناله عظيمي از منزل ام سلمه زوجه پيامبر خارج شد پس من به سرعت به خانه او شتافتم، چون بدانجا رسيديم به او گفتم: اي مادر مومنين تو را چه مي شود كه اينچنين فرياد و ناله مي كني؟ جوابي به من نداد و رو كرد به زنان هاشمي و گفت: اي دختران عبدالمطلب در گريه و نوحه سرايي مرا ياري كنيد زيرا آقاي شما و سيد جوانان اهل بهشت را شهيد كردند گفتم: اي مادر مومنان از كجا اين خبر را دانستي؟ گفت: هم اكنون پيغمبر خدا(ص) را در خواب ديدم در حالي كه بسيار اندوهگين و خاك آلود بود عرض كردم: اي رسول خدا اين چه حالي است كه شما داريد؟ ايشان فرمودند: فرزندم حسين(ع) و اهل بيتش كشته شدند و من اكنون از دفن ايشان مي آيم. (بحار، ج 45، ص 230 و امالي طوسي ج 1 ص 321)
بارها و بارها مراسم عزاداري حضرت سيدالشهدا(ع) توسط پيامبر برپا شد، از جمله در سفري حضرت در بين راه ايستادند و فرمودند (انالله و انااليه راجعون) ما از آن خدائيم و به سوي او باز مي گرديم و گريستند.
اصحاب علت گريه ايشان را جويا شدند. حضرت فرمودند: جبرئيل مرا خبر داد حسينم را در زميني نزديك شط فرات به نام كربلا سر مي برند و گويا مي بينم كه سر او را براي يزيد ملعون هديه برده و خاندان او را اسير كرده و سوار بر شتر نموده و شهر به شهر مي گردانند.
هنگامي كه حضرت(ص) از سفر بازگشتند در حالي كه حزن و اندوه بسياري رخساره مباركشان را فرا گرفته بود، دست امام حسين(ع) را گرفته و بالاي منبر رفتند ودرحالي كه دست راست خود را برسر امام حسن(ع) و دست چپ را بر سر امام حسين(ع) گذاشته بودند فرمودند: خدايا محمد(ص)، بنده و پيغمبر توست و اين دو از بهترين عترت من هستند و بهترين فرزندان من، به درستي كه جبرئيل مرا خبر داد كه حسنم را به زهر كشته و حسينم را با شمشير شهيد مي كنند، اي خدا شهادت را برايشان مبارك گردان و حسينم را سيدالشهدا قرار بده و بركت و غفران خود را از قاتلين او دور و جايگاهشان را جهنم ساز.
حضرت علي(ع) مي فرمايند: در اين هنگام صداي ناله و گريه اهل مسجد بلند شد، پيغمبر(ص) فرمودند: اي مردم بر او گريه مي كنيد ولي او را ياري نمي كنيد؟ خدايا تو ياور او باش. اي مردم! من دو چيز گرانبها و وزين را در ميان شما به يادگار مي گذارم، اولي كتاب خدا و ديگري عترتم را. آگاه باشيد كه در قيامت از اين دو از شما سوال خواهم كرد، مبادا در قيامت نزد من آييد درحالي كه به عترتم ظلم روا داشته ايد. (بحار، ج44، ص247 و 249 و مثيرالاحزان، ص10، 9 و لهوف ص9، 7)
پيامبراكرم(ص) بارها و بارها گلوي امام حسين(ع) را مي بوسيد و گاهي به اميرالمومنين(ع) مي فرمود: او را نگاه دار سپس تمام بدنش را مي بوسيد و مي گريست و مي فرمود: من موضع شمشيرها را مي بوسم. گاهي او لب و دندان او را مي بوسيد و مي گريست، گويا او نيز مي ديد كه چوب خيزران با لب و دندان چه مي كند.
حضرت رسول اكرم(ص) در تمام عمر و در همه جا ذاكر مصائب امام حسين(ع) مي شد و حتي در هنگام احتضار نيز او را بر سينه خويش چسبانيد و درحالي كه مي گريست فرمود: مرا با يزيد چه كار است، خدا او را لعنت كند. پس از گفتن اين كلمات ايشان از هوش رفتند، پس از مدتي كه به هوش آمدند دوباره امام حسين(ع) را بوسيدند و فرمودند حساب كشندگان تو در نزد خدا با خود من است. (بحار، ج44، ص266 و مثيرالاحزان ص12)
در جائي ديگر نقل شده است روزي اميرالمومنين علي(ع) خدمت پيامبر اكرم(ص) شرفياب مي شوند و حضرت رسول اكرم را گريان و غمناك مشاهده مي كنند، حضرت علت اين امر را جويا مي شوند و پيغمبر(ص) مي فرمايند: يا علي جان، جبرئيل مرا باخبر ساخت كه فرزندم حسين را مي كشند و براي من قدري از تربت مدفنش را آورد و چون من اين خاك را بوئيدم بي اختيار اشك از چشمانم جاري شده، اسم آن سرزمين كربلاست.
حضرت علي(ع) نيز هرگاه حسين را مي ديد مي گريست و مي فرمود: تو سبب گريه هر مومن هستي. (بحار، ج44، ص280 و كامل الزيارات باب36، ص108)
ابن عباس نقل مي كند هنگامي كه در ركاب آن حضرت بودم و به جنگ صفين عازم بوديم به نينوا رسيديم حضرت علي(ع) فرمود ابن عباس آيا اين سرزمين را مي شناسي؟ عرض كردم نه فرمودند: اگر تو هم مانند من مي شناختي مي گريستي و محزون مي شدي. سپس حضرت گريست آنچنان كه اشك از روي محاسنش برروي سينه مباركش جاري شد و ما نيز به تبع او گريه كرديم. سپس فرمود: آه آه مرا چه مي شود با آل ابوسفيان كه از جنود شيطانند. اي اباعبدالله! صبر كن، پس حضرت آبي را طلب نمود و در آنجا چند ركعت نماز خواند. (بحار، ج 44، ص 254، 252 و امالي صدوق مجلس 87، ص 480، 478)
حضرت صديقه كبري فاطمه زهرا (س) بارها در مصائب فرزندش حسين(ع) گريست از آن جمله چون از شهادت نورديده اش حسين(ع) با خبر شد، با حزن و اندوه، ايشان را وضع حمل نمود. يا روز ولادت امام حسين(ع) حضرت زهرا(س) بسيار گريستند تا حضرت ختمي مرتبت تشريف فرما شدند و فرمودند: اي فاطمه! بدان كه حسين كشته نمي شود جز هنگامي كه پيشواي راهنمايي از او متولد شد كه امامان بعدي از نسل او هستند. آنگاه حضرت يكي يكي نام امامان را تا حضرت ولي عصر(عج) ذكر نموده و فرمودند: آن قائم است كه عيسي بن مريم پشت سرش نماز مي خواند. (كمال الدين، ج 1، ص 284)
روايت شده امام حسن مجتبي(ع) در لحظات آخر عمر خود كه زهر در تمام بدن مباركش اثر كرده و رنگ رخساره اش به سبزي گرويده بود، برادر خود امام حسين(ع) را در آغوش گرفته و گريست و فرمود: اي برادر! حديث جدم حضرت رسول خدا(ص) در حق من و تو درست است، پيامبر خبر داد كه در شب معراج هنگامي كه وارد بهشت شدم و دو قصر بسيار بلند و نزديك هم را رؤيت نمودم كه اولي از زبرجد سبز بود و دومي از ياقوت سرخ. از جبرئيل سؤال كردم اين دو قصر از آن كيست؟ جبرئيل گفت: يكي از آن حسن(ع) و ديگري از آن حسين(ع). گفتم: چرا هر دو به يك رنگ نيستند؟ جبرئيل ساكت شد گفتم چرا سخن نمي گويي؟ گفت: از تو حيا مي كنم. پس گفتم: تو را به حق قسم مي دهم بگو! گفت: سبزي قصر حسن(ع) به خاطر آن است كه او را با زهر شهيد مي كنند و رنگش سبز مي شود و سرخي قصر حسين(ع) بخاطر آن است كه او را مي كشند و رنگش از خون، سرخ مي شود. پس در اين هنگام پيغمبر و جبرئيل هر دو گريستند و صداي شيون و ناله و ضجه فرشتگان نيز بلند شد. (بحار، ج 44، ص 145)
همچنين در روايتي آمده هنگامي كه زهر در بدن امام حسن(ع) كارگر افتاده بود و در حالت احتضار بودند، حضرت امام حسين(ع) به نزد برادر آمده و او را در بغل گرفت و گريست، امام حسن(ع) فرمودند: يا اباعبدلله چرا گريه مي كني؟ امام حسين(ع) فرمودند: به حال شما گريه مي كنم. امام حسن (ع) فرمودند: هيچ روزي مانند روز تو نيست، سي هزار نفر كه همه خود را از امت جدمان مي دانند به تو هجوم مي آورند و تو را به قتل مي رسانند و حرمتت را شكسته و عيال و اطفال تو را به اسارت مي برند.
اي برادر! آسمان در اين حادثه خون مي گريد همه چيز براي تو گريان و محزون است حتي وحوش صحرا و ماهيان دريا. (بحار، ج 45، ص 218 و امالي مجلس 24، ص 101) ام سلمه هنگامي كه خبر عزيمت امام حسين(ع) را شنيد به سرعت حركت كرد و در خارج از مدينه به خدمت آن حضرت شرفياب شد و عرض كرد: اي فرزندم! مرا با دوري ات محزون مكن و به سوي عراق مرو زيرا از جدت شنيدم كه مي فرمود فرزندم حسين(ع) در عراق كشته مي شود، در زميني كه آن را كربلا مي نامند.
امام فرمودند: اي مادر، من نيز اين خبر را مي دانم از روز شهادت و قاتل خود و محل دفن خود خبر دارم و من مي دانم چه كساني از اهل بيتم به همراه من كشته خواهند شد، اگر بخواهي آن سرزمين را به تو نشان خواهم داد، پس آن حضرت اشاره اي به زمين نمود و زمين پست شد و كربلا ظاهر گشت و او محل قتل خود را نشان داد، امام فرمود: اي مادر! خداوند خواسته كه مرا كشته و عيال و خاندان مرا اسير و پريشان و اطفال مرا مذبوح و مظلوم ببيند در حالي كه آنان استغاثه كرده و ياري مي طلبند و كسي ايشان را ياري نمي رساند.(بحار، ج44، ص 327 و مقتل خوارزمي، ج1، ص 186)
امام حسين(ع) قبل از ورود به كربلا در آن هنگام كه خيمه ها را نصب مي كردند تمام اولاد و برادران و اهل بيت خود را جمع نمودند نظر بر ايشان انداخته و ساعتي گريه كردند و گويا ياد نمودند از آنچه كه بر سر ايشان مي آيد. سپس گريستند و فرمودند: خدايا ما عترت پيغمبر تو هستيم، ما را از وطن خودمان بيرون كردند و بني اميه بر ما تعدي روا داشت.(بحار، ج44، ص 383 و مقتل خوارزمي، ج1، ص 237)
اما بعد از ورود به كربلا نيز چندين جلسه عزاداري برپا شد كه از جمله آنها مي توان به عصر روز تاسوعا اشاره كرد كه حضرت در مقابل خيمه خود نشسته در حالي كه به شمشير خود تكيه داده بودند به خواب رفتند ناگهان صداي لشكر بلند شد كه رو به خيمه ها مي آمدند، حضرت زينب(س) چون آن صداها را شنيد به نزد برادر آمد و عرض كرد: اي برادر! ايا نمي شنوي صداي لشكر را كه نزديك به خيمه رسيده اند؟ حضرت فرمودند: خواهرم هم اكنون رسول خدا را در خواب ديدم كه فرمود: اي حسينم تو به زودي به سوي ما خواهي آمد. در اين هنگام بي بي حضرت زينب(س) لطمه اي به صورت خود زد و فرياد واويلاه سرداد، حضرت فرمود: ويل بر تو نيست اي خواهر ساكت باش، خدا تو را رحمت كند.
در آن زمان كه حضرت وداع آخر را نمودند و دختر ايشان حضرت سكينه براي وداع آمد، گريه بسيار كرد پس حضرت فرمودند:اي سكينه گريه تو به طول خواهد انجاميد بعد از كشته شدن من، پس ديگر دل مرا به گريه خود مسوزان،(مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 257 و منتخب طريحي، ج 2، ص 133)
آسمان و زمين در عزاي امام حسين (ع)
خداوند در آياتي از قرآن از ادراك و فهم موجودات سخن به ميان مي آورد و مي فرمايد كه آنان به تسبيح آگاهانه خداوند مشغول هستند( رعد، آيه 13؛ اسراء،آيه 44؛ انبياء، آيه 33؛ نور، آيه 41 و آيات ديگر) و مطيع فرمان خداوند بوده و آن را عمل مي كنند. ( فصلت، آيه 11) همچنين با توجه به آگاهي و فهم واكنش اين موجودات نسبت به مسائل هستي، در آيه 29سوره دخان درباره ستمگران و كافران كه به عذاب الهي و مصيبتي بزرگ دچار شدند مي فرمايد: فما بكت عليهم السماء والارض و ما كانوا منظرين؛ و آسمان و زمين برآنان زاري نكرد و آنان مهلت نيافتند.
اين بدان معناست كه آسمان و زمين و هر آنچه در آن است واكنش هايي دارند، هرچند كه آنها براي ظالمان نمي گريند ولي براي مصيبت نيكان و دادگران مي گريند. از اين رو در روايت از عزاداري ما سوي الله نسبت به امام حسين (ع) سخن به ميان آمده است. امام صادق(ع) فرمود: يا زراره! ان السماء بكت علي الحسين اربعين صباحا؛ اي زراره! آسمان چهل روز، در سوگ حسين بن علي (ع) گريه كرد. ( جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص 552)
در روايت است كه چون سراز بدن آن بزرگوار جدا ساختند مجلس عزا در تمام ما سوي الله بر پا شد، آسمان به اندازه اي تيره و سياه شد كه در روز ستاره ها ديده شدند و هر سنگي كه بر مي داشتند خون تازه در زيرش بود، آفتاب سياه و تيره گون گشت و احوال به صورتي در آمد كه مردم گمان كردند رستاخيز است، ( صواعق ابن حجر) از آسمان خون باريد، (بحار، ج 45، ص 204 و كامل الزيارات ب 24 ص 77)،ملائكه از تسبيح باز مانده ( بحار، ج 45، ص 221) ، از درختان خون جاري شد (بحار، ج 45، ص 234)، زمين به لرزه درآمد و كوه ها مضطرب گشتند (بحار، ج 45، ص 315)، تمام وحوش صحرا از شب يازدهم گردنها را كشيده وگرد جسد حضرت سيدالشهدا(ع) نوحه سرايي كرده و گريستند (بحار،ج 45، ص 205)
شيوه عزاداري اهل بيت (ع) براي امام حسين (ع)
شيوه عزاداري در اقوام بشري گوناگون است. بهتر آن است كه سبك عزاداري را از اهل بيت(ع) بياموزيم كه ايشان اسوه حسنه الهي در ميان امت و بشر هستند. (احزاب، آيه 21) در اينجا به برخي شيوه ها و آيين عزاداري اهل بيت(ع) و توصيه هاي ايشان اشاره مي شود.
1. گريستن: با نگاهي به شيوه عزاداري امام حسين(ع) در اهل بيت(ع) مي توان دريافت كه مهمترين آيين در عزاداري آن حضرت(ع) گريستن است كه از آدم(ع) تا خاتم(ص) گزارش شده است. در روايات است كه بر امام حسين(ع) گريه كنيد. امام رضا(ع) فرمود: من كل يوم عاشورا يوم مصيبته و حزنه و بكائه جعل الله عزوجل يوم القيامه يوم فرحه و سروره؛ هركس كه عاشورا، روز مصيبت و اندوه و گريه اش باشد، خداوند روز قيامت را براي او روز شادي و سرور قرار مي دهد. (بحارالانوار، ج44، ص284) امام رضا(ع) مي فرمايد: هرگاه ماه محرم فرا مي رسيد، پدرم (موسي بن جعفر(ع)) ديگر خندان ديده نمي شد و غم و افسردگي بر او غلبه مي يافت تا آنكه ده روز از محرم مي گذشت، روز دهم محرم كه مي شد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود. (امالي صدوق، ص111)
گريه با اشك، نشان از سوز دل است. ريختن قطرات اشك براي امام حسين(ع)، برات بهشت و رهايي از دوزخ است. از آيين هاي مهم، اشك ريختن و پاس داشتن اين اشك است. خود امام حسين(ع) در اين باره مي فرمايد: من دمعت عيناه فينا قطره بواءه الله عزوجل الجنه ؛ چشمان هر كس كه در مصيبت هاي ما قطره اي اشك بريزد، خداوند او را در بهشت جاي مي دهد. (احقاق الحق، ج5، ص325) امام سجاد نيز همين را تاييد مي كند. (ينابيع الموده، ص 924)
2. تباكي: حالت گريه به خود گرفتن. در راه احياي عاشورا و سوگواري بر عزاي حسين«ع»، هم گريستن، هم گرياندن و هم حالت گريه داشتن ثواب دارد. حتي اگر كسي نگريد يا گريه اش نيايد، گرفتن اين حالت، هم در خود شخص حالت اندوه و تحسر ايجاد مي كند، هم به مجلس عزا، چهره و رنگ غم مي بخشد. تباكي، همسويي با داغداران سوگ عاشوراست و مثل گريستن و گرياندن است. در حديث امام صادق«ع» است: «من انشد في الحسين شعرا فتباكي فله الجنه ؛ هر كه درباره حسين، شعري بگويد و تباكي كند، بهشت براي اوست. (بحارالانوار، ج44، ص282) در حديثي هم سيدبن طاووس نقل كرده، چنين است: «من تباكي فله الجنه ؛ هر كسي تباكي كند بهشت بر او واجب است. (همان، ص882) البته غير از تباكي در مصيبت اباعبدالله حسين(ع)، حالت گريه به خود گرفتن در مناجات و دعا و از خوف خدا نيز مطلوب است و اين از نمونه هاي رواني تأثير ظاهر در باطن است. رسول خدا«ص» در اين زمينه به ابوذر غفاري فرمود: هر كه مي تواند گريه كند، پس بگريد و هر كه نتواند، پس در دل خويش حزن قرار دهد و تباكي كند، همانا قلب قساوت گرفته، از خداوند دور است. (مكارم الاخلاق، طبرسي، ص264، بحارالانوار، ج74، ص97.)
3-برگزاري مجالس نوحه: نوحه كردن از ديگر آيين هاي عزاداري است كه خود امامان(ع) براي امام حسين(ع) انجام مي دادند. حضرت صادق(ع) درباره سيره جدش فرمودند يك سال تمام، هر شب و روز بر حسين بن علي(ع) نوحه خواني شد و سه سال، در روز شهادتش سوگواري برپا گشت. بحارالانوار، ج97، ص 201) اجاره كردن نوحه خوان نيز عملي است كه در سنت و سيره امامان(ع) براي امام حسين(ع) گزارش شده است. امام صادق(ع) مي فرمايد: پدرم امام باقر(ع) به من فرمود: يا جعفر! اوقف لي من مالي كذا و كذا النوادب تندبني عشر سنين بمني ايام مني؛ اي جعفر! از مال خودم فلان مقدار وقف نوحه خوانان كن كه به مدت ده سال در (منا) در ايام حج، بر من نوحه خواني و سوگواري كنند. (بحارالانوار، ج64، ص 022)
4-ضجه و ناله زدن: جزع و ناله و ضجه زدن بر مصيبت هاي بزرگي چون مصيبت شهادت امام حسين(ع) ارزشمند است و پاداش بزرگي را نصيب شخص مي كند. از اين رو جزع و ضجه و ناله براي اهل بيت(ع) جايز دانسته شده است. امام صادق(ع) بر سجاده خود نشسته و بر زائران و سوگواران اهل بيت، چنين دعا مي كرد و مي فرمود: اللهم... و ارحم تلك الاعين التي جرت دموعها رحمه لنا و ارحم تلك القلوب التي جزعت و اخترقت لنا و ارحم الصرخه التي كانت لنا، خدايا... آن ديدگان را كه اشك هايش از روي رحمت و عاطفه بر ما جاري شده و دلهايي را كه به خاطر ما نالان گشته و سوخته و آن فريادها و ناله هايي را كه در راه ما بوده است، مورد رحمت قرار بده. (بحارالانوار، ج89، ص8) امام صادق(ع) همچنين در جايي ديگر فرمود: كل الجزع و البكاء مكروه سوي الجزع و البكاء علي الحسين(ع)؛ هر ناليدن و گريه اي مكروه است، مگر ناله و گريه بر حسين(ع). (بحارالانوار، ج 45، ص313) حضرت زينب(س) نيز به قتلگاه آمده و پس از آنكه بدن پاره پاره برادر را يافت به مرثيه سرايي پرداخت كه تمام اهل بيت و حتي لشكريان كفر نيز گريستند. (بحار، ج45، ص 85) هنگامي كه قافله اسراء وارد كوفه شد حضرت زينب(س) و ام كلثوم و فاطمه صغري و حضرت سجاد(ع) به ذكر مصائب امام حسين(ع) پرداختند و آن قدر جانسوز اقامه عزا كردند كه اهل كوفه از زن و مرد صداي شيونشان بلند شد و خاك بر سر خود ريختند. (لهوف، ص 96، 36)
5- مرثيه خواني: از ديگر آيين هاي عزاي امام حسين(ع) در فرهنگ و سيره اهل بيت(ع) مرثيه سرايي و مرثيه خواني است. امام صادق(ع) در اين باره مي فرمايد: الحمدلله الذي جعل في الناس من يفد الينا و يمدحنا و يرثي لنا؛ خدا را سپاس كه در ميان مردم، كساني را قرار داد كه به سوي ما مي آيند و بر ما وارد مي شوند و ما را مدح و مرثيه مي گويند. (وسائل الشيعه، ج10، ص964) امام رضا(ع) به دعبل شاعر فرمود: اي دعبل! براي حسين بن علي(ع) مرثيه بگو، تو تا زنده اي، ياور و ستايشگرمايي، پس تا مي تواني، از ياري ما كوتاهي مكن. (جامع احاديث الشيعه، ج12، ص765)
6- مديحه سرايي شاعران: سرودن اشعار از ديگر آيين هايي است كه امامان(ع) از جمله امام صادق(ع) بدان ترغيب و تشويق مي كردند و خود مجالسي را برگزار و شاعران را گرد مي آوردند تا با سرودن و خواندن اشعار، عزاي امام حسين را برگزار كنند (بحار الانوار، ج44، ص282) ابو هارون مكفوف مي گويد: خدمت حضرت صادق(ع) رسيدم. امام به من فرمود: (برايم شعر بخوان). پس برايش اشعاري خواندم. فرمود: اين طور نه، همان طور كه (براي خودتان) شعرخواني مي كنيد و همان گونه كه نزد قبر حضرت سيدالشهدا مرثيه مي خواني. (بحارالانوار، ج44، ص782) امام حتي براي شاعر، پاداشي براي شعر گفتن براي حسين(ع) پرداخت مي كردند. امام صادق(ع) به جعفربن عفان فرمود: هيچ كس نيست كه درباره حسين(ع) شعري بسرايد و بگريد و با آن بگرياند مگر آنكه خداوند، بهشت را بر او واجب مي كند و او را مي آمرزد. (رجال شيخ طوسي، ص982)
7- اندوه: خاصيت امام حسين(ع) اين است كه غم و اندوه در قلوب مومنان جاودانه است و هرگز به خاموشي و سردي نگرايد؛ چنانكه پيامبر(ص) مي فرمايد: ان لقتل الحسين(ع) حراره في قلوب المومنين لا تبرد ابدا؛ براي شهادت حسين عليه السلام، حرارت و گرمايي در دلهاي مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمي شود. (جامع احاديث الشيعه، ج12، ص655) امام صادق(ع) فرمود: نفس المهموم لظلمنا تسبيح و همه لنا عباده و كتمان سرنا جهاد في سبيل الله. ثم قال يحب ان يكتب هذا الحديث بالذهب؛ نفس كسي كه به خاطر مظلوميت ما اندوهگين شود، تسبيح است و اندوهش براي ما، عبادت است و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست. سپس امام افزود: اين حديث را بايد با طلا نوشت! (امالي شيخ مفيد، ص833)
8- اختصاص ايامي براي عزاداري: اينكه روزهايي براي عزاداري اختصاص يابد از سنت هاي اهل بيت(ع) است. همان گونه كه حضرت فاطمه(س) ايامي را براي عزاداري پيامبر(ص) اختصاص داد؛ همچنين اهل بيت(ع) دستور داده اند كه ايامي براي عزاي اهل بيت(ع) به ويژه امام حسين(ع) اختصاص يابد و آن ايام را ايام حزن و اندوه بدانند و شادي نكنند. امام رضا(ع) به دعبل (شاعر اهل بيت) فرمود: اي دعبل! دوست دارم كه برايم شعري بسرايي و بخواني، چرا كه اين روزها (ايام عاشورا) روز اندوه و غمي است كه بر ما خاندان رفته است. (جامع احاديث الشيعه، ج12، ص765) برگزاري مراسم عزاداري در حقيت احياء خط اهل بيت عليهم السلام است تا جامعه از فلسفه و حقيقت مقامات و مقاصد اهل بيت(ع) دور نشوند و در همان مسير آنان سبك زندگي خود را انتخاب كرده و عمل نمايند. اما صادق(ع) فرمود: تزاوروا و تلاقوا و تذاكروا و احيوا امرنا؛ به ديدار يكديگر برويد، با هم به سخن و مذاكره بنشينيد و امر ما را (كنايه از حكومت و رهبري) را زنده كنيد. (بحارالانوار، ج 71، ص 253) مجالس حسيني يكي از مهمترين شيوه هاي احياي امر اهل بيت(ع) و مقاصد و مطالب ايشان است. امام صادق(ع) از (فضيل) پرسيد: آيا (دور هم) مي نشينيد و حديث و سخن مي گوييد؟ گفت: آري. فرمود: اينگونه مجالس را دوست دارم، پس امر (امامت) ما را زنده بداريد. خدا رحمت كند كسي را كه امر و راه ما را احيا كند.(وسائل الشيعه، ج 10، ص 293)
9-مراسم عزاي خانگي: برگزاري مراسم سوگواري در خانه ها نيز از سنت و سيره اهل بيت(ع) است؟ امام باقر(ع) نسبت به كساني كه در روز عاشورا نمي توانند به زيارت آن حضرت بروند، اينگونه دستور عزاداري دادند و فرمودند: بر امام حسين(ع) ندبه و عزاداري و گريه كنند و به اهل خانه خود دستور دهند كه بر او بگريند و در خانه خود با اظهار گريه و ناله بر حسين(ع)، مراسم عزاداري بر پا كنند و يكديگر را به گريه و تعزيت و تسليت گويي در سوگ حسين(ع) در خانه هايشان ملاقات كنند. (كامل الزيارات، ص 517)
10-ادب سوگواري: در سوگواري مي بايست رعايت آداب را كرد و از حدود الهي خارج نشد و كاري نكرد كه خشم الهي را برانگيزد و اكرام، به اهانت و تكريم به توهين تبديل نشود. امام صادق(ع) فرمود: چون ابراهيم- پسر رسول خدا- از دنيا رفت، چشم پيامبر پر از اشك شد. سپس پيامبر فرمود: چشم، اشكبار مي شود و دل غمگين مي گردد، ولي چيزي نمي گوييم كه خدا را به خشم آورد، و ما در سوگ تو- اي ابراهيم- اندوهناكيم. (بحارالانوار، ج 22، ص 751).
سوگواری برای سیدالشهدا ، چرا؟
يکي از اموري که در روايات ما نسبت به آن تاکيد و توصيه فراواني صورت گرفته، بحث عزاداري سالار شهيدان و حضرت اباعبدالله الحسين(ع) است. توجه به ساحت مقدس آن امام همام و توسل به ذيل عنايت آن بزرگوار و گريستن در مصائب ايشان از مسائلي است که به آن سفارش شده ايم. بنابر روايات، اشک بر آن حضرت از ثواب بالايي برخوردار است. آنقدر که نمي توان تصور کرد.
امام صادق(ع) مي فرمايند: و من ذکر الحسين عنده فخرج من عينه من الدموع مقدار زباب کان ثوابه علي الله عز و جل و لم يرض له بدون الجنة. يعني کسي که يادي از حضرت حسين بن علي نزدش بشود و از چشمش به مقدار بال مگس اشک خارج شود.اجراو برخداست و حقتعالي به کمتر از بهشت براي او راضي نيست. (1)
اينکه چرا گريستن بر سيدالشهداء بهشت را بر انسان واجب مي کند از جمله امور تعبدي است و مثالها و نظائر آن در اين مقاله ذکر شد. يک امري است که از جانب شارع مقدس و از سوي خداي حکيم مشخص شده است. همچنين زيارت آن حضرت از اجر و ثواب بالائي برخوردار است. روايتي در کتاب شريف کامل الزيارت نقل شده که قبل از بيان آن روايت بايد بگويم اين کتاب در نهايت درجه ي اعتبار مي باشد.
امام صادق(ع) به يکي از يارانشان به نام مسمع مي فرمايند: اي مسمع تو از اهل عراق هستي، آيا به زيارت قبر حسين(ع) مي روي؟ عرض کردم: خير، من نزد اهل بصره بوده و دشمنان ما از گروه ناصبي ها و غير ايشان بسيار بوده و من در امان نيستم از اينکه حال من را نزد پسر سليمان گزارش کنند.
در نتيجه او با من کاري کند که عبرت ديگران گردد لذا احتياط کرده و به زيارت آن حضرت نمي روم. حضرت به من فرمودند: آيا ياد مي کني مصائبي را که براي آن جناب فراهم کرده و آزار و اذيت هايي که به حضرتش روا داشتند؟
عرض کردم: بلي. حضرت فرمودند: آيا به جزع و فزع مي آيي؟ عرض کردم: بلي به خدا قسم و بخاطر ياد کردن مصائب آن بزرگوار چنان غمگين و حزين مي شوم که اهل وعيالم اثر آن را در من مشاهده مي کنند و چنان حالم دگرگون مي شود که از خوردن طعام و غذا امتناع نموده و به وضوح علائم حزن و اندوه در صورتم نمايان مي گردد.
حضرت فرمودند:خدا رحمت کند اشک هاي تو را (يعني خدا بواسطه اين اشک ها تو را رحمت نمايد)، بدان قطعاً تو از کساني محسوب مي شوي که به خاطر ما جزع نموده و به واسطه سرور و فرح ما مسرور گشته و بخاطر حزن ما محزون گرديده و بجهت خوف ما خائف بوده و هنگام مأمون بودن ما در امان هستند، توجه داشته باش حتماً و عن قريب هنگام مرگ، اجدادم را بالاي سرت خواهي ديد که به ملک الموت سفارش تو را خواهند نمود و بشارتي که به تو خواهند داد ، برتر و بالاتر از هر چيزي است. و خواهي ديد که ملک الموت از مادر مهربان به فرزندش به تو مهربان تر و رحيم تر خواهد بود.
و يا در جاي ديگري از همين کتاب امام ششم حضرت صادق(ع) اينگونه مي فرمايند: روز قيامت منادي ندا مي کند: شيعيان آل محمد در کجا هستند؟! پس از ميان مردم گردنهايي کشيده شده و افرادي بپا مي خيرند که عدد آنها را غير از حقتعالي کس ديگر نمي داند. سپس منادي ندا مي کند: زوّار قبر حسين(ع) در کجا هستند؟! خلق بسياري به پا مي خيزند.
پس به ايشان گفته مي شود: دست هر کسي را که دوست داريد بگيريد و آنها را به بهشت ببريد، پس شخصي که جزء زائرين است هر کسي را که بخواهد گرفته و به بهشت مي برد. به هر حال اين موارد از اختصاصاتي است که خداوند متعال به ولي خود امام حسين (ع) عطا فرموده وجاي هيچگونه سوال و ابهامي هم در آن نيست چرا که هيچ فعلي از خدا بي حکمت و بيهوده صادر نمي شود و اين مساله هم از اين قاعده مستثني نمي باشد.
همانگونه که امام حسين(ع) همه وجودش را براي خدا خرج کرد و در برابر خدا از همه دارائي اش گذشت و حاضر شد در خون خود بغلطد و شاهد پرپر شدن تک تک عزيزانش باشد، خدا هم براي حسين فاطمه، از همه چيز گذشت و عشق و محبت او را مايه ي نجات، اشک بر او را آمرزنده ي گناهان و زيارتش را وسيله اي براي تقرب به خود قرار داد.
امروز، نه تنها ياد و نام حسين(ع) در ميان مردم از بين نرفته است بلکه روز به روز بر تعداد عاشقان حضرتش افزوده مي شود و سوگوارانش بيش از پيش نسبت به تغطيم اين امر که ازشعائر الهي است مي کوشند. البته مطلبي ناگفته نماند و آن اينکه اصل مهمي که هر فرد بايد در ذهن خود داشته باشد، تقواي الهي است. اينگونه نيست که هر کسي، هر کاري بخواهد انجام بدهد و معصيت در وجود او ملکه شود و فکر کند با گفتن يک يا حسين آمرزيده خواهد شد!
بلکه اساسي ترين مساله اي که بايد در نظر داشت تقواي الهي است. ملاک قبولي هر علمي پرهيزکاري و پارسائي و رعايت تقواست. همانگونه که قرآن هم به خوبي اشاره مي کند. آنجا که مي فرمايد:
انما يتقبل الله من المتقين. منحصراً اعمال انسانهاي متقي پذيرفته خواهد شد. خواستم در اين مجال به تبيين جايگاه عزاداري بپردازم و با مهم جلوه دادن اين عبادت بزرگ (عزاداري سالار شهيدان) شناخت خود را به مقام و مرتبت آن بيافزايم. بحار الانوار - جلد 44- صفحه 285
«مُحرِم شدن» مقدمه ورود به ماه محرمالحرام
از پدران و پدربزرگان خود شنيده ايم که در دوران قديم آنها براي درک بهتر ماه محرم و عزاداري اباعبدالله الحسين عليه السلام چهل روز قبل از آن مراقبت کرده و به ترک معصيت و گناه مي پرداختند و با خواندن زيارت عاشورا و اعمالي خاص خود را براي اين ماه پر از غم آماده مي کردند ...
«مُحرِم شدن» مقدمه ورود به ماه محرمالحرام است کسي که ميخواهد در محرّم خدايي شود، بايد موظب حلالهاي خدا باشد. براي اينکه انسان مُحَرمي شود، بايد مُحْرِم شود، يعني دروغ نگويد، تهمت نزند، غيبت نکند و به طور کلي کار حرامي را مرتکب نشود. هنگامي که حاجي در مکه مُحْرِم ميشود، انجام 24 کار بر او حرام ميشود که 18 مورد آن مربوط به امور حلال زندگي است، در واقع کسي که ميخواهد در محرّم خدايي شود، بايد موظب حلالهاي خدا هم باشد.
براي مُحْرِم شدن، نياز به قلب سليم داريم
پيامبر اکرم(ص) ميفرمايند: «اَلْقَلبُ ثَلاثَةُ اَنْوَاعٍ: قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْيا وَقَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَي وَقَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَي وَاَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالدُّنْيا لَهُ الشِّدَّةُ وَالْبَلاءُ وَاَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْعُقْبَي فَلَهُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَي وَاَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْمَوْلَي فَلَهُ الدُّنْيا وَالْعُقْبَي وَالْمَوْلَي». حضرت(ص) فرمودند: قلبها سه نوع هستند، دسته اول قلبي که مشغول و وابسته به دنيا است، دوم، قلبي که مشغول به تنعّمات اخروي است و در نهايت قلبي که وابسته به مولا است.
قلبي که سرگرم و وابسته به دنيا است، هميشه دچار سختي و گرفتاري است، آن قلبي که وابسته به تنعّمات اخروي است به درجات و مراتب بالايي ميرسد و قلبي که دلبسته به مولا (خدا) است، هم دنيا دارد، هم آخرت را دارد و هم خدا را دارد، اما دلي که به لذتهاي دنيوي دلبسته شده و سرگرم آن است، اين را بداند که هميشه در ناراحتي و گرفتاري است؛ يعني حتي لذّت دنيايي را هم نميبرد، مسايل دنيايي اينگونه است! به هرچه از دنيا برسد، باز ميبيند کمبود دارد و پيوسته در سختي و گرفتاري است.
براي اينکه انسان مُحَرمي شود، بايد مُحْرِم شود، يعني دروغ نگويد، تهمت نزند، غيبت نکند و به طور کلي کار حرامي را مرتکب نشود آن دلي که هميشه دلبسته به خدا است، در نتيجه سه چيز دارد: دنيا دارد، به اين معنا که در دنيا هيچ ناراحتي ندارد، در آخرت هم تنعّمات اخروياش را دارد و بالاتر از همه اين است که قرب به خداوند هم پيدا ميکند، چرا که دلبسته به خدا هميشه به ياد خدا است.
اعمال ويژه ي استقبال از محرم
1- خواندن زيارت عاشورا به طور مستمر ترجيحأ هر روز و دو رکعت نماز زيارت بعد از آن
2- قرائت 2 صفحه از آيات قرآن کريم و تأمل در آن و هديه کردن ثواب آن به اصحاب امام حسين عليه السلام
3- گفتن اذکار الهي بالأخص "صلوات بر محمد و آل محمد" روزي 100 مرتبه اين اعمال سه گانه پايه و اساس استقبال از محرم است و اين اعمال نيز ما را در اين راه بيشتر ياري مي کند ... آن دلي که هميشه دلبسته به خدا است، در نتيجه سه چيز دارد: دنيا دارد، به اين معنا که در دنيا هيچ ناراحتي ندارد، در آخرت هم تنعّمات اخروياش را دارد و بالاتر از همه اين است که قرب به خداوند هم پيدا ميکند، چرا که دلبسته به خدا هميشه به ياد خدا است
سعي در ترک معصيت
کمتر سخن گفتن(دقت در ترک گناهان زباني غيبت و تهمت و...)
دقت در گوش دادن (ترک گناهان شنيداري ... موسيقي شنيدن .. غيبت و افترا و...)
دقت در ديدن (نگاه به نامحرم و تصاوير گناه آلود -نگاه غضب آلود و...)
دقت در خوردن(استفاده از مال حلال و کم خوري و پرهيز از اسراف ... )
دقت در رفتار (خوش اخلاق و مهربان بودن با بزرگان و کودکان- فروبردن خشم - پرهيز از ناسزاگويي - احترام به پدر و مادر - توجه به دوستان و همسايگان - توجه به محرومين و نيازمندان و...)
اعمال ديگر براي مراقبه ...
سعي در دائم الوضو بودن در همه ي شرايط
خواندن نمازهاي واجب در اول وقت و خواندن نمازهاي قضا
گرفتن روزه هاي قضا و يا مستحبي حداقل دو روز در هفته مانند دوشنبه و پنج شنبه
مطالعه ي کتب مفيد و زيبا بلأخص کتبي در ارتباط با زندگاني امام حسين ع و واقعه ي عاشورا
کمک به آماده شدن و برگزاري هيأت هاي مذهبي در ايام محرم و صفر
رعايت حق الناس در عزاداري ها
تشريح ضرورت عدم تداخل و جايگزيني اعمال مستحبي با اعمال واجب، به برخي مصاديق تضييع حق مردم و آزار ديگران در اعمال مستحبي از جمله عزاداري ها.
عزاداري به ويژه عزاداري ايام محرم و صفر براي تعظيم شعار بزرگ اسلام امري بسيار پسنديده و از اعمال صالح و باقيات صالحات است؛ زيرا با اين كار، هم تكريم و تعظيم مقام و منزلت امام حسين(ع) است و هم تذكر و عبرتي است تا با پيروي از آن حضرت(ع) و تفكر در فلسفه قيام عاشورايي و عصري كردن قيام، امكان بهره مندي دنيوي و اخروي از بهترين سيره براي آدمي فراهم آيد؛ اما بايد توجه داشت كه انسان نمي تواند براي انجام حتي واجبي موجبات اذيت و آزار ديگران را فراهم آورد حال چه رسد كه بخواهد با انجام مستحبي، گناه و حرامي را مرتكب شود كه همان اذيت و آزار مردم و تضييع حقوق آنان است.
انجام مستحب به هر قيمت، ممنوع
اصولا مستحب چنانكه از خود واژه برمي آيد كاري است كه انسان انجام مي دهد تا حب و دوستي كسي را برانگيزد و جلب محبت كند. كارهايي كه ما به عنوان نافله انجام مي دهيم كارهايي زيادتر از واجبي است كه خداوند تكليف كرده است و ما به هدف جلب و جذب محبت، كارهايي كه به نظر مي رسد محبوب خداوند است انجام مي دهيم. آنچه خداوند از ما خواسته در اصل همان عمل به واجب و ترك محرم است و ما اگر بخواهيم زاهدترين مردمان باشيم بايد به ترك حرام و عمل واجب بپردازيم؛ اما برخي از امور را مي دانيم كه محبوب خداست پس آنها را انجام مي دهيم و برخي از اموري كه خداوند آنها را دوست نمي دارد و مكروه و ناپسند مي شمارد افزون بر واجبات و محرمات مورد توجه قرار مي دهيم.
البته آنچه به عنوان مستحبات و مكروهات در دين مطرح شده، داراي تشريع وحياني است و بدعت نيست؛ چنانكه رهبانيت مسيحي خودشان بدعتي كرده بودند و برخي از امور را به عنوان مكروه ترك و برخي از امور را نيز به عنوان مستحب انجام مي دادند. امور خير و نيك همواره از نظر اسلام به عنوان مستحب مورد توجه و تاكيد بوده است؛ اما اين بدان معنا نيست كه ما بخواهيم با هر مستحبي به هر شكلي به خداوند نزديك شويم و تقرب جوييم و آن را زمينه ساز محبت خداوندي بدانيم؛ چرا كه اگر عمل به مستحب ما را از واجبي چون نماز مثلا بازدارد، يا بدتر از آن به گناه و حرامي بيندازد، آن عمل، ديگر مستحب نخواهد بود. از اين رو در روايت از امير مومنان علي(ع) آمده كه فرمودند: لاقربه بالنوافل اذا أضرت بالفرايض؛ عمل مستحب، انسان را به خدا نزديك نمي كند، اگر به واجب زيان رساند. (نهج البلاغه، حكمت 93) پس اگر نمازهاي نافله به نمازهاي واجب آسيب مي رساند، نبايد آن مستحب را انجام داد.
بنابراين، اعمالي كه مستحب است هر چند كه به قصد قربت انجام مي گيرد، اما اگر موجب شود تا واجبي ترك يا حرام مرتكب شويم مي بايست آن را به عنوان مانع واجب يا عامل انجام حرام ترك كنيم. پس اگر كسي با احياء شب، نماز صبحش قضا مي شود يا با رفتن به هيئت عزاداري نماز صبحش قضا مي شود، نبايد شب را احيا بدارد و يا به هيئت و عزاداري برود، زيرا انجام واجب، بر هر مستحبي مقدم است.
انجام شعائر الهي به دور از اذيت و آزار
بي گمان اذيت و آزار ديگران از گناهان بزرگ است. اگر مومنان، مورد اذيت و آزار قرار گيرند اين عمل، زشت تر و بدتر خواهد بود. با نگاهي به آموزه هاي اسلامي و روح احكام و قوانين اسلامي اين معنا دانسته مي شود كه نه تنها اعمال خير و صالح اعمالي است كه انسان ها در آن مورد اذيت و آزار قرار نمي گيرند بلكه حتي موجودات ديگر نيز از شر اعمال ما در امان هستند. جالب اينكه خداوند بر تعظيم شعائر الهي فرمان مي دهد و مي فرمايد: و من يعظم شعائر الله فانها من تقوي القلوب؛ هر كس شعائر الهي را بزرگ دارد، اين كار نشانه تقواي دلهاست. (حج، آيه 23) پس كسي كه مي خواهد داراي تقواي قلبي شود مي بايست شعائر الهي را بزرگ دارد. بي گمان بزرگداشت شعائر الهي به رعايت و مواظبت همه اصول و اساس اسلام و آييني است كه بدان فرمان داده شده است.
خداوند حج را به عنوان بزرگ ترين شعائر الهي معرفي مي كند و از حاجيان مي خواهد تا با مراعات همه آيين و مناسك حج و مراعات واجبات و مستحبات در تكريم و تعظيم آن بكوشند.
از همه جالب تر اينكه در تعظيم شعائر الهي حج هرگونه اذيت و آزار نسبت به مردمان در سخن گفتن و رفتار و جدل و درگيري كلامي و فيزيكي منع شده است (بقره، ايه197) و از حجاج خواسته شده تا به دور از هر گونه اعمال زشت و بد و خشونت آميز كلامي و رفتاري، حج را به جا آورند. (همان) و در اين ميان بايد به گونه اي عمل كنند كه حتي موجودات ديگر نيز اذيت و آزار نشوند و به محيط زيست گياهي و جانوري آسيب و زياني نرسد وگرنه بايد ضرر و زيان را با مناسك و اعمالي جبران كنند. (مائده، آيات49 تا 79)
از اين هم شگفت تر اينكه حتي جانوران موذي مانند كك و شپش كه در روي بدن انسان سكونت كرده و در حال خوردن خون و تغذيه است مي بايست مورد اذيت و آزار قرار نگيرند، چرا كه آنها براساس طبيعت خود عمل مي كنند و ما در انجام مناسك نمي بايست به گونه اي عمل كنيم كه به برگ درختي و شاخه آن يا جانوري اذيت و آزار برسد و از تغذيه در محيط زيست خود منع شود.
در رسايل عملي كه مراجع تقليد نوشته اند بارها اين نكته در مناسك حج تكرار شده و آن را به عنوان يكي از محرمات سي گانه دانسته اند كه كشتن جانوراني كه در بدن ساكن مي شوند مثل شپش و كك و كنه كه در بدن حيوان است، حرام است. آنان مي گويند كه كشتن شپش و انداختن او از بدن براي محرم جايز نيست اما پشه و كك احتياط در نكشتن آنهاست در صورتي كه ضرري متوجه محرم نشود اما تا راندن آنها ظاهرا جايز است هر چند احوط ترك است. همچنين آمده كه احتياط مستحب آن است كه آن را از محلي به محل ديگر از بدن نقل ندهند اگر مكان اول محفوظ تر باشد.
وقتي خداوند انجام شعائر الهي واجبي چون حج را به گونه اي قرار مي دهد كه بدون اذيت و آزار جانوري باشد، چگونه ممكن است انجام شعائر مستحبي چون عزاداري را با اذيت و آزار، موجب قرب و تقرب به خدا و پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) بداند؟ پس در انجام عمل عزاداري بايد مواظبت كرد تا موجبات اذيت و آزار ديگران فراهم نيايد؛ كه اگر اين گونه عمل نشود، آن عمل نه تنها مستحب نخواهد بود بلكه عين گناه و حرام خواهد بود؛ چرا كه عمل واجب با گناه جمع نمي شود چه رسد كه عمل مستحب با گناه و حرامي قرين شود.
حق حيوانات و گياهان
از جمله حقوقي كه انسان بايد مراعات كند حق حيوانات است. در برخي از روستاها براي عزاداري و شادي، حيوانات را بكار مي گيرند و بيش از توان و قدرت حيوان، او را به اين سو و آن سو با بارهاي سنگيني مي كشانند و نيز مكرر ديده شده كه در خيابان ها و معابر شهرها و روستاها به مسئله اجتناب از نجاساتي مثل خون بي توجهي مي شود و عده اي در جلوي هيئت ها و دسته جات، گاو و گوسفند قرباني مي كنند و خون اين حيوانات در سطح خيابان پخش مي شود و جماعتي كه در آنجا حضور دارند براي دوري از آلوده شدن به نجاست خون دچار مضيقه شده و عده اي هم در برابر اين صحنه بي مبالاتي نشان مي دهند. بايد توجه داشت كه اگر قرباني كردن در برابر دسته جات يك عمل مستحبي است، آلوده كردن سر و وضع و لباس عابران با اين خون هاي ريخته شده، گناهي بس بزرگ است و موجب مسئوليت مي شود و فرد در برابر تك تك اين افراد، مديون و مسئول بوده و در واقع حق آنها را ضايع كرده است.
در پاره اي از موارد ديده مي شود كه برخي از عزاداران، به سبزه ها و گياهان و گلها و درخت هاي حاشيه خيابان ها و معابر و كوچه ها آسيب جدي مي زنند و زحمات چندين ماهه كارگران محيط زيست و شهرداري را از بين مي برند. اين عمل افزون بر اين كه نوعي تعدي به حقوق محيط زيست گياهي است به عنوان يك عمل مجرمانه، داراي مجازات دنيوي و ضمان مالي است كه برعهده شخص قرار مي گيرد، به ويژه آنكه اين درختان و گلها و گياهان جزو اموال عمومي است و فرد را در برابر بيت المال، مسئول و مديون مي سازد.
واضح است كه چنين عزاداري موجب تضييع حق الناس و اذيت و آزار مردم است و يقينا اين عزاداري حرام است؛
اشكال خرافي عزاداري چون قمه زني، زمين بوسي، رواج زبان حال هاي مبتذل، سبك هاي غنايي، رواج شيوه هاي ناپسند سينه زني و زنجيرزني در حد آسيب رساندن به خود، استفاده از آلات موسيقي در عزاداري ها، اذيت كردن و آزار رساندن به ديگران با روش هاي گوناگوني چون پخش صداها و نوحه ها از بلندگوهاي محافل عزاداري تا پاسي از شب، ايجاد ترافيك و مانند آن نه تنها موجب تقرب به خدا و پيوند با اهل بيت(ع) نمي شود؛ بلكه بزرگ ترين توهين به امام حسين(ع) و ساير قهرمانان كربلا به حساب مي آيد و سبب معرفي وارونه دين اسلام و حماسه سازان كربلا مي شود و بيم آن مي رود مصداق اين آيه باشيم كه: قل هل ننبئكم بالاخسرين اعمالا، الذين ضل سعيهم في الحياه الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا (كهف/ 301) بگو ايا به شما خبر دهيم كه زيانكارترين مردم در كارها چه كساني هستند؟ آنها كه تلاشهايشان در زندگي دنيا گم و نابود شده، با اين حال فكر مي كنند كار نيك انجام مي دهند!
نگاهي به درس هاي مكتب عاشورا رويش معرفت و بصيرت از خاك نينوا
محرم بانگ رساي همه انسان هاست و ذات عاشورا نماز و عدالت است نه فقط عزاداري و مصيبت. و اگر ما واقعه عظيم عاشورا را با همه ابعاد وجودي آن بشناسيم، تنها به چند خط ذكر و مداحي بسنده نمي كنيم بلكه براي اصل عاشوراي حسيني به سوگ مي نشينيم در اين صورت است گوش دلمان باز مي شود. از منبر و مداحي تا شور و شعور كه انسان زميني را آسماني كند و پرنده دلش را به سوي بلندي ها به اوج برساند خيلي راه طولاني و دشواري نيست فقط بايد اين مراسم را با خلوص نيت و درك و شناخت واقعي حماسه بزرگ حسيني درآميزيم تا براي هميشه از قفس تنگ منيت ها رها شويم. در اين ميان اگر هنر شعر و مداحي و مرثيه كه سهم بسزايي در شور و حال مراسم عزاداري اباعبدالله الحسين(ع) دارند، با غناي محتوايي آميخته شود، معرفت عزاداران حسيني را نيز تحت الشعاع قرار مي دهد. بي ترديد پشت همه مرثيه ها بايد تحولي عظيم نهفته باشد و عاشورا و تاسوعاي بدون درس عزت و مردانگي غيرت و آزادگي و بصيرت و ولايتمداري چه سود؟
مداحان پژوهشگر
كارشناسان علوم ديني بر اين باورند كه در مجالس سوگواري اباعبدالله الحسين(ع) بايد سمت و سوي سخنراني ها به فلسفه چرايي قيام آن حضرت داده شوند، ضمن اينكه نبايد از شور و احساسات مجالس در قالب مداحي و نوحه سرايي غافل ماند. «مداح مي تواند با مطالعه و انتخاب شعر پر معنا تحول كربلايي در اذهان مخاطبان ايجاد كند كه بتواند درس زندگي و آزادمردي از آن بگيرد.»: «هيهات منا الذله بزرگ ترين درس بصيرت و شجاعتي است كه از قيام امام حسين(ع) مي توان گرفت. سيدالشهداء با قيام خود در روز عاشورا به پيروانش فرمود كه هيچ گاه زير بار ظلم نبايد رفت.
«اگر جوانان امروز پاي مكتب سيدالشهداء بنشينند و درس آموز واقعي اين مكتب شوند، دشمن هرگز نمي تواند در قلب و جان آنها رسوخ كند و اين تعلقات نبايد مختص اين ايام باشد، عاشورا در تمام جريانات زندگي بايد جاري و ساري شود و اين وظيفه مداحان از جمله خود بنده است كه جوانان را پاي منابر و مداحي ها با واقعيت قيام عاشورا و درس هاي ماندگار آن در طول تاريخ آشنا كنيم.» «جوانان و دوستداران اباعبدالله(ع) نبايد فقط به مداحي مداحان و سوگواري بسنده كنند، آنچه مهم است شناخت و معارف سيره امامان معصوم ع و زندگي آنهاست، كه دعاي عرفه سراسر درس و آموزه است و بايد آن را سرلوحه زندگي خود قرار دهيم.» «اگر كسي بخواهد خود را حسيني واقعي بپندارد و بگويد منتسب به دستگاه امام حسين(ع) هستم بايد به زندگي امام توجه كند چرا كه امام در ابعاد مختلف زندگي براي ما الگو و نمونه است.»
تقويت مداحي و مرثيه سرايي با اشعار متعالي
«اهل بيت(ع) به گريه ما احتياجي ندارند، اين ما هستيم كه بايد در جست وجوي تحول و انقلاب كربلايي در درونمان باشيم.» «چرا كمتر به پيام اهل بيت(ع) توجه مي شود؟ برخي جوانان تا پاسي از شب به سينه زني پرداخته، اما نماز صبح شان قضا مي شود، در حالي كه آقا امام حسين(ع) براي نماز و اقامه آن قيام كردند. اينها آسيب هايي است كه بايد متوجه آن بود و براي رفع آن تلاش كرد.
«مداح در كنار توصيف چهره زيباي اهل بيت(ع) يا زور و بازو و سلحشوري آنان، بايد توصيف گر واژگان پربار و معرفتي مانند از خودگذشتگي، وفاداري و وفاي به عهد باشند.» «امام حسين(ع) در سخنان خود دلايل قيامشان را بيان كردند و فرمودند، همچون جدم حضرت محمد(ص) به پا خاستم تا حماسه اي جاويدان از عشق بازي بسازم. و به راستي امام حسين(ع) در بيابان كربلا كعبه عشقي ساخت كه نور و گل بانگ آن جهان بشريت را تا هستي هست منور نمايد.»
اشك معرفتي براي امام حسين(ع) بريزيم
رسالت سنگين عاشورا بر دوش مداحان
حفظ شأن سيدالشهدا(ع) در مجالس عزاداري ماه محرم در گرو اخلاص و صداقت مداح و خطيب در بيان ويژگي هاي آن حضرت و عظمت قيام امام حسين(ع) از مهم ترين مسائلي است كه مي بايست توسط مداحان و سخنرانان مورد توجه قرار گيرد. «تبيين اوصاف بي شمار سيدالشهداء از وظايف خطبا در ماه محرم است. وعاظ با استناد به روايات، احاديث مستند و با زبان ساده و قابل فهم مي توانند در عين بيان غربت و مظلوميت امام حسين(ع) شجاعت و ايثار و فداكاري ايشان را در مقابل دشمنان براي مردم تبيين كنند.»
«احياي اين دو فريضه از ديگر دلايل قيام امام حسين(ع) بود كه خطبا در منابر محرم با پرداختن به اين مسئله و تبيين زواياي آن در زندگي امروزي بشر فهم بهتر آن را براي مردم فراهم مي آورند.»
اصلاحات اجتماعي در گرو فريضه امر به معروف و نهي از منكر
امام حسين(ع) به عنوان برترين الگوي سبك زندگي اسلامي معرفي شده است. همين مسئله موجب مي شود تا حساسيت بيشتري نسبت به ايشان در جامعه اسلامي ايجاد شود و هر كسي بكوشد تا نسبت به آن حضرت(ع) مقامات و سنت و سيره اش مطالبي را به دست آورد و خود و افكار و رفتارهايش را با افكار و رفتار آن حضرت منطبق سازد. «شايد مهم ترين ويژگي امام حسين(ع) چنان كه در بيان علل و فلسفه قيام و نهضت خويش بيان مي كند، اصلاحات اجتماعي از طريق اجراي فريضه امر به معروف و نهي از منكر و ظلم ستيزي باشد.»
«آن حضرت باتوجه به فضاي سياسي و اجتماعي كه در آن قرار داشت به اين نتيجه رسيد كه اگر بخواهد امت را در مسير تكاملي قرار دهد تا بتوانند جامعه عادلانه اي ايجاد نمايند و اهداف رسالت و بعثت پيامبران تحقق بخشد، لازم است تا اصلاحات كامل و جامعي را در افكار و رفتار امت پديد آورد.» «امام حسين(ع) بر آن شد تا تغييرات و اصلاحات را از رأس هرم شروع كند و با قيام عليه نظام فاسد يزيدي، اصلاحات در جامعه را آغاز نمايد، چرا كه مردمان بر دين ملوك و رهبران خود هستند و آيين و سبك زندگي خود را براساس حاكمان سامان مي دهند.»
«در زمانه اي كه ظلم جهاني عليه مظلومان از سوي مستكبران اعمال مي شود، لازم است تا با شناخت از رأس هرم ظالمان و مستكبران و بنيادهاي آنها، نهادهاي مستكبران را شناسايي و عليه آن ها قيام كنيم.»
«عزادار امام حسين(ع)، عزادار خون به ناحق ريخته اي است كه هم چنان بر زمين ريخته مي شود و صداي مظلوميت آن حضرت(ع) و هل من ناصر ينصرني در گوش تاريخ شنيده و پژواك آن در عمل عزاداران عارف و عادل و مصلح ديده مي شود.»
بنابراين بر ماست كه به عنوان عزادار امام حسين(ع) جامه سياه بر تن كنيم و پرچم سبز عدالت برپا داريم و عليه ظلم و ستم جهاني و رأس استكباري آن قيام كنيم و با هرچه در اختيار داريم در جنگ نرم و سخت به كار گيريم و اجازه ندهيم تا همچنان ستمگران و مستكبران بر مظلومان و مستضعفان جهان ظلم و ستم روا دارند.»
«امروز ما حسينيان مي بايست حسيني وار وارد صحنه مبارزه و عمل شويم و عدالت را به عنوان برجسته ترين حكم عقل عملي و ارزش انساني و فضيلت و كرامت بشري تحقق بخشيم و جامعه عادلانه جهاني را به وجود آوريم.»
قيام امام حسين(ع) سند مظلوميت در هميشه تاريخ
كشتن و كشته شدن در راه حق يك فريضه و اصل است، اما آنكه آدمي بداند چه كسي را كجا و چگونه بايد كشت يك اصل مسلم است كه احتياج به بصيرت و آگاهي دارد. «حكومت نوپاي اسلامي در آن روزگار در دست قدرت طلبان بي دين افتاده و دين بازيچه اي در دست عاقلان پول پرست و چماقي در دست حاكمان شده بود، در فضايي كه آيات خدا را به بهايي اندك مي فروختند و بزرگان دين را بي خرد و افراد پست و دنياطلب را بزرگ مي شمردند، امر به معروف و نهي از منكر بر زمين مانده بود و از ترس آنكه كسي بيدار نشود دشمنان در گمراهي يكديگر مي كوشيدند و در چنين هنگامه اي مردي از تبار ابراهيم، به ميدان آمد تا به جهانيان بگويد براي بدست آوردن عشق حضرت حق از هر چيزي حتي فرزند بايد گذشت.»
«شيرمردي به پا خاست، حج خود را نيمه رها كرد تا به جهانيان بگويد: گردش به دور كعبه اگر بدون حاكميت ولايت باشد فايده اي ندارد. حسين(ع) به پا خاست تا چون اجداد بزرگوارش حماسه اي ماندگار بسازد و در كربلا كعبه عشق ساخت. كعبه اي كه وجودش كعبه ابراهيمي را حيات دوباره بخشيد.» «قيام امام حسين(ع) سندي شد تا معرف و پشتيبان و آبروي كعبه ابراهيمي باشد، سندي كه اگر نامحرمان قصد سوئي بدان داشته باشند، از طواف كنندگان كعبه كربلا خواهند هراسيد. و حسين(ع) سند ضمانت كعبه را با خون نوشت تا به تاريخ بگويد كعبه در ضمانت خون ولايت و عاشقان ولايت است.»
الگوی عاشورا جهان را متحول کرده است * ابعاد قیام عاشورا تمام شدنی نیست
پیام تاریخی اباعبدالله حسین(ع) در واقعه بزرگ، شگفتانگیز و فرهنگساز عاشورا بسیار نقل و توصیف شده است اما بررسی هر چه بیشتر این واقعه ابعاد تازهتر و آموزندهتری از این گوهر ناب را نمایان میکند. اگر چه قیام عاشورا، در محدوده زمانی و مکانی کوچکی به وقوع پیوست اما همین رویداد دارای چنان آثار بزرگ و تأثیرگذاری شد که سیطره و حکومت گسترده اموی و عباسی قرنها بر محو و از بین بردن این آثار تلاش کردند. قیام عاشورایی امام حسین(ع) و هفتاد و دو نفر از یاوران و وفاداران به این امام همام، چنان جوشش و فورانی دارد که در طول تاریخ الهامبخش و الگوی نهضتهای گوناگون آزادیخواه و عدالتطلب در اقصی نقاط جهان بوده است.
* قیام عاشورا جهان را متحول کرده است
جملات و اظهار نظرهای بسیاری از دانشمندان و شخصیتهای بزرگ و شناخته شده در سطح جهان درباره قیام امام حسین(ع) بر بزرگی و تأثیرگذاری این قیام تاریخی و الهی صحه میگذارد. «مهاتما گاندی» چهره شناخته شده جهانی و رهبر استقلال هند درباره شخصیت و بزرگی قیام امام حسین(ع) اینگونه میگوید: من زندگی امام حسین(ع)، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خواندم و توجه کافی به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق امام حسین(ع) پیروی کند. مسیحیان نیز قیام امام حسین(ع) را بزرگ و الهی میدانند، این ادعا را میشود از نوشتههای «آنتوان بارا» پژوهشگر و نویسنده کتاب «حسین در اندیشه مسیحی» خواند، وی مینویسد: شیفته بعد و روح انقلابی و شخصیت امام حسین(ع) شدهام. چارلز دیکنز نویسنده معروف انگلیسی، توماس گاردیل، فیلسوف و مورخ انگلیسی و بسیاری از چهرههای جهانی در وصف عدالتخواهی و آزادیخواهی امام شهیدان حسین(ع) نوشتهاند و این خود نشانگر اثرات به روز، شگرف و جهانی این قیام هفتاد و دو نفره به رهبری امام حسین(ع) در سرزمین خشک و سوزان کربلا است.
* محرم خواب ستمگران را آشفته میکند
بیان شیوای «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» بر محدود نبودن بهرهگیری و بکارگیری فرهنگ عاشورا در زمان و مکان نشان دارد، از نهضت توابین و قیام مختار که بلافاصله پس از واقعه عاشورا و در اوج سلطه سیاه و همهجانبه اموی رخ داد تا قیام امام خمینی(ره) در عمق سیاهی جاهلیت قرن بیستم و سلطه همهجانبه استکبار جهانی و حرکتهای آزادیخواهانه و موج بیداری اسلامی در منطقه وسیعی از خاورمیانه و سرنگونی دیکتاتورها همه از منبع فیضبخش عاشورا نشأت گرفته است و بر کارکرد شگفتآور راهی که حسین(ع) در ریشهکن کردن ظلم و ستم نشان داد، گواهی میدهد. محرم آمده است و شور عاشوراییان بار دیگر فزونی گرفته، محرم آمده است تا عاشوراییان با سر دادن دوباره فریاد «یالثارات الحسین(ع)» خواب ستمگران را برآشوبند و ظهور، استحکام، پایداری و گستردگی حاکمیت حق را به رخ آنها بکشند.
قیام عاشورا درس بصیرت در برابر نفاق بود
احیای ارزشهای دین اسلام و مقابله با ضد ارزشها مهمترین هدف امام حسین(ع) از قیام عاشورا بود. احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر مهمترین هدف امام حسین(ع) از قیام عاشورا بود و همین مهم موجب ماندگاری این قیام برای همیشه در تاریخ اسلام شد. زمانی که امام حسین(ع) نشانههای بروز انحراف در اسلام ناب محمدی(ص) را مشاهده کردند عملاً برای احیای دین جدشان بر علیه یزید قیام کردند و با نثار جان و مال خود و خاندان و یارانشان، اسلام را زنده نگهداشتند. امام حسین(ع) با قیام عاشورا درس آزادگی، استقلال و نپذیرفتن حرف زور را به مسلمانان آموخت و امروزه مسلمانان جهان با الگوگیری از این قیام در برابر حکومتهای ظلم به پا خواسته و آنان را یکی پس از دیگر نابود میکنند.
امر به معروف و نهی از منکر فریضهای الهی است که هدف آن رشد و تعالی انسانها است و اجرای این فریضه الهی آثار و برکات فراوانی را برای جامعه بهدنبال خواهد داشت. امام جمعه سنندج اضافه کرد: هفته امر به معروف و نهی از منکر ظرفیت مناسبی برای تشریح و نهادینه کردن بیش از پیش این فریضتین الهی در جامعه است. جنگ یهود با دین مبین اسلام چیز تازهای نیست به همین دلیل رژیم غاصب صهیونیستی با حمله به نوار غزه در پی مقابله با این دین الهی است. تنها راه مقابله با توطئههای دشمنان اسلام حفظ وحدت و برادری است.
عاشورا افسانه اساطیری نیست/ از تحریف در واقعه عاشورا جلوگیری شود
عاشورا افسانه اساطیری نیست که جنبه اسطورهای داشته باشد و به قول استاد شهید مطهری «ما وظیفه داریم عاشورا را از چنگ افسانه سازها بیرون بیاوریم، نه اینکه به تحریف آن دامن بزنیم». این قبیل کارها، آموزههای دینی ما را در برابر چشمان دوست و دشمن موهون جلوه میدهد و موجب میشود که کسانی مثل «ابن تیمیه»، پیشوای منحرف وهابیها با کمال بیحیایی اصل حادثه عاشورا را انکار کنند و یزید را جزو عشره مبشره به حساب آورند. با توجه به اینکه امروز در جهان علم و فنآوری اطلاعات، به صورتی شگرف و سریع، مراسم و پیامها به دورترین نقاط جهان میرسد، دشمنان با مخابره مراسم وهنآمیز در عزاداریها تلاش میکنند که اعتبار مکتب شیعه را در اذهان جهان مخدوش کنند و خسارات جبران ناپذیری را با ندانم کاری معدودی ناآگاه و بیبصیرت بر عاشورا، درسها و پیامهای سازنده و عزتآفرین و رهاییبخش آن وارد کنند.
امروزه به لطف خدا و انفاس قدسی امام راحل که انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری یادگاری از آن رادمرد الهی هستند، فرهنگ عاشورا جای خود را در جهان باز کرده، سلفیهای متحجر را به دست و پا انداخته است و مردم دنیا در صحنه بینالمللی درک کردهاند که عاشورا یعنی کانون مبارزه با ظلم، فرهنگ مبارزه با بیعدالتی و قدرتهای اهریمنی و شیطانی و اسلام مکتب مبارزه با قدرتهای استکباری و صاحبان زر و زور و تزویر است. به برکت عاشورا، انقلاب اسلامی الگویی تمام عیار برای خیزشها و بیداری اسلامی در جهان شده است و جوانان آرمانگرا و مسلمان و حق طلب ما، الگوی حرکتهای رهاییطلب و آزادیخواه در جهان شدهاند. قدر محرم و عاشورا و عزاداریها را بدانید و امام راحل (ره) به درستی فرمود که «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است». نگذارید حقایق عاشورا، دستخوش دستبرد تحریف قرار گیرد، عاشورا کفاره گناهان مردم نیست، امام حسین(ع) عزادارانش را شفاعت میکند اما عزادارانی که گناه سرلوحه عملی زندگیشان نباشد.
درک ارزشهای عاشورا باعث روشن شدن مراحل ظهور برای انسانهاست
غیر از حضرت اباعبدالله(ع) چه کسی در آمادهسازی برای ظهور، میتواند معلم ما باشد؟ هیچ کس دیگری در عالم نمیتواند مانند امام حسین(ع) معلمی کند و درک رازهای عاشوراست که مراحل ظهور را برای ما روشن میکند.
* اگر مسائل کلان دینی را درک نکنیم بنده خدا نخواهیم شد
مدتهاست فرهنگ جامعه بشری را به گونهای اداره میکنند که مردم از مدیریت کلان عالم سر درنیاورند . انسان وقتی کلاننگری نداشته باشد و فقط به جزئیات بپردازد، «برده» خواهد شد. حتی در دینداری هم اگر به جزئیات بپردازیم و مسائل کلان دینی را درک نکنیم بنده خدا نخواهیم شد، بلکه با همین دینداری بنده غیرخدا خواهیم شد.
هم بندگی و هم زندگیِ ما به داشتن نگاهی کلان که به مدیریت عالم مربوط است وابستگی تام و تمام دارد. اگر موضوع ولایت در دین اینقدر مهم است که نماز و سایر اعمال انسان بیولایت قبول نمیشود (قَالَ الصَّادِقُ ع إِنَ أَوَّلَ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ إِذَا وَقَفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ الصَّلَوَاتُ الْمَفْرُوضَاتِ وَ ... وَ إِنْ لَمْ یُقِرَّ بِوَلَایَتِنَا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ شَیْئاً مِنْ أَعْمَالِهِ) یکی از دلایلش این است که موضوع ولایت به مدیریت عالم مربوط است. یعنی یک موضوع کلان مدیریتی است. اگر کسی به این موضوع کلان و سرنوشتساز بیتوجه باشد، و بعد برود مدام به نماز و عبادات شخصیِ خود مشغول شود، چقدر ارزشی دارد؟ عقل خیلی مهم است. امام صادق(ص) فرمودند: «ثواب به اندازه عقل است» میزان عقل و کلاننگری در ارزش عبادت اینقدر انسان تأثیر دارد. کسی که عقلش از درک مسئله کلانی مثل ولایت عاجز است، نماز و عبادتش چقدر ارزش خواهد داشت. اساساً مسائل کلان در عرصههای مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، زیاد خارج از فهم و تخصصی نیستند.
* چرا باید اجازه دهیم یک عده صهیونیست خونخوار برای مدیریت کلان عالم تصمیم بگیرند؟
ما در مقام مدیریت کلان عالم میخواهیم ببینیم که امروز با نام و یاد و احساسات و عواطف حسینی چه تحولی را در عالم میتوانیم رقم بزنیم؟! چرا شما مؤمنین نباید در مورد مدیریت کلان عالم نظر بدهید و بعد وزیر خارجه آمریکا بیاید کلاننگری کند و در مورد مفهوم شهادت و اباعبدالله(ع) تحلیل ارائه دهد و بگوید «تا وقتی اینها حرف از شهادت میزنند همهشان تروریست هستند»! چرا او رابطه بین «سخن گفتن از شهادت» و ناامنیِ دیکتاتوریِ امپریالیست را میفهمد، ولی شما که سینهزن سیدالشهداء هستید نباید به این مسئله مهم توجه داشته باشید و نباید به این نیت سینه بزنید که با این سینه زدنِ خود پایههای آخرین استکبار و طاغوت عالم را به لرزه در میآورید؟! چرا ما باید اجازه دهیم یک عده صهیونیست خونخوار برای مدیریت کلان عالم تصمیم بگیرند؟
* چرا صهیونیستها باید برای مدیریت جهان برنامه بریزند و ما برای نجات جهان برنامه نداشته باشیم؟
پروتوکلهای دانشوران صهیون را بخوانید که چگونه گروهی از یهودیان صد و شانزده سال پیش در جلسهای برای سلطه بر جهان یک چشمانداز صدساله نوشتند. و بعد وضعیت عالم را در این صد سال اخیر ببینید که همه اهدافی که آنها در این سند نوشتهاند در عمل به آن رسیدهاند و در همه جهان محقق کردهاند. صهیونیستها با قدرت پول به این اهداف کثیف رسیدهاند ولی ما قدرت فطرت و حمایت قدرت الهی را در اختیار داریم. چرا ما که اندیشه بالندهتری داریم نباید برای جهان تصمیم بگیریم؟ البته ما مثل آنها غارتگر نیستیم، بلکه اگر تصمیمی برای عالم بگیریم، در این جهت خواهد بود که مردم عالم را به منافع خودشان برسانیم.
* اینکه در دانشگاههای ما دموکراسی تقدیس میشود، نتیجه بیماریِ «کلاننگر نبودن» است
چرا ما نباید کلان نگر باشیم؟ واقعاً کلاننگر نبودن یک بیماری است. نتیجه همین بیماری است که در دانشگاههای ما دموکراسی تقدیس میشود. چون نمیآیند بگویند نتیجه صدسال تاریخ دموکراسی در جهان چه شده است؟ فقط غرق در جزئیات شدهاند. پروتکلهای دانشوران صهیون میگوید: «جهان را چگونه باید اداره کنیم تا زیر سلطه صهیونیستها درآید» و امروز پس از یک قرن نتیجه عملیِ آن را در قوانین حقوقی و اجتماعی و اقتصادی جوامع مختلف میبینیم. بعضیها میگویند این پروتکلها دروغ است. اگر دروغ باشد، کسی که 108 سال پیش این را نوشته و به چاپ رسانده است واقعاً شخص فوقالعادهای بوده، چون صدسال است همه جهان طبق این سخنان دارد اداره میشود! سرفصلهای درسی در دانشگاهها، قوانین، نظامات حقوقی و اجتماعی و اقتصادی در کشورهای مختلف طبق این طراحی شده است. چطور ممکن است تقلبی باشد؟!
* اگر کلاننگر نباشیم میگوییم حکم سلمان رشدی به ما ضربه زد!
کلاننگری یک مهارت است و این یک نوع زندگی و یک تصمیم است که باید روزی برای خودمان بگیریم و کلاننگر شویم. اگر در موضوعات مربوط به مدیریت عالم، کلاننگر نباشیم نزدیک است که ضدانقلاب بشویم. چون مسیر را درک نمیکنیم و فقط جلوی پای خود را میبینیم، لذا نمیفهمیم چه خطراتی در مسیر وجود دارد و چگونه باید از آنها عبور کنیم. اگر کلان نگر نباشیم، امام را درک نخواهیم کرد. اگر کلاننگر نباشیم میگوییم حکم سلمان رشدی به ما ضربه زد! اگر کلان نگر نباشیم میگوییم مذاکره با آمریکا فرصت میدهد تا نفسی تازه کنیم! در صورتی که اگر بتوانیم کمی فراتر از آن را ببینیم، فجایعی که به دنبال آن خواهد آمد را درک میکنیم. اگر کلان نگر نباشیم به درستی مسیر خودمان شک خواهیم کرد.
* باید نقشِ برجسته خودمان را در رابطه با ظهور پیدا کنیم
ما که برای ظهور لحظهشماری میکنیم، باید نقش خود را در ارتباط با امر فرج در عالم پیدا کنیم. در میان قواعد ظهور که برگرفته از سنن الهی حاکم بر حیات بشر هستند، یکی از قواعد «به وجود آمدن خلأ تئوریک در عالم در آستانه ظهور» است و ما امروز داریم علائمِ این خلأ تئوریک و بنبستهای مردم غرب را میبینیم. با یک نگاه کلان باید ببینیم نقشِ مهمی که میتوانیم در این شرایط داشته باشیم چیست؟ در این میان گروهی هستند که اساساً نزدیک بودن ظهور را انکار میکنند و گروهی دیگر هم میگویند به جای اینکه اینقدر به امام حسین(ع) بپردازیم که مربوط به گذشته است، درباره آینده و امام زمان(ع) بیشتر سخن بگوییم و برای امام زمان(ع) کار کنیم! در حالی که شاید ندانند کسی که برای امام حسین(ع) کار نکند و مدعی بشود برای امام زمان(ع) میخواهد کار کند، ادعایش بیاساس است.
* ما باید با امام حسین(ع) به امام زمان(ع) برسیم
البته در جای خود از امام زمان(ع) نیز سخن میگوییم، ولی ما باید با امام حسین(ع) به امام زمان(ع) برسیم. امام حسین(ع) است که دست ما را میگیرد و ما را به ساحل نجات ظهور میرساند. غیر از اباعبدالله(ع) چه کسی در آمادهسازی ما برای ظهور، میتواند معلّم ما باشد؟ هیچ کس دیگری در عالم نمیتواند مانند امام حسین(ع) برای ما در این راه معلمی کند. باید پیامها و رازهای عاشورا را درک کنیم که فاشترین پیامهای پیامبر(ص) را در دل خود دارد. رازهای عاشوراست که مراحل ظهور را برای ما روشن میکند. این مسئله نه تنها برای جامعه راهگشاست بلکه اگر خودمان هم خواستیم در این زمانه رشد معنوی و اخلاقی داشته باشیم، راهش امام حسین(ع) و درک رازها و پیامهای عاشوراست.
*هر کسی نمیتواند علی(ع) را دوست داشته باشد ولی همه میتوانند حسین(ع) را دوست داشته باشند
با توجه به وضعیت امروز عالم، جهان اسلام، جامعه خودمان و جان جوانان امروز به موضوع اباعبدالله(ع) بیش از هر موضوع دیگری نیاز داریم، و باید حماسه عاشورا را عمیقاً درک کرده و رازها و پیامهای آن را دریافت کنیم. پیامبر گرامی اسلام(رص) فرمودهاند: «غیر از مؤمن کسى على را دوست ندارد و غیر از شخص منافق کسی بغض او را نخواهد داشت. ولى محبت حسنین در دل مؤمن و منافق و کافر جاى گرفته است. (إِنَّ حُبَّ عَلِیٍّ قُذِفَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ فَلَا یُحِبُّهُ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا یُبْغِضُهُ إِلَّا مُنَافِقٌ وَ إِنَّ حُبَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ قُذِفَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ الْکَافِرِینَ فَلَا تَرَى لَهُمْ ذَامّا. لذا هر کسی نمیتواند علی(ع) را دوست داشته باشد ولی هر کسی میتواند حسین(ع) را دوست داشته باشد، حتی کافر و منافق.
اباعبدالله(ع) محور وحدت است و امروز دشمنان میلیارها دلار خرج میکند تا ایشان را محور اختلاف قرار دهد و ما نباید اجازه دهیم. اباعبدالله(ع) چنین ظرفیتی برای جذب همگان دارد، و ما این فرصتها را داریم از دست میدهیم. آنوقت صهیونیستها تلاش میکنند برخی از مسلمانان را به ضدیت با اباعبدالله(ع) وادار کنند، درحالی که مقاتلی که اهل سنت برای اباعبدالله(ع) نوشتهاند کمتر از مقاتل شیعه نیست. سالهایی بوده است که مذاهب مختلف، هر کدام میخواستند آبرویی کسب کنند میرفتند خود را به امام حسین(ع) میچسباندند. حتی بعضیها که حدیث جعلی علیه پیامبر(ص) میساختند، برای کسب آبرو حدیث جعلی به نفع امام حسین(ع) میساختند تا خودشان را به امام حسین(ع) بچسبانند.
* تجربه شکفته شدن فطرت در خیمه اباعبدالله الحسین(ع) قابل حصول است
جوانان ما، جامعه ما، جهان اسلام و جهان بشریت امروز بیش از هر چیزی به اباعبدالله(ع) نیاز دارد. واسطه بین این چهار گروه با اباعبدالله(ع) فطرت است. چون امام حسین(ع) جایگاهی در فطرت دارد که میتواند موجب شکوفایی آن شود. فطرت یعنی یک عشق وافر، شور مطلق و محکم به «خدا، خوبیها و خوبان عالم». فطرت یعنی من در ذات خودم (که البته پنهان است) خدا و خوبان عالم و خوبیها را میشناسم و به آنها شدیداً عشق میورزم. اگر پرده از روی فطرت ما کنار برود، خواهیم دید که به شدت عاشق خدا هستیم و غیر خدا چیزی نمیخواهیم، حتی اگر روزی هزار بار تکه تکه شویم. خواهیم دید که به رسول الله(ص) چه علاقه شدیدی داریم، بیشتر از علاقهای که کودک شیرخواری به مادرش دارد.
خداوند انسان را به صورت یک ظرفِ خالی، نیافریده است بلکه در باطن او زیباییهای فراوانی قرار داده است که البته محجوب هستند و انسان باید در طول عمرش حجابها را کنار بزند و فطرت خود را شکوفا کند. اما فطرت چگونه شکوفا میشود؟ واقعش این است که لذت شکوفا شدن فطرت قابل بیان نیست تا برای همه بگوییم و آنها اشتیاق پیدا کنند. برای درکِ آن باید انسان خودش این شکفته شدن را تجربه کند و شدت حرارت آتش فطرتِ خود را حس کند و این تجربه در خیمه اباعبدالله الحسین(ع) قابل حصول است. وقتی انسان به خیمه اباعبدالله(ع) وارد میشود سوختن خود و سوختن دیگران را در ذکر حسین(ع) میبیند و از خودش میپرسد که این از کجا آمده است؟ بعد میفهمد که این یک اتفاق فطری است و یک تجربه شکفتن فطرت در وجود انسان است.
* اینکه بدون تهذیب نفس میتوانیم اینقدر عاشقانه به سوی حسین(ع) برویم، معجزه فطرت است
اینکه ما بدون تهذیب نفس میتوانیم اینقدر عاشقانه به سوی حسین(ع) برویم، معجزه فطرت است که خداوند یک چشمه از آن را به مدد حسین(ع) به ما نشان داده است. اگر میگوییم امروز نوبت بازگشت به فطرت است و راهش حسین(ع) است، به این دلیل است که حسین(ع) شکفتهترین بخش فطریِ ماست. و اگر کسی میخواهد رشد کند، باید پای این شکوفه را آبیاری کند. علامه طباطبایی میفرماید: «هیچ کس به هیچ مرحلهای از معنویت نرسید مگر در حرم مطهر امام حسین(ع) و یا در توسل به آن حضرت» حسین(ع) فطرت ما را شکوفا میکند. این اولین تجربه فطری ماست و ما این را تجربه کردهایم و در دیگران دیدهایم، حتی در غیرمسلمانان.
در کتابهای اصول عقاید راهها و مثالهایی برای خداشناسیِ فطری وجود ذکر کردهاند که انسان فطرت خودش را درک کند. اما شرایط بسیاری از اینها به سهولت فراهم نمیشود. اما دسترسی به محبت اباعبدالله(ع) در فطرت خیلی آسان است. انسان خیلی راحت میتواند به جلسه روضه اباعبدالله(ع) برود و کمی با حسین(ع) آشنا شود تا ببیند حسین(ع) چطور دلِ آدم را آتش میزند، بعد فکر کند که اگر دستِ دلِ انسان به خدایِ حسین(ع) برسد، این محبت (حب الله) با دل انسان چه خواهد کرد.
* وقتی آدمهای علمزده به جان فرهنگ بیافتند، دستههای عزاداری حسین(ع) را بیارزش میکنند
در دستههای عزاداری، «احساسات حسینی» که از فطرت نشأت گرفته است را میتوان به خوبی مشاهده کرد. وقتی عدهای آدمهای علمزده و قسیالقلب به جان فرهنگ جامعه بیافتند، چیزی که در جامعه بیارزش میشود دستههای عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) است. اما وقتی عدهای انسانهای روشنضمیر و دیندار که معرفتشان از شعور فطری نشأت گرفته است در مدیریت فرهنگی جامعه در ابعاد مختلف قرار بگیرند، زیباترین صحنههای رونقیافته در جامعه، دستههای عزاداری خواهد بود. اینها هستند که سخن حضرت امام(ره) را میفهمند که فرمود: «هر مکتبى هیاهو مىخواهد، باید پایش سینه بزنند، هر مکتبى تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش توى سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمىشود.»
* تماشا کردن برای شکوفایی فطرت یعنی دیدنِ خوبان عالم، خوبیها و آثار خدا
یک راه برای اینکه فطرت شکوفا شود این است که انسان به تماشا برود. تماشا کردن برای شکوفایی فطرت یعنی خوبیها را ببینیم، خوبان عالم را ببینم و آثار خدا را ببینیم. به خاطر اهمیت تماشا کردنِ خوبان بود که آقای بهجت(ره) میفرمودند: برای خودسازی مهمتر از کلاس اخلاق، مطالعه زندگی خوبان است. بعضیها سطح لایههای حجابی که روی فطرتشان را گرفته نازک است، لذا وقتی خوبان را تماشا میکند، میگوید «من هم دلم میخواهد»! به همین راحتی حجابهای قلبشان کنار میرود و فطرتشان شکوفا میشود. یکی از جاهایی که خداوند ما را به تماشا دعوت کرده است در این آیه شریفه است: «انْظُرُوا إِلى ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ یَنْعِهِ إِنَّ فی ذلِکُمْ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ؛ شما در آن باغها هنگامى که میوه آن پدید آید و برسد بنگرید، که در آن آیات و نشانههایى براى اهل ایمان هویداست» در واقع خداوند میگوید «نگاه کن شاید فطرتت بیدار شود».
* راز تلاوت در چیست؟/ یک راه شکوفایی فطرت، تماشا کردن آیهها و نشانههاست و تلاوت قرآن خودش نوعی تماشا کردن است
رسالت انبیاء با چهار کلمه (یعنی تلاوت، تزکیه، تعلیمِ کتاب و حکمت) در قرآن توضیح داده شده است: «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» این موضوع چندین مرتبه و به انحاء مختلف در قرآن تکرار شده است اما هر بار قبل از تعلیم و تزکیه «تلاوت» آمده است و در مواردی هم، تلاوت آمده و تزکیه و تعلیم نیامده است. این تلاوت یعنی چه و راز تلاوت در چیست؟ معنای لغوی تلاوت چیست؟ تلاوت یعنی ارائه دادن مرتب و به ترتیب مجموعهای از دادهها. تلاوتِ آیات یعنی یک سری از آیات را جلوی چشم او بگذار تا ببیند. این به عبارتی یعنی تماشا کردن البته تماشای ذهنی. یعنی قبل از اینکه پیامبر انسان را تزکیه کند، اول باید آیات را تلاوت کند شاید فطرتِ انسان آمادگی داشت و در همین مرحله اول، موضوع را گرفت. یک راه شکوفایی فطرت تماشا کردن است، تماشای آیهها و نشانهها. و تلاوت، خودش نوعی تماشا کردن است. آیات آفاقی را که قرآن دعوت کرده است آنها را تماشاکنی، ببین شاید فطرتت شکوفا شد. شاید دلت خوبیها را خواست و طلب کرد.
* یکبار در صفین قرآن را بر سرِ نیزه قرار دادند و یکبار در کربلا
یکبار در صفین قرآن را بر سرِ نیزه بردند و یکبار در کربلا؛ اما اینبار نه «قرآن صامت» که «قرآنِ ناطق» را بر سرِ نیزه بلند کردند و حسین(ع) زیباترین تلاوت قرآن ناطق است و حسین(ع) ما را به تماشا دعوت کرده است. کربلای اباعبدالله(ع) و مصائب حسین(ع) و مرور روضهها (حتی بدون بحث و گفتگو و بدون مطالعه)، تلاوت آیههای شرحه شرحه شده عترت برای قلب توست. تکرار روضه یعنی تلاوت و تماشای حسین(ع) اگر میگوییم بروید و این دستههای عزای حسین(ع) را که پُرشور سینه میزنند، تماشا کنید به خاطر تأثیر همین تماشا کردن بر فطرت است. تماشاکردنِ لحظه شکفته شدنِ فطرت انسانها در شور و حالِ زیبای دستههای عزا، موجب شکوفای فطرتِ انسان تماشاگر میشود و قفل دلش را باز میکند. وقتی سینهزن حسین(ع) قفل دلت را باز میکند خودِ حسین(ع) اگر به دلت جلوه کند با تو چه خواهد کرد؟!
*آخرین مصیبتهای حسین(ع) اعظم مصائب حسین(ع) بوده است
امان از بزرگترین مصائب اباعبدالله(ع) که در لحظات آخر به ایشان رسید. اباعبدالله الحسین(ع) در ظهر عاشورا با دیدن مصائبی که یکی از دیگری شدیدتر بودند لحظه به لحظه به خداوند مقربتر میشد، مگر نه اینکه «هر که در این بزم مقربتر است، جام بلا بیشترش میدهند» پس آخرین مصیبتهای حسین(ع) اعظم مصائب حسین(ع) بوده است. آخرین مصیبت حسین(ع) چه بود؟ آخرین مصیبت اباعبدالله(ع) خداحافظی با اهلبیتش نبود، شهادت علی اصغر نبود، شهادت اباالفضل نبود، (هر چند این مصائب بسیار بزرگ بودند) اما اعظم مصائب حسین(ع) این بود که در گودی قتلگاه چشمانش را باز کرد و دید یتیم برادرش(عبدالله بن حسن) روی سینهاش افتاده است و عمو را صدا میزند. شم طمع دشمنان و جهان خواران از آن دور خواهد شد».
تلاش بیهوده دشمنان امام حسین علیه السلام
دشمنان عزاداري و دستگاه سيدالشهداء عليه السلام در طول تاريخ تلاشهاي فراواني کرده اند تا اين دستگاه را از بين ببرند. و از هر کار قبيح و زشتي در راه رسيدن به اهدافشان دريغ نکرده اند. در تاريخ ميخوانيم که آنان حرم حضرت اباعبدالله را به کلي خراب کردند. زوار حرم حضرت را کشتند و قتل عام کردند. و از برگزاري هرگونه عزاداري براي حضرت جلوگيري کردند. ولي اين تلاشها نه تنها ثمره اي نداشته است بلکه موجب رشد و استحکام هر چه بيشتر اين دستگاه شده است. و اين حقيقت را ما در عصر خودمان نيز ديديم. چند سال پيش وهابيان در روز عاشورا جمعيت زيادي را در کربلا کشتند. آنها به خيال خود ميخواستند شيعيان را از حرم آن حضرت دور کنند و با انداختن رعب و وحشت در دل شيعيان- آنها را در انجام مراسم عزاداري سست کنند. اما ديديم که نه تنها عزاداريها کمتر نشد بلکه سال بعد جمعيت بيشتري به زيارت حضرت رفتند و با شور و حال هر چه بيشتر عزاداري کردند.بلي يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ :آنها مىخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند؛ ولى خدا جز اين نمىخواهد كه نور خود را كامل كند، هر چند كافران ناخشنود باشند!
حضرت رسول ص فرمودند: وليجتهدنّ ائمةُ الكفر واشياعُ الضلالة في محوه وتطميسه، فلا يزداد أثره إلا ظهوراً وأمره إلا علواً پيشوايان کفر و پيروان گمراهي در محو و نابودي نشانه هاي امام حسين ع-تلاش بسيار خواهند کرد ولي اين تلاش ها نتيجه اي جز بالا گرفتن و ظاهر شدن هرچه بيشتر آثار و امر او در بر نخواهد داشت. حضرت رسول ص در حديثي به ما اين وعده را داده است که تلاش دشمنان دقيقا نتيجه عکس خواهد داشت.
نکته اول: پيامبر اکرم دشمنان سيدالشهداء را ائمه الکفر و اشياع الضلاله بيان ميکنند. تعبير امام و پيشوا هم به معناي منفي و هم به معناي مثبت آن در قران به کار رفته است. معناي منفي امام در قران: فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ و همچنين: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ. معناي مثبت امام در قران:وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا. درباره پيشوايان غيرمسلمانان از ديگر ملل و نحل تعبير امام به کار نمي رود. عالمان هر يک از فرق و نحل نام هاي مستقل و گوناگوني چون راهب -جاثليق-پاپ- موبد-کشيش -خاخام و حبر دارند تعبير امام فقط به روسا و پيشوايان امتهاي اسلامي اختصاص دارد.
امامان کفر به ظاهر مسلمان و از امت اسلامي اند و از مسلماني و سنت و شريعت دم مي زنند. ولي در واقع و حقيقت کافرند. خداي متعال بسياري از کساني را که ظاهرا در شمار مسلمانانند کافر خوانده است. چنين افرادي بت پرست و يهودي و مسيحي يا مجوسي نيستند و ظاهرا نمازگزارند. ولي قران آشکارا آنان را کافر خوانده است. و احتمالا مبناي کافر خواندن اين افراد خدمت عملي آنان به کفر مي باشد. يعني اينها با جلوگيري از عزاداري بساط کفر را تقويت ميکنند.
نکته دوم: اشياع الضلاله نيز پيروان گمراه اين پيشوايانند که براي به دست آوردن مال دنيا يا از سر ناداني وخيره سري در خدمت آنان قرار مي گيرند.
نکته سوم: واژه ليجتهدن که با لام قسم و نون تاکيد آمده شدت کوشش و تلاش مذبوحانه آنان را در زدودن نام و ياد سيدالشهداء نشان مي دهد.
مجالس عزاداري اگر مطابق نظر اهل بيت(ع) برگزار شود بهترين روش انسان سازي است
امام جمعه گناباد گفت:مجالس سوگواري امام حسين (ع) اگر مطابق با نظر اهل بيت(ع) برگزار شود از بهترين روشهاي پرورش و رسيدن به کمال براي افراد و اصلاح جامعه محسوب مي شود.حجت الاسلام "حسن صادقي نسب"در سومين گردهمايي ماهانه هيئت هاي عزاداري گناباد که در حسينيه روستاي "قوژد" اين شهرستان برگزار شد، افزود: با اقامه عزاداري، همواره هدف و مرام و منش حسيني زنده خواهد ماند و با زنده ماندن ياد و نام سالار شهيدان ، اسلام ناب محمدي (ص) نيز زنده و پاينده است.وي با اشاره به اينکه برنامه هاي عزاداري بايد بر اساس محتوا محوري برگزار شود، افزود: توجه به استفاده بهينه از زمان حضور عزاداران در هيئتها و تلاش مبلغان و مداحان در جهت افزايش کيفي برنامه ها بايد مورد توجه کارگزاران هيئت هاي عزاداري قرار گيرد.رئيس اداره تبليغات اسلامي شهرستان گناباد نيز در اين مراسم گفت: افراد تحصيلکرده بويژه جوانان هر مطلبي را به آساني نمي پذيرند لذا سخنرانان بايد سطح گفتار خود را با توجه به اين مخاطبان و نيازهايشان از حد موجود فراتر ببرند.حجتالاسلام محمدرضا رحماني نهادينه کردن سبک زندگي حسيني را ضروري دانست و افزود: امام حسين (ع) اسوه کامل و الگوي همه جانبه براي زندگي فردي و اجتماعي و روش هاي اخلاقي، عبادي و سياسي است.وي با تاکيد بر عدم افراط و تفريط در عزاداري ها گفت: بايد از شگردها و طرق مناسب، منطقي و مفيد استفاده شود و دست اندرکاران هيئت هاي عزاداري از همين الان بايد براي سال آينده برنامه ريزي کنند.وي از کارگزاران هيئت هاي مذهبي خواست تا در مراسم عزاداري امام حسين (ع) ، اخلاص در عمل را ملاک قرار دهند و از چشم و هم چشمي و ريا بپرهيزند.
لزوم حفظ حرمت عزاداري اهل بيت(عليهم السلام)
عزاداري در سوگ فرزند رسول خدا حضرت سيد الشهدا عليه السلام و اهل بيت ايشان در صحراي كربلا در كشور ما از سابقه طولاني برخوردار است و طي اين سال ها با رسوم ها و آداب خاصي همراه بوده و بعضا در طول تاريخ با تحريف ها و بدعت هايي نيز مواجه بوده است.
همانطور كه عزاداري در سوگ اهل بيت(ع) همچون سدي در مقابل هجمه هاي دشمنان چه هجمه هاي نظامي و چه هجمه هاي فرهنگي بوده تحريف آن نيز بسياري از اثرات مفيد آن را خنثي كرده است.همه بزرگان دين معتقدند كه هيچ عملي به اندازه برپايي عزاداري براي امام حسين عليه السلام در حفظ دين از انحراف و از هجوم بي امان دشمنان اسلام براي نابودي دين و همچنين در توسعه فرهنگ ديني موثر نبوده و نيست. به عبارت ديگر مي توان چنين مجالسي را مهمترين وسيله براي صيانت از کيان دين و جامعه اسلامي و نيز بسط روح دين و دينداري دانست.متاسفانه عزاداري ها با همه اهميت و جايگاه مهمي که در فرهنگ اسلامي دارند ،در طول زمان دچار آفات،خطرات و انحرافاتي شده است که نقش اين وسيله مهم را تا حدودي کمرنگ کرده است.
قدت سازندگي و آثار يک عزاداري صحيح و منطبق با هدف اصلي قيام سيدالشهدا به قدري زياد است که اگر عزاداران حسيني از اين وسيله بسيار قدرتمند استفاده لازم و صحيح مي کردند و مانع نفوذ اين همه آفات در آن مي شدند ،جامعه اسلامي و جهان اسلامي وضعيتي کاملا متفاوت با آنچه امروز دچار آن است مي شد.مداحان و مرثيه خوانان در حفظ فرهنگ عزاداري و هم در تحريف آن نقش كليدي دارند و اين قشر بايد مواظب رسوخ بدعت ها و ناخالصي ها به سنت عزاداري باشند.
اشعار بي محتوا، عبارات سخيف و شعارهاي آزار دهندهاي که متاسفانه به نام عزاداري توسط مداحان خوانده و در ابعاد گستردهتري از رسانه ملي پخش ميشوند، بويژه هنگامي که با موسيقيهاي پاپ و صادراتي ترکيب مي شوند، معجوني را پديد مي آورند که به تنهايي مي تواند تيشه به ريشه انديشه و اعتقادات ديني نسلي بزند که از هر سو در معرض تهاجمات فرهنگي گوناگون است و انواع و اقسام پيام هاي خانمان سوز را در قالب شکيل ترين و هنرمندانه ترين آثار ديداري و شنيداري دريافت ميکند.
اشکال خرافي عزاداري چون قمه زني، زمين بوسي، رواج زبان حال هاي مبتذل، رواج سبک هاي غنايي، رواج شيوه هاي ناپسند سينه زني و زنجير زني، استفاده از آلات موسيقي در عزاداري ها، اذيت کردن و آزار رساندن به ديگران با شيوه ها و روش هاي گوناگوني چون پخش صداها و نوحه ها از بلندگوها تا پاسي از شب، ايجاد ترافيک و... نه تنها موجب تقرب به خدا و پيوند با اهل بيت نمي شود؛ بلکه بزرگترين توهين به امام حسين(ع) و ساير قهرمانان کربلا به حساب مي آيد و سبب معرفي وارونه دين اسلام و حماسه سازان کربلا مي گردد.
امروزه عوامل و زمينه هاي مختلف فکري، فرهنگي و حتي سياسي، دگرگوني ها و ناهنجاري هايي را در شکل و محتواي عزاداري به وجود آورده است و اين دگرگوني ها از يک طرف عزاداران را از دسترسي به اهداف اصلي قيام عاشورا بازداشته است و از جانب ديگر حساسيت ها، بدگماني ها، افتراق ها و انشقاق ها را در ميان جامعه اسلامي افزايش داده و زمينه هاي سوء استفاده دشمنان از مسئله عزاداري را فراهم آورده است. مجموعه عوامل فوق باعث مي گردد تا شکل و صورت عزاداري بر محتوا و حقيقت آن غلبه پيدا کند و عزاداري ها از فلسفه اصلي شان باز ماند.
عزاداري،پيوند عاطفي با اولياي الهي
مجالس عزاداري و سوگواري ماه محرم بايستي در راستاي بصيرتبخشي و کسب معرفت به قيام حضرت اباعبدالله الحسين(ع) باشد.از آنجا که روش هاي سنتي عزاداري در انتقال معارف عاشورا عملکرد خوبي داشته اند لذا برپايي مجالس سوگواري سنتي، بهترين شکل عزاداري است.عزاداري يک عبادت است و اين امر بايد آن گونه که در منابع ديني به ما رسيده اجرا شود.امروزه در برخي عزاداري ها و دسته هاي سينه زني و زنجيرزني ، شاهد استفاده از برخي آلات و ابزار موسيقي هستيم که براي مردم مزاحمت ايجاد مي کنند.در حالي که عزاداري هاي اين ايام بايد منطبق بر روش مراجع تقليد و بزرگان ديني باشد که البته بر تکريم و بزرگداشت واقعه عاشورا، موجب اثرگذاري بر روح و جسم انسان شود.عزاداري هاي سنتي ماه محروم و صفر با برپايي خيمه و در درون مساجد و تکايا برگزار مي شود که در آن يک روحاني و مبلغ ديني در کنار نوحه خواني و مداحي مداحان، فلسفه و آرمان هاي نهضت عاشورا را براي مردم تبيين و تشريح مي کند.
انجام عزاداري به شكل متعارف آن و حركت به صورت دستجات سينه زني و ذكر مصيبت زمينه ارتباطات عاطفي مردم را بيشتر مي كند اما بايد از برخي اشكال عزاداري غيرمتعارف پرهيز كرد.روضه خواني و ذكر مصيبت پيوند عاطفي با اولياي الهي وپشتوانه بسيار ارزشمند براي پيوند فكري وعملي با معارف ديني است.پيوند عاطفي مودتي است كه دركتب ديني به آن اشاره شده و اگر اين مودت نباشد ولايت و اطاعت هم وجود نخواهد داشت.در صورت انحراف در عزاداري ها ممكن است همان بلايي كه بر سر امت اسلامي در دوران اوليه بعد از اسلام به دليل كنار گذاشتن مودت پيش آمد، تكرار شود.
مجالس عزاداري سالار شهيدان همواره كاركردهاي گوناگوني همچون مباحث تعليمي، انسجام بخشي، شورآفريني و سوگواري داشته است و در اين ميان بخشي از آيينهاي محلي، قومي و يا مليتي در مجالس عزاداري رسوخ پيدا کرده و با گذشت زمان به عنوان متن اصلي عزاداري و يا فرهنگ عزاداري معرفي و الگو قرار گرفته است، بنابراين امروز آنچه نياز است در خصوص بحث عزاداري صورت گيرد حفظ عزاداري سنتي ضمن بررسي و بازخواني برخي از شيوههاي عزاداري است که در گذشته در برخي از فرهنگهاي عزاداري وجود داشته اما امروز متناسب با اقتضائات روز جامعه اسلامي نيست.البته بايد توجه داشت که امام راحل در خصوص نحوه عزاداري فرمودهاند «عزاداري به سبك سنتي» كه روشن است كه اين سخن امام يك حرف بيحساب نبوده، بلکه به اذعان كارشناسان ديني سخني بسيار عميق و ژرفنگرانه است.
"اين عزاداريهايي كه انجام ميگيرد، اين گريه و زاري كه ميشود، اين تشريح حوادث عاشورا كه ميشود، اينها چيزهاي لازمي است. يك عده از موضع روشنفكري نيايند بگويند آقا، اينها ديگر لازم نيست. نه، اينها لازم است؛ اينها تا آخر لازم است؛ همين كارهايي كه مردم ميكنند. البته يك شكلهاي بدي وجود دارد؛ مثل قمه زدن كه گفتيم اين ممنوع است، نبايد اين كار انجام بگيرد؛ اين، مايه دراز شدن زبان دشمنان عليه دوستان اهلبيت ع است.
تاثیر مودت و معرفت اهل بیت)ع( بر اعمال انسان آیت الله شیخ مجتبی تهرانی
روی عن رسول)ص( الزموا مودتنا اهل البیت... و الذی نفسی بیده لاینتفع عبد بعمله الا بمعرفتنا 1 روایتی از پیغمبر اکرم)ص( منقول است که حضرت فرمودند: مودت و محبت ما اهل بیت را لازم بدارید، یعنی هیچگاه از مودت و محبت ما اهل بیت غفلت نکنید، دلهایتان حتی لحظه و آنی از مودت و محبت ما خالی نباشد. حضرت میفرماید: والذی نفسی بیده، قسم به آن موجودی که جان من در دست قدرت اوست،«لاینتفع عبد بعمله اعمال نیک هیچ بنده ای به او سودی نمیبخشد، «الا بمعرفتنا »، مگر اینکه نسبت به ما معرفت داشته باشد، یعنی ما را بر حق بداند. در باب اعمال نیکی که جنبه الهی و رنگ معنوی به آنها میدهیم، قبولی اعمال هر مسلمانی، هر کس میخواهد باشد و نورانیت و اثرگذاری عمل نیکش روی خودش، بستگی دارد به پیوندش با اهل بیت)ع(. چون اعمال نیکی که انسان انجام میدهد، روی خود کننده کار اثر دارد و این اثر گذاری غیر از مسئله قیامت و بهشت و... است. این اثری است که روی خودش میگذارد و در نتیجه به انسانیت و الهیت نزدیک میشود. مثلا در مورد نماز، هم پاداش داریم و هم اثری که خود نماز روی انسان میگذارد که به واسطه آن برای انسان نورانیت باطنیه میآورد، حال چه قبولی عمل نیک و چه نورانیت و اثرگذار یاش روی عاملش، بستگی به پیوند عامل با اهل بیت دارد. لذا اگر شخص با آنها پیوند نداشته باشد؛ یعنی از نظر قلبی مودت و از نظر ظاهری، معرفت به حقانیت آنها نداشته باشد، عملش اثرگذاری ندارد. البته این بحث در عبادات هست که: مؤمنی که مثلا از نظر اعتقادی، معتقد است، اما پیوند با اهل بیت ندارد، روز قیامت مؤاخذه اش نمیکنند که چرا نماز نخواندی و بعد او را جهنم ببرند. اما این گونه نیست که او را به اعلی علیین بهشت هم ببرند. چون مسائل معنوی و اعمالی که انسان انجام میدهد، آنگاه اثربخش و نافع است که این پیوند با اهل بیت برقرار باشد. امالی مفید ص 140 - بحارالانوار ج 27